جمع بندی حق ازدواج مجدد مردان
تبهای اولیه
حق ازدواج مجدد مردان
سلام خسته نباشید
دوتا از تاپیک های سایتتون رو خودندم...
یه سوال برام پیش اومد که خیلی وقته درگیرشم...
چطور اگر یه مرد از طرف همسرش تامین عاطفی و زناشویی نشه و بره سمت خانوم دیگه ای اشکالی نداره ولی اگه عین همین شرایط برای خانوم باشه همه توقع تحمل دارن؟؟؟
با سلام خدمت شما دوست گرامی
با بررسی وضع محیط های مختلف قبل از اسلام به این نتیجه میرسیم که تعدد زوجات، بدون این که ضابطه و محدوده ای داشته باشد امر عادی بوده و از ابتکارات اسلام نیست، بلکه اسلام آن را در چارچوب ضرورتهای زندگی انسان محدود ساخته و برای آن قیود و شرایط سنگینی قرار داده است.
قوانین اسلام براساس نیازهای واقعی بشر است، وقتی مصلحت تمام جامعه درنظر گرفته شود و احساسات را به کنار بگذاریم، فلسفه تعدد زوجات روشن میشود. هیچ کس نمیتواند انکار کند که مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را آنها تشکیل میدهند.
نیز نمیتوان انکار کرد که بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانیتر است؛ زیرا اکثر زنان در سن معینی، آمادگی جنسی خود را از دست میدهند، در حالی که در مردان چنین نیست.
همچنین زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً ممنوعیت آمیزش دارند، در حالی که در مردان این ممنوعیت وجود ندارد.
از همه گذشته زنانی هستند که به علل گوناگونی همسران خود را از دست میدهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آنها باید برای همیشه بدون همسر باقی بمانند.
با درنظر گرفتن این واقعیتها در این گونه موارد (که تعادل میان مرد و زن به هم میخورد) ناچاریم یکی از راه های زیر را انتخاب کنیم:
أ. مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بیوه تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند و تمام نیازهای فطری و خواستههای درونی و احساسی خود را سرکوب کنند.
ب. مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر ماندهاند، به شکل معشوقه برقرار سازند.
ج. کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آنها ایجاد نمیشود، نیز قدرت بر اجرای کامل عدالت میان همسران و فرزندان دارند، به آنها اجازه داده شود که بیش از یک همسر انتخاب کنند.
حال اگر بخواهیم راه اوّل را انتخاب کنیم، باید گذشته از مشکلات اجتماعی که به وجود میآید، با فطرت و غرایز و نیازهای روحی و جسمی بشر به مبارزه برخیزیم. همچنین عواطف و احساسات این گونه زنان را نادیده بگیریم، اما این مبارزهای است که پیروزی در آن نیست. به فرض که این طرح عملی شود، جنبههای غیر انسانی آن بر هیچ کس پوشیده نیست.
تعدد همسر را در موارد ضرورت نباید تنها از نگاه همسر اوّل مورد بررسی قرار داد، بلکه از دریچه چشم همسر دوم و مصالح و مقتضیات اجتماعی نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد. آنها که مشکلات همسر اوّل را در صورت تعدد زوجات عنوان میکنند، کسانی هستند که یک مسئله سه زاویهای را تنها از یک زاویه نگاه میکنند؛ زیرا تعدد همسر هم از زاویه دید مرد و هم از زاویه دید همسر اوّل، نیز از زاویه دید همسر دوم باید مطالعه شود، آن گاه با توجه به مصلحت مجموع در این باره قضاوت کنیم.
اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید فحشا را به رسمیت بشناسیم. تازه زنانی که به عنوان معشوقه مورد بهره برداری جنسی قرار میگیرند، نه تأمین دارند و نه آیندهای؛ چنان که شخصیت آنها پایمال شده است. اینها اموری نیست که انسان آگاه آن را تجویز کند.
بنابراین، تنها راه سوم میماند که هم به خواستههای فطری و نیازهای غریزی زنان پاسخ مثبت داده شود و هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانی زندگی این دسته از زنان جلوگیری شود و جامعه از گرداب گناه بیرون آید.(1)
راز کاستی عاطفه و احساسات در جوامع غربی و پناه بردن آنان به حیوانات با ابراز محبت به آنان همین است، نه حس قوی عاطفه بشری آنها. آنان که بشریت را چنان از دم تیغ گذرانده و با وحشیانه ترین راهها انسان های مظلوم را میکشند تا ثروت و سرمایههای آنان را به یغما ببرند، چه بویی از عاطفه بردهاند!
