ابن تيميه را بهتر بشناسيم

تب‌های اولیه

69 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"]نمونه ششم :
ابن تيميه درباره حديث ثقلين مي گويد " و الحديث الذي في مسلم اذا كان النبي قد قاله ..." (1)

و باز مي گويد :
و اما قوله " و عترتي ( اهل بيتي ) و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض ". فهذا رواه الترمذي و قد سئل عنه احمد بن حنبل فضعّفه و ضعّف غير واحد من اهل العلم و قالوا : لايصح (2)

پاسخ :
خواننده محترم مي نگرد كه چگونه ابن تيميه براي رد اين حديث بسيار مهم تلاش مي كند و اقدام به هر كاري مي كند حتي اگر به قيمت زير پا گذاشتن يكي از باورهاي اساسي اهل سنت باشد
نووي در مقدمه شرح صحيح مسلم ميگويد " اتّفق العلماء علي انّ اصحّ الكتب بعد القرآن العزير الصحيحان : البخاري و مُسلم و تلقّتهما الامّه بالقبول " (3)

ولي ابن تيميه به دليل دشمني به ثقل اصغر اين اتفاق و اجماع را مدّ نظر قرار نميدهد و در روايت مسلّم تشكيك مي كند .
از سوي ديگر او سعي دارد چنين بنماياند كه روايت " و عترتي اهل بيتي .... " ضعيف و ناصحيح است در حالي كه ذهبي در تلخيص المستدرك علي الصحيحين با حاكم نيشابوري در تصحيح اين حديث موافقت كرده و سمهودي در جواهر العقدين گفته : و في الباب عن زياده علي عشرين من الصحابه " .(4)

علاوه بر اين جماعتي از محدّثين قبل و بعد از ترمذي حديث ثقلين را با لفظ " و عترتي " و يا " اهل بيتي " روايت كرده اند از جمله آنان است احمد بن حنبل امام ابن تيميه در چندين مورد در مسندش
همچنين محمد ناصل الدين الباني محدث بزرگ سلفي هاي معاصر و مرجع آنان در علم حديث اين حديث شريف را با همين لفظ هم در تصحيح الجامع الصغير به شماره هاي 2453 ، 2454 ، 2745 ، 7754 و در سلسل الاحاديث الصحيحه جلد 4 صفحه 254 و 258 به شماره حديث 1760 تصحيح كرده است .
_______________
1- و حديث ثقلين در صحيح مُسلم است اگر آن را پيامبر فرموده باشد ( منهاج السنّه ج 7 ص 318 )

2- و اما قول ايشان را كه " و عترتم ( اهل بيتم ) اين دو جدا نمي شوند تا نزد حوض كوثر بر من وارد شوند " ترمذي روايت كرده است و از احمد بن حنبل درباره آنها سوال كردند پس او و عده ايي ديگر از اهل علم اين حديث را تضعيف كرده اند و گفتند كه صحيح نيست ( منهاج السنّه ج 7 ص 394 و 395 )

3- علما اتفاق نظر دارند كه صحيح ترين كتابها بعد از قرآن عزيز دو صحيح بخاري و مسلم هستند و امت مسلمان نيز اين دو را پذيرفته اند ( شرح صحيح مسلم ج 1 ص 20 )

4- حديث ثقلين از بيش از بيست نفر از صحابه روايت شده است ( جواهر العقدين ص 234 )

رحیق مختوم;329114 نوشت:
نمونه دوم :
ابن تيميه درباره حديث سد الابواب مي گويد : " قوله : سدّوا الابواب الا باب علي " ؛ فان هذا مما وضعته الشيعه علي طريق المقابله ... " (1)

پاسخ :
ابن حجر عسقلاني در فتح الباري اين حديث را از طريق سعد بن ابي وقّاص نقل كرده و گفته است " اخرجه احمد و النسائي و اسناده قوي و في روايه للطبراني في الاوسط رجالها ثقات ... " و همچنين اين حديث را از طريق زيد بن ارقم ذكر كرده و گفته : " اخرجه احمد و النسائي و الحاكم و رجاله ثقات " باز با نقل دو روايت از طريق ابن عباس نوشته : " اخرجهما احمد و النسائي و رجالهما ثقات "
همچنين از طريق عبد الله بن عمر اين حديث را نقل كرده و گفته " اخرجه احمد و اسناده حسن "
وي روايت ديگري را از ابن عمر آورده و نوشته : " رجاله رجال الصحيح الا العلاء بن عمر و قد وثّقه يحيي بن معين و غيره "
سپس گفته " و هذه الاحاديث يقّوي بعضها بعضا وكل طريق منها صالح للاحتجاج فضلا عن مجموعها " و بزّاز در مسندش گفته است " ورد من روايات اهل الكوفه باسانيد حسان في قصه عليّ " .
بنا بر اين حكم ابن تيميه به دروغ بودن اين حديث ناشي از نا آگاهي او در اين زمينه است ، علاوه بر اين او در اينجا به دام تقليد از ابن جوزي افتاده است زيرا او اين حديث را در كتاب الموضوعات آورده و گفته است " هذه الاحاديث كلها من وضع الرافضه قابلوا بها الحديث المتفق علي صحته في سد الابواب الا باب ابي بكر " (2) و همين سخن ابن جوزي قبلا در كلام ابن تيميه گذشت
ابن حجر در جواب به اين ادعاي ابن جوزي مي گويد " و اخطأ في ذلك خطأ شنيعا فانه سلك في ذلك رد الاحاديث الصحيحه يتوهمه المعارضه .... "
____________
1- اينكه گفته باشد ببنديد درب ها را به جز درب خانه علي به تحقيق اين از جمله احاديثي است كه شيعه در برابر آنچه درباره ابوبكر در اين زمينه روايت شده است جعل كرده است ( منهاج السنّه ج 5 ص 35 )

2- تمام اين احاديث را شيعيان جعل كرده اند تا با حديث صحيح مورد اتفاق درباره بستن درها به جز درب خانه ابوبكر مقابله كنند ( الموضوعات ج 1 ص 364 الي 366 )

