❀❀❀ سرود وحدت بخوانید رحمت دو جهان می آید ❀❀❀

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
❀❀❀ سرود وحدت بخوانید رحمت دو جهان می آید ❀❀❀




بوی بهار می رسد
نسیم از درختان آویزان شده است

خورشید در شبه جزیره می رقصد
بیابان ها، به استقبال صبح فرش شده اند

پرتوهای هدایت، درخشیدن گرفته اند
شب، مرده است و فانوس رستگاری، بر فراز کوه ها حکم می راند.

«ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد»

زمین، به ارث صالحان رسیده است و ندای برادری، از دل میدان های جنگ قبایل برمی خیزد.

دل ها، در آستانه کلام وحی، به زانو درآمده اند و رنگ ها، از سیاه تا سفید، در یک صف نشسته اند تا سرود وحدت بخوانند.



میثم امانی

رحمت دو جهان می آید



عود بسوزانید و کوچه های دلتان را مفروش از شکوفه کنید؛ که برترین مخلوقات خداوند، از راه می رسد.

محمد صلی الله علیه و آله می آید؛ با معجزه شق القمر. آسمان، به پیشوازش، خاک جزیرة العرب را ستاره می پاشد.

ای همسایگان روشنی و نور! دف بزنید و آستین بیفشانید که رحمت دو جهان، با قدم های بهشتی اش، زمین را متبرک کرده است.

سپیده دم، به مبارک باد دریا آمده است و کوه، سرود میلادی بزرگ را به بازتاب برخاسته.

او می آید و آیین مهربانی، روح بشریت را تسخیر خواهد کرد.




معصومه داوودآبادی


امام صادق علیه السلام ماجرای ولادت پیامبر اکرم را از زبان آمنه چنین نقل می‌فرماید:

به خدا سوگند، فرزندم با دستان خود بر زمین فرود آمد. آن‌گاه سر به سوی آسمان بلند کرد و به آن نگریست. نوری از من ساطع شده بود که همه چیز در پرتوش نورانی بود. شنیدم که منادی صدا زد:
« تو بزرگترین مرد جهان را به دنیا آوردی.»

و نیز نقل کرده‎اند:
آمنه صدایی شنید که می‎گفت: « تو باردار بزرگ این امت هستی. پس وقتی فرزندت متولد می‌شود بگو: « اعیذه بالواحد شرّ کل حاسد »؛

او را از گزند همه‌ حسودها به خدای یگانه می‌سپارم .
سپس او را محمد نام بگذار.»

هفته وحدت، سرآغاز پیوند برادران مسلمان و تجلّی حضور یکپارچه مسلمین در عرصه های مختلف همکاریهای اجتماعی است؛ حفظ شعائر و پایبندی به دستورات و سفارشات مؤکد این دین آسمانی محور رشد و تعالی و آسایش اجتماعی مسلمین خواهد شد.


طرح دشمنان اسلام

دشمنان اسلام فهمیده اند که مؤثرترین راه نفوذ در کشورهای اسلامی شکستن
زنجیره وحدت و یکپارچگی مردم هوشیار است چه آنکه در سایه یگانگی، هیچ قدرتی یارای مقابله و رویارویی با دژ مستحکم اسلام را ندارد.

منبع: پايگاه حوزه

منادی رستگاری

پیامبر گرامی اسلام، که منادی رستگاری و پیروزی بود، با وحدت آفرینی توانست قوای از هم گسسته مردم را جمع کند و با تقویت قوای لشکر اسلام، به مقابله با شرک و کفر و بی عدالتی ها بپردازد.

اصول مشترک

فرهنگ وحدت طلبی و مشارکت خواهی، زمینه ساز تقویت مسلمانان و اعتلا و سربلندی آنان در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه است. پس در تحکیم وحدت و تکیه بر مبانی اصولی و مشترک این دین الهی بکوشیم.

آسمانى ترین آبى آیینه ها / در میلاد حضرت ختمى مرتبت، محمد مصطفى

«صلى الله علیه و آله»




شب است و چراغ هاى آسمان خاموش. بر بلنداى کوه هاى مکه ستاره اى در حال ظهور است. از دوردست ها صداى هلهله مى آید باران نور آن چنان مى بارد که اگر چشم دلى باشد و گوش جانى، غلغله فردوسیان به وضوح شنیده خواهد شد.

تلالؤ مرواریدى درخشان، تمام آسمان و زمین را به رقص و دست افشانى کشانده است.
آى نو رسیده جنّت! کودک روزهاى روز و مرد تمام فصول! آى ستاره!

شکوهت را به تماشا نشسته ایم. بى هراس از افول، در حال لمس مهربان ترین خوشه هاى انسانیت. با تو هر چه اشک به یقین مى رسد و از پس ابرهاى سیاه هر که بجوید و اخلاص صرف کند به رنگین کمان لطیف دین تو خواهد رسید.

اى صاحب مکارم الاخلاق! عهده دار دریا دریا شور و شعور و مالک غزل غزل معرفت! به شکرانه آمدنت، هزار مرتبه زمین را آذین بستیم، هزار کاروان دل، هزار مثنوى قاصدک... دست مریزاد رنج فاطمه بنت اسد... امّا ورود مولودى چنین مبارک را هرگز تبریک نتوانیم گفت! زبان قاصر است و قلم همیشه شکسته.

پلک هاى آسمان باز است و شبکوران همیشه ناامید. بانگ محمدى ات بر مناره هاى عظیم جهان طنین افکند شده و عطر رأفت و محبت تو دل ها را عطشناک ساخته و حقا که بعد از این همه سال هنوز نوید آسمانى ات به زیبایى دل ها را یکى پس از دیگرى تسخیر مى کند. آن که ایمان آورده در صلوات تو را مى گوید و سیراب مى شود و آن که هنوز به فتح قلّه ایمان نرسیده تو را مى جوید و کرامتت را مى ستاید.

اى در نهان و آشکار محبوب قلب ها! بزرگمرد رفیع ترینِ کوه هاى رستگارى!
در بهارى ترین روزهاى سال، بهار آمدنت، سبزى دل ها را مضاعف کرده است و حضورت در دل ها همچنان جاوید است.

اى آن که همیشه مى خواهیم: اللهم محیا محمد و آل محمد!
اى آن که هر مادرى را آرزوست، مولودش همنام تو باشد.

