عدالت جنسيتي و اشتغال زنان

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عدالت جنسيتي و اشتغال زنان

[=&quot]عدالت جنسيتي و اشتغال زنان / مسعود آذربايجاني / ص 81 چكيده:[/]


[=&quot]عدالت جنسيتي به معناي رعايت تناسب زنان و مردان در دسترسي به همة امكانات فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي است به گونه‌اي كه در حق هيچ كدام ستم يا اجحافي نشود. اشتغال نيز عمدتاً به كارهاي تمام وقت، داراي مزد و بيرون از خانه اطلاق مي‌شود.در اين مقاله با نگاهي علمي به موضوع اشتغال از ديدگاه اسلام پرداخته شده و ديدگاه­ها و نظريه‌هاي جامعه­شناسان و فمينيست­ها نيز مورد نقد و بررسي قرار گرفته و معلوم مي­شود؛ اشتغال زنان حقي است که تحت ضوابط كلي اشتغال مي­باشد. اين ضوابط عبارتند از: تناسب شغل با ويژگي‌هاي زنانه، رعايت حجاب، عفاف و عدم اختلاط، عدم تعارض شغل زن با حقوق شوهر و وظيفه مادري؛ بر اين اساس شاخص عدالت جنسيتي در اشتغال زنان از ديدگاه اسلام همان رعايت معيارها و موازين اسلامي مي­باشد. در اين نوشتار الگوي اشتغال نيمه وقت زنان که تناسب با عدالت جنسيتي دارد، براي زنان پيشنهاد شده است[/].

[=&quot]
[/]

[=&quot]کليد واژه[/]:
[=&quot]عدالت، جنسيت، اشتغال زنان، اسلام، خانواده[/].

طرح مسأله:

عدالت جنسيتي صرفاً مفهومي اخلاقي نيست، بلكه از اين جهت مفهومي ناآشناتر و مبهم‌تر از عدالت است، به ­ويژه آنكه عدالت جنسيتي از مباحث تازه در دوران معاصر است و سابقه چنداني ندارد؛ به ­خصوص كه اين مفهوم با اشتغال زنان درمي­ آميزد كه آن هم عمدتاً از مباحث مورد توجه در دوران پس از انقلاب صنعتي است كه كارخانه پديد آمد و زنان از خانه به كارگاه‌هاي كوچك و بزرگ كوچ كردند. در اين حال سنت‌هاي ريشه ­دار اجتماعي و ديني، زنان را به سوي حفظ اركان خانواده دعوت مي‌كند، اما هنجارهاي دنياي متجدد آنان را به مشاركت اجتماعي و حضور هرچه بيشتر در جامعه و همكاري فعال در مراكز اشتغال فرا مي‌خواند. جمع اين دو سهل و ميسر نيست؛ به ­ويژه آنكه يكي، جاي را بر ديگري تنگ مي‌كند و حضور ديگري را بر نمي‌تابد. هر چند اشتغال مردان پديده‌اي لازم و طبيعي شمرده مي‌شود، اشتغال زنان با مشـكلات و چالش­هاي بسيار مواجه گرديده، از اين­رو در جوامع گوناگون و در زمينه‌هاي مختلف جلوه‌هاي متفاوتي يافته است. بسياري بر اين عقيده هستند كه اشتغال زنان با اخلاق جامعه تنافي دارد، برخي ديگر بر اين باورند كه خروج زنان از خانه موجبات رقابت آنان را با مردان فراهم مي‌سازد و مخصوصاً آنجا كه اشتغال تامّ وجود ندارد؛ اشتغال زنان موجب بيكاري مردان مي‌شود. بعضي نيز بر اين انديشه‌اند كه اشتغال زنان موجب مي‌شود كه آنان به وظايف همسري كمتر توجه نمايند و ازدياد طلاق از آن منشأ مي‌گيرد يا آنكه به وظايف مادري توجه كمتري مي‌نمايند و نسل آينده از آن آسيب مي‌بيند (ر.ک. ساروخاني، 1370: ص859).
در اينجا پرسش‌هايي مطرح مي­شود.
عدالت جنسيتي چه مفهومي دارد؟
آيا مصاديق عدالت جنسيتي در حوزه‌هاي گوناگون اجتماعي يكسان است؟
عدالت جنسيتي در خصوص اشتغال زنان چگونه تبيين مي‌گردد؟
آيا اشتغال زنان در بيرون از خانه بر اساس عدالت جنسيتي به طور كلي مجاز و موّجه است؟
آيا در فرهنگ اسلامي نقش همسري و مادري با اشتغال زنان منافات دارد؟
با وجود تسهيلات فراوان در امور خانه‌داري و مراكز مهد كودك و پرورش كودكان اشتغال زنان چه تعارضي با نقش مادري دارد؟
آيا عدالت جنسيتي در اشتغال زنان به معناي تساوي زنان و مردان در استفاده از زمينه‌ها، فرصت ها و امكانات براي اشتغال است؟
در اين نوشتار پس از نگاه به ادبيات علمي بحث، موضوع عمدتاً از ديدگاه اسلام دنبال خواهد شد.

1) مفهوم شناسي

1-1) عدالت

عدل به معناي دادگري، انصاف، نهادن هر چيزي به جاي خود، حد متوسط ميان افراط و تفريط مقابل ظلم و جور است (معين، 1371: ج6، ص2282).
در انديشه افلاطون در يونان باستان، عدالت به معناي تناسب با طبيعت و فضايل ديگر و حد وسط نقطة تعادل سه قوة خرد، غضب و شهوت در انسان مي­باشد. در سطح اجتماعي نيز از ديدگاه وي عدالت به مفهوم تناسب و قرار گرفتن افراد جامعه در طبقات خاص خود است. يعني در طبقات فرمانروايان، نگهبانان و توسط مردم. از نظر ارسطو عدالت به معناي معامله برابر با افراد برابر و معامله نابرابر با افراد نابرابر است به تعبير ديگر توزيع امكانات و مناصب بر اساس شايستگي و لياقت­ها است (بيات و ديگران، 1381: صص376-375). اما در انديشه امام علي (ع) عدل به معناي قرار گرفتن هر چيزي در جاي خويش است: «العدل يضع الامور مواضعها» (نهج البلاغه، ح437). به همين جهت حضرت عدالت را يك تدبير عمومي مي‌دانند كه همه مردم را در بر مي‌گيرد كه از جود و بخشش نيز برتر و شريفتر است. در ميان انديشمندان مسلمان نيزهمين معنا تقريباً مورد قبول است. علامه طباطبايي مي‌نويسد: «هي اعطاء كل ذي حق من القوي حقه و وضعه في موضعه الذي ينبغي له» (طباطبايي، بي‌تا: ج12: ص331). بنابراين بر خلاف ديدگاه­هايي كه در دوران مدرنيته عدالت اجتماعي به مثابه برابري و مساوات تلقي شده مانند: «كارل ماركس» ، در انديشه اسلامي اين معنا ديده نمي‌شود و با ريشه لغوي عدل نيز سازگار نمي‌باشد.

2-1) جنسيت

واژه «جنسيت»[1] در ادبيات مطالعات زنان براي اشاره به ويژگي­هايي به كار مي‌رود كه در نتيجه تأثير عوامل اجتماعي و فرهنگي در هر يك از دو جنس مرد و زن به طور متفاوت بروز مي‌كند و در مقابل از واژة «جنس»[2] ويژگي‌هاي زيست شناختي متفاوت مرد و زن است (بستان، 1388: ص3). در روان‌شناسي نيز «نقش جنسي»[3] مجموعه‌اي از رفتارها و گرايش­هاي فرد است كه با «جنسيت»[4] وي هماهنگ باشد. به عبارت ديگر نقش جنسي به رفتارهاي ويژة پسر و دختر بر مي‌گردد و مواردي نظير عادات و رسوم، الگوي لباس، انتخاب اسباب بازي و نوع بازي را در بر دارد. برخي تعريف گسترده‌تري از نقش جنسي كرده‌اند: «آنچه در متن يك فرهنگ به عنوان خصايص مردانه يا زنانه با جنسيت شخص مطابقت دارد نقش جنسي ناميده مي‌شود» (هارلوك،[5] 1978م: ص450). بنابراين در يك جمع بندي مي‌توان مفهوم عدالت جنسيتي را چنين تعريف نمود: عدالت جنسيتي يعني رعايت تناسب زنان و مردان در دسترسي به همه امكانات فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي به گونه‌اي كه هر يك از دو جنس متناسب با خصايص زنانه يا مردانه از همه امكانات برخوردار باشد و هيچ گونه ستم يا اجحافي در حق آنان وارد نشود.

