جمع بندی آیا امامان شیعه ، طبیب و درمانگر هم بوده اند؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا امامان شیعه ، طبیب و درمانگر هم بوده اند؟

با عرض سلام آیا امامان شیعه درمانگر یا به قول امروز دکتر بوده اند؟ آیا امامان میتوانستد فردی را درمان کنند؟(چه از نظر جسمی رو روحی) قصد به زیر سوال بردن امامان بزرگوار شیعه را ندارم اما چند روزه این موضوع برای من سوال شده... با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد ممسوس

amir hosein;910066 نوشت:
آیا امامان شیعه درمانگر یا به قول امروز دکتر بوده اند؟

آیا امامان میتوانستد فردی را درمان کنند؟(چه از نظر جسمی رو روحی)


با سلام احترام
طبیعتا دین اسلام و مکتب اهل بیت و مذهب تشیع برای همه مردم برنامه های مختلفی دارد اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، پزشکی و سلامت.
یکی از این موارد طبابت و درمان است. در مورد اینکه اهل بیت طبابت میکردند و مطب داشتند و بیمارانی به انها مراجعه میکردند در تاریخ نداریم. اما دستوراتی برای درمان و طبابت از آن بزرگواران وجود دارد از جمله كتاب«طب الأئمة»، براى درمان بيمارى‌ها، دو راه جسمى و روحى پيشنهاد مى‌كند: يكى، از راه مصرف مواد غذايى و داروهاى گياهى كه در آن زمان در دسترس بوده است و ديگرى، از راه خواندن دعا و آيات قرآن.
دستورات پزشکی و درمانی غالبا از احادیث و روایات اهل بیت صادر شده است اگر به کتاب اصول کافی جلد ششم مراجعه فرمایید موضوع اطعمه و خوراکی ها، به خوردنیهای متعدد و داروهای گیاهی متفاوتی اشاره میکند که برای امراض و دردهای مختلفی که غالبا افراد از ان رنج میبردند اشاره شده است. معمولا برخی از مردم از بیماریهای متفاوتی رنج میبردند زمانی که نزد امام از ان بیماری گلایه و شکایت داشتند امام برای بهبودی وضع جسمانی انها دستور استفاده از خوراکیها و داروهای گیاهی را تجویز میکردند. طب الرضا و طب الصادق علیها السلام یکی از این آثار است.

با سلام

طبابت، کار خداوند است
قرآن کریم، از ابراهیمِ خلیل(ع) نقل مى‌کند که فرمود: وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ؛ و چون بیمار شوم، او (خداوند) شفایم می‌دهد.
این سخن بدین معناست که طبابت، کار خداوند متعال است و طبیب واقعى اوست. خداوند است که خواص درمانى را در داروها نهاد و در نظام آفرینش براى هر دردى دارویى آفرید و به انسان، استعداد شناخت دردها و داروها و چگونگى درمان آنها را عنایت کرد و بدین سان، او را مظهر نام‌هاى «طبیب» و «شافى» خود قرار داد، چنان که پیامبران الهى نیز (براى درمان بیمارى‌هاى جان) مَظهر این نام هاى مقدس هستند. امام على(ع) در توصیف پیامبر خدا(ص) مى‌فرماید:
طَبیبٌ دَوارٌ بِطِبِهِ، قَد أحکَمَ مَراهِمَهُ، وأحمى مَواسِمَهُ، یَضَعُ ذلِکَ حَیثُ الحاجَةُ إلَیهِ، مِن قُلوبٍ عُمیٍ، وآذانٍ صُمٍ، وألسِنَةٍ بُکمٍ. مُتَتَبِعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ، ومَواطِنَ الحَیرَةِ؛ طبیبى بود که طبابت را بر بالین بیماران مى‌بُرد، مرهم را درست برجایى که باید، مى‌نهاد و آن جا که بایسته بود داغ مى‌نشاند. او این همه را بدان جا مى‌رساند که نیازمندش بود: دل‌هاى بى فروغ، گوش‌هاى ناشنوا و زبان‌هاى ناگویا. با درمان خویش، منزلگاه‌هاى بى‌خبرى و جایگاه‌های سرگشتگى انسان را مى‌جست.
بنابراین از نگاه اسلام، طبیب و دارو خواه براى روح (جان و روان)، و خواه براى تن (بدن و جسم)، تنها نقش یک واسطه را در نظام حکیمانه آفرینش ایفا مى‌کنند و درمان کننده، فقط خداوند متعال است. هر چند از نظر لغت و متون اسلامى «طب» شامل درمانِ بیمارى‌هاى جسم و جان است و درمان کنندگان جسم هم مانند درمان کننده جان، مظهر اسماى حسناى الهى هستند و افزون بر این «طب تن» و «طب روان» ارتباط بسیار نزدیکى با هم دارند و به گونه‌اى با تدبیر روانى مى‌توان شمارى از بیمارى‌هاى جسمانى را علاج کرد و به عکس با درمان جسمانى، پاره‌اى از بیمارى‌هاى روانى را نیز مى‌توان درمان نمود؛ اما طب تن و طب جان، در نوشتارهاى اسلامى دو موضوع مستقل‌اند. «طب روان» موضوع علم اخلاق است و اصطلاحاً به آن طب اطلاق نمى‌شود. بنا براین «دانشنامه احادیث طبى» تنها احادیثى را در خود جاى داده است که در آنها بهداشت و یا درمان بیمارى‌هاى جسمى مطرح شده است.

