ترجمه: و چون به نزد شما آیند گویند ایمان آورده ایم حال آنکه هم با کفر پیش شما آمده و هم با کفر از نزد شما بیرون رفته اند و خدا به آنچه پنهان می داشتند آگاهتر است
تفسیر: از نفاق درونی اهل کتاب خبر می دهد: اینان ایمان خود را به رخِ شما می کشند حال آنکه با قلبی مملوّ از کفر با شما روبرو می شوند و وقتی هم که از شما جدا می شوند باز کافرند و استدلال شما در قلب آنها کمترین اثری نمی بخشد پس فریب چهره ی حق بجانب آنها را نخورید. گر چه آنها سعی می کنند حالات واقعی خود را از دیگران پنهان دارند تا بتوانند به اهداف شوم خود برسند امّا خدا از آنچه پنهان می کنند آگاه است و سرانجام رسوایشان می سازد
بادهاى مهلك و آفت زا، بى ضابطه و تصادفى نیست.
بادهاى مخرّب، نسبت به بادهاى مفید كم هستند.
وظیفه ى پیامبران، ارشاد مردم است، نه اجبار آنان به پذیرش هدایت.
پذیرش مردم، محدود است.
داشتن روحیّه ى تسلیم در برابر حقّ، زمینه ساز دریافتهاى معنوى است.
ایمان به تنهایى كافى نیست، تسلیم لازم است.
انسان در آغاز خلقت، سراسر ضعف است.
توجّه كردن به آغاز تولّد، مایه ى تذكّر و تشكّر است.
از ضعف و پیرى گلایه نكنید كه برنامه ى حكیمانه ى خداوند است.
مراحل ضعف و قدرت انسان، با یك برنامه ریزى حكیمانه طرّاحى شده است.
آغاز و پایان انسان ضعف است، در چند روزى كه توان و قدرت داریم قدردانى كنیم.
كسى كه میان دو ضعف قرار گرفته، نباید به چند روز قوّت مغرور شود.
اگر اهل نظر باشیم، همه ى هستى كتاب مطالعه است.
ضعفِ مخلوق، نشان ضعف خالق نیست.
كسى كه در دنیا به سوگند دروغ عادت كرد، در قیامت نیز آن را به كار مى برد.
مجرمان درقیامت عذر و بهانه مى آورند كه در دنیا فرصت براى ایمان آوردن نداشتند،
كج فكرى و كجروى مجرمان، دائمى است.
دروغ، سبب انواع كجى ها و انحرافات است.
در قیامت، میان مجرمان و مؤمنان گفتگوهاست.
علم و ایمان، حتّى در قیامت آثار مثبت خود را نشان مى دهد.
علم و ایمان، دو هدیه الهى است كه به افراد عطا مى شود.
علم و ایمان خود را توفیقى الهى بدانیم و مغرور نشویم.
ظلم، سبب محرومیّت از عنایت خداوند است.
توبه و عذرخواهى تنها در دنیا كارساز است و در قیامت هیچ كارایى ندارد.
همه ى مردم مخاطب قرآن هستند.
مطالب قرآن، سبب اتمام حجّت است و كسى كه حقّ را بفهمد و حجّت بر او روشن شود، دیگر عذرش پذیرفته نیست.
كافران لجوج، هیچ گونه دلیل و نشانه اى را نمى پذیرند.
باید اهداف و سخنان كفّار و دشمنان را پیش بینى كرد.
عناد و سرسختى كفّار، باید براى ما درس باشد و در راه حقّ، مقاومتر باشیم.
انسانى كه در مدار كفر و لجاجت قرار گیرد، باطل را حقّ مى بیند و حقّ را باطل
مهر زدن بر دلِ نااهلان، یك سنّت الهى است.
زمینه ى سنگدلى را خود انسان، در خود به وجود مى آورد.
رهبران دینى باید صبور باشند.
ایمان به وعده هاى الهى، عامل صبورى است.
جوّسازى افراد بى دین، نباید در تصمیم گیرى ما اثر كند.
اگر لطف و هشدار و تعلیم الهى نباشد، انبیا نیز آسیب پذیرند.
یكى از طرفندهاى دشمنان، سبك كردن رهبر است.
كسانى به فكر تضعیف و تحقیر رهبر هستند كه به راه حقّ یقین ندارند.
كسى كه صبر نكند، خفیف مى شود.
ترجمه: و یهودیان مدعی شدند دست خدا بسته است، دست خودشان بسته باد و بخاطر این سخنشان لعنت بر آنان باد! آری دستان او گشاده است هر گونه که بخواهد می بخشد و آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده بر طغیان و کفر بسیاری از آنان می افزاید و تا روز قیامت دشمنی و کینه در میانشان انداخته ایم، هر بار که آتش جنگ افروختند خدا آنرا خاموش کرد و در زمین به فساد می کوشند و خدا مفسدان را دوست ندارد
تفسیر: به یکی از مصادیق روشن گفتارِ گناه آلود یهود اشاره می کند: وقتی آیاتی مثل "کیست آنکه به خدا قرض نیکویی دهد" به گوش یهود رسید آنها برای تمسخر مسلمین گفتند این چه خدایی است که قدرت مالی برای حمایت از دین خود ندارد! معلوم می شود دست خدای مسلمانان بسته است. بعلاوه وقتی فقرا را می دیدند می گفتند خدای مسلمین بخیل و مغلول است و به ایشان روزی نمی دهد همینطور استدلال دیگری داشتند و آن اینکه خدا تمام کارها را از اول تقدیر کرده لذا دیگر کاری برای انجام ندارد یعنی دستش بسته است. می فرماید: برخلاف نظر یهود هر دو دست خدا باز و در کمال قدرت و نهایتِ سخاوتست و هر گونه و به هر که بخواهد می بخشد. این حقایق نه تنها اثر مثبت بر یهود نگذاشت و از راه غلطشان باز نگرداند بلکه بر طغیان و کفر آنها نیز افزود. خاصیت دلهای حسود اینست که در مواجهه با حقیقت، حسد و کینه شان بیشتر تحریک شده و به طغیان و کفر بیشتر رو می آورند لذا مجازات سنگینی در این جهان برایشان مقرر کردیم و آن ایجاد دشمنی میان آنها تا روز قیامت است. هر زمان آتش جنگی افروختند خدا با ایجاد اختلاف بین سران آنها آنرا خاموش ساخت که این نویدی به مسلمین است یعنی آنها هیچوقت نمی توانند علیه اسلام فتنه گریِ مؤثر کنند. آنها برای فساد در زمین تلاش می کنند امّا چون خدا مفسدان را دوست ندارد همه ی اعمالشان را بی نتیجه می کند پس خدا نیست که دست بسته است بلکه یهود عاجز و دست بسته است
ترجمه: بگو ای اهل کتاب! تا وقتی به تورات و انجیل و آنچه از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده عمل نکرده اید هیچ ارزشی ندارید و آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده بر طغیان و کفر بسیاری از آنها می افزاید پس بر کافران تأسف نخور
تفسیر: طبق منطق اسلام همه ی کتب آسمانی از مبدأ واحدی نازل شده اند. یهود از این منطق سوء استفاده کرده و می گفتند حال که تورات هم مورد قبول ما و هم شماست و قرآن فقط مورد قبول شماست پس چه بهتر که همگی تورات را بپذیریم و غیر از آنرا دور بریزیم امّا آیه به این منطقِ سست چنین پاسخ می دهد: شما هیچ ارزشی ندارید مگر آنکه تورات و انجیل و تمام کتب آسمانی را که بر شما نازل شده بر پا دارید. زیرا همه ی کتب از جانب خداست لذا کتاب ما و شما ندارد منتها قرآن کاملترین آنهاست چون انسانهای این عصر نسبت به اعصار گذشته آماده تر شده اند. تعبیر "بپا داشتن" یعنی صرفِ ادعای پذیرش تورات و انجیل کفایت نمی کند بلکه باید آنها را به عمل درآورد از جمله نشانه هایی را که در مورد آخرین پیامبر در آنهاست. البته روح بیمارِ اکثریت اهلِ کتاب سبب شد که این منطق و سایر برهانها نتیجه ی معکوس بدهد و نه تنها هدایت نیابند بلکه بر طغیان و کفرشان افزوده شود لذا پیامبر را دلداری می دهد که از لجاجت اینها غمگین مباش زیرا فقط به خودشان ضرر می زنند. مسلمین نیز باید توجه کنند صرفِ ادعای اسلام برای آنها ارزشی در نزد خدا نمی آورد و همیشه شکست می خورند مگر آنکه قرآن را بر پا دارند
ترجمه: ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ نکرده ای و خدا ترا از آسیب مردمان حفظ می کند و خدا کافران را هدایت نمی کند
تفسیر: آیه لحن خاصی دارد که آنرا از سایر آیات مشخص میسازد. روی سخن فقط به پیامبر (صل الله علیه و آله وسلم) است و تنها وظیفه ی او را بیان می کند و با صراحت و تأکید دستور می دهد که آنچه بر تو نازل شده به مردم برسان و سپس اخطار می کند اگر نرسانی در واقع رسالت خدا را تبلیغ نکرده ای. در ادامه به پیامبر (صل الله علیه و آله وسلم) که گویا از واقعه ی خاصی نگرانی داشته، دلداری می دهد که از مردم در ادای این رسالت وحشت نداشته باش زیرا خدا ترا از خطرات آنها حفظ می کند.در آخر بعنوان تهدیدی افرادی که به این رسالتِ مخصوص از روی لجاجت کفر بورزند می فرماید: خدا کافران لجوج را هدایت نمی کند. سال نزول این آیه در اواخر عمر پیامبر بوده حال این سؤال مطرح می شود که کدام موضوع بوده که عدم تبلیغ آن مساوی با عدم تبلیغ رسالت است؟ آیا مربوط به شرک و توحید بود؟ مسلماً نه، زیرا از سالها قبل این موضوع برای پیامبر و مسلمانان حل شده بود. آیا مربوط به دشمنی اهل کتاب بود؟ خیر، چون آنها در موقع نزول این آیه قدرت تهدید کننده نبودند. آیا مربوط به خطر منافقان بود؟ امّا نیروی آنها در سالهای آخر در هم شکسته و از صحنه ی اجتماع طرد شده بودند. بنظر می رسد این مسئله ی مهم فقط تعیین جانشین برای پیامبر است و روایات متواتری از شیعه و سنی تأیید می کند این آیه در مورد علی (علیه السلام) نازل شده است. پیامبر(صل الله علیه و آله وسلم) نیز در غدیر خم، او را بعنوان جانشین معرفی کرده و سه بار فرمودند "فمن کنت مولاه فعلی مولاه" و هنوز جمعیت متفرق نشده بود که آیه "الیوم اکملت لکم دینکم و ..." نازل شد. مخالفان مهمترین ایرادی که بر "فمن کنت مولاه... " گرفتند اینست که مولی بمعنی دوست و یاور است که باید گفت:
1.یادآوری دوستی علی (علیه السلام) نیاز به این همه مقدمات و خطبه خوانی در وسط بیابان خشک و همراه با اعتراف گرفتن از حضّار نداشت
2.این موضوع نمی توانست اینقدر برای رسول وحشت آور باشد که خدا دلداریش دهد بعلاوه آنقدر اهمیت نداشته که خدا با این لحن بفرماید که اگر آنرا ابلاغ نکنی، تبلیغ رسالت نکرده ای
3.اگر فقط دوستی ساده مطرح بود چرا اشخاصی مانند ابوبکر و عمر به علی (علیه السلام) تبریک گفتند؟
ترجمه: کسانی که ایمان آورده اند و کسانی از یهودیان و صابئین و نصاری که به خدا و روز آخرت ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند نه بیمی بر آنهاست و نه غمگین می شوند
تفسیر: برای رسیدن به عزّت و سعادت، نژاد و القاب و ادعاهای واهی هیچ اثری ندارند و اینکه عدّه ای خود را مسلمان یا یهود و نصاری و ... بنامند چیزی از سعادت را عایدشان نمی کند، آنچه در جلب سعادت دخالت دارد اینست که به خدا و روز آخرت ایمان بیاورند و اعمال صالح انجام دهند پس در اینصورت نه خوفی از آینده دارند و نه حزنی نسبت به گذشته. عبارتِ اعمال صالح می فهماند که باید به آخرین احکام الهی عمل شود چون عمل به قوانین نسخ شده یا تحریفی کتبِ پیشین، مصداق عمل صالح نیست
ترجمه: براستی از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و بسوی آنان پیامبرانی فرستادیم امّا هر گاه پیامبری برای آنها احکامی برخلاف میلشان می آورد، گروهی را دروغگو انگاشته و گروهی را کشتند
تفسیر: بنی اسرائیل بجای پیروی از انبیاء اصرار داشتند که آنها تابع میل ایشان باشند در غیر اینصورت آنها را یا تکذیب می کردند یا به قتل می رساندند. فعل مستقبل "یقتلون" که عطف بر فعل ماضی "کذّبوا" شده می فهماند که اگر در آینده نیز به پیامبری دست یابند اینطور عمل می کنند
ترجمه: و گمان بردند که آزمونی در کار نیست لذا کور و کر شدند سپس خدا آنها را عفو کرد، دوباره بسیاری از آنان هوش و گوششان را از دست دادند و خدا به آنچه می کنند بیناست
تفسیر: یهود آنقدر خود را نژاد برتر می دانستند... که گمان می کردند هیچ بلا و مجازاتی دامن آنها را نمی گیرد. این خویِ خودبرتربینی چنانشان کرد که آیات خدا را نه می دیدند و نه می شنیدند. امّا وقتی نمونه ای از عذاب الهی دامن آنها را گرفت پشیمان شده و توبه نمودند چون فهمیدند تهدیدهای خدا جدّی است و نژاد برتر خرافه ای بیش نیست. خدا نیز توبه ی آنها را پذیرفت امّا این ندامت دیری نپایید و باز خوی تکبّر، بسیاری از آنها را کور و کر ساخت امّا خدا به آنچه انجام می دهند داناست و هیچ چیزی نمی تواند او را از دیدن حقایق باز دارد. توجه شود در ابتدا کوری و کری را به همه ی یهود و برای بار دوم به عده ی کثیری از آنها نسبت داد تا اولاً رعایت انصاف و حق گویی را کرده باشد ثانیاً بفهماند حتی عدم تکبّرِ عدّه ی کمی از یهود از خدا پنهان نیست. معلوم می شود اثر توبه پایدار است و اگر همچنان بر توبه ی خویش بمانند دچار کوری و کری مجدد نمی شوند
ترجمه: براستی کسانی که گفتند خدا همان عیسی بن مریم است کافر شدند در حالی که مسیح می گفت ای بنی اسرائیل! خدا را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید، هر کس به خدا شرک آورد خدا بهشت را بر او حرام می کند و جایگاهش آتش است و ظالمان یاورانی ندارند
تفسیر: نصاری نیز مانند یهود آنطور که باید ایمان نیاوردند بلکه مسلماً کافر شدند چون خدای نامحدود را با مخلوقی محدود، یگانه و متّحد ساختند و صفات مخلوق را برای خالق قرار دادند در حالی که خود عیسی با صراحتِ تمام به یهود گفت خدای یگانه را پرستش کنید و به این ترتیب بیزاری اش را از هر شرک و غلوّی درباره ی خودش نفی کرد. این که انسانی را از جایگاه مخلوق به جایگاه خالق قرار می دهند، ظلم است (چون ظلم به معنای آنست که چیزی را در غیر جایش بگذاری) لذا می فرماید: ظالمان هیچ یاوری ندارند. عبارت "حرام شدن بهشت" بطور تلویحی عقیده ی غلط نصاری را باطل می سازد یعنی اینکه عیسی با پای خود بسوی مرگ رفت تا فدای گناهان مسیحیان شود و در قیامت همگی آنها به بهشت بروند
ترجمه: براستی کسانی که گفتند خدا یکی از خدایان سه گانه است کافر شدند و خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می گویند باز نایستند کافرانشان به عذابی دردناک دچار می شوند
تفسیر: آنها می گویند کلمه ی الله هم بر پدر و هم پسر و هم روح القدس صادق است در حالی که عقلاً محال است یک چیز در عین اینکه یکی است سه چیز باشد. عجیب اینکه بسیاری از مبلغین مسیحی به این حقیقت اعتراف دارند امّا از آن دست نمی کشند. اگر فرمود عذاب به "کافرانِ آنها" می رسد برای توجه دادن به این معناست که یا عدّه ای از مسیحیان به این تثلیث اعتقاد ندارند یا منظور، علمای مسیح هستند که از روی علم به چنین کفری اعتقاد پیدا کردند و نه عوام آنها که معنی واقعی تثلیث را در نظر ندارند
آیه1
1- چگونگى حمد خدا را از خدا بیاموزیم.
