جمع بندی اجازه در عالم ذر

تب‌های اولیه

76 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

خباء;972354 نوشت:
شما شرایط منو ندارید
شاید خودتون پشت کامپیوترید و میتونید اونطوری نقل بگیرید ولی من شرایطم فرق میکنه
کلی از جوابا تو شرایط نامطلوب مثل اتوبوس و مسافرت بوده

عذرخواهی می کنم، گمان کردم هر پست را خودتان جدا جدا نقل قول می گیرید، از این بابت عذرخواهی میکنم.

خباء;972349 نوشت:
جالبه من با دو فرض جوابتون رو دادم ولی متاسفانه شما کوچکترین توجهی به اون نکردید
یکی طبق فرض جناب مهدی 12 بود
گفتم خدا روح رو خلق میکنه و ازش میپرسه...

خباء;972349 نوشت:
یکی هم طبق فرض خلقت زمینی گفتم
یعنی فرد از شکم مادر به دنیا می آید. او نه علمش کافی است و نه عقلش میرسد. به تعبیر ساده تر مکلف نیست...
وقتی مکلف شد لازم نیست خدا از او بپرسد ولی اشکالی هم ندارد از طریق پیامبران به او گفته شود... ولی اگر پیامبر از او نپرسد خودش به عنوان انسان عاقل مختار میگوید من دو راهی بهشت و جهنم را نمیخواهم


جناب خباء عزیز به نظرم خودتان هم با کمی دقت متوجه خواهید شد که این دو نشدنی است، یک خرده رویاپردازانه بیان شده است وگرنه در واقعیت نشدنی است!! هر دو قوانین طبیعی جهان را زیر سوال میبرد!

در فرض اول دقت نشده است که روح و نفس آدمی هم مانند جسم نشأت گرفته از عوامل پیشینی است، تا آنها محقق نشوند نفس انسان محقق نمیشود، بنابراین اصلا خلقت روح بدون رشد جنین معنا ندارد!

در فرض دوم هم شما دنیا و آخرت را قراردادی معنا می کنید در حالی که آخرت ادامه رشد انسان در دنیا بوده و تکوینی است، مثل این است که یک شکوفه سیب بگوید من نمی خواهم تبدیل به یک سیب شوم، بلکه میخواهم مثلا گلابی بشوم!! نفس انسان خلود دارد و لذا خواه ناخواه در ادامه رشدش در آخرت وجود خواهد داشت، نمیشود گفت که مثل حیوانات خاک شود!!

به نظرم منشأ این اشکالات شما آگاهی ناکافی در نفس شناسی است، می توانید به کتاب درسنامه علم النفس فلسفی نوشته آقای یوسفی مراجعه بفرمایید، تا متوجه شوید هزچ کدام از دو فرض شما شدنی نیست.

خباء;972352 نوشت:
من عالم ذر رو قبول دارم...
با همان زبان فطرت خداوند میتواند بپرسد و آنها جواب بدهند...

شروحیل;972356 نوشت:
این توضیحات بدین دلیل است که به این انسان فهمانده شود او با اختیار انسان بودن را انتخاب کرده ، هر چند فراموش کرده...

بر فرض پذیرش عالم ذر، آنچه که در خصوص آن در روایات آمده و میتوان پذیرفت فقط شهادت و گواهی انسان ها به توحید و یگانگی خداوند است، ما دلیلی بر اجازه گرفتن از انسان برای ورود به دنیا نداریم، اگر داریم بفرمایید.

اینکه توقع داشته باشیم خدا برای خلقت انسان از انسان اجازه بگیرد علاوه بر اشکالات متعددی که سابقا عرض کردم، موجب پایین آوردن شأن خداوند متعال است! مگر ما چه اراده ای در برابر خداوند داریم که او از ما اجازه بگیرد..؟!

نقل قول:

بنابراین اصلا خلقت روح بدون رشد جنین معنا ندارد!

سلام کارشناس مسلم
به نظرم شما خودخواهانه به موضوع نگاه میکنید
انگار تنها برداشت صحیح از اسلام، برداشت شما است
شما بهتر میدانید طرفداران ملاصدرا چنین نظری که میگویید دارند نه بقیه.
خیلی از علما از گذشته تا به حال این نظر را قبول ندارند
و خلقت روح را قبل از بدن میدانند.
خواهشمندم حداقل به ما و اکثر علمای مسلمان و شیعه در طول تاریخ احترام بگذارید و بفرمایید نظر شما و عده ای از علما چنین است.

نقل قول:

در فرض دوم هم شما دنیا و آخرت را قراردادی معنا می کنید در حالی که آخرت ادامه رشد انسان در دنیا بوده و تکوینی است، مثل این است که یک شکوفه سیب بگوید من نمی خواهم تبدیل به یک سیب شوم، بلکه میخواهم مثلا گلابی بشوم!!

