جمع بندی لذت جنسی ، بالاترین لذت دو جهان

تب‌های اولیه

84 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

آیا این مساله لذت که منظور نظر دوستان هست تا چند سال در زندگی زناشویی مهم هست؟

ایا تا اخر عمر مهمه یا مدتی که از اون گذشت کم کم تموم میشه؟


سلام
شهوت ، داعی ( انگیزه) برای ازدواج است. در سالهای اولیه ازدواج هم شدید است ، اما کم کم با بالا رفتن سن کاهش می یابد. اما این هرگز به معنی کم شدن علاقه بین زن و شوهر نیست. زیرا علاقه ای که در ابتدا بر اساس شهوت بود ، کم کم تبدیل به علاقه ای می شود که بر اساس انس و الفت و ایثار است.
به عبارت دیگر ، علاقه همیشه بین زن و شوهر وجود دارد ، اما در ابتدا این علاقه ، دلیل فیزیولوژیکی دارد اما پس از چند سال ، همین علاقه ، علت روانشناختی و انسانی محض خواهد داشت.

لذت هم همینطور است. لذت حیوانی سالهای اول ، جای خود را به لذت روحی سالهای بعد خواهد داد.

بسم الله الرحمن الرحيم

صرف نظر از بحث کمال طلبی و راضی نشذدن انسان به یک مرتبه محدود از کمال (که یک بحث روحی است)، و صرف نظر از بحث دلزدگی فرد بر اثر ارتباط مکرر با یک موضوع معین و عادی شدن آن برایش ( که یک بحث روانشناختی است) ، باید توجه کرد که علاقه مرد به زن ، علت فیزیولوژیک دارد. طوریکه مثلا وقتی مرد بر اثر ارضای جنسی ، از نظر هورمونی معتدل شد ، علاقه به ارتباط با زن ، جای خودش را به تنفر از این کار می دهد. یا اگر مردی دچار مشکل بدنی باشد و غده های مربوطه در بدن او خوب کار نکنند و هورمون های لازم ترشح نشوند ( اصطلاحا "مرد" نباشد ) از اساس ، علاقه به زن در او به وجود نخواهد آمد.

بسيار مطلب خوب و علمي بود ممنونم استفاده کردم.

اما بخشي از نياز هاي عاطفي زن و مرد و اصلن پايه و فونداسيون آن به نيازهاي جنسي برمي گرده.

اما د ربدو امر هوس نيست نياز جنسيه که ممکنه براي برخي حدود و چارچوب خودش را هرگز از دست نده اما وقتي از حدود و چاچوب خودش به دلايلي که خودتون در متن محققانتون بيان کردين يا تنوع طلبي

که از راه ارائه و عرضه آسان زنان و مد و ماهواره در جامعه در مرد يا زن به جود مي آيد ،‌در اين صورت قطعن هوسه .

شما این متاهل ها رو نگاه کنید. خیلی هاشون افسرده هستندو اعصاب خرد

سلام
نکته خوبی اشاره کردید.
یکی از علت هایش این است که لذت جسمی ، بالاخره همراه با اذیتهایی است. توان بدنی کاهش می یابد ، اشباع ایجاد می شود و .... کلا زیاده روی در لذات جسمانی ، روح انسان را آسیب می رساند. بر عکس لذات روحانی.

یکی دیگر از علتهایش هم این است که همسران دنیوی ، بالاخره در کنار لذتی که می برند ، در زندگی مشترک گاهی موجب ناراحتی همدیگر هم می شوند. اینگونه مسایل می تواند نه تنها اثر آرامش ناشی از ارضای غریزی را بسیار کاهش دهد ، بلکه عامل اعصاب خردی آنها باشد. بنده قبلا هم گفته بودم:

[SPOILER]اگر مردی ، در اوج نیاز غریزی هم باشد ، زنی را که باعث اعصاب خردی و ناراحتی اش شده است ( مثلا روی او غر زده است) ، به عنوان تأمین کننده نیاز خود نخواهد پذیرفت. مرد ، زنی را به عنوان تآمین کننده نیازش می خواهد که آن زن از نظر روانشناختی باعث ناراحتی مرد نشده باشد. این ، علت خیلی از مواردی است که مردان متآهل ممکن است دنبال تآمین خود از طرق نامناسب (ماهواره ، ...) بروند. یعنی دنبال زنی برود که باعث ناراحتی او نشده است.
و چون ، هر زنی که با مرد زندگی کند بالاخره در زندگی مشترک به نوعی باعث ناراحتی مرد می شود ، بنابراین مرد دنبال زنی میرود که با او زندگی نکرده باشد
[/SPOILER]

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام دارم و عرض ادب خدمت شما دوست گرامي

البته صحبت از اين مسائل نياز به مطالعات گسترده روانشناسي و مطالعات اجتماعي داره اما بنده در حد اطلاعات و مطالعات نسبتن محدود خودم در خدمت شما هستم.

قطعن ادامه يک زندگي خوب و بانشاط از سوي طرفين نياز به لذت داره لذتي که البته به يک شکل و مدل نيست و هر روز رنگ عوض ميکنه و حتي ميتونم بگم هر روز اگر جنس لذت اوليه واقعي باشد

ريشه دار تر و و اقعي تر ميشه

اما اين که ميگم مدل و نوعش عوض ميشه چه جوريه، ببينيد اول ازدواج طرفين از چهره ، ظاهر ، رفتار و حرکات و ...... لذت مي برند بعد ممکنه اين لذت کمي کم رنگ بشه وارد فاز دوم ميشه

بچ اي متولد ميشه اين جا لذت هست فقط شکل لذت و ايجاد کننده لذت يک فرد سوم شده که اتفاقن يک نسبت مساوي به پدر و مادر دارد و هر دو در صورتي که انسان هاي سالمي از نظر

روحي باشند به يک اندازه از آن لذت مي برند .

