سلام
قبلا هم گفته بودم دینی که خدا فرستاده و تحریف نشده،مثل دین اسلام میمیونه
تازه اسلام هم تحریف شده ،مثلا وهابیت،مسیحیا هم بعضیاشون عقیده دارن که مسیح پیامبر بوده نه خدا یا پسرش، اگه کسی دینش تحریف نشده باشه مثل الان میشه مسلمون خیلیاشون عقیده هاشون مثل عقیده های ماست،شیعه مگه اسلام واقعی نیست؟ مگه تعدادش نسبت کل مسلمونا کم نیست؟ خدا پرستای مسیحی (نه عیسی پرستا) هم تعدادشون کمه داستانی بود که اسم مباهله روش بود،پیامبر با مسیحیا سر خدا بودن مسیح بحث میکرد نه چیز دیگه ،وقتی قبول کردن که عیسی خدا نیست، همه چی تموم شد،مسیحی موندن
الانم خیلیا مسیحیت جدید ایجاد کردن،عین عقیده مسلمنونا رو دارن فقط اسمش اسلام نیست.
اگه بشه به شریعت پیامبرایی مثل عیسی و موسی دست پیدا کرد،ایمتان بهش مثل ایمان به اسلام میمونه
اینا نظر من بود قبلا هم گفتم:
با سلام سرکار منتقد لطفا مستند مطلب ارائه دهید !!
آنچه شما در مورد موضوع مباهله فرمودید اینطور نیست !!
دقت داشته باشید !!
«اِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ* الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرینَ* فَمَنْ حآجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنآءَنا وَ أَبْنآءَکُمْ وَ نِسآءَنا وَ نِسآءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبین» «بی شک داستان عیسی نزد خدا مانند داستان آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او گفت: باش پس موجود شد. حق از سوی پروردگار توست پس، از شک کنندگان نباش. پس هر کس با تو درباره او (عیسی) پس از دانشی که بر تو آمده ستیز کند، پس بگو: بیایید فرزندان ما و فرزندان شما و زنان ما و زنان شما و جانهای ما و جانهای شما را بخوانیم سپس مباهله (دعا و زاری) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهیم». گروهی از مسیحیان نجران همراه با چند تن از علما و اسقفهایشان مانند «عاقب» و «سید» برای تحقیق پیرامون حضرت محمد صلی الله علیه و آله و مباحثه و مناظره با او به مدینه آمدند. آنها به خدمت پیامبر رسیدند و مناظره را شروع کردند،آنها ضمن سخنان خود عیسی علیه السلام را پسر خدا معرفی نمودند و دلیل آنها همان تولد عیسی بدون پدر بود. خداوند در پاسخ آنها اظهار می دارد که داستان عیسی نزد خداوند همچون داستان آدم است که او را از خاک آفرید، یعنی اگر عیسی پدر نداشت آدم هم پدر و مادر نداشت و اگر بنا باشد که عیسی را به خاطر آن ویژگی پسر خدا بدانند، باید درباره آدم نیز چنین عقیده ای داشته باشید، بلکه آدم اولی است. درحالی که هر دو نفر مخلوق خدا هستند و خداوند با قدرت خود آنها را به طور غیر معمول آفریده است. من قیافه هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده می شود، با آنان مباهله نکنید که هلاک می شوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمی شود.
و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله می کردند، به صورت میمون و خوک مسخ می شدند و در میان آتش می سوختند و سالی نمی گذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک می شدند. خداوند پس از بیان این مطلب مهم، جهت آرامش خاطر پیامبر اسلام، او را به این خطاب مفتخر می سازد که حق از جانب پروردگار توست و تو از شک کنندگان نباش.
البته پیامبر در حق و حقیقت شک نداشت واین خطاب تنها برای آرامش دل او و داشتن اطمینان بیشتر نازل شده است تا هرگز در برابر مسیحیان نجران که با آن حضرت مباحثه و مناظره می کردند، کم نیاورد. وفد نجران این پاسخ را که واقعاً مستدل و منطقی بود نپذیرفتند و لذا پیامبر به دستور خداوند، آنها را به «مباهله» دعوت کرد. به این صورت که آنها عزیزان خود مانند فرزندان و زنان و جانهایشان را بخوانند و اینها نیز چنین کنند و روبروی هم قرار بگیرند و هر دو گروه دست به دعا بردارند و در پیشگاه خدا تضرع و زاری نمایند و طرف دیگر را نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهند.:Sham: این عمل را «مباهله» می گفتند و اگر با شرایط خاص خود انجام می گرفت، طرفی که ناحق بود گرفتار نفرین می شد و عذاب الهی بر آنان نازل می گشت و مسلم است تنها کسانی به مباهله حاضر می شوند که به عقیده خود اطمینان کامل داشته باشند. وقتی پیامبر آنها را به مباهله دعوت کردو آنها اطمینان خاطر و ثبات قدم پیامبر را دیدند از او یک شب مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند.
آنها به قرارگاه خود برگشتند و راجع به پیشنهاد پیامبر با همدیگر مشورت کردند. اسقف بزرگ آنها گفت: فردا بنگرید اگر محمد با نزدیکان و خانواده خود برای مباهله آمد، از مباهله با او خودداری کنید ولی اگر با اصحاب خود آمد با او مباهله کنید.:Sham: فردای آن روز حضرت محمد صلی الله علیه و آله را دیدند که همراه با حسن و حسین علیهماالسلام به عنوان فرزندان؛ و فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان زنان؛ و علی علیه السلام به عنوان جان پیامبر برای مباهله می آید. نصاری از ترکیب این گروه پرسیدند، به آنها گفته شد آن مرد علی بن ابیطالب است که داماد پیامبر و عزیزترین شخص پیش اوست و آن دو کودک حسن و حسین نوه های پیامبر هستند و آن زن دختر پیامبر است که بسیار دوستش می دارد. ابوحارثه اسقف وفد نجران که این منظره را دید، گفت:
به خدا قسم که همانند پیامبران به مباهله آمده است و چون به او گفتند که مباهله را شروع کند گفت: من در برابر این چهره ها جرئت مباهله ندارم و می ترسم راستگو باشد که در این صورت اگر مباهله کنم یک سال نمی گذرد مگر اینکه در دنیا هیچ نصرانی پیدا نمی شود.
آنگاه خطاب به پیامبر اسلام گفت: ای ابوالقاسم ما با تو مباهله نمی کنیم و با تو مصالحه می کنیم. این بود که صلحنامه ای میان دو طرف نوشته شد و طبق آن، نصارای نجران متعهد شدند که هر سال دوهزار دست لباس که هر یک به قیمت تقریبی چهل درهم باشد به مسلمانان بدهند و نیز اگر جنگی اتفاق افتاد سی عدد زره جنگی و سی عدد نیزه و سی رأس اسب به عنوان امانت در اختیار مسلمانان قرار بدهند که پس از جنگ به خودشان عودت داده شود. روایت شده است که اسقف نجران گفته بود: من قیافه هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده می شود، با آنان مباهله نکنید که هلاک می شوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمی شود. و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله می کردند، به صورت میمون و خوک مسخ می شدند و در میان آتش می سوختند و سالی نمی گذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک می شدند.
یاوران منجی گرامی درود شما برای این ادعا، سند هم دارید؟ خواهشمندم که سند قرآنی آن را ارایه فرمایید.
اولا شیعه قائل نیست که همه چیز باید اثباتش از الفاظ قرآن صورت بگیرد
چون قائل است پیامبر فرموده :انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ... برای شیعه هم قرآن حجیت دارد و هم کلمات ائمه معصومین
اگر یکی از آنها ترک شد و فقط به یکی تمسک شد باعث ضلالت است چون حضرت در ادامه می فرماید :ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا
تا هنگامی که به هر دو چنگ بزنید گمراه نمی شوید
لذا حدیث معتبر برای ما حکم قطعی ایجاب می کند
آن جناب غلامعلی نوری است که باید به ایشان بگوئید فقط از قر/ان دلیل بیاورد که ایشان هم همان اوائل بحث تسلیم نظریه شما شد؟!
با این توضیحات برای آنچه عرض کردم (با آمدن شریعت بعدی شریعت ماقبل ابطال می شود ) دلایل فراوانی است که ا لان سندشان دم دستم نیست به مرور عرض می کنم فعلا این دوتا حدیث باشد تا دلائل بعدی
در مجمع البيان از امام امير المؤ منين على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: ((خداى تعالى از انبياى قبل از پيامبر ما، ميثاق گرفت كه به امت هاى خود خبر بعثت آن جناب و علائم و صفاتش را بدهند، و به آمدنش بشارت داده ، دستور دهند كه آن جناب را تصديق كنند)).
منبع ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 520 و در الدر المنثور است كه ابن جرير از على بن ابيطالب رضى اللّه عنه روايت كرده كه فرمود: ((از آدم تاكنون خداى تعالى هيچ پيغمبرى را مبعوث نكرد، مگر اينكه درباره محمد (صلى اللّه عليه و آله ) از او پيمان گرفت كه اگر در زمان زندگى او اين پيامبر بزرگ مبعوث شد، بايد به او ايمان آورد و ياريش كند. و دستور داد كه او نيز اين پيمان را از امت خود بگيرد، آنگاه امام (عليه السلام ) اين آيه را تلاوت فرمود: ((و اذ اخذ اللّه ميثاق النبيين لما اتيتكم من كتاب و حكمه ....)) ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 521
نکته : این روایات در ذیل آیه 85 آل عمران و آیات ما قبلش آمده اگر هم می خواهید بفرمائید علامه طباطبائی حدیث غلط در کتاب خود آورده اشکال خود را به رجال حدیث بیان بفرمائید
آشنای قریب گرامی درود شما با من عناد دارید. سر ستیز که با قرآن ندارید. دارید؟ سوره ابراهیم آیه 4 و سوره عنکبوت آیه 46 برای نمونه صراحت دارد. اسلام عام در قرآن صراحت دارد. چرا باید آن اسلام را که استاد مطهری میگویند، اسلام خاص باشد و چرا اسلام عام که در قرآن است نباشد؟
[quote=یاوران منجی;106159]با سلام این قاعده که عرض کردم مربوط به علم لغت می شود که در کتب لغت آمده که فلان لفظ اصلا برای معنائی غیر از آنچه معنای لغوی است وضع شده یا نه و معمولا کتب تخصصی لغت به این بحث می پردازند مثل تاج العروس و لسان العرب و ... ولی اصطلاحات اوستائی را خبر ندارم آیا واقعا از همین نوع وضع هست یا نه چون مربوط به علم لغت می شود (لغت اوستائی ) حالا از آنچه فرمودید خود رضا حتما دفاع می کنند عرض کردم که هر جا شاهد یا قرینه ای بود حمل بر معنای لغوی می شود و هر جا نبود و مطلق ذکر شده باشد حمل بر معنای وضعی می شود این یک قاعده لغوی است که در تفسیر از آن استفاده می شود لذا تفسیر به رای نمی شود در ضمن ما در همان قرینه ها هم تابع مفسران شیعه هستیم و خودمان به راحتی دنبال قرینه و شاهد نمی گردیم ولی باید توجه داشت که بعضی مطالب ازبس آشکار است مفسران از ذکر آن پرهیز کرده اند مثل اینکه در بقره 132 حضرت ابراهیم فرزندانش را وصیت می کند که نمیرند مگر اینکه مسلمان باشند اینجا اینکه حضرت ابراهیم وصیت می کند معلوم می شود که منظور اسلام محمدی نیست بحث تفسیر یک علم بسیار گسترده است که خودش مستلزم فراگیری چند علم دیگر است که هر که تمام آنها را به طور کامل فراگیرد مفسر است و اوست که منظور از آیات را با توجه به مجموعه آن علوم اعلام می کند و در هیچ یک از تفاسیر نیامده که منظور از اسلام در آیه 85 آل عمران تمامی ادیان الهی باشد !!! اگر چنین شاهدی دارید اقامه بفر مائید در غیر این صورت باید قبول کنید که همین آیه برای ابطال شریعت های قبلی کافی است در ضمن جواب پست 67 داده نشد!! [/quote] یاوران منجی گرامی درود با روش استدلال شما تنها چیزی که میتوانم بگویم اینست: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. این روش استدلال شما به طور دقیق تفسیر به رای است. خداوند نه با کسی رودربایستی دارد، نه میخواسته میان گزارشگران (تفسیر کنندگان) اختلاف بیندازد. اگر چنین خواستی داشت، بدون هیچ شکی و بدون هیچ رودربایستی، چنین مینوشت و آموزش میداد. خداوند خودش در قرآن بارها از سادگی فهم قرآن نوشته است. این از دیدگاه خرد پسندیده است که خودتان سند خودتان باشید؟ سند باید یا قرآنی باشد، یا دانشی(علمی) یا خردپسندانه (عاقلانه). شما تنها آن چیزی که خودتان را اثبات میکند، ارایه میکنید، آنهم با تایید خودتان. کی میگه من راست میگویم؟ بابام کی میگه بابات راست میگه؟ من این روش درست نیست.
[quote=یاوران منجی;105526]با سلام سوره عنکبوت آیه 46 وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ سوره بقره (بویژه آیه 69 قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِـعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ خوب این دو تا چه ربطی داشت به بحث؟! و اما آیه مورد نظر یعنی سوره ابراهیم آیه 4 وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ به این قسمت از تفسیر المیزان از علامه طباطبائی توجه کنید وَ مَا أَرْسلْنَا مِن رَّسولٍ إِلا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَينَ لهَُمْ ... كلمه ((لسان )) در اينجا مانند آيه ((بلسان عربى مبين )) به معناى لغت است ، و ضمير در كلمه ((قومه )) به رسول و در كلمه لهم به قوم بر مى گردد، و حاصل معنا چنين مى شود كه :ما هيچ رسولى را نفرستاديم مگر به زبان مردمش و به لغت و واژه ايشان تا بتواند احكام را براى آنان بيان كند. ولى بعضى - به طوريكه در كشاف آمده - دچار خبط و اشتباه بزرگى شده ضمير در قومه را به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) برگردانده اند، تا آيه دلالت كند بر اينكه :وحى به تمامى انبياء به زبان پيغمبر اسلام بوده و ليكن غفلت ورزيده اند از اينكه معناى آيه غلط مى شود، چون با در نظر گرفتن اينكه ضمير ((لهم )) به قوم بر مى گردد، معناى آيه چنين مى شود كه :ما هيچ رسولى را نفرستاديم مگر به زبان عربى تا براى قوم رسول خدا بيان كند، و پر واضح است كه تمامى انبياء مبعوث نشده اند كه براى قوم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بيان كنند. بنا بر نظریه شما این بیچاره ها باید تغییر زبان بدهند نه؟!!؟!؟!؟!؟! یا از یک زبان دیگر که پیامبر دارد دینشان را قرض بگیرند :ok: [/quote] یاوران منجی گرامی درود این هم پاسخ نامه شماره 67: ببخشید، آیه 62 بود، نه آیه 69:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾ فولادوند: در حقيقت كسانى كه [به اسلام] ايمان آورده و كسانى كه يهودى شدهاند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد مکارم: كساني كه (به پيامبر اسلام) ايمان آوردهاند، و يهود و نصاري و صابئان (پيروان يحيي يا نوح يا ابراهيم) آنها كه ايمان بخدا و روز رستاخيز آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است، و هيچگونه ترس و غمي براي آنها نيست (و هر كدام از پيروان اديان كه در عصر و زمان خود بر طبق وظائف و فرمان الهي عمل كردهاند ماجورند و رستگار). خرمشاهی: از مؤمنان و يهوديان و مسيحيان و صابئين، هر كس كه به خداوند و روز بازپسين ايمان آورده و نيكوكارى كرده باشد، پاداششان نزد خداوند [محفوظ] است و نه بيمى بر آنهاست و نه اندوهگين مىشوند
از سه آیه ای که برایتان نوشتم این نتیجه به دست می آید که یک دین خداوند، به زبانهای گوناگون ارایه شده است. این نتیجه به دست می آید که نام پیامبر و نام شریعت ارزش چندانی ندارد. آن چیزی که ارزش دارد باور به خداوند و روز داوری پس از مرگ، همچنین نیکوکاری است. اگر خواست خداوند باطل کردن شریعت پیشین با بودن شریعت نو بود، چنین آیه ای نازل نمیشد. در باره تفسیر المیزان و ... هم آن را تایید سخن دیدم. در باره پرسش آن عزیز که فرمودید، دو نکته است: یکم- آیا اطمینان دارید که خداوند برای زردپوستان و سرخ پوستان و سیاه پوستان و بومیان استرالیا پیامبر نفرستاده؟ سندی دارید؟ از 124 هزار پیامبر تنها کمتر از 100 پیامبر شناخته شده است و در این بخش از دنیا به پیامبری رسیده اند. دیگر پیامبران چه میشوند؟ دوم- این سخن قرآن است، نه سخن من که ایرادش را به من میگیرید. شما خدای ناکرده نمیخواهید که با قرآن مخالفت کنید، یا آیه های آن را نادیده بگیرید و از میان قرآن آن چیزی را که به سود دکانداری خودتان است برگزینید؟
اگر میخواهیم در اثبات ضرورت زرتشتیگری ایرانیان به امر الله، رسول الله (ص) و قرآن کریم استناد کنیم، پس باید ابتدا به آنها ایمان آوریم. یعنی اول اسلام بیاوریم. و سپس به آیاتش استناد کنند. حال کدام دینی امر میکند که لطفاً از این دین خارج شوید؟!
اگر به الله، رسولالله (ص) و قرآن اعتقاد و باور داریم، نمیتوانیم یک آیه را قبول کنیم و آیات دیگر را نادیده گرفته یا رد کنیم. همان قرآنی که فرمود با هر رسولی به زبان خودش و قومش تکلم میشود، فرمود: موسی و عیسی (ع) را برای قوم بنیاسرائیل فرستادم، اما حضرت محمد (ص) را برای همه بشریت فرستادم.
هادی گرامی درود اثبات زرتشتیگری، ادعای من نیست. دوم- زرتشتیگری خود محکوم به نابودی است، چون با دین زرتشتی تفاوت دارد. این یک اصطلاح امروزین است که بر دینی دروغین نهاده شده است. سوم- این آیه هایی که ارایه کردم، روشن است. آن چیزی که شما در باره آن میگویید بیشتر مصادره به مطلوب است. چهارم- دین خدا جهانی و بشری و آزاد از زمان و مکان است. این نکته با زبان پیامبر و قومش تفاوت دارد. دین خدا که اسلام محمدی هم گویش عربی آن است، بدیهی است که جهانی و بشری است. ولی این بدان معنا نیست که شما دیگر پیامبران و زبانهایشان 90 و خودتان را 100 بدانید.
چهارم- دین خدا جهانی و بشری و آزاد از زمان و مکان است. این نکته با زبان پیامبر و قومش تفاوت دارد. دین خدا که اسلام محمدی هم گویش عربی آن است، بدیهی است که جهانی و بشری است. ولی این بدان معنا نیست که شما دیگر پیامبران و زبانهایشان 90 و خودتان را 100 بدانید.
مهران گرامی درود
پیشتر برای رد این سخنتان یک دلیل عقل پسند اوردم
اما باز سخن از این سخن می زنید
دوباره این مثال را با نحوه ی بیان دیگر می زنم اگر غلطه بگویید غلطه
در هر مقطع تحصیلی یک اموزگار تدریس می کند و همه علم می آموزند و مقطع را به پایان می رسانند
و همان دانش آموز هرچه قدر بزرگنر شود فهمش بیشتر و نیاز دارد تا آموزگاری بیاید
که در خور فهمش با او سخن بگوید
و همین طور می گذرد تا می رسد به مقطع پایانی و در آنجا دیگر ان دانش آموز
دانشمند شده است
دیگر آن فرد مقطع اول نیست
پس باید خود به دنبال پژوهش و علم برود
در مورد اسم امامان طبق مناظره ای که خواندم اسامی امامان ما و پیامبر ما در کتب
مقدس دیگر ادیان الهی است
که در این جا از اهل فن می خواهم اسامی امامان ما را در کتب دیگر امده است را
تا جایی که من می دانم وقتی ال بر سر اسمی بیاید اسم خاص می شود با این حال از طلبه ها و روحانیون تقضی و یا کسانی که دقیق می توانند بررسی کنند تفاوت این دو را بیان کنند
در این ایه باز بر سر مشرکون ال امده خیلی این مهمه
چون همان طور که می دانیم مسیحی ها برای خدا شریک قائل شده اند
شاید منظور این ایه همان ها باشند(فقط احتمال دادم و تفسیر نکردم چون همان طور که می دانید برای تفسیر قران با قران فقط یک ایه قبول نیست)
اگر در ایه باز دقت کنید بر سر هردو دین ال امده !!!
همان طور که می دانید طبق عقاید زرتشتی ها دین خدا یکی است :gol:
آقای محمد گرامی درود یک- در سوره حج آیه 17 با سه الذین، آمنو را از یهود و نصارا و مجوس و صابئین و آنها را از مشرکان و کافران جدا کرده است. از این روی المشرکون نمیتواند اشاره به یکی از این چهار دین باشد. دو- یکی از استادان در همین آسکدین ال را در یظهره علی الدین کله نشانه استغراق دانستند و کل معنا کردند (غلبه میکند بر کل ادیان). در گزارش (تفسیر) همان آیه ای که شما سند برای غلبه اسلام محمدی(ص) بر دیگر اسلامها ارایه کردید. اینها همه سند است که تفسیر به رای و مصادره به مطلوب را نشان میدهد. یکی این را میپسندد، که برای اثبات سخنش بهتر است، دیگری آن یکی را که برای اثبات سخن او بهتر است.
[/quote] آشنای قریب گرامی درود این سخن شما برای نمونه با دو آیه (سوره عنکبوت آیه 46 و سوره بقره آیه 62)، ناسازگاری دارد. اگر خداوند چنین خواستی داشت، به سادگی میگفت که هر کسی باید به پیامبر نو ایمان بیاورد. نه آن چیزی که در این دو آیه نوشته شده است.
آنچه که می توان از آیه استفاده کرد این نکته است که :ماازطريق هدايت قرآن ميدانيم گروهى از ما مسلم و گروهى ظالم و بيدادگرند" (وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ) «1».
__________________________________________________
(1)" قاسط" از ماده" قسط" به معنى تقسيم عادلانه است، اين ماده هنگامى كه به صورت باب" افعال" در آيد (اقساط) به معنى اجراى عدالت است، و هنگامى به صورت ثلاثى مجرد استعمال شود (مانند آيه فوق) به معنى ظلم و انحراف از مسير حق است.
تفسير نمونه، ج25، ص: 118
" اما آنها كه اسلام را، اختيار كنند، راه راست را برگزيده، و به سوى هدايت و ثواب الهى گام بر داشتهاند (فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً) «1».
" و اما ظالمان، آتشگيره دوزخند" (أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً
).
قابل توجه اينكه در اين آيات،" مسلم" در مقابل" ظالم" قرار گرفته، اشاره به اينكه چيزى كه انسان را از ظلم باز مىدارد، همان ايمان است، و گرنه يك فرد بىايمان به هر حال آلوده ظلم و ستم خواهد شد، و در ضمن نشان مىدهد كه مؤمن واقعى كسى است كه هرگز آلوده به ظلم و ستمى نشود، چنان كه در حديثى از پيامبر اكرم ص مىخوانيم
المؤمن من آمنه الناس على انفسهم و اموالهم:
" مؤمن كسى است كه مردم بر جان و مال خود از ناحيه او در امان باشند" «2».
و در حديث ديگرى از همان حضرت ص آمده است:
المسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده:
" مسلمان كسى است كه مسلمانان از دست و زبان او آسوده باشند" «3».
تعبير به" تَحَرَّوْا رَشَداً" نشان مىدهد كه مؤمنان از روى توجه و قصد
__________________________________________________
(1)" تحروا" از ماده" تحرى" به معنى قصد كردن چيزى است.
(2) تفسير" روح البيان" جلد 10 صفحه 195.
(3)" اصول كافى" جلد 2 باب المؤمن و علاماته و صفاته.
تفسير نمونه، ج25، ص: 119
و تحقيق به سراغ هدايت مىروند، نه چشم بسته و كوركورانه، و بالاترين پاداش آنها نيز همان نيل به حقيقت است كه در سايه آن به همه نعمتهاى الهى نائل مىشوند، در حالى كه بدترين بدبختى ستمكاران آن است كه هيزم دوزخند، يعنى آتش از درون وجودشان زبانه مىكشد! اما نکته پایانی پیرامون ال آنکه اینجا الف ولام برای معرفه کردن ومعلوم و مشخص نمودن کلمه ای است که بر سرآن آمده
یک- در سوره حج آیه 17 با سه الذین، آمنو را از یهود و نصارا و مجوس و صابئین و آنها را از مشرکان و کافران جدا کرده است.
مهران گرامی درود
ایه ای که شما به ان استناد کرده ایید این است
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يفْصِلُ بَينَهُمْ يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ(الحج/17)
مسلما کساني که ايمان آوردهاند، و يهود و صابئان [= ستارهپرستان] و نصاري و مجوس و مشرکان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داوري ميکند؛ (و حق را از باطل جدا ميسازد؛) خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است.
می شود بگویید کجا گفته که در کانر اهل ایمان آورده است
دقت کنید اخرش الذین اشرکوا هم اورده است
و در آخر گفته خدا وند در میان انها در قیامت داوری می کند
اگر بخواهیم جوری بیاندیشم(من در این ایه تفسی نمی کنم فقط دیدگاهم را می گویم تا کمی تفکر صورت بگیرئ)
خداوند در این ایه حد بالا و حد پایین را در نظر گرفته است
با اورد مومنین در اول و مشرکین در اخر دو حد بهشتیان و جهنمیان را مشخص کرده و در ادامه بقیه را در بین گذاشته
و گفته داوری می شود
بازم می گویم من تفسیر نکردم بلکه نظرم را گفته ام
تفسیر شرایطی دارد که باید رعایت شود
تا جایی که من می دانم وقتی ال بر سر اسمی بیاید اسم خاص می شود با این حال از طلبه ها و روحانیون تقضی و یا کسانی که دقیق می توانند بررسی کنند تفاوت این دو را بیان کنند
این جمله ی من در مورد ال است که در اخر از طلبه ها و روحانیون کمک گرفته ام که اگر نقصی هست بر طرف کنند
و اگر اشتباه است درستش را بگوییند:Gol:
در ضمن همان قران نیز گفته است که قران را عربی نازل کردیم تا بیاندیشند از این ایه لزوم بررسی زبان عربی اش هم کاملا روشن می شود امیدوارم از مصادیق صم بکم عمی فهم لا یرجعون نباشید
محمد گرامی درود جالب است که خودتان پاسخ خودتان را میدهید و آنگاه مرا کر و کور میخوانید. خب استادگرامی، کسی که عربی نمیداند، به طور طبیعی کسی که عرب نیست، چگونه میتواند به چیزی بیندیشد که معنای آن را نمیداند؟ آشکار است که بویژه در زمان نزول قرآن تنها عربها عربی میدانستند و گروهی بسیار اندک و خاص مانند مترجمان و بازرگانان و ... امروزه تو ایران چند مسلمان عربی میفهمند و میتوانند با قرآن به اندیشیدن برسند؟
که خودتان سند خودتان باشید؟ سند باید یا قرآنی باشد، یا دانشی(علمی) یا خردپسندانه (عاقلانه). شما تنها آن چیزی که خودتان را اثبات میکند، ارایه میکنید، آنهم با تایید خودتان. کی میگه من راست میگویم؟ بابام کی میگه بابات راست میگه؟ من این روش درست نیست.
