جمع بندی ولایت تکوینی از دیدگاه اهل سنت

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ولایت تکوینی از دیدگاه اهل سنت
سلام علیکم سوالم راجع به دیدگاه اهل حدیث اهل سنت در رابطه با ولایت تکوینی و اعتقاد آنان نسبت به آن است. از آنجا که این تفکر منشاء پیدایش وهابیت است سوال سوال مهمی خواهد بود. آیا در تالیفات و سخنان آنان بحث ولایت تکوینی اولیای الهی ذکر شده و در این مساله می توان مطالبی بدست آورد؟   متشکرم.
با نام و یاد دوست           کارشناس بحث: استاد صدرا
 
با سلام و عرض ادب پاسخ این سؤال مبتنی بر ذکر مقدماتی است که دیدگاه اصحاب حدیث[1] را نسبت به حقیقت کرامات اولیای الهی روشن می سازد: 1) تبیین رابطه ی اراده ی انسان با تحقق افعال او در خارج: از مسائل مورد اختلاف میان معتزله و ظاهر گرایان جبری، مسأله ی «قدر» یا «خلق افعال» بوده است. معتزله به انگیزه ی دفاع از عدل و حکمت خداوند، اندیشه قدریگری را برگزیده و افعال اختیاری انسان را از قلمرو اراده و قدرت الهی خارج دانسته و انسان را تنها فاعل افعال خویش می شناختند.  و در برابر آنان ظاهرگرایان نیز به انگیزه ی دفاع از عمومیت اراده و قدرت الهی و نیز اصل توحید در خالقیت، هر گونه خالقیت را از انسان نفی نموده و افعال او را اعم از طاعات و معاصی مخلوق خدا می دانستند که از این عقیده به «خلق افعال» یاد شده است. ظاهر گرایان جبری هر چند خود طایفه ای از اهل حدیث بوده؛ اما دیدگاه اهل حدیث در این مساله از آنان جدا بوده و اهل حدیث دیدگاه آنان را مورد مذمت قرار داده و منکر جبر در افعال انسان بوده اند. دیدگاه اهل حدیث دیدگاهی میان جبر و اختیار بوده[2] و آنان ضمن رد دیدگاه جبرگرایان منکر تفویض مطرح شده از سوی «معتزله» نیز بوده اند؛ لذا آنان ضمن اینکه خدا را خالق مطلق افعال دانسته در مورد انسان قائل به اختیار نیز بوده اند، چنانکه «ابن تیمیه» (که می توان وی را مقرِّر دیدگاه اهل حدیث دانست) بندگان را فاعل حقیقی افعال خویش و خدا را خالق افعال عباد دانسته است.[3] همچنین يكي از باورهای اهل حدیث و سلفیه، اعتقاد به فقدان استعمال مجاز در لغت و قرآن کریم است.[4] بر این اساس تمامی استعمالات قرآن بر سبیل حقیقت و نه مجاز خواهد بود؛ که یکی از ثمرات چنین اعتقادی، صحت استناد افعال خارق عادت به فعل و اراده ی اولیای الهی خواهد بود. با توجه به این دو نکته می توان گفت اهل حدیث در تحقق کرامات اولیای الهی اراده ی آنها را دخیل دانسته و در مورد کارهای خارق عادت معتقدند علاوه بر آنک خدا خالق افعال است در عین حال ولی خدا نیز فاعل چنین افعالی می باشد.[5]     [1] .  «اصحاب حدیث» بر گروهی از اهل سنت که گرایشی نقل گرا بر پایه ی توجه صرف به ظواهر و پرهیز از هر گونه تصرف و تأویل عقلی در متون دینی استوار بوده اطلاق شده است. باورهای این گروه در تقابل با رویکرد عقل گرایی بوده است. رویکرد نقل گرایی در طول تاریخ گرایش غالب اهل سنت بوده است. [2] . هر چند که در تبیین آن اختلاف نظر نیز دیده می شود. [3] . ابن تیمیة، العقيدة الواسطية: اعتقاد الفرقة الناجية المنصورة إلى قيام الساعة أهل السنة والجماعة، أضواء السلف – الرياض، الطبعة: الثانية 1420هـ / 1999م، ص108.: «إثبات القدر لا ينافي إسناد أفعال العباد إليهم حقيقة وأنهم يفعلونها