انسان مختار است و آینده خویش را خودش میسازد
نمیتوان انسان را مثل شکوفه سیب دانست که مجبور باشد سیب شود...
برای درک مطلب به گزاره های درون دینی اشاره میکنم مثل صورتهای برزخی انسان که یکی خوک میشود و یکی بوزینه.
انسان مانند فرشته هم نیست
انسان موجودی صاحب اراده و اختیار است...
این که میگویند آخرت سیر تکوینی انسان است و چاره ای از آن نیست صحیح نیست زیرا اولا اختیار با تکوین منافاتی ندارد ثانیا اختیار انسان میتواند خود را از بازی بهشت و جهنم خارج کند. همانطور که در مثالهای مختلف گفتم زیرا خود این اختیار جزو تکوین انسان است و منافاتی بین این دو نیست.

نقل قول:

نفس انسان خلود دارد و لذا خواه ناخواه در ادامه رشدش در آخرت وجود خواهد داشت، نمیشود گفت که مثل حیوانات خاک شود!!

انسان اختیار دارد انسان نباشد
انسان اختیار دارد خالد نباشد
انسان میتواند بازی را خاتمه دهد

حتی انسان میتواند خالد باشد ولی بین دو راهی بهشت و جهنم نباشد. مثلا دو راهی بین دنیای زمینی و بهشت باشد. یعنی بخشی از انسانها دو راهی بهشت و جهنم را میپذیرند و بخشی از آنها دو راهی زندگی زمینی و بهشت را میپذیرند گویی جهنم آنها همین زمین است که تا الان بودند.
هدف خدا هم خدشه دار نمیشود
همانطور که خدا انسانها را خلق نکرده تا جهنمی شوند ولی برخی میشوند و منافاتی با هدف خلقت آنها ندارد
همانطور برخی از انسانها برای زندگی زمینی خلق نشدند ولی آن را بر میگزینند مثل جهنمی ها

نقل قول:

بر فرض پذیرش عالم ذر، آنچه که در خصوص آن در روایات آمده و میتوان پذیرفت فقط شهادت و گواهی انسان ها به توحید و یگانگی خداوند است، ما دلیلی بر اجازه گرفتن از انسان برای ورود به دنیا نداریم، اگر داریم بفرمایید.

بله درست میفرمایید روایاتی در رابطه با اجازه نداریم من که ندیدم
اما من که منظورم این نبود
من که ادعا نکردم عالم ذر یعنی اجازه گرفتن.

کارشناس مسلم
من گفتم عالم ذر را قبول دارم تا بگویم چنین پرسشی امکان دارد و بنا به دلایلی که عرض کردم حتی ضرورت دارد
پس اختلاف من با شما این است که پرسش را ممکن بلکه ضرورت میدانم چه عالم ذر را قبول کنیم و چه نکنیم... چه بگوییم بعد از خلقت و مکلف شدن و چه نگوییم...

نقل قول:

ینکه توقع داشته باشیم خدا برای خلقت انسان از انسان اجازه بگیرد علاوه بر اشکالات متعددی که سابقا عرض کردم، موجب پایین آوردن شأن خداوند متعال است! مگر ما چه اراده ای در برابر خداوند داریم که او از ما اجازه بگیرد..؟!

شاید چون شما از تعبیر اجازه استفاده میکنید آن را خلاف شان خدا میدانید
آیا اگر خدا انسان را مخیر کند که بهشت یا جهنم را انتخاب کند کاری خلاف شان خودش انجام داده؟!!
آیا این خلاف شان خداست؟!!
خیر

من هم میگویم خداوند انسان را مخیر کرده که خودش انتخاب کند بازی کند یا نکند؟
اگر بازی کرد بین بهشت و جهنم بازی کند؟
یا بین زمین و بهشت؟

مسلم;972595 نوشت:
بر فرض پذیرش عالم ذر، آنچه که در خصوص آن در روایات آمده و میتوان پذیرفت فقط شهادت و گواهی انسان ها به توحید و یگانگی خداوند است، ما دلیلی بر اجازه گرفتن از انسان برای ورود به دنیا نداریم، اگر داریم بفرمایید.

اینکه توقع داشته باشیم خدا برای خلقت انسان از انسان اجازه بگیرد علاوه بر اشکالات متعددی که سابقا عرض کردم، موجب پایین آوردن شأن خداوند متعال است! مگر ما چه اراده ای در برابر خداوند داریم که او از ما اجازه بگیرد..؟!

با سلام و عرض ادب و احترام

خداوند برای خلقت از غیر خود اجازه نمی گیرد ، چون غیر او وجود ندارد ، مخلوقات مظهر او هستند نه غیر او ...1

احتمالا شما مخلوقات را دارای قدرتی مستقل از او فرض کرده اید ، که به این تناقض رسیده اید ...2

شما در ذر اختیار داشته اید بین جهنم و بهشت یکی را انتخاب کنید

انتخاب سومی برای شما وجود نداشته ... 3

این اختیاری است جبری برای بنده ظاهر و محدود از خدایی ظاهر و باطن و عالم و ... نا محدود ... 4

-----------------------------------------------------
1- هوالظاهر و الباطن

2- لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

3 - یا جبار...