با سلام
من سندم حدیثی است که در تفسیر المیزان آمده
شما اگر علامه طباطبائی را قبول ندارید این احادیث را هم قبول ندارید یا للعجب؟!
به نظر شریف شما احادیث عقل پسند نیستند معاذ الله
یا با خرد اوستائی جور در نمییاد؟!
مگر من یا علامه طباطبائی (که در نقل احادیث و صحت آنها بسیار محتاطانه عمل می کردند ) این احادیث را از شکم خود گفته ایم ؟! یا می خواهید ما برای حرفهایمان از اوستا دلیل بیاوریم؟!
در ضمن برای اینکه در یک علم نظریه ای بدهید باید به وسیله همان علم و از اصول همان علم استفاده بفرمائید
ماچارچوبمان در شیعه این گونه است شما نمی توانید بدون در نظر گرفتن چارچوب خودمان بگوئید قرآن چه می گوید
اگر به قوائد اشکال دارید یا علی
بروید نزد اهل لغت و قواعد وضع را عوض کنید!!!
خوب ما این دلائل را داریم جواب دهید؟!
اینجا حق گریزی شما معلوم می شود که جواب منطقی شما اینها است ؟!!!!!!
همیشه فکر می کنید خودتان با برداشتهائی که از قران می کنید صحیح می فرمائید در حالی که از اول تا آخر هیچ کس این حرفها را نزده و فکر می کنید همه در اشتباه و تفسیر به رای هستند جز شما؟!
طرف تو اتوبان یه طرفه می رفته میگفته چرا اینا همه یه طرفه می یاند؟! ( از باب اصفهانی بودنم گفتم )
محمد گرامی درود جالب است که خودتان پاسخ خودتان را میدهید و آنگاه مرا کر و کور میخوانید. خب استادگرامی، کسی که عربی نمیداند، به طور طبیعی کسی که عرب نیست، چگونه میتواند به چیزی بیندیشد که معنای آن را نمیداند؟ آشکار است که بویژه در زمان نزول قرآن تنها عربها عربی میدانستند و گروهی بسیار اندک و خاص مانند مترجمان و بازرگانان و ... امروزه تو ایران چند مسلمان عربی میفهمند و میتوانند با قرآن به اندیشیدن برسند؟
مهران گرامی درود
در ابتدا عرض کنم
من نگفتم نمی دانم
بلکه احتیاط کردم
و احتایط شرط عقل است
و در ضمن دانستن و ضعف در ان دو موضوع مختلف است
من گفتم امیدوارم صم ... نباشید
نه اینکه باشید
به جملات دقت کنید و با دقت بخوانید
شما الان زبان انگلیسی را بلدید چه جوری یاد گرفته اید؟
عربی هم همانگونه می شود یاد گرفت
در اخر دیدید که کارشناس دقیقش راگفتند
اما نکته پایانی پیرامون ال آنکه اینجا الف ولام برای معرفه کردن ومعلوم و مشخص نمودن کلمه ای است که بر سرآن آمده
کسی که عربی نمیداند، به طور طبیعی کسی که عرب نیست،
ببینم یعنی فقط فارس زبانها ادبیات فارسی را می دانند !
من قول می دهم در دانشگاه های هندو مالزی و ... افرادی هستند که بیشتر از من و شما قواعد ادبیات فارسی را می دانند
آشکار است که بویژه در زمان نزول قرآن تنها عربها عربی میدانستند و گروهی بسیار اندک و خاص مانند مترجمان و بازرگانان و ...
اولا قواعد اصیل عربی هم از عربهای همان زمان برداشت شده
در کتب قواعد عربی برای قواعد عربی مثالهائی زده می شود که از اشعار دوران جاهلیت است (حتی قبل از اسلام )
به کتاب سیوطی و کتابهای تخصصی زبان عربی مراجعه بفرمائید
امروزه تو ایران چند مسلمان عربی میفهمند و میتوانند با قرآن به اندیشیدن برسند؟
ثانیا علامه طباطبائی ، آیت الله جوادی ، و مفسران دیگر شیعه علاوه بر آنکه تحصیلات خود را در نجف و .. گذرانده اند یک عمر قواعد عربی را فرا گرفته اند و این از مقدمات دروس حوزوی است طلبه ها همان سال دوم سیوطی فرا می گیرند که استاد ما می فرمود یکی از کتب تخصصی ادبیات در دانشگاهها ی مصر است و علاوه بر آن تمامی متون حوزوی عربی است وتا اخر عمر با قواعد آن کار دارند
لذا اول همه ایرانی ها را بشناسید بعد این حرفهارا بزنید
[quote=یاوران منجی;106164] اولا شیعه قائل نیست که همه چیز باید اثباتش از الفاظ قرآن صورت بگیرد چون قائل است پیامبر فرموده :انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ... برای شیعه هم قرآن حجیت دارد و هم کلمات ائمه معصومین اگر یکی از آنها ترک شد و فقط به یکی تمسک شد باعث ضلالت است چون حضرت در ادامه می فرماید :ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا تا هنگامی که به هر دو چنگ بزنید گمراه نمی شوید لذا حدیث معتبر برای ما حکم قطعی ایجاب می کند آن جناب غلامعلی نوری است که باید به ایشان بگوئید فقط از قر/ان دلیل بیاورد که ایشان هم همان اوائل بحث تسلیم نظریه شما شد؟! با این توضیحات برای آنچه عرض کردم (با آمدن شریعت بعدی شریعت ماقبل ابطال می شود ) دلایل فراوانی است که ا لان سندشان دم دستم نیست به مرور عرض می کنم فعلا این دوتا حدیث باشد تا دلائل بعدی در مجمع البيان از امام امير المؤ منين على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: ((خداى تعالى از انبياى قبل از پيامبر ما، ميثاق گرفت كه به امت هاى خود خبر بعثت آن جناب و علائم و صفاتش را بدهند، و به آمدنش بشارت داده ، دستور دهند كه آن جناب را تصديق كنند)). منبع ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 520 و در الدر المنثور است كه ابن جرير از على بن ابيطالب رضى اللّه عنه روايت كرده كه فرمود: ((از آدم تاكنون خداى تعالى هيچ پيغمبرى را مبعوث نكرد، مگر اينكه درباره محمد (صلى اللّه عليه و آله ) از او پيمان گرفت كه اگر در زمان زندگى او اين پيامبر بزرگ مبعوث شد، بايد به او ايمان آورد و ياريش كند. و دستور داد كه او نيز اين پيمان را از امت خود بگيرد، آنگاه امام (عليه السلام ) اين آيه را تلاوت فرمود: ((و اذ اخذ اللّه ميثاق النبيين لما اتيتكم من كتاب و حكمه ....)) ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 521 نکته : این روایات در ذیل آیه 85 آل عمران و آیات ما قبلش آمده اگر هم می خواهید بفرمائید علامه طباطبائی حدیث غلط در کتاب خود آورده اشکال خود را به رجال حدیث بیان بفرمائید [/quote] آشنای قریب گرامی درود شما نوشته اید: 1-:"... اولا شیعه قائل نیست که همه چیز باید اثباتش از الفاظ قرآن صورت بگیرد چون قائل است پیامبر فرموده :انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ... برای شیعه هم قرآن حجیت دارد و هم کلمات ائمه معصومین اگر یکی از آنها ترک شد و فقط به یکی تمسک شد باعث ضلالت است چون حضرت در ادامه می فرماید :ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا تا هنگامی که به هر دو چنگ بزنید گمراه نمی شوید ...."
پاسخ
آن اندازه که من میدانم، حدیث ثقلین و کسا در باره 5 نفر بیشتر نیست. نه در باره 12 امام.
دوم- حدیثی از امام صادق(ع) است که حدیث و روایت هم باید با قرآن سازگار باشد وگرنه باید آن را به دیوار کوبید.
سوم- شما ختم نبوت را اعلام کردید. پس امامان یا قرآن را آموزش میدهند که میشود همان قرآن و یا چیزی تازه میگویند که چون ختم نبوت و وحی اعلام شده، پس آنها چیزی خدایی برای گفتن ندارند، سخن انسان نیز کلام خدا نیست که گوش کردن آن بایسته (واجب) باشد.
چهارم- اگر آسمان بروید و زمین بیایید، این یک نکته دانشی از دانش روانشناسی است: 75% از رفتار هر کس تحت کنترل ضمیر ناخود آگاه اوست. بنابراین نقل قول به جز یک مورد، آلوده به ضمیر ناخودآگاه نقل کننده است. آن یک استثنا هم زمانی است که کسی بدون فکر تنها مانند ضبط صوت یا مانند املا نوشتن، چیزی را هم زمان با گفتن آن نوشته باشد و گوینده آن را خوانده و تایید کرده باشد. وگرنه اگر کسی چیزی را شنیده سپس برای کسی نقل کرده باشد، 75% آلوده به ضمیر ناخودآگاه نقل کننده است.
2-:"... در مجمع البيان از امام امير المؤ منين على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: ((خداى تعالى از انبياى قبل از پيامبر ما، ميثاق گرفت كه به امت هاى خود خبر بعثت آن جناب و علائم و صفاتش را بدهند، و به آمدنش بشارت داده ، دستور دهند كه آن جناب را تصديق كنند))....." پاسخ در اینجا تصدیق کردن آمده است. نه باطل شدن پیشین و تایید کردن پسین. 3-:" ... در الدر المنثور است كه ابن جرير از على بن ابيطالب رضى اللّه عنه روايت كرده كه فرمود: ((از آدم تاكنون خداى تعالى هيچ پيغمبرى را مبعوث نكرد، مگر اينكه درباره محمد (صلى اللّه عليه و آله ) از او پيمان گرفت كه اگر در زمان زندگى او اين پيامبر بزرگ مبعوث شد، بايد به او ايمان آورد و ياريش كند. و دستور داد كه او نيز اين پيمان را از امت خود بگيرد، آنگاه امام (عليه السلام ) اين آيه را تلاوت فرمود: ((و اذ اخذ اللّه ميثاق النبيين لما اتيتكم من كتاب و حكمه ....))...." پاسخ این نیز مانند روایت پیشین، تایید است نه باطل شدن دین پیشین. 4-:" ... اگر هم می خواهید بفرمائید علامه طباطبائی حدیث غلط در کتاب خود آورده اشکال خود را به رجال حدیث بیان بفرمائید...." پاسخ به دلایلی که بارها بیان کردم، به هیچ نقل قولی اعتماد ندارم، مگر به روش ضبط صوتی نوشته شده، به تایید کسی که روایت به او منسوب است، باشد. به هر روی در این روایتها هم تایید سخن شما نبود. جز تفسیر به رای و مصادره به مطلوب چیزی ندیدم.
2-:"... در مجمع البيان از امام امير المؤ منين على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: ((خداى تعالى از انبياى قبل از پيامبر ما، ميثاق گرفت كه به امت هاى خود خبر بعثت آن جناب و علائم و صفاتش را بدهند، و به آمدنش بشارت داده ، دستور دهند كه آن جناب را تصديق كنند))....." پاسخ در اینجا تصدیق کردن آمده است. نه باطل شدن پیشین و تایید کردن پسین.
مهران گرامی درود
ایا اشو زرتشت(ع) در گا تها نگفته که خدیای بهترین را را به ما نمایان کن تا برگزینیم؟
(منظورم همان مستنداتی است که ار گات ها برای من گذاشتید )
ایا تایید می کنید این یعنی ادامه دادن در مسیر درست؟
از سه آیه ای که برایتان نوشتم این نتیجه به دست می آید که یک دین خداوند، به زبانهای گوناگون ارایه شده است. این نتیجه به دست می آید که نام پیامبر و نام شریعت ارزش چندانی ندارد. آن چیزی که ارزش دارد باور به خداوند و روز داوری پس از مرگ، همچنین نیکوکاری است. اگر خواست خداوند باطل کردن شریعت پیشین با بودن شریعت نو بود، چنین آیه ای نازل نمیشد.
به قسمتی از تفسیر نمونه توجه بفرمائید
يك سؤ ال مهم
بعضى از بهانه جويان آيه فوق را دستاويزى براى افكار نادرستى از قبيل صلح كل و اينكه پيروان هر مذهبى بايد به مذهب خود عمل كنند قرار داده اند، آنها مى گويند بنابراين آيه لازم نيست يهود و نصارى و پيروان اديان ديگر اسلام را پذيرا شوند، همين قدر كه به خدا و آخرت ايمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند كافى است .
پاسخ : به خوبى مى دانيم كه آيات قرآن يكديگر را تفسير مى كنند، قرآن در آيه 85 سوره آل عمران مى گويد: و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه : (هر كس دينى غير از اسلام براى خود انتخاب كند پذيرفته نخواهد شد).
بعلاوه آيات قرآن پر است از دعوت يهود و نصارى و پيروان ساير اديان به سوى اين آئين جديد اگر تفسير فوق صحيح باشد با بخش عظيمى از آيات قرآن
تضاد صريح دارد، بنابراين بايد به دنبال معنى واقعى آيه رفت .
در اينجا دو تفسير از همه روشنتر و مناسبتر به نظر مى رسد.
1- اگر يهود و نصارى و مانند آنها به محتواى كتب خود عمل كنند مسلما به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) ايمان مى آورند چرا كه بشارت ظهور او با ذكر صفات و علائم مختلف در اين كتب آسمانى آمده است كه شرح آن در ذيل آيه 146 سوره بقره خواهد آمد.
مثلا قرآن در آيه 68 سوره مائده مى گويد: قل يا اهل الكتاب لستم على شى ء حتى تقيموا التورات و الانجيل و ما انزل اليكم من ربكم :(اى اهل كتاب شما ارزشى نخواهيد داشت مگر آن زمانى كه تورات و انجيل و آنچه را از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده برپا داريد) (و از جمله به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) كه بشارت ظهورش در كتب شما آمده است ايمان بياوريد).
2 - اين آيه ناظر به سؤ الى است كه براى بسيارى از مسلمانان در آغاز اسلام مطرح بوده ، آنها در فكر بودند كه اگر راه حق و نجات تنها اسلام است ، پس تكليف نياكان و پدران ما چه مى شود؟، آيا آنها به خاطر عدم درك زمان پيامبر اسلام و ايمان نياوردن به او مجازات خواهند شد؟
در اينجا آيه فوق نازل گرديد و اعلام داشت هر كسى كه در عصر خود به پيامبر بر حق و كتاب آسمانى زمان خويش ايمان آورده و عمل صالح كرده است اهل نجات است ، و جاى هيچگونه نگرانى نيست .
بنابراين يهوديان مؤ من و صالح العمل قبل از ظهور مسيح ، اهل نجاتند، همانگونه مسيحيان مؤ من قبل از ظهور پيامبر اسلام .
اين معنى از شاءن نزولى كه براى آيه فوق ذكر شده و بعدا به آن اشاره خواهيم كرد نيز استفاده مى شود.
تفسیر نمونه جلد1 ص 283
امیدوارم شما از قسم یومنون ببعض و یکفرون ببعض نباشید إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً //نساء150
یکم- آیا اطمینان دارید که خداوند برای زردپوستان و سرخ پوستان و سیاه پوستان و بومیان استرالیا پیامبر نفرستاده؟ سندی دارید؟ از 124 هزار پیامبر تنها کمتر از 100 پیامبر شناخته شده است و در این بخش از دنیا به پیامبری رسیده اند. دیگر پیامبران چه میشوند؟
خوب اگر هست کو ؟!
اینکه حتما بوده شکی در آن نیست اما حالا کو شریعتشان ؟! حالا که بعضی بودا و بعضی گاو پرست و بهترینشان مسیحی است راستی مسیحیت را هم محدود کنیم چرا هر کی در دنیا با هر زبانی مسیحی میشه ؟!این نظریه را در مجمامع بین اللملی مطرح کنید
دوم- این سخن قرآن است، نه سخن من که ایرادش را به من میگیرید. شما خدای ناکرده نمیخواهید که با قرآن مخالفت کنید، یا آیه های آن را نادیده بگیرید و از میان قرآن آن چیزی را که به سود دکانداری خودتان است برگزینید؟
بله این که در آن شکی نیست
اما همانطور که می بینید از یک آیه چندین برداشت می توان کرد ولی مهم این است که کدام برداشت با منطق قرآن سازگار است و این را با در نظر گرفتن بقیه آیات باید فهمید
فسر بعضه بعضا ((( قرآن خودش را تفسیر می کند (حدیث است )
که روش علامه طباطبائی همین گونه است
حالا شما با توجه به آیه 85 آلعمران آیه 62 بقره را تفسیر کنید و همین طور با توجه به آن آیه ای که اول بحث شاهد قرار دادید برای ادعای خود
والا چه فرقی می کنید با آنانکه به بعضی از قرآن ایمان دارند و با بعض دیگر ایمان ندارند؟!
در باره تفسیر المیزان و ... هم آن را تایید سخن دیدم.
حق پذیری شما ستودنی است اما پس جواب دهید؟!
البته اگر حق را یافته و به آن یقین کرده اید اعتراف لازم نیست بگذارید بین شما و خدای متعال باشد و با اسلام آشتی کنید
دست امام زمان بر سرتان باشد
دوست من
آشنای قریب گرامی درود راستش سخن شما را نمیفهم. این که نفرستادیم رسولی مگر به زبان قومش، سخن من نیست که بخواهید ردش کنید یا نه. سخن خداوند در قرآن است. اینکه قرآن عربی آمده برای عربی دانان که سخن من نیست. سخن قرآن است. کی با خداوند و آیات خداوند مخالف است؟ کی به خدا و آیات او ایمان دارد؟ چنین کسی جز بیچاره ای خاک بر سر چه کسی است؟ سخن بر سر خداوند و آیات خداوند که نیست. سخن بر سر زبان (فرهنگ) مردم و پیامبر آن مردم است. ایمان یعنی چه؟ ایمان یعنی مانند شمر و یزید تارک الصلاه نبودن، یا مانند طالبان و وهابیان مسلمان بودن. یا مانند شما در قید پوست بودن؟ ایمان در قرآن یعنی چه؟ در شیعه یعنی چه؟ در سنی یعنی چه؟ آنگونه که من از قرآن آموختم، ایمان یعنی آنکه خدای یگانه، را آفریدگار جهان و جهانیان بدانیم. خدایی که به ما ابزار یافتن راه را داد و آزادمان گذاشت تا خود راه خود را بیابیم. اگر راه درست را که ما را به خداوند نزدیک میسازد، بر گزیدیم، بهترین زندگی و همه آسایشها پاداشمان خواهد بود. اگر هر راهی جز این راه را برگزینیم، زندگی بد و رنج و دشواری پادافره مان خواهد بود. این که نوشتم فصل مشترک گاتها، حتی اوستا با قرآن است. اگر ایمان این است که من یافتم، آری من مسلمان زرتشتی هستم. اگر ایمان را این نمیدانید، من به هیچ روی نمیخواهم که جز این باشم. زیرا نه با قرآن همخوانی دارد و نه با گاتها و حتی اوستا.
پاسخ آن اندازه که من میدانم، حدیث ثقلین و کسا در باره 5 نفر بیشتر نیست. نه در باره 12 امام.
1-ما از پیامبر حدیث معتبر داریم که هر 12 امام را با اسم و رسم مشخص نموده
2- اطیعوا الله و اطیعوا الرسول والوالامر منکم شیعه معتقد است اولی الامر ائمه معصومین هستند
3- اگر هم اینها را قبول ندارید حدیث اول ودوم از امام علی علیه السلام است
دوم- حدیثی از امام صادق(ع) است که حدیث و روایت هم باید با قرآن سازگار باشد وگرنه باید آن را به دیوار کوبید.
اتفاقا این احادیث دقیقا مناسب با آیه 85 سوره آلعمران است
این تفسیر شما از آیات دیگر است که مخالف این آیه است و این تفسیر شما است که باید به دیوار...
در اینجا تصدیق کردن آمده است. نه باطل شدن پیشین و تایید کردن پسین.
به عقل شما
تصدیق بدون عمل به چه دردی می خورد آن هم با توجه به آیه 85 ؟؟
چهارم- اگر آسمان بروید و زمین بیایید، این یک نکته دانشی از دانش روانشناسی است: 75% از رفتار هر کس تحت کنترل ضمیر ناخود آگاه اوست. بنابراین نقل قول به جز یک مورد، آلوده به ضمیر ناخودآگاه نقل کننده است. آن یک استثنا هم زمانی است که کسی بدون فکر تنها مانند ضبط صوت یا مانند املا نوشتن، چیزی را هم زمان با گفتن آن نوشته باشد و گوینده آن را خوانده و تایید کرده باشد. وگرنه اگر کسی چیزی را شنیده سپس برای کسی نقل کرده باشد، 75% آلوده به ضمیر ناخودآگاه نقل کننده است.
دیگر ادیان از جمله زرتشت با ضبط صوت ضبط شده است؟!
در ضمن در تاریخ است که اعراب در آن زمان ذهن و هوش عجیبی داشته اند و شعر ها را خیلی زود حفظ می شدند چون سلاح آنها در نقل و ماندگاری مطلب فقط قلم و کاغذذ نبوده بلکه از حفظ استفاده می کردند لذا در این زمینه بسیار قوی شده بودند ( همانطور که من و شما الان در تایپ قوی شده ایم چون احتیاج به آن داریم )
به دلایلی که بارها بیان کردم، به هیچ نقل قولی اعتماد ندارم، مگر به روش ضبط صوتی نوشته شده، به تایید کسی که روایت به او منسوب است، باشد. به هر روی در این روایتها هم تایید سخن شما نبود. جز تفسیر به رای و مصادره به مطلوب چیزی ندیدم.
پس دنبال یک شریعت جدید بگردید
چون جوان ترین دین که اسلام باشد و بسیاری از دلایلش هم مکتوبم هم شده قبول ندارید چه برسد به ادیان قدیمی تر
معلوم شد شما در باره نظریه شیعه درباره علوم حدیث هیچ نمی دانید
قرآن عربی آمده برای عربی دانان که سخن من نیست. سخن قرآن است
آنگونه که من از قرآن آموختم، ایمان یعنی آنکه خدای یگانه، را آفریدگار جهان و جهانیان بدانیم. خدایی که به ما ابزار یافتن راه را داد و آزادمان گذاشت تا خود راه خود را بیابیم. اگر راه درست را که ما را به خداوند نزدیک میسازد، بر گزیدیم، بهترین زندگی و همه آسایشها پاداشمان خواهد بود. اگر هر راهی جز این راه را برگزینیم، زندگی بد و رنج و دشواری پادافره مان خواهد بود. این که نوشتم فصل مشترک گاتها، حتی اوستا با قرآن است.
عجب شما که فارس هستی و قرآن را فقط عربها می فهمند پس چگونه از قرآن آموزش هم دیده اید
آن هم چه آموزشی ؟! اینکه زرتشتی شوید؟!!!!!
پس خواهشا قبول کنید که شما فقط گاتها را خوب فهمیده اید و در فهمیدن قرآن از آنانکه عربی دان هستند (مفسران ) هیچ کمک نگرفته اید و خودتان به تفسیر پرداخته اید
[quote=mkk1369;106432] مهران گرامی درود پیشتر برای رد این سخنتان یک دلیل عقل پسند اوردم اما باز سخن از این سخن می زنید دوباره این مثال را با نحوه ی بیان دیگر می زنم اگر غلطه بگویید غلطه در هر مقطع تحصیلی یک اموزگار تدریس می کند و همه علم می آموزند و مقطع را به پایان می رسانند و همان دانش آموز هرچه قدر بزرگنر شود فهمش بیشتر و نیاز دارد تا آموزگاری بیاید که در خور فهمش با او سخن بگوید و همین طور می گذرد تا می رسد به مقطع پایانی و در آنجا دیگر ان دانش آموز دانشمند شده است دیگر آن فرد مقطع اول نیست پس باید خود به دنبال پژوهش و علم برود در مورد اسم امامان طبق مناظره ای که خواندم اسامی امامان ما و پیامبر ما در کتب مقدس دیگر ادیان الهی است که در این جا از اهل فن می خواهم اسامی امامان ما را در کتب دیگر امده است را قرار دهند:gol:[/quote] محمد گرامی درود بر شما ببینید، شما آن ده آیه که در آغاز این عنوان (تاپیک) آورده شد، نمیپذیرید. از دیدگاه من دارید با قرآن ستیزه میکنید. چون این آیه ها به اندازه کافی روشن هستند. به هر روی ایرانیان از دیدگاه فهم و شعور و دانش و ..... آن اندازه برتر بودند که هنوز عرب امروزین هم به آن اندازه نرسیده است. بنابراین اگر این بحث مدرسه ای شما را هم بخواهیم بپذیریم، دینی که برای عرب آمده به اندازه فهم عرب است. دینی که برای ایرانی آمده به اندازه فهم ایرانی است. نمونه: ایرانی آن اندازه دانایی و فهم داشته که نه تنها خودش را با آب پاک نگه میداشته، بلکه آب را به گونه ای مصرف میکرده که منبع آب آلوده نشود. عرب چنین چیزی برایش معنا نداشته، پس نیاز داشته آیه ای از سوی خداوند بیاید تا به زور وحی بپذیرد که آب برای تطهیر است. نمونه دیگر: ایرانی چند هزار سال پیش آنچنان خردمند بوده که برای دین نیازی به اعجاز نداشته است. بنابراین اشو زرتشت اعجازی ارایه نکرده، از مردم خواسته تا با اندیشه روشن بنگرد و خودش برگزیند. وی عرب نه تنها این اندازه خرد نداشته، بلکه به سخن پیامبران دیگر و سخن فرد نیز اعتماد نداشته است. از این روی نیاز داشته که پیامبری امی، امین و حامل وحی باشد. تا نتواند بهانه بیاورد که این سخن خدا نیست ووووو
در باره نام امامان و کتابهای ..... حتی اگر هم این نامها آمده باشد، باز هم سندی بایسته است تا ثابت شود این کس ویژه و آن نام یک نفر هستند. وگرنه هر کسی که نامش احمد و محمد بود که پیامبر نیست. باز هم اگر چنین باشد که شما گفتید، باز هم سندی نیست که آنهمه ادعایی که من ده ها بار نوشته ام، درست باشد.