باختيارهم: وَالْعِبَادُ فَاعِلُونَ حَقِيقَةً، وَاللَّهُ خَالِقُ أَفْعَالِهِمْ». [4] . ابن تیمیه، دقائق التفسير الجامع لتفسير ابن تيمية، الناشر: مؤسسة علوم القرآن – دمشق، ج2، ص189.: « وَلم ينْطق بِهَذَا أحد من السّلف وَالْأَئِمَّة وَلم يعرف لفظ الْمجَاز فِي كَلَام أحد من الْأَئِمَّة إِلَّا فِي كَلَام الإِمَام أَحْمد». [5] . ابن عثیمین، شرح العقيدة الواسطية، دار ابن الجوزي للنشر والتوزيع، المملكة العربية السعودية ،ج2، ص303.: « وهذه الكرامات لها أربع دلالات: ...أن فيها تثبيتًا وكرامة لهذا الولي».
2) ولايت اوليای الهی و ظهور کرامات توسط آنان به اذن الهی امری است که قرآن کریم در آیاتی آنرا بیان فرموده است و اعتقاد و تصدیق آن از باورهای اهل سنت و جماعت از جمله اهل حدیث بوده است؛ چنانکه «ابن تیمیة» در این رابطه در کتاب: «عقیده واسطیه» می نویسد: «و از اصول اهل سنت تصدیق کرامات اولیا و امور خارق عادتی است که خدای متعال توسط آنان جاری ساخته است، در انواع علوم و مکاشفات و در انواع قدرت و تاثیرات. همچون آثاری که توسط امتهای پیشین در سوره ی کهف و غیر آن وارد شده و همچون آثاری که از صدر امت اسلام  از صحابه و تابعین و سایر قرون امت اسلامی وارد شده و چنین امری تا قیامت نیز موجود خواهد بود».[1] بر این اساس اصل اعتقاد به ولایت اولیا و کرامات آنان و وجوب تصدیق آن از اعتقادات اهل حدیث بوده است و منکر چنین امری از خارج از دایره ی اهل سنت و جماعت خواهد بود. بر اين اساس کرامات به دو صورت کرامات علمی و کرامات فعلی تقسیم شده و مبحث ولایت تکوینی اولیای الهی در این قسم تعریف می شود.[2] قرآن کریم در آیاتی به هر دو بعد این کرامات پرداخته است آنجا که سخن از خلقت و ایجاد و نسبت آن به ولی خداست و آنجا که سخن از اخبار علمی ولی خداست. در بعد اول آن بخصوص می توان به داستان حضرت عیسی (علیه السلام)  و شخصی که تخت ملکه ی سبا را برای سلیمان (علیه السلام) حاضر نمود اشاره کرد. در داستان حضرت عیسی (علیه السلام) سخن از خلقت و ایجاد گردی و احیای موتی است که چنین امری به عیسی (علیه السلام) استناد داده شده است؛ چنانکه قرآن کریم می فرماید: «وَ رَسُولاً إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ‏ لَكُمْ‏ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ‏ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ ...»؛ ‏[3] «إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى‏ والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ‏ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي‏ فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِي ...».[4] و در مورد وزیر سلیمان (علیه السلام) که علمی از کتاب داشت می فرماید: «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُك»؛‏[5]     «(امّا) كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت گفت: «پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى كه (سليمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: «اين از فضل پروردگار من است». كه در تفسیر این آیه اكثر مفسرين اهل سنت بيان داشته اند که وی «عاصف بن برخیا»  بنده ی «صدّیق» بوده  که در نزد او اسم اعظم پروردگار بوده که هر گاه خدا را به آن می خواند مورد اجابت قرار می گرفت.