درس اخلاق اسک دینی ها برای یکدیگر (کاربردی)

تب‌های اولیه

1832 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بسمه تعالی
مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی قدّس سره بارها برای طلاب می فرمودند:

علّت آمدن من به قم این بودکه پدرم، آقا سید محمود مرعشی نجفی - که از زهّاد و عبّاد معروف نجف بود - چهل شب در حرم امیر المؤمنین علیه السلام، بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند. پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی علیه السلام را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهى؟

عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم. حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم.

عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟

حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها- عنایت فرموده اند؛ پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه ی زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها - برود.

بسمه تعالی
امام خمینی قدس سره آن گاه که در قم ساکن بود و هرگاه که به قم می آمد، با نهایت خضوع نسبت به مقام بلند حضرت معصومه سلام الله علیها در کنار مرقدش حاضر می شد و متواضعانه به او متوسّل می گشت و با اشتیاقی ویژه، ضریح مطهّر حضرت معصومه سلام الله علیها را می بوسید.

می فرمود: در ایام اقامت در قم هرگاه مشکلی داشتم، می رفتم حرم مطهرحضرت فاطمه معصومه علیها السلام و چند ساعت در آنجا دخیل می شدم و معمولاً گره گشایی می شد.

حضرت امام خمینی(ره) در سخنانی، که در جمع گروهی ازمردم مختلف قم بیان فرمود، بیش از بیست صفت ارزشمند در باره این شهر، حوزه علمیه قم و مردم آن به کار برد: «قم حرم اهل بیت است. قم مرکز علم است. قم مرکز تقواست. قم مرکز شهادت وشهامت است. از قم علم به همه جهان صادر شده است و می شود؛ و ازقم شهادت به همه جا صادر می شود. قم شهری است که در آن ایمان وعلم و تقوا پرورش یافته و از آن وقتی که قم بوده است. قم اززمان ائمه اطهار علیهم السلام مورد توجه اسلام بوده است؛ و از قم تقوا، شجاعت، شهامت و همه فضایل به همه جا صادر می شود و صادرخواهد شد. علمایی که در قم من ادراک کرده ام، کسانی بودند که در دنیا نمونه بودند. در علم و در تقوا و من امیدوارم که ادامه پیدا کند این علم و تقوا در شهرشما تا زمان ظهور امام زمان سلام الله علیه...»

در فرازی دیگر، شوق سرشار خود به قم و ساکنانش را چنین بیان می کنند:

«من هرجا باشم قمی هستم و به قم افتخار می کنم. دل من پیش قم است و قمی و دل من پیش همه اهل تقواست و همه کسانی که به اسلام خدمت می کنند. من گرچه از قم مع الأسف تا یک مقداری دور هستم، لکن به حسب قلب نزدیکم. سلام من را به اهل قم برسانید واز همه شما امیدوارم که این نهضت را به آخر برسانید.»

آن رهبر فرزانه، در روز ورود خود به این شهر، قم را «نمونه» و محل انتشار «دانش» معرفی کند و بفرماید: «از قم علم منتشر می شود. از قم قدرت منتشر می شود. قم نمونه بود و من مفتخرم که در قم هستم. من 15 سال یا قدری بیشتر از شما دور بودم؛ لکن دلم اینجا بود. با شما بودم. شما غیرتمندان، شما پاک جوانان سرمشق همه شدید.»

امام خمینی رحمه الله که به این شهر افتخار می کرد: «قم حرم اهل بیت است. قم مرکز علم است. قم مرکز تقواست. قم مرکز شهادت و شهامت است. از قم علم به همه جهان صادر شده است و می شود و از قم شهادت به همه جا صادر می شود. قم شهری است که در آن ایمان و علم و تقوا پرورش یافته، و... از زمان ائمه اطهار علیهم السلام مورد توجه اسلام بوده است، و از قم تقوا، شجاعت، شهامت، و همه فضایل به همه جا صادر می شد و صادر خواهد شد.»

سادات;59622 نوشت:
به خصوص درباره اعتقادات افراد.

موافقم:Gol:

بسمه تعالی

آیت‌الله العظمی آسید احمد آقای خوانساری - که امام فرمودند: ایشان اتقی‌الاتقیاء هستند - همسری داشتند که خیلی آقا را اذیت می‌کرد. حتی اگر در خانه آقا می‌آمدند، می‌گفتند: با آیت‌الله العظمی خوانساری کار داریم. می‌گفت: کدام آیت‌الله؟ بروید و به آقا فحاشی می‌کرد! گاهی آقا را با خاک‌انداز می‌زد. یک مرتبه دیدند سر آقا شکسته، به یاران نزدیکشان گفته بودند: این مرحمتی خانم است!

مرحوم فلسفی تعریف می‌کردند: یکی از آقایان به ایشان گفته بود: آقا! شما چرا این‌طور صبوری می‌کنید؟ طلاقش بدهید برود. گفته بودند: کجا رهایش کنم، بیچاره جایی را ندارد برود، من صبر می‌کنم! احساس می‌کردند اگر او را رها کنند، برایش شر می‌شود.

مخلصین عالم اینگونه هستند. البته این امتحان‌ها را خدا برای هیچ کسی نیاورد. یک موقع خانمی یک چیزی می‌گوید، آقا سریع موضع‌گیری می‌کند و نعوذ بالله ... بشکند دست مردی که روی زنش بلند شود، او مرد نیست، نامرد است.

مخلصین عالم شرشان به هیچ کس نمی‌رسد، مواظب هستند. این را پیامبر دارند میفرمایند. این فرمایش حبیب خدا، خاتم انبیاء، محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) است. این حال مخلصین عالم است. اگر بخواهیم این حال را پیدا کنیم، باید از گناه و همه بدی‌ها دور بشویم. اگر خواستیم به خدا نزدیک شویم راهش فقط اخلاص است.

بهترین و پایه اخلاق صبره نه ؟صبر وقتی صبر داشته باشیم دیگه مشکلی نیست پایی اخلاق و اسلام صبره کسی صبرش بالا باشه میتونه در مقابل سه شهوت صبر کنه میتونه عصبانیت رو کنترل کنه میتونه برای دعا وقت بزاره .... دنبال این نباش که عصبانی نشی چون نمیتونی وقتی یکی اذیتت میکنه ولی اگه صبرت بالا باشه چرا میتونی به خودت تلقین کن من باصبر و حلیم و بردبارم صبر اصل دینه و برای رسیدن به صبر عشق اهل بیت لازمه این هزار بار گفتم بازم میگم کلید هر خوبی اهل بیت راه هر خوبی اهل بیت باور ندارید ؟ امتحان کنید بهترین عبادات دانستان ها عشق به اهل بیت و دانستن ویژگی ها و حق آنان است پس اخلاق اخلاق اخلاق اگر ائمه کنارت بودند چگونه اخلاقت بود ؟ اخلاق ائمه چگونه بود ؟ الان غیبته نه تصور کن امام دائما پیشته

انسان فطرتا خاطرخواه است.

در درون انسان چیزی نهفته است که باعث شده انسان ذاتا و فطرتا خاطرخواه باشد.
اصلا ما برای خاطرخواهی خلق شدیم. ولی این خاطر خواهی در من و تو حد و مرزی نمی شناسد و بشر باید آن را در مسیر واقعیش به کار بیندازد.

همه ما فطرتا دنبال یک چیزی هستیم که دورش بگردیم و چون خود انسان موجودی لایتناهی است، جز یک دلبر لایتناهی ما را هرگز اشباع نخواهد نمود.
پس ما باید سعی کنیم این سرمایه خاطرخواهی را در جای خودش خرج کنیم تا بیشترین بهره را ببریم.

من دیدم این تعلقات دنیایی، هرگز این خاطرخواهی مرا سیر نمی کند و تنها چیزی که این آتش را سرد می کند، محبت خودش واولیای خودش است.

مرحوم کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی / کتاب تندیس عشق

حکمت آفرینش

ما تنها برای محبت خلق شده ایم. خودش فرمود: همه چیز را در این عالم برای تو خلق کردم و تو را برای خودم آفریدم.

همه انبیا و اولیای خدا آمدند تا همین را به ما بفهمانند که تو مال اویی و تنها اوست که باید در دلت جای دهی.

این محبت کیمیایی است که وجود ما را به طلا تبدیل می کند و حقیقت الهی را در ذات ما پیاده می کند و اگر این محبت باشد مابقی وظایف نیز انجام خواهد شد.

مرحوم کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی / کتاب تندیس عشق

به نام خدا
روزی یک مومن دید یه لاتی هست که به او «داش» میگفتند .
مومن پیش آن لات رفت و گفت: شما چی کار کردی که به شما داش میگن.
_ گفت : نمک خوردی نمکدان نشکن .
آن مرد مومن گفت : پس شما داش نیستید . مگر این دست ، این چشم ، این بدن ، این طبیعت و کل نعمت های خدا نمک نیستند که تو از آن ها خورده ای پس چرا با نماز نخواندن و انجام کار ها ی زشت انجام دادن نمکدان رو مشکنی .
از آن پس آن مرد لالت متحول شد به یک فرد مومن تبدیل شد و ... .

روحانی در هنگام سفر به کربلا مردی را دید که وضوی بسیار ساده و بدون مقدمه و... را انجام می دهد.
آن روحانی طاقت نیاورد و به پیش آن مرد رفت و علت را از او پرسید.
آن مرد در جواب گفت:آیت الله... به من گفته است اینگونه وضو بگیر. آن روحانی ناراحت شد و فکر کرد که آن مرد دروغ می گوید چون آن روحانی آن آیت الله را می شناخت و می دانست وی آدم بزرگی است و امکان ندارد که چنین حرفی را بگوید.
روحانی وقتی از سفر بازگشت پیش آن آیت الله رفت و به او گفت:مردی را دیدم که می گوید شما به او گفته اید که به صورت ساده وضو بگیرد ولازم نیست ترتیب و نظم وضو را رعایت کند آیا واقعاً چننین است؟
آیت الله بعد از مدتی فکر کردن به روحانی گفت:بله من به آن شخص چنین گفتم.
روحانی با حالت تعجب آمیزی گفت:می توانم دلیل این کار را از شما بپرسم.
آیت الله با سواد که در تهران زندگی می کند گفت:آن مرد نماز نمی خواند و اگر من به او در وضو و نماز سخت می گرفتم نماز و وضو نمی خواند بنابر این من اول خواستم او به هر گونه ای که می خواهد و راحت است نماز بخواند و اگر مدتی این کار ها را انجام دهد خودش احکام آنرا در می یابد و از انجام آن لذت می برد.

این آیت الله چه پاسخ زیبایی داده است.
همه چیز را اینگونه به دیگران آموزش دهیم.

اهورانی;637899 نوشت:


سلام
مگه درد خوب هم هست چه طوری
اگه مثئله دوری از خدا باشه که درد خوبی وجود نداره
توضیح بیشتر بدین

مومن در برابر ستایش دیگران این گونه است:

وقتی کسی از او تعریف و ستایش می کند، در دل خود این گونه می گوید:
من بیشتر از تو به نفس و باطن خودم آگاهم و خدایی که « خائنه الاعین » را می شناسد و به « ما تخف الصدور » آگاه است، بیشتر از من و تو می داند در وجود من چه خباثاتی هست.

:Gol::Gol::Gol:

يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ ﴿آیه 19 سوره غافر﴾
او چشمهايى را كه به خيانت مى‏ گردد و آنچه را سينه‏ ها پنهان مى ‏دارند، مى ‏داند.

