ای دل چه انديشيدۀ در عذر آن تقصير ها ؟
زان سوی او چندان وفا زين سوی تو چندين جفا
زان سوی او چندان کرم، زين سو خلاف و بيش و کم
زان سوی او چندان نعم،زين سوی تو چندين خطا
زين سوی تو چندين حسد ، چندين خيال و ظنّ بد
زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا
چندين چشش از بهر چه؟ تا جان تلخت خوش شود
چندين کشش از بهر چه؟ تا در رسی در اوليا
از بد پشيمان می شوی، الله گويان می شوي
آن دم ترا او می کشد تا وا رهاند مر ترا
از جرم ترسان می شوی، وز چاه پرسان می شوي
آن لحظه ترساننده را با خود نمی بينی چرا؟
گر چشم تو بر بست او چون مهرۀ ! در دست او
گاهت بغلتاند چنين گاهت بُبازد در هوا
گاهی نهد در طبع تو سودای سيم و زرّ و زن
گاهی نهد در جان تو نور خيال مصطفي
اين سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان
يا بگذرد يا بشکند کشتی درين گردابها
چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان
کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آيد صدا
بانگ شعيب و ناله اش وان اشک همچون ژاله اش
چون شد ز حد ، از آسمان آمد سحر گاهش ندا:
« گر مجرمی بخشيدمت وز جرم آمرزيدمت
فردوس خواهی دادمت خامش ، رها کن اين دعا »
گفتا:« نه اين خواهم نه آن ديدار حق خواهم عيان
گر هفت بحر آتش شود من در روم بهر بقا
گر راندۀ آن منظرم، بستست ازو چشم ترم
من در جحيم اوليترم جنت نشايد مر مرا
جنت مرا بی روی او هم دوزخست و هم عدو
من سوختم زين رنگ و بو کو فَرّ انوار بقا ؟ »
گفتند: « باری کم گری تا کم نگردد مبصري
که چشم نابينا شود چون بگذرد از حد بکا »
گفت: « ار دو چشمم عاقبت خواهند ديدن آن صفت
هر جزو من چشمی شود کی غم خورم من از عمي؟
ور عاقبت اين چشم من محروم خواهد ماندن
تا کور گردد آن بصر کو نيست لايق دوست را»
اندر جهان هر آدمی باشد فدای يار خود
يار يکی انبان خون يار يکی شمس ضيا
چون هر کسی در خورد خود ياری گزيد از نيک و بد
ما را دريغ آيد که خود فانی کنيم از بهر لا
روزی يکی همراه شد با بايزيد اندر رهي
پس بايزيدش گفت:«چه پيشه گزيدی ای دغا»
گفتا که:«من خربنده ام» پس بايزيدش گفت:«رو»
يارب خرش را مرگ ده تا او شود بندۀ خدا
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید
مرگ با خوشه انگور میآید به دهان
مرگ در حنجره سرخ گلو میخواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان میچیند
مرگ گاهی ودکا می نوشد
گاه در سایه نشسته است به ما مینگرد
و همه میدانیم
ریههای لذت، پر اکسیژن مرگ است...
پروردگارابه من بياموز دوست بدارم کساني راکه دوستم ندارند ..عشق بورزم به کساني که عاشقم نيستند...بگريم براي کساني که هرگز غمم را نخوردند...به من بياموز لبخند بزنم به کساني که هرگز تبسمي به صورتم ننواختند... محبت کنم به کساني که محبتي درحقم نکردند
برای كشتن یك پرنده یك قیچی كافیست.لازم نیست آنرا در قلبش فرو كنی یا گلویش را با آن بشكافی. پرهایش را بزن خاطره ی پریدن با او كاری میكند كه خودش را به اعماق دره ها پرت میكند
این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده .
توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره
وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم
وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم
وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم
و تو، آدم سفید
وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی
وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای
وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی
و وقتی می میری، خاکستری ای
و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟
بعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه
بعضیها شعرشان كهنه است، فكرشان نو
بعضیها شعرشان نو است، فكرشان كهنه
بعضیها یك عمر زندگی میكنند برای رسیدن به زندگی
بعضیها زمینها را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان خدا گران میفروشند
بعضیها حمال كتابند
بعضیها بقال كتابند
بعضیها انبارداركتابند
بعضیها كلكسیونر كتابند
بعضیها قیمتشان به لباسشان است، بعضی به كیفشان و بعضی به كارشان
بعضیها اصلا قیمتی ندارند
بعضیها به درد آلبوم میخورند
بعضیها را باید قاب گرفت
بعضیها را باید بایگانی كرد
بعضیها را باید به آب انداخت
بعضیها هزار لایه دارند
بعضیها ارزششان به حساب بانكیشان است
بعضیها همرنگ جماعت میشوند ولی همفكر جماعت نه
بعضیها را همیشه در بانكها میبینی یا در بنگاهها
بعضیها در حسرت پول همیشه مریضند
بعضیها برای حفظ پول همیشه بیخوابند
بعضیها برای دیدن پول همیشه میخوابند
بعضیها برای پول همه كاره میشوند
بعضیها نان نامشان را میخورند
بعضیها نان جوانیشان را میخورند
بعضیها نان موی سفیدشان را میخورند
بعضیها نان پدرانشان را میخورند
بعضیها نان خشك و خالی میخورند
بعضیها اصلا نان نمیخورند
بعضیها با گلها صحبت میكنند
بعضیها با ستارهها رابطه دارند
بعضی ها صدای آب را ترجمه میكنند
بعضی ها صدای ملائك را میشنوند
بعضی ها صدای دل خود را هم نمیشنوند
بعضی ها حتی زحمت فكركردن را به خود نمیدهند
بعضی ها در تلاشند كه بیتفاوت باشند
بعضی ها فكر میكنند چون صدایشان از بقیه بلندتر است، حق با آنهاست
بعضی ها فكر میكنند وقتی بلندتر حرف بزنند، حق با آنهاست
بعضی ها برای سیگار كشیدنشان همه جا را ملك خصوصی خود میدانند
بعضی ها فكر میكنند پول مغز میآورد و بی پولی بی مغزی
بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر میكشند
بعضی ها ابتذال را با روشنفكری اشتباه میگیرند
بعضی از شاعران برای ماندگار شدن چه زجرها كه نمیكشند
بعضی ها یك درجه تند زندگی میكنند، بعضیها یك درجه كند
هیچكس بیدرجه نیست
بعضی ها حتی در تابستان هم سرما میخورند
بعضی ها در تمام زندگیشان نقش بازی میكنند
بعضی از آدمها فاصلة پیوندشان مانند پل است، بعضی مانند طناب و بعضی مانند نخ
بعضی ها دنیایشان به اندازه یك محله است، بعضی به اندازه یك شهر، بعضی به اندازه كرة زمین و بعضی به وسعت كل هستی
بعضی ها به پز میگویند پرستیژ بعضی ها مثل من دلشون خوش دارن تو اسک دین مطلب ارسال میکنند
نصيحت امير المومنين علـــــــــــــــــــي به مردان : اياک و التغاير في غير موضع الغيرة فان ذلک يدعو الصحيحة منهن الي السقم از غيرت نابجا بپرهيز چرا که اين کار زن سالم را به بيماري مي کشد . کافي ج5 ص 537
شيشه اي باش اما نه آنقدر شيشه اي كه با هر نفسي بشكني .. هميشه به فكر پايان باش اما نه آنقدر كه آغاز را فراموش كني .. با خودت و تمام دنيا صادق باش حتي اگر دنيا با تو صادق نباشد
درمكتب عشق علي نام زهرا بردن كليد است
نام زهرابردن مكتب عشق علي خواستن است
يك هنر بهر ساختن ازخود ساختن است
هر كه را خود ساختنيست نام حسن خواستن است
نام حسن ابتداي خود ساختن از نام حسين است
نام حسين راه گشاي ديده گان ال محمد است
بار الهی
مارا بی نيازی در نفس؛ يقين در قلب ؛ اخلاص در عمل؛ صداقت در گفتار ؛ وجدان در کار ؛ مکارم در اخلاق ؛ مدارا با مردم ؛ قدرت در دفاع از دين و ميهن ؛ قانون مندی وقانون مداری؛ مردم داری ومردم ياری عطا فرما
1- خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود
بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟
2- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباسهایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟
3- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟
4- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی میکردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟
5- خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟
6- خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟
7- خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟
8- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار میشدی
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟
9- خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.
10- خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی
بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی میکردی؟
زمان ، طولاني مي شود براي كساني كه غصه دارند ، كوتاه مي شود براي كساني كه شاد هستند ، دير مي گذرد براي كساني كه منتظر هستند ، زود مي گذرد براي كساني كه عجله دارند ، اما ابدي مي شود براي كساني كه عاشق هستند
رودها در جاری شدن
و علف ها در سبز شدن معنی پیدا می کنند
کوه ها با قله ها
و دریاها با موجها زندگی پیدا می کنند
وانسان ها
همه ي انسان ها
با عشق، فقط با عشق
پس بار خدایا بر من رحم کن
بر من که می دانم ناتوانم رحم کن
باشد که خانه ای نداشته باشم
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم
اما نباشد، هرگز نباشد
که در قلبم عشق نباشد، هرگز نباشد
خداوند بينهايت است و لامکان و بي زمان اما به قدر فهم تو کوچک ميشود و به قدر نياز تو فرود ميآيد، و به قدر آرزوي تو گسترده ميشود، و به قدر ايمان تو کارگشا ميشود، و به قدر نخ پير زنان دوزنده باريک ميشود، و به قدر دل اميدواران گرم ميشود... پــدر ميشود يتيمان را و مادر.. برادر ميشود محتاجان برادري را. همسر ميشود بي همسر ماندگان را. طفل ميشود عقيمان را.اميد ميشود نااميدان را.
راه ميشود گمگشتگان را. نور ميشود در تاريکي ماندگان را. شمشير ميشود رزمندگان را. عصا ميشود پيران را. عشق ميشود محتاجانِ به عشق را... خداوند همه چيز ميشود همه کس را. به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکي دل؛ به شرط طهارت روح؛ به شرط پرهيز از معامله با ابليس.
ای دل چه انديشيدۀ در عذر آن تقصير ها ؟
زان سوی او چندان وفا زين سوی تو چندين جفا
زان سوی او چندان کرم، زين سو خلاف و بيش و کم
زان سوی او چندان نعم،زين سوی تو چندين خطا
زين سوی تو چندين حسد ، چندين خيال و ظنّ بد
زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا
چندين چشش از بهر چه؟ تا جان تلخت خوش شود
چندين کشش از بهر چه؟ تا در رسی در اوليا
از بد پشيمان می شوی، الله گويان می شوي
آن دم ترا او می کشد تا وا رهاند مر ترا
از جرم ترسان می شوی، وز چاه پرسان می شوي
آن لحظه ترساننده را با خود نمی بينی چرا؟
گر چشم تو بر بست او چون مهرۀ ! در دست او
گاهت بغلتاند چنين گاهت بُبازد در هوا
گاهی نهد در طبع تو سودای سيم و زرّ و زن
گاهی نهد در جان تو نور خيال مصطفي
اين سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان
يا بگذرد يا بشکند کشتی درين گردابها
چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان
کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آيد صدا
بانگ شعيب و ناله اش وان اشک همچون ژاله اش
چون شد ز حد ، از آسمان آمد سحر گاهش ندا:
« گر مجرمی بخشيدمت وز جرم آمرزيدمت
فردوس خواهی دادمت خامش ، رها کن اين دعا »
گفتا:« نه اين خواهم نه آن ديدار حق خواهم عيان
گر هفت بحر آتش شود من در روم بهر بقا
گر راندۀ آن منظرم، بستست ازو چشم ترم
من در جحيم اوليترم جنت نشايد مر مرا
جنت مرا بی روی او هم دوزخست و هم عدو
من سوختم زين رنگ و بو کو فَرّ انوار بقا ؟ »
گفتند: « باری کم گری تا کم نگردد مبصري
که چشم نابينا شود چون بگذرد از حد بکا »
گفت: « ار دو چشمم عاقبت خواهند ديدن آن صفت
هر جزو من چشمی شود کی غم خورم من از عمي؟
ور عاقبت اين چشم من محروم خواهد ماندن
تا کور گردد آن بصر کو نيست لايق دوست را»
اندر جهان هر آدمی باشد فدای يار خود
يار يکی انبان خون يار يکی شمس ضيا
چون هر کسی در خورد خود ياری گزيد از نيک و بد
ما را دريغ آيد که خود فانی کنيم از بهر لا
روزی يکی همراه شد با بايزيد اندر رهي
پس بايزيدش گفت:«چه پيشه گزيدی ای دغا»
گفتا که:«من خربنده ام» پس بايزيدش گفت:«رو»
يارب خرش را مرگ ده تا او شود بندۀ خدا
امام سجاد عليه السلام فرمود:
دنيا همچون نيمه خواب (چرت) است و آخرت بيداري مي باشد و ما در اين ميان رهگذر، بين خواب و بيداري به سر مي بريم.
