جمع بندی «اشهد ان علیا ولی الله» در اذان

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
«اشهد ان علیا ولی الله» در اذان

اشهدن ان علی ولی الله

این عبارت از نظر شرعی جزء اذان محسوب میشود؟یعنی مستند شرعی دارد؟ اگر دارد لطفا روایات را ذکر کنید
واگر مستند شرعی ندارد به چه مجوزی به اذان اضافه شده است؟ واین بدعت نیست؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

عبد آبق;886680 نوشت:
اشهدن ان علی ولی الله

این عبارت از نظر شرعی جزء اذان محسوب میشود؟یعنی مستند شرعی دارد؟ اگر دارد لطفا روایات را ذکر کنید
واگر مستند شرعی ندارد به چه مجوزی به اذان اضافه شده است؟ واین بدعت نیست؟

با سلام و عرض ادب

شيعيان در اذان پس از شهادت بر رسالت پيامبر گرامى(صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، بر ولايت اميرمؤمنان على بن ابى طالب(عليه السَّلام) گواهى مى دهند، و اين مسأله در تمام بلاد شيعى مشاهده مى شود، در اين باره توضيح چند نكته ضرورى است:

1. همه ی فقهاى شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه شهادت ثالثه «شهادت بر ولايت على (عليه السَّلام)» جزء اذان تشریع شده نبوده؛ لذا هنگامى كه فصول اذان را مى شمارند، آن را هجده فصل بيشتر نمى دانند كه عبارتند از:

«4 تكبير، 2 بار شهادت بر وحدانيت خدا، 2 بار شهادت بر رسالت پيامبر(صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، 2 بار «حى على الصلاة»، 2 بار «حى على الفلاح»، 2 بار «حى على خير العمل»، 2 تكبير و 2 بار تهليل».

2. بر این اساس اگر فردى با علم به عدم جزئیت، آنرا در فقرات اذان و اقامه بگوید، چنین امری بدعت بوده وشخص مرتکب کار حرامى شده است.

3. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئيت(رجاءً و یا به عنوان مطلوبیت نفس چنین ذکری) جايز و يا مستحب بوده و اين استحباب، دو مبنا دارد:

الف: على (عليه السَّلام) به حكم قرآن[1] و احاديث رسول گرامى (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، ولىّ خدا ومؤمنین است.[2]

ب: روایت قاسم بن معاویة از امام صادق (عليه السَّلام) که آنحضرت فرمودند: هر گاه به رسالت پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) شهادت داديد بر ولايت على (عليه السَّلام) نيز گواهى دهيد: «إِذا قَالَ أَحدكُمْ لا إِلهَ الّا اللّه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، فَلْيَقُل عَلىٌّ وَلِىُ اللّه».[3]

4. در این میان برخی از فقهای شیعه به واسطه ی وجود برخی از اخبار خاص که حاکی از استحباب چنین عملی در اذان بوده، قائل به استحباب چنین عملی به عنوان جزء مستحبی و نه جزء واجب در اذان شده اند،‌[4] که مبنای چنین گروهی تمسک به قاعده ی تسامح در ادله ی سنن می باشد.[5]

در مقابل برخی دیگر از فقها معتقدند در مورد شهادت ثالثه به واسطه ی گفتار شیخ صدوق(ره) که معتقد به جعل این روایات بوده و همچنین نظر شیخ طوسی(ره) که این اخبار را شاذ دانسته است،[6] امکان تمسک به چنین قاعده ای در مورد این اخبار وجود نداشته؛ لذا گفتن این ذکر تنها باید به قصد روایات عامی باشد که در آنها شهادت به ولایت بعد از ذکر شهادت به رسالت به شکل مطلق مستحب دانسته شده است.[7]

5. با توجه به اینکه در مورد شهادت ثالثه به طور عام و خاص روایاتی موجود است، نمی توان چنین عملی در اذان را (به عنوان مطلوبیت نفس چنین ذکری و ‌نه به عنوان جزئیت)‌ متصف به بدعت نمود؛ زیرا اصطلاحا بدعت در مورد افزودن و یا کاستنی است که قائم به دلیلی شرعی (چه از عمومات و چه از ادله ی خاص) نباشد؛ در حالی که در مورد شهادت ثالثه چنین نبوده و گفتن چنین شهادتی در اذان به قصد قربت مطلقه اشکالی نداشته؛ زیرا چنین امری منطبق بر روایات عام (روایاتی که به صورت کلی بیان داشته که شهادت به ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام مطلوبیت دارد) بوده؛ همچنین بر اساس مبنای کسانی که قاعده ی تسامح در ادله ی سنن را شامل روایات خاص(روایاتی که بیانگر آنند که شهادت به ولایت در اذان مشروع است که سند این روایات ضعیف است) نیز می دانند؛‌ گفتن این شهادت به عنوان جزء مستحبی و نه واجب محکوم به بدعت نخواهد بود.