بسمه تعالی

معنای سرنوشت در کلام امیرالمومنان(ع)

بیان شیوا او مستدل امام امیرالمومنان (ع) آنچنان آن پیرمرد را قانع و خشنود ساخت و تحت تاءثیر قرار داد كه در مدح على (ع ) این دو شعر خواند:

سال 36 هجرى بود، امیرالمؤ منان على (ع ) همراه سپاه خود، براى سركوبى سپاه معاویه به سرزمین "صفین" رهسپار شدند و جنگ صفین در گرفت و 18 ماه طول كشید، تا اینكه جنگ به پایان رسید و به كوفه باز گشتند.

روزى پیرمردى به حضور امیرالمومنین(ع) (در كوفه) آمد و پرسید:«اى امیرالمومنان! آیا رفتن ما به جبهه صفین و جنگیدن با اهل شام به "قضاوقدر" الهى بود؟»

امیرالمومنین سلام الله علیه فرمودند: «آرى اى پیر مرد! بر هیچ فرازى بالا نرفتیم، و بر هیچ نشیبى فرود نیامدیم مگر به قضا و قدر خدا»

پیرمرد (كه از این سخن امام، برداشت ناصحیح كرده بود و خیال مى‌كرد یعنى ما به اجبار الهى رفتیم، و بشر در زندگى محكوم به جبر الهى است) گفت:«بنابراین من این رنجى را كه در این سفر كشیدم ، مى توانم به حساب خدا بگذارم (و بگویم خدا مرا به این رنج ، مجبور ساخته بود پس من اجرى ندارم )؟

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند : « چنین سخنى نگو، بلكه به خدا سوگند، خداوند پاداش بزرگى براى رفتن شما به صفین، و اقامت در آنجا، و بازگشت از آنجا، به شما داده است، و شما در هیچیك از اعمال خود مجبور نبوده اید»

پیرمرد: اگر ما در رفتن به سوى صفین، آزاد و با اختیار بودیم، پس چرا بازگشت ما به "قضاوقدر" خدا باشد؟.

امیرالمومنین سلام الله علیه فرمودند:«گویا گمان مى كنى كه منظور از "قضاوقدر"، قضاى حتمى الهى ، و قدر ناگزیر او بوده است (كه مجبور بوده اى ) اگر چنان ثواب و عقاب وامر و نهى و باز داشت خدا، بیهوده خواهد شد، و مژده و تهدید انسان ، بى معنى است ، و دیگر نیكوكار سزاوار تحسین ، و گنهكار سزاوار سرزنش ‍ نیست ، و نیكوكار از گنهكار، شایسته تر به تشویق نخواهد بود، و گنهكار از نیكوكار، سزاوارتر به سرزنش نیست، چنین سخن، همان سخن بت پرستان و دشمنان خدا، و حزب شیطان و اهل قدر و مجوس این امت است، خداوند متعال، تكلیف را بر اساس اختیار بشر، (و نیز) بازداشتن را بر اساس ‍ اختیار بشر نموده ( تا آنها از روى اختیار، به راه فساد نروند) و براى اعمال نیك اندك، پاداش بسار داده، و اطاعت نكردن از خدا، پیروزى بر او نیست، و اطاعت از او، از روى زور و اجبار نمى باشد، و به مردم آنچنان اختیار كامل نداده كه همه چیز را به آنها واگذار كرده باشد(كه اهل تفویض مى گویند)، آسمانها، زمین و فضا را بیهوده نیافریده ، و پیامبران را بى جهت به عنوان بشیر ونذیر (مژده دهنده و ترساننده ) نفرستاده است ، كه این عقیده كافران است ، واى بر آنها از آتش دوزخ.

بیان شیوا او مستدل امام امیرالمومنان(ع) آنچنان آن پیرمرد را قانع و خشنود ساخت و تحت تاءثیر قرار داد كه در مدح على (ع ) این دو شعر را خواند:

انت الامام الذى نرجو بطاعته
یوم النجاة من الرحمان عفرانا
اوضحت من امرنا ما كان ملتبسا
جزاك ربك بالاحسان احسانا

یعنی:«توئى آن امامى كه در روز قیامت به خاطر اطاعت از او از خداى مهربان، امید آموزش داریم - كه در مورد امر دین آنچه را مشكل بود، براى ما روشن نمودى ، خداوند در برابر این احسان، جزاى نیك به تو بدهد»

زجر کشیدن در توبه : زجه هایی که برای ترک گناهی متحمل میشویم همان لبخند های سر مستانه ایست که پیش تر برای انجامش میزدیم

استاد;642927 نوشت:
:

حسرت توبه : در زندگی حسرت دو چیز بر دلم ماند.۱: دوچرخه ای که پدرم در کودکی برایم نخرید …۲: توبه ای که مدام امروز و فردا میکردم..

زیارت و عنایت امام رضا علیه السلام

بسمه تعالی

مرحوم آیت الله مرعشی نجفی(ره) فرمودند: چون آقای حاج شیخ مرتضی حائری(ره) از دنیا رفتند خیلی متأثر گشتم و به جهت علاقه‌ای که به ایشان داشتم شب که شد نماز و حشت خوانده و سوره یس قرائت نمودم.

همان شب در عالم خواب دیدم باغ با عظمت بزرگی است که نمی‌توان آن را وصف نمود تعجب کردم، استخر بزرگی در وسط آن بود و کنار ن تختی از سنگ مرمر. دیدم آقای حائری(ره) روی ن نشسته‌اند، پرسیدم: این از کجاست؟

فرمودند: وادی السلام و قطعه‌ای از بهشت

که مرحمتی امام رضا(ع) است

(بعد از مرگم) تا مرا در قبر گذاشتند امام رضا(ع) به دیدنم آمدند و بعد از تفقد بسیار فرمودند: شیخ مرتضی 69 بار به زیارت ما آمده ای 69 بازدید طلب داری، این اولی آن است، باز خواهم آمد، در برزخ اینجا را از خدا برای شما گرفته‌ام و در قیامت نیز شما را تنها نمیگذارم.

دو ذکر بسیار موثر برای صفای دل و رفع غم و اندوه

بسمه تعالی

دو ذکر شریف، مؤثّر و مجرّب

ذکر شریف یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا مَن لاَ إِلَهَ إِلاَّ أنت؛ موجب صفای باطن و حیات دل است و در بسیار گفتن و مداومت آن فوائد بسیار. چه فایده از این بیش تر که آدمی به یاد دوست باشد.

دوست بگو دوست بگو دوست دوست/تا نگری هر چه بود اوست اوست

وَ قَد جَرَّبَ القَومَ أنَّ الإِکثَارَ مِن ذِکرِ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا مَن لاَ إِلَهَ إلاَّ أنت یُوجِبُ حَیَاهَ العَقل.

ذکر شریف: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ أنتَ سُبحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» معروف به ذکر یونسی است که حضرت ذوالنّون یونس علیه السّلام به این ذکر از غم نجات یافت و هر مؤمنی به ذکر آن از غم نجات می یابد. و آن جزء آیه ای از سوره ی مبارکه ی انبیاء قرآن کریم است.

«وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَهَبَ مُغَاضِباً»- تا آخِر- که آیه ی 78 سوره ی یاد شده است. و در گفتار خدای متعال که «فَاستَجَبنَا لَهُ وَ نَجَّینَاهُ مِنَ الغَمِّ وَ کَذَلِکَ نَنجِی المُؤمِنِینَ» در ضمن ندای حضرت یونس علیه السّلام خیلی دقّت و تأمّل و تدبّر باید شود.

امام صادق علیه السّلام فرمود: در شگفتم از کسی که اندوهی به او دست دهد و غمی به او روی آورد و به این کریمه (ذکر شریف یونسی) پناه نبرد.

(کتاب شریف نامه ها برنامه ها / ابوالفضائل حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله/ ص44)

آداب سائر إلی الله

بسمه تعالی

... سخنی چند در آداب سائر إلی الله بیاوریم که پا در کفش بزرگان کنیم و تشبّه به آنان که مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنکُم (بحارالأنوار،ج11،ص174)/آرزو بر جوانان عیب نیست.

1- قرآن که صورت کتبیّه ی انسان کامل-أعنی حقیقت محمّدیّه- است، به اندازه ای که از آن بهره برده ای به حقیقت خاتم صلّی الله علیه و اله و سلّم تقرّب یافته ای إقرَأ وَارقه.

رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: إِنَّ هَذَا القُرآنَ مَأدُبَهٌ مَا استَطَعتُم وَ إِنَّ أصفَرَ البُیُوتِ لَجشوفٌ (لَبَیتٌ-خ) أصفًرً مِن کِتَابِ اللهِ تَعَالَی.

پس ای اخوان صفاء و خلاّن وفاء به مأدبه ای آیید که «فِیهَا مَا تَشتَهِیهِ الأنفُس وَ تَلَذُّ الأعیُن»(سوره ی زخرف،آیه ی 72).

2- ای عباد الرّحمن آخِر سوره ی فرقان از «عِبَادُ الرَّحمَن الَّذِینَ یَمشُونَ عَلَی الأرضِ» تا آخِر سوره، هر یک دستورالعمل کاملی است.

3- در باب سیزدهم و باب بیستم ارشاد القلوب دیلمی آمده است که: قَالَ النَّبِی صلّی الله علیه و آله و سلّم یَقُولُ الله تَعَالی: مَن أحدَثَ وَ لَم یَتَوَضَّأ فَقَد جَفَانِی، وَ مَن أحدَثَ وَ تَوَضَّأ وَ لَم یُصَلَّ رَکعَتَین فَقَد جَفَانِی، وَ مَن صَلَّی رَکعَتَین وَ لَم یَدعُنِی فَقَد جَفَانِی، وَ مَن أحدَثَ وَ تَوَضَّأ وَ صَلَّی رَکعَتَین وَ دعَانِی فَلَم اُجِبهُ فِی مَا یسأل مِن أمرِ دِینِهِ وَ دُنیَاهُ فَقَد جَفَوتُهُ وَ لَستُ بِرَبٍّ جَافٍ.

حالا که در این عمل سهل رخیص چنین نتیجه ی عظیم نفیس است، خوشا حال آن که از علوّ همّت خود بعد از ادای این دستور از حق تعالی مطلبی بخواهد که آن را زوال و نفاد نباشد، أعنی حلاوت ذکر و لذّت بقاء و شرف حضور بخواهد، و زبان حالش این باشد که:
ما از تو نداریم به غیر از تو تمنّا
حلوا به کسی ده که محبّت نچشیده است

4- «وَ کُلُوا وَ اشرَبُوا وَ لاَ تُسرِفُوا إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ المُسرِفیِن»(سوره ی اعراف،آیه ی 32)/ فضول طعام مُمیت قلب است و مفضی به سرکشی نفس و طغیان او است، و از اجلّ خصال مؤمن جوع است.

نه چندان بخور کز دهانت برآید
نه چندان که از ضعف جانت برآید

5- همان طور که فضول طعام مُمیت قلب است، فضول کلام نیز از قلب قاسی برخیزد.

از رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت است که: لاَ تُکثِرُوا الکَلاَم بِغَیرِ ذِکرِ اللهِ فَإنَّ کَثرَه الکَلاَم بِغَیرِ ذِکرِ اللهِ قَسُوالقَلب، إن أبعَدَ النَّاس مِنَ اللهِ القَلب القَاسِی.

6- محاسبت نفس که امام کاظم علیه السّلام فرمود: لَیسَ مِنَّا مَن لَم یُحَاسِب نَفسَهُ فِی کُلِّ یَومٍ فَإِن عَمِلَ حَسَناً استزَادَ الله وَ أِن عَمِلَ سَیِّئَاً استَغفِر اللهَ تَعَالَی مِنهُ وَ تَابَ إِلَیهِ.

