حقيقت انسان به انچه اظهار مي کند نيست، بلکه حقيقت او نهفته در ان چيزيست که از اظهار ان عاجز است ، بنابراين اگر خواستي او را بشناسي نه به گفته هايش بلکه به ناگفته هايش گوش فرا بسپار:Rose:
ماري کورلي
هيچ گاه ازدواج نکردم چون سه حيوان خانگي داشتم که دقيقا نقش يک شوهر را به تناوب برايم ايفا مي کردند. يک سگ داشتم که هر روز صبح غرغر مي کرد. يک طوطي داشتم که تمام بعد از ظهر بد و بيراه مي گفت و يک گربه که هميشه دم دمهاي صبح به خانه بازمي گشت! :Rose:
اگه بي هوا کسي وارد زندگيت شد ؛ بدون کار "خدا" بوده!
اگه بي محابا دلها قبل از دستها بهم گره خورد ؛ بدون کار "خدا" بوده!
اگه گريه هات تو خنده غفلت ديگران شنيده نشد تا خورد نشي؛ بدون تنها محرمت "خدا" بوده!
حالا هم اگه دلت شکسته و بغض تنهائي خفت کرده؛ شک نکن تنها مرهمت "خداست" که ؛ از سر تواضع يه بهونه واسه نوازشت گير آوورده!
آخه مي دوني ؟ : "خدا" خيلي تنهاست:Rose:
ماري کورلي
هيچ گاه ازدواج نکردم چون سه حيوان خانگي داشتم که دقيقا نقش يک شوهر را به تناوب برايم ايفا مي کردند. يک سگ داشتم که هر روز صبح غرغر مي کرد. يک طوطي داشتم که تمام بعد از ظهر بد و بيراه مي گفت و يک گربه که هميشه دم دمهاي صبح به خانه بازمي گشت! :rose:
فکر می کنم بهتر بود در قسمت لطیفه نوشته بشه ، چون هر چی فکر کردم متوجه ربطش به اخلاق و عرفان !!!! نشدم.
حالا اگر شما می دونید توضیح بدید.
البته جسارت بنده را می بخشید؛ منظورم اینه که این عنوانیه که خودتون انتخاب کردید ، سعی کنید غنی باشه و هدفمند.
برای خندیدن وقت زیاده ....
فکر می کنم بهتر بود در قسمت لطیفه نوشته بشه ، چون هر چی فکر کردم متوجه ربطش به اخلاق و عرفان !!!! نشدم.
حالا اگر شما می دونید توضیح بدید.
البته جسارت بنده را می بخشید؛ منظورم اینه که این عنوانیه که خودتون انتخاب کردید ، سعی کنید غنی باشه و هدفمند.
برای خندیدن وقت زیاده ....
اين موضوع اخلاقي بود. پيامش هم اين بود. 1)مردها كمتر بد و بيراه بگند 2)كمتر غرغر كنند 3)شبها هم زود به خانه برگردند. 4)خانمها هم اگر تواناييش را دارند يا اصلا ازدواج نكنند يا اگر هم ميكنند با اينجور مردها ازدواج نكنند.:Rose: البته من اين موضوع را ميخواستم در قسمت لطيفه ها بنويسم ديدم دوستان انجا خيلي ايراد ميگيرند گفتم بهتره درتاپيك خودم بنويسم.
مزاح پيامبر و علي ـ عليهما السّلام ـ روزي حضرت رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ با اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ نشسته بودند و با يكديگر خرما ميخوردند، هر خرما كه آن حضرت ميخورد به دور از چشم حضرت امير ـ عليه السّلام ـ دانه آن را نزد او ميگذارد. وقتي خرماها تمام شد هستههاي او بيشتر شده بود و در نزد آن حضرت هيچ هستهاي نبود. پس پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به شوخي فرمود: هركس هسته خرماي بيشتري نزد او جمع شده باشد پرخور است. حضرت امير ـ عليه السّلامـ در جواب گفت: هر كه خرما را با هسته خورده باشد پرخور است.
کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می داند چه باید بکند و چه باید نکند؛ می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمی داند، باید احتیاط کند آیت الله بهجت (ره)
اگر روزي دشمن پيدا كردي، بدان در رسيدن به هدفت موفق بودي!
