جمع بندی احکام حدیثی و درخواست سند

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
احکام حدیثی و درخواست سند

سلام علیکم و عرض ادب خدمت همه دوستان محترم وعزیز .
یک چند احکام حدیثی می خواهم اگر ارائه دهید ممنون می شوم که مطالب به شرح زیر است :
1- محمد بن عبدالوهاب می گوید رد کردن روایت صحیح فسق می اورد
2- علمای اهل سنت می گویند هر کس روایت صحیح را کفر می اورد
3- رد کردن روایت صحیح بدعت می اورد که بدعتگذار هم حکمش قتل است ..
اگر در مورد این مطالبی که بنده ارائه دادم سندی وجود داشت لطفا ارائه دهید با جلد کتاب و صفحه از کتب اهل سنت و وهابیت ..
با تشکر
:Gol:----------------------------:Gol:

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صدرا

سؤال:
چند احکام حدیثی می‌خواهم که مطالب به شرح زیر است:
1. محمد بن عبدالوهاب می‌گوید رد کردن روایت صحیح فسق می‌آورد.
2. علماء اهل سنت می‌گویند هر کس روایت صحیح را رد کند، کفر می‌آورد.
3. رد کردن روایت صحیح بدعت می‌آورد که بدعت‌گذار هم حکمش قتل است.

پاسخ:
چنین سخنی به صورت کلی، سخن صحیحی نیست.
علماء علم حدیث، خبر را به دو قسم تقسیم نموده‌اند:
الف) خبر متواتر: خبری که توسط ناقلین متعددی نقل گردیده به گونه ای که احتمال توافق آنها بر کذب داده نمی‌شود. چنین خبری مفید علم یقینی است، که خود به خبر متواتر لفظی و متواتر معنوی تقسم می‌گردد.
ب) خبر واحد: در مقابل خبر متواتر، خبر واحد قرار می‌گیرد که خود به سه قسم: مشهور (یا مستفیض)، عزیز و غریب تقسیم می‌گردد، که هر کدام نیز به اعتبار طریق روایت در نزد اهل سنت به صحیح و حسن و ضعیف تقسیم می‌گردند.


حکم رد خبر متواتر:

در مورد رد خبر متواتر از آن جا که خبر متواتر مفید علم یقینی است (به صورت کلی و صرف نظر از مصادیق)، از آن جا که بازگشت چنین انکاری، به تکذیب ضروری دین [1] است، چنین تکذیبی در حکم تکذیب ضروری دین خواهد بود. [2]
اما خبر واحد به همه ی اقسامش در صورت حکم به صحت آن، تنها مفید ظن به صدور می باشد، وخبر واحد مفید قطع نخواهد بود. البته ابن حجر اقسامی از خبر واحد را که محفوف به قرائن خاصی است را مفید علم نظری می‌داند؛[3] اما به هر حال تکذیب چنین خبری موجب کفر و فسق نخواهد گردید زیرا ممکن است خبری در نزد شخصی صحیح باشد؛ اما در نزد شخص دیگری این چنین نباشد؛ که به هرحال در چنین خبری علم به صدور یافت نمی‌گردد، بلکه تنها ظن به صدور خبر خواهد بود.
کثیری از علمای اهل سنت بسیاری از اخبار صحیح را قبول ننموده اند؛ همچون ابو حنیفه که نهایتا تا 50 حدیث [4] مورد قبول وی بوده است؛ لذا در صورتی که رد خبر صحیح موجب کفر و یا فسق گردد بسیاری از بزرگان علمی اهل سنت در زمره کفار و فساق قرار می‌گیرند.

منابع:

[1]. منظور از ضروری دین چیزی است كه جزء دین بودنش نیازی به استدلال و دقت نداشته باشد و جزء دین بودنش را هر مسلمانی می‌داند مگر تازه مسلمانی كه آگاهی و اطلاع به احكام و عقائد اسلامی نداشته یا در منطقه‌ای باشد كه دور از شهرهای اسلامی است و با مسلمانان رفت‌و‌آمد و معاشرت هم ندارد.(القواعد الفقهیه- حسن بجنوردی – مكتبه الآداب، نجف، ۷ جلدی،۱۳۹۱ ق،ج۵ص۳۱۲).

[2]. علاء الدين البخاري در کتاب كشف الأسرار عن أصول فخر الإسلام البزدوي،ج2،ص535، می نویسد:«وتخطئة العلماء ليست بكفر بل هي بدعة وضلال بخلاف إنكار المتواتر فإنه يؤدي إلى تكذيب الرسول عليه السلام إذ المتواتر بمنزلة المسموع منه وتكذيب الرسول كفر».

[3]. نزهة النظر في توضيح نخبة الفكر في مصطلح أهل الأثر، ابن حجر العسقلانی، ص58، مطبعة سفير بالرياض.