7- مراقبت، و این مطلب عمده است. قَالَ اللهُ تَعَالَی: «وَ کَانَ اللهُ عَلَی کُلِّ شَیءٍ رَقِیباً»(سوره ی احزاب،آیه ی 53). وَ قَالَ النَّبِیُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِبَعضِ أصحَابَهُ: اُعبُدُ اللهَ کَأنَّکَ تَرَاهُ، فَإن لَم تَکُن تَرَاهُ فَهُوَ یَرَاک.

8- الاَدَبُ مَعَ اللهِ تَعَالَی فِی کُلِّ حَالٍ.
در باب چهل و نهم کتاب ارشاد القلوب دیلمی آمده است که : روی أنّ النّبی صلّی الله علیه و آله و سلّم خرج إلی غنم له و راعیها عریان یفلی ثیابه فلمّا رآه مقبلاً لبسها. فقال النّبی صلّی الله علیه و آله و سلّم: امض فلا حاجه لنا فی رعایتک. فقال: و لِمَ ذلک؟ فقال: إنّا اهل بیت لا نستخدم من لا یتأدّب مع الله و لا یستحیی منه فی خلوته.

9- العزله. سلامت در عزلت است. با خلق باش و نباش.

هرگز میان حاضر و غائب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است (سعدی)

10- التّهجّد؛ «وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّد بِهِ نَافِلَهً لَکَ عَسَی أن یَبعَثَکَ مَقَاماً مَحمُوداً. وَ قَل رَبِّ أدخِلنِی مُدخَلَ صِدقٍ وَ أخرِجنِی مُخرَجَ صِدقٍ وَ اجعَل لِی مِن لَدُنکَ سُلطَاناً نَصِیراً». (سوره ی اسراء،آیه ی 80 و81)

11- التّفکّر؛ قَالَ اللهُ تَعَالَی: «اَلَّذِینَ یَذکُرُونَ اللهَ قِیَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَی جُنُوبِهِم وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلقِ السَّمَوَاتِ وَ الأرضِ رَبَّنَا مَا خَلَقتَ هَذَا بَاطِلاً سُبحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّار».»(سوره ی آل عمران،آیه ی 192)

12- ذکر الله تعالی فِی کُلِّ حَالٍ قَلباً وَ لِسَاناً. قَولُهُ سُبحَانَهُ: «وَاذکُر رَبَّکَ فِی نَفسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَهً وَ دُونَ الجَهرِ مِنَ القَولِ بِالغُدُوِّ وَ الآصَالِ وَ لاَ تَکُن مِنَ الغَافِلِین. إنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لاَ یَستَکبِرُونَ عَن عِبَادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسجُدُون»»(سوره ی اعراف،آیه ی 206و207)

13- ریاضت در طریق علم و عمل بر نهجی که در شریعت محمّدیّه صلّی الله علیه و آله و سلّم مقرّر است و بس، که علم و عمل برای طیران به اوج کمال و عروج به معارج به منزلت دو بال اند.

14- اقتصاد یعنی میانه روی در مطلق امور حتّی در عبادت.

15- مطلب در دو کلمه است: تعظیم امر خالق، و شفقت با خلق.
فرزانه آن که خواهد تعظیم امر خالق
دیگر که باز دارد از خلق شرّ و شورش

گفتار بسیار است ولی دو صد گفته چون نیم کردار نیست. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

وَالسَّلاَمُ عَلَی مَنِ التَّبَعَ الهُدَی

قم- حسن حسن زاده ی آملی
21/3/1349 ه.ش

(کتاب شریف نامه ها برنامه ها / ابوالفضائل حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله/ ص 20 تا 23)

نكات سرّی در ادعیه و اوراد و مناجات های ائمّه ی اطهار علیهم السّلام

بسمه تعالی

الهی؛ حقّ محمّد و آل محمّد بر ما عظیم است ؛ اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد

دعای عرفه حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام، و دعای سحر حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام كه در سحرهای ماه مبارك رمضان می خوانید، و مناجات های باب الحوائج الی الله امام هفتم موسی بن جعفر علیه السّلام كه در بلد ابن كفعمی نقل شده اند، و مناجات شعبانیّه ی جناب وصی امیرالمؤمنین علی علیه السّلام و مناجات خمس عشر حضرت امام سجّاد علیه السّلام به خصوص مناجات های محبّین و عارفین و ذاكرین آن ، و هم چنین توقیع شریف حضرت بقیّه الله و تتمّه النّبوه امام زمان مهدی موعود عجّل الله تعالی فرجه الشّریف كه از ناحیه ی مقدّسه ی آن جناب به شیخ كبیر ابی جعفر محمّد بن عثمان بن سعید رضوان الله علیه داده شد كه در هر روز از ایّام ماه مبارك رجب دستور خواندن آن صادر گردیده است و صدها كتاب از این گونه حقایق الهیّه كه از وسائط فیض الهی ، یعنی ائمّه ی اطهار ما علیهم السّلام به ما رسیده است كه از هیچ عارف و حكیم ، لطائف عرفانی در ظریف ترین كسوت الفاظ بدین پایه دیده و شنیده نشده است ، بلكه نقش عرفای اسلام، ترویج و احیای این معارف حقّه ی مروی از این مقربین و اولیاء الله است كه دستور العمل را باید از این دهن های عصمت فرا گرفت ، عارف سنائی چه نیكو گفته است :
ره رها كرده ای از آنی گم/ عز ندانسته ای از آنى خوار
قائد و سائق صراط الله/ به ز قرآن مدان و به ز اخبار
جز به دست و دل محمّد نیست/ حلّ و عقد خزینه ی اسرار

این لطائف ذوقی و عرفانی ، آن نكات سرّی كه در ادعیه و اوراد و مناجات های ائمّه ی اطهار ما پیدا می شود در روایات نمی شود به دست آورد؛ زیرا كه در روایات مخاطب مردم اند و با مردم به فراخور عقل آنها صحبت می كردند و سخن می گفتند، امّا در مناجات ها و ادعیه در خلوت خانه ی عشق با جمال مطلق به راز و نیاز می پرداختند كه آنچه گفتنی بود به زبان می آوردند.

العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن كلّ ما یبعدها ؛ یعنی عارف كسی است كه خود را شناخت ، پس از هر چه كه او را دور می كند، آزاد و پاكش گردانید.

فضائل و سیره چهارده معصوم علیهم السّلام – حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله

بسمه تعالی

بهترین زمان استغفار از زبان آیت‌الله بهجت

حضرت آیت‌الله بهجت می‌فرمود: زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آن‌ها هم بگویید، برای اینکه امثال آن‌ها پیش نیاید.

بخشش گناه و از میان بردن اثرات سوء آن از ناحیه پرودگار عالم همواره برای مؤمنان موجب ایجاد گشایش‌های معنوی و مادی بوده است.

اکثر گرفتاری‌هایی که انسان به آن مبتلا می‌شود، به واسطه گناه است، زیرا به کار نگرفتن نعمت‌هاى خداوند در مسیرى که او مى‌پسندد و صرف کردن آن‌ها در معصیت خداوند نشانه کفران نعمت‌ها است.

خداوند راه توبه و استغفار را برای همه باز گذاشته است و می‌فرماید: «وَ تُوبُوا اِلَى اللهِ جَمیعاً اَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، اى مؤمنان! همگى با هم به سوى خدا توبه کنید و باز گردید شاید رستگار شوید.(1)

همچنین راه بازگشت به سوى خویش را به بندگانش آموخته است و ابتدا دستور عذرخواهى و استغفار، سپس فرمان به توبه مى‌دهد: «وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ»؛ از الله، پروردگارتان طلب آمرزش کنید، پس از آن توبه کرده و به سوى او باز گردید.(2)

با این وجود در آیاتی دیگر به اثرات استغفار در دنیا اشاره شده است مانند: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً/یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً/وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»؛ از پروردگار خویش آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است (اگر چنین کنید) او (باران) آسمان را پى‌درپى بر شما فرو مى‌فرستد و شما را با اموال و فرزندان بسیار کمک مى‌کند و باغ‌هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار مى‌دهد.(3)

بنابراین دستور به استفغار از خود قرآن گرفته شده و در روایات نیز تأکید شده است.

*اثرات ذکر استغفار در روایات

ذکر استغفار در کلمات نورانى اهل بیت(ع) با تعابیر گوناگون آمده است و روایات در این زمینه متعدد و موثق هستند.

رسول خدا(ص):

-«مَنْ أَکْثَرَ الإِسْتِغْفارَ جَعَلَ اللهُ لَهُ مِنْ کُلِّ هَمّ فَرَجاً وَ مِنْ کُلِّ ضیق مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبُ»؛ کسى که زیاد استغفار گوید و از خدا عذرخواهى کند، خداوند از هر غصه‌اى برایش گشایشى قرار دهد و از هر تنگنایى راه فرارى پیش پایش گذارد و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‌دهد.(4)

- «أَکْثَرُوا مِنَ الإِسْتِغْفارِ، فى بُیوتِکُمْ وَ فى مَجالِسِکُمْ وَ عَلى مَوائِدِکُمْ وَ فى أَسْواقِکُمْ وَ فى طُرُقِکُمْ وَ أَیْنَما کُنْتُمْ فَاِنَّکُمْ لاتَدْرُونَ مَتى تَنْزِلُ الْمَغْفِرَةُ»؛ زیاد استغفار کنید، در خانه‌ها و مجالستان، سر سفره‌ها و در بازارهایتان، و در مسیر رفت‌و‌آمدهایتان و هر جا که بودید(استغفار کنید)، چرا که شما نمى‌دانید آمرزش خداوند چه زمانى نازل مى‌شود.(5)

امیرالمؤمنین(ع):

-«تَعَطَّروا بِالإِسْتِغْفارِ، فَلا تَفْضَحَنَّکُم رَوائِحُ الذُّنُوبِ»؛ با استغفار و آمرزش‌خواهى از خداوند خود را معطّر کنید تا بوى بد گناهان شما را رسوا نکند.(6)

امام باقر(ع):

-از پدرانش نقل مى‌کنند که پیامبر(ص) فرمود: «خوشا به حال آنکه روز قیامت در نامه عملش زیر هر گناهى استغفر الله باشد».(7)

*شرایط تحقق استغفار حقیقی

البته واضح است که صرف لقلقه زبان موجب گشایش درهای بخشش خداوند نمی‌شود و عزم بر ترک گناه و نداشتن اصرار بر تکرار گناه از عوامل مهم در تأثیرگزاری ذکر استغفار است.

در نهج البلاغه آمده است: کسى در حضور على(ع) مى‏‌گفت: استغفرالله، حضرت فرمود: مادرت بر تو بگرید، آیا مى‏دانى «استغفار» چیست؟ استغفار درجه «علیین» و نامى است که بر شش معنا اطلاق مى‏‌شود:

1-پشیمانى از گذشته،

2- عزم بر ترک و بازگشت از آن براى همیشه،

3- اداى حقوق دیگران، تا خدا را پاک ملاقات کنى و بر (ذمه) تو بدهکارى نباشد. (حق الناس، خمس، زکات و...)،

4-هر فریضه که ضایع کرده‌‏اى، ادا کنى (مثل نماز، روزه و نذر واجب و...)،

5-گوشتى که از حرام بر بدن تو رویده، با حزن و اندوه آب کنى تا پوستت به استخوان بچسبد و گوشت تازه میان آن‌ها بروید. ممکن است کسى از راه درآمد، حرام به عیش و نوش و تن‏پرورى بپردازد و یا بر اثر هر لذت حرامى، چاق و فربه شود، در این صورت حزن و اندوه گناهان گذشته باید به گونه‌‏اى بر وجود او آتش زند که خواب و قرار را از وى بستاند، البته این حال براى هر توبه کننده‏اى حاصل نمى‏‌شود و این در واقع مرتبه‌‏اى از مراتب کمال توبه و استغفار است.

