دوستان گرامی تووجه کنند که ایا به سوالات من جواب دادند یا خیر ؟قضاوت با شما چرا نام ابوبكر در قرآن نيامده؟
برادر در آیه 40 سوره توبه نام ابوبکر به قرینه آمده است.البته این آیه فضیلتی برای ابوبکر نیست و اگر هم نام او نیامده بود فکر نمیکنم دلیلی برای ردش بود.البته شاید بعضی آیات دیگه هم در مورد ایشان باشد.
اگر او [پیامبر] را یارى ندهید، [بدانید که] خداوند او را هنگامى که کافران آوارهاش ساختند، یارى داد، آنگاه که یکى از آن دو به هنگامى که در غار بودند به رفیقش [ابوبکر] گفت نگران مباش که خدا با ماست، آنگاه خداوند آرامش خویش را بر او نازل کرد و به سپاهیانى که نمىدیدیدشان یارى داد و [سرانجام] آرمان کافران را پست گردانید، و آرمان الهى است که والاست، و خداوند پیروزمند فرزانه است. إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُواْ ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُواْ السُّفْلَى وَکَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿۴۰﴾
سلام برادر.
از دیدگاه اهل سنت پیامبر جانشینی تعیین نفرموده است و این اصلا با معصومیت ایشان در تضاد نیست.
برادر گرامی چطور پیامبری که هنگام خروج از شهر (مثلا برای جنگ) برای مردمی که قرآن را هم در اختیار داشتند والی تعیین میکردند, اما هنگام مرگ امت خود را بدون جانشین رها کردند؟
برادر من.
اما در مورد حضرت ابوبکر فرمودید، بهتر است تایپکی ایجاد کنید با عنوان "سیره ابوبکر در زمان پیامبر" انشالله در آنجا به شما ثابت خواهم کرد در زمانی که امیرالمومنین حضرت علی رض نوجوانی 10-15 ساله بوده است، بزرگترین کسی که با جان و مال و ناموس و قوایش پشت پیامبر و اسلام ایستاد حضرت ابوبکر صدیق رض بوده است.
آیا سن کم علی علیه السلام یک نقص از نظر شماست؟
در دعوت عشیره اقربین همین علی علیه السلام با سن کم در حالی که ابوبکر حضور داشت تنها تصدیق کننده پیامبر نبود؟
برادر در آیه 40 سوره توبه نام ابوبکر به قرینه آمده است.البته این آیه فضیلتی برای ابوبکر نیست و اگر هم نام او نیامده بود فکر نمیکنم دلیلی برای ردش بود.البته شاید بعضی آیات دیگه هم در مورد ایشان باشد.
اول آنکه هیچ یک از آیات قرآن کریم نه در شان حضرت ابوبکر است و نه عم و نه عثمان و نه علی
دوستان گرامی تووجه کنند که ایا به سوالات من جواب دادند یا خیر ؟قضاوت با شما چرا نام ابوبكر در قرآن نيامده؟
مگر قرآن کتاب خاطرات حضرت ابوبکر است که حتما باید نام و داستان های ایشان در آن باشد؟؟؟
مگر حضرت ابوبکر رض جانشین الهی است که نامش در قرآن باشد؟؟؟
برادر گرامی چطور پیامبری که هنگام خروج از شهر (مثلا برای جنگ) برای مردمی که قرآن را هم در اختیار داشتند والی تعیین میکردند, اما هنگام مرگ امت خود را بدون جانشین رها کردند؟
در هنگام خروج از شهر برای جنگ ها وقتی شخصی جانشین موقت می شد تمام مسئولیت درستی و یا بدی امور ایشان به عهده پیامبر بود. اگر جانشین خطائی می کرد پیامبر پس از بازگشت حساب ایشان را بررسی و قضاوت می کرد. اما سوال اینجاست، اگر این جانشین باید بدون خطا می بود و جانشین باید معصوم می بود، چرا همیشه حضرت علی رض جانشین پیامبر در شهر نبودند؟؟؟ چرا کسانی دیگر به جای ایشان جانشین می شدند؟ افضل تر بودند؟؟؟
و صد البته همچنان سوال پیش می آید که آیا تعیین جانشین برای بعد از وفات پیامبر صحیح است؟؟؟
و پاسخ:
بله، ایشان پایه دموکراسی را بنا نهادند تا مردم خود از میان خود جانشین بیابند.
