یعقوب قمری شریف آبادی

عشق چیست؟

هیچ یک از عارفان و صوفیان و لغت دانان برای عشق واژه ای نتوانستند تعریفی پیدا کنند.

عشق نه به معنای مادی بلکه معنوی . همان عشقی که حافظ و سعدی و مولانا تا ایت الله بهجت

به ان اشاره کردند چه عشقی است؟ باید برای رسیدن به این عشق چه کرد .:Gol:و....؟؟؟؟

نکاح علی(ع) و فاطمه(س) در عالم ظاهر

[=Arial][=&quot]نکاح‌ علی‌ و فاطمه‌(ع‌) در عالم‌ ظاهر
[/]
[/][=Arial][=&quot]برگرفته از کتاب "زن طائر فردوس یا ساحر دوزخ" نوشته یعقوب قمری شریف آبادی
[/]
[/]
[=Arial][=&quot]
[/]
[/]
[=Arial][=&quot]نور رحمانی‌ علی‌(ع‌) و فروغ‌ رحیمی‌ زهرا(س‌) که‌ در نهاد الهی‌ آدم‌ و حوَا(ع‌) به‌ ودیعت گذاشته‌ شده‌ بود، در وجود پیراسته‌ از حجاب‌ سلسهء‌ انبیای‌ الهی‌ روان‌ گشت‌ و حقایق ‌جهان ‌تابشان‌ در ضمیر تابناک‌ پیامبران‌ حق‌ پرده‌نشین‌ باطن‌ گردید تا آنکه‌ در عصر طلوع ‌شمس‌ فروزان‌ مصطفوی‌، آن‌ پرده‌نشینان‌ سرای‌ غیب‌ در عالم‌ شهود رخ‌ نمودند.[/][/]

[=Arial][=&quot]مهتاب‌ ولایت‌ علی‌(ع‌)، در کعبهء‌ امن‌ الهی‌ از دامان‌ عفیف‌ فاطمه‌ بنت‌ اسد درخشیده‌ و زهرهء‌ حقیقت‌ فاطمه‌(س‌)، در حریم‌ انس‌ پیامبر(ص‌) از دامان‌ مطهر خدیجه‌ کبری‌ طالع‌ شده‌، عالم‌ ظاهر با طلیعهء‌ روح‌بخش‌ و طلعت‌ قدسی‌شان‌ روشنی‌ یافت‌. دو وجود مبارکی‌ که‌ در ملا اعلا شهد وصال‌ نوشیده‌ و در بزمگاه‌ قرب‌، جام‌ وحدت‌ چشیده‌ بودند، اینک‌ به‌ ارادهء ‌ربوبی‌ در سرای‌ دنیا ظهور نمودند و ذرّه‌ ذرّهء‌ کائنات‌ از زمزم‌ وجودشان‌ سرمست‌ گشته‌ و بهترین‌ الگوی‌ کمال‌ و نیکوترین‌ جلوهء جمال‌ برای‌ هدایت‌ رهپویان‌ طریق‌ معنا پدیدار شده‌، اسرار رحمانی‌ و معارف‌ رحیمی‌ از مرآت‌ جهان‌نمای‌ علی‌ و فاطمه‌(ع‌) درخشیدن ‌گرفت‌؛ دو وجود گرانبهایی‌ که‌ در محضر منوّر محمد مصطفی‌(ص‌) از غبار اغیار در امان ‌ماندند و صدف‌ وجود پیامبر اکرم‌(ص‌) درّ آکنده‌ از صفای‌ عرفان‌ علی‌(ع‌) و گوهر عشق‌ و ایمان‌ زهرا(س‌) را از زنگار سراچهء‌ خاک‌ مصون‌ داشت‌ تا آنکه‌ حقیقت‌ رحمانی‌ و سرّ رحیمی‌شان‌ عیان‌ شود.[/][/]
[=Arial][=&quot]
[/]
[/]

[=Arial][=&quot]و بدین‌ طریق‌، رسول‌ اکرم‌(ص‌) سرآمد پیامبران‌ الهی‌ که‌ حقیقت‌ آیهء‌ (ثُم‌َّ أَنْشَأْناه‌ُ خَلْقاً 'اخَرَ فَتَبارَک‌َ اللّه‌ُ أَحْسَن‌ُ الْخالِقین‌َ) در وجود مقدسش‌ جلوه‌ای‌ تام‌ و تمام‌ داشت‌، به‌ خاطر عظمت‌ و کرامت‌ ضمیرش‌، شایسته‌ و پذیرای‌ دو مبارک‌ نوری‌ گردید که‌ در عصر هیچ‌ یک ‌از رسولان‌ الهی‌، ظهور ننمودند و همواره‌ در حریم‌ غیب‌، نقاب‌ بر رخساره‌ داشتند.[/][/]

[=Arial][=&quot]فاطمه‌ زهرا(س‌)، کنیز زیباروی‌ الهی‌ که‌ محبوب‌ترین‌ زن‌ در پیشگاه‌ پیامبر اکرم‌(ص‌) بود، در ماوای‌ عفاف‌ و پاکی‌ پدر زیست‌ و علی‌ مرتضی‌(ع‌) که‌ عزیزترین‌ مرد در نزد رسول‌ خدا(ص‌) بود، در بهشت‌ قدس‌ نبوی‌ تطهیر یافت‌؛ آن‌چنان‌ که‌ شجره‌ طیّبهء دین‌ را عاشقانه ‌صیانت‌ می‌نمود و به‌ عنوان‌ همراهی‌ دل‌آگاه‌، پیوسته‌ همدم‌ ضمیر منیر پیامبر(ص‌) بود.[/][/]

[=Arial][=&quot]و محمد مصطفی‌(ص‌) که‌ تلالو نور قدسی‌ را در مرآت‌ شفاف‌ علی‌ مرتضی‌(ع‌) به‌ نظاره‌ می‌نشست‌، هردم‌ از حمایتهای‌ خالصانه‌ و همراهی‌ صادقانهء‌ او در راه‌ پر فراز و نشیب‌ خود بهره‌ برده‌ و دل‌ دردمندش‌ با دیدار رخساره‌ آسمانی‌ علی‌(ع‌) قرار یافته‌، شعاع‌ مهر و محبت‌ خود را بر سیمای‌ ماهگون‌ علی‌(ع‌) می‌افشاند؛ چنان‌ که‌ خطاب‌ به‌ محبوب‌ترین‌ عزیزانش‌، فاطمه‌ زهرا(س‌) چنین‌ فرمود:[/][/]

[=Arial][=&quot]«قسم‌ به‌ خدایی‌ که‌ پدرت‌ را به‌ عنوان‌ پیامبر برانگیخت‌، هیچ‌گاه‌ بر علی‌ خشم‌ نگرفتم ‌و هرگاه‌ به‌ چهرهء علی‌ می‌نگریستم‌، ناراحتی‌ و خشم‌ از من‌ برطرف‌ می‌شد».[/][/]

[=Arial][=&quot]از این‌رو، رسول‌ ختمی‌ مرتبت‌(ص‌) پیوسته‌ علی‌ مرتضی‌(ع‌) را همدم‌ احوال‌ و محرم ‌اسرار خویشتن‌ می‌دید و از ابراز ارادت‌ و مودت‌ خود نسبت‌ به‌ او دریغ‌ نورزیده‌ و در معرفی‌ عظمت‌ و شکوه‌ باطنی‌ علی‌(ع‌) کوتاهی‌ نمی‌نمود تا آنجا که‌ محبوب‌ترین‌ عزیزان‌ خویش‌ و عظیم‌ترین‌ امانت‌ الهی‌، فاطمه‌ اطهر(س‌) را به‌ او سپرد؛ چه‌ اینکه‌ فاطمه‌ را تنها شایستهء کسی‌ می‌دید که‌ سیمای‌ حق‌ و حقیقت‌ در آسمانها و زمین‌، و ساقی‌ عشق‌ و معرفت‌ در فردوس‌ برین‌ بود و حصار امن‌ و کهف‌ دلارام‌ ولایتش‌ را یگانه‌ ماوای‌ گوهر نفیس‌ دختر خویش‌ می‌دانست‌.[/][/]
[=Arial][=&quot]
[/]
[/]