ببینید، شما آن ده آیه که در آغاز این عنوان (تاپیک) آورده شد، نمیپذیرید. از دیدگاه من دارید با قرآن ستیزه میکنید. چون این آیه ها به اندازه کافی روشن هستند.
مهران گرامی درود
اتفاقا ما تمام قران را قبول داریم به خصوص این ایه را
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيغٌ فَيتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ(آل عمران/7)
او کسي است که اين کتاب (آسماني) را بر تو نازل کرد، که قسمتي از آن، آيات «محکم» [= صريح و روشن] است؛ که اساس اين کتاب ميباشد؛ (و هر گونه پيچيدگي در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف ميگردد.) و قسمتي از آن، «متشابه» است [= آياتي که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفي در آن ميرود؛ ولي با توجه به آيات محکم، تفسير آنها آشکار ميگردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگيزي کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير (نادرستي) براي آن ميطلبند؛ در حالي که تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نميدانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهي) ميگويند: «ما به همه آن ايمان آورديم؛ همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نميشوند (و اين حقيقت را درک نميکنند).
و البته آگه هیم که پیامبرمان با دادن نامه به ایران دستور داد تا مسلمان شویم و ایین اسلام را بپزیریم
و همچنین با قرار دادن سلمان فارسی که از اهل ایران بود نشانمان دهد که اسلام فقط برای اعراب نیست
و با سخن گفتن امامان و پیامبر به زبان های گوناگون ما را به این باور برساند که تفسیر به رای نکرده ایم:Sham:
[quote=mkk1369;106453]مهران گرامی درود ایه ای که شما به ان استناد کرده ایید این است إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يفْصِلُ بَينَهُمْ يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ(الحج/17) مسلما کساني که ايمان آوردهاند، و يهود و صابئان [= ستارهپرستان] و نصاري و مجوس و مشرکان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داوري ميکند؛ (و حق را از باطل جدا ميسازد؛) خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است. می شود بگویید کجا گفته که در کانر اهل ایمان آورده است دقت کنید اخرش الذین اشرکوا هم اورده است و در آخر گفته خدا وند در میان انها در قیامت داوری می کند اگر بخواهیم جوری بیاندیشم(من در این ایه تفسی نمی کنم فقط دیدگاهم را می گویم تا کمی تفکر صورت بگیرئ) خداوند در این ایه حد بالا و حد پایین را در نظر گرفته است با اورد مومنین در اول و مشرکین در اخر دو حد بهشتیان و جهنمیان را مشخص کرده و در ادامه بقیه را در بین گذاشته و گفته داوری می شود بازم می گویم من تفسیر نکردم بلکه نظرم را گفته ام تفسیر شرایطی دارد که باید رعایت شود این جمله ی من در مورد ال است که در اخر از طلبه ها و روحانیون کمک گرفته ام که اگر نقصی هست بر طرف کنند و اگر اشتباه است درستش را بگوییند:gol:[/quote] محمد گرامی نکته ای که در سخن من بود و شما هم تکرار کردید ولی به آن توجه نکردید، این است که مردم به سه گروه بخش شده اند. نتیجه یکم آن است که یهود و نصارا و صابئین و مجوس مشرک نیستند. نتیجه دوم آنکه نگفته مسیح و موسی و زرتشت، بلکه نام آن قوم را آورده است. همانگونه که همه ما میدانیم، گروهی از این مردم ایمان راستین دارند و گروهی ندارند. همانگونه که گروهی از مسلمانان، تنها نامشان مسلمان است. به هر روی هنوز سوره بقره آیه 62 و سوره آل عمران آیه 46 هم هست.
بلکه نام آن قوم را آورده است. همانگونه که همه ما میدانیم، گروهی از این مردم ایمان راستین دارند و گروهی ندارند.
مهران گرامی درود
در این مورد که شکی نیست که از اهل کتاب کسانی هستند که نماز می خواندد و...
ما داریم د این مورد صحبت می کنیم که آیا زبان یک پیامبر می گوید که دین برای همانجا است یا خیر؟
درمورد قوم بگویم که نام قوم حضرت عیسی و موسی بنی اسرائیل است
بنا به استناد به این ایات
وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيمَ يا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَينَ يدَي مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَينَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ(الصف/6)
و (به ياد آوريد) هنگامي را که عيسي بن مريم گفت: «اي بني اسرائيل! من فرستاده خدا به سوي شما هستم در حالي که تصديقکننده کتابي که قبل از من فرستاده شده [= تورات] ميباشم، و بشارتدهنده به رسولي که بعد از من ميآيد و نام او احمد است!» هنگامي که او [= احمد] با معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «اين سحري است آشکار»!
موسی
وَآتَينَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلًا(الإسراء/2)
ما به موسي کتاب آسماني داديم؛ و آن را وسيله هدايت بني اسرائيل ساختيم؛ (و گفتيم:) غير ما را تکيهگاه خود قرار ندهيد!
حال دقیق نمی دانم چرا یهود و نصارا
به هر روی هنوز سوره بقره آیه 62 و سوره آل عمران آیه 46 هم هست.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ(البقرة/62)
کساني که (به پيامبر اسلام) ايمان آوردهاند، و کساني که به آئين يهود گرويدند و نصاري و صابئان [= پيروان يحيي] هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هيچگونه ترس و اندوهي براي آنها نيست. (هر کدام از پيروان اديان الهي، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظايف و فرمان دين عمل کردهاند، مأجور و رستگارند.)
وَيكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ(آل عمران/46)
و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت (و ميانسال شدن) سخن خواهد گفت؛ و از شايستگان است.»
هادی گرامی درود
[دین خدا جهانی و بشری و آزاد از زمان و مکان است. این نکته با زبان پیامبر و قومش تفاوت دارد. دین خدا که اسلام محمدی هم گویش عربی آن است، بدیهی است که جهانی و بشری است. ولی این بدان معنا نیست که شما دیگر پیامبران و زبانهایشان 90 و خودتان را 100 بدانید.[/color][/size]
با سلام و احترام
اگر زبان یک پیامبر ملاک باشد، اولاً در همان موقع نیز فقط اهالی یک منطقه از شرق ایران باستان مخاطب زرتشت بودند و به زبان اوستایی تکلم میکردند و نه همهی ایران و ایرانیها و ثانیاً بنا بر همین استناد و استدلال، تکلیف فارسی زبانان آن عصر، یا آذریزبانها، کرد زبانها، بلوچ زبانها و ... چه میشود؟ آیا باید برای آنان نیز پیامبری با زبان خودشان بیاید؟ اگر پاسختان مثبت است، پس زرتشت متعلق به همه ایرانیها نبوده است. مگر نمیگوییدکه هر پیامبری مخصوص قومی است که به آن زبان سخن میگویند. لذا نه در گذشته [حتی زمان حیات شخص زرتشت] و نه در طول تاریخ و نه اکنون، زرتشت دین همهی ایرانیها نبوده و نمیتوانسته باشد .
آشنای قریب گرامی درود راستش سخن شما را نمیفهم.
.
.
.
.
. اگر ایمان را این نمیدانید، من به هیچ روی نمیخواهم که جز این باشم. زیرا نه با قرآن همخوانی دارد و نه با گاتها و حتی اوستا.
شما هنوز استدلال استاد شهید مطهری را نخوانده اید و به آن پاسخ ندادید و البته من صبرم زیاد است و منتظر پاسخ شما هستم البته اگر سخن مرا نفهمیدید سخن شهید مطهری را خواهید فهیمد و اگر سخن شهید را نفهمیدید بروید بیشتر درس بخوانید
.
.
.
.
اما اگر اعتقاد دارید که ایمان به خدا دارید (مومن هستید) اول باید برویم در مساله اصول دین ببینیم که چقدر شباهت به مذهب حقه شیعیان دارید سپس برویم سر فروع دین ببینیم در فروع چه شباهتهایی داریم
اگر شما در اصول و فروع با ما مشکلی نداشتید مثل ما بر حق هستید و الا مومن نبوده و انحراف در دین شما پدیدار شده و لذا بر شما واجب است که دین حق را برگزینید ولو اینکه بزبان غیر ایرانی باشد
سوال: درست است که شما معتقد به خدای خوبی ها و خدای بدیها هستید؟ یعنی قایل به وجود دو خدا هستید؟ و چه چیزهایی را شرور می دانید که خالق آن چیزها اهریمن (خدای بدیها) است؟
شما هنوز استدلال استاد شهید مطهری را نخوانده اید و به آن پاسخ ندادید و البته من صبرم زیاد است و منتظر پاسخ شما هستم البته اگر سخن مرا نفهمیدید سخن شهید مطهری را خواهید فهیمد و اگر سخن شهید را نفهمیدید بروید بیشتر درس بخوانید
.
.
.
.
اما اگر اعتقاد دارید که ایمان به خدا دارید (مومن هستید) اول باید برویم در مساله اصول دین ببینیم که چقدر شباهت به مذهب حقه شیعیان دارید سپس برویم سر فروع دین ببینیم در فروع چه شباهتهایی داریم
اگر شما در اصول و فروع با ما مشکلی نداشتید مثل ما بر حق هستید و الا مومن نبوده و انحراف در دین شما پدیدار شده و لذا بر شما واجب است که دین حق را برگزینید ولو اینکه بزبان غیر ایرانی باشد
سوال: درست است که شما معتقد به خدای خوبی ها و خدای بدیها هستید؟ یعنی قایل به وجود دو خدا هستید؟ و چه چیزهایی را شرور می دانید که خالق آن چیزها اهریمن (خدای بدیها) است؟
هادی گرامی درود یکم - استدلال استاد مطهری را خوانده ام ولی آن را درست نمیدانم. به هر روی قرآن خود صراحت دارد. سه آیه نمونه را بارها نوشته ام. برای نمونه سوره عنکبوت آیه 46، سوره بقره آیه 62،... هر استدلالی هم بکنید، مسلم در اینجا صفت است در اینجا نام، نخواهم پذیرفت چون همگی را تفسیر به رای و مصادره به مطلوب میدانم. دوم- پیشنهاد شما را بارها خود طرح کردم و از استادانی چون رضا پیشتر خود خواستم که چنین کنند. به هر روی من بخشی از باورهایم را در نامه پیشین نوشتم. سوم- باز هم تاکید میکنم که در نوشته های پیشین از خود اوستا سند آوردم که گاتها کتاب آسمانی است و اوستا نوشته موبدان از سده نخستین پس از اشو زرتشت تا سده چندم هجری است. اگر این سندها را ندیده اید، دوباره بنویسم و یا شما مهرورزی کنید و دیگر نامه های مرا بخوانید. چهارم- دو خدای نیک و بد، از باورهای زروان پرستی و مهر پرستی است که به دست مغان ماد، از نیمه دوم شاهی هخامنشی، رنگ زرتشتی گرفته و در شاهی ساسانی که ادامه مغان ماد هستند، وارد دین دولتی شد. در این راستا دو نکته را باید گفت. خواهشمندم که مانند استاد رضا با عناد به این موضوع نگاه نکرده، و اگر خواستید بفرمایید که سند را از گاتها و نوشته های ساسانی برایتان بنویسم. آ- اهریمن در گاتها در گاتها خداوند به هر کس دو نیروی مینوی {یعنی از جنس من در برابر تن؛ برابر با روح در برابر جسم}، بخشیده است. سپنتا و انگرهه، با سپنتا مینو مردم از بهمن برخوردار شده و به سوی خداوند به رسایی میرسند. نشانه این برخورداری سودمند بودن آن کس و نیکی در منش/اندیشه، گفتار و کردار است. با انگهره مین= اهرمن، مردم دشمن شده از خداوند به سوی نا خداوند دور میشوند. نشانه بیرونی چنین کسانی زیانمندی ایشان است و منش و گفتار و کردار ایشان بد میشود. در بیرون از مردم، سپنتا مینو و انگرهه مینو تعریف نشده است. در بیرون از مردم، تنها هنجار و قانون هست. این هنجار در زبان اوستایی اشاوهیشتا، در زبان هخامنشی ارت وهیشت و در زبان فارسی امروزین اردیبهشت است. در آغاز آفرینش، هستی بخش دانا (=اهورامزدا) نخست این هنجار و آنگاه هستی را بر پایه این هنجار آفرید. تنها و تنها این مردم هستند که خداوند توانایی نیک و یا بد بودن را به ایشان داده است. از این روی تنها مردم هستند که با توانایی انگرهه مینو=اهرمن میتوانند بد کنند. به همین دلیل است که بدی و شر را آفریده اهرمن میدانند. ای سخن بدان معناست که تنها انسان بد میکند، نه اینکه خدایی است که بد می آفریند. زیرا هر چیزی که خداوند آفریده است، درست و بر پایه هنجار آفرینش است. آفریده های خداوند درست هستند نه نیک و نه بد. نیک و بد اعتباری و نسبی هستند، درستی مطلق است. ب- اهریمن در بعضی از بخشهای اوستا و در باور ساسانی زروان یا ورون، در آغاز هستی خواست که آفریدگار فرمانروایی بسازد که هستی را درست بسازد. او بسیار عبادت کرد و از عبادت او خدای نیک ساخته شد. ناگهان شک کرد که نکند این خدا همان نباشد که او میخواهد. از این شک اهریمن ساخته شد و .... داستان 12 هزار سال و هزاره های آن و ..... خدای نیک از هستی برخوردار شد و خدای بد از نیستی. دانایی هست، نادانی نیستی دانایی است. آرامش هست، اضطراب نیستی آرامش است. روشنایی هست، تاریکی نیستی روشنایی است. و .... بنابراین خدای نیکی آغاز به آفرینش هستی میکند و اهریمن در هستی آفریده نشده نیستی و کاستی پدید می آورد. با کاستن از گرما، سرما آشکار میشود. در اصل چیزی به نام سرما وجود ندارد و آفریده نمیشود.
... استدلال استاد مطهری را خوانده ام ولی آن را درست نمیدانم. به هر روی قرآن خود صراحت دارد. سه آیه نمونه را بارها نوشته ام. برای نمونه سوره عنکبوت آیه 46، سوره بقره آیه 62،... هر استدلالی هم بکنید، مسلم در اینجا صفت است در اینجا نام، نخواهم پذیرفت چون همگی را تفسیر به رای و مصادره به مطلوب میدانم.
.....
موبد یار مهران
درباره مطلبی که ذکر کردید (قبول نداشتن قول استاد شهید مطهری) شما باید دلیل بیاورید و گرنه بنده هم می توانم بدون توجه به مطالب شما بدون هیچ دلیلی بگویم که آنها را قبول ندارم و این عاقلانه نیست و اینگونه بحث کردن هیچ فایده ای ندارد
درباره آیات مذکور هم جوابیه هایی نوشته شد اما شما توجه به آنها نکرید و اینجا هم ادعا می کنید که آنها تفسیر به رای و مصادره به مطلوب است در حالی که جوابیه های شما بر گرفته از روایات ما بوده، اگر آنها تفسیر به رای است نظر شما هم مانند آن تفسیر به رای است و باید دلیل محکمتری بر سخنان خود بیاورید تا قانع کننده باشد
دیگر اینکه بنده می تونم از شما سوال کنم که زرتشت متشکل از چند مذهب است و شما از کدام مذهب آن هستید (لطفا اعراب کلمات غریبی که بکار می برید را بگذارید)
موبد یار مهران
درباره مطلبی که ذکر کردید (قبول نداشتن قول استاد شهید مطهری) شما باید دلیل بیاورید و گرنه بنده هم می توانم بدون توجه به مطالب شما بدون هیچ دلیلی بگویم که آنها را قبول ندارم و این عاقلانه نیست و اینگونه بحث کردن هیچ فایده ای ندارد
درباره آیات مذکور هم جوابیه هایی نوشته شد اما شما توجه به آنها نکرید و اینجا هم ادعا می کنید که آنها تفسیر به رای و مصادره به مطلوب است در حالی که جوابیه های شما بر گرفته از روایات ما بوده، اگر آنها تفسیر به رای است نظر شما هم مانند آن تفسیر به رای است و باید دلیل محکمتری بر سخنان خود بیاورید تا قانع کننده باشد
دیگر اینکه بنده می تونم از شما سوال کنم که زرتشت متشکل از چند مذهب است و شما از کدام مذهب آن هستید (لطفا اعراب کلمات غریبی که بکار می برید را بگذارید)
آشنای قریب گرامی درود ببینید، من خدمتتان گفتم که واژه اسلام در قرآن یکجور است و یک معنا دارد. اگر خداوند جز این میخواست، بدون هیچ شکی، آن را وحی میکرد. این که شما نتیجه میگیرید، اینجا مسلمان یعنی تسلیم و آنجا مسلمان یعنی پیرو محمد (ص) این را من تفسیر به رای میدانم. هر دلیل هم که بیاورید، نمیپذیرم چون در کتابی که اعجاز ادبی است، محال است که چنین چیزی که چند جور قابل معنا باشد، روی دهد. در دین زرتشتی تا آن اندازه که من میدانم مذهبی نیست. هیچ کتاب یا موبد یا استادی یا ... نیست که نشان از مذهبی در درون زرتشتی داشته باشد. گروهی آموزشهای مانی و شاگردش مزدک را مذهبی از زرتشت میدانند، ولی این نادرست است. مانی یک باوری التقاطی از چند شاخه مسیحی، زرتشتی، بودایی را در هم آمیخته است و یک باور اختراع کرده است. به روی چشم از این پس اعراب گذاری خواهم کرد.
موبد یار مهران
درباره مطلبی که ذکر کردید (قبول نداشتن قول استاد شهید مطهری) شما باید دلیل بیاورید و گرنه بنده هم می توانم بدون توجه به مطالب شما بدون هیچ دلیلی بگویم که آنها را قبول ندارم و این عاقلانه نیست و اینگونه بحث کردن هیچ فایده ای ندارد
درباره آیات مذکور هم جوابیه هایی نوشته شد اما شما توجه به آنها نکرید و اینجا هم ادعا می کنید که آنها تفسیر به رای و مصادره به مطلوب است در حالی که جوابیه های شما بر گرفته از روایات ما بوده، اگر آنها تفسیر به رای است نظر شما هم مانند آن تفسیر به رای است و باید دلیل محکمتری بر سخنان خود بیاورید تا قانع کننده باشد
دیگر اینکه بنده می تونم از شما سوال کنم که زرتشت متشکل از چند مذهب است و شما از کدام مذهب آن هستید (لطفا اعراب کلمات غریبی که بکار می برید را بگذارید)
آشنای قریب گرامی درود در نامه پیش خواستید که اصول و فروع دین زرتشتی را بررسی کنید و با اسلام محمدی همسنجی نمایید. آیا به راستی خواستار چنین کاری هستید؟ اگر آری، بفرمایید که چگونه و از کجا آغاز نماییم.
بله این که در آن شکی نیست اما همانطور که می بینید از یک آیه چندین برداشت می توان کرد ولی مهم این است که کدام برداشت با منطق قرآن سازگار است و این را با در نظر گرفتن بقیه آیات باید فهمید فسر بعضه بعضا ((( قرآن خودش را تفسیر می کند (حدیث است ) که روش علامه طباطبائی همین گونه است
حالا شما با توجه به آیه 85 آلعمران آیه 62 بقره را تفسیر کنید و همین طور با توجه به آن آیه ای که اول بحث شاهد قرار دادید برای ادعای خود
والا چه فرقی می کنید با آنانکه به بعضی از قرآن ایمان دارند و با بعض دیگر ایمان ندارند؟!
یاوران منجی گرامی درود نکته ای که نوشته اید، از دیدگاه من آغاز موجه جلوه دادن تفسیر به رای است. خود قرآن بر سادگی و آسان فهمی خودش صراحت دارد. شما به سادگی مسلم/اسلام را در سوره عنکبوت، آیه 46 صفت تسلیم میگیرید. سوره بقره آیه 62 را نادیده میگیرید، آنگاه در سوره آل عمران مسلم/اسلام را نام میگیرید برای پیروان محمد (ص). این، یک بام و دو هواست. از اینها که بگذریم، هر نمونه ای که در قرآن بر رد دینها پیش و ... آمده در باره یهود و نصارا است. در باره زرتشتیان که نیست.
موبد یار مهران
سلام
1شما هنوز ادله شهید مطهری را جواب نداده اید
2مراد شما از تفسیر به رای چیست که ما تفسیر به رای می کنیم اما شما تفسیر به رای نمی کنید
3چطور است که شما ضمایر "کم" را در قران به اعراب می زنید ولی می گویید مراد از اسلام در قران تسلیم بودن است نه دین اسلام
4 آیه 81 آل عمران خطاب به اهل کتاب می گوید پیامبر جدید را بپذیرید و از او تبعیت کنید
آیه 82 آل عمران می گوید اگر چنین نکنید فاسق و سرپیچی کننده اید
آیه 84 آل عمران می گوید اسلام همه ادیان قبل از خود را که دارای پیامبر از سوی خدا بوده قبول دارد
آیه 85 آل عمران می گوید دینی غیر از اسلام پذیرفته نیست
همچنین از شان نزول آیه 61 سوره آل عمران که بالاتفاق همه مذاهب مسلمان معتقد به مباهله پیامبر اسلام با مسیحیان نجران هستند فهمیده می شود که هیچ دینی جز اسلام پذیرفته نیست و اتفاقا از همین آیه برتری شیعه نسبت به باقی مذاهب مسلمان فهمیده می شود
و ...
.
5 بنده از مطالب شما دریافتم که در دین زرتشت یک مذهب بیشتر نیست
سوال: آیا شما تنها قسمت گاتهای کتاب اوستا را قبول دارید و معتقد به تحریف ما بقی آن هستید؟
در پایان از اینکه درخواست بنده (اعراب نهادن) را پذیرفتید از شما ممنونم
[quote=آشنای قریب;106856] 1شما هنوز ادله شهید مطهری را جواب نداده اید 2مراد شما از تفسیر به رای چیست که ما تفسیر به رای می کنیم اما شما تفسیر به رای نمی کنید 3چطور است که شما ضمایر "کم" را در قران به اعراب می زنید ولی می گویید مراد از اسلام در قران تسلیم بودن است نه دین اسلام 4 آیه 81 آل عمران خطاب به اهل کتاب می گوید پیامبر جدید را بپذیرید و از او تبعیت کنید آیه 82 آل عمران می گوید اگر چنین نکنید فاسق و سرپیچی کننده اید آیه 84 آل عمران می گوید اسلام همه ادیان قبل از خود را که دارای پیامبر از سوی خدا بوده قبول دارد آیه 85 آل عمران می گوید دینی غیر از اسلام پذیرفته نیست همچنین از شان نزول آیه 61 سوره آل عمران که بالاتفاق همه مذاهب مسلمان معتقد به مباهله پیامبر اسلام با مسیحیان نجران هستند فهمیده می شود که هیچ دینی جز اسلام پذیرفته نیست و اتفاقا از همین آیه برتری شیعه نسبت به باقی مذاهب مسلمان فهمیده می شود و ... . 5 بنده از مطالب شما دریافتم که در دین زرتشت یک مذهب بیشتر نیست سوال: آیا شما تنها قسمت گاتهای کتاب اوستا را قبول دارید و معتقد به تحریف ما بقی آن هستید؟ در پایان از اینکه درخواست بنده (اعراب نهادن) را پذیرفتید از شما ممنونم[/quote] آشنای قریب گرامی درود شما نوشته اید: 1-:" .... 1شما هنوز ادله شهید مطهری را جواب نداده اید ..." پاسخ راستش آن چیزی که در چند دهه پیش از ایشان خواندم، آن بود که اسلام در این آیه نام دین است و در آن آیه به معنای صفت تسلیم بودن. باز هم راستش این استدلال را نه آن هنگام و نه امروزه نپذیرفتم و نمیپذیرم. این یک بام و دو هواست. اکنون اگر چیزی جز این را میخواهید که من بخوانم، نشانی بدهید تا بجویم و بخوانم. 2-:"... مراد شما از تفسیر به رای چیست که ما تفسیر به رای می کنیم اما شما تفسیر به رای نمی کنید..." پاسخ همان یک بام و دو هوایی که در بند یک نوشتم. 3-:" ... چطور است که شما ضمایر "کم" را در قران به اعراب می زنید ولی می گویید مراد از اسلام در قران تسلیم بودن است نه دین اسلام ..." پاسخ اگر خواست شما در سوره عنکبوت آیه 46 است، خطاب آیه به پیامبر اسلام (ص) است که با اهل کتاب مجادله نکن مگر به نیکوترین وجه و ..... آخرش هم میگوید که به آنها بگو که الهنا و الهکم واحدا و نحن له مسلمون این آیه به روشنی (صراحت) هر کس را که به خدا ایمان دارد مسلم مینامد. از این روی در آن آیه که فرمودید، اسلام هم باید همین اسلام عام باشد. 4-:" ... آیه 81 آل عمران خطاب به اهل کتاب می گوید پیامبر جدید را بپذیرید و از او تبعیت کنید آیه 82 آل عمران می گوید اگر چنین نکنید فاسق و سرپیچی کننده اید آیه 84 آل عمران می گوید اسلام همه ادیان قبل از خود را که دارای پیامبر از سوی خدا بوده قبول دارد..."
پاسخ
ببینید من آیه هایی که فرمودید در زیر آورده ام. راستش هرچه میکوشم نمیتوانم سخن شما را در باطل شدن دین پیشین و پذیرفتن دین نوین بپذیرم. در سوره عنکبوت آیه 46 نیز از پیامبر اسلام خواسته شده که به پیامبر پیشین ایمان بیاورد. این ایمان آوردن با اطاعت کردن تفاوت دارد، مرگ نه؟ خب اگر خداوند میخواست به روشنی میگفت که با آمدن پیامبر نو، سخن پیامبر پیشین باطل است و باید به پیامبر نو بگروید. این در خود قرآن نیامده است. از این روی من این را تفسیر به رای می بینم.
وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۴۶﴾ أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾ فولادوند: آيا جز دين خدا را مىجويند با آنكه هر كه در آسمانها و زمين استخواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است و به سوى او بازگردانيده مىشويد مکارم: آيا آنها غير از آيين خدا ميطلبند؟! (آيين او همين اسلام است،) و تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند، از روي اختيار يا از روي اجبار، در برابر (فرمان) او تسليم اند، و همه به سوي او باز گردانده ميشوند. خرمشاهی: آيا دينى جز دين الهى را مىجويند، حال آنكه هر آن كس كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه فرمانبردار او هستند، و به سوى او بازگردانده مىشوند
قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۸۴﴾ فولادوند: بگو به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده و آنچه به موسى و عيسى و انبياى [ديگر] از جانب پروردگارشان داده شده گرويديم و ميان هيچ يك از آنان فرق نمىگذاريم و ما او را فرمانبرداريم مکارم: بگو: به خدا ايمان آورديم، و (همچنين) به آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده، و آنچه به موسي و عيسي و (ديگر) پيامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است، ما در ميان هيچ يك از آنان فرقي نميگذاريم، و در برابر (فرمان) او تسليم هستيم. خرمشاهی: بگو به خداوند و آنچه بر ما و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل شده و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده، ايمان آوردهايم، و بين هيچيك از آنان فرق نمىگذاريم و ما فرمانبردار او هستيم در آیه 84 دقت کنید که میان پیامبران فرقی گذاشته نمیشود. باز هم از دیدگاه من تفسیر به رای شده است. در این آیه مخاطب پیامبر اسلام (ص) است. خب چرا ما مسلمان هستیم (ایشان و دیگر اهل کتاب) چرا فرمانبردار او هستیم ترجمه میشود ولی در آیه 85 همین سوره آن را نام اسلام محمدی میگیرید؟ تفسیر به رای و مصادره به مطلوب دیگر چیست؟
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۸۵﴾ فولادوند: و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است مکارم: و هر كس جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حق،) آييني براي خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد، و او در آخرت، از زيانكاران است. خرمشاهی: و هر كس كه دينى غير از اسلام برگزيند، هرگز از او پذيرفته نمىشود و او در آخرت از زيانكاران است
كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۸۶﴾ فولادوند: چگونه خداوند قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند هدايت مىكند با آنكه شهادت دادند كه اين رسول بر حق است و برايشان دلايل روشن آمد و خداوند قوم بيدادگر را هدايت نمىكند مکارم: چگونه خداوند جمعيتي را هدايت ميكند كه بعد از ايمان و گواهي به حقانيت رسول و آمدن نشانههاي روشن براي آنها، كافر شدند؟! و خدا، جمعيت ستمكاران را هدايت نخواهد كرد! خرمشاهی: چگونه خداوند قومى را هدايت كند كه بعد از ايمانشان و پس از اينكه شهادت دادهاند كه پيامبر [اسلام] بر حق است و روشنگريهايى براى آنان آمده است، كافر شدند، و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمىكند در آیه 86 نیز ایمان و کفر برای هر پیامبری مطرح است، نه تنها پیامبر اسلام(ص). 5-:"...
بنده از مطالب شما دریافتم که در دین زرتشت یک مذهب بیشتر نیست سوال: آیا شما تنها قسمت گاتهای کتاب اوستا را قبول دارید و معتقد به تحریف ما بقی آن هستید؟..."
پاسخ
تنها بخش اوستا که آسمانی است و از راه وحی به اشو زرتشت و از اشو زرتشت به ما آموزش داده شده است، گاتها است.
دیگر بخشهای اوستا را موبدان نوشته و در اوستا گنجانده اند. این بخشها چه از دیدگاه زبانشناختی، چه از دیدگاه استوره ای (اسطوره) و چه از دیدگاه ادبیاتی و .... جدا از گاتهاست. این را کسی نیست که آگاهی از اوستا داشته باشد و تایید نکند. انجمن موبدان ایران، هم اکنون گاتها را بخش آسمانی و اوستا را بخش آداب و آیینها اعلام کرده است.
در پایان سخن چند آیه از آغاز سوره آل عمران آورده ام که آن را سندی برای ادعای خود در یکی بودن دین خدا و بایستگی (وجوب) ایمان به خدا و تاکید نکردن بر پیروی از پیامبر خاصی، میبینم.
اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ﴿۲﴾ فولادوند: خداست كه هيچ معبود [بحقى] جز او نيست و زنده [پاينده] است مکارم: معبودي جز خداوند يگانه زنده و پايدار و نگهدارنده، نيست. خرمشاهی: خداوند است آنكه جز او خدايى نيست و زنده پاينده است
نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ ﴿۳﴾ فولادوند: اين كتاب را در حالى كه مؤيد آنچه [از كتابهاى آسمانى] پيش از خود مىباشد به حق [و به تدريج] بر تو نازل كرد و تورات و انجيل را مکارم: (همان كسي كه) كتاب را بحق بر تو نازل كرد، كه با نشانههاي كتب پيشين، منطبق است، و تورات و انجيل را. خرمشاهی: اين كتاب را كه همخوان با كتب آسمانى پيشين است به درستى بر تو نازل كرد و تورات و انجيل را پيشتر فروفرستاد
مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ ﴿۴﴾ فولادوند: پيش از آن براى رهنمود مردم فرو فرستاد و فرقان [=جداكننده حق از باطل] را نازل كرد كسانى كه به آيات خدا كفر ورزيدند بىترديد عذابى سختخواهند داشت و خداوند شكست ناپذير و صاحب انتقام است مکارم: پيش از آن، براي هدايت مردم فرستاد، و (نيز) كتابي كه حق را از باطل مشخص ميسازد، نازل كرد، كساني كه به آيات خدا كافر شدند، كيفر شديدي دارند، و خداوند (براي كيفر بدكاران و كافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است. خرمشاهی: كه راهنماى مردم است، و نيز فرقان را نازل كرد، منكران آيات الهى، عذابى شديد [در پيش] دارند و خداوند پيروزمند دادستان است
آشنای قریب گرامی درود شما نوشته اید: 1-:" .... 1شما هنوز ادله شهید مطهری را جواب نداده اید ..." پاسخ راستش آن چیزی که در چند دهه پیش از ایشان خواندم، آن بود که اسلام در این آیه نام دین است و در آن آیه به معنای صفت تسلیم بودن. باز هم راستش این استدلال را نه آن هنگام و نه امروزه نپذیرفتم و نمیپذیرم. این یک بام و دو هواست. اکنون اگر چیزی جز این را میخواهید که من بخوانم، نشانی بدهید تا بجویم و بخوانم.
این مطلب در ص 9 همین تاپیک ذکر شده
که البته آدرس آن نیز ذکر شده و اگر خواستید بطور مفصل بحث را ببینید حتما به آدرس مذکور سری بزنید
در ضمن یک پیشنهاد برادرانه هم برایتان دارم
مجموعه کتب شهید مطهری در یک نرم افزار توسط سازمان کامپیوتری نور جمع آوری شده؛ آن را تهیه کنید چرا که این سی دی یقینا بدرد یک مبلغ زرتشتی می خورد
2-:"... مراد شما از تفسیر به رای چیست که ما تفسیر به رای می کنیم اما شما تفسیر به رای نمی کنید..." پاسخ همان یک بام و دو هوایی که در بند یک نوشتم.
دوست عزیز شما هر جا که به نفع خودتان است ترجمه تحت اللفظی می کنی و هر جا بنفعتان نیست توجیه می کنید و می گویید شما ترجمه تحت اللفظی کرده اید
مثلا : آیات 4 ابراهیم و 46 عنکبوت را تحت اللفظی معنا می کنید اما آیه 85 آل عمران را توجیه می کنید یا در باره آیات 47 به بعد عنکبوت سکوت می کنید
حال شما بگویید استدلالات ما یک بام و دوهوایی است یا شما؟
ادامه دارد...
3-:" ... چطور است که شما ضمایر "کم" را در قران به اعراب می زنید ولی می گویید مراد از اسلام در قران تسلیم بودن است نه دین اسلام ..." پاسخ اگر خواست شما در سوره عنکبوت آیه 46 است، خطاب آیه به پیامبر اسلام (ص) است که با اهل کتاب مجادله نکن مگر به نیکوترین وجه و ..... آخرش هم میگوید که به آنها بگو که الهنا و الهکم واحدا و نحن له مسلمون این آیه به روشنی (صراحت) هر کس را که به خدا ایمان دارد مسلم مینامد. از این روی در آن آیه که فرمودید، اسلام هم باید همین اسلام عام باشد.
مجادله نکردن با اهل کتاب در صورتی است که ایمان به قرآن آورده باشند طبق آیه 47 همین سوره
البته باید توجه شود که این آیه دلیل بر حقانیت اهل کتاب نیست چرا که پیامبر اسلام اهل کتاب را دعوت می کرد به دین اسلام و حتی زمانی که مسیحیان نجران حاضر نشدند که اسلام بیاورند پیامبر اسلام از آنها جزیه خواست و زمانی که سرپیچی کردند پیامبر اسلام با آنها قرار مباهله گذاشت و ماجراهایی که رخ داد (آل عمران 61)
یعنی با این وجود اسلام برای ادیان الهی احترام قایل است اما آنها را دین حق نمی داند چون آن ادیان با آمدن دین بعدی منسوخ شده اند
البته شاید دوباره به ذهن شما بیاید که نسخ معنا ندارد و ما ایرانی ها می توانیم به دین خود باقی باشیم و نیازی نیست که دین قوم عرب را برگزینیم
هر چند پاسخ آن را قبلا داده ام اما دوباره می گویم
اگر چنین باشد که شما معتقدید باید ذکر کنم که این عقیده شما با عدالت خدا سازگار نیست که برخی از اقوام دین داشته باشند و برخی دیگر دین نداشته باشند مثلا فارس ها دین داشته باشند، عرب ها داشته باشند، عبری زبان ها داشته باشند، اما ترکها، چینی ها، ژاپنی ها و امثال آنها نداشته باشند
همچنین این از عدالت خدا به دور است که بین بندگانش فرق نهاده و احکام را برای یکی آسان بگیرد و برای قوم دیگر سخت و ...
ادامه دارد...
4-:" ... آیه 81 آل عمران خطاب به اهل کتاب می گوید پیامبر جدید را بپذیرید و از او تبعیت کنید آیه 82 آل عمران می گوید اگر چنین نکنید فاسق و سرپیچی کننده اید آیه 84 آل عمران می گوید اسلام همه ادیان قبل از خود را که دارای پیامبر از سوی خدا بوده قبول دارد..."
پاسخ
ببینید من آیه هایی که فرمودید در زیر آورده ام. راستش هرچه میکوشم نمیتوانم سخن شما را در باطل شدن دین پیشین و پذیرفتن دین نوین بپذیرم. در سوره عنکبوت آیه 46 نیز از پیامبر اسلام خواسته شده که به پیامبر پیشین ایمان بیاورد. این ایمان آوردن با اطاعت کردن تفاوت دارد، مرگ نه؟ خب اگر خداوند میخواست به روشنی میگفت که با آمدن پیامبر نو، سخن پیامبر پیشین باطل است و باید به پیامبر نو بگروید. این در خود قرآن نیامده است. از این روی من این را تفسیر به رای می بینم.
وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۴۶﴾ أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾ قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۸۴﴾ در آیه 84 دقت کنید که میان پیامبران فرقی گذاشته نمیشود. باز هم از دیدگاه من تفسیر به رای شده است. در این آیه مخاطب پیامبر اسلام (ص) است. خب چرا ما مسلمان هستیم (ایشان و دیگر اهل کتاب) چرا فرمانبردار او هستیم ترجمه میشود ولی در آیه 85 همین سوره آن را نام اسلام محمدی میگیرید؟ تفسیر به رای و مصادره به مطلوب دیگر چیست؟وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۸۵﴾ كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۸۶﴾ در آیه 86 نیز ایمان و کفر برای هر پیامبری مطرح است، نه تنها پیامبر اسلام(ص).
دوست عزیز
آیه 80 می گوید پس از اسلام آوردن کافر نشوید
آیه 81 می گوید خدا از تمام پیامبران پیمان گرفت که به وجود پیامبر خاتم اقرار کنند و او را یاری کنند (یعنی پیغمبر شما به وجود پیغمبر خاتم اقرار کرده و ایشان را یاری کند) و آن پیامبر (پیامبر آخر الزمان) هم آیین شما را تصدیق می کند
آیه 82 می گوید سرپیچی کننده از "پیامبر آخر الزمان" از فاسقان است (و در سوره توبه می گوید جای فاسق آتش جهنم است)
سوال: این که به آیین زرتشت باقی بمانیم در حالیکه دستورات آیین زرتشت با دستورات اسلام متفاوت است این سرپیچی نام ندارد؟
آیه 83 می گوید تمام کسانی که روی زمین و آسمانند تسلیم هستند (اسلام دارند)
آیه 84 می گوید ایمان به تمام ادیانی که آمده داریم
آیه 85 می گوید هر کس جز اسلام آیینی انتخاب کند از خاسرین است
حال ما نمی خواهیم تفسیر به رای کنیم
شما بگویید فرق اسلم در آیه 83 با اسلام دینا در آیه 85 چیست؟
آیا این نیست که اسلام در آیه اول به معنای تسلیم است همانطور قرآن گفته "اَسلَمَ" یعنی تسلیم هستند و معنای اسلام در آیه 85 دین اسلام است همانطور که صراحتا گفته اسلام دینا
ادامه دارد...
در رابطه با اوستا و گاتها که بخشی از آن است
پس شما تمام اوستا را قبول دارید ولی معتقید که گاتها فقط کتاب آسمانی شماست و مابقی قسمت ها توسط موبدان گذشته به رشته تحریر در آمده
در پایان سخن چند آیه از آغاز سوره آل عمران آورده ام که آن را سندی برای ادعای خود در یکی بودن دین خدا و بایستگی (وجوب) ایمان به خدا و تاکید نکردن بر پیروی از پیامبر خاصی، میبینم.
هادی گرامی درود
[دین خدا جهانی و بشری و آزاد از زمان و مکان است. این نکته با زبان پیامبر و قومش تفاوت دارد. دین خدا که اسلام محمدی هم گویش عربی آن است، بدیهی است که جهانی و بشری است. ولی این بدان معنا نیست که شما دیگر پیامبران و زبانهایشان 90 و خودتان را 100 بدانید.[/color][/size]
با سلام و احترام
موبدیار مهران گرامی
اگر زبان یک پیامبر ملاک باشد، اولاً در همان موقع نیز فقط اهالی یک منطقه از شرق ایران باستان مخاطب زرتشت بودند و به زبان اوستایی تکلم میکردند و نه همهی ایران و ایرانیها و ثانیاً بنا بر همین استناد و استدلال، تکلیف فارسی زبانان آن عصر، یا آذریزبانها، کرد زبانها، بلوچ زبانها و ... چه میشود؟ آیا باید برای آنان نیز پیامبری با زبان خودشان بیاید؟ اگر پاسختان مثبت است، پس زرتشت متعلق به همه ایرانیها نبوده است. مگر نمیگوییدکه هر پیامبری مخصوص قومی است که به آن زبان سخن میگویند. لذا نه در گذشته [حتی زمان حیات شخص زرتشت] و نه در طول تاریخ و نه اکنون، زرتشت دین همهی ایرانیها نبوده و نمیتوانسته باشد .
این مطلب در ص 9 همین تاپیک ذکر شده که البته آدرس آن نیز ذکر شده و اگر خواستید بطور مفصل بحث را ببینید حتما به آدرس مذکور سری بزنید در ضمن یک پیشنهاد برادرانه هم برایتان دارم مجموعه کتب شهید مطهری در یک نرم افزار توسط سازمان کامپیوتری نور جمع آوری شده؛ آن را تهیه کنید چرا که این سی دی یقینا بدرد یک مبلغ زرتشتی می خورد
دوست عزیز شما هر جا که به نفع خودتان است ترجمه تحت اللفظی می کنی و هر جا بنفعتان نیست توجیه می کنید و می گویید شما ترجمه تحت اللفظی کرده اید مثلا : آیات 4 ابراهیم و 46 عنکبوت را تحت اللفظی معنا می کنید اما آیه 85 آل عمران را توجیه می کنید یا در باره آیات 47 به بعد عنکبوت سکوت می کنید
حال شما بگویید استدلالات ما یک بام و دوهوایی است یا شما؟
ادامه دارد...
آشنای قریب گرامی درود 1- شما از آشکار بودن، اطاعت از دستورهای آخرین پیامبر میگویید. خب این آشکار بودن در کجاست؟ هنوز سندی برای آن اریه نکرده اید. دوم اینکه اطاعت از دستور پیامبر مستلزم تغیر نام دین نیست. برای نمونه اگر شما کردار و گفتار و اندیشه نیک داشته باشید، زرتشتی میشوید؟ سوم سنی ها و طالبان و وهابیان هم ادعای اطاعت از پیامبر اسلام(ص) را دارند. خب چه مشکلی حل شده؟ 2- از استاد مطهری کتاب انسان کامل، خدمات متقابل اسلام و ایران، حجاب، داستان راستان، و نزدیک به ده کتاب دیگر را خوانده ام، که نامشان را به یاد نمی آورم. من سخنرانی های ایشان را گوش کرده ام. راستش نیازی نمیبینم که بیشتر از این بخوانم. از یک طرفه به قاضی رفتن ایشان خوشم نمی آید. 3- در سوره ابراهیم آیه چهار میفرماید، نفرستادیم رسولی مگر به زبان قومش خب من چه تفسیر به رایی کرده ام؟ این که متن روشن خود آیه است. در سوره عنکبوت آیه 46 خداوند به محمد(ص) میگوید که با اهل کتاب مجادله نکن مگر به نیکوترین وجه، .... آخر آیه هم میگوید که الهنا و الهکم واحدا و نحن له مسلمون مگر من این را گفتم. خب خود آیه روشن و آشکار است که برای همه اهل کتاب الله یکی است و همه مسلمان دانسته میشوند. این را من میگویم؟ خب چه دلیلی جز انحصار طلبی شماست، که مسلمون را در این آیه صفت تسلیم میگیرید؟ در باره آیه 47 سوره عنکبوت باز هم شما تفسیر به رای میکنید. در این آیه از کتاب خدا یاد شده است. خب این شما هستید که کتاب خدا را منحصر به قرآن کرده اید. کتاب خداوند برای همه پیامبران یکی است. در سرتاسر قرآن آیتهای خداوند است، آیتهایی که برای همه پیامبران یکی است. در هیچ جای قرآن عبارت «کتابهای خدا» نیست. چون خدا یک کتاب بیشتر ندارد، خداوند یک کتاب را به زبانهای گوناگون فرستاده است. از آن جمله خود قرآن تصریح میکند که قرآن را عربی فرستادیم برای کسانی که عربی میدانند و در مکه و حول آن زندگی میکنند و از فرزندان ابراهیم و ... هستند. وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَؤُلَاء مَن يُؤْمِنُ بِهِ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الْكَافِرُونَ ﴿۴۷﴾ فولادوند: و همچنين ما قرآن را بر تو نازل كرديم پس آنان كه بديشان كتاب دادهايم بدان ايمان مىآورند و از ميان اينان كسانىاند كه به آن مىگروند و جز كافران [كسى] آيات ما را انكار نمىكند مکارم: اينگونه، كتاب را بر تو نازل كرديم، كساني كه (پيش از اين) كتاب آسماني به آنها دادهايم به اين كتاب ايمان ميآورند، و بعضي از اين گروه (مشركان) نيز به آن مؤ من ميشوند و آيات ما را جز كافران انكار نميكنند. خرمشاهی: و بدينسان بر تو كتاب آسمانى را نازل كرديم، و اهل كتاب به آن ايمان آورند، و از ايشان [اهل مكه] نيز كسانى هستند كه به آن ايمان آورند، و جز كافران كسى به آيات ما انكار نمىورزد
وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ ﴿۴۸﴾ فولادوند: و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمىخواندى و با دست [راست] خود [كتابى] نمىنوشتى و گر نه باطلانديشان قطعا به شك مىافتادند مکارم: تو هرگز قبل از اين كتابي نميخواندي و با دست خود چيزي نمينوشتي مبادا كساني كه در صدد ابطال سخنان تو هستند شك و ترديد كنند. خرمشاهی: و پيش از آن [وحى و نبوت] نه كتابى مىخواندى و نه به دست خود [مكتوبى] مىنوشتى، چه در آن صورت باطلانديشان شك و شبهه به ميان مىآوردند
بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ ﴿۴۹﴾ فولادوند: بلكه [قرآن] آياتى روشن در سينههاى كسانى است كه علم [الهى] يافتهاند و جز ستمگران منكر آيات ما نمىشوند مکارم: بلكه اين كتاب آسماني مجموعهاي از آيات روشن است كه در سينه صاحبان دل جاي دارد و آيات ما را جز ستمگران انكار نميكنند. خرمشاهی: آرى آن آياتى روشنگر [و محفوظ] در سينههاى دانش يافتگان است، و جز ستمگران [مشرك] كسى به آيات ما انكار نمىورزد
هادی گرامی خداوند در سوره آل عمران در باره یهودیان و مسیحیان و روی هم رفته مردم عربستان گفتگو میکند. نه در باره همه پیامبران به هر روی باز هم سخن از دین خدا، نه ادیان خدا، کتاب خدا، نه کتابهای خدا، تسلیم در برابر خدا، نه پیروی از محمد (ص) و اسلام عام است، نه پیروی از محمد (ص). من تفسیر به رای میکنم، یا شما به دلیل انحصارطلبی و مصادره به مطلوب، تفسیر به رای میکنید؟ أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾ فولادوند: آيا جز دين خدا را مىجويند با آنكه هر كه در آسمانها و زمين استخواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است و به سوى او بازگردانيده مىشويد مکارم: آيا آنها غير از آيين خدا ميطلبند؟! (آيين او همين اسلام است،) و تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند، از روي اختيار يا از روي اجبار، در برابر (فرمان) او تسليم اند، و همه به سوي او باز گردانده ميشوند. خرمشاهی: آيا دينى جز دين الهى را مىجويند، حال آنكه هر آن كس كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه فرمانبردار او هستند، و به سوى او بازگردانده مىشوند
قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۸۴﴾ فولادوند: بگو به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده و آنچه به موسى و عيسى و انبياى [ديگر] از جانب پروردگارشان داده شده گرويديم و ميان هيچ يك از آنان فرق نمىگذاريم و ما او را فرمانبرداريم مکارم: بگو: به خدا ايمان آورديم، و (همچنين) به آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده، و آنچه به موسي و عيسي و (ديگر) پيامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است، ما در ميان هيچ يك از آنان فرقي نميگذاريم، و در برابر (فرمان) او تسليم هستيم. خرمشاهی: بگو به خداوند و آنچه بر ما و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل شده و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده، ايمان آوردهايم، و بين هيچيك از آنان فرق نمىگذاريم و ما فرمانبردار او هستيم
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۸۵﴾ فولادوند: و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است مکارم: و هر كس جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حق،) آييني براي خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد، و او در آخرت، از زيانكاران است. خرمشاهی: و هر كس كه دينى غير از اسلام برگزيند، هرگز از او پذيرفته نمىشود و او در آخرت از زيانكاران است
[quote=هادي;107250] با سلام و احترام موبدیار مهران گرامی اگر زبان یک پیامبر ملاک باشد، اولاً در همان موقع نیز فقط اهالی یک منطقه از شرق ایران باستان مخاطب زرتشت بودند و به زبان اوستایی تکلم میکردند و نه همهی ایران و ایرانیها و ثانیاً بنا بر همین استناد و استدلال، تکلیف فارسی زبانان آن عصر، یا آذریزبانها، کرد زبانها، بلوچ زبانها و ... چه میشود؟ آیا باید برای آنان نیز پیامبری با زبان خودشان بیاید؟ اگر پاسختان مثبت است، پس زرتشت متعلق به همه ایرانیها نبوده است. مگر نمیگوییدکه هر پیامبری مخصوص قومی است که به آن زبان سخن میگویند. لذا نه در گذشته [حتی زمان حیات شخص زرتشت] و نه در طول تاریخ و نه اکنون، زرتشت دین همهی ایرانیها نبوده و نمیتوانسته باشد .[/quote] هادی گرامی درود سوره ابراهیم آیه 4 را من نوشتم؟ زبانهایی را که یاد کردید، بجز ترکی (نه آذری) همگی زبانهای اوستایی به شمار می آیند. فارسی امروزین نیز نوه نتیجه زبان اوستایی است. برای همین است که هر کس بخواهد فارسی را بشناسد، از تراز کارشناسی ارشد به بالا، مجبور است، نوشته های دینی زرتشتیان را به عنوان سند زبان فارسی بخواند. نمونه: روچنگهه= روچن= روشن روچنگهه= روچن= روچه= روچ= روژ=روج = روز روچنه=روزنه ویچیره=ویزیر=وزیر خوتو ذاتو=خوذا=خودا=خدا سپنتا آرمئیتی= سپندارمزد= اسپندمد= اسفند راستی میدانی، هردوت نوشته که ایرانیان یونانی را بد حرف میزنند؟ یعنی فارسی هخامنشی با یونانی دوران هردوت آنچنان همانند بوده که مانند بد حرف زدن یک زبان بوده، نه زبان مجزا؟
1- شما از آشکار بودن، اطاعت از دستورهای آخرین پیامبر میگویید. خب این آشکار بودن در کجاست؟
مهران گرامی درود
در قران و احادیث
زبانهایی را که یاد کردید، بجز ترکی (نه آذری) همگی زبانهای اوستایی به شمار می آیند. فارسی امروزین نیز نوه نتیجه زبان اوستایی است. برای همین است که هر کس بخواهد فارسی را بشناسد، از تراز کارشناسی ارشد به بالا، مجبور است، نوشته های دینی زرتشتیان را به عنوان سند زبان فارسی بخواند. نمونه: روچنگهه= روچن= روشن روچنگهه= روچن= روچه= روچ= روژ=روج = روز روچنه=روزنه ویچیره=ویزیر=وزیر خوتو ذاتو=خوذا=خودا=خدا سپنتا آرمئیتی= سپندارمزد= اسپندمد= اسفند راستی میدانی، هردوت نوشته که ایرانیان یونانی را بد حرف میزنند؟ یعنی فارسی هخامنشی با یونانی دوران هردوت آنچنان همانند بوده که مانند بد حرف زدن یک زبان بوده، نه زبان مجزا؟