چیزی که امروزه به سبک مدرن در تمام دنیا برای اجرایش جنگ و دعواست!!!
آیا سن کم علی علیه السلام یک نقص از نظر شماست؟ در دعوت عشیره اقربین همین علی علیه السلام با سن کم در حالی که ابوبکر حضور داشت تنها تصدیق کننده پیامبر نبود؟
اولا هرگز حرف از سن کم و نقص امیرالمومنین حضرت علی رض نیست.
دوما همه قبول دارند که با پول و پشتبانی مادی و معنوی حضرت ابوبکر و عثمان رض اسلام در ابتدا رشد نمود. چه بسیار برده هایی که حضرت ابوبکر برای رضای الله نمی خردیدند و آنان را آزاد نمی ساختند.
سوما که دعوت عشیره اقربین را فقط شیعه قبول دارد و از نظر اهل سنت چنین نیست که در آن دعوت شیعه ادعا دارد!!!
چهارما از نظر اسلام در آن سن و سال بر حضرت علی رض تکلیفی شرعی نبوده است اما بر حضرت ابوبکر با توجه به سنشان تکلیف واجب شرعی بوده است.
مگر قرآن کتاب خاطرات حضرت ابوبکر است که حتما باید نام و داستان های ایشان در آن باشد؟؟؟ مگر حضرت ابوبکر رض جانشین الهی است که نامش در قرآن باشد؟؟؟
وقتي دشمنان بيايند نبودن نام علي را در قرآن طرح مسئله كنند خوب اهل تشيع هم از ما مي پرسند چرا نام ابوبكر در قرآن نيست
اين همان چيزي هست كه شما مي خواهيد
[/size]صاحب تلك الحكايات المنكرة. لسان المیزان ج 7 ص 251
راوی بعدی محمد بن سهل: 3760 - محمد بن سهل: عن مكحول: مجهول. دیوان الضعفا ج 1 ص 355 راوی بعدی ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ:
[/color][/color] قال ابن الجوزي في الموضوعات: كان يسرق الحديث. لسان الميزان ج 5 ص 216
233 - عبد العزيز بن عمرو: عن جرير بن عبد الحميد فيه جهالة، وحديثه موضوع. ذیل دیوان الضعفا ج 1 ص 44 بررسی ها ادامه دارد... [/size]
با سلام شما ایراد گرفتید چرا نام مبارک حضرت علی ع در قران نیست همیشه وصف بالاتر از بیان میباشد مثل ایه انما ولیکم الله و رسوله والذین امنو الذین یقیمون الصلوة ویوتون الزکوة و هم راکعون2 دین کجا با مال و اموال عمر و ابی بکر رشد کرده با ثروت حضرت خدیجه س رشد و تکامل پیدا کرد 3 اهل سنت ما نفهمیدیم صحیح بخاری هست شمایید کی هست بروید همان صحیح هایتان را مطالعه کنید بعد حرف بزنید دعوت اولیه پیامبر را که همه قبول دارند شما قبول ندارید4 زمانی که پیامبر بیرون میرفت که والی انتخاب میکرد علی هم با ایشان بود وگرنه ایشان را انتخاب میکرد5 مگر هر کس بالفرض ایه ای در وصفش بیاید حکم معصومیت و خلافت و هر کار که دلش خواست میباشد
خداوند در قرآن كريم ميفرمايند : ( واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرّقوا ) آل عمران : 103 به ريسمان خدا چنگبزنيد و متفرق نشويد . قال الإمام جعفر الصّادق(عليه السلام): نحن حبل الله الذي قال : (واعتصموا بحبل الله ..) . ما ريسمان خدا هستيم كه فرمود : ( به ريسمان خدا چنگ بزنيد ...)
