امامت و خلافت از دیدگاه اهل سنت
ارسال شده توسط صدرا در چهارشنبه, ۱۳۹۰/۱۰/۲۸ - ۲۲:۰۸علماى اهل سنت درباره مسأله امامت و خلافت، ديدگاههاى گوناگونى را مطرح كرده اند. اين ديدگاهها نه تنها از سبك و سلوك واحدى برخوردار نيستند، بلكه ميان آنچه درباره امامت و خلافت گفته و نظر داده اند، و آنچه در عمل بدان معتقد و متعهد شده اند فرسنگها فاصله است؛ زيرا از بررسى ديدگاههاى اهل سنت درباره امامت بدست مى آيد كه:
1. اهل سنت از يك سو امامت را به عنوان رياست عام و فراگير در امور دين و دنيا، و نيز به عنوان جانشينى پيامبر صلی الله علیه و آله معرفى مى كنند[1] ، و از سوى ديگر مى گويند: امامت از جايگاه مهم دينى و عقيدتى برخوردار نبوده، بحث و اثبات آن به استدلالات و براهين عقلى نياز ندارد، بلكه از قبيل مسايل فرعى فقهى بشمار مى آيد![2]
2. اهل سنت در يكجا عدالت، علم، اجتهاد و بصير بودن را از شرايط امام و خليفه مسلمانان مى دانند[3]، و در جاى ديگر مى گويند: اگر جاهلِ فاسقِ ظالمى بر كرسى خلافت تكيه زند، و با اعمال خلاف اسلام و قرآن خود موجب تعطيل شدن حدود الهى، و وارد شدن ظلم و جور بر مسلمانان، و نيز باعث تضييع حقوق آنان شود، از صلاحيت نمى افتد و نبايد از خلافت عزل شود![4]
3- عده اى از اهل سنت تعيين جانشين از سوى خليفه پيش را مطرح و برخى ديگر تعيين خليفه توسط شوراى خاص را ذكر مى كنند، و گروهى ديگر مى گويند حتى اگر كسى از راه قهر و غلبه، يعنى به زور اسلحه و قدرت نظامى هم منصب خلافت را اشغال كرده، هر چند كه فاسق و جاهل باشد او خليفه واجب الطّاعه مسلمين است![5]
بنابراين، اگر خلافت و جانشينى پيامبر صلی الله علیه و آله بنابر آنچه كه اهل سنت مى گويند از نوع مسايل فقهى و فروع دينى باشد، نه از نوع مسايل مهم عقيدتى- دينى، پس مخالفت با چنين خليفه اى و نپذيرفتن خلافت او، در صورتى كه مخالف، حجت شرعى و عقلى داشته باشد، موجب كفر و فسق او نخواهد بود، بلكه از نوع مخالفت مجتهدى با مجتهد ديگر در اجتهاد و استنباط خواهد بود.
واین در حالی است که در برخی متون فقهی و اعتقادی اهل سنت مخالفین با خلافت ابوبکر و عمر کافر شمرده شده اند!
[1] . ر. ك. شرح مقاصد، امام سعدالدين تفتازانى، ج 5، ص 232، انتشارات شريف رضى، قم؛ شرح مواقف، متن از ايجى و شرح ازعلى بن محمد جرجانى، ج 8، ص 344، انتشارات شريف رضى، قم.
[2] . الهيات، سبحانى، ج 2، ص 511، نشر مركز عالمى للدراسات الاسلاميه به نقل از الاقتصاد فى الاعتقاد، غزالى، ص 234؛ شرح مواقف، ج 8، ص 344.
[3] . ر. ك. شرح مقاصد، ج 5، ص 232. «يشترط أن يكون مكلفا، مسلما، عدلا، حرا، ذكرا، مجتهدا، شجاعا، ذا رأي و كفاية، سميعا، بصيرا، ناطقا، قريشيا...».
[4] . الهيات، سبحانى، ج 2، ص 518 به نقل از التمهيد، باقلانى، ص 181؛ و شرح مقاصد، ج 5، ص 233.
[5] . ر. ك. احكام السلطانيه، ابوالحسن ماوردى، ص 6- 9؛ و الهيات، ج 2، ص 522- 524.