همين بچه با رشد و ادامه بزرگ شدنش و روند تغييرات جسمي و روحيش نوع لذت را براي پدر و مادر عوض ميکنه

اين که در مباحث تعليم و تربيت به انتخاب همسر شايسته و تربيت درست کودک اشاره شده است يکي از دلايلش همينه چون اولن اين بچه از بودن خودش لذت ببره دومن پدر و مادر از داشتن او لذت ببرن

سومن همسر آينده او از او لذت ببره

پس اگه الان ميبينيم به قول شما لذت اول زندگي به 6 ماه و يکسال نکشيده ته ميکشه چون طرفين درست تربيت نشدند تا طرف مقابل از همسر بودنشون از پدر بودنش يا مادر بودنش و از تربيت آينده

او براي فرزندش لذت ببره .

اما کارکرد و ماهیت آنرا متفاوت از دنیا بیان کردید(مجددا به پستتون مراجعه کنید) حتی گفتید شراب بهشت ظاهرش شراب است اما باطنش علم است نه لذت دنیایی آن.

بله. کارکردش که قطعا متفاوت است زیرا در دنیا تناسل است اما در آخرت تناسل نیست.

مهم از دید ما که در دنیا هستیم ، صورت یک چیز است.
فرض کنید دو نوشیدنی برای کسی بیاورند:
هر دو مثل هم ، یک رنگ و یک شکل. یکی اش باعث مستی می شود ، یکی اش باعث افزایش علم می شود.
در اینجا کسی نمی گوید آن نوشیدنی که باعث افزایش علم میشه ، شراب نیست و فقط آن نوشیدنی که باعث مستی میشه شراب است.
بلکه می گویند: این شراب باعث مستی میشه ، اما اون شراب باعث افزایش علم میشه.

پس ما برای تعیین "چیستی" یک چیز ( آیا این شراب است یا نه؟ آیا این زن است یا نه؟ ) کاری به کارکردش نداریم. کار به صورتش داریم.

پس حورالعین ، زن است. اما باعث تناسل نمیشه و لذتش هم گرچه از "زن" ناشی می شود اما کثرت آفرین ( و نتیجتا غفلت زا) نیست بلکه وحدت آفرین است.

در حاشیه:
[SPOILER]اصولا چه لذتی بالاتر از خروج از کثرت و ورود در مقام وحدت؟؟؟؟؟!!!

مقام وحدت ، به خاطر بساطتش ، لذتی دارد که جامع همه لذات دیگر است...[/SPOILER]

بسم الله الرحمن الرحيم

عرض سلام و ادب

اگر فرصت مطالعه بود که به سایت نمی آمدیم

بله متاسفانه فرصت ها اندک است و مشاغل زندگي امروز بسيار . اما دوست بزرگوار هر چه انسان در زندگي تلاش کنه هيچ چيز به اندازه رشد فکري اونهم بر اساس اطلاعات صحيح

که از سرچشمه افراد عالم گرفته باشد براي او موثر نيست .

موفق باشيد .

مهم از دید ما که در دنیا هستیم ، صورت یک چیز است.
فرض کنید دو نوشیدنی برای کسی بیاورند:
هر دو مثل هم ، یک رنگ و یک شکل. یکی اش باعث مستی می شود ، یکی اش باعث افزایش علم می شود.
در اینجا کسی نمی گوید آن نوشیدنی که باعث افزایش علم میشه ، شراب نیست و فقط آن نوشیدنی که باعث مستی میشه شراب است.
بلکه می گویند: این شراب باعث مستی میشه ، اما اون شراب باعث افزایش علم میشه.

اشتباه نکنید
در امر تشویق مهم ماهیت است نه ظاهر چراکه لذت متوقف بر فهم و علم ما است و لاغیر
منم برای شما مثال میزنم
شخصی طالب عسل است و برای او دو ظرف عسل میگذارند یکی همان عسلی است که میشناسد و تجربه کرده..با همان عطر و مزه و دیگری فقط خوردنش باعث علم و معرفت میگردد
این شخص منطقا میتونه بگه که عسل فقط اولی است و دومی علم است که من از شما نخواسته بودم

مقام وحدت در جای خودش قطعا بهترین لذت است اما مسئله این نیست..مسئله برانگیزانندگی نعم اخروی برای فرد دنیایی است که به دلیل تفاوت ماهیت ایجاد نمیشود
حکایت وعده های اخروی حکایت بچه و شکلات است که پدر به بهانه و وعده آن چیز دیگری به بچه میدهد..بچه که با لذتی بالاتر آشنا و مشغول شد شکلات را از یاد میبرد

لذت جنسی خوبه ولی باعشق خودت نه با هرکسی و هرزه بازی

شخصی طالب عسل است و برای او دو ظرف عسل میگذارند یکی همان عسلی است که میشناسد و تجربه کرده..با همان عطر و مزه و دیگری فقط خوردنش باعث علم و معرفت میگردد
این شخص منطقا میتونه بگه که عسل فقط اولی است و دومی علم است که من از شما نخواسته بودم

سلام
خودتان می گویید دو ظرف عسل. پس ظرف دوم هم عسل است. چه وقت ظرف دوم هم عسل است؟ وقتی که همه مشخصات ظاهری آن (صورت آن) شبیه عسل باشد. هم قوامش ، هم مزه اش ، عطرش ، هم بقیه مشخصاتش. اما به جای خاصیت دارویی ، باعث افزایش علم بشود.