اسعاف الراغبين : 109
جواهر العقدين : 2/96 و 126
رشفة الصادي : 24
شواهد التنزيل : 1/130 – 131 الصواعق المحرقة : 90
الكشف والبيان : 2/ورقه 17
مفتاح النجا : ورقه 7
نور الابصار : 112
ينابيع المودة : 132 و 327 و 356
اما سند دیگر شما کتاب الصواعق المحرقة
اگر به ابتدای متن دقت کنیم ابن حجر نوشت است: أخرج الثعلبي في تفسيرها عن جعفر الصادق رضي الله..... یعنی نظر شخصی ایشان نیست و در ضمن ایشان هیچ گونه سند رویاتی را درج نکرده اند تا ما بتوانیم آن را بررسی کنیم.
بررسی روایت در شواهد التنزیل: ٨٧١ - ﺃﺧﺒﺮﻧﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺼﻮﻓﻲ ﻗﺎﻝ: ﺃﺧﺒﺮﻧﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺃﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ، ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﻳﺤﻴﻰ ﺑﻦ ﺃﺣﻤﺪ ﺍﻟﺠﻠﻮﺩﻱ ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻬﻞ ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ، ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﺎ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻦ، ﻗﺎﻝ ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻳﺤﻴﻰ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﺮﺑﻌﻲ ﻋﻦ ﺃﺑﺎﻥ ﺑﻦ ﺗﻐﻠﺐ: ﻋﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺎﻝ ﻧﺤﻦ ﺣﺒﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺬﻱ ﻗﺎﻝ ﺍﻟﻠﻪ: )ﻭﺍﻋﺘﺼﻤﻮﺍ ﺑﺤﺒﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺟﻤﻴﻌﺎ( ﺍﻵﻳﺔ ﻓﺎﻟﻤﺴﺘﻤﺴﻚ ﺑﻮﻻﻳﺔ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺃﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺍﻟﻤﺴﺘﻤﺴﻚ ﺑﺎﻟﺒﺮ ]ﻛﺬﺍ[ ﻓﻤﻦ ﺗﻤﺴﻚ ﺑﻪ ﻛﺎﻥ ﻣﺆﻣﻨﺎ، ﻭﻣﻦ ﺗﺮﻛﻪ ﻛﺎﻥ ﺧﺎﺭﺟﺎ ﻣﻦ ﺍﻻﻳﻤﺎﻥ. بررسی سندی: محمد بن عبد الله الصوفی: 7015 - محمد بن عبد الله بن عبد العزيز بن شاذان أبو بكر الرازي الصوفي. صاحب تلك الحكايات المنكرة. لسان المیزان ج 7 ص 251 راوی بعدی محمد بن سهل: 3760 - محمد بن سهل: عن مكحول: مجهول. دیوان الضعفا ج 1 ص 355 راوی بعدی ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ: 4830 - عبد العزيز بن عمرو. عن جرير بن عبد الحميد. فيه جهالة والخبر باطل فهو الآفة فيه، انتهى. قال ابن الجوزي في الموضوعات: كان يسرق الحديث. لسان الميزان ج 5 ص 216 233 - عبد العزيز بن عمرو: عن جرير بن عبد الحميد فيه جهالة، وحديثه موضوع. ذیل دیوان الضعفا ج 1 ص 44
اما سند دیگر شما کتاب الصواعق المحرقة اگر به ابتدای متن دقت کنیم ابن حجر نوشت است: أخرج الثعلبي في تفسيرها عن جعفر الصادق رضي الله..... یعنی نظر شخصی ایشان نیست و در ضمن ایشان هیچ گونه سند رویاتی را درج نکرده اند تا ما بتوانیم آن را بررسی کنیم.
با توجه به اینکه حقیر احتمالا تا پایان تعطیلات امکان پاسخگو یی را ندارم این پست موقتا بسته می باشد. ان شاء الله بعد از این تاریخ در خدمت دوستان خواهیم بود.
شما که بلد هستید و درس خوانده هستید لطفا بگوئید. بر طبق کدام متن از کتب علمای طراز اول اهل سنت می گوئید یک روایت اگر در تمام طرق خود راویانی ضعیف داشته باشد باز هم صحیح می شود؟؟؟
لطفا مستند پاسخ دهید.