اما این که چرا چند شوهری برای زنان مجاز نیست؟ در پاسخ می گوییم:
1. این خلاف طبیعت و روحیات زن است؛ زیرا از نظر روان شناسی تفاوتی اساسی بین ساختار روانی و گرایشها و عواطف زن و مرد وجود دارد. روانشناسان معتقداند که زنان به طور طبیعی "تک شوهرگرا" هستند و فطرتا از تنوع همسر گریزانند و خواستار پناه یافتن زیر چتر حمایت عاطفی و عملی یک مرداند و تنوع گرایی در زنان نوعی بیماری است. ولی مردان ذاتا تنوع گرا و "چند زنگرا" هستند و چنان که میدانید احکام اسلام همه متناسب با نیازهای واقعی و ویژگیها و خصلتهای ذاتی انسانها وضع گردیده است.(2)
2. بدین وسیله بهداشت و سلامت نسل به خطر میافتد.
3. شناخت انساب و تمیز آنها از بین خواهد رفت و یکی از پیامدهای آن ازبین رفتن عواطف خانوادگی و عدم تمایل به تکثیر نسل و زاد و ولد، خواهد بود؛ چون به حسب طبع هر کس فرزند خودش را دوست داشته و برای او سرمایه گذاری میکند، اما در قبال کسی که انتسابش به وی مشکوک است، بلکه اصلا معلوم نیست از کیست؟ بی گانه بوده و تعهدی نسبت به او ندارد و از درون نیز چنین انگیزش و تمایلی وجود ندارد.(3)
اینها برخی از مصالح وحکمت هایی است که اسلام بر اساس آن تعدد زوجات (چند همسری) رابرای مردان مجاز شمرده، ولی چند شوهری زنان را جایز ندانسته است.
1- ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج3، ص 256 - 260؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 357 – 361؛ تفسیر المیزان، ج4، ص 319.
2-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 302.
3- برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام؛ جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال؛ طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 4.
در یک سایت مشاوره میخواندم که در تحقیقی پرسیده بودند از مردان که طی مثلا دو سال اینده چند معشوقه خواهی داشت؟ گفتند ۸ تا
اما زنها گفتند یکی...
از لحاظ عاطفی هم زن و هم مرد از تعدد رنج می کشند...
زیرا مرد دوست دارد تمام محبت و توجه زن از او باشد..
زن هم دوست دارد تمام توجه و محبت مرد برای او باشد....
اما این در واقع حسادت است با این توضیح :
اگر توجه زن به مردی دیگر، از روی بی توجهی به شوهر اولش نباشد، این نباید موجب حسادت مرد باشد.
اما همین کار باید موجب غیرت مرد باشد.
پس توجه کنید!
حسادت مرد اشکال دارد
اما غیرت مرد لازم است.
مثلا گاهی اوقات توجه زن و محبت کردن او به محارمش، موجب حسادت مرد می شود.
اگر مثلا توجه زن به برادر و پدرش، از روی بی توجهی به شوهر باشد، بد است..
اما اگر توجه و محبت زن به برادر و شوهر، از روی بی توجهی به همسر نباشد و محبت زن باقی و مستدام باشد ، نباید موجب حسادت شود....
البته غبطه خوردن ایرادی ندارد.
یعنی مرد بگوید ای کاش بتوانم کاری کنم که همان میزان محبتی که زنم به برادرش دارد نسبت به من داشته باشد..
این غبطه است.
پس مرد نسبت به روابط زن با مردان دیگر سه حالت دارد :
غیرت
حسادت
غبطه
از سه حالت فوق ، غیرت برای زن بی معناست.
پس برای مردان ، سه حالت دارم
غیرت، حسادت، غبطه
که حسادت بد است.
اما برای زنها دو حالت داریم
غبطه و حسادت
اگر هم غیرت برای زنها متصور شویم، بد و مذموم است.
در غیرت مردانه ، قرار است مرد متولی اداره خانواده و فرزندانش باشد.
لذا زن نباید وارد رابطه با مردان دیگر شود.
از لحاظ عاطفی نیز، زن وقتی با مرد دیگری وارد رابطه میشود از مرد دیگر دل می برد.
لذا حفظ نظام خانواده به جهت احساسی و اقتصادی و حفظ نسل، متوقف بر غیرت ورزی مرد است.
پس وقتی میخواهیم مردها غیرت نداشته باشند، یعنی نظام خانواده را از لحاظ عاطفی و نسلی و اقتصادی از بین برده ایم..