کلا مردم ، مواد غذایی را از روی "کارکرد و اثر" آنها نمی شناسند. از روی مشخصات ظاهری شان می شناسند.
شما وقتی میروید سیب بخرید ، ابتدا آن را نمی خورید تا اثرش را در خودتان ببینید و آنگاه از روی اثری که در شما داشته ، بگویید این سیب بود یا سیب نبود. شما سیب را از روی مشخصات ظاهری اش تشخیص می دهید و می خرید.

آن شخص ، چه می داند که کارکرد عسل چیست (عسل در بدن او چه نقشی ایفا می کند؟)
او هم عسل را از روی مشخصات ظاهری ( صورت ) آن می شناسد. مشخصات ظاهری ، فقط رنگ و قوام نیست. هر چه که توسط حواس پنجگانه ما درک می شود حتی مزه و عطر ، جزء مشخصات ظاهری است.

بیان دوم:
شما گفتید عسل دوم "باعث" افزایش علم می شود. پس "افزایش علم" ، جزء "مشخصات ظاهری" آن نیست ، بلکه "اثر و نتیجه" آن است. پس تفاوتی که آن عسل ، با عسل ظرف اول دارد ، در "مشخصات ظاهری" اش نیست بلکه در "اثر و کارکردش" است.

پس او هر دو ظرف را به عنوان عسل می شناسد. منتها وقتی ظرف اول را می خورد ، احساس افزایش علم را نمی کند ، اما وقتی ظرف دوم را می خورد ، علاوه بر مزه و عطر و ... یکسان با ظرف اول ، احساس افزایش علم هم می کند.

دلیل دوم:
شنیده اید که عسل انواع گوناگونی دارد و هر نوعش برای یک بیماری خوب است.
پس اینطور نیست که همه آنها اثر و کارکرد یکسان داشته باشند.
چرا نتوان منطقا تصور کرد که عسلی باشد که باعث افزایش علم بشود؟ در اینجا دیگر نمی گویند که این ، عسل نبود و علم بود. بلکه می گویند: این عسل باعث افزایش علم شد.

خود عسل ، علم نیست. بلکه باعث افزایش علم می شود. همانطور که ممکن است فرضاً "شیر" باعث افزایش علم شود.

مقام وحدت در جای خودش قطعا بهترین لذت است اما مسئله این نیست..مسئله برانگیزانندگی نعم اخروی برای فرد دنیایی است

این بحث ، بحث مجزایی از بحث قبلی است.
اما عرض می کنم که مقام وحدت ،فقط بهترین لذت نیست. بلکه به خاطر بسیط بودنش ، جامع همه لذات دیگر هم است. یعنی لذت مقام وحدت ، یک لذت واحدی است که هم لذت خوردن انواع خوراکی های خوشمزه است ، هم لذت خوردن انواع نوشیدنی هاست ، هم لذت برد در یک مسابقه است ، هم لذت ازدواج است ، هم لذت علم است و ... و در عین حال ، آن لذت واحد ، هیچ یک از اینها به تنهایی نیست. حالا اگر برای برانگیزانندگی افراد ، بگویم لذتش ، لذت بهترین خوراکی ها است یا لذتش ، لذت ازدواج با فلان جور زنان است ، چه منعی دارد؟


[FONT=arial black]يا مَنْ هُوَ
[FONT=arial black] الْكَبيرُ الْمُتَعالِ

[FONT=comic sans ms]پنداشتی که مرا خاموش کردی؟
مپندار که خاموش نیست
چنین نیست که حورالعین سیاه چشم و درشت چشم باشد
چنین نیست که شبیه به جغدی باشد
چنین نیست که شایسته ی او این چنین صفات باشد
چنین نیست که ادیان صادراتی بر من سیطره دارد
چنین نیست که تفاسیر صادراتی مرا گمراه کند و جامه ی حیوانیت را بر تنم کند
جامه ی حیوانیت از تن به در کنم و جامه ی اتش به تن کنم تا دریابی که هوس مرا نپاید
هوسی که حورالعین را به زن و شهوت و در عالم دون و پست به حیوانیت تفسیر کند مرا درنیابد که با اتشی ذوب کنم
چنین نیست که به چندی منصب دنیوی تو را این چنین فریفته که دست در پست من می بری
سوگند به کوبنده ای که کوبد
که مرا باک نیست که چون زبان برگشایم شهوت و غضب به اتش کوبنده در هم کوبم
خدای را شاکرم که حقایق اندر محافل را بر چشم و دلم و همگان اشکار گردانید
منزه است خداوندی را که از هر چه نعماتش را وصف می کنید و در هوس می اورید و سزاوار او نیست


پنداشتی که مرا خاموش کردی؟
مپندار که خاموش نیست
چنین نیست که حورالعین سیاه چشم و درشت چشم باشد
شما جناب جهنم ..جهنم را با تاریکی وگرما به اون وحشتناکی قبول دارید اونوقت از حوریه بدتون میاد:Moteajeb!:

سلام و عرض ادب
ممنونم از همراهیتون

اما سوالی که برام پیش اومده اینه که آیا این مساله لذت که منظور نظر دوستان هست تا چند سال در زندگی زناشویی مهم هست؟

ایا تا اخر عمر مهمه یا مدتی که از اون گذشت کم کم تموم میشه؟
ببخشید منوو
قبلا بگم قصدم ادامه تحصیل هستشش:Gig:

تا آخرش هست
با بالا رفتن سن کم میشه
ولی از بین نمیره

به نظر من اگر لذات رو به دو بخش روحی و جسمی تقسیم کنیم
لذت جنسی برترین لذت جسمی هست

ولی قابل قیاس با لذت روحی نیست
حالا نخوام عارفانه از عشق خداییو ... حرف بزنم
در مورد ارتباط بین زوجین برتر از لذت جنسی عشقی هست که بینشونه

والا ما که تجربه نکردیم لذت جنسی رو .هبچ درک صحیحی هم ازش نداریم .امیدی هم نداریم که در آینده هم تجربه کنیم .ولی لذت مناجات با خدا از همه بیشتر است

والا ما که تجربه نکردیم لذت جنسی رو .هبچ درک صحیحی هم ازش نداریم .امیدی هم نداریم که در آینده هم تجربه کنیم

:Gol: و لسوف یعطیک ربک فترضی :Gol::ok:

شما جناب جهنم ..جهنم را با تاریکی وگرما به اون وحشتناکی قبول دارید اونوقت از حوریه بدتون میاد:Moteajeb!:

یا ربّ

سزاوار نیست که چنین چهره در اوج کلام تو بینم
ان چهره را درکش
کسی جهنم را برنتابد. چون کسی بر کلامش توجه نکند چون رعد کلام چشم ها را برای دیدن مشکل کند
هوس و حیوانیت در نعمات حق نگنجد و حورالعین را نشاید و ان هر چه هست در هوس و حیوانیت نیست
حوالعین وعده ی خداست ولی غرق شدن در پستی و حیوانیت وعده ی او نیست
بر کل کلام نگه کن نه بر جزء
تا به حال حورالعین دیدی؟
ان کس که شیفته ی حق باشد در دل شیفته ی عشق حق باشد نه شیفته ی بازیچه های دنیوی
خدای را شاکرم که نه بیم جهنم مرا در رهسپاری کویش لرزان کند
و نه بهشت در رهسپار کویش مرا در صف مستان کند
هر مستی که اید در مستی عشق او بود

من اتش جهنم نیستم که چشم ها بیند
من گفتاری هستم که دل ان را دریابد

چنین نیست که ادیان صادراتی بر من سیطره دارد

حوالعین وعده ی خداست
با سلام..جناب جهنم من نیز تضاد در این دو جمله ی شما میبینم

با سلام..جناب جهنم من نیز تضاد در این دو جمله ی شما میبینم


یا ربّ

گفتار دیشب که کوبیده شد دوباره می گذارم
تا برطرف شود اگر برطرف نشد به سویم به فرست تا باز گویم

متن دیشب:
بگذار قضاوتی برپا کنیم
از حور به درشت چشم و سیاه چشم و هر از گاهی به موجودی زمینی
ایا واقعا دیده ای که این گونه وصفش می کنی ؟
در صدد برپایی سخن خود هستی؟ که را بر کرسی بنشانی؟
واقعا چشم گندم گون و سبز برای او زیباست یا درشت چشم و سیاه؟
اگر سیاه چشم و درشت چشم را نزد یک چشم بادامی ببری به ادم توهین نمی کند و نمی گوید این کوالا رو برای چی برای من اوردی؟
واقعا گندم گون برای او زیباست یا درشت چشم و سیاه چشم؟
اگر به پیش یک غربی ببری نمی گوید این جغد سیاه ارزانی خودت؟ چون جغد هم چشمانش سیاه است و هم درشت؟
تا چه حد درشت.؟ به درشتی سیاه چاله؟
واقعا این تشبیهات برای کسی جز یک عرب زیباست؟
(لحظه ای در فضای گقتمان نظرات غیر اعراب را هم گوش کن)
ایا من عربم؟ که چنین تشبیهی برای من زیبا باشد؟
ایا جز این است که دین تو صادرات عرب است؟ دین تو تفسیر یک عرب است؟ ایا جز این است؟
من دین صادراتی نمی خواهم دینی را دوست دارم که همه قبولش کنند. دینی که امام زمان به ان قیام کند و همه ان را بپذیرد
اگر دینی داری که همه قبولش دارند من نیز قبولش کنم
می گوید:مرد را بر چند همسری و زن را بر تک بودن ان در بهشت وصف می کند
ایا خدا از عدالت به دور است؟ غیر از این است که مرد و زن در پیشگاه خدا یکسانند
این چه بهشتی هست که با مرد و زن به تفاوت رفتار می شود؟ این چه خدایی هست که دارید؟ ایا این رفتار تبعیض نیست؟
ایا این محدودیت نیست که این چنین مردان را بر چند و زنان را بر تک ترجیح می دهد؟
این خدای شما محدود است. پس او خدا نیست و من ان را قبول ندارم


خدای من خدایی ست که با بنده اش به بهترین وجه و عدالت پاداش می دهد
در پیشگاه او هیچ محدودیتی نیست
در پیشگاه او هیچ تبعیضی نیست
در پیشگاه هر چیز ممکن است
وعده های او به سان وهم و خیال شما نیست. به هرچه که شبیه است به توصیف شما شبیه نیست
سزاوار او نیست که چنین وعده هایی دهد
سزاوار او نیست
در پیشگاه او مردی و زنی نیست (اینو درک نمی کنی پس دم نزن)
اگر در پیشگاه مردی و زنی باشد
هر مرد به لذتی که زن دارد می تواند ان را داشته باشد.
و هر زنی می تواند لذتی که مرد دارد ان را داشته باشد. او محدودیت ندارد.