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید
مرگ با خوشه انگور میآید به دهان
مرگ در حنجره سرخ گلو میخواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان میچیند
مرگ گاهی ودکا می نوشد
گاه در سایه نشسته است به ما مینگرد
و همه میدانیم
ریههای لذت، پر اکسیژن مرگ است...
قسمتی از صدای پای آب سهراب
خدايا من اگر بد کنم تورا بنده ديگر بسيار است تو اگر با من مدارا نکني مرا خدايي ديگر کجاست؟؟؟؟
خدایا مارا عاقبت به خیر بمیران............
عشق صداي فاصله هاست
فاصله هايي كه غرق ابهام اند
ای خدای بزرگ فاصله بین منو خودت را کم کن...... میترسم از فاصله ها.................
پروردگارابه من بياموز دوست بدارم کساني راکه دوستم ندارند ..عشق بورزم به کساني که عاشقم نيستند...بگريم براي کساني که هرگز غمم را نخوردند...به من بياموز لبخند بزنم به کساني که هرگز تبسمي به صورتم ننواختند... محبت کنم به کساني که محبتي درحقم نکردند
برای كشتن یك پرنده یك قیچی كافیست.لازم نیست آنرا در قلبش فرو كنی یا گلویش را با آن بشكافی.
پرهایش را بزن
خاطره ی پریدن با او كاری میكند كه خودش را به اعماق دره ها پرت میكند
این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده .
توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره
وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم
وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم
وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم
و تو، آدم سفید
وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی
وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای
وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی
و وقتی می میری، خاکستری ای
و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟
دست حاجت، ز در ناكس و كس كوته كن
اخر اين دست بلند تو، هنر ها دارد
بعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه
بعضیها شعرشان كهنه است، فكرشان نو
بعضیها شعرشان نو است، فكرشان كهنه
بعضیها یك عمر زندگی میكنند برای رسیدن به زندگی
بعضیها زمینها را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان خدا گران میفروشند
بعضیها حمال كتابند
بعضیها بقال كتابند
بعضیها انبارداركتابند
بعضیها كلكسیونر كتابند
بعضیها قیمتشان به لباسشان است، بعضی به كیفشان و بعضی به كارشان
بعضیها اصلا قیمتی ندارند
بعضیها به درد آلبوم میخورند
بعضیها را باید قاب گرفت
بعضیها را باید بایگانی كرد
بعضیها را باید به آب انداخت
بعضیها هزار لایه دارند
بعضیها ارزششان به حساب بانكیشان است
بعضیها همرنگ جماعت میشوند ولی همفكر جماعت نه
بعضیها را همیشه در بانكها میبینی یا در بنگاهها
بعضیها در حسرت پول همیشه مریضند
بعضیها برای حفظ پول همیشه بیخوابند
بعضیها برای دیدن پول همیشه میخوابند
بعضیها برای پول همه كاره میشوند
بعضیها نان نامشان را میخورند
بعضیها نان جوانیشان را میخورند
بعضیها نان موی سفیدشان را میخورند
بعضیها نان پدرانشان را میخورند
بعضیها نان خشك و خالی میخورند
بعضیها اصلا نان نمیخورند
بعضیها با گلها صحبت میكنند
بعضیها با ستارهها رابطه دارند
بعضی ها صدای آب را ترجمه میكنند