[=Arial][=&quot]آن‌گاه‌ که‌ علی‌(ع‌) به‌ قصد خواستگاری‌ از پاره‌ تن‌ رسول‌ خدا(ص‌)، فاطمه‌ زهرا(س‌)، قدم ‌در کاشانهء‌ پر مِهر محمد مصطفی‌(ص‌) نهاد، برق‌ شادمانی‌ چهرهء‌ مبارک‌ رسول‌ اکرم‌(ص‌) را فرا گرفت‌ و رخسارهء‌ نورانی‌ حضرتش‌ گل‌افشان‌ شد، اما چون‌ عرق‌ شرم‌ و حیا بر پیشانی ‌آسمانی‌ علی‌ مرتضی‌(ع‌) نشست‌ و طریق‌ سکوت‌ در پیش‌ گرفت‌، پیامبر(ص‌) لب‌ به‌ سخن ‌گشوده‌ و تفسیر کنندهء‌ شوق‌ باطنی‌ و عشق‌ سرشار علی‌(ع‌) گردیده‌ و به‌ تزویج‌ خجستهء‌ دو نور مبارک‌ اشارت‌ فرمود و فاطمه‌ زهرا(س‌) که‌ تمام‌ هستی‌اش‌ در اراده‌ و خواست‌ پدر خلاصه‌ می‌شد، با سکوتی‌ برخاسته‌ از اوج‌ عفاف‌ و پاکدامنی‌، مُهر تایید بر تصمیم‌ پدر زد و راضی‌ به‌ خشنودی‌ او گردید.[/][/]

[=Arial][=&quot]وصلت‌ فرخنده‌ای‌ که‌ نوید خیر و برکت‌ را در حریم‌ جان‌ رسول‌ خدا(ص‌) سر می‌داد و نوای‌ قدسی‌ را در گوش‌ دل‌ حضرتش‌(ص‌) مترنم‌ می‌ساخت‌ که‌: «اگر علی‌ را نمی‌آفریدم‌، برای‌ دخترت‌، فاطمه‌ هیچ‌ همتایی‌ بر روی‌ زمین‌ از آدم‌ و غیر او، وجود نداشت».[/][/]
[=Arial][=&quot]
[/]
[/]

[=Arial][=&quot]پیامبر اکرم‌(ص‌) که‌ مژدهء‌ درخشش‌ اختران‌ عصمت‌ و هدایت‌ را در ازدواج‌ آسمانی ‌بهترین‌ زوج‌ عالم‌ می‌شنید، خطاب‌ به‌ علی‌(ع‌) فرمود: «اُمِرْت‌ُ بِتَزْویجِک‌َ مِن‌َ السَّماءِ؛ (ای‌علی‌!) دربارهء‌ ازدواج‌ تو از جانب‌ آسمان‌ مامور شدم‌». کروبیان‌ سرای‌ قدس‌ و فرشتگان‌ عالم‌ ملکوت‌ نیز به‌ یمن‌ این‌ تزویج‌ مبارک‌ پایکوبی‌ کردند و حریم‌ نبوی‌ آکنده‌ از شعف ‌روحانی‌ و مشحون‌ از رایحهء‌ دلپذیر رحمانی‌ گشت‌ و شجرهء طوبی‌ از نسیم‌ بهشتی‌ چنان‌ محفل‌ خجسته‌ای‌، به‌ دو مروارید آسمانی‌ بارور شد و ندایی‌ قدسی‌ به‌ مبارکی‌ آن‌ ازدواج ‌معنوی‌ در گلشن‌ هستی‌ طنین‌ افکن‌ شد که‌: «کنیز خودم‌، فاطمه‌، دختر حبیبم‌ محمد را به‌ بنده‌ام‌ علی‌، پسر ابی‌طالب‌، تزویج‌ نمودم‌».[/][/]
[=Arial][=&quot]
[/]
[/]

[=Arial][=&quot]همان‌طور که‌ در ملا اعلا به‌ امر و ارادهء‌ الهی‌ توسط‌ حضرت‌ روح‌الامین‌، منصوره‌ زهرا و قمر ولا از زمزم‌ وصال‌ نوشیدند، در عالم‌ ظاهر نیز به‌ دست‌ مطهر و مقدّس‌ محمد امین‌(ص‌) شهد قرب‌ چشیدند و حضرتش‌ والاترین‌ امانت‌ قدسی‌ را در دستان‌ با کفایت ‌برگزیدهء‌ خدای‌ رحمان‌، امیر مومنان‌ علی‌(ع‌) سپرد و کوثر زلال‌ توحید و معرفت‌ را به‌ دست‌ ساقی‌ ربّانی‌، علی‌(ع‌) نهاد.[/][/]

[=Arial][=&quot]و این‌گونه‌ وجود تطهیر شدهء‌ فاطمه‌(س‌) به‌ صراحت‌ (أَلطَّیِّبات‌ُ لِلطَّیِّبین‌َ) تنها شایستهء‌ پیشگاه‌ طهارت‌ پیشهء‌ ماه‌ تابان‌ ولا، علی‌ مرتضی‌(ع‌) گردید و نهاد مطهر علی‌(ع‌) نیز به‌ دلالت ‌(اَلطَّیِّبُون‌َ لِلطَّیِّبات‌ِ) سزاوار درّ صیقل‌ یافتهء‌ زهرهء‌ زهرا(س‌) شد و هلال‌ قمر ولایی‌، وجود منّور زهرهء فاطمی‌ را در آغوش‌ کشید و گلزار خوشبوی‌ فاطمه‌(س‌) را نگهبانی‌ صادق‌ گشت ‌و خدای‌ رحمان‌ او را به ‌چنان‌ شکوه‌ و عظمتی‌ مکرم‌ ساخت‌ که‌ به‌ اشارهء نبوی‌، احدی‌ لایق ‌آن‌ نبوده‌ است‌:[/][/]

[=Arial][=&quot]«ای‌ علی! خدای‌ متعال‌ تو را به‌ کرامتی‌ تکریم‌ نمود که‌ هیچ‌ کس‌ را به‌ مانند آن‌، کرامت‌ نبخشید. به‌ درستی‌ که‌ تو را به‌ تزویج‌ دخترم‌ فاطمه‌ در آوردم‌، بنابر آنچه‌ خدای‌ رحمان‌ تو را به‌ فاطمه‌ تزویج‌ نمود».[/][/]
[=Arial][=&quot]
[/]
[/]

[=Arial][=&quot]و این‌ چنین‌، علی‌ مرتضی‌(ع‌) یکتا خزانه‌دار اسرار حق‌ و باده‌ گردان‌ لطایف‌ ذات‌ مطلق‌، پذیرای‌ گلبوتهء بهشتی‌ فاطمه‌ طیبه‌(س‌) در حصار امن‌ خویش‌ گردید تا از آن‌، شهد مصفای ‌توحید و تجرید را پیمانه‌ سازد و صهبای‌ طهور عشق‌ و عرفان‌ را به‌ کام‌ تشنهء عاشقان‌ و عارفان‌ آستانش‌ بنوشاند؛ شجرهء‌ طیّبه‌ای‌ که‌ تنها دستان‌ کیمیاگر علی‌(ع‌) می‌توانست‌ ثمراتی ‌دلگشا و میوه‌هایی‌ روح‌فزا را از آن‌ برگیرد؛ چنان‌ که‌ صادق‌ آل‌ طهارت‌(ع‌) فرموده‌:[/][/]