3-1) اشتغال

واژة «اشتغال» در زبان فارسي به معناي «به کاري پرداختن، مشغول شدن، به کاري در شدن، به کاري سرگرم شدن»، (دهخدا، 1373: ج2، ص2226). «پرداختن به کاري، سرگرم شدن، سرگرمي و گرفتاري است» (معين، 1371: ج1، ص280). در اصطلاح[6] عبارت است از: «کار مي‌تواند به عنوان انجام وظايفي تعريف شود که متضمن صرف کوشش‌هاي فکري و جسمي بوده و هدفشان توليد کالاها و خدماتي است که نيازهاي انساني را برآورده مي‌سازد. شغل يا پيشيه‌ کاري است که در مقابل مزد يا حقوق منظمي انجام مي‌شود. کار در همه فرهنگ‌ها اساس نظام اقتصادي يا اقتصاد است که شامل نهادهايي است که با توليد و توزيع کالاها و خدمات سروکار دارند» (گيدنز، 1387: ص517).
«کار[7] يکي از عوامل عمدة توليد و متشکل است از اعمال قوه فکري يا دستي که در برابر آن مزد، حقوق، معاش يا حق‌الزحمه کسب و کار گرفته مي‌شود. در گفتگوي روزانه اين اصطلاح بيشتر به معناي محدودتر يعني کارهاي دستي يا به ‌طور کلي کارهاي کارگران دستي به کار مي‌رود. در نظريه اقتصادي، کوشش انساني يا فعاليتي است که در جهت توليد هدايت مي‌شود. به عنوان يک عامل توليد کار از مواد اوليه، سرمايه و مديريت جدا مي‌شود و فقط شامل مساعي کارگران در اشتغال است. به معناي ديگر کار، کليه افرادي را در بر مي‌گيرد که براي زيستن کار مي‌کنند. اين تعريف به نيروي کار يک ملت بر مي‌گردد که شامل «جمعيت قابل اشتغال و بالاي يک سن معين است» (فرهنگ، 1366: ص652). «کار يکي از عوامل توليد که در بر گيرنده تمامي فعاليت‌هاي اقتصادي انسان اعم از فکري، يدي، تخصصي و غيرتخصصي براي توليد ثروت مي‌شود» (مريدي، نوروزي، 1373: ص574). اشتغال به کار معمولاً وضعيتي است که توسط مراجع و مراکز آماري و اقتصادي هر کشور با ذکر ويژگي‌هاي معين تعريف مي‌شود. مثلاً مرکز آمار ايران شاغل را چنين تعريف کرده: «کليه جمعيت ده ساله و بيشتر که در هفت روز پيش از مراجعه مأمور سرشماري به کاري اشتغال داشته‌اند ... و در اين مدت [به‌طور متوسط] روزي هشت ساعت يا بيشتر کار کرده‌اند؛ شاغل محسوب مي­شوند» (همان، ص52). بنابراين در اصطلاح متعارف اشتغال به کارهاي تمام وقت، داراي مزد و عمدتاً بيرون از خانه اطلاق مي‌شود.
مقصود از «زنان»[8] به‌طور مشخص جنس مؤنث در مقابل جنس مذکر است و شامل سه گروه خاص مي‌شود: زنان متأهل؛ زنان سرپرست خانواده و زنان مجرد. در اين مقاله اشتغال زنان شامل هر سه گروه مي‌شود.

2) اشتغال زنان در جهان معاصر

با وقوع انقلاب صنعتي در اروپا و تبديل کارهاي خانگي به کارخانه‌ها و تبديل نيروي انسان به نيروي ماشين، تحولات اساسي در شکل و مفهوم کار به وجود آمد و فعاليت اقتصادي زنان در مقابل دريافت مزد از خانه به کارخانه کشيده شد. از آن زمان به بعد زنان با تحصيل علم در سطوح بالاتر، علاوه بر فعاليت‌هاي توليدي و کارخانه‌ها، در ساير زمينه‌ها و در پست‌هاي گوناگون مشغول به کار شدند.
در ايران نيز در دروه‌هاي قبل و بعد از اسلام تا نيمه قرن دوازدهم در کل جامعه (شهري، روستايي و ايلي)، زنان صرفاً در زمينه خانواده نقش اول را داشت و فعاليت‌هاي آنان عمدتاً محدود به کارهاي خانه مي‌شد و حتي نقش آنان در خارج از خانه در واقع ادامه نقش وي در داخل خانه بود­(جاراللهي، 1372: ش4-3، صص258- 257). از نيمه قرن دوازدهم تا قرن چهاردهم به دليل ارتباط وسيع‌تر ايران با تمدن صنعتي غرب، به تدريج تغييراتي در ساختار اجتماعي ـ اقتصادي جامعه و در نتيجه دگرگوني در زندگي و موقعيت زنان پايتخت و شهرهاي بزرگ گرديد. ولي در موقعيت اجتماعي زنان روستايي و زنان ايل­نشين به دليل دور ماندن از ارزش‌هاي غربي تغييرات عمده‌اي به وجود نيامد. از جمله فعاليت‌هايي که زنان به آن اشتغال داشتند: کارگري در کارخانه‌هاي نساجي، قالي‌بافي و شيلات بود. مشاغل سياسي بسيار محدود و منحصر به زنان وابسته به طبقه حاکم بود. به جز اين موارد، زنان معمولاً مسئول فعاليت‌هاي داخل خانه (اعم از بچه‌دراي، نظافت و آشپزي و ...) بودند (همان، صص263 ـ 260). در قرن چهاردهم با توجه به امکان تحصيلات عمومي، اشتغال زنان در خارج از خانه رشد بيشتري پيدا کرد، در عين‌حال آخرين سرشماري در سال 1355، نشان مي‌دهد: «7/13 درصد زنان، در مقابل 3/86 درصد مردان در کل کشور مشغول به کار بودند» (همان، ص266). بنابراين در اکثريت جامعه همان الگوي تقسيم کار وجود دارد و اشتغال زنان محدود بوده است.
البته براساس آخرين آمارهاي بين‌المللي، نيروي کار در کشورهاي توسعه يافته حدود نيمي از جمعيت کل است که از اين ميزان حدود چهل درصد آن را زنان بالاتر از 15 سال تشکيل مي‌دهند. اين آمار در کشورهاي در حال توسعه متفاوت است، در اين کشورها در حدود 50-40 درصد از کل جمعيت را نيروي کار تشکيل مي‌دهند و از اين ميزان حدود 40-20 درصد آن به زنان اختصاص دارد (سفيري، 1380: ش4-3، صص734-733). بنابراين مشارکت اقتصادي زنان در جهان معاصر به ويژه در کشورهاي پيشرفته رو به افزايش مي­باشد.
البته نوع کارها و ميزان حضور زنان در انواع مشاغل نسبت به مردان متفاوت است. زنان حتي در کشورهاي توسعه يافته به ترتيب در سطح مشاغل دفتري، کار خانگي بدون دستمزد، فروشندگي و کار خدماتي، کار فني و حرفه‌اي، اشتغال در سطوح پارلماني و اجرايي بالا و سطوح پايين اجرايي فعاليت دارند. در کشورهاي در حال توسعه نيز زنان به ترتيب در کار خانگي بدون دستمزد، فروشندگي، خدماتي، دفتري، فني و حرفه‌اي، مديران و مباشران و سطوح اجرايي بالا فعاليت دارند. با رقم بالاي کار خانگي بدون مزد و درصد پايين مشاغل سطوح بالا، تفاوت ميان زنان و مردان مشهود است. بنابراين مي‌توان چنين استنباط نمود که چه در کشورهاي صنعتي و چه در کشورهاي در حال توسعه، حضور زنان در برخي انواع مشاغل محدود و فعاليت آنان در مشاغل سطوح بالا و تصميم‌گيري‌ها بسيار اندک بوده، در حالي که بيشتر در مشاغل سطح پايين و خدماتي و دفتري فعاليت دارند (همان، صص748-744).

