ıllıllı پیام و وصیت نامه شهدا ▒ دفاع مقدس ▒

تب‌های اولیه

812 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=B Mitra]امام زمان عج منتظر شماست كه شما را بشناسد. قلب خود را پاك كنيد و همچنان محكم و استوار بر عقيده و ايمان خود باشيد و زمان را براي ظهور حضرتش آماده و مهيّا سازيد. [=B Mitra]محمدجواد ميري

[=B Mitra]الها! به ما قدرتی عنایت کن که پرچم لااله الاالله را بر سراسر جهان به اهتزاز درآوریم. [=B Mitra]شهیده نسرین افضل

[=B Mitra]از برادران و خواهران مي خواهم كه اين نهضت را حفظ كنيد و در راه صدور آن از هيچ كوششي دريغ نكنيد و مگذاريد بار ديگر دست جنايتكاران شرق و غرب بر شما مسلط گردد و خونهاي هزاران شهيد از دست برود. [=B Mitra]شهيد مرتضي بهراميان

[=B Mitra]اميدوارم اين قرآن مجيد را، كه به وسيله خون شهيدان زنده است زنده نگه داريد. [=B Mitra]محمد تركانلو

[=B Mitra]پيامبران الهى و پيام آوران خدا،سرور شهيدان عالم ‌شيعه، زندگى را در يك جمله بسيار مختصر و ساده اما بسيار پر معنا بيان مى كند. «ان الحياة عقيدة‌ و جهاد» (زندگى چيزى ‌جز عقيده‌ وتلاش‌ وكوشش در راه آن نيست ).براستى شهداى‌ ما مصداق اين كلام امامند. [=B Mitra]عیسی کریمی

[=B Mitra] انسان كافي است فقط تصميم بگيرد كه در راه خداوند قدم بردارد. اوّلين قدم را كه برداشت، خداوند بقيه كارهايش را خودش درست خواهد كرد. [=B Mitra]علي پورحسيني‌حرفتي

[=B Mitra]مبارزه ما مبارزه بر سر خاك و زمین نمی باشد بلكه مبارزه ما در عقیده مان می باشد و این اعتقاد و ایمان ماست كه دشمنان را به لرزه افكنده و آنان را به تكاپو انداخته است. [=B Mitra]شهید علی نصیرزاده

[=B Mitra]ای امت عزیز! بدرستى اگر كسى ايمان قلبى و باورى درونى به خدا پيدا كند و بر اين ايمان خود استقامت ورزد به سعادت مطلوب و ابدى دست يافته همان گونه كه حسين بن على(ع) بر ايمان استوار خود استقامت ورزيد و به پيروزى معنوى و رستگارى دست يافت. [=B Mitra]مرتضی قربانی سینیش

[=B Mitra]اي انسانهای پاک این دنیا وسیله ی کار ماست نه هدف. [=B Mitra]صمد حیدری

[=B Mitra] آنچه را خداوند تقدیر می کند کسی قادر به آن نخواهد بود خداوند دقیقه و ثانیه‌ای مرگ کسی را به تأخیر نمی اندازد پس چه بهتر که انسان زندگی اش را در مسیر طاعت الهی و در جهت کسب رضایت خداوند قرار دهد وهمواره بیاد او باشد. [=B Mitra]سرلشکر شهید محمدحسن طوسی

[=B Mitra] ای ملت شهید پرور! درود و سلام به حضرت امام حسين (ع) كه درس شجاعت و شهامت زندگى و مردن شرافتمندانه را به نسل هاى آينده نشان دادند و بر ماست كه با فكر و زبان گفتار وعمل حافظ خون پاكشان و تداوم بخش راه خونبارشان باشيم و غفلت از اين امر گناهى بزرگ و خسارتى جبران ناپذيردارد . [=B Mitra]حسین قربانی سینی

[=B Mitra] اي امت حزب‌الله، بدانيد كه امروز ايران است كه رسالت اسوه بودن را به عهده دارد، و اين پرچم را به دوش مي‌كشد و بايد استقامت كنيم و بيدار باشيم . [=B Mitra]قاسم شعباني

[=B Mitra]اي امت دلاور و مسلمان، بدانيد كه تنها راهي كه مي‌تواند برايتان افتخار جاويدان بجاي گذارد اطاعت مطلق شما از ولايت فقيه است. [=B Mitra]حسين پژمان

[=B Mitra] اي برادر عزيز و هميشه در سنگر به هوش و آگاه باش كه دشمن اصلي يعني امريكاي جهانخوار چون مار زخم خورده‌اي است كه آرام نخواهد گرفت و هميشه در فكر ضربه زدن به انقلاب اسلامي ايران مي‌باشد تا به جهان صادر نشود و تا ملتهاي تحت ستم و مظلوم دنيا آگاه نشوند. برادران، دست از مبارزه بر عليه كفار جهان برنداريد. [=B Mitra]ناصر شمس ‌شميراني

[=B Mitra]شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهندما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند . [=B Mitra]شهید سید مرتضی آوینی

[=B Mitra] خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفته‏اند و خود را هم چون فاطمه و زینب حفظ می‏کنند... هدف‏دار در جامعه حاضرشده‏اند. [=B Mitra]رییس جمهور شهید محمدعلی رجایی