[=Arial][=&quot]«اگر امیرمومنان‌، علی‌(ع‌) با فاطمه‌(ع‌) وصلت‌ نمی‌کرد، هرگز تا روز قیامت‌ همتایی‌ برای ‌فاطمه‌ بر روی‌ زمین‌، از آدم‌ و غیر او وجود نداشت».[/][/]
پایگاه اینترنتی نویسنده: www.foroughemahtab.com,net,org
نشانی پست الکترونیکی:

شیعیان خاص آستان ولایت (حتما تا آخرش بخونید ضرر نمی کنید)


برگرفته از کتاب "انسان کامل مرآت خفیه" نوشته یعقوب قمری شریف آبادی



اشاره

شیعه در لسان اهل بیت(ع) به مشایعت‌کننده و پیرو امیرالمومنین(ع) تعبیر و تفسیر شده است؛ آنجا که می‌فرمایند: «الشیعه من شایع علیا». شیعه یک مکتب پویا و یک حقیقت همیشه زنده جاری و ساری در کالبد زمان بوده و هست. رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) به عنوان یگانه و نماد شیعهء خاص در عصر حاضر، بیانگر حقیقت تشیع چه در اعتقادات و چه در سیرهء عملی است و الگوی ارادتمندان و متوسلان به طریق نورانی حضرات(ع) می‌باشد.

امروزه که سالیانی است، خورشید فروزان حضرتش به غروب نشسته، پیرو خاص و شاگرد صدیق و ارادتمند حقیقی ایشان حضرت آیت الله خامنه‌ای (مد ظله العالی) سکان‌دار کشتی تشیع در عصر حاضر گشته و با شجاعت، تدبیر، صداقت، درایت و تیزبینی خاصی که از مواهب الهی به ایشان رسیده، در دریای متلاطم کنونی، امت اسلامی را به سرمنزل مقصود رهنمود گشته‌اند.


در تلألؤ جلوه گشایی حضرت معشوق و در هنگامهء تجلی هستی، صلای قدسی «کنت کنزاً مخفیاً؛ من گنجی پنهان بودم» در ذره ذره وجود طنین افکن شد و حقیقت سرّ «فأحببت أن اعرف؛ پس دوست داشتم که شناخته شوم» در روایت پر رمز و راز «إن الله خلق آدم علی صورته»(1) متجلی گشت. از این رو، مقصود از «فخلقت الخلق؛ پس خلقت را آفریدم» در مقصد والای «لکی اعرف؛(2) برای آنکه شناخته شوم» خلاصه گردید. و با ظهور صورت تام انسانی که مبارک‌ترین جلوهء وجود در میان مخلوقات است، بنیان هستی بر توحید و معرفت حق استوار شد. سیمای انسانی پس از آذین به کمال روحانی «ثم أنشأناه خلقاً آخر» نوای جمیل «فتبارک الله احسن الخالقین»(3) را به گوش جان شنید و بدین سان پرتو افشان دُرّ پنهان صدف هستی گشته و متصف به مقام معنوی «وجه الله» و محقق به حقیقت «خلیفه الله» شد.

مفتاح قاموس معرفت رحمانی، شناخت نفس انسانی قرار گرفته و روزنهء اسرار مکتوم غیب، در رخسارهء جامع انسان کامل به ظهور رسیده است. انسانی که مخاطب به خطاب ربّانی «خلقت الأشیاء لأجلک؛ همه چیز را به خاطر تو آفریدم» و مقرّب به سراپردهء انسِ «خلقتک لأجلی؛(4) ای انسان! تو را برای خودم آفریدم» می‌باشد. حقیقت شأن و منزلت انسان کامل به صراحت «اولیائی تحت قبائی؛ اولیای من زیر پوشش من پنهان‌اند»، در قبای رحمانی نهفته است و این وجود آراسته به زیورِ «احسن تقویم» است که مرآت خفیّة هدایت ره‌جویان طریقت معنوی می‌باشد.

ضیای تابناک خورشید و انوار تابان ماه، تنها در صورتی به رؤیت می‌رسد که بر پیکر وجود و صورت آفرینش بتابد؛ زیرا صفحهء طبیعت بسان مرآت، مایهء مشاهدهء نور را فراهم می‌آورد و این ذرّات هستی هستند که به وضوح نمایانگر روشنایی آفتاب و نور مهتاب می‌باشند. این تمثیل حکایتگر شکوهمندی و فرازمندی معنوی صورت تام انسان کامل است؛ زیرا انسانی که درجات والای کمال را پیموده و در سایهء پیروی عارفانه و اتصال عاشقانه به شجرهء طیّبه ولایت در حرم امن جمال مطلق ره یافته، یگانه صورتی است که در عالم وجود، انوار حقیقت محمدی(ص) و فروغ ولایت علوی و لمعهء عشق و معرفت فاطمی(س) را به روشنی می‌نمایاند. انسان کامل مرآت تمام‌نمای حق و حقیقت است و سیمای معنوی‌اش قلوب خفته و تاریک را روزنهء بصیرت و نورانیّت می‌باشد، مدارج رفیع ایمان را طی نموده و به اشارهء مسرّت‌بخش «علیٌ و شیعته هم الفائزون»(5) سفینهء نجات در عصر سردرگمی و تحیّر است. قلب سلیم انسان کامل عرش خدای رحمان بوده و خاستگاه حقیقی علم لدنّی و ارادهء رحمانی است. به همین خاطر، جان لبریز از عرفان و ایمان و روح مشحون از مهابت و عزّت انسان کامل، حقیقت آفرین واقعی کلام زرّین‌فام امام صادق(ع) گشته است: «المؤمن اعظم حرمه من الکعبه؛(6) حرمت و ارجمندی مؤمن از کعبه برتر است».

محرمان خلوت انس رحمانی، مفتاح اسرار و کرامات و رمز نقطهء عطف راز حیات را در «تسلیم وجه» یافته‌اند و از صدف گوهربار کلام نبی اکرم(ص) دُرّ درخشان «تسلیم و پیروی» را سرمایهء طریقت کمال و ره‌توشهء وصلت جمال نموده‌اند: «إن شیعتنا مَن شیّعنا و تبعنا فی اعمالنا؛(7) به درستی که پیرو ما کسی است که ما را همراهی نماید و در عمل ما را تبعیّت کند».

مخلَصین پویندهء طریقت کمال و مقرّبین جویندهء شوکت جمال، پیروان راستین ائمهء معصومین(ع) خاصه پیروان دلباخته ابوالأئمه، علی(ع) را می‌نامند که مشایعت آن حضرات را می‌کنند و ظاهرشان به نور اتباع و تسلیم روشن است و باطنشان از فروغ عشق و ارادت به پیشگاه ولایت آکنده است و قلبشان از چشمهء حیات معارف خفیهء قرآن و اسرار مکنون روح و روان می‌جوشد و دیدهء بصیرت روحشان به رؤیت جمال بی‌مثال حق سرمه ‌آذین گشته و سرّ درونشان با خوی فتوّت، موحّدانه به هویّت غیبیّهء لاهوت اتصالی ژرف و پیوندی عمیق دارد. آری، انسان کامل وارث خاص اختران سعادت و کرامت بشریّت می‌باشد که در هدایت و راهنمایی تسلیم شدگان و بندگان خدای رحمان همچون رسول ختمی مرتبت(ص) حریص و مشتاق است؛ آن‌گونه که برای ایمان آورندگان محفل ولایت چون شمع تابان می‌سوزد و دل‌های خموش و ظلمانی را به نور شناخت و هدایت بر می‌افروزد: «... عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم؛(8) ... سخت است بر او رنج کشیدنتان و حریص است بر هدایت شما و نسبت به مؤمنان دلسوز و رحیم است».