موفق باشید.


[/HR] [1] . المائده(5)،55: «إِنّما وليُّكُم اللّهُ ورسولُه وَالّذينَ آمَنُوا الّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاهَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاه وَهُمْ راكِعُون* وَمَنْ يَتَوَل اللّه وَرَسُولهُ وَالّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللّه هُمُ الْغالِبُون». شان نزول این آیه تنها در مورد امیرالمومنین(علیه السلام) در روایات شیعه وسنی با اسانید مستفیض نقل شده است.

[2] . مسند احمد، ج5، ص181، ح3061: «أَنْتَ وَلِيِّي فِي كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي‏»؛ سنن النسائي، ج‏5، ص45، ح8148: عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ نَزَلَ غَدِيرَ خُمٍّ، أَمَرَ بَدَوْحَاتٍ فَقُمِمْنَ ثُمَّ قَالَ«كَأَنِّي قَدْ دُعِيتُ فَأَجَبْتُ، إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ، أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخِرِ، كِتَابَ اللَّهِ، وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا، فَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ، وَ أَنَا وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ[2] عَلِيٍّ فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ وَلِيُّهُ، فَهَذَا وَلِيُّهُ، اللهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ. وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»؛ و...

[3] . الاحتجاج، الطبرسی، ج1،ص158.

[4] . رسائل و مسائل، النراقی، ج2، ص155: «قال المجلسی: ولا یبعد کون الشهادة بالولایة من الاجزاء المستحبة للأذان»؛ الحدائق الناضرة،‌البحرانی، ج7، ص404: «أقول لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الاجزاء المستحبة للأذان لشهادة الشيخ و العلامة و الشهيد و غيرهم بورود الاخبار بها»؛ مستند الشیعة، النراقی، ج4، ص488: ««فلا بعد في القول باستحبابها فيه، للتسامح في أدلّته. و شذوذ أخبارها لا يمنع عن إثبات السنن بها، كيف؟! و تراهم كثيرا يجيبون عن الأخبار بالشذوذ، فيحملونها على الاستحباب».

[5] . تَسامُح در ادلّهٔ سنن، قاعدهای فقهی است که فقها بر اساس آن، در ادله و مستندات احکام مستحب سختگیری نمیکنند و شرایط احراز حجیت خبر واحد را ضروری نمیدانند. بر این اساس، ضعف سند روایتی که بیانگر حکم مستحب است، مانع عمل به آن نمی‌شود. دلیل این قاعده برخی روایات است که به اخبار «مَن بَلَغ» مشهورند.(ر.ک: ویکی شیعه،‌ مدخل: تسامح در ادله سنن).

[6] . من لا يحضره الفقيه، ج‌1، ص 291‌ : «وَ الْمُفَوِّضَةُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِي الْأَذَانِ- مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ مَرَّتَيْنِ وَ فِي بَعْضِ رِوَايَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ مَرَّتَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَى بَدَلَ ذَلِكَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً مَرَّتَيْنِ وَ لَا شَكَّ فِي أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ وَ لَكِنْ لَيْسَ ذَلِكَ فِي أَصْلِ الْأَذَانِ وَ إِنَّمَا ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِيُعْرَفَ بِهَذِهِ‌ الزِّيَادَةِ الْمُتَّهَمُونَ بِالتَّفْوِيضِ الْمُدَلِّسُونَ أَنْفُسَهُمْ فِي جُمْلَتِنَا»؛ النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، الطوسی، ص69: «أمّا ما روي في شواذّ الأخبار من قول: «أشهد انّ عليا وليّ اللّه و آل محمّد خير البريّة» فممّا لا يعمل عليه في الأذان و الإقامة. فمن عمل بها كان مخطئا. و لا بأس أن يقتصر الإنسان في حال الاستعجال في الأذان و الإقامة أو في حال السّفر و الضّرورة على مرة مرّة. و لا يجوز ذلك مع الاختيار».

[7] . مصباح الفقیه، آغا رضا الهمدانی، ج11، ص314: ««أقول: و لو لا رمي الشيخ و العلّامة لهذه الأخبار بالشذوذ و ادّعاء الصدوق وضعها، لأمكن الالتزام بكون ما تضمّنته هذه المراسيل- من الشهادة بالولاية و الإمارة و أنّ محمّدا و آله خير البريّة- من الأجزاء المستحبّة للأذان و الإقامة، لقاعدة التسامح... و لكنّ التعويل على قاعدة التسامح في مثل المقام- الذي أخبر من نقل إلينا الخبر الضعيف بوضعه أو شذوذه- مشكل، فالأولى أن يشهد لعليّ عليه السّلام بالولاية و إمرة المؤمنين بعد الشهادتين قاصدا به امتثال العمومات الدالّة على استحبابه، كالخبر المتقدّم، لا الجزئيّة من الأذان أو الإقامة، كما أنّ الأولى و الأحوط الصلاة على محمّد و آله بعد الشهادة له بالرسالة بهذا القصد، و اللّه العالم».