6- سختى طاعت را بر بدنت بچشانى، چنان که شیرینى گناه را به آن چشاندى، طاعت حق و طوق بندگى مولا، سختى‏‌ها و محدویت‌‏هایى دارد، زیرا یک سلسله اوامر و نواهى هست که بر نفس اماره ناخوشایند است، در مقابل انجام گناه بر وفق مراد نفس اماره همسو با راحتى جسم است، پس همان گونه که نفس بر وفق مراد خود و بدن بر حسب طبعش، در راحتى و آسایش به سر مى‏‌برد و لذت گناه را مى‏‌چشید، باید سختى طاعت و مشقت پذیرش قید و بندهاى الهى و دینى را نیز بچشد.

وقتى تمام این شرایط تحقق یافت آنگاه بگو: استغفرالله. (8)

*بهترین زمان برای استغفار/راه‌حلی برای گشایش در زندگی+پاسخ آیت‌الله بهجت

توصیه شده است که بهترین وقت استغفار، سحرگاهان به ‌ویژه سحر شب جمعه است تا جایی که استغفار کنندگان در سحرگاهان مورد مدح خداوند عالمیان قرار می‌گیرند.

همچنین طبق روایات ذکر استغفار از جمله تعقیبات نماز صبح و نماز عصر است که مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان به آن اشاره کرده است.

آیت‌الله محمدتقی بهجت آن عارف بالله در پاسخ به سؤال فردی که در امور مختلف از جمله اشتغال و ازدواج دچار گرفتاری شده بود، این چنین بیان کردند: زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آن‌ها هم بگویید، برای اینکه امثال آن‌ها پیش نیاید و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه نداده‌اید، یا آنکه با اعتقاد کامل نگفته‌اید.(9)

پی‌نوشت‌ها:

1-نور/31
2-هود/3
3-نوح/10 تا 14
4-وسائل الشیعه،ج 7، ص 176
5-مستدرک الوسائل،ج 5،ص 319
6-مستدرک‌الوسائل،ج 5،ص 318
7-وسائل الشیعه، ج 16،ص 69
8-نهج‌البلاغه،کلمه 417
9-برگرفته از سایت مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت‌الله بهجت

نماز مستانه . . . . . . .

بسمه تعالی

سید العرفاء مرحوم قاضی: « گاهی طلبکار به در منزل می آید و در خانه چیزی نیست تا بدهم. از هر طرفی در فشارم، ولی در نماز به برکت خود خدا مثل این که نه زن دارم و نه بچه و نه قرضی؛ مشغول نماز که می شوم آهنگ افلاک را می شنوم. از خدا خواسته ام که این سماع را از من برندارد»

از آیت الله نجابت نقل شده که: « این تازه احوالات ایشان در اواسط راه و بدایات بوده، والا در نهایات که بسیار برتر است

مرحوم قاضی نه تنها از دنیا و مردم آن منقطع است که از آخرت هم چشم پوشیده و به شاگردان خود نیز می گوید: در حال نماز یا ذکر و عبادت در برابر زیبای مطلق و جمال جمیل الهی هر چه دیدید و شنیدید، شما را مشغول نکند و مبادا به بهانه بهشت از بهشت آفرین غافل شوید

نماز عاشقان . . . .

بسمه تعالی
از مرحوم سید هاشم رضوی نقل شده است: مرحوم قاضی فرزندی داشتند که خیلی مورد علاقه شان بود و با حادثه برق گرفتگی از دنیا رفت. در آن روزهای غم انگیز به خدمتشان شرف یاب شدم تا عرض تسلیتی کرده باشم.

اولاً فرمودند: آن بچه تا الان نزد من بود شما که آمدید او رفت. و سپس در خلال عرض تسلیت فرمودند: تمام همّ و غمّ دنیا در نزد ما تا اول الله اکبر نماز است.

نظر خداوند در مورد کارهای لغو

بسمه تعالی

كارهاى لغو در نظر دین، آن اعمال مباح و حلالى است كه صاحبش در آخرت و یا در دنیا از آن سودى نبرد و سر انجام آن، منتهى به سود آخرت نگردد مانند خوردن و آشامیدن به انگیزه شهوت در غذا كه لغو است، چون غرض از خوردن و نوشیدن گرفتن نیرو براى اطاعت و عبادت خدا است. بنا بر این اگر فعل هیچ سودى براى آخرت نداشته باشد، و سود دنیایى ‏اش هم سر انجام منتهى به آخرت نشود، چنین فعلى لغو است و به نظرى دقیقتر،" لغو" عبارت است از غیر واجب و غیر مستحبّ.

خداى عز و جل در وصف مؤمنین نفرموده كه به كلى لغو را ترك مى‏ كنند، بلكه فرموده: از آن اعراض مى‏ كنند، چون هر انسانى هر قدر كه با ایمان باشد در معرض لغزش و خطا است، و خدا هم لغزش‏هاى غیر كبائر را، در صورتى كه از كبائر اجتناب شود بخشیده و فرموده است:

" إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِیماً".

به همین جهت خدا مؤمنین را به این صفت ستوده كه از لغو اعراض مى‏ كنند، و اعراض غیر از ترك به تمام معنا است. اعراض وقتى است كه محرك و انگیزه‏اى، آدمى را به سوى اشتغال به فعلى بخواند و آدمى از آن اعراض نموده به كارى دیگر بپردازد، و اعتنایى به آن كار نكند. و لازمه ‏اش آن است كه نفس آدمى خود را بزرگتر از آن بداند كه به كارهاى پست اشتغال ورزد، و بخواهد كه همواره از كارهاى منافى با شرف و آبرو چشم پوشیده، به كارهاى بزرگ و مقاصد جلیل بپردازد.

عاقبت سرزنش مومن و اشاعه گناه

بسمه تعالی

قَالَ أَبوعَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ رَسول اللَّهِ صل الله علیه و آله: مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً كَانَ كَمبْتَدِئِهَا وَ مَنْ عَیَّرَ مؤْمِناً بِشَیْ‏ءٍ لَا یَموت حَتَّى یَرْكَبَه‏.

منصور بن حازم گوید: امام صادق علیه السّلام روایت كرد كه رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم فرموده هر كس كار زشتى را انتشار دهد همانند آن كس باشد كه بدان عمل زشت آغاز كرده، و هر كس مؤمنى را بصفتى یا عملى سرزنش كند نمیرد تا اینكه خود مرتكب آن شود.

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 247

دستور العمل . . . . . . .

بسمه تعالی

مرحوم حاج اسماعیل دولابی:
در شبانه روز، ترجیحا دل شب، ده دقیقه ای با خدا خلوت کن. وضو بگیر و سر سجاده ات بنشین و به خداوند عرض کن به دیدار شما آمده ام.

اگر خطاهایت و افکار دنیوی به ذهنت آمد، چند بار استغفار کن، برطرف می شود و فضای دلت خلوت و روشن می شود. آن گاه صلوات بفرست تا نورش بیشتر شود. اگر بر این کار مداومت نمایی، این ده دقیقه همه ی اوقات شبانه روزت را خواهد گرفت.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]



[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

درس اخلاق هاي غيرمستقيم
در امضاهاي اسك ديني ها



[/]

دست به دامان توام یا حسین.......

بسمه تعالی
شهید مطهری در مورد استاد عظیم الشأنشان میرزا علی آقا شیرازی می فرمایند:

او خودش یك نهج البلاغه «مجسّم» بود، مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود. براى من محسوس بود كه روح این مرد با روح امیر المؤمنین (ع) پیوند خورده و متصل شده است. راستى من هر وقت حساب مى‏كنم، بزرگترین ذخیره روحى خودم را درك صحبت این مرد بزرگ مى‏دانم؛ رضوان اللّه تعالى علیه و حشره مع اولیائه الطّاهرین و الائمّة الطیّبین.

من از این مرد بزرگ داستانها دارم. از جمله به مناسبت بحث، رؤیائى است كه نقل مى‏كنم:

ایشان یك روز ضمن درس در حالى كه دانه‏هاى اشكشان بر روى محاسن سفیدشان مى‏چكید این خواب را نقل كردند، فرمودند:

«در خواب دیدم مرگم فرا رسیده است؛ مردن را همان طورى كه براى ما توصیف شده است، در خواب یافتم؛ خویشتن را جدا از بدنم مى ‏دیدم، و ملاحظه مى ‏كردم كه بدن مرا به قبرستان براى دفن حمل مى‏ كنند. مرا به گورستان بردند و دفن كردند و رفتند. من تنها ماندم و نگران كه چه بر سر من خواهد آمد؟! ناگاه سگى سفید را دیدم كه وارد قبر شد. در همان حال حس كردم كه این سگ، تندخویى من است كه تجسم یافته و به سراغ من آمده است. مضطرب شدم. در اضطراب بودم كه حضرت سید الشهداء (ع) تشریف آوردند و به من فرمودند: غصّه نخور، من آن را از تو جدا مى ‏كنم.»

دنیا زندان مومن است . . . . . . .

بسمه تعالی
مرحوم حاج اسماعیل دولابی رحمة الله علیه:
در دوران رضاخان به خاطر برگزار کردن مجلس روضه، مرا بازداشت کردند و به زندان بردند. در زندان یکی از اعیان هم بازداشت بود. علّت بازداشت او هم این بود که به تذکّر سرهنگی که به او و خانمش گفته بود در خیابان قدم نزنند و به پیاده رو بروند، بی اعتنایی کرده بود و او هم دستور داده بود بازداشتش کنند. دیدم خیلی ناراحت است.اصلا قاطی بقیه ی زندانی ها نمی شد و تمام مدت روی پا ایستاده بود و به خود می پیچید و می گفت اگر اجازه می دادند یک تلفن بزنم، کاری می کردم که بلافاصله مرا آزاد کنند و آن سرهنگ را به زندان بیندازند. آن شخص به ناچار شب را در زندان به سر برد، ولی اول صبح که توانست به بیرون از زندان خبر برساند ، دستور آزادی اش صادر شد و آزادش کردند.

دنیا هم زندان است. کسی که اهل دنیا نباشد، خیلی داخل اهل دنیا نمی شود. دوست اهل بیت گرچه در دنیاست، ولی با اهل دنیا خیلی قاطی نمی شود و در قیل و قال ها و کشمکش های آنها وارد نمی گردد}در دوران رضاخان به خاطر برگزار کردن مجلس روضه، مرا بازداشت کردند و به زندان بردند. در زندان یکی از اعیان هم بازداشت بود. علّت بازداشت او هم این بود که به تذکّر سرهنگی که به او و خانمش گفته بود در خیابان قدم نزنند و به پیاده رو بروند، بی اعتنایی کرده بود و او هم دستور داده بود بازداشتش کنند. دیدم خیلی ناراحت است.اصلا قاطی بقیه ی زندانی ها نمی شد و تمام مدت روی پا ایستاده بود و به خود می پیچید و می گفت اگر اجازه می دادند یک تلفن بزنم، کاری می کردم که بلافاصله مرا آزاد کنند و آن سرهنگ را به زندان بیندازند. آن شخص به ناچار شب را در زندان به سر برد، ولی اول صبح که توانست به بیرون از زندان خبر برساند ، دستور آزادی اش صادر شد و آزادش کردند.

دنیا هم زندان است. کسی که اهل دنیا نباشد، خیلی داخل اهل دنیا نمی شود. دوست اهل بیت : گرچه در دنیاست، ولی با اهل دنیا خیلی قاطی نمی شود و در قیل و قال ها و کشمکش های آنها وارد نمی گردد.