4 - هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

خباء;972603 نوشت:
به نظرم شما خودخواهانه به موضوع نگاه میکنید
انگار تنها برداشت صحیح از اسلام، برداشت شما است
شما بهتر میدانید طرفداران ملاصدرا چنین نظری که میگویید دارند نه بقیه.
خیلی از علما از گذشته تا به حال این نظر را قبول ندارند
و خلقت روح را قبل از بدن میدانند.
خواهشمندم حداقل به ما و اکثر علمای مسلمان و شیعه در طول تاریخ احترام بگذارید و بفرمایید نظر شما و عده ای از علما چنین است.

اصلا من کاری به مبنای ملاصدرا و غیر او ندارم.
من سخنم این است ببینید: اولا انسان هایی که به دنیا می آیند یکسان نیستند.
آنچه که موجب تفاوت های جنسیتی، جسمی، روحی و روانی در بدو تولد میشود تفاوت در علل پیشینی است، یعنی نوع ژنتیک و پدر و مادر و مانند آن
بنابراین اگر خداوند ارواح و نفوس انسان ها را قبل از انسان ها خلق کرده باشد باید همگی یکسان باشد و هیچ تفاوتی بین آنها نباشد، در حالی که:
اولا: می دانیم این صحیح نیست.
ثانیا: اگر همه یکسان باشند طبیعتا یا همه آمدن را انتخاب می کنند، یا هیچ کدام آمدن را انتخاب نمی کنند! پس پرسش معنا ندارد ، اینطور نیست که امری سلیقه ای باشد تا نیاز به پرسش از تک تک وجود داشته باشد

خباء;972604 نوشت:
انسان مختار است و آینده خویش را خودش میسازد
نمیتوان انسان را مثل شکوفه سیب دانست که مجبور باشد سیب شود...

سخن در تکوینی بودن است برادر عزیز! اگر نتیجه یک چیزی تکوینی باشد دیگر اصلا اختیار در تحقق آن نتیجه معنا ندارد! من اختیار دارم که خودکار را به چشمم بزنم یا خیر، اما اگر زدن خودکار را اختیار کردم دیگر کور شدن و نشدن به دست من نیست!
آخرت هم همینطور است، من در دنیا در حال کاشتن چیزی هستم که چه بخواهم و چه نخواهم باید آن را در آخرت برداشت کنم، اختیار در انجام و ترک دارم، اما اگر انجام دادم حصول نتیجه آن دیگر در اختیار من نیست!

با سلام

شروحیل;972653 نوشت:
خداوند برای خلقت از غیر خود اجازه نمی گیرد

خب پس ما اختلافی نداریم

نقل قول:

ثانیا: اگر همه یکسان باشند طبیعتا یا همه آمدن را انتخاب می کنند، یا هیچ کدام آمدن را انتخاب نمی کنند

یکسان بودن انسانها دلیل بر یکسان بودن انتخاب آنها نیست.
انسانها میتوانند در برابر دو راهی بهشت و جهنم انتخابهای متفاوتی داشته باشند زیرا آنها قدرت اختیار دارند.

نقل قول:

اصلا من کاری به مبنای ملاصدرا و غیر او ندارم.
من سخنم این است ببینید: اولا انسان هایی که به دنیا می آیند یکسان نیستند.
آنچه که موجب تفاوت های جنسیتی، جسمی، روحی و روانی در بدو تولد میشود تفاوت در علل پیشینی است، یعنی نوع ژنتیک و پدر و مادر و مانند آن
بنابراین اگر خداوند ارواح و نفوس انسان ها را قبل از انسان ها خلق کرده باشد باید همگی یکسان باشد و هیچ تفاوتی بین آنها نباشد، در حالی که:
اولا: می دانیم این صحیح نیست.
ثانیا: اگر همه یکسان باشند طبیعتا یا همه آمدن را انتخاب می کنند، یا هیچ کدام آمدن را انتخاب نمی کنند! پس پرسش معنا ندارد ، اینطور نیست که امری سلیقه ای باشد تا نیاز به پرسش از تک تک وجود داشته باشد

بله ولی عملا دارید از آن دفاع میکنید اما به آن اعتراف نمیکنید.
در ارسال قبل عرض کردم یکسان بودن ارواح قبل از خلقت به معنای انتخابهای یکسان نیست.
همچنین شرایط متفاوت انسانها در زندگی دنیا نمیتواند بهانه ای باشد برای تفاوت انتخاب.
هیچ کس نمیتواند جهنمی شدنش را گردن شرایط متفاوتش بگذارد.
همگی به خاطر انتخاب و اختیار آدمی است.
در نتیجه چه این پرسش قبل از خلقت باشد و چه بعد از خلقت باشد اشکالی پیش نمی آید و در هر دو صورت امکان دارد بلکه ضرورت دارد.

پس آیا امکان داشت خدا چنین سوالی را میپرسید؟

میگوییم بله امکان داشت چه طبق نظریه عالم ارواح و چه بعد از خلقت دنیوی.
بلکه میگوییم ضرورت داشت و اقتضای عدالت خداوندی بود.
مثال هم چند تا زدم مثلا محله معتادها

نقل قول:

آخرت هم همینطور است، من در دنیا در حال کاشتن چیزی هستم که چه بخواهم و چه نخواهم باید آن را در آخرت برداشت کنم، اختیار در انجام و ترک دارم، اما اگر انجام دادم حصول نتیجه آن دیگر در اختیار من نیست!

