جمع بندی آموزش بررسی رجالی حدیث

تب‌های اولیه

174 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

برادر عزیزم سخن شما بجاست و بی جواب. اما منظور من دیگر آیاتی هست که در صحاح اهل خلاف آمده ولی بقول آنها نسخ شده اند.

me+;400422 نوشت:
برادر عزیزم سخن شما بجاست و بی جواب. اما منظور من دیگر آیاتی هست که در صحاح اهل خلاف آمده ولی بقول آنها نسخ شده اند.

دوست عزيزم پاسخ شما در نكته دوم خلاصه شده است

kheymegahabalfazl;400410 نوشت:

نكته دوم::::::: خداوند در قران تصريخ دارند كه ما در صورت نسخ ايات، ايه ي ديگري را جايگزين مي كنيم كه اين ايه مهر محكمي بر ابطال اقوال پيروان مكتب سقيفه مي باشد

مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‏ 106/بقره.

هر آيه‌ای را كه رها سازيم، و يا اين كه فراموشش گردانيم ، بهتر از آن يا همسان آن را مي‌آوريم و جايگزينش مي‌سازيم. مگر نمی‌دانی كه خداوند بر هر چيزی توانا است‌ ‏

در رد نکته دوم شما:

صدرا;398843 نوشت:
نسخ حکم شرعی تنها در صورتی امکان پذیر است که دلیل ناسخ هم طراز و هم رتبه ی با دلیل منسوخ بوده باشد. در بحث نکاح متعه اجماع امت(شیعه و سنی) بر مشروعیت نکاح متعه در صدر اسلام تعلق گرفته است و در این امر اختلافی دیده نمی شود، کسانی که مدعی نسخ این حکم شرعی هستند باید دلیل قاطعی اقامه نماید که صلاحیت نسخ این حکم قطعی را داشته باشد

مثلا رجم که در قرآن نیست ولی ما اونو بعنوان سنت، پذیرفته ایم و ناسخ، آیه زنان زانیه را در خانه نگهدارید تا... میدانیم.

me+;400598 نوشت:
در رد نکته دوم شما:

دوست عزي مي شود برايمان تفضيل دهيد مطلب جناب ضدرا چه ارتباطي بر رديه كلام من دارد؟ارتباط مطلب ايشان با مطلب من را بيان كنيد،

دوست عزيزم كم لطفي نفرماييد، اتفاقا كلام جناب صدرا در تاييد مطالب حقير است كه مويد قرانيش را هم عرض كردم لذا اين كه شما مي فرماييد كلام ايشان در رد كلام من هست، اشتبلاه هست زيرا نقض كننده سخن من نيست در غير اين صورت ارتباط اين رديه را با مطالب من را بيان كنيد تا ما هم روشن شويم

ايشان مي فرمايد براي نسخ بايد دليل قاطعي اقامه شود وئ بحث ايشان بر سر متعه هست، ايا موضوع و سوال شما درباه متعه بوده يا ايه قران؟
خداوهند مي فرمايد اگر ما ايه اي را نسخ كنيد در جايگزن ان ايه اي ارسال مي كنيم، حال اين همه ايه در نگاه سقيفه نسخ شده است جايگزينش را خداوند چه ايه اي را ارسال كرده است؟
سوال شما نسخ ايات بوده است و پاسخ ما از ايه قران در رديه اين منسوخات قراني

شما میفرمایی که آیه تنها ناسخ آیه است و جناب صدرا میفرماید هم آیه و هم سنت محکم ناسخ احکام شرعیه است.

me+;400702 نوشت:
شما میفرمایی که آیه تنها ناسخ آیه است و جناب صدرا میفرماید هم آیه و هم سنت محکم ناسخ احکام شرعیه است.

برادرم شما سنت را از كجاي كلام ايشان استحراج كرديد، مضاف بر اينكه حقير مستند به قران سخن گفتم انزل فيه القران هدي للناس

برادرم ببینید:

صدرا;398843 نوشت:
گر دلیل بر مشروعیت نکاح متعه را علاوه بر روایات، آیه ی شریفه:«فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَة»؛[1] بدانیم؛ همچنان که قرائن داخلی و خارجی[2] بر این امر شهادت می دهند، تنها در صورتی می توان قائل به نسخ این آیه شد که دلیل قاطی همچون آیه ای دیگر و یا سنت قطعیه بر این امر اقامه شود؛

me+;400707 نوشت:
برادرم ببینید:

با تشكر
برادر حقير پاسخم را مبتني به قران دادم، وقران مي فرمايد اگر ايه اي نسخ شود بايد جايگزين شود و حقير تا كنون ايه اي را نديده ام كه اشاره به نسخ از سنت داده باشد و يا تا كنون روايتي نخوانده ام كه نسخ بايد از سنت هم اثبات شود يعني اگر ايه قران بخواهد نسخ شود بايد سنت انرا اثبات كند

پس چه میفرمایید درباره رجم که ناسخ آیه ی زنان زانیه را نگه دارید.. هست ولی درقرآن نیست؟

me+;400377 نوشت:
با تشکر از جناب خیر البریه، اما یک نکته:

سنی ها در پاسخ به پست شما میگویند که این آیات منسوخ شده اند لذا در قرآن وجود ندارد

با سلام و تشكر

اگر در مطالب قبلي اينجانب دقت كرده بوديد جواب داده شده است ! اولا نسخ يعني چه و انواعش چيست ؟

ابتدا قرائت صحيح آيه مبناي نسخ را براي ما بخوانيد !

وأخرج عبد بن حميد وابن المنذر عن الضحاك قال : في قراءة ابن مسعود ( ما ننسك من آية أو ننسخها ) .

وأخرج أبو داود في ناسخه عن مجاهد قال في قراءة أبي ( ما ننسخ من آية أو ننسك ) .

وأخرج عبد الرزاق وسعيد بن منصور وأبو داود في ناسخه وابنه في المصاحف والنسائي وابن جرير وابن المنذر وابن أبي حاتم والحاكم وصححه عن سعد بن أبي وقاص أنه قرأ ( ما ننسخ من آية أو ننساها ) فقيل له : إن سعيد بن المسيب يقرأ { ننسها } قال سعد : إن القرآن لم ينزل على المسيب ولا آل المسيب ، قال الله { سنقرئك فلا تنسى } [ الأعلى : 6 ] . { واذكر ربك إذا نسيت } [ الكهف : 24 ] .

السياري عن محمد بن علي عن عمرو بن عثمان عن عبد الله بن حماد بن عبد الله عن عمر بن يزيد قال قرأت عند أبي عبد الله عليه السلام ما ننسخ من آية أو ننسها نأت بخير منها أو مثلها فقال (ع) إذا كان ينسخها ويأت مثلها فلم ينسخها ؟! قلت هكذا؟ قال الله عز وجل قال لا قلت كيف؟ قال ليس فيها ألف ولا واو أيضاً قال تعالى نأت بخير منها مثلها.

بعد قبول داريم بعضي از انواع نسخ را اما سوال ما از اهل سنت راجع به آيه رضاع كبير است كه چطور نسخي است ؟!

واهل سنت جواب دهند چرا ميگويد اسقاط و فقدان نميگويد نسخ :

وأخرج ابن عبد البر في التمهيد من طريق عدي بن عدي بن عمير بن قزوة عن أبيه عن جده عمير بن قزوة . أن عمر بن الخطاب قال لأبي : أو ليس كنا نقرأ فيما نقرأ من كتاب الله : إن انتفاءكم من آبائكم كفر بكم؟ فقال : بلى . ثم قال : أو ليس كنا نقرأ : الولد للفراش وللعاهر الحجر . فيما فقدنا من كتاب الله؟ فقال أبي : بلى .

وأخرج أبو عبيد وابن الضريس وابن الأنباري عن المسور بن مخرمة قال : قال عمر لعبد الرحمن بن عوف : ألم تجد فيما أنزل علينا : أن جاهدوا كما جاهدتم أول مرة . فإنا لا نجدها؟ قال : أسقطت فيما أسقط من القرآن .

فقط عائشه آنرا خوانده و از آن خبر داشته ؟! درزمان پيامبر (ص) هم آياتش خوانده ميشده !

اگر زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسخ شده، ‌بايد شما اقامه دليل كنيد؛ و اگر بعد از زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسخ شده،‌ اين همان تحريف قرآن است؛ تحريف كه شاخ و دم ندارد. اين جوابي است كه آقاي خوئي (رضوان الله تعالي عليه) در البيان داده است.

شما هم مي گوئيد قرائت اينها نسخ شده، ولي حكمش مانده؛ شما چند نمونه از اين آياتي كه قرائتش نسخ شده، ولي حكمش مانده، براي ما قرائت كنيد .

