لطفاً چند پاراگراف در مورد نظریه دوبروی بنویسید(مبانیش رو)
حالا شما دیدگاه موج-ذره ای را از زبان مبارک خودتون تشریح کنید، تا بگم منظورم چیه!
اصل مطلب مربوط به موج-ذره بیان شد. برای اطلاعات بیشتر و آگاهی از جزئیات آن میتوانید به منابع مربوطه در اینترنت و کتب علمی مراجعه کنید.
از شما برادر بزرگوار خواهش میکنم که بیان منظورتان را متوقف بر زبان نامبارک حقیر نکرده و آنچه در ذهن دارید را مکتوب نمائید لطفاً.
در حقیقت پیش خودم استدلال کردم که ذره اگه شعاع نداشته باشه، طبق دیدگاه کلاسیک جرم هم نخواهد داشت
حالا که شما دیدگاه دوگانه رو مطرح میکنید میپرسم، چطور میشه ذره ای جرم داشته باشه و شعاع نداشته باشه؟
عرض شد که در دیدگاه ذره ای نمیتوان جرمی بدون شعاع داشت.
حالا شما میگی دیدگاه دوگانه! خب برای جاهلی مثل من تشریح بفرمایید.
دوست عزیز، اگر ادعا میکنید که حقیر در تاپیکی دیگر بیان نمودهام ذره بنیادی جرم ندارد، آن نقل قول را بیاورید تا اشتباهم را تصحیح کنم.
حقیر که صحبتی از علت و معلول نکردم.
این نقل قول شماست:
از کی تا حالا علت و معلول فلسفی، شده انرژی و تغییر مکان؟
[/HR]
از این چند پست نتیجه گرفتم شما علت را انرژِی میدانید و فرکانس را معلول آن و از سوی دیگر انرژِی را متیغیر وابسته و مثلاً فرکانس را متغییر مستقل میدانید.
این غیرمنطقی و غیرمعقولانه است!
دلیل؟
آها یعنی اگه بگیم، علت متغییر وابسته است و معلول متغییر مستقل همه چیز درست میشه؟(البته علت و معلول فیزیکی)
ضمناً شما بدون دلیل این حرف رو زدید، دلیل درست بیارید.
آن چیزی که بنظرم لازم بود بیان شود، همراه با مثال بیان شد.
بیش از این بحث فقط تکرار مکررات خواهد بود.
حال اگر شما قانع نشدهاید دیگر از دست حقیر کاری ساخته نیست.
اصل مطلب مربوط به موج-ذره بیان شد. برای اطلاعات بیشتر و آگاهی از جزئیات آن میتوانید به منابع مربوطه در اینترنت و کتب علمی مراجعه کنید.
از شما برادر بزرگوار خواهش میکنم که بیان منظورتان را متوقف بر زبان نامبارک حقیر نکرده و آنچه در ذهن دارید را مکتوب نمائید لطفاً.
اطلاعاتم کافی نبود، بزرگوار
ولی باشه، میگم، منظورم این بود که ما نشانه هایی غیر همزمان از نور دیدیم و یک تئوری دوگانه رو معرفی کردیم، یعنی یک جا نور را ذره معرفی کردیم و یک جا موج. این به این معنا نیست که که همزمان هم ذره است و هم موج.
دوست عزیز، اگر ادعا میکنید که حقیر در تاپیکی دیگر بیان نمودهام ذره بنیادی جرم ندارد، آن نقل قول را بیاورید تا اشتباهم را تصحیح کنم.
چرا مثل بچه ها لج میکنی، گرامی؟
میگم برداشت خودم بود وقتی جرم غیر صفر باشه، طبق فیزیک کلاسیک شعاعی هم باید باشه
آن چیزی که بنظرم لازم بود بیان شود، همراه با مثال بیان شد.
بیش از این بحث فقط تکرار مکررات خواهد بود.
حال اگر شما قانع نشدهاید دیگر از دست حقیر کاری ساخته نیست.
حقیر به دنبال اثبات نظر خودم یا دفاع نادرست از چیزی نیستم، ولی بدون دلیل هم چیزی رو رد و تایید نمیکنم(سعی میکنم اینطوری باشم)
ترجیح میدم اینا د رحد معادلاتی برای حل مسایل خاص باقی بماند
مگر روزی موفق به حل کامل مسایل شوم.
منظورم این بود که ما نشانه هایی غیر همزمان از نور دیدیم و یک تئوری دوگانه رو معرفی کردیم، یعنی یک جا نور را ذره معرفی کردیم و یک جا موج. این به این معنا نیست که که همزمان هم ذره است و هم موج.
دیدگاه موجی-ذرهای از نظر حقیر: حقیقت امر این است که هر دو رفتار بصورت بالقوه و همزمان در نور وجود دارد. واقعیت امر این است که فوتون بواسطه شعورش، میتواند خواسته، نظر و نیت ناظرش را تشخیص دهد و وابسته به قصد ناظر، یکی از این دو رفتار را به فعل رساند.
اما اینکه بگوئیم دو دیدگاه مختلف در حال حاضر وجود دارد یکی ذرهای و یکی موجی، بیان اشتباهی به نظر میرسد.
چرا مثل بچه ها لج میکنی، گرامی؟
:khaneh:
خدائیش، دوران بچگی یه چیز دیگه بود. پاک بودیم و معصوم. یادش بخیر:Sham:
اما اینکه بگوئیم دو دیدگاه مختلف در حال حاضر وجود دارد یکی ذرهای و یکی موجی، بیان اشتباهی به نظر میرسد.
اول اینکه اینها هر دو نظریه هستند
دوم اینکه اطلاعات حقیر در این حد نیست که رفتار نور را بصورت همزمان هم دره و هم نور بدانم
سوم شما هم حاضر نیست، مبانی کوانتوم را به فارسی روشن برای همه تو یه تاپیک ارائه بدی، ولی در عوض تو هر تاپیک از نتایجش استفده میکنین.
چهارم اینکه حقیر هم مبانی کوانتوم را خیلی خوب نمیدانم.
نتیجه اینکه:
ترجیح میدم اینا د رحد معادلاتی برای حل مسایل خاص باقی بماند
مگر روزی موفق به حل کامل مسایل شوم.
در حال حاضر هیچ فیزیکدانی نیست که معتقد باشد رفتار نور صرفاً ذرهای است. و نیز هیچ فیزیکدانی نیست که معتقد باشد رفتار نور صرفاً موجی است.
پس اکنون دو نظریه مختلف وجود ندارد.
جمله شما مربوط به تاریخ گذشته این مبحث است که این دو دیدگاه در مقابل هم وجود داشت.
دوم اینکه اطلاعات حقیر در این حد نیست که رفتار نور را بصورت همزمان هم دره و هم نور بدانم سومشما هم حاضر نیست، مبانی کوانتوم را به فارسی روشن برای همه تو یه تاپیک ارائه بدی، ولی در عوض تو هر تاپیک از نتایجش استفده میکنین. چهارم اینکه حقیر هم مبانی کوانتوم را خیلی خوب نمیدانم.
مورد دوم و چهارم که مربوط به مسائل شخصی شماست.
قسمت آبی رنگ مورد سوم، با توجه به ماهیت سایت اسکدین، موضوعیت ندارد.
قسمت قرمز رنگ مورد سوم نیز منع عقلی و منطقی و شرعی ندارد. همانگونه که بیانات قرآن نیز به صورت موردی در چند جا با علوم مربوط به طبیعت و گیتی، گره خورده است.
جمله شما مربوط به تاریخ گذشته این مبحث است که این دو دیدگاه در مقابل هم وجود داشت.
بزرگوار زرنگی ها
حقیر گفتم که ثابت کنید، نور آناً و همزمان هم موجی رفتار میکند و هم ذره ای، اینکه در شرایطی موجی باشد و در شرایطی ذره ای میتواند ناشی از نادرستی و ناکامل بودن معادلات ما باشد نمیتواند؟
قسمت آبی رنگ مورد سوم، با توجه به ماهیت سایت اسکدین، موضوعیت ندارد.
شما دارید روی مبانی استدلال میکنید که برای دیگران مشخص نیست
حداقلش این است که شما باید مبانی استدلال خودتون رو شرح بدید
حالا اجباری هم نیست، بزرگوار، پیشنهاد بود. و به نظرم این درست است.
بزرگوار زرنگی ها
حقیر گفتم که ثابت کنید، نور آناً و همزمان هم موجی رفتار میکند و هم ذره ای، اینکه در شرایطی موجی باشد و در شرایطی ذره ای میتواند ناشی از نادرستی و ناکامل بودن معادلات ما باشد نمیتواند؟
1) ظاهرا شما مطالبم را با دقت نمیخوانید:[INDENT]
دیدگاه موجی-ذرهای از نظر حقیر:
حقیقت امر این است که هر دو رفتار بصورت بالقوه و همزمان در نور وجود دارد.