اى آن که هر مسلمى را خواهش است تا ابد همگام تو باشد.
اى در آستانه اردیبهشت زمان، بالانشین قصرهاى بهشتى!

سرفرازم که با جرعه اى صلوات به پاى بوسى ات آمده ام:
اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

سعیده خلیل نژاد

کلامی رحمانی


«وَاعتَصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»

کلامی رحمانی است که بر ضرورت حفظ وحدت و هم اندیشی مسلمین در امور تأکید می ورزد و همه نگاهها را متوجه یک نقطه می داند و آن توحید است.



حلقه های گل




با تبسّم های شیرین
با گلاب و حلقه گل.

با تمام آرزوهای قشنگ نو بهاران، دف بچرخان و برقصان؛ غنچه های کبریا را
فصل میلاد گل آمد!
ترک یا لُر، کُرد یا ترکمن، فارس هستی یا عرب یا ...!
فصل میلاد گل آمد!
فصل زیبای بهاران.
فصل آهنگ دل انگیز ارادت!

«به جهان، خاک درش افسر ماست هر قدم، سایه او بر سر ماست پیروانیم، چه هستی، چه عدم دین احمد صلی الله علیه و آله وسلم ، همه جا، رهبر ماست» ای مسلمان! تو که لهجه شادی ات زیباست! اسپند بسوزان! عود روشن کن و با یک «یاعلی»، دل به دریای «وحدت» بزن که امروز، شادمانی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در شادمانی امتِ خویش است! امتی که در سایه پرچم «لااِلهَ اِلاّاللّه » خواهد توانست بر تمام شیاطین جهان غلبه کند!

چرا نشود با آهنگ کُردی، غزل خواجه شیراز را در بلوچستان، شنید؟
چرا نشود با دو تار عاشق ترکمن، «بایاتی»های آذری را در هرمزگان، نواخت؟ چرا نشود نغمه های لُری را، حتی تا آن سوی تایباد برد و گوشه های خراسانی را در کناره های سدّ دِز شنید؟

دست من، دست تو، دست او؛ دستِ قدرت ماست؛ دست اتّحاد ما، دستی که در سایه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و عترت پاکش علیه السلام ، مجال از تفرقه افکنی بیگانگان گرفته است.

دستی که در سایه قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، وحدت و یکدلی خود را حفظ کرده است. دستی که در سایه امامت و ولایت، پرچم جمهوری اسلامی ایران را بر بام جهان اسلام به اهتزاز درآورده است؛ پرچمی که جز مقابل آل اللّه به کسی سر خَم نخواهد کرد!

ای مسلمان! بچرخ و دف بزن، هلهله کن! که عید احمد صلی الله علیه و آله وسلم آمد.
امروز جای هر کس، پیدا شود ز خوبان کان ماهِ مجلس افروز، اندر صدارت آمد دریاست مجلس او، دریاب وقت و دریاب هان ای زیان رسیده، وقت تجارت آمد بچرخ و دف بزن! نغمه های تازه را آغاز کن

روز، روزِ خرّم گل های زیبای بهار است. روز شادی بخشِ یاران مسلمان.
روز «یاسین» و «محمد صلی الله علیه و آله وسلم ».
روز خوشحالیِ زهرا. روز نصر و روز کوثر.

روز عطرآگین طاها. دف بچرخان!
شادباش اینک، مسلمان! هفته وحدت مبارک!




سیدعلی اصغر موسوی

دست در دست هم
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
سپاس خداوندی را که حضرتت را سرمایه وحدت و ذخیره عظمت مسلمین قرار داد.
یا رسول اللّه صلی الله علیه و آله ! در سایه تعالیم تو، مجالی برای خود نمایی جهل نماند؛ چنان که اندیشمندترین ساکنان زمین، دل سپردگان به عشق تو اند.

دست ها را با هم گره می زنیم و دل ها را به میقات وحدت می بریم، تا در طواف نام مبارکت، به عظمت و شکوه «توحید» پی ببریم.

یا رسول اللّه صلی الله علیه و آله ! آیینه ای که جمال بی مثال تو در آن دمید، چگونه می تواند اسیر غبار روزگاران شود!

چگونه می تواند دشمن، امید به بازار مکاره خویش داشته باشد، جایی که طنین فریاد آزادی بخشت هنوز، گوش جان را می نوازد که: «قولوا لا اله اِلا اللّه تُفْلِحُوا»
اینک، دست در دست هم فشرده، دل ها به هم متمایل، در میقات وحدت، سرود همراهی سر می دهیم.

اینک، به سپاس شادمانی میلادت، مجذوب عارفانه های جمالت شده ایم.
کجایند افلاکیان تا پای کوبی خاکیان را به تماشا بنشینند؟
کجایند عرشیان پرده نشین تا سرور فرشیان وحدت آفرین را ببینند؟

کجایند اغیار تا محرمان خلوت انس را در کنار هم ببینند؛ این روزها که عظمت و شکوه اسلام را کران تا کران، جار می زنند؟
کجایند آنان که دل هاشان را به سردی سنگ ها سپرده اند تا ببینند که آفتاب ایمان از کدامین افق طلوع کرده است؟

صدا کن برادر، برادر خویش را تا طنین صدایت از فراسوی مرزها بگذرد و نوید یکدلی در سراسر جهان شود!

تا فلسطینی به غربت خویش نگرید.
تا عراقی تنهایی خویش را به تماشا ننشیند.
تا کشمیری، بیمناک از عاقبت خویش نباشد.
تا سودانی، گرسنگی فرزند از یاد ببرد!
فریاد کن آزادی قدس را!

فریاد کن رهایی اسیران آتش نمرود را!
بگذار جهان به زلالی آیینه هامان ایمان بیاورد!
بگذار آسمان به صداقت کلاممان سر بجنباند!

اینک مجال سرودن از وحدت است!

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
سید علی اصغر موسوی

چراغ یک رنگی




سرتا به پا ترنم و لبخند است این آفتاب روشن رویایی
مردی در انتهای غروب آمد در دست او چراغ اهورایی

هر کس که زیر بیرق اسلام است از یک نفس سرشته شده جانش چون قبله و کتاب و خداوندش یکتا شده است با دم یکتایی

آوای روح بخش قرآن، فضا را پر کرده است؛ کلماتی اهورایی که شولای نور و نیک بختی را بر چادر سیاه ظلمت کشیده است.
ملایک، چراغ یک رنگی و یگانگی را بر خانه های برافراشته با «اللّه اکبر» هدیه می دهند.