[=B Mitra]باور كنيد كه شهادت از عسل شيرين تر است اگر در بطن كلمه شهادت برويد متوجه خواهيد شد كه چقدر كشته شدن در راه خدا شيرين است. [=B Mitra]شهيد محمود خادم سيدالشهدا

[=B Mitra]
ايمان‌ها با يكديگر فرق دارند و هر يك در مقابل خداوند يك نوع ارزش دارند،‌كه به يكي پاداش و به ديگري كيفر تعلق مي‌گيرد. بعضي‌ها فقط در جايي ايمان دارند كه به نفعشان هست! و بعضي ديگر [مثل] رزمندگان كه حاضرند جان خود را در راه ايمانشان و در راه خدايشان بدهند.
[=B Mitra]مهدي دهقان‌مرد


[/HR]
نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای تصرف و تأمین بخشی از بلندی‌های مشرف به شهر و منطقه «قلعه دیزه» عراق در جبهه شمالی (کردستان ایران)، عملیات «نصر ۵» را طرح‌ریزی نمود و در روز ۳ تیرماه ۱۳۶۶ با رمز «یا زهرا سلام‌الله علیها» در منطقه‌ای به وسعت ۲۰ کیلومترمربع به اجرا گذاشت.


[/HR]
نصر پنج
در این حمله محدود و کوتاه‌مدت، علاوه بر آزادسازی بلندی‌های مهم منطقه و دشت «بوجار» و شماری از روستاهای مرزی هر دو کشور، بیش از ۱۱۰۰ نفر از قوای دشمن کشته، زخمی و اسیر شدند. تا زمان این عملیات بیشتر حمله‌ها از سمت جبهه شمالی و میانی در فصل تابستان انجام می‌شد و برعکس بیشتر عملیات جبهه جنوبی در فصل زمستان صورت می‌گرفت، اما پس از عملیات نصر ۵ عملیات سخت و خطرناکی چون «بیت‌المقدس ۲» در فصل زمستان و اوج سرمای مناطق کوهستانی و «بیت‌المقدس ۷» در گرمای طاقت‌فرسای خوزستان به اجرا درآمد و نتیجه مثبت داد. این موفقیت نشانه انعطاف و پشت‌کار نیروهای ایرانی در انجام هر نوع عملیات، در هر منطقه بود. همچنین در جریان عملیات نصر ۵، تعدادی سلاح سبک و نیمه سنگین به غنیمت نیروهای خودی درآمد.
در این عملیات نیز شهدایی دادیم که ضمن اشاره به تعدادی از اسامی شهدا گذری به وصیت‌نامه‌های آن‌ها می‌زنیم.
کلام اول
شهید محسن حسینی متولد 1346/09/10 سوم تیرماه سال 66 در منطقه عملیاتی سردشت به شهادت رسید.
وی در وصیت خود می‌نگارد: از شما می‌خواهم که پدر و مادرم را دلداری بدهید و گوش‌به‌فرمان امام باشید و جمله‌ای هم با خواهرانم، از خواهرانم می‌خواهم که حجاب اسلامی را اجرا کنند و با شوهرانتان سازگار باشید؛ و از این‌که من شهید شدم ناراحت نباشید چون من یک امانتی از طرف خدا هستم و خداوند حال این امانت را تحویل می‌گیرد و اجر زیادی پدر و مادرم در پیش خداوند دارند.
کلام دوم
شهید غلامرضا بویری در تاریخ 1348/05/27 متولدشده است در طی عملیات نصر پنج در هشتم تیرماه 66 در سردشت به شهادت رسید. این جوان شهید در نامه خداحافظی خود می‌نویسد: پدر و مادر عزیزم ما همه‌مان در مقابل خون پاک شهیدان وظیفه‌داریم که راه خونین آن‌ها را ادامه دهیم بر ملّت مسلمان ایران است که پیام شهیدان خونین‌کفن ایران را که با آگاهی و عشق به دیدار محبوب شتافتند به گوش جهانیان برسانند و در صدور انقلاب کوشا باشند. من هم بر اساس رسالت و مسئولیت سنگین که حس کردم. مدرسه را رها کرده و به جبههٔ حق علیه باطل آمدم تا به یاری خداوند متعال و برای خدا و برای پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی بجنگم من کشته شدن در این راه را سعادت و افتخار میدانم. و احساس می‌کنم که تازه به دنیا آمده‌ام، احساس می‌کنم سبک شده‌ام و بال‌وپر پیداکرده‌ام تا پرواز کنم و به جمع پاک شهیدان بپیوندم.
کلام سوم
شهید محمود جمشیدیان در 1349/10/02 به دنیا آمد و سپس در هفتم تیرماه 66 طی عملیات نصر پنج به شهادت رسید. جمشیدیان در کلام خود می‌گوید: هرگز خدا را از یاد نبرید و همه‌کاره‌ای خود را بانام خدا شروع کنید. بار خدایا اگر گناهی کردم امیدوارم که قلم عفو بر روی آن بکشی و مرا ببخشید. بار خدایا ما را از مقربین درگاهت قرار بده. بار خدایا مرا از مومنین واقعی قرار بده و مرا به راه راست هدایت کن.
فکر نکنید کسانی که به جبهه می‌آیند و شهید می‌شوند مرده‌اند بلکه آنان زنده‌اند و در نزد پروردگارشان روزی خواهند داشت. البته فکر نکنید که ما برای شهید شدن به جبهه می‌آییم و هرکسی هم که خدای‌ناکرده این خیال را داشته باشد. گناه محض است بلکه باید به خیال پیروزی نهایی و سلامتی برای همه به جبهه آمد