پاسخ بسیار پیچیده بود Wacko

صدرا;890334 نوشت:
گفتار شیخ صدوق(ره) که معتقد به جعل این روایات بوده و همچنین نظر شیخ طوسی(ره) که این اخبار را شاذ دانسته است،

با وجود نظر صریح ومستدل سخن بزرگانی فوق
چه دلیلی بر اجازه خواندن ثالثه وجود دارد وقتی خوانده میشود بالاخره یاجزئ هست یا نیست واگر هست بدعت است واگر جزء نیست دیگه با چه مجوزی خوانده میشود اتفاقا اکثرا به نیست جزئیت میخوانن چون از این تفصیلات اطلاع ندارن وتقلید میکنن
اینکه بگونیم جزء اذان نیست ولی میشه گفت بازی با الفاظ است مخصوصا که فرمودید بعضی قائل به استحباب خواندن ثالثه در اذان هستن خب معنی این چیزی جز قائل شدن جزئیت ثالثه از اذان است ؟

صدرا;890334 نوشت:
گفتن این شهادت به عنوان جزء مستحبی و نه واجب محکوم به بدعت نخواهد بود.

اصل اذان که مستحب است نه واجب
نماز جماعت تراویح هم مستحب است ولی چون به عمل مستحبی شرطی اضافه شده بدعت شده است
عمر هم الفاظی به به اذان اضافه کرد وبدعت انجام داد واشتباه بود حال فرق اضافه کردن ثالثه با عمل عمر چیست؟اگر بدعت است هر دو هست

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


عبد آبق;886680 نوشت:
این عبارت از نظر شرعی جزء اذان محسوب میشود؟

مسأله ى 232ـ اذان و اقامه مستحب است و شهادت سوم ـ خصوصا به قصد اذان يا اقامه ـ بدعت است و هرگز در روايتى حتّى ضعيف هم چنان شهادتى از اجزاى اذان و اقامه نيامده است چنان كه تمامى اين شهادت ها در ضمن سوره هايى در نماز بدعت است، كه هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد،

مثلاً شهادت و گواهى به تصديق معاد ـ كه از اركان دين است ـ در ضمن اذان ،اقامه يا در بين آيات سوره ى حمد در نماز كلاً بدعت است ـ

آرى پس از شهادت دوم كه «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدً رسول اللّه » است برحسب سنت محمّديه و بلكه بالاتر، سنت الهيّه، ضميمه ى آل رسول گرامى واجب است كه «صلى اللّه عليه و آله» بگويى، زيرا اين جمله مشتمل بر تمامى معصومان محمدى صلى الله عليه و آله وسلم پس از حضرتش مى باشد. ولى در ضمن اذان و اقامه و نماز و در ميان آيات حمد و سوره چنان چه گفته شد بدعت است.اما در تشهدِ نماز، صلوات بر آن حضرت و آلش از واجبات نماز مى باشد و در ركوع و سجود و قنوت هم از مستحبات است.

از نظر فقهای شیعه «اشهد ان علیا ولی الله» در اصل تشریع اذان نبوده است، از این‌رو آن را در شمار فرازهای اذان و اقامه نمی‌آورند.[۷]

شیخ صدوق اخباری را که بر جواز شهادت ثالثه در اذان و اقامه دلالت دارند، ساخته غلات می‌داند.[۸]

از نظر شیخ طوسی این روایات شاذ و عامل به آنها(کسی که در اذان و اقامه، شهادت ثالثه را بگوید) خطاکار و گناهکار است.[۹]


منبع:
http://fa.wikishia.net/view/%D8%B4%D...84%D8%AB%D9%87


شاید گفتن این شهادت ثالثه نوعی مقابله‌گرایی شیعه علیه اهل سنت باشد برای این که تأکید کنند علی(ع) امام ماست و بیش‌تر یک اقدام تندروانه است. یکی از استادان دانشگاه، اخیراً، با حرکات عجیبی مقابل دوربین، سعی کرد که از روی پرچم یکی از کشورها رد نشود. در مقابله با این حرکت، عده‌ا‌ی حرکات عجیبی برای توهین به پرچم آن کشور انجام دادند که به این استاد دانشگاه حالی کنند که ما همچنان مخالف این کشوریم. این شهادت ثالثه هم همین وضع را دارد. می‌خواهد به اهل سنت یک چیزهایی را حالی کنند. وگرنه هیچ ربطی به اذان ندارد بلکه بدعت و تحریف دین است و اگر در آینده موجب اشتباه مسلمانان شود، مسئولیت دینی خواهد داشت.

جدای از این، خیلی از تحریفات در دین به وجود آمده است که علمای دینی، آن‌ها که به حقیقت واقفند، به خاطر مصلحت‌اندیشی‌هایی به صراحت در مقابلشان موضع نمی‌گیرند (مثل مسألۀ قداست مسجد جمکران).