اگر روزي تهديدت كردند، بدان در برابرت ناتوانند!
اگر روزي خيانت ديدي، بدان قيمتت بالاست!
اگر روزي تركت كردند، بدان با تو بودن لياقت مي خواهد
موش ازشكاف ديوار سرك كشيد تا ببيند اين همه سر و صدا براي چيست .
مرد مزرعه دار تازه از شهر رسيده بود و بسته اي با خود آورده بود و زنش با خوشحالي مشغول باز كردن بسته بود.
موش لب هايش را ليسيد و با خود گفت: كاش يك غذاي حسابي باشد ...
اما همين كه بسته را باز كردند، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد ؛ چون صاحب مزرعه يك تله موش خريده بود.
موش با سرعت به مزرعه برگشت تا اين خبر جديد را به همه ي حيوانات بدهد. او به هركسي كه مي رسيد، مي گفت:« توي مزرعه يك تله موش آورده اند، صاحب مزرعه يك تله موش خريده است . . . »!
مرغ با شنيدن اين خبر بال هايش را تكان داد و گفت: « آقاي موش ، برايت متأسفم . از اين به بعد خيلي بايد مواظب خودت باشي ، به هر حال من كاري به تله موش ندارم ، تله موش هم ربطي به من ندارد.»
ميش وقتي خبر تله موش را شنيد، صداي بلند سرداد و گفت: «آقاي موش من فقط مي توانم دعايت كنم كه توي تله نيفتي، چون خودت خوب مي داني كه تله موش به من ربطي ندارد. مطمئن باش كه دعاي من پشت و پناه تو خواهد بود.»
موش كه از حيوانات مزرعه انتظار همدردي داشت، به سراغ گاو رفت. اما گاو هم با شنيدن خبر ، سري تكان داد و گفت: « من كه تا حالا نديده ام يك گاوي توي تله موش بيفتد.!» او اين را گفت و زير لب خنده اي كرد و دوباره مشغول چريدن شد.
سرانجام ، موش نااميد از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در اين فكر بود كه اگر روزي در تله موش بيفتد، چه مي شود؟
در نيمه هاي همان شب، صداي شديد به هم خوردن چيزي در خانه پيچيد... زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوي انباري رفت تا موش را كه در تله افتاده بود، ببيند.
او در تاریكي متوجه نشد كه آنچه در تله موش تقلا مي كرده، موش نبود، بلكه يك مار خطرناكي بود كه دمش در تله گير كرده بود. همين كه زن به تله موش نزديك شد، مار پايش را نيش زد و صداي جيغ و فريادش به هوا بلند شد. صاحب مزرعه با شنيدن صداي جيغ از خواب پريد و به طرف صدا رفت، وقتي زنش را در اين حال ديد او را فوراً به بيمارستان رساند. بعد از چند روز، حال وي بهتر شد. اما روزي كه به خانه برگشت، هنوز تب داشت. زن همسايه كه به عيادت بيمار آمده بود، گفت :« براي تقويت بيمار و قطع شدن تب او هيچ غذايي مثل سوپ مرغ نيست ...»
مرد مزرعه دار كه زنش را خيلي دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتي بعد بوي خوش سوپ مرغ در خانه پيچيد.
اما هرچه صبر كردند، تب بيمار قطع نشد. بستگان او شب و روز به خانه آن ها رفت و آمد مي كردند تا جوياي سلامتي او شوند. براي همين مرد مزرعه دار مجبور شد، ميش را هم قرباني كند تا باگوشت آن براي ميهمانان عزيزش غذا بپزد.
روزها مي گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر مي شد. تا اين كه يك روز صبح، در حالي كه از درد به خود مي پيچيد، از دنيا رفت و خبر مردن او خيلي زود در روستا پيچيد. افراد زيادي در مراسم خاك سپاري او شركت كردند. بنابراين، مرد مزرعه دار مجبور شد، از گاوش هم بگذرد و غذاي مفصلي براي ميهمانان دور و نزديك تدارك ببيند.
حالا، موش به تنهايي در مزرعه مي گرديد و به حيوانان زبان بسته اي فكر مي كرد كه كاري به كار تله موش نداشتند!