کلام سوم
شهید رحمت‌الله چترایی متولد 1349/07/01 در تاریخ 1366/04/04 به شهادت رسید. وی این‌گونه وصیت می‌کند: این‌جانب رحمت‌الله چترایی فرزند منصور چترایی با موافقت خانواده گرامیم به جبهه اعزام شدم تا با کفر و ستم به پیکار برخیزم و اگر لیاقت شهید شدن را داشتم به یاران حسین بن علی (ع) بپیوندم (انشاء الله).
البته فکر نکنید کسانی که به جبهه می‌آیند و شهید می‌شوند مرده‌اند بلکه آنان زنده‌اند و در نزد پروردگارشان روزی خواهند داشت. البته فکر نکنید که ما برای شهید شدن به جبهه می‌آییم و هرکسی هم که خدای‌ناکرده این خیال را داشته باشد. گناه محض است بلکه باید به خیال پیروزی نهایی و سلامتی برای همه به جبهه آمد و هیچ‌گونه پیش خود فکر نکنید که هرکسی به جبهه می‌آید برای شهید شدن به جبهه می‌آید. اگر انسانی لیاقت این را داشته باشد که پیش یاران امام حسین (ع) و هم‌رزمان امام زمان (عج) برود خدا خود او را خواهد برد و من از خدا می‌خواهم که اگر لیاقت شهید شدن را داشته باشم به آرزوی خود برسم و از خداوند متعال می‌خواهم که مرگ مرا شهادت درراه خودش قرار دهد.

کلام چهارم
محمدباقر شریعتی که در 1347/10/15 چشم به جهان گشوده است و در تاریخ 1366/04/07 جام شهادت را در سردشت سر کشیده است، خطاب به خانواده‌اش می‌گوید: از شما خانوادهٔ عزیزم می‌خواهم که من را از ته دل حلال کنید، بخصوص از شما پدر و مادرم می‌خواهم که من را حلال کنید به خاطر حقی گرانی که پدر و مادر بر فرزند دارند و من نتوانستم به‌اندازه یکسر سوزن این حق را ادا کنم.

کلام پنجم
شهید محمود طوسی پنج شهریور سال 49 پا به عرصه وجود گذاشت و تنها پس از گذشت 17 بهار از زندگی‌اش در ششم تیرماه سال 66 در عملیات نصر 5 به شهادت رسید. وی به مردم ایران وصیت می‌کند: ای مردم شجاع ایران امام را تنها نگذارید و همچون مردم کوفه نباشید که امام حسین را تنها گذاشتند و این‌گونه نیستید و این آسایشی را که دارید از برکت این امام بزرگ و خون شهیدان است و سلاح شهیدان را به زمین مگذارید و سلاح آنان را برگیرید که وصیت هر شهیدی ادامه دادن راه شهدا و پیروی از اسلام و قوانین الهی است.
...
در آخرین جملاتم به شما عرض می‌کنم که بدانید این دنیای فانی هیچ وفایی ندارد اگر قارون باشی بالاخره به قعر زمین فرو می‌روی اگر فرعون باشی بالاخره به قعر دریا می‌روی و بدان که قیمت تو بهشت است.
کلام ششم
شهید مهدی محمدی 22 بهمن سال 49 یعنی 8 سال قبل از شکوفه زدن انقلاب اسلامی به دنیا آمد و در اوج جوانی پنجم تیرماه 666 در منطقه سردشت به دیدار یار شتافت. این شهید آرزوی خود را این‌گونه بیان می‌کند:
شهادت بهترین آرزویی است که من می‌خواهم و از شما پدر و مادر عزیزم و مهربان می‌خواهم که همیشه سربلند و خندان و خوشحال باشید از این‌که فرزندی داشتید و برای رضای خدا قربانی کرده‌اید.
هرگز فکر نکنید که ما برای شهادت به جبهه رفتیم بلکه به امید پیروزی نهایی و سلامتی برای همه به جبهه آمده‌ایم.

[TD="width: 83%"] [=B Mitra]
پدر و مادر! من زندگی را دوست دارم، ولی نه آن قدر که آلوده اش شوم و خویش را فراموش و گم کنم. علی وار زیستن و علی وار شهید شدن و حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم.
[=B Mitra]سردار شهید حاج ابراهیم همت

[/TD]


[TD="width: 17%"]
[=B Mitra][=B Mitra]
[/TD]
[TD="width: 83%"]
[=B Mitra]
اين امام است كه با رهبريت قاطعانه خود توانست ايراني وابسته را به ايراني مستقل مبدل كند.
[=B Mitra]سعيد باروح

[/TD]
[TD="width: 100%, colspan: 2, align: center"][=B Mitra]ميثمى چفيه اى كه وسايلش را توى آن پيچيد، زده بود زير بغلش. منتظر فرمانده ايستاده بود كه باش برود خط. اواخر شب تا اذان صبح از شهادت گفت. هميشه كم حرف مى زد، حتي از اين جور حرف ها. اما آن شب دو - سه ساعت حرف زد. شهید حسین خرازی
منبع : [برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | فاطمه غفاری]

