جمع بندی حافظ شیرازی ؛ صوفی یا عارف؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حافظ شیرازی ؛ صوفی یا عارف؟
سلام یه مدت پیش داشتم با یکی در مورد عارف یا صوفی بودن حافظ شیرازی بحث میکردم که ایشون گفتن حافظ یک صوفیه و میگفت حافظ و صوفیه. من که جستجو کردم، به این نتیجه رسیدم که امام خمینی و امام خامنه ای و چندین عالم و بزرگ دینی، حافظ رو یک عارف خطاب کرده بودن. و حتی دیگر علما و بزرگان.  توی سایت رهبری هم برید اینو میتونید ببینید. الان سوالی که برام پیش اومده اینه که با توجه به اینکه علما با کسی تعارف ندارن و اگر چیزی مورد داشته باشه میگن، علما گفتن که حافظ یک عارفه، ولی اون فرد گفتن که حافظ یک صوفی است. میشه کمک کنید و بگید که کدوم یک از علما و یا بزرگان گفتند که حافظ یک صوفیه ؟! و آیا یک صوفی هست ؟! سوال دوم اینکه، آیا به نظر شما چون ارجاع نظر دادم به حرف علما، این کار اشتباهه ؟! یعنی گفتم که نظر علما در مورد حافظ این هست که ایشون عارف هست. این اشتباهه ؟! چوت اون فرد گفت این بحث فقهی نیست و بحث اعتقادی و تحقیقی هست و اجازه ی تقلید ندارید، در صورتی که من تقلید نکردم و وقتی که به حرف اون علما استناد کردم بر این اساس بود که آنها در شناخت افراد نسبت به ما افراد عادی، وارد تر هستند. با تشکر
برچسب: 
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: جناب استاد 
سلام علیکم و رحمة الله نخست این که با توجه به جو جامعه آن روز که اکثرمردم سنی مذهب بودند آنها عقیده واقعی خود را پنهان می کردند. و یا این که تعصب مذهبی نداشته اند. علاوه بر این قرائنی بر شیعه بودن آنها وجود دارد که این قرائن حداقل شیعه به معنای اعم یعنی دوستداری خاندان رسالت را برای آنها ثابت می کند. به طور کلی می توان گفت: آنچه از اشعار خواجه حافظ بر می‌آید قدر مسلم آن است که در مشرب تصوف با صوفیان خشک سنی سازش نداشته بطوری که دیده می‌شود مکرر از شطح، دلق و ریا و با آن قبیل صوفیان با لهجه تمسخر و گاهی تعرض سخن می گوید و صاحبدلان را از دام تصوف و صوفیان برحذر می دارد. و علاقه مندی بیشتری درباره عرفان شیعه و نماز شب و سیر سلوک معنوی و گریه های سحری دارد که در فرهنگ اهل بیت و مذهب شیعه پر رنگ و با مذا ق شیعه سازگار تر است. مانند: صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد/ آغاز فکر با فلک حقه بـاز کرد کسانی که حافظ را سنی دانسته اند چند دلیل ذکر کرده اند که عبارتند از: 1. امیر مبارزالدین محمد مظفر و شاه شجاع سنی بوده اند و سکه های سلاطین مزبور یافت شده است و حافظ آنها را مدح کرده و به آنها ارادت داشته است. 2. آن که شاعر در یکی از اشعار خود فرموده: من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق/ چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هســت. در مذهب شیعه پنج تکبیر در نماز میت باید گفت. پس شعر دلالت بر تسنن ‌حافظ دارد. 3. در شعری بهاءالدین امام اهل تسنن را مقرب درگاه الهی دانسته است. 4. به مذهب اشعری که از فرقه های تسنن است سخن فرموده و قرآن را کلام قدیم دانسته است. کسانی که حافظ را شیعه دانسته اند گفته اند که حافظ روابط خوبی با امراء و سلاطین مانند شیخ ابواسحاق و منصور و زین العابدین که شیعی بودند داشته در مقابل نسبت با امیر