واقعیت امر این است که فوتون بواسطه شعورش، میتواند خواسته، نظر و نیت ناظرش را تشخیص دهد و وابسته به قصد ناظر، یکی از این دو رفتار را به فعل رساند.
[/INDENT]
2) شما اثبات یک نظریه اثبات شده علمی را در این سایت از حقیر طلب میکنید؟![INDENT]نظریه موجی-ذرهای بودن امواج الکترومغناطیس یک نظریه اثبات شده، متقن و بدیهی در فیزیک است.
هم اکنون از تمامی مصادیق این نظریهء اثبات شده، در تعامل با این امواج در حوزههای مخابراتی، مادون قرمز، میکرو ویو، پرتوهای گاما و ایکس در صنعت و پزشکی و ... روبرو هستیم.
بروید تحقیق کنید برادر، اگر طالب حقیقت هستید.
مانند این میماند که از حقیر آنهم در این سایت، بخواهید قوانین ترمودینامیک و یا نسبیت را برایتان اثبات کنم.[/INDENT]
نظریه موجی-ذرهای بودن امواج الکترومغناطیس یک نظریه اثبات شده، متقن و بدیهی در فیزیک است.
میگم کی میگه موج-ذره یعنی این برداشت شما؟
شاید برداشت حقیر درست باشه،
مثال:
اگر در آزمایش عبور باریکه نور از شکاف، یک شکاف برای عبور باشد، نور بر حسب خواص ذره ای توصیف مناسبی خواهد داشت
اگر در آزمایش عبور باریکه نور از شکاف، دو شکاف برای عبور باشد، نور بر حسب خواص موجی توصیف میشود.
حالا این برداشت حقیر بود، یعنی در یکی سری شرایط نور ذره ای تفسیر میشود و در شرایط دیگر موجی تفسیر میشود.
درست نمیگم، راهنمایی بفرمایید.
شما اثبات یک نظریه اثبات شده علمی را در این سایت از حقیر طلب میکنید؟!
گرامی، راستی بله، اگر اثباتی دارید ارائه بدید، خیلی خوشحال میشم.
اگه اثبات شده بود، کسی مثل پروفسور حسابی و بقیه نمی رفتن دنبال نظریات دیگه
تا جایی که حقیر دیدم فقط آزمایشاتی بوده و نظریات به نتایج تطبیق داده شده.
و حالا که اثبات نشده، چه بسا نظریه بهتری ارائه شد، چرا از طرحش ابا دارید؟
حالا این برداشت حقیر بود، یعنی در یکی سری شرایط نور ذره ای تفسیر میشود و در شرایط دیگر موجی تفسیر میشود.
درست نمیگم، راهنمایی بفرمایید.
واقعیت امر این است که فوتون بواسطه شعورش، میتواند خواسته، نظر و نیت ناظرش را تشخیص دهد و وابسته به قصد ناظر، یکی از این دو رفتار را به فعل رساند.
[/HR]
اگه اثبات شده بود، کسی مثل پروفسور حسابی و بقیه نمی رفتن دنبال نظریات دیگه
تا جایی که حقیر دیدم فقط آزمایشاتی بوده و نظریات به نتایج تطبیق داده شده.
و حالا که اثبات نشده، چه بسا نظریه بهتری ارائه شد، چرا از طرحش ابا دارید؟
نظریه پروفسور حسابی چه ارتباطی با رفتار موجی-ذرهای نور دارد؟!
دوست عزیز چندین بار با صراحت بیان شد. این امر آنقدر بدیهیست که وقتی در عین لجبازی میفرمائید اثبات نشده فقط و فقط باید تعجب نمود.
یک موج صرف، بدون وجود ذره با جرم m چگونه هنگام عبور از کنار یک جسم چگال منحرف میشود؟
فوتون که در دسته بندی ذرات بنیادی جزء واسطههاست و ذره عامل انتقال نیروی الکترومغناطیس میباشد چگونه بدون جرم لختی میتواند این کار را بکند؟
فوتون بدون جرم لختی چگونه میتواند مطابق رابطه E=m.c^2 پس از رسیدن به مقصد و برخورد با الکترون کلاً جرمش به انرژی تبدیل شود؟
فوتون بدون دارا بودن جرم m، چگونه میتواند در آشکارسازهای با میدان گرانشی و نیز میدان الکترومغناطیسی شناسائی و جرمش مشخص شود؟آنهم جرم متناظر با فرکانس؟
دوست عزیز، لجبازی هم یک حدی دارد.
ابتدا بروید مطالعه کنید، آنگاه بیائید اینجا بر سر مسائل علمی مسلم و بدیهی وقت خودتتان و ما را بگیرید.
جالب است که حتی وجود ذره بنیادی را یک فرض میدانید:
1- فرض کنیم که چیزی به نام ذرات بنیادی وجود دارد
خدا وکیلی از اینهمه پافشاری و اصرار و لجبازی برای بی اعتبار نشان دادن مسلمات علمی خسته نشدید؟
نظریه پروفسور حسابی چه ارتباطی با رفتار موجی-ذرهای نور دارد؟!
مگه شما نمیگی، ذرات بنیادی، شعاع صفر دارند؟
پروفسور حسابی میگه، اونها حضوری گسترده دارند.
شما میگی، این مبانی اثبات شده( پس اینکه شعاع صفر دارند، هم اثبات شده است!) حقیر گفتم اگر اثبات شده بود، کسی نمی رفت دنبال یک نظریه جدید
این یک مثال بود برای شما.
دوست عزیز چندین بار با صراحت بیان شد. این امر آنقدر بدیهیست که وقتی در عین لجبازی میفرمائید اثبات نشده فقط و فقط باید تعجب نمود.
بله چند بار که هیچی، باریان بار بیان شد ولی کو اثبات؟
بقیه چیزهایی که فرمودید، مورد نظر حقیر نیست،
دوست عزیز منظور حقیر این است که اون آزمایشاتی که علما(ی فیزیکال) نتیجه گرفته اند که نور ماهیت ذره-موجی دارد و بیان دقیق اونها در این مورد رو بنویسید، شاید ما برداشت دیگه ای کردیم.
دوست عزیز، لجبازی هم یک حدی دارد.
باشه هر جور راحتی، فرض کن لجبازی کردم، ولی اینطوری نیست.
ابتدا بروید مطالعه کنید، آنگاه بیائید اینجا بر سر مسائل علمی مسلم و بدیهی وقت خودتتان و ما را بگیرید.
اونقدرها هم بدیهی نیست.
جالب است که حتی وجود ذره بنیادی را یک فرض میدانید:
بله فرض میدانم، مشکلی است؟
چون هنوز به صورت فلسفی(منطقی) اثبات نکردم.
خدا وکیلی از اینهمه پافشاری و اصرار و لجبازی برای بی اعتبار نشان دادن مسلمات علمی خسته نشدید؟
به نکته خوبی اشاره کردید، اگه منظورم لجبازی بود الان خسته شده بودم.
حالا بگذریم، ببین عزیز دل:
1- اگر ماده به صورت پیوسته مکان را اشغال کند، به بینهایت مقدار از اون نیاز هست، پس ماده نمیتواند به صورت پیوسته مکانی داشته باشد.
2- اگر ماده به صورت نقطه ای باشد، پس چگالی اون بینهایت میشه(به قول جناب متحیر) پس در یک نقطه وجود ندارد
3- اگر ماده توزیع پیوسته ای در همه جا داشته باشد، اون موقع چگالی اش صفر میشود.
+ اینکه هنوز نمیدانیم فضا چیست، ولی فضا را پارامتری از ماده میدانیم.
از این سه گزاره نتیجه میگیریم که
ماده(ذرات بنیادی) حضوری گسسته در فضا دارند(حضوری توزیع یافته مثلاً چندین مکان میتواند به یک ذره ربط داشته باشد)
اینکه چرا در آزمایشات مختلف رفتار متفاوت دارند، نیاز به بررسی دقیقتر اون آزمایشات داره.
مگه شما نمیگی، ذرات بنیادی، شعاع صفر دارند؟
پروفسور حسابی میگه، اونها حضوری گسترده دارند.
شما میگی، این مبانی اثبات شده( پس اینکه شعاع صفر دارند، هم اثبات شده است!) حقیر گفتم اگر اثبات شده بود، کسی نمی رفت دنبال یک نظریه جدید
این یک مثال بود برای شما.
باز از این شاخه به آن شاخه پریدن و خلط مباحث.
یک روش نادرست در مباحثه علمی.
دقت کنید که شما مدعی هستید نظریه موجی-ذرهای نور اثبات نشده. این بدیهی علمی را قبول ندارید! و اثباتش را از حقیر در این سایت میخواهید!!