نتيجه : اگر شنيدي مشكلي براي كسي پيش آمده است و ربطي هم به تو ندارد، كمي بيشتر فكر كن؛ شايد خيلي هم بي ربط نباشد ...!!!
مگر نمی دانی بزرگ ترین دشمن آدمی فهم اوست؟ پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی. .:khandeh!: برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن ! دکتر شریعتی
زمان با ارزشتر است یا ثروت؟! تصور کنید بانکی دارید که در آن هر روزصبح 86400 تومان به حساب شما واریز میشودو تا آخرشبفرصت دارید تاهمه پولها راخرج کنید، چونآخر وقت حساب خود به خود خالی می شود. در این صورت شما چه خواهید کرد؟ البته که سعی می کنید تا آخرین ریال راخرج کنید!
هر کدام از ما یک چنین بانکی داریم: بانک زمان .هر روز صبح در بانک زمان شما 86400 ثانیه اعتبار ریخته می شودوآخرشب این اعتبار به پایان می رسد. هیچ برگشتی نیستوهیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمی شود.
برای فهمیدن ارزش 4 سال از فارغالتحصیل دانشگاه بپرس.
برای فهمیدن ارزش 1 سال از دانش آموزی که در امتحان آخر سال رد شدهبپرس.
برای فهمیدن ارزش 9ماه از مادری که نوزاد نارس بدنیا آورده بپرس.
برای فهمیدن ارزش1 هفته از سردبیر یک مجلههفتگی بپرس.
برایفهمیدن ارزش 1 ساعت از مادری که نگران دیر به منزل رسیدن فرزندش استبپرس.
برای فهمیدن ارزش 1 دقیقه از شخصی که اتوبوس ، قطار یا هواپیما را از دست داده بپرس.
برای فهمیدن ارزش 1 ثانیه از شخصباز مانده از یک تصادف بپرس.
برای فهمیدن ارزش 0/1 ثانیه از شخصی که در المپیک مدال نقره آوردهبپرس.
هر لحظه گنجبزرگی است ، گنجتان رامفت ازدست ندهید.باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچکس منتظر نمی ماند.دیروز به تاریخ پیوست،فردا معماست وامروز هدیه است،از تاریخ برای برنامه ریزی امروز که مسیری برای فرداست پند بگیرید
کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می داند چه باید بکند و چه باید نکند؛ می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمی داند، باید احتیاط کند:Rose:
حقيقت انسان به انچه اظهار مي کند نيست، بلکه حقيقت او نهفته در ان چيزيست که از اظهار ان عاجز است ، بنابراين اگر خواستي او را بشناسي نه به گفته هايش بلکه به ناگفته هايش گوش فرا بسپار:Rose:
حاصل ضرب توان در ادعا مقداري ثابت است . هرچه توان انسان كمتر باشد ، ادعاي او بيشتر است و هرچه توان انسان بيشتر شود ، ادعايش كمتر مي گرد.:Rose:
ماري کورلي
هيچ گاه ازدواج نکردم چون سه حيوان خانگي داشتم که دقيقا نقش يک شوهر را به تناوب برايم ايفا مي کردند. يک سگ داشتم که هر روز صبح غرغر مي کرد. يک طوطي داشتم که تمام بعد از ظهر بد و بيراه مي گفت و يک گربه که هميشه دم دمهاي صبح به خانه بازمي گشت!
:Rose:
اگه بي هوا کسي وارد زندگيت شد ؛ بدون کار "خدا" بوده!
اگه بي محابا دلها قبل از دستها بهم گره خورد ؛ بدون کار "خدا" بوده!
اگه گريه هات تو خنده غفلت ديگران شنيده نشد تا خورد نشي؛ بدون تنها محرمت "خدا" بوده!
حالا هم اگه دلت شکسته و بغض تنهائي خفت کرده؛ شک نکن تنها مرهمت "خداست" که ؛ از سر تواضع يه بهونه واسه نوازشت گير آوورده!
آخه مي دوني ؟ : "خدا" خيلي تنهاست:Rose:
آرام باش، توکل کن، تفکر کن، سپس آستینها را بالا بزن، آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده است.:Rose:
فکر می کنم بهتر بود در قسمت لطیفه نوشته بشه ، چون هر چی فکر کردم متوجه ربطش به اخلاق و عرفان !!!! نشدم.