عبد آبق;890573 نوشت:
با وجود نظر صریح ومستدل سخن بزرگانی فوق
چه دلیلی بر اجازه خواندن ثالثه وجود دارد وقتی خوانده میشود بالاخره یاجزئ هست یا نیست واگر هست بدعت است واگر جزء نیست دیگه با چه مجوزی خوانده میشود اتفاقا اکثرا به نیست جزئیت میخوانن چون از این تفصیلات اطلاع ندارن وتقلید میکنن
اینکه بگونیم جزء اذان نیست ولی میشه گفت بازی با الفاظ است مخصوصا که فرمودید بعضی قائل به استحباب خواندن ثالثه در اذان هستن خب معنی این چیزی جز قائل شدن جزئیت ثالثه از اذان است ؟

اصل اذان که مستحب است نه واجب
نماز جماعت تراویح هم مستحب است ولی چون به عمل مستحبی شرطی اضافه شده بدعت شده است
عمر هم الفاظی به به اذان اضافه کرد وبدعت انجام داد واشتباه بود حال فرق اضافه کردن ثالثه با عمل عمر چیست؟اگر بدعت است هر دو هست

با سلام و عرض ادب

1) تذکر این نکته لازم است که همچنان که گفته شد بدعت زیاد نمودن و یا کاستن به قصد ورود در شریعت است، بدون آنکه هیچ نص عام و یا خاصی در مورد آن یافت گردد؛ در غیر این صورت یعنی در صورتی که عمل منطبق بر دلیل خاص و یا عامی بوده باشد، چنین امری خارج از حیطه ی بدعت خواهد بود.
در مورد شهادت ثالثه نیز، هر چند چنین فقره ای در اذان تشریع شده بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نبوده؛[1] اما از آنجا که شهادت بر ولایت متمم شهادت بر رسالت بوده و بر این امر آیه ی ولایت و برخی روایات به شکل عام دلالت داشته (که هر گاه شهادت و گواهی بر رسالت دادید بر ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) نیز شهادت دهید)، گفتن چنین شهادتی به قصد رجاء و امید مطلوبیت و یا استحباب آن توصیه شده است که در این باب برخی از فقها برای متمایز ساختن چنین فقره ای از فقرات اذان، آنرا یک بار و یا به اشکالی همچون «وانّ علیا ولی الله؛‌ با عطف بر شهادت به رسول) بیان داشته اند.

2) در انجام وظایف شرعی وظیفه مکلفی که خود قدرت استنباط احکام شرعی را نداشته، عمل به فتوای فقیه اعلم است؛ لذا همچنان که در سایر موارد مکلف عمل خویش را منطبق با فتوای فقیه اعلم می نماید در این مساله نیز باید نظر فقیه خود را بداند .

3) اصل اذان و اقامه جزو مستحبات موکّد است؛ اما رعایت ترتیب بین فقرات آن واجب می باشد.

4) مقایسه ی چنین عملی با نماز تراویح مقایسه ای اشتباه است؛ زیرا هر چند که اصل نماز تراویح مستحب بوده؛ امّا خواندن نمازهای مستحبی به شکل جماعت مورد نهی شارع مقدس است؛ واین در حالی است که اهل سنت چنین نمازی با این هیئت را به قصد ورد در شریعت می خوانند؛ در حالی که اصلی بر اساس اعتقاد ما نداشته و مورد نهی است.

5) در میزان تشخیص بدعت از سنت و چهارچوب تشخیص آن، همچون سایر مباحث و موضوعات فقهی، وظیفه ی مکلف رجوع به نظر مجتهد اعلم می باشد.

موفق باشید.


[/HR] [1] . و سخن مرحوم شیخ صدوق نیز در صورت زیاد نمودن به قصد جزئیت است.

رضا ثقلین;890640 نوشت:


مسأله ى 232ـ اذان و اقامه مستحب است و شهادت سوم ـ خصوصا به قصد اذان يا اقامه ـ بدعت است و هرگز در روايتى حتّى ضعيف هم چنان شهادتى از اجزاى اذان و اقامه نيامده است چنان كه تمامى اين شهادت ها در ضمن سوره هايى در نماز بدعت است، كه هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد،

مثلاً شهادت و گواهى به تصديق معاد ـ كه از اركان دين است ـ در ضمن اذان ،اقامه يا در بين آيات سوره ى حمد در نماز كلاً بدعت است ـ

آرى پس از شهادت دوم كه «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدً رسول اللّه » است برحسب سنت محمّديه و بلكه بالاتر، سنت الهيّه، ضميمه ى آل رسول گرامى واجب است كه «صلى اللّه عليه و آله» بگويى، زيرا اين جمله مشتمل بر تمامى معصومان محمدى صلى الله عليه و آله وسلم پس از حضرتش مى باشد. ولى در ضمن اذان و اقامه و نماز و در ميان آيات حمد و سوره چنان چه گفته شد بدعت است.اما در تشهدِ نماز، صلوات بر آن حضرت و آلش از واجبات نماز مى باشد و در ركوع و سجود و قنوت هم از مستحبات است.