خاطره از نماز امام روح الله

بسمه تعالی
امام قدّس سرّه براى من تعریف كردند: توى راه من گفتم كه نماز نخوانده ام . یك جایى نگهدارید كه من وضو بگیرم . گفتند: ما اجازه نداریم . گفتم : شما كه مسلح هستید و من اسلحه ندارم . به علاوه شما همه با هم هستید و من یك نفرم . كارى كه نمى توانم بكنم . گفتند: ما اجازه نداریم . فهمیدم كه فایده اى ندارد و اینها نگه نمى دارند. گفتم : خوب ؛ اقلاً نگه دارید تا من تیمّم كنم . این را گوش كردند و ماشین را نگه داشتند. امّا اجازه پیاده شدن به من ندادند. من همین طور كه توى ماشین نشسته بودم از توى ماشین خم شدم و دست خود را به زمین زدم و تیمّم كردم . نمازى كه خواندم پشت به قبله بود چرا كه از قم به تهران مى رفتیم و قبله در جنوب بود. نماز با تیمّم و پشت به قبله و ماشین در حال حركت ! این طور نماز صبح خود را خواندم . شاید همین دو ركعت نماز من مورد رضاى خدا واقع شود.

( مجله پیام زن ، ش 3، خرداد 1371، به نقل از دختر حضرت امام)

خود حضرت امام سروده اند :

عاشقان روى او را خانه و كاشانه نیست

مرغ بال و پر شكسته فكر باغ و لانه نیست

گر اسیر روى اویى نیست شو پروانه شو

پاى بند ملك هستى در خور پروانه نیست

[=arial narrow]پـس اى عـزيـز، در كـارهاى خود دقيق شو و از نفس خود در هر عملى حساب بكش ، و او را در بـرابر هر پيش آمدى استنطاق كن كه آيا اقدامش در خيرات و در امور شريفه براى چيست ؟ دردش چـيـسـت كـه مـى خـواهـد از مـسـائل نـمـاز شـب سـؤ ال كـنـد، يـا اذكـار آن را تـحـويل بدهد؟ مى خواهد براى خدا مسئله بفهمد يا بگويد، يا مى خـواهـد خـود را از اهل آن قلمداد كند؟ چرا سفر زيارتى كه رفته با هر وسيله است به مردم مـى فهماند؟ حتى عددش را! چرا صدقاتى را كه در خفا مى دهد راضى نمى شود كه كسى از او مطلع نشود، با هر راهى شده سخنى از آن به ميان آورده به مردم ارائه مى دهد؟ اگر بـراى خـداسـت و مـى خـواهـد كـه مـردم ديـگـر بـه او تـاءسـى كـنـنـد و مـشـمـول الدال على الخير كفاعلهگردد، اظهارش خوب است ، شكر خدا كند به اين ضـمـيـر صـاف و قـلب پـاك ، ولى مـلتـفـت بـاشـد كـه در مـنـاظـره بـا نـفـس گـول شيطنت او را نخورده باشد، و عمل ريايى را با صورت مقدسى به خوردش ندهد. و اگـر براى خدا نيست ، ترك آن اظهار كند كه اين سمعهاست ، و از شجره ملعونه ريا است و عمل او را خداوند منان قبول نمى فرمايد و امر مى فرمايد در سجين قرار دهند.
بـايـد بـه خـداى تـعـالى از شـر مكايد نفس پناه ببريم كه مكايد آن خيلى دقيق است ولى اجـمـالا مـى دانـيـم كه اعمال آن خالص نيست . اگر ما بنده مخلص خداييم ، چرا شيطان در ما اينقدر تصرف دارد؟ با آنكه او با خداى خود عهد كرده است كه به عباد الله المخلصينكـار نـداشـتـه بـاشـد و دسـت بـه سـاحـت قـدس آنـهـا دراز نـكـنـد بـه قـول شـيخ بزرگوار ما، دام ظله ، شيطان . سگ درگاه خداست : اگر كسى با خدا آشـنـا بـاشـد، بـه او عـوعـو نـكـنـد و او را اذيـت نكند. سگ در خانه آشنايان صاحبخانه را دنبال نكند. شيطان نمى گذارد كسى كه آشنايى با صاحبخانه ندارد وارد خانه شود.
پـس ، اگـر ديـدى شـيـطـان بـا تـو سر و كار دارد، بدان كارهايت از روى اخلاص نيست و بـراى حـق تـعـالى نيسست . اگر شما مخلصيد، چرا چشمه هاى حكمت از قلب شما به زبان جـارى نـشـده ، بـا ايـنـكـه چـهـل سـالاسـت بـه خيال خود قربه الى الله عمل مى كنيد، با اينكه در حديث وارد است كه كسى كه اخلاص ورزد از بـراى خـدا چـهل صباح ، جارى گردد چشمه هاى حكمت از قلبش به زبانش پس بدان اعمال ما براى خدا نيست و خودمان هم ملتفت نيستيم و درد بى درمان همين جاست .

چهل حدیث امام خمینی رحمه الله علیه

بسمه تعالی

حدیثی بسیار زیبا از امام رئوف

امام رضا (علیه السلام) :

خدای متعال به یک پیغمبری از پیغمبرانش وحی کرد :
که وقتی صبح از خانه بیرون آمدی اولین چیزی که به نظرت می آید بخور و دومین چیزی را که می بینی آنرا بپوشان و سومین چیزی را که می بینی پناهش ده و چهارمین چیزی را که دیدی مایوس نکن و پنجمین چیزی را که می بینی از آن فرار کن.
چون صبح شد و بیرون آمد کوه بزرگی را دید که در روبه رویش است ایستاد و به یاد فرموده خدا افتاد که به او فرموده بود اولین چیزی را که دیدی بخور و او تعجب کرد بعد با خودش فکر کرد که خدا مرا به چیزی امر نمی کند که من طاقت آن را نداشته باشم پس به طرف کوه رفت تا آنرا بخورد هر چقدربه کوه نزدیکتر میشد کوه کوچکتر میشد تا آنجا که وقتی به کوه رسید کوه را لقمه ای لذیذ یافت و آن لقمه را خورد و لذتی به او دست داد که تا حالا با خوردن لقمه ای به او دست نداده بود .
دومین چیزی را که دید طشت طلایی بود چون خدا امر کرده بود دومین چیزی را که می بینی آنرا بپوشان چاله ای کند و آن طشت طلا را در خاک پنهان کرد و بعد به راه خود ادامه داد و لحظه ای به پشت سر خود نگاه کرد دید که آن طشت طلایی که پنهان کرده بود آشکار شده و از خاک بیرون افتاده با خود گفت آنچه را که خدا فرموده بود انجام دادم
و به راه خود ادامه داد دید که مرغی در آسمان است و بازی ( پرنده شکاری ) دنبال او است و قصد شکار کردن مرغ را دارد چون خدا به او فرموده بود سومین چیزی را که می بینی پناه ده آستین لباسش را گشود تا مرغ در آنجا رود و پناه گیرد پس وقتی این کار را کرد باز شکاری به او گفت من چند روزی است که دنبال این مرغ هستم تا شکارش کنم و تو او را پناه دادی و نگذاشتی که من شکارش کنم
چون خدا گفته بود چهارمین چیزی را که دیدی مایوس نکن قسمتی از گوشت پای خود را کند و به باز شکاری داد و به راه خود ادامه داد
و بعد در ادامه راه گوش مردار گندیده ی کرم گذاشته ای را دید چون خدا به او گفته بود پنجمین چیزی را که دیدی از آن فرار کن فرار کرد. به خانه برگشت و شب در خواب خدا به او گفت کارهایی را که گفتیم انجام دادی آیا معنای این کارها را می دانی ؟ گفت نه .
خداوند فرمود آن کوه را که دیدی و بعد به امر ما رفتی بخوری و هرچه به آن نزدیکتر می شدی کوچکتر میشد و آخر لقمه ای لذیذ شد غضب است که اگر هنگام غضب خود را نگه داری و غضب خود را بخوری بعد از آن خوشحال میشوی که غضب را نگه داشتی و خود را کنترل کردی این خوشحالی همان لقمه لذیذ است.
و اما آن طشت طلا که پنهانش کردی کار خوب و نیک است که اگر آن را پنهان کنی و به کسی نگویی ( و ریا نکنی ) خداوند آنرا ظاهر میگرداند و به همه نشان می دهد.
و اما آن مرغی که پناهش دادی این است که اگر کسی تو را نصیحت می کند نصیحت او را قبول کن( گرچه آن حرف را قبلا شنیده باشی )
و باز شکاری که مایوسش نکردی آن است که اگر کسی از تو چیزی میخواست او را مایوس نکن ( اگر فقیری آمد و چیزی درخواست کرد به او کمک کنید و ناامیدش نکنید )
و اما گوشت مردار گندیده ای که امر شده بود از آن فرار کنی غیبت است و از غیبت کردن بپرهیز و غیبت نکن.

عین الحیوة/علامه مجلسی/ صفحه521

معرفت یافتن به دین اسلام
تواضع
و گذشت
بهترین درس از زندگی
:Gol:

این کلیپ خیلی زیباست:
http://www.aparat.com/v/PjuvY

سادات;231217 نوشت:

برای تمام رنج هایی که می بری صبر کن. صبر اوج احترام به حکمت خداوند است.



صبر...صبر...صبر

[=arial black]مقاله قربانی از سلسله مقاله های حمل ممدود

... انسان در عمر کوتاه و معدودش از کار و ادب گرفته تا بهره گیری از کار و لذت و اندیشه و تفکر ...
دست به هرچه بزند در نوع خود تقدیم قربانی است .
قربانی یعنی طمع بریدن از چیزی و تقدیم بی عیب و نقص و منت آن به پیشگاه حضرت حق .

بریدن و کندن تمامی آن چیزهایی که از روی عادت بر جسم و روح سنگینی می کنند
و گاهی این بارهای تحمیلی به انسان شخصیت کاذبی می دهند که دل کندن و دوری از آنها برای جسم و روح معتاد به این سادگی دست نمی دهد و انسان به قدری به آن انس گرفته که شخصیت ثانوی او شده است .

پس از لازمه های قربانی شناختن دقیق اضافه های جانی و مالی است و همه دین های آسمانی و صالحان قرون و اعصار برای شناساندن این عوامل سنگین کننده آمده اند تا بقیت الله و بیرون دایره بقیت الله را برای ما بشناسانند که همه این عوامل سنگین کننده در بیرون دایره بقیت الله قرار دارند.

به طور کلی قربانی وسیله تخلیه است تا تجلیه دست دهد و بتوانیم در مقام شهود قرار بگیریم.
و بدانید که خداوند تعالی بی نیاز از احسان است و پسندیده
و برای پسندیده بهترین را روا می دارند نه فاسد و مانده و لهیده را ...

ادامه دارد

[=arial black]مقاله قربانی از سری مقاله های حبل ممدود

... دانستن ادب بندگی و انفاق و احسان عبادت است و عبادت در نوع خود قربانی کردن
و باید در بهترین زمانهای روز و شب ، در ساعت های استراحت و لحظه های شیرین خواب انجام گیرد .

دنیا اگر به آدم روی خوش نشان بدهد و غرق نعمت کند طبیعی است که حتی قسی القلب ترین آدمها هم خوش برخورد میشوند
اما وقتی باران بلا بر سر میبارد و حال و حوصله ایثار کردن لبخندی بی رنگ را هم از انسان میگیرد
مرد میخواهد که خم به ابرو نیاورد و سر نگاه های زهرآگین خود را ببرد و بخندد
و این یعنی قربانی کردن ...