[6] 3) در این رابطه بزرگانی از اهل حدیث قسمتهایی از کتب اعتقادی خویش را به بیان مسأله ی کرامات اولیای الهی که چنین امری نشأت گرفته از ولایت «ولی» است پرداخته اند؛ چنانکه «لالکایی» (متوفی: 418هـ) در کتاب: «شرح اصول اعتقاد اهل السنة  والجماعة» قسمت پایانی کتاب خویش را اختصاص به بیان کرامات اولیای الهی داده است. بر این اساس با توجه به مبانی اهل حدیث و اینکه از اعتقادات مسلم آنان پذیرش کرامات اولای الهی بوده می توان بیان نمود که آنان هر چند به صراحت ولایت تکوینی را بیان ننموده اند اما پذیرش کرامات اولیا به ضمیمه ی انتساب این افعال به اولیای الهی از دیدگاه آنان به منزله ی پذیرش ولایت تکوینی اولیای الهی در حیطه ی اذن داده شده به آنان است. موفق باشید.   [1] . ابن تیمیه، العقيدة الواسطية: اعتقاد الفرقة الناجية المنصورة إلى قيام الساعة أهل السنة والجماعة، الناشر: أضواء السلف – الرياض، الطبعة: الثانية 1420هـ / 1999م، ص123.: «التَّصْدِيقُ بِكَرَامَاتِ الْأَوْلِيَاءِ. وَمَا يُجْرِي اللَّهُ عَلَى أَيْدِيهِمْ؛ مِنْ خَوَارِقِ الْعَادَاتِ، فِي: أَنْوَاعِ الْعُلُومِ وَالْمُكَاشَفَاتِ وَأَنْوَاعِ الْقُدْرَةِ وَالتَّأْثِيرَاتِ. وَكَالْمَأْثُورِ عَنْ سَالِفِ الْأُمَمِ، فِي «سُورَةِ الْكَهْفِ» وَغَيْرِهَا. وَعَنْ صَدْرِ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنَ الصَّحَابَةِ وَالتَّابِعِينَ وَسَائِرِ قُرُونِ الْأُمَّةِ. وَهِيَ مَوْجُودَةٌ فِيهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ». [2] . همان. [3] . آل عمران/49 و 48.: «و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مى‏ گويد:) من نشانه ‏اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده ‏ام، من از گل، چيزى به شكل پرنده مى‏ سازم، سپس در آن مى‏ دمم و به فرمان خدا، پرنده‏ اى مى‏ گردد. و به اذن خدا، كور مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى‏ بخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏ كنم، و از آنچه مى‏ خوريد، و در خانه‏ هاى خود ذخيره مى‏ كنيد، به شما خبر مى ‏دهم، مسلما در اينها، نشانه ‏اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد!». [4] . المائدة/110.: «بياد آور هنگامى را كه خداوند به عيسى بن مريم گفت متذكر نعمتى كه بر تو و مادرت دادم باش، زمانى كه تو را بوسيله روح القدس تقويت كردم كه در گاهواره و به هنگام بزرگى با مردم سخن مى‏ گفتى، و هنگامى كه كتاب و حكمت و تورات و انجيل بر تو آموختم، و هنگامى كه به فرمان من از گل چيزى بصورت پرنده مى‏ساختى و در آن مى ‏دميدى و به فرمان من پرنده‏ اى مى‏ شد و كور مادرزاد و مبتلا به بيمارى پيسى را به فرمان من شفا مى‏ دادى، و مردگان را (نيز) به فرمان من زنده مى‏ كردى...». [5] . النمل/40. [6] . الواحدی، التَّفْسِيرُ البَسِيْط، عمادة البحث العلمي - جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، الطبعة: الأولى، 1430 هـ، ج17، ص237.: «{قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ} قال محمد بن إسحاق: هو آصف بن بَرْخيا، وكان صدِّيقًا، يعلم الاسم الأعظم الذي إذا دعي به الله أجاب.وهو قول مقاتل والكلبي والأكثرين، ورواية الضحاك عن ابن عباس».و...  