[/TD]

[=B Mitra]هرچه به كلاس بالاتري از ايمان برويم درسهايمان مشكل مي شود و امتحانات مشكل تر و شيطان هم تلاشش بيشتر مي شود. [=B Mitra]شهيد سيد عباس جولايي

[=B Mitra] راه هاي عملي صدور انقلاب چيست؟ پيروزي کامل انقلاب در داخل. ما در حقيقت انقلاب را صادر نمي کنيم،انقلاب خود به خود صادر مي شود. [=B Mitra]رییس جمهور شهید محمدعلی رجایی

[=B Mitra]اين راهى كه من رفته ام راه حسين (ع)است كه من انتخاب كرده ام جزالله هدفى نيست و اگر در راه الله دست و پايم را جدا كنند برنمى گردم. [=B Mitra]نوروزعلی کریمی هویه

[=B Mitra]مردمان مسافر کاروان مرگند ، اما خود نمی دانند ، مرگ کاروان دار سفر زندگی است و کجاوه ثابت می نماید اما کاروان در سفر است [=B Mitra]شهید سیدمرتضی آوینی

[=B Mitra]عجیب است داستان آدمی که می‌داند بعد از مرگ او را بازخواست می‌کنند اما بی‌خیال در یک زندگی آسوده روز را به معصیت می‌گذراند و شب آسوده همراه شیفتگان رؤیاها به خواب می‌رود . [=B Mitra]دانش آموز شهـیدحسین بیـدخ

[TD="width: 83%"]
[=B Mitra]آن چه تا حالا ما را پيروز کرده است، معنويت و خلوص و دعا و صداقت بوده است. [=B Mitra]محمود بى قيد
[/TD]
[TD="width: 100%, colspan: 2, align: center"][=B Mitra]شناسايى عمليات خيبر بود. مسئول محور بودم و بايد خودم براى توجيه منطقه، مى رفتم جلو. با چند نفر از فرمانده گردان ها، سوار قايق شديم و رفتيم. موقع برگشتن، هوا طوفانى شد، بارانى مى آمد كه نگو. توى قايق پر از آب شده بود. با كلى مكافات موتورش را باز كرديم و پارو زنان برگشتيم. وقتى رسيديم قرارگاه، از سر تا پا خيس شده بوديم. زين الدين آمد، ماجرا را برايش تعريف كرديم. خنديد و گفت «عيبى نداره. عوضش حالا مى دونين نيروهاتون، توى چه شرايطى بايد عمل كنند شهید مهدی زین الدین
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی

[/TD]


[TD="width: 83%"]
[=B Mitra]همین که زن برای خدا و از روی آگاهی بتواند بخش عظیمی از جامعه را در میدان خانه و خانواده، خوب اداره کند، این جهاد است. [=B Mitra]شهید دکتر بهشتی
[/TD]
[TD="width: 100%, colspan: 2, align: center"][=B Mitra] زمانى كه اعلام شد آزادگان كشورمان برمى‏گردند، پدرم را در خواب دیدم. لباس سفیدى به تن داشت و روى آن لكه‏هاى خون بود. به من گفت: «دخترم! من نمى‏آیم، منتظر من نباشید.‌» همسر شهید در خاطره‏اى از ذبیح اللّه گوید: «عملیات آزادسازى خرمشهر بود. ما امیدى به بازگشت او نداشتیم. وقتى آمد، آرنجهایش زخمى بود. علت را پرسیدم. گفت: «از بس آتش شدید بود، مجبور بودیم مجروحان را روى پشت خود بگذاریم و سینه خیز برویم.‌» ذبیح اللّه عامرى در تاریخ 28/11/64 با گلوله مستقیم توپ به شهادت رسید. شهید ذبيح الله عامري
منبع : ر. ك: تا كوى نیكنامى، ص 33و 34

[/TD]


[TD="width: 17%"]
[=B Mitra][=B Mitra]
[/TD]
[TD="width: 83%"]
[=B Mitra]
وقتی تابوتها می گذرند ماندگان ز خجلت در پناه دیوارها پنهان می شوند . اما هر روز از این گذر شهیدی می گذرد . و من و تو هر روز در گریزیم.
[=B Mitra]از دست نوشته هاي شهيد صادق مزدستان

[/TD]
[TD="width: 100%, colspan: 2, align: center"][=B Mitra] قصه‌ي همت،‌ بعضي صفحاتش،‌ مثل قصه‌ي خيلي‌هاي ديگر است و بعضي‌هاش فقط مال خود او است. او هم قصه‌ي به دنيا آمدنش هرچه بود،‌ مثل همه‌ي ما‌ وقتي آمد گريست. بچگي كرد. تا بزرگ شود، تسبيح تربت‌ها خورد. مدرسه رفت. حتي گاهي از معلمش كتك خورد و گاهي به دوستانش پس‌گردني زد. بعضي تابستان‌ها كار كرد. دوست داشت داروسازي بخواند،‌ ولي در كنكور قبول نشد. بعد دانش‌سرا رفت و معلمي كرد. او هم قهر و عشق،‌ هر دو،‌ را داشت. خنديد و خنداند. زندگي كرد. هم‌راه شد. رفت و گرياند. تنها چيزي كه او را در اين دو‎ْر ماندني كرد،‌ راهي بود كه به دل‌ها باز كرد و عشقي كه آفريد. قصه‌اش،‌ قصه‌ي دوستي است كه هم‌راه شد،‌ همسري است كه عشق ورزيد، پدري است كه دل كَند. قصه‌ي زندگي او گاه صفحه‌هايي دارد كه به افسانه مي‌ماند، اگر به آسمان راهي نداشته باشي. شهید ابراهیم همت
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مريم برادران