در قرآن هابیل و قابیل برای اولین بار به درک قربانی می رسند اما
قربانی قابیل بسته سنبلی ناچیز است و قربانی هابیل یکی از بهترین و سرحال ترین و بی نقص ترین گله اش.

در عبادت، دعا، کار، تدریس، یادگیری، معالجه کردن، جنگ، صلح ، زناشویی، شکیبایی، ازدواج، بارآوردن بچه و هرآن چیزی که از ذهنت خطور میکند اگر سهمی از من غیر الهی ات باشد اسمش حتی قربانی هم باشد مانند مال کاسد و بی مشتری است که به خودت عودت داده می شود .

در تمامی کارها اگر سهمی از تو باشد و هوشیار، قربانی تو قربانی نیست
زیرا یک چشم تو باز است تا ببینی عکس العمل تو در روی دیگران چیست
یعنی تو هنوز برده نتیجه کارت هستی نه بنده حق.

ادامه دارد

[=arial black]مقاله قربانی از سری مقاله های حبل ممدود
[=arial black]
چه کسی برای اولین بار قربانی کرد؟؟؟
[=arial black]
[=arial black]برای اولین بار حضرت باری تعالی با جلوه کردن در ایوان هستی خودش را و بی کرانگیش را در حد و توان شعور من بسیار حقیر پایین آورد و خود را اسیر ظرف من کرد و با ایستادن و جلوه کردن در نظر من مرا به یاد قربانی انداخت
تا با ردگیری جلوه ها و زیبایی های آفرینش ، الهی و خداگونه شوم و لایق فتبارک
قربانی ازاین بالاتر و زیباتر هیچ چشمی ندیده و نخواهد دید

اینکه قدرتی بی نیاز مطلق و صاحب رحمت برای زلال شدن من گل آلود خود را در معرض دید اسیر جهات قرار داد
تا مگر او را نیز چون خود بیکرانه کند، خلافت بخشد و مثل خود ابدی سازد

موجود انسان نام از هرچه ضعف و کوتاهی خود باید بمیرد تا در دامن قوت و احساس مسئولیت به دنیا چشم باز کند...

ادامه دارد

[=arial black]مقاله قربانی از سری مقاله های حبل ممدود

... دردسر تاریخ از همان لحظه ای شروع شد که بنده ای با فراموش کردن ادب بندگی خود را و حاصل کار خود را لایق سجده دیدو به تدریج اسیر سقف های کاذب و دیوارها شد.

بدون تسلیم و قربانی نکردن هرچه غیر، دم زدن های تو از اسلام تو را از نور میگیرد و به دامان تاریکی ها هدایت میکند.

غنا و تملک تو در تو انباشت قربانی های انجام نشده است و هشداری است برای انسان که به هوش باشد که انباشت ثروت نتیجه حتمی اش گناه است و طلایه دار فجور ...

کارهای ما اگر فقط برای خشنود کردن آن متعالی باشد در بیکرانگی او باید هرلحظه قربانی کنیم
کسی که معنای قربانی را درک کند به هر میهمانی نمی رود چون چشم های بینای او بقیت الله و غیر بقیت الله بودن غذای آن سفره را می بیند.

هیچ میدانی که در محشر از تو سوال خواهد شد چرا و به چه علت با قربانی خود را از این عذاب جانکاه نرهاندی؟؟؟
چرا من غیر الهی تو لبه خنجرت را کند کرد تا نتوانی آن را سر ببری و از الهی شدن محروم ماندی؟؟؟

در قربانی اگر سهمی از تو باشد چون سکه قلب است و روسیاه در پیش محک ...

ادامه دارد

[=arial black]مقاله قربانی از سری مقاله های حبل ممدود

قربانی بریدن سر همه عادت های مزاحم و قسی و بی تفاوت و بی رحم کننده است
قربانی درآوردن چشم گدایی کننده خودت است که از پیشانی خلق گدایی تحسین میکند.
قربانی برای متولد کردن است
تا کسی از ماندگی و کهنگی خود نمیرد در تازگی نمی تواند متولد شود
کشتن غضب، سر بریدن نفرت، پشت کردن به آرزوهای طول و دراز، حسد را نفی بلد کردن از وجود و نگاه های تشنه و آرزومند محبت را باده محبت خوراندن ... همه قربانی هستند که در منای دل انجام میگیرند

[=arial black]یک چشم زدن غافل از آن یار نباشم
ترسم که نگاهی کند آگاه نباشم


[=arial black]یعنی این را فهمیده ام که اگر لحظه ای دیده بربندم و یار نمودار مرا در جمال خود حیران نبیند
قربانی ام هدر خواهد بود و شب قدرم بی قدر ...

در لحظه دیدار مرگ آن انسانی بدون حسرت و داغ خود را به دامان مرگ خواهد انداخت که با پیشانی باز به حضرت حق بگوید :
الهی این قربانی آخرین مرا از سهم دنیایم بپذیر

قربانی یعنی به سر دویدن
به منای عشق رسیدن
خود را به تیغ حق سپردن
و در زیر تیغ او عاشقانه رقصیدن و تپیدن ...


روایاتی زیبا وگرانبها در مورد (خشم)

بسمه تعالی

1)،امام علی (علیه السلام):دشمن ترین دشمن آدمی،خشم و شهوت اوست، هرکه بر این دو مسلط شود ، درجه اش بالا رود و به هدفش برسد (مستدرک الوسائل ج 12 ص12 )
2)،امام صادق (علیه السلام):هیچ بنده ای خشمش را فرو نخورد مگر خدا عزت او را در دنیا و آخرت بیفزاید (اصول کافی ج2 ص110 )
3)،پیامبر (صلی الله عیله):از محبوب ترین راه ها به سوی خداوند نوشیدن دو جرعه است:جرعه خشمی که با بردباری وجرعه مصیبتی که با شکیبایی آن را فرو بری (میزان الحکمه ج9 ص4337 )
4)،امام علی (علیه السلام):تسلط داشتن بر خشم و میراندن هوس های نفس در راس فضائل جا دارد (میزان الحکمه ج9 ص4333 )
5)،امام علی (علیه السلام):کسی که از خدا بترسد، درهنگام خشم انتقام نمی گیرد (غرر الحکم8158 )
6)،امام علی (علیه السلام):خشم را با خاموشی درمان کنید (غررالحکم216)

7)،امام علی (علیه السلام):تواناترین مردم در تشخیص درست کسی است که خشمگین نشود(غررالحكم، ج2، ص408، ح3047)

8)،امام صادق (علیه السلام):كسى كه هنگام خشم خوددار نباشد، از ما نیست.

(كافى، ج2، ص 637، ح2)

9)،امام صادق (علیه السلام):هر كس سه بار بر تو خشم گرفت ولى به تو بد نگفت، او را براى خود به دوستى انتخاب كن.(معدن الجواهر، ص 34)

10)،امام علی (علیه السلام):بردبارى آتش خشم را فرو مى نشاند و غرور و تعصب (یا تندی نمودن) آن را شعله ورتر مى كند.(غررالحكم، ج2، ص 123، ح2063)

11)،امام علی (علیه السلام):هر كس با زشتىِ سبكسرى تو را خشمگین كرد تو با زیبایى بردبارى او را به خشم آور.(غررالحكم، ج5، ص333، ح8620)

12)،امام علی (علیه السلام):حسود زود خشمگین مى شود و دیر كینه از دلش مى رود.(بحارالأنوار، ج73، ص 256، ح29)

13)،امام صادق (علیه السلام):سه كس اند كه جز در سه جا شناخته نمى شوند: بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و برادر جز در هنگام نیازمندى.(بحارالأنوار، ج78، ص 229، ح9)

14)،امام صادق (علیه السلام):سه چیز است که در هـر که بـاشـد آقـا و سـرور است: خشـم فـرو خـوردن ،گذشت از بدکـردار، کمک و صله رحـم بـا جـان و مـال.(تحف العقول، ص 317)

15)،پیامبر (صلی الله عیله):همانا خشم از شیطان است و شیطان از آتش افریده شده است وآتش با آب خاموش می شود،پس هرگاه خشمگین شده اید وضو بگیرید (میزان الحکمه ج9 ص4340)

یک عمل و اینهمه برکات!!!!!

بسمه تعالی
دائم الوضو بودن توفیقی است كه اگر به لطف خدا شامل حال انسان شود؛ دارای آثار و بركاتی فراوان می باشد. وضو بر وضو توجه انسان را نسبت به خداوند بیشتر می نماید و راه ذكر قلب را بر انسان می گشاید....

به همین دلیل است که از رسول خدا صلی الله وعلیه وآله روایت شده: لَا یُحَافِظُ عَلَى الْوُضُوءِ إِلَّا كُلُّ مُۆْمِنٍ(1): بر وضو مواظبت نمی كند مگر مومن. در روایات به چند اثر از دائم الوضو بودن اشاره شده است که به قرار زیر است:

1. تمام بدنت پاک می شود پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: هرکس به هنگام وضو ساختن ذکر خدا را بگوید، تمام بدنش پاک گردیده است.(2)

زیرا وقتی در جریان وضو داخل دهان، صورت، ساعدها، کف دست ها و جلوی سر و روی پاهای انسان تحریک شود قسمت اعظم قشر حسی تحریک می شود ،یعنی در حالی فقط چیزی که حدود 20 درصد سطح بدن در وضو مرطوب شده است بیش از 80 درصد ادمک حسی تحریک می شود؛ به عبارت دیگر اگر انسان به جای وضو کل بدن خود را می شست (غسل می کرد) چیز زیادی بر تحریک ناشی از وضو افزوده نمی شد.(3) چنانچه امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: هر کس ذکر خدا را به هنگام وضو بگوید، مانند این است که غسل کرده باشد.(4)

2. گناهانت بخشیده می شود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هنگامی که نمازگزار وضو می گیرد آثار و برکاتی به دنبال دارد از جمله وقتی که صورتش را می شوید آثار گناهان از چهره اش زدوده می شود، و زمانی که دو دستش را تا آرنج (مرفق) می شوید گناهانی که بوسیله دست هایش انجام داده از بین می رود، و آن وقت که سرش را مسح می کشد معصیّت هایی که به وسیله سرش انجام داده زدوده می شود، و آن وقت که پاهایش را مسح می کشد گناهانی که به کمک پاهایش انجام داده است از بین خواهد رفت، اگر کسی در اوّل وضو گرفتن«بسم الله الرّحمن الرّحیم» را (با دقّت و فهمیدن معنایش) بگوید تمام اعضایش از گناهان پاک می شود.(5)

3. دعاهایت مستجاب می گردد امام صادق علیه السلام فرمود: من تعجب می کنم از کسی که دنبال حاجت و کاری است در حالی که با وضو است، حاجتش برآورده نشود!(6)

4. رزق و روزیت فراوان می گردد از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد. (7) و همچنین آن حضرت فرمود: وضو و (شستن دست و صورت) پیش از غذا و بعد از آن باعث زیادی روزی می گردد.(8)

مرگ با وضو، شهادت است رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود.