بقول علامه در الميزان :سخن از منسوخ التلاوه كردن از اثبات تحريف قرآن شنيع تر و رسواتر است !

اگر شما هم همان حديث را سند قرار دهيد، و بگوييد خدا از يادها برده مى پرسيم از ياد بردن خدا چه معنا دارد؟ و مقصود از نسخ تلاوت چه مى تواند باشد؟ آيا نسخ تلاوت بخاطر اين بوده كه عمل به آن آيات منسوخ شده ؟ پس چرا آيات منسوخه ديگرى كه هم اكنون در قرآن كريم است منسوخ التلاوه نشد؟
و تاكنون در قرآن كريم باقى مانده ؟ ! مانند آيه صدقه و آيه نكاح زانيه و زانى ، و آيه عده و غير آن ؟ و جالب اينجاست كه آقايان آيات منسوخ التلاوه را دو قسم مى كنند، يكى آنها كه هم تلاوتش نسخ شده و هم عمل به آن ، و قسم ديگر آن آياتى كه تنها تلاوتش نسخ شده است مانند آيه رجم .
و يا بخاطر اين بوده كه واجد صفات كلام خدايى نبوده و بدين جهت خداوند خط بطلان بر آنها كشيده ، و از يادهايشان برده است . اگر چنين بود پس در حقيقت جزو كلام خدا و كتاب عزيز كه ( لاياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه ) نبوده ، منزه از اختلاف نبود، قول فصل و هادى به سوى حق و به سوى صراط مستقيم ، و معجزه اى كه بتوان با آن تحدى نمود و ... نبوده . و كوتاه سخن بگو قرآن نبوده ، زيرا خداى تعالى قرآن را به صفاتى معرفى نموده است كه آن را نازل شده از لوح محفوظ، و نيز آن را كتاب عزيزى خوانده كه در عصر نزولش و در اعصار بعد تا قيام قيامت باطل در آن راه ندارد، و آن را قول فصل ، هدايت ، نور، فرقان ميان حق و باطل ، معجزه و ... ناميده است . آيا با چنين معرفى باز هم مى توانيم بگوييم اين آياتى كه قرآن را معرفى مى كند مخصوص به پاره اى از قرآن بوده كه هم اكنون در دست ما است ، و تنها اين باقيمانده از يادها نمى رود، و منسوخ التلاوه و دستخوش بطلان نمى شود؟ آيا تنها اين باقيمانده است كه قول فصل ، هدايت ، نورفرقان ، و معجزه جاودانه است ؟انتهي كلام علامه في الميزان

بنابراين همانطور كه قبلا گفتيم اصل و مبناي ما تواتر است حال چه آيه باشد چه حديث ، و حديث متواتر كه سنت است ميتواند ناسخ قرآن باشد .

سلام اولا مراد از "ننسها "در آیه فوق چیست؟ ثانیا آیا نسخ تلاوت مختص اهل سنت است یا شیعه هم به آن اعتقاد دارد؟

[=arial]

نقل قول:
[=arial][=arial]سلام اولا مراد از "ننسها "در آیه فوق چیست؟ ثانیا آیا نسخ تلاوت مختص اهل سنت است یا شیعه هم به آن اعتقاد دارد؟

[=arial][=arial]با سلام

[=arial][=arial]مَا نَنسَخ[=arial][=arial]ْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (- بقره-106)


[=arial][=arial]هر (حكم و) آيه اى را نسخ كنيم ويا (نزول ) آنرا به تاخير اندازيم ، بهتر از آن ، يا همانند آنرا مى آوريم ، آيا نمى دانى كه خدا بر هر چيزى قادر است ؟
[=arial][=arial]نكته ها:
[=arial][=arial]o كلمه ((ننسها)) از مصدر ((انساء)) به معناى تاءخير انداختن يا حذف كردن است . بدين معنا كه نزول آيه به تاءخير افتد و پس از مدّتى نازل شود.

[=arial]

[=arial][=arial]جمله (ننسخ ) اشاره به نسخ در كوتاه مدت است و جمله ننسها نسخ در دراز مدت (دقت كنيد).