3) ديدگاه‌ها و نظريه‌ها

جامعه‌شناسان بر تقسيم کار و تنوع مشاغل (در اقتصاد انگلستان حدود 000/20 شغل مجزا فهرست شده است) به عنوان وجه تمايز جامعه صنعتي امروز و جوامع سنتي از جهت کار انگشت مي‌گذارند (گيدنز، 1387: ص518). «آدام اسميت»[9] و «فردريک تايلور»[10] بر تقسيم کار و سازماندهي توليد صنعتي تأکيد کرده­اند که تأثير فراگيري بر شکل کنوني مشاغل داشته است. بنابر نظر «مارکس»[11] تقسيم کار، انسان‌ها را از کارشان بيگانه مي‌کند و به وظايف خسته‌کننده و ملال‌آوري تقليل خواهد داد (همان، ص552).
«آنتوني گيدنز» معتقد است: هر چند کار خانگي از نظر ارزش تقريباً معادل يک‌سوم کل توليد سالانه در اقتصاد امروزي است، کار بي‌مزد زنان در حوزة خانگي تا اندازه زيادي ناديده گرفته مي‌شود. قبل از شهرنشيني اکثر زنان وظايف گوناگوني را افزون بر مراقبت کودکان و کارهاي خانه انجام مي‌دادند، وظايف زنان اغلب هماهنگي نزديکي با وظايف مردان داشت و خانه واحد توليدي يگانه‌اي را تشکيل مي‌داد. با پيدايش و توسعه محل‌هاي کار جدا از خانه، توليد نيز از مصرف جدا گرديد و بانوي خانه يک مصرف‌کننده شد. يعني کسي که کار نمي‌کند و فعاليت توليدي او (کار خانگي) از نظر پنهان شد. بين دو جنگ جهاني تعداد زنان خانه‌دار به اوج رسيد؛ اگرچه براي زنان غيرمتأهل معمول بود که شاغل مزد بگير باشند. اکثريت زنان متأهل در آن زمان کار نمي‌کردند. در هر دو جنگ جهاني زنان تشويق به اشتغال شدند تا جاي مرداني که به نيروهاي مسلح پيوسته بودند را بگيرند. پس از جنگ جهاني اول آنها اخراج شدند، اما بعد از پايان جنگ دوم اخراج به‌طور کامل انجام نشد و رشد اشتغال زنان از آن پس با گسترش مشاغل خدماتي ارتباط نزديک پيدا کرد. مشاغل زنان در بازارهاي کار درجة دوم (مشاغل بي‌ثبات با دستمزد اندک، شرايط کار نامناسب و فرصت کم براي ترفيع و پيشرفت شغلي مانند: پيشخدمتي، خرده‌فروشي، نظافت و ...) تمرکز يافته است. زنان همچنين بسيار بيشتر از مردان در کارهاي مزدبگيري نيمه ‌وقت تمرکز کرده‌اند» (90 درصد کارگران زن در انگلستان کار مي‌کنند) (همان، ص546).
هر چند توجه «دورکيم» به اخلاق کار، نقد مارکس بر تقسيم کار در جامعه صنعتي و تأکيد «وبر» بر فهم تفسيري از رفتار عاملان در جامعه‌شناسي اشتغال حائز اهميت است، بايد اذعان کرد، هيچ‌کدام از اين سه نفر در موارد مهمي چون مناسبات بين گروه‌هاي جنسي و نژادي، اهميت روابط بين محدودة فعاليت در محل کار، خانه و ... بحث نکرده‌اند (سفيري، 1380: ش4-3، ص16).
آيا با وجود گسترش مشاغل و تقسيم کار در جامعه صنعتي جايگاه زنان را مي‌توان به گونه‌اي ديگر تبيين نمود؟ شايد تأکيد بر نقش‌هاي جنسيتي راه‌حل ديگر باشد: «پارسونز» خانواده را پاره‌اي از نظام کل جامعه مي‌داند که بر مبناي تفکيک نقش‌هاي جنسي بنا شده است. تخصص و تفکيک نقش‌ها به حفظ نظام خانوادگي و وحدت آن کمک مي‌کند و مبناي اجتماعي کردن کودک است. مرد رئيس خانواده و نقش نان‌آور را بر عهده دارد و زن نقش بانوي خانه را ايفا مي‌کند. نقش اقتصادي مرد و شغل وي تعيين‌کننده‌ترين پايگاه حقوق خانواده و نقش اصلي مرد در جامعه است و خانه‌داري اساسي‌ترين فعاليت و نقش زن است، زن مدار زندگي خانوادگي است. از ديدگاه وي تفکيک جنسيتي نقش‌ها در شکل گرفتن شخصيت کودک نقش قاطعي دارد. پسر خود را با پدر همانند مي‌کند و دختر به مادر تأسي مي‌جويد. اشتغال زن علاوه بر آنکه موقعيت عاطفي زن در خانواده را متزلزل مي‌سازد به سبب رقابت شغلي زن با شوهر به ناهماهنگي و نابساماني خانواده مي‌انجامد (ر.ک. جورج ريتزر، 1377: ص466). البته اين نکته اخير در مشاغل نيمه‌وقت و پاره‌وقت زنان کمتر به چشم مي‌خورد.
تمام فمينيست‌ها اعم از ليبرال موج اول تا فمينيست‌هاي مارکسيست، سوسياليست و راديکال در موج دوم بر اين نکته اتفاق‌نظر دارند که تبعيض جنسيتي در مورد زنان محکوم است و ريشه‌هاي آن را در پندارهاي مردسالارانه جوامع سنتي مي‌دانند (قيطانچي، 1381: (به نقل از احمدي‌ خراساني)، ص186). افزون بر اين فمينيست‌هاي مارکسيست، سوسياليست و راديکال از سنت ليبرال موج اول فمينيسم که در آثار «بتي فريدان» ادامه يافت احساس رضايت نمي‌کردند. فمينيست‌هاي ليبرال براي مدت مديدي بر فرديت زنان به عنوان تنها معضل اجتماعي لاينحل تأکيد مي‌کردند و از نابرابري نقش زنان در خانواده و توليد مثل و باز توليد بين‌نسلي غافل مانده بودند (همان، صص190-189). جامعه‌شناسي فمينيستي نيز جامعه‌شناسي‌اي است که با برتري مردان که نابرابري زنان را نهادينه مي‌سازد مخالفت و مقابله مي‌کند و مشخصه بارز فمينيسم اين نظر است که فرودستي زنان بايد مورد ترديد و اعتراض قرار گيرد. در مجموع فمينيست‌ها بر نکات ذيل در خصوص اشتغال زنان تأکيد مي‌کنند:

الف) تقسيم کار جنسيتي ساخته و پرداختة اجتماع است و ربطي به تفاوت‌هاي طبيعي دو جنس ندارد، يعني شغل‌ها مُهر مردانه يا زنانه مي‌خورند.

ب) نان‌آور بودن مردان و تيمارداري زنان به‌طور اختصاصي هيچ دليل موجهي ندارد و کاملاً ممکن است زن و مرد را به يک اندازه در تأمين معاش خانواده و انجام کارهاي خانه و بچه‌داري مسئول دانست.

ج) خانه‌داري، کارگري رايگان و بدون دستمزد است، در حالي که خانه‌داري نيز کاري واقعي است و بايد از همين وجه به آن نگريست. خانه‌داري کاري سخت و طاقت‌فرسا است (به‌طور ميانگين 77 ساعت در هفته) و باوري که زن خانه‌دار را «ضعيفه» تلقي مي‌کند، از آنجا سرچشمه گرفته که کارهاي خانه پنهان از ديد عموم و بدون چشم‌داشت مادي و اغلب فقط از روي عشق و علاقه انجام مي‌شود. فمينيست‌هاي راديکال معتقدند مردان از کار رايگان زن در عرصة خانه سود مي‌برند، به همين دليل به شدت به حفظ تقسيم کار جنسي علاقه‌مندند و با قوانين تساوي و فرصت‌هاي شغلي به مقابله برمي‌خيزند. فمينيست‌هاي مارکسيست، خانه‌داري رايگان زنان را به سود نظام سرمايه‌داري مي‌دانند و راديکال‌ها معتقدند بهرة اصلي به مردان مي‌رسد . پژوهش‌هاي فمينيستي در مورد کارگران زن در کارخانه‌ها (آناپولرت 1981م) حاکي است که تلقي زنان از کار در درجة اول خانه‌داري است. در حالي که بررسي‌هايي نظير پژوهش اُکلي (1974م) نشان مي‌دهد که اشتغال در زندگي زنان شاغل نقش محوري دارد؛ اما از زنان انتظار مي‌رود، خود را با کار مضاعف وفق دهند.

د) توجيه تفاوت دستمزد مردان و زنان بر اين اساس است که مردان بيش از زنان به کارهاي تخصصي مي‌پردازند، ولي فمينيست‌ها مثل «فيليپس» و «تايلور» (1980م)، «کويل» (1984م) مدعي‌اند که تخصص مقوله‌اي ساخته و پرداخته اجتماع است.

هـ) تحقيقات فمينيستي (آنجلا کويل 1984م) با مخالفت با ديدگاه سنتي که شخصيت و منزلت اصلي زن در نقش همسري و مادري است و زنان هميشه مي‌توانند به نقش خانگي اوليه خود باز گردند؛ معتقد است، کار و هويت شغلي در زندگي بسياري از زنان نقش عمده‌اي بازي مي‌کند و پولي که در مي‌آورند، ضروري است.