آفتاب، این همه روشنی را رشک می برد و زمین، بر قدم های محکم مسلمانانی که دست در دست هم خدا را می خوانند، تکیه داده است.

ملایک، با چراغ وحدت می آیند و شیاطین، علم تفرقه را بر زمین می اندازند و می روند.

روزگاری که جهل بر سینه های اهل زمین خانه داشت، به سر آمد؛ چون رسولی از سوی خدا خورشید را به دل های تاریک بخشید و آنان را به یک قبله واحد فراخواند.

کتاب مقدس آورد و با یک آیین، آشنا کرد. بر یک سجاده به نماز ایستاد تا همه از او پیروی کنند و چون او نماز بگذارند و روزه بگیرند و به حج بروند و... .

فریاد وحدت سرداد تا تمام بیداران عالم، زیر بیرق او جمع شوند و لوای بیدادگرانه او را طنینی دوباره دهند.

چراغ «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرقوا» در دست گرفت و ریسمان هدایت را برای افتادگان در دره سیاه جهل و نابودی رها کرد تا مگر به سوی نور بیایند، خفتگان تاریکی.



علی خالقی

تجلی همبستگی اسلامی




به نام خداوندی که تمام کائنات را با هدف واحدی، در جهت خدمت به انسان آفرید و انسان را برای توحید خویش.

قبله، بهانه ای شد برای وحدت مسلمانان و اسلام آمد تا تجلّی همبستگی و یگانگی باشد. خدا این پیام را در معنای خلقت جریان داده است که اگر انسان ها با هم به وحدت نرسند، توحید پروردگار چگونه اتفاق خواهد افتاد؟! چگونه ممکن خواهد شد؟! و این سؤالی است بی پاسخ!

عالم امکان، بر محوریت یک خورشید، روشنایی می گیرد. شاید طلوع هر روزه خورشید، تذکر پیام ممتد خداوند به کائنات باشد؛ آن گاه که فرمود: «همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و از هم فاصله نگیرید!»

رسول خاتم صلی الله علیه و آله ، برای تکمیل دین انسانی ظهور کرده است و ما، تجلی نهایی وحدت را در مبنای اسلام مشاهده کرده ایم. دیده ایم که حج، گسترده ترین تابلوی حضور در عرصه یکرنگی و وحدت است.

دیده ایم که واجبات این آیین، در عین فردی بودن، جلوه کاملی از اجتماع گرایی است. دیده ایم که در ذات آن، فرد در یگانگی با جامعه معنا می شود و جامعه بدون یکی شدن افراد با هم، مصداق حقیقی ندارد.



محبوبه زارع

دو بال



شیعه و سنی، دو بال اسلامند. مگر پرنده را با یک بال، مجالی برای پرواز هست؟!

در دنیای هفت میلیاردی امروز، چیزی جز وحدت و هماهنگی این دو بال، آسمان اسلام را به افق سعادت اتصال نخواهد داد.

وحدت اسلام، نقطه ضعف دشمنان است و نقطه عطف سعادت مسلمانان، این نقطه را دریابیم، پیش از آن که دشمن آن را دریافته باشد!



نگذرایم طعمه توفان شویم!




اگر نفسی از تو فاصله بگیرم، آفتاب روزهای خوشبختی ام، طعمه خفاش ها خواهد شد.

اگر دست وحدت من و تو نبود، هیچ جوانه ای در این دنیای به ظاهر متمدن، در باغ اسلام، نمی رویید.

مبادا فاصله، دیواری شود بین اسلام و حقیقت! بیا تا شانه به شانه هم، در جاده های روشن خورشید قدم بزنیم.

با هم می توانیم تا آسمان هفتم قد بکشیم؛

راهی نمانده است.



عباس محمدی


میلاد رسول، بهانه وحدت ذرات جهان است؛

پس کم از ذره ایم اگر اهل مدینه وحدت نباشیم.


بزرگترین بشارت الهی

صلوات خدا بر تو ای نور اول، که خداوند وجود مبارکت را بر زمین نازل نمود تا رحمة للعالمین باشی.

سلام بر تو که نور مطهرت در آدم(علیه السلام) به ودیعت گذاشته شد، و درخشش تو در پدران و مادران پاکت چشم ها را خیره کرد.

قدوم مبارکت بر چشم ما، که با میلادت وعده شش هزار ساله انبیاء تحقق یافت و انتظار بشریت به انجام رسید.

خدا را شکر که با وجود تو بر ما منت گذاشت تا برای کمال نهایی بشریت قرآن و اهل بیت (علیه السلام) را به ارمغان آوری

ای ختم نبوت، داستان میلادت شیرین ترین روز تاریخ بشریت است، که با یاد آن صفحه دل را با عطر محمدی طراوت می بخشیم.

یا رسول الله! هر ساله میلاد تو را به عنوان بزرگترین بشارت الهی به انسان ها جشن می گیریم؛

در آرزوی روزی که با ظهور فرزندت حضرت مهدی(علیه السلام) زیباترین وعده آسمانی تحقق یابد، و در بارگاهت جشن ولادت تو را با حضور او بر پا نماییم و عظمتت را از لسان مبارکش به گوش جان سپاریم.

ادیان در شب ولادت

در شب میلاد از یک سو پادشاهان و از سوی دیگر بزرگان ادیان با مناظر عجیبی روبرو می شدند.

انوشیروان در ایران با فرو ریختن قسمتی از قصر عظیم مدائن روبرو شد و نجاشی در جبشه رویای عجیبی دید.

بزرگان یهود از طلوع ستاره سرخ باخبر شدند و کشیشان مسیحی بر محراب کلیساها نام محمد را دیدند و زرتشتیان آتش هزار ساله را از دست دادند.

این وقایع به جای جای زمین خبر ولادت پیامبر را جهانی ساخت.

خبر حبیب راهب

در آن شب هیچ دیر و صومعه ای نماند مگر آن که بر محراب آنها کلمه نوشته شد و تا صبح ماند.