سبحان الله

با سلام ..خانمها که هیچ نیازی به حوریه ندارند پس این نمیتونه وعدهای برای خانمهاباشه .برای آقایون هم نمیدونم

وعده های او به سان وهم و خیال شما نیست.

با سلام ..

یا ربّ

حورالعین زن نیست و ان چه هست در وهم خیال نیست
حورالعین زیباترین تجلی حق است که با شهوت قیاس نیست
شاید شهوت، ان حالتی که به روح دهد در گوشه ای از ان وعده بگنجد
ان کس که گفته حورالعین زن است
و این باطل است
واین گمراهی بزرگی ست که حورالعین زن باشد
بر تو باد به بهشتی که ان وعده حق است و بر همه است

خب اگه اینطور ه که خیلی خوب میشه

حورالعین زن نیست و ان چه هست در وهم خیال نیست
حورالعین زیباترین تجلی حق است که با شهوت قیاس نیست

و لسوف یعطیک ربک فترضی

والاخره خیر و ابقی


او هم عسل را از روی مشخصات ظاهری ( صورت ) آن می شناسد. مشخصات ظاهری ، فقط رنگ و قوام نیست. هر چه که توسط حواس پنجگانه ما درک می شود حتی مزه و عطر ، جزء مشخصات ظاهری است.

سلام
مسله اینجاست که آخرت دنیای مجدد نیست که صحبت از حواس ظاهری کنیم
یعنی هیچ اثباتی ندارد که حواس ظاهری در آخرت نیز باشند بلکه اینها اسباب دنیایی اند
خود شما گفتید دعوت دین به شهوت حلال از باب رفع مانع برای عبادت بوده که من هم قبول دارم یعنی در همین دنیاهم شهوت خود مقصود نبوده بلکه لازمه وجود انسان و امتحان او بوده
حال که مقصود عبادت است و دار آخرت هم دار طبیعت نیست که شهوت مانع باشد چه جایی برای این غریزه میماند؟

مسله اینجاست که آخرت دنیای مجدد نیست که صحبت از حواس ظاهری کنیم
یعنی هیچ اثباتی ندارد که حواس ظاهری در آخرت نیز باشند بلکه اینها اسباب دنیایی اند

سلام
قبلا عرض کردم که طبق تعالیم اسلامی ، معاد ، هم روحانی است و هم جسمانی. اینگونه نیست که در آخرت فقط روح انسان مبعوث شود. بلکه جسم او هم از قبر برانگیخته می شود. یکی از دلایلش این است که انسان در دنیا ، گناه و عبادت را هم با جسم خود انجام میداده هم با روح خود. پس باید پاداش و عقاب هم شامل هر دو شود.

پس با توجه به مبعوث شدن جسم انسان ، و جسمانی بودن معاد ، حواس جسمانی (ظاهری) و طبیعی نیز وجود خواهند داشت.

سلام
قبلا عرض کردم که طبق تعالیم اسلامی ، معاد ، هم روحانی است و هم جسمانی. اینگونه نیست که در آخرت فقط روح انسان مبعوث شود. بلکه جسم او هم از قبر برانگیخته می شود. یکی از دلایلش این است که انسان در دنیا ، گناه و عبادت را هم با جسم خود انجام میداده هم با روح خود. پس باید پاداش و عقاب هم شامل هر دو شود.

پس با توجه به مبعوث شدن جسم انسان ، و جسمانی بودن معاد ، حواس جسمانی (ظاهری) و طبیعی نیز وجود خواهند داشت.


خیر اینگونه نیست
اگر جسمیت در وجودیت انسان ذاتا دخیل بود هیچگاه با مرگ از او جدا نمیشد
همین مرگ دنیا و فانی شدن بدن نشان از مبعوث شدن روح است نه روح و بدن
در حدیث هم داریم که قبل آدم باز آدم بود تا ازل در همین زمین و در همین دنیا..اگر قرار بود جسمشان هم مبعوث شود الآن باید نه زمینی بود و خورشیدی...عالم طور دیگری بود
لیکن همه چی سرجای خود است و آدمهای پیشین هم تا حالا هزارباره که قیامتشان برپا شده و یا در بهشتند یا در جهنم
نتیجه اینکه عالم اخرت جسمانی نیست روحانی است
یاحق

خیر اینگونه نیست
اگر جسمیت در وجودیت انسان ذاتا دخیل بود هیچگاه با مرگ از او جدا نمیشد
همین مرگ دنیا و فانی شدن بدن نشان از مبعوث شدن روح است نه روح و بدن
در حدیث هم داریم که قبل آدم باز آدم بود تا ازل در همین زمین و در همین دنیا..اگر قرار بود جسمشان هم مبعوث شود الآن باید نه زمینی بود و خورشیدی...عالم طور دیگری بود
لیکن همه چی سرجای خود است و آدمهای پیشین هم تا حالا هزارباره که قیامتشان برپا شده و یا در بهشتند یا در جهنم
نتیجه اینکه عالم اخرت جسمانی نیست روحانی است
یاحق

و کانوا یقولون أ ئذا متنا و کنّا تراباً و عظاماً أ إنا لمبعوثون؟ أو آباونا الأولون؟ قل إن الاولین و الآخرین لمجموعون الی میقات یوم معلوم. (واقعه / 47 الی 50)

و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحی العظام و هی رمیم؟ قل یحییها الذی أنشأها اوّل مرة و هو بکل خلق علیم (یس / 77 الی 79)

أو کالذی مرّ علی قریة و هی خاویة علی عروشها. قال أنی یحیی هذه الله بعد موتها؟ فأماته الله مئة عام ثم بعثه.... (بقره / 259)