لطفا مباحث را با هم مخلوط نکنید.
بله چند بار که هیچی، باریان بار بیان شد ولی کو اثبات؟ بقیه چیزهایی که فرمودید، مورد نظر حقیر نیست،
دوست عزیز منظور حقیر این است که اون آزمایشاتی که علما(ی فیزیکال) نتیجه گرفته اند که نور ماهیت ذره-موجی دارد و بیان دقیق اونها در این مورد رو بنویسید، شاید ما برداشت دیگه ای کردیم.
وقتی آن جملات را میخوانید ولی بدون اندیشه در آن که به نوعی اثبات کننده مطالب حقیر است، میگوئید : بقیه چیزهایی که فرمودید، مورد نظر حقیر نیست
جالب است که حتی وجود ذره بنیادی را یک فرض میدانید
بله فرض میدانم، مشکلی است؟
بله مشکل بزرگی هم هست.
شما هنوز به وجود ذره بنیادی که از بدیهیترین مسلمات علمیست اطمینان ندارید.
خب نتیجه این امر میشود اینکه ادعا کنید نظریه موجی-ذرهای هم اثبات نشده.
بیش از این مزاحمتان نمیشوم. مشغول باشید با تفکرات خویش.
حقیر از ادامه بحث با شما خودداری میکنم. قضاوت باشد بر عهده خوانندگان تاپیک.
باز از این شاخه به آن شاخه پریدن و خلط مباحث.
یک روش نادرست در مباحثه علمی.
دقت کنید که شما مدعی هستید نظریه موجی-ذرهای نور اثبات نشده. این بدیهی علمی را قبول ندارید! و اثباتش را از حقیر در این سایت میخواهید!!
لطفا مباحث را با هم مخلوط نکنید.
منظورتون از مخلوط همان خلط کردن است؟
نه خلطی نبوده،
حقیر میگم بدیهی نیست، شما میگی بدیهی است، دلیل؟
چرا بدیهی است؟
بدیهیات چندین مورد بیشتر نیستند.
وقتی آن جملات را میخوانید ولی بدون اندیشه در آن که به نوعی اثبات کننده مطالب حقیر است، میگوئید : بقیه چیزهایی که فرمودید، مورد نظر حقیر نیست
میگم اون آزمایشاتی که اون نتایج رو ازش درآوردین بیا اینجا تشریح کن.
از کی تا حالا تشریح رو تو یه خط مینویسن
نمیخای تشریح کنی، راحت بفرمایید نمیخوام، نمیدونم و ....
نمیدونم چه اصراری دارید شما فیزیک و شیزیک دوستان بدون اثبات مبنا، همه فرضیاتتان را بدیهی میدانید
از کی تا حالا در منطق باب جدیدی در بدیهیات به نام، فرضیات، باز شده است؟
به جای این حرفها یه تاپیک درست و حسابی بزنید، فیزیک جدید رو هم اونجا تشریح کنید
بله مشکل بزرگی هم هست.
شما هنوز به وجود ذره بنیادی که از بدیهیترین مسلمات علمیست اطمینان ندارید.
کی این رو بدیهی فرض کرده؟
شما؟
میشی یه نقل قول دقیق از یه دانشمند بذاری.
اگه همه دانشمندان فیزیک و شیزیک مثل شما رفتار میکردن باید تو همون زمانی که تعداد دندانهای اسب را بدیهی میدانستند و اجازه تحقیق نمیدادند متوقف میشدیم
به هر حال از بحث با شما چیزهایی فهمیدم، ممنونم
در پناه خدا
چطور میتوان اصول مکمل(!) را برای آزمایشات پراش و تداخل به کار برد؟ توصیف موجی و نه توصیف ذره ای، الگوهای [ایجاد شده در آزمایشهای] تک شکافی و دو شکافی را توضیح میدهد. اما توصیف ذره ای و نه توصیف موجی شرح میدهد که چرا ردیاب بسته های گسسته ای از انرژی را ثبت میکند. این دو توصیف فهم ما از نتایج را کامل میکنند.
منبع: کتاب University Physics With Modern Physics. By: HUGH D. YOUNG, CARNEGIE MELLON
ببینید، توصیف موجی در مورد مکان قرار گرفتن یک ذره است و توصیف ذره ای هم در مورد اینکه چرا آنچه میبینیم به صورت گسسته ثبت میشود.
برداشت حقیر(صرفاً از این عبارت و این آزمایش) این است که آنچه فوتون نامیده میشود، ذره ای است که مسیر حرکتش به صورت موج است.
آیا این توصیف به این معنی است که نور هم موج است و هم ذره؟
ذره ای است = یعنی اگر مشاهده شود به صورت ذره دیده میشود.
موجی است = یعنی حرکتش تا زمانی که مشاهده نشده به صورت موج است.
پس این دو در مورد شرایط مختلف صحبت میکنند، یکی پیش از مشاهده شدن(ردیابی) و یکی پس از مشاهده شدن(ردیابی).
سلام بزرگوار
به نظر حقیر میتونیم اینطور برداشتی هم بکنیم:
یک موج صرف، بدون وجود ذره با جرم m چگونه هنگام عبور از کنار یک جسم چگال منحرف میشود؟
در اثر خمیدگی خود فضای اطراف یک جرم چگال که نتیجه وجود جرم چگال در آن ناحیه فضایی است.
فوتون که در دسته بندی ذرات بنیادی جزء واسطههاست و ذره عامل انتقال نیروی الکترومغناطیس میباشد چگونه بدون جرم لختی میتواند این کار را بکند؟
موج و ذره هر دو یک وصف از انرژی هستند.
پس هر جا انرژی هست اندرکنشی هم هست.
فوتون بدون جرم لختی چگونه میتواند مطابق رابطه E=m.c^2 پس از رسیدن به مقصد و برخورد با الکترون کلاً جرمش به انرژی تبدیل شود؟
طبق همون رابطه!
یعنی وقتی به مقصد رسید، و برخورد صورت گرفت، سرعتش صفر میشه و به انرژِی به جرم خالص تبدیل میشود.
فوتون بدون دارا بودن جرم m، چگونه میتواند در آشکارسازهای با میدان گرانشی و نیز میدان الکترومغناطیسی شناسائی و جرمش مشخص شود؟آنهم جرم متناظر با فرکانس؟
طبق همان رابطه بالا، وقتی آشکار میشود که سرعتش صفر شود، پس کلاً به جرم تبدیل میشود.
مسلماً جرم تبدیل شده با انرژی فوتون مرتبط است.
مسلماً پیش از این تبدیل هم انرژی فوتون با فرکانس موج مرتبط است.
نتیجه: مسلماً جرم ذره آشکار شده با فرکانس موجی آن پیش از آشکار شدن مرتبط است.
هر موجود ذهنی که قابلیت ایجاد شدن در دنیای واقعی دارد ممکن الوجود است.
خیر برای آن موجود نیست، بلکه امکان وجود برای وجودش ذهنی اش هست.
این امکان از مقایسه وجود ذهنی با وجود خارجی قابل درک خواهد بود. پس اشتباه است که بگوییم موجودی که میخواهد به آن تبدیل شود، چون قبلش فقط یک وجود ذهنی بوده که قرار است محقق یابد.
در این بحث ما، امکان دو معنادارد.
یکی امکان به معنای خاص است که همان حالت تساوی هر ماهیت نسبت به وجود و عدم است
و دیگری امکان به معنای امکان استعدادی و قابلیت تبدیل به موجود یا حالتی جدید است.
آنچه شما انکار کردید، امکان به معنای استعدادی است که قابلیت تحقق موجود یا حالتی جدید است و با تحقق ان حالت، این قابلیت از بین میرود.
این قابلیت امری وجودی است
برخلاف امکان خاص که امری صرفا ذهنی است.
مقدار، اندازه ای است که خداوند برای یک چیز در قدر علمی در نظر گرفته و بر اساس آن موجود را خلق نموده است.
این مقدار گاهی اوقات در کمیت است و گاهی اوقات هیچ ربطی به کمیت مادی ندارد.
گاهی اوقات مربوط به زمان است، گاهی اوقات مربوط به میزان و اندازه مادی و گاهی به معنای کیفیت وجودی و ...
آنجا خداوند زمان معدوم شده را اعاده کرد، اینجا شما منکرید! یا قرآن را تمام و کمال نخوانده اید، یا خوانده اید و منکر آیات قرآنید و قرآن و آیات آن را افسانه و اساطیر پیشینیان می دانید!
اولا: مطلبی که شما از ایات ذکر کردید، تنها یکی از تفاسیر موجود در این مورد است. در تفسیر دیگری بیان شده که زمانی که حضرت سلیمان مشغول بازدید از تجهیزات جنگی و اسب های لشگر خود بود، آنقدر از زیبایی و چابکی اسبها خوشش امد که دوباره دستور داد انها را نزدش باز گردانند و بر سر و پای انها به نشانه محبت دست کشید(1)
همانطور که در این ایات می بینید، به هیچ وجه سخنی از قضا شدن نماز و بازگرداندن خورشید نیست.
