جمع بندی آیا این عصمت است؟
تبهای اولیه
[="] [/]
[="] [/]
[="]این عصمت است؟[/]
[="] [/]
[="]در زیر به مطالبی پرداختم که به نظرم با عصمت از خطا اشتباه فراموشی و غیره منافات دارد ، خواهشمندم در صورت نادرست بودن برداشتم آن را تصحیح کنید.[/]
[="]
حضرت آدم از نافرمانی خدا کردن عصمت نداشته چراکه در هر صورت و با هر مکری فرمان شیطان را مبنی بر نزدیک شدن به درخت ترجیح داد[/]
[="]خدا فرمود:[/]
[="]لَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ[/]
[="]اما ، فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ [/]
[="]در نتیجه[/]
[="]فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كاَنَا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكمُْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكمُْ فىِ الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلىَ حِينٍ[/]
[="]{هرچند سوالات دیگری در مورد آدم(ع) دارم اما ربطی به بحث ندارد}[/]
[="] [/]
[="]آیا حضرت موسی (ع) در جریان قتل گناهی مرتکب آیا آن عمل شیطان بود؟[/]
[="]هذا من عمل الشيطان[/]
[="] شد؟[/]
[="] [/]
[="]إني ظلمت نفسي و[/]
[="]آیا به مجرم و غوي مبين کمک کرد؟[/]
[="]چرا گفت هرگز ازمجرمين پشتیبانی نخواهم کرد{از ظاهر قضیه این برداشت می شود که: از این به بعد از مجرمین پشتیبانی نخواهم کرد}[/]
[="]قال رب بما انعمت علي فلن اكون ظهيرا للمجرمين[/]
[="]فعلتها اذا و انا من الضالين[/]
[="]گفته شده که او به خود ستم کرده { ایا ظلم به خود ترک اولاست هرچند ترک اولی به این معنی به عصمت خدشه وارد می کند} و اشکالی نداره؟(اون ضرب المثل معروف هم توجیهش نمیکنه چون[/]
[="]بنی اسرائیل هم به خودشون ظلم کردن و ترک اولی حتما؟[/]
[="]وَإِذْ قَالَ مُوسَيٰ لِقَوْمِهِ يَٰقَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُم بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ...[/]
[="]}و یا اشتباهی کرده که او را گرفتار حوادثی کرده ،اگر هم این برداشت صحیح باشد باز هم با عصمت در تضاد است چرا که حد اقل او معصوم از اشتباه نبوده که خود را به مصیبت های بعدی گرفتار کرد[/][="][/]
[="]در مورد حضرت محمد آمده [/]
[="] إذا رأيت الذين يخوضون في آياتنا فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره و اما ينسينك الشيطان...[/]
[="]یعنی اگر پیامبر توسط شیطان دچار فراموشی می شد؟[/]
[="]حضرت یونسهم که اینطور إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ[/]
[="]منتظرم[/]
این عصمت است؟ در زیر به مطالبی پرداختم که به نظرم با عصمت از خطا اشتباه فراموشی و غیره منافات دارد ، خواهشمندم در صورت نادرست بودن برداشتم آن را تصحیح کنید. خدا فرمود: لَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ در نتیجه {هرچند سوالات دیگری در مورد آدم(ع) دارم اما ربطی به بحث ندارد} آیا حضرت موسی (ع) در جریان قتل گناهی مرتکب آیا آن عمل شیطان بود؟ إني ظلمت نفسي و
حضرت آدم از نافرمانی خدا کردن عصمت نداشته چراکه در هر صورت و با هر مکری فرمان شیطان را مبنی بر نزدیک شدن به درخت ترجیح داد
اما ، فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ
فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كاَنَا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكمُْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكمُْ فىِ الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلىَ حِينٍ
هذا من عمل الشيطان
شد؟
آیا به مجرم و غوي مبين کمک کرد؟
چرا گفت هرگز ازمجرمين پشتیبانی نخواهم کرد{از ظاهر قضیه این برداشت می شود که: از این به بعد از مجرمین پشتیبانی نخواهم کرد}
قال رب بما انعمت علي فلن اكون ظهيرا للمجرمين
فعلتها اذا و انا من الضالين
گفته شده که او به خود ستم کرده { ایا ظلم به خود ترک اولاست هرچند ترک اولی به این معنی به عصمت خدشه وارد می کند} و اشکالی نداره؟(اون ضرب المثل معروف هم توجیهش نمیکنه چون
بنی اسرائیل هم به خودشون ظلم کردن و ترک اولی حتما؟
وَإِذْ قَالَ مُوسَيٰ لِقَوْمِهِ يَٰقَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُم بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ...
}و یا اشتباهی کرده که او را گرفتار حوادثی کرده ،اگر هم این برداشت صحیح باشد باز هم با عصمت در تضاد است چرا که حد اقل او معصوم از اشتباه نبوده که خود را به مصیبت های بعدی گرفتار کرد
در مورد حضرت محمد آمده
إذا رأيت الذين يخوضون في آياتنا فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره و اما ينسينك الشيطان...
یعنی اگر پیامبر توسط شیطان دچار فراموشی می شد؟
حضرت یونسهم که اینطور إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ
منتظرم
پاسخ : باسلام وتبریک عید سعید فطر . در ابتدا باید توجه شما را به این گفته ی نغز جلب نمایم :
نظر را نغز کن تا نغز بینی *** گذر از پو ست کن تا مغز بینی .
و یا سخن مولوی که گفته است :
کرده ا ی تاو یل حرف بکر را *** خویش را تاویل کن نی ذکر را
حال جواب در چند محور تقدیم می شود :
الف ـ در باره مسله مربوط به جناب آدم باید گفت : هیچ کدام ازآیا ت شده منافات با عصمت انبیا الهی ندارد . زیرا چنان که در جای خود به تفصیل بیان شده آن گونه آیات پیام خاص خود را دارد مثلا در باره نهی وارد شده در آ یه با ید گفت : اولا از برسی ودقت در آیات مربوطه به خوبی معلوم می شود که این گونه نه ها ارشادی است ومخالفت با آن با عصمت تعارضی ندارد .