عده ای در همان شب نزد حبیب راهب آمدند و گفتند: ای حبیب دلایل این منظره های عجیب را که هر لحظه اتفاقی می افتد برایمان بازگو: پرده هایی از آسمان برای کعبه، سرنگون شدن بت ها در داخل کعبه، حرکت ستارگان، برق آسمان و صداها و فریادهایی که شنیده می شود.

حبیب گفت:
می دانید که من بر دین شما نیستم ولی سخن حق را می گویم. اگر خواستید قبول کنید و اگر نخواستید نپذیرید این علامات به وجود نیامده مگر برای پیامبری فرستاده شده در این زمان که ما اسم و صفت او را در تورات و انجیل و زبور و دیگر کتابهای آسمانی یافته ایم.

اوست آن شخصی که عبادت بت ها را باطل می کند و مردم را به سوی پروردگار دعوت می کند او بر تمام عالمیان همانند شمشیری برنده و نیزه ای موثر و تیری سهمناک خواهد شد و همه پادشاهان وظالمان دنیا در برابر او خاضع می شوند و ای و صد وای بر اهل کفر و طغیان و عبادت کنندگان بت ها از شمشیر و نیزه و تیر او هر کس ایمان بیاورد و نجات یافته و هر کس او را انکار کند هلاک شود.


سخن بزرگان یهود.

بدانید که ستاره سرخ طلوع کرده است که هیچگاه طلوع نمی کند مگر برای ولادت یا قیام یک پیامبر و هیچ پیامبری نمانده جز احمد که این ستاره نشانه ی ولادت اوست

برگرفته ازکتاب بحارالا نوارجلد15
تبیان

لحظات ولادت




اکنون لحظات ولادت نزدیک می شود. پدر حضور ندارد و مادر در این فراق اشک می ریزد. در تنهایی شربت بهشتی برایش می آورند و بانوان و حوریان بهشتی به یاریش می آیند. پرده از پیش چشم مادر برداشته می شود و ندایی آسمانی میلاد فرزند را مژده می دهد.

محمد قدم در این جهان می گذارد و نام او را خدا تعیین می کند. او را به آسمان ها می برند و به همه خلایق نشان می دهند و مهر نبوت بر کتف او نقش می کنند و ملائکه برای سلام بر او صف می کشند. مراحل شیرین این ولادت را پی می گیریم:
*پیامبر قدم در جهان گذاشت.

مقارن طلوع فجر روز جمعه هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل 53 سال قبل از هجرت، مقارن سال 567 میلادی مطابق با 6163 سال پس از هبوط آدم و 55 روز پس از هلاکت اصحاب فیل

در خانه ای که در شعب ابی طالب بود، حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله وعلیه وآله) با قدوم خود جهان را نورباران کرد و قدم بر چشم عالمیان نهاد.

در این هنگام آمنه را حالتی مانند خواب فرا گرفت و پس از لحظاتی به خود آمد و پسر عزیزش را در کنار خود دید آن حضرت همین که قدم بر این دنیا نهاد دو زانو و دو دست خود را بر زمین قرار داد.

سپس مشتی خاک در دست گرفت و سر به سوی آسمان بلند کرد آنگاه به سجده رفت و پیشانی بر خاک گذارد و با انگشت سبابه همانند کسی که به درگاه پروردگار استغاثه می کند به آسمان اشاره می کرد پس از آن لب به توحید گشود و فرمود:

الله اکبر کبراً و الحمدالله کثیراً و سبحان الله بکرة و اصیلاً

(خدا بزرگ است و شکر بسیار برای پروردگار است و هر صبح و شب تسبیح خداوند می گویم )

هنگامی که حضرت این کلمات را می فرمود نوری از دهان مبارکش ساطع شد که اهل مکه آن را دیدند.




برگرفته ازکتاب بحارانوار جلد15
تبیان

بر بلندای بام ها

با من بمان تا در امتداد آرامش، روزهای نیامده را سپری کنیم!
دنیا، محتاج مهربانی های من و توست.
جاده ها نگرانند تا مبادا تنهایشان بگذاریم، تا مبادا رد پاهای ما از هم جدا بیفتد!
عشق، مهربانی، آرامش، لبخند و حتی جهان، نیازمند من و توست.
ما شانه به شانه هم، کوهی بشکوهیم و استوار که در برابر تمامی توفان ها، بی کوچک ترین تکانی پابرجاست.
من و تو قله آرزوهای گرسنه ترین کودکان جهانیم.
ای راز روزهای استواری! با من بمان تا شانه هایمان، آشیانه عقاب های دور پرواز باشد. برخیز تا کاری کنیم کارستان! برخیز تا دنیا را متحیر کنیم، تا «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم».
با من بمان؛ دنیایی از دلواپسی، دنیایی از دلشوره، دنیایی از دست های خالی، امیدوار من و توانَد؛ من و تو، اسطوره افسانه های ناگفته ایم؛ «حالیا چشم جهانی نگران من و توست».
من و تو باید با هم باشیم. باید ما باشیم «چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد.
من اگر ما نشوم تنهایم
تو اگر ما نشوی خویشتنی».
آری، برادر برخیز «از کجا که من و تو
شور یک پارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم».
دنیا چشم انتظار ماست. عدالت، ما را می خواند، «از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم».
برخیز تا آفتاب حقیقت را بر بلندای بام ها فریاد بزنیم. «من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند».
هیهات که برنخیزیم!
«من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجه هر دشمن دون
آویزد
دشت ها نام تو را می گویند
کوه ها شعر مرا می خوانند»
آری «کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند».
برخیز تا جهان، تماشا کند دست های مهربانی مان را در دست هم! خمیازه روزهای غفلت را خوابیدن بس است. ما باید «دست در دست هم دهیم به مهر».
مبادا روی برگردانی؛ تنها خواهیم ماند!
«سخن از
متلاشی شدن دوستی است
و عبث بودن پندار سرورآور مهر».
دست هایت را به من بسپار! با من بیا، با من بمان و با من، بلندتر از همیشه آزادی را بخوان.

