-:¦:- کتاب مالتی مدیای زیبای اسک دین -:¦:- 84 کرامت از امام رضا(ع)
تبهای اولیه
دلا منال كه دلدار ما رضا است رضا ز فتنه هاى زمان و زشرّ مردم دون بهر مرض كه شوى مبتلا بوى كن روى ز قاطعان ره دين نه خوف دار نه بيم بهر بليّه كه گشتى دچار باك مدار ز جور روى زمين گر شوى چو شب تاريك بود اميد بفرياد ما رسد در حشر با تبریک میلاد امام رضا(ع) به همه شما کتاب کرامت الرضویه تقدیم همه شما خوبان
غمين مباش كه غمخوار ما رضا است رضا
مترس چونكه نگه دار ما رضا است رضا
طبيب درد و پرستار ما رضا است رضا
چرا كه قافله سالار ما رضا است رضا
يقين بدان كه مددكار ما رضا است رضا
چراغ راه شب تار ما رضا است رضا
ز آنكه در دو جهان يار ما رضا است رضا
با تشکر از زحمات بردار عزیزم جناب گل لیلای عزیز
با نام رضا به سينه ها گل بزنيد
، با اشك به بارگاه او پل بزنيد،
فرمود كه هر زمان گرفتار شديد
بردامن ما دست توسل بزنيد
با تشکر از جناب گل لیلا و جناب مهدی.واقعا کار زیبا و مفیدی شده.
اجرتون با خود آقا
مرحوم شيخ عبدالخالق بخارائى پيشنماز نقل فرمود كه پسرى نابينا از اهل بخارا در اول شب 29 رجب سنه 1358 شفا يافت كه از حالات او مطلع بود فرمود:
پدر اين پسر در بخارا وفات نمود مادرش او را برداشت از بخارا به مشهد آورد و بحضرت على ابن موسى الرضا (ع ) پناهنده گرديد. چند وقتى نگذشت كه مادرش هم از دنيا رفت و آن پسر بيكس و تنها ماند. و در حجره اى از سراى بخارائيها بتنهائى بسر مى برد.
شبى در حجره تنها بود ترسى به او روى داد و در اثر آن ترس چشمهايش آب آورد و نابينا شد.
چون كسى را نداشت من ترحما او را بردم نزد دكتر فاصل كه در مشهد مقدس معروف بود به تخصص در معالجه چشم . چون دكتر چشم او را ديد به بهانه اى گفت دو روز ديگر او را بياوريد. پس از دو روز ديگر خود پسر رفته بود. دكتر بهانه ديگر آورده بود كه شيشه معاينه شكسته .
لذا پسر ماءيوسانه بجاى خود برمى گردد و در آن سراى بخارائيها يكنفر يهودى بوده از كسانيكه در مشهد معروفند به جديدالاسلام . چون از بيكسى و نابينائى آن پسر خبر داشته گفته بود: كه من حاضرم تا صد تومان براى معالجه چشم اين پسر بدهم .
پسر اين سخن را كه شنيد گفت من پول جديد را نمى خواهم بلكه شفاى خود را از حضرت رضا (ع ) مى خواهم . سپس بقصد شفا گرفتن به دارالسياده مباركه رضويه مى رود و پشت پنجره نقره متوسل بامام هشتم ارواحناه فداه مى شود.
خودش گفت در آن وقت مرا خواب ربود، ناگاه ديدم سيد بزرگوارى از ضريح مطهر بيرون آمد لباس سفيد در بر و شال سبزى بر كمر داشت و سر مقدسش برهنه بود بمن فرمود:
چه مى خواهى ؟ عرض كردم چشمهاى خود را مى خواهم !
حضرت يكدست پشت سر من گذاشت و دست ديگر را بچشمهاى من كشيد و من از خواب بيدار شدم در حالتيكه چشمهاى خود را روشن و همه جا و همه چيز را مى ديدم و مى بينم .