چنانچه دردمندان و آشفته‌حالان، بدین طبیبان معنوی نفس و روح انسان توجّه و ارادتی نورزند و در کنف سراج عقل الهی بر طریقهء فلاح و صلاح واقعی ره نپیمایند، در دام آفات روحانی گرفتار آلام و آمال نفسانی می‌شوند و از صعود و عروج آسمانی محروم می‌مانند. و زبان حال سوزناک این پیروان کامل آل طهارت(ع) و هادیان عصر ظلمت و حیرت و میراث‌بران دُرّ صدف عصمت(ع) این چنین مترنّم می‌گردد: «فإن تولّوا فقل حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم؛(9) اگر اعراض کردند، پس بگو: کافی است مرا خدایی که هیچ خدایی جز او نیست. بر او توکل کردم و اوست پروردگار عرش عظیم». بدیهی است که این مرآت نهفته از دیدهء ظاهربینان تنها برای کسانی جلوه می‌نمایدکه چشم‌هایشان با داروی کیمیاگر «یا من اسمه دواء و ذکره شفاء»(10) شفا یافته و در پرتو مصباح عقل الهی مرآت صاف و صیقل یافتة انسان کامل را رؤیت می‌کنند و از درون آن حقایق انفس و اسرار آفاق ورای خویشتن را به نظاره می‌نشینند و همچون پروانگان شیدا، در بحبوحهء عصر حیرانی و آشفتگی، جستجوگر شهد مصفای ریحانهء انسان کامل‌اند و به بوستان شورانگیز ولایت بار یافته‌اند و وجه خویشتن را تسلیم قدرت یداللهی و سلطهء رحمانی نموده‌اند و از رهگذر این تسلیم راستین، دل را از زنگار غرور و غفلت زدوده و پردهء خودبینی را از رمز مکتومِ «و نفخت فیه من روحی»(11) گشوده‌‌اند و سرّ مستور انسان کامل را از ورای پوشش رحمانی به نظاره نشسته‌اند.

گفتنی است که وجود مبارک انسان‌های کامل به عنوان مربّیان معنوی در هر عصر و زمانی و هر شهر و دیاری جلوه دارد و هیچ‌گاه پهنهء زمین از چشمهء کرامت و انوار هدایت ایشان خالی نمی‌باشد. هر چند منقبت و منزلت انسان کامل از منظر ظاهربینان و کوته‌نظران مخفی است، اما برای آنها که از سر صدق و صفای دل جویای شعور و کمال انسانی و خواهان شهود و جمال رحمانی هستند، در هر زمان و مکانی و در هر شهر و بلدی رخ می‌نماید.

فرازی دلنشین از سورة نور، طرّه‌ای زیبا از سیمای مناقب انسان کامل را می‌گشاید: «الله نور السموات و الارض؛(12) خداوند نور آسمان‌ها و زمین است». ذیل این آیهء معنوی روایت است که «و هم و الله نور الله فی السموات و الارض؛(13) ائمه(ع) به خدا سوگند نور خدا در آسمان‌ها و زمین‌اند». نور هدایت حضرات اولیای معصومین(ع) به واقع رهانندهء متحیّران ظلمت نفس و جهالت دل به مأوای نور مطلق می‌باشد. از این روست که تبعیّت کنندگان و مؤمنان خاص الخاص مهتاب ولا که به نور ابتهاج و هدایت ائمهء هدی(ع) منوّرند، هادیان حقیقی طریق کمال مطلق در عصر پریشان‌حالی و درمانگی می‌باشند و به واسطهء آذرنگ عشق و معرفت از هر گونه خوف و هراس به دورند و مأمن ارتیاح و آرامش معنوی بشریت هستند: «فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛(14)



پس آنان‌که هدایت مرا تبعیّت کنند، هیچ خوف و حزنی بر ایشان نیست». زهی انسان کامل که به عطیّهء هدایت انوار رحمانی متنعّم است و بر سریر لاهوتی «اولیاء الله» تکیه زده و از هر نوع ارتیاب و ارتعابی رهیده است: «ألا إن اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛(15) آگاه باشید که اولیای الهی هیچ خوف و اندوهی بر آنها نیست».


پایگاه اینترنتی نویسنده: www.foroughemahtab.com,net,org
نشانی پست الکترونیکی:

عوالم‌ هفت‌گانه فرشته‌ عشق‌(جمال‌ باطني‌ انسان‌ كامل‌)

:Gol:برگرفته ازکتاب زن طائرفردوس یاساحردوزخ

نویسنده: یعقوب قمری شریف آبادی

رهرو صراط‌ حميد رحيمي‌ در سلوكي‌ صادقانه‌ و در پرتو هدايت‌ خضرطريق‌ كمال‌ با گذر از سه‌ عالم‌ جمادي‌، نباتي‌ و حيواني‌ كه‌ در شمار عوالم‌ سفلاي‌ فرشتهء‌عشق‌ مي‌باشد، به‌ سير در مرتبهئ‌ چهارم‌؛ يعني‌ عالم‌ انساني‌ كه‌ برزخ‌ ميان‌ مراحل‌ سه‌گانهء‌سفلا و مراتب‌ سه‌گانهء علياست‌، مبادرت‌ مي‌ورزد.

