˙·٠•●شه ملک لا فتی ●•٠·˙ویژه نامه میلاد امیرالمومنین علی علیه السلام ،روز پدر و روز معلم
تبهای اولیه
[b]content[/b]
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا كند
قسم به ذات كبریا، ز یُمن مرتضى كند
خدا چو هست رهنمون، مگر دگر چرا و چون
كه او كند هر آنچه را كه حكمت، اقتضا كند
ز قدرت یداللّهى، كسى ندارد آگهى
وسیلهاش بود علىّ، خدا هر آنچه را كند
به جنگ بدر و نهروان، علىّ است یكّه قهرمان
نِگر كه دست حقّ عیان، قتال اشقیا كند
به روى دوش مصطفى، نهد چو پاى مرتضى
نگر به بت شكستنش، كه در جهان صدا كند
به رزم خندق و اُحد، به قتل عمرو و عبدود
خدا بدستِ دست خود، لواى حقّ به پا كند
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
ای ماه من، زمانه پس از ختم انبیا
بهتر ز ذات پاک تو، دیگر پسر نداشت
[=microsoft sans serif] باشد خدا علی و تو را نیز نام اوست
شاخ حیات، از تو گلی خوبتر نداشت[=microsoft sans serif]
بالله تجلیات جمال تو گر نبود
از جلوه و جمال خدا کس خبر نداشت
تیغ تو گر نبود شجاعت یتیم بود
داد تو گر نبود عدالت پدر نداشت[=microsoft sans serif]
آغاز عدل از تو و انجام آن به توبود
او تنی که بی تو بر اندام سر نداشت
در کارگاه خلقت اگر گوهرت نبود
نخل تناور بشریت، ثمر نداشت[=microsoft sans serif]
تو شاهکار دستگه آفرینشی
عنوان نامه شرف و فضل و بینشی
[=microsoft sans serif]بهجتی شفق
ای خدای عشق ، ای ام الکتاب
ای معلم ، ای سراسر آفتاب
تو به ما آموختن آموختی
همچو شمع در بین ما میسوختی
در پی سوز و گداز و سوختن
فکر تو تنها بود آموختن
معلم ای فروغ آسمانی
معلم مهر پاک جاودانی
معلم ای چراغ راه دانش
معلم آیه های مهربانی
[=microsoft sans serif]
مرا از جهل و نادانی رها کن
مرا با علم و ایمان با خدا کن
[=microsoft sans serif]بیا ای گل تو از گهواره تا گور
مرا با علم و دانش آشنا کن
[=microsoft sans serif]
دلی شفاف چون آیینه داری
محبت و صفا در سینه داری
[=microsoft sans serif]اگر داری گهی اخمی به چهره
ولی بی شک دلی بی کینه داری[=microsoft sans serif]
معلم ای چراغ آفرینش
تو هستی افتخار آفرینش
[=microsoft sans serif]تو هستی گوهر نایاب دریا
عجب دارم ز تاب آفرینش
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]معلم عزیزم روزت مبارک
[=arial]حضرت محمد :doa(1): : من شهر علم هستم و علی:doa(6): در اوست. دروغ گوید هرکه فکر میکند از غیر در به شهر وارد شده و نیز دروغ میگوید هرکه گمان دارد مرا دوست دارد و علی:doa(6): را دشمن دارد ( و با او دشمنی میکند)
اصول کافی جلد 3 صفحه 336
[=arial]
:fireworks:ولادت باسعادت اولین اختر تابناک امامت و ولایت مولی الموحدین حضرت علی:doa(6): و روز پدر مبارک :fireworks:
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم…
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم…
سومی می لرزید…
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود…
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید…
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
” به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند”
” ما نوشتیم آقا ”
بازکن دستت را…
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد…
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد…
همچنان می گریید…
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..
صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند…
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….
چشمم افتاد به چشم کودک…
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….