2- ستایشها باید در برابر كمال و قدرت و مالكیّت و آگاهى و حكمت باشد.
3- در دنیا غیر خداوند نیز ستایش مى شود، ولى در آخرت ستایش مخصوص اوست.
4- ستایش او در حصار زمان و شرایط خاصى نیست.
5 - مالكیّت الهى، هم گسترده است، هم حكیمانه و هم آگاهانه.
6- گردش نظام هستى در دنیا و آخرت، بر اساس حكمت الهى است.
آیه2
1- خداوند، تنها مالك هستى نیست، بلكه به تمام جزئیّات آن نیز آگاهى دارد.
2- در نظام آفرینش، اشیا در رفت و آمد و حركت اند.
3- نشانه ى رحمت او نزول باران از آسمان، «ینزل» و نشانه ى غفران او پوشاندن اعمال زشت انسان است.
آیه3
1- نقل كلمات كفرآمیز براى نقد و ابطال آن مانعى ندارد.
2- با طرح نظریّات مخالفان و ردّ آنها، مؤمنان را بیمه كنید.
3- منكران معاد فقط ادّعا مى كنند و بر انكار آن دلیلى ندارند.
4- پاسخ مطالب كفرآمیز باید محكم باشد.
5 - احاطه علمى خداوند بر همه چیز پشتوانه تحقّق قیامت است.
6- زمان وقوع قیامت از امور غیبى است.
7- دادگاه رستاخیز، بر اساس علم بى پایان الهى است.
8 - كوچكى و بزرگى اشیا در علم خدا اثر ندارد.
آیه4
1- رستاخیز براى دریافت پاداشهاست.
2- كسى مى تواند پاداش و كیفر واقعى را بدهد كه از همه چیز آگاه باشد.
3- رحمت خدا بر غضبش مقدّم است.
4- جز ایمان و عمل صالح، راهى براى دریافت پاداش نیست.
5 - بخشودگى، مقدّمه ى دریافت نعمتهاست.
6- رزق اخروى بسیار وسیع و بزرگ و كریمانه است.
7- پاداشهاى الهى، هم معنوى است، «مغفرة» و هم مادّى.
آیه5
1- دشمنان به شدّت در تلاشند، شما هم غافل نباشید.
2- سركشى انسان تا آنجاست كه مى خواهد آیات الهى را خنثى و مانع كارائى و تأثیر آن شود.
3- پاداش مؤمنان نیكوكار از خداست، «لیجزى» ولى كیفر بدكاران نتیجه ى عمل خود آنهاست.
4- تهدید و تشویق باید در كنار هم باشد.
آیه6
1- علم به انسان دید و بینش مى دهد.
2- در نقل تاریخ گذشته، عملكرد همه ى گروهها را بیان كنیم، چه مؤمنان و چه كافران.
3- دانشمندان، علم خود را از خدا بدانند.
4- نشانه ى علم واقعى دریافتن حقّانیّت قرآن و پذیرفتن آن است. بدون علم و معرفت، حقّشناسى ممكن نیست.
5 - عالم حقیقى، آن چه را از سوى خدا نازل شده مى پذیرد.
6- نزول وحى، از شئون ربوبیّت خداوند است.
7- میزان حقّ، وحى و قرآن است.
8 - راه انبیا راه عزّت و شرف است.
9- راه الهى شكست ناپذیر و سعى مخالفان بیهوده است.
10- قدرتمندان دنیا معمولاً محبوب نیستند ولى خداوند قدرتمند محبوب و مورد ستایش است.
آیه7
1- كفّار، بر ضدّ دین و مقدّسات تبلیغ مى كنند. «قال الّذین كفروا» ولى جز تحقیر و تمسخر، هیچ برهانى ندارند.
2- كفّار، شخصیّتها و مقدّسات دینى را تحقیر مى كنند تا زمینهى دور شدن مردم را فراهم آورند.
تفسیر کوتاه ایه
عدالت و مساوات دو چیز است نباید توقع داشته باشیم که همه چیز را خدا در بین مخلوقات خود یکسان داده باشد بلکه برای هرکس مقداری رزق در نظر گرفته شده است. نباید ارزوی داشتن همان زن وفرزند و اموال دیگرام را داشته باشیم بلکه باید همانند ان را از خدا بخواهیم.و رزق حلال هرکس معلوم است هرقدر از رزق حرام بخورد به همان مقدار از رزق حلال او کاسته میشود خداوند هم به همه چیز اگاه است
نکات ناب ایه
۱_ارزوی مثل دیگران داشتن نباید بکنیم
۲_مساوات و عدالت دوچیز است
۳_نباید از مال و رزوی حرام چیزی طلب کنیم
۴_خداوند به همه چیز اگاه و داناست
آیه 39
1- جانشینى انسان در زمین باید عامل شكر باشد نه كفر.
2- كفرِ انسان به ضرر خود اوست و ضربه اى به خدا نمى زند.
3- كفّار، كفر خود را به گردن نیاكان یا جامعه نیاندازند.
4- خطرات و آثار كفر محدود نیست و هر لحظه گسترش مى یابد.
5 - كفر به خودى خود، عامل خسارت است، گرچه كافر عمل فاسدى انجام ندهد.
6- بیان خطرات گناه، عاملى براى بازداشتن گناهكار است.
آیه40
1- پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مأمور به گفتگو با مخالفان بود.
2- با سؤال، وجدانها را بیدار كنید.
3- اسلام دین منطق است.
4- تحدّى و مبارزه طلبى، تنها در كتاب تشریع نیست كه مى فرماید: «فأتوا بسورة» بلكه در مورد آفرینش و كتاب تكوین نیز هست.
5 - مشركان، هیچ منطقى ندارند.
6- هر جا منطق و بیّنه نباشد، فریب است.
7- مشركان ظالمند. «یعد الظالمون» وعده ى ظالمان، فریب و شعارهاى آنان فریبنده است.
8 - شرك بر تبلیغات و وعده هاى فریبكارانه استوار است.
9- فریب از هر كس مى تواند باشد. «بعضهم بعضا» گاهى افراد ضعیف و عادى با تملق و چاپلوسى افراد بالاتر را به انحراف مى كشانند و گاهى افراد قوى با تهدید و تطمیع و وعده ها و شعارهاى دروغین مردم را به اطاعت بى چون و چراى خود وادار مى كنند.
آیه41
1- جایگاه آسمانها و زمین و حركت و مدار آنها با اراده ى خداوند است و اوست كه هر لحظه آنها را حفظ مى كند.
2- پدیده ها، هم در پدید آمدن و هم در بقا نیازمند قدرت و لطف خداوند هستند.
3- نظم حاكم بر هستى، از سوى خداست، نه امرى تصادفى.
4- ابدیّت مخصوص اوست و هستى قابل زوال است.
5 - اگر حلم الهى نباشد، كرات آسمانى بر سر خلافكاران فرو مى ریزد.
6- خداوندى كه با قدرت هستى را نگاه داشته، اگر به كفّار مهلتى مى دهد به خاطر حلم است نه عجز.
آیه42
1- مشركان، خدا را قبول داشتند و او را مقدّس مى شمردند و به او سوگند یاد مى كردند.
2- به هر سوگندى نمى توان اعتماد كرد.
3- به عمل كار بر آید، به سخنرانى نیست. ادّعا زیاد ولى عمل كم است.
4- براى هدایت مردم، بشارت و انذار هر دو لازم است، لیكن براى جامعه ى منحرف انذار مهمتر است.
آیه43
1- سرچشمه ى فرار و نفرت از راه انبیا یا استكبار است یا حیله.
2- نتیجه حیله به خود انسان برمى گردد.
بَد مكن كه بد اُفتى
چَه مَكَن كه خود اُفتى
3- خداوند در جامعه قانونها و سنّتهاى ثابتى را مقرّر كرده است كه در تمام اقوام و ملّتها جریان دارد، نظیر سنّت آزمایش، سنّت امداد مؤمنان و سنّت كیفر حیله گران و مستكبران. آرى، خوشبختى و بدبختى و عزّت یا سقوط جامعه، در گرو پیروى از سنّتهاى الهى یا ترك آنهاست.
4- تاریخ داراى نظام و قانون ثابت است.
آیه44
1- اسلام طرفدار سیر و سفر براى كسب تجربه است.
2- سیر و سفر باید جهت دار باشد.
3- تاریخ پیشینیان، از منابع شناخت سنّتهاى حاكم بر جوامع است.
4- بازدید از آثار باستانى تمّدنها، مورد سفارش است.
5 - به جلوه هاى كاذب مستكبران توجّه نكنید، عاقبت آنان را ببینید.
6- به قدرت خود مغرور نشوید كه افراد قوى تر از شما قلع و قمع شده اند.
7- هیچ چیز بر اراده و قدرت خداوند غالب نیست.
8 - خداوند هم مستكبران را مى شناسد و هم توان برخورد با آنان را دارد.
✨آیات 55 الی 58
پيام ها
1- در بهشت، بیكار نیست.
2- در بهشت، غم و اندوه نیست.
3- در بهشت، زندگى بدون مرگ، سلامتى بى مرض، جوانى بى پیرى، عزّت بى ذلّت، نعمت بى محنت، بقا بى فنا، خشنودى بى خشم و اُنس بى وحشت است.
4- در بهشت، تنهایى نیست.
5 - مسكن بهشتى آرامش بخش است.
6- نشستن بر تخت و صندلى، به نشستن روى زمین برترى دارد.
7- در بهشت بهترین تغذیه است.
8 - در بهشت محدودیّت نیست.
9- معاد جسمانى است.
10- در بهشت رضا و سلامى با عظمت از خدا دریافت مى شود.
11- دریافت سلام الهى، آرزو و خواسته بهشتیان است.
✨آیات 59 الی 62
1- قیامت روز فیصله و جدایى است.
2- خداوند (از طریق انبیا، عقل و فطرت) از انسان پیمان گرفته است.
3- شیطان پدر شما را فریب داد و شما فرزندان كسى هستید كه اطاعت شیطان كرد.
4- انسان، از دو حال خارج نیست، یا بنده خداست یا بنده شیطان.
5 - دشمن بودن شیطان آشكار است.
6- راه مستقیم كه هر شبانه روز در نماز از خدا مى خواهیم، همان اطاعت از او و عبادت اوست.
7- از سرنوشت فریب خوردگان عبرت بگیرید.
8 - اندیشه در سرنوشت تلخ قربانیان فریب شیطان، راه نجات از وسوسه ها و دامهاى اوست.
✨آیات 63 و 64
1- خداوند بارها وعده جهنّم داد، ولى كافران باور نكردند.
2- خداوند بر دوزخیان اتمام حجت نموده و پیوسته خطر دوزخ را به آنان ابلاغ كرده است.
3- ورود كفّار به دوزخ با تحقیر همراه است.
4- كفّار و دوزخیان هرگز از آتش جدا نخواهند شد.
✨آیه 65
1- خداوند، سبب سوز و سبب ساز است. دهانى را كه وسیله سخن گفتن است مى بندد و دست و پا را وسیله ى سخن گفتن قرار مى دهد.
2- معاد، جسمانى است.
3- در قیامت اعضاى بدن، تابع اراده انسان نیست.
4- قوى ترین گواه در دادگاه، اقرار و اعتراف عامل جرم است.
5 - اعضاى بدن داراى نوعى درك و شعورند كه مى توانند در قیامت شهادت دهند.
✨آیات 66 و 67
1- فكر نكنید آن چه دارید باید داشته باشید یا جاودانه خواهید داشت، از قهر و غضب الهى و تغییر نعمتها غافل نباشید.
2- علاج واقعه را قبل از وقوع باید كرد. قبل از نزول عذاب باید از لجاجت دست برداشت.
3- هر مكانى مى تواند ظرف قهر خدا باشد.
4- قهر خدا كه آمد احدى توان تحمّل ندارد.
5 - سنّت خداوند، آزاد گذاشتن انسانها است تا از راه دیدن و شنیدن حقایق ایمان بیاورند، نه آنكه از طریق قهر و اجبار و فشار ایمان آورند.
✨آیه 68
1- عمر به دست خداست.
2- سنّت خداوند بر آن است كه پیرى همراه با شكستگى باشد.
4- انسان هم باید به فكر از دست رفتن نعمتها باشد.
✨آیه 69
1- در قرآن، سخن از نفى ارزش شعر نیست، بلكه سخن از نفى شعر از پیامبر است.
2- خداوند از تهمت به انبیا دفاع مى كند.
3- ندانستن شعر به ارشاد مبلّغ ضررى نمى زند.
4- رشدهاى نابجا و فضاهاى فرهنگى غلط شما را متزلزل نكند.
5 - طبع شعر از سوى خداوند است.
6- معلّم، پیامبر خداست.
7- هر علمى براى هر كس سزاوار نیست.
8 - تا از تخیّلات و موهومات شاعرانه تخلیه نشویم، روح ما ظرف معارف الهى قرار نمى گیرد.
9- قرآن، مایه ى تذكّر و یادآورى است.
10- قرآن، كلامى روشن و قابل فهم و استدلال است.
✨آیه 70
1- هشدارهاى قرآن، مایه ى تذكّر و تنبّه است.
2- نشانه ى زنده دلى، پذیرش هشدارهاى قرآن است.