انسان‌، صورت‌ متكامل‌ الهي‌ و معجون‌ سرشته‌ شده‌ در فراز آسمان‌ (أَحْسَن‌ِ تَقْويم‌ٍ) است‌ كه‌ پيكرهء راست‌قامتش‌ از خاك‌ مطهر سطح‌ زمين‌ به‌ ظهور رسيده‌ و كوثر حيات‌ بربستر وجودش‌ روان‌ گشته‌، آن‌گاه‌ به‌ قعر (أَسْفَل‌َ سافِلِين‌َ) هبوط‌ نموده‌ و در ظلمتكدهء‌ملك‌ ماوا گرفته‌ است‌ تا با قدم‌ سلوك‌ در صراط‌ جمال‌، مدارج‌ تعالي‌ روح‌ و عروج‌ معنوي‌را از اسفل‌ جمادي‌ به‌ سوي‌ اعلا عليّين‌ طي‌ نمايد و به‌ وجه‌ جميل‌ فرشتهء‌ باطني‌ نايل‌ گردد؛فرشتهء‌ زيبارويي‌ كه‌ پاي‌ بر اسفل‌ عالم‌ جمادي‌ نهاده‌ و وجه‌ نوراني‌اش‌، جلوه‌ در آسمان‌جبروت‌ دارد و انسان‌ كه‌ از عالم‌ نوراني‌ و بهشت‌ مطهر الهي‌ بر محنت‌سراي‌ ملك‌ تنزل‌كرده‌، تنها در پرتو تسليم‌ عاشقانه‌ به‌ دستان‌ رحماني‌ انسان‌ كامل‌، مراحل‌ رشد و كمال‌ ومراتب‌ حب‌ و عشق‌ به‌ جمال‌ ليلي‌ وجود را پيموده‌، به‌ ماواي‌ اصلي‌ خويش‌ كه‌ بهشت‌ديدار رحيمي‌ است‌، بازگشت‌ مي‌نمايد؛ چه‌ اينكه‌ انسان‌ كامل‌، از رهگذر نيل‌ به‌ قلعة‌استوار ولايت‌، به‌ هدايت‌ (لا'يَمَسُّه‌ُ اِلاَّ الْمُطَهَّروُن‌َ)؛ «جز دست‌ پاكان‌ به‌ آن‌ نرسد» با ره‌توشهء‌اخلاص‌ و طهارت‌ بر خلاف‌ راه‌ و روش‌ عامّه‌ مردم‌ سير نموده‌ و به‌ سرچشمهء‌ عشق‌ ومعرفت‌ دست‌ مي‌يابد و آن‌گاه‌ با فنا در بحر بيكران‌ توحيد به‌ بقاي‌ در ذات‌ حق‌ نايل‌ شده‌،* وجود روحاني‌اش‌، بزرگ‌ترين‌ حجت‌ الهي‌ و آيينهء تمام‌نماي‌ عروس‌ حجله‌نشين‌ قرآني‌گرديده‌ و به‌ تبيين‌ علوي‌ «أَنَا السَّمو'ات‌ُ السَّبْع‌ُ» باطن‌ ولايي‌اش‌، نسخهء كبيري‌ از مجموعهء عالميان‌ و جامع‌ مراتب‌ هفت‌گانهء‌ كمال‌ و جمال‌ ربوبي‌ مي‌باشد:
«به‌ درستي‌ كه‌ صورت‌ انساني‌ بزرگ‌ترين‌ حجت‌ خداست‌ بر خلقش‌، و او همان‌ كتابي‌است‌ كه‌ آن‌ را با دست‌ خود نوشته‌، و او همان‌ هيكلي‌ است‌ كه‌ با حكمت‌ خود بنايش‌نموده‌، و اوست‌ مجموعهء‌ صورت‌ جهانيان‌، و اوست‌ مختصري‌ از لوح‌ محفوظ‌، و او بر هرغالبي‌، شاهد و بر هر انكاركننده‌اي‌ حجت‌ است‌، و او طريق‌ مستقيم‌ به‌ سوي‌ هر خير ونيكي‌ است‌ و همان‌ راهي‌ است‌ كه‌ ميان‌ بهشت‌ و دوزخ‌ كشيده‌ شده‌ است‌».
انسان‌كامل‌، اين‌ برازنده‌ترين‌ نقش‌ هستي‌ و پرمعناترين‌ كلمهء‌ وجود، جام‌ جهان‌نماي‌حق‌ و يكتا جلوه‌گاه‌ تام‌ ولايت‌ است‌ كه‌ مراتب‌ فرشتهء‌ جميل‌ عشق‌ از صحيفهء‌ مطهرش‌ به‌ظهور رسيده‌؛ مراتب‌ هفت‌گانه‌اي‌ كه‌ به‌ بيان‌ (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُم‌ْ سَبْع‌َ طَر'ا´ئِق‌َ)؛ «و به‌تحقيق‌ آفريديم‌ بالاي‌ سر شما هفت‌ طبقه‌» بر فراز يكديگر بنا گشته‌ و از قدمهاي‌ فرشتهء ‌زيباروي‌ حق‌ كه‌ بر اسفل‌ عالم‌ جمادي‌ قرار دارد، آغاز گرديده‌، به‌ اعلا مرتبهء‌ لاهوت‌ كه‌معدن‌ فيوضات‌ الهي‌ است‌، مي‌انجامد.
شجرهء‌ طيبهء‌ رسالت‌، حضرت‌ ختمي‌ مرتبت‌(ص‌)، در وصف‌ چنين‌ فرشته‌اي‌ كه‌ درسراي‌ جلال‌ الهي‌، پرده‌نشين‌ مي‌باشد، مي‌فرمايد: «اِن‌َّ لِلّه‌ِ مَلَكاً فِي‌ الأَرْض‌ِ السُّفْلي‌' مَسيرَة‌َخَمْس‌ِ مِئَة‌ِ عام‌ٍ وَ رَأْسُه‌ُ فِي‌ السَّماءِ الْعُلْيا مَسيرَة‌َ أَلْف‌ِ سَنَة‌ٍ؛ همانا براي‌ خداوند فرشته‌اي‌ است‌كه‌ پاهايش‌ به‌ اندازهء‌ پانصد سال‌ در اسفل‌ زمين‌ فرو رفته‌ و سرش‌ به‌ ميزان‌ هزار سال‌ درآسمان‌ اعلا برآمده‌ است‌».
بدين‌ ترتيب‌، رهرو صراط‌ حميد رحيمي‌ در سلوكي‌ صادقانه‌ و در پرتو هدايت‌ خضرطريق‌ كمال‌ با گذر از سه‌ عالم‌ جمادي‌، نباتي‌ و حيواني‌ كه‌ در شمار عوالم‌ سفلاي‌ فرشتهء‌عشق‌ مي‌باشد، به‌ سير در مرتبهئ‌ چهارم‌؛ يعني‌ عالم‌ انساني‌ كه‌ برزخ‌ ميان‌ مراحل‌ سه‌گانهء‌سفلا و مراتب‌ سه‌گانهء علياست‌، مبادرت‌ مي‌ورزد. آن‌گاه‌ در عوالم‌ عليا، ابتدا با دو بال‌تسليم‌ و عبوديت‌ به‌ پرواز در عالم‌ روحاني‌ پرداخته‌، از رهگذر عشق‌ و فنا با بقا يافتن‌ درششمين‌ مرتبهء‌ فرشتهء‌ عشق‌ كه‌ عالم‌ وجه‌ نوراني‌ است‌، در منزلگاه‌ هفتم‌ به‌ سرچشمهء فيوضات‌ الهي‌ و معدن‌العظمهء‌ لاهوتي‌ دست‌ مي‌يابد.

پایگاه اینترنتی نویسنده: www.foroughemahtab.com,net,org
نشانی پست الکترونیکی:

عوالم‌ هفت‌گانهء‌ فرشته‌ عشق‌(عالم جمادی نباتی حیوانی)

برگرفته ازکتاب زن طائرفردوس یاساحردوزخ

اثر نویستنده، عارف و هنرمند معاصر استاد یعقوب قمری شریف آبادی
و سالك‌ طريق‌ كمال‌، تنها در سايه‌سار اذكار شفابخش‌ ولايت‌ و در پرتو عشق‌ و تسليم‌ به‌دستان‌ ربوبي‌ اولياي‌ الهي‌ كه‌ رشتهء تعلق‌ به‌ كثرات‌ سه‌ عالم‌ جمادي‌، نباتي‌ و حيواني‌ را ازقلب‌ خويش‌ بريده‌اند، توان‌ صبر و بردباري‌ در برابر آن‌ را مي‌يابد