و أذ قال ابراهیم رب أرنی کیف تحی الموتی. قال أولم تومن؟ قال بلی ولکن لیطمئن قلبی. قال فخذ أربعة من الطیر فصرهن إلیک ثم اجعل علی کل جبل منهن جزءاً ثم ادعهن یأتینک سعیاً و اعلم أن الله عزیز حکیم (بقره / 260)

أیحسب الأنسان أن لن نجمع عظامه؟ بلی قادرین علی أن نسوی بنانه (قیامت / 2 و 3)

أیعدکم أنکم اذا متم و کنتم تراباً و عظاماً أنکم مخرجون؟
(مومنون / 35)

و قال الذین کفروا أ إذا کنا تراباً و آباونا أ إنا لمخرجون؟ (نمل / 67 )

....

و کانوا یقولون أ ئذا متنا و کنّا تراباً و عظاماً أ إنا لمبعوثون؟ أو آباونا الأولون؟ قل إن الاولین و الآخرین لمجموعون الی میقات یوم معلوم. (واقعه / 47 الی 50)

و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحی العظام و هی رمیم؟ قل یحییها الذی أنشأها اوّل مرة و هو بکل خلق علیم (یس / 77 الی 79)

أو کالذی مرّ علی قریة و هی خاویة علی عروشها. قال أنی یحیی هذه الله بعد موتها؟ فأماته الله مئة عام ثم بعثه.... (بقره / 259)

و أذ قال ابراهیم رب أرنی کیف تحی الموتی. قال أولم تومن؟ قال بلی ولکن لیطمئن قلبی. قال فخذ أربعة من الطیر فصرهن ألیک ثم اجعل علی کل جبل منهن جزءاً ثم ادعهن یأتینک سعیاً و اعلم أن الله عزیز حکیم (بقره / 260)

أیحسب الأنسان أن لن نجمع عظامه؟ بلی قادرین علی أن نسوی بنانه (قیامت / 2 و 3)

أیعدکم أنکم اذا متم و کنتم تراباً و عظاماً أنکم مخرجون؟
(مومنون / 35)

و قال الذین کفروا أ إذا کنا تراباً و آباونا أ إنا لمخرجون؟ (نمل / 67 )

....

سلام
بله اما باید عقلا سرنوشت انسان پیشین یعنی قبل آدم را روشن کنید
دلایل عقلی نشان از این دارد که ماده ازلی و ابدی است و در فلسفه اسلامی هم ثابت شده که قیامت در عالم ماده نیست و تشریح شده که آیات قرآن در مورد خروج انسان از قبر اشاره به خارج شدن روح از بدن و عالم ماده دارد و بعضی آیات هم جهت رفع استبعاد بوده برای کافران نه شرح واقعیت معاد

نتیجه اینکه تنها دلیل معاد جسمانی دلایل نقلی هستند که آن هم با توجه به قراین و آیات دیگر قابل تاویلند

و کانوا یقولون أ ئذا متنا و کنّا تراباً و عظاماً أ إنا لمبعوثون؟ أو آباونا الأولون؟ قل إن الاولین و الآخرین لمجموعون الی میقات یوم معلوم. (واقعه / 47 الی 50)

و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحی العظام و هی رمیم؟ قل یحییها الذی أنشأها اوّل مرة و هو بکل خلق علیم (یس / 77 الی 79)

أو کالذی مرّ علی قریة و هی خاویة علی عروشها. قال أنی یحیی هذه الله بعد موتها؟ فأماته الله مئة عام ثم بعثه.... (بقره / 259)

و أذ قال ابراهیم رب أرنی کیف تحی الموتی. قال أولم تومن؟ قال بلی ولکن لیطمئن قلبی. قال فخذ أربعة من الطیر فصرهن إلیک ثم اجعل علی کل جبل منهن جزءاً ثم ادعهن یأتینک سعیاً و اعلم أن الله عزیز حکیم (بقره / 260)

أیحسب الأنسان أن لن نجمع عظامه؟ بلی قادرین علی أن نسوی بنانه (قیامت / 2 و 3)

أیعدکم أنکم اذا متم و کنتم تراباً و عظاماً أنکم مخرجون؟
(مومنون / 35)

و قال الذین کفروا أ إذا کنا تراباً و آباونا أ إنا لمخرجون؟ (نمل / 67 )

....


این هم آیاتی که روحانی بودن معاد را میتوان از آن استخراج کرد

الحجر
يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ
[ ﺩﺭ ] ﺭﻭﺯﻯ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻦ ، ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ [ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ]ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﻮﺩ ، ﻭ [ ﻫﻤﻪ ] ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍﻯ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻗﻬﺎﺭ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﻮﻧﺪ .(48)

الحديد
عَلَىٰ أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ
[ ﺁﺭﻯ ، ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﻣﻘﺪﺭ ﻛﺮﺩﻳﻢ ] ﺗﺎ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﻰ ﻛﻪ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻴﺪ ﺁﻓﺮﻳﻨﺸﻰ ﺗﺎﺯﻩ ﻭ ﺟﺪﻳﺪ ﺑﺨﺸﻴﻢ ،(61)