[/TD]


[TD="width: 17%"]
[=B Mitra]
[/TD]
[TD="width: 83%"] [=B Mitra]
آنان را که از مرگ مي ترسند ، از کربلا مي رانند.
[=B Mitra]سید مرتضی آوینی

[/TD]
[TD="width: 100%, colspan: 2, align: right"][=B Mitra]
[/TD]

[=B Mitra]دوستي با خدا بايد به قدري زياد باشد كه براي رضايت خاطر او هر دشواري و ناهمواري برايمان آسان و هموار جلوه كند. [=B Mitra]شهيد سيد مصطفي واجدي

[=B Mitra]با تمام وجود درک کرده ام که عشق واقعي، تويي و شهادت بهترين راه دست يافتن به اين عشق است. [=B Mitra]احمد کاظمي

[=B Mitra]مسئولین بدانند اگر عهد خود با شهداء را فسخ کنند یا حقی به نام شهداء از مظلومی پایمال شود او را نمی بخشیم ، این حکومت خون نمی دهد شکم ها از مال دنیا پر شود ، خون می دهد تا اسلام ناب محمدی برقرار باشد و عدالت و برابری حاکم شود . [=B Mitra]شهید قباد شمس الدینی

[TD="width: 17%"]
[=B Mitra]
[/TD]
[TD="width: 83%"] [=B Mitra]
با مردم برخورد اسلامي داشته باشيد، در راه اسلام و قرآن قدم برداريد و مواظب باشيد كه شيطان باعث دوري شما از خدا نگردد.
[=B Mitra]غلامحسين ارباب رشيد

[/TD]

[h=2]شهید مرحمت بالازاده:راه شهیدان را ادامه بدهید[/h]
به نام خداوند بخشنده مهربان از اینجا وصیت نامه‌ام را شروع می‌کنم. با سلام بیکران به پیشگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) و با سلام بیکران به رهبر مستضعفان، ابراهیم زمان، خمینی بت شکن و با سلام بی‌کران به مردم ایثارگر و شهید پرور ایران، که همچون امام حسین (ع) و لیلا، پسرشان را به دین اسلام قربانی می‌دهند. آری‌ای ملت غیور شهید پرور ایران! درود بر شما! درود برشما که همیشه در مقابل کفر ایستاده‌اید و می‌ایستید تا آخرین قطره خونتان. درود برشما‌ای ملت ایران!‌ای مشعل داران امام حسین! تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید. و‌ ای پدر و مادر عزیزم! اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد، افتخار کنید که شما هم از خانواده شهدا برشمرده می‌شوید. ای پدر و مادر عزیزم! از شما تقاضایی دارم. اگر من شهید بشوم گریه نکنید. اگر گریه بکنید به شهدای کربلا و شهدای کربلای ایران گریه بکنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه می‌جنگیم. حالا معلوم است که راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است. و آخر وصیت می‌کنم راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحه‌شان را نگذارید در زمین بماند. و مادرم و پدرم چنانچه من می‌دانم لیاقت شهادت را ندارم ولی اگر خداوند بخواهد که شهید بشوم مرا حلال کنید و من هم شهادت را جزء سعادت می‌دانم, یعنی هر کس که شهید می‌شود خوش به حالش که با شهدا همنشین می‌شود از تمام همسایه‌ها و از هم روستایی‌هایمان می‌خواهم که اگر از من سخن بدی شنیده‌اید و کارهای بدی دیده‌اید حلال بکنید, و برادرانم اسحله‌ام را نگذارند در جا بماند و خواهرانم با حجاب با دشمنان جنگ کنند. خدایا تو را قسم می‌دهم که اگر گناهانم را نبخشی از این دنیا به آن دنیا نبر. خدایا خدایا تو را قسم می‌دهم به من توفیق سربازی امام زمان (عج) و نائب برحق او خمینی بت شکن را دهی تا در راه آن‌ها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی بدهم. کربلا کربلا یا فتح یا شهادت/جنگ جنگ تا پیروزی