بله در افسانه های کهن این داستان تحریف شده وجود دارد ولی اگر ملاک سوال شما قران است، قران به هیچ وجه به این مسئله اشاره ندارد.
ثانیا: اما بر اساس تفسیر دیگر که ضمیر در "ردوها" به خورشید مربوط باشد و رد شمس شده باشد، باز هم منافاتی با عرض بنده ندارد. بنده عرض کردم بر اساس قواعد عقلی باز گرداندن زمان از بین رفته محال است. ولی در این مسئله، خورشیدبرای سلیمان نبی س بازگشته است اما زمان ان با زمان قبلی فرق کرده است. خورشیدی که غروب کرده بود مثلا زمان حقیقی x بود، اما در زمان دومی که خورشید بازگشت، از زمان گذشته است و زمان دیگری پیدا شده. چون زمان که قابل نگهداشتن و بازگرداندن به عقب نیست.
[FONT=microsoft sans serif]آیا خلقت از عدم محال است؟؟!! آیا خدا جهان را از هیچ آفرید؟!!
سوال: آیا خلقت از عدم محال است؟؟!! (أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ...). اگر محال نیست دلیل ارایه کنید و اگر محال است پس موجودات چطور به وجود آمده اند؟؟
پاسخ:
مسأله خلق از عدم، چند معنا میتواند داشته باشد.
1. خداوند متعال، عدم محض را بوجود بیاورد. در این احتمال، عدم طرف اضافه خلقت خداوند قرار گرفته است.
2. خداوند متعال، یک مخلوق را که به صورتی بوجود بیاورد که قبلا به آن صورت نبوده است.
3. خداوند، یک مخلوق را از نیستی بوجود بیاورد. دراین احتمال، عدم به منزله علت مادی فعل خداوند در نظر گرفته میشود.
4. خلق ازعدم به این معناست که علت فاعلی خلقت، عدم است. در این احتمال، عدم به منزله علت فاعلی در نظر گرفته شده است.
حال به بررسی هر یک از این احتمالات میپردازیم. احتمال اول: در احتمال اول، خلقت خداوند به این معناست که او چیزی که قبلا اصلا سابقه وجود نداشته است را خلق کرده و بوجود آورده است. این به همان معنای ابداع است. ابداع عبارت است از ايجاد شىء بدون سبق مادت و مدت. به تعبیر ملاصدرا ابداع عبارت است از اینکه صدور و تحقق معلول ومخلوق تنها متکی به جهت فاعلیت و علت فاعلی باشد و نیازی به جهت قابلی و علت مادی نداشته باشد.[1] از نظر فلسفی، این نحوه خلقت، در افرینش و صدور عقول روی داده که انها را بدون هیچ ماده ای خلق کرده است. احتمال دوم: در این احتمال، خلقت به این معناست که چیزی که قبلا به این صورت نبوده را خداوند خلق کند. به عبارت دیگر، صورت و ماده قبلی که ان موجود داشته، با صورت و ماده فعلی ان متفاوت است. این فرض نیز ایرادی ندارد و در تمام خلقتهایی که به صورت غیر ابداعی است و از ماده قبلی بوجود آمده است، روی داده است. در تمام آنها، ماده قبلی ای بوده است که خداوند متعال، با واسطه یا بدون واسطه به خلقت پرداخته است و با تغییر شکل در ماده وصورت آنها را افریده است. احتمال سوم: در این احتمال، خلقت به این معناست که عدم به منزله علت مادی قرار گرفته است و خداوند متعال، بر فرض عدم را به منزله ماده در اختیار میگیرد و انرا تبدیل به وجودمیکند. دقت شود، در این فرض، عدم علت مادی مخلوق در نظر گرفته میشود برخلاف صورت اول که عدم علت مادی وماده اولی مخلوق نیست. این احتمال از نظر عقلی محال است.علت آن نیزخیلی واضح است؛ زیرا عدم که نقیض وجود است، به معنای نیستی است. خلقت از عدم در این احتمال به این معناست که خداوند همان عدم را تغییر شکل دهد و انرا بوجودبیاورد؛ یعنی عدم طرف اضافه خلقت قرار گرفته و خالق از ان استفاده کرده و چیزی را خلق کرده است. بنابراین، باید موجود باشد تا خالق بتواند از ان استفاده کند. درحالیکه عدم است و نیست. بنابراین خلقت از عدم محال است. احتمال چهارم: این احتمال نیز محال است زیرا به معنای عدم احتیاج به علت فاعلی برای خلقت است که در تناقض باقاعده علیت و قضیه ای خود متناقض است. زیرا وقتی چیزی بوجود می اید و خلق میشود نیاز به علت دارد. علت در این فرض میخواهد به چیزی هستی ببخشد. علت باید قبل از معلول موجود باشد تا بتواند انرا موجود کند عدم یعنی نیستی و نداری. پس عدم نمیتواند علت فاعلی باشد زیرا چیزی نیست تا بتواند چیز دیگری رابوجود بیاورد.
بنابراین، جواب این سوال بستگی به این دارد که مراد از خلق ازعدم چه باشد. طبق برخی ممکن و واقع است و طبق برخی ممتنع و محال.
بر اساس مباحث فوق، خلقت خداوند نیز به صورت اجمالی به این صورت است که خداوند به عنوان علت فاعلی و علت هستی بخش، موجودات و مخلوقاتش را از عدم و حالت نیستی خارج میکند و انها را به اراده خود بوجود می آورد. برخی را بدون وجود ماده سابق ( ابداع در مورد عقول) و برخی را با تغییر صورت درماده سابق( خلق در مورد سایر مخلوقات که مادی اند)
حال این خلقت ممکن است بدون واسطه باشد یا همراه با واسطه که این بحثی مجزا است و نیازمند به بحث مفصلی است و از نظر ظاهر این بحث از دیدگاه فلسفی با دیدگاه دینی ان تفاوت دارد. [FONT=microsoft sans serif]
[/HR][FONT=microsoft sans serif][1] . مبدأ و معاد، ص 164
[FONT=microsoft sans serif]حال میرسیم به قسمت دوم بحث که استشهاد به آیه شریفه 35 سوره طور بود. در این ایه و ایات شریفه بعدی چندین سوال از کفار پرسیده میشود.
« أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُون* أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُون*أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُون*أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبين*أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ*أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُون*أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُون*أَمْ يُريدُونَ كَيْداً فَالَّذينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكيدُون*أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُون»[1][FONT=microsoft sans serif]
درایه اول از این مجموعه سوالات، سوالی پرسیده شده است: «ام خلقوا من غیر شی ء ام هم الخالقون ...»
این ایه به صورت یک قضیه منفصله بیان شده است. در ظاهر فراز اول این ایه شریفه، بیان شده که ایا از غیر شیئ افریده شده اند. در فراز دوم بیان شده که یا خودشان خالق هستند.(بحث ا زخالق است) سوال در فراز اول این است که خلقت از غیر شیء به چه معنایی است؟
ایا به معنای خلقت از عدم است یا معنای دیگری دارد. در مورد معنای این ایه شریفه نظرات گوناگونی در میان مفسران وجوددارد. نظر اول: مراد ازشیئ، علت فاعلی است.
طبق یک نظر، قضیه منفصله در این ایه شریفه به صورت منفصله حقیقیه است و معنای ایه در ان صورت، باید به این صورت باشد که دو طرف این قضیه و دو فراز این ایه شریفه، در صدد بیان دو احتمال متصور در یک چیز باشد. فراز اول که مبهم است ولی در فراز دوم به صورت واضح بیان شده که خودشان خالق هستند. طبق این نظر که قضیه منفصله حقیقیه باشد، فراز اول نیز مشخص میشود که درمورد خالق است. به عبارت دیگر سوال از این است که خالق ندارند یا خودشان خالق هستند. این دو فراز، سوال و اشکالی بر نظریه ملحدین است که وقتی میگویند خالق ندارند از آنان سوال میشود که حالا که خودشان بوجود امده اند، پس معلول هستند و نیاز به علت دارند. وقتی منکر وجود علت و خالقی هستند پس یا باید بگویند، خودشان خالق هستند یا اینکه بگویند نیازی به علت و خالق ندارند.
بنابراین احتمال، معنای ایه این است:« آيا بىهيچ خالقى پديد آمدهاند يا خود خالق خويشند؟» به عبارت دیگر، « آيا اين مكذبين، بدون خالقى خلق شدهاند و بدون تقدیر کننده ومقدری اين چنين تقديرى بديع و محير العقول به خود گرفتهاند تا احتياجى به خالق و مدبرى كه امورشان را تدبير كند نداشته باشند یا اینکه خودشان این وضعیت را برای خود بوجود اورده اند.» [2] نظر دوم:مراد از شیء، علت مادی است به نحوی که ماده انان متفاوت با ماده دیگر انسانهاست.
