پارهاى از خرافات اعراب جاهليت
ارسال شده توسط رضا در یکشنبه, ۱۳۸۹/۰۷/۲۵ - ۰۲:۳۱با سلام
عربهاى جاهليت عقايد خرافى بسيارى نيز داشتند كهشمهاى از آنها را«ابشهى»در كتاب«المستطرف»و ابن ابىالحديد در شرح نهج البلاغه (4) نقل كردهاند كه از نظر اطلاع ازانحطاط فكرى آنان و خدمت بزرگى كه آئين مقدس اسلام وپيامبر گرامى آن به آنها كرد تذكر برخى از آنها در اينجا بد نيست كه از آنجمله مىنويسند:
بسيارى از آنها هنگامى كه مىخواستند به سفرى بروندشاخه گل«رتم» (5) را گره مىزدند و چون باز مىگشتند به سراغآن گره مىرفتند و چنانچه آن گره باز شده بود معتقد بودند كه زنآنها در غياب به آنها خيانت ناموسى كرده و اگر گره باز نشدهبود مطمئن مىشدند كه زنشان در غياب خيانتى به ايشاننكرده!...
و يا اينكه هرگاه دچار خشكسالى مىشدند درختهائى مانند«سلع»و«عشر»را كه چوب آنها آتش زيادى داشت مىكندند وقسمتى از آنرا بر دم گاو مىبستند و آنرا آتش زده و آن گاو زبانبسته را به بالاى كوه مىبردند و معتقد بودند كه با اينكار توجهخداى را براى نزول باران جلب مىكنند...! (6)
و مانند اينكه اگر شخص بزرگ و كريمى از آنها از دنيامىرفتشتر او را مىآوردند و سر آن حيوان را به عقب برگرداندهو محكم مىبستند و او را در گودالى بدون آب و علفمىانداختند تا به همان حال جان دهد.
و گاه مىشد كه پس ازمرگ آن حيوان جثهاش را مىسوزاندند و يا آنكه پوستش را كندهو از گياهى موسوم به«تمام»آنرا پر مىكردند و معتقد بودند كهاينكار سبب مىشود تا آن مرد پس از اينكه محشور مىشود سوارهباشد و مركب داشته باشد...
و يا اينكه اگر كسى از آنها به شهر يا قريهاى«وبا»خيزمىرفت از ترس آنكه دچار وبا و يا اجنه نشود پيش از ورود بر دمدروازه آن شهر ايستاده و صدائى همانند صداى خران مىكرد واستخوان خرگوش به گردن خود آويزان مىكرد و عقيده داشتندكه با اينكار از شر وبا و جنيان در امان خواهد ماند...و يا اينكهفرزندان خود را براى آنكه دچار جنون و يا ارواح خبيثه نشوندسرتا پا نجس كرده و يا كهنه آلوده به خون حيض و يا استخوانمردگان را بر او مىآويختند... (7) .
و مانند اينكه اگر مردى از آنها عاشق مىشد و عشق اوبرطرف نمىشد يكى از آنها آن مرد را بر دوش خود سوارمىكرد،و آن ديگرى مىآمد و مفتولى آهنين را داغ مىكرد ودر ميان دو ران او مىنهاد،و بدين ترتيب درد عشق را از سر اودور مىكردند...!
و يا اينكه به منظور شجاع شدن گوشت درندگان رامىخوردند...!
...و براى مسافرى كه نمىخواستند بازگردد هنگام رفتن اوپشتسرش آتش مىافروختند و برخى نيز پشتسرش كوزهمىشكستند... (8) ...و براى اينكه جن زده نشوند استخوان خرگوش بگردن خودمىآويختند...!
...و دختر يا زن بىشوهرى كه خواستگار به سراغشنمىآمد موى يك طرف سرش را پريشان مىكرد و به آن چشمىكه در طرف ديگر سرش بود سورمه مىكشيد،و با يك پاى خودراه مىرفت-و همه اينكار را در شب انجام مىداد-و آنگاهمىگفت:
«يا لكاح،ابغي النكاح قبل الصباح»!
و معتقد بودند كه اينكار موجب مىشود تا بزودىخواستگارى به سراغ او بيايد و شوهر كند... (9) و خرافات بسيارزياد ديگرى كه ذكر تمامى آنها نياز به تاليف كتابجداگانهاى دارد،و با اطلاع اجمالى آنها خواننده محترم بهترمىتواند به معناى سخنان رهبران بزرگوار اسلام واقف گردد و ازعمق جهالت و نادانى اعراب زمان جاهليت اطلاع حاصلنمايد،
چنانچه امير المؤمنين عليه السلام فرمايد:
«بعثه و الناس ضلال في حيرة،و حاطبون في فتنة،قد استهوتهمالاهواء،و استزلتهم الكبرياء،و استخفتهم الجاهلية الجهلاء،حيارىفي زلزال من الامر،و بلاء من الجهل» (10)
و در جاى ديگر فرمايد:«...و انتم معشر العرب على شر دين،و في شر دار،تنيخون بين حجارة خشن،و حيات صم،تشربون الكدر،و تاكلون الجشب،و تسفكون دماءكم،و تقطعون ارحامكم، الاصنامفيكم منصوبة،و الآثام فيكم معصوبة» (11)
و از همه اينها بدتر آن عادت زشت و نكوهيده و جنايتبىسابقه يعنى دختر زنده بگور كردن بود كه در قرآن كريم نيز ازآن ياد شده
4- المستطرف ج 2 ص 89 و شرح ابن ابى الحديد ج 19 ص 382-429.
5- «رتم»گياه و يا گلى است به نام پر طاوس كه دانههائى شبيه به عدس دارد.
6- شاعر عرب در مذمت بنى نهشل كه بگفته خود آنها را«اصحاب الحور»-يارانگاو-خوانده گويد:
قل لبني نهشل اصحاب الحور اتطلبون الغيث جهلا بالبقر و سلع من بعد ذاك و عشر ليس بذا يجلل الارض المطر
و بگفته برخى از هوشمندان شايد اين دسته اعراب زمان جاهليت در اينعادت ناپسند از هنديان پيروى كردهاند كه گاو را مقدس دانسته و او را فرشتهاىپنداشته كه به خشم خداوند دچار گشته و به زمين درافتاده...
7- شاعر عرب گويد:
يقولون علق يالك الخير رمة و هل ينفع التنجيس من كان عاشقا
و زن عربى كه بچهاش را تنجيس كرده بود تا شايد از مرگ رهايى يابد اما اينكارسودى نداد و بچهاش مرد مىگويد:
-نجسته لو ينفع التنجيس و الموت لا تفوته النفوس
8- يكى از شاعران عرب در مدح قبيله خود گفته:
و لا نكسر الكيزان في اثر ضيقنا و لكننا نقفيه زادا ليرجعا
9- و يكى از آنها درباره زنى از زنان عرب گفته:
تصنعي ما شئت ان تصنعي و كحلى عينيك اولا فدعى ثم اجحلي في البيت او في المجمع مالك في بعل ارى من مطمع
10- خطبه 91 نهج البلاغه.
11- خطبه 25 نهج البلاغه.