[h=2]شهید محمد حسین مقیمی:مبادا کاری کنید که دشمن خوشحال شود[/h]
بسم الله الرحمن الرحیم یا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ (10) تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ (11) سوره مبارکه صف ای کسانیکه ایمان آورده اید آیا به شما نشان بدهم تجارتی را که برهاند شما را از عذاب دردناک؟ (10) ایمان بیاورید به خدا و رسولش و جهاد کنید در راه خدا با اموال و جانهایتان که این بهتر است برای شما اگر درک کنید قرآن کریم سلام علیکم با سلام به امام زمان (عج) و نایب برحقش امام خمینی و شهدای اسلام و انقلاب و جنگ تحمیلی ، حضور شما پدر و مادر عزیزم سلام عرض می کنم و دست شما را از راه دور می بوسم و امیدوارم که در کارهایتان موفق و پیروز باشید. و مرا حلال کنید. هم اکنون که این نامه را می خوانید من دیگر در بین شما نیستم و از این دنیا جدا شده و بسوی حق پرواز کرده ام. پدرم و مادرم خدا را شکر کنید که اینچنین فرزندی داشته اید و در راه خداوند داده ایدو مبادا کاری کنید که دشمن خوشحال شود. بعد از من لباس سیاه نپوشید و گریه نکنید و صبر کنید که ان الله مع الصابرین و هر گاه خواستید مراسمی بگیرید و بخصوص اگر در تشییع جنازه اگر خواستید کسی را دعوت کنید حتما از کارت تبریک عروسی استفاده کنید و به مردم بگویید که حسین به آرزویش (شهادت) رسید. و اما تو خواهرم ! همانند زینب کبری باش و ادامه دهنده راه زینب (س) ! به دوستانم بگویید که بعد از من گریه نکنند و صبور باشند و عوض گریه راه مهدی رهنما و امثال او و دیگر شهدا را ادامه دهند و دعا کنید که ان شاءالله خداوند ما را نیز با آنها محشور کند. برادران عزیزم شما را قسم میدهم به خون شهدا که امام را تنها نگذارید و هرگز دست از امام بر ندارید و نگذارید که جبهه ها خالی بماند و سنگر شهدا را خالی نگذارید. و در پشت جبهه سنگر نماز جمعه و مساجد و انجمن های اسلامی را خالی نگذارید.هر کس از من طلبی داشته است بیاید و از خانه بگیرد و هرکسی که بدهکار است بدهکاریش را به جبهه بپردازد. در خاتمه یادآور میشوم که مبلغ 3000 ریال به فیروز پیرزاده و مبلغ 3000 ریال به خدایاری و مبلغ 20000 ریال به سپاه بدهکارم که برادرم اسداله آنرا به بیت المال بپردازد. مبلغ 20000 ریال به فقرا بدهید و 40000 ریال دیگر به جبهه کمک کنید وبازهم التماس دعا دارم . برای امام و رزمندگان و مجروحین و مسئولین و شهداو دعا کنید که خداوند این حقیر را نیز با شهدا محشور بفرماید. خدا نگهدار همگی شما محمد حسین مقیمی 62/9/1 خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) حتی کنار مهدی (عج) خمینی را نگهدار والسلام

[=B Mitra]بارالها، مرگ مرا زندگی برای دیگران ساز، برای ملتم! دینم، برای آن سیاه دربند! برای آن ضعیف بی‌چیز! برای آن فقیر غمین! برای آنان که جز اشک،‌ سلاحی و جز ذکر تو دوایی ندارند. [=B Mitra]شهید ایرج بائوج لاهوتی

[=B Mitra] با مناجات و دعا و نماز دلت را آرام كن و بدان كه هرگاه خدا را بخواني صدايت را مي‌شنود. [=B Mitra]محمد حسيني خادم

[TD="width: 83%"]
[=B Mitra] با شيطان درونى نفس مبارزه كنيد و راه مبارزه با نفس، در اين است كه قرآن و نهج البلاغه زياد بخوانيد. [=B Mitra]صفدر صفدرى
[/TD]
[TD="width: 100%, colspan: 2, align: center"][=B Mitra]بعد از آنكه من را براى گرفتن اطلاعات به اتاق شكنجه بردند، سرهنگ عراقى - كه چهره كریه و خشنى داشت - از من سؤالاتى پرسید. از جمله آن سؤالات این بود: آیا «حَرس» خمینى هستى یا خیر؟ گفتم: خیر. به سرباز خود گفت: دمپایى دهانش بگذار! او یك لنگه دمپایى كثیف آورد و تلاش كرد در دهانم بگذارد، ولى نتوانست بعد دستور داد من را فلك كنند. بعد از سیاه شدن پاهایم، دوباره پرسید: حَرس خمینى هستى یا خیر؟ گفتم: خیر. گفت: اگر حرس خمینى نیست، به او فحش بده. گفتم: بنده به عنوان یك ایرانى امام خمینى را به اندازه تمام دنیا دوست دارم. و اگر دستور بدهى تیربارانم كنند، حاضر نیستم حتى یك اهانت به رهبرم بكنم. سرهنگ با عصبانیت به سرباز گفت: دمپایى دهانش بگذار! سرباز آن قدر دمپایى را روى لبهایم فشار داد كه خون آلود شدم؛ اما نگذاشتم آن را در دهانم بگذارد.
منبع :

[/TD]