دوستان بزرگوار

با نگاهي كه به كتاب ارزشمند الغدير كردم بخشي از نظرات جناب علامه اميني رضوان الله تعالي عليه را در اينجا ذكر ميكنم
جناب علامه چنين ميفرمايند
بخش ديگري از حديث را كه ابن تيميه تكذيب كرده است جمله " و سد الابواب الا باب علي " است كه مي گويد : اين جمله از شيعه در برابر صحيحه ابو سعيد جعل كرده است ...
پاسخ : ( كلام علامه اميني )
من براي نسبت دادن جعل اين حديث به شيعه ، انگيزه ايي جز بي شرمي و گزافه گويي و ياوه گويي و پوشاندن حقائق ثابت با هياهو و غوغا و جار و جنجال نمي بينم ، زيرا كتاب هاي اهل سنت به ويژه امامش احمد بن حنبل در برابر ديدگان او بوده است و آنان در آن كتابها اين حديث را با سندهاي گوناگون كه برخي صحيح و برخي حسن مي باشد از جمع كثيري از اصحاب كه تعدادشان به حد تواتر مي سد نقل كرده اند مانند
زيد بن ارقم .... (
عبد الله بن عمر ...
عمر بن خطّاب ... ( بعد از اين نقطه چينهايي كه حقير گذاشتم حضرت علامه اميني به ذكر حديث با اسنادش مي پردازد ما از ذكر احاديثي كه جناب علامه در الغدير ذكر فرمودند بخاطر عدم انحراف تايپيك خوداري كرديم )

ادامه ...


با سلام بر استاد گرامی ممنون از گفتارتون من هم می خواهم در این مورد مطالبی رو عرض کنم با اجازه شما که نیازی به بررسی سندی این روایت نیست .

[="red"]جناب سیوطی ادعای تواتر می کند کتاب الحاوی للفتاوی ج2 ص 16
[/][="seagreen"]هذا الاحادیث صحیحه. [="darkorchid"]بل المتواتره[/] براین که تمام درب ها حتی درب عموی پیامبر و ابوبکر الا لعلی .
و ما نمی دانیم حدیث خوخه رو چطور درست کردند.[/]
[="blue"]اقای ابن اثیر جزری در کتاب اسد الغابه ج3 ص 334 اقای ابن سعد طبقات کبری ج3 ص 181 [/]
ح، قَالَ: وَأَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عُمَرَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: بُويِعَ أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ يَوْمَ قُبِضَ رَسُولُ اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَوْمَ الإِثْنَيْنِ، لاثْنَتَيْ عَشْرَةَ لَيْلَةً خَلَتْ مِنْ رَبِيعٍ الأَوَّلِ، سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ، وَكَانَ مَنْزِلُهُ بِالسُّنُحِ عِنْدَ زَوْجَتِهِ حَبِيبَةَ بِنْتِ خَارِجَةَ بْنِ زَيْدِ بْنِ أَبِي زُهَيْرٍ، مِنْ بَنِي الْحَارِثِ بْنِ الْخَزْرَجِ، وَكَانَ قَدْ حُجِرَ عَلَيْهِ حَجْرَةٌ مِنْ شِعْرٍ، فَمَا زَادَ عَلَى ذَلِكَ حَتَّى تَحَوَّلَ إِلَى الْمَدِينَةِ، وَأَقَامَ هُنَاكَ بِالسُّنُحِ، بَعْدَمَا بُويِعَ لَهُ سَبْعَةَ أَشْهُرٍ، يَغْدُو عَلَى رِجْلَيْهِ وَرُبَّمَا رَكِبَ عَلَى فَرَسٍ لَهُ، فَيُوَافِي الْمَدِينَةَ فَيُصَلِّي الصَّلَوَاتِ بِالنَّاسِ، [="sienna"]فَإِذَا صَلَّى الْعِشَاءَ الآخِرَةَ رَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ[/]، وَكَانَ يَحْلِبُ لِلْحَيِّ أَغْنَامَهُمْ، فَلَمَّا بُويِعَ لَهُ بِالْخِلافَةِ، قَالَتْ جَارِيَةٌ مِنَ الْحَيِّ: الآنَ لا يُحْلَبُ لَنَا مَنَائِحُنَا، فَسَمِعَهَا أَبُو بَكْرٍ، فَقَالَ: بَلَى، لَعَمْرِي لأَحْلِبَنَّهَا لَكُمْ، وَإِنِّي لأَرْجُو أَنْ لا يُغَيِّرَنِي مَا دَخَلْتُ فِيهِ عَنْ خُلُقٍ كُنْتُ عَلَيْهِ، فَكَانَ يَحْلِبُ لَهُمْ، فَرُبَّمَا قَالَ لِلْجَارِيَةِ: أَتُحِبِّينَ أَنْ أُرْغِيَ لَكُمْ أَوْ أَنْ أُصَرِّحَ؟ فَرُبَّمَا قَالَتْ: أَرْغِ، وَرُبَّمَا، قَالَتْ: صَرِّحْ فَأَيَّ ذَلِكَ قَالَتْ فَعَلَ
وله فِي تواضعه أخبار كثيرة، نقتصر منها عَلَى هَذَا القدر

[="purple"]جناب ابوبکر حتی به خلافت که هم رسید تا 6 ماه در مدینه خانه نداشت بیرون مدینه در سنح بوده سوار بر اسب می شد یک عبایی هم داشت می امد نماز می خواند بعد از نماز می رفت پیش خانواده اش.[/]
[="magenta"]نمی دانم چه طور این قدر تهمت به خلیفه ثانی می زند
[/]

وَأَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عُمَرَ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: وَأَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الزُّهْرِيِّ عَنْ عُرْوَةَ عَنْ عَائِشَةَ قَالَ: وَأَخْبَرَنَا أَبُو قُدَامَةَ عُثْمَانُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي وَجْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: وَغَيْرُ هَؤُلاءِ أَيْضًا قَدْ حَدَّثَنِي بِبَعْضِهِ فَدَخَلَ حَدِيثُ بَعْضِهِمْ فِي حَدِيثِ بَعْضٍ. قَالُوا: بُويِعَ أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ يَوْمَ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - يَوْمَ الاثْنَيْنِ لاثْنَتَيْ عَشْرَةَ لَيْلَةً خَلَتْ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الأَوَّلِ سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنْ مُهَاجَرِ رَسُول اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -
وَكَانَ مَنْزِلَهُ بِالسُّنْحِ عِنْدَ زَوْجَتِهِ حَبِيبَةَ بِنْتِ خَارِجَةَ بْنِ زيد بن أبي زهير من بني الحارث بْنِ الْخَزْرَجِ. وَكَانَ قَدْ حَجَّرَ عَلَيْهِ حُجْرَةً مِنْ شَعْرٍ فَمَا زَادَ عَلَى ذَلِكَ حَتَّى تَحَوَّلَ إِلَى مَنْزِلِهِ بِالْمَدِينَةِ فَأَقَامَ هُنَاكَ بِالسُّنْحِ بعد ما بُويِعَ لَهُ سِتَّةَ أَشْهُرٍ يَغْدُو عَلَى رِجْلَيْهِ إِلَى الْمَدِينَةِ وَرُبَّمَا رَكِبَ عَلَى فَرَسٍ لَهُ وَعَلَيْهِ إِزَارٌ وَرِدَاءٌ مُمَشَّقٌ فَيُ[="darkslategray"]وافِي الْمَدِينَةَ فَيُصَلِّي الصَّلَوَاتِ بِالنَّاسِ فَإِذَا صَلَّى الْعِشَاءَ رَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ بِالسُّنْحِ.[/]

رحیق مختوم;329559 نوشت:
سيوطي در كتاب القول الجلي في مناقب علي " تصحيح اين حديث را از ابن شيبه نقل كرده است همچنين به سند صحيح آورده و ترمذي نيز با نقل اين حديث در سنن آن را حديث " حسن غريب " شمرده است .

در رابطه با حدیث حسن غریب باید به برادران اهل سنت عرض کنم که حدیث صحیحی است .

خبر غریب : به اون خبری می گوییم که غیر از یک سند و یک طریق این روایت نیامده است یعنی در تمام سلسله ی سند روای ان یک نفر است .
خود جناب مبارک فوری در کتاب تحفه الاحوذی می گوید :
این که حناب ترمذی می گوید هذا حدیث حسن غریب می خواد بگوید که این روایت فقط از یک طریق وارد شده است و بعد می گوید الا ان راویه ثقه راوی او مورد وثوق است این که ما می گوییم حسن غریب ضرر به اعتبار روایت نمی زند این استغراب به علت متابعت است از یک کانال بیشتر نیامده است .
در کتاب التحفه الاحوذی به طور مفصل بحث شده است در این مورد.

نمونه هفتم :
ابن تيميه درباره حديث طير مي گويد " حديث الطير لم يروه احد من الاصحاب الصحيح و لا صحّحه ائمه الحديث ... " (1)

پاسخ :
ترمذي اين حديث را در سنن روايت كرده و حاكم آن را صحيح شمرده ، آيا حاكم از ائمه حديث نيست ؟؟؟!!!!
شمس الدين ذهبي در تذكره الحفّاظ مي گويد " اما حديث الطير لفه طرق كثيره جدّا قد افردتها بمصنَّف و مجموعها وجب ان يكون الحديث له اصل " . (2)
و در تاريخ الاسلام مي گويد " له طرق كثيره عن انس متلكّم فيها و بعضها علي شرط السنن " و شاگردش تاج الدين عبد الوهاب سُبكي در طبقات الشافعيه مي گويد " و اما الحكم علي حديث الطير بالوضع فغير جيّد " (3)
بلكه خاتَم حافظان و محدثان ابوالفيض احمد بن محمد بن صديق غُماري مي نويسد :
حديث الطير الذي فاق حد التواتر و لم يوجد حديث يوازنه في كثره رواته الا حديث " من كذب ... " الذي اتفقوا علي تواتره مع انّ كلّاً منهما روي من نحو مائه طريق ذاك عن انس و هذا باطلاق ... " (4)
همچنين علامه محدث معاصر محمود سعيد ممدوح در تصحيح اين حديث كتابي نوشته است بنام اتحاف الاكابر بتصحيح حديث الطائر .

نمونه هشتم :
ابن تيميه درباره سخني كه از احمد بن حنبل درباره فضائل امير مومنان نقل شده است مي گويد :
احمد بن حنبل لم يقل : انه صحّ لعليّ من الفضائل ما لم يصح لغيره بل احمد اجلّ من ان يقول مثل هذا الكذب بل نُقل عنه انه قال : روي له ما لم يُروَ لغيره (5)

پاسخ :
آنچه ابن تيميه بر انكار آن اصرار دارد به طور صريح ، ابن ابي يعلي يكي از بزرگان حنابله آن را در كتابش از محمد بن منصور طوسي نقل مي كند و مي گويد :
" سمعت احمد بن حنبل يقول : ما روي في فضائل احد من اصحاب رسول الله بالاسانيد الصحاح ما روي في فضائل علي بن ابيطالب عليه السلام "(6)
همچنين ابو الوليد بن شحنه مي گويد : " قال احمد بن حنبل لم يصح في فضل احد من الصحابه ما صح في فضل علي " (7)
و ابن حجر نيز مي گويد " قال احمد و اسماعيل القاضي و النسائي و ابو علي النيشابوري : " لم يرد في حق احد من الصحابه بالاسانيد الجياد اكثر مما جاء في علي عليه السلام " (8) .