ثانیا ـ آنچه با عصمت منافات دارد مخالفت با حکم تشریعی خداوند است یعنی د رجای که محیط تکلیف وتشریع باشد . ولی محیط که آدم در ان زندگی می کرد اسا سا محیط تکلیف نبوده است چون او در آن زمان در بهشت بوده است که جای تکلیف تشریعی به مفهوم آن در عام دنیا مطرح است وجود ندارد . در نتیجه ادم کاری نکرده است که با عصمت او منافات داشته باشد و آموزه های یاد شده هر گز ادعای شما را ثابت نمی کند . تفصیل پاسخ از این شبهه را در منبع ذیل مطالعه نماید (1)
ب ـ اما درباره شبهه عصمت حضرت موسی باید گفت : گرچه در این خصوص نکته های متعدد ممکن است قابل طرح با شد ولی در مجموع باید اشاره شود : غفران به چند معنا میآید که یکی از معانی غفران پوشانیدن است(2) و در اینجا در همین معنا استعمال شده است. برای روشنتر شدن مطلب دربارهی داستان قتل قبطی توسط حضرت موسی که در آیات 15 تا 17 سورهی قصص آمده است، به روایتی از امام رضا-علیه السلام- تمسک میکنیم:
در عیون نقل شده است که مأمون از امام رضا-علیه السلام- سؤال کرد: یابن رسول اللّه! آیا شما نمیگویید که انبیا معصومند؟ امام فرمود: بلی. مأمون گفت: پس مرا آگاه ساز دربارهی این سخن خدا که میفرماید: "فوکزه موسی فقضی علیه قال هذا من عمل الشیطان" امام فرمود: حضرت موسی به هنگام غافل بودن اهالی یکی از شهرهای فرعون، وارد آن شهر شد که آن هنگام بین مغرب و عشا بود. در آن وقت دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند؛ یکی از پیروان او و دیگری از دشمنان او بود؛ پس (در دفاع از فرد مؤمن) یک مشت به دشمن او زد که او در دم جان سپرد، و حضرت موسی گفت: "هذا من عمل الشیطان" یعنی این جنگ که میان این دو مرد واقع شده بود، از عمل شیطان است؛ نه این که عمل موسی-علیه السلام- عمل شیطان باشد. مأمون گفت: پس معنای سخن موسی که میگوید: "ربّ انی ظلمت نفسی فاغفرلی" چیست؟ حضرت فرمود: یعنی من با ورود به این شهر خود را در جایی قرار دادم که نباید قرار میدادم؛ پس مرا از دید دشمنان پوشیده و پنهان دار تا به من دسترسی پیدا نکنند و مرا به جرم قتل قبطی نکشند. خدا نیز او را پنهان داشت... موسی گفت: خدایا به خاطر این نعمت که به من دادی و آن نیرویی است با آن یک مرد را با ضربهی یک مشت کشتم، هیچگاه پشتیبان مجرمان نخواهم بود؛ بلکه با همین نیرو با آنان مبارزه خواهم کرد. (3) در این ار تباط مطالبی تفصیلی در منبع ذیل بحث شده است (4)
ج ـ درباره شبهه عصمت حضرت ختمی مرتبت باید گفت : آن آیه بر نسیان او دلالت ندارد . چنان که علامه طبا طبا یی فرموده : این آیه ناظر به نسیان امت است ونه شخص پیامبر چون ساحت او از این گونه امور منزه است (5) ودر مجموع بر اساس مبانی کلامی و وحیانی پیامبر نه تنها از گناه معصوم است بلکه از سهو و نسیان نیز منزه است . تفصیل بحث در منبع ذیل آمده (6)
[/HR]پاورقی :
1. ص124 تا ص128
2. . طباطبائی، محمد حسین، المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 16، ص 21 - 20.
3. همان
4. عصمت ص139
5. المیزان ج 7 ص140
6. عصمت ص158
[="] آیا شیطان آن دو (حضرت آدم و همسرش) را نلغزاند؟ این دیگر صریح قرآن است!و این کار شیطان با هر دلیلی با عصمت تناقض دارد.
[="]ضمنا در مورد بحث ارشادی و مولوی ، (با هر توجیهی که بگویید )با سخن خدا مخالفت کرده اند که گفته بود به درخت نزدیک نشوید اما ...
[="]امادر مورد حدیثی که گفتید ، آیا واقعا قرآن اینقدر پیچیده است که تفسیرش 180 درجه با خود آیه متفاوت است؟
[="]وقتی هر کس این آیه ها را بخواند نمی تواند آن برداشت را داشته باشد آیه صریح بیان کرده و این تفاسیر قضیه را برگردانده اند
[="]آیه می گوید به خودم ستم کردم پس مرا ببخش (و خیلی واضح)
[="]قال رب اني ظلمت نفسي فاغفر لي فغفر له انه هو الغفور الرحيم[="]
[="]و از آیه برداشت می شود که این کمک (شاید عجولانه من) از عمل شیطان است
[="]فوكزه موسي فقضي عليه قال هذا من عمل الشيطان انه عدو مضل مبين [="]
[="]این هم دلیل قانع کننده ای نیست"[="] چون ساحت او از این گونه امور منزه است" نمی شود که برای حفظ اعتقاد خود به اصل توجه نکنیم خدا می فرماید اگر شیطان باعث فراموشی تو شد(این که در مورد امت است چگونه بر[="]داشت می شود؟)
[="] و لن ترضي عنك اليهود و لا النصاري حتي تتبع ملتهم قل ان هدي الله هو الهدي و لئن اتبعت اهواءهم بعد الذي جاءك من العلم ما لك من الله من ولي و لا نصير[="]
[="]
[="]و لئن اتيت الذين اوتوا الكتاب بكل آية ما تبعوا قبلتك و ما انت بتابع قبلتهم و ما بعضهم بتابع قبلة بعض و لئن اتبعت اهواءهم من بعد ما جاءك من العلم انك اذا لمن الظالمين[="]
[="]
[="]این آیه ها هم جز بقیه است
[="]در این آیه ها می بینم که می فرماید در صورتی که از آن ها پس از علم یافتن پیروی کنی ...
