جمع بندی بررسی دلیلی برای عمل به خرافات؟!

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی دلیلی برای عمل به خرافات؟!

سلام
برخی از مطالب خرافی بین عوام الناس رایج است که نه سندیت علمی داره و نه ریشه دینی و برخواسته از اوهام مردم می باشد
بنده با یک شخصی در باره یکی از خرافات در حال بحث بودم که اینگونه به بنده جواب دادند اگر لطف کنید این به این استدلال پاسخ دهید:
هیچ دلیلی بر خلاف این خرافات وجود ندارد و نهایتا همانطور که شما می گویید یک خرافه است و انجام دادن و ندادنش یکی است و تاثیری ندارد،اما خوب احتمال ناچیزی هم بر صحتش ممکن است باشد و دفع خطر احتمالی عقلا واجب است یعنی اگر بنده به این خرافه عمل کردم (مثل نحس بودن عدد 13) ضرری نخواهم کرد اما اگر خرافه نباشد شما ضرر خواهی کرد،پس باید به این خرافه عمل کرد!
البته این استدلال شبیه همان استدلال راجع به معاد است البته احتمالا با مغالطه که بنده نتوانستم اشکال موجود در استدلال را بیابم!

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صادق

یکتای بی همتا;764761 نوشت:
سلام
برخی از مطالب خرافی بین عوام الناس رایج است که نه سندیت علمی داره و نه ریشه دینی و برخواسته از اوهام مردم می باشد
بنده با یک شخصی در باره یکی از خرافات در حال بحث بودم که اینگونه به بنده جواب دادند اگر لطف کنید این به این استدلال پاسخ دهید:
هیچ دلیلی بر خلاف این خرافات وجود ندارد و نهایتا همانطور که شما می گویید یک خرافه است و انجام دادن و ندادنش یکی است و تاثیری ندارد،اما خوب احتمال ناچیزی هم بر صحتش ممکن است باشد و دفع خطر احتمالی عقلا واجب است یعنی اگر بنده به این خرافه عمل کردم (مثل نحس بودن عدد 13) ضرری نخواهم کرد اما اگر خرافه نباشد شما ضرر خواهی کرد،پس باید به این خرافه عمل کرد!
البته این استدلال شبیه همان استدلال راجع به معاد است البته احتمالا با مغالطه که بنده نتوانستم اشکال موجود در استدلال را بیابم!

باسلام وتشکر .
خداوند برای شناخت خود و تامین زندگی سعادتمندانه بشر والتزام به امور گوناگون رخ داد های علمی وعملی دو راه قرار داده یکی راه وحی ودیگری راه عقل لذا در روایتی آمده
«ان الله علی الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه، فاما الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه علیهم السلام، و اما الباطنه فالعقول؛ (1) خداوند بر مردم دو حجت دارد: یکی حجت ظاهری و دیگر حجت باطنی، اما حجت ظاهری انبیا و ائمه اند، اما حجت باطنی عقل های مردم است».
بنا بر این وحی و عقل هر دو همانند دو بال برای پرواز انسان به سوی سعادت لازم است و عقل به تنهای نمی تواند سعادت را تامین کند. چه اینکه وحی به عنوان یک راه به وجود عقل به عنوان یک چراغ نیازمند است . بنا بر این خداوند از دو طریق عقل از یک سو و وحی از سوی دیگر ( قران وسنت) بندگانش را به سوی شناخت خود و راه سعادت وهمه امور فردی و اجتماعی وفرهنگی وباورها راهنمایی فرموده است.

چیزی که از هیچ کدام از این دو طریق ثابت نشده باشد التزام به آن وجود ندارد وزحمت بی جا ست .

پی‌نوشت‌ها:
1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 16. نشر دار الکتب الاسلامیه تهران 1388 ق

با سلام

خرافات كه همان انتقال اعتقادات و نمادین تصویری به صورت نسل به نسل و سینه به سینه است در طول سالهای متمادی تغییر می كند و جزیی از افسانه و داستانهای بومی منطقه می شود. به مرور با از بین رفتن معنی واقعی نماد، نام تصویری به خود می گیرد كه تنها مربوط به نگاره است. خرافات كه اصول و پایه ی آن مربوط به پیش از اسلام است با آمدن اسلام با دین تركیب شده و حضوری تركیبی با زندگی مسلمانان(حتی مسلمانان امروزی) پیدا می كند.
مادران و پدران خرمهره را به دلیل دفع بلا و چشم زخم به قنداق نوزاد خود وصل می كنند، خون گوسفند یا مرغ را برای اتومبیل نو خود قربانی می كنند، برای خرید خانه جانوری را برای خوش اقبالی ذبح می كنند و جالب اینجاست كه این نمونه ها را حتی در خیابانهای توریستی شهری مثل استامبول كه خود را از كشورهای غربی می داند می توان دید.
در كشورهای غربی هنوز اعتقاد دارند كه رد شدن از زیر نردبان شگون ندارد و یا داشتن نعل اسب برای انجام كار خوش یمن است جالب تر اینكه بریدن گوش سگ رااز دیگر رسومات خرافی خود میدانند. گوشهای سگ گله را هنگامی كه توله ای بیش نیست می برند و به خورد وی می دهند تا نیرومندتر شود و یا اینكه دخترها در هنگام عزیمت نامزدشان به سربازی به او دستمالی هدیه می دهند كه توسط خودشان دوخته شده كه نشانی از سلامتی و اقبال خوش را برای سرباز به همراه دارد. حاشیه نشینان دریای سیاه به تعداد دختران دم بخت بطری به سقف آویزان می كنند و زمانی كه دختری ازدواج می كند بطری را با تیر می زنند و زدن بطری را نشان از بین بردن پلیدی در زندگی دختر می دانند.

یکتای بی همتا;764761 نوشت:
البته این استدلال شبیه همان استدلال راجع به معاد است البته احتمالا با مغالطه که بنده نتوانستم اشکال موجود در استدلال را بیابم!

سلام

یکسری مقالات چند مدت پیش داشتم در این مورد میخوندم که خرافات رو علمی بررسی کرده بود و نشون داده بود که اکثرا کسانیکه یک نوع اضطراب درونی دارن به خرافات رو میارن چون اینجوری خودشونو آروم میکنن .. بخصوص کسانیکه دچار ocd هستن بیشتر به این مسائل رو میارن .. وقتی که انسان ببینه و حس کنه که یک عملی داره استرسش رو کم میکنه مطمئنا مغز انسان دنبال لینک دادن بین اون عمل و واقعیت میگرده و یک توجیه عقلانی مبهم پیدا میکنه مثلا یه نفر عطسه میکنه و بعد میگه خب باید صبر کنم .. بعد از مددتی صبر کردن میره بیرون و میبینه که تو راه تصادفی شده ، یکهو به این نتیجه میرسه که آها اگر من عطسه نکرده بودم و زودتر میومدم بیرون ، حتما جای این ماشین من تصادف کرده بودم ... ذهنش میاد لینک میکنه ، لینکهای اشتباه .. و بعد این حس بهش احساس امنیت و آرامش میده ...

ریشه ی اصلیش در حقیقت اینه .. ترس ، استرس ، اضطراب ... که خیلی ها نمیخوان قبول کنن دچار این حالات هستن ..

سینه به سینه نقل شدن بعضی از مسائل و بزرگ شدن باهاشون ، دلیل دیگریه که باعث پذیرش ناخودآگاه میشه ..

کسیکه نگاهش به زندگی خدایی و عقلانی و دینی باشه ، انقدر در آرامش و پناه نورخدا و ایمان به خدا هست که ذهنش رو از این مسائل خالی بکنه ...

یکتای بی همتا;764761 نوشت:
سلام
برخی از مطالب خرافی بین عوام الناس رایج است که نه سندیت علمی داره و نه ریشه دینی و برخواسته از اوهام مردم می باشد
بنده با یک شخصی در باره یکی از خرافات در حال بحث بودم که اینگونه به بنده جواب دادند اگر لطف کنید این به این استدلال پاسخ دهید:
هیچ دلیلی بر خلاف این خرافات وجود ندارد و نهایتا همانطور که شما می گویید یک خرافه است و انجام دادن و ندادنش یکی است و تاثیری ندارد،اما خوب احتمال ناچیزی هم بر صحتش ممکن است باشد و دفع خطر احتمالی عقلا واجب است یعنی اگر بنده به این خرافه عمل کردم (مثل نحس بودن عدد 13) ضرری نخواهم کرد اما اگر خرافه نباشد شما ضرر خواهی کرد،پس باید به این خرافه عمل کرد!

سلام
در زمینه دلیل قرآنی می توانید از آیه ی (( لا تقف لیس به علم )) استفاده کنید اما در زمینه ی دلیل منطقی:
صورت استدلال را حفظ کنید ولی ماده ی استدلال را جا به جا کنید. خواهید دید که عکس قضیه هم صادق خواهد بود!
در حالی که در منطق اگر قضیه ای صادق باشد باید عکس آن قضیه حتما کاذب باشد.پس این نشان می دهد که استدلال درست نیست.

اصل استدلال: هیچ دلیلی بر خلاف این خرافات وجود ندارد و نهایتا همانطور که شما می گویید یک خرافه است و انجام دادن و ندادنش یکی است و تاثیری ندارد،اما خوب احتمال ناچیزی هم بر صحتش ممکن است باشد و دفع خطر احتمالی عقلا واجب است یعنی اگر بنده به این خرافه عمل کردم (مثل نحس بودن عدد 13) ضرری نخواهم کرد اما اگر خرافه نباشد شما ضرر خواهی کرد،پس باید به این خرافه عمل کرد!

عکس استدلال ( با اندکی ادویه جات): هیچ دلیلی هم بر خلاف جلوگیری از این خرافات وجود ندارد و نهایتا همانطور که شما می گویید یک کار مفید است و انجام دادنش یکسری فوایدی دارد ،اما خوب احتمالاتی هم وجود دارد که در عوض فایده زیانهاهای فراوانی داشته باشد و دفع خطر احتمالی عقلا واجب است !!
یعنی اگر زیانهایی داشته باشد و شما به این خرافه عمل کردید (مثل نحس بودن عدد 13) ضرر خواهید کرد اما اگر زیانی نداشته باشد و ما به این خرافه عمل نکردیم هم ثواب اعراض از لغو که قرآن توصیه کرده را برده ایم و هم از اینکه زیانهای احتمالی اش را از خودمان دور کرده ایم اطمینان خاطر داشته ایم و اگر سودی هم داشته باشد آن را با کارهای دیگر جبران می کنیم
،پس نباید به این خرافه عمل کرد!


یکتای بی همتا;764761 نوشت:
البته این استدلال شبیه همان استدلال راجع به معاد است

وجه تفاوتی که این استدلال با استدلال مشابه آن در معاد دارد این است که سود و زیان معاد انحصاری است یعنی اگر بمیریم و جهان دیگری نباشد منحصرا زیان کرده ایم و راه دیگری برای جبران این زیان نیست اما در زمینه امور مستحب و اینگونه موارد انحصاری در سود و ضررشان وجود ندارد و می توان سود و ضرر آن را از جای دیگری به دست آورد یا جبران کرد.

یکتای بی همتا;764761 نوشت:
البته احتمالا با مغالطه که بنده نتوانستم اشکال موجود در استدلال را بیابم!

یکی از مهمترین وجوه مغالطه این استدلال این است که می گوید: (( احتمال ناچیزی هم بر صحتش ممکن است باشد و دفع خطر احتمالی عقلا واجب است ))
بنای عقلا بر این است که به احتمالات بی اساس توجهی نمی شود زیرا اگر قرار باشد به هر احتمالات بی اساسی توجه بشود امور زندگی مختل می شود و نیز توجه به آنها وقت انسان را هدر می دهد. از طرف دیگر در حالت معمولی هر چیزی که احتمال بی اساسی بر صحتش وجود دارد به همان اندازه هم احتمالات بی اساسی بر صحت نقیض های آن وجود دارد. بنابر این دفع هر خطر احتمالی واجب نیست بلکه فقط به شرطی که احتمالش اساس داشته باشدو بر نقیض های خود دارای ارجحیت باشد.

به نام خدا
مطمئنا پاسخ ما در برابر پاسخ اساتید بسیار ناچیز خواهد بود ولی خواهشمند است به سخن این حقیر توجه فرمایید تا تجربه ی اندکی را که در مبارزه با خرافات به دست آورده ام در اختیارتان قرار دهم :
اول از هر چیزی ، انسان عاقل باید بتواند همیشه خرافات را از واقعیات تشخیص دهد ؛ همین موضوع است که او را از دیگران جدا می کند و به او ارزش خاصی می دهد. چرا که حداقل خودش را نجات داده است . از این رو باید مطالعه تان را درباره این گونه مسائل افزایش دهید . اکثر کتاب هایی که در این مورد نوشته شده اند خرافات را همراه با دین در نظر گرفته اند! چرا که مردمی که به احضار جنّ و آینده بینی و استفاده از ستارگان و این گونه موارد اعتقاد دارند معمولا دین را بهانه ای برای خود قرار می دهند. برای مثال می گویند :« وقتی اجنه وجود دارند پس احضارشان و استفاده از آن ها هم غیر ممکن نیست! »
بعد از این که آگاهی پیدا کردید ، می توانید دانشتان را به دیگران هم منتقل کنید ؛ البته مطمئنا کار سختی در پیش خواهید داشت ؛ ابتدا عده ای ؛ به شما خواهند گفت که اگر از این حرف ها بزنید ، یا دیگر با شما صحبت نخواهند کرد و یا بلاهای آسمانی را ابزار خود قرار می دهند . می گویند اگر از این حرف ها بزنید خداوند کمرتان را می شکند و ...
عده ای استدلال های عجیب و غریب می آورند که مجبورید برای اثبات حرفتان آن ها را رد کنید .
و عده ای هم با مهربانی با شما بحث می کنند ، البته از این دسته افراد کم یافت می شود و اگر یافت شود باید خرسند باشید . این ها حتی ممکن است اشتباهات تفکرتان را به شما گوشزد کنند و اگر حرف شما قانع کننده باشد آن را می پذیرند.

ولی در کل جدا کردن خرافات از « فرهنگ ، باورها ، عقاید ، دین و ... » کار سختی است . اما مطمئنا ارزش زیادی دارد .

یکتای بی همتا;764761 نوشت:
بنده با یک شخصی در باره یکی از خرافات در حال بحث بودم که اینگونه به بنده جواب دادند اگر لطف کنید این به این استدلال پاسخ دهید:
هیچ دلیلی بر خلاف این خرافات وجود ندارد و نهایتا همانطور که شما می گویید یک خرافه است و انجام دادن و ندادنش یکی است و تاثیری ندارد،اما خوب احتمال ناچیزی هم بر صحتش ممکن است باشد و دفع خطر احتمالی عقلا واجب است یعنی اگر بنده به این خرافه عمل کردم (مثل نحس بودن عدد 13) ضرری نخواهم کرد اما اگر خرافه نباشد شما ضرر خواهی کرد،پس باید به این خرافه عمل کرد!
این استدلال هم که در جمله اول اشتباه خود را آشکار کرده است : « هیچ دلیلی بر خلاف این خرافات وجود ندارد .» چه کسی گفته دلیلی وجود ندارد ؟ و به علاوه اگر دلیلی بر اثبات آن ها بود باید از آن ها پیروی کرد. خیلی از خرافات برگرفته از هوای نفس انسان هستند. یعنی مردم دوست دارند که آن ها را باور کنند. زیرا ممکن است در آن ها امید یا اعتماد به نفس را ایجاد و تقویت کند. مانند این موضوع که انسان از کل ظرفیت مغز خود استفاده نمی کند! اما موضوع آن است که ما نمی دانیم دوست داشتن ما ممکن است به چه اندازه ای به خودمان و دیگران صدمه بزنیم.
خیلی ممنون از این که ارزش قائل شدید و خواندید .

با سلام
روایاتی داریم در کتب ما که به چند نمونه اشاره می شود:

یک:علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن هشام بن سالم، عن أبی عبداللّه(ع) قال: من سمع شیئاً من الثواب علی شیء فصنعه کان له وان لم یکن علی ما بلغه؛
هرکس بشنود که عملی پاداش دارد پس بدان عمل بپردازد، آن پاداش از برای او خواهد بود، گرچه حقیقت آن گونه نباشد که به او رسیده است.

دو: محمد بن یحیی، عن محمّد بن الحسین، عن محمدبن سنان، عن عمران الزعفرانی، عن محمّد بن مروان قال سمعت أباجعفر(ع) یقول: من بلغه ثواب من اللّه علی عمل فعمل ذلک العمل التماس ذلک الثواب أوتیه وإن لم یکن الحدیث کما بلغه؛
کسی که خبر پاداش الهی برای عملی به او برسد و آن عمل را در پی دستیابی به آن پاداش به جای آورد، آن پاداش به او داده خواهد شد گرچه حدیث آن گونه که بدو رسیده نباشد.

سه : أبی رحمه اللّه قال: حدّثنی علیّ بن موسی، عن أحمد بن محمد، عن علیّ بن الحکم، عن هشام، عن صفوان، عن أبی عبداللّه(ع) قال: من بلغه شیء من الثواب علی خیر فعمله کان له أجز ذلک وان کان رسول اللّه(ص) لم یقله؛
کسی که خبر پاداش کار خیری به او برسد و آن کار را به جای آورد، پاداش آن کار به او داده خواهد شد گرچه در واقع پیامبر(ص) نفرموده باشد.

چهار: أحمد بن أبی عبداللّه البرقی، عن أبیه، عن أحمد بن النضر، عن محمد بن مروان، عن أبی عبداللّه(ع) قال: من بلغه عن النبی(ص) شیء فیه الثواب ففعل ذلک طلب قول النبی(ص) کان له ذلک الثواب وإن کان النّبی(ص) لم یقله؛
هرکس خبر کاری با ثواب از پیامبر به او برسد و آن را برای رسیدن به گفته پیامبر(ص) عملی سازد، آن پاداش از آن او خواهد بود، گرچه پیامبر نفرموده باشد.

پنج: وعنه، عن علیّ بن الحکم؛ عن هشام بن سالم، عن أبی عبداللّه(ع) قال: من بلغه عن النّبیّ شیء من الثواب فعمله کان أجر ذلک له وان کان رسول اللّه(ص) لم یقله؛
هرکس خبر پاداش از پیامبر(ص) به او برسد و آن را عملی سازد، پاداش آن عمل برای او خواهد بود، گرچه پیامبر خدا نفرموده باشد.
این بخش معروف از روایات در کتاب اقبال الاعمال مرحوم سیّد بن طاوس، عدّة الداعی ابن فهد حلّی، وسائل الشیعة مرحوم شیخ حرّ عاملی و بحارالأنوار مرحوم مجلسی نیز آمده است.

[SPOILER]

amirhosseinzarei151;765604 نوشت:
به نام خدا

عصران;765586 نوشت:
سلام

صادق;765379 نوشت:
باسلام وتشکر .

[/SPOILER]
یکتای بی همتا;768133 نوشت:
یک:علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن هشام بن سالم، عن أبی عبداللّه(ع) قال: من سمع شیئاً من الثواب علی شیء فصنعه کان له وان لم یکن علی ما بلغه؛
هرکس بشنود که عملی پاداش دارد پس بدان عمل بپردازد، آن پاداش از برای او خواهد بود، گرچه حقیقت آن گونه نباشد که به او رسیده است.

با سلام
تفاوت موجود بین این روایات و مطلب آورده شده در سوال چیست؟
این روایت می گوید یک راوی بیاید یک خرافه را به اسم دین جا بزند مثلا بگوید رسول الله گفت فلان کار را بکنید اما راوی دروغ گفته و پیامبر چنین حرفی را نزده است،روایت می گوید عمل کردن به این خرافه ثواب دارد هر چند که دروغ هم هست و پیامبر آن را نگفته که ظاهرا یک قاعده فقهی هم هست که در مستحبات کاری به سند ندارند روایت ضعیف هم باشد می گویند مستحب است فلان کار،چرا باید اینگونه باشد؟!


سلام

خرافات ، غلو ، ترس و... در ذات انسانهاست اما رسولان امدند تا صحیح را از سقیم تمییز دارند و....

امروز شما در هر نقطه از جهان خرافاتی میبینید از بت پرستی و گاو پرستی وآلت پرستی و توسلات مضحک و.....که گاها موجب کشتار وخشونت افراطی علیه منکرینشان میگردد .

تنها راه شناخت حقیقت ، همان تعالیم وحیانی است .

مامان بزرگ من خیلی خرافاتیه اعصابمون رو له کرده. دلیل خرافات شاید نادانی و ترس باشه .

یکتای بی همتا;768135 نوشت:
[SPOILER]

[/SPOILER]

با سلام
تفاوت موجود بین این روایات و مطلب آورده شده در سوال چیست؟
این روایت می گوید یک راوی بیاید یک خرافه را به اسم دین جا بزند مثلا بگوید رسول الله گفت فلان کار را بکنید اما راوی دروغ گفته و پیامبر چنین حرفی را نزده است،روایت می گوید عمل کردن به این خرافه ثواب دارد هر چند که دروغ هم هست و پیامبر آن را نگفته که ظاهرا یک قاعده فقهی هم هست که در مستحبات کاری به سند ندارند روایت ضعیف هم باشد می گویند مستحب است فلان کار،چرا باید اینگونه باشد؟!

باسلام وتشکر .
بدیهی است که اگر روایتی نقل شده که حامل مسله خرافی قطعی باشد مقبول نیست
وعمل به آن هم موجب ثواب نخواهد شد .
توجه داشته باشید که مسله مستحبات که اشاره نموده اید غیر از مورد خرافه است .
هر چیزی که سندش قطعی نبود نمی توان حمل بر خرافه نمود .
چون خرافه پاور مخالف عقل ودین است .
وهر حدیثی را بدلیل عدم اثبات سند نمی توان خرافه تلقی نمود .

http://www.askdin.com/thread53190.html
سوال

بررسی دلیلی برای عمل به خرافات؟!

پاسخ :
خداوند برای شناخت خود و تامین زندگی سعادتمندانه بشر والتزام به امور گوناگون رخ داد های علمی وعملی دو راه قرار داده یکی راه وحی ودیگری راه عقل لذا در روایتی آمده
«ان الله علی الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه، فاما الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه علیهم السلام، و اما الباطنه فالعقول؛ (1) خداوند بر مردم دو حجت دارد: یکی حجت ظاهری و دیگر حجت باطنی، اما حجت ظاهری انبیا و ائمه اند، اما حجت باطنی عقل های مردم است».
بنا بر این وحی و عقل هر دو همانند دو بال برای پرواز انسان به سوی سعادت لازم است و عقل به تنهای نمی تواند سعادت را تامین کند. چه اینکه وحی به عنوان یک راه به وجود عقل به عنوان یک چراغ نیازمند است . بنا بر این خداوند از دو طریق عقل از یک سو و وحی از سوی دیگر ( قران وسنت) بندگانش را به سوی شناخت خود و راه سعادت وهمه امور فردی و اجتماعی وفرهنگی وباورها راهنمایی فرموده است.

چیزی که از هیچ کدام از این دو طریق ثابت نشده باشد التزام به آن وجود ندارد وزحمت بی جا ست .

پی‌نوشت‌ها:
1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 16. نشر دار الکتب الاسلامیه تهران 1388 ق

موضوع قفل شده است