من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را…
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
***
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم
با خشونت هرگز…
با خشونت هرگز…
با خشونت هرگز…
روز معلم!!
روز سپاس وتشکر است
روز اندیشه ورشد وتعالی انسان هاست
روز یوم ....است چرا که اول مربی خداست
روز تجسم چهره نیازمند به شکفتن نونهالان است
روز همراهی وهمگامی با برگزیدگان تعلیم وتربیت است
روزِ روزی است برابر همه روزها که همه روز،
روز معلم وهمه جا مدرسه است
روز ایستادن در سکوی رفیع مدرسه
ونگریستن برگلهای
معطر گلستان تربیت است
روز پیمان وتعهدی دوباره
روز اتصاف دوباره به صفات انبیاست
روز ارزیابی عملکردها وچگونگی امانت داریها وحفظ ارزش هاست
روز معلم نمایشی است از جلوه های کمال ونگاه معلم
زبان معلم،خلق وخوی معلم،مهر ومحبت معلم
وهمه وجود معلم که معلم، همیشه معلم است
روز معلم بر همه معلمان مبارک باد
نامت بلند است؛
چونان پیشانیات که خود، معراج آفتاب است و رویشگاه ماه.
آراسته به هزار ستاره روشن و روحت، اقیانوسی که تلاطم
و سکوت، بیقراری و آرامش و خشم و لبخند را به هم آمیخته،
در خویش گرد آورده است.
تو را چنان که باید نمیشناسم؛
نه من، که هیچ کس را یارای شناخت کاملت نیست؛
آمدی و کعبه، لحظه های رسیدنت را در آغوش معطرش تجربه کرد.
آمدی و آفتاب در تلألو چشمانت قد کشید.
تو نخستین بشارت خداوندی پس از پیامبر؛ ادامه دهنده جاده ای
که او در طول سال هایی پر مشقت، به سمت یگانه پرستی گشوده بود
«میلاد مولود کعبه مولی الموحدین امیر مومنان حضرت علی بی ابی طالب علیه السلام تبریک وتهنیت باد»
بسم الله الرحمن الرحیم ای تو کعبه را نگین، یا امیر المؤمنین
ای تو خلقت را پدر، وی خلائق را امین
کن نظر از روی لطف، به تمام پدران
روز سیزده رجب، ای امیر مؤمنان ولادت حضرت علی(ع) مبارک
1و2و3 ) بر دشمنان حضرت علی(ع) لعنت.
4 ) بر جمال دلربای امیرالمومنین علی(ع) صلوات.
گل کرده بهشت تا علی آمده است
شد کعبه حرمخانه میلاد علی(ع)
کز کعبه صدای یا علی آمده است
جشن ولادت علي(ع) آن مير صفدر است
زوجي براي فاطمه حق آفريده است
اين زادروز همسر زهراي اطهر است
ای تو کعبه را نگین، یا امیر المؤمنین
ای تو خلقت را پدر، وی خلائق را امین
کن نظر از روی لطف، به تمام پدران
روز سیزده رجب، ای امیر مؤمنان
تمام لذت عمرم همین است
که مولایم امیرالمومنین است
میلاد امام علی(ع) مبارک باد
معلم پارچه ی لطیف زر بفتی است با تار محبت و پود علم.
*معلم عزیزم روزت مبارک*
لوح سیمینش در کنار نهاد
بر سر لوح او نوشته به زر
جور استاد به ز مهر پدر
– روز معلم مبارک –
گفت: میان کوچه های کوفه و مدینه
هم چپ, هم راست!
بالای سر هر یتیم, یک علی است!
بالای بالا, جای عنوان, در نامه ی اعمال هر مومنی, پایین پایین, جای نقطه
زیر باء بسم الله!