دیگه نمی توانید زبان را بهانه کنید
چون طبق این شهادت زبان های درگیر نوه نتیجه زبان پارسی اند
و اینکه زبان عربی نزدیک ترین زبان به زبان فارسی است غیر از این است؟:Gol:
[quote=آشنای قریب;107242]دوست عزیز آیه 80 می گوید پس از اسلام آوردن کافر نشوید آیه 81 می گوید خدا از تمام پیامبران پیمان گرفت که به وجود پیامبر خاتم اقرار کنند و او را یاری کنند (یعنی پیغمبر شما به وجود پیغمبر خاتم اقرار کرده و ایشان را یاری کند) و آن پیامبر (پیامبر آخر الزمان) هم آیین شما را تصدیق می کند آیه 82 می گوید سرپیچی کننده از "پیامبر آخر الزمان" از فاسقان است (و در سوره توبه می گوید جای فاسق آتش جهنم است) سوال: این که به آیین زرتشت باقی بمانیم در حالیکه دستورات آیین زرتشت با دستورات اسلام متفاوت است این سرپیچی نام ندارد؟ آیه 83 می گوید تمام کسانی که روی زمین و آسمانند تسلیم هستند (اسلام دارند) آیه 84 می گوید ایمان به تمام ادیانی که آمده داریم آیه 85 می گوید هر کس جز اسلام آیینی انتخاب کند از خاسرین است حال ما نمی خواهیم تفسیر به رای کنیم شما بگویید فرق اسلم در آیه 83 با اسلام دینا در آیه 85 چیست؟ آیا این نیست که اسلام در آیه اول به معنای تسلیم است همانطور قرآن گفته "اَسلَمَ" یعنی تسلیم هستند و معنای اسلام در آیه 85 دین اسلام است همانطور که صراحتا گفته اسلام دینا ادامه دارد... [/quote] آشنای قریب گرامی درود نمیتوانم بفهمم که چرا مسلمون را در آیه 80 سوره آل عمران، نام برای دین محمد(ص) میگیرید و در سوره عنکبوت آیه 46 همین مسلمون را صفت تسلیم میگیرید. در باره آیه 83 و 85 هم از دیدگاه من هر دو تسلیم بودن است. دین خدا دین تسلیم بودن است. چه به زبان اوستایی، چه به زبان عبرانی، چه به زبان سریانی و یا عربی. البته من در اقوام دیگر پیامبری نمیشناسم. به هر روی خداوند برای هر قومی پیامبری فرستاده به زبان امتش تا ایشان را به سوی خدا راهنمایی کند. پوست پیامبر است و مغز خدا، چرا اینهمه در پی پوست هستید و مغز را رها میکنید؟ یک نکته دیگر را هم نفهمیدم این که در آیه 80 و 81 از نبیین پیمان گرفته میشود که به رسول ایمان بیاورند چیست؟ نبی با رسول چه تفاوت دارد؟ چرا از رسولها پیمان گرفته نشده که از رسولهای پس از خود پشتیبانی کنند؟ همچنین باز هم نفهمیدم که ایمان آوردن و پشتیبانی کردن، کجایش اطاعت است و پیروی است. خب اگر خداوند میخواست چنین باشد، دستور اطاعت و تبعیت و .... میداد، نه ایمان آوردن. مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللّهِ وَلَكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿۷۹﴾ فولادوند: هيچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبرى بدهد سپس او به مردم بگويد به جاى خدا بندگان من باشيد بلكه [بايد بگويد] به سبب آنكه كتاب [آسمانى] تعليم مىداديد و از آن رو كه درس مىخوانديد علماى دين باشيد مکارم: براي هيچ بشري سزاوار نيست كه خداوند، كتاب آسماني و حكم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگويد: غير از خدا، مرا پرستش كنيد! بلكه (سزاوار مقام او، اين است كه بگويد:) مردمي الهي باشيد، آن گونه كه كتاب خدا را ميآموختيد و درس ميخوانديد! (و غير از خدا را پرستش نكنيد!) خرمشاهی: هيچ بشرى را نرسد كه خداوند به او كتاب و حكمت و نبوت داده باشد، سپس به مردمان بگويد به جاى آنكه بندگان خداوند باشيد، بندگان من باشيد، بلكه [بايد بگويد] شما كه كتاب آسمانى را آموزش داده و آموزش يافتهايد، عالمان ربانى باشيد
وَلاَ يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُواْ الْمَلاَئِكَةَ وَالنِّبِيِّيْنَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُم بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿۸۰﴾ فولادوند: و [نيز] شما را فرمان نخواهد داد كه فرشتگان و پيامبران را به خدايى بگيريد آيا پس از آنكه سر به فرمان [خدا] نهادهايد [باز] شما را به كفر وامىدارد مکارم: و نه اينكه به شما دستور دهد كه فرشتگان و پيامبران را، پروردگار خود انتخاب كنيد. آيا شما را، پس از آنكه مسلمان شديد، به كفر دعوت ميكند؟! خرمشاهی: و به شما دستور ندهد كه فرشتگان و پيامبران را به خدايى برگيريد، آيا پس از آنكه مسلمان گشتهايد شما را به كفر فرمان مىدهد؟
وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّيْنَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ ﴿۸۱﴾ فولادوند: و [ياد كن] هنگامى را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه هر گاه به شما كتاب و حكمتى دادم سپس شما را فرستادهاى آمد كه آنچه را با شماست تصديق كرد البته به او ايمان بياوريد و حتما ياريش كنيد آنگاه فرمود آيا اقرار كرديد و در اين باره پيمانم را پذيرفتيد گفتند آرى اقرار كرديم فرمود پس گواه باشيد و من با شما از گواهانم مکارم: و (به خاطر بياوريد) هنگامي را كه خداوند، از پيامبران (و پيروان آنها)، پيمان موكد گرفت، كه هر گاه كتاب و دانش به شما دادم، سپس پيامبري به سوي شما آمد كه آنچه را با شماست تصديق ميكند، به او ايمان بياوريد و او را ياري كنيد! سپس (خداوند) به آنها گفت: آيا به اين موضوع، اقرار داريد؟ و بر آن، پيمان موكد بستيد؟ گفتند: (آري) اقرار داريم! (خداوند به آنها) گفت: پس گواه باشيد! و من نيز با شما از گواهانم. خرمشاهی: و چنين بود كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه چون به شما كتاب و حكمت بخشيدم، آنگاه پيامبرى به سويتان آمد كه گواهىدهنده بر [حقانيت] كتب آسمانى شما گرديد، بر شماست كه به او ايمان آوريد و ياريش دهيد، آنگاه فرمود آيا گردن نهاديد و بر اين [امر] با من پيمان بستيد؟ گفتند آرى گردن نهاديم، فرمود پس هم شما گواهى دهيد و هم من همراه با شما، شاهدم
فَمَن تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۸۲﴾ فولادوند: پس كسانى كه بعد از اين [پيمان] روى برتابند آنان خود نافرمانانند مکارم: پس كسي كه بعد از اين (پيمان محكم)، روي گرداند، فاسق است. خرمشاهی: سپس هر كس كه بعد از آن رويگردان شد، [بدانيد كه] ايشان از نافرمانانند
چون طبق این شهادت زبان های درگیر نوه نتیجه زبان پارسی اند
و اینکه زبان عربی نزدیک ترین زبان به زبان فارسی است غیر از این است؟:gol:
محمد گرامی درود اگر اندکی کتاب بخوانید، درخواهید یافت که عربی از زبان های سامی و فارسی از زبانهای آریایی است. چه نزدیکی با هم دارند؟ از این که بگذریم، دغدغه شما زبان است؟ یعنی اگر کسی بگوید که خدا بزرگ است، او را کافر و مشرک میدانید و حتما باید بگوید که الله اکبر؟ بدینگونه ریگی که با الله اکبر این همه سر برید، باید نظر شما را تامین کرده باشد. همچنین شیخهای عربستان و بحرین که با الله اکبر، مسجد شیعیان را ویران کردند. آنها هم عرب نژاد هستند و هم عرب زبان و هم آنچنان به سنت پیامبر پایبندند که خود را سنی مینامند.
با سلام
سرکار منتقد لطفا مستند مطلب ارائه دهید !!
آنچه شما در مورد موضوع مباهله فرمودید اینطور نیست !!
دقت داشته باشید !!
«اِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ* الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرینَ* فَمَنْ حآجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنآءَنا وَ أَبْنآءَکُمْ وَ نِسآءَنا وَ نِسآءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبین»
«بی شک داستان عیسی نزد خدا مانند داستان آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او گفت: باش پس موجود شد. حق از سوی پروردگار توست پس، از شک کنندگان نباش. پس هر کس با تو درباره او (عیسی) پس از دانشی که بر تو آمده ستیز کند، پس بگو: بیایید فرزندان ما و فرزندان شما و زنان ما و زنان شما و جانهای ما و جانهای شما را بخوانیم سپس مباهله (دعا و زاری) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهیم».
گروهی از مسیحیان نجران همراه با چند تن از علما و اسقفهایشان مانند «عاقب» و «سید» برای تحقیق پیرامون حضرت محمد صلی الله علیه و آله و مباحثه و مناظره با او به مدینه آمدند.
آنها به خدمت پیامبر رسیدند و مناظره را شروع کردند، آنها ضمن سخنان خود عیسی علیه السلام را پسر خدا معرفی نمودند و دلیل آنها همان تولد عیسی بدون پدر بود.
خداوند در پاسخ آنها اظهار می دارد که داستان عیسی نزد خداوند همچون داستان آدم است که او را از خاک آفرید، یعنی اگر عیسی پدر نداشت آدم هم پدر و مادر نداشت و اگر بنا باشد که عیسی را به خاطر آن ویژگی پسر خدا بدانند، باید درباره آدم نیز چنین عقیده ای داشته باشید، بلکه آدم اولی است.
درحالی که هر دو نفر مخلوق خدا هستند و خداوند با قدرت خود آنها را به طور غیر معمول آفریده است.
من قیافه هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده می شود، با آنان مباهله نکنید که هلاک می شوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمی شود.
و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله می کردند، به صورت میمون و خوک مسخ می شدند و در میان آتش می سوختند و سالی نمی گذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک می شدند.
خداوند پس از بیان این مطلب مهم، جهت آرامش خاطر پیامبر اسلام، او را به این خطاب مفتخر می سازد که حق از جانب پروردگار توست و تو از شک کنندگان نباش.
البته پیامبر در حق و حقیقت شک نداشت واین خطاب تنها برای آرامش دل او و داشتن اطمینان بیشتر نازل شده است تا هرگز در برابر مسیحیان نجران که با آن حضرت مباحثه و مناظره می کردند، کم نیاورد.
وفد نجران این پاسخ را که واقعاً مستدل و منطقی بود نپذیرفتند و لذا پیامبر به دستور خداوند، آنها را به «مباهله» دعوت کرد.
به این صورت که آنها عزیزان خود مانند فرزندان و زنان و جانهایشان را بخوانند و اینها نیز چنین کنند و روبروی هم قرار بگیرند و هر دو گروه دست به دعا بردارند و در پیشگاه خدا تضرع و زاری نمایند و طرف دیگر را نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهند.:Sham:
این عمل را «مباهله» می گفتند و اگر با شرایط خاص خود انجام می گرفت، طرفی که ناحق بود گرفتار نفرین می شد و عذاب الهی بر آنان نازل می گشت و مسلم است تنها کسانی به مباهله حاضر می شوند که به عقیده خود اطمینان کامل داشته باشند.
وقتی پیامبر آنها را به مباهله دعوت کرد و آنها اطمینان خاطر و ثبات قدم پیامبر را دیدند از او یک شب مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند.
آنها به قرارگاه خود برگشتند و راجع به پیشنهاد پیامبر با همدیگر مشورت کردند. اسقف بزرگ آنها گفت:
فردا بنگرید اگر محمد با نزدیکان و خانواده خود برای مباهله آمد، از مباهله با او خودداری کنید ولی اگر با اصحاب خود آمد با او مباهله کنید.:Sham:
فردای آن روز حضرت محمد صلی الله علیه و آله را دیدند که همراه با حسن و حسین علیهماالسلام به عنوان فرزندان؛ و فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان زنان؛ و علی علیه السلام به عنوان جان پیامبر برای مباهله می آید. نصاری از ترکیب این گروه پرسیدند، به آنها گفته شد آن مرد علی بن ابیطالب است که داماد پیامبر و عزیزترین شخص پیش اوست و آن دو کودک حسن و حسین نوه های پیامبر هستند و آن زن دختر پیامبر است که بسیار دوستش می دارد.
ابوحارثه اسقف وفد نجران که این منظره را دید، گفت:
به خدا قسم که همانند پیامبران به مباهله آمده است و چون به او گفتند که مباهله را شروع کند گفت:
من در برابر این چهره ها جرئت مباهله ندارم و می ترسم راستگو باشد که در این صورت اگر مباهله کنم یک سال نمی گذرد مگر اینکه در دنیا هیچ نصرانی پیدا نمی شود.
آنگاه خطاب به پیامبر اسلام گفت: ای ابوالقاسم ما با تو مباهله نمی کنیم و با تو مصالحه می کنیم.
این بود که صلحنامه ای میان دو طرف نوشته شد و طبق آن، نصارای نجران متعهد شدند که هر سال دوهزار دست لباس که هر یک به قیمت تقریبی چهل درهم باشد به مسلمانان بدهند و نیز اگر جنگی اتفاق افتاد سی عدد زره جنگی و سی عدد نیزه و سی رأس اسب به عنوان امانت در اختیار مسلمانان قرار بدهند که پس از جنگ به خودشان عودت داده شود.
روایت شده است که اسقف نجران گفته بود:
من قیافه هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده می شود، با آنان مباهله نکنید که هلاک می شوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمی شود. و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله می کردند، به صورت میمون و خوک مسخ می شدند و در میان آتش می سوختند و سالی نمی گذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک می شدند.
اولا شیعه قائل نیست که همه چیز باید اثباتش از الفاظ قرآن صورت بگیرد
چون قائل است پیامبر فرموده :انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ... برای شیعه هم قرآن حجیت دارد و هم کلمات ائمه معصومین
اگر یکی از آنها ترک شد و فقط به یکی تمسک شد باعث ضلالت است چون حضرت در ادامه می فرماید :ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا
تا هنگامی که به هر دو چنگ بزنید گمراه نمی شوید
لذا حدیث معتبر برای ما حکم قطعی ایجاب می کند
آن جناب غلامعلی نوری است که باید به ایشان بگوئید فقط از قر/ان دلیل بیاورد که ایشان هم همان اوائل بحث تسلیم نظریه شما شد؟!
با این توضیحات برای آنچه عرض کردم (با آمدن شریعت بعدی شریعت ماقبل ابطال می شود ) دلایل فراوانی است که ا لان سندشان دم دستم نیست به مرور عرض می کنم
فعلا این دوتا حدیث باشد تا دلائل بعدی
در مجمع البيان از امام امير المؤ منين على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: ((خداى تعالى از انبياى قبل از پيامبر ما، ميثاق گرفت كه به امت هاى خود خبر بعثت آن جناب و علائم و صفاتش را بدهند، و به آمدنش بشارت داده ، دستور دهند كه آن جناب را تصديق كنند)).
منبع ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 520
و در الدر المنثور است كه ابن جرير از على بن ابيطالب رضى اللّه عنه روايت كرده كه فرمود: ((از آدم تاكنون خداى تعالى هيچ پيغمبرى را مبعوث نكرد، مگر اينكه درباره محمد (صلى اللّه عليه و آله ) از او پيمان گرفت كه اگر در زمان زندگى او اين پيامبر بزرگ مبعوث شد، بايد به او ايمان آورد و ياريش كند. و دستور داد كه او نيز اين پيمان را از امت خود بگيرد، آنگاه امام (عليه السلام ) اين آيه را تلاوت فرمود: ((و اذ اخذ اللّه ميثاق النبيين لما اتيتكم من كتاب و حكمه ....))
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 521
نکته : این روایات در ذیل آیه 85 آل عمران و آیات ما قبلش آمده
اگر هم می خواهید بفرمائید علامه طباطبائی حدیث غلط در کتاب خود آورده اشکال خود را به رجال حدیث بیان بفرمائید
منتقد گرامی درود
بحث سر قبولی یا قبول نداشتن نیست
بلکه بحث بر سر ماندن در دین قبلی به بهانه یا دلیل و ایاتی که مهران گرامی میاورند
ما مسلمانان همه ی کتب و انبیا را باید قبول داشته باشیم تا مومن باشیم
به نظرت چرا باید خدا شرط پذیرش را قبول تمام کتب و انبیا پیشین بیان کند؟
در ثانی به گفته موبدیار زرتشتی ها گات ها را کتاب اسمانیشان می دانند نه اوستا را :Gol:
مهران گرامی درود
برای شناسایی وسیله ی مناسب یک سری شرایط لازم است
که پیشتر نیز درمورد آموزگاران بیان کردم
در ثانی اوصیا نیز دارای خصوصیاتی برای شناسایی باشند:Gol:
[quote=یاوران منجی;106159]با سلام
این قاعده که عرض کردم مربوط به علم لغت می شود که در کتب لغت آمده که فلان لفظ اصلا برای معنائی غیر از آنچه معنای لغوی است وضع شده یا نه و معمولا کتب تخصصی لغت به این بحث می پردازند مثل تاج العروس و لسان العرب و ...
ولی اصطلاحات اوستائی را خبر ندارم آیا واقعا از همین نوع وضع هست یا نه چون مربوط به علم لغت می شود (لغت اوستائی ) حالا از آنچه فرمودید خود رضا حتما دفاع می کنند
عرض کردم که هر جا شاهد یا قرینه ای بود حمل بر معنای لغوی می شود و هر جا نبود و مطلق ذکر شده باشد حمل بر معنای وضعی می شود این یک قاعده لغوی است که در تفسیر از آن استفاده می شود لذا تفسیر به رای نمی شود
در ضمن ما در همان قرینه ها هم تابع مفسران شیعه هستیم و خودمان به راحتی دنبال قرینه و شاهد نمی گردیم ولی باید توجه داشت که بعضی مطالب ازبس آشکار است مفسران از ذکر آن پرهیز کرده اند مثل اینکه در بقره 132 حضرت ابراهیم فرزندانش را وصیت می کند که نمیرند مگر اینکه مسلمان باشند
اینجا اینکه حضرت ابراهیم وصیت می کند معلوم می شود که منظور اسلام محمدی نیست
بحث تفسیر یک علم بسیار گسترده است که خودش مستلزم فراگیری چند علم دیگر است که هر که تمام آنها را به طور کامل فراگیرد مفسر است و اوست که منظور از آیات را با توجه به مجموعه آن علوم اعلام می کند
و در هیچ یک از تفاسیر نیامده که منظور از اسلام در آیه 85 آل عمران تمامی ادیان الهی باشد !!! اگر چنین شاهدی دارید اقامه بفر مائید
در غیر این صورت باید قبول کنید که همین آیه برای ابطال شریعت های قبلی کافی است
در ضمن جواب پست 67 داده نشد!!
[/quote]
یاوران منجی گرامی
درود
با روش استدلال شما تنها چیزی که میتوانم بگویم اینست:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
این روش استدلال شما به طور دقیق تفسیر به رای است.
خداوند نه با کسی رودربایستی دارد، نه میخواسته میان گزارشگران (تفسیر کنندگان) اختلاف بیندازد. اگر چنین خواستی داشت، بدون هیچ شکی و بدون هیچ رودربایستی، چنین مینوشت و آموزش میداد. خداوند خودش در قرآن بارها از سادگی فهم قرآن نوشته است.
این از دیدگاه خرد پسندیده است که خودتان سند خودتان باشید؟
سند باید یا قرآنی باشد، یا دانشی(علمی) یا خردپسندانه (عاقلانه). شما تنها آن چیزی که خودتان را اثبات میکند، ارایه میکنید، آنهم با تایید خودتان.
کی میگه من راست میگویم؟ بابام
کی میگه بابات راست میگه؟ من
این روش درست نیست.
[quote=یاوران منجی;105526]با سلام
سوره عنکبوت آیه 46
وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
سوره بقره (بویژه آیه 69
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِـعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ
خوب این دو تا چه ربطی داشت به بحث؟!
و اما آیه مورد نظر یعنی
سوره ابراهیم آیه 4
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
به این قسمت از تفسیر المیزان از علامه طباطبائی توجه کنید
وَ مَا أَرْسلْنَا مِن رَّسولٍ إِلا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَينَ لهَُمْ ...
كلمه ((لسان )) در اينجا مانند آيه ((بلسان عربى مبين )) به معناى لغت است ، و ضمير در كلمه ((قومه )) به رسول و در كلمه لهم به قوم بر مى گردد، و حاصل معنا چنين مى شود كه :ما هيچ رسولى را نفرستاديم مگر به زبان مردمش و به لغت و واژه ايشان تا بتواند احكام را براى آنان بيان كند.
ولى بعضى - به طوريكه در كشاف آمده - دچار خبط و اشتباه بزرگى شده ضمير در قومه را به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) برگردانده اند، تا آيه دلالت كند بر اينكه :وحى به تمامى انبياء به زبان پيغمبر اسلام بوده و ليكن غفلت ورزيده اند از اينكه معناى آيه غلط مى شود، چون با در نظر گرفتن اينكه ضمير ((لهم )) به قوم بر مى گردد، معناى آيه چنين مى شود كه :ما هيچ رسولى را نفرستاديم مگر به زبان عربى تا براى قوم رسول خدا بيان كند، و پر واضح است كه تمامى انبياء مبعوث نشده اند كه براى قوم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بيان كنند.
بنا بر نظریه شما این بیچاره ها باید تغییر زبان بدهند نه؟!!؟!؟!؟!؟!
یا از یک زبان دیگر که پیامبر دارد دینشان را قرض بگیرند :ok:
[/quote]
یاوران منجی گرامی
درود
این هم پاسخ نامه شماره 67:
ببخشید، آیه 62 بود، نه آیه 69:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾
فولادوند: در حقيقت كسانى كه [به اسلام] ايمان آورده و كسانى كه يهودى شدهاند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد
مکارم: كساني كه (به پيامبر اسلام) ايمان آوردهاند، و يهود و نصاري و صابئان (پيروان يحيي يا نوح يا ابراهيم) آنها كه ايمان بخدا و روز رستاخيز آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است، و هيچگونه ترس و غمي براي آنها نيست (و هر كدام از پيروان اديان كه در عصر و زمان خود بر طبق وظائف و فرمان الهي عمل كردهاند ماجورند و رستگار).
خرمشاهی: از مؤمنان و يهوديان و مسيحيان و صابئين، هر كس كه به خداوند و روز بازپسين ايمان آورده و نيكوكارى كرده باشد، پاداششان نزد خداوند [محفوظ] است و نه بيمى بر آنهاست و نه اندوهگين مىشوند
از سه آیه ای که برایتان نوشتم این نتیجه به دست می آید که یک دین خداوند، به زبانهای گوناگون ارایه شده است. این نتیجه به دست می آید که نام پیامبر و نام شریعت ارزش چندانی ندارد. آن چیزی که ارزش دارد باور به خداوند و روز داوری پس از مرگ، همچنین نیکوکاری است.
اگر خواست خداوند باطل کردن شریعت پیشین با بودن شریعت نو بود، چنین آیه ای نازل نمیشد.
در باره تفسیر المیزان و ... هم آن را تایید سخن دیدم.
در باره پرسش آن عزیز که فرمودید، دو نکته است:
یکم- آیا اطمینان دارید که خداوند برای زردپوستان و سرخ پوستان و سیاه پوستان و بومیان استرالیا پیامبر نفرستاده؟ سندی دارید؟ از 124 هزار پیامبر تنها کمتر از 100 پیامبر شناخته شده است و در این بخش از دنیا به پیامبری رسیده اند. دیگر پیامبران چه میشوند؟
دوم- این سخن قرآن است، نه سخن من که ایرادش را به من میگیرید.
شما خدای ناکرده نمیخواهید که با قرآن مخالفت کنید، یا آیه های آن را نادیده بگیرید و از میان قرآن آن چیزی را که به سود دکانداری خودتان است برگزینید؟
هادی گرامی
درود
اثبات زرتشتیگری، ادعای من نیست.
دوم- زرتشتیگری خود محکوم به نابودی است، چون با دین زرتشتی تفاوت دارد. این یک اصطلاح امروزین است که بر دینی دروغین نهاده شده است.
سوم- این آیه هایی که ارایه کردم، روشن است. آن چیزی که شما در باره آن میگویید بیشتر مصادره به مطلوب است.
چهارم- دین خدا جهانی و بشری و آزاد از زمان و مکان است. این نکته با زبان پیامبر و قومش تفاوت دارد. دین خدا که اسلام محمدی هم گویش عربی آن است، بدیهی است که جهانی و بشری است. ولی این بدان معنا نیست که شما دیگر پیامبران و زبانهایشان 90 و خودتان را 100 بدانید.
مهران گرامی درود
پیشتر برای رد این سخنتان یک دلیل عقل پسند اوردم
اما باز سخن از این سخن می زنید
دوباره این مثال را با نحوه ی بیان دیگر می زنم اگر غلطه بگویید غلطه
در هر مقطع تحصیلی یک اموزگار تدریس می کند و همه علم می آموزند و مقطع را به پایان می رسانند
و همان دانش آموز هرچه قدر بزرگنر شود فهمش بیشتر و نیاز دارد تا آموزگاری بیاید
که در خور فهمش با او سخن بگوید
و همین طور می گذرد تا می رسد به مقطع پایانی و در آنجا دیگر ان دانش آموز
دانشمند شده است
دیگر آن فرد مقطع اول نیست
پس باید خود به دنبال پژوهش و علم برود
در مورد اسم امامان طبق مناظره ای که خواندم اسامی امامان ما و پیامبر ما در کتب
مقدس دیگر ادیان الهی است
که در این جا از اهل فن می خواهم اسامی امامان ما را در کتب دیگر امده است را
قرار دهند
:Gol:آقای محمد گرامی
درود
یک- در سوره حج آیه 17 با سه الذین، آمنو را از یهود و نصارا و مجوس و صابئین و آنها را از مشرکان و کافران جدا کرده است.