و) زنان عمدتاً در مشاغل زنانه (خياطي، پرستاري، منشي‌گري و صندوق‌داري) و مشاغل بازار ثانويه (متشکل از حرفه‌هاي غير تخصصي کم‌درآمد و نامطمئن که امکان آموزش و پيشرفت در آنها نيست) قرار دارند. فمينيست‌هاي مارکسيست «بروگل»‌ (1979م) علت را ايدئولوژي خانواده و تقسيم کار جنسي در درون خانواده مي‌دانند که زنان را به خانه‌داري مکلف مي‌کند؛ لذا با نيازهاي نظام سرمايه‌داري به نوع مشخصي از نيروي کار يعني نيمه‌وقت و کم‌ درآمد هم‌خواني دارد. فمينيست‌هاي راديکال معتقدند: مردسالاري، يعني نظامي که در آن مردان بر زنان سلطه دارند و از آنان بهره‌کشي مي‌کنند که بنيادي‌ترين شکل سلطه و انقياد است ـ شيوة توليد خانگي زنان را تحت استثمار و سلطة مردان قرار مي‌دهد و به سود آنان است که زنان را براي رفع نيازهاي خود در خانه نگه دارند. فمينيست‌هاي سوسياليست «هارتمن» (1978م) معتقدند: سرمايه‌داري و مردسالاري در همه سطوح جامعه بر يکديگر اثر مي‌گذارند. مثلاً جداسازي شغلي بر حسب جنسيت و ادعاي دستمزد خانواده را تنها با توجه به چگونگي پيوند (همسويي) سرمايه‌داري و مردسالاري مي‌توان درک کرد، يعني هر دو از اين وضعيت سود مي‌برند (ر.ک. ابوت، والاس، 1380: صص206-172).

4) نقد و بررسي نظريه ­ها

1-4) توجه فمينيست‌ها به کار خانگي و ارزشگذاري براي آن قابل تقدير و مورد قبول است، به نظر مي‌رسد در صورتي که کار خانگي زنان به صورت معقول در نظام جامعه محاسبه شود، مهندسي اشتغال زنان نيز وضعيتي جديد و مناسب‌تر خواهد يافت. جامعه‌شناساني چون گيدنز نيز بر اهميت کار بي‌مزد خانگي در اقتصاد جامعه تأکيد مي‌کنند (گيدنز، 1387: ص196).

2-4) بخشي از ايرادها و اشکال‌هاي فمينيست‌ها به مباني فلسفي و انسان‌شناختي آنان در مورد زن باز مي‌گردد. فمينيست‌ها مفهوم و ماهيت «زن» را صرفاً سازه‌اي فرهنگي مي‌دانند که فرهنگ مردسالار آن را از اين جهت ساخته که موضوع سلطه خود قرار دهد. در حالي که اين فرو کاهشي از نوع فرهنگي است و ارتباط ميان وضع زيستي و فيزيولوژيک زن با اوضاع ذهني، رواني و فرهنگي وي به‌طور کامل گسيخته شده، يعني اموري چون بارداري، به دنيا آوردن فرزند و شير دادن به وي با شرايط ذهني، رواني و فرهنگي زن بي‌ارتباط نيست. سخن «سيمون دوبوار» مبني بر اينکه کسي زن به دنيا نمي‌آيد، بلکه زن مي‌شود به همين سبب (فروکاهش) قابل قبول نيست (باقري، 1382: صص97 ـ 92). اگرچه تفاوت‌هاي زيستي بيولوژيک (ساختار بدن) و فيزيولوژيک (کارکرد اعضاء) بين زن و مرد در موارد ذيل قابل انکار نيست:
- تفاوت در کروموزوم‌ها (XX و XY)، دستگاه توليد مثل، هورمون‌ها، سيستم عصبي و ساختار مغز (از جهت تفاوت وزن مغز، تمايز غدة هيپوتالاموس، تفاوت نيمکره‌هاي مغز از جهت تجسم فضايي و سيالي کلامي) اينها منشأ تفاوت‌هاي ديگر در توانايي‌ها و کارکردها مي‌شود (ر.ک. گاتيون، 1372: ج2، صص815 ـ 784؛ دبس، پيرون، 1366: ص107؛ کاپلان، سادوک، 1368: ج3، ص18؛ گنجي، 1369: ص148). تفاوت‌هاي زيستي ديگر نيز قابل توجه است، مانند: قدرت بدني، عضلات، حس بينايي (دايرة ديد زنان وسيع‌تر و دوربيني مردان بهتر)، حس شنوايي (مردان جهت صدا را بهتر تشخيص مي‌دهند و زنان صداهاي زير را بهتر تشخيص مي‌دهد)، حس لامسه (پوست زن لطيف‌تر و نسبت به درد و فشار حساس‌تر است)، زنان در کارهاي دستي چابکترند (خدارحيمي، 1378: صص334-134؛ هانت، 1377: صص110-11).
تفاوت‌هاي رواني عديده‌اي ميان زن و مرد در مطالعات روان‌شناختي يافت شده که به سادگي نمي‌توان صرفاً زاييدة تربيت و محيط دانست از جمله: تفاوت در هويت جنسيتي (استقلال، رقابت و فرديت در پسران و صميميت، روابط عاطفي و مراقبت‌کنندگي و وابستگي در دختران)، از جهت شخصيتي زنان نسبت به مردان کنجکاوتر، حسودتر و اعتماد به نفس کمتري دارند، اما پرخاشگري در مردان بيشتر است. جنس زن هيجاني‌تر از مرد و کيفيت ابراز هيجان وي نيز با مرد متفاوت است. تفاوت در توانايي‌هاي ذهني و يادگيري، سرعت و مراحل رشد جسمي ـ رواني نيز قابل توجه است (گنجي، 1369: صص211-210؛ هانت، 1377: صص40 ـ 39؛ مصباح و همکاران، 1374: ج1، ص498؛ ج2، فصل24). بنابراين نان‌آور بودن مرد و تيمارداري زن تا حدي با ويژگي‌هاي طبيعي و زيستي آنان نيز مربوط مي‌شود.

3-4) تقسيم کار جنسيتي نيز انتخابي طبيعي است که در طول تاريخ پيوسته وجود داشته و هم اکنون نيز آثار آن در مطالعات مردم‌شناسي و جوامع ابتدايي به چشم مي‌خورد، مطالعات «مردوک»[12] فعاليت‌هاي اقتصادي زنان و مردان را اينگونه ترسيم مي‌کند: «در 75درصد از 224 قبيله سراسر دنيا چنين بوده است، مردان به کارهايي مثل گله‌باني، صيد ماهي، بريدن درختان، تله‌گذاري، کار در معادن، شکار، جنگ و ... مي‌پرداخته‌اند و اما زنان به اموري مانند آسياب دانه‌ها، آب‌کشي، آشپزي، جمع‌آوري مواد سوختي و محصولات گياهي، دوختن، بافتن لباس، تهيه ظروف سفالي و غير آنها مي‌پرداخته‌اند» (برگ، 1346: ج1، ص322).

4-4) درخصوص تفکيک جنسيتي نيز تقريباً تا قبل از دهه 1960م اين نظريه در علوم اجتماعي ديدگاهي پذيرفته شده تلقي مي‌گرديد و جامعه‌شناساني چون «دورکيم» و «پارسونر»، «تقسيم کار جنسيتي» را عاملي مهم در همبستگي ميان زن و مرد، افزايش حس تعاون و کارآمدي زن و مرد در خانه و اجتماع شمرده و معلول تفاوت‌هاي تکويني زن و مرد دانسته‌اند (روزن باوم، 1367: ص85.).