[b]content[/b]
یا ألهَ الأكوان اشفقْ علیّا
لا تُمتنی غبَّ العذاب شَقیّا
مصدرَ الحقّ لم أقل غیرَ حقٍّ
أنت أجریته علی شفتیّا
أنت ألهمتَنی مدیحَ علِیٍّ
فهِمِی غیدقُ البیان علیّا
هو فخرُ التاریخ لا فخرُ شعبٍ
یدّعیه و یصطفیه ولیّا
هو فخرُ التاریخ لا فخرُ شعبٍ
یدّعیه و یصطفیه ولیّا
لا تقلْ شیعةٌ هواةُ علیٍّ
إنّ فی كلّ منصفٍ شیعیّا
یا امیرَ الإسلام حسبی فخراً
إنّنی منك مالئٌ أصغریّا
جلجلَ الحقّ فی المسیحیّ حتّی
عُدَّ مِن فرطِ حبّه علویّا
أنا مَن یعشق البطولةَ و الإلـْ
ـهامَ والعدلَ و الخلاقَ الرضیّا
فإذا لم یكن علِیٌ نبیّاً
فلقد كان خلقُــه نبویّا
أنت یا ربَّ العالمین إلهی
فأنلْهم حنانَك الأبویّا
و أنلنی ثوابَ ما سطّرتْ كفـ
فی فهاج الدموعُ فی مقلتیّا
سفر خیر الأنام مِن بعد طه
ما رأی الكونُ مثله آدمیّا
یا سماءُ اشهدی و یا أرضُ قرّی
و اخشعِی إننی ذكرتُ علیّا
ای خدای هستی رحمی بر من نما! و بعد از این عذاب و رنج مرا تیره بخت نمیران.
- ای سرچشمهی حقیقت، من جز حق را نگفتم، حقی را كه تو بر لبانم جاری ساختی.
- مدح علی را تو به من الهام نمودی، پس ای بخشنده! بیان را بر من جاری كن!
- علی افتخار تاریخ است، نه افتخار یك ملتی كه او را به عنوان ولیّ و سرپرست قبول دارد و برمیگزیند.
- مگو كه شیعیان [فقط] طرفداران علی هستند، بلكه در هر [گروه] منصفی شیعهای هست.
- ای امیر اسلام مرا همین افتخار بس که دل و زبانم از تو پر شده است.
- حق چنان در این مسیحی نفوذ كرده و طنین افکنده که از شدت محبتش علوی به شمار آمده است.
- من آنم که شیفتهی دلاوری ، الهام ، عدالت و اخلاق پسندیده میباشد.
- پس اگر که علی پیامبر نبود، به راستی که اخلاقش پیامبر گونه بود.
- خدای من تو پروردگار جهانیانی، پس مهربانی پدرانه ات را به ایشان ببخش.
- و پاداش آن چه را دستان من نگاشته به من ده كه اشك در چشمانم به جوشش افتاده است.
ای کاروان! ای کاروان!
من دزد شبرو نیستم
من پهلوان عالمم
من تیغ رویارو زنم
********************
بر قدسیان آسمان
من هر شبی یاهو زنم
گر صوفی از لا دم زند
من دم ز الاهو زنم
********************
باز هوایی نیستم
فاتیهوی جان آورم
عنقای قاف غربتم
کی بانگ بر تیهو زنم؟
********************
خاقان اردودار اگر
از جان مگردد ایل من
صاحبقران عالمم
بر ایل و بر اردو زنم
********************
خیز ای توانگر پیش من
بنشین به زانوی ادب
من پادشاه کشورم
کی پیش تو زانو زنم
این اثر مولاناست که باعث شد صدای علیرضا عصار و محمد اصفهانی در اختیار علی قرار بگیرد.