[4]مقدمة ابن خلدون، ص444:« فأبو حنيفة رضي الله تعالى عنه يقال بلغت روايته إلى سبعة عشر حديثا أو نحوها ومالك رحمه الله إنما صح عنده ما في كتاب الموطإ وغايتها ثلثمائة حديث أو نحوها».

عليكم سلام خدمت دوست و استاد عزيزم برادر عمار شيعه

برادر عزيزم انچه حقير در اين زمينه دستاورد داشتم در مورد احاديث متواتر هست كه محمد بن عبد الوهاب و ابن تيميه و ديگران در مورد حديث متواتر لسان بازگوشده اند كه ان هم به شرح ذيل مي باشد

ammarshia;423300 نوشت:

یک چند احکام حدیثی می خواهم اگر ارائه دهید ممنون می شوم که مطالب به شرح زیر است :
1- محمد بن عبدالوهاب می گوید رد کردن روایت صحیح فسق می اورد

محمد ابن عبد الوهاب در رساله خود منكر حديث متواتر را فاسق شمرده:
ومن أنكر ذلك فقد أنكر المتواتر وحال منكره معلوم أقل مراتبه أن يكون فاسقاً.
... و كسيكه آن را انكار كند، پس متواتر را انكار كرده است و حالى منكر متواتر معلوم است و كمترين مراتب آن اين است كه فاسق است.
محمد بن عبد الوهاب (متوفاي 1206 هـ)، رسالة في الرد على الرافضة، ج1، ص41، تحقيق: الدكتور / ناصر بن سعد الرشيد، ناشر: مطابع الرياض، الرياض، الطبعةالأولى.

ammarshia;423300 نوشت:

2- علمای اهل سنت می گویند هر کس روایت صحیح را کفر می اورد

نص علماي اهل سنت در پيرامون سوال حضرتعالي به شرح ذيل مي باشد::::::::::

. در كتاب« الفتاوى الهنديه» از مكتب فقهي معتبر احناف مي باشد نيز آمده است:
وَمَنْ أَنْكَرَ الْمُتَوَاتِرَ فَقَدْ كَفَرَ.
وكسيكه متواتر را انكار كند، كافر شده است.
نظام وجماعة من علماء الهند، الفتاوى الهندية في مذهب الإمام الأعظم أبي حنيفة النعمان، ج2، ص265، ناشر: دار الفكر، 1411هـ - 1991م.

جالب است كه برخي از علماى سنى تصريح كرده‌اند كسى كه منكر ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف شود، كافر شده است.
عن جابر بن عبد الله رضي الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم من أنكر خروج المهدي فقد كفر بما أنزل على محمد صلى الله عليه وسلم ومن أنكر نزول عيسى ابن مريم عليه السلام فقد كفر ومن أنكر خروج الدجال فقد كفر.
از جابر بن عبد الله نقل شده است كه رسول خدا فرمود: هر كس خروج مهدى را انكار كند، به درستى كه كافر شده به آن چه كه بر محمد (ص) نازل شده است. هر كس نزول عيسى بن مريم و خروج دجال را منكر شود، كافر شده است.
الكشميري الهندي، محمد أنور شاه (متوفاى1352هـ)، التصريح بما تواتر في نزول المسيح، ج1، ص242، تحقيق: عبد الفتاح أبو غدة، ناشر: مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الرابعة، 1402هـ - 1982م

نص علماي وهابيت در پيرامون سوال حضرتعالي به شرح ذيل مي باشد::::::::::

وَأَمَّا مَنْ أَنْكَرَ مَا ثَبَتَ بِالتَّوَاتُرِ وَالْإِجْمَاعِ فَهُوَ كَافِرٌ
اگر كسي رواياتي كه به ثبوت و به تواتر رسيده است را منكر شود كافر شده است
مجموع فتاوى ابن تيمية » العقيدة » كتاب توحيد الألوهية » مسألة من يمنع الاستغاثة بالنبي- ج 1 ص 20

تاپيك زير را هم بخوانيد بد نيست

وقتي ابن تيميه حكم تكفير خود را امضاء مي كند

در مورد سوال سوم هم به چنين چيزي تا هم اكنون بر نخوردم

دوست و استاد عزيزم اگر بي ادبي شد عذر مي طلبم، حقير در حال درس پس دادن بودم

موفق و مويد باشيد:Gol::hamdel:

يامولا علي ع مدد

با تشکر از برادر خیمه گاه و استاد صدرای گرامی که هر دو از بهترین های سایت هستند .
سوال بعدی که برام پیش امده است این است که طبق قاعده رجالی اگر 100 نفر یک نفر را تصدیق کنند و 1 نفر ان را تضعیف کند این تضعیف مقدم است.لان الجارح یطلع علی ما لم یطلع علی الموثق.توضیح الافکار ج2 ص 164 خوب این است که بابا اگر این شکلی باشد که دیگر هیچی به هیچی می شود مثلا حدیث ذکر علی عباده یک کسانی تضعیف کردند با توجه به یک راوی و بالای 10 نفر هم تصحیح کردند و برخی گفتند متواتر است پس طبق این قاعده هیچ حدیثی درست در نمی اید چون هیچ راوی ای نداریم که جرح نداشته باشد جز صحابه اگر در این زمینه برای ما شرح و توضیح بدهید ممنون می شوم..

ammarshia;424617 نوشت:
با تشکر از برادر خیمه گاه و استاد صدرای گرامی که هر دو از بهترین های سایت هستند .