[=arial][=arial]شیخ طائفه شیعه طوسی در تبیانش آورده : وقال قوم: إن ذلك [=arial]منسوخ التلاوة[=arial] دون الحكم. وروي عن علي (ع) ان المحصن يجلد مئة بالقرآن، ثم يرجم بالسنة. وانه امر بذلك.[=arial]طبق روايتي، زني به نام شراحه هَمْداني مرتكب فحشاء شد. حضرت اميرمؤمنان(عليه‌السلام) او را در روز پنجشنبه تازيانه زد و در روز جمعه سنگسار كرد؛ آنگاه فرمود كه من اين زن را به دستور قرآن تازيانه زدم و به دستور سنت پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم او را سنگسار كردم
[=arial]


[=arial][=arial]و مانند حكم زنان بدكاره كه فرموده : (فامسكو هن فى البيوت ، حتى يتوفيهن الموت اءو يجعل اللّه لهن سبيلا)، (ايشان را در خانه ها حبس كنيد تا مرگشان برسد و يا خدا راهى برايشان معين كند)، كه باز بوضوح مى فهماند حكم حبس موقتى است و همينطور هم شد و آيه شريفه با آيه تازيانه زدن بزناكاران نسخ گرديد، پس جمله : (حتى ياءتى اللّه بامره ) در آيه اول و جمله (او يجعل اللّه لهن سبيلا) در آيه دوم خالى از اين اشعار نيستند كه حكم آيه موقتى است و بزودى دستخوش نسخ خواهند شد.
[=arial]

[=arial][=arial]البته بعضى از قاريان جمله مورد بحث را با فتحه نون و با همزه خوانده اند كه بنابراين قرائت كلمه مورد بحث از ماده (ن - سين - ء ) گرفته شده ، و (نسى ء) به معناى تاءخير انداختن است و معناى آيه بنابراين قرائت چنين مى شود: كه ما هيچ آيتى را با از بين بردن نسخش نمى كنيم و با تاءخير اظهار آن ، عقبش نمى اندازيم ، مگر آنكه آيتى بهتر از آن يا مانند آن مى آوريم و تصرف الهى با تقديم و تاءخير در آيات خود باعث فوت كمال و يا فوت مصلحتى نمى شود.
[=arial]


[=arial][=arial]و خلاصه معناى ما ننسخ من آية اين است كه آيه را از كار بيندازيم ، نه اينكه تلاوتش را نسخ كنيم ، و اين چنين نسخ در آيات قرآنى هست ، وخود قرآن هم میفرماید : [=arial]وَإِذَا [=arial]بَدَّلْنَا آيَة[=arial]ً مَّكَانَ آيَةٍ ، یعنی ناسخ باید در قرآن یا سنت باشد .[=arial] ومنسوخ التلاوه همان تحریف قرآن است زیرا چطور قرآنی که در لوح محفوظ بود ناگهان ناقص میشود ؟!

[=arial][=arial]واگر اشکال شود پس با احادیث سنی وشیعه مثل : [=arial]عن عبدالله بن سنان قال : قال أبوعبدالله عليه السلام : الرجم في القرآن قوله
[=arial][=arial]تعالى [=arial]الشيخ والشيخة[=arial] فارجموهما البتة فانها قضيا الشهوة .چه میکنید ؟ قبلا جواب گفتیم که در صدر اسلام معنی قرآن شامل وحی معجز وتفسیر آن بود مثلا قرآن امام علی (ع) مشتمل بر وحی معجز وتفسیر ومقصود امام از جمله : الرجم في القرآن[=arial] : یعنی در همین سنت و مویدش هم احادیثی است که امام فرمود به سنت رجم میکنم وبه قرآن شلاق میزنم . ضمن اینکه به تورات و انجیل هم قرآن میگفتند .

[=arial][=arial]البته بعضی از اهل سنت برای فرار از تحریف ، معنی ننسها را به معنی فراموشاندن در قلوب همه مسلمین گرفته اند وآنرا معجزه ! در حالیکه چطور ممکن است از قلوب صدها هزار مسلمان پاک شود و در همانزمان از مصاحف هزاران صحابه نیز محو گردد ؟؟!!!
[=arial]