[="]این هم با عصمت نمی سازد چون عصمت مانع از پیروی کردن باطل می شود
پاسخ مجدد در باره شبهه عصمت :
باسلام وتقدیر از روحیه ی جستجو گر شما .
اولا _ باید توجه داشت که در این گونه مسایل نباید گزینشی عمل نمود وتنها برخی آیات را که به ظاهر سوال بر انگیز است در تحلیل مسله مستند ادعا قرار داد . چون این روش در بحث های جدلی متداول است که برخی برای اثبات تصور خود تنها به یک طرف قضیه نگاه می کند واز طرف دیگر غافل بوده وتغافل می ورزد .
ولی شما پرسشگر گرامی که در پی کشف حقیقت ودرک پیام آن آیات هستید ونه بحث جدل گونه . عنایت دارید که بر اساس اصل بنیادین : آیات قران همدیگر تفسیر ومعنا می کند . آیات باید بر همدیگر ویا بر سنت باید عرضه شود تا پیام اصلی آن ها بدست آید ودرک درست تر ازآنها حاصل گردد .
ثانیا _ شما باید برای درک جامع وعمیق آن گونه آیات به آیات دیگر قران ونیز مبانی اعتقادی که در پی تفسیر درست آن آیات است توجه فرماید مثلا آیه تطهیر فرمود :
« انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»(1)
این آیه همواره کانون توجه علما و اندیشمندان شیعه و اهل سنت بوده و بحث هاى گوناگونى را برانگیخته است. همه دانشمندان اسلامى بر این باورند که این آیه فضیلت والایى را براى پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) به اثبات مىرساند. شیعه این فضیلت را برابر با عصمت اهل بیت مىداند؛ یعنى بر اساس این آیه، اراده تخلف ناپذیر خداوند بر طهارت پیامبر و اهل بیت تعلق گرفته است تا آن ها را از هرگونه پلیدى دور سازد.
این فضیلت با توجه به این نکته که قرآن کریم هر گونه آلودگى ظاهرى و باطنى را رجس مىشمارد، تفسیرى جز عصمت ندارد. (2)
گرچه حضرت آدم در پی خوردن از درخت ممنوعه از بهشت اخراج شد، ولی این کار به معنای سلب عصمت او نیست. آنچه با عصمت منافات دارد، مخالفت با تشریع الهی است، یعنی جایی که محیط تکلیف و تشریع باشد و پیامبران الهی احکام خدا را اعلان کنند، خودشان نیز مکلف به تمام آن احکام و مقررات است، اما محیطی که آدم در آن زندگی میکرد، اساسا محیط تکلیف به صورت متداول نبود، زیرا حکم شرعی هنوز تصویب نشده؛ منع از خوردن آن درخت در شرایطی متوجه آدم شده بود که هنوز نتایج اطاعت و مخالفت تکلیفی را به خوبی لمس نکرده و کاملا با آن آشنا نشده بود، زیرا بیتردید در چنین شرایطی عمل نکردن به آن دستور هرگز معصیت و گناه به شمار نمی آمد و با عصمت منافات ندارد.(3) تفصیل این مسئله را در منبع ذیل جویا شوید.(4)
ثالثا _تمام انبیا دارای عصمتند، ولی همه آن ها به لحاظ عصمت در یک مرتبه نیستند. انبیای اولوالعزم که در نبوت و رسالت درجه کاملتری دارند، در عصمت هم از سایر انبیا برترند.
خاتم انبیا که در همه کمالات وجودی از همه پیامبران برتر است، در عصمت نیز از همه کاملتر و به تعبیر امام خمینی دارای عصمت مطلقه است. ائمه(ع) به دلیل آن که طینتشان برگرفته از طینت خاتم انبیا و پرتوی از نور وجود او است، مثل پیامبر دارای عصمت مطلقه هستند، به همین جهت پیامبر اسلام نه تنها از گناه معصوم است بلکه از آنچه اصطلاحاً «ترک اولى» نام دارد، معصوم است،در حالی که انبیاء دیگر از گناه معصوم هستند، ولی از «ترک اولى» معصوم نیستند.(5)
ائمه(ع) مثل ختمی مرتبت نه تنها از هر گونه لغزشی علمی و عملی منزهاند، بلکه از ترک اولى نیز معصومند، یعنی آن ها نه تنها واجبی را ترک نمیکنند و حرامی را انجام نمیدهند بلکه مستحبات را نیز ترک نکرده و مکروهات را انجام نمیدهند . این همان چیزی است که از آن به عصمت مطلقه یاد میشود. ائمه(ع) از چنین عصمت برخوردار هستند. اما درباره آنچه در پرسش در باره گناه پیامبر در قرآن اشاره شده باید گفت
قرآن کریم در بسیاری از آیاتش بر اساس کنایه و تمثیل و تعابیر غیر صریح یا به اصطلاح خطاب غیر مستقیم به مخاطبان اصلی از طریق مخاطب قرار دادن دیگری معارف خود را بیان نموده است. این شیوه در رساندن پیام به مخاطب تاثیر بیش تر دارد، آیات یاد شده در پرسش از این باب است.