جمع بندی پرسش: آیا در تالیفات و سخنان گرایش اهل حدیث اهل سنت، بحث ولایت تکوینی اولیای الهی ذکر شده و در این مساله می توان مطالبی بدست آورد؟ پاسخ: پاسخ این سؤال مبتنی بر ذکر مقدماتی است که دیدگاه اصحاب حدیث[1] را نسبت به حقیقت کرامات اولیای الهی روشن می سازد: 1) تبیین رابطه ی اراده ی انسان با تحقق افعال او در خارج از مسائل مورد اختلاف میان معتزله و ظاهر گرایان جبری، مسأله ی «قدر» یا «خلق افعال» بوده است. معتزله به انگیزه ی دفاع از عدل و حکمت خداوند، اندیشه قدریگری را برگزیده و افعال اختیاری انسان را از قلمرو اراده و قدرت الهی خارج دانسته و انسان را تنها فاعل افعال خویش می شناختند.  و در برابر آنان ظاهرگرایان نیز به انگیزه ی دفاع از عمومیت اراده و قدرت الهی و نیز اصل توحید در خالقیت، هر گونه خالقیت را از انسان نفی نموده و افعال او را اعم از طاعات و معاصی مخلوق خدا می دانستند که از این عقیده به «خلق افعال» یاد شده است. ظاهر گرایان جبری هر چند خود طایفه ای از اهل حدیث بوده؛ اما دیدگاه اهل حدیث در این مساله از آنان جدا بوده و اهل حدیث دیدگاه آنان را مورد مذمت قرار داده و منکر جبر در افعال انسان بوده اند. دیدگاه اهل حدیث دیدگاهی میان جبر و اختیار بوده[2] و آنان ضمن رد دیدگاه جبرگرایان منکر تفویض مطرح شده از سوی «معتزله» نیز بوده اند؛ لذا آنان ضمن اینکه خدا را خالق مطلق افعال دانسته در مورد انسان قائل به اختیار نیز بوده اند، چنانکه «ابن تیمیه» (که می توان وی را مقرِّر دیدگاه اهل حدیث دانست) بندگان را فاعل حقیقی افعال خویش و خدا را خالق افعال عباد دانسته است.[3] همچنین يكي از باورهای اهل حدیث و سلفیه، اعتقاد به فقدان استعمال مجاز در لغت و قرآن کریم است.[4] بر این اساس تمامی استعمالات قرآن بر سبیل حقیقت و نه مجاز خواهد بود؛ که یکی از ثمرات چنین اعتقادی، صحت استناد افعال خارق عادت به فعل و اراده ی اولیای الهی خواهد بود. با توجه به این دو نکته می توان گفت اهل حدیث در تحقق کرامات اولیای الهی اراده ی آنها را دخیل دانسته و در مورد کارهای خارق عادت معتقدند علاوه بر آنکه خدا خالق افعال است در عین حال ولی خدا نیز فاعل چنین افعالی می باشد.[5] 2) جلوه های ولایت اولیای الهی در قرآن ولايت اوليای الهی و ظهور کرامات توسط آنان به اذن الهی امری است که قرآن کریم در آیاتی آنرا بیان فرموده است و اعتقاد و تصدیق آن از باورهای اهل سنت و جماعت از جمله اهل حدیث بوده است؛ چنانکه «ابن تیمیة» در این رابطه در کتاب: «عقیده واسطیه» می نویسد: «و از اصول اهل سنت تصدیق کرامات اولیا و امور خارق عادتی است که خدای متعال توسط آنان جاری ساخته است، در انواع علوم و مکاشفات و در انواع قدرت و تاثیرات. همچون آثاری که توسط امتهای پیشین در سوره ی کهف و غیر آن وارد شده و همچون آثاری که از صدر امت اسلام از صحابه و تابعین و سایر قرون امت اسلامی وارد شده و چنین امری تا قیامت نیز موجود خواهد بود».[6] بر این اساس اصل اعتقاد به ولایت اولیا و کرامات آنان و وجوب تصدیق آن از اعتقادات اهل حدیث بوده است و منکر چنین امری خارج از دایره ی اهل سنت و جماعت خواهد بود. بر اين اساس کرامات به دو صورت کرامات علمی و کرامات فعلی تقسیم شده و مبحث ولایت تکوینی اولیای الهی در این قسم تعریف می شود.