5) اسلام و اشتعال زنان

1-5) حق اشتغال زنان

با توجه به آيات و روايات و سيرة جاري مسلمانان معلوم مي­شود، حق اشتغال زنان به رسميت شناخته شده است. تأييد حق مالکيت زنان بر اموالشان «للرّجال نصيب ممّا اكتسبوا و للنّساء نصيب ممّا اكتسبن» (نساء،32) (براي مردان و زنان از آنچه کسب کرده‌اند بهره‌اي است). مستلزم جواز اشتغال زنان و حلال بودن درآمد حاصله از آن است (ر.ک. طباطبايي، بي‌تا: ج4، ص337؛ طبرسي، 1365: ج3، ص64). از آياتي چون: «و ابتغوا من فضل اللّه، (جمعه، 10) (از فضل خدا جويا شويد)، «هو أنشأكم من الأَرض و استعمركم فيها»، (هود، 61) (او شما را از زمين پديد آورد و براي آباد کردن آن بر گماشت). معلوم مي‌شود اين آيات به‌طور عام مردان و زنان را به سوي کار و آباداني زمين تشويق و ترغيب مي‌کند. افزون بر اين در قرآن کريم از دختران حضرت شعيب (ع) پيامبر الهي، ياد کرده که به کار چوپاني اشتغال داشته‌اند (قصص، 23). بر حسب روايات نيز زنان مسلمان در زمان پيامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرين، در مشاغل گوناگون همچون تجارت، صنايع دستي، ريسندگي و بافندگي، آرايشگري، خدمات خانگي، اجاره املاک، توليد مواد خوشبوکننده، چوپاني، خياطي و مانند آنها به عنوان شغل درآمدزا مشغول بوده‌اند و مورد نهي يا ردعي قرار نگرفته‌اند (ر.ک. مجلسي، 1404ق: ج16، ص9؛ ج24، ص264؛ حر عاملي، بي‌تا: ج12، ص174، صص95-93)، به استثناي مشاغل فسادانگيزي مانند: «روسپي‌گري و آوازخواني در مجالس گناه» (حرعاملي، بي‌تا: ج12، ‌صص65 ـ 62؛ 85 ـ 84).
افزون بر اين، کار از ديدگاه اسلام شامل همه فعاليت‌هاي مفيدي است که موجب ارتقاي روحي، معنوي، اخلاقي و اقتصادي فرد و جامعه مي‌شود. ارزش مادي کار را تا آنجا بالا برده که کار مجاز را (به‌طور متعارف) تنها وسيله مالکيت مشروع دانسته: «ليس للإنسان إلاّ ما سعى»، (نجم، 39) (براي آدمي جز آنچه انجام داده نخواهد بود). همه قراردادهاي مالي و سودها و انتفاع حاصله بر اصل کار پايه‌گذاري شده و هرکس محصول کار خود را مي‌برد (نياکي، 1361: ج1، ص701). بلکه ارزش معنوي کار تا حد جهاد في سبيل الله ارتقاء بخشيده شده است (کليني، 1365: ج5، ص88). بنابراين بر حسب قواعد اوليه نيز از ديدگاه اسلام کارهاي مجاز براي زن و مرد جايز مي‌باشد؛ بلکه مورد توصيه و تأکيد است. توصيه‌هاي دالّ بر فضيلت «طلب مال حلال»، (مجلسي، 1404ق: ج103، ص18). «کسب و کار به دست خود» (محمدي‌ري‌شهري، 1363: ج8، صص388 ـ 385). «اهميت تجارت» (همان، ج1، ص518). نيز مباحث: «رزق حلال، صناعت، مشاغل حلال و ... همگي به‌طور عام شامل زنان و مردان مي‌شود» «طلب الحلال فريضة على كلّ مسلم و مسلمة» (مجلسي، 1404ق: ج23، ص6).
البته اين جواز کلي با توجه به عناوين ديگر (مانند اختلاط نامحرم، تبرّج، کوتاهي از وظايف خانوادگي و ...) مي‌تواند حرمت يا کراهت داشته باشد؛ همانگونه که اگر مصداق ياري رساندن زن به شوهر باشد (حر عاملي، بي‌تا: ج14، ص24، 14). (بدون اختلال در وظايف خود) داراي رحجان شرعي است يا حتي وجوب به ويژه در مواردي براي تأمين معاش خود و فرزندان راهي جز اشتغال نباشد.

2-5) ضوابط کلي اشتغال

از ديدگاه اسلام اشتغال صرفاً داراي اهداف اقتصادي نيست؛ بلکه به عنوان جزيي از يک نظام کلي اجتماعي است که در ضمن آن بايد اهداف معنوي، اخلاقي و ديني فرد و جامعه در جهت تعالي و کمال تأمين گردد، ضوابط و معيارهايي را به‌طور کلي براي اشتغال بيان نموده و ضوابط ويژه‌اي را هم براي اشتغال زنان وضع نموده که علاوه بر آنها تحکيم و اقتصاد خانواده نيز مدنظر است. اموري مانند: «حلال بودن درآمد حاصل از شغل» (حر عاملي، بي‌تا: ج12، باب 23، صص43-42). «حرمت رباخواري» (بقره، 275). «حرمت قمار» (مائده،90). «حرمت استفاده از اموال ديگران بدون اجازه و رضايت» (نساء،29؛ بقره، 188) و «جايز و حلال بودن شغل» (حرعاملي، بي‌تا: ج12، باب1) (مشاغلي مانند: خريد و فروش مردگان، گوشت خوک، شراب‌فروشي و ... حرام است)، ملاک‌هاي ديگر مانند: «شغل موجب ظلم، فساد، ترويج باطل نشود يا در آن شغل اموري باشد که در شريعت اسلام از جهت خوردن، آشاميدن، به دست آوردن، ازدواج، مالکيت و مانند آن حرام است، همه اينگونه مشاغل از نظر اسلام قابل قبول نيست» (ر.ک. محمدي‌ري­شهري، 1363: ج8، صص385-376).
برخي موارد مانند: «استعانت از دنيا براي طاعات و عبادات و امور آخرت، ميانه‌روي در طلب دنيا و تقدير معيشت و قناعت و ... نيز به عنوان ضوابط و معيارهاي استحبابي و ترجيحي ذکر شده است» (حرعاملي، بي‌تا: ج12، صص51-1).

1-2-5) معيارهاي اشتغال زنان

براي اشتغال زنان محورها و معيارهاي ذيل را مي‌توان از منظر آموزه‌هاي اسلام بيان نمود:

1-1-2-5) تناسب شغل با ويژگي‌هاي زنانگي

با توجه به تفاوت‌هاي زيستي و رواني زن و مرد و لطافت و ظرافت ويژگي‌هاي زنانه، اشتغال زنان بايد از جهت نوع، کميت و کيفيت به گونه‌اي باشد که طبيعت زنانه را دستخوش تغيير و تخريب نکند. امام علي (ع) مي­فرمايند: «لا تملّك المرأَة من أَمرها ما جاوز نفسها فإنَّ المرأة ريحانة و ليست بقهرمانة»، (نهج­البلاغه، نامه 31؛ حرعاملي، بي­تا: ج14، ص120) (زن را در کاري که با وي سازگار نيست (بيش از حد و طاقت آن) بر او تحميل مکن؛ زيرا زن همچون گل بهاري است نه پهلوان يا فرمانروايي خشن). تعبير قرآني معاشرت به معروف: «و عاشروهنّ بالمعروف فإن كرهتموهنَّ فعسى‏ أَن تكرهوا شيئا و يجعل اللّه فيه خيراً كثيراً» (نساء، 19). اين يکي از بهترين تعابير است (البته اگر اختصاصي به مسايل خانوادگي نداشته باشد) که رعايت تناسب و سازگاري را بيان مي‌کند (طباطبايي، بي­تا: ج4، ص255؛ جوادي آملي، 1387: صص369-270).
علامه طباطبايي در تفسير آيه مي‌فرمايد: «خداي متعال در کتابش بيان کرده که همه مردم از زن و مرد فروع اصل انساني واحدي و اجزاي طبيعت يگانه بشري‌اند که براي تحقق جامعه به همه آنان نياز است و اين امر مخالفتي ندارد با اينکه هر يک از اين‌دو گروه را با ويژگي‌هايي اختصاص داده است مانند: اختصاص نوع مردان به شدت و وقوت و اختصاص طليعت زنان به نرمي و عواطف؛ زيرا طبيعت انسان در حيات تکويني و اجتماعي‌اش همانگونه که نيازمند بروز شدت و قوت است، به جريان مهرورزي و رحمت نيز محتاج است ...» (طباطبايي، بي­تا: ج4، ص256). بنابراين مشاغلي که با طبيعت زنانه سازگاري ندارد، قابل قبول نيست.

2-1-2-5) رعايت حجاب، عفاف و عدم اختلاط

رعايت حجاب و پوشش براي زنان از ضروريات اسلام است (نور،31؛ احزاب 59، 53). افزون بر مراعات حجاب در هنگام حضور در اجتماع لازم است، مراتب عفاف از جهت نگاه، گفتار و رفتار را نيز رعايت نمايد (نور، 31؛ احزاب، 35-30). همچنين از اختلاط و برخورد با مردان نامحرم بپزهيزند: «أَما تستحيون و لا تغارون نساءكمْ يخرجن إلى الأسواق و يزاحمن العلوج» (حرعاملي، بي­تا: ج14، ص174)، (آيا حيا نمي­کنيد، آيا غيرت نداريد که زنان شمابه بازار مي­روند و با بيگانگان برخورد مي­کنند!)؛ به ويژه از مکان‌هاي خلوت با مرد بيگانه بپرهيزند (همان، صص175، 133).
بنابراين مشاغلي که مستلزم نقض حجاب يا عفاف باشد يا به گونه‌اي آميزش با مردان يا خلوت با نامحرمان را موجب شود، از ديدگاه اسلام پذيرفته نيست. تعابير: «قالتا لانسقي حتّى يصدِر الرّعاء» (قصص،23)، «فجاءته إحداهما تمشي على استحياء» (قصص، 25). در داستان دختران شعيب و ملاقات آنان با حضرت موسي(ع) نيز به‌طور ظريف پرهيز از اختلاط با مردان و رعايت عفاف در رفتار را دلالت مي‌کند، زيرا دختران شعيب اقدام به آب دادن گوسفندان نمي­کردند تا وقتي که مردان کارشان تمام گردد و نيز پشت سر حضرت موسي حرکت مي­کردند.