بعضی ها صدای ملائك را میشنوند
بعضی ها صدای دل خود را هم نمیشنوند
بعضی ها حتی زحمت فكركردن را به خود نمیدهند
بعضی ها در تلاشند كه بیتفاوت باشند
بعضی ها فكر میكنند چون صدایشان از بقیه بلندتر است، حق با آنهاست
بعضی ها فكر میكنند وقتی بلندتر حرف بزنند، حق با آنهاست
بعضی ها برای سیگار كشیدنشان همه جا را ملك خصوصی خود میدانند
بعضی ها فكر میكنند پول مغز میآورد و بی پولی بی مغزی
بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر میكشند
بعضی ها ابتذال را با روشنفكری اشتباه میگیرند
بعضی از شاعران برای ماندگار شدن چه زجرها كه نمیكشند
بعضی ها یك درجه تند زندگی میكنند، بعضیها یك درجه كند
هیچكس بیدرجه نیست
بعضی ها حتی در تابستان هم سرما میخورند
بعضی ها در تمام زندگیشان نقش بازی میكنند
بعضی از آدمها فاصلة پیوندشان مانند پل است، بعضی مانند طناب و بعضی مانند نخ
بعضی ها دنیایشان به اندازه یك محله است، بعضی به اندازه یك شهر، بعضی به اندازه كرة زمین و بعضی به وسعت كل هستی
بعضی ها به پز میگویند پرستیژ
بعضی ها مثل من دلشون خوش دارن تو اسک دین مطلب ارسال میکنند
نصيحت امير المومنين علـــــــــــــــــــي به مردان :
اياک و التغاير في غير موضع الغيرة فان ذلک يدعو الصحيحة منهن الي السقم
از غيرت نابجا بپرهيز چرا که اين کار زن سالم را به بيماري مي کشد .
کافي ج5 ص 537
دست هایی كه یاری می رسانند مقــدس تر از دست هایی هستند كه دانه های تسبیح را می گردانند
اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت
آنهای كه باتو خندیده اند ممكن است تورا فراموش كنند
ولی آنهایی كه باتو گریه كرده اند هركز تورا از یاد نخواهند برد.
:Gol:
از اینکه کفشم پاره بود ناراحت بودم تا اینکه در خیابان مردی رادیدم که پا نداشت!
شيشه اي باش اما نه آنقدر شيشه اي كه با هر نفسي بشكني .. هميشه به فكر پايان باش اما نه آنقدر كه آغاز را فراموش كني .. با خودت و تمام دنيا صادق باش حتي اگر دنيا با تو صادق نباشد
آموخته ام که جاده ي زندگي نبايد صاف و مستقيم باشد ،
خوابمان مي گيرد ... دست اندازها نعمتند !
درمكتب عشق علي نام زهرا بردن كليد است
نام زهرابردن مكتب عشق علي خواستن است
يك هنر بهر ساختن ازخود ساختن است
هر كه را خود ساختنيست نام حسن خواستن است
نام حسن ابتداي خود ساختن از نام حسين است
نام حسين راه گشاي ديده گان ال محمد است
براي خريدن عشق هر کس هرچه داشت آورد، ديوانه هيچ نداشت و گريست، گمان کردند چون هيچ ندارد مي گريد، اما هيچکس ندانست که قيمت عشق اشک است
بسم رب المهدی *(عجل الله تعالی فرجه الشریف )*
گفتم: چقدر احساس تنهايي ميكنم
گفتي: فاني قريب
.:: من كه نزديكم (بقره/186) ::.
گفتم: تو هميشه نزديكي؛ من دورم... كاش ميشد بهت نزديك شم
گفتي: و اذكر ربك في نفسك تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پيش خودت، با خوف و تضرع، و با صداي آهسته
يادكن (اعراف/205) ::.
گفتم: اين هم توفيق ميخواهد!
گفتي: ألا تحبون ان يغفرالله لكم
.:: دوست نداريد خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.
گفتم: معلومه كه دوست دارم منو ببخشي
گفتي: و استغفروا ربكم ثم توبوا اليه
.:: پس از خدا بخوايد ببخشدتون و بعد توبه كنيد (هود/90) ::.