وجوه دیگر نیز درباره آن آیه مطرح است از جمله این که: پیامبر قبل از هجرت و بعد از آن با اندیشه کفر و شرک مبارزه کرد، این سبب شد که حضرت از نظر کفار و مشرکان گناهکار به حساب آید، پس مراد از واژه «ذنب» در آیه یاد شده پی آمد کارهایی مبارزاتی حضرت نزد کفار و مشرکان است و نه گناه مصطلح چنان که در روایات بدین مسئله تصریح شده که به دلیل مبارزه پیامبر با بت پرستی از کفار و مشرکان کار او گناه تلقی میشد. (6)
نکته دیگر در باب توبه حضرات معصومین این است که برای استغفار آن ها اسرار فراوان وجود دارد که به جلوهای از آن اشاره میشود:
1ـ توبه و استغفار همیشه و برای همگان به معنای طلب آمرزش از گناه نیست، بلکه استغفار گاهی نشانة مقام معنوی است، چنان که در کلامی از امیرمؤمنان(ع) آمده است:
الاستغفار درجة العلّیین؛(7) استغفار درجه بلندپایگان است».
چه بسا استغفار نمودار میزان خشیت فرد از مقام ربوبی و بیان کننده دغدغه خاطر او نسبت به عجز و تقصیر در پیشگاه حضرت حق است.
2ـ استغفار اهل بیت(ع) نشانه عمق و ژرفای معرفت آن ها نسبت به حق تعالى است، زیرا عظمت خداوند را به خوبی درک کردهاند. در خلوت و در نجواهای دوستانه با اشک و ناله و استغفار با حضرت دوست سخن میگویند، بنابراین یکی از دلایل استغفار آن ها ژرفای معرفت آنان به صفات متعالی و کمالات نامتناهی حق و شناخت کاملشان نسبت به فقر وجودی و نقایص عالم امکان در پیشگاه غنی مطلق و کمال نامتناهی حضرت حق است. این در واقع حقیقتی است که در دعای عرفه سالار شهیدان بازگو میشود:
الهی مَن کانت محاسنه مساوی فکیف لا تکون مساویه مساوی؟؛(8)
خدایا! موجودی که زیباییها و خوبیهایش نسبت به کمالات حق تعالى کاستی و نقص و بدی محسوب شود، پس چگونه نقایص و بدیهای او کاستی نباشد؟
3ـ انسان کامل چنان تحت تأثیر کبریا و عظمت حق تعالى قرار میگیرد که همچون گناهکاران، خاشعانه با خداوند سخن میگوید. از این روست که در دعای عرفه سالار شهیدان آمده:
«یا مَنْ ألبسَ أولیاءهُملابس هیبته، فقاموا بین یدیه مستغفرین؛(9 ) ای کسی که اولیا بر اثر تجلی هیبت و جلال تو در پیشگاهت استغفارگویان میایستند».
4ـ استغفار نشانه اظهار عجز و قصور است. از این رو در مناجات امام سجاد(ع) آمده:
«الهی قصرت عن بلوغ ثنائک کما یلیق بجلالک وعجزت العقول عن إدراک جمالک ولم تجعل للخلق طریقاً إلى معرفتک إلاّ بالعجز عن معرفتک؛(10)
پروردگارا، زبانها از ادای حق ستایش، آن گونه که شایسته تو است ،قاصر و عقلها از درک حقیقت ذات تو عاجزند زیرا برای بندگانت راهی جز اظهار عجز از معرفت تو وجود ندارد».
پس استغفار اهل بیت(ع) نوعی اظهار عجز در مقابل عظمت الهی و عذرخواهی از خداوند است، چرا که نتوانستد آن گونه که شایسته ساحت قدس او است حق او را ادا کنند.
5ـ انسان کامل به دلیل برخورداری از نور عصمت، نه تنها مرتکب گناه و معصیت نمیشود، بلکه از هر گونه لغزش ناشی از سهو و نسیان نیز مصون است. با این وجود در مناجات با حضرت حق همواره عذرخواهی گناه و نافرمانی خود است. این نشان دهنده آن است که معصیت پدیدهای است که حتى افراد معصوم نیز از خوف گرفتار شدن به آن ناله و استغفار میکنند.
6ـ بر اساس «حسنات الابرار سیّئات المقرّبین» چه بسا چیزهایی که برای سایر مردم حسنه محسوب میشود یا دست کم گناه تلقی نمیگردد، برای انسان کامل نوعی گناه به حساب میآید، مثلاً از آن جا که انسان کامل همواره در محضر و حضور حق و غرق تماشای جمال حضرت دوست است، اگر لحظهای از آن وحدت خالص به کثرت توجه کند، یا به غیر یاد حق مشغول شود، یا آسایش و لذتی از طریق خوردن، نویشدن، خوابیدن و... برای او حاصل شود،این گونه امور را سزاوار خود نمیداند و در پیشگاه حق استغفار میکند. در مناجات خمس عشر آمده:
«الهی استغفرک من کلّ لذّةٍ بغیر ذکرک و مِن کلّ راحةٍ بغیر اُنسک و مِن کلّ سرورٍ بغیر قربک و مِن کلّ شغلٍ بغیر طاعتک؛(11)معبودا !از هر لذتی که از غیر یاد تو برایم حاصل شده و هر آسایشی که به غیر از اُنس با تو نصیب من شده و از هر سرور و شادمانی که بر غیر از قرب تو برای من پدید آمده و از هر کاری جز طاعت تو آمرزش میخواهم و استغفار میکنم».
از امام صادق(علیه السلام) آمده:
«توبه افراد عادی مربوط به گناهانی است که در شرع به صراحت از آن ها نهی شده است، امّا خواص مؤمنان به دلیل دارا بودن ملکه عدالت مرتکب معاصی مردم عادی نمیشوند، اما اگر به جهت جنبه بشری، دچار غفلتی شوند و گرایش غیر الهی و سرگرمی پیدا کنند، آن حالت را برای خود گناه میدانند و توبه میکنند.