[=arial][=arial]311 - [=arial]قال الامام عليه السلام: قال محمد بن علي بن موسى الرضا عليهم السلام:([=arial]ما ننسخ[=arial] من آية) بأن نرفع حكمها(أو ننسها) بأن نرفع رسمها، ونزيل عن القلوب حفظها وعن قلبك يا محمد كما قال الله تعالى(سنقرئك فلا تنسى إلا ماشاء الله)(1) أن ينسيك فرفع ذكره عن قلبك.
[=arial][=arial](نأت بخير منها) يعني بخير لكم، فهذه(2) الثانية أعظم لثوابكم، وأجل لصلاحكم من الآية الاولى المنسوخة(أو مثلها) من الصلاح لكم، أي إنا لا ننسخ ولا نبدل إلا وغرضنا في ذلك مصالحكم.
[=arial][=arial]ثم قال: يا محمد(ألم تعلم أن الله على كل شئ قدير) فانه قدير يقدر على النسخ وغيره. تفسير امام عسكري ع


[=arial][=arial]77 -[=arial] عن محمد بن مسلم عن ابى جعفر عليه السلام في قوله : " [=arial]ما ننسخ[=arial] من آية او
[=arial][=arial]ننسها نأت بخير منها او مثلها " قال : الناسخ ما حول وما ينسيها : مثل الغيب
[=arial][=arial]الذى لم يكن بعد كقوله " يمحو الله ما يشاء ويثبت وعنده ام الكتاب " قال : فيفعل
[=arial][=arial]الله ما يشاء ويحول ما يشاء مثل قوم يونس اذا بدا له فرحمهم ، ومثل قوله " فتول
[=arial][=arial]عنهم فما أنت بملوم " قال أدركتهم رحمته . عياشي


[=arial][=arial]وقوله ([=arial]ما ننسخ[=arial] من آية او ننسها نات بخير منها او مثلها) فقوله ننسها اي نتركها ونترك حكمها فسمى الترك بالنسيان في هذه الآية وقوله " او مثلها " فهي زيادة انما نزل " نات بخير مثلها " قمي
[=arial]


[=arial][=arial]يهود كه نسخ را جايز نمى دانستند مى گفتند: اگر چيزى مصلحت دارد، ديگر لغو آن بى معناست و نبايد آن را ناديده گرفت. آنها اعتقاد به جواز نسخ را به عنوان يك ايراد براى مسلمانان مطرح مى كردند. خداوند در اين آيه در مقام پاسخگويى آنان است و به آنها پاسخ مى دهد كه با نسخ يك حكم مصلحتى از بين نمى رود بلكه حكم ديگرى جايگزين آن مى گردد كه مصلحت آن بيشتر از حكم اولى ويا مانند آن است و اساساً مصالح و مفاسد قابل تغيير هستند ممكن است چيزى در زمانى مصلحت داشته باشد و در زمانى مصلحت نداشته باشد كه در اين صورت بايد نسخ شود و حكم جديدى كه يا مصلحت بيشترى دارد و يا لااقل به اندازه حكم قبلى مصلحت دارد، جايگزين آن گردد.
[=arial]


[=arial]
[=arial][=arial]خلاصه اینکه با حوادثی که در صدر اسلام رخ داد وشرکا ومترجمین قرآن بدست حزب نفاق ، خانه نشین وشهید شدند اینهمه اختلاف و تفاسیر وانحراف در دین اسلام بوجود آمد اما برای کشف حقیقت باید لایه های رسوبی تاریخ را بدقت تحلیل کرد . در مورد تحریف قرآن قبلا مفصل بحث کردیم و شیعه از پس موضوع تحریف برآمده اما این اهل سنت هستند که باید مشکل لا ینحل وخطرناک آیه رضاع کبیرو ... را حل کنند تا جلوی تعدی وخدشه به ساحت قرآن مجید گرفته شود .

اولش که وارد تاپیک شدم فکر کردم تاپیک آموزش بررسی رجاله.یعنی آموزش میدن که چطوری رجال رو بررسی کنیم.این از این.
دوم اینکه عنوان تاپیک چه ربطی داشت به بحث ناسخ و منسوخ؟:Gig:

آیا شیعه قائل به نسخ تلاوت نیست؟ تفسير مجمع البيان - الشيخ الطبرسي - ج 1 - ص 338 ومنها ما يرتفع اللفظ ، ويثبت الحكم ، كآية الرجم ، فقد قيل : إنها كانت منزلة ، فرفع لفظها . وقد جاءت أخبار كثيرة بأن أشياء كانت في القرآن ، فنسخ تلاوته التبيان في تفسير القرآن - الشيخ الطوسي - ج 1 - ص 13 الثالث - ما نسخ لفظه وحكمه ، وذلك نحو ما رواه المخالفون من عائشة : أنه كان فيما أنزل الله ان عشر رضعات تحرمن ، ونسخ ذلك بخمس عشرة فنسخت التلاوة والحكم التفسير الصافي - الفيض الكاشاني - ج 1 - ص 178 ( 106 ) ما ننسخ من آية بأن نرفع حكمها ، وقرأ بعضهم النون وكسر السين أو ننسها بأن نرفع رسمها ونبلي عن القلوب حفظها وعن قلبك يا محمد

vivaziba;402687 نوشت:
آیا شیعه قائل به نسخ تلاوت نیست؟ تفسير مجمع البيان - الشيخ الطبرسي - ج 1 - ص 338 ومنها ما يرتفع اللفظ ، ويثبت الحكم ، كآية الرجم ، فقد قيل : إنها كانت منزلة ، فرفع لفظها . وقد جاءت أخبار كثيرة بأن أشياء كانت في القرآن ، فنسخ تلاوته التبيان في تفسير القرآن - الشيخ الطوسي - ج 1 - ص 13 الثالث - ما نسخ لفظه وحكمه ، وذلك نحو ما رواه المخالفون من عائشة : أنه كان فيما أنزل الله ان عشر رضعات تحرمن ، ونسخ ذلك بخمس عشرة فنسخت التلاوة والحكم التفسير الصافي - الفيض الكاشاني - ج 1 - ص 178 ( 106 ) ما ننسخ من آية بأن نرفع حكمها ، وقرأ بعضهم النون وكسر السين أو ننسها بأن نرفع رسمها ونبلي عن القلوب حفظها وعن قلبك يا محمد

با سلام

اولا منظور از شیعه چه کسانی هستند ؟! قبلا گفتیم که کاری با افراد نداشته باشید شاید ایشان خطایی هم کرده باشند .

ثانیا شیخ طوسی رحمه الله اقوال صحابه وتابعین را آورده و چنانکه دیدیم گفته بود :
وقال قوم: إن ذلك [=arial]منسوخ التلاوة[=arial] دون الحكم.

وقال قوم یعنی سخنی بصورت ارسال از اهل سنت آورده است .

ثالثا ایشان در تبیانش آورده که :

واختلفوا في كيفية النسخ على أربعة اوجه: - قال قوم: يجوز نسخ الحكم والتلاوة من غير افراد واحد منهما عن الآخر.- وقال آخرون: يجوز نسخ الحكم دون التلاوة.- وقال آخرون: يجوز نسخ القرآن من اللوح المحفوظ، كما ينسخ الكتاب من كتاب قبله.- وقالت فرقة رابعة: يجوز نسخ التلاوة وحدها، والحكم وحده، ونسخهما معا - وهو الصحيح - وقد دللنا على ذلك، وافسدنا سائر الاقسام في العدة في اصول الفقه.
وذلك ان سبيل النسخ سبيل سائر ما تعبد الله تعالى به، وشرعه على حسب ما يعلم من المصلحة فيه فاذا زال الوقت الذي تكون المصلحة مقرونة به، زال بزواله.

رابعا در معنی قرآن دقت نکردید ! آیه رجم که گفته اند منسوخ التلاوه و باقی الحکم است از قرآن معجز حذف نشده بلکه از ذیول قرآن یا همان تفسیر آن حدف شده است .

خامسا شیخ طبرسی هم در مجمع البیان آرای مختلف اصحاب وتابعین را می آورد و در آخر نتیجه میگیرد که :


والصحيح أن القرآن يجوز أن ينسخ بالسنة المقطوع عليها و معنى خير منها أي أصلح لنا منها في ديننا و أنفع لنا بأن نستحق به مزيد الثواب فأما إضافة ذلك إليه تعالى فصحيحة لأن السنة إنما هي بوحيه تعالى و أمره فإضافتها إليه كإضافة كلامه و آخر الآية إنما يدل على أنه قادر على أن ينسخ الآية بما هو أصلح و أنفع سواء كان ذلك بقرآن أو سنة و في هذه الآية دلالة على أن القرآن محدث و أنه غير الله تعالى لأن القديم لا يصح نسخه و لأنه أثبت له مثلا و الله سبحانه قادر عليه و ما كان داخلا تحت القدرة فهو فعل و الفعل لا يكون إلا محدثا .

بنابراین همچنانکه قبلا گفتیم اصل و مبنا تواتر است حال اگر احادیث متواتری بر نسخ تلاوت سراغ دارید بسم الله .

