جمع بندی آیا خداوند بدون واسطه هم فیض می دهد؟

تب‌های اولیه

102 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سوال :
آیا خداوند بدون واسطه هم فیض میدهد؟
فیض بی واسطه و سبب محال است، تنها کسی که به او فیض بی واسطه شد اوّل ما خلق الله است یعنی کسی که اول مخلوق خداوند متعال بود و الّا غیر از آن، همه از طریق وسائط فیض الهی استرزاق می شوند
1- آیا این جمله درست است؟
2- منظور از اول ما خلق الله کیست؟ چیست؟ آدم (ع)؟ ملائکه؟ زمین و اسمان؟
3- آیا از این به بعد بدون واسطه به کسی فیض میرسد یا خیر؟

پاسخ :

در باره فراز اول پرسش باید گفت که صادر اول همان مخلوق بی‌واسطه است که از آن در آموزه‌های عرفانی به صادر اول، حقیقت محمدی(ص) نور محمدی، روح محمد(ص)، عقل اول، جوهر اول و مانند آن یاد می‌شود.(1) در این رابطه با رویکرد فلسفی و عرفانی جای سخن بسیار است که تفصیل آن را در جای خود باید مطالعه نمود.(2) ولی در این جا تنها بدین روایت نورانی اشاره می‌شود، جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید:
از رسول الله(ص) پرسیدم، اولین چیزی را که خدا خلق کرد چه بود؟ فرمود: «نور پیامبرت بود که خدا اول او را آفرید. بعد همه چیز را از نور وجود او خلق نمود، آن گاه نور او را چند قسمت کرد . عرش، کرسی، حاملان عرش و ساکنان کرسی را آفرید، سپس نور او را مدتی که خود می‌داند ،در مقام حبّ نگاه داشت، بعد از آن قلم، لوح، بهشت را آفرید، سپس مدتی آن نور را در مقام خوف نگاه داشت، آن گاه ملائکه، خورشید،‌ماه را از و آفرید، بعد آن نور را در مقام حیا نگاه داشت، بعد با هیبت خود به آن نور نگاه کرد. از تجلیات آن ارواح انبیا، اولیا،‌شهدا و صالحان را خلق نمود».(3)
بنابر این مراد از صادر اول و فیض بی‌واسطه و مخلوق بی‌واسطه خداوند نور و حقیقت وجود ختمی مرتبت است که سایر موجودات در پرتو وجود او و به واسطه نور وجود او آفریده شده‌اند.
گفتنی است که گرچه غیر از فیض نخست، سایر مخلوقات همه با واسطه خلق شده‌اند و این وسایط در برخی بیش تر و در برخی کم تر است و بحث از سلسله علل است، در فلسفه مطرح است. اما از این نظر که مخلوق بی‌واسطه خدا به تعبیری که در پرسش آمده، بیش تر مخلوق خدا باشد و مخلوق با واسطه کم تر. چنین نیست، بلکه در مخلوقیت همه یکسان مخلوق محسوب می‌شوند، یعنی نقش و تأثیرگذاری خالقیت خدا نسبت به همه یکسان است، به خصوص بر اساس مبنای حکمت متعالیه که عالم و جهان هستی از آغاز تا انجام همه عین ربط، عین فقر و نیاز نسبت به مبدأ هستی هستند.
بنابر این در اصل تأثیرگذاری خدا بر همه مخلوقات و اینکه مؤثر حقیقی در عالم جز خدا نیست، تفاوت بین مخلوقات نخواهد بود، ولی اگر از این طرف یعنی طرف مخلوقات حساب شود ، مخلوق با واسطه اصلاً قابل قیاس با مخلوق بی‌واسطه نیست. از این رو آن را صادر اول ومانندآن می گویند.
در تبیین قاعده الواحدو نحوهء صدور کثرت از خداوندی که یکتا و بی همتا و بسیط محض است بایدگفت در این رابطه به طور کلی ، سه رویکرد مطرح است:
1. حکمای مشاء بر آنند ذات حق تعالی که علت است ،چون واحد و بسیط است ، به حکم قاعده الواحد (از واحد جز یک چیز صادر نمی شود ) در مرتبه اول جز معلول واحد بسیط که عقل اول است از او صادر نیافته ، اما عقل اول به دلیل اینکه معلول و ممکن الوجود است دو حیثیت به نام وجود و ماهیت دارد . بعد به واسطه این دو حیثیت در عقل اول معلول دوم به وجود آمده، یعنی به واسطه جنبه وجودی عقل اول که اشرف است، عقل دوم صادر شده ، به واسطه جنبه ماهیت آن که اخس است، فلک اول ( جسم کلی عالم ) ایجاد گردیده ، بدین ترتیب به واسطه عقل دوم ، عقل سوم و فلک دوم ایجاد گردیده تا به ده عقل و نه فلک رسیده ، از عقل دهم از حیثیت وجودیش فعلیات عالم عناصر و از جنبه ماهیت آن قابلیات و هیولای آن موجود گردید ،آن گاه به واسطه نا متناهی بودنی حرکت دوری شوقی افلاک و حرکت اجسام عنصری به تحریک نفوس و ده شوق قدسی (یعنی ده عقل مجرد ) انواع گوناگون از کثرت به وجود آمده اند .