در مرتبه بالاتر، کسانی که به مرحله معرفت کامل رسیدهاند و در اسما و صفات الهی سیر میکنند (اصفیای الهی) گرفتار غفلت از حق و اشتغال به امور غیر الهی نمیشوند، اما این مرحله آزمونهایی در پیش دارد که گذر از آن ها دشوار است. کسی که در این جایگاه قرار میگیرد، دچار تنگناهای گوناگون میشود که اگر صبر و شکیبایی خود را از دست بدهد و به نوعی از قضای الهی راضی نباشد، نارضایتی برای او نوعی گناه است. باید از حالتی که آن را تنفس کرب میگویند،توبه نمایند، اما کسی که از عهده آزمونهای گوناگون به خوبی برآمده و به مقام ولی الله رسیده، از گناهان مراحل قبل مصون است.
همواره در حضور و محضر حق به سر میبرد و ذهن و قلب او متوجه او است. در آینه دل او جز جمال زیبایی حضرت دوست خطور نمیکند، چنین شخصی ممکن است به لحاظ جنبه بشری، گاهی در صفحه تفکر و تذکر او خاطرهای خطور کند. او را از آن حالت حضور کامل، اندکی دور نماید، چنین حالتی را ولی الله برای خود گناه میداند. میکوشد آن را با توبه و استغفار جبران کند، بالاخره کسی که به مقام بلند نبوت و رسالت بار یافته است، باید چون اقیانوس بیکران در برابر حوادث و سختیها و پیشآمدهای گوناگون، آرام و بیاضطراب و چون کوه استوار باشد، اما اگر به دلیل جنبه بشری حادثهای در دریای دل او موجی پدید آورد و گرفتار اضطراب و تشویش شد، چنین حالتی را گناه تلقی میکند و توبه و استغفار مینماید».(12)
با توجه به این مطالب که در واقع مبنای بحث عصمت است پاسح همه شبهات عصمت داده خواهد شد .
پاورقی :
1. احزاب(33)آیه33.
2. المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، ، ج16، ص313-، دفتر انتشارات اسلامى، قم، (بىتا)
3. آیت الله سبحانی، منشور جاوید، ج 5، ص 73؛
4. پاسخ به پرسش های عصمت، ص 120؛ نشر مرکزمطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، قم، 1388.
5. پیامبر اعظم در نگاه امام خمینی، ص 50.
6. .همان، ص 53.
7. نهج البلاغه، حکمت 417.
8. مفاتیح الجنان، دعای عرفه.
9. . همان.
10. .همان، مناجات خمس عشر، مناجات عارفین.
11. . همان، مناجات ذاکرین.
12. . سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، ص 294 ـ 303، نشر مؤسسه آثار امام خمینی 1386ش.
بسم رب الحسین .. .
من خیلی عذر میخوام!!! اما جناب کارشناس از شما تعجب میکنم!! این سوال را بیست خط بیست خط نوشتید!!! در صورتی که اصلا نیازی نیست!!
به سوال دقت کنید!!! گفتند عصمت از اشتباه ، نگفتند عصمت از گناه
حضرت آدم و موسی و مابعد و ماقبل ، عصمت از گناه داشتند ، و عصمت از اشتباه فقط مختص 14 تن میشباشد والسلام.
[="]با سلام و تشكر [="]از پاسخگوییتان
[="]اما در مورد حضرت آدم چه تکلیفی از این بیشتر که خدا می فرماید به آن نزدیک نشوید (و عاقبتش را نیز می گویدکه از ظالمین خواهید شد)
[="]اما در مورد حضرت محمد(ص) به آیات ابتدایی سوره فتح اشاره نکردم
[="]این مطلب در مورد معصوم صادق نیست :
[="]کسی که در این جایگاه قرار میگیرد، دچار تنگناهای گوناگون میشود که اگر صبر و شکیبایی خود را از دست بدهد و به نوعی از قضای الهی راضی نباشد، نارضایتی برای او نوعی گناه است. باید از حالتی که آن را تنفس کرب میگویند،توبه نمایند،[="]
. [="]او را از آن حالت حضور کامل، اندکی دور نماید، چنین حالتی را ولی الله برای خود گناه میداند[="]
[="]چرا که اندکی دور شدن از[="] [="]حالت حضور کامل حد الق ترک اولاست و گفتید 14 معصوم از ترک اولا معصوم اند{[="] [="]بلکه از ترک اولى نیز معصومند}
[="]اما در مورد آیاتی که ذکر شد به نظرم آیه{ عبس و تولی} هنوز از این صافی عصمت عبور نمی کند!
[="]چرا که این کار برای فردی عادی نیز نا پسند است
بسم رب الحسین .. .من خیلی عذر میخوام!!! اما جناب کارشناس از شما تعجب میکنم!! این سوال را بیست خط بیست خط نوشتید!!! در صورتی که اصلا نیازی نیست!!
به سوال دقت کنید!!! گفتند عصمت از اشتباه ، نگفتند عصمت از گناه
حضرت آدم و موسی و مابعد و ماقبل ، عصمت از گناه داشتند ، و عصمت از اشتباه فقط مختص 14 تن میشباشد والسلام.
پاسخ : رویکر دیگر در باب عصمت این که :
بسیاری از عالمان شیعی معتقدند که برخی از درجات عصمت ( مانند عصمت از خطا و نسیان) موهبتی است. یعنی اگر شخصی با قدرت انتخاب و اختیار و قدرت نفس به مقام عصمت مطلق نائل شد، به جهت مقام نبوت و امامتی که دارار می شود، خداوند او را از سهو و نسیان باز می دارد.(1)
و در مجموع اعتقاد درست و موافق با مشهور شيعه و محققان از علماي اعلام، آن است که امامان معصوم و شخص پیامبر (ص) از كليه اموری چون سهو و نسيان معصوم بودند و بر اين مطلب دلايل بسیاری وجود دارد از جمله به چند مورد آن اشاره می شود:
وجه اول: اگر عروض اين نحوه عوارض بر آن ها ممكن باشد قطع به سخنان آن ها پيدا نمي شود و حجت بر خلق تمام نمي گردد و اين موجب نقض غرض مي شود و بر خدا محال است.
