جمع بندی بهترین حکم برای مجازاتِ تروریست ها از دید اسلام چیست؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بهترین حکم برای مجازاتِ تروریست ها از دید اسلام چیست؟

بسم الله الرّحمن الرّحیم

وافوّض امری الی الله انّ الله بصیرٌ بالعباد

سلام

چون تاپیک " تضاد دین با عقل " بسته شد اجباراً به خاطر اهمیّت سوالی که برایم پیش آمد این موضوع را باز کردم .

یکی از پست ها این موضو عی مطرح شد که قابل تأمل است و نیاز به پاسخ دارد .(پست 133 توسط برادر گرامی محمد-ح ) :

«« بنظر بحث چندان مهمی نیست. چه اینکه برخی برخی را بقتل برسانند و چه اینکه همه همه را! اما اگر بخواهید تفسیر المیزان راجع به این موضوع بررسی کاملتری نسبت به سایر تفاسیر انجام داده است و می توانید به آن مراجعه کنید.

بهرحال آنچه از این آیه استناد نمی شود اینست که حکم قتل افراد خاصی(مثلا منافقین) توسط افراد خاص(مثلا مسلمانان) است. یعنی چه این قتال محدود به چند صد نفر(برخی) باشد و چه چند صد هزار نفر(همه) در هر صورت یک کشتار دست جمعی درون جمعی محسوب می شود. »»

واقعاً چه حکمی در مورد افراد خاص می توان صادر کرد ؟

افرادی مانند منافقین و داعشی ها که اجمالاً « تروریست » نامیده می شوند بهترین حکم

برای قصاص آنها چیست ؟

کسانی که به راحتی خون بی گناهان را می ریزند آن هم به طرز بسیار فجیع ( سر بریدن ِ اطفال بی گناه و بمب گذاری در محافل عمومی

و کشتن افراد بی دفاع )

آیا بهترین حکم این نیست که یک دیگر را بکشند ؟ ( حکمِ اقتلوا انفسکم برای این افراد مصداق آیه می تواند باشد؟)

آیا این حکم غیر عقلانی خواهد بود ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

یازینبِ فاطمه;897927 نوشت:

افرادی مانند منافقین و داعشی ها که اجمالاً « تروریست » نامیده می شوند بهترین حکم

برای قصاص آنها چیست ؟


با سلام و عرض ادب

قبل از پاسخ به سوال مقدمه ای بیان می گردد:

الف) حکم محارب در بیان قرآن کریم
قرآن کریم در بیان مجازات محاربان و مفسدان فی الارض می فرماید: (إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ؛ إِلاَّ الَّذِينَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)؛[1] كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمى‏ خيزند، و اقدام به فساد در روى زمين مى‏ كنند، (و با تهديد اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‏ برند،) فقط اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، بعكس يكديگر، بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد گردند. اين رسوايى آنها در دنياست و در آخرت، مجازات عظيمى دارند.
با توجه به این آیه ی شریفه سوال این است عنوان «محارب» و «مفسد فی الارض» در فقه چگونه تعریف شده است؟

ب) تعریف فقهی محارب
در اصطلاح فقه، «محارب» به كسى گفته می شود كه با نيّت ارعاب و ترسانيدن مردم و بر هم زدن نظم عمومى، اختلال در امنيّت و آسايش همگانى، سلاح در دست گيرد. محارب، خواه با اسلحه سرد به محاربه برخيزد و خواه با سلاح گرم و خواه در شهر و خواه در جايى ديگر، تفاوتى در ميان نيست.
امام خمينى(قدس سره) در معناى اصطلاحى محارب مى‏ نویسد: «محارب، آن كسى است كه اسلحه‏ اش را مى‏ كشد يا آن را تجهيز مى‏ نمايد تا مردم را بترساند و مى‏ خواهد در زمين افساد كند. در خشكى باشد يا در دريا، در شهر باشد يا غير آن، شب باشد يا روز، و شرط نيست كه از اهل ريبه [اهل فسق و فجور] باشد، و مرد و زن در آن يكسان است...».[2]

در اینکه عنوان‏هاى «محاربه» و «افساد فى الارض» که در آیه شریفه بدان تصریح شده، دو عنوان مستقل بوده يا خیر؟ دو قول در میان فقها است. آنچه به نظر می رسد آن است که نسبت ميان محارب با مفسد فى الارض عموم و خصوص مطلق بوده؛ يعنى هر محاربى مفسد است ولى هر مفسدی محارب نیست؛ لذا اجرای احکام چهار گانه در مورد محارب بدون اشکال است.