با سلام و عرض ادب دوست گرامی با عرض پوزش چند نکته خدمت شما عرض می شود: الف) جنابعالی معنای «طریق» را ظاهرا نمی دانید. «الطریق هو ما ينتهي إليه السند من الكلام» توضیح: اگر روایتی را عده ای از راویان از معصوم مباشرتا شنیده باشند و آنرا نقل نمایند، ودر طبقات بعدی راویان دیگر این روایت را از مشایخ خود نقل نمایند به هر کدام از این سندها که به صحابی یا تابعی ختم می گردد طریق روایت گفته می شود. مثلا در روایت(سفینه نوح) این روایت را صحابی ای همچون ابوذر و ابن عباس و ابو سعید خدری و...نقل نموده اند حدثنا الحسين بن أحمد بن منصور سجادة البغدادي حدثنا عبد الله بن داهر الرازي حدثنا عبد الله بن عبد القدوس عن الأعمش عن أبي إسحاق عن حنش بن المعتمر أنه سمع أبا ذر الغفاري يقول سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول : مثل أهل بيتي فيكم كمثل سفينة نوح من ركبها نجا ومن تخلف عنها هلك. که سند این روایت با این راویان تا ابن عباس یک طریق محسوب می شود.
ب) تعریف روایت صحیح طبق تعریف ابن حجر در نزهة چنین است:«خبر الاحاد بنقل عدل، تام الضبط، متصل السند، غیر معلل، ولا شاذ، هو الصحیح لذاته»؛ لذا اگر یکی از این اوصاف مخدوش شود روایت صحیح لذاته نخواهد بود؛خبر صحیح از جهتی خود بر هفت قسم می باشد و از جهتی خبر صحیح به خبر صحیح لذاته و لغیره تقسیم می گردد، و باز در بین روایات صحیح برخی از طرق با عنوان اصح الاسانیدذکر شده اند؛ و بعد از درجه صحیح لغیره حسن لذاته و حسن لغیره داریم که مقسم این تقسیمات خبر مقبول خواد بود در مقابل خبر مردود؛ که البته ممکن است روایتی دارای ضعف سند باشد و فی نفسه داخل این مقسم واقع نشود اما عرضا و با متابعات و شواهد ضعف آن جبران گردد، که تفصیل آن در کتب مربوطه همچون نزهة النظر؛ تالیف ابن حجر آمده است.
[quote=هدایت شده;327547]این چیزهایی که می گوئید را کامل تر از این بنده یاد دارم. دوست شما روایتی را اورده که دارای اشکالاتی بود. اول آنکه در روایت اول عیاشی بدون واسطه در امام صادق نقل حدیث می کند. خوب همانگونه که همگان می دانند امام جعفر صادق متولد سال 83 هجری هستند و ابونصر محمد بن مسعود عیاشی در زمان امام 12 شیعه بوده است!!! خوب این فاصله چندین ساله چگونه توجیه می شود؟؟؟ چگونه عیاشی 200 سال بعد از وفات امام جعفر صادق حدیثی را از ایشان شنیده است؟؟؟ [/quote]
اولا: ظاهرا شما با بدیهی ترین امور در امر روایت آشنایی ندارید؟! روایتی را که نقل نمودید دارای سلسله سند است و در انتهای سند عیاشی واقع شده که وی روایت را با پنج واسطه از امام باقر علیه السلام نقل نموده که راوی مباشر در این روایت ابو بصیر است.
«أبو النضر العياشي قال: حدثنا حمدان بن أحمد القلانسي قال: حدثنا محمد بن خالد الطيالسي، عن سيف بن عميرة عن إسحاق بن عمار عن أبي بصير، عن أبي جعفر، أنه سأله عن قول الله تعالى:اَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قال: نزلت في علي بن أبي طالب».
ثانیا: کسی در اولی الامر بودن امیر المومنین علیه السلام شکی ندارد، شک در اولی الامر بودن غیر اهل بیت علیهم السلام است؛ که این امر احتیاج به دلیل دارد و دلیل عقلی و شرعی ای در این میان وجود ندارد.
برادر در آیه 40 سوره توبه نام ابوبکر به قرینه آمده است.البته این آیه فضیلتی برای ابوبکر نیست و اگر هم نام او نیامده بود فکر نمیکنم دلیلی برای ردش بود.البته شاید بعضی آیات دیگه هم در مورد ایشان باشد.