سلام فکر کنم دوستمون راست میگه مباحث تحریف باید در جای خودش بحث بشه.

اما یه سوال (که قبلا هم پرسیدم) حدیث "علی خیر البشر" معتبره ؟ {از نظر علمای اهل سنت}

vivaziba;404228 نوشت:
سلام فکر کنم دوستمون راست میگه مباحث تحریف باید در جای خودش بحث بشه.

اما یه سوال (که قبلا هم پرسیدم) حدیث "علی خیر البشر" معتبره ؟ {از نظر علمای اهل سنت}

با سلام

درصفحه 3 ثابت كرديم كه اين حديث از نظر مباني رجال عامه صحيح السند است اما چون با عقايد ايشان مخالف است بنابراين سعي در تضعيف متن آن دارند .

احاديث زيادي چنين سرنوشتي دارند مثل جناب ابن كثير دمشقي كه شاگرد ابن تيميه است در ذيل آيه وآت ذالقربي حقه : ميگويد كه با سند صحيح آمده كه :

وَقَالَ الْحَافِظ أَبُو بَكْر الْبَزَّار حَدَّثَنَا عَبَّاد عَنْ يَعْقُوب حَدَّثَنَا أَبُو يَحْيَى التَّيْمِيّ حَدَّثَنَا فُضَيْل بْن مَرْزُوق عَنْ عَطِيَّة عَنْ أَبِي سَعِيد قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ " وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقّه " دَعَا رَسُول اللَّه صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَاطِمَة فَأَعْطَاهَا فَدَك ثُمَّ قَالَ لَا نَعْلَم حَدَّثَ بِهِ عَنْ فُضَيْل بْن مَرْزُوق إِلَّا أَبُو يَحْيَى التَّيْمِيّ وَحُمَيْد بْن حَمَّاد بْن الْخَوَّار وَهَذَا الْحَدِيث مُشْكِل ! لَوْ صَحَّ إِسْنَاده لِأَنَّ الْآيَة مَكِّيَّة وَفَدَك إِنَّمَا فُتِحَتْ مَعَ خَيْبَر سَنَة سَبْع مِنْ الْهِجْرَة فَكَيْف يَلْتَئِم هَذَا مَعَ هَذَا ؟ فَهُوَ إِذًا حَدِيث مُنْكَر الْأَشْبَه أَنَّهُ مِنْ وَضْع الرَّافِضَة وَاَللَّه أَعْلَم .

چرا مشكل است ؟! چون خلافت ابوبكر وعمر را با مخالفت با امر الله تعالي و غصب فدك را باطل ميكند !

ويا در مورد حديث صحيح طير مشوي نيز چون با عقيده اش مخالف است در آخرش ميگويد در قلب نسبت به آن شائبه اي وجود دارد !!!!!

في قلوبهم مرض ....

خب ،بسیاری از علما در مقابل این حدیث موضع گرفته اند، آیا تنها اشکال آنها "منکر" بودن حدیث است؟

vivaziba;406062 نوشت:
خب ،بسیاری از علما در مقابل این حدیث موضع گرفته اند، آیا تنها اشکال آنها "منکر" بودن حدیث است؟

سلام با تشكر از شما برادر اهل سنت
برادر قبلا اين را به لحاظر رجالي و دلالي به شما پاسخ گفته بودم
ثانيا روايت منكر نمي شود بلكه اين روات هست كه مقام منكر الحديث بودن بر او نصب مي شود ضمن اينكه علما هم تصريح داشته اند هر منكر الحديثي ضعبف نيست من جمله ذهبي و عسقلاني گفته اند ما كل من روي المناكير يضعّف هر منكري ضعيف نيست كه اگر بخواهيم هر منكري را در بخش ضعفا بياورند هيچ روايتي هم سالم نخواند ماند و مصونيت از بطلان نخواهد داشت
ثالثا اين روايت تعدد طرق دارد و روايت با تعدد طرق به نقل از ابن تيميه حتي اگر روات فاسق و فاجر هم باشند باز هم ديگر را تقويت مي كنند