در این نظر، فراز اول به این معناست که «و يا ايشان از غير آن چيزى كه ديگران از آن خلق شدهاند، خلق شدهاند». و معناى آيه چنين است: بلكه مىپرسيم: آيا اين تكذيب كنندگان از غير آن چيزى كه ساير افراد بشر از آن آفريده شدهاند، خلق شده اند؟ و در نتيجه ساير افراد بشر صلاحيت دارند كه خدا رسولانى به سويشان بفرستد و آن رسولان به سوى حق دعوتشان بكنند و ايشان با عبوديت خدا به كمال مطلوب خود برسند، و اما اين تكذيب كنندگان به خاطر اينكه خلقتشان از چيزى ديگر است اصلا تكليفى ندارند، و امر و نهيى متوجهشان نمىشود و ثواب و عقابى در كارشان نيست؟[3] نظر سوم: مراد از شیء، علت مادی است ولی علت مادی دارای حیات و حرکت و اراده نه مطلق علت مادی:
آيا اين تكذيب كنندگان، بدون مبدأ حياتى و مثل جمادات خلق شدهاند تا امر و نهى و تكليفى متوجهشان نباشد؟ نظر چهارم: مراد از شیء، علت فاعلی وغایی است:
آيا اينان بدون علت و پديد آورندهاى، و بدون غرض و هدفى، و بدون ثواب و عقابى خلق شدهاند كه به سخنان قرآن گوش نمىدهند؟ نظر پنجم: مراد از شیء، علت غایی است:
4- آيا اينان به باطل خلق شدهاند تا حساب و كتاب و امر و نهيى در كارشان نباشد؟[4]
همانطور که مشاهده میکنید، طبق نظر مفسران، این ایه به هیچ وجه به معنای این نیست که خلقت از عدم به معنای این است که عدم، علت مادی و قابلی باشد و خداوند همان را تغییر شکل دهد.
ممکن است پرسیده شود،
وقتی خداوند همه چیز را از عدم خلق کرده، یعنی انها را از کتم عدم به دار وجود آورده است، بنابراین بعد از معدوم کردن همه چیز، بدون استثناء، مجددا آنها را برای بار چندم (بعضی دوم بعضی بیشتر) خلق می کند، چرا می گوییم اعاده ی معدوم محال است.
اما پاسخ این سوال این است که بطلان اعاده معدوم به این خاطر نیست که معدوم،چون معدوم است قابلیت ایجاد ندارد. اینکه اصل دعوا در مسئله خلقت است. بلکه بطلان آن مسئله به این دلیل است که اگر موجود معدوم شده بخواهد دوباره موجود شود، عینیت میان آنچه معدوم شده با انچه بر میگردد( معدوم با مُعاد) را نمیتوان برقرار کرد. زیرا یکی از قیود موجودی که معدوم شده، وجود در زمان و مکان خاصی است در حالیکه اگر در زمان بعد بخواهیم آنرا دوباره بازگردانیم، حتی اگر بتوانیم تمام خصوصیات موجود معدوم شده را برگردانیم، زمانش را که نمیتوانیم برگردانیم و حداقل از نظر زمانی بین این دو موجود تفاوت وجوددارد.[5] [FONT=microsoft sans serif]
[/HR][FONT=microsoft sans serif][1] . سوره طور، ایات 35-43 [2] .[FONT=microsoft sans serif]روح المعانى، ج 27، ص 37
[FONT=microsoft sans serif][3] . الميزان، ج19، ص20
[FONT=microsoft sans serif][4] . روح المعانی، ج27 ص 37
[FONT=microsoft sans serif][5] . الهيات شفا، فصل 5، مقاله اول، ص 36؛ اسفار اربعه،ج 1، ص 357.
سلام و عرض ادب.
اصل مطلب مربوط به موج-ذره بیان شد. برای اطلاعات بیشتر و آگاهی از جزئیات آن میتوانید به منابع مربوطه در اینترنت و کتب علمی مراجعه کنید.
از شما برادر بزرگوار خواهش میکنم که بیان منظورتان را متوقف بر زبان نامبارک حقیر نکرده و آنچه در ذهن دارید را مکتوب نمائید لطفاً.
دوست عزیز، اگر ادعا میکنید که حقیر در تاپیکی دیگر بیان نمودهام ذره بنیادی جرم ندارد، آن نقل قول را بیاورید تا اشتباهم را تصحیح کنم.
این نقل قول شماست:
[/HR]
آن چیزی که بنظرم لازم بود بیان شود، همراه با مثال بیان شد.
بیش از این بحث فقط تکرار مکررات خواهد بود.
حال اگر شما قانع نشدهاید دیگر از دست حقیر کاری ساخته نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
اطلاعاتم کافی نبود، بزرگوار
ولی باشه، میگم، منظورم این بود که ما نشانه هایی غیر همزمان از نور دیدیم و یک تئوری دوگانه رو معرفی کردیم، یعنی یک جا نور را ذره معرفی کردیم و یک جا موج. این به این معنا نیست که که همزمان هم ذره است و هم موج.
چرا مثل بچه ها لج میکنی، گرامی؟
میگم برداشت خودم بود وقتی جرم غیر صفر باشه، طبق فیزیک کلاسیک شعاعی هم باید باشه
حقیر به دنبال اثبات نظر خودم یا دفاع نادرست از چیزی نیستم، ولی بدون دلیل هم چیزی رو رد و تایید نمیکنم(سعی میکنم اینطوری باشم)
ترجیح میدم اینا د رحد معادلاتی برای حل مسایل خاص باقی بماند
مگر روزی موفق به حل کامل مسایل شوم.
ممنون از توضیحاتتون
سلام و عرض ادب.
دیدگاه موجی-ذرهای از نظر حقیر:
حقیقت امر این است که هر دو رفتار بصورت بالقوه و همزمان در نور وجود دارد.
واقعیت امر این است که فوتون بواسطه شعورش، میتواند خواسته، نظر و نیت ناظرش را تشخیص دهد و وابسته به قصد ناظر، یکی از این دو رفتار را به فعل رساند.
اما اینکه بگوئیم دو دیدگاه مختلف در حال حاضر وجود دارد یکی ذرهای و یکی موجی، بیان اشتباهی به نظر میرسد.
:khaneh:
خدائیش، دوران بچگی یه چیز دیگه بود. پاک بودیم و معصوم. یادش بخیر:Sham:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
اول اینکه اینها هر دو نظریه هستند
دوم اینکه اطلاعات حقیر در این حد نیست که رفتار نور را بصورت همزمان هم دره و هم نور بدانم
سوم شما هم حاضر نیست، مبانی کوانتوم را به فارسی روشن برای همه تو یه تاپیک ارائه بدی، ولی در عوض تو هر تاپیک از نتایجش استفده میکنین.
چهارم اینکه حقیر هم مبانی کوانتوم را خیلی خوب نمیدانم.
نتیجه اینکه:
در پناه خدا
سلام و عرض ادب.
در حال حاضر هیچ فیزیکدانی نیست که معتقد باشد رفتار نور صرفاً ذرهای است. و نیز هیچ فیزیکدانی نیست که معتقد باشد رفتار نور صرفاً موجی است.
پس اکنون دو نظریه مختلف وجود ندارد.
جمله شما مربوط به تاریخ گذشته این مبحث است که این دو دیدگاه در مقابل هم وجود داشت.
مورد دوم و چهارم که مربوط به مسائل شخصی شماست.
قسمت آبی رنگ مورد سوم، با توجه به ماهیت سایت اسکدین، موضوعیت ندارد.
قسمت قرمز رنگ مورد سوم نیز منع عقلی و منطقی و شرعی ندارد. همانگونه که بیانات قرآن نیز به صورت موردی در چند جا با علوم مربوط به طبیعت و گیتی، گره خورده است.
ترجیح دادن حق مسلم شماست. :ok:
انشاالله به انجام این مهم، موفق شوید. :Gol:
با سلام و عرض ادب
بزرگوار زرنگی ها
حقیر گفتم که ثابت کنید، نور آناً و همزمان هم موجی رفتار میکند و هم ذره ای، اینکه در شرایطی موجی باشد و در شرایطی ذره ای میتواند ناشی از نادرستی و ناکامل بودن معادلات ما باشد نمیتواند؟
شما دارید روی مبانی استدلال میکنید که برای دیگران مشخص نیست
حداقلش این است که شما باید مبانی استدلال خودتون رو شرح بدید
حالا اجباری هم نیست، بزرگوار، پیشنهاد بود. و به نظرم این درست است.