گفتم: با اين همه گناه... آخه چيكار ميتونم بكنم؟
گفتي: الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نميدونيد خداست كه توبه رو از بندههاش قبول ميكنه؟! (توبه/104) ::.
گفتم: ديگه روي توبه ندارم
گفتي: الله العزيز العليم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولي) خدا عزيزه و دانا، او آمرزندهي گناه هست و پذيرندهي توبه (غافر/2-3) ::.
گفتم: با اين همه گناه، براي كدوم گناهم توبه كنم؟
گفتي: ان الله يغفر الذنوب جميعا
.:: خدا همهي گناهها رو ميبخشه (زمر/53) ::.
گفتم: يعني بازم بيام؟ بازم منو ميبخشي؟
گفتي: و من يغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا كيه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135) ::.
گفتم: نميدونم چرا هميشه در مقابل اين كلامت كم ميارم! آتيشم ميزنه؛ ذوبم ميكنه؛ عاشق
ميشم! ... توبه ميكنم
گفتي: ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين
.:: خدا هم توبهكنندهها و هم اونايي كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/222) ::.
ناخواسته گفتم: الهي و ربي من لي غيرك
گفتي: اليس الله بكاف عبده
.:: خدا براي بندهاش كافي نيست؟ (زمر/36) ::.
گفتم: در برابر اين همه مهربونيت چيكار ميتونم بكنم؟
گفتي: يا ايها الذين آمنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا هو الذي يصلي
عليكم وملائكته ليخرجكم من الظلمت الي النور و كان بالمؤمنين رحيما
.:: اي مؤمنين! خدا رو زياد ياد كنيد و صبح و شب تسبيحش كنيد. او كسي هست كه خودش و
فرشتههاش بر شما درود و رحمت ميفرستن تا شما رو از تاريكيها به سوي روشنايي بيرون
بيارن. خدا نسبت به مؤمنين مهربونه (احزاب/41-43) ::.
هزاران نفر برای بارش باران دعا کردن ... ولی باران نبارید ... زیرا خدا با کودکی بود که چکمه هایش سوراخ بود
بار الهی
مارا بی نيازی در نفس؛ يقين در قلب ؛ اخلاص در عمل؛ صداقت در گفتار ؛ وجدان در کار ؛ مکارم در اخلاق ؛ مدارا با مردم ؛ قدرت در دفاع از دين و ميهن ؛ قانون مندی وقانون مداری؛ مردم داری ومردم ياری عطا فرما
خدايا مرگ ما رو اون مرگي قرار بده كه خود اين مرگ باعث روسفيديمان شود
خدا شونهامون را فقط واسه اینکه کوله بار غم هامون را روش بزاریم نیافریده
آفریده تا بعضی وقتا بندازیمشون بالا بگیم بی خیال
1- خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود
بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟
2- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباسهایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟
3- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟
4- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی میکردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟
5- خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟
6- خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟
7- خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟
8- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار میشدی
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟
9- خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.
10- خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی
بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی میکردی؟
الهى! تا تو در غیب بودی من همه عیب بودم چون تو از غیب به در آمدی من از عیب به در آمدم.
- الهى! نه ظالمی که گویم زنهار، نه مرا بر تو حقی که گویم بیار چون در اول برداشتی در آخر فرومگذار.
- الهى! اگر کار به گفتار است بر سر همه تاجم و اگر به کردار است به پشّه و مور محتاجم.
الهى! فرمودی که در دنیا به همان چشم که در توانگران نگرید در درویشان نگرید، تو کریمی و
اولی تر که در آخرت به همان چشم که در مطیعان نگری در عاصیان نگرى.
- الهى! آمرزیدن مطیعان چه کار است؟ کرمی که همه را نرسد چه مقدار است؟
- الهى! چون آتش فراق داشتى، دوزخ پر آتش از چه افراشتى؟!
- الهى! همتی ده که شوق اطاعت افزون کند و طاعتی ده که به خشنودی تو رهنمون کند.
- الهى! یقین ده که در آن شک و ریا نبود و علمی که بی برق و ضیا نبود.
- الهى! به حق آنکه تو را هیچ حاجت نیست، ببخش بر آنکه او را هیچ حجّت نیست.