[="Tahoma"][="DarkGreen"]منظور خاصی ندارم اگر مرا شناخته باشید
معاویه برگشت به عمر و عاص گفت از ذوالفقار علی برنده تر میشناسی ؟؟؟
گفت اری
گفت چی؟؟؟
گفت جهل مردم[/]
[h=1]
[/h]
[h=2]تربیت نفس[/h]«عدی بن حاتم» می گوید: به دیدار امیرالمؤمنین علیهالسلام رفتم. دیدم در مقابل ایشان، کاسه ای آب، پاره ای نانِ جو و قدری نمک بود. گفتم: یا امیرالمؤمنین، این درست نیست که شما روز را گرسنه، مشغول کار و تلاش سپری کنید و شب را بیدار باشید و همیشه با رنج و سختی ها دست و پنجه نرم کنید و بعد هم افطار شما نان جو و نمک باشد. امام فرمود: «ای حاتم! نفس خودت را به قناعت و ریاضت عادت بده وگرنه این نفس بیش از آنچه که برای او کافی است، از تو طلب خواهد کرد.»1
[h=2]کنترل نفس[/h]کنترل نفس، از سفارشهای مهم ائمه معصوم علیهمالسلام بوده است. امیر المؤمنین علیهالسلام فرمود: «کسیکه بر هوای نفس چیره نشود، نفس بر او چیره خواهد شد.2»
نقل است، روزی حضرت امیرعلیهالسلام از در دکان قصابی می گذشت. قصاب به جهت علاقه به آن حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! گوشت های خوبی آورده ام؛ اگر می خواهید مقداری ببرید. حضرت فرمود: «الآن پول ندارم که بخرم.» قصاب عرض کرد: من صبر می کنم؛ پولش را بدهید. حضرت در پاسخ فرمود: «من به شکم خود می گویم که صبر کند.3» آری، اگر انسان خود را تربیت کرده باشد، نمی گذارد نفس بر او چیره شود. کسانی که نفس خود را تربیت میکنند، در مقابل مکروهات و محرمات الهی بسیار مقاوم هستند و ترک آنچه را که برای دیگران سخت به نظر می آید، برای چنین افرادی آسان است.
[h=2]حلال آن حساب دارد، حرام آن عقاب ... [/h]امیرالمؤمنین علیهالسلام وقتی در شب نوزدهم ماه رمضان، مهمان امّ کلثوم علیهاالسلام دختر خود، بود و دو غذا (نمک و شیر) را بر سر سفره دید، فرمود: «دخترم! آیا قبلاً دیده ای که پدرت در یک سفره دو نوع خورش بخورد؟ آیا می خواهی فردای قیامت، ایستادن علی در برابر خدای سبحان بهخاطر محاسبه و حساب پسدادن باشد؟ دخترم! بر حلال دنیا حساب است و بر حرام آن عقاب و عذاب. 4»
[h=2]تغافل و چشم پوشی[/h]شخصی به امیرالمؤمنین علیهالسلام دشنام داد. حضرت، سخن او را نشنیده گرفته، فرمودند: «به گوش خود شنیدم که کسی به من دشنام داد، ولی به روی خود نیاوردم و گفتم که شاید به علی دیگری بد می گفته است.5»
تغافل و نادیدهگرفتن، به جهت تقویت حلم و بردباری و هم برای تربیت بهتر افراد، ارزش اخلاقی محسوب می شود. بسیار شنیده و دیده ایم که بزرگان دین در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی و حتی خانوادگی، خود را به تغافل زده و برای حفظ مصالح، از برخورد مستقیم خودداری کرده اند.
باید توجه داشت که بین تغافل و غفلت بسیار فرق است. در تغافل همانگونه که گفته شد، عنصر حلم و بردباری بسیار کارآمد است؛ اما در غفلت، نوعی بیتفاوتی، سستی و بیغیرتی دیده می شود که انسان را از یاد خدا دور و در معرض سقوط قرار می دهد.