[7] قرآن کریم در آیاتی به هر دو بعد این کرامات پرداخته است آنجا که سخن از خلقت و ایجاد و نسبت آن به ولی خداست و آنجا که سخن از اخبار علمی ولی خداست. در بعد اول آن بخصوص می توان به داستان حضرت عیسی (علیه السلام)  و شخصی که تخت ملکه ی سبا را برای سلیمان (علیه السلام) حاضر نمود اشاره کرد. در داستان حضرت عیسی (علیه السلام) سخن از خلقت و ایجاد گردی و احیای موتی است که چنین امری به عیسی (علیه السلام) استناد داده شده است؛ چنانکه قرآن کریم می فرماید: «وَ رَسُولاً إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ‏ لَكُمْ‏ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ‏ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ ...»؛ ‏[8] «إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى‏ والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ‏ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي‏ فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِي ...».[9] و در مورد وزیر سلیمان (علیه السلام) که علمی از کتاب داشت می فرماید: «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُك»؛‏[10] «(امّا) كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت گفت: «پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى كه (سليمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: «اين از فضل پروردگار من است». كه در تفسیر این آیه اكثر مفسرين اهل سنت بيان داشته اند که وی «عاصف بن برخیا»  بنده ی «صدّیق» بوده  که در نزد او اسم اعظم پروردگار بوده که هر گاه خدا را به آن می خواند مورد اجابت قرار می گرفت.[11] 3) بیان کرامات اولیای الهی در کتب اعتقادی اهل سنت در این رابطه بزرگانی از اهل حدیث قسمتهایی از کتب اعتقادی خویش را به بیان مسأله ی کرامات اولیای الهی اختصاص داده که چنین امری نشأت گرفته از ولایت «ولی» است؛ چنانکه «لالکایی» (متوفی: 418هـ) در کتاب: «شرح اصول اعتقاد اهل السنة  والجماعة» قسمت پایانی کتاب خویش را اختصاص به بیان کرامات اولیای الهی داده است. بر این اساس با توجه به مبانی اهل حدیث و اینکه از اعتقادات مسلم آنان پذیرش کرامات اولیای الهی بوده می توان بیان نمود که آنان هر چند به صراحت ولایت تکوینی را بیان ننموده اند اما پذیرش کرامات اولیا به ضمیمه ی انتساب این افعال به اولیای الهی از دیدگاه آنان به منزله ی پذیرش اجمالی ولایت تکوینی اولیای الهی در حیطه ی اذن داده شده به آنان است.   پی نوشت ها: 1.  «اصحاب حدیث» بر گروهی از اهل سنت که گرایشی نقل گرا بر پایه ی توجه صرف به ظواهر و پرهیز از هر گونه تصرف و تأویل عقلی در متون دینی استوار بوده اطلاق شده است. باورهای این گروه در تقابل با رویکرد عقل گرایی بوده است. رویکرد نقل گرایی در طول تاریخ گرایش غالب اهل سنت بوده است. 2. هر چند که در تبیین آن اختلاف نظر نیز دیده می شود. 3. ابن تیمیة، العقيدة الواسطية: اعتقاد الفرقة الناجية المنصورة إلى قيام الساعة أهل السنة والجماعة، أضواء السلف – الرياض، الطبعة: الثانية 1420هـ / 1999م، ص108.: «إثبات القدر لا ينافي إسناد أفعال العباد إليهم حقيقة وأنهم يفعلونها باختيارهم: وَالْعِبَادُ فَاعِلُونَ حَقِيقَةً، وَاللَّهُ خَالِقُ أَفْعَالِهِمْ». 