________________
1- حديث طير را احدي از اصحاب صحيح روايت نكرده است و بزرگان حديث نيز آن را صحيح ندانسته اند ( منهاج السنّه ج 7 ص 371 )

2- و اما حديث الطير از راه هاي گوناگون روايت شده كه من آنها را در يك كتاب جداگانه جمع آوري كرده ام و مجموع اين راه ها ايجاب مي كند كه اين حديث داراي اصل باشد ( تذكره الحفّاظ ج 3 ص 1042 و 1043 )

3- و اما حكم كردن به جعلي بودن حديث طير پسنديده نيست ( طبقات الشافعيه الكبري ج 4 ص 155 )

4- حديث طير كه از حد تواتر تجاوز كرده است و حديثي يافت نمي شود كه در فراواني راويانش همپاي آن باشد مگر حديث " من كذب " كه علما بر تواترش اتفاق دارند با اينكه هر دوي آنها از حدود صد طريق روايت شده اند ( درء الضعف ص 58 )

5- احمد بن حنبل نگفت است : فضائلي باري علي صحت دارد كه براي غير او صحت ندارد . بلكه احمد بالاتر از آن است كه چنين دروغي را بگويد ، بلكه از احمد نقل شده كه گفته است فضائلي براي او روايت شده است كه براي غيرش روايت نشده است " ( منهاج السنّه ج 7 ص 374 )

6- آنچه در فضائل علي با سندهاي صحيح وارد شده است در فضائل هيچيك از اصحاب رسول الله نيامده است ( طبقات الحنابله ج 2 ص 106 )

7- آن روايات صحيحي كه در فضيلت علي عليه السلام وارد شده است در فضيلت هيچيك از صحابه با سند صحيح نيامده است ( روضه المناظر ، ترجمه امير المومنين (ع) )

8- وارد نشده است در حق هيچيك از صحابه با سندهاي خوب ، بيشتر از آنچه درباره حضرت علي عليه السلام روايت شده است ( فتح الباري بشرح صحيح البخاري ج 7 ص 89 و نيز الصواعق المحرقه ص 120 و 121 و همچنين كتاب الاستيعاب ج 3 ص 51 )

[="Tahoma"]نمونه نهم :
ابن تيميه درباره حديث " انا مدينه العلم و علي بابها " مي گويد
حديث " انا مدينه العلم و علي بابها " اضعف و اوهن ، و لهذا انما يُعَدّ في الموضوعات و ان رواه الترمذي ، و ذكره ابن الجوزي و بيّن انّ سائر طرقه موضوعه

پاسخ :
در اينجا نيز ابن تيميه چشم بسته از ابن جوزي تقليد محض كرده و در همان دامي افتاد كه قبلا او افتاده بود .
ابن تيميه در حالي چنين ادعايي مي كند كه عده ايي از بزرگان اهل حديث قبل و بعد از او اين حديث را تصحيح و يا تحسين كرده اند از جمله يحيي بن معين ، امام اهل جرح و تعديل ، اين حديث را صحيح شمرده است و حاكم نيشابوري گفته " هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه "

همچنين حافظ سمرقندي اين حديث را در كتاب بحر الاسانيد في صحاح المسانيد كه مخصوص احاديث صحيح است ذكر كرده است .
ابن جرير طبري نيز حديث ترمذي را در كتابش تصحيح كرده و خاتم حفاظّ و محدثان احمد غُماري متوفي 1380 هجري قمري كتابي بس ارزشمند به نام فتح الملك العلي بصحه حديث باب مدينه العلم علي (ع) در اثبات صحت اين حديث نوشته است .

گذشته از اين گروه زيادي از علماء و محدثين اين حديث را حسن شمرده اند مانند صلاح الدين علائي و ابن حجر عسقلاني و شاگردش سخاوي


نمونه دهم :
ابن تيميه درباره حديث غدير مي گويد :
و اما قوله " فمن كنت مولاه فعلي مولاه " فليس هو في الصحاح ، لكن هو مما رواه العلماء و تنازع الناس في صحته فنُقل عن البخاري و ابراهيم الحربي و طائفه من اهل الحديث انّهم طعنوا فيه و ضعّفوه و نقل عن احمد بن حنبل انّه حسّنه كما حسّنه الترمذي .... " (1) !!!

پاسخ :
اين سخن تعجب آور ابن تيميه يا ناشي از شدت تعصب او است يا حاكي از بي اطلاعي مفرط او در علم حديث است ، هر كدام كه باشد براي او منقصت محسوب مي شود .
ابن كثير دمشقي شاگرد ابن تيميه از ذهبي نقل مي كند كه او درباره اين حديث گفته است " صدر الحديث متواتر اتيقن انّ رسول الله قاله و اما " اللهم وال من والاه " فزياده قويّه الاسناد " (2)

و جلال الدين سيوطي اين حديث را از احاديث متواتره شمرده و آن را در كتابهايش به نامهاي : الفوائد المتكاثره ، الازهار المتناثره و قطف الازهار المتناثره كه در آنها احاديث متواتره را گرد آورده ذكر كرده است همچنين عده ايي ديگر از علما اين حديث را جزء احاديث متواتره دانسته اند .

ذهبي نيز مي گويد " حديث من كنت مولاه له طريق جيّده "
و شمس الدين محمد جزري در كتاب اسني المطالب پس از آنكه اين حديث را به سندش از امير المومنين روايت ميكند مي گويد :
هذا حديث حسن من هذا الوجه صحيح من وجوه كثيره متواتره ايضا عن النبي رواه الجمّ الغفير عن الجمّ الغفير و لا عبره بمن حاول تضعيفه ممن لا اطلاع له في هذا العلم (3)
نيز مي گويد " و صحّ عن جماعه ممن يحصل القطع بخبرهم "
هيثمي درباره روايت احمد از طريق رباح بن الحارث مي گويد " رجال احمد ثقات "

باز درباره روايت احمد از ابو طفيل مي نويسد " رجاله رجال الصحيح غير فطر بن خليفه و هو ثقه " همچنين درباره روايت سعيد بن وهب مي گويد " رواه احمد و خليفه و هو ثقه " وي درباره روايت زيد بن يثيغ نيز بيان مي كند " رواه البزاز و رجاله رجال الصحيح غير فطر بن خليفه و هو ثقه " درباره حديث عبد الرحمن بن ابي ليلي مي گويد " رواه ابو يعلي و رجاله وثقوا " و موارد ديگر .
ابن حجر عسقلاني گفته است :
و اما حديث " من كنت مولاه فعلي مولاه فقد اخرجه الترمذي و النسائي و هو كثير الطرق جدّا و قد استوعبها ابن عقده في كتاب مفرده و كثير من اسانيدها صحاح و حسان (4)