الأنفال
قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ
ﺑﮕﻮ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻧﻪ ﺭﻭﻯ [ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﻁ ﻭ ﺗﻔﺮﻳﻂ ] ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ [ ﺍﻣﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ] : ﺩﺭ ﻫﺮ ﻣﺴﺠﺪﻯ [ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﻋﺒﺎﺩﺕ ] ﺭﻭﻯ [ ﺩﻝ ] ﺧﻮﺩ ﺭﺍ [ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ]ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺧﺪﺍ ﻛﻨﻴﺪ [ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻯ ﻏﻴﺮ ﺍﻭ ﻣﻨﻘﻄﻊ ﺷﻮﺩ ] ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻭﻯ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺷﺮﻛﻰ ﺧﺎﻟﺺ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﺪ ؛ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪ ، [ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺍﻭ ] ﺑﺎﺯﻣﻰ ﮔﺮﺩﻳﺪ .(29)

سلام
بله اما باید عقلا سرنوشت انسان پیشین یعنی قبل آدم را روشن کنید
دلایل عقلی نشان از این دارد که ماده ازلی و ابدی است و در فلسفه اسلامی هم ثابت شده که قیامت در عالم ماده نیست و تشریح شده که آیات قرآن در مورد خروج انسان از قبر اشاره به خارج شدن روح از بدن و عالم ماده دارد و بعضی آیات هم جهت رفع استبعاد بوده برای کافران نه شرح واقعیت معاد

نتیجه اینکه تنها دلیل معاد جسمانی دلایل نقلی هستند که آن هم با توجه به قراین و آیات دیگر قابل تاویلند


مقصود ما یقین پیدا کردن به جسمانی بودن معاد است. چه این یقین از راه عقل بدست آید ، چه از راه شرع و کلام خدا یا حدیث معصومین (ع).
وقتی که این یقین به دست آمد ، دیگر چکار به سرنوشت انسانهای ماقبل آدم (ع) داریم؟؟

این هم آیاتی که روحانی بودن معاد را میتوان از آن استخراج کرد

عرض بنده این نبود که معاد روحانی نیست. این بود که علاوه بر روحانی بودن ، جسمانی هم هست.

امام خمینی (ره) می فرمایند:
معاد جسمانی را برهان برای ما ثابت کرده است به طوری که اگر از شرایع و ملیین دلالت بر این معاد نبود ، می بایست قائل به معاد جسمانی باشیم.

مقصود ما یقین پیدا کردن به جسمانی بودن معاد است. چه این یقین از راه عقل بدست آید ، چه از راه شرع و کلام خدا یا حدیث معصومین (ع).
وقتی که این یقین به دست آمد ، دیگر چکار به سرنوشت انسانهای ماقبل آدم (ع) داریم؟؟

عرض بنده این نبود که معاد روحانی نیست. این بود که علاوه بر روحانی بودن ، جسمانی هم هست.

امام خمینی (ره) می فرمایند:
معاد جسمانی را برهان برای ما ثابت کرده است به طوری که اگر از شرایع و ملیین دلالت بر این معاد نبود ، می بایست قائل به معاد جسمانی باشیم.

در فلسفه این مسایل که معاد انسانهای ادوار پیش چگونه بوده کاملا مطرح است اتفاقا این تحلیل که در پست قبلی داشتم برگرفته از صحبت های علامه جوادی آملی است
و باز اتفاقا وجود چنین سوالات و مسایل بوده که فلاسفه اسلامی را از اعتقاد به معاد جسمانی عنصری بازداشته...

نظر امام خمینی هم از معاد جسمانی ، معاد عنصری و مادی نیست
میتوانید مراجعه کنید به کتاب معاد ایشان تا مطلب برایتان روشن شود

در فلسفه این مسایل که معاد انسانهای ادوار پیش چگونه بوده کاملا مطرح است اتفاقا این تحلیل که در پست قبلی داشتم برگرفته از صحبت های علامه جوادی آملی است
و باز اتفاقا وجود چنین سوالات و مسایل بوده که فلاسفه اسلامی را از اعتقاد به معاد جسمانی عنصری بازداشته...

نظر امام خمینی هم از معاد جسمانی ، معاد عنصری و مادی نیست
میتوانید مراجعه کنید به کتاب معاد ایشان تا مطلب برایتان روشن شود

مهم این است که بدانیم علاوه در آخرت ، علاوه بر روح ، جسم هم در کار هست و لذا لذات جسمانی هم وجود دارد. حالا این جسم ، ماده اش چیست؟ این بحث دیگری است.
این جسم از هر چیزی که باشد ، حواس دارد و لذات برای آن قابل درک است.

مثالی بزنم: جسم دنیوی ما از خاک است. حواس دارد و لذات را درک می کند.
جسمی که در عالم خواب ، با آن در رویاء ها مشارکت داریم ، گرچه از خاک نیست ولی باز هم حواس دارد و همه لذاتی را که جسم دنیوی ما درک می کند ، برای آن هم قابل درک است.

والا فکز کنم واقعیت امر در لذت هم نیاز جنسی طرفین باشه
شما بزرگ ترین پاداشهای خدارا ببینید اخرش چی است ؟
زنان زیبا رو که هیچ وقت ندیده اید و.......
پیامبرم که خودشون گفتن
زن عطر نماز
البته هر کدام نمادی هست
زن جلوگیری از فساد و...
عطر پاکیزگی نظافت
نماز دوری از حرامات و...
ولی بالاخره ختمی مرتبت جهان هستی هم گفته
پس چرا اینقدر با اکراه بهش نگاه میکنید
یا اینکه مثلا کسی بخواد خیلی به درجات بالا برسه حتما باید نیاز جسمیش رو سرکوب کنه

سوال :
روايت شده«مردم نه در دنیا و نه در آخرت هیچ لذتی بالاتر از لذت بردن از زنان نمیبرند » آيا در اين صورت لذت هاي فرامادي عارفان نيز جنسي است ؟

پاسخ:
اصل روايت در کتاب شريف کافي که يکي از چهار کتاب روائي اصلي شيعه است به اين شکل آمده است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِي قَتَادَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَلَذَّذَ النَّاسُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ بِلَذَّةٍ أَكْثَرَ لَهُمْ مِنْ لَذَّةِ النِّسَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ.....( کليني ، کافي، ج5، ص321، باب حب النساء)

که البته از نظر معنايي شبيه به روايت مورد اشاره است.