5. تمرکزت زیاد می شود وضو گرفتن قبل از مطالعه باعث افزایش توجّه و تمرکز و افزایش هوشیاری در انسان می شود؛ زیرا نواحی مرتبط با وضو، بیشترین وسعت را در قشر حرکتی مغز دارند و هر چه تحریک این قشر هم بیشتر باشد، خواب آلودگی و کسالت از انسان دور می شود.(9)

امام صادق علیه السلام فرمودند: كسى كه وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک كند، یك حسنه براى او نوشته مى شود و كسى كه وضو بگیرد و صبر كند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته مى شود.(10) زیرا اگر وضو با آب سرد صورت پذیرد و پس از آن از خشک کردن آن اجتناب شود؛ تحریک حسی بیشتری صورت می گیرد؛ زیرا آب سرد نسبت به آب گرم قدرت تحریک حسی بیشتری دارد و خشک نکردن اعضاء بعد از وضو، به علت تماس طولانی آب با سطح بدن، باعث طولانی تر شدن مدت تحریک حسی می شود.(11)

بدن در برابر سرمائی که در اثر خشک نکردن آب وضو حس می کند، خود به خود درجه حرارتش بالا می رود تا آب وضو را خشک کند، که همین تحریکات حرارتی باعث باز شدن منافذ زیرپوست می شود و اکسیژن بیشتری به بافتهای پوست و مقداری هم عضلات زیر پوست می رسد و باعث نیرو و نشاط می گردد.(12)

6. عمرت زیاد می شود.رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید.(13) از نظر علمی بارهای الکتریکی هنگام شارش بار در اطراف عصب به صورت الکتریسته ذخیره می شوند. میدانی که در اطراف این بارها به وجود می آید در میدان بدن ایجاد خلل می کنند. این بارها به خصوص در نقاطی که تراکم اعصاب بیشتر است ذخیره می شوند و به دلیل این که هم تراکم زیادی دارند و هم در نزدیکی عصبهای بیشتر و مهمتری قرار دارند، برای بدن به شدت مضر هستند. از جمله این نقاط ناحیه سر، دستها و قسمت مچ پا به پایین است.

هنگامی که نمازگزار وضو می گیرد آثار و برکاتی به دنبال دارد از جمله وقتی که صورتش را می شوید آثار گناهان از چهره اش زدوده می شود، و زمانی که دو دستش را تا آرنج (مرفق) می شوید گناهانی که بوسیله دست هایش انجام داده از بین می رود، و آن وقت که سرش را مسح می کشد معصیّت هایی که به وسیله سرش انجام داده زدوده می شود، و آن وقت که پاهایش را مسح می کشد گناهانی که به کمک پاهایش انجام داده است از بین خواهد رفت.

به طرز حیرت آوری می بینیم که این نواحی، دقیقا نواحی هستند که در وضو شسته می شوند و بنابر تحقیقات صورت گرفته، بهترین راه دفع این بارهای زائد، استفاده از یک ماده رساناست. سریعترین و ارزانترین و بی ضررترین ماده برای این کار، آب است. جالب این جاست که آب هر چه خالص تر باشد، سریعتر بارهای ساکن را از بدن ما به اطراف گسیل می دهد و هیچ مایعی مثل آب خالصی که در وضو به انسان ها سفارش شده این اثر را ندارد.(14)
خواب

7. خواب با وضو، عبادت است رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند. و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود.(15)

از نظر صاحب نظران رشته روان پزشکی،(16) جهت بهداشت صحیح خواب و داشتن خوابی راحت، باید اصولی را رعایت نمود که از جمله آن ها، دوش گرفتن ملایم هر شب قبل از رفتن به رختخواب است و جالب این که در ادامه تأکید می شود، این روش هر شب تکرار گردد. بنابراین، برای دست یابی به یک خواب راحت و آرامش بعد از آن، دوش گرفتن و استحمام شبانه (قبل از خواب) مفید است که وضو می تواند جای آن را بگیرد.

8. مرگ با وضو، شهادت است رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود.(17) 9. در قیامت نورانی می شوی پیامبر خدا می فرمایند: فردای قیامت خدای متعال امّت منِ را بین بقیّه‌ ی امّت‌ها در حالی محشور می‌کند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانی‌های نورانی‌یی دارند.(18) وضو گرفتن مکرر جهت دائم الوضو بودن، اسراف نیست

اگر در مصرف آب زیاده روی نکند اسراف نیست و مستحب است وضو با تمام آدابش به مقدار کمی آب، یعنی حداکثر یک مُد که مساوی سه چهارم لیتر است انجام شود.(19)

وضو نور است و تداوم آن، باعث ارتقا به عالم قدس‌ خواهد شد. در حدیث آمده است: تجدید وضو، همانند نورى است بر روى نور دیگر.(20) این دستور با برکت، نزد بزرگان علم و عمل تجربه شده است، پس ای سالک کوی یار، همیشه با وضو باش و در تداوم آن همت عالی داشته باش.

پی نوشت ها:

1. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج1 ص356

2. بحارالأنوار: ج80، ص314، روایت2، باب5

3. پزشکی های قرآن، برگرفته از سایت استوا

4.بحارالأنوار: ج80، ص314، روایت3، باب5

5. وسایل الشیعه: ج1، ص 297

6. همان، ص 262

7.فروع کافی، ج 6، ص 290

8.همان

9.اصول فیزیولوژی، دکتر رابرت برن و متیو لوی،ص 124

10. ثواب الاعمال، شیخ صدوق

11. مقاله اسرار علمی وضو، نویسندگان:دکتر حسن کریمی یزدی، دکتر علیرضا کوهپایی، سیده منصوره ذکری، برگرفته از پایگاه صلوه

12. نکات علمی شگفت انگیز درباره نماز و وضو، برگرفته از سایت نماز کلید بهشت

13. بحارالانوار: ج 77(80) ، ص 305

14. نکات علمی شگفت انگیز درباره نماز و وضو، برگرفته از سایت نماز کلید بهشت

15. مستدرک الوسائل: ج1، ص 42

16. کتاب روانشناسی جیبی، دکتر هارولد کبلن و بنجامین سدوک، ص 162

17. بحارالانوار: ج 77(80) ، ص 305

18. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج 1 ص 357

19. استفتا از دفاتر آیات عظام: سیستانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی، خامنه ای، صافی گلپایگانی (مد ظلهم العالی) توسط سایت اسلام کوئست

20. وسائل الشیعه ج1 ص 377

سلام
من یک تجربه ی اخلاقی برایتان بنویسم بی نظیر! حداقل برای من که اینطور بوده!!

شاید برای خیلی از ما پیش بیاید که در روز افکار بدی در ذهنمان بیاید و برایمان زیاد مهم نباشد و به این افکار اجازه ماندن تا تمام شدنش در ذهن بدهیم! و مقید به این مطلب نباشیم که فکر را سریعا بیرون کنیم و دیگر اجازه ورود ندهیم!(شاید چون فکر گناه، گناه نباشد اینطوری شده ایم و یا شاید چون فکر گناه هم برخی وقتها اندکی لذتی داشته باشد و ......)

ولی من یکهفته است دارم روی این مسئله کار میکنم و تمام تلاشم این هست که هیچ فکر بدی را در ذهن باقی نگذارم و سریعا بیرونش کنم!
نتیجه اینکه هرچقدر من از افکار بد داخل ذهنم را بیرون میریزم و اجازه ورود نمیدهم، گویا خداوند اتفاقات و افراد بد را از زندگی من دور میریزد و اجازه ورود به آنها نمیدهد! و از آن جالبتر انگار ته دلم همش خوشحالم و خودم هم نمیدانم چرا! انگار قرار است اتفاق خوبی بیفتد!(یاد اینموقع ها توی بچگی میفتم که نزدیک تابستان میشد و حس خوبی داشت چون هم به تعطیلات میرسیدیم و هم بازی های تابستان مثل میکرو و آتاری که در طول سال جمع میشد:khandeh!:)

خلاصه من تاثیر هیچ عملی رو اینقدر سریع و اینقدر مشهود و زیاد ندیده بودم در زندگیم!

این زیباترین و بهترین تجربه ی زندگی من بود که با شما درمیان گذاشتم.... گویی مصداق آن حدیث قدسی که هرکس رابطه اش را با خداوند اصلاح کند، خداوند رابطه او با جهان را اصلاح میکند یافته ام!

سلام بر همه ی دوستان یه فرمولی هست واسه اخلاق که اثباتش هم راحته
اگه اخلاق اسلامی داشته باشی به بندگی میرسی یعنی اخلاق اسلامی نداشته باشی عبادتت هیچه
و این برعکسش نمیشه یعنی اگه فقط بندگی داشته باشی به اخلاق نمیرسی

مراقبه و محاسبه:
در آغاز هر کاری کمی مکث کنید. اگر واجب است، حتما انجام دهید. اگر حرام است، حتما ترک کنید. اگر نه حرام است، نه واجب، در انجام و ترک آن مختارید. این سه چیز را قبل از انجام هر کاری مشخص کنید سپس انجام دهید. اصل این توجه و مراقبه چندین فایده دارد:
اولاً، انسان به حرام نمی‏افتد و نیز واجبی از او ترک نمی‏شود.
دوم، انسان را از غفلت شبانه‏روزی می‏گیرد.
سوم، ترک حرام و فعل واجب به قصد قربت خود عبادت به حساب می‏آید. می‏توان فعل تمام واجبات و ترک تمام محرمات را به قصد قربت انجام داد حتی افعالی که نه واجب هستند، نه حرام، می‏توان با قصد قربت آنها را عبادی کرد، مثلاً خوابیدن با این قصد باشد که تجدید نیرو شود تا انسان عبادت خدا کند و. . . شب به محاسبه بنشیند که آیا مراقبه طول روز را خوب انجام داده یا نه. اگر خوب انجام داده و نه تنها در اول هر کاری مراقبه‏اش را انجام داده، بلکه آن کار را طبق مراقبه انجام داده، مثلاً اگر در اول فهمید فلان کار حرام است، در عمل هم آن را ترک کرده یا اگر در اول فهمید واجب است، در عمل آن را انجام داده، این جا شکر خدای را هر چند زبانی به جا آورد.
اگر خوب انجام نداده، علت‏یابی کند تا به مرورنقص‏ها و علت عدم موفقیت را کشف کند تا بعد از سال‏ها به جایی برسد که حتی یک گناه از او صادر نشود. خلاصه این که مدار مراقبه و محاسبه شما انجام واجبات و ترک محرمات می‏باشد.
بنابراین مراقبه و محاسبه را باید جدی گرفت که از اساسی‏ترین دستور اخلاقی و سازنده می‏باشد.

بلا;665633 نوشت:
سلام بر همه ی دوستان یه فرمولی هست واسه اخلاق که اثباتش هم راحته
اگه اخلاق داشته باشی به بندگی میرسی یعنی اخلاق نداشته باشی عبادتت هیچه
و این برعکسش نمیشه یعنی اگه فقط بندگی داشته باشی به اخلاق نمیرسی

سلام علیکم
ضمن تشکر از شما کاربر گرامی
مطلبی که فرمودید بخش اولش صحیح نیست،مثال نقضش هم در جامعه فراوان است،افراد زیادی هستند که اخلاق خوبی دارند ولی دین دار یا بنده ی خدا نیستند.در بین کفار هم چنین است،یعنی خوش اخلاق ولی بی دین.
اما می شود گفت کسی که پایبند اخلاقیات است به سعادت و عاقبت بخیری نزدیک تر است تا افرادی که این پایبندی را ندارند(مضمون حدیث).
موفق و موید باشید.