در عصر حاضر محدث بزرگ سلفي محمد ناصر الدين الباني اين حديث را در سلسله الاحاديث الصحيحه حديث شماره 1750 تصحيح كرده و گفته :
و جمله القول ان حديث الترجمه صحيح بشطريه بل الاول منه متواتر عنه (ص) كما يظهر لمن تتبّع اسانيده و طرقه (5)

وي در ردّ بر ابن تيميه مي نويسد :
" كان الدافع لتحرير الكلام علي الحديث و بيان صحته اني رايتُ شيخ الاسلام ابن تيميه قد ضعّف الشطر الاول من الحديث و اما النظر الثاني فزعم انّه كذب ، و هذا من مبالغاته الناتجه _ في تقديري _ من تسرّعه في تضعيف الاحاديث قبل از يجمع طرقها و يدقّق النظر فيها " (6)
_________________

1- و اما اين حديث كه فرمود " من كنت مولاه فعلي مولاه " در صحاح ذكر نشده و از رواياتي است كه علماء آن را نقل كرده اند و مردم در صحت آن دچار نزاع شده اند پس از بخاري و ابراهيم حربي و عده ايي از اهل حديث نقل شده است كه آنان به اين روايت طعن زده و آن را ضعيف شمرده اند و نقل شده است كه احمد بن حنبل اين روايت را حسن شمرده همچنانكه ترمذي نيز اين روايت را حسن مي دانسته ( منهاج السنه ج 7 ص 319 و 320 )

2- صدر حديث به گونه ايي متواتر است كه يقين دارم رسول الله آن را فرموده باشند و اما جمله " اللهم وال من والاه " زيادي است كه با سند قوي روايت شده است ( البدايه و النهايه ج 5 ص 213 و 214 )

3- اين حديث از اين طريق حسن است و از وجوه زيادي صحيح به شمار مي رود و همچنين به صورت متواتر عده زيادي آن را از عده زيادي ديگر به نقل از پيامبر روايت كرده اند و كساني كه خواسته اند اين روايت را ضعيف قلمداد كنند اطلاعي از اين علم ندارند و به سخنانشان اعتباري نيست ( اسني المطالب ص 3 و 4 )

4- اما حديث " من كنت مولاه فعلي مولاه " را ترمذي و نسائي روايت كرده اند و اين حديث به سندهاي آن صحيح و حسن هستند ( فتح الباري ج 7 ص 93 )

5- در مجموع هر دو قسمت صدر و ذيل اين حديث صحيح است بلكه اين روايت متواتر است همچنانكه براي هر كس كه سندها و طرقش را مطالعه كند روشن مي شود ( سلسله الاحاديث الصحيحه ج 4 ص 343 )

6- آنچه مرا بر انگيخت تا در مورد اين حديث سخن بگويم و صحتش را بيان كنم اين بود كه شيخ الاسلام ابن تيميه صدر اين حديث را تضعيف و ادعا كرده است كه ذيل اين حديث كذب است و البته اين كلام او از مبالغات او است كه ناشي از سرعت او در تضعيف احاديث است قبل از آنكه تمام سندهاي حديث را مطالعه كند و به دقت در آنها بنگرد ( سلسله الاحاديث الصحيحه ج 4 ص 344 )

[="Tahoma"]نمونه دوازدهم :

ابن تيميه درباره حديث ردّ شمس مي گويد " المحققون من اهل العلم و المعرفه بالحديث يعلمون انّ هذا الحديث كذب موضوع " (1)
باز مي گويد : هذا الحديث ليس في شيء من كتب الحديث المعتمده ، لا رواه اهل الصحيح و لا اهل السنن و لا المسانيد اصلا بل اتفقوا علي تركه و الاعراض عنه ... (2)

پاسخ :
جلال الدين سيوطي در اللآلي المصنوعه مي گويد : " صرّح جماعه من الائمه و الحفاظّ بانّه صحيح قال القاضي عياض في الشفاء الطحاوي في مشكل الآثار عن اسماء بنت عميس من طريقين ... قال الطحاوي : و هذان الحديثان ثابتان و رواتهما ثقات . و حكي الطحاوي ان احمد بن صالح كان يقول : لاينبغي لمن سبيله العلم التخلف عن حفظ حديث اسماء ، لانه من علامات النبوه " (3)
خود سيوطي رساله ايي در تصحيح اين حديث دارد به نام كشف اللبس في حديث ردّ الشمس ، همانگونه كه حاكم حسكاني نيز كتابي در تصحيح اين حديث نوشته است (4) .

هيثمي درباره حديث اسماء بنت عميس مي گويد " رواه كله الطبراني باسانيد و رجال احدها رجال الصحيح عن ابراهيم بن حسن و هو ثقه و ثّقه ابن حبّان " (5)

ابن حجر در الصواعق المحرقه مي گويد :
" حديث ردّها صحّحه الطحاوي و القاضي في الشفاء و حسنّه شيخ الاسلام ابو زرعه و بتعه غيره وردّوا علي جمع قالوا : انّه موضوع . (6)
خود ابن حجر نيز اين حديث را در شرح همزيه صحيح دانسته است . همچنين عبد الحي لكهنوي گفته است : " و منهم من حكم بصحتها او حسنها و هو الراي المتين عند الواقف علي كلام الفريقين "