از این روی المشرکون نمیتواند اشاره به یکی از این چهار دین باشد.
دو- یکی از استادان در همین آسکدین ال را در یظهره علی الدین کله نشانه استغراق دانستند و کل معنا کردند (غلبه میکند بر کل ادیان). در گزارش (تفسیر) همان آیه ای که شما سند برای غلبه اسلام محمدی(ص) بر دیگر اسلامها ارایه کردید.
اینها همه سند است که تفسیر به رای و مصادره به مطلوب را نشان میدهد. یکی این را میپسندد، که برای اثبات سخنش بهتر است، دیگری آن یکی را که برای اثبات سخن او بهتر است.
[quote=آشنای قریب;105868]
[/quote]
آشنای قریب گرامی
درود
این سخن شما برای نمونه با دو آیه (سوره عنکبوت آیه 46 و سوره بقره آیه 62)، ناسازگاری دارد.
اگر خداوند چنین خواستی داشت، به سادگی میگفت که هر کسی باید به پیامبر نو ایمان بیاورد. نه آن چیزی که در این دو آیه نوشته شده است.
آنچه که می توان از آیه استفاده کرد این نکته است که :ماازطريق هدايت قرآن ميدانيم گروهى از ما مسلم و گروهى ظالم و بيدادگرند" (وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ) «1».
__________________________________________________
(1)" قاسط" از ماده" قسط" به معنى تقسيم عادلانه است، اين ماده هنگامى كه به صورت باب" افعال" در آيد (اقساط) به معنى اجراى عدالت است، و هنگامى به صورت ثلاثى مجرد استعمال شود (مانند آيه فوق) به معنى ظلم و انحراف از مسير حق است.
تفسير نمونه، ج25، ص: 118
" اما آنها كه اسلام را، اختيار كنند، راه راست را برگزيده، و به سوى هدايت و ثواب الهى گام بر داشتهاند (فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً) «1».
" و اما ظالمان، آتشگيره دوزخند" (أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً
).
قابل توجه اينكه در اين آيات،" مسلم" در مقابل" ظالم" قرار گرفته، اشاره به اينكه چيزى كه انسان را از ظلم باز مىدارد، همان ايمان است، و گرنه يك فرد بىايمان به هر حال آلوده ظلم و ستم خواهد شد، و در ضمن نشان مىدهد كه مؤمن واقعى كسى است كه هرگز آلوده به ظلم و ستمى نشود، چنان كه در حديثى از پيامبر اكرم ص مىخوانيم
المؤمن من آمنه الناس على انفسهم و اموالهم:
" مؤمن كسى است كه مردم بر جان و مال خود از ناحيه او در امان باشند" «2».
و در حديث ديگرى از همان حضرت ص آمده است:
المسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده:
" مسلمان كسى است كه مسلمانان از دست و زبان او آسوده باشند" «3».
تعبير به" تَحَرَّوْا رَشَداً" نشان مىدهد كه مؤمنان از روى توجه و قصد
__________________________________________________
(1)" تحروا" از ماده" تحرى" به معنى قصد كردن چيزى است.
(2) تفسير" روح البيان" جلد 10 صفحه 195.
(3)" اصول كافى" جلد 2 باب المؤمن و علاماته و صفاته.
تفسير نمونه، ج25، ص: 119
و تحقيق به سراغ هدايت مىروند، نه چشم بسته و كوركورانه، و بالاترين پاداش آنها نيز همان نيل به حقيقت است كه در سايه آن به همه نعمتهاى الهى نائل مىشوند، در حالى كه بدترين بدبختى ستمكاران آن است كه هيزم دوزخند، يعنى آتش از درون وجودشان زبانه مىكشد! اما نکته پایانی پیرامون ال آنکه اینجا الف ولام برای معرفه کردن ومعلوم و مشخص نمودن کلمه ای است که بر سرآن آمده
مهران گرامی درود
ایه ای که شما به ان استناد کرده ایید این است
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يفْصِلُ بَينَهُمْ يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ(الحج/17)
مسلما کساني که ايمان آوردهاند، و يهود و صابئان [= ستارهپرستان] و نصاري و مجوس و مشرکان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داوري ميکند؛ (و حق را از باطل جدا ميسازد؛) خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است.
می شود بگویید کجا گفته که در کانر اهل ایمان آورده است
دقت کنید اخرش الذین اشرکوا هم اورده است
و در آخر گفته خدا وند در میان انها در قیامت داوری می کند
اگر بخواهیم جوری بیاندیشم(من در این ایه تفسی نمی کنم فقط دیدگاهم را می گویم تا کمی تفکر صورت بگیرئ)
خداوند در این ایه حد بالا و حد پایین را در نظر گرفته است
با اورد مومنین در اول و مشرکین در اخر دو حد بهشتیان و جهنمیان را مشخص کرده و در ادامه بقیه را در بین گذاشته
و گفته داوری می شود
بازم می گویم من تفسیر نکردم بلکه نظرم را گفته ام
تفسیر شرایطی دارد که باید رعایت شود
این جمله ی من در مورد ال است که در اخر از طلبه ها و روحانیون کمک گرفته ام که اگر نقصی هست بر طرف کنند
و اگر اشتباه است درستش را بگوییند:Gol:
محمد گرامی
درود
جالب است که خودتان پاسخ خودتان را میدهید و آنگاه مرا کر و کور میخوانید.
خب استادگرامی، کسی که عربی نمیداند، به طور طبیعی کسی که عرب نیست، چگونه میتواند به چیزی بیندیشد که معنای آن را نمیداند؟
آشکار است که بویژه در زمان نزول قرآن تنها عربها عربی میدانستند و گروهی بسیار اندک و خاص مانند مترجمان و بازرگانان و ...
امروزه تو ایران چند مسلمان عربی میفهمند و میتوانند با قرآن به اندیشیدن برسند؟
با سلام
من سندم حدیثی است که در تفسیر المیزان آمده
شما اگر علامه طباطبائی را قبول ندارید این احادیث را هم قبول ندارید یا للعجب؟!
به نظر شریف شما احادیث عقل پسند نیستند معاذ الله
یا با خرد اوستائی جور در نمییاد؟!
مگر من یا علامه طباطبائی (که در نقل احادیث و صحت آنها بسیار محتاطانه عمل می کردند ) این احادیث را از شکم خود گفته ایم ؟!
یا می خواهید ما برای حرفهایمان از اوستا دلیل بیاوریم؟!
در ضمن برای اینکه در یک علم نظریه ای بدهید باید به وسیله همان علم و از اصول همان علم استفاده بفرمائید
ماچارچوبمان در شیعه این گونه است شما نمی توانید بدون در نظر گرفتن چارچوب خودمان بگوئید قرآن چه می گوید
اگر به قوائد اشکال دارید یا علی
بروید نزد اهل لغت و قواعد وضع را عوض کنید!!!
خوب ما این دلائل را داریم جواب دهید؟!
اینجا حق گریزی شما معلوم می شود که جواب منطقی شما اینها است ؟!!!!!!
همیشه فکر می کنید خودتان با برداشتهائی که از قران می کنید صحیح می فرمائید در حالی که از اول تا آخر هیچ کس این حرفها را نزده و فکر می کنید همه در اشتباه و تفسیر به رای هستند جز شما؟!
طرف تو اتوبان یه طرفه می رفته میگفته چرا اینا همه یه طرفه می یاند؟! ( از باب اصفهانی بودنم گفتم )
مهران گرامی درود
در ابتدا عرض کنم
من نگفتم نمی دانم
بلکه احتیاط کردم
و احتایط شرط عقل است
و در ضمن دانستن و ضعف در ان دو موضوع مختلف است
من گفتم امیدوارم صم ... نباشید
نه اینکه باشید
به جملات دقت کنید و با دقت بخوانید
شما الان زبان انگلیسی را بلدید چه جوری یاد گرفته اید؟
عربی هم همانگونه می شود یاد گرفت
در اخر دیدید که کارشناس دقیقش راگفتند
امیدوارم درست بیاندیشید
ببینم یعنی فقط فارس زبانها ادبیات فارسی را می دانند !
من قول می دهم در دانشگاه های هندو مالزی و ... افرادی هستند که بیشتر از من و شما قواعد ادبیات فارسی را می دانند
اولا قواعد اصیل عربی هم از عربهای همان زمان برداشت شده
در کتب قواعد عربی برای قواعد عربی مثالهائی زده می شود که از اشعار دوران جاهلیت است (حتی قبل از اسلام )
به کتاب سیوطی و کتابهای تخصصی زبان عربی مراجعه بفرمائید
ثانیا علامه طباطبائی ، آیت الله جوادی ، و مفسران دیگر شیعه علاوه بر آنکه تحصیلات خود را در نجف و .. گذرانده اند یک عمر قواعد عربی را فرا گرفته اند و این از مقدمات دروس حوزوی است طلبه ها همان سال دوم سیوطی فرا می گیرند که استاد ما می فرمود یکی از کتب تخصصی ادبیات در دانشگاهها ی مصر است و علاوه بر آن تمامی متون حوزوی عربی است وتا اخر عمر با قواعد آن کار دارند
لذا اول همه ایرانی ها را بشناسید بعد این حرفهارا بزنید
[quote=یاوران منجی;106164]
اولا شیعه قائل نیست که همه چیز باید اثباتش از الفاظ قرآن صورت بگیرد
چون قائل است پیامبر فرموده :انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ... برای شیعه هم قرآن حجیت دارد و هم کلمات ائمه معصومین
اگر یکی از آنها ترک شد و فقط به یکی تمسک شد باعث ضلالت است چون حضرت در ادامه می فرماید :ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا
تا هنگامی که به هر دو چنگ بزنید گمراه نمی شوید
لذا حدیث معتبر برای ما حکم قطعی ایجاب می کند
آن جناب غلامعلی نوری است که باید به ایشان بگوئید فقط از قر/ان دلیل بیاورد که ایشان هم همان اوائل بحث تسلیم نظریه شما شد؟!
با این توضیحات برای آنچه عرض کردم (با آمدن شریعت بعدی شریعت ماقبل ابطال می شود ) دلایل فراوانی است که ا لان سندشان دم دستم نیست به مرور عرض می کنم
فعلا این دوتا حدیث باشد تا دلائل بعدی
در مجمع البيان از امام امير المؤ منين على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: ((خداى تعالى از انبياى قبل از پيامبر ما، ميثاق گرفت كه به امت هاى خود خبر بعثت آن جناب و علائم و صفاتش را بدهند، و به آمدنش بشارت داده ، دستور دهند كه آن جناب را تصديق كنند)).
منبع ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 520
و در الدر المنثور است كه ابن جرير از على بن ابيطالب رضى اللّه عنه روايت كرده كه فرمود: ((از آدم تاكنون خداى تعالى هيچ پيغمبرى را مبعوث نكرد، مگر اينكه درباره محمد (صلى اللّه عليه و آله ) از او پيمان گرفت كه اگر در زمان زندگى او اين پيامبر بزرگ مبعوث شد، بايد به او ايمان آورد و ياريش كند. و دستور داد كه او نيز اين پيمان را از امت خود بگيرد، آنگاه امام (عليه السلام ) اين آيه را تلاوت فرمود: ((و اذ اخذ اللّه ميثاق النبيين لما اتيتكم من كتاب و حكمه ....))
ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 521
نکته : این روایات در ذیل آیه 85 آل عمران و آیات ما قبلش آمده
اگر هم می خواهید بفرمائید علامه طباطبائی حدیث غلط در کتاب خود آورده اشکال خود را به رجال حدیث بیان بفرمائید
[/quote]
آشنای قریب گرامی درود
شما نوشته اید:
1-:"... اولا شیعه قائل نیست که همه چیز باید اثباتش از الفاظ قرآن صورت بگیرد
چون قائل است پیامبر فرموده :انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ... برای شیعه هم قرآن حجیت دارد و هم کلمات ائمه معصومین
اگر یکی از آنها ترک شد و فقط به یکی تمسک شد باعث ضلالت است چون حضرت در ادامه می فرماید :ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا
تا هنگامی که به هر دو چنگ بزنید گمراه نمی شوید ...."
پاسخ
آن اندازه که من میدانم، حدیث ثقلین و کسا در باره 5 نفر بیشتر نیست. نه در باره 12 امام.
دوم- حدیثی از امام صادق(ع) است که حدیث و روایت هم باید با قرآن سازگار باشد وگرنه باید آن را به دیوار کوبید.
سوم- شما ختم نبوت را اعلام کردید. پس امامان یا قرآن را آموزش میدهند که میشود همان قرآن و یا چیزی تازه میگویند که چون ختم نبوت و وحی اعلام شده، پس آنها چیزی خدایی برای گفتن ندارند، سخن انسان نیز کلام خدا نیست که گوش کردن آن بایسته (واجب) باشد.
چهارم- اگر آسمان بروید و زمین بیایید، این یک نکته دانشی از دانش روانشناسی است: 75% از رفتار هر کس تحت کنترل ضمیر ناخود آگاه اوست. بنابراین نقل قول به جز یک مورد، آلوده به ضمیر ناخودآگاه نقل کننده است. آن یک استثنا هم زمانی است که کسی بدون فکر تنها مانند ضبط صوت یا مانند املا نوشتن، چیزی را هم زمان با گفتن آن نوشته باشد و گوینده آن را خوانده و تایید کرده باشد. وگرنه اگر کسی چیزی را شنیده سپس برای کسی نقل کرده باشد، 75% آلوده به ضمیر ناخودآگاه نقل کننده است.
2-:"... در مجمع البيان از امام امير المؤ منين على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: ((خداى تعالى از انبياى قبل از پيامبر ما، ميثاق گرفت كه به امت هاى خود خبر بعثت آن جناب و علائم و صفاتش را بدهند، و به آمدنش بشارت داده ، دستور دهند كه آن جناب را تصديق كنند))....."
پاسخ
در اینجا تصدیق کردن آمده است. نه باطل شدن پیشین و تایید کردن پسین.
3-:" ... در الدر المنثور است كه ابن جرير از على بن ابيطالب رضى اللّه عنه روايت كرده كه فرمود: ((از آدم تاكنون خداى تعالى هيچ پيغمبرى را مبعوث نكرد، مگر اينكه درباره محمد (صلى اللّه عليه و آله ) از او پيمان گرفت كه اگر در زمان زندگى او اين پيامبر بزرگ مبعوث شد، بايد به او ايمان آورد و ياريش كند. و دستور داد كه او نيز اين پيمان را از امت خود بگيرد، آنگاه امام (عليه السلام ) اين آيه را تلاوت فرمود: ((و اذ اخذ اللّه ميثاق النبيين لما اتيتكم من كتاب و حكمه ....))...."
پاسخ
این نیز مانند روایت پیشین، تایید است نه باطل شدن دین پیشین.
4-:" ... اگر هم می خواهید بفرمائید علامه طباطبائی حدیث غلط در کتاب خود آورده اشکال خود را به رجال حدیث بیان بفرمائید...."
پاسخ
به دلایلی که بارها بیان کردم، به هیچ نقل قولی اعتماد ندارم، مگر به روش ضبط صوتی نوشته شده، به تایید کسی که روایت به او منسوب است، باشد. به هر روی در این روایتها هم تایید سخن شما نبود. جز تفسیر به رای و مصادره به مطلوب چیزی ندیدم.
محمد گرامی
درود
با این سخن شما هم رای هستم. ولی این کجا و آن ادعاها که ده ها بار نوشتم کجا؟
مهران گرامی درود
ایا اشو زرتشت(ع) در گا تها نگفته که خدیای بهترین را را به ما نمایان کن تا برگزینیم؟
(منظورم همان مستنداتی است که ار گات ها برای من گذاشتید )
ایا تایید می کنید این یعنی ادامه دادن در مسیر درست؟
به قسمتی از تفسیر نمونه توجه بفرمائید
يك سؤ ال مهم
بعضى از بهانه جويان آيه فوق را دستاويزى براى افكار نادرستى از قبيل صلح كل و اينكه پيروان هر مذهبى بايد به مذهب خود عمل كنند قرار داده اند، آنها مى گويند بنابراين آيه لازم نيست يهود و نصارى و پيروان اديان ديگر اسلام را پذيرا شوند، همين قدر كه به خدا و آخرت ايمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند كافى است .
پاسخ : به خوبى مى دانيم كه آيات قرآن يكديگر را تفسير مى كنند، قرآن در آيه 85 سوره آل عمران مى گويد: و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه : (هر كس دينى غير از اسلام براى خود انتخاب كند پذيرفته نخواهد شد).
بعلاوه آيات قرآن پر است از دعوت يهود و نصارى و پيروان ساير اديان به سوى اين آئين جديد اگر تفسير فوق صحيح باشد با بخش عظيمى از آيات قرآن
تضاد صريح دارد، بنابراين بايد به دنبال معنى واقعى آيه رفت .
در اينجا دو تفسير از همه روشنتر و مناسبتر به نظر مى رسد.
1- اگر يهود و نصارى و مانند آنها به محتواى كتب خود عمل كنند مسلما به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) ايمان مى آورند چرا كه بشارت ظهور او با ذكر صفات و علائم مختلف در اين كتب آسمانى آمده است كه شرح آن در ذيل آيه 146 سوره بقره خواهد آمد.
مثلا قرآن در آيه 68 سوره مائده مى گويد: قل يا اهل الكتاب لستم على شى ء حتى تقيموا التورات و الانجيل و ما انزل اليكم من ربكم :(اى اهل كتاب شما ارزشى نخواهيد داشت مگر آن زمانى كه تورات و انجيل و آنچه را از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده برپا داريد) (و از جمله به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) كه بشارت ظهورش در كتب شما آمده است ايمان بياوريد).
2 - اين آيه ناظر به سؤ الى است كه براى بسيارى از مسلمانان در آغاز اسلام مطرح بوده ، آنها در فكر بودند كه اگر راه حق و نجات تنها اسلام است ، پس تكليف نياكان و پدران ما چه مى شود؟، آيا آنها به خاطر عدم درك زمان پيامبر اسلام و ايمان نياوردن به او مجازات خواهند شد؟
در اينجا آيه فوق نازل گرديد و اعلام داشت هر كسى كه در عصر خود به پيامبر بر حق و كتاب آسمانى زمان خويش ايمان آورده و عمل صالح كرده است اهل نجات است ، و جاى هيچگونه نگرانى نيست .
بنابراين يهوديان مؤ من و صالح العمل قبل از ظهور مسيح ، اهل نجاتند، همانگونه مسيحيان مؤ من قبل از ظهور پيامبر اسلام .
اين معنى از شاءن نزولى كه براى آيه فوق ذكر شده و بعدا به آن اشاره خواهيم كرد نيز استفاده مى شود.
تفسیر نمونه جلد1 ص 283
امیدوارم شما از قسم یومنون ببعض و یکفرون ببعض نباشید
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً //نساء150
خوب اگر هست کو ؟!
اینکه حتما بوده شکی در آن نیست اما حالا کو شریعتشان ؟!
حالا که بعضی بودا و بعضی گاو پرست و بهترینشان مسیحی است راستی مسیحیت را هم محدود کنیم چرا هر کی در دنیا با هر زبانی مسیحی میشه ؟!این نظریه را در مجمامع بین اللملی مطرح کنید
بله این که در آن شکی نیست
اما همانطور که می بینید از یک آیه چندین برداشت می توان کرد ولی مهم این است که کدام برداشت با منطق قرآن سازگار است و این را با در نظر گرفتن بقیه آیات باید فهمید
فسر بعضه بعضا ((( قرآن خودش را تفسیر می کند (حدیث است )
که روش علامه طباطبائی همین گونه است
حالا شما با توجه به آیه 85 آلعمران آیه 62 بقره را تفسیر کنید و همین طور با توجه به آن آیه ای که اول بحث شاهد قرار دادید برای ادعای خود
والا چه فرقی می کنید با آنانکه به بعضی از قرآن ایمان دارند و با بعض دیگر ایمان ندارند؟!
حق پذیری شما ستودنی است اما پس جواب دهید؟!
البته اگر حق را یافته و به آن یقین کرده اید اعتراف لازم نیست بگذارید بین شما و خدای متعال باشد و با اسلام آشتی کنید
دست امام زمان بر سرتان باشد
دوست من
آشنای قریب گرامی
درود
راستش سخن شما را نمیفهم. این که نفرستادیم رسولی مگر به زبان قومش، سخن من نیست که بخواهید ردش کنید یا نه. سخن خداوند در قرآن است. اینکه قرآن عربی آمده برای عربی دانان که سخن من نیست. سخن قرآن است.
کی با خداوند و آیات خداوند مخالف است؟ کی به خدا و آیات او ایمان دارد؟ چنین کسی جز بیچاره ای خاک بر سر چه کسی است؟
سخن بر سر خداوند و آیات خداوند که نیست. سخن بر سر زبان (فرهنگ) مردم و پیامبر آن مردم است.
ایمان یعنی چه؟ ایمان یعنی مانند شمر و یزید تارک الصلاه نبودن، یا مانند طالبان و وهابیان مسلمان بودن. یا مانند شما در قید پوست بودن؟
ایمان در قرآن یعنی چه؟ در شیعه یعنی چه؟ در سنی یعنی چه؟
آنگونه که من از قرآن آموختم، ایمان یعنی آنکه خدای یگانه، را آفریدگار جهان و جهانیان بدانیم. خدایی که به ما ابزار یافتن راه را داد و آزادمان گذاشت تا خود راه خود را بیابیم. اگر راه درست را که ما را به خداوند نزدیک میسازد، بر گزیدیم، بهترین زندگی و همه آسایشها پاداشمان خواهد بود. اگر هر راهی جز این راه را برگزینیم، زندگی بد و رنج و دشواری پادافره مان خواهد بود.
این که نوشتم فصل مشترک گاتها، حتی اوستا با قرآن است.
اگر ایمان این است که من یافتم، آری من مسلمان زرتشتی هستم. اگر ایمان را این نمیدانید، من به هیچ روی نمیخواهم که جز این باشم. زیرا نه با قرآن همخوانی دارد و نه با گاتها و حتی اوستا.
1-ما از پیامبر حدیث معتبر داریم که هر 12 امام را با اسم و رسم مشخص نموده
2- اطیعوا الله و اطیعوا الرسول والوالامر منکم شیعه معتقد است اولی الامر ائمه معصومین هستند
3- اگر هم اینها را قبول ندارید حدیث اول ودوم از امام علی علیه السلام است
اتفاقا این احادیث دقیقا مناسب با آیه 85 سوره آلعمران است
این تفسیر شما از آیات دیگر است که مخالف این آیه است و این تفسیر شما است که باید به دیوار...
به عقل شما
تصدیق بدون عمل به چه دردی می خورد آن هم با توجه به آیه 85 ؟؟
دیگر ادیان از جمله زرتشت با ضبط صوت ضبط شده است؟!
در ضمن در تاریخ است که اعراب در آن زمان ذهن و هوش عجیبی داشته اند و شعر ها را خیلی زود حفظ می شدند چون سلاح آنها در نقل و ماندگاری مطلب فقط قلم و کاغذذ نبوده بلکه از حفظ استفاده می کردند لذا در این زمینه بسیار قوی شده بودند ( همانطور که من و شما الان در تایپ قوی شده ایم چون احتیاج به آن داریم )
پس دنبال یک شریعت جدید بگردید
چون جوان ترین دین که اسلام باشد و بسیاری از دلایلش هم مکتوبم هم شده قبول ندارید چه برسد به ادیان قدیمی تر
معلوم شد شما در باره نظریه شیعه درباره علوم حدیث هیچ نمی دانید
عجب شما که فارس هستی و قرآن را فقط عربها می فهمند پس چگونه از قرآن آموزش هم دیده اید
آن هم چه آموزشی ؟! اینکه زرتشتی شوید؟!!!!!
پس خواهشا قبول کنید که شما فقط گاتها را خوب فهمیده اید و در فهمیدن قرآن از آنانکه عربی دان هستند (مفسران ) هیچ کمک نگرفته اید و خودتان به تفسیر پرداخته اید
با درود
اینم چند ایه که فکر کنم برای یافتن حقیقت برای همه به خصوص جناب مهران عزیز مفید باشد
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يغْتَبْ
بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ
رَحِيمٌ(الحجرات/12)
اي کساني که ايمان آوردهايد! از بسياري از گمانها بپرهيزيد، چرا که بعضي از گمانها
گناه است؛ و هرگز (در کار ديگران) تجسس نکنيد؛ و هيچ يک از شما ديگري را غيبت
نکند، آيا کسي از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين)
همه شما از اين امر کراهت داريد؛ تقواي الهي پيشه کنيد که خداوند توبهپذير و
مهربان است!
يا أَيهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ
عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(الحجرات/13)
اي مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا
يکديگر را بشناسيد؛ (اينها ملاک امتياز نيست،) گراميترين شما نزد خداوند با
تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!
قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ
وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(الحجرات/14)
عربهاي باديهنشين گفتند: «ايمان آوردهايم» بگو: «شما ايمان نياوردهايد، ولي بگوييد
اسلام آوردهايم، اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش
اطاعت کنيد، چيزي از پاداش کارهاي شما را فروگذار نميکند، خداوند، آمرزنده
مهربان است.»
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ
فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ(الحجرات/15)
مؤمنان واقعي تنها کساني هستند که به خدا و رسولش ايمان آوردهاند، سپس
هرگز شک و ترديدي به خود راه نداده و با اموال و جانهاي خود در راه خدا جهاد
کردهاند؛ آنها راستگويانند.
قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَاللَّهُ يعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ
عَلِيمٌ(الحجرات/16)
بگو: «آيا خدا را از ايمان خود با خبر ميسازيد؟! او تمام آنچه را در آسمانها و زمين
است ميداند؛ و خداوند از همه چيز آگاه است!»
يمُنُّونَ عَلَيكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَي إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يمُنُّ عَلَيكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ
لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(الحجرات/17)
آنها بر تو منت مينهند که اسلام آوردهاند؛ بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منت
نگذاريد، بلکه خداوند بر شما منت مينهد که شما را به سوي ايمان هدايت کرده
است، اگر (در ادعاي ايمان) راستگو هستيد!