از نظر فقهای شیعه «اشهد ان علیا ولی الله» در اصل تشریع اذان نبوده است، از این‌رو آن را در شمار فرازهای اذان و اقامه نمی‌آورند.[۷]

شیخ صدوق

اخباری را که بر جواز شهادت ثالثه در اذان و اقامه دلالت دارند، ساخته غلات می‌داند.[۸]

از نظر شیخ طوسی این روایات شاذ و عامل به آنها(کسی که در اذان و اقامه، شهادت ثالثه را بگوید) خطاکار و گناهکار است.

[۹]

با سلام و عرض ادب

1) با تمام احترامی که برای صاحب این فتوا قائلم؛ اما سخن ایشان در این موضوع فقهی صحیح نمی باشد؛‌ زیرا علاوه بر وجود روایات عام،‌ روایات خاصی نیز بوده؛ هرچند مورد عمل فقها نبوده که مرحوم شیخ این روایات را شاذ دانسته و مرحوم شیخ صدوق آنها را از وضع مفوضه دانسته است.
بنابراین روایات خاص دال بر جزئیت موجود بوده که این اخبار از دیدگاه شیخ صدوق محکوم به وضع می باشند و از دیدگاه شیخ طوسی شاذ؛ لذا روایت ضعیف به این مضمون موجود بوده که البته ضعف آن شدید بوده و به واسطه ی چنین امری این روایات مورد عمل فقها نبوده؛ بلکه مستند آنها روایات عام بوده که در نتیجه فتوای آنان نیز بر حرمت اعتقاد جزئیت و جواز به نیت امید مطلوبیت و یا استحباب نفس عمل تعلق یافته است.

2) در پاسخ اینکه اگر شهادت ثالثه در اذان مستحب است چرا در تشهد گفتن آن حرام است می گوییم:

الف) اذان و اقامه از مقدمات نماز و خارج از حقیقت نماز بوده در حالی که تشهد از اجزای نماز و داخل در حقیقت نمازمی باشد و فرق میان این دو آشکار است؛ لذا طهارت(از حدث و خبث) در اذان شرط صحت آن نبوده و(نفس) تکلّم در اثنای اذان و اقامه نیز مبطل آن نمی باشد؛ در حالی که تکلم در حین تشهد مبطل صلاه خواهد بود.

ب) روایات صریح در آن است که تشهد تنها شامل دو شهادت بوده؛ لذا ادله ی عام دال بر شهادت ثالثه شامل آن نبوده؛ بخلاف اذان که در آن تمسک به اطلاق ادله ی عام می گردد؛ لذا فقها شهادت ثالثه در این فقره را جایز نداسته اند.

3) مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین در باب نسبت بدعت به شهادت ثالثه کلامی دارند که توجه به آن لازم است:

«كسى كه گفتن: «اشهد انّ امير المؤمنين عليّا ولى اللّه» را بدعت دانسته، به خطا رفته؛ زيرا معمولا مؤذنها در بين هر بندى، جمله‏هايى از قبيل: «الصلاة و السلام عليك يا رسول اللّه»! يا قبل از اذان مى‏گويند: «الحمد للّه لم يتخذ صاحبة و لا ولدا» و غيره. در صورتى كه اينها از شارع مقدس در اذان نرسيده است و قطعا بدعت و حرام هم نيست؛ زيرا مؤذنها آنها را جزء بندهاى اذان نمى‏دانند؛ بلكه به ادله ی عمومى كه شامل آنها شود آن را ذكر مى‏كنند، همينطور شهادت به ولايت على(عليه السّلام) نيز بعد از شهادت به رسالت پيغمبر اكرم(صلّى اللّه عليه‏و آله) همان حكم را دارد. علاوه بر آن، سخنان كوتاه آدميان، اذان و اقامه را باطل نمى‏كند و گفتن آن در اثناى اذان و اقامه، حرام نيست. پس اين حرام و بدعت از كجا آمد است. و منظور از اين تفرقه انداختن در بين صفوف‏ مسلمين‏ در اين عصر چيست»![1]

4) در مورد کلام شیخ طوسی(ره) و تفسیر صحیح کلام ایشان به این تاپیک مراجعه فرمائید :

http://www.askdin.com/showthread.php?t=28497&page=4

موفق باشید.




[/HR] [1] . اجتهاد در مقابل نص، سید عبدالحسین شرف الدین، ص 317.