:Gol:
سلام و عرض ادب.
1) ظاهرا شما مطالبم را با دقت نمیخوانید:[INDENT]
[/INDENT]2) شما اثبات یک نظریه اثبات شده علمی را در این سایت از حقیر طلب میکنید؟![INDENT]نظریه موجی-ذرهای بودن امواج الکترومغناطیس یک نظریه اثبات شده، متقن و بدیهی در فیزیک است.
هم اکنون از تمامی مصادیق این نظریهء اثبات شده، در تعامل با این امواج در حوزههای مخابراتی، مادون قرمز، میکرو ویو، پرتوهای گاما و ایکس در صنعت و پزشکی و ... روبرو هستیم.
بروید تحقیق کنید برادر، اگر طالب حقیقت هستید.
مانند این میماند که از حقیر آنهم در این سایت، بخواهید قوانین ترمودینامیک و یا نسبیت را برایتان اثبات کنم.[/INDENT]
سلام دکتر جان
میگم کی میگه موج-ذره یعنی این برداشت شما؟
شاید برداشت حقیر درست باشه،
مثال:
اگر در آزمایش عبور باریکه نور از شکاف، یک شکاف برای عبور باشد، نور بر حسب خواص ذره ای توصیف مناسبی خواهد داشت
اگر در آزمایش عبور باریکه نور از شکاف، دو شکاف برای عبور باشد، نور بر حسب خواص موجی توصیف میشود.
حالا این برداشت حقیر بود، یعنی در یکی سری شرایط نور ذره ای تفسیر میشود و در شرایط دیگر موجی تفسیر میشود.
درست نمیگم، راهنمایی بفرمایید.
گرامی، راستی بله، اگر اثباتی دارید ارائه بدید، خیلی خوشحال میشم.
اگه اثبات شده بود، کسی مثل پروفسور حسابی و بقیه نمی رفتن دنبال نظریات دیگه
تا جایی که حقیر دیدم فقط آزمایشاتی بوده و نظریات به نتایج تطبیق داده شده.
و حالا که اثبات نشده، چه بسا نظریه بهتری ارائه شد، چرا از طرحش ابا دارید؟
سلام و عرض ادب.
[/HR]
نظریه پروفسور حسابی چه ارتباطی با رفتار موجی-ذرهای نور دارد؟!
دوست عزیز چندین بار با صراحت بیان شد. این امر آنقدر بدیهیست که وقتی در عین لجبازی میفرمائید اثبات نشده فقط و فقط باید تعجب نمود.
یک موج صرف، بدون وجود ذره با جرم m چگونه هنگام عبور از کنار یک جسم چگال منحرف میشود؟
فوتون که در دسته بندی ذرات بنیادی جزء واسطههاست و ذره عامل انتقال نیروی الکترومغناطیس میباشد چگونه بدون جرم لختی میتواند این کار را بکند؟
فوتون بدون جرم لختی چگونه میتواند مطابق رابطه E=m.c^2 پس از رسیدن به مقصد و برخورد با الکترون کلاً جرمش به انرژی تبدیل شود؟
فوتون بدون دارا بودن جرم m، چگونه میتواند در آشکارسازهای با میدان گرانشی و نیز میدان الکترومغناطیسی شناسائی و جرمش مشخص شود؟ آنهم جرم متناظر با فرکانس؟
دوست عزیز، لجبازی هم یک حدی دارد.
ابتدا بروید مطالعه کنید، آنگاه بیائید اینجا بر سر مسائل علمی مسلم و بدیهی وقت خودتتان و ما را بگیرید.
جالب است که حتی وجود ذره بنیادی را یک فرض میدانید:
خدا وکیلی از اینهمه پافشاری و اصرار و لجبازی برای بی اعتبار نشان دادن مسلمات علمی خسته نشدید؟
با سلام بزرگوار
مگه شما نمیگی، ذرات بنیادی، شعاع صفر دارند؟
پروفسور حسابی میگه، اونها حضوری گسترده دارند.
شما میگی، این مبانی اثبات شده( پس اینکه شعاع صفر دارند، هم اثبات شده است!) حقیر گفتم اگر اثبات شده بود، کسی نمی رفت دنبال یک نظریه جدید
این یک مثال بود برای شما.
بله چند بار که هیچی، باریان بار بیان شد ولی کو اثبات؟
بقیه چیزهایی که فرمودید، مورد نظر حقیر نیست،
دوست عزیز منظور حقیر این است که اون آزمایشاتی که علما(ی فیزیکال) نتیجه گرفته اند که نور ماهیت ذره-موجی دارد و بیان دقیق اونها در این مورد رو بنویسید، شاید ما برداشت دیگه ای کردیم.
باشه هر جور راحتی، فرض کن لجبازی کردم، ولی اینطوری نیست.
اونقدرها هم بدیهی نیست.
بله فرض میدانم، مشکلی است؟
چون هنوز به صورت فلسفی(منطقی) اثبات نکردم.
به نکته خوبی اشاره کردید، اگه منظورم لجبازی بود الان خسته شده بودم.
حالا بگذریم، ببین عزیز دل:
1- اگر ماده به صورت پیوسته مکان را اشغال کند، به بینهایت مقدار از اون نیاز هست، پس ماده نمیتواند به صورت پیوسته مکانی داشته باشد.
2- اگر ماده به صورت نقطه ای باشد، پس چگالی اون بینهایت میشه(به قول جناب متحیر) پس در یک نقطه وجود ندارد
3- اگر ماده توزیع پیوسته ای در همه جا داشته باشد، اون موقع چگالی اش صفر میشود.
+ اینکه هنوز نمیدانیم فضا چیست، ولی فضا را پارامتری از ماده میدانیم.
از این سه گزاره نتیجه میگیریم که
ماده(ذرات بنیادی) حضوری گسسته در فضا دارند(حضوری توزیع یافته مثلاً چندین مکان میتواند به یک ذره ربط داشته باشد)
اینکه چرا در آزمایشات مختلف رفتار متفاوت دارند، نیاز به بررسی دقیقتر اون آزمایشات داره.
عبارت بالا را حدود نیم ساعت پیش در یکی از وبلاگها دیدم،
[SPOILER]در واقع عبور فوتوني منفرد از هر دو شيار در آن واحد، چنانکه در آزمايش يانگ ديديم، نيز نمودي از پديده «لامکاني» است و حکايت از آن دارد که يک ذره ممکن است در آن واحد در مکانهاي متعدد وجود داشته باشد.[/SPOILER]
شما با آزمایش بهش رسیدین، حقیر با استدلال(حالا شاید هم استدلال اشتباه باشه، اما تا الان خودم متوجه نشده ام اشتباهش کجاست، بلکه منطقی مینمایاند)
پس میشه نظریه های دیگری رو هم بررسی کرد، منطقی باشه و ناقض اصول منطق (علیت و ...) نباشه.
در پناه خدا
سلام و عرض ادب.
باز از این شاخه به آن شاخه پریدن و خلط مباحث.
یک روش نادرست در مباحثه علمی.
دقت کنید که شما مدعی هستید نظریه موجی-ذرهای نور اثبات نشده. این بدیهی علمی را قبول ندارید! و اثباتش را از حقیر در این سایت میخواهید!!
لطفا مباحث را با هم مخلوط نکنید.
وقتی آن جملات را میخوانید ولی بدون اندیشه در آن که به نوعی اثبات کننده مطالب حقیر است، میگوئید : بقیه چیزهایی که فرمودید، مورد نظر حقیر نیست
بله مشکل بزرگی هم هست.
شما هنوز به وجود ذره بنیادی که از بدیهیترین مسلمات علمیست اطمینان ندارید.
خب نتیجه این امر میشود اینکه ادعا کنید نظریه موجی-ذرهای هم اثبات نشده.
بیش از این مزاحمتان نمیشوم. مشغول باشید با تفکرات خویش.
حقیر از ادامه بحث با شما خودداری میکنم. قضاوت باشد بر عهده خوانندگان تاپیک.
سلام علیکم
منظورتون از مخلوط همان خلط کردن است؟
نه خلطی نبوده،
حقیر میگم بدیهی نیست، شما میگی بدیهی است، دلیل؟
چرا بدیهی است؟
بدیهیات چندین مورد بیشتر نیستند.
میگم اون آزمایشاتی که اون نتایج رو ازش درآوردین بیا اینجا تشریح کن.
از کی تا حالا تشریح رو تو یه خط مینویسن
نمیخای تشریح کنی، راحت بفرمایید نمیخوام، نمیدونم و ....