[TD="width: 83%"]
[=B Mitra] برادران و خواهران مسلمان! به ياد خدا باشيد كه «والله اعلم» و هر وقت بر شما فشار مى‏آيد، در نمازتان از خدا كمك بخواهيد و صبر را پيشه ‏ى خود كنيد [=B Mitra]موسى آقايى
[/TD]
[TD="width: 100%, colspan: 2, align: center"][=B Mitra]زودتر از هر روز آمد خانه؛‌ اخمو و دمق. مي‌گفت ديگر برنمي‌گردد سر كار، به آن ميوه‌فروشي. آخر اوستا سرش داد زده بود. خم شد صورتش را بوسيد و آهسته صداش كرد. ابراهيم بيدار شد،‌ نشست. اوستا آمده بود هرطور شده، ناراحتي آن روز را از دل او درآورد و بَرش گرداند سر كار. اوستا مي‌گفت «صد بار اين بچه را امتحان كردم؛‌ پول زير شيشه‌ي ميز گذاشتم،‌توي دخل دم دست گذاشتم. ولي يه بار نديدم اين بچه خطا كنه.» شهید ابراهیم همت
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مريم برادران

[/TD]


مادر پیری دارم ، دوبچه قد و نیم قد
از دنیا چیزی ندارم جز یک پیام

قیامت یقه تان را میگیرم اگر ولی فقیه را تنها بگذارید
فرازی از وصیت نامه شهید مجید محمودی

[TD="width: 83%"]

[=B Mitra] خواهرانم، شما مى‏توانيد با حفظ حجابتان نگهبان خون من و تمام شهدا باشيد [=B Mitra]قربان‏محمد جهانى
[/TD]
[TD="width: 100%, colspan: 2, align: center"][=B Mitra]شهید شاهمرادی فردی شوخ طبع بود یکی از بزرگترین جاذبه های او همین اخلاق وتبسم دائمی وی بود.او آنقدر خوش اخلاق بود که حاضر نبود لبخندش را با هیچ چیز عوض کند. یک بار در منطقه عملیاتی بیمار شد. ولی از آنجا که به وجود او نیاز بود مدت چهل روز بیماری ودرد را تحمل کرد وحاضر نشد برای معالجه به عقب برود. در حالی که درد را در اندرون خود تحمل می کرد یک لحظه تبسم ولبخند از لبانش دور نمی شد. شهید محمد علي شاهمرادي
منبع : به نقل از رمضان الله وكيل

[/TD]


[TD="width: 83%"]
[=B Mitra][=B Mitra]

[=B Mitra] به تزكيه و تهذيب نفس خود بپردازيد و در راه رسيدن به خدا و شناخت ارزش‏ها، لحظه ‏اى از پا ننشينيد. [=B Mitra]على مقدم
[/TD]
[TD="width: 100%, colspan: 2, align: center"][=B Mitra]تانک هاي عراقي داشتند بچه ها را محاصره مي کردند. وضع آن قدر خراب بود که نيروها به جاي فرمانده لشکر مستقيما به حسن بي سيم مي زدند.حسن به فرماندشون گفت: همين الان راه مي افتي، ميري طرف نيروهات ، يا شهيد مي شي يا با اونا برمي گردي. خيلي تند و محکم مي گفت: اگه نري باهات برخورد مي کنم . به همه ي فرماده ها هم مي گي آرپي جي بردارند مقاومت کنن. فرمانده زنده اي که نيروهاش نباشن نمي خوام. شهید حسن باقري
منبع : برگرفته ازسايت سربازان اسلام

[/TD]


[TD="width: 83%"]
[=B Mitra] بکوشید تا عاشق شوید چرا که مسیر عشق بی انتهاست مبدأش کربلا ، مقصدش تا خداست [=B Mitra]علی رضوانی
[/TD]
[TD="width: 100%, colspan: 2, align: center"][=B Mitra] در عملیات «طریق القدس» زمین مسطح بود و بار عملیات سنگین. آنقدر تعداد افراد دشمن و تجهیزات آنها زیاد بود كه تعداد شهدا و مجروحین، لحظه به لحظه زیادتر می‌شد. تقریباً من مانده بودم و احمد كاظمی و تعداد انگشت‌شماری از بچه‌ها. نمی‌توانستیم تصمیم بگیریم كه خط را ترك كنیم یا حفظش نماییم. بعد از آنكه دو گلولة آرپی‌جی به طرف تانكهای دشمن شلیك كردیم، با احمد قرار گذاشتیم عقب برنگردیم. ما اصلاً از اینكه خودمان پشت خط مانده بودیم و هیچ نیرویی نبود، نمی‌ترسیدیم. خدا به ما لطف كرده بود كه از دشمن نهراسیم. به احمد گفتم: باید كاری بكنیم. دشت رو به روی ما پر از تانك بود. آنها برای پاتك آماده می‌شدند. تصمیم گرفتیم تعدادی نارنجك برداریم و به طرف تانكها برویم. مطمئن بودیم اگر این كار را نكنیم،‌ خط تا صبح سقوط می‌كند. تعدادی نارنجك به كمرهامان بستیم و تعدادی داخل یك جعبه ریخته، به سمت تانكها رفتیم. از خاكریز خودی كه رد شدیم، فقط من و شهید احمد كاظمی بودیم. مدام آیة «و جعلنا...‌» می‌خواندیم. آن لحظه، حال خوشی داشتیم. فكر می‌كردیم حتماً شهید می‌شویم، و اینجا آخر خط است. خیلی مضحك بود؛ جنگ تانك با نفر! من و احمد در آن زمان سبك وزن بودیم. در یك آنی از تانكها بالا می‌رفتیم و ضامن نارنجكها را می‌كشیدیم و آنها را داخل تانكها می‌انداختیم. عراقیها كه از صبح، خیلی خسته شده بودند و در دشت، هر كدام به طرفی افتاده بودند، متوجه حضور ما نبودند. یك گردان تانك به شكل مثلث در خط چیده شده بود، و ما تقریباً قبل از آنكه عراقیها به خودشان بیایند، در درون آنها نفوذ كردیم، و آتش بازی جالبی به راه افتاد. الآن كه فكر می‌كنم، پی به حقیقت ماجرا می‌برم كه آن شب مثل آنكه به ما الهام شده بود آن كار را انجام دهیم. شهيد احمد كاظمي
منبع : راوي: سردار مرتضي قرباني، ر.ك: فاتح خرمشهر، ص147 ـ145