با توجه به این مقدمه می گوئیم:
گرو ه های تکفیری که جان و مال و ناموس سایر مسلمانان را مباح دانسته و از ارتکاب هیچ جنایتی ابائی نداشته؛ قطعا داخل در مفهوم محارب و مفسد فی الارض بوده؛ لذا در مورد مجازات این افراد، حاکم شرع بر اساس این آیه و روایات اهل بیت(علیهم السلام) حکم به یکی از چهار مجازات ذکر شده که عبارت ‏اند از کشتن، مصلوب نمودن(به دار آویختن =به صلیب کشیدن)، قطع دست و پا به صورت مخالف هم و تبعيد اقدام می کند.

در اینکه حاکم به شکل مطلق مخییر به اجرای هر یک از حدود گفته شده است؛ به اینکه هر کس محارب بود، ولو آنکه کسی را نیز به قتل نرسانده باشد، حاکم شرع می تواند بر اساس مصلحتی که تشخیص داده حکم به قتل و یا مصلوب نمودن وی نماید؛ یا خیر رعایت ترتیب در مجازات شرط می باشد به اینکه در مورد کسی که مرتکب قتل نشده حاکم نمی تواند حکم به قتل وی نماید، دو دیدگاه در میان فقها موجود است.

مرحوم امام خمینی حاکم را در امر مجازات محارب مخیّر دانسته،‌ هر چند که ایشان رعایت ترتیب در مجازات را منطبق بر رعایت احتیاط می دانند.[3] در برخی از روایات(که البته سند آنها دچار ضعف بوده) به ترتیب چنین مجازاتی تصریح شده است. در روايتى از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد كه: مردم مى ‏گويند امام در امر محاربه كاملًا مخيّر است تا هر مجازاتى را كه بخواهد اعمال نمايد. امام فرمود: «نه اين مجازات‌ها در قرآن تحديد و تعريف شده ‌است، هرگاه محاربى مرتكب قتل و اخذ مال شده باشد، كشته و مصلوب مى‌شود. هرگاه مرتكب قتل شده ولى اخذ مال نكرده باشد، كشته مى‌شود. هرگاه اخذ مال كند ولى مرتكب قتل نشده باشد، دست و پاى او قطع مى‌شود. اگر محارب فرار كرد و به او دست نيافتند و سپس دستگير شد، دست و پاى او قطع مى‌شود مگر اينكه توبه كند، که در صورت توبه دست و پاى او قطع نمى‌شود». [4]

نتیجه ی مطالب:
گروه های تکفیری بر اساس آیه ی قرآن کریم از مصادیق بارز محاربین و مفسدان در روی زمین بوده؛ که مجازات این افراد محدود به چهار صورت کشتن؛ مصلوب ساختن؛ قطع انگشتان دست و پا بر خلاف یکدیگر و نفی بلد و تبعید می باشد که حاکم اسلامی بر اساس مصلحتی که تشخیص می دهد یکی از مجازات های فوق را در مورد آنان به اجرا در می آورد.

ادامه دارد...


[/HR] [1] . المائدة(5)، 34-33.

[2] . امام خمینی،‌ تحريرالوسيله، ج2، ص492: «المحارب هو كل من جرد سلاحه أو جهزه لإخافة الناس و إرادة الإفساد في الأرض، في بر كان أو في بحر، في مصر أو غيره ليلا أو نهارا، و لا يشترط كونه من أهل الريبة مع تحقق ما ذكر، و يستوي فيه الذكر و الأنثى، و في ثبوته للمجرد سلاحه بالقصد المزبور مع كونه ضعيفا لا يتحقق من إخافته خوف لأحد إشكال بل منع، نعم لو كان ضعيفا لكن لا بحد لا يتحقق الخوف من إخافته بل يتحقق في بعض الأحيان و الأشخاص فالظاهر كونه داخلا فيه».

[3] . امام خمينى( ره)، تحرير الوسيله، ج 2، ص 493، مسئله 5: « الأقوى في الحد تخيير الحاكم بين القتل و الصلب و القطع مخالفا و النفي، و لا يبعد أن يكون الأولى له أن يلاحظ الجناية و يختار ما يناسبها، فلو قتل اختار القتل أو الصلب، و لو أخذ المال اختار القطع و لو شهر السيف و أخاف فقط اختار النفي، و قد اضطربت كلمات الفقهاء و الروايات، و الأولى ما ذكرنا».

[4] . الحر العاملی، وسائل الشيعة، ج‌28، ص 310: «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ الطَّائِيِّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحَارِبِ وَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ أَصْحَابَنَا يَقُولُونَ- إِنَّ الْإِمَامَ مُخَيَّرٌ فِيهِ إِنْ شَاءَ قَطَعَ- وَ إِنْ شَاءَ صَلَبَ وَ إِنْ شَاءَ قَتَلَ فَقَالَ لَا- إِنَّ هَذِهِ أَشْيَاءُ مَحْدُودَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَإِذَا مَا هُوَ قَتَلَ وَ أَخَذَ قُتِلَ وَ صُلِبَ- وَ إِذَا قَتَلَ وَ لَمْ يَأْخُذْ قُتِلَ- وَ إِذَا أَخَذَ وَ لَمْ يَقْتُلْ قُطِعَ- وَ إِنْ هُوَ فَرَّ وَ لَمْ يُقْدَرْ عَلَيْهِ ثُمَّ أُخِذَ قُطِعَ- إِلَّا أَنْ يَتُوبَ فَإِنْ تَابَ لَمْ يُقْطَعْ».

یازینبِ فاطمه;897927 نوشت:

کسانی که به راحتی خون بی گناهان را می ریزند آن هم به طرز بسیار فجیع ( سر بریدن ِ اطفال بی گناه و بمب گذاری در محافل عمومی

و کشتن افراد بی دفاع )

آیا بهترین حکم این نیست که یک دیگر را بکشند ؟ ( حکمِ اقتلوا انفسکم برای این افراد مصداق آیه می تواند باشد؟)

آیا این حکم غیر عقلانی خواهد بود ؟


قرآن کریم در بیان انحراف قوم بنی اسرائیل از مساله ی توحید می فرماید: «و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه با موسى چهل شب وعده گذارديم (و او به ميعادگاه براى گرفتن فرمانهاى الهى آمد) سپس شما گوساله را (معبود خود) انتخاب نموديد در حالى كه با اين كار (به خود) ستم مى‏كرديد؛ سپس شما را بعد از آن بخشيديم، شايد شكر اين نعمت را بجا آوريد».[1]
و سپس در بیان نحوه ی توبه ی آنان بیان می فرماید: «وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى‏ بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ »؛[2] «و زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: اى قوم شما با انتخاب گوساله به خود ستم كرديد، توبه كنيد و به سوى خالق خود باز گرديد، و خود را به قتل برسانيد اين كار براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است سپس خداوند توبه شما را پذيرفت زيرا او تواب و رحيم است».

گناه عظيم و توبه بى‏ سابقه:
شكی نيست كه پرستش گوساله سامرى، كار كوچكى نبود، ملتى كه بعد از مشاهده ی آن همه آيات خدا و معجزات پيامبر بزرگشان موسى(علیه السلام) همه را فراموش كنند و با يك غيبت كوتاه پيامبرشان، به كلى اصل اساسى توحيد و آئين خدا را زير پا گذارده و بت‏پرست شوند. اگر اين موضوع براى هميشه از فکر آنها ريشه كن نشود وضع خطرناكى به وجود خواهد آمد، و بعد از هر فرصتى مخصوصا بعد از مرگ موسى(علیه السلام)، ممكن است تمام آيات دعوت او از ميان برود، و سرنوشت آئين او به كلى به خطر افتد در اينجا بايد شدت عمل به خرج داد و نباید به صرف پشيمانى زبانی اکتفاء نمود؛ لذا فرمان شديدى از طرف خداوند، صادر شد كه در تمام طول تاريخ پيامبران مثل و مانندی نداشته و مجازات خاصی بر منحرفین از امت موسی(علیه السلام) بود، و آن اينكه ضمن دستور توبه و بازگشت به توحيد، فرمان اعدام دسته جمعى گروه زیادی از گنهكاران بدست خودشان صادر شد.
اين فرمان به نحو خاصى مى‏بايست اجرا شود؛ يعنى خود آنها بايد شمشير به دست گرفته و اقدام به قتل يكديگر نمایند كه در این صورت هم كشته ‏شدنش عذاب است و هم كشتن دوستان و آشنايان. طبق نقل بعضى از روايات حضرت موسى(علیه السلام) دستور داد در يك شب تاريك تمام كسانى كه گوساله ‏پرستى كرده، غسل نموده و كفن پوشیده و صف كشيده شمشير در ميان يكديگر نهند!.
ممكن است چنين تصور شود كه اين توبه چرا با اين خشونت انجام گيرد؟ آيا ممكن نبود خداوند توبه ی آنان را بدون اين خونريزى قبول فرمايد؟ پاسخ به اين سؤال از سخنان بالا روشن مى‏ شود؛ زيرا مساله ی انحراف از اصل توحيد و گرايش به بت پرستى مساله ی ساده ‏اى نبود كه به اين آسانى قابل گذشت باشد، آنهم بعد از مشاهده ی آن همه معجزات روشن و نعمتهاى بزرگ خدا. اگر مساله ی گوساله ‏پرستى ساده تلقى مى ‏شد، شايد سنتى براى آيندگان مى‏ گشت، به خصوص آنکه بنى اسرائيل به شهادت تاريخ مردمى پر لجاجت و بهانه جو بودند؛ لذا بايد چنان گوشمالى ای به آنان داده شود كه خاطره ی آن در تمام قرون و اعصار باقى بماند و كسى هرگز پس از آن به فكر بت پرستى نيفتد، و شايد جمله ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ (اين كشتار نزد خالقتان براى شما بهتر است) اشاره به همين معنى باشد.[3]

با توجه به علت صدور چنین حکمی در بنی اسرائیل(بت پرستی گروهی ازآنان) مشخص می گردد که این حکم مجازاتی خاص برای آنان و به جهت تطهیر آنان بوده بوده که چنین مجازاتی نیز در شریعت لاحق(اسلام) برای مجازات گروهی تشریع نشده است.

قرآن کریم در آیاتی دیگر می فرماید: «و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى از او اطاعت كنند. و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند، پيش تو مى‏ آمدند و از خدا آمرزش مى‏ خواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مى‏ كرد، قطعاً خدا را توبه ‏پذيرِ مهربان مى ‏يافتند. ولى چنين نيست، به پروردگارت قَسَم كه ايمان نمى‏ آورند، مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه ی اختلاف است داور گردانند سپس از حكمى كه كرده‏ اى در دلهايشان احساس ناراحتى [و ترديد] نكنند، و كاملًا سرِ تسليم فرود آورند. و اگر بر آنان مقرّر مى‏ كرديم كه تن به كشتن دهيد، يا از خانه ‏هاى خود به در آييد، جز اندكى از ايشان آن را به كار نمى‏ بستند و اگر آنان آنچه را بدان پند داده مى ‏شوند به كار مى‏ بستند، قطعاً برايشان بهتر و در ثبات قدم ايشان مؤثرتر بود».[4]

موفق باشید.


[/HR] [1] . البقرة(2)،‌52-51: « وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى‏ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ؛ ثُمَّ عَفَوْنا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ».

[2] . همان، 54.

[3] . ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج1، ص255.

[4] . النساء(4)،‌66-64: « وَ لَوْ أَنَّا كَتَبْنا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيارِكُمْ ما فَعَلُوهُ إِلاَّ قَلِيلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما يُوعَظُونَ بِهِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبِيتا».

سؤال: محارب در اصطلاح فقهی و حکم آن در قرآن چگونه است؟ آیا گروههای تکفیری نیز داخل در عنوان محارب و حکم آن می باشند؟

جواب: در اصطلاح فقه، «محارب» به كسى گفته می شود كه با نيّت ارعاب و ترسانيدن مردم و بر هم زدن نظم عمومى، اختلال در امنيّت و آسايش همگانى، سلاح در دست گيرد. محارب، خواه با اسلحه سرد به محاربه برخيزد و خواه با سلاح گرم و خواه در شهر و خواه در جايى ديگر، تفاوتى در ميان نيست.
امام خمينى(قدس سره) در معناى اصطلاحى محارب مى‏ نویسد: «محارب، آن كسى است كه اسلحه‏ اش را مى‏ كشد يا آن را تجهيز مى‏ نمايد تا مردم را بترساند و مى‏ خواهد در زمين افساد كند. در خشكى باشد يا در دريا، در شهر باشد يا غير آن، شب باشد يا روز، و شرط نيست كه از اهل ريبه [اهل فسق و فجور] باشد، و مرد و زن در آن يكسان است...».[1]

قرآن کریم در بیان مجازات محاربان و مفسدان فی الارض می فرماید: (إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ؛ إِلاَّ الَّذِينَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)؛[2] كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمى‏ خيزند، و اقدام به فساد در روى زمين مى‏ كنند، (و با تهديد اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‏ برند،) فقط اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، بعكس يكديگر، بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد گردند. اين رسوايى آنها در دنياست و در آخرت، مجازات عظيمى دارند.

در اینکه عنوان‏هاى «محاربه» و «افساد فى الارض» که در آیه شریفه بدان تصریح شده، دو عنوان مستقل بوده يا خیر؟ دو قول در میان فقها است. آنچه به نظر می رسد آن است که نسبت ميان محارب با مفسد فى الارض عموم و خصوص مطلق بوده؛ يعنى هر محاربى مفسد است ولى هر مفسدی محارب نیست؛ لذا اجرای احکام چهار گانه در مورد محارب بدون اشکال است.

گرو ه های تکفیری که جان و مال و ناموس سایر مسلمانان را مباح دانسته و از ارتکاب هیچ جنایتی ابائی نداشته؛ قطعا داخل در مفهوم محارب و مفسد فی الارض بوده؛ لذا در مورد مجازات این افراد، حاکم شرع بر اساس این آیه و روایات اهل بیت(علیهم السلام) حکم به یکی از چهار مجازات ذکر شده که عبارت ‏اند از کشتن، مصلوب نمودن(به دار آویختن =به صلیب کشیدن)، قطع دست و پا به صورت مخالف هم و تبعيد اقدام می کند.

در اینکه حاکم به شکل مطلق مخییر به اجرای هر یک از حدود گفته شده است؛ به اینکه هر کس محارب بود، ولو آنکه کسی را نیز به قتل نرسانده باشد، حاکم شرع می تواند بر اساس مصلحتی که تشخیص داده حکم به قتل و یا مصلوب نمودن وی نماید؛ یا خیر رعایت ترتیب در مجازات شرط می باشد به اینکه در مورد کسی که مرتکب قتل نشده حاکم نمی تواند حکم به قتل وی نماید، دو دیدگاه در میان فقها موجود است.

مرحوم امام خمینی حاکم را در امر مجازات محارب مخیّر دانسته،‌ هر چند که ایشان رعایت ترتیب در مجازات را منطبق بر رعایت احتیاط می دانند.[3] در برخی از روایات(که البته سند آنها دچار ضعف بوده) به ترتیب چنین مجازاتی تصریح شده است. در روايتى از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد كه: مردم مى ‏گويند امام در امر محاربه كاملًا مخيّر است تا هر مجازاتى را كه بخواهد اعمال نمايد. امام فرمود: «نه اين مجازات‌ها در قرآن تحديد و تعريف شده ‌است، هرگاه محاربى مرتكب قتل و اخذ مال شده باشد، كشته و مصلوب مى‌شود. هرگاه مرتكب قتل شده ولى اخذ مال نكرده باشد، كشته مى‌شود. هرگاه اخذ مال كند ولى مرتكب قتل نشده باشد، دست و پاى او قطع مى‌شود. اگر محارب فرار كرد و به او دست نيافتند و سپس دستگير شد، دست و پاى او قطع مى‌شود مگر اينكه توبه كند، که در صورت توبه دست و پاى او قطع نمى‌شود». [4]