مبارزالدین محمد و شاه شجاع که سنی بودند روابطی در این حد نداشته است. مدح حافظ درباره حاکمان شیعه قوی تر و بیشتر از حاکمان سنی است. می توان گفت عدم اظهار تشیع از سوی حافظ و رابطه با امرای سنّی از تقیه بوده که از اصول شیعه به شمار می رود. نتیجه ای که در پایان می توانیم بگیریم این است که اولاً‌ مذهب غالب مردم ایران در زمان حافظ و سعدی سنی بوده است اما سنی‌گری آنها آمیخته با تعصب نبوده و محبت اهل بیت را هم داشته اند مثلاً‌ سعدی در یکی از اشعارش می گوید: سعـدی اگر عاشقی کنی و جوانی/ عشق محمّد بس است و آل محمّد. از این روی می توان گفت، سعدی دوستدار حقیقی خاندان پیامبر(ص) بوده است. شاید بتوان حافظ را شیعه دانست چون گرایش حافظ و تصریحات او بیش از دیگران او را به شیعه نزدیک می کند. علاوه بر این حافظ از مدح خلفا که سنت رایج تمام شعرا و مؤلفان بود در ابتدای کتابش پرهیز کرده اما درباره پیامبر(ص) و امیرمومنان اشعار جامع و عارفانه ای سروده. این احتمال وجود دارد که آنها به جهت جو جامعه، تشیع خود را مخفی می کردند و در باطن به حقیقت رسیده باشند، چنان که نظر برخی از علما این گونه است. قاضی نورالله شوشتری و برخی دیگر از علما حافظ و سعدی را شیعه دانسته و دلایلی برای گفته خود آورده اند. قاضی شهید درباره حافظ چنین آورده است: «حافظ، عارف شیراز، سردفتر اهل راز و در حقایق و معارف ممتاز بوده. دیوان او لسان الغیب و ایمان او مُبرا از عیب و ریب است». این کلمات نشانگر مقامات والای عرفانی حافظ و نیز تشیع او میباشد. قدم دریغ مدار از جنازه حافظ/ که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت/ حافــظ اگر قــدم زنی در ره خاندان بصدق/ بدرقه رهت شود همت شحنه نجف. که منظور از خاندان می تواند اهل بیت پیامبر باشد و نیز شحنه نجف کسی غیر از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیست.
سوال دوم اینکه، آیا به نظر شما چون ارجاع نظر دادم به حرف علما، این کار اشتباهه ؟! یعنی گفتم که نظر علما در مورد حافظ این هست که ایشون عارف هست. این اشتباهه ؟!   چوت اون فرد گفت این بحث فقهی نیست و بحث اعتقادی و تحقیقی هست و اجازه ی تقلید ندارید، در صورتی که من تقلید نکردم و وقتی که به حرف اون علما استناد کردم بر این اساس بود که آنها در شناخت افراد نسبت به ما افراد عادی، وارد تر هستند.   نخیر شما کار اشتباهی نکردید زیرا نظر دادن در مورد مذهب چنین اشخاصی کار ساده ای نیست که هر کسی بتواند خودش با قطع و یقین اعلام نظر بکند و اینکه مذهب چنین افرادی چیست هم یک مساله ی اعتقادی و از اصول عقاید نیست که تقلید بردار نباشد. مضافا اینکه تکیه به رای علما در چنین مواردی تقلید به شمار نمی رود زیرا همانطور که گفته شد این موارد اصول دین نیستند و هم چنین رسیدن به جواب قطعی دانش و تتبع بسیاری می طلبد که از عهده بسیاری خارج است.   کلام آخر: به نظر می رسد تکیه به رای بزرگانی مانند امام خمینی رحمة الله علیه و مقام معظم رهبری و دیگر عرفای معاصر بر شیعه و عارف بودن جناب حافظ ، رای و نظری محکم است و نمی شود به سادگی از کنار آن گذشت. حتی در افرادی که چنین روشی را نمی پسندند رای این بزرگان می بایست ایشان را محتاط کند که به راحتی نظر به سنی بودن و یا صوفی و درویش بودن جناب حافظ ندهند. موفق باشید.