با عرض سلام اگر مردی باشد که از نظر جسمی نیاز به چند همسری داشته باشد ولی از نظر مالی توانایی نداشته باشد تکلیقش چیست؟
با عرض سلام اگر مردی باشد که از نظر جسمی نیاز به چند همسری داشته باشد ولی از نظر مالی توانایی نداشته باشد تکلیقش چیست؟با سلام قرآن دستور به عفت پیشگی دارد : وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ و آنان که وسیله نکاح نیابند باید عفت نفس پیشه کنند تا خدا آنها را به لطف و فضل خود بینیاز گرداند. کسی نمی تواند ازدواج کند و یا شرایط ازدواج مورد نیازش فراهم نیست باید با کنترل شهوت خود عفت پیشه کند تا خدا مقدمات آن امر را برایش فراهم سازد.
جمع بندی
پرسش:
چطور اگر یک مرد از طرف همسرش تامین عاطفی و زناشویی نشود اسلام اجازه می دهد که زن دیگری اختیار کند ولی اگر زن تامین عاطفی نشود حق انتخاب همسر دیگری را ندارد؟ و دستور می دهند که باید تحمل کند ؟!
پاسخ
ابتدا باید به حکمت جواز چند همسری برای مرد و ممنوعیت آن برای زن بپردازیم:
با بررسی وضع محیط های مختلف قبل از اسلام به این نتیجه میرسیم که تعدد زوجات، بدون این که ضابطه و محدوده ای داشته باشد امر عادی بوده و از ابتکارات اسلام نیست، بلکه اسلام آن را در چارچوب ضرورتهای زندگی انسان محدود ساخته و برای آن قیود و شرایط سنگینی قرار داده است.
قوانین اسلام براساس نیازهای واقعی بشر است، وقتی مصلحت تمام جامعه درنظر گرفته شود و احساسات را به کنار بگذاریم، فلسفه تعدد زوجات روشن می شود. هیچ کس نمی تواند انکار کند که مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را آنها تشکیل می دهند.
نیز نمی توان انکار کرد که بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانیتر است؛ زیرا اکثر زنان در سن معینی، آمادگی جنسی خود را از دست می دهند، در حالی که در مردان چنین نیست.
همچنین زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً ممنوعیت آمیزش دارند، در حالی که در مردان این ممنوعیت وجود ندارد.
از همه گذشته زنانی هستند که به علل گوناگونی همسران خود را از دست میدهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آنها باید برای همیشه بدون همسر باقی بمانند.
با درنظر گرفتن این واقعیتها در این گونه موارد (که تعادل میان مرد و زن به هم می خورد) ناچاریم یکی از راه های زیر را انتخاب کنیم:
أ. مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بیوه تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند و تمام نیازهای فطری و خواسته های درونی و احساسی خود را سرکوب کنند.
ب. مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر مانده اند، به شکل معشوقه برقرار سازند.
ج. کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آنها ایجاد نمیشود، نیز قدرت بر اجرای کامل عدالت میان همسران و فرزندان دارند، به آنها اجازه داده شود که بیش از یک همسر انتخاب کنند.
حال اگر بخواهیم راه اوّل را انتخاب کنیم، باید گذشته از مشکلات اجتماعی که به وجود میآید، با فطرت و غرایز و نیازهای روحی و جسمی بشر به مبارزه برخیزیم. همچنین عواطف و احساسات این گونه زنان را نادیده بگیریم، اما این مبارزه ای است که پیروزی در آن نیست. به فرض که این طرح عملی شود، جنبه های غیر انسانی آن بر هیچ کس پوشیده نیست.
تعدد همسر را در موارد ضرورت نباید تنها از نگاه همسر اوّل مورد بررسی قرار داد، بلکه از دریچه چشم همسر دوم و مصالح و مقتضیات اجتماعی نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد. آنها که مشکلات همسر اوّل را در صورت تعدد زوجات عنوان میکنند، کسانی هستند که یک مسئله سه زاویهای را تنها از یک زاویه نگاه میکنند؛ زیرا تعدد همسر هم از زاویه دید مرد و هم از زاویه دید همسر اوّل، نیز از زاویه دید همسر دوم باید مطالعه شود، آن گاه با توجه به مصلحت مجموع در این باره قضاوت کنیم.
اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید فحشا را به رسمیت بشناسیم. تازه زنانی که به عنوان معشوقه مورد بهره برداری جنسی قرار میگیرند، نه تأمین دارند و نه آینده ای؛ چنان که شخصیت آنها پایمال شده است. اینها اموری نیست که انسان آگاه آن را تجویز کند.