اگرچه بسیاری از احادیث به مسائل طبی می پردازند، اما ما را از تحقیق در علم پزشکی بی نیاز نمی کنند. به طور مثال یکی از بیماریهایی که در روایات زیادی به طور خاص بهش پرداخته شده، طاعون است. حجت الاسلام جعفریان مجموعه احادیث مربوط به طاعون را در آدرس زیر ذکر نموده اند؛ به همراه تاریخچه رویارویی مسلمانان با این بیماری و نحوه نگرش طبیبان قدیم به این موضوع:
http://www.khabaronline.ir/(X(1)S(gkps4b4bf3wlwnuqkrytwqpp))/detail/515182/weblog/jafarian

احادیث ذکر شده صرفاً ماندن در خانه را در هنگام رویارویی با طاعون توصیه نموده اند. طبیبان و علمای آن زمان هم در مورد دلیل این بیماری اختلاف نظر داشته اند، برخی اون رو ناشی از فساد هوا می دونستند، برخی ناشی از طعنه اجنه، برخی ناشی از باقیمانده عذاب نازل شده بر قوم بنی اسرائیل (با توجه به اینکه اولین رویارویی مسلمانان با طاعون در خلال جنگ مسلمانان با روم و در نزدیکی اورشلیم بوده) و ... . در مورد جزئیات این مسائل هم بحث در بین علما وجود داشته. مثلاً در مورد اینکه این طعنه جن در چه ماهی وارد میشه:

نقل قول:
در روایت آمده که در رمضان این طعن وارد می شود و این خود سبب این پرسش شده است که چرا رمضان؟ گویی این ماه که مقدس است، برای این کار مناسب نیست. ابن قیم از قول سُبکی در رساله ای که در باره طاعون تالیف کرده، نقل می کند که شاید جن قبل از رمضان این طعن را وارد می کند اما در رمضان اثرش ظاهر می شود (ص 145). البته توضیحات و پاسخ های دیگری هم داده شده است. مثل این که این اثر بخشی از جن است که در زمره شیاطین هستند نه همه آنها. این نظر بدرالدین زرکشی است که در رساله خود در باره طاعون آن را آورده است. (ما رواه الواعون، ص 145 ـ 146). بدانیم که این رساله ها نوعا حدیثی ـ رجالی و از منظر دینی به این بحث پرداخته اند.

خلاصه اگر در بین اینهمه مطالبی که در آدرس معرفی شده اومده، یه درمان درست و حسابی برای طاعون دیدید به ما هم بگید.