در پناهت آمدم من يا على موسى الرضا (ع )
بر عطايت آمدم من يا على موسى الرضا (ع )
كوى تو صد طور موسى نور تو نور خدا
گيتى از نور تو روشن يا على موسى الرضا (ع )
شد تجلّى نور تو در طور از بهر كليم
موسى در طور تو ماءمن يا على موسى الرضا (ع )
كسب انوار از شعاع قبه ات گردون كند
جان تو و گردون بود تن يا على موسى الرضا (ع )
آستانت به ز رضوانست و جنات لقاست
دربر عشاقت احسن يا على موسى الرضا (ع )
كى برابر آستانت را بود خلد برين
لغو باشد اين چنين ظن يا على موسى الرضا (ع )
مستمندان درت شاهند و شاهانند حقير
بر درت هستم سگى من ، يا على موسى الرضا (ع )
منبع : -:¦:- کتاب مالتی مدیای 84 کرامت از امام رضا(ع)-:¦:-
[FONT=Georgia]عرض سلام و درود فراوان و تشکر از مهندس گل لیلا عزیز و آقا مـهـدی گل:Gol:
همیشه زیر سایه ی امام عصر (عج) موفق و مؤید باشید...
[FONT=Georgia]
علی یارتون:Gol:
حق نگهدارتون:Gol:
خانمى علويه (سيده ) كه از اهل زهد و تقوى بود و مواظبت باوقات نمازهاى خود و ساير عبادات داشت و بواسطه تنگدستى و پريشانى دوازده تومان قرض دار شده بود و چون تمكن از اداى قرض خود نداشت در شب جمعه پنجم ربيع الثانى 1331 توسل بامام هشتم حضرت ابى الحسن الرضا (ع ) جسته و الحاح بسيار كرده كه مرا از قرض آسوده فرما. پس خوابش ربوده .
در خواب باو گفته شد كه شب جمعه ديگر بيا تا قرضت را ادا كنيم . لذا در اين شب جمعه بحرم مطهر تشرف پيدا كرده و انتظار مرحمتى آن حضرت را داشت .
تا قريب به ساعت هشت از شب ، بعد از خواندن دعاى شريف كميل چون حرم مطهر بالنسبه خلوت شده بود، آمد در پيش روى مبارك حضرت نشست در انتظار كه آيا امام (ع ) چگونه قرض او را مى دهد.
چون خبرى نشد عرض كرد مگر شما نفرموديد شب جمعه ديگر قرض تو را مى دهم و امشب شب موعد است و وعده شما خلف ندارد.
ناگهان از بالاى سر او قنديلهاى طلا كه بهم اتصال داشت بهم خورده و يكى از آنها از بالاى سر آن زن فرود آمده و منحرف شده و برابر زانوى آن زن به زمين رسيد و عجب اين است كه چون گوى بلند شده و در دامن علويه قرار گرفت .
حاضرين از اين امر تعجب نموده و بر سر آن علويه هجوم آوردند به نحوى كه نزديك بود صدمه اى باو برسد، پس خبر به توليت وقت كه مرتضى قلى خان طباطبائى بود دادند، آن علويه را طلبيد و وجهى بوى داد و قنديل را گرفت لكن آن علويه محترمه با ورع بيشتر از دوازده تومان برنداشت و گفت من اين مبلغ را به جهت قرض خود خواسته ام و بيش از اين احتياج ندارم .
ما بدين درگه باميد گدائى آمديم منبع : -:¦:- کتاب مالتی مدیای 84 کرامت از امام رضا(ع)-:¦:-
بنده آسا رو بدرگاه خدائى آمديم
خسته دل بر بسته پا بشكسته دست آشفته حال
سوى اين در با همه بيدست وپائى آمديم
هر كه سر بر خاك ايندر شود حاجت رواست
ما باميدى پى حاجت روائى آمديم
پادشاهان جبهه مى سايند بر اين خاك راه
ماگدايان نيز بهر جَبهه سائى آمديم
خاك درگاه همايون تو چون فرّ همااست
از پى تحصيل اين فرّ همائى آمديم
وعده دادى بى نوايانرا گَهِ درماندگى
درگه درماندگى و بى نوائى آمديم
از ازل بوديم بر الطاف تو اميدوار
تا ابد با قول لا تَقْطَعْ رَجائى آمديم
یا قدیر...
:Gol:اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم:Gol:
چه جالب! عکس اون قندیل مبارک هست؟ یا از مشهدی های سایت کسی هست که دیده باشتش؟
سلام
میلاد با سعادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه آلاف تهیت و ثناء بر همگان مبارک باد
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol: