اى محبوبى كه دست گدائى تو، به درِ خانه ى خدا دراز و دست همه ى موجودات عالم هستى به درِ خانه ى تو دراز است....
اى امامى كه از خدا حيات، روزى ، هستى رو ميگيرى و به ريزه خواران درگاهت تفضّل میكنى...
اى مولائى كه در مهربانيتان همين بس كه عمويتان جعفر تائب را با آن همه اذيّتى كه بر شما وارد كرد بخشيديد و فرموديد!!!
عمويم جعفر تائب مثل برادران يوسف است، وقتى كه گفت: بر شما چيزى نيست....
ما هم عفو و گذشت را از يوسف ارث برده ايم و ديگر به او جعفر كذّاب نگوئيد و او را جعفر تائب بناميد!!
قربان كلام دلربايت.....
صدها يوسف درس همه چيز را از مكتب شما آموخته و عفو را از درگاه جلال شما ياد گرفته اند....
اى مهربانى كه دشمنانت به غلط تو را يك مقتدرخونريز معرّفى كرده و حال آنكه راضى نمیشوى بیجهت حتّى از بينى احدى خونى جارى شود...
اگر انبياء اولوالعزم را شما به چشم محبّت نگاه نكنيد از مقام قرب الهى دور میشوند و اگر آنها به شما متوسّل نبودند، ارزش وجود نداشتند....
اى قربان آن جمالى كه آنچه خوبان همه دارند
تو تنها دارى...
آيا كسى میتواند آن قيافه ى جذّاب را ببيند و دست از ترنج بشناسد و جان خود را فدا نكند؟!!!
آيا كسى ممكن است متوجّه احاطه ى نورپاک آن وجود مقدّس بشود و به غير او توجّه كند؟!!!
تو مظهر خدائى......
تو آئينه ى تمام نماى جلال و جمال الهى هستى
اى محبوبى كه عاشقى مثل امام صادق عليه السلام مي فرمايند....
اگرمن زمان قائم آل محمد را درک میكردم تمام ايّام عمرم خدمتگزارش بودم.....
يا صاحب الزّمان....
شما آن محبوبى هستى كه وقتى سديرصيرفى و مفضّل بن عمر و ابوبصير و ابان بن تغلب بر امام صادق عليه السلام وارد میشوند میبينند....
آن حضرت روى خاك نشسته مانند زن بچّه مرده با دلى سوخته اشك می ريزد و حزن و اندوه از وجناتش پيدا است، رنگ مباركش تغيير كرده، اشك دو طرف صورتش را پر كرده و بر روى دامانش ريخته و میگويد:
اى آقاى من درد فراقت قوّت را از من برده، آسايش را از من گرفته و زمين را بر من تنگ كرده و استراحت قلبى را از من سلب نموده است.
اى آقاى من مصيبتم به ناراحتي هاى هميشگى متّصل گشته، همه چيز را يكى پس از ديگرى از دست می دهم و جز اشكى كه از چشمم جارى است و نالهايى كه از تمام زواياى دل میكشم و ستم هايى كه میبينم چيزى حس نمیكنم....
سدير می گويد: از آن همه ناله و گريه كه امام صادق عليهوالسلام در آن حالت داشت...
نزديك بود عقل از سرمان بپرد...!!
احتمال داديم كه براى آن حضرت ناراحتى كوبنده اى پيش آمده و يا از اوضاع زمان آن چنان ناراحت شده كه اين چنين اشك می ريزد....
گفتيم: اى فرزند بهترين خلق خدا...
خدا چشم تو را نگرياند...
از چه حادثه اى اين چنين گريانى؟
چرا اين گونه مانند باران اشك می ريزى؟
ناگهان امام صادق عليه السلام آهى كشيد كه وجودش به حركت آمد و ناراحتيش فزونى يافت و فرمود:
اى واى بر شما، امروز صبح به كتاب جفر، همان كتابى كه علم بلايا و منايا و علم آنچه بوده و آنچه خواهد بود، در آن هست و خدا آن را مختصّ محمّد و آل محمّد (ص) قرار داده، نگاه می كردم.....
در قسمت تاريخ تولّد حضرت قائممان تأمّل می نمودم و چندى گذشتن زمان غيبت و طول عمر او را ملاحظه می كردم و بلاهائى كه بر مؤمنين در آن زمان وارد ميشود و ترديدى كه از طول غيبت آن حضرت در دل آنها وارد می گردد كه اكثر آنها از دين بر می گردند و شانه از زير بار اسلام و ولايت ما خالى می كنند می ديدم....
دلم سوخت و حزن بر من مستولى شد
يا صاحب الزّمان...
شما همان عزيزى هستى كه تمام انبياء و اولياء انتظار ملاقاتت را داشته و همه ى آنها خود را مقدّمه ى ظهور شما می دانسته اند....
انبياء و ملائكه به محبّت شما اى فرزند بهترين خلق خدا، به خدا نزديك می شدند
آقا بیا تصویر دنیا را عوض کن
یا چشم های خسته ی ما را عوض کن
یا واژه های شعر من را زیر و رو کن
یا حس و حال این غزل ها را عوض کن
یا عشق را تفسیر کن با خنده هایت
یا معنی مجنون و لیلا را عوض کن
وقتی شما باشید دریا بی کران نیست
ای بی کران مفهوم دریا را عوض کن
خیلی عوض کردند دنیا را پس از تو
برگرد و این تغییر بیجا را عوض کن
برگرد زهرا مادرت چشم انتظار است
بین در و دیوار خیلی بی قرار است
به چه میزان برای دیدن او و درک محضر مقدسش تلاش کرده ایم؟
پیامبر خدا (ص) فرمودند:
" هیچ بنده ای ایمان به خداوند ندارد... مگر این که من در نزد او از خویش محبوب تر باشم و عترت مرا بیش از عترت خود و خانواده ام را بیش از خانواده ی خود و جان مرا بیش از جان خود دوست داشته باشد.
کدام یک از ما...
تاخیر در ظهور امام را جدی گرفته ایيم !!
چند نفرآسایش خویش را از دست داده اند!
اگر چه محدود و موقت،،،، !
کسى را سراغ داريد!!
کسى را ميشناسيد که هرچند یک بار خواب و خوراکش مختل شده باشد؟
▪️از قـديــم گفته انـد :
" خلايـــق هــرچه لـــايــق " بي راه نگـــفـته انــد .
اقرار مـــي کنيم هنوز ليـــاقت حضور در محـــضر شما را پيدا نکرده ايــــم
که اگرغيـــر از اين بـــود
هم اينـــک در زمان ظهـور و در حـــضور شما به سرمي برديـــم .
↙️" از ماســت که برماســــت "↘️
☑️آري، ما مـــستحق بلــــاي غيبـــتيـم ؛
سزاوار چنــيـن سرنوشــتي هستـــيم ؛
تــو را نخواســته ايم ؛ به بي امامـــي " عــادت " کـرده ايم ؛
هنــوز باورمان نــشــده
خدايا!
تشنگان جمال خودت را، به جرعه اي از جمال مهدي(عج) مهمان کن.
خدايا!
من از آن زمان که شنيده ام «محبوبمان ناشناس در ميان ما مي گردد و در همين فضا تنفس مي کند و وقتي ظهور کند همگان مي گويند که ما پيش از اين او را ديده ايم» به همه سلام مي کنم.
شايد که لااقل پاسخي هر چند به ناشناس از او بشنوم.
اي خدا تا کي ما ناشناس بمانيم و او ناشناخته بماند.
«عَجِّل لِوَليّکَ الفَرَج».
اي خداي مهدي!
در جهان کيست که ريزه خوار سفره ي امام نيست.
چشمي عنايت کن که ولي نعمت خويش را باز شناسيم.
اي خداوند فرج و شدت!
کاسه ي صبر و انتظار، لبريز شده است. به دست موعودت، عالم و آدم را از اين فتنه هاي آخرالزمان برهان!...
اي خداي محمد!
تنها چاره ي جاهليت آخرالزمان، ظهور حجت خاتم است.
در فرجش تعجيل بفرما.
اي خداي مدينه!
احساس غربت و مظلوميت شيعه را در مدينه اي که وطن تشيع است به ظهور فرزند مدينه التيام ببخش...
اي خداي حضرت منتقم!
از کربلا همچنان خون تازه مي جهد و اين زخم کهنه جز به دست قدسي مهدي(عج) مرهم نمي پذيرد.
«عجل علي ظهوره»
اي خدا!
چنان زمينگير دنيامان مکن که وقت ظهور، توان برخاستن نداشته باشيم.
خدايا!
براي دل سپردن، از آن محبوب پنهاني و معشوق آسماني شايسته تر کيست؟ دل هاي سرگشته را به ظهورش پيوند بزن.
خدايا!
دل را به ظهور عشق چراغان کن، و جان را به حضور محبوب، نور باران...
خداوندا!
ما مدعيان دروغين انتظاريم. حرف از چشم انتظاري محبوب مي زنيم اما به اندازه ي ساده ترين دوستانمان هم گوش به زنگ آمدنش نيستيم. الفباي انتظار را به ما بياموز و لذت انتظار را به ما بچشان
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بهاری به تقویم دل , های و هو کرد [FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif]طلب را ز جان های ما جستجو کرد گل ، از عشق گل می کند واژه هایم الفبای شعر مرا زیر و رو کرد [FONT=arial,helvetica,sans-serif]سکوتی است سنگین میان من و دل [FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif]قلم با غزل باز هم گفتگو کرد..... بهاری غزل را غنیمت گرفته مرا با خودم باز هم روبرو کرد! [FONT=arial,helvetica,sans-serif]مقلب به شعرم همی شور داده [FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif]غزل یاد او را به دل آبرو کرد چه اسفند ها منتظر شد غم جان پس از آن به دل یار را آرزو کرد...! [FONT=arial,helvetica,sans-serif]بهاری شود ، کاش ! منجی بیاید [FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif]قلم بهر نامش دوباره وضو کرد.....
امروز هم مثل
بقیه ی روزهای تقویم
خورشید طلوع کرد،
نسیم وزید،
صدای گنجشک ها و قمری ها
فضا را پر کرد و
عده ای ماندند و
عده ای از دنیا رفتند!
اما جمعه ها
سال هاست که
منتظر یک مهمان عزیزند!
مهمانی که ناخوانده می آید!
مهمانی که خدا به خاطر وجود او
نعمت هایش را به بندگان هدیه می دهد!
خدایا! عید است و فصل مهمانی!
مهمان جمعه ها را به آن ها برگردان!
❀ می گویند اگر تظاهر کنی به چیزی
حتی اگر با قلبت نباشد
بلاخره یک روز قلبت هم گرفتارش میشود
آقا جان قلبم را گرفتار انتظارت کن
خستهام از این همه تظاهر...
ا_________________________
مولا به گوشه چشم بر ما بکن اشاره
دنیا پر از ستم شد ،کی می کنی تو چاره ؟
قدم خمیده گشته ،مویم سفید چون برف
مولا به چهره من یک دم نما نظاره
مولای هر چه خوبی ، مولای مهربانی
ماییم و انتظاری بی حد و بی شماره
بوی ظهورت این بار از جمکران دلها
رویید تا بتابد از کوچه ستاره
ما عاشفان فردا ، در انتظار سه شنبه
ماندیم تا بگیری دستان ما دوباره
کسانی که فیلم حضرت یوسف را از شبکه آی فیلم می بینید.....
ببینید زلیخا واسه عشقش چقد چشم انتظاری میکشه...
ببینید چطور دربدر شد....
ی نفر اینطوری ملامت میکشه، حرف میشنوه ، خون دل میخوره
تازه از عشقش هم خبری نیست جز زخم زبان از مردم
ولی چون به قداست عشق پی برده همهء اینها برایش شیرین میشه و قابل تحمل
بیایید ی سری به خودمون بزنیم.....
مهدی فاطمه(عج) هزاران برابر بیشتر از یوسف نبی قدر و ارزش داره....
من خودمو میگم...
اگر یک درصد از عشقی که زلیخا به یوسف داشت به امام زمان داشتم
حالا امام غریبم اینطور نمی گفت
اگر شیعیان ما به اندازه آب خوردنی دوست داشتند اینطوری ما را غربت فرا نمی گرفت....
-------------
مولای من غربتت همین بس که مرا یار تو می دانند....
گفتم اگر امروز چشم باز کنم، انتظار به پایان مىرسد و فراق، به وصال مبدّل مىشود؛ اما نشد!...
راستى! جمعه جان!...
کودکانمان بزرگ شدند!
جوانهاىمان پیر شدند و پیرهاىمان از دنیا رفتند!...
گفتم شاید بدانى نسیم حضور او، چه زمانى بر مشام جان مان مى رسد!...
اما بدان همچنان منتظریم!...
هرکجا هست، قاصد سلام مان باش!...
با خودم فکر مىکنم دلى که با شما نباشد، به سانِ مُردهاىست که تنها نَفَس مىکشَد!...
باید فکرى به حال خودم کنم!...
باید دلى براى خودم دست و پا کنم تا غیر شما را برنگزیند!...
و این، جز به لطف مهربانیتان محقق نمىشود!...
یا اَیُّها العَزیز!...
فَتَصَّدق عَلَینا!...
ای همیشه جاودان؛ سلام!...
چندساعت تلگرام قطع شد
صدا هممون دراومد
دنبال زمان اومدنش بودیم
اما
این همه روز امام زمانمونو ندیدیم خَم به ابرو نیاوردیم
خجالت نمیکشیم واسممونو گذاشتیم منتظر❗️
آقاجان شرمنده ایم
✨آمدنت تمام غنچه های ناشکفته ی عالم را شکوفا میکند.
#گل_نرجس
✨بیا که نرگس های عالم، چشم به راه آمدنت هستند.
✨بیا که چون ترنّم ابرهای نوبهار، وصف تو،
✨دلهای گداخته را غرقه در خنکای اشتیاق کرده است.
✨گویی شمیمی است از بهشت.
جوان های بر لبان باد صبا رسته است که هنوز غنچه نکرده،
✨طراوت گلبرگ هایش را استشمام میکنم.
✨میدانی چرا گلها و ریحانه ای پهن دشتِ انتظار،
✨این بار عطری شگفت می افشانند؟
✨آنها خرقه از خاکی ستانیده اند که تو در آن خرامیده ای.
✨بدان که این بار ترانه ای نمی سرایم که به هر بیت آن،
✨جمال یار تمنّا کنم و وصال دیّار!
✨روایت من عطش ذرّه ذرّه ی هستی است...
✨روایت من شِکوِه نیست
سلام و درود بیشمار بر تو اى پاكترين بندگان خدا
و اى محبوبترين انسانى كه در عالم وجود میشناسيم
پدر و مادر و جانم و هر چه دارم فداى خاك پايت باد
اى كسى كه به بركت وجودت ...
موجودات روزى میخورند و زنده اند....
اى محبوبى كه دست گدائى تو، به درِ خانه ى خدا دراز و دست همه ى موجودات عالم هستى به درِ خانه ى تو دراز است....
اى امامى كه از خدا حيات، روزى ، هستى رو ميگيرى و به ريزه خواران درگاهت تفضّل میكنى...
اى مولائى كه در مهربانيتان همين بس كه عمويتان جعفر تائب را با آن همه اذيّتى كه بر شما وارد كرد بخشيديد و فرموديد!!!
عمويم جعفر تائب مثل برادران يوسف است، وقتى كه گفت: بر شما چيزى نيست....
ما هم عفو و گذشت را از يوسف ارث برده ايم و ديگر به او جعفر كذّاب نگوئيد و او را جعفر تائب بناميد!!
قربان كلام دلربايت.....
صدها يوسف درس همه چيز را از مكتب شما آموخته و عفو را از درگاه جلال شما ياد گرفته اند....
اى مهربانى كه دشمنانت به غلط تو را يك مقتدرخونريز معرّفى كرده و حال آنكه راضى نمیشوى بیجهت حتّى از بينى احدى خونى جارى شود...
اگر انبياء اولوالعزم را شما به چشم محبّت نگاه نكنيد از مقام قرب الهى دور میشوند و اگر آنها به شما متوسّل نبودند، ارزش وجود نداشتند....
اى قربان آن جمالى كه آنچه خوبان همه دارند
تو تنها دارى...
آيا كسى میتواند آن قيافه ى جذّاب را ببيند و دست از ترنج بشناسد و جان خود را فدا نكند؟!!!
آيا كسى ممكن است متوجّه احاطه ى نورپاک آن وجود مقدّس بشود و به غير او توجّه كند؟!!!
تو مظهر خدائى......
تو آئينه ى تمام نماى جلال و جمال الهى هستى
اى محبوبى كه عاشقى مثل امام صادق عليه السلام مي فرمايند....
اگرمن زمان قائم آل محمد را درک میكردم تمام ايّام عمرم خدمتگزارش بودم.....
يا صاحب الزّمان....
شما آن محبوبى هستى كه وقتى سديرصيرفى و مفضّل بن عمر و ابوبصير و ابان بن تغلب بر امام صادق عليه السلام وارد میشوند میبينند....
آن حضرت روى خاك نشسته مانند زن بچّه مرده با دلى سوخته اشك می ريزد و حزن و اندوه از وجناتش پيدا است، رنگ مباركش تغيير كرده، اشك دو طرف صورتش را پر كرده و بر روى دامانش ريخته و میگويد:
اى آقاى من درد فراقت قوّت را از من برده، آسايش را از من گرفته و زمين را بر من تنگ كرده و استراحت قلبى را از من سلب نموده است.
اى آقاى من مصيبتم به ناراحتي هاى هميشگى متّصل گشته، همه چيز را يكى پس از ديگرى از دست می دهم و جز اشكى كه از چشمم جارى است و نالهايى كه از تمام زواياى دل میكشم و ستم هايى كه میبينم چيزى حس نمیكنم....
سدير می گويد: از آن همه ناله و گريه كه امام صادق عليهوالسلام در آن حالت داشت...
نزديك بود عقل از سرمان بپرد...!!
احتمال داديم كه براى آن حضرت ناراحتى كوبنده اى پيش آمده و يا از اوضاع زمان آن چنان ناراحت شده كه اين چنين اشك می ريزد....
گفتيم: اى فرزند بهترين خلق خدا...
خدا چشم تو را نگرياند...
از چه حادثه اى اين چنين گريانى؟
چرا اين گونه مانند باران اشك می ريزى؟
ناگهان امام صادق عليه السلام آهى كشيد كه وجودش به حركت آمد و ناراحتيش فزونى يافت و فرمود:
اى واى بر شما، امروز صبح به كتاب جفر، همان كتابى كه علم بلايا و منايا و علم آنچه بوده و آنچه خواهد بود، در آن هست و خدا آن را مختصّ محمّد و آل محمّد (ص) قرار داده، نگاه می كردم.....
در قسمت تاريخ تولّد حضرت قائممان تأمّل می نمودم و چندى گذشتن زمان غيبت و طول عمر او را ملاحظه می كردم و بلاهائى كه بر مؤمنين در آن زمان وارد ميشود و ترديدى كه از طول غيبت آن حضرت در دل آنها وارد می گردد كه اكثر آنها از دين بر می گردند و شانه از زير بار اسلام و ولايت ما خالى می كنند می ديدم....
دلم سوخت و حزن بر من مستولى شد
يا صاحب الزّمان...
شما همان عزيزى هستى كه تمام انبياء و اولياء انتظار ملاقاتت را داشته و همه ى آنها خود را مقدّمه ى ظهور شما می دانسته اند....
انبياء و ملائكه به محبّت شما اى فرزند بهترين خلق خدا، به خدا نزديك می شدند
و از نور پاكت براى كمالاتشان كمك می گرفتند
يا صاحب الزّمان دعايمان كن كه در اين دوران غيبت
مايه ى زينت شما باشيم !!! نه مايه شرمسارى شما....
☘
مهدی جان!
پدر ندبه های دلتنگی…
ای که چشمت همیشه شبنم داشت!
ماجرای ظهور تو هر بار،
سیصد و سیزده نفر کم داشت!
مهدي جان ...
شرمنده ي نگاه تو هستم، نگاه کن ...
يک بار هم نگاه.. به اعماق چاه کن..
.ما غرق در«گناه» شديم..
و نيامدي..
آقا؛ بيا دوباره مرا «بي گناه» کن..
.آقا؛ مرا کنار خودت جاي ميدهي؟
لطفي بزرگ... در حقّ اين روسياه کن...
يک روز، نه، ثانيه اي؛ لحظهاي فقط..
چَشم مرا «مسير قدمهايِ ماه» کن..
.آقا؛ زمين شلوغ شده، گُم شدم؛
بيا.. فکري به حال گمشده ي ...بيپناه کن
آقا؛ فداي چَشم تو؛ چَشمان خيس من.
. شرمنده ي نگاه تو هستم، نگاه کن...
اللهُمّ عَجّلْ لِوَليّکَ الفَرج
✋
جاده سه شنبه شب قم...
آقا بیا تصویر دنیا را عوض کن
یا چشم های خسته ی ما را عوض کن
یا واژه های شعر من را زیر و رو کن
یا حس و حال این غزل ها را عوض کن
یا عشق را تفسیر کن با خنده هایت
یا معنی مجنون و لیلا را عوض کن
وقتی شما باشید دریا بی کران نیست
ای بی کران مفهوم دریا را عوض کن
خیلی عوض کردند دنیا را پس از تو
برگرد و این تغییر بیجا را عوض کن
برگرد زهرا مادرت چشم انتظار است
بین در و دیوار خیلی بی قرار است
امـــــام عـصـــر (ع) ،،،،
در کجای زندگی ما قرار دارد!!
کدام یک از ما عاشق ومشتاق
دیدن امام زمان خویش هستیم؟
به چه میزان برای دیدن او و درک محضر مقدسش تلاش کرده ایم؟
پیامبر خدا (ص) فرمودند:
" هیچ بنده ای ایمان به خداوند ندارد... مگر این که من در نزد او از خویش محبوب تر باشم و عترت مرا بیش از عترت خود و خانواده ام را بیش از خانواده ی خود و جان مرا بیش از جان خود دوست داشته باشد.
کدام یک از ما...
تاخیر در ظهور امام را جدی گرفته ایيم !!
چند نفرآسایش خویش را از دست داده اند!
اگر چه محدود و موقت،،،، !
کسى را سراغ داريد!!
کسى را ميشناسيد که هرچند یک بار خواب و خوراکش مختل شده باشد؟
واقعا امام عصر در کجای زندگی ماست!
متن یاحاشیه!!!
متاسفم اما بايد بگویيم ...
حتی در حاشیه ی زندگی برخی از ما
آقا لمس نميشود و حضور ندارد !!
همه ما مخلوقات خدا،،،
مهمان وجيره خوار سفره امام عصر (ع)ایم
ولی حق نمک را ادا نكرديم...
یا صاحب الزمان
حالی برای گفتن دیوان شعر نیست
یک مصرع و خلاصه ": تو را دوست دارمت"
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
یا صاحب الزمان
حالی برای گفتن دیوان شعر نیست
یک مصرع و خلاصه ": تو را دوست دارمت"
✨❤️آقا جانم یا صاحب الزمان ❤️✨
170سال ظهورحضرت موسی نزدیک شد فقط وفقط بخاطر گریه وتضرع ♻️
♻️....ازته دل....♻️
نه دعای سرزبانی❗️
♻️بایدبفهمیم زندگی این نیست بهترین زندگی داشتن ماشین خوب وشغل خوب وزیباترین زن یا بهترین شوهر نیست♻️
❖ نازنين پرده نشينم ❖
يــا صاحـــب الـــزمــــان "
آقاي مـن !
مــولاي مـن !
▪️از قـديــم گفته انـد :
" خلايـــق هــرچه لـــايــق " بي راه نگـــفـته انــد .
اقرار مـــي کنيم هنوز ليـــاقت حضور در محـــضر شما را پيدا نکرده ايــــم
که اگرغيـــر از اين بـــود
هم اينـــک در زمان ظهـور و در حـــضور شما به سرمي برديـــم .
↙️" از ماســت که برماســــت "↘️
☑️آري، ما مـــستحق بلــــاي غيبـــتيـم ؛
سزاوار چنــيـن سرنوشــتي هستـــيم ؛
تــو را نخواســته ايم ؛ به بي امامـــي " عــادت " کـرده ايم ؛
هنــوز باورمان نــشــده
خدايا!
تشنگان جمال خودت را، به جرعه اي از جمال مهدي(عج) مهمان کن.
خدايا!
من از آن زمان که شنيده ام «محبوبمان ناشناس در ميان ما مي گردد و در همين فضا تنفس مي کند و وقتي ظهور کند همگان مي گويند که ما پيش از اين او را ديده ايم» به همه سلام مي کنم.
شايد که لااقل پاسخي هر چند به ناشناس از او بشنوم.
اي خدا تا کي ما ناشناس بمانيم و او ناشناخته بماند.
«عَجِّل لِوَليّکَ الفَرَج».
اي خداي مهدي!
در جهان کيست که ريزه خوار سفره ي امام نيست.
چشمي عنايت کن که ولي نعمت خويش را باز شناسيم.
اي خداوند فرج و شدت!
کاسه ي صبر و انتظار، لبريز شده است. به دست موعودت، عالم و آدم را از اين فتنه هاي آخرالزمان برهان!...
اي خداي محمد!
تنها چاره ي جاهليت آخرالزمان، ظهور حجت خاتم است.
در فرجش تعجيل بفرما.
اي خداي مدينه!
احساس غربت و مظلوميت شيعه را در مدينه اي که وطن تشيع است به ظهور فرزند مدينه التيام ببخش...
اي خداي حضرت منتقم!
از کربلا همچنان خون تازه مي جهد و اين زخم کهنه جز به دست قدسي مهدي(عج) مرهم نمي پذيرد.
«عجل علي ظهوره»
اي خدا!
چنان زمينگير دنيامان مکن که وقت ظهور، توان برخاستن نداشته باشيم.
خدايا!
براي دل سپردن، از آن محبوب پنهاني و معشوق آسماني شايسته تر کيست؟ دل هاي سرگشته را به ظهورش پيوند بزن.
خدايا!
دل را به ظهور عشق چراغان کن، و جان را به حضور محبوب، نور باران...
خداوندا!
ما مدعيان دروغين انتظاريم. حرف از چشم انتظاري محبوب مي زنيم اما به اندازه ي ساده ترين دوستانمان هم گوش به زنگ آمدنش نيستيم. الفباي انتظار را به ما بياموز و لذت انتظار را به ما بچشان
از ميان اشک ها خنديده مي آيد کسي
خواب بيداري ما را ديده مي آيد کسي
با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوي بيشه خشکيده مي آيد کسي
مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پيچيده مي آيد کسي
کهکشاني از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچيده مي آيد کسي
خواب ديدم , خواب ديده در خيالي ديده اند
از شب ما روز را پرسيده مي آيد کسي
سلام ای ماه مهجور زمستانهای ابرآلود!
چرا دیگر نمیتابد سرودت از محاق رود
مگر روح اساطیر کهن باران بباراند
به روی سرزمین های اسیر حلقههای دود
به روی بام ها آیینهها گرم تماشایند
افق های تباهی را برآ ای طلعت موعود
نفیر کوزههای تشنه ی اعصار میگوید
که عشق - این ماه سرگردان- زمانی این حوالی بود
تو را با خوشه ی پروین همیشه جستجو کردم
از آن روزی که از پردیس جاویدان شدم مطرود
دلم را این پرستوی غریب آشیان بر دوش
بهار خاطراتت خوانده تا آفاق نامحدود
الا ای ماه مهجور زمستان های ابرآلود!
تو را تا کهکشان زخم موزونی دگر بدرود
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بهاری به تقویم دل , های و هو کرد
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [FONT=arial,helvetica,sans-serif]طلب را ز جان های ما جستجو کرد
گل ، از عشق گل می کند واژه هایم
الفبای شعر مرا زیر و رو کرد
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]سکوتی است سنگین میان من و دل
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [FONT=arial,helvetica,sans-serif]قلم با غزل باز هم گفتگو کرد.....
بهاری غزل را غنیمت گرفته
مرا با خودم باز هم روبرو کرد!
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مقلب به شعرم همی شور داده
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [FONT=arial,helvetica,sans-serif]غزل یاد او را به دل آبرو کرد
چه اسفند ها منتظر شد غم جان
پس از آن به دل یار را آرزو کرد...!
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بهاری شود ، کاش ! منجی بیاید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [FONT=arial,helvetica,sans-serif]قلم بهر نامش دوباره وضو کرد.....
بگو ڪہ حرف دلم را چگونہ بنویسم
غزل،قصیدہ،رباعے،چرا نمے آیے...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#بیا_تا_جوانم_بده_رخ_نشانم
@yar313313 ]
امروز هم مثل
بقیه ی روزهای تقویم
خورشید طلوع کرد،
نسیم وزید،
صدای گنجشک ها و قمری ها
فضا را پر کرد و
عده ای ماندند و
عده ای از دنیا رفتند!
اما جمعه ها
سال هاست که
منتظر یک مهمان عزیزند!
مهمانی که ناخوانده می آید!
مهمانی که خدا به خاطر وجود او
نعمت هایش را به بندگان هدیه می دهد!
خدایا! عید است و فصل مهمانی!
مهمان جمعه ها را به آن ها برگردان!
آقای من سلام.❤️
نیامده ام بگویم که چرا این جمعه نیامدی.
حق داشتی که نیایے.
ما انگار هنوز از کوفے بودنمان توبه نکرده ایم ،
دعوتنامه می فرستیم اما به انتظارت نمی نشینیم.
تو منتظر مایے اما امان از ما ،
هیجان بازی امروز را همه جا تبلیغ می کردند،
آرامش بعد از آمدنت را اما نه...
حق داشتی که نیایی عزیزِ زهرا ،
حق داشتی ...
دعایمان کن کوفی نمانیم.
از آمدن و ديدنت اي دوست خبر نيست
بستان و گلستان مرا بي تو ثمر نيست
اي دُرّ محمد نسب فاطمه سيرت
والله كه در بحر دلم چون تو گهر نيست
مهتاب به منظومه ي شمسي به وفور است
يك ماه ولي چون مه روي تو قمر نيست
گر صبح جهان را دم مهر تو نباشد
نوري به دل و ديده و انفاس بشر نيست
در شام دعا گر نفتد چشم تو بر ما
در دست دعاي من و اين سينه اثر نيست
اي كاش بگويد به سحر هاتف غيبي
سر آمده اين غيبت و ايام خطر نيست
اگر رسیدی و من زیر خاکها بودم
اسیر تنگی تلخ مُغاکها بودم
اگر رسیدی و دیدی شهیدتان شدهام
منم یکی ز همان بیپلاکها بودم
تو را به فاطمه بر سنگ قبر من بنویس
که من برای تو از سینهچاکها بودم
اگرچه دامنی آلوده داشتم اما
همیشه دست به دامان پاکها بودم
خدا که شاهد باشد، تو نیز شاهد باش
برای جدّ شما از هلاکها بودم
خدا نیاورد آن روز را، ولی آقا
اگر رسیدی و من زیر خاکها بودم…
❀ می گویند اگر تظاهر کنی به چیزی
حتی اگر با قلبت نباشد
بلاخره یک روز قلبت هم گرفتارش میشود
آقا جان قلبم را گرفتار انتظارت کن
خستهام از این همه تظاهر...
ا_________________________
طاقتم تاب شد و از تو نيامد خبري
جگرم آب شد و از تو نيامد خبري
عاشقاني که مدام ازفرجت ميگفتند
عکسشان قاب شد و از تو نيامد خبري
کوچه های شهر قلبم یک صدا
جمعه جمعه
انتظارت می کشند
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
پشت دیوار بلند زندگی
مانده ایم چشم انتظار یک خبر
یک انا المهدي بگو یابن الحسن
تا فرو ریزد حصار غصه ها
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
✅سه شنبــــــــه است باز...
مولا به گوشه چشم بر ما بکن اشاره
دنیا پر از ستم شد ،کی می کنی تو چاره ؟
قدم خمیده گشته ،مویم سفید چون برف
مولا به چهره من یک دم نما نظاره
مولای هر چه خوبی ، مولای مهربانی
ماییم و انتظاری بی حد و بی شماره
بوی ظهورت این بار از جمکران دلها
رویید تا بتابد از کوچه ستاره
ما عاشفان فردا ، در انتظار سه شنبه
ماندیم تا بگیری دستان ما دوباره
⛅️ ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج⛅️
باید که شبی در پی لیلا برویم
لب تشنه همه به سوی دریا برویم
شاید که تو از دیدن ما دلگیری
می آیی اگر که ما از اینجا برویم؟؟
برای دیدنت
برای تبریک
برای عرض ارادت
برای دست بوسی تو
کدام نقطه از زمین را
باید بگردم؟!
هر جای دنیایی
دلم آن جاست!
روزت مبارک بابای مهربان
کسانی که فیلم حضرت یوسف را از شبکه آی فیلم می بینید.....
ببینید زلیخا واسه عشقش چقد چشم انتظاری میکشه...
ببینید چطور دربدر شد....
ی نفر اینطوری ملامت میکشه، حرف میشنوه ، خون دل میخوره
تازه از عشقش هم خبری نیست جز زخم زبان از مردم
ولی چون به قداست عشق پی برده همهء اینها برایش شیرین میشه و قابل تحمل
بیایید ی سری به خودمون بزنیم.....