حالا اگر شما می دونید توضیح بدید.
البته جسارت بنده را می بخشید؛ منظورم اینه که این عنوانیه که خودتون انتخاب کردید ، سعی کنید غنی باشه و هدفمند.
برای خندیدن وقت زیاده ....
اين موضوع اخلاقي بود.
پيامش هم اين بود.
1)مردها كمتر بد و بيراه بگند
2)كمتر غرغر كنند
3)شبها هم زود به خانه برگردند.
4)خانمها هم اگر تواناييش را دارند يا اصلا ازدواج نكنند يا اگر هم ميكنند با اينجور مردها ازدواج نكنند.:Rose:
البته من اين موضوع را ميخواستم در قسمت لطيفه ها بنويسم ديدم دوستان انجا خيلي ايراد ميگيرند گفتم بهتره درتاپيك خودم بنويسم.
بزرگي در بياني دل نشين گويد: اميد، رفيق مونس است. اگر سرانجامي نيز نداشته باشد، تو را سرگرم مي دارد:kaf:
مزاح پيامبر و علي ـ عليهما السّلام ـ
روزي حضرت رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ با اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ نشسته بودند و با يكديگر خرما ميخوردند، هر خرما كه آن حضرت ميخورد به دور از چشم حضرت امير ـ عليه السّلام ـ دانه آن را نزد او ميگذارد. وقتي خرماها تمام شد هستههاي او بيشتر شده بود و در نزد آن حضرت هيچ هستهاي نبود. پس پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به شوخي فرمود: هركس هسته خرماي بيشتري نزد او جمع شده باشد پرخور است. حضرت امير ـ عليه السّلامـ در جواب گفت: هر كه خرما را با هسته خورده باشد پرخور است.
:Graphic (10):سه کلمه طلايي : این سه کلمه طلايي را در روز چندين بار به کار گیرید :
:Graphic (53): نگاه گویا : وقتی با شما حرف می زنند و یا شما با دیگری صحبت می کنید ، اگر نباید به چشمانش نگاه کنید ، دست کم به دهانش چشم بدوز
"شادی را علت باش ، نه شریک ... و غم را شریک باش ، نه دلیل"
انسان شکست نمی خورد بلکه دست از تلاش بر میدارد.
ارنست همینگوی
کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می داند چه باید بکند و چه باید نکند؛ می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمی داند، باید احتیاط کند
آیت الله بهجت (ره)
اگر روزي دشمن پيدا كردي، بدان در رسيدن به هدفت موفق بودي!
اگر روزي تهديدت كردند، بدان در برابرت ناتوانند!
اگر روزي خيانت ديدي، بدان قيمتت بالاست!
اگر روزي تركت كردند، بدان با تو بودن لياقت مي خواهد
وقتی
زندگی 100 دلیل برای گریه كردن
به تو نشان میده
تو 1000 دلیل برای خندیدن
به اون نشون بده.
چارلی چاپلین
حکایت تله موش
موش ازشكاف ديوار سرك كشيد تا ببيند اين همه سر و صدا براي چيست .
مرد مزرعه دار تازه از شهر رسيده بود و بسته اي با خود آورده بود و زنش با خوشحالي مشغول باز كردن بسته بود.
موش لب هايش را ليسيد و با خود گفت: كاش يك غذاي حسابي باشد ...
اما همين كه بسته را باز كردند، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد ؛ چون صاحب مزرعه يك تله موش خريده بود.
موش با سرعت به مزرعه برگشت تا اين خبر جديد را به همه ي حيوانات بدهد. او به هركسي كه مي رسيد، مي گفت:« توي مزرعه يك تله موش آورده اند، صاحب مزرعه يك تله موش خريده است . . . »!
مرغ با شنيدن اين خبر بال هايش را تكان داد و گفت: « آقاي موش ، برايت متأسفم . از اين به بعد خيلي بايد مواظب خودت باشي ، به هر حال من كاري به تله موش ندارم ، تله موش هم ربطي به من ندارد.»