- الهى! به درگاه آمدم بنده وار، لب پُر توبه و زبان پراستغفار، خواهی به کرم عزیزدار خواهی خوار، که
من خجلم و شرمسار، تو خداوندی و صاحب اختیار.
- الهى! آنچه مرا کام است نه به اندازه ی کام است، چون کرمت عام است؛ اگر نظر کنی کار تمام است.
- الهى! همچو بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم.
- الهى! گدای تو به کار خود شاد است، زیرا هر که گدای تو شد در دو عالم سلطان است.
خوشبخت ترین مردم کسی است که برای لذت باقی آخرت از لذت دنیای فانی بگذرد.
فصل هشتم غررالحکم 394
زمان ، طولاني مي شود براي كساني كه غصه دارند ، كوتاه مي شود براي كساني كه شاد هستند ، دير مي گذرد براي كساني كه منتظر هستند ، زود مي گذرد براي كساني كه عجله دارند ، اما ابدي مي شود براي كساني كه عاشق هستند
رودها در جاری شدن
و علف ها در سبز شدن معنی پیدا می کنند
کوه ها با قله ها
و دریاها با موجها زندگی پیدا می کنند
وانسان ها
همه ي انسان ها
با عشق، فقط با عشق
پس بار خدایا بر من رحم کن
بر من که می دانم ناتوانم رحم کن
باشد که خانه ای نداشته باشم
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم
اما نباشد، هرگز نباشد
که در قلبم عشق نباشد، هرگز نباشد
اگر دیوار نبود
نزدیک تر بودیم،
همه وسعت دنیا یک خانه میشد
و تمام محتوای یک سفره
سهم همه بود
و هیچکس در پشت هیچ ناکجایی پنهان نمیشد
چشمم اگر خطا كند دل كه خطا نميكند
دل به زمانه داده ام هر چه زمانه ميكند
اي خداي تنهايان و بي کسان وبي مونسان اي مخاطب اشناي دردهاي نگفتني اگر بنا است بسوزيم طاقتمان ده واگر بنا است بسازيم قدرتتمان ده
اي محبوب جاوداني
ای مونس نجواهای پنهان
هرکه خلوتی با تو ساخت خود را يافت و هرکه با ديگران پرداخت هستی اش را در ازدحام نفوس باخت، لذا خلوت با خود را به ما عنايت کن
ملاصدرا مي گويد :
خداوند بينهايت است و لامکان و بي زمان اما به قدر فهم تو کوچک ميشود و به قدر نياز تو فرود ميآيد، و به قدر آرزوي تو گسترده ميشود، و به قدر ايمان تو کارگشا ميشود، و به قدر نخ پير زنان دوزنده باريک ميشود، و به قدر دل اميدواران گرم ميشود... پــدر ميشود يتيمان را و مادر.. برادر ميشود محتاجان برادري را. همسر ميشود بي همسر ماندگان را. طفل ميشود عقيمان را.اميد ميشود نااميدان را.
راه ميشود گمگشتگان را. نور ميشود در تاريکي ماندگان را. شمشير ميشود رزمندگان را. عصا ميشود پيران را. عشق ميشود محتاجانِ به عشق را...
خداوند همه چيز ميشود همه کس را.
به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکي دل؛ به شرط طهارت روح؛
به شرط پرهيز از معامله با ابليس.
ای مخاطب شکوه های پنهان
تو اگر نباشی به کی ميتوان گفت حرفهايی را که به هيچ کس نمی توان گفت
به عشق عادت نکنید با عشق زندگی کنید. "آنتونی رابینز"
اي كاش نگاهمان را براي انان كه تفسير گريه هامان را نمي دانند گريان نكنيم
آرزو کن، بطلب، ایمان داشته باش، دریافت کن. "استلاتریل مان"
مشکلات خود را با مداد بنويس و پاک کن را در اختيار خدا بگذار .
هرگز وقتت رو براي کسي که حاضر نيست وقتشو براي تو بگذرونه ، نگذار !
خوشبختي به كساني روي مي آورد كه براي خوشبخت كردن ديگران مي كوشند .
انساني که در نبرد زندگي مي خندد قابل ستايش است