مخفي نماند پاسخ هايي كه در اينجا ذكر كرديم بسيار فشرده و مختصر بود و الا هر يك از اين شبهات جوابهاي مفصل و مبسوطي داشت كه خارج از حوصله اين مقال بود
______________
1- محققين از اهل علم و شناخت حديث ميدانند كه اين حديث دروغ و جعلي است ( منهاج السنّه ج 8 ص 165 )
2- اين حديث در هيچيك از كتب حديثي مورد اعتماد نقل نشده است نه كتب صحاح و نه كتب سنن و نه كتب مسانيد اين حديث را روايت نكرده اند بلكه آنان بر ترك اين حديث و روبرگرداندن از آن اتفاق نظر دارند ( منهاج السنّه ج 8 ص 177 )
3- جماعتي از پيشوايان و حفاظّ به صحت اين حديث تصريح كرده اند قاضي عياض در الشفاء مي نويسد : طحاوي در مشكل الآثار اين روايت را از دو طريق از اسماء بنت عميس نقل كرده است طحاوي ميگويد : اين دو حديث ثابت اند و رواتشان ثقه اند و طحاوي حكايت مي كند كه احمد بن صالح مي گفته است كه راهش علم است ، سزاوار نيست كه از حفظ حديث اسماء بنت عميس تخلف كند زيرا اين حديث از علامات نبوت است ( اللآلي المصنوعه ج 1 ص 309 )
4- تذكره الحفاظّ ج 3 ص 1200 و همچنين كتاب كشف الرمس عن حديث ردّ الشمس
5- مجمع الزوائد ج 8 ص 197
6- حديث ردّ الشمس را طحاوي و قاضي در شفاء صحيح دانسته اند و شيخ الاسلام ابو ذرعه اين حديث را حسن مي داند و غير از او نيز از او تبعيت كرده اند و كساني را كه قائل به جعلي بودن اين حديث هستند رد كرده اند ( الصواعق المحرقه ص 128 )

[="Tahoma"]نتيجه :

با اين بررسي اجمالي به روشني معلوم شد كه ابن تيميه يا واقعا از حديث و رجال اطلاعي نداشته و در اين گونه مسائل مقلد بوده است يا آنكه در نظريات خود درباره اين دسته از روايات تعصب داشته است " وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِين‏ " هر انگيزه كه باشد اطمينان به سخنان او سلب مي شود و براي جويندگان حقيقت آشكار مي گردد كه آنچه به صورت مبالغه آميز و افراطي درباره او گفته شده بسيار دور از واقعيت است .

به نظر ميرسد براي برجسته شدن بيشتر مسئله بايد با استقصاي فضائل و مناقبي كه ابن تيميه در منهاج رد كرده و باطل دانسته درباره هر كدام تحقيقي عالمانه و برجسته بر طبق اصول و قواعد علم حديث صورت بگيرد تا نقاب از چهره اين فرد كه امروزه بسياري از افراد مسلمان فريب او را خورده اند به طور كامل بيفتد و براي آنان روشن شود كه ابن تيميه ادعاهاي غير واقعي و بي پايه بسياري را مانند واقعيت و امري مسلّم جلوه مي دهد و چنين وانمود مي كند كه حقيقت جز اين نيست . شيوه او موجب گمراهي آنان _ كه نظر خوش بينانه ايي را به او دارند و چشم بسته از وي درتمام زمينه ها تقليد مي كنند _ شده است .

انشاالله و به ياري خدا در آينده ايي نزديك بنا بر آنچه در اين تايپيك به عرض كاربران بزرگوار رسيده است در تايپيكي جداگانه درباره فرقه ايي كه از ابن تيميه تبعيت نموده و به انحراف كشيده شده اند مطالبي بيان خواهد گرديد ، فانتظروا

و السلام علي من اتبع الهدي :Gol:

با سلام وتشكر

تا اينجا مسلم شد که ابن تیمیه احادیث صحیح رسول الله (ص) را انکار کرده است حال ببینیم حکمش چیست :

فاعلموا رحمكم الله أن من أنكر كون حديث النبي صلى الله عليه و سلم قولا كان أو فعلا بشرطه المعروف في الأصول حجة كفر وخرج عن دائرة الإسلام وحشر مع اليهود والنصارى أو مع من شاء الله من فرق الكفرة روى الإمام الشافعي


رضي الله عنه يوما حديثا وقال إنه صحيح فقال له قائل أتقول به بيا أبا عبد الله فاضطرب وقال يا هذا أريتني نصرانيا أرأيتني خارجا من كنيسة أرأيت في وسطي زنارا أروي حديثا عن رسول الله صلى الله عليه و سلم ولا أقول به

وامام سیوطی رحمه الله در رساله اش به نام «مفتاح الجنة فی الاحتاج بالسنة» می گوید: بدانید که هر کسی حدیث پیامبر خواه قول باشد یا فعل و دارای شرایط معروف خود باشد را حجت نداند، کفر ورزیده و از دایره اسلام خارج گردیده است، و با یهود و نصارا حشر می شود و یا با گروهی از کفار که خدا بخواهد حشر می شود».

با سلام خدمت شما استاد گرامی .
یک سوال داشتم در مورد ابن تیمیه .
اهل سنت و اهل تشیع می گویند که بغض ایمه را داشته است خوب پس کتاب اهل بیت در ایینه که به فارسی ترجمه شده است و طبق اطلاعات بنده در مورد فضایل ایمه است الکی است و این دو چیز با هم منافات دارند اگر می شود پاسخ دهید.
خوب می گویم کسی که بغض ایمه دارد چرا می اید کتابی در مورد فضایل ان ها می نویسد

ammarshia;330556 نوشت:
با سلام خدمت شما استاد گرامی .
ammarshia;330556 نوشت:

یک سوال داشتم در مورد ابن تیمیه .
اهل سنت و اهل تشیع می گویند که بغض ایمه را داشته است خوب پس کتاب اهل بیت در ایینه که به فارسی ترجمه شده است و طبق اطلاعات بنده در مورد فضایل ایمه است الکی است و این دو چیز با هم منافات دارند اگر می شود پاسخ دهید.
خوب می گویم کسی که بغض ایمه دارد چرا می اید کتابی در مورد فضایل ان ها می نویسد

با سلام خدمت شما بزرگوار

به نظر نمي رسد وهابيون متعصّب تا الان كتابي در فضائل ائمه اطهار نوشته باشند اونها كه كلا كمر همت به محو آثار ائمه طاهرين و حتي پيامبر بسته اند كجا و كي آمدند كتاب نوشتند ؟؟؟

اگر منظورتون از كتاب ، كتاب منهاج السنّه هست كه ما در پست هاي قبل با آوردن بخشي از اباطيل ابن تيميه اين مطلب را ثابت كرديم كه نه تنها اين شخص فضيلت ائمه عليهم السلام را ننوشته بلكه احاديث مسلّم و قعطي السند را كذب محض خوانده