3-1-2-5) عدم تعارض شغل زن با حقوق همسر

اين معيار اختصاص به زنان متأهل دارد و در مورد دختران مجرد يا زنان بيوه مطرح نمي‌شود. رياست شوهر بر خانواده، لزوم تمکين جنسي زن در مقابل مرد، اطاعت از شوهر و عدم خروج از منزل بدون اجازه همسر از جمله حقوق شوهر است، به همين جهت در روايات همسرداري نيکو در حد جهاد براي زنان آمده: «جهاد المرأة حسن التبعل» (مجلسي، 1404ق: ج10، ص99؛ ج18، ص107). از اين‌رو اشتغال زن در خارج از خانه و حتي در داخل خانه نبايد منافات با اين حقوق داشته باشد: «الرّجال قوّامون على النّساء ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّه ...» (نساء،34)، (مردان سرپرست زنانند به دليل آنکه خدا برخي از ايشان را بر برخي برتري داده و نيز به دليل آنکه از اموالشان خرج مي‌کنند، پس زنان درستکار فرمانبر دارند و به پاس آنچه خدا براي آنان حفظ کرده اسرار شوهران خود را حفظ مي‌کنند).
امام باقر (ع) درباره حقوق شوهر بر زن مي‌فرمايد: «زني نزد رسول اکرم‌(ص) آمد و پرسيد: اي رسول خدا حق مرد بر همسرش چيست؟ حضرت فرمود: اينکه زن از او اطاعت کند و نافرماني او نکند و از خانه بدون اجازه‌اش صدقه ندهد و بدون اذن او روزه مستحبي نگيرد و او را از خود منع نکند اگرچه بر پشت شتري سوار باشد و از خانه‌اش بدون اجازه او خارج نشود و اگر بدون اذن خارج شود فرشتگان آسمان و زمين و فرشتگان غضب و رحمت او را لعنت مي‌کنند تا به خانه‌اش باز گردد» (حرعاملي، بي­تا: ج14، ص112). به اين مضمون روايات متعددي وجود دارد (ر.ک. همان، باب 79، ص111).
با توجه به آنکه آرامش‌بخشي از اهداف مهم ازدواج در ديدگاه اسلام است: «و من آياته أَن خلق لكم من أنفسكم أَزواجا لتسكنوا إليها و جعل بينكم مودّة و رحمة» (روم،21؛ اعراف، 189؛ ر.ک. زمخشري، 1407ق: ج3، ص472؛ رشيد رضا، 1303: ج9، ص518؛ طباطبايي، بي­تا: ج16، ص166؛ حرعاملي، بي­تا: ج14، ص2). شايد بتوان از جمله حقوق شوهر يا خانواده را عدم مغايرت شغل زن با آرامش‌بخشي در خانواده بر شمرد؛ هر چند آرامش‌بخشي به عنوان يک حق يا تکليف فقهي به حساب نيامده، اما به نظر مي­رسد براساس فلسفه ازدواج در اسلام حتماً بايد در الگوي مطلوب خانواده با نگاه اجتماعي حساب شود.

4-1-2-5) عدم تعارض شغل زن با وظيفه مادري

اين ملاک براي دختران مجرد قابل طرح نيست؛ اما در ساير موارد قابل بحث است. از آنجا که يکي از اهداف مهم ازدواج و تشکيل خانواده بقاي نسل و توليدمثل است (حرعاملي، بي­تا: ج14، صص33،3)، همچنين يکي از رموز خوشبختي انسان داشتن فرزند است (همان، ج15، صص96-95). به نظر مي­رسد اصلي‌ترين بخش اين مسئوليت در دوران بارداري، شيرخوارگي و سال‌هاي اوليه مراقبت و تربيت بر عهده زن مي‌باشد؛ اشتغال زن نبايد مغايرت با وظيفه مادري داشته باشد. امروزه نه تنها در قوانين داخلي، بلکه در کنوانسيون‌هاي بين‌المللي نيز اموري چون مرخصي زايمان، نگهداري اطفال و ممنوعيت اخراج از کار به دليل بارداري به رسميت شناخته شده است. بنابراين وظيفه مادري قابل اغماض يا تقليل نيست و بايد شرايط شغلي زنان و مادران تعديل و با وظايف مادري هماهنگ شود. از منظر اسلام وظيفه مادري جايگاه والايي دارد؛ لذا (دل مادر موسي از هر چيز جز فکر فرزند تهي گشته بود) «و أصبح فؤاد أمِّ موسى‏ فارغا ...» (قصص،10)، دوري او را تحمل نمي‌کرد تا خداوند او را به مادرش باز گرداند تا چشمش به او روشن شود (قصص،13-11). مادر حضرت مريم چنان دخترش را شايسته تربيت مي‌کند: «فتقبلها ربها بقبول حسن و أنبَتها نباتا حسنا»، (آل‌عمران، 37). که به نيکويي مورد پذيرش الهي قرار مي‌گيرد و شايستگي مادري براي حضرت مسيح (ع) مي‌شود (آل عمران، 45-42). پيامبر اکرم (ص) مي­فرمايند «الجنّة تحت أقدام الأمّهات» (محمدي ري­شهري، 1363: ج10، ص712). در روايات افزون بر ترغيب به حق‌شناسي و قدرداني فرزندان نسبت به مادران، جايگاه بلند مادري را توصيف مي‌کند که بهشت از زيرپاي مادران مي‌رويد و مي‌بالد. همچنين در آموزه‌هاي اسلام ارزشگذاري در مورد نقش و کارکردهاي مادري چنان متعالي است که برخلاف رويکرد فمينيست‌ها قابل جايگزيني نمي‌باشد.

«امام صادق (ع) مي­فرمايند: امّ‌سلمه [همسر پيامبر(ص)] به حضرت عرضه داشت: اي رسول خدا مردان همه نيکي‌ها را به چنگ آوردند پس براي زنان بيچاره چه سهمي است؟ حضرت فرمود: چنين نيست زن در هنگام بارداري به منزله کسي است که روزها روزه‌دار و شب‌ها در حال عبادت است و با مال و جان خود در راه خدا جهاد مي‌کند، پس زماني که وضع حمل مي‌کند مستحق پاداش مي‌گردد که به سبب بزرگي آن هيچ کس توان درکش را ندارد و آنگاه که فرزندش را شير مي‌دهد در ازاي هر مکيدني پاداشي معادل آزاد کردن يکي از نوادگان حضرت اسماعيل (ع) به وي تعلق مي‌گيرد، پس هنگامي که از شير دادن فارغ گشته فرشته بزرگواري بر پهلوي او زده مي‌گويد: اعمال خود را از سر بگيرد که تمامي گناهانت آمرزيده شدند» (حرعاملي، بي­تا: ج15، ص175).
با توجه به اولويت «حضانت فرزندان براي مادر تا هفت سال[13]» (همان، ص192) نيز اين مطلب روشن مي‌گردد که مادر بايد فرصت و فراغت لازم براي مراقبت و تربيت کودک داشته باشد و اشتغال مادر نبايد به اين امر خطير آسيب برساند؛ همچنين چون از منظر اسلام، «برتري تغذية کودک با شير مادر» (حرعاملي، بي­تا: ج15، صص188، 175)، برتري «عاطفة مادر» (همان، صص192-191) بر ساير موارد به‌طور رسمي پذيرفته شده، در مواردي که مصالح فرزند ايجاب مي‌کند، پس از رضايت و مشورت والدين، آنان مي‌توانند او را زودتر از شير بگيرند يا براي او دايه قرار دهند.[14]

3-5) الگوي مطلوب اشتغال زنان از منظر اسلام

براي ارائه الگوي مطلوب اشتغال زنان از ديدگاه اسلام چند مطلب قابل توجه است:
اولا، نگاه جامع به آموزه‌هاي ديني؛ به گونه‌اي که الگوي اشتغال زنان به عنوان پاره‌اي از نظام اجتماعي اسلام با ساير اجزاء و ابعاد آن هماهنگي کامل داشته باشد.
ثانياً، عدم اکتفا به گزاره‌هاي فقهي يا حقوقي؛ مطالب اخلاقي، تربيتي و روان‌شناختي در آموزه‌ها و اشتغال بايد مورد عنايت قرار گيرد.
ثالثاً، عنايت به سيره و روش زندگي اولياء دين؛ در واقع اسوه‌هاي موردنظر اسلام که در تحقق عيني الگوي مطلوب هستند به جدّ مدّنظر باشد.
رابعاً، اولويت دادن به مصالح خانواده با رويکرد اجتماعي و تمدن‌ساز و جامعه مطلوب بر نگاه فردگرايانه منافع آحاد جامعه، با توجه به اين اولويت سياست‌گذاري انجام شود.