ميش وقتي خبر تله موش را شنيد، صداي بلند سرداد و گفت: «آقاي موش من فقط مي توانم دعايت كنم كه توي تله نيفتي، چون خودت خوب مي داني كه تله موش به من ربطي ندارد. مطمئن باش كه دعاي من پشت و پناه تو خواهد بود.»
موش كه از حيوانات مزرعه انتظار همدردي داشت، به سراغ گاو رفت. اما گاو هم با شنيدن خبر ، سري تكان داد و گفت: « من كه تا حالا نديده ام يك گاوي توي تله موش بيفتد.!» او اين را گفت و زير لب خنده اي كرد و دوباره مشغول چريدن شد.
سرانجام ، موش نااميد از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در اين فكر بود كه اگر روزي در تله موش بيفتد، چه مي شود؟
در نيمه هاي همان شب، صداي شديد به هم خوردن چيزي در خانه پيچيد... زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوي انباري رفت تا موش را كه در تله افتاده بود، ببيند.
او در تاریكي متوجه نشد كه آنچه در تله موش تقلا مي كرده، موش نبود، بلكه يك مار خطرناكي بود كه دمش در تله گير كرده بود. همين كه زن به تله موش نزديك شد، مار پايش را نيش زد و صداي جيغ و فريادش به هوا بلند شد. صاحب مزرعه با شنيدن صداي جيغ از خواب پريد و به طرف صدا رفت، وقتي زنش را در اين حال ديد او را فوراً به بيمارستان رساند. بعد از چند روز، حال وي بهتر شد. اما روزي كه به خانه برگشت، هنوز تب داشت. زن همسايه كه به عيادت بيمار آمده بود، گفت :« براي تقويت بيمار و قطع شدن تب او هيچ غذايي مثل سوپ مرغ نيست ...»
مرد مزرعه دار كه زنش را خيلي دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتي بعد بوي خوش سوپ مرغ در خانه پيچيد.
اما هرچه صبر كردند، تب بيمار قطع نشد. بستگان او شب و روز به خانه آن ها رفت و آمد مي كردند تا جوياي سلامتي او شوند. براي همين مرد مزرعه دار مجبور شد، ميش را هم قرباني كند تا باگوشت آن براي ميهمانان عزيزش غذا بپزد.
روزها مي گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر مي شد. تا اين كه يك روز صبح، در حالي كه از درد به خود مي پيچيد، از دنيا رفت و خبر مردن او خيلي زود در روستا پيچيد. افراد زيادي در مراسم خاك سپاري او شركت كردند. بنابراين، مرد مزرعه دار مجبور شد، از گاوش هم بگذرد و غذاي مفصلي براي ميهمانان دور و نزديك تدارك ببيند.
حالا، موش به تنهايي در مزرعه مي گرديد و به حيوانان زبان بسته اي فكر مي كرد كه كاري به كار تله موش نداشتند!
نتيجه : اگر شنيدي مشكلي براي كسي پيش آمده است و ربطي هم به تو ندارد، كمي بيشتر فكر كن؛ شايد خيلي هم بي ربط نباشد ...!!!
اگر مي خواهي ارزشت را نزد خدا بداني، ببين ارزش خدا نزد تو در وقت گناه چقدر است:Rose:
رای زندگیبهتر :!!!:
دنيا از آن کساني است که براي تصاحب آن با خوش خلقي و ثبات قدم گام برميدارند .:Graphic (14):
از خدا خواستن شجاعت است بدهد نعمت است ندهد حکمت. :Graphic (7):
از بنده خواستن حماقت است بدهد منت است ندهد ذلت.:Graphic (17):
سعي نكنيم بهتر يا بدتر از ديگران باشيم ، بكوشيم نسبت به خودمان بهترين باشيم.:Rose:
با آنچه که دوست داريم شکل و فرم ميگيريم ببين چه روي ميدهد اگر عاشق خدا شويم:Rose:
احساس شرم كمتر ، نشانه گناهي بزرگتر است.:Rose:
خوشبختي هر لحظه با ماست فقط كافيست عينك خود را تعويض نمائيم تا آن را حس كنيم. خويشتن خود را درياب تا خوشبختي را دريابي.:Rose:
زندگي هنر نقاشي كردن است بدون پاك كردن. پس هميشه چنان زندگي كن كه چون به عقب باز گشتي نياز به پاك كردن نباشد:Graphic (32):
.خداوند براي دشواريهاي زندگي سه راه قرار داده است: خنده، خواب و اميد.:Rose:
موفقيت افراد بيش از آنکه به ميزان هوش آنها بستگی داشت باشد به ميزان تفکر آنها وابسته است.:Rose:
بزرگ انديشی به راستی جادو میکند. بزرگ بينديشيد تا بزرگ زندگی کنيد :Rose:
با همه چيز درآميز و با هيچ چيز آميخته مشو
دکتر شریعتی
اگر نمیتوانی خدمت کنی ..برو تا لااقل خیانت نکنی
دکتر شریعتی
در دشمنی دو رنگی نيست. کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بی ريا بودند.