[h=2]مهمان نوازی[/h]روزی اصحاب، حضرت علی علیهالسلام را بسیار غمگین دیدند. شخصی از ایشان پرسید چرا محزونی؟ ایشان در پاسخ فرمود: هفت روز گذشته و هنوز میهمانی به خانه ما نیامده است.6»
بیشتر افراد، مهمانیرفتن و مهمان دعوتکردن را قدر نمی دانند و به ارزش آن واقف نیستند. البته نه برای پاداش اخروی که «وقتی مهمان از خانه میزبان می رود، گناهان اهل خانه را بیرون می برد7»؛ بلکه به حکم اینکه انسان، نیازمند روابط عاطفی و اجتماعی است و این رفت و آمدها انسان را نسبت به اوضاع افراد مطلع می کند. از همینرو بر مهمان و احترام به او تأکید بسیار شده است.
[h=2]خجلت اظهار[/h]بزرگان، هیچگاه نیکی خود را به افراد یادآور نمی شدند و بهاصطلاح منتگذار نبودند. حتی در هنگام انفاق، به صورت شخص نگاه نمی کردند و گاه، درخواست می کردند آنرا اظهار نکند و روی زمین بنویسد.8
نقل می کنند، روزی شبی حارث همدانی به محضر علی علیهالسلام اظهار نیاز کرد. حضرت فرمود: «آیا مرا برای بیان حاجت خود شایسته می دانی؟» گفت: آری. خدا به شما جزای خیر دهد. حضرت، چراغ را خاموش کرد تا چهره او را نبیند و آنگاه به حارث فرمود: «به این جهت چراغ را خاموش کردم که چهره ات دچار شرم و شکستگی نشود.9»
[/HR]1. بحار الانوار، محمد تقی مجلسی رحمهالله، ج 40، ص 325
2. منتخب میزان الحکمه، محمد محمدی ریشهری، ص 509، ح 6207
3. حکایتها و هدایتها در آثار استاد شهید مرتضی مطهری رحمهالله، محمد جواد صاحبی، ، ص 107
4. بحارالانوار، محمدتقی مجلسی رحمهالله، ج 42، ص 275
5. بحار الانوار، محمد تقی مجلسی رحمهالله، ج 56، ص 44
6. همان، ج 41، ص 28
7. همان، ج 72 ص 461
8. آموزه های اخلاقی ـ رفتاری امامان شیعه علیهم السلام،محمدتقی عبدوس و محمد محمدی اشتهاردی، ص648
9. بحار الانوار، محمد تقی مجلسی رحمه الله، ج41، ص36
[h=1]
[/h]
[/HR] ایام جشن و سرور و پایکوبی شیعه است. نوای حیدر حیدر گوشه و کنار و بازارهای شهرها را پر کرده است و ذکر یا علی مدد آزین بخش هر مجلسی است. این روزها همه از علی(علیه السلام) می گویند و از امام شیعیان یاد می کنند. در میان این هیاهوها شاید بد نباشد اندکی را به تفکر دربارۀ سیرۀ مولایمان بپردازیم و با خود بیاندیشیم آیا توانسته ایم رهروی مناسب برای سرورمان باشیم؟!
[/HR] سخن در باب رشادت ها، قضاوت ها و عدالت های مولا فراوان است. شاید در این میان آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد توجه به نوع زندگانی امام علی(علیه السلام) در خانواده است. تعامل ایشان با همسر و فرزندان بسیار زیبا و ستودنی است و می تواند بهترین الگو در جامعۀ امروزی برای والدین قرار گیرد. در نتیجه بر آن شدیم تا در این مجال، اندکی به این موضوع پرداخته و این بُعد از زندگی امام(علیه السلام) را بررسی نماییم.