6) نتايج و پيشنهادات

با عنايت به مطالب مطرح شده، نکاتي را به عنوان اضلاع الگوي مطلوب اشتغال زنان که به نظر مي­رسد با عدالت جنسيتي مورد نظر اسلام هم تناسب و هماهنگي دارد، بيان مي‌شود:

1-6) آموزش متناسب با ويژگي­هاي زنان

با توجه به ضرورت آموزش (عمومي و تخصصي) علوم، مهارت‌ها و توانمندي‌هاي لازم براي اشتغال، بايد زمينه‌هاي مساعد براي تعليم و تربيت زنان متناسب با نيازهاي جامعه و هماهنگ با ويژگي‌هاي زنانه برنامه‌ريزي و فراهم گردد. بنابراين در الگوي مطلوب اشتغال زنان نگاه جنسيتي لازم است، البته در يک گسترة وسيع که بتواند استعدادها و علايق گوناگون را پوشش دهد و آموزش‌هاي لازم نيز متناسب با همين رشته‌ها و مشاغل هدايت و همگون گرداند. در خصوص گونه‌ها و انواع اين مشاغل و زمان آموزش‌ها لازم است؛ کارهاي کارشناسي دقيق صورت گيرد و از طريق کارهاي فرهنگي و رسانه‌اي به تدريج زمينه‌هاي اين رويکرد براي انتخاب آگاهانه و آزادانه زنان فراهم شود. از جمله آموزش‌هاي لازم براي دختران به عنوان همسران و مادران آينده، آموزش جدي مهارت‌هاي زندگي و خانه‌داري است. همسرداري، مادري و ادارة نيکوي خانه و خانواده مستلزم داشتن دانش‌ها، مهارت و توانمندي‌هاي لازم است که بايد در آموزش‌هاي عمومي دختران پيش‌بيني گردد. از طرف ديگر مشاغلي که يا به دليل منع شرعي يا شرايط خشن کار و عدم تناسب با ويژگي‌هاي بانوان از لحاظ روحي و جسمي يا به دليل ارزش‌هاي فرهنگي و اجتماعي براي بانوان نامناسب است، مانند: آتش‌نشاني، کار در معادن و ... لازم است زمينه‌هاي تحصيل و آموزش آنها به مردان اختصاص يابد.

2-6) ارزشگذاري ويژه براي خانه­داري

با توجه به آثار قابل توجه آشکار و پنهان خانه­داري در اقتصاد خانواده و جامعه و نيز نقش و جايگاه تربيتي و روان‌شناختي آن در رشد و بالندگي و استحکام خانواده و ميزان بالاي ميانگين زمان مصرف شده در خانه؛[15] لازم است ارزشگذاري ويژه‌اي شود و برخلاف نظام‌هاي سرمايه‌داري به عنوان يک شغل در جامعه پذيرفته شود.[16] حتي يک مبلغ مستمري از طرف دولت براي زنان خانه‌دار که هيچ‌گونه شغلي ندارند، ملحوظ گردد.[17] اين برنامه افزون بر آنکه تقاضاي بخش قابل توجهي از مشاغل کاذب و کم‌درآمد بانوان را تقليل مي‌دهد، موجب استحکام بيشتر خانواده مي‌گردد و با آموزه‌هاي ديني در خصوص عدم اختلاط مردان و زنان، حفظ حقوق شوهر و وظايف مادري نيز سازگارتر است. افزون بر اين بخشي از آموزه‌هاي اسلامي صريحاً اين تقسيم کار بين زن و مرد را توصيه و ترغيب مي‌کند و عملاً در الگوي زندگي اولياي دين مشاهده شود.
هنگامي که فاطمه زهرا (س) و اميرمؤمنان (ع) خدمت رسول اکرم (ص) رسيدند و از آن جناب خواهش کردند که کارهاي خانه را در ميانشان تقسيم کند. رسول خدا (ص) فرمود: کارهاي داخل خانه را فاطمه (س) انجام دهد و کارهاي خارج خانه برعهده علي (ع) باشد. فاطمه مي­فرمايد: «خدا مي‌داند که من چقدر از اين مطلب خوشحال شدم که کارهاي خارج خانه به عهده من نيفتاد» (مجلسي، 1404ق: ج43، ص81؛ حرعاملي، بي­تا: ج14، ص123). هر چند اين نکته الزامي نيست، اما با توجه به اسوه بودن اولياي دين، قطعاً نکتة مهمي در الگوي اشتغال مطلوب زنان خواهد بود (حرعاملي، بي­تا: ج12، ص39؛ مجلسي، 1404ق: ج16، ص238؛ ج104، ص132).[18] اين تقسيم کار از مضامين عام بسياري از روايات قابل استفاده است (ر.ک. حرعاملي، بي­تا: ج14، صص176-174؛ ج16، ص344؛ مجلسي، 1404ق: ج103، صص261-258). در رواياتي هم آمده زن مي‌تواند براي شير دادن فرزند اجر و مزد طلب کند (حر عاملي، بي­تا: ج15، صص179-178). نيز مي‌توان اين نکته را استفاده کرد که اسلام توجه به استقلال اقتصادي زنان داشته و زنان در غير از وظيفه واجب آنها (تمکين نسبت به شوهر) در ساير موارد کارهاي خانه‌داري مستحق اجر و پاداش هستند. البته اگر به صورت يک قاعده کلي اين پاداش از طرف شوهر باشد، جايگاه معنوي آن را آسيب مي‌زند، از اين‌رو بهتر است از طرف دولت مقرر گردد. البته نهادينه کردن اين الگو نيازمند کارهاي تربيتي و فرهنگي زياد مي­باشد.

3-6) اشتغال نيمه­ وقت

درخصوص مشاغل زنان يا مواردي که حضور بانوان در آنها الزامي مي­باشد، لازم است از الگوي اشتغال نيمه‌وقت (يا پاره‌‌وقت) استفاده شود. با توجه به پيامدهاي اشتغال تمام وقت براي زنان متأهل مانند تعرض نقش‌ها، احساس استرس و فشار رواني مضاعف کاهش و سست شدن روابط عاطفي در خانواده و ...، اشتغال نيمه‌وقت تا حدي مي‌تواند، از اين عوارض و تبعات ناخواسته بکاهد. در مورد دختران مجرد شاغل هر چند بخشي از اين پيامدها منتفي است، ليکن تأخير ازدواج و احساس استقلال کاذب باز هم مي‌تواند الگوي اشتغال نيمه‌وقت را موجه سازد به ويژه آنکه بر حسب مطالعات اشتغال تمام وقت در خارج از خانه با ويژگي‌هاي زنانه نيز سازگاري ندارد و در طولاني مدت مي‌تواند آسيب‌هاي جدّي داشته باشد. در مورد زنان سرپرست خانواده نيز با توجه به لزوم ايفاي نقش در خانه و محل کار به صورت توأم همين الگو پيشنهاد مي‌گردد. در عين‌حال دولت بايد براساس ضوابط و قواعد کلي اشتغال زنان و مساعدت به اين‌گونه خانواده‌ها، از جهت درآمد براي زنان سرپرست خانواده شغل نيمه‌وقت را معادل تمام‌وقت حساب نمايد. ضمناً در دورة گذار تا زماني که بتوان الگوي مطلوب اشتغال زنان در جامعه استقرار شود، در مشاغل غير الزامي نيز مي‌توان از همين الگوي نيمه‌وقت استفاده نمود تا به تدريج اضلاع ديگر اين الگو نيز تحقق عيني بيابد. در واقع عدالت جنسيتي اقتضا مي­کند مسئوليت و بار مضاعف خانه­داري و کار تمام وقت بر دوش زنان تحميل نگردد.

4-6) قوانين سخت­گيرانه مانع از سوءاستفاده

با توجه به اهميت حفظ و ارتقاء معنوي شخصيت زنان از ديدگاه اسلام بايد زمينه‌هاي حفظ و ارتقاء اين جايگاه در عرصه اشتغال زنان فراهم گردد، بدين­ جهت حفظ حريم و حرمت بانوان با وضع قوانين سخت‌گيرانه و شديد در مورد کساني که در محيط کار به تعدي و آزار جنسي، روحي و رواني مي­پردازند، لازم است؛ لذا حکومت اسلامي با قوانين بايد مانع از سوءاستفاده­کنندگان از حضور اجتماعي زنان شود.

5-6) تسهيلات ويژه براي زنان شاغل

با توجه به لزوم استحکام بنيان خانواده و نقش سازنده زنان، لازم است، تسهيلاتي براي همسران و مادران شاغل (در مشاغل الزامي) در نظر گرفته شود؛ اعم از تقليل ساعات کار، مرخصي با حقوق (زايمان)، مزاياي بازنشستگي با سنوات کمتر خدمت، امنيت شغلي، برخورداري از تأمين اجتماعي در مواقع بيکاري، بيماري، پيري يا ناتواني از کار.

6-6) حمايت از مشاغل خاص زنان

مشاغل روستايي از قبيل کشاورزي، دامداري، صنايع دستي و مانند آنها نقش مهمي در اقتصاد بومي کشور و استقلال اقتصادي کشور دارند، بديهي است که بخش عمده‌اي از آن در اثر مشارکت زنان روستايي است. بنابراين بايد حمايت‌هاي لازم از اين مشاغل و زنان شاغل در اين بخش نيز مورد حمايت خاص قرار گيرند. از آنجا که اين­گونه مشاغل از موارد اجتناب‌ناپذير و الزامي است در الگوي مطلوب بايد در زمينه بهينه‌سازي شرايط محيطي، بهداشتي، تأمين اجتماعي و موقعيت شغلي آنان برنامه‌ريزي جدي‌تري صورت گيرد و نيز در خصوص تعديل و تقليل ساعات کار زنان روستايي با توجه به بار مضاعف خانه‌داري و مشاغل آنان آموزش‌ها و اقدامات بيشتري انجام شود.