خودتان هم دارید میگویید:
''اگر انجام دادم حصول نتیجه آن دیگر در اختیار من نیست!''

من هم میگویم
اگر بازی بهشت و جهنم را انتخاب کردیم، نتیجه آن دیگر در اختیار ما نیست!

پس خداوند میتوانست بلکه ضرورت داشت این کار را انجام دهد و به انسان اختیار دهد تا انتخاب کند.
شما دوست دارید داستان را از میانه تعریف کنید!
اگر داستان را کامل تعریف کنید ایراد کار معلوم میشود.

مسلم;972756 نوشت:
با سلام

خب پس ما اختلافی نداریم

با سلام

اختلاف در پذیرش نحوه استفاده از اختیار بود ، نه وجود غیر او ...

مسلم;972755 نوشت:
اصلا من کاری به مبنای ملاصدرا و غیر او ندارم.
من سخنم این است ببینید: اولا انسان هایی که به دنیا می آیند یکسان نیستند.
آنچه که موجب تفاوت های جنسیتی، جسمی، روحی و روانی در بدو تولد میشود تفاوت در علل پیشینی است، یعنی نوع ژنتیک و پدر و مادر و مانند آن
بنابراین اگر خداوند ارواح و نفوس انسان ها را قبل از انسان ها خلق کرده باشد باید همگی یکسان باشد و هیچ تفاوتی بین آنها نباشد، در حالی که:
اولا: می دانیم این صحیح نیست.
ثانیا: اگر همه یکسان باشند طبیعتا یا همه آمدن را انتخاب می کنند، یا هیچ کدام آمدن را انتخاب نمی کنند! پس پرسش معنا ندارد ، اینطور نیست که امری سلیقه ای باشد تا نیاز به پرسش از تک تک وجود داشته باشد


با سلام

این اشکال وارد نیست

خداوند در بدو خلقت اگر روح همه را یکسان می آفرید ، باید روح اولیای خود را مانند روح انسان های معمول یا سنگ و چوب می آفرید ...
اصلاً آفریدن این همه روح با یک شکل تکراری خود کاری عبث است ... و خداوند از انجام کار عبث مبری است...
کما این که شما دو تکه سنگ دقیقا یکسان (ساخته شده به صورت طبیعی ، نه مصنوعی) در این دنیا پیدا نخواهید کرد...

ژنتیک و پدر و مادر و... را خداوند در کتاب علم غیب خود معین فرموده و آفرینش انسان ها به صورت تصادفی و رندومی نیست

خداوند مقدر فرموده من در فلان سال از فلان پدر و مادر با فلان شکل بوجود بیایم و فلان سال زندگی کنم...

مسلم;972755 نوشت:

سخن در تکوینی بودن است برادر عزیز! اگر نتیجه یک چیزی تکوینی باشد دیگر اصلا اختیار در تحقق آن نتیجه معنا ندارد! من اختیار دارم که خودکار را به چشمم بزنم یا خیر، اما اگر زدن خودکار را اختیار کردم دیگر کور شدن و نشدن به دست من نیست!
آخرت هم همینطور است، من در دنیا در حال کاشتن چیزی هستم که چه بخواهم و چه نخواهم باید آن را در آخرت برداشت کنم، اختیار در انجام و ترک دارم، اما اگر انجام دادم حصول نتیجه آن دیگر در اختیار من نیست!

شما طرفدار تکوینی بودن هستید یا مخالف آن؟

باسمه العلیم

سلام علیکم

محی الدین;971234 نوشت:
برخی تجربیات معنوی چنین بدست می آید که آمدن انسانها به این عالم با انتخاب و اختیار خودشان و با هدف آموختن کمالات بوده است.

مقصودتان از برخی تجربیات معنوی چیست؟اگر امکان دارد تعدادی از آنها را نقل و چگونگی آن را

توضیح دهید.

آیا آن تجربیات مؤید به قران،روایات شریفه و عقل است؟

خباء;972769 نوشت:
یکسان بودن انسانها دلیل بر یکسان بودن انتخاب آنها نیست.
انسانها میتوانند در برابر دو راهی بهشت و جهنم انتخابهای متفاوتی داشته باشند زیرا آنها قدرت اختیار دارند

یکسان بودن انسان ها + یکسان بودن شرایط مساوی خواهد بود با یکسان بودن انتخاب ها
این اختیار را زیر سوال نمی برد، بلکه ناشی از این است که همه موجودات مختار در صورت تساوی شرایط، و تساوی علایق انتخابی یکسان خواهند داشت.

علاوه بر مشکلاتی که در پست های ابتدایی مطرح کردم که اگر به یکی از آنها به خوبی دقت می فرمودید بحث تمام بود.

خباء;972770 نوشت:
بله ولی عملا دارید از آن دفاع میکنید اما به آن اعتراف نمیکنید.