يك سوال ساده

آيا انكار رسول كفر هست يا خير؟
اگر بگويم نه كه دروغ گفتيم زيرا پيغمبر رسول خدا و انكار رسول كفر به خدا زيرا محمد رسول الله هست طبق ايه 29 سوره فتح و حال انكه انكار رسول ص اثبات شد كفر است در واقع انكار مولا علي ع هم انكار رسول است زيرا رسول الله فرمودند:
علي مني و انا من علي و هم چنين قران مولا را نفس پيغمبر مي داند انفسنا انفسكم، كسي كه نفس و جاان رسول بايد يعني مقام هاي رسول نيز در او مترتب مي شود به جز نبوت لاكن انكار مولا انكار رسول است و انكار رسول الله ص هم انكار خداست و كفر او محرز مي شود و به همين جهت است كه پيغمبر فرمودند من سب عليا فقد سبني، من سبني فقد سب الله، من فاروق عليا فقد فاروقني، من حارب عليا فقد حاربني در نتيجه انكار مولا مي شود انكار رسول كه اين هم كفر است و حتي ما اگر ان روايت را هم تضعيف كنيم اين بحث دلالي را نمي توانيم منكر شويم

تذكر: از اينكه كساني به خواهد روايت خير البشر را منكر شوند يك امريست بديهي زيرا اگر منكر اين حديث نشوند بايد دست از اعتقادات پوشالي خود بردارند

آیا واقعا حدیثی منکر وجود ندارد؟

پست جمع بندی
پرسش:
سلام و عرض ادب
لطفا تمام راویان حدیث زیر را همراه با توضیح مرحله به مرحله ، بررسی رجالی فرمائید:«وعنه ، عن إسماعيل بن عياش ، عن الأعمش ، عن أبي وائل، عن حذيفة قال : سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وذكر المهدي فقال :إنه يبايع بين الركن والمقام ، اسمه أحمد و عبد الله والمهدي ، فهذه أسماؤه ثلاثتها)


پاسخ:
با سلام بر شما کاربر گرامی

  1. إسماعيل بن عياش: إسماعيل بن عياش: النصري، من أصحاب الصادق ع، رجال الشيخ (باب همزه،ص159) كذا في النسخة المطبوعة، و كتب الرجال كلها خالية منه.
  2. عن الأعمش:سلیمان بن مهران اعمش؛امامی، ثقه،علی التحقیق طبقه: امام صادق(ع)که 251 روایت از امام صادق (ع)نقل کرده است، و4 روایت از شقیق بن مهران
    لقب: الاعمش ،الاسدی مولاهم،الکوفی.
    کنیه: ابو محمد

  3. عن أبي وائل : شقیق بن سلمة ابووائل الاسدی؛ کنیه:ابووداک
    طبقه:امیر المومنین(ع(
    از پیامبر وحذیفةبن یمان نقل روایت کرده است.
    سلیمان بن مهران اعمش چهار روایت از او نقل کرده است.

  4. عن حذيفة :حذیفه بن یمان؛امامی،ثقه،جلیل وکان رکنا طبقه:النبی(ص)-امیر المومنین(ع(
    لقب: العبسی
    کنیه:ابو عبدالله
    وفات:35،مات بالمدائن بعد بیعة امیر المومنین باربعین یوماً(رجال طوسی،رجال کشی(


نکته قابل ذکر این که در کتاب الغيبة (للطوسي) صفحه: 470 روایت با این سند مطرح شده است که علاوه بر افراد نامبرده در روایت مطرح شده نام «فضل بن شاذان »نیز آمده که ذیلا معرفی می گردد:الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَيَّاشٍ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ أَبِي وَائِلٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ‏ وَ ذَكَرَ الْمَهْدِيَّ إِنَّهُ يُبَايَعُ‏ بَيْنَ‏ الرُّكْنِ‏ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ الْمَهْدِيُّ فَهَذِهِ أَسْمَاؤُهُ ثَلَاثَتُهَا
اسم : الفضل بن شاذان النيسابوري‏
تقويم : إمامي،ثقةجليل‏
طبقة : الرضا عليه السلام(جش) - الجواد عليه السلام(جش) - الهادي عليه السلام(جخ) - العسكري عليه السلام(جخ(
لقب : النيسابوري(جخ،جش‏خ‏ل) النيشابوري(جش،جخ،ست) الأزدي(جش(
كنية : أبومحمد(جخ،جش،كش(
وفاة : 260،كان هذا التوقيع بعد موت الفضل بن شاذان بشهرين في سنة ستين و مائتين(كش(

-------------------------------------------------------
آدرس کل مطالب درایه النور می باشد.

موضوع قفل شده است