1. عالم‌ جمادي‌
سالك‌ طريق‌ جمال‌، در نخستين‌ مرتبه‌ از مراتب‌ هفت‌گانه‌ فرشتهء‌ عشق‌؛ يعني‌ عالم‌جمادي‌، با خصلت‌ استكبار و قدرت‌جويي‌ براي‌ تصاحب‌ زر و زيور دنيايي‌ رو به‌ روست‌؛چه‌ اينكه‌ آدمي‌ بر اساس‌ خلقت‌ ظاهري‌اش‌ كه‌ از آب‌ و خاك‌ روي‌ زمين‌ سرشته‌ شده‌، ميل‌و گرايش‌ به‌ عالم‌ ارض‌ و مظاهر فريبندهء‌ جمادي‌ دارد؛ «اِن‌َّ الرَّجُل‌َ خُلِق‌َ مِن‌َ الْأَرْض‌ِ فَاِنَّما هِمَّتُه‌ُفِي‌ الْأَرْض‌ِ؛ همانا مرد از زمين‌ خلق‌ شد، پس‌ همتش‌ در زمين‌ است‌». همچنين‌، زن‌ كه‌ ازوجود مرد ظهور يافته‌، همتش‌ در تجملات‌ دلفريب‌ ملكي‌ مي‌باشد؛ «اِن‌َّ النِّساءَ هَمُهُن‌َّ زينَة‌ُالْحَياة‌ِ الدُّنْيا؛ همانا همت‌ زنان‌، زينت‌ زندگاني‌ دنياست‌». و از باب‌ چنين‌ گرايشي‌ است‌ كه‌مردمان‌ به‌ مال‌ و منال‌ دنيايي‌ عشق‌ مي‌ورزند؛ (وَ تُحِبُّون‌َ الْمال‌َ حُبّاً جَمّاً)؛ «و دوست‌مي‌داريد مال‌ را دوست‌ داشتني‌ بسيار».
بنابراين‌، چنانچه‌ رهرو صراط‌ الهي‌ از اكسير عشق‌ و تسليم‌ و رهنمودهاي‌ كمال‌پرورانسان‌ كامل‌ غفلت‌ ورزد و دل‌ به‌ محبت‌ جاه‌ و منال‌ دنيا بسپارد، به‌ دلالت‌ قرآني‌ (بَل‌ْ هُم‌ْأَضَل‌ُّ سَبيلاً) بر طريق‌ ماديات‌ سير نموده‌ و در سراچهء‌ عالم‌ جمادي‌، اسير مشتهيات‌ ملكي‌مي‌گردد و به‌ اشارت‌ روايي‌ «لَوْ أَن‌َّ رَجُلاً أَحَب‌َّ حَجَراً لَحَشَرَه‌ُ اللّه‌ُ مَعَه‌ُ؛ اگر مردي‌ سنگي‌ رادوست‌ بدارد، همانا خداوند با آن‌ محشورش‌ مي‌گرداند»، از جهت‌ سنخيت‌، سيرت‌انساني‌اش‌، صورت‌ جمادي‌ يافته‌ و محروم‌ از طائر دلرباي‌ باطني‌ شده‌، نشيب‌ ضلالت‌ وگمراهي‌ را در پيش‌ خواهد گرفت‌ و در نهايت‌، قلب‌ محجوب‌ و غافلش‌ به‌ دلالت‌ (فَهِي‌َكَالْحِجارَة‌ِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَة‌ً) همچون‌ سنگي‌ سخت‌ در قعر دوزخ‌ ماديت‌ هبوط‌ مي‌نمايد وكوثر حيات‌بخش‌ رحيمي‌ و بذر معارف‌ رحماني‌ در سنگ‌ خاراي‌ وجودش‌ ثمره‌اي‌ جزتاسف‌ جانكاه‌ (يا لَيْتَني‌ كُنْت‌ُ تُر'اباً)؛ «اي‌ كاش‌! خاك‌ بودم‌»، به‌ بار نمي‌نشاند.
قرآن‌ كريم‌ در صفحات‌ عبرت‌آموز تاريخ‌ زندگاني‌ بشر، سه‌ تن‌ را به‌ عنوان‌ نماداستكبار معرفي‌ مي‌كند كه‌ در برابر شريعت‌ الهي‌ همچون‌ سنگ‌ بوده‌ و راه‌ عناد و طغيان‌ رادر پيش‌ گرفته‌، به‌ اعماق‌ آتش‌ سقوط‌ نموده‌اند: قارون‌، فرعون‌ و هامان‌، به‌ ترتيب‌مظاهر سه‌ قطب‌ ثروت‌، قدرت‌ و حيلت ‌ مي‌باشند كه‌ به‌ سبب‌ كبر و خودخواهي‌، از آفتاب‌شريعت‌ موسوي‌ دوري‌ جسته‌ و در ظلمتكدهء‌ جمادي‌ گرفتار آمده‌اند: (وَ قارُون‌َ وَ فِرْعَوْن‌َوَ هامان‌َ وَ لَقَدْ جائَهُم‌ْ مُوسي‌' بِالبَيِّنات‌ِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي‌ الْأَرْض‌ِ وَ ما كانُوا سابِقين‌َ)؛ «و قارون‌ وفرعون‌ و هامان‌ كه‌ به‌ تحقيق‌ آمد ايشان‌ را موسي‌ با دلايل‌ روشن‌، پس‌ در زمين‌ استكبارورزيدند و از پيشي‌گيرندگان‌ نبودند».
چنانچه‌ آدمي‌ به‌ موجب‌ تسليم‌ و عشق‌ ربوبي‌، از جاذبهء‌ قدرت‌طلبي‌ و ثروت‌جويي‌رها گشته‌ و سنگ‌ سراچهء‌ دل‌ را به‌ خاك‌ حاصل‌خيز مبدل‌ سازد و در برابر رهنمودهاي‌انسان‌كامل‌، خاشع‌ و خاضع‌ گردد، به‌ موت‌ از عالم‌ جمادي‌ رسيده‌ و به‌ دلالت‌ (فَأَحْيَيْنا بِه‌ِالْأَرْض‌َ بَعْدَ مَوْتِها)؛ «پس‌ به‌ سبب‌ ابر، زمين‌ را بعد از مردنش‌ زنده‌ كرديم‌» برخوردار ازباران‌ روح‌فزاي‌ ربّاني‌ و بهره‌مند از نسيم‌ طربناك‌ حيات‌ گشته‌، به‌ اشارت‌ (وَاللّه‌ُ أَنْبَتَكُم‌ْ مِن‌َالْأَرْض‌ِ نَباتاً)؛ «و خداوند شما را از زمين‌ رويانيد، رويانيدني‌» به‌ تولد در عالم‌ نباتي‌ بارمي‌يابد.
2. عالم‌ نباتي‌
در عالم‌ نباتات‌، غفلت‌ و سستي‌ پويندهء صراط‌ كمال‌، به‌ صراحت‌ (لَأُزَيِّنَن‌َّ لَهُم‌ْ فِي‌الْأَرْض‌ِ)؛ «[شيطان‌ گفت‌: ] همانا در زمين‌ همه‌ چيز را در نظر فرزندان‌ آدم‌ زينت‌مي‌دهم‌»، همتش‌ را مصروف‌ زينتهاي‌ لذت‌بخش‌ طبيعت‌ و تعلق‌ به‌ رنگهاي‌ دلفريب‌گوناگون‌ ساخته‌، موجبات‌ انحطاط‌ و تباهي‌ نفس‌ را فراهم‌ مي‌آورد؛ چه‌ اينكه‌ گسترهء‌ عالم‌نباتي‌، منصهء‌ ظهور رنگها و رياحين‌ لذت‌بخش‌ ظاهري‌ در سراي‌ ملك‌ است‌ كه‌ جلوه‌هاي‌رنگين‌ كثرات‌، جامهء‌ ارض‌ را به‌ زيور دنيايي‌ آراسته‌ است‌.