[h=2]نحوه رفتار با همسر[/h] امام علی(علیه السلام) مرد کارزار بود. شیرمرد سپاه رسول(صلی الله علیه و آله) که در بیشتر جنگ ها همراهی ایشان را کرد. او امین پیامبر(صلی الله علیه و آله) و کاتب وحی بود. مسئولیت های اجتماعی و سیاسی فراوان بر عهده داشت و بسیاری مواقع در سفر به سر می برد. اما هیچ یک از این امور سبب اندک بی توجهی به همسر و بانوی خانه نگشت. به گونه ای که وقتی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) از دخت خویش دربارۀ حضرت علی(علیه السلام) سوال می کنند بانو در جواب این گونه پاسخ می دهند: «یا اَبَةِ خَیرُ زَوجٍ»؛ «بهترین شوهر است».(بحارالانوار، ج 43، ص 133)
ایشان با وجود تمام مشغله هایی که داشتند در کارهای منزل همسر خویش را یاری می نمودند. در نقلی تاریخی آمده است که روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) وارد منزل شدند و دیدند امام علی و حضرت زهرا(علیهماالسلام) مشغول پاک کردن عدس هستند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) على(علیه السّلام) را تشویق كرده و فرمودند: «مـا مـِن رَجـُلٍ یـُعـیِنُ اِمرَئَتَهُ فى بَیتِها إِلاّ كانَ لَهُ بِكُلِّ شَعرَةٍ عَلَى بَدَنِهِ عِب ادَةُ سَنَةٍ، صِیامُ نِهارِها، وَقِیامُ لَیلِها»؛ «هـیـچ مـردى زنـش را در كـار خـانه كمک نمى كند مگر آنكه خداوند به تعداد موهاى بدن او عـبـادت یـک سال، كه روزها روزه گرفته، و شب ها شب زنده دارى كرده باشد ثواب به شوهر مى دهد». (جامع السعادات ج 2 ص 140)
این در حالی است که نگاهی کلی بر خانواده های امروزی به خوبی این امر را روشن می سازد که متأسفانه شور و شوق و دوست داشتن ها در اغلب موارد مربوط به سال های ابتدایی زندگی مشترک است و پس از مدتی روزمرگی ها زن و مرد را فراگرفته و هر روز از یکدیگر دورتر و دورتر می شوند.
[h=2]برخورد با فرزندان[/h] امام علی(علیه السلام) توجه خاصی به تربیت فرزندان خویش داشته و یاران خود را در این زمینه سفارش می نمودند. تعاملات خاص ایشان با فرزندانشان در تاریخ گزارش شده است. ایشان به صورت های مختلف در راه تربیت فرزندان خویش تلاش می نمودند. شوخی، بازی، سخن گفتن و حتی نوشتن نامه از جمله روش های تربیتی امام(علیه السلام) بوده است. بسیاری از نامه های ایشان به فرزندان خویش در نهج البلاغه گزارش شده است که برخی در میدان کارزار و در سفر نوشته شده اند که نشان از اهمیت تربیت در منظر امام علی(علیه السلام) دارد.
بررسی روایات امام علی(علیه السلام) در حوزۀ تربیت نشان می دهد که ایشان برای هر گروه سنی، روشی خاص لحاظ کرده اند. فرزندان زیر هفت سال با بازی کردن رشد می کنند. تربیت دینی کودک از هفت سالگی آغاز شده و در نُه سالگی برخوردهای تنبیهی شروع می شود. از سن 10 سالگی نیز مراقبت های جنسی را باید آغاز نمود. (بررسی هر یک از این موارد نیازمند مجال خاصی بوده که خوشبختانه در کتب تربیت اسلامی و سخنرانی های دانشمندان شیعه تقریر گشته اند.)
به عنوان نمونه در گزارشی تاریخی آمده است: «زمانى كه عبّاس و زینب(علیهماالسلام)، در سنین كودكى بودند، روزى على (علیه السلام) به فرزند خود عبّاس فرمود: فرزندم بگو: یک عبّاس گفت: یک، حضرت فرمود: بگو دو، عبّاس گفت: خجالت مى كشم با زبانى كه یک گفتم دو بگویم.