عباس محمدی

آیینه هم



تو از نگاه من آمده ای؛ از شهری که از تکه های دل من دروازه اش را ساخته اند.
از جاده ای می گذری که هر دو سرش به شهر ما می رسد.
تو هم وطن باور من هستی که مرز ملت ها را آیینشان مشخص می کند و من و تو هم وطن آیینمان هستیم. من و تو مسلمانیم؛ پرده ها را باید درید، حجاب ها را باید کنار زد، مرزها، شایسته شکستند.
من و تو به قیمت با هم بودن، کشور دل ها را فتح خواهیم کرد.
قصه من و تو، قصه دو انسان نیست، قصه دو هم وطن نیست، قصه دو شهروند نیست؛ قصه من و تو، قصه یک جان است که در تمام کالبدهای یک میلیارد قلب تپنده جاری است. اگر به ندای هم گوش فرادهیم، اگر به درد هم بسوزیم، اگر شب ها را بی خبر از هم سر بر بالین ننهیم، ما یک میلیارد انسان یک دلیم. ما سربازان قرآنیم و آیه های نبوت محمد صلی الله علیه و آله .
ما راهمان از آبادی قرآن می گذرد و کاروان حمیتمان، از سرچشمه نبوت آب می خورد؛ باید از ستاره های سیره رسول خدا و خاندانش، راهمان را بجوییم!
دست هایم را بگیر؛ در گرمای دستان تو، دستان بریده جعفر بن ابی طالب را می جویم و در خلوص کلامت،های و هوی روز برادری را، آن گاه که مهاجر و انصار، برادران هم شدند تا رسیدن به بصیرت توحید.

حسین امیری

بشارت ها در ایام بارداری





در هر ماه از ایام بارداری آمنه علیه السلام، پیامبری از پیامبران الهی نزد او ظاهر می شد و بشارتی به وی می داد. خداوند نیز با فرستادن ندایی که هر ماه از آسمان شنیده می شد مردم را منتظر قدوم این فرخنده مولود می

* بشارت دهید که هنگام تولد محمد به مبارکی نزدیک شده است.*

کوه ها و درختان و آسمان ها نیز از شنیدن این خبر خوشحال بودند و به یکدیگر بشارت می دادند و می گفتند:
* بدانید که آمنه به محمد باردار است*

آمنه می گوید: در دوران حمل هرگز سنگینی فرزند را احساس نکردم و شنیدم شخصی می گوید:

*تو به والاترین و بهترین مردم باردار شده ای هنگامی که او را به دنیا آوردی*

*نامش را محمد و احمد و محمود بگذار*

پیامبرانی که در ایام حمل بر حضرت آمنه ظاهر شدند و بشارت دادند بدین ترتیب است:

ماه اول: حضرت آدم(علیه السلام):
*ای آمنه بر تو بشارت باد که به بهترین مردم حامله شده ای*

ماه دوم: حضرت ادریس(علیه السلام):
*ای آمنه تو حامل پیامبری گرانقدر و عظیم الشان هستی*

ماه سوم: حضرت نوح(علیه السلام):
*ای آمنه تو به صاحب پیروزی ها باردار هستی*

ماه چهارم: حضرت ابراهیم(علیه السلام):
*ای آمنه ولادت پیامبر بلند مرتبه بر تو بشارت باد*

ماه پنجم: حضرت داود(علیه السلام):
*ای آمنه ولادت صاحب صفات پسندیده بر تو بشارت باد*



ماه ششم: حضرت اسماعیل(علیه السلام):
*ای آمنه ولادت مولود محترم بر تو بشارت باد*

ماه هفتم: حضرت سلیمان(علیه السلام):
*ای آمنه ولادت صاحب برهان بر تو بشارت باد*

ماه هشتم: حضرت موسی(علیه السلام):
*ای آمنه ولادت پیامبر کریم گوارایت باد*

ماه نهم: حضرت عیسی(علیه السلام):
*ای آمنه ولادت صاحب گفتار راستین و لسان فصیح بر تو بشارت باد*

این گونه نه ماه ایام بارداری آمنه سپری شد.




برگرفته ازکتاب بحارالانوارجلد5
تبیان

هفته اول ولادت


ساعتی پس از تولد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه بنت اسد نزد آمنه آمد. آمنه پرسید آیا آنچه من می بینم تو هم می بینی؟ پرسید: چه می بینی؟ پاسخ داد: نوری که بین مغرب و مشرق ساطع شده و سرزمین فارس و قصرهای شام در آن دیده می شود.
فاطمه بنت اسد نزد ابوطالب رفت و او پرسید: چه شده است؟ از چه چیزی تعجب کرده ای. او آنچه را که آمنه گفته بود به ابوطالب خبر داد و ابوطالب گفت این مطلب را پنهان کن و به کسی مگو. آیا بشارتی به تو بدهم.

پاسخ داد: آری. فرمود:سی سال صبر کن تا فرزندی به دنیا آوری که همانند این مولود است. اما پیامبر نیست. او وزیر و وصی همین محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است.

بوی مشک

عباس عموی پیامبر می گوید پس از ولادت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نزد آمنه رفتم و نوزاد او را در آغوش گرفتم در بین دو چشمش نوری درخشان دیدم و از او بوی مشک شنیدم.

عقیقه برای فرزند

یک روز پس از ولادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عبدالمطلب گوسفندی برای آن حضرت عقیقه کرد و نام نوه اش را «محمد» اعلام کرد عده ای پرسیدند: چه چیز تو را واداشت که نام او را محمد بگذاری و چرا از نام اجداد خود اسمی را انتخاب نکردی؟
عبدالمطلب که طبق دستور آسمانی به آمنه نام محمد را بر تازه مولود گذاشته بود گفت: دوست داشتم خداوند در آسمان و مردم در زمین او را ستایش کنند.

ابر بالای کعبه

روز دوم مردم مکه کنار کعبه آمدند ناگهان هاتفی نداد داد:
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا
حق آمد و باطل از بین رفت که باطل نابود شدنی است.


گهواره مولود


در روز سوم میلاد، عبدالمطلب گهواره ای برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خرید. این گهواره از چوب خیزران مشکی ساخته شده بود. گهواره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دو حلقه از نقره سفید داشت که رنگ آن مانند لعل زرد بود و گهواره را با حریر سفید پوشانده بودند.
هرگاه پیامبر بیدار می شد تسبیح خداوند می گفت و تکان دهنده گهواره ملائکه ی پروردگار بودند.