مهدی فاطمه(عج) هزاران برابر بیشتر از یوسف نبی قدر و ارزش داره....
من خودمو میگم...
اگر یک درصد از عشقی که زلیخا به یوسف داشت به امام زمان داشتم
حالا امام غریبم اینطور نمی گفت
اگر شیعیان ما به اندازه آب خوردنی دوست داشتند اینطوری ما را غربت فرا نمی گرفت....
-------------
مولای من غربتت همین بس که مرا یار تو می دانند....
☁️شاید این جمعه صبوری دلم ختم شود؛
السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ..
رفته ای در سفر و آمدنت دیر شده!
مشکلی هست مگر باعث تأخیر شده؟
سالها می گذرد غایبی از دیده ی ما
نکند چشم تو از دیدن ما سیر شده؟!
حالمان حال خوشی نیست بیا کن مددی
زندگی بی تو دگر سخت و نفس گیر شده
دور دیدند تو را بر سر امت آقا...
دشمن دین به خودش آمده و شیر شده!
جرم و تقصیر ز ما بوده و هست آقا جان
که دعای فرجت فاقد تأثیر شده!
ما اگر بد شده ایم،خاطر زهرا برگرد
مادرت قامت خم از غم تو پیر شده!
آه برگرد به آن رأس جدا بر سر نی
به همان جسم که بازیچه ی شمشیر شده!
تشنه ی ذکر انالمهدی تو هست حسین...
طالب خون خدا،آمدنت دیر شده!!
یا صاحب الزمان!
ترسم که بمیرم ولی دلدار نیاید
در خاک رود پیکرم و یار نیاید
روزی که بگیرند همه دامن او را
از دست من غمزده هیچ کار نیاید
بسیار چشیدم ز غمش خون جگر را
حیف است که آن عشق شرر بار نیاید
در حسرت او عمر گران طی شد و آخر
راضی نشد و گل به بر خار نیاید
نرخ یه نگاه بر رخ او جان دهم اما
من مشتری و او سر بازار نیاید
⛅️ جمعه جان سلام!... ⛅️
گفتم اگر امروز چشم باز کنم، انتظار به پایان مىرسد و فراق، به وصال مبدّل مىشود؛ اما نشد!...
راستى! جمعه جان!...
کودکانمان بزرگ شدند!
جوانهاىمان پیر شدند و پیرهاىمان از دنیا رفتند!...
گفتم شاید بدانى نسیم حضور او، چه زمانى بر مشام جان مان مى رسد!...
اما بدان همچنان منتظریم!...
هرکجا هست، قاصد سلام مان باش!...
با خودم فکر مىکنم دلى که با شما نباشد، به سانِ مُردهاىست که تنها نَفَس مىکشَد!...
باید فکرى به حال خودم کنم!...
باید دلى براى خودم دست و پا کنم تا غیر شما را برنگزیند!...
و این، جز به لطف مهربانیتان محقق نمىشود!...
یا اَیُّها العَزیز!...
فَتَصَّدق عَلَینا!...
ای همیشه جاودان؛ سلام!...
قطعهء گمشده ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاریست،نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است، که"سرباز" کم است
سلام مهدی جان
چندساعت تلگرام قطع شد
صدا هممون دراومد
دنبال زمان اومدنش بودیم
اما
این همه روز امام زمانمونو ندیدیم خَم به ابرو نیاوردیم
خجالت نمیکشیم واسممونو گذاشتیم منتظر❗️
آقاجان شرمنده ایم
به کام خلق نشاطی که می دهد رطبش
هزار سال دگر هم نمی رود طربش
طبابتی ست برای طبیب ما که هنوز
نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش
من انتقام دلم را ز هجر می گیرم
شبی که لب بگذارم بر آستان لبش
اگر نسوخت دلم پا به پای تو هرشب
خودم به دست خودم صبح می کنم ادبش
برای من سحر وصل عید قربان است
شب وصال نمردم اگر یکی طلبش
ز لطف حلقه ی در را به گوش من کردند
همیشه خیر ببیند مسببش سببش
دلش به ما عجمی زادگان مایل بود
اگر چه دلبر ما را نوشته اند عربش
خدا کند که تقرب از آن طرف باشد
به جای صد قدمم راضی ام به یک وجبش...
آلوده ام، آلوده را هم راه بايد داد
راهى نشان بر بنده گمراه بايد داد
شرمنده ام، شرمنده را تكريم بايد كرد
تا مى شود شرمنده را درگاه بايد داد
عبد سراپا جرم را از در نمى رانند
آنكه زمين خورده مدد گهگاه بايد داد
درمانده ام، درمانده را هم يار بايد شد
سلطان كه مى داند گدا را جاه بايد داد
آقا بدى هاى خودم را خوب مى دانم
بد را نجات از دشمن بدخواه بايد داد
من يوسف دل را به چاه سينه افكندم
گاهى طنابى در درون چاه بايد داد