سؤال اوّل:
شهادت به ولایت امام علی(علیه السلام) در اذان، آیا جزو فقرات اذان است؟ در غیر این صورت آیا گفتن چنین فقره ای در اذان موجب بدعت نیست؟

پاسخ:

شيعيان در اذان پس از شهادت بر رسالت پيامبر گرامى(صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، بر ولايت اميرمؤمنان على بن ابى طالب(عليه السَّلام) گواهى مى دهند، و اين مسأله در تمام بلاد شيعى مشاهده مى شود، در اين باره توضيح چند نكته ضرورى است:

1. همه ی فقهاى شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه شهادت ثالثه «شهادت بر ولايت على (عليه السَّلام)» جزء اذان تشریع شده نبوده؛ لذا هنگامى كه فصول اذان را مى شمارند، آن را هجده فصل بيشتر نمى دانند كه عبارتند از:

«4 تكبير، 2 بار شهادت بر وحدانيت خدا، 2 بار شهادت بر رسالت پيامبر(صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، 2 بار «حى على الصلاة»، 2 بار «حى على الفلاح»، 2 بار «حى على خير العمل»، 2 تكبير و 2 بار تهليل».

2. بر این اساس اگر فردى با علم به عدم جزئیت شهادت بر ولایت، آنرا در فقرات اذان و اقامه به قصد جزئیت بگوید، چنین امری بدعت بوده وشخص مرتکب کار حرامى می شود.

3. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئيت(رجاءً و یا به عنوان مطلوبیت نفس چنین ذکری) جايز و يا مستحب بوده و اين استحباب، دو مبنا دارد:

الف: على (عليه السَّلام) به حكم قرآن[1] و احاديث رسول گرامى (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)، ولىّ خدا ومؤمنین است.[2]

ب: روایت قاسم بن معاویة از امام صادق (عليه السَّلام) که آنحضرت فرمودند: هر گاه به رسالت پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) شهادت داديد بر ولايت على (عليه السَّلام) نيز گواهى دهيد: «إِذا قَالَ أَحدكُمْ لا إِلهَ الّا اللّه مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه، فَلْيَقُل عَلىٌّ وَلِىُ اللّه».[3]

4. در این میان برخی از فقهای شیعه به واسطه ی وجود برخی از اخبار خاص که حاکی از استحباب چنین عملی در اذان بوده، قائل به استحباب چنین عملی به عنوان جزء مستحبی و نه جزء واجب در اذان شده اند،‌[4] که مبنای چنین گروهی تمسک به قاعده ی تسامح در ادله ی سنن می باشد.[5]

در مقابل برخی دیگر از فقها معتقدند در مورد شهادت ثالثه به واسطه ی گفتار شیخ صدوق(ره) که معتقد به جعل این روایات بوده و همچنین نظر شیخ طوسی(ره) که این اخبار را شاذ دانسته است،[6] امکان تمسک به چنین قاعده ای در مورد این اخبار وجود نداشته؛ لذا گفتن این ذکر تنها باید به قصد روایات عامی باشد که در آنها شهادت به ولایت بعد از ذکر شهادت به رسالت به شکل مطلق مستحب دانسته شده است.[7]

5. با توجه به اینکه در مورد شهادت ثالثه به طور عام و خاص روایاتی موجود است، نمی توان چنین عملی در اذان را (به عنوان مطلوبیت نفس چنین ذکری و ‌نه به عنوان جزئیت)‌ متصف به بدعت نمود؛ زیرا اصطلاحا بدعت در مورد افزودن و یا کاستنی است که قائم به دلیلی شرعی (چه از عمومات و چه از ادله ی خاص) نباشد؛ در حالی که در مورد شهادت ثالثه چنین نبوده و گفتن چنین شهادتی در اذان به قصد قربت مطلقه اشکالی نداشته؛ زیرا چنین امری منطبق بر روایات عام (روایاتی که به صورت کلی بیان داشته که شهادت به ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام مطلوبیت دارد) بوده؛ همچنین بر اساس مبنای کسانی که قاعده ی تسامح در ادله ی سنن را شامل روایات خاص(روایاتی که بیانگر آنند که شهادت به ولایت در اذان مشروع است که سند این روایات ضعیف است) نیز می دانند؛‌ گفتن این شهادت به عنوان جزء مستحبی و نه واجب محکوم به بدعت نخواهد بود.

6. مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین در باب عدم نسبت بدعت به شهادت ثالثه می نویسند:
«كسى كه گفتن: «اشهد انّ امير المؤمنين عليّا ولى اللّه» را بدعت دانسته، به خطا رفته؛ زيرا معمولا مؤذنها در بين هر بندى، جمله‏ هايى از قبيل: «الصلاة و السلام عليك يا رسول اللّه»! يا قبل از اذان مى‏ گويند: «الحمد للّه لم يتخذ صاحبة و لا ولدا» و غيره. در صورتى كه اينها از شارع مقدس در اذان نرسيده است و قطعا بدعت و حرام هم نيست؛ زيرا مؤذنها آنها را جزء بندهاى اذان نمى‏ دانند؛ بلكه به ادله ی عمومى كه شامل آنها شود آن را ذكر مى‏ كنند، همين طور شهادت به ولايت على(عليه السّلام) نيز بعد از شهادت به رسالت پيغمبر اكرم(صلّى اللّه عليه ‏و آله) همان حكم را دارد. علاوه بر آن، سخنان كوتاه آدميان، اذان و اقامه را باطل نمى‏ كند و گفتن آن در اثناى اذان و اقامه، حرام نيست. پس اين حرام و بدعت از كجا آمد است. و منظور از اين تفرقه انداختن در بين صفوف‏ مسلمين‏ در اين عصر چيست»![8]

سؤال دوم: اگر شهادت ثالثه در اذان مستحب است چرا در تشهد گفتن آن حرام است؟

جواب: اذان و اقامه از مقدمات نماز و خارج از حقیقت نماز بوده در حالی که تشهد از اجزای نماز و داخل در حقیقت نمازمی باشد و فرق میان این دو آشکار است؛ لذا طهارت(از حدث و خبث) در اذان شرط صحت آن نبوده و صرف سخن گفتن در اثنای اذان و اقامه نیز موجب بطلان آن نخواهد بود؛ در حالی که سخن گفتن در اثنای تشهد موجب بطلان نماز است.

همچنین روایات صریح در آن است که تشهد نماز تنها شامل دو شهادت(شهادت بر توحید و شهادت بر رسالت) بوده؛ لذا به واسطه ی چنین تصریحی نمی توان تمسک به ادله ی عام دال بر مطلوبیت اقرار به شهادت ثالثه بعد از اقرار به شهادت بر رسالت نمود؛ بخلاف اذان که در آن تمسک به اطلاق ادله ی عام می گردد. به واسطه ی وجود چنین تفاوتی فقها بیان شهادت ثالثه در تشهد نماز را جایز نمی دانند.

پی نوشت:

[1] . المائده(5)،55: «إِنّما وليُّكُم اللّهُ ورسولُه وَالّذينَ آمَنُوا الّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاهَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاه وَهُمْ راكِعُون* وَمَنْ يَتَوَل اللّه وَرَسُولهُ وَالّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللّه هُمُ الْغالِبُون». شان نزول این آیه تنها در مورد امیرالمومنین(علیه السلام) در روایات شیعه وسنی با اسانید مستفیض نقل شده است.

[2] . مسند احمد، احمد بن حنبل، ج5، ص178، ح3061، مؤسسة الرسالة-لبنان: «أَنْتَ وَلِيِّي فِي كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي‏»؛ سنن الکبری، احمد بن شعیب النسائی، ج‏5، ص45، ح8148، دارالکتب العلمیة: «عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ نَزَلَ غَدِيرَ خُمٍّ، أَمَرَ بَدَوْحَاتٍ فَقُمِمْنَ ثُمَّ قَالَ: «كَأَنِّي قَدْ دُعِيتُ فَأَجَبْتُ، إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ، أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخِرِ، كِتَابَ اللَّهِ، وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا، فَإِنَّهُمَا لَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ، وَ أَنَا وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ، ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ فَقَالَ: مَنْ كُنْتُ وَلِيُّهُ، فَهَذَا وَلِيُّهُ، اللهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ. وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»؛ و...

[3] . الاحتجاج، الطبرسی، ج1،ص158.

[4] . رسائل و مسائل، النراقی، ج2، ص155: «قال المجلسی: ولا یبعد کون الشهادة بالولایة من الاجزاء المستحبة للأذان»؛ الحدائق الناضرة،‌البحرانی، ج7، ص404: «أقول لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الاجزاء المستحبة للأذان لشهادة الشيخ و العلامة و الشهيد و غيرهم بورود الاخبار بها»؛ مستند الشیعة، النراقی، ج4، ص488: «فلا بعد في القول باستحبابها فيه، للتسامح في أدلّته. و شذوذ أخبارها لا يمنع عن إثبات السنن بها، كيف؟! و تراهم كثيرا يجيبون عن الأخبار بالشذوذ، فيحملونها على الاستحباب».

[5] . تَسامُح در ادلّهٔ سنن، قاعدهای فقهی است که فقها بر اساس آن، در ادله و مستندات احکام مستحب سختگیری نمیکنند و شرایط احراز حجیت خبر واحد را ضروری نمیدانند. بر این اساس، ضعف سند روایتی که بیانگر حکم مستحب است، مانع عمل به آن نمی‌شود. دلیل این قاعده برخی روایات است که به اخبار «مَن بَلَغ» مشهورند.(ر.ک: ویکی شیعه،‌ مدخل: تسامح در ادله سنن).