وجه دوم: مسلّما اگر پیامبر از اين گونه عوارض محفوظ باشند به صلاح امت و خالى از مفسده است و فعلى كه عين صلاح باشد و هيچ گونه مفسدهاى در او نباشد بر خداوند لازم است و تركش قبيح و به مقتضاى عدل، فعل قبيح از خدا صادر نخواهد شد. چون کسی که الگوی مردم قرار داده شده، و تمام دستوراتش باید توسط مردم پذیرفته شود، نباید دچار فراموشی شود. و الا مردم نمی توانند به او اعتماد نموده و تمام دستوراتش را انجام دهند. و این نقض غرض در ارسال پیامبران معصوم و رهبر قرار دادن آن هاست.
و بعضی نیز از طریق قاعده اصلح بر این مرحله از عصمت نیز استدلال کرده اند. که عصمت اصلح است و خدا در جایی که مانعی نباشد کار اصلح را ترک نمی کند. زیرا در آن صورت ترجیح دادن یک امر بدون اولویت( عدم معصوم بودن ) بر کار با اولویت(معصوم بودن) است و این امر از خداوند نقص است.(2)
وجه سوم: اين گونه عوارض از تصرفات شيطان است و منشأ آن، اخلاق رذيله و ملكات سيّئه و صفات قبيحه است كه راه هاى شيطاني است و كسانى كه متخلق به جميع اخلاق حميده و منزّه از جميع صفات رذيله هستند، شيطان راهى به دل های پاک آن ها ندارد و درهای آن بسته است و از اين عوارض مصون و محفوظ هستند.
وجه چهارم: نصّ آيات متعدد این بر این است که شیطان توان وسوسه افراد صاح و خالص را ندارد (3) و می دانیم که فرد اعلای بندگان خدا و مؤمنان و متوكّلان، پیامبران هستند.
خدای متعال در این آیات به شیطان خطاب می کند که هیچ سلطه ای روی بندگان (خاص) من نداری و او را از این کار منع کرده و می دانیم هر گونه خطای بزرگ و کوچک و حتی هر گونه سهو و فراموشی که از انسان سر می زند،کار شیطان است. (4)
مرحله دیگر عصمت رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين است كه آن حضرت هر چه را كه فهميده و از خداوند دريافت داشت، به درستي حفظ و نگهداري ميكند و سهو و نسيان در قلمرو حفظ او راه ندارد، بنا بر این عصمت ائمه(ع) به طور یقین آنها را از هر گونه نسیان و فراموشی حفظ می کند. چنانكه خداي سبحان دربارهي اين شأن ايشان ميفرمايد « سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسي»(5) ما قرآن را بر تو قرائت ميكنيم و تو اهل نسيان و فراموشي نيستي.
پیام آیه این است که آن حضرت هر چه را كه فهميده و از خداوند دريافت داشت، به درستي حفظ و نگهداري ميكند و سهو و نسيان در قلمرو حفظ او راه ندارد، و در مجموع باید گفت که بر اساس دیدگاه محقیقن از علمای شیعه، عصمت موجب مصونیت کامل از هر گونه نسیان و فراموشی می شود.
ولی در این میان برخی با اشاره به برخی آیات مانند سخن جناب یوشع که گفت: «به خاطر دارى هنگامى كه ما (براى استراحت) به كنار آن صخره پناه برديم، من (در آن جا) فراموش كردم جريان ماهى را بازگو كنم- و فقط شيطان بود كه آن را از خاطر من برد- (6)
و یا جناب موسى گفت: «مرا بخاطر اين فراموشكاريم مؤاخذه مكن و از اين كارم بر من سخت مگير!» (7)
معتقدند که صدور چنین نسیانى از پیامبران بعید نیست چرا که نه مربوط به اساس دعوت نبوت است، و نه فروع آن، و نه تبلیغ دعوت، بلکه در یک مساله صرفا عادى و مربوط به زندگانى روزمره است، آنچه مسلم است هیچ پیامبرى در دعوت نبوت و شاخ و برگ آن مطلقا گرفتار خطا و اشتباه نمى شود و مقام عصمت او را از چنین چیزى مصون مى دارد.
اما چه مانعى دارد که عظمت حوادثى همچون شکستن کشتى، و کشتن یک نوجوان، و تعمیر بى دلیل یک دیوار در شهر بخیلان، حضرت موسی را چنان هیجان زده کند که تعهد شخصى خود را با دوست عالمش بدست فراموشى سپرده باشد؟ این نه از یک پیامبر بعید است، و نه با مقام عصمت منافات دارد.(8)
طبق این رویکرد ممکن است تصور شود که برخی نسیان ها برای برخی معصومین امکان دارد پیش آید ، ولی مقام پیامبر ختمی مرتبت واهلبیت ع بدلیل بر خور داری از عصمت مطلقه حتی از این گونه نسیان ها نیز مصون اند . تفصیل بحث را در منبع ذیل جویا شوید (9)
پینوشتها:
1. صادقی، عصمت، نشر مرکز مطالعات حوزه قم 1388 ش، ص9 .
2. حسن زاده املی، هزار و یك كلمه، نشر بوستان کتاب، قم 1382 ش، ج4، ص 485.
3. حجر آيه 43، نحل(16) آيه 102، اسراء(17) آيه 67
4. طیب عبد الحسین، أطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، ج5، ص 107.
5. سورهي اعلي، آيهي 6.
6. کهف (18) آیه 63.
7. کهف (18) 73.
8. ابوالفتوح رازی، تفسیر روح الجنان، نشر درا الکتب الاسلامیه تهران، بی تا، ج5، ص235. ونیز: علامه طباطبایی، المیزان، نشر جامعه مدرسین قم بی تا ج13، ص 478.
9. صادقی، پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، نشر موسسه آثارامام خمینی 1384 ش، ص48.
[="]در مورد آیات مذکور کسی راهنمایی نمی کند؟
اگر می شود جلوی هر آیه دلیلی که این آیه با عصمت منافات ندارد ذکر شود.