بسمه تعالی

خوش اخلاقی

خوش ‏اخلاقى، عنصرى كليدى در ديندارى و عاملى مهم در موفقيت انسان است.
شايد مهم‏ترين ويژگى رسول خدا صلى الله عليه وآله اخلاق برتر اوست كه در قرآن نيز بدان اشاره شده است: «به راستى كه تو داراى اخلاق عظيم هستى»(1).
قرآن با تمجيد نرم‏ خويى رسول خدا صلى الله عليه وآله، تأكيد مى‏ كند كه اگر ايشان تندخو مى‏ بود، مردم از اطرافش پراكنده مى‏ شدند.(2) خوش‏ اخلاقى، در سيره اجتماعى پيامبر اكرم، از جايگاه والايى برخوردار است ؛ به گونه ‏اى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله، هدف رسالت خود را كامل كردن ويژگى‏ هاى والاى اخلاقى(3) و در روايتى ديگر، كامل كردن خوش ‏اخلاقى(4) دانسته است تا آنجا كه فرموده است: «اسلام همان اخلاق نيك است».(5)
آن حضرت در برخى روايات نيز اخلاق نيك را نصف دين دانسته ‏اند.(6)
اخلاق نيكو را مى‏توان كليد كسب ديگر فضايل و كمالات دانست. هر كس از اين موهبت الهى برخوردار باشد، به راحتى مى‏تواند، پله ‏هاى ترقى و پيشرفت مادى و معنوى را طى كند. شايد به همين دليل پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: «بنده خدا با اخلاق نيك خود به بزرگ‏ترين درجات آخرت و منزل‏گاه ‏ها و مراتب شريف مى ‏رسد...»(7) اخلاق نيك با رسالت و شريعت ايشان در آميخته كه كه مؤمن‏ ترين افراد را خوش ‏اخلاق ‏ترين آنها مى‏ داند: «أكمل المؤمنين ايماناً آحسنهم خلقاً»(8) و سنگين‏ ترين عمل را در روز داورى، داشتن اخلاق نيك معرفى مى ‏كند.(9) انسان كسانى را به خود نزديك‏تر مى ‏داند كه اخلاقشان بهتر باشد: «دوست داشتنى ‏ترين شما براى من و نزديك‏ترين شما به من در روز قيامت، خوش ‏اخلاق ‏ترين و متواضع‏ ترين شماست».(10)
رسول خدا صلى الله عليه وآله خوش ‏اخلاقى را موجب جلب خير دنيا و آخرت(11) و مانع از آتش جهنم(12) دانسته و فرموده است: «سه چيز است كه اگر در كسى نباشد، نه از من است و نه از خداى عزوجل ؛ بردبارى ‏اى كه با آن جهالت نادانان را رد كند ؛ اخلاق نيكى كه با آن در ميان مردم زندگى كند و ورعى كه وى را از گناهان الهى باز دارد.(13)
ايشان هم چنين فرموده ‏اند: «نخستين چيزى كه روز قيامت، در ترازوى اعمال بنده خدا گذاشته مى‏ شود، اخلاق نيك اوست»(14). نير فرمود: «چيزى بهتر از خوش ‏اخلاقى، در ترازوى عمل انسان قرار نمى ‏گيرد»(15). همچنين فرمود: «شبيه ‏ترين انسان به من، خوش ‏اخلاق‏ ترين شماست»(16) و «در قيامت، نزديك‏ترين انسان به من كسى است كه از همه خوش ‏اخلاق ‏تر باشد و براى خانواده ‏اش از همه بهتر باشد».(17)
پيامبر كامل‏ترين مؤمنان را خوش ‏اخلاق ‏ترين آنها مى‏ دانست(18) و بر خوش‏رويى با مردم و دست دادن با آنها تأكيد مى ‏كرد و آن را اخلاق مؤمنان، صديقان، شهدا و صالحان مى‏ شناساند.(19) روزى مردى مقابل رسول خدا صلى الله عليه وآله ايستاد و از ايشان پرسيد: «اى پيامبر خدا! دين چيست؟» فرمود: «خوش ‏اخلاقى». مرد دوباره از سمت چپ ايشان آمد و همان پرسش را مطرح كرد و حضرت نيز دوباره فرمود: «خوش ‏اخلاقى». اين بار مرد از پشت سر ايشان آمد و همان سؤال را پرسيد. رسول خدا صلى الله عليه وآله به او نگاه كرد و فرمود: «آيا دين را نمى ‏فهمى؟ دين آن است كه خشمگين نشوى».(20)
رسول خدا صلى الله عليه وآله در پاسخ به اين پرسش كه نيكى چيست نيز فرمود: «نيكى همان خوش ‏اخلاقى است...».(21) امام على عليه السلام در بيان ويژگى ‏هاى رسول خدا صلى الله عليه وآله مى ‏فرمايد : «ايشان زبان خود را از سخنان غيرلازم نگاه مى‏ داشت. همواره با مردم مأنوس بود و كارى نمى‏ كرد كه از اطرافش پراكنده شوند و از او گريزان باشند ؛ بزرگ هر قوم و گروهى را احترام مى ‏كرد و وى را به حكمرانى قوم خود مى‏ گماشت... احوال ياران خود و از كارهاى مردم جويا مى ‏شد و كارهاى نيك را تحسين و تقويت، و كارهاى زشت را تقبيح و تحقير مى‏ كرد. در كارها ميانه ‏رو بود و از ترس آنكه مردم غافل شده، به انحراف گرايند، لحظه ‏اى از كار آنها غافل نمى‏ ماند...(22) اخلاق ايشان در برخورد با مردم چنان نرم و گشاده بود كه به تعبير برخى پدر مردم شده بود... .(23)
در روايات مصاديق مختلفى براى ويژگى ‏هاى والاى اخلاقى يا مكارم اخلاق بيان شده كه برخى آنها عبارت است از:
راست‏گويى، امانت‏دارى، صله ارحام (پيوند با خويشان)، احترام به ميهمان، اطعام نيازمندان، رعايت حقوق همسايگان و همراهان، حيا، گذشت، بيان حق هر چند به ضرر خود انسان باشد.(24)
در برابر خوش ‏اخلاقى، بد اخلاقى است كه روايات، به پيامدهاى منفى آن اشاره كرده‏ اند. رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «بداخلاقى عمل آدمى را فاسد مى ‏كند، همان سان كه سركه عسل را».(25) همچنين فرمود: «دو خصلت در مسلمان جمع نمى‏ شود: بداخلاقى و بخل».(26)
بداخلاقى از نگاه ايشان گناهى نابخشودنى است.(27) كه ممكن است آدمى را به پست‏ ترين درجات جهنم بكشاند(28) و حتى همه عبادات انسان را بى ‏اثر كند ؛ براى مثال روزى نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله از زنى تعريف شد كه روزها را روزه و شب‏ها را به عبادت مشغول است ؛ اما بداخلاق بوده، همسايگانش را با زبانش آزار مى‏ دهد. آن حضرت درباره او فرمود: «خيرى در وى نيست ؛ او در زمره اهالى آتش است.»(29)

پی نوشت ها:
1) قلم/4.
2) آل عمران/159.
3) كنز العمال، ح 5217. (انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق).
4) كنز العمال، ح 5217. (انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق)
5) كنز العمال، ح 5215. (الاسلام حسن الخلق).
6) بحار الانوار، ج‏68، ص‏385 ؛ كنزالعمال، ح‏5141.
7) المحجة البيضاء، ج 5، ص 93 ؛ ميزان الحكمة، ج‏3، ص‏139.
Dirol بحار الانوار، ج‏68، ص‏389.
9) بحار الانوار، ج‏68، ص 383
10) بحار الانوار، ج‏68، ص‏385
11) بحار الانوار، ج‏68، ص‏384
12) كنز العمال، ح‏5190.
13) بحار الانوار، ج‏66، ص‏386.
14) بحار الانوار، ج‏68، ص‏385.
15) بحار الانوار، ج‏68، 374
16) بحار الانوار، ج‏68، ص‏387.
17) بحار الانوار، ج‏68، ص‏387
18) بحار الانوار، ج‏68، ص‏387
19) قال النبى صلى الله عليه وآله: من اخلاق المؤمنين والصديقين والشهداء والصالحين البشاشة اذا بروا والمصافحة والترحيب اذا التقوا، (ابو عبد الرحمن سلمى، «آداب الصحبة وحسن العشرة» در: مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سلمى، گردآورى نصراللَّه پور جوادى، تهران: مركز نشر دانشگاهى، چاپ اول: 1372، ج 2، ص‏96.
20) بحار الانوار، ج‏68، ص‏393.
21) سنن الدارمى، عبداللَّه بن بهرام الدارمى، دمشق: مكتبة الاعتدال، ج‏2، ص‏322.
22) سنن النبى، ص‏50.
23) سنن النبى، ص‏50.
24) ر.ك: بحار الانوار، ج‏66، ص‏372 و...
25) الخلق السى‏ء يفسد العمل كما يفسد الخلّ العسل (بحار الانوار، ج‏70، ص‏297.)
26) بحار الانوار، ج‏70، ص‏297.
27) سوء الخلق ذنب لايفغر. (ميزان الحكمة، ج‏3، ص‏152 ؛ المحجة البيضاء، ج 5، ص 93.)
28) إن العبد ليبلغ من سوء خلقه اسفل درك جهنم. (ميزان الحكمة، ج‏2، ص‏154).
29) بحار الانوار، ج‏68، ص‏394.

استاد;665644 نوشت:
سلام علیکم
ضمن تشکر از شما کاربر گرامی
مطلبی که فرمودید بخش اولش صحیح نیست،مثال نقضش هم در جامعه فراوان است،افراد زیادی هستند که اخلاق خوبی دارند ولی دین دار یا بنده ی خدا نیستند.در بین کفار هم چنین است،یعنی خوش اخلاق ولی بی دین.
اما می شود گفت کسی که پایبند اخلاقیات است به سعادت و عاقبت بخیری نزدیک تر است تا افرادی که این پایبندی را ندارند(مضمون حدیث).
موفق و موید باشید.

باید یه اصلاحی تو گفتم کنم منظورم اخلاق اسلامی بود چون این مطلب یکی از دروس حوزوی ما هست و من خیلی نسبت به اون تحقیق داشتم و اخلاق اسلامی شامل همه ی بخش های زندگی میباشد
و اون کسایی که گفتین یک اومانیسم هستن

پدر و مادرت ازت راضی هستن؟؟؟؟؟؟

بسمه تعالی
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی:
راجع به پدر و مادر، ما در عمرمون دیدیم، تجربه‌ی عمرمونه، افرادی که پدر و مادر ازشون راضی بودن دست به هر چه زدن طلا شده.

افرادی که پدر و مادر ازشون راضی نبودن، بر عکس! دست به هر کاری می‌زنن نتیجه نمی‌گیرن...

نمی‌دونه مالِ چیه، میگه پدر و مادرم از من راضی بودن... بله؛ زمان حیات راضی بودن، اما حالا که مُرده یادش نکردی، ناراضی شده... آیا حالا که فوت کرده براش کار خیر کردی؟

قدیم چقدر ماه رجب و شعبان، ختم قرآن می‌دادن برای پدر و مادراشون. من یادمه، دمِ این چهار راه مولوی، هفتاد سال پیش، داد می‌زد خِیر مُرده‌ها. مردم می‌رفتن سیب می‌خریدن و خیرات می‌کردن. اون موقع‌ها سیب ارزش داشت. حالا خرما خیر می‌کنن. اما الآن کی یاد مرده‌ها می‌کنه؟!

شب‌های جمعه ارواح مومنین میان دمِ پشتِ بوم‌های خونه‌های ما، روایت داره، میگن اون لقمه نونی که جلوی سگ‌هاتون می‌ذارین برای ما خیر کنین. یه لقمه نون می‌ذاری جلوی سگ، همون رو برای ما خیر کنین، به ما می‌رسه... بله... چه قدر عجیبه، اگر اموات رو یاد کنی، پدر و مادر مُردَت رو یاد کنی و سر قبرشون بری، قرآن براشون بخونی، کار خیر کنی، کار و بارت خوب می‌شه.

اونایی که هر کاری می‌کنن به بن‌بست می‌خورن، مالِ اینه که پدر و مادرشون ناراضی هستن. چون روایت داره که ممکنه در زمان حیات راضی بودن اما الآن که مردن ناراضی شدن...