بله چون صحیح است و بنده هم به آن معتقدم، اما در ادامه عرض کردم چه آن را بپذیریم و چه نپذیریم در هر صورت اختیار و اجازه در خلقت منطقی نیست.

در هر صورت به نظرم بحث به همین مقدار کفایت می کند

سلام

شروحیل;972781 نوشت:
اختلاف در پذیرش نحوه استفاده از اختیار بود ، نه وجود غیر او ...

همین که شما بفرمایید خداوند نیازمند اجازه از غیر خودش نیست ما دیگر اختلافی نداریم

نقل قول:

یکسان بودن انسان ها + یکسان بودن شرایط مساوی خواهد بود با یکسان بودن انتخاب ها

خیر مساوی نیست.
شما هر انسانی را در شرایط ابن سعد قرار دهید لزوما همان انتخاب ابن سعد را نخواهد داشت.

نقل قول:

بله چون صحیح است و بنده هم به آن معتقدم،

منم همین را گفتم
عرض کردم وقتی من نظر اکثر علمای اسلام در طول تاریخ را عرض میکنم طوری نگویید محال است که گویی فقط شما و جناب ملاصدرا درست میگویید
عرض کردم بفرمایید نظر من و ملاصدرا و چند عالم دیگر این چنین است و به نظر من( کارشناس مسلم) حرف ما درست است و حرف سایر علما باطل است.

من فقط همین را گفتم چیزی که عین واقع است تا بدانیم من چه میگویم و شما چه میگویید.

با تشکر از زحمتی که متقبل شدید

نقل قول:

چه آن را بپذیریم و چه نپذیریم در هر صورت اختیار و اجازه در خلقت منطقی نیست.

اگر کسی بگوید این اختیار محال است و معنا ندارد به دلایل قبلی میگوییم خیر محال نیست بلکه ضرورت دارد.
اما اگر کسی بگوید همگی به این امر رضایت داشتند و نیازی به گرفتن اجازه ظاهری نبوده، منطقی است.

خباء;972837 نوشت:
شما هر انسانی را در شرایط ابن سعد قرار دهید لزوما همان انتخاب ابن سعد را نخواهد داشت.

دقت نفرمودید...
ابن سعد شرایط ژنتیک، شرایط تولد، شرایط تغذیه، لقمه ای که خورده، موقعیت و فضایی که بزرگ شده و... از او یک سلایق و علایقی ساخته است، اما شما دارید از فضایی صحبت می کنید که هیچ کدام از این عوامل هنوز محقق نشده اند!

خباء;972843 نوشت:
اگر کسی بگوید این اختیار محال است و معنا ندارد به دلایل قبلی میگوییم خیر محال نیست بلکه ضرورت دارد.
اما اگر کسی بگوید همگی به این امر رضایت داشتند و نیازی به گرفتن اجازه ظاهری نبوده، منطقی است.

خب بنده و شما نظرمان را گفتیم، قضاوت را بر عهده خوانندگان می گذارم!

مسلم;972866 نوشت:
دقت نفرمودید...
ابن سعد شرایط ژنتیک، شرایط تولد، شرایط تغذیه، لقمه ای که خورده، موقعیت و فضایی که بزرگ شده و... از او یک سلایق و علایقی ساخته است، اما شما دارید از فضایی صحبت می کنید که هیچ کدام از این عوامل هنوز محقق نشده اند!

خب بنده و شما نظرمان را گفتیم، قضاوت را بر عهده خوانندگان می گذارم!

دقت نفرمودید...
قبلا عرض شد چه قبل از خلقت و چه بعد از خلقت این حرف ثابت است.
علایق و سلایق ما را مجبور به کاری نمیکنند.
اختیار ما مافوق اینهاست و نمیتوان چیزی را گردن ژنتیک و غیره انداخت...
نه ابن سعد و نه هیچ کس دیگر نمیتواند از این بهانه ها بیاورد....
ما هستیم که در مواجهه با شرایط مختلف ، علایق و سلایق خویش را میسازیم.
علایق و سلایق محصول انتخاب ما است و از قبل وجود ندارد.
در عالم ارواح نیز ، این ما هستیم که در مقابل شرایط مفروض ( که عرض شد) انتخاب میکنیم.

نظرتان محترم قضاوت را به هر کس دوست دارید بسپارید.

بازی تاج و تخت.

خوشا به حال قدرتمند که همیشه تبرئه است.

دانشمندان با علاقه به اینکه چیزی را کشف و به جواب برسند آزمایش می کنند و همچنین اگر کسی برای شما پایان فیلم را تعریف کند مزه ی فیلم از بین نمی رود؟خداوند چه آزمایشگری است که از جواب معلوم کسل نمی شود؟!!