دکتر شریعتی
خوشبختی ما در سه جمله است
تجربه از دیروز، استفاده از امروز، امید به فردا
ولی ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم
حسرت دیروز، اتلاف امروز، ترس از فردا
دکتر شریعتی
خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد
دیگران ابراز انزجار می کند که
در خودش وجود دارد
دکتر شریعتی
مگر نمی دانی بزرگ ترین دشمن آدمی فهم اوست؟
پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی. .:khandeh!:
برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !
دکتر شریعتی
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست
اسراف محبت است
دکتر شریعتی
خدایا تقدیر مرا خیر بنویس
آنگونه که آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم
و آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم
دکتر شریعتی
هر چه هست برای مصلحتی است...و هر که هست به خاطر منفعتی است.
و هیچ چیزبه>نمی ارزد
دکتر شریعتی
زمان با ارزشتر است یا ثروت؟!
تصور کنید بانکی دارید که در آن هر روزصبح 86400 تومان به حساب شما واریز می شودو تا آخرشب فرصت دارید تا همه پولها راخرج کنید ، چون آخر وقت حساب خود به خود خالی می شود. در این صورت
شما چه خواهید کرد؟ البته که سعی می کنید تا آخرین ریال راخرج کنید!
هر کدام از ما یک چنین بانکی داریم: بانک زمان .هر روز صبح در بانک زمان شما 86400 ثانیه اعتبار
ریخته می شودوآخرشب این اعتبار به پایان می رسد. هیچ برگشتی نیست وهیچ مقداری از این زمان به
فردا اضافه نمی شود.
برای فهمیدن ارزش 4 سال از فارغ التحصیل دانشگاه بپرس.
برای فهمیدن ارزش 1 سال از دانش آموزی که در امتحان آخر سال رد شده بپرس.
برای فهمیدن ارزش 9ماه از مادری که نوزاد نارس بدنیا آورده بپرس.
برای فهمیدن ارزش1 هفته از سردبیر یک مجله هفتگی بپرس.
برای فهمیدن ارزش 1 ساعت از مادری که نگران دیر به منزل رسیدن فرزندش است بپرس.
برای فهمیدن ارزش 1 دقیقه از شخصی که اتوبوس ، قطار یا هواپیما را از دست داده بپرس.
برای فهمیدن ارزش 1 ثانیه از شخص باز مانده از یک تصادف بپرس.
برای فهمیدن ارزش 0/1 ثانیه از شخصی که در المپیک مدال نقره آورده بپرس.
هر لحظه گنج بزرگی است ، گنجتان رامفت ازدست ندهید.باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچ کس
منتظر نمی ماند.دیروز به تاریخ پیوست،فردا معماست وامروز هدیه است، از تاریخ برای برنامه ریزی
امروز که مسیری برای فرداست پند بگیرید
سلام
ستایش ممنون از زحماتتون
جالب زیباست
موفق باشید
درخشان ترين تاجي که مردم بر سر مي نهند در آتش کوره ها ساخته شده است.
کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می داند چه باید بکند و چه باید نکند؛ می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمی داند، باید احتیاط کند:Rose:
همیشه تصور کن توی یه دنیای شیشه ای زندگی میکنی پس مراقب باش به طرف کسی سنگ نندازی چون اول دنیای خودتو می شکنی.
منتظر باش اما معتل نشو....تحمل کن اما توقف نکن....قاطع باش اما لج باز نباش....صریح باش اما گستاخ نباش....بگو اره اما نگو حتما....بگو نه اما نگو ابدا