اگر او [پیامبر] را یارى ندهید، [بدانید که] خداوند او را هنگامى که کافران آوارهاش ساختند، یارى داد، آنگاه که یکى از آن دو به هنگامى که در غار بودند به رفیقش [ابوبکر] گفت نگران مباش که خدا با ماست، آنگاه خداوند آرامش خویش را بر او نازل کرد و به سپاهیانى که نمىدیدیدشان یارى داد و [سرانجام] آرمان کافران را پست گردانید، و آرمان الهى است که والاست، و خداوند پیروزمند فرزانه است.
إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُواْ ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُواْ السُّفْلَى وَکَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿۴۰﴾
برادر گرامی چطور پیامبری که هنگام خروج از شهر (مثلا برای جنگ) برای مردمی که قرآن را هم در اختیار داشتند والی تعیین میکردند, اما هنگام مرگ امت خود را بدون جانشین رها کردند؟
آیا سن کم علی علیه السلام یک نقص از نظر شماست؟
در دعوت عشیره اقربین همین علی علیه السلام با سن کم در حالی که ابوبکر حضور داشت تنها تصدیق کننده پیامبر نبود؟
اول آنکه هیچ یک از آیات قرآن کریم نه در شان حضرت ابوبکر است و نه عم و نه عثمان و نه علی
مگر قرآن کتاب خاطرات حضرت ابوبکر است که حتما باید نام و داستان های ایشان در آن باشد؟؟؟
مگر حضرت ابوبکر رض جانشین الهی است که نامش در قرآن باشد؟؟؟
در هنگام خروج از شهر برای جنگ ها وقتی شخصی جانشین موقت می شد تمام مسئولیت درستی و یا بدی امور ایشان به عهده پیامبر بود. اگر جانشین خطائی می کرد پیامبر پس از بازگشت حساب ایشان را بررسی و قضاوت می کرد.
اما سوال اینجاست، اگر این جانشین باید بدون خطا می بود و جانشین باید معصوم می بود، چرا همیشه حضرت علی رض جانشین پیامبر در شهر نبودند؟؟؟ چرا کسانی دیگر به جای ایشان جانشین می شدند؟ افضل تر بودند؟؟؟
و صد البته همچنان سوال پیش می آید که آیا تعیین جانشین برای بعد از وفات پیامبر صحیح است؟؟؟
و پاسخ:
بله، ایشان پایه دموکراسی را بنا نهادند تا مردم خود از میان خود جانشین بیابند.
چیزی که امروزه به سبک مدرن در تمام دنیا برای اجرایش جنگ و دعواست!!!
اولا هرگز حرف از سن کم و نقص امیرالمومنین حضرت علی رض نیست.
دوما همه قبول دارند که با پول و پشتبانی مادی و معنوی حضرت ابوبکر و عثمان رض اسلام در ابتدا رشد نمود. چه بسیار برده هایی که حضرت ابوبکر برای رضای الله نمی خردیدند و آنان را آزاد نمی ساختند.
سوما که دعوت عشیره اقربین را فقط شیعه قبول دارد و از نظر اهل سنت چنین نیست که در آن دعوت شیعه ادعا دارد!!!
چهارما از نظر اسلام در آن سن و سال بر حضرت علی رض تکلیفی شرعی نبوده است اما بر حضرت ابوبکر با توجه به سنشان تکلیف واجب شرعی بوده است.