4. ابن تیمیه، دقائق التفسير الجامع لتفسير ابن تيمية، الناشر: مؤسسة علوم القرآن – دمشق، ج2، ص189.: « وَلم ينْطق بِهَذَا أحد من السّلف وَالْأَئِمَّة وَلم يعرف لفظ الْمجَاز فِي كَلَام أحد من الْأَئِمَّة إِلَّا فِي كَلَام الإِمَام أَحْمد». 5. ابن عثیمین، شرح العقيدة الواسطية، دار ابن الجوزي للنشر والتوزيع، المملكة العربية السعودية ،ج2، ص303.: « وهذه الكرامات لها أربع دلالات: ...أن فيها تثبيتًا وكرامة لهذا الولي». 6. ابن تیمیه، العقيدة الواسطية: اعتقاد الفرقة الناجية المنصورة إلى قيام الساعة أهل السنة والجماعة، الناشر: أضواء السلف – الرياض، الطبعة: الثانية 1420هـ / 1999م، ص123.: «التَّصْدِيقُ بِكَرَامَاتِ الْأَوْلِيَاءِ. وَمَا يُجْرِي اللَّهُ عَلَى أَيْدِيهِمْ؛ مِنْ خَوَارِقِ الْعَادَاتِ، فِي: أَنْوَاعِ الْعُلُومِ وَالْمُكَاشَفَاتِ وَأَنْوَاعِ الْقُدْرَةِ وَالتَّأْثِيرَاتِ. وَكَالْمَأْثُورِ عَنْ سَالِفِ الْأُمَمِ، فِي «سُورَةِ الْكَهْفِ» وَغَيْرِهَا. وَعَنْ صَدْرِ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنَ الصَّحَابَةِ وَالتَّابِعِينَ وَسَائِرِ قُرُونِ الْأُمَّةِ. وَهِيَ مَوْجُودَةٌ فِيهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ». 7. همان. 8. آل عمران/49 و 48.: «و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مى‏ گويد:) من نشانه ‏اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده ‏ام، من از گل، چيزى به شكل پرنده مى‏ سازم، سپس در آن مى‏ دمم و به فرمان خدا، پرنده‏ اى مى‏ گردد. و به اذن خدا، كور مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى‏ بخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏ كنم، و از آنچه مى‏ خوريد، و در خانه‏ هاى خود ذخيره مى‏ كنيد، به شما خبر مى ‏دهم، مسلما در اينها، نشانه ‏اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد!». 9. المائدة/110.: «بياد آور هنگامى را كه خداوند به عيسى بن مريم گفت متذكر نعمتى كه بر تو و مادرت دادم باش، زمانى كه تو را بوسيله روح القدس تقويت كردم كه در گاهواره و به هنگام بزرگى با مردم سخن مى‏ گفتى، و هنگامى كه كتاب و حكمت و تورات و انجيل بر تو آموختم، و هنگامى كه به فرمان من از گل چيزى بصورت پرنده مى‏ساختى و در آن مى ‏دميدى و به فرمان من پرنده‏ اى مى‏ شد و كور مادرزاد و مبتلا به بيمارى پيسى را به فرمان من شفا مى‏ دادى، و مردگان را (نيز) به فرمان من زنده مى‏ كردى...». 10. النمل/40. 11. الواحدی، التَّفْسِيرُ البَسِيْط، عمادة البحث العلمي - جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، الطبعة: الأولى، 1430 هـ، ج17، ص237.: «{قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ} قال محمد بن إسحاق: هو آصف بن بَرْخيا، وكان صدِّيقًا، يعلم الاسم الأعظم الذي إذا دعي به الله أجاب.وهو قول مقاتل والكلبي والأكثرين، ورواية الضحاك عن ابن عباس».
موضوع قفل شده است