3- هدایت پذیرى از قرآن، در انحصار قوم و نژاد خاصّى نیست.
4- هدف از وحى و بعثت انبیا بیدارى و هوشیارى زنده دلان و اتمام حجت با مرده دلان است.
5 - در سنگدلان حتّى كلام خداوند اثر ندارد.
6- كفّار و كسانى كه حقّ را نپذیرند مردگانى بیش نیستند.
7- وعده قهر الهى براى كافران، كلام قطعى خداست.
ترجمه: بگو آیا به جای خدا چیزی را می پرستید که نه زیانی برای شما دارد و نه سودی و خدا خود شنوای داناست
تفسیر: در آیه قبل بیان داشت کسی که محتاج است نمی تواند خدا باشد و اینجا می فرماید: چگونه چیزی را که نمی تواند هیچ نفع و ضرری برساند می پرستید؟ انسانِ بی غرض اگر چیزی را معبود خود می گیرد برای اینست که می خواهد به این وسیله معبودش را به دفع ضرر و جلب نفع وادار کند امّا چگونه مسیح که مالک نفع و ضرری نیست می تواند بدون اذن خدا و مستقلاً سود و زیانی به مردم برساند؟ دلیل دوم برای اینکه باید فقط خدا عبادت شود اینست که او تنها معبودی است که خواسته های بندگانش را می شنود و به حاجات آنها داناست و طبق مصلحت جواب می دهد. البته عبارت "و الله هو السّمیع العلیم" می تواند متضمن اخطار هم باشد یعنی گمان نکنید خدا سخنان ناروای شما را نمی شنود یا از درون شما آگاه نیست. اگر بجای "کسی که" فرمود "چیزی که" برای اینست که بفهماند پرستش "چیز و کس" هیچ تفاوتی با هم ندارند و هر دو باطل و بی فایده اند. تقدم ضرر بر نفع بخاطر اینست که پریشانی زودتر انسان را وادار به خضوع می کند تا جلب نفع
آیات 127 الی 132
1 - عبودیّت خالصانه سبب نجات از بازخواست و عذاب الهى در قیامت است.
2-سلام كردن به پیامبران و اولیا و بزرگان را از خدا بیاموزیم.
3- لطف و عنایت نسبت به نیكوكاران، سنّت خداست و همواره جریان دارد.
4- ملاك دریافت سلام از طرف خداوند، احسان همراه با ایمان و بندگى است.
5- هر كس مانند الیاس از مبلّغان دینى باشد، از محسنان و دریافت كنندگان پاداشهاى الهى مى باشد.
آیات 133 الی 138
1- آشنایى با تاریخ پر درد و رنج انبیا، سبب تسلّى پیامبر و پایدارى مؤمنان است.
2- خداوند هر كس را در جاى خود كیفر و پاداش مى دهد.
3- وابستگى فیزیكى سبب نجات نیست، وابستگى فكرى لازم است.
4- حساب انبیا از حساب همسرانشان جداست.
5 - اهل بیت انبیا، پیروان فكرى و عملى آن بزرگوارانند نه خانواده ى آنان.
6- اگر رشد معنوى در كار نباشد، همسر پیامبر با دیگر افراد ذرّهاى فرق ندارد.
7- نجات و هلاكت به دست خداست.
8 - از كنار ویرانه ها و آثار باستانى، ساده و بى توجّه نگذریم.
9- سرگذشت قوم لوط، مایه ى عبرت براى همگان است.
آیات 139 الی 144
1- آشنایى با تاریخ انبیا، براى امروز ما درس است.
2- قرعه كشى میان افراد، امرى مشروع و با سابقه است.
3- حیوانات، گاهى براى انجام یك كار، از طرف خداوند مأمور مى شوند.
4- فرار از مسئولیّت راه گشا نیست.
5 - برخى مشكلات ما در زندگى، ناشى از كوتاهى در انجام مسئولیّت است.
6- گاهى اولتیماتوم لازم است.
7- تغییر شرایط، ما را از خدا جدا نكند.
8 - تسبیح خداوند، عامل نجات از گرفتارى ها است.
9- سابقه ى درخشان، یكى از عوامل نجات است.
10- با اراده ى خداوند، انسان مى تواند در شكم ماهى تا قیامت زنده بماند.
آیات 145 الی 148
1- ملامت، نباید مانع محبت باشد. یونس ملامت و تنبیه شد، ولى باز هم مورد عنایات ویژه خداوند قرار گرفت.
2- از داروهاى گیاهى غافل نشویم.
3- رویاندن كدو در زمین خالى از گیاه «العراء» از نشانه هاى قدرت و امداد الهى است.
4- در مدیریّت، به جاى دفع نیروها آنها را بازسازى كنیم و دوباره به كار گیریم.
5 - محدوده ى بعثت انبیا به انتخاب و فرمان خداست.
6- دعا و تسبیح یونس علیه السلام سبب برخوردارى از لطف و امداد خداوند شد.
7- فرار، دلیل برنگشتن نمى شود. یونس فرار كرده بود امّا به همان قوم خود بازگشت و رسالت خود را ارائه داد.
8 - توبه از گذشته زمینه ى كامیابى در آینده است. قوم یونس توبه كردند و خداوند قهر خود را باز گرفت و آنان را كامیاب ساخت.
آیات 149 الی 153
1- سؤال از وجدان، كلید تفكّر و تنبه مردم است.
2- برخى عقاید به قدرى بى منطق و پوك است كه لحظه اى فكر كردن براى دریافت بى اعتبارى آنها كافى است.
3- فرشتگان را زن پنداشتن، مورد بازخواست الهى است.
4- كسى كه آگاهى ندارد، حقّ اظهار نظر ندارد.
5 - عقاید مشركان، ساختگى و دروغ است.
6- عقاید خرافى دیگران را به مردم نگوییم تا ارزش هدایت الهى را بهتر بدانند.
7- آنان كه مسیح را فرزند خدا مى دانند، همانند مشركانى هستند كه فرشتگان را فرزند خدا مى پنداشتند.
8 - فرزند دختر و پسر یكسانند و هیچ یك بر دیگرى برترى ندارند.
9- انسان به جایى مى رسد كه بر اساس یك عقیده ى باطل، دختر را بد و پسر را خوب مى داند و آنگاه دختران را براى خدا و پسران را از آن خود مى داند.
برخى كسانى كه در دنیا از بدان محسوب شده، تحقیر مى شوند، در بهشت كامیاب خواهند بود.
زود قضاوت نكنیم، شاید افراد به ظاهر پست امروز، عالى مقامهاى قیامت باشند.
قیامت روز اقرار است.
بهشتیان در مجلس انس بر تختها تكیه زده اند ولى دوزخیان با یكدیگر جرّوبحث دارند.
وظیفه و جایگاه پیامبر باید به مردم اعلام شود.
جایى كه غفلت همه را فراگرفته، باید از زاویه ى انذار سخن گفت.
انسان با خطرها و آسیبهایى روبرو است كه بواسطه انذار انبیا مى تواند رهائى یابد.
در تبلیغ و هدایت مردم از روشهاى روشن و بدون ابهام استفاده كنید.
انسان تنها موجودى است كه خداوند قبل از خلقت، آفریدن او را به فرشتگان اعلام كرد.
آفرینش فرشتگان، قبل از انسان بوده است.
منشأ وجودى انسان، آب و خاك است.
روح، پس از جسم آفریده شده است.
در میان خوبان بودن مهم نیست، از خوبان بودن مهم است.
مقایسه هاى ظنّى نمى تواند سرچشمه ى ارزیابى درست شود.
نژاد پرستى، تفكّر شیطانى است.
ابلیس بخاطر تكبّر عفو نخواست، بلكه مهلت براى انتقام خواست.
و با تمام تكبّر و كفر از بیان درخواست خود مأیوس نشد.
در دعا گفتنِ «ربّ» مؤثّر است.
گاهى یك گناه، مقدّمه ى گناهان بزرگترى مى شود.
اخلاص در عبودیّت، شرط مصونیّت از دامهاى ابلیس است.
[h=1]ربا در قرآن[/h] [h=2]بدون تردید رباخواری از نظر قرآن حرام است. وعده آتش برای رباخواران، وضعیت نامتعادل و جن زده آنها، فرمان دوری گزیدن و نگرفتن ربا به مؤمنان، نافرمانی از دستور او در مورد ترک ربا به معنای اعلان جنگ با خدا و پیامبر(ص) است؛ همه حکایت از شدت حرمت ربا دارد[/h]
[h=2]ربا در قرآن[/h]
هشت آیه از آیات قرآنی در مورد ربا گفته شده است که ما در اینجا به یکایک آنها می پردازیم:
1- «و ما اتیتم من ربا لیربوا فی اموال الناس فلایربوا عندالله و ما اتیتم من زکوة تریدون وجه الله فاولئک هم المضعفون»
«و آن سودی که شما به رسم ربا دادید که بر اموال مردم رباخوار بیفزاید نزد خدا هرگز نیفزاید و آن زکوتی که از روی شوق و اخلاص به خدا به فقیران دادید ثوابش چندین برابر شود و همین زکات دهندگان هستند که بسیار دارایی خود را افزون کنند.»
2- «و اخذهم الربا و قد نهوا عنه و اکلهم اموال الناس بالباطل و اعتدنا للکافرین منهم عذابا الیما»
«و هم بدین جهت که ربا می گرفتند در صورتی که از ربا خوردن نهی شده بودند و هم از آن رو که اموال مردم را به باطل می خوردند به کیفر رسند و ما برای کافران آنها عذابی دردناک مهیا ساخته ایم.»
3- «یآ ایها الذین امنوا لاتاکلوا الربوآ اضعافا مضاعفة و اتقوالله لعلکم تفلحون، و اتقوا النار التی اعدت للکافرین، و اطیعوا الله و الرسول لعلکم ترحمون»
«ای کسانی که به دین اسلام گرویده اید ربا مخورید که دایم بهره بر سرمایه افزایید تا چند برابر شود از خدا بترسید و ترک این عمل زشت کنید باشد که سعادت و رستگاری یابید، و بپرهیزید از آتش عذابی که برای کیفر کافران افروخته اند و از حکم خدا و رسول او فرمان برید باشد که مشمول رحمت و لطف خدا شوید.»
در بررسی تفسیر این آیات می توان دریافت که ربا حرام است و قرآن مسلمانان را از آن برحذر داشته است؛ ولی در آیه 39 از سوره روم با بیان ملایمتر و در قالب مقایسه آن با زکات و اشاره به پاداش معنوی زکات، با رباخواری به مخالفت برخاسته است. چیز دیگری که از این آیه می توان استنباط کرد، نیازمندی و فقر قرض گیرندگان است. قرآن می فرماید که به جای قرضهای ربوی، بهتر است به نیازمندان زکات بدهید. بدین ترتیب، هم شما مسئولیت اجتماعی خود را انجام داده اید و موجب خشنودی پروردگار شده اید و هم باری از مشکلات آنها را برداشته اید و این مسیری است در جهت برابری و عدالت اجتماعی و رضایت پروردگار.
آیه دوم بیشتر می خواهد یهودیان را سرزنش کند؛ با اینکه رباخواری در دین یهود حرام شده، آنها به این عمل زشت دست می زدند و اموال مردم را به صورت باطل می خوردند؛ خداوند به عذاب سخت و شدید بشارتشان می دهد، طبعا این عبارت، به حرمت ربا و پیامدهای رباخواری اشاره دارد.
در آل عمران(3): 130 - 132 بر حرمت رباخواری تاکید دارد و رباخواران را به عذاب بیم می دهد که برای کفار آماده شده است. بنابراین، در حرمت ربا هیچ گونه تردیدی وجود ندارد. اما در رابطه با ربای «اضعافا مضاعفة» برخی از مفسران، آن را به «ربح مرکب» تفسیر کرده اند که بعد از پایان دوره اول و تداوم قرض، در مرحله بعد بر سود نیز ربا تعلق می گیرد و این موجب تراکم سرمایه می شود؛ بعد از چند دوره بدهی چند برابر و موجب ورشکستگی بدهکار خواهد شد.
گروهی دیگر از مفسران منظور از ربای «اضعافا مضاعفة»، ربای جاهلی می دانند که قبلا توضیح داده شد؛ یعنی اگر شخص صد درهم به دیگری وام می داد، در پایان مهلت، اگر بدهکار قادر به بازپرداخت نبود، تقاضای مهلت می کرد. بر اساس این دیدگاه، وام دهنده در ابتدا سودی مطالبه نمی کرد؛ در پایان مهلت، اگر بدهکار قدرت پرداخت بدهی خود را داشت، بدون اضافه می پرداخت؛ در صورت ناتوانی از بازپرداخت، از طلبکار تقاضای مهلت در برابر تعهد پرداخت بیشتر را می کرد «زدنی فی الاجل و ازیدک فی المال» یا طلبکار از او می خواست: «اتقضی ام تربی» «بدهی ات را می پردازی یا بر مبلغ آن اضافه می کنی؟»
اگر معاملات به صورت کالا بود؛ مثلا شتربچه یک ساله را بدهکار بود در پایان مهلت و عدم توان بدهکار در بازدهی قرض، در برابر تمدید زمان و مدت دین، شتر بچه یک ساله تبدیل به دو ساله، در صورت تمدید مجدد تبدیل به شتر سه ساله می شد؛ این قسم دیگری از «ربای جاهلی» بود. بنابراین، منظور از ربای «اضعافا مضاعفة» ربای جاهلی به این معنا می باشد. طبق این نظر، برخی از علمای اهل سنت، بهره بانکی را حرام نمی دانند.
4- «الذین یاکلون الربا لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا و احل الله البیع و حرم الربا فمن جآئه موعظة من ربه فانتهی فله ما سلف و امره الی الله و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون»
«کسانی که ربا می خورند به پا نمی خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماس شیطان دیوانه و آشفته حال شده است. به دلیل آن است که گفتند: بیع همانند رباست (تفاوتی میان آن دو نمی بینند) در حالی که خداوند بیع را حلال و ربا را حرام کرده است. کسی که اندرز الهی به او رسید، دست از رباخواری کشید؛ سودهایی که در گذشته به دست آورده مال اوست. خداوند او را می بخشد، اماکسی که مجددا به رباخواری برگردد، در آتش دوزخ جاودان گرفتار می ماند.»
5- «یمحق الله الربا و یربی الصدقات و لله لایحب کل کفار اثیم»
«خداوند ربا را نابود می کند و صدقات را افزایش می دهد و انسان ناسپاس و گنهکار را دوست ندارد.»
6- «یآ ایها الذین امنوا اتقوا الله و ذروا ما بقی من الربآ ان کنتم مؤمنین»
«ای ایمان آورندگان، از خدا بترسید، اگر ایمان به پروردگار دارید، آنچه از ربا باقی مانده رها کنید.»
7- «فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله و ان تبتم فلکم رؤس اموالکم لاتظلمون و لاتظلمون»
«اگر دست از رباخواری نکشید، بدانید که با خدا و رسول او به جنگ برخاسته اید و اگر توبه کنید، اصل سرمایه از آن شماست. در این صورت نه ستم کرده اید و نه ستم شده اید.»