بر اساس این رویکرد معطی وجود درهمه مراتب یاد شده حق تعالی است ، ولی معطی استعدادها فاعل های واسطه ها و علل میانه است که عبارت از عقول ده گانه ، و افلاک نه گانه ، و حرکت های ماده است .
2. رویکرد دیگر از آن حکمای اشراق است ، آن ها تحلیل حکمای مشاء را در پدید آمدن کثرت و موجودات عالم قبول ندارند ، و معتقدند از ذات احدیت که نور قاهر است و وجود کامل و شدید است نخست سلسله عقول قاهره به ترتیب صادر گردیده ( البته نه ده عقل که مشاء بدان ملتزم اند ) بلکه عقول قاهره بی شمار که بر عدد آن جز خدا کسی آگاه نیست ، و این نظام طولی آفرینش است . اما نظام عرضی از نظام طولی برخاسته است، بدین ترتیب که عقل اول که از حق تعالی صادر شده، نسبت به علت خود که خداوند است، نظر ، حب و شهود ، القهار و حاجت دارد . حق تعالی نیز نسبت به عقل اول قهر و عقل سوم نسبت به عقل دوم تا آخرین سلسله عقول بی شمار همه نسبت به عقول ما فوق خود همین نسبت و رابطه را دارند ، و این جهات کثرت بالضروره خواهد بود ، زیرا عالی معشوق و دانی عاشق عالی است ، آن گاه از هر جهتی از این جهات از ذات احدیت و هر عقلی نسبت به ما دون اشراقی شد و از آن اشراق عقل عرضی پدید آمده و چون آن جهات به دو قسم شد ، یکی نظر عالی به سافل ( معشوق به عاشق ) که جهتی اشرف است ، و یکی نظر سافل (عاشق به معشوق ) که جهت اخس است . پس دو سلسله عقول عرض از جهات نظر عالی به سافل ، و یک سلسله از جهات نظر سافل به عالی ، و سلسله اول را که حاصل از اشراقات است ، اشرف می دانند ، سلسله دوم را که حاصل از مشاهدات است، اخس دانند. بنابراین حکمای اشراقی پدید آمدن کثرت در عالم و این همه انواع موجودات در عالم جسمانی را این گونه تحلیل می کنند .
3. رویکرد سوم این است که واجب تعالی چون واحد عدل نیست، بلکه وحدتش حقه حقیقه است، یعنی واحدی است که ثانی در مقابلش ندارد و از پیش بیان شد که حقیقت واجب ،هستی حقیقی و وجود صرف است و مقابل هستی نیستی است . پس صادر اول از حق تعالی کلی نظام و نظام کلی آفرینش است، نه موجود فردی عادل ، از این روی در آموزه های وحیانی آمده ( و ما امرنا الا واحده ) (4) فرمان ما در عالم یکی بیش نیست . اما ترتیب کثرت در عالم به ترتیب اسمای حسنای الهی و ظهور و تجلیات آن ها در مظاهر است . تکثر عالم به تکثر اسما و شئون الهی مستند است. (5) این رویکرد سوم که مورد پسند مرحوم الهی قمشه ای است، رویکرد عرفانی مسئله است که حافظ درباره آن گفته است :
این همه عکس می و رنگ و نگاری که نمود
:Gol: یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد.
هر کدام از این رویکرد ها درباره پیدایش کثرت صحیح می باشد ، وجود کثرت و حرکت ، و موجودات به خداوند مستند است ، اما عوارض وجودی و ماهوی آن ها نظیر کثرت های گوناگون و تغیرات و حرکت ها و عوامل دیگری دارد و یا ذاتی آنان و از لازمه وجودشان است و خداوند از آن گونه امور منزه است


پی‌نوشت‌ها:
1. عبدالرحمان جامی اشعة اللمعات، ص 244.نشر گنجینه تهران بی تا.
2. امین صادقی پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، ص 313. نشر موسسه آثار امام خمینی 1387 ش.
3. محمد باقر مجلسی بحار الانوار، ج 25، ص 21.نشر دارالاحیا التراث العربی بیروت 1403 ق.
4. قمر (54) آیه 50.
5. الهی قمشه ای ،حکمت الهی ،ح 1 ،ص 300 - 302.نشر انتشارات قزوین 1363ش.

موضوع قفل شده است