7-6) پرهيز از ارزش­هاي غربي در مشاغل زنان

معيارها و ارزش‌هاي اسلامي به‌طور همه‌جانبه بايد در الگو و شاخص‌هاي توسعه مدنظر قرار گيرند. در حال حاضر شاخص‌هاي توسعه غرب که سايه سنگين خود را بر جامعه اسلامي نيز تحميل کرده، عمدتاً اقتصادمحور است که برابري مناصب اجتماعي و اقتصادي و شغلي را يکي از معيارهاي مطلق توسعه مي‌دانند. در حالي که توسعه همه جانبه با محوريت ارزش‌هاي اسلامي و توجه به فرهنگ و خانواده بايد به گونه‌اي برنامه‌ريزي شود که استحکام، همبستگي و رشد خانواده در مسير اخلاق و معنويت بهتر مقدور گردد. در اين رويکرد اصلاح نگرش به جايگاه خانواده و الگوي سبک زندگي و تغيير ارزش اشتغال زنان به عنوان بخشي از هويت آنان را مي‌طلبد.

منابع

× قرآن کريم
× ابوت، پاملا؛ والاس، کلر (1380)، جامعه‌شناسي زنان، (ترجمه منيژه نجم‌عراقي)، تهران: نشر ني.
× باقري، خسرو (1382)،مباني فلسفي فمينيسم، تهران: وزارت علوم، تحقيقات و فناوري.
× برگ، اتوکلاين (1346)، روان‌شناسي اجتماعي، (ترجمه علي ‌محمد کاردان)، تهران: نشر انديشه.
× بستان، حسين (1388)، اسلام و تفاوت­هاي جنسيتي، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و وزارت كشور.
× بيات، عبدالرسول و ديگران (1381) فرهنگ­ها و واژه‌ها، قم: مؤسسه انديشه و فرهنگ ديني.
× جاراللهي، عذرا (1372)،تاريخچه اشتغال زن در ايران، فصلنامه علوم اجتماعي.
× جوادي‌آملي، عبدالله (1371)،زن در آينه جلال و جمال، تهران: مرکز نشر فرهنگي رجاء.
× حر عاملي، شيخ محمد بن الحسن (بي­تا)،وسايل الشيعه الي تحصيل مسايل الشريعة، بيروت: احياء التراث العربي.
× خدا رحيمي، سيامک و ديگران (1378)، روان‌شناسي زنان، مشهد: خاتم.
× خويي، سيدابوالقاسم(1420ق)،منهاج الصالحين، قم: مدينة العلم.
× دهخدا، علي‌اکبر (1373)،لغت‌نامه دهخدا، تهران: دانشگاه تهران.
× دوبس، موريس؛ پيرون، هانري (1366)، روان‌شناسي اختلافي، (ترجمه محمدحسين سروري)، تهران: سخن.
× رشيدرضا، محمد (1303)،المنار في تفسير القرآن، بيروت: دارالفکر.
× روزن باوم، هايدي (1367)،خانواده به منزله ساختاري در مقابل جامعه، (ترجمه محمدصادق مهدوي)، تهران: مرکز نشر دانشگاهي.
× ريترز، جورج (1377)،نظريه جامعه‌شناسي در دوران معاصر، (ترجمه محسن ثلاثي) تهران: انتشارات علمي.
× زمخشري، محمودبن عمر (1407ق)، الکشاف عن حقايق غوامض التنزيل، بيروت: دارالکتاب القري.
× ساروخاني، باقر (1370)،مقدمه‌اي بر جامعه‌شناسي خانواده، تهران: سروش.
× سفيري، خديجه (1380)، نگاه جنسيتي به کار و تأثير آن بر توسعه انساني، مجله تخصصي زبان ادبيات، دانشگاه مشهد دانشکده ادبيات و علوم انساني.
× سيستاني، سيدعلي (1416ق)،منهاج الصالحين، قم: مکتب آيت‌الله السيستاني.
× طباطبايي، علامه محمدحسين (بي­تا)، الميزان في تفسير القرآن، قم: جماعة المدرسين حوزة العلميه.
× طبرسي،ابوعلي الفضل­بن الحسن (1365)، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران: ناصر خسرو.
× فرهنگ، منوچهر (1366)،فرهنگ علوم اقتصادي، تهران: آزاده.
× قيطانچي، الهام (1381)، فصل زنان، (گردآوردنده نوشين احمدي‌خراساني)، موج‌هاي فمينيسم، تهران: توسعه.
× گاتيون، آرتور (1372)، فيزيولوژي پزشکي، (ترجمه محمدحسن عامري و فرشيد علي‌ياري و آرزو خسروي)، تهران: اشارت.
× گنجي، حمزه (1369)، روان‌شناسي تفاوت‌هاي فردي، تهران: بعثت.
× گيدنز، آنتوني (1387)، جامعه­شناسي، (ترجمه منوچهر صبوري)، تهران: نشر ني.
× مجلسي، علامه محمدباقر (1404ق)،بحارالانوار، بيروت: مؤسسة الوفاء.
× محمدي‌ري‌شهري، محمد (1363)،ميزان الحکمه، قم: مکتبة الاعلام الاسلامي.
× مريدي، سياوش؛ نوروزي، عليرضا (1373)، فرهنگ اقتصادي، تهران: نگاه.
× مصباح، علي و همکاران (1374)، روان‌شناسي رشد با نگرش به منابع اسلامي،تهران: سمت.
× معين، محمد (1371)،فرهنگ فارسي، تهران: اميرکبير.
× نياکي، جعفر (1361)،حقوق کار ايران، تهران: فرحي.
× هانت، ژانت (1377)، روان‌شناسي زنان، (ترجمه بهزاد رحمتي)، تهران: لادن.
× کاپلان، هارولد؛ سادوک، بنامين (1368)، خلاصه روان‌پزشکي(ترجمه نصرت‌الله پورافکاري)، تبريز: ذوقي.
× کليني، محمدبن يعقوب (1365)، کافي، تهران: دارالکتب الاسلاميه.
× ـــــــــ (1379)، نهج البلاغه، (ترجمه محمد دشتي) قم: انتشارات نسيم حيات.

[1]- gender.
[2]- Sex
[3] - sex - role
[4]- sexuality
[5]- Hurlock , E.B.
[6]- معادل Occupation.

[7]- Labor.

[8]- معادل Female ، women.
[9]- Smith, A.
[10]- Talor, F.W.
[11]- Marx, X.
[12]- Murdock.

[13]- برخي فقهاء حمل بر استحباب کرده‌اند (ر.ک. خويي، 1420ق: ج2، ص285؛ سيستاني، 1416ق: ج3، ص120).
[14]- «و الوالِدات يرضِعن أَولادهنّ حولينِ كامِلينِ ... عن تراضٍ مِنهما و تشاورٍ فلا جناح عليهِما و إِن أَردتم أَن تسترضِعوا أَولادكم فلا جناح عليكم ...»، (بقره، 233).
[15]- حدود 70 ساعت در هفته.
[16]- در حال حاضر خانه‌داري معادل بيکاري و در فرم‌هاي مربوطه در مقابل شاغل نوشته مي‌شود.
[17]- اين پيشنهاد در جلسه دويست و هشتاد و هشتم شوراي عالي انقلاب فرهنگي در ضمن ماده 1 سياست‌هاي اشتغال زنان در جمهوري اسلامي ايران اشاره شد: «با توجه به قداست مقام مادري و تربيت نسل آينده و مديريت خانه و با عنايت به اهميت نقش زنان در فرايند رشد فرهنگي و توسعه اقتصادي بايد ارزش معنوي و مادي نقش زنان در خانواده و کار آنان در خانه در نظر گرفته شود».
[18]- البته اين تقسيم کار به معناي آن نيست که مردان در خانه کمک نکنند بلکه در سيره اولياي دين همکاري در خانه را مي‌بينيم.

منبع: مطالعات راهبردي زنان
نسخه شماره 46 - 1388/09/01 - زمستان 88

کاشکی این موضوع رو تو بحث تحصیل هم مطرح میکردی توی این دانشگاه ها همه ی اساتید توجه خیلی زیادی به خانم ها میکنن من خودم ترم قبل فیزیک استادم منو انداخت چون یه غیبت بیشتر از حد مجاز داشتم اونوقت یکی از دخترای کلاس ما اصلا برای میانترم نیومد و صفففففففففففر گرفت ولی بعد رفت پیش استاد اونم بهش نمره داد و قبول شد شما به این چی میگید این بی عدالتی نیست

موضوع قفل شده است