8- «و ان کان ذو عسرة فنظرة الی میسرة و ان تصدقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون»
«اگر بدهکار قدرت پرداخت بدهی خود را ندارد به او تا زمان توانایی بازپرداخت، مهلت دهید ولی اگر ببخشید کار بهتر است.»
شان نزول آیات ربا (بقره (2): 275 - 280): پدر خالد بن ولید از قبیله «ثقیف» طلب ربوی داشت قبل از مرگ به او وصیت کرده بود که بگیرد. خالد خدمت پیامبر(ص) رسید موضوع را با آن حضرت مطرح کرد؛ این آیات بر پیامبر نازل شد و حضرت او را از دریافت مطالبات ربوی برحذر کرد.
بنو عمرو بن عمیر بن ثقفی که مسلمان شده بود، از بنی مغیرة از طایفه مخزوم طلبی ربوی داشتند. بنی مغیرة با آگاهی از حرمت ربا در اسلام، از پرداخت دین خود، امتناع ورزیدند. طرفین شکایتشان را پیش حاکم مکه، عتاب، بردند. عتاب بن اسید نامه ای به پیامبر(ص) نوشت و مساله را برای آن حضرت توضیح داد. در آن موقعیت آیه «و ذروا ما بقی من الربا» نازل شد. این نظر در تفسیر المیزان نیز تایید شده است.
در هر صورت، بدون تردید رباخواری از نظر قرآن حرام است. وعده آتش برای رباخواران، وضعیت نامتعادل و جن زده آنها، فرمان دوری گزیدن و نگرفتن ربا به مؤمنان، نافرمانی از دستور او در مورد ترک ربا به معنای اعلان جنگ با خدا و پیامبر(ص) است؛ همه حکایت از شدت حرمت ربا دارد.
colspan: 3"]در میان اقوام و ملل مختلف، رسم است كه كارهاى مهم و با ارزش را به نام بزرگى از بزرگان خویش كه مورد احترام و علاقهى آنهاست، شروع مىكنند تا آن كار میمون و مبارك گردد و به انجام رسد. البتّه آنان بر اساس اعتقادات صحیح یا فاسد خویش عمل مىكنند. گاهى به نام بتها وطاغوتها وگاهى با نام خدا و به دست اولیاى خدا، كار را شروع مىكنند. چنانكه در جنگ خندق، اوّلین كلنگ را رسول خداصلى الله علیه وآله بر زمین زد.(7)
«بسماللَّه الرّحمن الرّحیم» سر آغاز كتاب الهى است. «بسماللَّه» نه تنها در ابتداى قرآن، بلكه در آغاز تمام كتابهاى آسمانى بوده است. در سر لوحهى كار و عمل همهى انبیا «بسماللَّه» قرار داشت. وقتى كشتى حضرت نوح در میان امواج طوفان به راه افتاد، نوح علیه السلام به یاران خود گفت: سوار شوید كه «بسماللَّه مجراها و مرساها»(8) یعنى حركت و توقّف این كشتى با نام خداست. حضرت سلیمانعلیه السلام نیز وقتى ملكه سبا را به ایمان فراخواند، دعوتنامه خود را با جملهى «بسماللَّه الرّحمن الرّحیم»(9) آغاز نمود.
حضرت على علیه السلام فرمود: «بسماللَّه»، مایه بركت كارها و ترك آن موجب نافرجامى است. همچنین آن حضرت به شخصى كه جملهى «بسماللَّه» را مىنوشت، فرمود: «جَوِّدها» آنرا نیكو بنویس.(10)
بر زبان آوردن «بسماللَّه» در شروع هر كارى سفارش شده است؛ در خوردن و خوابیدن ونوشتن، سوارشدن بر مركب ومسافرت وبسیارى كارهاى دیگر. حتّى اگر حیوانى بدون نام خدا ذبح شود، مصرف گوشت آن حرام است و این رمز آن است كه خوراك انسانهاى هدفدار و موحّد نیز باید جهت الهى داشته باشد.
در حدیث مىخوانیم: «بسماللَّه» را فراموش نكن، حتّى در نوشتن یك بیت شعر. و روایاتى در پاداش كسى كه اوّلین بار «بسماللَّه» را به كودك یاد بدهد، وارد شده است.(11)
سؤال: چرا در شروع هر كارى «بسماللَّه» سفارش شده است؟
پاسخ: «بسماللَّه» آرم ونشانهى مسلمانى است وباید همه كارهاى او رنگ الهى داشته باشد. همان گونه كه محصولات و كالاهاى ساخت یك كارخانه، آرم و علامت آن كارخانه را دارد؛ خواه به صورت جزیى باشد یا كلّى. مثلاً یك كارخانه چینى سازى، علامت خود را روى تمام ظروف مىزند، خواه ظرفهاى بزرگ باشد یا ظرفهاى كوچك. یا اینكه پرچم هر كشورى هم بر فراز ادارات و مدارس و پادگانهاى آن كشور است و هم بر فراز كشتىهاى آن كشور در دریاها، و هم بر روى میز ادارى كارمندان.
پاسخ: به اعتقاد اهلبیت رسول اللّهعلیهم السلام كه صد سال سابقه بر سایر رهبران فقهى مذاهب دارند و در راه خدا به شهادت رسیده و در قرآن نیز عصمت و پاكى آنها به صراحت بیان شده است، آیه «بسماللَّه الرّحمن الرّحیم» آیهاى مستقل و جزء قرآن است. فخر رازى در تفسیر خویش شانزده دلیل آورده كه «بسماللَّه» جزء سوره است. آلوسى نیز همین اعتقاد را دارد. در مسند احمد نیز «بسماللَّه» جزء سوره شمرده شده است.(12) برخى از افراد كه بسماللَّه را جزء سوره ندانسته و یا در نماز آن را ترك كردهاند، مورد اعتراض واقع شدهاند. در مستدرك حاكم آمده است: روزى معاویه در نماز «بسماللَّه» نگفت، مردم به او اعتراض كردند كه «أسرقت أم نَیستَ»، آیه را دزدیدى یا فراموش كردى؟!(13)
امامان معصومعلیهم السلام اصرار داشتند كه در نماز، بسماللَّه را بلند بگویند. امام باقرعلیه السلام در مورد كسانى كه «بسماللَّه» را در نماز نمىخواندند و یا جزء سوره نمىشمردند، مىفرمود: «سَرقوا اكرم آیة»(14) بهترین آیه قرآن را به سرقت بردند. در سنن بیهقى در ضمن حدیثى آمده است: چرا بعضى «بسماللَّه» را جزء سوره قرار ندادهاند!(15)
شهید مطهّرىقدس سره در تفسیر سوره حمد، ابن عباس، عاصم، كسایى، ابنعمر، ابنزبیر، عطاء، ابنطاووس، فخررازى وسیوطى را از جمله كسانى معرّفى مىكند كه بسم اللَّه را جزء سوره مىدانستند.
در تفسیر قرطبى از امام صادقعلیه السلام نقل شده است: «بسماللَّه» تاج سورههاست. تنها در آغاز سوره برائت (سوره توبه) «بسماللَّه» نیامده و این به فرموده حضرت على علیه السلام به خاطر آن است كه «بسماللَّه» كلمه امان و رحمت است، واعلام برائت از كفّار و مشركان، با اظهار محبّت ورحمت سازگار نیست.(16)
سیماى «بسم اللّه»
1. «بسماللَّه» نشانگر رنگ وصبغهى الهى وبیانگر جهتگیرى توحیدى ماست.(17)
2. «بسماللَّه» رمز توحید است وذكر نام دیگران به جاى آن رمز كفر، و قرین كردن نام خدا بانام دیگران، نشانهى شرك. نه در كنار نام خدا، نام دیگرى را ببریم ونه به جاى نام او.(18)
3. «بسماللَّه» رمز بقا ودوام است. زیرا هرچه رنگ خدایى نداشته باشد، فانى است.(19)
4. «بسماللَّه» رمز عشق به خدا وتوكّل به اوست. به كسىكه رحمان و رحیم است عشق مىورزیم و كارمان را با توكّل به او آغاز مىكنیم، كه بردن نام او سبب جلب رحمت است.
5. «بسماللَّه» رمز خروج از تكبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است.
6. «بسماللَّه» گام اوّل در مسیر بندگى و عبودیّت است.
7. «بسماللَّه» مایه فرار شیطان است. كسى كه خدا را همراه داشت، شیطان در او مؤثّر نمىافتد.
8. «بسماللَّه» عامل قداست یافتن كارها و بیمه كردن آنهاست.
9. «بسماللَّه» ذكر خداست، یعنى خدایا! من تو را فراموش نكردهام.
10. «بسماللَّه» بیانگر انگیزه ماست، یعنى خدایا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوتها ونه جلوهها و نه هوسها.
11. امام رضاعلیه السلام فرمود: «بسماللَّه» به اسم اعظم الهى، از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیكتر است.(20)[/HR]7) بحار، ج20 ص 218.
هود، 41.
9) نمل، 30.
10) كنزالعمّال، ح 29558.
11) تفسیربرهان، ج1، ص43.
12) مسند احمد، ج3، ص 177 و ج4، ص 85.
13) مستدرك، ج3، ص233.
14) بحار، ج 85، ص 20.
15) سنن بیهقى، ج2، ص50.
16) تفسیر مجمعالبیان و فخررازى.
17) امام رضاعلیه السلام مىفرماید: بسماللَّه یعنى نشان بندگى خدا را بر خود مىنهم. تفسیر نورالثقلین.
18) نه فقط ذات او، بلكه نام او نیز از هر شریكى منزّه است؛ «سبّح اسم ربّك الاعلى» حتّى شروع كردن كار به نام خدا و محمدصلى الله علیه وآله ممنوع است. اثباتالهداة، ج7، ص482.
19) كلّ شىء هالك الاّ وجهه» قصص، 88.
20) تفسیر راهنما.[/TD]
[/TD]
[/TR]
[TD="colspan: 2"][/TD]
[TD="class: tafsir_title
colspan: 4"]
[TR="bgcolor: 344A78"]
[TD="class: tafsir_toptitle
width: 10%"]پيام ها[/TD]
[TD="width: 90%
bgcolor: white"][/TD]
[TR="bgcolor: 344A78"]
[TD="colspan: 3"][/TD]
[/TR]
[TD="class: tafsir
bgcolor: #E2FCE2
colspan: 3"]1- «بسماللَّهالرّحمنالرّحیم» در آغاز سوره، رمز آن است كه مطالب سوره، از مبدأ حقّ و مظهر رحمت نازل شده است.
2- «بسماللَّهالرّحمنالرّحیم» در آغاز كتاب آسمانى، یعنى هدایت تنها با استعانت از او محقّق مىشود.(21)
3- «بسماللَّه» كلامى كه سخن خداوند با مردم و سخن مردم با خدا، با آن شروع مىشود.
4- رحمت الهى همچون ذات او ابدى و همیشگى است. «اللَّه الرّحمن الرّحیم»
5 - بیان رحمت الهى در قالبهاى گوناگون، نشانهى اصرار بر رحمت است. (هم قالب «رحمن»، هم قالب «رحیم») «الرّحمن الرّحیم»
6- شاید آوردن كلمه رحمان و رحیم در آغاز كتاب، نشانه این باشد كه قرآن جلوهاى از رحمت الهى است، همان گونه كه اصل آفرینش و بعثت جلوه لطف ورحمت اوست. «الرّحمن الرّحیم»[/HR]21) شاید معناى اینكه مىگویند: تمام قرآن در سوره حمد، و تمام سوره حمد در بسماللَّه، و تمام بسماللَّه در حرف (باء) خلاصه مىشود، این باشد كه آفرینش هستى و هدایت آن، همه با استمداد از اوست. چنانكه رسالت پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله نیز با نام او آغاز گردید. «اقرأ باسم ربّك»[/TD]
[/TD]
[/TR]
[TD="colspan: 2"][/TD]
[TD="class: tafsir_title
colspan: 4"]
[TR="bgcolor: 344A78"]
[TD="class: tafsir_toptitle
width: 10%"]توضيحات[/TD]
[TD="width: 90%
bgcolor: white"][/TD]
[TR="bgcolor: 344A78"]
[TD="colspan: 3"][/TD]
[/TR]
[TD="class: tafsir
bgcolor: #ffe4e1
colspan: 3"] سیماى سوره حمد
سورهى حمد كه نام دیگرش «فاتحة الكتاب» است، هفت آیه دارد(1) وتنها سورهاى است كه بر هر مسلمانى واجب است روزانه ده بار آن را در نمازهاى شبانه روزى بخواند و در صورت ترك عمدى نماز او باطل است. «لاصلاة الاّ بفاتحة الكتاب»(2)
بنا به روایت جابربن عبداللّه انصارى از رسول اكرم صلى الله علیه وآله: این سوره بهترین سورههاى قرآن است. و به نقل ابن عباس؛ سورهى حمد اساس قرآن است. در حدیث نیز آمده است: اگر هفتاد مرتبه این سوره را بر مرده خواندید و زنده شد، تعجّب نكنید.(3)
از نامگذارى این سوره به «فاتحة الكتاب» توسط پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله،(4) معلوم مىشود كه تمام آیات قرآن در زمان رسول خداصلى الله علیه وآله جمع آورى شده و به صورت كتاب در آمده است و به امر ایشان این سوره در آغاز و شروع كتاب (قرآن) قرار گرفته است.
همچنین در حدیث ثقلین مىخوانیم كه پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: «انّى تارك فیكم الثقلَین كتاب اللَّه و عترتى»(5) من دو چیز گرانبها در میان شما مىگذارم، كتاب خدا و خاندانم. از این حدیث نیز معلوم مىشود كه آیات الهى در زمان پیامبرصلى الله علیه وآله به صورت «كتاب اللّه» جمع آورى شده و به همین نام در میان مسلمانان معروف و مشهور بوده است.
آیات سورهى مباركه فاتحه، اشاراتى در بارهى خداوند و صفات او، مسأله معاد، شناخت و درخواست رهروى در راه حقّ و قبول حاكمیت و ربوبیّت خداوند دارد. همچنین به ادامهى راه اولیاى خدا، ابراز علاقه واز گمراهان و غضبشدگان اعلام بیزارى و انزجار شده است.
سورهى حمد - همانند خود قرآن - مایهى شفاست، هم شفاى دردهاى جسمانى و هم شفاى بیمارىهاى روحى.(6)
درسهاى تربیتى سورهى حمد
قبل از تفسسیر سوره حمد سیمایى از درسهاى این سوره را ترسیم نموده و در صفحات بعد به شرح آن مىپردازیم؛
1- انسان در تلاوت سورهى حمد با «بسماللَّه» از غیر خدا قطع امید مىكند.
2- با «ربّ العالمین» و «مالك یوم الدین» احساس مىكند كه مربوب و مملوك است و خودخواهى و غرور را كنار مىگذارد.