علامه مجلسي در شرح مرآه العقول که بر احاديث کافي بيان نموده اند در خصوص اين روايت مي فرمايند که سند آن مرسل است(مرآة العقول في شرح
أخبار آل الرسول، ج‏20، ص: 7)

مرسل، در دانش درايت الحديث که دانشي است که به بررسي اسناد روايات مي پردازد عبارت است از حديثي که داراي صحت قطعي نيست و در سند

آن فرد يا افرادي از راويان حديث يا ذکر نشده اند يا داراي ابهام هستند که چه شخصيتي در نقل روايات داشته اند،‌خلاصه آنچه مهم به نظر مي رسد اين

مسئله است که سند روايات داراي ضعف هايي است که بيان و صدور اين روايت از امام صادق عليه السلام حتمي نمي نمايد اما با زهم به دليل اين که روايت در جلد 5 کتاب شريف کافي آمده است و کافي يکي از چهار کتاب اصلي و معتبر شيعه است به بيان مدلول و مفهوم وشرح روايت خواهيم پرداخت.

علامه طباطبايي در ذيل آيه 14 ال عمران «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب» ؛‌ « محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند ولى) اينها (در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند،) سرمايه زندگى پست (مادى) است و سرانجام نيك (و زندگىِ والا و جاويدان)، نزد خداست»

بيان مي کنند که لذتي که در قلب برخي از مردم به امور دنيوي است و يکي از مصاديق آن لذت از زنان است ،کار شيطان است چنان که در آية شريفة

«.... وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»( انعام:43) خداوند متعال تزئين دنيا و امور مربوط به آن را به شيطان نسبت داده است.
بنابراين با توجه به متن روايت و اين که در روايت اشاره شده است که مردم لذتي بالاتر از زنان در دنيا نمي برند ، اصل تزئين اين لذت بر اساس آيات قرآن به شيطان نسبت داده شده است و به طور حتم عده اي از مردم که راه نفوذ شيطان را بر قلب هاي خود ببندند قطعن در شمار کساني که بالاترين لذت آنان در دنيا لذت از زن باشد قرار نمي گيرند.

البته اين مسئله را بايد مد نظر داشت که خداوند متعال هرگز در آيات قرآن تصريح به بي اعتنايي به اميال دروني و غرائزي که خود در خلقت و فطرت
انسانها قرار داده است نکرده است و همواره انسان را به بهره گيري درست و منطقي از استعدادها و مواهب خداداي ترغيب کرده است چنان که در آيه اي ديگر مي فرمايد:« قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ» ( اعراف:32) ؛‌« بگو چه كسى زينت دنيايى را كه خدا براى بندگانش درست كرده و نيز رزق پاكيزه را حرام نموده است»

آيه نشانگر اين است که خداوند اصل تمتع هاي جنسي و شهوت انسان ها حرام ندانسته است بلکه انچه موضوعيت دارد تزئين اين ميل و برجسته نمودن آن در نظر انسان است تا حدي که فکر و تعقل انسان را در تسخير خود در بياورد و او را از انجام ساير امور باز دارد اما اگر همين ميل و برآروده کردن آن به قصد قرب به خداوند و دوري از گناه انجام پذيرد قطعن از مصاديق لذت هاي مشروع است.

آنچه مسلم است اگر علما و زهاد و عرفا و .... در زندگي خويش اوج و نهايت لذت خود را در لذت هاي جنسي و شهوت با زنان قرار داده باشند ؛ عنوان
عارف و زاهد و ... تنها اسمن بر آنان تعلق دارد و نه حقيقتن اما اگر نقطه بالاي لذت در زندگي آنان خداو قرب به او باشد اين عنوان سزاوار آنهاست.
در متن روايت شريف هم اگر دقت بفرماييد به اين مفهوم اشاره شده است « اکثر» اين کلمه به معناي بيشترين است و چه بسا معناي روايت در اين
شکل صحيح باشد که بيشترين جنس لذت مردم در دنيا و آخرت لذت از زنان است، اما نفرموده تنها و تنها لذت ؛ لذت از زنان است تا انواع ديگر لذت مطرح نباشد.

نکته مهمي که در اين راستا بايد به آن اشاره شود اين است که لذت از زنان، تنها لذت جنسي و شهوت جسمي نيست،‌زن به دليل اين که اصطلاحن
جنس لطيف است و داراي روح لطيف و حساسي است زماني که در مقابل مرد که داراي روحيات محکم و استوارو نسبتن خشني است قرار مي گيرد براي مرد لذت بخش و فرح آفرين است زيرا موجودي متفاوت و در عين حال آرام بخش محسوب مي شود. از اين رو بخشي از
لذائذ مورد اشاره در روايت شايد به لذت هاي روحي و فرا جسمي زن برگردد و نه صرفا لذات جنسي و شهوي؛ که دراين صورت توجه به اين بعد از
شخصيت زن ديگر مادي صرف نيست و مي تواند براي بسياري از مردم دريچه اي براي راه يابي به عوالم معنوي باشد .

موضوع قفل شده است