دوست به ظاهر جديد اما قديدمي رسم ادب است وقتي تازه وارد مي شويد سلام كنيد، اما چون قديمي هستيد و با نام جديد امده ايد از شما خرده نمي گيريم
هم اهل تشيع و هم اهل سنت بر موضوع آيات در شان علي رض صحه مي گذارند جز اين دشمن كوردل و متحجر يعني وهابيت
شما اول مباحث ديگرت را كه نتيجه نگرفتي و نتونستي اثبات كني چطور به خودت اجازه مي دهي طرح شبهه جديد ايجاد كني
خسته نشديد كه اينقدر مطالب كذب مي گوييد بعد كاربران ثقه سايت را متهم به كذب مي كنيد
در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت
وقتي دشمنان بيايند نبودن نام علي را در قرآن طرح مسئله كنند خوب اهل تشيع هم از ما مي پرسند چرا نام ابوبكر در قرآن نيست
اين همان چيزي هست كه شما مي خواهيد
بررسی روایت در شواهد التنزیل:
٨٧١ - ﺃﺧﺒﺮﻧﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺼﻮﻓﻲ ﻗﺎﻝ: ﺃﺧﺒﺮﻧﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺃﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ، ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﻳﺤﻴﻰ ﺑﻦ ﺃﺣﻤﺪ ﺍﻟﺠﻠﻮﺩﻱ ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻬﻞ ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ، ﻗﺎﻝ: ﺣﺪﺛﻨﺎ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻦ، ﻗﺎﻝ ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻳﺤﻴﻰ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﺮﺑﻌﻲ ﻋﻦ ﺃﺑﺎﻥ ﺑﻦ ﺗﻐﻠﺐ: ﻋﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺎﻝ ﻧﺤﻦ ﺣﺒﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺬﻱ ﻗﺎﻝ ﺍﻟﻠﻪ: )ﻭﺍﻋﺘﺼﻤﻮﺍ ﺑﺤﺒﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺟﻤﻴﻌﺎ( ﺍﻵﻳﺔ ﻓﺎﻟﻤﺴﺘﻤﺴﻚ ﺑﻮﻻﻳﺔ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺃﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺍﻟﻤﺴﺘﻤﺴﻚ ﺑﺎﻟﺒﺮ ]ﻛﺬﺍ[ ﻓﻤﻦ ﺗﻤﺴﻚ ﺑﻪ ﻛﺎﻥ ﻣﺆﻣﻨﺎ، ﻭﻣﻦ ﺗﺮﻛﻪ ﻛﺎﻥ ﺧﺎﺭﺟﺎ ﻣﻦ ﺍﻻﻳﻤﺎﻥ.
بررسی سندی:
محمد بن عبد الله الصوفی:
[/size]صاحب تلك الحكايات المنكرة.
لسان المیزان ج 7 ص 251
راوی بعدی محمد بن سهل:
3760 - محمد بن سهل: عن مكحول: مجهول.
دیوان الضعفا ج 1 ص 355
راوی بعدی ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ:
[/color][/color]
قال ابن الجوزي في الموضوعات: كان يسرق الحديث.
لسان الميزان ج 5 ص 216
233 - عبد العزيز بن عمرو: عن جرير بن عبد الحميد فيه جهالة، وحديثه موضوع.
ذیل دیوان الضعفا ج 1 ص 44
بررسی ها ادامه دارد...
[/size]
با سلام شما ایراد گرفتید چرا نام مبارک حضرت علی ع در قران نیست همیشه وصف بالاتر از بیان میباشد مثل ایه انما ولیکم الله و رسوله والذین امنو الذین یقیمون الصلوة ویوتون الزکوة و هم راکعون2 دین کجا با مال و اموال عمر و ابی بکر رشد کرده با ثروت حضرت خدیجه س رشد و تکامل پیدا کرد 3 اهل سنت ما نفهمیدیم صحیح بخاری هست شمایید کی هست بروید همان صحیح هایتان را مطالعه کنید بعد حرف بزنید دعوت اولیه پیامبر را که همه قبول دارند شما قبول ندارید4 زمانی که پیامبر بیرون میرفت که والی انتخاب میکرد علی هم با ایشان بود وگرنه ایشان را انتخاب میکرد5 مگر هر کس بالفرض ایه ای در وصفش بیاید حکم معصومیت و خلافت و هر کار که دلش خواست میباشد
اما سند دیگر شما کتاب الصواعق المحرقة
اگر به ابتدای متن دقت کنیم ابن حجر نوشت است: أخرج الثعلبي في تفسيرها عن جعفر الصادق رضي الله.....
یعنی نظر شخصی ایشان نیست و در ضمن ایشان هیچ گونه سند رویاتی را درج نکرده اند تا ما بتوانیم آن را بررسی کنیم.
اين كلام بي اساستان را اثبات كنيد
اين همه داستان سرايي كرده ايد كه چه بگوييد؟
چگونه اين را اثبات كرديد؟
سوالي دارم
صاحب كتاب
شواهد التنزيل و الصواعق المحرقة چه كساني هستند؟با سلام به همه دوستان گرامی
با توجه به اینکه حقیر احتمالا تا پایان تعطیلات امکان پاسخگو یی را ندارم این پست موقتا بسته می باشد.
