جمع بندی آیا وحی همان خطورات قلبی است؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا وحی همان خطورات قلبی است؟

بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام

بعضا برای همه حتما پیش اومده که یهو چیزی به قلبشون میاد و اون و انجام میدن میخواستم بدونم آیا وحی هم همین سنخ است یا نه وحی چیزی کاملا متفاوت است
اگر متفاوت است پس واقعا وحی چیست و خظورات قلبی چیست و چه تفاوتی با هم دارن!؟
باتشکر

با نام الله




کارشناس بحث: استاد میقات

با سلام و درود

در ابتدا مطالبی به عنوان مقدمه عرض می شود:

معنای اصلی و لغوی وحی

وحى در لغت به معناى اشاره، كار سريع، رسالت، كتابت، الهام، هر آنچه به ديگرى القاء كنى تا بفهمد، کلام مخفی، رمز، و ... .(1)

انواع وحی در قرآن

وحی در قرآن در معانی مختلفی استفاده شده، مانند:

ـ اشاره پنهانی

همان معنای لغوی واژه وحی است؛ چنان‏ که به اشاره حضرت زکریا علیه السلام به قومش در قرآن، «وحی» اطلاق شده است:

«فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا»؛ او از محراب عبادتش به سوى مردم بيرون آمد و با اشاره به آنها گفت: (بشكرانه اين موهبت،) صبح و شام خدا را تسبيح گوييد!(2)

ـ هدایت غریزی

رهنمودهای طبیعی است که در نهاد تمام موجودات به ودیعه نهاده شده است. از این هدایت طبیعی در قرآن با نام «وحی» یاد شده است:

«وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ ثُمَّ كُلي‏ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكي‏ سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً ...»؛ و پروردگار تو به زنبور عسل «وحى» (و الهام غريزى) نمود كه: از كوه‏ ها و درختان و داربستهايى كه مردم مى ‏سازند، خانه‏ هايى برگزين سپس از تمام ثمرات (و شيره گلها) بخور و راه‏ هايى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده است، براحتى بپيما. (3)

ـ الهام (سروش غیبی)

گاه انسان پیامی را بدون این که منشأ آن را بداند دریافت می ‏دارد؛ این پیام ‏ها همان سروش غیبی است که به کمک انسان می‏ آید. در قرآن، به این الهامات غیبی «وحی» اطلاق شده است:

«وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافي‏ وَ لا تَحْزَني‏ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلين‏»؛ ما به مادر موسى الهام كرديم كه: او را شير ده و هنگامى كه بر او ترسيدى، وى را در دريا (ى نيل) بيفكن و نترس و غمگين مباش، كه ما او را به تو باز مى‏ گردانيم، و او را از رسولان قرار مى ‏دهيم. (4)

البته این الهام ‏های غیبی گاه منشأ رحمانی و زمانی منشأ شیطانی دارند. از این‏رو، در قرآن به وسوسه‏ های شیطان نیز «وحی» اطلاق شده است:

«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورا»؛ اينچنين در برابر هر پيامبرى، دشمنى از شياطين انس و جنّ قرار داديم آنها بطور سرى (و درگوشى) سخنان فريبنده و بى ‏اساس (براى اغفال مردم) به يكديگر مى‏ گفتند. (5)

ـ وحی رسالی

وحی به این معنا، به انبیاء و پیامبران اختصاص داشته و شاخصه نبوت آن ها محسوب می ‏گردد:

«وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها»؛ و اين گونه قرآنى عربى [فصيح و گويا] را بر تو وحى كرديم.(6)

تقسمیات وحی رسالی

«وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ»
و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مى‏فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى مى‏كند چرا كه او بلندمقام و حكيم است! (7)

از مجموع آيه چنين بر مى ‏آيد كه راه ارتباط پيامبران با خدا منحصر به سه راه بوده است:

1. القاى به قلب؛ یعنی بدون هيچ واسطه ‏اى: «فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا»؛ ما به نوح وحى كرديم كه كشتى در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز. (8)

وحى از طريق القاى به قلب، گاه در بيدارى صورت مى ‏گرفته، و گاه در خواب و رؤياى صادقه. (9)