3- با كلمه «عالمین» میان خود و تمام هستى ارتباط برقرار مىكند.
4- با «الرّحمن الرّحیم» خود را در سایه لطف او مىداند.
5 - با «مالك یوم الدین» غفلتش از آینده زدوده مىشود.
6- با گفتن «ایّاك نعبد» ریا و شهرت طلبى را زایل مىكند.
7- با «ایّاك نستعین» از ابرقدرتها نمىهراسد.
8 - از «انعمت» مىفهمد كه نعمتها به دست اوست.
9- با «اهدنا» رهسپارى در راه حقّ و طریق مستقیم را درخواست مىكند.
10- در «صراط الّذین انعمت علیهم» همبستگى خود را با پیروان حقّ اعلام مىكند.
11- با «غیر المغضوب علیهم» و «لا الضّالّین» بیزارى و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز مىدارد.[/HR]1) عدد هفت، عدد آسمانها، ایّام هفته، طواف، سعى بین صفا ومروه و پرتاب سنگ به شیطان نیز مىباشد.
2) مستدرك، ج4، ح4365.
3) بحار، ج 92، ص 257.
4) عیون اخبار الرضا، ج2، ص27.
5) بحار، ج 2، ص 100.
6) علاّمه امینىقدس سره در تفسیر فاتحة الكتاب، روایات زیادى را در این زمینه نقل نموده است.[/TD]
با اعلام خدامحورى، مشركان را از آرزوى نفوذ در اندیشه و مكتب خود مأیوس كنید.
پیامبر از پیش خود چیزى نمى گوید و كارى نمى كند.
پیامبر صلى الله علیه وآله در انجام عبادت خالصانه و دیگر وظایفش، یك تنه عمل مىكرد ، چه دیگران همراهى مى كردند و چه مخالفت.
در دادگاه عدل الهى، انبیا با سایرین فرقى ندارند.
موضع خود را در برابر كفّار با صراحت اعلام كنید.
یكتا پرستى برجسته ترین سخن انبیاست.
از ابتداى این سوره تاكنون 4 بار از اخلاص سخن به میان آمده و این به خاطر آن است كه در طول تاریخ بزرگترین آفت براى دین، اضافه شدن خرافات و سلیقهها و تحریفها بوده است.
از خدا كه جدا شدیم، به هر چه وصل شویم فرقى ندارد.
خود باختگى، بزرگترین خسارتهاست.
كیفر كسانى كه خدا را رها كرده و به سراغ غیر او رفته و گرفتار خسران شدند، احاطه آتش از بالا و پایین و هر سو است.
شرك در دنیا، قهر در آخرت را به دنبال دارد.
دوزخ پر از آتش و تاریكى است.
از اوصاف مؤمنان و بندگان خالص خدا پرهیز از طاغوتهاست.
اجتناب از طاغوت، مقدّمه توجّه به خداست.
كسانى حقّ شنیدن هر سخنى را دارند كه از نظر علمى و منطقى قدرت تشخیص احسن را داشته باشند.
كسانى كه چشم و گوش بسته مكتبى را مى پذیرند، در حقیقت عاقل نیستند.
تنها راه مطمئن انتخاب آگاهانه است.
بیم و امید باید در كنار هم باشند. در آیه 16 خواندیم: «لهم من فوقهم ظللٌ من النار» یعنى لایه هایى از آتش بالاى سر دوزخیان است
و در این آیه مى خوانیم: «لهم غرف من فوقها غرف» یعنى براى اهل تقوى غرفه هائى است كه بالاى آنها غرفه هاى دیگر است.
در بشارت و وعده هاى الهى خلافى نیست، ولى در هشدار و وعده های خدا شاید عفو و لطفى پیش آید و به آنها عمل نشود.
از كنار پدیده هاى طبیعت غافلانه نگذریم.
یكى از راههاى خداشناسى دقّت در پدیده هاست.
رنگهاى گوناگون گیاهان، میوه ها و گلها كه از یك آب و خاك مى روید نشانه ى قدرت خداست.
وَ اِذٰا جٰاءُوکُمْ قٰالُوا ٰامَنّٰا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْکُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهٖ وَ اللهُ اَعْلَمُ بِمٰا کٰانُوا یَکْتُمُونَ 61/ مائده
ترجمه: و چون به نزد شما آیند گویند ایمان آورده ایم حال آنکه هم با کفر پیش شما آمده و هم با کفر از نزد شما بیرون رفته اند و خدا به آنچه پنهان می داشتند آگاهتر است
تفسیر: از نفاق درونی اهل کتاب خبر می دهد: اینان ایمان خود را به رخِ شما می کشند حال آنکه با قلبی مملوّ از کفر با شما روبرو می شوند و وقتی هم که از شما جدا می شوند باز کافرند و استدلال شما در قلب آنها کمترین اثری نمی بخشد پس فریب چهره ی حق بجانب آنها را نخورید. گر چه آنها سعی می کنند حالات واقعی خود را از دیگران پنهان دارند تا بتوانند به اهداف شوم خود برسند امّا خدا از آنچه پنهان می کنند آگاه است و سرانجام رسوایشان می سازد
پيامهای قرآنی سوره مباركه روم آيات 51الی60
بادهاى مهلك و آفت زا، بى ضابطه و تصادفى نیست.
بادهاى مخرّب، نسبت به بادهاى مفید كم هستند.
وظیفه ى پیامبران، ارشاد مردم است، نه اجبار آنان به پذیرش هدایت.
پذیرش مردم، محدود است.
داشتن روحیّه ى تسلیم در برابر حقّ، زمینه ساز دریافتهاى معنوى است.
ایمان به تنهایى كافى نیست، تسلیم لازم است.
انسان در آغاز خلقت، سراسر ضعف است.
توجّه كردن به آغاز تولّد، مایه ى تذكّر و تشكّر است.
از ضعف و پیرى گلایه نكنید كه برنامه ى حكیمانه ى خداوند است.
مراحل ضعف و قدرت انسان، با یك برنامه ریزى حكیمانه طرّاحى شده است.
آغاز و پایان انسان ضعف است، در چند روزى كه توان و قدرت داریم قدردانى كنیم.
كسى كه میان دو ضعف قرار گرفته، نباید به چند روز قوّت مغرور شود.
اگر اهل نظر باشیم، همه ى هستى كتاب مطالعه است.
ضعفِ مخلوق، نشان ضعف خالق نیست.
كسى كه در دنیا به سوگند دروغ عادت كرد، در قیامت نیز آن را به كار مى برد.
مجرمان درقیامت عذر و بهانه مى آورند كه در دنیا فرصت براى ایمان آوردن نداشتند،
كج فكرى و كجروى مجرمان، دائمى است.
دروغ، سبب انواع كجى ها و انحرافات است.
در قیامت، میان مجرمان و مؤمنان گفتگوهاست.
علم و ایمان، حتّى در قیامت آثار مثبت خود را نشان مى دهد.
علم و ایمان، دو هدیه الهى است كه به افراد عطا مى شود.
علم و ایمان خود را توفیقى الهى بدانیم و مغرور نشویم.
ظلم، سبب محرومیّت از عنایت خداوند است.
توبه و عذرخواهى تنها در دنیا كارساز است و در قیامت هیچ كارایى ندارد.
همه ى مردم مخاطب قرآن هستند.
مطالب قرآن، سبب اتمام حجّت است و كسى كه حقّ را بفهمد و حجّت بر او روشن شود، دیگر عذرش پذیرفته نیست.
كافران لجوج، هیچ گونه دلیل و نشانه اى را نمى پذیرند.
باید اهداف و سخنان كفّار و دشمنان را پیش بینى كرد.
عناد و سرسختى كفّار، باید براى ما درس باشد و در راه حقّ، مقاومتر باشیم.
انسانى كه در مدار كفر و لجاجت قرار گیرد، باطل را حقّ مى بیند و حقّ را باطل
مهر زدن بر دلِ نااهلان، یك سنّت الهى است.
زمینه ى سنگدلى را خود انسان، در خود به وجود مى آورد.
رهبران دینى باید صبور باشند.
ایمان به وعده هاى الهى، عامل صبورى است.
جوّسازى افراد بى دین، نباید در تصمیم گیرى ما اثر كند.
اگر لطف و هشدار و تعلیم الهى نباشد، انبیا نیز آسیب پذیرند.
یكى از طرفندهاى دشمنان، سبك كردن رهبر است.
كسانى به فكر تضعیف و تحقیر رهبر هستند كه به راه حقّ یقین ندارند.
كسى كه صبر نكند، خفیف مى شود.
وَ قٰالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ اَیْدیٖهِمْ وَ لُعِنُوا بِمٰا قٰالُوا بَلْ یَدٰاهُ مَبْسُوطَتٰانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشٰاءُ وَ لَیَزیٖدَنَّ کَثیٖراً مِنْهُمْ مٰا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیٰاناً وَ کُفْراً وَ اَلقَیْنٰا بَیْنَهُمُ الْعَدٰاوَةَ وَ الْبَغْضٰاءَ اِلیٰ یَوْمِ الْقِیٰامَةِ کُلَّمٰا اَوْقَدُوا نٰاراً لِلْحَرْبِ اَطْفَاَهَا اللهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْاَرْضِ فَسٰاداً وَ اللهُ لٰا یُحِبُّ الْمُفْسِدیٖنَ 64/ مائده
ترجمه: و یهودیان مدعی شدند دست خدا بسته است، دست خودشان بسته باد و بخاطر این سخنشان لعنت بر آنان باد! آری دستان او گشاده است هر گونه که بخواهد می بخشد و آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده بر طغیان و کفر بسیاری از آنان می افزاید و تا روز قیامت دشمنی و کینه در میانشان انداخته ایم، هر بار که آتش جنگ افروختند خدا آنرا خاموش کرد و در زمین به فساد می کوشند و خدا مفسدان را دوست ندارد
تفسیر: به یکی از مصادیق روشن گفتارِ گناه آلود یهود اشاره می کند: وقتی آیاتی مثل "کیست آنکه به خدا قرض نیکویی دهد" به گوش یهود رسید آنها برای تمسخر مسلمین گفتند این چه خدایی است که قدرت مالی برای حمایت از دین خود ندارد! معلوم می شود دست خدای مسلمانان بسته است. بعلاوه وقتی فقرا را می دیدند می گفتند خدای مسلمین بخیل و مغلول است و به ایشان روزی نمی دهد همینطور استدلال دیگری داشتند و آن اینکه خدا تمام کارها را از اول تقدیر کرده لذا دیگر کاری برای انجام ندارد یعنی دستش بسته است. می فرماید: برخلاف نظر یهود هر دو دست خدا باز و در کمال قدرت و نهایتِ سخاوتست و هر گونه و به هر که بخواهد می بخشد. این حقایق نه تنها اثر مثبت بر یهود نگذاشت و از راه غلطشان باز نگرداند بلکه بر طغیان و کفر آنها نیز افزود. خاصیت دلهای حسود اینست که در مواجهه با حقیقت، حسد و کینه شان بیشتر تحریک شده و به طغیان و کفر بیشتر رو می آورند لذا مجازات سنگینی در این جهان برایشان مقرر کردیم و آن ایجاد دشمنی میان آنها تا روز قیامت است. هر زمان آتش جنگی افروختند خدا با ایجاد اختلاف بین سران آنها آنرا خاموش ساخت که این نویدی به مسلمین است یعنی آنها هیچوقت نمی توانند علیه اسلام فتنه گریِ مؤثر کنند. آنها برای فساد در زمین تلاش می کنند امّا چون خدا مفسدان را دوست ندارد همه ی اعمالشان را بی نتیجه می کند پس خدا نیست که دست بسته است بلکه یهود عاجز و دست بسته است
قُلْ یٰا اَهلَ الْکِتٰابِ لَسْتُمْ عَلیٰ شَیْءٍ حَتّیٰ تُقیٖمُوا التَّوْریٰةَ وَ الْاِنْجیٖلَ وَ مٰا اُنْزِلَ اِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزیٖدَنَّ کَثیٖراً مِنْهُمْ مٰا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیٰاناً وَ کُفْراً فَلاٰ تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْکاٰفِریٖنَ 68/مائده
ترجمه: بگو ای اهل کتاب! تا وقتی به تورات و انجیل و آنچه از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده عمل نکرده اید هیچ ارزشی ندارید و آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده بر طغیان و کفر بسیاری از آنها می افزاید پس بر کافران تأسف نخور
تفسیر: طبق منطق اسلام همه ی کتب آسمانی از مبدأ واحدی نازل شده اند. یهود از این منطق سوء استفاده کرده و می گفتند حال که تورات هم مورد قبول ما و هم شماست و قرآن فقط مورد قبول شماست پس چه بهتر که همگی تورات را بپذیریم و غیر از آنرا دور بریزیم امّا آیه به این منطقِ سست چنین پاسخ می دهد: شما هیچ ارزشی ندارید مگر آنکه تورات و انجیل و تمام کتب آسمانی را که بر شما نازل شده بر پا دارید. زیرا همه ی کتب از جانب خداست لذا کتاب ما و شما ندارد منتها قرآن کاملترین آنهاست چون انسانهای این عصر نسبت به اعصار گذشته آماده تر شده اند. تعبیر "بپا داشتن" یعنی صرفِ ادعای پذیرش تورات و انجیل کفایت نمی کند بلکه باید آنها را به عمل درآورد از جمله نشانه هایی را که در مورد آخرین پیامبر در آنهاست. البته روح بیمارِ اکثریت اهلِ کتاب سبب شد که این منطق و سایر برهانها نتیجه ی معکوس بدهد و نه تنها هدایت نیابند بلکه بر طغیان و کفرشان افزوده شود لذا پیامبر را دلداری می دهد که از لجاجت اینها غمگین مباش زیرا فقط به خودشان ضرر می زنند. مسلمین نیز باید توجه کنند صرفِ ادعای اسلام برای آنها ارزشی در نزد خدا نمی آورد و همیشه شکست می خورند مگر آنکه قرآن را بر پا دارند
یٰا اَیُّهَا الَّذیٖنَ الرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّٰاسِ اِنَّ اللهَ لٰا یَهدِی الْقَوْمَ الْکٰافِریٖنَ 67/ مائده
ترجمه: ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ نکرده ای و خدا ترا از آسیب مردمان حفظ می کند و خدا کافران را هدایت نمی کند
تفسیر: آیه لحن خاصی دارد که آنرا از سایر آیات مشخص میسازد. روی سخن فقط به پیامبر (صل الله علیه و آله وسلم) است و تنها وظیفه ی او را بیان می کند و با صراحت و تأکید دستور می دهد که آنچه بر تو نازل شده به مردم برسان و سپس اخطار می کند اگر نرسانی در واقع رسالت خدا را تبلیغ نکرده ای. در ادامه به پیامبر (صل الله علیه و آله وسلم) که گویا از واقعه ی خاصی نگرانی داشته، دلداری می دهد که از مردم در ادای این رسالت وحشت نداشته باش زیرا خدا ترا از خطرات آنها حفظ می کند.در آخر بعنوان تهدیدی افرادی که به این رسالتِ مخصوص از روی لجاجت کفر بورزند می فرماید: خدا کافران لجوج را هدایت نمی کند. سال نزول این آیه در اواخر عمر پیامبر بوده حال این سؤال مطرح می شود که کدام موضوع بوده که عدم تبلیغ آن مساوی با عدم تبلیغ رسالت است؟ آیا مربوط به شرک و توحید بود؟ مسلماً نه، زیرا از سالها قبل این موضوع برای پیامبر و مسلمانان حل شده بود. آیا مربوط به دشمنی اهل کتاب بود؟ خیر، چون آنها در موقع نزول این آیه قدرت تهدید کننده نبودند. آیا مربوط به خطر منافقان بود؟ امّا نیروی آنها در سالهای آخر در هم شکسته و از صحنه ی اجتماع طرد شده بودند. بنظر می رسد این مسئله ی مهم فقط تعیین جانشین برای پیامبر است و روایات متواتری از شیعه و سنی تأیید می کند این آیه در مورد علی (علیه السلام) نازل شده است. پیامبر(صل الله علیه و آله وسلم) نیز در غدیر خم، او را بعنوان جانشین معرفی کرده و سه بار فرمودند "فمن کنت مولاه فعلی مولاه" و هنوز جمعیت متفرق نشده بود که آیه "الیوم اکملت لکم دینکم و ..." نازل شد. مخالفان مهمترین ایرادی که بر "فمن کنت مولاه... " گرفتند اینست که مولی بمعنی دوست و یاور است که باید گفت:
1.یادآوری دوستی علی (علیه السلام) نیاز به این همه مقدمات و خطبه خوانی در وسط بیابان خشک و همراه با اعتراف گرفتن از حضّار نداشت
2.این موضوع نمی توانست اینقدر برای رسول وحشت آور باشد که خدا دلداریش دهد بعلاوه آنقدر اهمیت نداشته که خدا با این لحن بفرماید که اگر آنرا ابلاغ نکنی، تبلیغ رسالت نکرده ای
3.اگر فقط دوستی ساده مطرح بود چرا اشخاصی مانند ابوبکر و عمر به علی (علیه السلام) تبریک گفتند؟
اِنَّ الَّذینَ ٰامَنُوا وَ الَّذینَ هٰادُوا وَ الصّٰابِئُونَ وَ النَّصٰاریٰ مَنْ اٰمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْاٰخِرِ وَ عَمِلَ صٰالِحاً فَلاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لٰا هُمْ یَحْزَنُونَ 69/مائده
ترجمه: کسانی که ایمان آورده اند و کسانی از یهودیان و صابئین و نصاری که به خدا و روز آخرت ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند نه بیمی بر آنهاست و نه غمگین می شوند
تفسیر: برای رسیدن به عزّت و سعادت، نژاد و القاب و ادعاهای واهی هیچ اثری ندارند و اینکه عدّه ای خود را مسلمان یا یهود و نصاری و ... بنامند چیزی از سعادت را عایدشان نمی کند، آنچه در جلب سعادت دخالت دارد اینست که به خدا و روز آخرت ایمان بیاورند و اعمال صالح انجام دهند پس در اینصورت نه خوفی از آینده دارند و نه حزنی نسبت به گذشته. عبارتِ اعمال صالح می فهماند که باید به آخرین احکام الهی عمل شود چون عمل به قوانین نسخ شده یا تحریفی کتبِ پیشین، مصداق عمل صالح نیست
لَقَدْ اَخَذْنٰا میٖثٰاقَ بَنیٖ اِسْرٰائیٖلَ وَ اَرْسَلْنٰا اِلَیْهِمْ رُسُلاً کُلَّمٰا جٰاءَهُمْ رَسُولٌ بِمٰا لٰا تَهْویٰ اَنْفُسُهُمْ فَریٖقاً کَذَّبُوا وَ فَریٖقاً یَقْتُلُونَ 70/ مائده
ترجمه: براستی از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و بسوی آنان پیامبرانی فرستادیم امّا هر گاه پیامبری برای آنها احکامی برخلاف میلشان می آورد، گروهی را دروغگو انگاشته و گروهی را کشتند
تفسیر: بنی اسرائیل بجای پیروی از انبیاء اصرار داشتند که آنها تابع میل ایشان باشند در غیر اینصورت آنها را یا تکذیب می کردند یا به قتل می رساندند. فعل مستقبل "یقتلون" که عطف بر فعل ماضی "کذّبوا" شده می فهماند که اگر در آینده نیز به پیامبری دست یابند اینطور عمل می کنند
وَ حَسِبُوا اَلّٰا تَکُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تٰابَ اللهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثیٖرٌ مِنْهُمْ وَ اللهُ بَصیٖرٌ بِمٰا یَعْمَلُونَ 71/مائده
ترجمه: و گمان بردند که آزمونی در کار نیست لذا کور و کر شدند سپس خدا آنها را عفو کرد، دوباره بسیاری از آنان هوش و گوششان را از دست دادند و خدا به آنچه می کنند بیناست
تفسیر: یهود آنقدر خود را نژاد برتر می دانستند... که گمان می کردند هیچ بلا و مجازاتی دامن آنها را نمی گیرد. این خویِ خودبرتربینی چنانشان کرد که آیات خدا را نه می دیدند و نه می شنیدند. امّا وقتی نمونه ای از عذاب الهی دامن آنها را گرفت پشیمان شده و توبه نمودند چون فهمیدند تهدیدهای خدا جدّی است و نژاد برتر خرافه ای بیش نیست. خدا نیز توبه ی آنها را پذیرفت امّا این ندامت دیری نپایید و باز خوی تکبّر، بسیاری از آنها را کور و کر ساخت امّا خدا به آنچه انجام می دهند داناست و هیچ چیزی نمی تواند او را از دیدن حقایق باز دارد. توجه شود در ابتدا کوری و کری را به همه ی یهود و برای بار دوم به عده ی کثیری از آنها نسبت داد تا اولاً رعایت انصاف و حق گویی را کرده باشد ثانیاً بفهماند حتی عدم تکبّرِ عدّه ی کمی از یهود از خدا پنهان نیست. معلوم می شود اثر توبه پایدار است و اگر همچنان بر توبه ی خویش بمانند دچار کوری و کری مجدد نمی شوند
لَقَدْ کَفَرَ الَّذیٖنَ قٰالُوا اِنَّ اللهَ هُوَ الْمَسیٖحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَ قٰالَ الْمَسیٖحُ یٰا بَنیٖ اِسْرٰائیٖلَ اعْبُدُوا اللهَ رَبّیٖ وَ رَبَّکُمْ اِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مأْویٰهُ النّٰارُ وَ مٰا لِلظّٰالِمیٖنَ مِنْ اَنْصٰارٍ 72/مائده
ترجمه: براستی کسانی که گفتند خدا همان عیسی بن مریم است کافر شدند در حالی که مسیح می گفت ای بنی اسرائیل! خدا را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید، هر کس به خدا شرک آورد خدا بهشت را بر او حرام می کند و جایگاهش آتش است و ظالمان یاورانی ندارند
تفسیر: نصاری نیز مانند یهود آنطور که باید ایمان نیاوردند بلکه مسلماً کافر شدند چون خدای نامحدود را با مخلوقی محدود، یگانه و متّحد ساختند و صفات مخلوق را برای خالق قرار دادند در حالی که خود عیسی با صراحتِ تمام به یهود گفت خدای یگانه را پرستش کنید و به این ترتیب بیزاری اش را از هر شرک و غلوّی درباره ی خودش نفی کرد. این که انسانی را از جایگاه مخلوق به جایگاه خالق قرار می دهند، ظلم است (چون ظلم به معنای آنست که چیزی را در غیر جایش بگذاری) لذا می فرماید: ظالمان هیچ یاوری ندارند. عبارت "حرام شدن بهشت" بطور تلویحی عقیده ی غلط نصاری را باطل می سازد یعنی اینکه عیسی با پای خود بسوی مرگ رفت تا فدای گناهان مسیحیان شود و در قیامت همگی آنها به بهشت بروند
لَقَدْ کَفَرَ الَّذیٖنَ قٰالُوا اِنَّ اللهَ ثٰالِثُ ثَلٰثَةٍ وَ مٰا مِنْ اِلٰهٍ اِلّٰا اِلٰهٌ وٰاحِدٌ وَ اِنْ لَمْ یَنْتَهُوا عَمّٰا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذیٖنَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذٰابٌ اَلیٖمٌ 73/مائده
ترجمه: براستی کسانی که گفتند خدا یکی از خدایان سه گانه است کافر شدند و خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می گویند باز نایستند کافرانشان به عذابی دردناک دچار می شوند
تفسیر: آنها می گویند کلمه ی الله هم بر پدر و هم پسر و هم روح القدس صادق است در حالی که عقلاً محال است یک چیز در عین اینکه یکی است سه چیز باشد. عجیب اینکه بسیاری از مبلغین مسیحی به این حقیقت اعتراف دارند امّا از آن دست نمی کشند. اگر فرمود عذاب به "کافرانِ آنها" می رسد برای توجه دادن به این معناست که یا عدّه ای از مسیحیان به این تثلیث اعتقاد ندارند یا منظور، علمای مسیح هستند که از روی علم به چنین کفری اعتقاد پیدا کردند و نه عوام آنها که معنی واقعی تثلیث را در نظر ندارند
اَفَلٰا یَتُوبُونَ اِلَی اللهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیٖمٌ 74/مائده
ترجمه: آیا پس بسوی خدا باز نمی گردند و از او آمرزش نمی خواهند و خدا غفورِ رحیم است
تفسیر: لحن آیه هم جنبه ی تشویق به توبه و هم جنبه ی سرزنش دارد که چرا با این همه توضیحات بسوی خدای غفور و رحیم باز نمی گردید؟
پيامهای قرآنی سوره مباركه سبا آيات1الی7
آیه1
1- چگونگى حمد خدا را از خدا بیاموزیم.
2- ستایشها باید در برابر كمال و قدرت و مالكیّت و آگاهى و حكمت باشد.
3- در دنیا غیر خداوند نیز ستایش مى شود، ولى در آخرت ستایش مخصوص اوست.
4- ستایش او در حصار زمان و شرایط خاصى نیست.
5 - مالكیّت الهى، هم گسترده است، هم حكیمانه و هم آگاهانه.
6- گردش نظام هستى در دنیا و آخرت، بر اساس حكمت الهى است.
آیه2
1- خداوند، تنها مالك هستى نیست، بلكه به تمام جزئیّات آن نیز آگاهى دارد.
2- در نظام آفرینش، اشیا در رفت و آمد و حركت اند.
3- نشانه ى رحمت او نزول باران از آسمان، «ینزل» و نشانه ى غفران او پوشاندن اعمال زشت انسان است.
آیه3
1- نقل كلمات كفرآمیز براى نقد و ابطال آن مانعى ندارد.
2- با طرح نظریّات مخالفان و ردّ آنها، مؤمنان را بیمه كنید.
3- منكران معاد فقط ادّعا مى كنند و بر انكار آن دلیلى ندارند.
4- پاسخ مطالب كفرآمیز باید محكم باشد.
5 - احاطه علمى خداوند بر همه چیز پشتوانه تحقّق قیامت است.
6- زمان وقوع قیامت از امور غیبى است.
7- دادگاه رستاخیز، بر اساس علم بى پایان الهى است.
8 - كوچكى و بزرگى اشیا در علم خدا اثر ندارد.
آیه4
1- رستاخیز براى دریافت پاداشهاست.
2- كسى مى تواند پاداش و كیفر واقعى را بدهد كه از همه چیز آگاه باشد.
3- رحمت خدا بر غضبش مقدّم است.
4- جز ایمان و عمل صالح، راهى براى دریافت پاداش نیست.
5 - بخشودگى، مقدّمه ى دریافت نعمتهاست.
6- رزق اخروى بسیار وسیع و بزرگ و كریمانه است.
7- پاداشهاى الهى، هم معنوى است، «مغفرة» و هم مادّى.
آیه5
1- دشمنان به شدّت در تلاشند، شما هم غافل نباشید.
2- سركشى انسان تا آنجاست كه مى خواهد آیات الهى را خنثى و مانع كارائى و تأثیر آن شود.
3- پاداش مؤمنان نیكوكار از خداست، «لیجزى» ولى كیفر بدكاران نتیجه ى عمل خود آنهاست.
4- تهدید و تشویق باید در كنار هم باشد.
آیه6
1- علم به انسان دید و بینش مى دهد.
2- در نقل تاریخ گذشته، عملكرد همه ى گروهها را بیان كنیم، چه مؤمنان و چه كافران.
3- دانشمندان، علم خود را از خدا بدانند.
4- نشانه ى علم واقعى دریافتن حقّانیّت قرآن و پذیرفتن آن است. بدون علم و معرفت، حقّشناسى ممكن نیست.
5 - عالم حقیقى، آن چه را از سوى خدا نازل شده مى پذیرد.
6- نزول وحى، از شئون ربوبیّت خداوند است.
7- میزان حقّ، وحى و قرآن است.
8 - راه انبیا راه عزّت و شرف است.
9- راه الهى شكست ناپذیر و سعى مخالفان بیهوده است.
10- قدرتمندان دنیا معمولاً محبوب نیستند ولى خداوند قدرتمند محبوب و مورد ستایش است.
آیه7
1- كفّار، بر ضدّ دین و مقدّسات تبلیغ مى كنند. «قال الّذین كفروا» ولى جز تحقیر و تمسخر، هیچ برهانى ندارند.
2- كفّار، شخصیّتها و مقدّسات دینى را تحقیر مى كنند تا زمینهى دور شدن مردم را فراهم آورند.
اَلرِّجٰالُ قَوّٰامُونَ عَلَى اَلنِّسٰاءِ بِمٰا فَضَّلَ اَللّٰهُ بَعْضَهُمْ عَلىٰ بَعْضٍ وَ بِمٰا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوٰالِهِمْ فَالصّٰالِحٰاتُ قٰانِتٰاتٌ حٰافِظٰاتٌ لِلْغَيْبِ بِمٰا حَفِظَ اَللّٰهُ وَ اَللاّٰتِي تَخٰافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اُهْجُرُوهُنَّ فِي اَلْمَضٰاجِعِ وَ اِضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاٰ تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اَللّٰهَ كٰانَ عَلِيًّا كَبِيراً ﴿۳۴﴾نسا
َ لاٰ تَتَمَنَّوْا مٰا فَضَّلَ اَللّٰهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلىٰ بَعْضٍ لِلرِّجٰالِ نَصِيبٌ مِمَّا اِكْتَسَبُوا وَ لِلنِّسٰاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اِكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اَللّٰهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اَللّٰهَ كٰانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً ﴿۳۲﴾نسا
تفسیر کوتاه ایه
عدالت و مساوات دو چیز است نباید توقع داشته باشیم که همه چیز را خدا در بین مخلوقات خود یکسان داده باشد بلکه برای هرکس مقداری رزق در نظر گرفته شده است. نباید ارزوی داشتن همان زن وفرزند و اموال دیگرام را داشته باشیم بلکه باید همانند ان را از خدا بخواهیم.و رزق حلال هرکس معلوم است هرقدر از رزق حرام بخورد به همان مقدار از رزق حلال او کاسته میشود خداوند هم به همه چیز اگاه است
نکات ناب ایه
۱_ارزوی مثل دیگران داشتن نباید بکنیم
۲_مساوات و عدالت دوچیز است
۳_نباید از مال و رزوی حرام چیزی طلب کنیم
۴_خداوند به همه چیز اگاه و داناست
پیامهای قرآنی سوره فاطر آیات 39 الی 44
آیه 39
1- جانشینى انسان در زمین باید عامل شكر باشد نه كفر.