آيت‌ آسماني‌ (وَ ما ذَرَأَ لَكُم‌ْ فِي‌ الْأَرْض‌ِ مُخْتَلِفاً الْو'انُه‌ُ)؛ «و در زمين‌ آنچه‌ را براي‌ شماآفريد، رنگهايش‌ مختلف‌ است‌» هر چند دلالت‌ بر جواز بهره‌مندي‌ از مظاهر رنگارنگ‌ اين‌عالم‌ دارد؛ اما به‌ تصريح‌ (اِنّا جَعَلْنا ما عَلَي‌ الْأَرْض‌ِ زِينَة‌ً لَها لِنَبْلُوَهُم‌ْ أَيُّهُم‌ْ أَحْسَن‌ُ عَمَلاً)؛ «ماآنچه‌ در زمين‌ جلوه‌گر است‌، زينت‌ و آرايش‌ زمين‌ قرار داديم‌ تا مردم‌ را به‌ آن‌ امتحان‌ كنيم‌»براي‌ آدمي‌ جز كمين‌گاه‌ ابتلا و آزمايش‌ به‌ بوستان‌ پرجاذبهء‌ سراچهء‌ ملك‌ نيست‌ و دلبستگي‌بدين‌ لذات‌ فريباي‌ عالم‌ نباتي‌ و سرگرمي‌ به‌ تمنيات‌ زودگذر دنيايي‌، سالك‌ طريق‌ كمال‌ رابه‌ بيان‌ علوي‌ «كَم‌ْ مِن‌ْ لَذَّة‌ٍ دَنِيَّة‌ٍ مَنَعَت‌ْ سَنِي‌َّ دَرَجات‌ٍ؛ چه‌ بسا لذت‌ پستي‌ كه‌ مانع‌ از نيل‌ به‌درجات‌ عالي‌ مي‌گردد» از حركت‌ به‌ سوي‌ مدارج‌ والاي‌ فرشتهء‌ عشق‌ بازداشته‌، در اين‌سراي‌ فناپذير، غافل‌ از عشق‌ روحاني‌ و بي‌نصيب‌ از معارف‌ رحماني‌ مي‌نمايد.
در حالي‌ كه‌ نواي‌ قرآني‌ (صِبْغَة‌َ اللّه‌ِ وَ مَن‌ْ أَحْسَن‌ُ مِن‌َ اللّه‌ِ صِبْغَة‌ً)؛ «رنگ‌ خدايي‌! وچه‌ رنگي‌ بهتر از رنگ‌ خدايي‌ است‌» در گوش‌ دل‌ جويندگان‌ گوهر جمال‌، طنين‌ بيداري‌افكنده‌ و آنها را متوجه‌ رنگ‌ مصفاي‌ الهي‌ مي‌نمايد كه‌ به‌ تبيين‌ روايي‌ «اَلصِّبْغَة‌ُ هِي‌َالْاِسْلا'م‌ُ» همان‌ حقيقت‌ اسلام‌ راستين‌ است‌.
و اين‌گونه‌، در پرتو اسلام‌ و تسليم‌ عاشقانه‌ به‌ دستان‌ ربوبي‌ باغبان‌ ولا، نهال‌ نورستهء ‌پويندگان‌ صراط‌ معنا به‌ سرسبزي‌ ايمان‌ و يقين‌ آراسته‌ مي‌گردد تا به‌ مصداق‌ «لِأَن‌َّ قُلُوب‌َالْمُؤْمِنين‌َ خَضِرٌ؛ همانا دلهاي‌ مومنان‌ سبز رنگ‌ است‌» قلب‌ او در حريم‌ محافظت‌ و تربيت‌معنوي‌ چنين‌ خضر كاملي‌، از اسارت‌ و وابستگي‌ به‌ الوان‌ لذت‌بخش‌ ملكي‌ رهيده‌، در پرتوموت‌ از تعلقات‌ رنگارنگ‌ سراي‌ نباتي‌، به‌ عالم‌ حيواني‌ حياتي‌ خجسته‌ يابد.
3. عالم‌ حيواني‌
رهروان‌ وادي‌ كمال‌ و جمال‌ مطلق‌، در سومين‌ منزل‌ از عوالم‌ فرشتهء‌ عشق‌، يعني‌ عالم‌حيواني‌ كه‌ مشكل‌ترين‌ مرحلهء‌ كمالي‌ و سخت‌ترين‌ مرتبهء‌ صعودي‌ انسان‌ به‌ شمار مي‌رود،به‌ صراحت‌ «اَعْدي‌' عَدُوٍّ لِلْمَرْءِ غَضَبُه‌ُ وَ شَهْوَتُه‌ُ؛ بزرگ‌ترين‌ دشمن‌ مرد، غضب‌ و شهوت‌اوست‌» نفس‌ خويش‌ را گرفتار دو قوهء‌ نيرومند غضب‌ و شهوت‌ مي‌بينند و در ظلمتكدهء ‌ملك‌ به‌ موجب‌ غلبهء‌ اين‌ دو نيروي‌ حيواني‌، اسير غفلت‌ و گمراهي‌ مي‌شوند و صحيفهء ‌وجودشان‌ به‌ سيرت‌ پست‌ بهيمي‌ منقش‌ مي‌گردد؛ «مَن‌ْ غَلَب‌َ عَلَيْه‌ِ غَضَبُه‌ُ وَ شَهْوَتُه‌ُ فَهُوَ في‌حَيِّزِ الْبَهائِم‌ِ؛ كسي‌ كه‌ غضب‌ و شهوتش‌ بر او غلبه‌ كند، در جايگاه‌ بهائم‌ است‌».
در اين‌ ميان‌، مهم‌ترين‌ عاملي‌ كه‌ نفس‌ آدمي‌ را به‌ ظلمت‌ و تباهي‌ مبتلا مي‌سازد، به‌تصريح‌ «سَبَب‌ُ الشَّرِّ غَلَبَة‌ُ الشَّهْوَة‌ِ» غلبهء‌ هواهاي‌ نفساني‌ و شهوات‌ حيواني‌ بر وجود آدمي‌است‌؛ چنان‌ كه‌ غافلان‌ از معارف‌ رحماني‌ و فريفتگان‌ تعلقات‌ دنيايي‌، به‌ سبب‌ دلباختن‌ به‌معشوقه‌هاي‌ ظاهري‌ و جاذبه‌هاي‌ شهواني‌، در دام‌ مهلك‌ تمنيات‌ شيطاني‌ گرفتار مي‌آيند و به‌ منظور وصول‌ بدين‌ مشتهيات‌ لذت‌بخش‌، هر مانعي‌ را كه‌ در مسير نيل‌ به‌ مقصودشان‌پديد مي‌آيد، با قوهء‌ قهر و غضب‌ به‌ كنار مي‌زنند. از اين‌رو، دست‌ نيافتن‌ به‌ چنين‌ خواهشهاو لذتهاي‌ حيواني‌، شعله‌هاي‌ دوزخي‌ غضب‌ را در قلوب‌ ظلماني‌ آنان‌ برافروخته‌،موجبات‌ رنجش‌ خاطر و آزار پاكدلان‌ ولايي‌ را كه‌ وجودشان‌ منادي‌ آزادگي‌ از حجب‌نفساني‌ است‌، فراهم‌ مي‌آورد.
گفتني‌ است‌ كه‌ در وادي‌ حيواني‌، قوهء‌ وساوس‌ شهواني‌ و نيروي‌ تمايلات‌ بهيمي‌،بيشترين‌ جاذبه‌ها را براي‌ آدمي‌ داشته‌ و به‌ دلالت‌ «لا' فِتْنَة‌َ اَعْظَم‌ُ مِن‌َ الشَّهْوَة‌ِ؛ هيچ‌ امتحاني‌عظيم‌تر از شهوت‌ نيست‌»، بزرگ‌ترين‌ عرصهء‌ جهاد و مبارزهء‌ با نفس‌ اماره‌، در عالم‌ حيواني‌عيان‌ مي‌گردد؛ (وَ يُريدُ الَّذين‌َ يَتَّبِعُون‌َ الشَّهَو'ات‌ِ أَن‌ْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيماً)؛ «و آنان‌ كه‌ ازشهوات‌ پيروي‌ مي‌كنند، مي‌خواهند كه‌ ميل‌ بورزند، ميل‌ ورزيدني‌ عظيم‌».