( زندگی جریان دارد و صدای خوشی مخلوقات از شکم مادر سعادتمند در گوش می پیچد و ما در عذاب خود مثل شمع آب می شیم و به جبران بدبختی ها امیدواریم و مورد عنایت طعنه ، دل خوشان و زورگویان و سعادتمندان ذاتی خواهیم بود و من همان مسخر شده ی تقدیرم نه افکارم....... !! )

آیا خداوند قادر است دردهای مویرگ های درد کشیده را جبران کند؟ آیا خاطرات و یاس ها را قادر است جبران کند؟ آیا اشک ها و ناله ها و ترس ها را قادر است جبران کند؟
نوش دارو بعد از مرگ سهراب؟

حال که خدا بر همه چیز تواناست اما اجازه گرفتن برای خلقت بی معناست و خود را کنار کشیده و پدر و مادر را بهانه کرده باید مثل یعقوب و سجاد گریه کرد گریه ای که مثل شمع آب شد و پوست به استخوان بچسبد و زجرکش شد شاید یک اتمی از کائنات دلش هم برای من بسوزد یا این تکوینی و علت و معلول راضی شوند دست از دست من بردارند.

اگر جاهلم که دیگر دست خودم نیست همینطور به دنیا آمدم چیزی هم جز زور در زندگیم ندیدم جایی هم که اختیار داشتم جز عذاب چیزی برایم به ارمغان نیاورد.به قول خیلی ها سرت را بذار زمین و بمیر!!!!

بی زحمت تاپیک بسته و ادامه پیدا نکنه و جمع بندی بشه.

این آخرین پستم در این انجمن خواهد بود و دیگر حضور نخواهم داشت ( انگار که چه اهمیتی دارد برای بقیه !!! )

با تشکر از زحمات شما و ممنون از همراهیتون.@};-
و من الله توفیق.

پرسش
خداوند می توانست در عالم ذر از انسان برای به دنیا آمدن سوال کند و خواست او را بشنود یا نمی خواست و تمایلی به این کار نداشت؟


پاسخ

برای پاسخ باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
اصل وجود عالمی به نام عالم ذر پیش از خلقت این جهان محل تردید است، بلکه برخی مفسرین پیمان الهی را ناظر به فطرت الهی در نهاد بشر میدانند، یعنی فطرت بشر در نهاد هر انسانی به ندای توحید لبیک میگوید.(1)
تعبیر "میثاق" هیچ دلالتی بر اینکه لزوما در یک عالَمی قبل از این عالم خدا با انسان پیمانی زبانی بسته است ندارد؛ همانطور که امام علی(ع) در نهج البلاغه نیز فطرت انسان را میثاقی می دانند که با انسان بسته شده است:
«فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِه‏»؛ پس خداوند انبیاء و رسولانش را پی در پی فرستاد تا میثاقی که خداوند با فطرت بشر بسته را به ایشان یادآوری کنند.(2)
بنابراین روایت فوق نیز این نظر را تأیید می کند که منظور از عهد و میثاق الهی همان فطرت توحیدی انسان است که در درون انسان بر یگانگی خداوند شهادت میدهد.

نکته دوم:
در هر صورت چه عالم ذر را بپذیریم و چه نپذیریم این اجازه گرفتن پیش از ورود انسان به دنیا به چند دلیل نشدنی است:

الف) هیچ انسانی نیست که طالب نیستی باشد، یعنی نیستی را بر هستی ترجیح دهد، پس از هر انسانی سوال میشد که از دنیایی عبور خواهی کرد که اولا نسبت به زندگی اخروی تو بسیار کوتاه مدت است، و ثانیا سعادت وشقاوت آن در عمده موارد دنیوی به دست توست، و اما سعادت و شقاوت اخروی کاملا به دست خود توست، چرا انسان نپذیرد؟ یعنی قطعا امکان نداشت کسی به ندای الهی برای ورود به دنیا پاسخ منفی دهد.

ب) نکته پیشین در این خصوص بود که انسان طبق اصل هستی پاسخ مثبت می دهد، اما اگر بر فرض انسان نخواهد طبق اصل هستی قضاوت کند و بخواهد جزئیات بیشتری بداند در این صورت پاسخ دادن انسان تا زمانی که یک اطلاع دقیق و جامعی از تمام عالم و ویژگی های آن کسب نکند ممکن نیست و نمی تواند تصمیم بگیرد، انسان برای تصمیم گیری یکبار باید این زندگی را تجربه کند، و تا زمانی که زندگی را تجربه نکند نمی تواند بگوید می خواهم بیایم یا نیایم؛ شما فرض کنید از هیچ چیز خبر ندارید و به شما بگویند دنیایی هست اینطوری و آن طوری و... آیا می شود فهمید و تصمیم گیری کرد؟