نور عجیب در گهواره

روز چهارم میلاد، سواد بن قارب نزد عبدالمطلب آمد که نزدیک کعبه نشسته بود و قریش و بنی هاشم گرد او حلقه زده بودند سوار گفت:
ای عبدالمطلب شنیده ام که برای پسرت عبدالله فرزند پسری زاده شده و مردم درباره ولادت او مطالب عجیبی می گویند. اینک از تو خواهش می کنم اجازه دهی تا لحظه ای سیمای وی را ببینم. آنگاه به اتاق حضرت رفتند و دیدند در گهواره خوابیده و هیبت پیامبران از وجود او نمایان است.
سوار با دیدن این منظره روی گهواره خم شد و سرو پای کودک را بوسید و به عبدالمطلب گفت: تو را بر خود شاهد می گیرم که من به این پسر و آنچه از نزد پروردگار می آورد ایمان آوردم. آنگاه گونه های پیامبر را بوسید و خارج شد.

برکت مولود نورانی

در سالی که آمنه باردار شد و پیامبر به دنیا آمد باران مفصلی پس از چند سال خشکسالی بارید و همه جا سرسبز شد و درختان میوه دادند. این بود که آن سال را سال گشایش و سرور نامیدند و آن را از قدوم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دانستند.

برگرفته از کتاب بحارالانوارجلد5
تبیان

(صبح گاه نیایش)


... و تو بیایی! آن سان که صاعقه نگاهت، ایوان مدائن را از پا درآورد و به آتشکده فارس، فرمان خاموشی داد. آن شب، مادرت آمنه، آینه بود، تا تصویر تو در آغوش آن، قد بکشد. عبدالمطلب، به شوقِ آمدنت، به کودکانِ احساس، عیدی می داد و فریاد می زد: ان شاءاللّه ، همه ابوجهل ها، ابوعلم شوند؛ همان سال که خدا، ابرهه و سپاه فیل ها را با ابابیل هایش فرو کوبیده بود.

مدیون احساسم باشم، اگر تو را جز با واژه های سبز بستایم، واژه هایی به رنگ گنبد زیبایت.
به یوسف چهره ات سوگند، مصر دل ها، چشم به راهِ شکفتن گل های تبسّم توست و خورشید زعفرانی عشقِ تو، هر صبح به دنبالِ تو از پشت کوه سَرَک می کشد.

پیامبران، همیشه در «سِدْرَةُ المُنْتَهی اَوْ اَدنی»ی چشمان تو، نافله شب می خوانند و در «وَ الصُبحِ اِذا تَنَفَّس» پیشانی ات، نماز صبح.
«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّه اُسوةٌ حَسَنَةٌ»، سرود صبح گاه مشترک نیروهای مسلّح به تقواست. در این مراسم که هر روز، برگزار می شود، جبرییل پس از خوش آمد به تو، آمادگی همه ذرات را در خدمت گزاریت اعلام می کند و تو از ممکن الوجودهای عالم، سان می بینی. این مراسم تا قیامت ادامه خواهد داشت.

در نگاه گرم تو، کبوتر «رَحمةٍ للْمُؤمِنینْ» لانه کرده است و عطوفت دستانِ تو، هر شب، کودکان خاک را نوازش می کند. وقتی می خواهم وسعت مهربانیت را مثال بزنم، خجالت می کشم که بگویم: دریا!

و وقتی به بلندای مقامت فکر می کنم، با شرمندگی می گویم: آسمان!
پس از نزول «أَنَا بَشرٌ مِثْلُکُم»، فهمیدم که بیش از آن چه گمان داشتم، به خاکیان لطف داری. امروز، مدنیّت، هزاره مدینه تو را جشن می گیرد و عدالت، در مرتضاآباد نجف، به شعف می نشیند.

دست ها، در محراب «یا فاطِرَ السمواتِ بِحَقِ فاطمه» به نیایش بر می خیزد.
تدبیر، به صلح نامه مجتبای تو آفرین می گوید.

شمشیر با «هَیْهاتَ مِن الذِلّه»ی حسین تو حماسه می آفریند... .
و به زودیِ زود، مردی هم نامِ تو، مسیح خواهد شد و کالبد مرده زمین را جان خواهد بخشید.


جواد محمدزمانی

معجزات زمان ولادت پیامبر اکرم

امام صادق علیه السلام معجزاتی را که هنگام ولادت پیامبر اکرم آشکار شد، چنین بر می‌شمارد:

1- ابلیس از ورود به آسمان‎های هفتگانه محروم شد.

2- شیاطین دور شدند.

3- تمامی بت‎ها در بتکده با صورت بر زمین افتادند.

4- ایوان کسری شکست و چهارده کنگره‌ی آن سقوط کرد.

5- آب دریاچه ساوه خشک شد.

6- سرزمین خشک سماوه، آب پیدا کرد.

7- آتشکده فارس پس از هزار سال خاموش شد.

8- نوری از سرزمین حجاز بر آمد تا به مشرق رسید.

9- کاهنان عرب علوم خود را فراموش کردند.

10- سحر ساحران باطل شد.

استحیائیل - یکی از فرشتگان بزرگ خدا - در شب تولد حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر کوه ابوقبیس ایستاد و با صدایی بلند گفت: «ای مردم مکه! به خدا و فرستاده او و نوری که با او فرو فرستاده‌ایم ایمان بیاورید.»

منبع:
بحارالانوار، ج 15، ص257 .

شکوه شرقی تبسم

[=Lucida Sans Unicode]

ستاره ها زنده به گور می شدند و جهل، در عمق جغرافیای جهان، جاری بود و ترس از فرعون ها و جالوت ها و شدادها در جان ها.
بهار می آمد و می رفت، بی آن که کسی چشم انتظارش باشد.
زمین در توالی عشق های عقیم گم بود.

هنوز چهل سال مانده بود، تا مردی فراز روشنایی بایستد و گوش فرا دهد به آواز آبی آسمان، که در ناگهانی از شکفتن، صدای خنده طفلی، آغوش آمنه را آکنده از آرامش می کند.

پلک که می زند، چشم هایش پر از پری می شود و پروانه ها، تا دست های مهربانش پل می زنند. تا لب می گشاید، عسل از دهان گل ها به راه می افتد.