پزشکی نوین بود که متوجه نقش میکروبها در بروز طاعون شد و تونست این بیماری رو ریشه کن کنه. این حاصل زحمت کلی از محققانه که زندگیشون رو صرف کردند تا جامعه رو نجات بدند. فکرشو کنید که چه اتفاقی می افتاد اگر محققان شروع به تحقیق تجربی در زمینه پزشکی نمی نمودند و به روایات اکتفا می کردند. شاید هنوز هم طاعون داشت کشته های میلیونی می گرفت و علمای ما هم در حال بحث بودند تا ببینند طعن جن در چه ماهی وارد میشه.

و فقط مسئله طاعون نیست. آیا مثلاً راهکاری برای درمان سل در روایات داریم؟

به هر حال وقتی تعداد قابل توجهی از امامان شیعه خودشون به دلیل بیماری و مصمومیت و ... به رحمت ایزدی پیوستند دیگه مشخصه اگه قدرت شفا داشتند فکری به حال خودشون می کردند.

[="Tahoma"][="Navy"]

amir hosein;910066 نوشت:
ا عرض سلام

آیا امامان شیعه درمانگر یا به قول امروز دکتر بوده اند؟

آیا امامان میتوانستد فردی را درمان کنند؟(چه از نظر جسمی رو روحی)

قصد به زیر سوال بردن امامان بزرگوار شیعه را ندارم اما چند روزه این موضوع برای من سوال شده...

با تشکر


سلام
روایات زیادی داریم که حضرات معصومین برای بیماری های مختلف داروهای گیاهی تجویز کرده اند چیزی که پزشکی امروز نیز بطور جدی بدان روی آورده است
اما درمانگری معصومین ع منحصر در این نیست بلکه تعالیم دینی آنها خود پایه اساسی سلامت روانی و جسمانی محسوب می شود.
و آخر اینکه با توجه به قدرت تصرفی که از فضل خداوند داشته اند بصورت غیر عادی نیز بیماریها را درمان کرده و می کنند.
یا علیم[/]

[="Navy"]

وایسلی گوجا;910936 نوشت:
به هر حال وقتی تعداد قابل توجهی از امامان شیعه خودشون به دلیل بیماری و مصمومیت و ... به رحمت ایزدی پیوستند دیگه مشخصه اگه قدرت شفا داشتند فکری به حال خودشون می کردند.

چه بسا در حدّ متعارف اقدام به معالجه خود کرده​اند ولي مسموميت (نه مصموميت) به حدّي بوده که اثري نداشته،

معصومين قرار نيست که به هر نحوي جلوي امر الهي را بگيرند![/]

وایسلی گوجا;910936 نوشت:
به هر حال وقتی تعداد قابل توجهی از امامان شیعه خودشون به دلیل بیماری و مصمومیت و ... به رحمت ایزدی پیوستند دیگه مشخصه اگه قدرت شفا داشتند فکری به حال خودشون می کردند.

با سلام و احترام
شفا دادن از طرف خداوند است اگر پیامبرانی مانند حضرت عیسی، علی نبینا و اله و علیه السلام مرده ای را زنده و کوری را بینا میکرد به اذن و اراده الهی بود همچنین اگر امام کسی را شفا دهد از طرف خدا و باذن الله است. و شفا دادن یک نو ع اعجاز است و استثنا میباشد و امام از اعجاز و موارد استثنایی استفاده نمیکند زیرا امام مامور به ظاهر است یعنی همه چیز در زندگی امام باید سیر طبیعی و ظاهری خودش را طی کند زیرا اهل بیت برای ما الگو و اسوه هستند و ما باید از انها درس بیاموزیم پس اگر بنا باشد امام از اعجاز خودش و امور استثنایی مانند شفا دادن یا علم غیب خودش استفاده کند تبعیت مردم از امام کم خواهد شد و امام مامور به ظاهر است نه امور غیر عادی و خارق العاده و اعجازی
وقتی شتر پیامبر صلی الله علیه و اله گم شد حضرت فرمود بروید ان را پیدا کنید گفتند مگر شما پیامبر نیستید باید بدانید شتر کجاست حضرت وقتی دید انها منتظر اعجازی از ان حضرت هستند فرمود بروید فلان جا شتر را بیاورید پس پیامبر صلی الله علیه و اله نمیخواستند از علم غیب خود استفاده کنند جریان شفا دادن اهل بیت علیهم السلام هم همینطور است
پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود انا بشر مثلکم پس این انسانی که مانند دیگران است خواب، بیداری، مریضی، سختیف اسایش ،تکلیف، بیماری و... دارد پس امام هم همینگونه است جنبه بشری امام اقتضا میکند بیمار شود لذا حضرت علی علیه السلام در جنگ خیبر چشم درد داشت که پیامبر صلی الله علیه و اله ایشان را شفا داد.