[6] . من لا يحضره الفقيه، الصدوق، ج‌1، ص 291‌: «وَ الْمُفَوِّضَةُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِي الْأَذَانِ- مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ مَرَّتَيْنِ وَ فِي بَعْضِ رِوَايَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ مَرَّتَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَى بَدَلَ ذَلِكَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً مَرَّتَيْنِ وَ لَا شَكَّ فِي أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ وَ لَكِنْ لَيْسَ ذَلِكَ فِي أَصْلِ الْأَذَانِ وَ إِنَّمَا ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِيُعْرَفَ بِهَذِهِ‌ الزِّيَادَةِ الْمُتَّهَمُونَ بِالتَّفْوِيضِ الْمُدَلِّسُونَ أَنْفُسَهُمْ فِي جُمْلَتِنَا»؛ النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، الطوسی، ص69: «أمّا ما روي في شواذّ الأخبار من قول: «أشهد انّ عليا وليّ اللّه و آل محمّد خير البريّة» فممّا لا يعمل عليه في الأذان و الإقامة. فمن عمل بها كان مخطئا. و لا بأس أن يقتصر الإنسان في حال الاستعجال في الأذان و الإقامة أو في حال السّفر و الضّرورة على مرة مرّة. و لا يجوز ذلك مع الاختيار».

[7] . مصباح الفقیه، آغا رضا الهمدانی، ج11، ص314: «أقول: و لو لا رمي الشيخ و العلّامة لهذه الأخبار بالشذوذ و ادّعاء الصدوق وضعها، لأمكن الالتزام بكون ما تضمّنته هذه المراسيل- من الشهادة بالولاية و الإمارة و أنّ محمّدا و آله خير البريّة- من الأجزاء المستحبّة للأذان و الإقامة، لقاعدة التسامح... و لكنّ التعويل على قاعدة التسامح في مثل المقام- الذي أخبر من نقل إلينا الخبر الضعيف بوضعه أو شذوذه- مشكل، فالأولى أن يشهد لعليّ عليه السّلام بالولاية و إمرة المؤمنين بعد الشهادتين قاصدا به امتثال العمومات الدالّة على استحبابه، كالخبر المتقدّم، لا الجزئيّة من الأذان أو الإقامة، كما أنّ الأولى و الأحوط الصلاة على محمّد و آله بعد الشهادة له بالرسالة بهذا القصد، و اللّه العالم».

[8] . اجتهاد در مقابل نص، سید عبدالحسین شرف الدین، ص 317.

سؤال:

اگر شهادت ثالثه در اذان مستحب است چرا در تشهد گفتن آن نه تنها مستحب نبوده؛ بلکه حرام است؟

پاسخ:

اذان و اقامه از مقدمات نماز و خارج از حقیقت نماز بوده در حالی که تشهد از اجزای نماز و داخل در حقیقت نمازمی باشد و فرق میان این دو آشکار است؛ لذا طهارت(از حدث و خبث) در اذان شرط صحت آن نبوده و(نفس) تکلّم در اثنای اذان و اقامه نیز مبطل آن نمی باشد؛ در حالی که تکلم در حین تشهد مبطل صلاه خواهد بود.
همچنین روایات صریح در آن است که تشهد تنها شامل دو شهادت بوده؛ لذا ادله ی عام دال بر شهادت ثالثه شامل آن نبوده؛ بخلاف اذان که در آن تمسک به اطلاق ادله ی عام می گردد؛ لذا فقها شهادت ثالثه در این فقره را جایز نداسته اند.
مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین در باب نسبت بدعت به شهادت ثالثه کلامی دارند که توجه به آن لازم است:
«كسى كه گفتن: (اشهد انّ امير المؤمنين عليّا ولى اللّه) را بدعت دانسته، به خطا رفته؛ زيرا معمولا مؤذنها در بين هر بندى، جمله‏ هايى از قبيل: (الصلاة و السلام عليك يا رسول اللّه)! يا قبل از اذان مى‏ گويند: (الحمد للّه لم يتخذ صاحبة و لا ولدا) و غيره. در صورتى كه اينها از شارع مقدس در اذان نرسيده است و قطعا بدعت و حرام هم نيست؛ زيرا مؤذنها آنها را جزء بندهاى اذان نمى‏ دانند؛ بلكه به ادله ی عمومى كه شامل آنها شود آن را ذكر مى‏ كنند، همينطور شهادت به ولايت على(عليه السّلام) نيز بعد از شهادت به رسالت پيغمبر اكرم(صلّى اللّه عليه‏ و آله) همان حكم را دارد.
علاوه بر آن، سخنان كوتاه آدميان، اذان و اقامه را باطل نمى‏ كند و گفتن آن در اثناى اذان و اقامه، حرام نيست. پس اين حرام و بدعت از كجا آمد است. و منظور از اين تفرقه انداختن در بين صفوف‏ مسلمين‏ در اين عصر چيست»![1]


--------------------------------
[1] . اجتهاد در مقابل نص، سید عبدالحسین شرف الدین، ص 317.
موضوع قفل شده است