سوال:
حضرت آدم از نافرمانی خدا کردن عصمت نداشته چراکه در هر صورت و با هر مکری فرمان شیطان را مبنی بر نزدیک شدن به درخت ترجیح داد
آیا حضرت موسی (ع) در جریان قتل گناهی مرتکب آیا آن عمل شیطان بود؟
آیاحضرت محمد توسط شیطان دچار فراموشی می شد؟
پاسخ :
جواب در چند محور تقدیم می شود :
الف ـ درباره مسئله مربوط به جناب آدم باید گفت : هیچ کدام ازآیات شده منافات با عصمت انبیا الهی ندارد . زیرا چنان که در جای خود به تفصیل بیان شده آن گونه آیات پیام خاص خود را دارد مثلا درباره نهی وارد شده در آیه باید گفت : اولا از بررسی ودقت در آیات مربوطه به خوبی معلوم می شود که این گونه نهی ها ارشادی است ومخالفت با آن با عصمت تعارضی ندارد .
ثانیا ـ آنچه با عصمت منافات دارد مخالفت با حکم تشریعی خداوند است یعنی درجائی که محیط تکلیف وتشریع باشد . ولی محیطی که آدم در آنجا زندگی می کرد اساسا محیط تکلیف نبوده است چون او در آن زمان در بهشت بوده است که جای تکلیف تشریعی به مفهوم آن در عام دنیا مطرح است وجود ندارد . در نتیجه حضرت آدم کاری نکرده است که با عصمت او منافات داشته باشد و آموزه های یاد شده هرگز ادعای شما را ثابت نمی کند . تفصیل پاسخ از این شبهه را در منبع ذیل مطالعه نماید (1)
اما درباره شبهه عصمت حضرت موسی باید گفت : گرچه در این خصوص نکته های متعدد ممکن است قابل طرح باشد ولی در مجموع باید اشاره شود : غفران به چند معنا میآید که یکی از معانی غفران پوشانیدن است(2) و در اینجا در همین معنا استعمال شده است. برای روشنتر شدن مطلب درباره داستان قتل قبطی توسط حضرت موسی که در آیات 15 تا 17 سوره قصص آمده است، به روایتی از امام رضا(علیه السلام) تمسک میکنیم:
در عیون نقل شده است که مأمون از امام رضا(علیه السلام)سؤال کرد: یابن رسول اللّه! آیا شما نمیگویید که انبیا معصومند؟ امام فرمود: بلی. مأمون گفت: پس مرا آگاه ساز درباره این سخن خدا که میفرماید: "فوکزه موسی فقضی علیه قال هذا من عمل الشیطان" امام فرمود: حضرت موسی به هنگام غافل بودن اهالی یکی از شهرهای فرعون، وارد آن شهر شد که آن هنگام بین مغرب و عشا بود. در آن وقت دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند؛ یکی از پیروان او و دیگری از دشمنان او بود؛ پس (در دفاع از فرد مؤمن) یک مشت به دشمن او زد که او در دم جان سپرد،
و حضرت موسی گفت: "هذا من عمل الشیطان" یعنی این جنگ که میان این دو مرد واقع شده بود، از عمل شیطان است؛ نه این که عمل حضرت موسی عمل شیطان باشد. مأمون گفت: پس معنای سخن موسی که میگوید: "ربّ انی ظلمت نفسی فاغفرلی" چیست؟ حضرت فرمود: یعنی من با ورود به این شهر خود را در جایی قرار دادم که نباید قرار میدادم؛ پس مرا از دید دشمنان پوشیده و پنهان دار تا به من دسترسی پیدا نکنند و مرا به جرم قتل قبطی نکشند. خدا نیز او را پنهان داشت... موسی گفت: خدایا به خاطر این نعمت که به من دادی و آن نیرویی است با آن یک مرد را با ضربه یک مشت کشتم، هیچگاه پشتیبان مجرمان نخواهم بود؛ بلکه با همین نیرو با آنان مبارزه خواهم کرد. (3)
در این ارتباط مطالبی تفصیلی در منبع ذیل بحث شده است (4)
درباره شبهه عصمت حضرت ختمی مرتبت باید گفت : آن آیه بر نسیان او دلالت ندارد . چنان که علامه طباطبایی فرموده : این آیه ناظر به نسیان امت است ونه شخص پیامبر چون ساحت او از این گونه امور منزه است (5) ودر مجموع بر اساس مبانی کلامی وحیانی پیامبر نه تنها از گناه معصوم است بلکه از سهو و نسیان نیز منزه است .
تفصیل بحث در منبع ذیل آمده (6)
[/HR]پاورقی :
1 صادقی . .پرسش های عصمت . نشر مرکز مطالعات فرهنگی . ص124 تا ص128
2. . طباطبائی، محمد حسین، المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 16، ص 21 - 20.
3. همان
4. صادقی پرسش های عصمت همان ص139
5. المیزان همان ج 7 ص140
6. عصمت همان ص158
سوال :
گفتند عصمت از اشتباه ، نگفتند عصمت از گناه
حضرت آدم و موسی عصمت از گناه داشتند ، و عصمت از اشتباه فقط مختص 14 تن است
پاسخ :
در ابتدا باید گفت : بسیاری از عالمان شیعی معتقدند که برخی از درجات عصمت (مانند عصمت از خطا و نسیان) موهبتی است. یعنی اگر شخصی با قدرت انتخاب و اختیار و قدرت نفس به مقام عصمت مطلق نائل شد، به جهت مقام نبوت و امامتی که دارار می شود، خداوند او را از سهو و نسیان باز می دارد.(1)
و در مجموع اعتقاد درست و موافق با مشهور شيعه و محققان از علماء اعلام، آن است که امامان معصوم و شخص پیامبر (ص) از كليه اموری چون سهو و نسيان معصوم بودند و بر اين مطلب دلايل بسیاری وجود دارد از جمله به چند مورد آن اشاره می شود:
وجه اول: اگر عروض اين نحوه عوارض بر آن ها ممكن باشد قطع به سخنان آن ها پيدا نمي شود و حجت بر خلق تمام نمي گردد و اين موجب نقض غرض مي شود و بر خدا محال است.