جناب ammarshia اگر كتاب خاصي از وهابيون مد نظر حضرتعالي هست نام ببريد در اسرع وقت بررسي شود علاوه بر اين به نظر ميرسد در بين اهل سنت تنها گروهي كه بيشترين بغض را نسبت به ائمه طاهرين عليهم السلام دارند وهابيون هستند ديگر گروها اگر بغضي داشته باشند شدت و حدّتش كمتر از اين گروه هست اين گروه همان كساني اند كه در لسان مبارك حضرت امير صلوات الله و سلامه عليه به مبغض قال نام برده شده اند

موفق باشيد :Gol:

رحیق مختوم;330568 نوشت:
با سلام خدمت شما بزرگوار

به نظر نمي رسد وهابيون متعصّب تا الان كتابي در فضائل ائمه اطهار نوشته باشند اونها كه كلا كمر همت به محو آثار ائمه طاهرين و حتي پيامبر بسته اند كجا و كي آمدند كتاب نوشتند ؟؟؟

اگر منظورتون از كتاب ، كتاب منهاج السنّه هست كه ما در پست هاي قبل با آوردن بخشي از اباطيل ابن تيميه اين مطلب را ثابت كرديم كه نه تنها اين شخص فضيلت ائمه عليهم السلام را ننوشته بلكه احاديث مسلّم و قعطي السند را كذب محض خوانده

جناب ammarshia اگر كتاب خاصي از وهابيون مد نظر حضرتعالي هست نام ببريد در اسرع وقت بررسي شود علاوه بر اين به نظر ميرسد در بين اهل سنت تنها گروهي كه بيشترين بغض را نسبت به ائمه طاهرين عليهم السلام دارند وهابيون هستند ديگر گروها اگر بغضي داشته باشند شدت و حدّتش كمتر از اين گروه هست اين گروه همان كساني اند كه در لسان مبارك حضرت امير صلوات الله و سلامه عليه به مبغض قال نام برده شده اند

موفق باشيد


با سلام بر استاد گرامی و ممنون از پاسخ محکم تان .
این کتاب رو یکی از دوستان در انجمن اسک دین که سنی مذهب بود در میان مباحث و مناظراتمان گفت چنین کتابی به قارسی چاپ شده است
عقيده - اهل بیت در آینه ابن تیمیه
aqeedeh.com › رد شبهات
اگر در گوگل سرچ کنید یک کتابی جداگانه است به نظر می رسد که غیر از منهاج السنه است
به این لینک رجوع کنید :
کلیک کنید

با سلام

لازم دونستم از جناب رحیق مختوم بابت مطالب مفیدشون تشکر کنم و عرض خسته نباشید بگم به محضر ایشون

برای شناخت ابن تيميه، دوستان می توانند به مطالب زیر نیز رجوع کنند:



http://www.askdin.com/thread11827.html


http://www.askdin.com/thread16319.html


http://www.askdin.com/thread13490.html


http://www.askdin.com/thread13956.html


http://www.askdin.com/thread13490.html

ammarshia;330571 نوشت:
با سلام بر استاد گرامی و ممنون از پاسخ محکم تان . این کتاب رو یکی از دوستان در انجمن اسک دین که سنی مذهب بود در میان مباحث و مناظراتمان گفت چنین کتابی به قارسی چاپ شده است عقيده - اهل بیت در آینه ابن تیمیه

با سلام خدمت شما بزرگوار


این کتاب تلاشی است که توسط وهابیون برای منزه کردن ابن تیمیه از مسئله دشمنی با اهل بیت(علیهم السلام) انجام شده در حالیکه این کتاب و امثال آن نمی تواند دردی را دوا کند.


تعریف و تمجیدهای ابن تیمیه از اهل بیت(علیهم السلام) دلیل بر این نیست که او در اهل بیت(علیهم السلام) نقصی وارد نکرده است.آیا وهابیون انتظار دارند ابن تیمیه علنا خود را ناصبی معرفی کند؟ مخالفت علنی با اهل بیت(علیهم السلام) از اساس تمام شخصیت و حیثیت و اسلام اورا زیر سوال می برد. باید تمام سخنان ابن تیمیه را کنار هم قرار داد تا بهتر متوجه شویم ابن تیمیه در واقع تعریفی علاوه بر حداقلی اعتقاد اهل سنت نکرده است و بدیهیات اهل سنت را ذکر کرده است و با دشمنی، فضائل بسیاری که از رسول خدا(ص) در مورد علی(علیه السلام) وارد شده بود را انکار می کرد.


به علاوه این چه دلیلی است که چون ابن تیمیه درجای دیگر تعریف کرده پس امکان ندارد در جایی دیگر توهین کند!


نهایت سخنی که می تواند نویسنده بگوید این است که او در گفتار خود تناقض دارد و در جایی تعریف و درجای دیگر دشمنی می کند.البته این تناقضات در کلام ابن تیمیه خود دلیل بر تعصب بیجای ابن تیمیه می باشد زیرا هرجا که نیاز می بیند برای اثبات حرف خود حاضر است در مقام اهل بیت(علیهم السلام) نقص وارد کند .

نویسنده این کتاب می گوید:
شیخ الاسلام/ در کتاب (منهاج السنة) ذم و نکوهش گروه‌های مذکور را بسیار آورده‌اند و اگر او (ناصبی) می‌بود چنانکه دشمنانش می‌پندارند می‌بایست از آنان تمجید و ستایش می‌کرد یا از مواضعشان دفاع می‌کرد و یا حداقل قائل به عذری برای آنان می‌بود و آنان را معذور می‌دانست.[1]


اولا: ناصبی بودن درجاتی دارد و اینگونه نیست که از ابن تیمیه انتظار داشت علنا به اهل بیت(علیهم السلام) توهین کند.حتی بسیاری از ناصبی ها حاضر نیستند این صفت را بر خود یدک بکشند درحالیکه دشمن اهل بیت(علیهم السلام) هستند.
یکی از علمای اهل سنت می گوید:

نصب عبارت از هرگونه انحرافي از علي و اهل بيت است ؛ و فرقي ندارد با لعن کردن ايشان باشد يا با فاسق دانستن ايشان - همان کاري که عده اي از بني اميه انجام مي دادند – و يا با کوچک کردن فضائل ايشان – همان کاري که دوست داران ايشان (بني اميه) انجام مي دهند – يا تضعيف کردن روايات صحيح كه در مدح آنان وارد شده و يا اعتقاد اين که علي در جنگ ها (جنگ جمل، صفين و نهروان) اشتباه کرده است يا شک کردن در مشروعيت خلافت امير مومنان و بيعت با آن حضرت و يا مبالغه کردن در مدح دشمنان ايشان ، پس اين موارد و مشابه آنها ، نصب محسوب مي شود.