نتیجه ی مطالب:
گروه های تکفیری بر اساس آیه ی قرآن کریم از مصادیق بارز محاربین و مفسدان در روی زمین بوده؛ که مجازات این افراد محدود به چهار صورت کشتن؛ مصلوب ساختن؛ قطع انگشتان دست و پا بر خلاف یکدیگر و نفی بلد و تبعید می باشد که حاکم اسلامی بر اساس مصلحتی که تشخیص می دهد یکی از مجازات های فوق را در مورد آنان به اجرا در می آورد.

پی نوشت:

[1] . امام خمینی،‌ تحريرالوسيله، ج2، ص492: «المحارب هو كل من جرد سلاحه أو جهزه لإخافة الناس و إرادة الإفساد في الأرض، في بر كان أو في بحر، في مصر أو غيره ليلا أو نهارا، و لا يشترط كونه من أهل الريبة مع تحقق ما ذكر، و يستوي فيه الذكر و الأنثى، و في ثبوته للمجرد سلاحه بالقصد المزبور مع كونه ضعيفا لا يتحقق من إخافته خوف لأحد إشكال بل منع، نعم لو كان ضعيفا لكن لا بحد لا يتحقق الخوف من إخافته بل يتحقق في بعض الأحيان و الأشخاص فالظاهر كونه داخلا فيه».

[2] . المائدة(5)، 34-33.

[3] . امام خمينى( ره)، تحرير الوسيله، ج 2، ص 493، مسئله ی 5: « الأقوى في الحد تخيير الحاكم بين القتل و الصلب و القطع مخالفا و النفي، و لا يبعد أن يكون الأولى له أن يلاحظ الجناية و يختار ما يناسبها، فلو قتل اختار القتل أو الصلب، و لو أخذ المال اختار القطع و لو شهر السيف و أخاف فقط اختار النفي، و قد اضطربت كلمات الفقهاء و الروايات، و الأولى ما ذكرنا».

[4] . الحر العاملی، وسائل الشيعة، ج‌28، ص 310: «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ الطَّائِيِّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحَارِبِ وَ قُلْتُ لَهُ إِنَّ أَصْحَابَنَا يَقُولُونَ- إِنَّ الْإِمَامَ مُخَيَّرٌ فِيهِ إِنْ شَاءَ قَطَعَ- وَ إِنْ شَاءَ صَلَبَ وَ إِنْ شَاءَ قَتَلَ فَقَالَ لَا- إِنَّ هَذِهِ أَشْيَاءُ مَحْدُودَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَإِذَا مَا هُوَ قَتَلَ وَ أَخَذَ قُتِلَ وَ صُلِبَ- وَ إِذَا قَتَلَ وَ لَمْ يَأْخُذْ قُتِلَ- وَ إِذَا أَخَذَ وَ لَمْ يَقْتُلْ قُطِعَ- وَ إِنْ هُوَ فَرَّ وَ لَمْ يُقْدَرْ عَلَيْهِ ثُمَّ أُخِذَ قُطِعَ- إِلَّا أَنْ يَتُوبَ فَإِنْ تَابَ لَمْ يُقْطَعْ».

سؤال : آیا می توان مجازات گروهی از بنی اسرائیل مبنی بر کشتن همدیگر را در مورد محاربان جاری نمود؟

جواب : با توجه به علت صدور چنین حکمی در بنی اسرائیل(بت پرستی گروهی از آنان) مشخص می گردد که این حکم مجازاتی خاص برای آنان و به جهت تأدیب و تطهیر آنان بوده و چنین مجازاتی نیز در شریعت لاحق(اسلام) در احکام جزائی تشریع نشده است؛ لذا نمی توان چنین حکمی را در مورد آنان جاری نمود؛ بلکه حکم آنان بر اساس تشریع اسلام بوده که در صورت اثبات جرم توسط حاکم شرع اجرا می گردد.