در این ایات شک ایمان وراه حق اشکار است
درمورد علم حدیث جناب موبد یار یکی از اصولش را می دانند
و ان هم تطبیق با قران:Gol:
[quote=mkk1369;106432]
مهران گرامی درود
پیشتر برای رد این سخنتان یک دلیل عقل پسند اوردم
اما باز سخن از این سخن می زنید
دوباره این مثال را با نحوه ی بیان دیگر می زنم اگر غلطه بگویید غلطه
در هر مقطع تحصیلی یک اموزگار تدریس می کند و همه علم می آموزند و مقطع را به پایان می رسانند
و همان دانش آموز هرچه قدر بزرگنر شود فهمش بیشتر و نیاز دارد تا آموزگاری بیاید
که در خور فهمش با او سخن بگوید
و همین طور می گذرد تا می رسد به مقطع پایانی و در آنجا دیگر ان دانش آموز
دانشمند شده است
دیگر آن فرد مقطع اول نیست
پس باید خود به دنبال پژوهش و علم برود
در مورد اسم امامان طبق مناظره ای که خواندم اسامی امامان ما و پیامبر ما در کتب
مقدس دیگر ادیان الهی است
که در این جا از اهل فن می خواهم اسامی امامان ما را در کتب دیگر امده است را
قرار دهند:gol:[/quote]
محمد گرامی
درود بر شما
ببینید، شما آن ده آیه که در آغاز این عنوان (تاپیک) آورده شد، نمیپذیرید. از دیدگاه من دارید با قرآن ستیزه میکنید. چون این آیه ها به اندازه کافی روشن هستند.
به هر روی ایرانیان از دیدگاه فهم و شعور و دانش و ..... آن اندازه برتر بودند که هنوز عرب امروزین هم به آن اندازه نرسیده است. بنابراین اگر این بحث مدرسه ای شما را هم بخواهیم بپذیریم، دینی که برای عرب آمده به اندازه فهم عرب است. دینی که برای ایرانی آمده به اندازه فهم ایرانی است.
نمونه:
ایرانی آن اندازه دانایی و فهم داشته که نه تنها خودش را با آب پاک نگه میداشته، بلکه آب را به گونه ای مصرف میکرده که منبع آب آلوده نشود.
عرب چنین چیزی برایش معنا نداشته، پس نیاز داشته آیه ای از سوی خداوند بیاید تا به زور وحی بپذیرد که آب برای تطهیر است.
نمونه دیگر:
ایرانی چند هزار سال پیش آنچنان خردمند بوده که برای دین نیازی به اعجاز نداشته است. بنابراین اشو زرتشت اعجازی ارایه نکرده، از مردم خواسته تا با اندیشه روشن بنگرد و خودش برگزیند. وی عرب نه تنها این اندازه خرد نداشته، بلکه به سخن پیامبران دیگر و سخن فرد نیز اعتماد نداشته است. از این روی نیاز داشته که پیامبری امی، امین و حامل وحی باشد. تا نتواند بهانه بیاورد که این سخن خدا نیست ووووو
در باره نام امامان و کتابهای ..... حتی اگر هم این نامها آمده باشد، باز هم سندی بایسته است تا ثابت شود این کس ویژه و آن نام یک نفر هستند. وگرنه هر کسی که نامش احمد و محمد بود که پیامبر نیست.
باز هم اگر چنین باشد که شما گفتید، باز هم سندی نیست که آنهمه ادعایی که من ده ها بار نوشته ام، درست باشد.
مهران گرامی درود
اتفاقا ما تمام قران را قبول داریم به خصوص این ایه را
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيغٌ فَيتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ(آل عمران/7)
او کسي است که اين کتاب (آسماني) را بر تو نازل کرد، که قسمتي از آن، آيات «محکم» [= صريح و روشن] است؛ که اساس اين کتاب ميباشد؛ (و هر گونه پيچيدگي در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف ميگردد.) و قسمتي از آن، «متشابه» است [= آياتي که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفي در آن ميرود؛ ولي با توجه به آيات محکم، تفسير آنها آشکار ميگردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگيزي کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير (نادرستي) براي آن ميطلبند؛ در حالي که تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نميدانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهي) ميگويند: «ما به همه آن ايمان آورديم؛ همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نميشوند (و اين حقيقت را درک نميکنند).
و البته آگه هیم که پیامبرمان با دادن نامه به ایران دستور داد تا مسلمان شویم و ایین اسلام را بپزیریم
و همچنین با قرار دادن سلمان فارسی که از اهل ایران بود نشانمان دهد که اسلام فقط برای اعراب نیست
و با سخن گفتن امامان و پیامبر به زبان های گوناگون ما را به این باور برساند که تفسیر به رای نکرده ایم:Sham:
[quote=mkk1369;106453]مهران گرامی درود
ایه ای که شما به ان استناد کرده ایید این است
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يفْصِلُ بَينَهُمْ يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ(الحج/17)
مسلما کساني که ايمان آوردهاند، و يهود و صابئان [= ستارهپرستان] و نصاري و مجوس و مشرکان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داوري ميکند؛ (و حق را از باطل جدا ميسازد؛) خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است.
می شود بگویید کجا گفته که در کانر اهل ایمان آورده است
دقت کنید اخرش الذین اشرکوا هم اورده است
و در آخر گفته خدا وند در میان انها در قیامت داوری می کند
اگر بخواهیم جوری بیاندیشم(من در این ایه تفسی نمی کنم فقط دیدگاهم را می گویم تا کمی تفکر صورت بگیرئ)
خداوند در این ایه حد بالا و حد پایین را در نظر گرفته است
با اورد مومنین در اول و مشرکین در اخر دو حد بهشتیان و جهنمیان را مشخص کرده و در ادامه بقیه را در بین گذاشته
و گفته داوری می شود
بازم می گویم من تفسیر نکردم بلکه نظرم را گفته ام
تفسیر شرایطی دارد که باید رعایت شود
این جمله ی من در مورد ال است که در اخر از طلبه ها و روحانیون کمک گرفته ام که اگر نقصی هست بر طرف کنند
و اگر اشتباه است درستش را بگوییند:gol:[/quote]
محمد گرامی
نکته ای که در سخن من بود و شما هم تکرار کردید ولی به آن توجه نکردید، این است که مردم به سه گروه بخش شده اند. نتیجه یکم آن است که یهود و نصارا و صابئین و مجوس مشرک نیستند.
نتیجه دوم آنکه نگفته مسیح و موسی و زرتشت، بلکه نام آن قوم را آورده است. همانگونه که همه ما میدانیم، گروهی از این مردم ایمان راستین دارند و گروهی ندارند. همانگونه که گروهی از مسلمانان، تنها نامشان مسلمان است.
به هر روی هنوز سوره بقره آیه 62 و سوره آل عمران آیه 46 هم هست.
مهران گرامی درود
در این مورد که شکی نیست که از اهل کتاب کسانی هستند که نماز می خواندد و...
ما داریم د این مورد صحبت می کنیم که آیا زبان یک پیامبر می گوید که دین برای همانجا است یا خیر؟
درمورد قوم بگویم که نام قوم حضرت عیسی و موسی بنی اسرائیل است
بنا به استناد به این ایات
وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيمَ يا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَينَ يدَي مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَينَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ(الصف/6)
و (به ياد آوريد) هنگامي را که عيسي بن مريم گفت: «اي بني اسرائيل! من فرستاده خدا به سوي شما هستم در حالي که تصديقکننده کتابي که قبل از من فرستاده شده [= تورات] ميباشم، و بشارتدهنده به رسولي که بعد از من ميآيد و نام او احمد است!» هنگامي که او [= احمد] با معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «اين سحري است آشکار»!
موسی
وَآتَينَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلًا(الإسراء/2)
ما به موسي کتاب آسماني داديم؛ و آن را وسيله هدايت بني اسرائيل ساختيم؛ (و گفتيم:) غير ما را تکيهگاه خود قرار ندهيد!
حال دقیق نمی دانم چرا یهود و نصارا
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ(البقرة/62)
کساني که (به پيامبر اسلام) ايمان آوردهاند، و کساني که به آئين يهود گرويدند و نصاري و صابئان [= پيروان يحيي] هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هيچگونه ترس و اندوهي براي آنها نيست. (هر کدام از پيروان اديان الهي، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظايف و فرمان دين عمل کردهاند، مأجور و رستگارند.)
وَيكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ(آل عمران/46)
:Gig:و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت (و ميانسال شدن) سخن خواهد گفت؛ و از شايستگان است.»
با سلام و احترام
اگر زبان یک پیامبر ملاک باشد، اولاً در همان موقع نیز فقط اهالی یک منطقه از شرق ایران باستان مخاطب زرتشت بودند و به زبان اوستایی تکلم میکردند و نه همهی ایران و ایرانیها و ثانیاً بنا بر همین استناد و استدلال، تکلیف فارسی زبانان آن عصر، یا آذریزبانها، کرد زبانها، بلوچ زبانها و ... چه میشود؟ آیا باید برای آنان نیز پیامبری با زبان خودشان بیاید؟ اگر پاسختان مثبت است، پس زرتشت متعلق به همه ایرانیها نبوده است. مگر نمیگوییدکه هر پیامبری مخصوص قومی است که به آن زبان سخن میگویند. لذا نه در گذشته [حتی زمان حیات شخص زرتشت] و نه در طول تاریخ و نه اکنون، زرتشت دین همهی ایرانیها نبوده و نمیتوانسته باشد .
شما هنوز استدلال استاد شهید مطهری را نخوانده اید و به آن پاسخ ندادید و البته من صبرم زیاد است و منتظر پاسخ شما هستم البته اگر سخن مرا نفهمیدید سخن شهید مطهری را خواهید فهیمد و اگر سخن شهید را نفهمیدید بروید بیشتر درس بخوانید
.
.
.
.
اما اگر اعتقاد دارید که ایمان به خدا دارید (مومن هستید) اول باید برویم در مساله اصول دین ببینیم که چقدر شباهت به مذهب حقه شیعیان دارید سپس برویم سر فروع دین ببینیم در فروع چه شباهتهایی داریم
اگر شما در اصول و فروع با ما مشکلی نداشتید مثل ما بر حق هستید و الا مومن نبوده و انحراف در دین شما پدیدار شده و لذا بر شما واجب است که دین حق را برگزینید ولو اینکه بزبان غیر ایرانی باشد
سوال: درست است که شما معتقد به خدای خوبی ها و خدای بدیها هستید؟ یعنی قایل به وجود دو خدا هستید؟ و چه چیزهایی را شرور می دانید که خالق آن چیزها اهریمن (خدای بدیها) است؟
[/RIGHT]
سلام منتقد گرامی
شرح نامه به همراه آدرسش تو تاپیک زیر توسط رضا نوشته شده
http://www.askdin.com/showthread.php?t=5112
هادی گرامی
درود
یکم - استدلال استاد مطهری را خوانده ام ولی آن را درست نمیدانم. به هر روی قرآن خود صراحت دارد. سه آیه نمونه را بارها نوشته ام. برای نمونه سوره عنکبوت آیه 46، سوره بقره آیه 62،... هر استدلالی هم بکنید، مسلم در اینجا صفت است در اینجا نام، نخواهم پذیرفت چون همگی را تفسیر به رای و مصادره به مطلوب میدانم.
دوم- پیشنهاد شما را بارها خود طرح کردم و از استادانی چون رضا پیشتر خود خواستم که چنین کنند. به هر روی من بخشی از باورهایم را در نامه پیشین نوشتم.
سوم- باز هم تاکید میکنم که در نوشته های پیشین از خود اوستا سند آوردم که گاتها کتاب آسمانی است و اوستا نوشته موبدان از سده نخستین پس از اشو زرتشت تا سده چندم هجری است. اگر این سندها را ندیده اید، دوباره بنویسم و یا شما مهرورزی کنید و دیگر نامه های مرا بخوانید.
چهارم- دو خدای نیک و بد، از باورهای زروان پرستی و مهر پرستی است که به دست مغان ماد، از نیمه دوم شاهی هخامنشی، رنگ زرتشتی گرفته و در شاهی ساسانی که ادامه مغان ماد هستند، وارد دین دولتی شد.
در این راستا دو نکته را باید گفت. خواهشمندم که مانند استاد رضا با عناد به این موضوع نگاه نکرده، و اگر خواستید بفرمایید که سند را از گاتها و نوشته های ساسانی برایتان بنویسم.
آ- اهریمن در گاتها
در گاتها خداوند به هر کس دو نیروی مینوی {یعنی از جنس من در برابر تن؛ برابر با روح در برابر جسم}، بخشیده است. سپنتا و انگرهه، با سپنتا مینو مردم از بهمن برخوردار شده و به سوی خداوند به رسایی میرسند. نشانه این برخورداری سودمند بودن آن کس و نیکی در منش/اندیشه، گفتار و کردار است.
با انگهره مین= اهرمن، مردم دشمن شده از خداوند به سوی نا خداوند دور میشوند. نشانه بیرونی چنین کسانی زیانمندی ایشان است و منش و گفتار و کردار ایشان بد میشود.
در بیرون از مردم، سپنتا مینو و انگرهه مینو تعریف نشده است. در بیرون از مردم، تنها هنجار و قانون هست. این هنجار در زبان اوستایی اشاوهیشتا، در زبان هخامنشی ارت وهیشت و در زبان فارسی امروزین اردیبهشت است. در آغاز آفرینش، هستی بخش دانا (=اهورامزدا) نخست این هنجار و آنگاه هستی را بر پایه این هنجار آفرید.
تنها و تنها این مردم هستند که خداوند توانایی نیک و یا بد بودن را به ایشان داده است. از این روی تنها مردم هستند که با توانایی انگرهه مینو=اهرمن میتوانند بد کنند. به همین دلیل است که بدی و شر را آفریده اهرمن میدانند. ای سخن بدان معناست که تنها انسان بد میکند، نه اینکه خدایی است که بد می آفریند. زیرا هر چیزی که خداوند آفریده است، درست و بر پایه هنجار آفرینش است. آفریده های خداوند درست هستند نه نیک و نه بد. نیک و بد اعتباری و نسبی هستند، درستی مطلق است.
ب- اهریمن در بعضی از بخشهای اوستا و در باور ساسانی
زروان یا ورون، در آغاز هستی خواست که آفریدگار فرمانروایی بسازد که هستی را درست بسازد. او بسیار عبادت کرد و از عبادت او خدای نیک ساخته شد. ناگهان شک کرد که نکند این خدا همان نباشد که او میخواهد. از این شک اهریمن ساخته شد و .... داستان 12 هزار سال و هزاره های آن و ..... خدای نیک از هستی برخوردار شد و خدای بد از نیستی. دانایی هست، نادانی نیستی دانایی است. آرامش هست، اضطراب نیستی آرامش است. روشنایی هست، تاریکی نیستی روشنایی است. و ....
بنابراین خدای نیکی آغاز به آفرینش هستی میکند و اهریمن در هستی آفریده نشده نیستی و کاستی پدید می آورد. با کاستن از گرما، سرما آشکار میشود. در اصل چیزی به نام سرما وجود ندارد و آفریده نمیشود.
[
موبد یار مهران
درباره مطلبی که ذکر کردید (قبول نداشتن قول استاد شهید مطهری) شما باید دلیل بیاورید و گرنه بنده هم می توانم بدون توجه به مطالب شما بدون هیچ دلیلی بگویم که آنها را قبول ندارم و این عاقلانه نیست و اینگونه بحث کردن هیچ فایده ای ندارد
درباره آیات مذکور هم جوابیه هایی نوشته شد اما شما توجه به آنها نکرید و اینجا هم ادعا می کنید که آنها تفسیر به رای و مصادره به مطلوب است در حالی که جوابیه های شما بر گرفته از روایات ما بوده، اگر آنها تفسیر به رای است نظر شما هم مانند آن تفسیر به رای است و باید دلیل محکمتری بر سخنان خود بیاورید تا قانع کننده باشد
دیگر اینکه بنده می تونم از شما سوال کنم که زرتشت متشکل از چند مذهب است و شما از کدام مذهب آن هستید (لطفا اعراب کلمات غریبی که بکار می برید را بگذارید)
آشنای قریب گرامی
درود
ببینید، من خدمتتان گفتم که واژه اسلام در قرآن یکجور است و یک معنا دارد. اگر خداوند جز این میخواست، بدون هیچ شکی، آن را وحی میکرد. این که شما نتیجه میگیرید، اینجا مسلمان یعنی تسلیم و آنجا مسلمان یعنی پیرو محمد (ص) این را من تفسیر به رای میدانم. هر دلیل هم که بیاورید، نمیپذیرم چون در کتابی که اعجاز ادبی است، محال است که چنین چیزی که چند جور قابل معنا باشد، روی دهد.
در دین زرتشتی تا آن اندازه که من میدانم مذهبی نیست. هیچ کتاب یا موبد یا استادی یا ... نیست که نشان از مذهبی در درون زرتشتی داشته باشد. گروهی آموزشهای مانی و شاگردش مزدک را مذهبی از زرتشت میدانند، ولی این نادرست است. مانی یک باوری التقاطی از چند شاخه مسیحی، زرتشتی، بودایی را در هم آمیخته است و یک باور اختراع کرده است.
به روی چشم از این پس اعراب گذاری خواهم کرد.
آشنای قریب گرامی
درود
در نامه پیش خواستید که اصول و فروع دین زرتشتی را بررسی کنید و با اسلام محمدی همسنجی نمایید. آیا به راستی خواستار چنین کاری هستید؟ اگر آری، بفرمایید که چگونه و از کجا آغاز نماییم.
یاوران منجی گرامی
درود
نکته ای که نوشته اید، از دیدگاه من آغاز موجه جلوه دادن تفسیر به رای است. خود قرآن بر سادگی و آسان فهمی خودش صراحت دارد.
شما به سادگی مسلم/اسلام را در سوره عنکبوت، آیه 46 صفت تسلیم میگیرید. سوره بقره آیه 62 را نادیده میگیرید، آنگاه در سوره آل عمران مسلم/اسلام را نام میگیرید برای پیروان محمد (ص). این، یک بام و دو هواست.
از اینها که بگذریم، هر نمونه ای که در قرآن بر رد دینها پیش و ... آمده در باره یهود و نصارا است. در باره زرتشتیان که نیست.
موبد یار مهران
سلام
1شما هنوز ادله شهید مطهری را جواب نداده اید
2مراد شما از تفسیر به رای چیست که ما تفسیر به رای می کنیم اما شما تفسیر به رای نمی کنید
3چطور است که شما ضمایر "کم" را در قران به اعراب می زنید ولی می گویید مراد از اسلام در قران تسلیم بودن است نه دین اسلام
4 آیه 81 آل عمران خطاب به اهل کتاب می گوید پیامبر جدید را بپذیرید و از او تبعیت کنید
آیه 82 آل عمران می گوید اگر چنین نکنید فاسق و سرپیچی کننده اید
آیه 84 آل عمران می گوید اسلام همه ادیان قبل از خود را که دارای پیامبر از سوی خدا بوده قبول دارد
آیه 85 آل عمران می گوید دینی غیر از اسلام پذیرفته نیست
همچنین از شان نزول آیه 61 سوره آل عمران که بالاتفاق همه مذاهب مسلمان معتقد به مباهله پیامبر اسلام با مسیحیان نجران هستند فهمیده می شود که هیچ دینی جز اسلام پذیرفته نیست و اتفاقا از همین آیه برتری شیعه نسبت به باقی مذاهب مسلمان فهمیده می شود
و ...
.
5 بنده از مطالب شما دریافتم که در دین زرتشت یک مذهب بیشتر نیست
سوال: آیا شما تنها قسمت گاتهای کتاب اوستا را قبول دارید و معتقد به تحریف ما بقی آن هستید؟
در پایان از اینکه درخواست بنده (اعراب نهادن) را پذیرفتید از شما ممنونم
[quote=آشنای قریب;106856]
1شما هنوز ادله شهید مطهری را جواب نداده اید
2مراد شما از تفسیر به رای چیست که ما تفسیر به رای می کنیم اما شما تفسیر به رای نمی کنید
3چطور است که شما ضمایر "کم" را در قران به اعراب می زنید ولی می گویید مراد از اسلام در قران تسلیم بودن است نه دین اسلام
4 آیه 81 آل عمران خطاب به اهل کتاب می گوید پیامبر جدید را بپذیرید و از او تبعیت کنید
آیه 82 آل عمران می گوید اگر چنین نکنید فاسق و سرپیچی کننده اید
آیه 84 آل عمران می گوید اسلام همه ادیان قبل از خود را که دارای پیامبر از سوی خدا بوده قبول دارد
آیه 85 آل عمران می گوید دینی غیر از اسلام پذیرفته نیست
همچنین از شان نزول آیه 61 سوره آل عمران که بالاتفاق همه مذاهب مسلمان معتقد به مباهله پیامبر اسلام با مسیحیان نجران هستند فهمیده می شود که هیچ دینی جز اسلام پذیرفته نیست و اتفاقا از همین آیه برتری شیعه نسبت به باقی مذاهب مسلمان فهمیده می شود
و ...
.
5 بنده از مطالب شما دریافتم که در دین زرتشت یک مذهب بیشتر نیست
سوال: آیا شما تنها قسمت گاتهای کتاب اوستا را قبول دارید و معتقد به تحریف ما بقی آن هستید؟
در پایان از اینکه درخواست بنده (اعراب نهادن) را پذیرفتید از شما ممنونم[/quote]
آشنای قریب گرامی درود
شما نوشته اید:
1-:" .... 1شما هنوز ادله شهید مطهری را جواب نداده اید ..."
پاسخ
راستش آن چیزی که در چند دهه پیش از ایشان خواندم، آن بود که اسلام در این آیه نام دین است و در آن آیه به معنای صفت تسلیم بودن. باز هم راستش این استدلال را نه آن هنگام و نه امروزه نپذیرفتم و نمیپذیرم. این یک بام و دو هواست.
اکنون اگر چیزی جز این را میخواهید که من بخوانم، نشانی بدهید تا بجویم و بخوانم.
2-:"... مراد شما از تفسیر به رای چیست که ما تفسیر به رای می کنیم اما شما تفسیر به رای نمی کنید..."
پاسخ
همان یک بام و دو هوایی که در بند یک نوشتم.
3-:" ... چطور است که شما ضمایر "کم" را در قران به اعراب می زنید ولی می گویید مراد از اسلام در قران تسلیم بودن است نه دین اسلام ..."
پاسخ
اگر خواست شما در سوره عنکبوت آیه 46 است، خطاب آیه به پیامبر اسلام (ص) است که با اهل کتاب مجادله نکن مگر به نیکوترین وجه و ..... آخرش هم میگوید که به آنها بگو که الهنا و الهکم واحدا و نحن له مسلمون
این آیه به روشنی (صراحت) هر کس را که به خدا ایمان دارد مسلم مینامد. از این روی در آن آیه که فرمودید، اسلام هم باید همین اسلام عام باشد.
4-:" ... آیه 81 آل عمران خطاب به اهل کتاب می گوید پیامبر جدید را بپذیرید و از او تبعیت کنید
آیه 82 آل عمران می گوید اگر چنین نکنید فاسق و سرپیچی کننده اید
آیه 84 آل عمران می گوید اسلام همه ادیان قبل از خود را که دارای پیامبر از سوی خدا بوده قبول دارد..."
پاسخ
ببینید من آیه هایی که فرمودید در زیر آورده ام. راستش هرچه میکوشم نمیتوانم سخن شما را در باطل شدن دین پیشین و پذیرفتن دین نوین بپذیرم. در سوره عنکبوت آیه 46 نیز از پیامبر اسلام خواسته شده که به پیامبر پیشین ایمان بیاورد. این ایمان آوردن با اطاعت کردن تفاوت دارد، مرگ نه؟ خب اگر خداوند میخواست به روشنی میگفت که با آمدن پیامبر نو، سخن پیامبر پیشین باطل است و باید به پیامبر نو بگروید. این در خود قرآن نیامده است. از این روی من این را تفسیر به رای می بینم.
وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۴۶﴾
أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾
فولادوند: آيا جز دين خدا را مىجويند با آنكه هر كه در آسمانها و زمين استخواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است و به سوى او بازگردانيده مىشويد
مکارم: آيا آنها غير از آيين خدا ميطلبند؟! (آيين او همين اسلام است،) و تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند، از روي اختيار يا از روي اجبار، در برابر (فرمان) او تسليم اند، و همه به سوي او باز گردانده ميشوند.
خرمشاهی: آيا دينى جز دين الهى را مىجويند، حال آنكه هر آن كس كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه فرمانبردار او هستند، و به سوى او بازگردانده مىشوند
قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۸۴﴾
فولادوند: بگو به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده و آنچه به موسى و عيسى و انبياى [ديگر] از جانب پروردگارشان داده شده گرويديم و ميان هيچ يك از آنان فرق نمىگذاريم و ما او را فرمانبرداريم
مکارم: بگو: به خدا ايمان آورديم، و (همچنين) به آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده، و آنچه به موسي و عيسي و (ديگر) پيامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است، ما در ميان هيچ يك از آنان فرقي نميگذاريم، و در برابر (فرمان) او تسليم هستيم.
خرمشاهی: بگو به خداوند و آنچه بر ما و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل شده و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده، ايمان آوردهايم، و بين هيچيك از آنان فرق نمىگذاريم و ما فرمانبردار او هستيم
در آیه 84 دقت کنید که میان پیامبران فرقی گذاشته نمیشود. باز هم از دیدگاه من تفسیر به رای شده است. در این آیه مخاطب پیامبر اسلام (ص) است. خب چرا ما مسلمان هستیم (ایشان و دیگر اهل کتاب) چرا فرمانبردار او هستیم ترجمه میشود ولی در آیه 85 همین سوره آن را نام اسلام محمدی میگیرید؟ تفسیر به رای و مصادره به مطلوب دیگر چیست؟
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۸۵﴾
فولادوند: و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است
مکارم: و هر كس جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حق،) آييني براي خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد، و او در آخرت، از زيانكاران است.
خرمشاهی: و هر كس كه دينى غير از اسلام برگزيند، هرگز از او پذيرفته نمىشود و او در آخرت از زيانكاران است
كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۸۶﴾
فولادوند: چگونه خداوند قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند هدايت مىكند با آنكه شهادت دادند كه اين رسول بر حق است و برايشان دلايل روشن آمد و خداوند قوم بيدادگر را هدايت نمىكند
مکارم: چگونه خداوند جمعيتي را هدايت ميكند كه بعد از ايمان و گواهي به حقانيت رسول و آمدن نشانههاي روشن براي آنها، كافر شدند؟! و خدا، جمعيت ستمكاران را هدايت نخواهد كرد!