نمیدونم چه اصراری دارید شما فیزیک و شیزیک دوستان بدون اثبات مبنا، همه فرضیاتتان را بدیهی میدانید
از کی تا حالا در منطق باب جدیدی در بدیهیات به نام، فرضیات، باز شده است؟
به جای این حرفها یه تاپیک درست و حسابی بزنید، فیزیک جدید رو هم اونجا تشریح کنید
کی این رو بدیهی فرض کرده؟
شما؟
میشی یه نقل قول دقیق از یه دانشمند بذاری.
اگه همه دانشمندان فیزیک و شیزیک مثل شما رفتار میکردن باید تو همون زمانی که تعداد دندانهای اسب را بدیهی میدانستند و اجازه تحقیق نمیدادند متوقف میشدیم
به هر حال از بحث با شما چیزهایی فهمیدم، ممنونم
در پناه خدا
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت
این مطلبی که در یکی از کتابهای فیزیک خوندم:
چطور میتوان اصول مکمل(!) را برای آزمایشات پراش و تداخل به کار برد؟ توصیف موجی و نه توصیف ذره ای، الگوهای [ایجاد شده در آزمایشهای] تک شکافی و دو شکافی را توضیح میدهد. اما توصیف ذره ای و نه توصیف موجی شرح میدهد که چرا ردیاب بسته های گسسته ای از انرژی را ثبت میکند. این دو توصیف فهم ما از نتایج را کامل میکنند.
منبع: کتاب University Physics With Modern Physics. By: HUGH D. YOUNG, CARNEGIE MELLON
ببینید، توصیف موجی در مورد مکان قرار گرفتن یک ذره است و توصیف ذره ای هم در مورد اینکه چرا آنچه میبینیم به صورت گسسته ثبت میشود.
برداشت حقیر(صرفاً از این عبارت و این آزمایش) این است که آنچه فوتون نامیده میشود، ذره ای است که مسیر حرکتش به صورت موج است.
آیا این توصیف به این معنی است که نور هم موج است و هم ذره؟
ذره ای است = یعنی اگر مشاهده شود به صورت ذره دیده میشود.
موجی است = یعنی حرکتش تا زمانی که مشاهده نشده به صورت موج است.
پس این دو در مورد شرایط مختلف صحبت میکنند، یکی پیش از مشاهده شدن(ردیابی) و یکی پس از مشاهده شدن(ردیابی).
در پناه خدا
سلام بزرگوار
به نظر حقیر میتونیم اینطور برداشتی هم بکنیم:
در اثر خمیدگی خود فضای اطراف یک جرم چگال که نتیجه وجود جرم چگال در آن ناحیه فضایی است.
موج و ذره هر دو یک وصف از انرژی هستند.
پس هر جا انرژی هست اندرکنشی هم هست.
طبق همون رابطه!
یعنی وقتی به مقصد رسید، و برخورد صورت گرفت، سرعتش صفر میشه و به انرژِی به جرم خالص تبدیل میشود.
طبق همان رابطه بالا، وقتی آشکار میشود که سرعتش صفر شود، پس کلاً به جرم تبدیل میشود.
مسلماً جرم تبدیل شده با انرژی فوتون مرتبط است.
مسلماً پیش از این تبدیل هم انرژی فوتون با فرکانس موج مرتبط است.
نتیجه: مسلماً جرم ذره آشکار شده با فرکانس موجی آن پیش از آشکار شدن مرتبط است.
در پناه خدا
[FONT=microsoft sans serif]باسلام
در این بحث ما، امکان دو معنادارد.
یکی امکان به معنای خاص است که همان حالت تساوی هر ماهیت نسبت به وجود و عدم است
و دیگری امکان به معنای امکان استعدادی و قابلیت تبدیل به موجود یا حالتی جدید است.
آنچه شما انکار کردید، امکان به معنای استعدادی است که قابلیت تحقق موجود یا حالتی جدید است و با تحقق ان حالت، این قابلیت از بین میرود.
این قابلیت امری وجودی است
برخلاف امکان خاص که امری صرفا ذهنی است.
باسلام
مقدار، اندازه ای است که خداوند برای یک چیز در قدر علمی در نظر گرفته و بر اساس آن موجود را خلق نموده است.
این مقدار گاهی اوقات در کمیت است و گاهی اوقات هیچ ربطی به کمیت مادی ندارد.
گاهی اوقات مربوط به زمان است، گاهی اوقات مربوط به میزان و اندازه مادی و گاهی به معنای کیفیت وجودی و ...
باسلام.
اولا: مطلبی که شما از ایات ذکر کردید، تنها یکی از تفاسیر موجود در این مورد است. در تفسیر دیگری بیان شده که زمانی که حضرت سلیمان مشغول بازدید از تجهیزات جنگی و اسب های لشگر خود بود، آنقدر از زیبایی و چابکی اسبها خوشش امد که دوباره دستور داد انها را نزدش باز گردانند و بر سر و پای انها به نشانه محبت دست کشید(1)
همانطور که در این ایات می بینید، به هیچ وجه سخنی از قضا شدن نماز و بازگرداندن خورشید نیست.
بله در افسانه های کهن این داستان تحریف شده وجود دارد ولی اگر ملاک سوال شما قران است، قران به هیچ وجه به این مسئله اشاره ندارد.
«إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ (31) فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ (32) رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ (33)»(2)
ثانیا: اما بر اساس تفسیر دیگر که ضمیر در "ردوها" به خورشید مربوط باشد و رد شمس شده باشد، باز هم منافاتی با عرض بنده ندارد. بنده عرض کردم بر اساس قواعد عقلی باز گرداندن زمان از بین رفته محال است. ولی در این مسئله، خورشیدبرای سلیمان نبی س بازگشته است اما زمان ان با زمان قبلی فرق کرده است. خورشیدی که غروب کرده بود مثلا زمان حقیقی x بود، اما در زمان دومی که خورشید بازگشت، از زمان گذشته است و زمان دیگری پیدا شده. چون زمان که قابل نگهداشتن و بازگرداندن به عقب نیست.
ـــــــــــــ
1.مجمع البیان، ج8، ص474؛ تفسیر نمونه، ج19، ص273
2. سوره ص، ایات 31-33
[FONT=microsoft sans serif]آیا خلقت از عدم محال است؟؟!! آیا خدا جهان را از هیچ آفرید؟!!
سوال: آیا خلقت از عدم محال است؟؟!! (أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ...). اگر محال نیست دلیل ارایه کنید و اگر محال است پس موجودات چطور به وجود آمده اند؟؟
پاسخ:
مسأله خلق از عدم، چند معنا میتواند داشته باشد.
1. خداوند متعال، عدم محض را بوجود بیاورد. در این احتمال، عدم طرف اضافه خلقت خداوند قرار گرفته است.
2. خداوند متعال، یک مخلوق را که به صورتی بوجود بیاورد که قبلا به آن صورت نبوده است.
3. خداوند، یک مخلوق را از نیستی بوجود بیاورد. دراین احتمال، عدم به منزله علت مادی فعل خداوند در نظر گرفته میشود.
4. خلق ازعدم به این معناست که علت فاعلی خلقت، عدم است. در این احتمال، عدم به منزله علت فاعلی در نظر گرفته شده است.
حال به بررسی هر یک از این احتمالات میپردازیم.
احتمال اول: در احتمال اول، خلقت خداوند به این معناست که او چیزی که قبلا اصلا سابقه وجود نداشته است را خلق کرده و بوجود آورده است. این به همان معنای ابداع است. ابداع عبارت است از ايجاد شىء بدون سبق مادت و مدت. به تعبیر ملاصدرا ابداع عبارت است از اینکه صدور و تحقق معلول ومخلوق تنها متکی به جهت فاعلیت و علت فاعلی باشد و نیازی به جهت قابلی و علت مادی نداشته باشد.[1] از نظر فلسفی، این نحوه خلقت، در افرینش و صدور عقول روی داده که انها را بدون هیچ ماده ای خلق کرده است.
احتمال دوم: در این احتمال، خلقت به این معناست که چیزی که قبلا به این صورت نبوده را خداوند خلق کند. به عبارت دیگر، صورت و ماده قبلی که ان موجود داشته، با صورت و ماده فعلی ان متفاوت است. این فرض نیز ایرادی ندارد و در تمام خلقتهایی که به صورت غیر ابداعی است و از ماده قبلی بوجود آمده است، روی داده است. در تمام آنها، ماده قبلی ای بوده است که خداوند متعال، با واسطه یا بدون واسطه به خلقت پرداخته است و با تغییر شکل در ماده وصورت آنها را افریده است.