مهم تر آن که آخرت هم بخشی از این تجربه است، انسان تا آخرت را هم ندیده نمی تواند قضاوت کند، لذا تا زمانی که انسان چنین اطلاع جامعی از دنیا و آخرت کسب نکرده قضاوتش قضاوت بی جا خواهد بود و هرگز قبل از خلقت نمی توانست به خداوند پاسخ دهد.
پس اینکه امروز انسانی گرفتار مشکلات شود و از آمدن به دنیا پشیمان شود، قضاوتی عجولانه است، چون انتهای امر را مشاهده نکرده است.
همچنین باید توجه کرد هرگز صرف دانستن، کار تجربه را نمی کند، یعنی حتی اگر خداوند انسان ها را پیش از خلقت از جزئیات دنیا با خبر میساخت باز هم تا آن را تجربه نکرده بودند نمی توانستند درک کنند، همان طور که در خصوص آخرت خدا این پیشگویی را برای ما کرده است که تمام انسان ها با دیدن پایان امر آرزو می کنند ای کاش در تمام طول دنیا گرفتار رنج و عذاب می بودند.:
«أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يَوَدُّ أَهْلُ الْبَلَاءِ وَ الْمَرَضِ أَنَّ لُحُومَهُمْ قَدْ قُرِضَتْ بِالْمَقَارِيضِ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ جَزِيلِ ثَوَاب‏»؛به درستی که هنگام قیامت اهل بلاء و بیماری وقتی آن ثواب عظیم را مشاهده می کنند آرزو می کنند ای کاش گوشت بدنشان با قیچی چیده شده بود.(3)
اما با وجود این همه روایات و آیات که مزد سختی ها را بیان کرده و می گویند همه انسان ها بلااستثناء از این مشکلات خشنود خواهند شد، باز هم انسان نمیتواند آن را درک کرده و در برابر مشکلات صبوری کند

انسان ابدی بوده و عمر او میلیاردها سال به طول خواهد انجامید، این که یک جوان 20، 30 ساله با دیدن همین 20، 30 سال بگوید نمی خواستم به دنیا بیاییم روشن است که نگاه او کاملا ابتدایی است، و دارد زود قضاوت می کند، مَثَل چنین کسی، مانند کودکی است که پدر و مادرش او را به شهر بازی می برند، اما او در همان ابتدای راه با دیدن ترافیک و دود و دم مسیر پشیمان شده و می گوید من نمی خواستم بیایم! پدر و مادری که می دانند او در نهایت راضی خواهد شد آیا باید او را برگردانند یا اینکه به مسیر ادامه دهند؟
آیا خدایی که می داند اینها با دیدن آخرت به وجود داشتن خویش رضایت می دهند نباید آنها را خلق کند یا اینکه خلق کند و در برابر اعتراض آنها بگوید من که می دانم آنها در آخرت راضی خواهند شد.
با این اوصاف چطور انسانی که در عالم ذر است میتواند تصمیم درست و منطقی بگیرد به دنیا بیاید یا خیر؟!

ج) نکته چهارم اینکه اصلا امکان این که چنین علمی هم به شخص داده بشود نیست، چون سرنوشت انسان مشروط است، نه مطلق؛ این خود انسان است که آینده و سرنوشت خود در دنیا را می سازد، نه اینکه از قبل سرنوشت انسان ها مشخص شده و به آنها تحمیل شده باشد، انسان ها هر لحظه توان تغییر سرنوشت خود را دارند پس خداوند چطور می توانست آنها را از سرنوشتشان آگاه سازد؟
اگر برای تحصیل وقت نگذارد در رشته خوب تحصیل نخواهد نمود، اگر در محیط آلوده و پر از دود زندگی کند، اهل تحرک و نشاط نباشد، اهل تغذیه سالم نباشد مثلا مبتلا به بیماری و... می شود، و اگر اهل تلاش باشد، خب بدنی سالم و روحی با نشاط خواهد داشت و در تحصیل و کار خودش هم موفق خواهد بود، پس عمده مشکلات انسان های امروز از خود آنان است، و سرنوشت هر کسی سرنوشت معلّق و مشروطی است که خودش بر می گزیند لذا تا محقق نشده نمی توان به او نشان داد.

علاوه بر اینکه آگاه کردن انسان به تمام حوادثی که برای او اتفاق می افتد یعنی ورود انسان به راهی که هرگز انگیزه ای برای تغییر آن ندارد، و این با حکمت الهی ناسازگار است چون خداوند سرنوشت هر کسی را نامعلوم قرار داده است تا هرگز ناامید نشده و همچنان به تلاشش برای رسیدن به اهدافش ادامه دهد. این سرنوشت انتخاب خود انسان است، نه انتخاب خدا برای او، او به راحتی می تواند سرنوشت خودش را تغییر دهد.

د) نکته دیگر اینکه نفس انسان جسمانیة الحدوث است، یعنی جنین در ادامه سیر تکاملی و رو به رشد، به مرتبه تجرد رسیده و دارای نفسی مجرد میشود(4) بنابراین ویژگی های روح و روان انسان ها و علایق و سلایق آنها نشأت گرفته از مسائل ژنتیکی، نوع تربیت، محیط و مانند آن است، خب انسانی که هنوز به دنیا نیامده و علایق و سلایقش شکل نگرفته چطور و طبق کدام علاقه و سلیقه میتواند پاسخ دهد؟

علاوه بر اینکه دائما در نظرات انسان تغییر و تبدل حاصل می شود، و از انتخاب هایش پشیمان می شود؛ پس خداوند چطور میتوانست از انسانی که رأی ثابتی نداشته و بارها در طول عمرش نظرش عوض می شود بپرسد می خواهی به دنیا بیایی یا خیر؟ مطابق با کدام مقطع سنی او باید از او می پرسید؟ خداوند چطور میتواند از انسانی که در مرحله اول تکوّن است، و تازه در عالم ذر است و هیچ تجربه ای از هیچ جا ندارد و قطعا بارها در آینده تصیمیماتش را تغییر خواهد داد سوال کند؟ اگر گفت «آری» و پس از آمدن به دنیا پشیمان شد چه؟! حق هم دارد، چون می گوید من با آن سطح اطلاعات چطور می توانستم قضاوت کنم؟! البته کاری نداریم که الان هم که پشیمان شده دوباره دارد زود قضاوت می کند!