2. از پشت حجاب: «وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً»؛ و خداوند با موسى سخن گفت‏. (10)

3. از طريق ارسال رسول (فرشته وحی): «قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد (دشمن خدا است) چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرد. (11)

نکته:

گرچه شاخه ‏هاى اصلى وحى همان سه شاخه مذكور در آيه فوق است، ولى بعضى از اين شاخه‏ ها، خود نيز شاخه‏ هاى فرعى ديگرى دارد، چنان كه بعضى معتقدند نزول وحى از طريق فرستادن فرشته وحى خود به چهار طريق صورت مى ‏گرفته:

1ـ آن جا كه فرشته بدون ‏آن كه بر پيامبر ظاهر شود در روح ایشان القاء مى ‏كرده است، چنان كه در حديثى از پيامبر صلی الله علیه وآله به این مطلب اشاره شده است.(12)

2ـ گاه فرشته به صورت انسانى در مى ‏آمد و پيامبر صلی الله علیه وآله را مخاطب قرار داده و مطالب را به ایشان عرضه می داشت ـ چنان كه در مورد ظهور جبرئيل علیه السلام به صورت "دحيه كلبى" در احاديث اشاره شده است.(13)

3ـ گاه به صورتى بود كه همچون زنگ در گوش پیامبر صلی الله علیه وآله صدا مى ‏كرد و اين سخت ‏ترين نوع وحى بر پيامبر بود به گونه ‏اى كه حتى در روزهاى بسيار سرد، صورت مباركش غرق عرق مى‏ شد، و اگر بر مركب سوار بود مركب چنان سنگين مى ‏شد كه بى‏اختيار به زمين مى ‏نشست. (14)

4ـ گاه جبرئيل به صورت اصليش كه خدا او را بر آن صورت آفريده بود بر پيامبر ظاهر مى‏ شد و اين در طول عمر پیامبر صلی الله علیه وآله تنها دو بار صورت گرفت.(15)

____________

  1. لسان العرب، ابن منظور، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏15، ص 379؛ المفردات فی غريب القرآن، راغب اصفهانی، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ص 858؛ قاموس قرآن، قریشی، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏7، ص 189.
  2. مریم، 11.
  3. نحل، 68و69.
  4. قصص، 7.
  5. انعام، 112.
  6. شوری، 7.
  7. شوری، 51.
  8. مؤمنون، 27.
  9. الكافي، کلینی، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج ‏1، ص 176؛ الإحتجاج، طبرسی، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج ‏1، ص 243.
  10. نساء، 164.
  11. بقره، 97.
  12. کافی، ج 2، ص 74، ح 2؛ و نیز ج 5، ص 80، ح 1.
  13. كافی، ج ‏2، ص 587، ح 25.
  14. مجمع البيان في تفسير القرآن، طبرسی، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏10، ص 570.
  15. التوحيد، صدوق، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ص 263؛ الإحتجاج، ج ‏1، ص 243.

yaali1247;507061 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام

بعضا برای همه حتما پیش اومده که یهو چیزی به قلبشون میاد و اون و انجام میدن میخواستم بدونم آیا وحی هم همین سنخ است یا نه وحی چیزی کاملا متفاوت است
اگر متفاوت است پس واقعا وحی چیست و خظورات قلبی چیست و چه تفاوتی با هم دارن!؟
باتشکر

این موردی که شما اشاره فرموده اید را می توان زیر مجموعه الهام و یا همان سروش غیبی دانست. لذا به انسان های عادی هم الهام می شود، ولی این الهام با آن الهامی که به عنوان وحی بر پیامبران می شود، تفاوت دارد.

لازم به ذکر است که ماهیت وحی، شهود است و شهود، خطا بردار نیست. لذا اصلا امکان خطا در وحی نیست و خطا در آن راه ندارد؛ اما در دریافت های بشری احتمال خطا می رود.

به بیان دیگر، الهام هایی که وحیانی نیستند یعنی الهام های افراد عادی، می تواند الهی و یا نفسانی و شیطانی باشد. افزون بر این که انسان عادی هم در برداشت از آن ها، می تواند دچار اشتباه شود.