سلام بسیار ممنون، واقعا به چنین توضیحاتی نیاز داشتم. موفق و موید باشید
جمع بندی پرسش:  آیا حافظ یک صوفی  و یا سنی است؟ و اگر به نظر برخی علما در مورد عارف بودن حافظ استناد کنیم چگونه است؟ پاسخ: الف: نخست این که با توجه به جو جامعه آن روز که اکثرمردم سنی مذهب بودند آنها عقیده واقعی خود را پنهان می کردند. و یا این که تعصب مذهبی نداشته اند. علاوه بر این قرائنی بر شیعه بودن آنها وجود دارد که این قرائن حداقل شیعه به معنای اعم یعنی دوستداری خاندان رسالت را برای آنها ثابت می کند. به طور کلی می توان گفت: آنچه از اشعار خواجه حافظ بر می‌آید قدر مسلم آن است که در مشرب تصوف با صوفیان خشک سنی سازش نداشته، بطوری که دیده می‌شود مکرر از شطح، دلق و ریا و با آن قبیل صوفیان با لهجه تمسخر و گاهی تعرض سخن می گوید، و صاحبدلان را از دام تصوف و صوفیان برحذر می دارد، و علاقه مندی بیشتری درباره عرفان شیعه و نماز شب و سیر سلوک معنوی و گریه های سحری دارد که در فرهنگ اهل بیت و مذهب شیعه پر رنگ و با مذا ق شیعه سازگار تر است. کسانی که حافظ را سنی دانسته اند چند دلیل ذکر کرده اند که عبارتند از: 1. امیر مبارزالدین محمد مظفر و شاه شجاع سنی بوده اند و سکه های سلاطین مزبور یافت شده است و حافظ آنها را مدح کرده و به آنها ارادت داشته است. 2. آن که شاعر در یکی از اشعار خود فرموده: «من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق/ چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هســت» در مذهب شیعه پنج تکبیر در نماز میت باید گفت. پس شعر دلالت بر تسنن ‌حافظ دارد. 3. در شعری بهاءالدین امام اهل تسنن را مقرب درگاه الهی دانسته است. 4. به مذهب اشعری که از فرقه های تسنن است سخن فرموده و قرآن را کلام قدیم دانسته است. کسانی که حافظ را شیعه دانسته اند گفته اند که حافظ روابط خوبی با امراء و سلاطین مانند شیخ ابواسحاق و منصور و زین العابدین که شیعی بودند داشته، در مقابل نسبت با امیر مبارزالدین محمد و شاه شجاع که سنی بودند روابطی در این حد نداشته است. مدح حافظ درباره حاکمان شیعه قوی تر و بیشتر از حاکمان سنی است. می توان گفت عدم اظهار تشیع از سوی حافظ و رابطه با امرای سنّی از تقیه بوده که از اصول شیعه به شمار می رود. نتیجه ای که در پایان می توانیم بگیریم این است که اولاً‌ مذهب غالب مردم ایران در زمان حافظ و سعدی سنی بوده است، اما سنی‌گری آنها آمیخته با تعصب نبوده، و محبت اهل بیت (علیهم السلام) را هم داشته اند. شاید بتوان حافظ را شیعه دانست چون گرایش حافظ و تصریحات او بیش از دیگران او را به شیعه نزدیک می کند. علاوه بر این حافظ از مدح خلفا که سنت رایج تمام شعرا و مؤلفان بود در ابتدای کتابش پرهیز کرده اما درباره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرمومنان (علیه السلام) اشعار جامع و عارفانه ای سروده. این احتمال وجود دارد که آنها به جهت جو جامعه، تشیع خود را مخفی می کردند و در باطن به حقیقت رسیده باشند، چنان که نظر برخی از علما این گونه است. ب: نظر دادن در مورد مذهب چنین اشخاصی کار ساده ای نیست که هر کسی بتواند خودش با قطع و یقین اعلام نظر بکند، و اینکه مذهب چنین افرادی چیست هم یک مساله ی اعتقادی و از اصول عقاید نیست که تقلید بردار نباشد. مضافا اینکه تکیه به رای علما در چنین مواردی تقلید به شمار نمی رود، زیرا همانطور که گفته شد این موارد اصول دین نیستند و هم چنین رسیدن به جواب قطعی دانش و تتبع بسیاری می طلبد که از عهده بسیاری خارج است. کلام آخر: به نظر می رسد تکیه به رای بزرگانی مانند امام خمینی (رحمة الله علیه) و مقام معظم رهبری و دیگر عرفای معاصر بر شیعه و عارف بودن جناب حافظ، رأی و نظری محکم است و نمی شود به سادگی از کنار آن گذشت. حتی در افرادی که چنین روشی را نمی پسندند، رأی این بزرگان می بایست ایشان را محتاط کند، که به راحتی نظر به سنی بودن و یا صوفی و درویش بودن جناب حافظ ندهند.    
موضوع قفل شده است