ما ارادتمند شما هستيم برادر عزيزم و همچنين شاگرد شما و دوستان بزرگو.ار ديگر مانند برادر صدرا

ammarshia;424617 نوشت:
سوال بعدی که برام پیش امده است این است که طبق قاعده رجالی اگر 100 نفر یک نفر را تصدیق کنند و 1 نفر ان را تضعیف کند این تضعیف مقدم است.لان الجارح یطلع علی ما لم یطلع علی الموثق.توضیح الافکار ج2 ص 164 خوب این است که بابا اگر این شکلی باشد که دیگر هیچی به هیچی می شود مثلا حدیث ذکر علی عباده یک کسانی تضعیف کردند با توجه به یک راوی و بالای 10 نفر هم تصحیح کردند و برخی گفتند متواتر است پس طبق این قاعده هیچ حدیثی درست در نمی اید چون هیچ راوی ای نداریم که جرح نداشته باشد جز صحابه اگر در این زمینه برای ما شرح و توضیح بدهید ممنون می شوم..


چند نكته بر فرمايشات شما مترتب هست

1. اگر ما بخواهيم قائل بر تقدم جرح بر تعديل در تمامي روايت هاي اهل ست باشيم هيچ روايتي سالم نخواهد و كل مذهب باطل خواهد شد زيرا به نص علماي اهل سنت هيچ رواي بدون جرح نيست و علت اينكه تا كنون شبكه هاي وهابي از تحدي شبكه ولايت فراري هستند همين مي باشد كه در يك روايت هيچ رواتي وجود ندارد كه اصلا جرحي نداشته باشد

ذهبي حتي در باره صحابه مي‌گويد: نشد كه در باره شخص معتبري سخن به ميان آيد و حال آن‌كه سخن از بي اعتباري او به ميان نيايد؛ و اگر بنا باشد باب تضعيف راوي را به روي خود بگشاييم، عده زيادي از صحابه و تابعين و ائمه [منظور كساني هستند كه در مذهب اهل سنت لقب امام مي‌گيرند] در آن داخل خواهند شد.
مقدمه کتاب الرواة الثقات المتکلم فيهم بما لا يوجب ردّهم، ص 23.

2. باز هم اگر ما بخواهيم قائل بر تقدم جرح بر تعديل باشيم و با وجود يك جرح يك شخص مجروح شود و شخصيت رجالي او براي ما ديگر قابل احتجاج نشود بايد فاتحه امام بخاري و صحيحش را بخوانيم، زيرا بخاري جز طبقات مجروحين به شمار مي ايد و امام ذهبي و عسقلاني او را به عنوان مدلس معرفي مي كنند كه امام عسقلاني نام بخاري را در طبقات مدلسين خود مي اورد و امام ذهبي نيز در سير اعلام خودش مي گويد و كان محمد بن اسماعيل بخاري يدلس كثيرا، خوب جايگاه تدليس هم كه در مذهب اهل سنت كاملا واضع و محسوس هست، التدليس اشدا من الزنا و التدليس اخو الكذب، تدليس بدتر از زنا هست و برادر دروغ هست، و جايگاه دروغ و دروغگو هم در قران به صراحت امده است ان الله لايهدي من هو كاذب و همچنين في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا، حالا پيروان سقيفه چه توجيهي دارد براي بخاري و صحيحش؟ وقتي اصح الكتب بعد كتاب الله بر باد رود ايا چيزي در اهل سنت سالم خواهند ماند؟ وقتي كه بخاري متهم به زنا و دروغ مي شود و جايگاه هر دوي اين عمل از قران به شدت مورد ذم هست چه راهي براي دفاع از صحيح و بخاري دارند؟