بنابراین حتی در صورت سوال کردن و نظر خواستن از انسان ها، هیچ تضمینی نبود که اولا این ابراز نظرش یادش بماند و ثانیا هیچ تضمینی نبود که بعدها پشیمان نشود چون به روشنی میبینیم که نظر یک انسان در طول دوره زندگی اش بارها عوض میشود، پس بهترین نظر او، آخرین نظر اوست که با تجربه بیشتری از زندگی دارد ابراز نظر می کند و طبق تعالیم خداوند در دین، عمده انسان ها در نهایت از به دنیا آمدن خویش خرسند خواهند بود.

نکته سوم:
از نگاه های احساسی که بگذریم و یک مقدار عقلانی به مسئله بنگریم، خواهیم دید که خداوند فیاض علی الاطلاق است و آفرینش لازمه و اقتضاء اوصاف اوست، او چیزی از مردم نگرفته است تا در حق آنان ظلم کرده باشد، بلکه به آنها هستی داده است، و این هستی دادن هم اقتضاء اوصاف اوست، بلاتشبیه مانند رودخانه ای که جاریست و گیاهان و درختان در آستانه او هم سیراب می شوند، می توانند بگویند ما نمی خواهیم سیراب شویم؟!

علاوه بر این که تولد انسان تحت تاثیر علت های گوناگون است و تأثیر معلول در علت جبری است، آیا می توانیم بگوییم ما دوست نداریم دستمان را که روی آتش می گیریم بسوزد، چرا می سوزد؟ خب تاثیر علت بر معلول دست ما نیست؛ ما دوست نداریم معنا ندارد! ترکیب نطفه و تولد و... هم در راستای تاثیر علت بر معلول بوده و جبری است، و در نگاه عقلی می توان دریافت که اجازه گرفتن معلول از علت اصلا بی معنا است.

نکته چهارم:

آنچه که موجب شده امروز در دنیا برخی از به دنیا آمدن پشیمان باشند و بگویند چرا خداوند پیش از این از ما اجازه نگرفته، دو دلیل دارد:

اول به علت دنیاگرایی و فرار از تکالیف الهی، و همچنین به جهت توجیه خلاف هایشان!!
دوم: به علت سختی ها و مصیبت های دنیوی

دسته اول هرگز حق اعتراض ندارند، چون در صورتی انسان میتواند بگوید که من دنیا را نمی خواهم که واقعا نخواهد!! کسی که دو دستی به دنیا چسبیده است حق ندارد بگوید چرا این دنیا به من داده شده است! کسی می تواند دنیا و خلق شدن را نپذیرد که واقعا از دنیا کناره گیری کند، نه کسی که برای رسیدن به دنیا خون دیگران را در شیشه می کند!!

اما دسته دوم که واقعا اهل لجاجت نیستند و واقعا به خاطر فشارهای دنیا معتقد هستند که کاش به دنیا نمی آمدند، این اشخاص دارند زود قضاوت میکنند! خود خالقشان گواهی داده است روزی از خلقتشان راضی خواهند شد و حتی در برابر این خلقت از خداوند تشکر خواهند کرد و حتی در برابر خداوند شرمنده خواهند شد.
روایت داریم که فقرا در قیامت وقتی مزد سحتی فقرشان را می بینند و ندای الهی را می شنوند، سرشان را بلند کرده و می گویند:
«مَا ضَرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي مَعَ مَا عَوَّضْتَنِي‏»؛ آنچه که از ما منع کردی در برابر آنچه که به ما دادی هرگز زیان آور تلقی نمیشود. (5)

خداوند دارد وعده میدهد این سختی به گونه ای جبران خواهد شد که هیچ کسی ناراضی نخواد ماند! این یعنی چه؟ یعنی الان هر کسی ابراز نارضایتی می کند از سر ناآگاهی است! دارد زود قضاوت می کند! زندگی انسان که میلیاردها سال طول خواهد کشید را با دیدن 20 ، 30 سال نمی توان قضاوت کرد!!

پی نوشت ها:
1. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش، ج7، ص5-8.
2. رضی، شریف، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، خطبه اول، ص43.
3. نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم، چاپ اول، 1408ق، ج2، ص65.
4. صدرالمتالهین، شواهدالربوبیه، تصحیح سيد جلال الدين آشتيانى‏، المركز الجامعى للنشر، مشهد، چاپ دوم، 1360ش، ص221.
5. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص264.

موضوع قفل شده است