جمع بندی

پرسش
آیا امامان شیعه پزشک هم بوده اند؟ یعنی می توانستد فردی را چه از نظر روحی، و چه از نظر جسمی درمان کنند؟

پاسخ
برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول: تقسیم علم گسترده ائمه(ع) به بالفعل و بالقوه
ما طبق روایات اعتقاد داریم که پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(سلام الله علیهم) علم ما کان و ما یکون دارند (1) یعنی به همه گذشته و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد علم دارند(مگر موارد خاص چون زمان روز قیامت)، و از تمام امور آسمانی و زمینی آگاه هستند، منتهی این علم در برخی مسائل بالفعل است، و در برخی عرصه ها بالقوه؛ یعنی اگرچه تمام علومشان از جانب خداوند است، اما برخی علومشان را خداوند از ابتدا و بدون اینکه ایشان آن را درخواست کنند به ایشان داده، اما برخی علوم را به محض اینکه دانشتن را اراده کنند به ایشان می دهد و ایشان را آگاه می سازد.(2)
اما مبنای ما برای تعیین حوزه این دو علم وظیفه و رسالت ایشان است، یعنی نسبت به آنچه که هدف اصلی از بعثت و برگزیده شدن ایشان است علومشان بالفعل است، و در سایر مسائل بالقوه؛ یعنی مثلا در خصوص احکام و تعالیم اعتقادی یا شریعت در پاسخ هرگز تعلل نکرده یا ابراز بی اطلاعی نمی کردند اما در جایی که خارج از حیطه رسالت اصلی ایشان بوده علمشان بالفعل نبوده و متوقف بر اراده کردنشان است، یعنی هرگاه اراده می کرده اند خداوند ایشان را نسبت به آن مسئله آگاه می کرده است.

نکته دوم: قلمرو رسالت ائمه(سلام الله علیهم)
بعد از روشن شدن مبنای ما، حال پاسخ سوال به این بر می گردد که ما بگوییم پزشکی جزء رسالت های پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(سلام الله علیهم) بوده است یا خیر، اگر باشد همواره باید نسبت به آن علم بالفعل داشته باشند، و مردم را آگاه کنند، و اگر نباشد طبیعتا تعالیم ایشان در این حوزه هم جامع نبوده و فقط به برخی موارد اکتفا کرده اند.

به نظر می رسد نمی توان گفت یکی از برنامه های اسلام ورود به عرصه پزشکی است، چرا که:
اول: در وجود طب اسلامی اختلاف نظر جود دارد، مورد اجماع اندیشمندان اسلامی نیست.
دوم: قطعا طب اسلامی را نمی توان یک طب کامل و بدون نقص دانست، چرا که ما را از مکتب های دیگر پزشکی بی نیاز نمیکند.
سوم: دستورات پزشکی اسلام بسیار کمتر از دستورات اعتقادی، فقهی و اخلاقی است.
چهارم: مراجعه خود اهل بیت(سلام الله علیهم) به اطباء، و حتی گاهی اطباء غیر مسلمان، مانند اثیر بن عمرو طبیب یهودی ای که به بالین امام علی(سلام الله علیه) آورده شد، در حالی که سه امام آنجا حضور داشتند، هم خود امام علی(سلام الله علیه)، هم امام حسن(سلام الله علیه) و هم امام حسین(سلام الله علیه).