[/TD]


[TD="width: 83%"]
[=B Mitra] برادران و خواهران مسلمان! به ياد خدا باشيد كه «والله اعلم» و هر وقت بر شما فشار مى‏آيد، در نمازتان از خدا كمك بخواهيد و صبر را پيشه ‏ى خود كنيد [=B Mitra]موسى آقايى
[/TD]
[TD="width: 100%, colspan: 2, align: center"][=B Mitra]زودتر از هر روز آمد خانه؛‌ اخمو و دمق. مي‌گفت ديگر برنمي‌گردد سر كار، به آن ميوه‌فروشي. آخر اوستا سرش داد زده بود. خم شد صورتش را بوسيد و آهسته صداش كرد. ابراهيم بيدار شد،‌ نشست. اوستا آمده بود هرطور شده، ناراحتي آن روز را از دل او درآورد و بَرش گرداند سر كار. اوستا مي‌گفت «صد بار اين بچه را امتحان كردم؛‌ پول زير شيشه‌ي ميز گذاشتم،‌توي دخل دم دست گذاشتم. ولي يه بار نديدم اين بچه خطا كنه.» شهید ابراهیم همت
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مريم برادران

[/TD]


[TD="width: 83%"]
[=B Mitra]با شيطان درونى نفس مبارزه كنيد و راه مبارزه با نفس، در اين است كه قرآن و نهج البلاغه زياد بخوانيد. [=B Mitra]صفدر صفدرى
[/TD]
[TD="width: 100%, colspan: 2, align: center"][=B Mitra]بعد از آنكه من را براى گرفتن اطلاعات به اتاق شكنجه بردند، سرهنگ عراقى - كه چهره كریه و خشنى داشت - از من سؤالاتى پرسید. از جمله آن سؤالات این بود: آیا «حَرس» خمینى هستى یا خیر؟ گفتم: خیر. به سرباز خود گفت: دمپایى دهانش بگذار! او یك لنگه دمپایى كثیف آورد و تلاش كرد در دهانم بگذارد، ولى نتوانست بعد دستور داد من را فلك كنند. بعد از سیاه شدن پاهایم، دوباره پرسید: حَرس خمینى هستى یا خیر؟ گفتم: خیر. گفت: اگر حرس خمینى نیست، به او فحش بده. گفتم: بنده به عنوان یك ایرانى امام خمینى را به اندازه تمام دنیا دوست دارم. و اگر دستور بدهى تیربارانم كنند، حاضر نیستم حتى یك اهانت به رهبرم بكنم. سرهنگ با عصبانیت به سرباز گفت: دمپایى دهانش بگذار! سرباز آن قدر دمپایى را روى لبهایم فشار داد كه خون آلود شدم؛ اما نگذاشتم آن را در دهانم بگذارد.
منبع :
شمیم یار
[/TD]


[=B Mitra]حزب الله اهل ولایت است و اهل ولایت بودن دشوار است ، پایمردی می خواهد و وفاداری . [=B Mitra]شهید سیدمرتضی آوینی

[=B Mitra]خدایا، ناب و خالصم گردان. به آشیانه دلم جز پرنده عشق خودت راه نده. یاریم کن تا با نفس سرکشم درافتم. یاریم کن که بنده تو باشم و سر به خاک پاک تو نهم و برای تو زندگی کنم و برای تو بمیرم. [=B Mitra]شهید رضا خان محمد

[=B Mitra] ما از مرگ نمیهراسیم، اما میترسیم که بعد از ما، ایمان را سر ببرند. [=B Mitra]شهید مهدي رجب بيگي

[TD="width: 17%"]
[=B Mitra]

[/TD]
[TD="width: 83%"]
[=B Mitra] از خداوند سبحان خواسته‌ام كه نه اسير شوم نه معلول بلكه تمامي پيكرم را خالق منان از من پذيرا باشد و اگر شهادت را نصيبم نمود در صف اول معركه شهيد شوم. [=B Mitra]اميرسياوش مطلع
[/TD]
[TD="width: 100%, colspan: 2, align: center"][=B Mitra]نزديك عمليات بود. مى دانستم دختردار شده. يك روز ديدم سرِ پاكت نامه از جيبش زده بيرون. گفتم «اين چيه؟» گفت «عكس دخترمه.» گفتم «بده ببينمش.» گفت «خودم هنوز نديده مش.» گفتم «چرا؟» گفت «الآن موقع عملياته. مى ترسم مهرِ پدر و فرزندى كار دستم بده. باشه بعد.» شهید مهدی زین الدین
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی

[/TD]


موضوع قفل شده است