2- كفرِ انسان به ضرر خود اوست و ضربه اى به خدا نمى زند.
3- كفّار، كفر خود را به گردن نیاكان یا جامعه نیاندازند.
4- خطرات و آثار كفر محدود نیست و هر لحظه گسترش مى یابد.
5 - كفر به خودى خود، عامل خسارت است، گرچه كافر عمل فاسدى انجام ندهد.
6- بیان خطرات گناه، عاملى براى بازداشتن گناهكار است.
آیه40
1- پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مأمور به گفتگو با مخالفان بود.
2- با سؤال، وجدانها را بیدار كنید.
3- اسلام دین منطق است.
4- تحدّى و مبارزه طلبى، تنها در كتاب تشریع نیست كه مى فرماید: «فأتوا بسورة» بلكه در مورد آفرینش و كتاب تكوین نیز هست.
5 - مشركان، هیچ منطقى ندارند.
6- هر جا منطق و بیّنه نباشد، فریب است.
7- مشركان ظالمند. «یعد الظالمون» وعده ى ظالمان، فریب و شعارهاى آنان فریبنده است.
8 - شرك بر تبلیغات و وعده هاى فریبكارانه استوار است.
9- فریب از هر كس مى تواند باشد. «بعضهم بعضا» گاهى افراد ضعیف و عادى با تملق و چاپلوسى افراد بالاتر را به انحراف مى كشانند و گاهى افراد قوى با تهدید و تطمیع و وعده ها و شعارهاى دروغین مردم را به اطاعت بى چون و چراى خود وادار مى كنند.
آیه41
1- جایگاه آسمانها و زمین و حركت و مدار آنها با اراده ى خداوند است و اوست كه هر لحظه آنها را حفظ مى كند.
2- پدیده ها، هم در پدید آمدن و هم در بقا نیازمند قدرت و لطف خداوند هستند.
3- نظم حاكم بر هستى، از سوى خداست، نه امرى تصادفى.
4- ابدیّت مخصوص اوست و هستى قابل زوال است.
5 - اگر حلم الهى نباشد، كرات آسمانى بر سر خلافكاران فرو مى ریزد.
6- خداوندى كه با قدرت هستى را نگاه داشته، اگر به كفّار مهلتى مى دهد به خاطر حلم است نه عجز.
آیه42
1- مشركان، خدا را قبول داشتند و او را مقدّس مى شمردند و به او سوگند یاد مى كردند.
2- به هر سوگندى نمى توان اعتماد كرد.
3- به عمل كار بر آید، به سخنرانى نیست. ادّعا زیاد ولى عمل كم است.
4- براى هدایت مردم، بشارت و انذار هر دو لازم است، لیكن براى جامعه ى منحرف انذار مهمتر است.
آیه43
1- سرچشمه ى فرار و نفرت از راه انبیا یا استكبار است یا حیله.
2- نتیجه حیله به خود انسان برمى گردد.
بَد مكن كه بد اُفتى
چَه مَكَن كه خود اُفتى
3- خداوند در جامعه قانونها و سنّتهاى ثابتى را مقرّر كرده است كه در تمام اقوام و ملّتها جریان دارد، نظیر سنّت آزمایش، سنّت امداد مؤمنان و سنّت كیفر حیله گران و مستكبران. آرى، خوشبختى و بدبختى و عزّت یا سقوط جامعه، در گرو پیروى از سنّتهاى الهى یا ترك آنهاست.
4- تاریخ داراى نظام و قانون ثابت است.
آیه44
1- اسلام طرفدار سیر و سفر براى كسب تجربه است.
2- سیر و سفر باید جهت دار باشد.
3- تاریخ پیشینیان، از منابع شناخت سنّتهاى حاكم بر جوامع است.
4- بازدید از آثار باستانى تمّدنها، مورد سفارش است.
5 - به جلوه هاى كاذب مستكبران توجّه نكنید، عاقبت آنان را ببینید.
6- به قدرت خود مغرور نشوید كه افراد قوى تر از شما قلع و قمع شده اند.
7- هیچ چیز بر اراده و قدرت خداوند غالب نیست.
8 - خداوند هم مستكبران را مى شناسد و هم توان برخورد با آنان را دارد.
پیامهای قرآنی سوره مبارکه یس آیات 55الی 70
✨آیات 55 الی 58
پيام ها
1- در بهشت، بیكار نیست.
2- در بهشت، غم و اندوه نیست.
3- در بهشت، زندگى بدون مرگ، سلامتى بى مرض، جوانى بى پیرى، عزّت بى ذلّت، نعمت بى محنت، بقا بى فنا، خشنودى بى خشم و اُنس بى وحشت است.
4- در بهشت، تنهایى نیست.
5 - مسكن بهشتى آرامش بخش است.
6- نشستن بر تخت و صندلى، به نشستن روى زمین برترى دارد.
7- در بهشت بهترین تغذیه است.
8 - در بهشت محدودیّت نیست.
9- معاد جسمانى است.
10- در بهشت رضا و سلامى با عظمت از خدا دریافت مى شود.
11- دریافت سلام الهى، آرزو و خواسته بهشتیان است.
✨آیات 59 الی 62
1- قیامت روز فیصله و جدایى است.
2- خداوند (از طریق انبیا، عقل و فطرت) از انسان پیمان گرفته است.
3- شیطان پدر شما را فریب داد و شما فرزندان كسى هستید كه اطاعت شیطان كرد.
4- انسان، از دو حال خارج نیست، یا بنده خداست یا بنده شیطان.
5 - دشمن بودن شیطان آشكار است.
6- راه مستقیم كه هر شبانه روز در نماز از خدا مى خواهیم، همان اطاعت از او و عبادت اوست.
7- از سرنوشت فریب خوردگان عبرت بگیرید.
8 - اندیشه در سرنوشت تلخ قربانیان فریب شیطان، راه نجات از وسوسه ها و دامهاى اوست.
✨آیات 63 و 64
1- خداوند بارها وعده جهنّم داد، ولى كافران باور نكردند.
2- خداوند بر دوزخیان اتمام حجت نموده و پیوسته خطر دوزخ را به آنان ابلاغ كرده است.
3- ورود كفّار به دوزخ با تحقیر همراه است.
4- كفّار و دوزخیان هرگز از آتش جدا نخواهند شد.
✨آیه 65
1- خداوند، سبب سوز و سبب ساز است. دهانى را كه وسیله سخن گفتن است مى بندد و دست و پا را وسیله ى سخن گفتن قرار مى دهد.
2- معاد، جسمانى است.
3- در قیامت اعضاى بدن، تابع اراده انسان نیست.
4- قوى ترین گواه در دادگاه، اقرار و اعتراف عامل جرم است.
5 - اعضاى بدن داراى نوعى درك و شعورند كه مى توانند در قیامت شهادت دهند.
✨آیات 66 و 67
1- فكر نكنید آن چه دارید باید داشته باشید یا جاودانه خواهید داشت، از قهر و غضب الهى و تغییر نعمتها غافل نباشید.
2- علاج واقعه را قبل از وقوع باید كرد. قبل از نزول عذاب باید از لجاجت دست برداشت.
3- هر مكانى مى تواند ظرف قهر خدا باشد.
4- قهر خدا كه آمد احدى توان تحمّل ندارد.
5 - سنّت خداوند، آزاد گذاشتن انسانها است تا از راه دیدن و شنیدن حقایق ایمان بیاورند، نه آنكه از طریق قهر و اجبار و فشار ایمان آورند.
✨آیه 68
1- عمر به دست خداست.
2- سنّت خداوند بر آن است كه پیرى همراه با شكستگى باشد.
4- انسان هم باید به فكر از دست رفتن نعمتها باشد.
✨آیه 69
1- در قرآن، سخن از نفى ارزش شعر نیست، بلكه سخن از نفى شعر از پیامبر است.
2- خداوند از تهمت به انبیا دفاع مى كند.
3- ندانستن شعر به ارشاد مبلّغ ضررى نمى زند.
4- رشدهاى نابجا و فضاهاى فرهنگى غلط شما را متزلزل نكند.
5 - طبع شعر از سوى خداوند است.
6- معلّم، پیامبر خداست.
7- هر علمى براى هر كس سزاوار نیست.
8 - تا از تخیّلات و موهومات شاعرانه تخلیه نشویم، روح ما ظرف معارف الهى قرار نمى گیرد.
9- قرآن، مایه ى تذكّر و یادآورى است.
10- قرآن، كلامى روشن و قابل فهم و استدلال است.
✨آیه 70
1- هشدارهاى قرآن، مایه ى تذكّر و تنبّه است.
2- نشانه ى زنده دلى، پذیرش هشدارهاى قرآن است.
3- هدایت پذیرى از قرآن، در انحصار قوم و نژاد خاصّى نیست.
4- هدف از وحى و بعثت انبیا بیدارى و هوشیارى زنده دلان و اتمام حجت با مرده دلان است.
5 - در سنگدلان حتّى كلام خداوند اثر ندارد.
6- كفّار و كسانى كه حقّ را نپذیرند مردگانى بیش نیستند.
7- وعده قهر الهى براى كافران، كلام قطعى خداست.
قُلْ اَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ مٰا لٰا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرّاً وَ لٰا نَفْعاً وَ اللهُ هُوَ السَّمیٖعُ العَلیٖمُ 76/مائده
ترجمه: بگو آیا به جای خدا چیزی را می پرستید که نه زیانی برای شما دارد و نه سودی و خدا خود شنوای داناست
تفسیر: در آیه قبل بیان داشت کسی که محتاج است نمی تواند خدا باشد و اینجا می فرماید: چگونه چیزی را که نمی تواند هیچ نفع و ضرری برساند می پرستید؟ انسانِ بی غرض اگر چیزی را معبود خود می گیرد برای اینست که می خواهد به این وسیله معبودش را به دفع ضرر و جلب نفع وادار کند امّا چگونه مسیح که مالک نفع و ضرری نیست می تواند بدون اذن خدا و مستقلاً سود و زیانی به مردم برساند؟ دلیل دوم برای اینکه باید فقط خدا عبادت شود اینست که او تنها معبودی است که خواسته های بندگانش را می شنود و به حاجات آنها داناست و طبق مصلحت جواب می دهد. البته عبارت "و الله هو السّمیع العلیم" می تواند متضمن اخطار هم باشد یعنی گمان نکنید خدا سخنان ناروای شما را نمی شنود یا از درون شما آگاه نیست. اگر بجای "کسی که" فرمود "چیزی که" برای اینست که بفهماند پرستش "چیز و کس" هیچ تفاوتی با هم ندارند و هر دو باطل و بی فایده اند. تقدم ضرر بر نفع بخاطر اینست که پریشانی زودتر انسان را وادار به خضوع می کند تا جلب نفع
پیامهای قرآنی سوره مبارکه صافات آیات 127 تا 153
آیات 127 الی 132
1 - عبودیّت خالصانه سبب نجات از بازخواست و عذاب الهى در قیامت است.
2-سلام كردن به پیامبران و اولیا و بزرگان را از خدا بیاموزیم.
3- لطف و عنایت نسبت به نیكوكاران، سنّت خداست و همواره جریان دارد.
4- ملاك دریافت سلام از طرف خداوند، احسان همراه با ایمان و بندگى است.
5- هر كس مانند الیاس از مبلّغان دینى باشد، از محسنان و دریافت كنندگان پاداشهاى الهى مى باشد.
آیات 133 الی 138
1- آشنایى با تاریخ پر درد و رنج انبیا، سبب تسلّى پیامبر و پایدارى مؤمنان است.
2- خداوند هر كس را در جاى خود كیفر و پاداش مى دهد.
3- وابستگى فیزیكى سبب نجات نیست، وابستگى فكرى لازم است.
4- حساب انبیا از حساب همسرانشان جداست.
5 - اهل بیت انبیا، پیروان فكرى و عملى آن بزرگوارانند نه خانواده ى آنان.
6- اگر رشد معنوى در كار نباشد، همسر پیامبر با دیگر افراد ذرّهاى فرق ندارد.
7- نجات و هلاكت به دست خداست.
8 - از كنار ویرانه ها و آثار باستانى، ساده و بى توجّه نگذریم.
9- سرگذشت قوم لوط، مایه ى عبرت براى همگان است.
آیات 139 الی 144
1- آشنایى با تاریخ انبیا، براى امروز ما درس است.
2- قرعه كشى میان افراد، امرى مشروع و با سابقه است.
3- حیوانات، گاهى براى انجام یك كار، از طرف خداوند مأمور مى شوند.
4- فرار از مسئولیّت راه گشا نیست.
5 - برخى مشكلات ما در زندگى، ناشى از كوتاهى در انجام مسئولیّت است.
6- گاهى اولتیماتوم لازم است.
7- تغییر شرایط، ما را از خدا جدا نكند.
8 - تسبیح خداوند، عامل نجات از گرفتارى ها است.
9- سابقه ى درخشان، یكى از عوامل نجات است.
10- با اراده ى خداوند، انسان مى تواند در شكم ماهى تا قیامت زنده بماند.
آیات 145 الی 148
1- ملامت، نباید مانع محبت باشد. یونس ملامت و تنبیه شد، ولى باز هم مورد عنایات ویژه خداوند قرار گرفت.
2- از داروهاى گیاهى غافل نشویم.
3- رویاندن كدو در زمین خالى از گیاه «العراء» از نشانه هاى قدرت و امداد الهى است.
4- در مدیریّت، به جاى دفع نیروها آنها را بازسازى كنیم و دوباره به كار گیریم.
5 - محدوده ى بعثت انبیا به انتخاب و فرمان خداست.
6- دعا و تسبیح یونس علیه السلام سبب برخوردارى از لطف و امداد خداوند شد.
7- فرار، دلیل برنگشتن نمى شود. یونس فرار كرده بود امّا به همان قوم خود بازگشت و رسالت خود را ارائه داد.
8 - توبه از گذشته زمینه ى كامیابى در آینده است. قوم یونس توبه كردند و خداوند قهر خود را باز گرفت و آنان را كامیاب ساخت.
آیات 149 الی 153
1- سؤال از وجدان، كلید تفكّر و تنبه مردم است.