امام على(علیه السلام) از عقل و هوش و درایت فرزند خود بسیار مسرور شده، چشمان فرزند خود را بوسید. آنگاه به زینب كبرى كه در طرف چپ قرار گرفته بود نگاه كرد. زینب پرسید: پدرجان آیا ما را دوست دارى؟ امام على(علیه السلام) فرمود: آرى دخترم، فرزندان ما جگرگوشه هایمان هستند. زینب گفت: پدرجان دو محبّت كه در قلب مومن جمع نمى گردد: حُبِّ خُدا و حُبِّ اولاد و اگر از محبّت ما گریزى نیست، پس عطوفت و شفقّت از آنِ ما و محبّت خالصانه از آنِ خداست. این سبب شد كه مِهر و عاطفه على علیه السلام به آن دو فزونى گیرد». (مستدرك الوسائل، ج 15، ص 215)
آریامام علی(علیه السلام) برای فرزندان خویش وقت می گذاشتند. با آنان صحبت می کردند و در ضمن بازی های کودکانه استعدادهای آنان را شناسایی می نمودند. انسانی با مشغله های سیاسی و اجتماعی فراوان و با مسئولیت ها گوناگون، هرگز و هرگز از فرزندان خویش غافل نمی گشت و از هیچ تلاشی در راه تربیت آنان دریغ نمی نمود.
اما متأسفانه در جامعۀ امروزی روزمرگی ها، مشغله ها، مشکلات و فشارهای فراوان مالی و فکری سبب شده است که والدین از فرزندان دور مانده و آن طور که باید در راه تربیتیشان تلاش نکنند. پدران نباید فراموش کنند که در کنار تأمین معاش خانواده، وظیفه دارند تعاملی مثبت با فرزندان خویش داشته باشند. به تناسب شرایط کاری، بایستی وقتی از زمان خویش را در اختصاص فرزندان قرار دهند و این امر را نیز چون دیگر وظایف در نظر آورند که غفلت در این زمینه عواقبی جبران ناپذیر به همراه خواهد داشت.
شکاف هایی که در میان خانواده ها به وجود آمده است، رفتارهای ناهنجار برخی جوانان، بزهکاری ها، اعتیاد و غیره ریشه در عدم تعامل صحیح والدین با فرزندان دارد. والدین نباید فراموش کنند که فرزندانشان از نسلی دیگر بوده و در برخورد با آنان باید همانندشان بیاندیشند. همان نکته ای که امام علی(علیه السلام) به زیبایی گوشزد کرده اند: «لا تُقْسِروا اءَوْلادَكُمْ عَلى آدابِكُم، فَاِنَّهُم مَخْلوُقوُنَ لِزَمانٍ غَیْرِ زَمانِكُم»؛ «فرزندان خود را بر آداب و رسوم خود مجبور نسازید، زیرا آنان به روزگارى غیر از روزگار شما تعلّق دارند». (شرح ابن ابى الحدید، ج 2، ص 267)
[h=2]نتیجه[/h] نحوۀ تعامل افراد در جامعه امری مهم و اساسی است و در این میان چگونگی برخورد همسران با یکدیگر و والدین با فرزندان اهمیت بسیار والایی دارد. بررسی زندگی خانوادگی پیشوای اول شیعیان، یکی از بهترین ابزارها برای دستیابی به الگویی مناسب در جهت داشتن خانواده ای نیکوست. امید است شیعیان با تمسک به زندگی این بزرگوار در جهت اصلاح روابط خانوادگی خویش تلاش نمایند.
[h=1]
[/h]
ـ امـام عـلـى عـلیه السلام یاران رازدار محمد صلى اللّه علیه و آله مى دانند كه من حتى لحظه اى دسـت رد بـه سـیـنـه خـدا و پـیـامـبـر او نزدم در جاهایى با جان خود پیامبر را یارى رساندم كه دلیران مى گریزند و گامها واپس مى رود این شجاعت و مردانگى را خداوند به من ارزانى داشت .
ـ (هیچ گاه ) دروغ نگفته ام و (از پیامبر) دروغ به من گفته نشده است , و گمراه نشده ام و كسى هم به واسطه من گماره نگشته است .