محمّد صلی الله علیه و آله وسلم ، پلک می زند تا آغوش آمنه را آکنده از آرامش کند.
پلک می زند، تا چشم های ساده اش، ایوان تو در توی کسری را بر سر ظالمان ویران نماید.

پلک می زند، تا دریاچه ساوه، در مقابل عظمت نامش، بر جای خویش بخشکد و آتشکده فارس، در تاریکی همیشگی خویش پنهان گردد.
صدا، صدای محمد صلی الله علیه و آله وسلم بود و کسی می گفت: محمّد! بخند که جهان در انتظار صمیمیّت است و «انسان»، محتاج تبسم های بی دریغ توست.

محمّد! بخند، تا کفر و عصیان، در مدار زمین از حرکت بایستد.
بایست، با شانه های ستبرت، در ابتدای چهار فصل.

محمد! بایست، که جهان، نیازمند دست های مهربان توست و منتظر گام های استوارت. بخند و دورترین نقاط خورشید را پنجره کن.
بیا و بت ها را در آخرین جهالت خویش، بشکن و سنگ را از زندان بت، رهایی ده.

محمد! شکوه شرقی ات را به آسمان بسپار و بخند،
ای همیشگی تکرار نشدنی!

[=Lucida Sans Unicode]

محمد کامرانی اقدام

ستاره حجاز

سالها بود که زمین در حسرت باران حیاتبخشی می سوخت و درمان تشنگی، سیاهی و تیرگی خود را از آسمان آبی انتظار داشت.

سالها بود که زمین به کویر خشک تعصبات و عقاید باطل و مرداب خرافات، تبدیل شده بود که ناگاه در شبی فراموش نشدنی، باران رحمت الهی شروع به باریدن کرد و زمین تشنه را سیراب ساخت و گُلی زیبا، بنام محمد مصطفی(ص) در کویر حجاز، شکوفا شد.

تولد او، عطر دل انگیز ایمان را به مشام مشتاقان رساند و چشمه های جوشان معرفت را در سینه ها، جاری ساخت.

آری با تولد او، کویر جهل و تعصب به بوستان مِهر و تفکر تبدیل شد.

آن پیام آور الهی، در شهر مقدس مکّه و در خانواده ای مؤمن و خداپرست، در شب 17 ربیع الاول به دنیا آمد و جهانِ هستی را با وجود مبارک خود، منوّر کرد.

اتفاقات شگرف


آن شب آسمان مکّه ستاره باران شده بود و ساکنان عرش ملکوت برای تحویل دادن امانت خود به زمین آمده بودند.

در همان زمان کنگره های کاخ کسری فرو ریخت و آتشکده های فارس به خاموشی گرائید

و پی آمد این تولد شیاطین و طاغوت ها گریختند
و بت های جاهلی یکی پس از دیگری سقوط کردند.

نور ایمان به سراسر دنیا تابید و پیام اسلام در قلب ها نفوذ کرد و بشر از چنگال ظلم و جهل، نجات یافت.


آغاز هفته وحدت
بر بلندای بام ها

با من بمان تا در امتداد آرامش، روزهای نیامده را سپری کنیم!
دنیا، محتاج مهربانی های من و توست.
جاده ها نگرانند تا مبادا تنهایشان بگذاریم، تا مبادا رد پاهای ما از هم جدا بیفتد!
عشق، مهربانی، آرامش، لبخند و حتی جهان، نیازمند من و توست.
ما شانه به شانه هم، کوهی بشکوهیم و استوار که در برابر تمامی توفان ها، بی کوچک ترین تکانی پابرجاست.
من و تو قله آرزوهای گرسنه ترین کودکان جهانیم.
ای راز روزهای استواری! با من بمان تا شانه هایمان، آشیانه عقاب های دور پرواز باشد. برخیز تا کاری کنیم کارستان! برخیز تا دنیا را متحیر کنیم، تا «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم».
با من بمان؛ دنیایی از دلواپسی، دنیایی از دلشوره، دنیایی از دست های خالی، امیدوار من و توانَد؛ من و تو، اسطوره افسانه های ناگفته ایم؛ «حالیا چشم جهانی نگران من و توست».
من و تو باید با هم باشیم. باید ما باشیم «چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد.
من اگر ما نشوم تنهایم
تو اگر ما نشوی خویشتنی».
آری، برادر برخیز «از کجا که من و تو
شور یک پارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم».
دنیا چشم انتظار ماست. عدالت، ما را می خواند، «از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم».
برخیز تا آفتاب حقیقت را بر بلندای بام ها فریاد بزنیم. «من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند».
هیهات که برنخیزیم!
«من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجه هر دشمن دون
آویزد
دشت ها نام تو را می گویند
کوه ها شعر مرا می خوانند»
آری «کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند».
برخیز تا جهان، تماشا کند دست های مهربانی مان را در دست هم! خمیازه روزهای غفلت را خوابیدن بس است. ما باید «دست در دست هم دهیم به مهر».
مبادا روی برگردانی؛ تنها خواهیم ماند!
«سخن از
متلاشی شدن دوستی است
و عبث بودن پندار سرورآور مهر».
دست هایت را به من بسپار! با من بیا، با من بمان و با من، بلندتر از همیشه آزادی را بخوان.
عباس محمدی
منبع

دو بال





شیعه و سنی، دو بال اسلامند. مگر پرنده را با یک بال، مجالی برای پرواز هست؟!

در دنیای هفت میلیاردی امروز، چیزی جز وحدت و هماهنگی این دو بال، آسمان اسلام را به افق سعادت اتصال نخواهد داد.

وحدت اسلام، نقطه ضعف دشمنان است و نقطه عطف سعادت مسلمانان، این نقطه را دریابیم، پیش از آن که دشمن آن را دریافته باشد!





بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:

أيُّها النّاسُ ، علَيكُم بالجَماعةِ ، وإيّاكُم والفُرْقةَ
اى مردم! به جماعت (يكپارچگى) روى آريد و از پراكندگى بپرهيزيد.

ميزان الحكمه، ح 2589

آغاز هفته وحدت گرامی باد

:goleroz:

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] بوی بهار می رسد
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] نسیم از درختان آویزان شده است
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] خورشید در شبه جزیره می رقصد
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] بیابان ها، به استقبال صبح فرش شده اند
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] پرتوهای هدایت، درخشیدن گرفته اند
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] شب، مرده است و فانوس رستگاری، بر فراز کوه ها حکم می راند.
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] «ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد»
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] زمین، به ارث صالحان رسیده است و ندای برادری، از دل میدان های جنگ قبایل برمی خیزد.
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] دل ها، در آستانه کلام وحی، به زانو درآمده اند و رنگ ها، از سیاه تا سفید،
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] در یک صف نشسته اند تا سرود وحدت بخوانند.
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif] میثم امانی

[="Times New Roman"]سلام عليكم

اگر اين وحدت زمينه ساز بازگشت تمدن اسلامي گردد
اگر اين وحدت رنگ و بوي سرزمين مان را به عطر گل محمدي تبديل نمايد

اگر اين وحدت نمازجماعتي را باعث گردد كه دو برادر مدتها بكدورت جدا از هم ميخواندند
اگر اين وحدت مهمور به مهر تائيد الهي است

بر منكرش نفرين الهي
و بر رضايش سلام حق سبحانه و تعالي

بيا اي تمدن زيباي اسلامي . بيا
بيا كه مردم ما مدتهاست چشم در راه قدومت هستند . بيا

براي يك بار ديگر

حياكم الله

[=microsoft sans serif]
مراسم نامگذارى حضرت محمد (ص)
[=microsoft sans serif]


[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]


[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]روز هفتم فرا رسید.
[=microsoft sans serif]
«عبد المطلب‏»،براى عرض سپاسگزارى به درگاه الهى گوسفندى کشت و گروهى
را دعوت نمود و در آن جشن با شکوه،که از عموم قریش ‏دعوت شده بود،
نام فرزند خود را
[=microsoft sans serif]«محمد»[=microsoft sans serif]گذارد.

[=microsoft sans serif]وقتى از او پرسیدند:چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید،
در صورتى که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟
گفت:خواستم که در آسمانو زمینستوده باشد.
[=microsoft sans serif]
در این باره‏«حسان بن ثابت‏»شاعر رسول خدا چنین مى‏ گوید:

فشق له من اسمه لیجله فذو العرش محمود و هذا محمد

[=microsoft sans serif]آفریدگار،نامى از اسم خود براى پیامبر خود مشتق نمود.
از این جهت(خدا) «محمود»(پسندیده)و پیامبر او«محمد»(ستوده)است و هر دو کلمه
ازیک ماده مشتقند و یک معنى را مى‏ رسانند. (1)
[=microsoft sans serif]

قطعا،الهام غیبى در انتخاب این نام بى‏دخالت نبوده است.
زیرا نام محمد،اگر چه در میان اعراب معروف بود،ولى کمتر کسى تا آن زمان به
آن نام نامیده شده بود.طبق آمار دقیقى که بعضى از تاریخ نویسان بدست آورده‏اند،تا آن روز
فقط شانزده نفر به این اسم نامگذارى شده بودند.چنانکه شاعر در این باره گوید:

[=microsoft sans serif]ان الذین سموا باسم محمد من قبل خیر الناس ضعف ثمان (2)
کسانى که به نام محمد،پیش از پیامبر اسلام نام گذارى شده بودند،شانزده نفر بودند.
[=microsoft sans serif]

ناگفته پیداست که:هر چه مصداق یک لفظ کمتر باشد،اشتباه در آن کمتر خواهد بود
و چون کتابهاى آسمانى،از نام و نشان و علایم روحى و جسمى او خبر داده بودند،باید علایم
آن حضرت آنچنان روشن باشد که اشتباه در آن راه پیدا نکند.یکى از آن علایم، نام آن حضرت است.باید مصداق آن به قدرى کم باشد،که راه هر گونه تردیدى را در تشخیص پیامبر گرامى
از بین ببرد.مخصوصا هنگامى که بقیه اوصاف و علائم وى ضمیمه نام او گردد.

[=microsoft sans serif]در این صورت،بطور واضح کسى که انجیل و تورات از ظهور او خبر داده است،
به خوبى شناخته خواهد شد.
[=microsoft sans serif]
اشتباه خاورشناسان

[=microsoft sans serif]قرآن مجید،رسول گرامى را به دو و یا چند نام معرفى مى ‏کند.[=microsoft sans serif]

(3) در سوره‏ هاى آل عمران و محمد و فتح و احزاب،در آیه‏ هاى 138 و 2 و 29 و 40،
او را به نام‏«محمد»و در سوره‏«صف آیه 6»به نام‏«احمد»خوانده است.

[=microsoft sans serif]علت داشتن دو نام اینست که:مادر رسول خدا،پیش از جدش،نام او را«احمد»گذارده
بود،چنانکه در تاریخ منعکس است.(4)
[=microsoft sans serif]
بنابراین،آنچه را بعضى از خاورشناسان در مقام اعتراض گفته ‏اند که:
«انجیل‏»،به تصریح قرآن،در سوره‏«صف آیه 6»،ظهور پیامبرى را بشارت داده است که
نام او احمد است نه محمد،و شخصى که مسلمانان به رهبرى او معتقدند،نام او«محمد»است
نه احمد،بى اساس است.

[=microsoft sans serif]زیرا قرآنى که پیامبر ما را به نام‏«احمد»معرفى نموده است،
در چند جا او را به نام‏«محمد»خوانده است.
[=microsoft sans serif]

اگر مدرک آنها براى تعیین نام این پیامبر،قرآن مجید باشد(چنانکه همانست)،قرآن او را به
هر دو اسم نامیده،و او را در جائى به نام محمد و در جاى دیگر«احمد»معرفى نموده است.



مژده دهيد چون كه هفته وحدت آمده

ميلاد امام صادق و پيمبر رحمت آمده

كاش در اين جمعه از آسمان ندا دهند

اي منتظران ظهور،منجي بشريت آمده

ولادت پيامبر اكرم(ص) و امام صادق(ع)تبريك و تهنيت باد.


[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

بانگ توحید را از بلبلان آشفته شنیدم و از خاک خسته شهرها

به جان دوست که توحید بی وحدت، واژه ای بیش نیست.

[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]هفته وحدت مبارک