بنابراین، تنها راه سوم می ماند که هم به خواسته های فطری و نیازهای غریزی زنان پاسخ مثبت داده شود و هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانی زندگی این دسته از زنان جلوگیری شود و جامعه از گرداب گناه بیرون آید.(1)
راز کاستی عاطفه و احساسات در جوامع غربی و پناه بردن آنان به حیوانات با ابراز محبت به آنان همین است، نه حس قوی عاطفه بشری آنها. آنان که بشریت را چنان از دم تیغ گذرانده و با وحشیانه ترین راهها انسان های مظلوم را میکشند تا ثروت و سرمایه های آنان را به یغما ببرند، چه بویی از عاطفه بردهاند!
اما این که چرا چند شوهری برای زنان مجاز نیست؟ در پاسخ می گوییم:
1. این خلاف طبیعت و روحیات زن است؛ زیرا از نظر روان شناسی تفاوتی اساسی بین ساختار روانی و گرایشها و عواطف زن و مرد وجود دارد. روانشناسان معتقداند که زنان به طور طبیعی "تک شوهرگرا" هستند و فطرتا از تنوع همسر گریزانند و خواستار پناه یافتن زیر چتر حمایت عاطفی و عملی یک مرداند و تنوع گرایی در زنان نوعی بیماری است. ولی مردان ذاتا تنوع گرا و "چند زنگرا" هستند و چنان که میدانید احکام اسلام همه متناسب با نیازهای واقعی و ویژگیها و خصلتهای ذاتی انسانها وضع گردیده است.(2)
2. بدین وسیله بهداشت و سلامت نسل به خطر میافتد.
3. شناخت انساب و تمیز آنها از بین خواهد رفت و یکی از پیامدهای آن ازبین رفتن عواطف خانوادگی و عدم تمایل به تکثیر نسل و زاد و ولد، خواهد بود؛ چون به حسب طبع هر کس فرزند خودش را دوست داشته و برای او سرمایه گذاری میکند، اما در قبال کسی که انتسابش به وی مشکوک است، بلکه اصلا معلوم نیست از کیست؟ بی گانه بوده و تعهدی نسبت به او ندارد و از درون نیز چنین انگیزش و تمایلی وجود ندارد.(3)
اینها برخی از مصالح وحکمت هایی است که اسلام بر اساس آن تعدد زوجات (چند همسری) رابرای مردان مجاز شمرده، ولی چند شوهری زنان را جایز ندانسته است.
اما در مورد این که مرد یا زن در امور جنسی و تمکین خواسته های جنسی طرف مقابل در زندگی زناشویی کم کاری کند اصطلاحا به آن نشوز می گویند و شرع مقدس برای هر دو طرف حق اعتراض و دادخواهی قائل شده است. و به صرف این که زن تمکین نکند حق طلاق برای او صادر نمی شود و از طرفی اگر مرد هم نشوز داشت زن می تواند از او اقامه دعوا نماید و حاکم شرع می بایست به این دعوا رسیدگی کند.
قرآن كريم هم نشوز را به هر دو معنا به كار برده است؛ آنجا كه ميفرمايد : « وَاللَّـاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ »، منظور خروج از اطاعت زوج توسط زوجه است و آنجا كه ميفرمايد : « وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضً»ا (4)، منظور نشوز مرد از انجام تكاليف واجب در قبال زوجه خود است. البته گاهي هر دو از انجام حقوق و تكاليف يكديگر در قبال هم خودداري ميورزند كه قرآن كريم از اين وضعيت تعبير به«شقاق» کرده است و اين معنا در آيه ۲۵ سوره نساء آمده كه ميفرمايد : «وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا » ... مرحوم صاحب جواهر نيز نشوز به معناي فقهي را در هر دو صورت يعني نشوز از طرف زن و همچنين نشوز از طرف مرد اطلاق کرده است. (5)
حقيقت آن است كه اگر زن و مرد، هر كدام در قبال ديگري وظايفي دارد و هر كدام بر ديگري حقي دارد، تمكين و نشوز عنواني عام خواهد بود كه بايد از قلمرو آن نسبت به زن و شوهر به طور مشترك بحث كرد، گرچه حقوق يكي از آنان بيشتر يا وظايفش سنگينتر باشد.همان گونه كه زن در قبال شوهر وظايفي دارد، مرد نيز چنان است. همان طور كه زن ممكن است تخلف ورزد مرد نيز ممكن است، قصور و تقصير داشته باشد.
پی نوشت:
1- ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1380، ج3، ص 256 - 260؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، صدرا، تهران، 76، ج 19، ص 357 – 361؛ تفسیر المیزان،اسلامیه، تهران، ج4، ص 319.
2-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار،صدرا، تهران، 76، ج 19، ص 302.
3- برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا، تهران ، 1381، ؛ جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، اسراء 1377؛ طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 4.
4- نساء: 128.
5- نجفی، جواهر ، احیاء تراث 1367: ج 31، 202 .