ـ هـرگاه از پیامبر خدا مى پرسیدم به من پاسخ مى داد و چون خاموش مى ماندم با من آغاز سخن مى كرد.
ـ در تـفـسیر آیه “همانا تو بیم دهنده هستى و هر قومى را راهنمایى است “ ـ : بیم دهنده پیامبر خداست و راهنما من هستم .
ـ پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله مرا براى داورى به میان مردم یمن فرستاد عرض كردم اى پیامبر خدا! مرا كه جوان هستم و ازدانش قضا و داورى ناآگاه , مى فرستى ؟
پیامبر دست به سینه من زد و گـفت : خدایا! قلب او را هدایت كن و زبانش را استوار گردان ازآن پس , من در داورى میان دو نفر هرگز دچار شك و تردید نگشتم تا اكنون كه در این جا نشسته ام ؟
ـ پـیـامـبـر خـدا صـلى اللّه علیه و آله فرمود : اى على ! اگر تو نبودى بعد از من مؤمنان شناخته نمى شدند.
ـ پـسـر نـابـغه گفته است كه من مردى بسیار بازیگوش و شوخ و بذله گویم و دست و پنجه نرم مى كنم و بازى مى كنم هیهات ! ترس از مرگ و یاد قیامت و حسابرسى (آخرت ) مرا از این كارها باز مى دارد.
ـ در خطبه اى كه روز دوم خلافتش ایراد فرمود ـ : همانا من یكى از شما هستم آنچه براى شماست براى من نیز هست و آنچه برشماست بر من نیز هست .
ـ گـمـراه نـشـدم وكـسـى را گـمـراه نكردم آنچه به من سفارش شد از یاد نبردم من از طرف پـروردگار خود بینه اى دارم كه آن را براى پیامبرش روشن ساخت و براى من تبیین نمود من در راه هستم (بیراهه نمى روم ).
ـ بـیعت شما با من بى اندیشه نبود و كار من و شما یكسان نیست من شما را براى خدا مى خواهم و شـما مرا براى خودتان مى خواهید اى مردم ! مرا به خاطر خود یارى رسانید به خدا سوگند كه داد ستمدیده را بستانم و به مهارى سخت ستمگر را بكشانم تااو را به آبشخور حق درآورم هر چند خود نخواهد.
ـ بـه خدا سوگند كه اگر شب را بر روى اشترخار تا صبح بیدار مانم و مرا در كند و زنجیرها كت بسته بكشند خوشتر دارم از اینكه در روز رستاخیز خدا و پیامبرش را به عنوان ستمكار دیدار كنم .
بـه خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانهاى آنهاست به من دهند تا با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى خدا رانافرمانى كنم چنین نخواهم كرد.
ـ هـمـانا من در میان شما همچون چراغ در تاریكى هستم كه هر كس به حریم آن درآید از نور آن روشنایى گیرد.
ـ مـى فـرمـود ـ : خـداى عـزوجل را آیه اى (نشانه اى ) بزرگتر از من نیست و براى خدا “نبا”ى “عظیم “ تر (خبرى بزرگتر) از من نه .
ـ از آن زمان كه خدا را شناختم او را انكار نكردم .
ـ از آن زمان كه حق به من نموده شد در آن تردید نكردم .
[h=2][/h] مست تـولای تـو ام یـا علی (ع)
عاشق و شیدای تو ام یا علی (ع)
دیـده ی تو انس ندارد به خـواب
یک سحر ای ماه کرامت بتـاب
وسوســه ام می کند آهنگ تو
سـاز دل انگیــز شبـاهنـگ تو
شهر فرو رفتــه به غفلت همـه
سلسله پیچیــده به ظلمت همه
بانـــوی مهتاب کشـــد انتظـار
تا کـه بتابی تـو در ایـن شام تـار
سـایه بـه سـایه پی تــو می دوم
اسم تو را بر لب خـود می بـرم
نام تـو درمــان همــه درد مـن
زمزمـه ی گـرم شب سـرد مـن