2- برخى عقاید به قدرى بى منطق و پوك است كه لحظه اى فكر كردن براى دریافت بى اعتبارى آنها كافى است.
3- فرشتگان را زن پنداشتن، مورد بازخواست الهى است.
4- كسى كه آگاهى ندارد، حقّ اظهار نظر ندارد.
5 - عقاید مشركان، ساختگى و دروغ است.
6- عقاید خرافى دیگران را به مردم نگوییم تا ارزش هدایت الهى را بهتر بدانند.
7- آنان كه مسیح را فرزند خدا مى دانند، همانند مشركانى هستند كه فرشتگان را فرزند خدا مى پنداشتند.
8 - فرزند دختر و پسر یكسانند و هیچ یك بر دیگرى برترى ندارند.
9- انسان به جایى مى رسد كه بر اساس یك عقیده ى باطل، دختر را بد و پسر را خوب مى داند و آنگاه دختران را براى خدا و پسران را از آن خود مى داند.
تفسیرنور #آل_عمران
آیه—۶۴
پیامهای قرآنی سوره مبارکه ص آیات 62 تا 83
برخى كسانى كه در دنیا از بدان محسوب شده، تحقیر مى شوند، در بهشت كامیاب خواهند بود.
زود قضاوت نكنیم، شاید افراد به ظاهر پست امروز، عالى مقامهاى قیامت باشند.
قیامت روز اقرار است.
بهشتیان در مجلس انس بر تختها تكیه زده اند ولى دوزخیان با یكدیگر جرّوبحث دارند.
وظیفه و جایگاه پیامبر باید به مردم اعلام شود.
جایى كه غفلت همه را فراگرفته، باید از زاویه ى انذار سخن گفت.
انسان با خطرها و آسیبهایى روبرو است كه بواسطه انذار انبیا مى تواند رهائى یابد.
در تبلیغ و هدایت مردم از روشهاى روشن و بدون ابهام استفاده كنید.
انسان تنها موجودى است كه خداوند قبل از خلقت، آفریدن او را به فرشتگان اعلام كرد.
آفرینش فرشتگان، قبل از انسان بوده است.
منشأ وجودى انسان، آب و خاك است.
روح، پس از جسم آفریده شده است.
در میان خوبان بودن مهم نیست، از خوبان بودن مهم است.
مقایسه هاى ظنّى نمى تواند سرچشمه ى ارزیابى درست شود.
نژاد پرستى، تفكّر شیطانى است.
ابلیس بخاطر تكبّر عفو نخواست، بلكه مهلت براى انتقام خواست.
و با تمام تكبّر و كفر از بیان درخواست خود مأیوس نشد.
در دعا گفتنِ «ربّ» مؤثّر است.
گاهى یك گناه، مقدّمه ى گناهان بزرگترى مى شود.
اخلاص در عبودیّت، شرط مصونیّت از دامهاى ابلیس است.
[h=1]ربا در قرآن[/h] [h=2]بدون تردید رباخواری از نظر قرآن حرام است. وعده آتش برای رباخواران، وضعیت نامتعادل و جن زده آنها، فرمان دوری گزیدن و نگرفتن ربا به مؤمنان، نافرمانی از دستور او در مورد ترک ربا به معنای اعلان جنگ با خدا و پیامبر(ص) است؛ همه حکایت از شدت حرمت ربا دارد[/h]
[h=2]ربا در قرآن[/h]
هشت آیه از آیات قرآنی در مورد ربا گفته شده است که ما در اینجا به یکایک آنها می پردازیم:
1- «و ما اتیتم من ربا لیربوا فی اموال الناس فلایربوا عندالله و ما اتیتم من زکوة تریدون وجه الله فاولئک هم المضعفون»
«و آن سودی که شما به رسم ربا دادید که بر اموال مردم رباخوار بیفزاید نزد خدا هرگز نیفزاید و آن زکوتی که از روی شوق و اخلاص به خدا به فقیران دادید ثوابش چندین برابر شود و همین زکات دهندگان هستند که بسیار دارایی خود را افزون کنند.»
2- «و اخذهم الربا و قد نهوا عنه و اکلهم اموال الناس بالباطل و اعتدنا للکافرین منهم عذابا الیما»
«و هم بدین جهت که ربا می گرفتند در صورتی که از ربا خوردن نهی شده بودند و هم از آن رو که اموال مردم را به باطل می خوردند به کیفر رسند و ما برای کافران آنها عذابی دردناک مهیا ساخته ایم.»
3- «یآ ایها الذین امنوا لاتاکلوا الربوآ اضعافا مضاعفة و اتقوالله لعلکم تفلحون، و اتقوا النار التی اعدت للکافرین، و اطیعوا الله و الرسول لعلکم ترحمون»
«ای کسانی که به دین اسلام گرویده اید ربا مخورید که دایم بهره بر سرمایه افزایید تا چند برابر شود از خدا بترسید و ترک این عمل زشت کنید باشد که سعادت و رستگاری یابید، و بپرهیزید از آتش عذابی که برای کیفر کافران افروخته اند و از حکم خدا و رسول او فرمان برید باشد که مشمول رحمت و لطف خدا شوید.»
در بررسی تفسیر این آیات می توان دریافت که ربا حرام است و قرآن مسلمانان را از آن برحذر داشته است؛ ولی در آیه 39 از سوره روم با بیان ملایمتر و در قالب مقایسه آن با زکات و اشاره به پاداش معنوی زکات، با رباخواری به مخالفت برخاسته است. چیز دیگری که از این آیه می توان استنباط کرد، نیازمندی و فقر قرض گیرندگان است. قرآن می فرماید که به جای قرضهای ربوی، بهتر است به نیازمندان زکات بدهید. بدین ترتیب، هم شما مسئولیت اجتماعی خود را انجام داده اید و موجب خشنودی پروردگار شده اید و هم باری از مشکلات آنها را برداشته اید و این مسیری است در جهت برابری و عدالت اجتماعی و رضایت پروردگار.
آیه دوم بیشتر می خواهد یهودیان را سرزنش کند؛ با اینکه رباخواری در دین یهود حرام شده، آنها به این عمل زشت دست می زدند و اموال مردم را به صورت باطل می خوردند؛ خداوند به عذاب سخت و شدید بشارتشان می دهد، طبعا این عبارت، به حرمت ربا و پیامدهای رباخواری اشاره دارد.
در آل عمران(3): 130 - 132 بر حرمت رباخواری تاکید دارد و رباخواران را به عذاب بیم می دهد که برای کفار آماده شده است. بنابراین، در حرمت ربا هیچ گونه تردیدی وجود ندارد. اما در رابطه با ربای «اضعافا مضاعفة» برخی از مفسران، آن را به «ربح مرکب» تفسیر کرده اند که بعد از پایان دوره اول و تداوم قرض، در مرحله بعد بر سود نیز ربا تعلق می گیرد و این موجب تراکم سرمایه می شود؛ بعد از چند دوره بدهی چند برابر و موجب ورشکستگی بدهکار خواهد شد.
گروهی دیگر از مفسران منظور از ربای «اضعافا مضاعفة»، ربای جاهلی می دانند که قبلا توضیح داده شد؛ یعنی اگر شخص صد درهم به دیگری وام می داد، در پایان مهلت، اگر بدهکار قادر به بازپرداخت نبود، تقاضای مهلت می کرد. بر اساس این دیدگاه، وام دهنده در ابتدا سودی مطالبه نمی کرد؛ در پایان مهلت، اگر بدهکار قدرت پرداخت بدهی خود را داشت، بدون اضافه می پرداخت؛ در صورت ناتوانی از بازپرداخت، از طلبکار تقاضای مهلت در برابر تعهد پرداخت بیشتر را می کرد «زدنی فی الاجل و ازیدک فی المال» یا طلبکار از او می خواست: «اتقضی ام تربی» «بدهی ات را می پردازی یا بر مبلغ آن اضافه می کنی؟»
اگر معاملات به صورت کالا بود؛ مثلا شتربچه یک ساله را بدهکار بود در پایان مهلت و عدم توان بدهکار در بازدهی قرض، در برابر تمدید زمان و مدت دین، شتر بچه یک ساله تبدیل به دو ساله، در صورت تمدید مجدد تبدیل به شتر سه ساله می شد؛ این قسم دیگری از «ربای جاهلی» بود. بنابراین، منظور از ربای «اضعافا مضاعفة» ربای جاهلی به این معنا می باشد. طبق این نظر، برخی از علمای اهل سنت، بهره بانکی را حرام نمی دانند.
4- «الذین یاکلون الربا لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا و احل الله البیع و حرم الربا فمن جآئه موعظة من ربه فانتهی فله ما سلف و امره الی الله و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون»
«کسانی که ربا می خورند به پا نمی خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماس شیطان دیوانه و آشفته حال شده است. به دلیل آن است که گفتند: بیع همانند رباست (تفاوتی میان آن دو نمی بینند) در حالی که خداوند بیع را حلال و ربا را حرام کرده است. کسی که اندرز الهی به او رسید، دست از رباخواری کشید؛ سودهایی که در گذشته به دست آورده مال اوست. خداوند او را می بخشد، اماکسی که مجددا به رباخواری برگردد، در آتش دوزخ جاودان گرفتار می ماند.»
5- «یمحق الله الربا و یربی الصدقات و لله لایحب کل کفار اثیم»
«خداوند ربا را نابود می کند و صدقات را افزایش می دهد و انسان ناسپاس و گنهکار را دوست ندارد.»
6- «یآ ایها الذین امنوا اتقوا الله و ذروا ما بقی من الربآ ان کنتم مؤمنین»
«ای ایمان آورندگان، از خدا بترسید، اگر ایمان به پروردگار دارید، آنچه از ربا باقی مانده رها کنید.»
7- «فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله و ان تبتم فلکم رؤس اموالکم لاتظلمون و لاتظلمون»
«اگر دست از رباخواری نکشید، بدانید که با خدا و رسول او به جنگ برخاسته اید و اگر توبه کنید، اصل سرمایه از آن شماست. در این صورت نه ستم کرده اید و نه ستم شده اید.»
8- «و ان کان ذو عسرة فنظرة الی میسرة و ان تصدقوا خیر لکم ان کنتم تعلمون»
«اگر بدهکار قدرت پرداخت بدهی خود را ندارد به او تا زمان توانایی بازپرداخت، مهلت دهید ولی اگر ببخشید کار بهتر است.»
شان نزول آیات ربا (بقره (2): 275 - 280): پدر خالد بن ولید از قبیله «ثقیف» طلب ربوی داشت قبل از مرگ به او وصیت کرده بود که بگیرد. خالد خدمت پیامبر(ص) رسید موضوع را با آن حضرت مطرح کرد؛ این آیات بر پیامبر نازل شد و حضرت او را از دریافت مطالبات ربوی برحذر کرد.
بنو عمرو بن عمیر بن ثقفی که مسلمان شده بود، از بنی مغیرة از طایفه مخزوم طلبی ربوی داشتند. بنی مغیرة با آگاهی از حرمت ربا در اسلام، از پرداخت دین خود، امتناع ورزیدند. طرفین شکایتشان را پیش حاکم مکه، عتاب، بردند. عتاب بن اسید نامه ای به پیامبر(ص) نوشت و مساله را برای آن حضرت توضیح داد. در آن موقعیت آیه «و ذروا ما بقی من الربا» نازل شد. این نظر در تفسیر المیزان نیز تایید شده است.
در هر صورت، بدون تردید رباخواری از نظر قرآن حرام است. وعده آتش برای رباخواران، وضعیت نامتعادل و جن زده آنها، فرمان دوری گزیدن و نگرفتن ربا به مؤمنان، نافرمانی از دستور او در مورد ترک ربا به معنای اعلان جنگ با خدا و پیامبر(ص) است؛ همه حکایت از شدت حرمت ربا دارد.
[/HR]7) بحار، ج20 ص 218.
[/HR]21) شاید معناى اینكه مىگویند: تمام قرآن در سوره حمد، و تمام سوره حمد در بسماللَّه، و تمام بسماللَّه در حرف (باء) خلاصه مىشود، این باشد كه آفرینش هستى و هدایت آن، همه با استمداد از اوست. چنانكه رسالت پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله نیز با نام او آغاز گردید. «اقرأ باسم ربّك»[/TD]
[/HR]1) عدد هفت، عدد آسمانها، ایّام هفته، طواف، سعى بین صفا ومروه و پرتاب سنگ به شیطان نیز مىباشد.
پیامهای قرآنی سوره مبارکه زمر آیات 11 الی 21
با اعلام خدامحورى، مشركان را از آرزوى نفوذ در اندیشه و مكتب خود مأیوس كنید.
پیامبر از پیش خود چیزى نمى گوید و كارى نمى كند.
پیامبر صلى الله علیه وآله در انجام عبادت خالصانه و دیگر وظایفش، یك تنه عمل مىكرد ، چه دیگران همراهى مى كردند و چه مخالفت.
در دادگاه عدل الهى، انبیا با سایرین فرقى ندارند.
موضع خود را در برابر كفّار با صراحت اعلام كنید.
یكتا پرستى برجسته ترین سخن انبیاست.
از ابتداى این سوره تاكنون 4 بار از اخلاص سخن به میان آمده و این به خاطر آن است كه در طول تاریخ بزرگترین آفت براى دین، اضافه شدن خرافات و سلیقهها و تحریفها بوده است.
از خدا كه جدا شدیم، به هر چه وصل شویم فرقى ندارد.
خود باختگى، بزرگترین خسارتهاست.
كیفر كسانى كه خدا را رها كرده و به سراغ غیر او رفته و گرفتار خسران شدند، احاطه آتش از بالا و پایین و هر سو است.
شرك در دنیا، قهر در آخرت را به دنبال دارد.
دوزخ پر از آتش و تاریكى است.
از اوصاف مؤمنان و بندگان خالص خدا پرهیز از طاغوتهاست.
اجتناب از طاغوت، مقدّمه توجّه به خداست.
كسانى حقّ شنیدن هر سخنى را دارند كه از نظر علمى و منطقى قدرت تشخیص احسن را داشته باشند.
كسانى كه چشم و گوش بسته مكتبى را مى پذیرند، در حقیقت عاقل نیستند.
تنها راه مطمئن انتخاب آگاهانه است.
بیم و امید باید در كنار هم باشند. در آیه 16 خواندیم: «لهم من فوقهم ظللٌ من النار» یعنى لایه هایى از آتش بالاى سر دوزخیان است
و در این آیه مى خوانیم: «لهم غرف من فوقها غرف» یعنى براى اهل تقوى غرفه هائى است كه بالاى آنها غرفه هاى دیگر است.
در بشارت و وعده هاى الهى خلافى نیست، ولى در هشدار و وعده های خدا شاید عفو و لطفى پیش آید و به آنها عمل نشود.
از كنار پدیده هاى طبیعت غافلانه نگذریم.
یكى از راههاى خداشناسى دقّت در پدیده هاست.
رنگهاى گوناگون گیاهان، میوه ها و گلها كه از یك آب و خاك مى روید نشانه ى قدرت خداست.