خرمشاهی: چگونه خداوند قومى را هدايت كند كه بعد از ايمانشان و پس از اينكه شهادت دادهاند كه پيامبر [اسلام] بر حق است و روشنگريهايى براى آنان آمده است، كافر شدند، و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمىكند
در آیه 86 نیز ایمان و کفر برای هر پیامبری مطرح است، نه تنها پیامبر اسلام(ص).
5-:"...
بنده از مطالب شما دریافتم که در دین زرتشت یک مذهب بیشتر نیست
سوال: آیا شما تنها قسمت گاتهای کتاب اوستا را قبول دارید و معتقد به تحریف ما بقی آن هستید؟..."
پاسخ
تنها بخش اوستا که آسمانی است و از راه وحی به اشو زرتشت و از اشو زرتشت به ما آموزش داده شده است، گاتها است.
دیگر بخشهای اوستا را موبدان نوشته و در اوستا گنجانده اند. این بخشها چه از دیدگاه زبانشناختی، چه از دیدگاه استوره ای (اسطوره) و چه از دیدگاه ادبیاتی و .... جدا از گاتهاست. این را کسی نیست که آگاهی از اوستا داشته باشد و تایید نکند. انجمن موبدان ایران، هم اکنون گاتها را بخش آسمانی و اوستا را بخش آداب و آیینها اعلام کرده است.
در پایان سخن چند آیه از آغاز سوره آل عمران آورده ام که آن را سندی برای ادعای خود در یکی بودن دین خدا و بایستگی (وجوب) ایمان به خدا و تاکید نکردن بر پیروی از پیامبر خاصی، میبینم.
اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ﴿۲﴾
فولادوند: خداست كه هيچ معبود [بحقى] جز او نيست و زنده [پاينده] است
مکارم: معبودي جز خداوند يگانه زنده و پايدار و نگهدارنده، نيست.
خرمشاهی: خداوند است آنكه جز او خدايى نيست و زنده پاينده است
نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ ﴿۳﴾
فولادوند: اين كتاب را در حالى كه مؤيد آنچه [از كتابهاى آسمانى] پيش از خود مىباشد به حق [و به تدريج] بر تو نازل كرد و تورات و انجيل را
مکارم: (همان كسي كه) كتاب را بحق بر تو نازل كرد، كه با نشانههاي كتب پيشين، منطبق است، و تورات و انجيل را.
خرمشاهی: اين كتاب را كه همخوان با كتب آسمانى پيشين است به درستى بر تو نازل كرد و تورات و انجيل را پيشتر فروفرستاد
مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ ﴿۴﴾
فولادوند: پيش از آن براى رهنمود مردم فرو فرستاد و فرقان [=جداكننده حق از باطل] را نازل كرد كسانى كه به آيات خدا كفر ورزيدند بىترديد عذابى سختخواهند داشت و خداوند شكست ناپذير و صاحب انتقام است
مکارم: پيش از آن، براي هدايت مردم فرستاد، و (نيز) كتابي كه حق را از باطل مشخص ميسازد، نازل كرد، كساني كه به آيات خدا كافر شدند، كيفر شديدي دارند، و خداوند (براي كيفر بدكاران و كافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است.
خرمشاهی: كه راهنماى مردم است، و نيز فرقان را نازل كرد، منكران آيات الهى، عذابى شديد [در پيش] دارند و خداوند پيروزمند دادستان است
این مطلب در ص 9 همین تاپیک ذکر شده
که البته آدرس آن نیز ذکر شده و اگر خواستید بطور مفصل بحث را ببینید حتما به آدرس مذکور سری بزنید
در ضمن یک پیشنهاد برادرانه هم برایتان دارم
مجموعه کتب شهید مطهری در یک نرم افزار توسط سازمان کامپیوتری نور جمع آوری شده؛ آن را تهیه کنید چرا که این سی دی یقینا بدرد یک مبلغ زرتشتی می خورد
دوست عزیز شما هر جا که به نفع خودتان است ترجمه تحت اللفظی می کنی و هر جا بنفعتان نیست توجیه می کنید و می گویید شما ترجمه تحت اللفظی کرده اید
مثلا : آیات 4 ابراهیم و 46 عنکبوت را تحت اللفظی معنا می کنید اما آیه 85 آل عمران را توجیه می کنید یا در باره آیات 47 به بعد عنکبوت سکوت می کنید
حال شما بگویید استدلالات ما یک بام و دوهوایی است یا شما؟
ادامه دارد...
مجادله نکردن با اهل کتاب در صورتی است که ایمان به قرآن آورده باشند طبق آیه 47 همین سوره
البته باید توجه شود که این آیه دلیل بر حقانیت اهل کتاب نیست چرا که پیامبر اسلام اهل کتاب را دعوت می کرد به دین اسلام و حتی زمانی که مسیحیان نجران حاضر نشدند که اسلام بیاورند پیامبر اسلام از آنها جزیه خواست و زمانی که سرپیچی کردند پیامبر اسلام با آنها قرار مباهله گذاشت و ماجراهایی که رخ داد (آل عمران 61)
یعنی با این وجود اسلام برای ادیان الهی احترام قایل است اما آنها را دین حق نمی داند چون آن ادیان با آمدن دین بعدی منسوخ شده اند
البته شاید دوباره به ذهن شما بیاید که نسخ معنا ندارد و ما ایرانی ها می توانیم به دین خود باقی باشیم و نیازی نیست که دین قوم عرب را برگزینیم
هر چند پاسخ آن را قبلا داده ام اما دوباره می گویم
اگر چنین باشد که شما معتقدید باید ذکر کنم که این عقیده شما با عدالت خدا سازگار نیست که برخی از اقوام دین داشته باشند و برخی دیگر دین نداشته باشند مثلا فارس ها دین داشته باشند، عرب ها داشته باشند، عبری زبان ها داشته باشند، اما ترکها، چینی ها، ژاپنی ها و امثال آنها نداشته باشند
همچنین این از عدالت خدا به دور است که بین بندگانش فرق نهاده و احکام را برای یکی آسان بگیرد و برای قوم دیگر سخت و ...
ادامه دارد...
دوست عزیز
آیه 80 می گوید پس از اسلام آوردن کافر نشوید
آیه 81 می گوید خدا از تمام پیامبران پیمان گرفت که به وجود پیامبر خاتم اقرار کنند و او را یاری کنند (یعنی پیغمبر شما به وجود پیغمبر خاتم اقرار کرده و ایشان را یاری کند) و آن پیامبر (پیامبر آخر الزمان) هم آیین شما را تصدیق می کند
آیه 82 می گوید سرپیچی کننده از "پیامبر آخر الزمان" از فاسقان است (و در سوره توبه می گوید جای فاسق آتش جهنم است)
سوال: این که به آیین زرتشت باقی بمانیم در حالیکه دستورات آیین زرتشت با دستورات اسلام متفاوت است این سرپیچی نام ندارد؟
آیه 83 می گوید تمام کسانی که روی زمین و آسمانند تسلیم هستند (اسلام دارند)
آیه 84 می گوید ایمان به تمام ادیانی که آمده داریم
آیه 85 می گوید هر کس جز اسلام آیینی انتخاب کند از خاسرین است
حال ما نمی خواهیم تفسیر به رای کنیم
شما بگویید فرق اسلم در آیه 83 با اسلام دینا در آیه 85 چیست؟
آیا این نیست که اسلام در آیه اول به معنای تسلیم است همانطور قرآن گفته "اَسلَمَ" یعنی تسلیم هستند و معنای اسلام در آیه 85 دین اسلام است همانطور که صراحتا گفته اسلام دینا
ادامه دارد...
در رابطه با اوستا و گاتها که بخشی از آن است
پس شما تمام اوستا را قبول دارید ولی معتقید که گاتها فقط کتاب آسمانی شماست و مابقی قسمت ها توسط موبدان گذشته به رشته تحریر در آمده
جواب این ادعایتان در پستهای قبلی داده شد
با سلام و احترام
موبدیار مهران گرامی
اگر زبان یک پیامبر ملاک باشد، اولاً در همان موقع نیز فقط اهالی یک منطقه از شرق ایران باستان مخاطب زرتشت بودند و به زبان اوستایی تکلم میکردند و نه همهی ایران و ایرانیها و ثانیاً بنا بر همین استناد و استدلال، تکلیف فارسی زبانان آن عصر، یا آذریزبانها، کرد زبانها، بلوچ زبانها و ... چه میشود؟ آیا باید برای آنان نیز پیامبری با زبان خودشان بیاید؟ اگر پاسختان مثبت است، پس زرتشت متعلق به همه ایرانیها نبوده است. مگر نمیگوییدکه هر پیامبری مخصوص قومی است که به آن زبان سخن میگویند. لذا نه در گذشته [حتی زمان حیات شخص زرتشت] و نه در طول تاریخ و نه اکنون، زرتشت دین همهی ایرانیها نبوده و نمیتوانسته باشد .
آشنای قریب گرامی
درود
1- شما از آشکار بودن، اطاعت از دستورهای آخرین پیامبر میگویید. خب این آشکار بودن در کجاست؟ هنوز سندی برای آن اریه نکرده اید.
دوم اینکه اطاعت از دستور پیامبر مستلزم تغیر نام دین نیست. برای نمونه اگر شما کردار و گفتار و اندیشه نیک داشته باشید، زرتشتی میشوید؟
سوم سنی ها و طالبان و وهابیان هم ادعای اطاعت از پیامبر اسلام(ص) را دارند. خب چه مشکلی حل شده؟
2- از استاد مطهری کتاب انسان کامل، خدمات متقابل اسلام و ایران، حجاب، داستان راستان، و نزدیک به ده کتاب دیگر را خوانده ام، که نامشان را به یاد نمی آورم. من سخنرانی های ایشان را گوش کرده ام. راستش نیازی نمیبینم که بیشتر از این بخوانم. از یک طرفه به قاضی رفتن ایشان خوشم نمی آید.
3- در سوره ابراهیم آیه چهار میفرماید، نفرستادیم رسولی مگر به زبان قومش
خب من چه تفسیر به رایی کرده ام؟ این که متن روشن خود آیه است.
در سوره عنکبوت آیه 46 خداوند به محمد(ص) میگوید که با اهل کتاب مجادله نکن مگر به نیکوترین وجه، .... آخر آیه هم میگوید که الهنا و الهکم واحدا و نحن له مسلمون
مگر من این را گفتم. خب خود آیه روشن و آشکار است که برای همه اهل کتاب الله یکی است و همه مسلمان دانسته میشوند. این را من میگویم؟
خب چه دلیلی جز انحصار طلبی شماست، که مسلمون را در این آیه صفت تسلیم میگیرید؟
در باره آیه 47 سوره عنکبوت باز هم شما تفسیر به رای میکنید. در این آیه از کتاب خدا یاد شده است. خب این شما هستید که کتاب خدا را منحصر به قرآن کرده اید. کتاب خداوند برای همه پیامبران یکی است. در سرتاسر قرآن آیتهای خداوند است، آیتهایی که برای همه پیامبران یکی است. در هیچ جای قرآن عبارت «کتابهای خدا» نیست. چون خدا یک کتاب بیشتر ندارد، خداوند یک کتاب را به زبانهای گوناگون فرستاده است. از آن جمله خود قرآن تصریح میکند که قرآن را عربی فرستادیم برای کسانی که عربی میدانند و در مکه و حول آن زندگی میکنند و از فرزندان ابراهیم و ... هستند.
وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَؤُلَاء مَن يُؤْمِنُ بِهِ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الْكَافِرُونَ ﴿۴۷﴾
فولادوند: و همچنين ما قرآن را بر تو نازل كرديم پس آنان كه بديشان كتاب دادهايم بدان ايمان مىآورند و از ميان اينان كسانىاند كه به آن مىگروند و جز كافران [كسى] آيات ما را انكار نمىكند
مکارم: اينگونه، كتاب را بر تو نازل كرديم، كساني كه (پيش از اين) كتاب آسماني به آنها دادهايم به اين كتاب ايمان ميآورند، و بعضي از اين گروه (مشركان) نيز به آن مؤ من ميشوند و آيات ما را جز كافران انكار نميكنند.
خرمشاهی: و بدينسان بر تو كتاب آسمانى را نازل كرديم، و اهل كتاب به آن ايمان آورند، و از ايشان [اهل مكه] نيز كسانى هستند كه به آن ايمان آورند، و جز كافران كسى به آيات ما انكار نمىورزد
وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ ﴿۴۸﴾
فولادوند: و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمىخواندى و با دست [راست] خود [كتابى] نمىنوشتى و گر نه باطلانديشان قطعا به شك مىافتادند
مکارم: تو هرگز قبل از اين كتابي نميخواندي و با دست خود چيزي نمينوشتي مبادا كساني كه در صدد ابطال سخنان تو هستند شك و ترديد كنند.
خرمشاهی: و پيش از آن [وحى و نبوت] نه كتابى مىخواندى و نه به دست خود [مكتوبى] مىنوشتى، چه در آن صورت باطلانديشان شك و شبهه به ميان مىآوردند
بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ ﴿۴۹﴾
فولادوند: بلكه [قرآن] آياتى روشن در سينههاى كسانى است كه علم [الهى] يافتهاند و جز ستمگران منكر آيات ما نمىشوند
مکارم: بلكه اين كتاب آسماني مجموعهاي از آيات روشن است كه در سينه صاحبان دل جاي دارد و آيات ما را جز ستمگران انكار نميكنند.
خرمشاهی: آرى آن آياتى روشنگر [و محفوظ] در سينههاى دانش يافتگان است، و جز ستمگران [مشرك] كسى به آيات ما انكار نمىورزد
هادی گرامی خداوند در سوره آل عمران در باره یهودیان و مسیحیان و روی هم رفته مردم عربستان گفتگو میکند. نه در باره همه پیامبران به هر روی باز هم سخن از دین خدا، نه ادیان خدا، کتاب خدا، نه کتابهای خدا، تسلیم در برابر خدا، نه پیروی از محمد (ص) و اسلام عام است، نه پیروی از محمد (ص).
من تفسیر به رای میکنم، یا شما به دلیل انحصارطلبی و مصادره به مطلوب، تفسیر به رای میکنید؟
أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾
فولادوند: آيا جز دين خدا را مىجويند با آنكه هر كه در آسمانها و زمين استخواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است و به سوى او بازگردانيده مىشويد
مکارم: آيا آنها غير از آيين خدا ميطلبند؟! (آيين او همين اسلام است،) و تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند، از روي اختيار يا از روي اجبار، در برابر (فرمان) او تسليم اند، و همه به سوي او باز گردانده ميشوند.
خرمشاهی: آيا دينى جز دين الهى را مىجويند، حال آنكه هر آن كس كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه فرمانبردار او هستند، و به سوى او بازگردانده مىشوند
قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۸۴﴾
فولادوند: بگو به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده و آنچه به موسى و عيسى و انبياى [ديگر] از جانب پروردگارشان داده شده گرويديم و ميان هيچ يك از آنان فرق نمىگذاريم و ما او را فرمانبرداريم
مکارم: بگو: به خدا ايمان آورديم، و (همچنين) به آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده، و آنچه به موسي و عيسي و (ديگر) پيامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است، ما در ميان هيچ يك از آنان فرقي نميگذاريم، و در برابر (فرمان) او تسليم هستيم.
خرمشاهی: بگو به خداوند و آنچه بر ما و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل شده و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده، ايمان آوردهايم، و بين هيچيك از آنان فرق نمىگذاريم و ما فرمانبردار او هستيم
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۸۵﴾
فولادوند: و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است
مکارم: و هر كس جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حق،) آييني براي خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد، و او در آخرت، از زيانكاران است.
خرمشاهی: و هر كس كه دينى غير از اسلام برگزيند، هرگز از او پذيرفته نمىشود و او در آخرت از زيانكاران است
[quote=هادي;107250]
با سلام و احترام
موبدیار مهران گرامی
اگر زبان یک پیامبر ملاک باشد، اولاً در همان موقع نیز فقط اهالی یک منطقه از شرق ایران باستان مخاطب زرتشت بودند و به زبان اوستایی تکلم میکردند و نه همهی ایران و ایرانیها و ثانیاً بنا بر همین استناد و استدلال، تکلیف فارسی زبانان آن عصر، یا آذریزبانها، کرد زبانها، بلوچ زبانها و ... چه میشود؟ آیا باید برای آنان نیز پیامبری با زبان خودشان بیاید؟ اگر پاسختان مثبت است، پس زرتشت متعلق به همه ایرانیها نبوده است. مگر نمیگوییدکه هر پیامبری مخصوص قومی است که به آن زبان سخن میگویند. لذا نه در گذشته [حتی زمان حیات شخص زرتشت] و نه در طول تاریخ و نه اکنون، زرتشت دین همهی ایرانیها نبوده و نمیتوانسته باشد .[/quote]
هادی گرامی
درود
سوره ابراهیم آیه 4 را من نوشتم؟
زبانهایی را که یاد کردید، بجز ترکی (نه آذری) همگی زبانهای اوستایی به شمار می آیند. فارسی امروزین نیز نوه نتیجه زبان اوستایی است. برای همین است که هر کس بخواهد فارسی را بشناسد، از تراز کارشناسی ارشد به بالا، مجبور است، نوشته های دینی زرتشتیان را به عنوان سند زبان فارسی بخواند.
نمونه: روچنگهه= روچن= روشن
روچنگهه= روچن= روچه= روچ= روژ=روج = روز
روچنه=روزنه
ویچیره=ویزیر=وزیر
خوتو ذاتو=خوذا=خودا=خدا
سپنتا آرمئیتی= سپندارمزد= اسپندمد= اسفند
راستی میدانی، هردوت نوشته که ایرانیان یونانی را بد حرف میزنند؟ یعنی فارسی هخامنشی با یونانی دوران هردوت آنچنان همانند بوده که مانند بد حرف زدن یک زبان بوده، نه زبان مجزا؟
مهران گرامی درود
در قران و احادیث
دیگه نمی توانید زبان را بهانه کنید
چون طبق این شهادت زبان های درگیر نوه نتیجه زبان پارسی اند
و اینکه زبان عربی نزدیک ترین زبان به زبان فارسی است غیر از این است؟:Gol:
[quote=آشنای قریب;107242]دوست عزیز
آیه 80 می گوید پس از اسلام آوردن کافر نشوید
آیه 81 می گوید خدا از تمام پیامبران پیمان گرفت که به وجود پیامبر خاتم اقرار کنند و او را یاری کنند (یعنی پیغمبر شما به وجود پیغمبر خاتم اقرار کرده و ایشان را یاری کند) و آن پیامبر (پیامبر آخر الزمان) هم آیین شما را تصدیق می کند
آیه 82 می گوید سرپیچی کننده از "پیامبر آخر الزمان" از فاسقان است (و در سوره توبه می گوید جای فاسق آتش جهنم است)
سوال: این که به آیین زرتشت باقی بمانیم در حالیکه دستورات آیین زرتشت با دستورات اسلام متفاوت است این سرپیچی نام ندارد؟
آیه 83 می گوید تمام کسانی که روی زمین و آسمانند تسلیم هستند (اسلام دارند)
آیه 84 می گوید ایمان به تمام ادیانی که آمده داریم
آیه 85 می گوید هر کس جز اسلام آیینی انتخاب کند از خاسرین است
حال ما نمی خواهیم تفسیر به رای کنیم
شما بگویید فرق اسلم در آیه 83 با اسلام دینا در آیه 85 چیست؟
آیا این نیست که اسلام در آیه اول به معنای تسلیم است همانطور قرآن گفته "اَسلَمَ" یعنی تسلیم هستند و معنای اسلام در آیه 85 دین اسلام است همانطور که صراحتا گفته اسلام دینا
ادامه دارد...
[/quote]
آشنای قریب گرامی
درود
نمیتوانم بفهمم که چرا مسلمون را در آیه 80 سوره آل عمران، نام برای دین محمد(ص) میگیرید و در سوره عنکبوت آیه 46 همین مسلمون را صفت تسلیم میگیرید.
در باره آیه 83 و 85 هم از دیدگاه من هر دو تسلیم بودن است. دین خدا دین تسلیم بودن است. چه به زبان اوستایی، چه به زبان عبرانی، چه به زبان سریانی و یا عربی. البته من در اقوام دیگر پیامبری نمیشناسم. به هر روی خداوند برای هر قومی پیامبری فرستاده به زبان امتش تا ایشان را به سوی خدا راهنمایی کند. پوست پیامبر است و مغز خدا، چرا اینهمه در پی پوست هستید و مغز را رها میکنید؟
یک نکته دیگر را هم نفهمیدم این که در آیه 80 و 81 از نبیین پیمان گرفته میشود که به رسول ایمان بیاورند چیست؟ نبی با رسول چه تفاوت دارد؟
چرا از رسولها پیمان گرفته نشده که از رسولهای پس از خود پشتیبانی کنند؟
همچنین باز هم نفهمیدم که ایمان آوردن و پشتیبانی کردن، کجایش اطاعت است و پیروی است. خب اگر خداوند میخواست چنین باشد، دستور اطاعت و تبعیت و .... میداد، نه ایمان آوردن.
مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللّهِ وَلَكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿۷۹﴾
فولادوند: هيچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبرى بدهد سپس او به مردم بگويد به جاى خدا بندگان من باشيد بلكه [بايد بگويد] به سبب آنكه كتاب [آسمانى] تعليم مىداديد و از آن رو كه درس مىخوانديد علماى دين باشيد
مکارم: براي هيچ بشري سزاوار نيست كه خداوند، كتاب آسماني و حكم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگويد: غير از خدا، مرا پرستش كنيد! بلكه (سزاوار مقام او، اين است كه بگويد:) مردمي الهي باشيد، آن گونه كه كتاب خدا را ميآموختيد و درس ميخوانديد! (و غير از خدا را پرستش نكنيد!)
خرمشاهی: هيچ بشرى را نرسد كه خداوند به او كتاب و حكمت و نبوت داده باشد، سپس به مردمان بگويد به جاى آنكه بندگان خداوند باشيد، بندگان من باشيد، بلكه [بايد بگويد] شما كه كتاب آسمانى را آموزش داده و آموزش يافتهايد، عالمان ربانى باشيد
وَلاَ يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُواْ الْمَلاَئِكَةَ وَالنِّبِيِّيْنَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُم بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿۸۰﴾
فولادوند: و [نيز] شما را فرمان نخواهد داد كه فرشتگان و پيامبران را به خدايى بگيريد آيا پس از آنكه سر به فرمان [خدا] نهادهايد [باز] شما را به كفر وامىدارد
مکارم: و نه اينكه به شما دستور دهد كه فرشتگان و پيامبران را، پروردگار خود انتخاب كنيد. آيا شما را، پس از آنكه مسلمان شديد، به كفر دعوت ميكند؟!
خرمشاهی: و به شما دستور ندهد كه فرشتگان و پيامبران را به خدايى برگيريد، آيا پس از آنكه مسلمان گشتهايد شما را به كفر فرمان مىدهد؟
وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّيْنَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ ﴿۸۱﴾
فولادوند: و [ياد كن] هنگامى را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه هر گاه به شما كتاب و حكمتى دادم سپس شما را فرستادهاى آمد كه آنچه را با شماست تصديق كرد البته به او ايمان بياوريد و حتما ياريش كنيد آنگاه فرمود آيا اقرار كرديد و در اين باره پيمانم را پذيرفتيد گفتند آرى اقرار كرديم فرمود پس گواه باشيد و من با شما از گواهانم
مکارم: و (به خاطر بياوريد) هنگامي را كه خداوند، از پيامبران (و پيروان آنها)، پيمان موكد گرفت، كه هر گاه كتاب و دانش به شما دادم، سپس پيامبري به سوي شما آمد كه آنچه را با شماست تصديق ميكند، به او ايمان بياوريد و او را ياري كنيد! سپس (خداوند) به آنها گفت: آيا به اين موضوع، اقرار داريد؟ و بر آن، پيمان موكد بستيد؟ گفتند: (آري) اقرار داريم! (خداوند به آنها) گفت: پس گواه باشيد! و من نيز با شما از گواهانم.
خرمشاهی: و چنين بود كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه چون به شما كتاب و حكمت بخشيدم، آنگاه پيامبرى به سويتان آمد كه گواهىدهنده بر [حقانيت] كتب آسمانى شما گرديد، بر شماست كه به او ايمان آوريد و ياريش دهيد، آنگاه فرمود آيا گردن نهاديد و بر اين [امر] با من پيمان بستيد؟ گفتند آرى گردن نهاديم، فرمود پس هم شما گواهى دهيد و هم من همراه با شما، شاهدم
فَمَن تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۸۲﴾
فولادوند: پس كسانى كه بعد از اين [پيمان] روى برتابند آنان خود نافرمانانند
مکارم: پس كسي كه بعد از اين (پيمان محكم)، روي گرداند، فاسق است.
خرمشاهی: سپس هر كس كه بعد از آن رويگردان شد، [بدانيد كه] ايشان از نافرمانانند
مهران گرامی درود
ما در حال حاضر در زبانمان کلمه ای به نام شیر داریم
که معانی مختلف می دهد
که نشانه هی بیرونی داریم که مفهوم را می رساند
در عربی هم همین طور است و بنا بر نشانه ها معنی فرق می کند
مثل کلمه علی که به معنای برتر است و نام خدا است
اما نام حضرت علی هم هست اما دو موضوع و دو چیز متفاوت اند
پس نیاز دارد برای شناخت مفاهیم قران عربی را فرا گرفت و یا به عربی دانان اعتماد کرد
همانطور که شما در گات ها دارید پور و معانی مختلف از ان درک می شود:Gol:
محمد گرامی
درود
اگر اندکی کتاب بخوانید، درخواهید یافت که عربی از زبان های سامی و فارسی از زبانهای آریایی است. چه نزدیکی با هم دارند؟
از این که بگذریم، دغدغه شما زبان است؟ یعنی اگر کسی بگوید که خدا بزرگ است، او را کافر و مشرک میدانید و حتما باید بگوید که الله اکبر؟
بدینگونه ریگی که با الله اکبر این همه سر برید، باید نظر شما را تامین کرده باشد.
همچنین شیخهای عربستان و بحرین که با الله اکبر، مسجد شیعیان را ویران کردند. آنها هم عرب نژاد هستند و هم عرب زبان و هم آنچنان به سنت پیامبر پایبندند که خود را سنی مینامند.