توضیح:
قرآن کریم در بیان انحراف قوم بنی اسرائیل از مساله ی توحید می فرماید: «و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه با موسى چهل شب وعده گذارديم (و او به ميعادگاه براى گرفتن فرمانهاى الهى آمد) سپس شما گوساله را (معبود خود) انتخاب نموديد در حالى كه با اين كار (به خود) ستم مى‏ كرديد؛
سپس شما را بعد از آن بخشيديم، شايد شكر اين نعمت را بجا آوريد».[1] سپس در بیان نحوه ی توبه ی آنان می فرماید:
«وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى‏ بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ »؛[2]
«و زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: اى قوم شما با انتخاب گوساله به خود ستم كرديد، توبه كنيد و به سوى خالق خود باز گرديد، و خود را به قتل برسانيد اين كار براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است سپس خداوند توبه شما را پذيرفت زيرا او توّاب و رحيم است».

شكی نيست كه پرستش گوساله سامرى، كار كوچكى نبود، ملتى كه بعد از مشاهده ی آن همه آيات خدا و معجزات پيامبر بزرگشان موسى(علیه السلام) همه را فراموش كنند و با يك غيبت كوتاه پيامبرشان، به كلى اصل اساسى توحيد و آئين خدا را زير پا گذارده و بت ‏پرست شوند.

اگر اين موضوع براى هميشه از فکر آنها ريشه كن نشود وضع خطرناكى به وجود خواهد آمد، و بعد از هر فرصتى مخصوصا بعد از مرگ موسى(علیه السلام)،
ممكن است تمام آيات دعوت او از ميان برود، و سرنوشت آئين او به كلى به خطر افتد در اينجا بايد شدت عمل به خرج داد و نباید به صرف پشيمانى زبانی اکتفاء نمود؛
لذا فرمان شديدى از طرف خداوند، صادر شد كه در تمام طول تاريخ پيامبران مثل و مانندی نداشته و مجازات خاصی بر منحرفین از امت موسی(علیه السلام) بود، و آن اينكه ضمن دستور توبه و بازگشت به توحيد، فرمان اعدام دسته جمعى گروه زیادی از گنهكاران بدست خودشان صادر شد.

اين فرمان به نحو خاصى مى‏ بايست اجرا شود؛ يعنى خود آنها بايد شمشير به دست گرفته و اقدام به قتل يكديگر نمایند كه در این صورت هم كشته ‏شدنش عذاب است و هم كشتن دوستان و آشنايان. طبق نقل بعضى از روايات حضرت موسى(علیه السلام) دستور داد در يك شب تاريك تمام كسانى كه گوساله ‏پرستى كرده، غسل نموده و كفن پوشیده و صف كشيده شمشير در ميان يكديگر نهند!

ممكن است چنين تصور شود كه اين توبه چرا با اين خشونت انجام گيرد؟ آيا ممكن نبود خداوند توبه ی آنان را بدون اين خونريزى قبول فرمايد؟ پاسخ به اين سؤال از سخنان بالا روشن مى‏ شود؛
زيرا مساله ی انحراف از اصل توحيد و گرايش به بت پرستى مساله ی ساده ‏اى نبود كه به اين آسانى قابل گذشت باشد، آنهم بعد از مشاهده ی آن همه معجزات روشن و نعمتهاى بزرگ خدا.
اگر مساله ی گوساله ‏پرستى ساده تلقى مى ‏شد، شايد سنتى براى آيندگان مى‏ گشت، به خصوص آنکه بنى اسرائيل به شهادت تاريخ مردمى پر لجاجت و بهانه جو بودند؛
لذا بايد چنان گوشمالى ای به آنان داده شود كه خاطره ی آن در تمام قرون و اعصار باقى بماند تا کسی پس از آن به فكر بت پرستى نيفتد، و شايد جمله ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ (اين كشتار نزد خالقتان براى شما بهتر است) اشاره به همين معنى باشد.[3]


پی نوشت:

[1] . البقرة(2)،‌52-51: « وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى‏ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ؛ ثُمَّ عَفَوْنا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ».

[2] . همان، 54.

[3] . ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج1، ص255.

موضوع قفل شده است