3. نكته سوم كه جالب تر از همه هست اين مي باشد كه اين مطالبي را كه شما فرمودديد قائده رجالي هست كه عقيل هاشمي (عقيل بي عقل:Nishkhand::ok:) كارشناس وهابي كلمه انرا ضبط نموده است و مي گويد اگر يك راوي 1000 تعديل هم داشته باشد اما وقتي از يك عالم متهم به جرح شود ان روايت باطل هست و قابل احتجاج نيست حال اين كه زماني ما مي گويم جرح بر تعديل تقدم دارد كه جرح يك شخص مفسر باشد، يعني يك عالم بگويد فلاني كاذب هست، مدلس هست، كم عقل هست، جرح مفسر يعني اينكه جزئيات جرح او تبيين شود و كلي گويي نشود و اگر كسي بگويد فلاني ضعيف هست، ليس بثقه، باس و ضعيف و غيره جز حرف مفسر محسوب نمي شود و زماني محسوب مي شود كه علت ضعف و عدم ثقه بودنش تشريع شود مانند همان كه گفتيم ما بگوييم فلاني مدلس و. يا كذاب هست و يك مثال ساده، مثلا وقتي دانشمند جليل القدر اسلام به نام دكتر ملازاده به عقيل هاشمي مي گويد عقيل بي عقل اين يعني جرح مفسر است و عقيل هاشمي مجروح هست و روايات او هم باطل مي باشد در غير اين صورت روايت مختلف فيه مي باشد كه در روايت مختلف فيه جمع روايت ضعيف و صحيح هست كه به درجه حسن مي رسد و روايت حسن هم ثم الحسن كالصحيح في احتجاج به هست، همانند صحيح و قابل احتجاج هست

اقوال تقدم جرح مفسر بر تعديل:::::::

(وإذا اجتمع فيه) أي الراوي (جرح) مفسر (وتعديل فالجرح مقدم) ولو زاد عدد المعدل هذا هو الأصح عند الفقهاء والأصوليين.
وقتى كه دريك راوى، جرح تفسير كننده و تعديل، با هم جمع شوند، جرح بر تعديل، مقدم است اگر چه تعداد تعديل كننده‏ها بيش‌تر باشد، اين قول، در نزد فقها و اصوليين، صحيح تر است.
السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي، ج1، ص309، تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف، ناشر: مكتبة الرياض الحديثة - الرياض.

قول السيوطي في تدريب الراوي اذا اجتمع فيه أي في الراوي جرح مفسر وتعديل فالجرح مقدم ولو زاد عدد المعدل هذا هو الاصح عند الفقهاء والاصولين»

الرفع والتكميل في الجرح والتعديل ، اسم المؤلف: أبو الحسنات محمد عبد الحي اللكنوي الهندي الوفاة: 1304هـ ، دار النشر : مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب - 1407هـ ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : عبد الفتاح أبو غدة ج 1 ص 118

البته عبدالبر هم چنين تصريحي دارد و قائل بر اين مي باشد زماني جرح براي ما حجت مي باشد كه علت ان داراي بينه اي از ناحيه يك عادل باشد
ثم قال أبو عمر... أن من ثبتت عدالته وصحت فى العلم إمامته وبالعلم عنايته لم يلتفت فيه إلى قول أحد إلا أن يأتى في جرحته ببينة عادلة تصح بها جرحته على طريق الشهادات
ابن عبد البر گفته است...كسى كه عدالت او اثبات شده و پيشوايى او در علم، مورد قبول باشد... به سخن هيچ‌كس درباره‌اش توجّهى نمى‏شود، مگر جرح او با بينه‏اى عادل كه جرح يا سخن او صحيح باشد، به صورت شهادت اثبات شود.
السبكي الشافعي، ابونصر تاج الدين عبد الوهاب بن علي بن عبد الكافي (متوفاي 771هـ)، طبقات الشافعية الكبرى، ج2، ص9 ـ 10، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة: الثانية، 1413هـ.

و يا اينكه سيوطي مي گويد اگر تعدد تعديل كننده ها بيشتر باشد، قول تعديل براي ما تقدم دارد و حجت مي باشد:::::::::

وقيل إن زاد المعدلون قدم التعديل.
و گفته شده كه اگر تعداد تعديل كننده‏ها بيش‌تر باشد، قول تعديل كننده مقدّم است.
السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي، ج1، ص310، تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف، ناشر: مكتبة الرياض الحديثة - الرياض.

اما در عين حال علمايي بوده اند كه قائل بر اين بودند اگر يك راوى به وسيله برخى نكوهيده، و از طرف برخى ديگر ستوده شود جرح و يا نكوهش تقدم دارد

والجرح مقدم على التعديل.
جرح و تضعيف اسناد حديث، بر تصحيح و تأييد آن اسناد مقدّم است.
إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاي808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص312، ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة.

اردتمند شما العبد الاحقر خيمه:hamdel:
موفق و مويد باشيد:Gol:

جناب صدرای عزیز دو تا سوال: 1. آیا خبر واحد یک سند دارد یا اسناد آن به تعداد متواتره نیست؟ 2. فرق حدیث واحد عزیز یا صحیح چیست؟ آیا صحیح زیر مجموعه احادیث عزیز و غریب و... است یا در عرض آن؟ تشکر

موضوع قفل شده است