وجه دوم: مسلّما اگر پیامبر از اين گونه عوارض محفوظ باشند به صلاح امت و خالى از مفسده است و فعلى كه عين صلاح باشد و هيچ گونه مفسده ای دراو نباشد بر خداوند لازم است و تركش قبيح و به مقتضاى عدل، فعل قبيح از خدا صادر نخواهد شد. چون کسی که الگوی مردم قرار داده شده، و تمام دستوراتش باید توسط مردم پذیرفته شود، نباید دچار فراموشی شود. و الا مردم نمی توانند به او اعتماد نموده و تمام دستوراتش را انجام دهند. و این نقض غرض در ارسال پیامبران معصوم و رهبر قرار دادن آن هاست.
و بعضی نیز از طریق قاعده اصلح بر این مرحله از عصمت نیز استدلال کرده اند. که عصمت اصلح است و خدا در جایی که مانعی نباشد کار اصلح را ترک نمی کند. زیرا در آن صورت ترجیح دادن یک امر بدون اولویت( عدم معصوم بودن ) بر کار با اولویت(معصوم بودن) است و این امر از خداوند نقص است.(2)
وجه سوم: اين گونه عوارض از تصرفات شيطان است و منشأ آن، اخلاق رذيله و ملكات سيّئه و صفات قبيحه است كه راه هاى شيطاني است و كسانى كه متخلق به جميع اخلاق حميده و منزّه از جميع صفات رذيله هستند، شيطان راهى به دل های پاک آن ها ندارد و درهای آن بسته است و از اين عوارض مصون و محفوظ هستند.
وجه چهارم: نصّ آيات متعدد بر این است که شیطان توان وسوسه افراد صالح و خالص را ندارد (3) و می دانیم که فرد اعلای بندگان خدا و مؤمنان و متوكّلان، پیامبران هستند.
خدای متعال در این آیات به شیطان خطاب می کند که هیچ سلطه ای روی بندگان (خاص) من نداری و او را از این کار منع کرده و می دانیم هر گونه خطای بزرگ و کوچک و حتی هر گونه سهو و فراموشی که از انسان سر می زند،کار شیطان است. (4)
مرحله دیگر عصمت رسول الله(صلّي الله عليه و آله) اين است كه آن حضرت هر چه را كه فهميده و از خداوند دريافت داشت، به درستي حفظ و نگهداري ميكند و سهو و نسيان در قلمرو حفظ او راه ندارد، بنابراین عصمت ائمه(ع) به طور یقین آنها را از هر گونه نسیان و فراموشی حفظ می کند. چنانكه خداي سبحان درباره اين شأن ايشان ميفرمايد « سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسي»(5) ما قرآن را بر تو قرائت ميكنيم و تو اهل نسيان و فراموشي نيستي.
پیام آیه این است که آن حضرت هر چه را كه فهميده و از خداوند دريافت داشت، به درستي حفظ و نگهداري ميكند و سهو و نسيان در قلمرو حفظ او راه ندارد، و در مجموع باید گفت که بر اساس دیدگاه محقیقن از علمای شیعه، عصمت موجب مصونیت کامل از هر گونه نسیان و فراموشی می شود.
ولی در این میان برخی با اشاره به برخی آیات مانند سخن جناب یوشع که گفت: «به خاطر دارى هنگامى كه ما (براى استراحت) به كنار آن صخره پناه برديم، من (در آن جا) فراموش كردم جريان ماهى را بازگو كنم و فقط شيطان بود كه آن را از خاطر من برد(6)
و یا جناب موسى گفت: «مرا بخاطر اين فراموشكاريم مؤاخذه مكن و از اين كارم بر من سخت مگير!» (7)
معتقدند که صدور چنین نسیانى از پیامبران بعید نیست چرا که نه مربوط به اساس دعوت نبوت است، و نه فروع آن، و نه تبلیغ دعوت، بلکه در یک مساله صرفا عادى و مربوط به زندگانى روزمره است، آنچه مسلم است هیچ پیامبرى در دعوت نبوت و شاخ و برگ آن مطلقا گرفتار خطا و اشتباه نمى شود و مقام عصمت او را از چنین چیزى مصون مى دارد.
اما چه مانعى دارد که عظمت حوادثى همچون شکستن کشتى، و کشتن یک نوجوان، و تعمیر بى دلیل یک دیوار در شهر بخیلان، حضرت موسی را چنان هیجان زده کند که تعهد شخصى خود را با دوست عالمش بدست فراموشى سپرده باشد؟ این نه از یک پیامبر بعید است، و نه با مقام عصمت منافات دارد.(8)
طبق این رویکرد ممکن است تصور شود که برخی نسیان ها برای برخی معصومین امکان دارد پیش آید ، ولی مقام پیامبر ختمی مرتبت واهلبیت ع بدلیل برخورداری از عصمت مطلقه حتی از این گونه نسیان ها نیز مصون اند . تفصیل بحث را در منبع ذیل جویا شوید (9)
پینوشتها:
1. صادقی، عصمت، نشر مرکز مطالعات حوزه قم 1388 ش، ص9 .
2. حسن زاده املی، هزار و یك كلمه، نشر بوستان کتاب، قم 1382 ش، ج4، ص 485.
3. حجر آيه 43، نحل(16) آيه 102، اسراء(17) آيه 67
4. طیب عبد الحسین، أطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، ج5، ص 107.
5. سورهي اعلي، آيهي 6.
6. کهف (18) آیه 63.
7. کهف (18) 73.
8. ابوالفتوح رازی، تفسیر روح الجنان، نشر درا الکتب الاسلامیه تهران، بی تا، ج5، ص235. ونیز: علامه طباطبایی، المیزان، نشر جامعه مدرسین قم بی تا ج13، ص 478.
9. صادقی، پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، نشر موسسه آثارامام خمینی 1384 ش، ص48.