احتمال سوم: در این احتمال، خلقت به این معناست که عدم به منزله علت مادی قرار گرفته است و خداوند متعال، بر فرض عدم را به منزله ماده در اختیار میگیرد و انرا تبدیل به وجودمیکند. دقت شود، در این فرض، عدم علت مادی مخلوق در نظر گرفته میشود برخلاف صورت اول که عدم علت مادی وماده اولی مخلوق نیست. این احتمال از نظر عقلی محال است.علت آن نیزخیلی واضح است؛ زیرا عدم که نقیض وجود است، به معنای نیستی است. خلقت از عدم در این احتمال به این معناست که خداوند همان عدم را تغییر شکل دهد و انرا بوجودبیاورد؛ یعنی عدم طرف اضافه خلقت قرار گرفته و خالق از ان استفاده کرده و چیزی را خلق کرده است. بنابراین، باید موجود باشد تا خالق بتواند از ان استفاده کند. درحالیکه عدم است و نیست. بنابراین خلقت از عدم محال است.
احتمال چهارم: این احتمال نیز محال است زیرا به معنای عدم احتیاج به علت فاعلی برای خلقت است که در تناقض باقاعده علیت و قضیه ای خود متناقض است. زیرا وقتی چیزی بوجود می اید و خلق میشود نیاز به علت دارد. علت در این فرض میخواهد به چیزی هستی ببخشد. علت باید قبل از معلول موجود باشد تا بتواند انرا موجود کند عدم یعنی نیستی و نداری. پس عدم نمیتواند علت فاعلی باشد زیرا چیزی نیست تا بتواند چیز دیگری رابوجود بیاورد.
بنابراین، جواب این سوال بستگی به این دارد که مراد از خلق ازعدم چه باشد. طبق برخی ممکن و واقع است و طبق برخی ممتنع و محال.
بر اساس مباحث فوق، خلقت خداوند نیز به صورت اجمالی به این صورت است که خداوند به عنوان علت فاعلی و علت هستی بخش، موجودات و مخلوقاتش را از عدم و حالت نیستی خارج میکند و انها را به اراده خود بوجود می آورد. برخی را بدون وجود ماده سابق ( ابداع در مورد عقول) و برخی را با تغییر صورت درماده سابق( خلق در مورد سایر مخلوقات که مادی اند)
حال این خلقت ممکن است بدون واسطه باشد یا همراه با واسطه که این بحثی مجزا است و نیازمند به بحث مفصلی است و از نظر ظاهر این بحث از دیدگاه فلسفی با دیدگاه دینی ان تفاوت دارد.
[FONT=microsoft sans serif]
[/HR][FONT=microsoft sans serif][1] . مبدأ و معاد، ص 164
[FONT=microsoft sans serif]حال میرسیم به قسمت دوم بحث که استشهاد به آیه شریفه 35 سوره طور بود. در این ایه و ایات شریفه بعدی چندین سوال از کفار پرسیده میشود.
« أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُون* أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُون*أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُون*أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبين*أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ*أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُون*أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُون*أَمْ يُريدُونَ كَيْداً فَالَّذينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكيدُون*أَمْ لَهُمْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُون»[1][FONT=microsoft sans serif]
درایه اول از این مجموعه سوالات، سوالی پرسیده شده است: «ام خلقوا من غیر شی ء ام هم الخالقون ...»
این ایه به صورت یک قضیه منفصله بیان شده است. در ظاهر فراز اول این ایه شریفه، بیان شده که ایا از غیر شیئ افریده شده اند. در فراز دوم بیان شده که یا خودشان خالق هستند.(بحث ا زخالق است) سوال در فراز اول این است که خلقت از غیر شیء به چه معنایی است؟
ایا به معنای خلقت از عدم است یا معنای دیگری دارد. در مورد معنای این ایه شریفه نظرات گوناگونی در میان مفسران وجوددارد.
نظر اول: مراد ازشیئ، علت فاعلی است.
طبق یک نظر، قضیه منفصله در این ایه شریفه به صورت منفصله حقیقیه است و معنای ایه در ان صورت، باید به این صورت باشد که دو طرف این قضیه و دو فراز این ایه شریفه، در صدد بیان دو احتمال متصور در یک چیز باشد. فراز اول که مبهم است ولی در فراز دوم به صورت واضح بیان شده که خودشان خالق هستند. طبق این نظر که قضیه منفصله حقیقیه باشد، فراز اول نیز مشخص میشود که درمورد خالق است. به عبارت دیگر سوال از این است که خالق ندارند یا خودشان خالق هستند. این دو فراز، سوال و اشکالی بر نظریه ملحدین است که وقتی میگویند خالق ندارند از آنان سوال میشود که حالا که خودشان بوجود امده اند، پس معلول هستند و نیاز به علت دارند. وقتی منکر وجود علت و خالقی هستند پس یا باید بگویند، خودشان خالق هستند یا اینکه بگویند نیازی به علت و خالق ندارند.
بنابراین احتمال، معنای ایه این است:« آيا بىهيچ خالقى پديد آمدهاند يا خود خالق خويشند؟» به عبارت دیگر، « آيا اين مكذبين، بدون خالقى خلق شدهاند و بدون تقدیر کننده ومقدری اين چنين تقديرى بديع و محير العقول به خود گرفتهاند تا احتياجى به خالق و مدبرى كه امورشان را تدبير كند نداشته باشند یا اینکه خودشان این وضعیت را برای خود بوجود اورده اند.» [2]
نظر دوم:مراد از شیء، علت مادی است به نحوی که ماده انان متفاوت با ماده دیگر انسانهاست.
در این نظر، فراز اول به این معناست که «و يا ايشان از غير آن چيزى كه ديگران از آن خلق شدهاند، خلق شدهاند». و معناى آيه چنين است: بلكه مىپرسيم: آيا اين تكذيب كنندگان از غير آن چيزى كه ساير افراد بشر از آن آفريده شدهاند، خلق شده اند؟ و در نتيجه ساير افراد بشر صلاحيت دارند كه خدا رسولانى به سويشان بفرستد و آن رسولان به سوى حق دعوتشان بكنند و ايشان با عبوديت خدا به كمال مطلوب خود برسند، و اما اين تكذيب كنندگان به خاطر اينكه خلقتشان از چيزى ديگر است اصلا تكليفى ندارند، و امر و نهيى متوجهشان نمىشود و ثواب و عقابى در كارشان نيست؟[3]
نظر سوم: مراد از شیء، علت مادی است ولی علت مادی دارای حیات و حرکت و اراده نه مطلق علت مادی:
آيا اين تكذيب كنندگان، بدون مبدأ حياتى و مثل جمادات خلق شدهاند تا امر و نهى و تكليفى متوجهشان نباشد؟
نظر چهارم: مراد از شیء، علت فاعلی وغایی است:
آيا اينان بدون علت و پديد آورندهاى، و بدون غرض و هدفى، و بدون ثواب و عقابى خلق شدهاند كه به سخنان قرآن گوش نمىدهند؟
نظر پنجم: مراد از شیء، علت غایی است:
4- آيا اينان به باطل خلق شدهاند تا حساب و كتاب و امر و نهيى در كارشان نباشد؟[4]
همانطور که مشاهده میکنید، طبق نظر مفسران، این ایه به هیچ وجه به معنای این نیست که خلقت از عدم به معنای این است که عدم، علت مادی و قابلی باشد و خداوند همان را تغییر شکل دهد.
ممکن است پرسیده شود،
وقتی خداوند همه چیز را از عدم خلق کرده، یعنی انها را از کتم عدم به دار وجود آورده است، بنابراین بعد از معدوم کردن همه چیز، بدون استثناء، مجددا آنها را برای بار چندم (بعضی دوم بعضی بیشتر) خلق می کند، چرا می گوییم اعاده ی معدوم محال است.
اما پاسخ این سوال این است که بطلان اعاده معدوم به این خاطر نیست که معدوم،چون معدوم است قابلیت ایجاد ندارد. اینکه اصل دعوا در مسئله خلقت است. بلکه بطلان آن مسئله به این دلیل است که اگر موجود معدوم شده بخواهد دوباره موجود شود، عینیت میان آنچه معدوم شده با انچه بر میگردد( معدوم با مُعاد) را نمیتوان برقرار کرد. زیرا یکی از قیود موجودی که معدوم شده، وجود در زمان و مکان خاصی است در حالیکه اگر در زمان بعد بخواهیم آنرا دوباره بازگردانیم، حتی اگر بتوانیم تمام خصوصیات موجود معدوم شده را برگردانیم، زمانش را که نمیتوانیم برگردانیم و حداقل از نظر زمانی بین این دو موجود تفاوت وجوددارد.[5]
[FONT=microsoft sans serif]
[/HR][FONT=microsoft sans serif][1] . سوره طور، ایات 35-43
[2] .[FONT=microsoft sans serif]روح المعانى، ج 27، ص 37
[FONT=microsoft sans serif][3] . الميزان، ج19، ص20
[FONT=microsoft sans serif][4] . روح المعانی، ج27 ص 37
[FONT=microsoft sans serif][5] . الهيات شفا، فصل 5، مقاله اول، ص 36؛ اسفار اربعه،ج 1، ص 357.