در حالی که وحی و الهامات وحیانی، این گونه نیستند یعنی فقط الهی هستند، و از طرفی پیامبران نیز در برداشت از آن الهام، خطا نمی کنند.

جمع بندی

پرسش:
این که چیزی به قلب و دل انسان خطور می کند آیا وحی هم همین سنخ است یا وحی چیزی کاملا متفاوت است؟ اگر متفاوت است پس واقعا وحی چیست و چه تفاوتی با خطورات قلبی دارد؟

پاسخ:
در ابتدا مطالبی به عنوان مقدمه عرض می شود:
ـ معنای اصلی و لغوی وحی
وحى در لغت به معناى اشاره، كار سريع، رسالت، كتابت، الهام، هر آنچه به ديگرى القاء كنى تا بفهمد، کلام مخفی، رمز، و ... .(1)
ـ انواع وحی در قرآن
وحی در قرآن در معانی مختلفی استفاده شده، مانند:
1. اشاره پنهانی
همان معنای لغوی واژه وحی است؛ چنان‏ که به اشاره حضرت زکریا (علیه السلام) به قومش در قرآن، «وحی» اطلاق شده است: «فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا»؛ او از محراب عبادتش به سوى مردم بيرون آمد و با اشاره به آنها گفت: (بشكرانه اين موهبت،) صبح و شام خدا را تسبيح گوييد.(2)
2. هدایت غریزی
رهنمودهای طبیعی است که در نهاد تمام موجودات به ودیعه نهاده شده است. از این هدایت طبیعی در قرآن با نام «وحی» یاد شده است: «وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ ثُمَّ كُلي‏ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكي‏ سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً ...»؛ و پروردگار تو به زنبور عسل «وحى» (و الهام غريزى) نمود كه: از كوه‏ ها و درختان و داربست هايى كه مردم مى ‏سازند، خانه‏ هايى برگزين سپس از تمام ثمرات (و شيره گلها) بخور و راه‏ هايى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده است، براحتى بپيما.(3)
3. الهام (سروش غیبی)
گاه انسان پیامی را بدون این که منشأ آن را بداند دریافت می ‏دارد؛ این پیام ‏ها همان سروش غیبی است که به کمک انسان می‏ آید. در قرآن، به این الهامات غیبی «وحی» اطلاق شده است: «وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافي‏ وَ لا تَحْزَني‏ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلين‏»؛ ما به مادر موسى الهام كرديم كه: او را شير ده و هنگامى كه بر او ترسيدى، وى را در دريا (ى نيل) بيفكن و نترس و غمگين مباش، كه ما او را به تو باز مى‏ گردانيم، و او را از رسولان قرار مى ‏دهيم.(4)
البته این الهام ‏های غیبی گاه منشأ رحمانی و زمانی منشأ شیطانی دارند. از این‏رو، در قرآن به وسوسه‏ های شیطان نیز «وحی» اطلاق شده است: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورا»؛ اين چنين در برابر هر پيامبرى، دشمنى از شياطين انس و جنّ قرار داديم آنها بطور سرى (و درگوشى) سخنان فريبنده و بى ‏اساس (براى اغفال مردم) به يكديگر مى‏ گفتند.(5)
4. وحی رسالی
وحی به این معنا، به انبیاء و پیامبران اختصاص داشته و شاخصه نبوت آن ها محسوب می ‏گردد: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها»؛ و اين گونه قرآنى عربى [فصيح و گويا] را بر تو وحى كرديم.(6)
ـ تقسیمات وحی رسالی
«وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ»؛ و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مى‏ فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى مى ‏كند چرا كه او بلندمقام و حكيم است.(7)
از مجموع آيه چنين بر مى ‏آيد كه راه ارتباط پيامبران با خدا منحصر به سه راه بوده است:
الف) القاى به قلب؛ یعنی بدون هيچ واسطه ‏اى: «فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا»؛ ما به نوح وحى كرديم كه كشتى در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز.(8)
وحى از طريق القاى به قلب، گاه در بيدارى صورت مى ‏گرفته، و گاه در خواب و رؤياى صادقه.(9)
ب) از پشت حجاب: «وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً»؛ و خداوند با موسى سخن گفت‏.(10)
ج) از طريق ارسال رسول (فرشته وحی): «قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد (دشمن خدا است) چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرد.(11)
نکته:
گرچه شاخه ‏هاى اصلى وحى همان سه شاخه مذكور در آيه فوق است، ولى بعضى از اين شاخه‏ ها، خود نيز شاخه‏ هاى فرعى ديگرى دارد، چنان كه بعضى معتقدند نزول وحى از طريق فرستادن فرشته وحى خود به چهار طريق صورت مى ‏گرفته:
1ـ آن جا كه فرشته بدون ‏آن كه بر پيامبر ظاهر شود در روح ایشان القاء مى ‏كرده است، چنان كه در حديثى از پيامبر(صلی الله علیه و آله) به این مطلب اشاره شده است.(12)
2ـ گاه فرشته به صورت انسانى در مى ‏آمد و پيامبر(صلی الله علیه و آله) را مخاطب قرار داده و مطالب را به ایشان عرضه می داشت ـ چنان كه در مورد ظهور جبرئيل (علیه السلام) به صورت "دحيه كلبى" در احاديث اشاره شده است.(13)
3ـ گاه به صورتى بود كه همچون زنگ در گوش پیامبر(صلی الله علیه و آله) صدا مى ‏كرد و اين سخت ‏ترين نوع وحى بر پيامبر بود به گونه ‏اى كه حتى در روزهاى بسيار سرد، صورت مباركش غرق عرق مى‏ شد، و اگر بر مركب سوار بود مركب چنان سنگين مى ‏شد كه بى‏اختيار به زمين مى ‏نشست.(14)
4ـ گاه جبرئيل به صورت اصليش كه خدا او را بر آن صورت آفريده بود بر پيامبر ظاهر مى‏ شد و اين در طول عمر پیامبر(صلی الله علیه و آله) تنها دو بار صورت گرفت.(15)
بنابر این:
این موردی که شما اشاره فرموده اید را می توان زیر مجموعه الهام و یا همان سروش غیبی دانست. لذا به انسان های عادی هم الهام می شود، ولی این الهام با آن الهامی که به عنوان وحی بر پیامبران می شود، تفاوت دارد.
لازم به ذکر است که ماهیت وحی، شهود است و شهود، خطا بردار نیست. لذا اصلا امکان خطا در وحی نیست و خطا در آن راه ندارد؛ اما در دریافت های بشری احتمال خطا می رود.
به بیان دیگر، الهام هایی که وحیانی نیستند یعنی الهام های افراد عادی، می تواند الهی و یا نفسانی و شیطانی باشد. افزون بر این که انسان عادی هم در برداشت از آن ها، می تواند دچار اشتباه شود. در حالی که وحی و الهامات وحیانی، این گونه نیستند یعنی فقط الهی هستند، و از طرفی پیامبران نیز در برداشت از آن الهام، خطا نمی کنند.

 

پی نوشت ها:
(1) ابن منظور، لسان العرب، ج ‏15، ص 379؛ راغب، المفردات فی غريب القرآن، ص 858؛ قرشی، قاموس قرآن، ج ‏7، ص 189.
(2) مریم/ 11.
(3) نحل/ 68و69.
(4) قصص/ 7.
(5) انعام/ 112.
(6) شوری/ 7.
(7) شوری/ 51.
(8) مؤمنون/ 27.
(9) کلینی، الكافي، ج ‏1، ص 176؛ طبرسی، الإحتجاج، ج ‏1، ص 243.
(10) نساء/ 164.
(11) بقره/ 97.
(12) کافی، ج 2، ص 74، ح 2؛ و نیز ج 5، ص 80، ح 1.
(13) كافی، ج ‏2، ص 587، ح 25.
(14) طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏10، ص 570.
(15) التوحيد للصدوق، ص 263؛ الإحتجاج، ج ‏1، ص 243.

موضوع قفل شده است