ان شاء الله بعد از این تاریخ در خدمت دوستان خواهیم بود.
موفق و سربلند باشید.
با سلام و عرض ادب
دوست گرامی با عرض پوزش چند نکته خدمت شما عرض می شود:
الف) جنابعالی معنای «طریق» را ظاهرا نمی دانید.
«الطریق هو ما ينتهي إليه السند من الكلام»
توضیح: اگر روایتی را عده ای از راویان از معصوم مباشرتا شنیده باشند و آنرا نقل نمایند، ودر طبقات بعدی راویان دیگر این روایت را از مشایخ خود نقل نمایند به هر کدام از این سندها که به صحابی یا تابعی ختم می گردد طریق روایت گفته می شود.
مثلا در روایت(سفینه نوح) این روایت را صحابی ای همچون ابوذر و ابن عباس و ابو سعید خدری و...نقل نموده اند
حدثنا الحسين بن أحمد بن منصور سجادة البغدادي حدثنا عبد الله بن داهر الرازي حدثنا عبد الله بن عبد القدوس عن الأعمش عن أبي إسحاق عن حنش بن المعتمر أنه سمع أبا ذر الغفاري يقول سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول : مثل أهل بيتي فيكم كمثل سفينة نوح من ركبها نجا ومن تخلف عنها هلك.
که سند این روایت با این راویان تا ابن عباس یک طریق محسوب می شود.
ب) تعریف روایت صحیح طبق تعریف ابن حجر در نزهة چنین است:«خبر الاحاد بنقل عدل، تام الضبط، متصل السند، غیر معلل، ولا شاذ، هو الصحیح لذاته»؛ لذا اگر یکی از این اوصاف مخدوش شود روایت صحیح لذاته نخواهد بود؛خبر صحیح از جهتی خود بر هفت قسم می باشد و از جهتی خبر صحیح به خبر صحیح لذاته و لغیره تقسیم می گردد، و باز در بین روایات صحیح برخی از طرق با عنوان اصح الاسانیدذکر شده اند؛ و بعد از درجه صحیح لغیره حسن لذاته و حسن لغیره داریم که مقسم این تقسیمات خبر مقبول خواد بود در مقابل خبر مردود؛ که البته ممکن است روایتی دارای ضعف سند باشد و فی نفسه داخل این مقسم واقع نشود اما عرضا و با متابعات و شواهد ضعف آن جبران گردد، که تفصیل آن در کتب مربوطه همچون نزهة النظر؛ تالیف ابن حجر آمده است.
[quote=هدایت شده;327547]این چیزهایی که می گوئید را کامل تر از این بنده یاد دارم.
دوست شما روایتی را اورده که دارای اشکالاتی بود.
اول آنکه در روایت اول عیاشی بدون واسطه در امام صادق نقل حدیث می کند.
خوب همانگونه که همگان می دانند امام جعفر صادق متولد سال 83 هجری هستند و ابونصر محمد بن مسعود عیاشی در زمان امام 12 شیعه بوده است!!!
خوب این فاصله چندین ساله چگونه توجیه می شود؟؟؟
چگونه عیاشی 200 سال بعد از وفات امام جعفر صادق حدیثی را از ایشان شنیده است؟؟؟ [/quote]
اولا: ظاهرا شما با بدیهی ترین امور در امر روایت آشنایی ندارید؟! روایتی را که نقل نمودید دارای سلسله سند است و در انتهای سند عیاشی واقع شده که وی روایت را با پنج واسطه از امام باقر علیه السلام نقل نموده که راوی مباشر در این روایت ابو بصیر است.
«أبو النضر العياشي قال: حدثنا حمدان بن أحمد القلانسي قال: حدثنا محمد بن خالد الطيالسي، عن سيف بن عميرة عن إسحاق بن عمار عن أبي بصير، عن أبي جعفر، أنه سأله عن قول الله تعالى:اَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قال: نزلت في علي بن أبي طالب».
ثانیا: کسی در اولی الامر بودن امیر المومنین علیه السلام شکی ندارد، شک در اولی الامر بودن غیر اهل بیت علیهم السلام است؛ که این امر احتیاج به دلیل دارد و دلیل عقلی و شرعی ای در این میان وجود ندارد.
موفق باشید.