نکته سوم: جامعیت اسلام
از آنجا که دین اسلام کامل ترین دین بوده و همه ی عرصه هایی که به هدایت انسان ها مربوط می شود را در بر می گیرد، به اقتضاء وظیفه اش در زمینه های ذیل مطالبی دارد:

اول: بهداشت فردی و احتماعی: دین مبین اسلام دستورهایی در حوزه بهداشت فردی و احتماعی دارد که اینها اگرچه به گونه ای در حیطه پزشکی محسوب میشوند، اما جنبه رشد بشری هم دارند، مثل تأکید بر مسواک زدن، تأکید بر نظافت، تأکید بر استعمال بوی خوش و مانند آن.

دوم: یک سری دستورات بنیادین و اساسی در خصوص سلامت بدن، مثل نهی از پرخوری، توصیه به دست کشیدن از غذا قبل از سیر شدن، پرهیز از خوردن در مواقعی که گرسته نیستیم، توصیه به خوردن نمک قبل و بعد از غذا، پرهیز از مصرف دارو در صورت غیر ضروری، و مانند آن.

سوم:توصیه های پزشکی خاص: از آنجا که اهل بیت(سلام الله علیهم) به مخازن علم الهی دسترسی داشته اند در مواردی که از ایشان در خصوص بیمار ها مشورت خواسته اند، ایشان هم هم پاسخ داده و راه حل ارائه کرده­اند، لذا این که ائمه(ع) می توانستند کسی را درمان کنند یا خیر؟ قطعا پاسخ مثبت است، آنها به مخازن علم الهی متصل بوده اند، می توانستند نسبت به همه چیز آگاه شوند، اما پزشک نبوده اند که شروع به طبابت و آموزش پزشکی بکنند، وگرنه هرگز خودشان به طبیبی مراجعه نمیکردند.
بنابراین هر کجا دستوری داده اند قطعا آن دستور صحیح و نافذ بوده، و در منابع دینی هم ثبت شده است، از جمله كتاب «طب الأئمة»، «طب الرضا(سلام الله علیه)» «طب الصادق(سلام الله علیه)» و یا احادیث و روایات کتاب اصول کافی جلد ششم که به موضوع اطعمه و خوراکی ها پرداخته، و به خوردنیهای متعدد و داروهای گیاهی متفاوتی اشاره میکند که برای امراض و دردهای مختلفی که غالبا افراد از ان رنج میبردند اشاره شده است.

نکته چهارم: امراض روحی
اما در حیطه بیماری های روحی اوضاع فرق می کند، درمان بیماری های روحی از اهداف دین اسلام است، نه این که مثل مسائل پزشکی، فقط در برخی مواضع به آن پرداخته شده باشد.
در آن دسته از بیماری های روحی که در زمینه اخلاق از آنها بحث می شود مثل حسادت و عُجب و مانند آن که مسئله روشن است، وجود روایات بسیار زیاد گویای اهتمام اسلام به آن است، روایاتی که یک نظام تربیت اخلاقی اسلامی را تبیین میکند.
و اما آن دسته از بیماری هایی که به روان انسان مربوط میشود و از علوم انسانی به شمار می روند، این بیماری ها و تحقیقات در این زمینه دو بُعدی هستند، یعنی بخشی از آن مربوط به مبانی نظری و اعتقادی است که دین اسلام نقش اساسی در آن دارد، و بخشی نیز تجربی است که مربوط به آزمایش و آمارگیری مربوط میشود.
لذا در حیطه این علوم ، آیین مبین اسلام دارای کلیات و مبانی بوده، و در مرحله بعد یک روش برای فهم جزئیات ارائه کرده است. چگونگی این مسئله مفصل بوده و نیازمند بیان مقدماتی است که می توانید در این خصوص به کتاب "در جستجوی علوم انسانی اسلامی" نوشته دکتر عبدالحسین خسروپناه مراجعه بفرمایید.

 

پی نوشت ها:
1. کلینی، محمد، الکافی، ج1، ص260.
2. همان، ج1، ص257.

موضوع قفل شده است