ثانیا:تمجید و ستایش هم کرده است هم از معاویه و هم ازیزید و هم از ابن ملجم...که در ادامه انشاء الله خواهد آمد.



[1] اهل بیت (ع) در آینه ابن تیمیه / گردآورنده:ابوخلیفه علی بن محمد قضیبی ، جزوه ای 20 صفحه ای طبق سایت عقیده ،
[2] نحو إنقاذ التاريخ الإسلامي ، ص 298، حسن بن فرحان مالكي، الناشر مؤسسة اليمامة الصحفيّة ، الاردن ، ط . 1418 هجرية .



ammarshia;330556 نوشت:
خوب می گویم کسی که بغض ایمه دارد چرا می اید کتابی در مورد فضایل ان ها می نویسد

سلام عليكم استاد عزيزم

برادر پاسخ اين شبهه به اصطلاح كاري را خود امام ذهبي كه از نواصب بحساب مي ايد داده است

اين طرح شبهه در بسياري از موارد مورد استناد مخالفين مي باشد و مي گويند اگر ما عاشق مولا علي ع نيستيم چرا در بخاري فلان احاديث امده؟ اگر بخاري دشمن اهل بيت هست چرا حديث رايت را اورده، اگر ابن تيميه دشمن اهل بيت هست چرا فلان حرف را زده هست

پاسخ اين شبهه را ذهبي به زيبايي تمام داده است و مي گويد وحاكي االكفر ليس بكافر، اگر كسي كفري را نقل و يا روايت كند اين دليلي بر كفر او نمي شود يعني نقل يك مطلب دليلي بر عقيده او نيست، مثلا اگر كسي بگويد فلاني ادم خوبي هست دليلي بر اين نمي شود عقيده او هم همين باشد، ممكن هست خودش دشمن ان شخص باشد امام حقيقت را در مورد او بگويد، مانند عايشه كه از طرفي دشمن مولا علي ع هست و در شهادت مولا علي ع سجده شكر بجا مي اورد و از طرفي هم بعد از همان شهادت مولا زبان باز مي كند و مي گويد براستي كه علي حق بوده است اما اين سخن عايشه بنا بر اقرار ذهبي اين هست كه نقل يك سخن بيان كننده باور، انديشه و افكار شخص نيست كمااينكه خداوند در قران در مورد كفار سخن گفته است ايا اين بدين معنا هست كه خدا وند محبت به كفار دارد؟ خير، نقل سخن به معناي عقايد يك شخص نيست

اثبات كافر بودن ابن تيميه از لسان خودش

وقتي ابن تيميه حكم تكفير خود را امضاء مي كند

هر انچه كه در مورد ابن تيميه بخواهيد مي توانيد از لينك زير پيگير باشيد

ابن تيميه


مثل دماوند;328649 نوشت:
قال شیخ الاسلام ابن تیمیه ره

سلام عليكم

ببخشيد نكته اي براي شما قابل تذكر بوده كه لازم ديدم متذكر شوم، بخاري كه يكي از قضات اهل سنت هست گفتند من اطلق علي ابن تيميه شيخ اسلام فهو كافر اگر كسي به اين تيميه شيخ الاسلام بگويد كافر هست، نظرتان درباره خودتان و اطلاق شيخ الاسلام به ابن تيميه چيست برادر عزيز؟

مثل دماوند;328649 نوشت:
حسین مظلومانه شهید شد و قاتلین او ستمگر و سرکشند.
قتل حسین و حکم کافر او ص 77
مجموع الفتاوی ج 4 ص 487
اهل بیت در آینه ابن تیمیه، مقدمه ص 1

شما براي مثبت جلوه دادن وجهه سيد النواصب، شيخ الشياطين ابن تيميه ناگزير شديد سخنان او را قطع و بريد نموده تا بدين واسطه چهره شيطاني او را اسلامي و محب اهل بيت نشان دهيد حال اگر ما بخواهيم از اول سخنان او را مرور كنيم در خواهيم ياف كه اين ملعون با چه بي حيايي توهين به ساحت مقدس سيد الشهدا اباعبدالله مي كند

إبن تيميه در كتاب منهاج السنة، جلد 4، صفحه 528 مي‌گويد: افرادي همانند يزيد و منصور و عبد الملك وقتي به عنوان خليفه معين شدند، هر كس بخواهد در برابر اينها قيام كند،:

فإن مفسدته اعظم من مصلحته.

فساد اين قيام، بيش از مصلحت آن است.

فإن خرج علي إمام ذي سلطان إلا كان ما تولد علي فعله من الشر أعظم مما تولد من الخير.

از قيام در برابر امامي كه سلطان است، شر توليد مي‌شود و اين شر، بيش از خير در اين قيام است.

در جاي ديگر صراحت دارد:

و لم يكن في الخروج لا مصلحة دين و لا مصلحة دنيا، بل تمكن أولئك الظلمة الطغاة من سبط رسول الله حتي قتلوه مظلوما شهيدا.

در اين قيام امام حسين، نه مصلحت ديني بود و نه مصلحت دنيا. بلكه موجب شد اين ظالمان و طاغيان بر فرزند رسول الله مسلط شوند و او را مظلومانه بكشند و شهيد كنند.

منهاج السنة لإبن تيمية، ج4، ص530

جناب دماوند كه يادش بخير همان احسان هستيد در ان زمان هر روز با يك ايد وارد سايت مي شديد، ايا شما حيا نمي كنيد به كسي كه به مولا سيدنا حسين بن علي ع و قيامش نسبت فساد مي دهد لفظ شيخ السلام بكار مي بريد؟ الحق كه به قول بخاري انت كافر

موضوع قفل شده است