سراي‌ پرمخاطره‌ و پرجاذبهء‌ عالم‌ ملك‌ در تمثيل‌ همچون‌ بوستان‌ فريبا و دل‌انگيزي‌است‌ كه‌ سرشار از مظاهر باشكوه‌ زيبايي‌ و لذايذ دلفريب‌ دنيايي‌ مي‌باشد؛ گلشن‌ پهناور وخرمي‌ كه‌ جلوه‌گاه‌ زيباييهاي‌ عوالم‌ مختلف‌ جمادي‌، نباتي‌ و حيواني‌ مي‌باشد و گلستان‌پرنقش‌ و نگاري‌ كه‌ شمايل‌ مطبوع‌ گلبوته‌هاي‌ رنگارنگ‌ و طراوت‌ درختان‌ دلكش‌ و نسيم‌فرح‌بخش‌ عيش‌، قلب‌ آدمي‌ را معطوف‌ زخارف‌ دلستان‌ خويش‌ ساخته‌ و فروغ‌ مينايي‌نهرها و چشمه‌هاي‌ زلال‌ و نغمه‌هاي‌ دلنواز پرندگان‌ خوش‌الحان‌، طرب‌سراي‌ ذوق‌بخش‌هر بيننده‌اي‌ گرديده‌، او را مجذوب‌ لذايذ فريبندهء‌ خود مي‌نمايد.
اما آن‌گاه‌ كه‌ در ميان‌ اين‌ نگارستان‌ طرب‌بخش‌ و شگفت‌انگيز و در رواق‌ اين‌ گلشن‌زيبا و عطرآگين‌ ظاهري‌، شعاع‌ جمال‌ گل‌اندام‌ و دلرباي‌ زن‌ پرتوافشاني‌ مي‌كند و گلعذارلطيف‌ و ظريفش‌ كه‌ سرآمد همهء‌ زيباييهاست‌، از لابه‌لاي‌ شاخه‌ها و گلبرگهاي‌ بوستان‌فرح‌بخش‌ دنيايي‌ آشكار مي‌گردد، جاذبهء‌ شديد و دلنواز اين‌ رخسارهء‌ صدرنشين‌ سريرعشق‌، بر هر مغناطيسي‌ غلبه‌ نموده‌ و به‌ عنوان‌ يگانه‌ وجه‌ زيبندهء‌ مخلوقات‌ در عالم‌حيواني‌، قوي‌ترين‌ قوهء كشش‌ و جاذبهء وجود را جلوه‌گر ساخته‌، دل‌ و جان‌ آدمي‌ رامدهوش‌ و سرگشتهء‌ خويش‌ مي‌سازد؛ «ما تَلَذَّذَ النّاس‌ُ فِي‌ الدُّنْيا وَ الْأ'خِرَة‌ِ بِلَذَّة‌ٍ أَكْثَرَ لَهُم‌ْ مِن‌ْلَذَّة‌ِ النِّساءِ؛ لذت‌ نمي‌برند مردم‌ در دنيا و آخرت‌ به‌ لذتي‌ بيشتر از لذت‌ زنان‌».
از اين‌رو، جلوهء‌ فرشتهء‌ جميل‌ عشق‌ را در گسترهء‌ جهان‌ آفرينش‌، بايد وجود لطيف‌ زن‌دانست‌ كه‌ جمال‌ همچو كهربايش‌، ديدگان‌ آدمي‌ را از تمامي‌ مظاهر فريبندهء‌ دنيا به‌ سوي‌خود معطوف‌ ساخته‌، ضمير او را سرشار از شوق‌ و شعف‌ مي‌سازد؛ چنان‌ كه‌ جاذبهء‌ شديدو مغناطيس‌ عظيم‌ نفساني‌ زن‌ كه‌ بزرگ‌ترين‌ امتحان‌ الهي‌ در مسير تكامل‌ مرد است‌،موجب‌ گرديده‌ تا انسان‌ خوش‌سيرتي‌ چون‌ يوسف‌ صديق‌(ع‌)، به‌ بيان‌ (وَ لَقَدْ هَمَّت‌ْ بِه‌ِ وَ هَم‌َّبِها لَوْلا' أَن‌ْ رَأي‌' بُرْهان‌َ رَبِّه‌ِ) به‌ دشواري‌ و عظمت‌ اين‌ ابتلاي‌ ربوبي‌ اقرار نموده‌ و با ترنم‌معنوي‌ (وَ ما أُبَرِّي‌ءُ نَفْسي‌ اِن‌َّ النَّفْس‌َ لَأَمّارَة‌ٌ بِالسُّوءِ اِلاّ' ما رَحِم‌َ رَبّي‌) يگانه‌ صراط‌ رهيدن‌ ازچنين‌ دام‌ فريبنده‌اي‌ را الطاف‌ ربّاني‌ صاحبدلان‌ اهل‌ معنا معرفي‌ كند؛ چرا كه‌ به‌ اشارت‌قرآني‌ (اِن‌َّ كَيْدَكُن‌َّ عَظيم‌ٌ) بزرگ‌ترين‌ جلوه‌گريها و عظيم‌ترين‌ جاذبه‌ها در سيما و پيكرهء‌زن‌ نمود يافته‌ و مردِ محروم‌ از طريقت‌ ابراهيمي‌ و بي‌نصيب‌ از معارف‌ ربوبي‌ را بسان‌براده‌هاي‌ آهن‌، آن‌ چنان‌ جذب‌ مغناطيس‌ عظيم‌ خود مي‌سازد كه‌ در نهايت‌، هر دو به‌آلايش‌ شهوات‌ بهيمي‌ آلوده‌ شده‌، روانهء‌ دوزخ‌ حيواني‌ مي‌گردند.
و اين‌گونه‌، به‌ استناد كلام‌ بر حق‌ امام‌ محمد باقر(ع‌): «النّاس‌ُ كُلُّهُم‌ْ بَهائِم‌ُ -ثَلا'ثاً- اِلاّ'قَليل‌ٌ مِن‌َ الْمُؤْمِنين‌َ وَ الْمُؤْمِن‌ُ غَريب‌ٌ - ثَلاث‌َ مَرّ'ات‌ٍ-»، تمام‌ مردمان‌ به‌ جز عدهء اندكي‌ ازمومنان‌ به‌ جهت‌ محروميت‌ از حصار امن‌ اولياي‌ الهي‌، گرفتار تمنيات‌ بهيمي‌ و تمايلات‌شهواني‌ گشته‌ و بدون‌ هيچ‌گونه‌ استقامت‌ و پايداري‌ به‌ بيان‌ روايي‌ «اَلنِّساءُ حَبائِل‌ُالشَّيْطان‌ِ» اسير دام‌ فريبنده‌ و مغناطيس‌ پرجاذبهء زنان‌ مي‌گردند و در ورطهء‌ شرك‌ وضلالت‌، دچار طوفان‌ بنيان‌كن‌ نفس‌ سركش‌ و گرداب‌ مهلك‌ شيطاني‌ عشق‌ به‌ زنان‌ ساحردوزخ‌ مي‌شوند؛ (اِن‌ْ يَدْعُون‌َ مِن‌ْ دُونِه‌ِ اِلاّ' اِناثاً وَ اِن‌ْ يَدْعُون‌َ اِلاّ' شَيْطاناً مَريداً)؛ «مشركان‌نمي‌خوانند غير از خدا مگر زنان‌ را و نمي‌خوانند مگر شيطان‌ سركش‌ را».
بدين‌ترتيب‌، عالم‌ حيواني‌ را بايد عظيم‌ترين‌ كمين‌گاه‌ جاذبهء‌ عشق‌ مجازي‌ و جولان‌گاه‌وساوس‌ زنان‌ دوزخي‌ دانست‌ كه‌ رهايي‌ از غل‌ و زنجير اسارت‌بخش‌ شرك‌، و آزادي‌ اززندان‌ عشق‌ طغيانگر نفس‌، جز در توان‌ مسيحادمان‌ اهل‌ ولايت‌ و معرفت‌ نمي‌باشد وسالك‌ طريق‌ كمال‌، تنها در سايه‌سار اذكار شفابخش‌ ولايت‌ و در پرتو عشق‌ و تسليم‌ به‌دستان‌ ربوبي‌ اولياي‌ الهي‌ كه‌ رشتهء تعلق‌ به‌ كثرات‌ سه‌ عالم‌ جمادي‌، نباتي‌ و حيواني‌ را ازقلب‌ خويش‌ بريده‌اند، توان‌ صبر و بردباري‌ در برابر آن‌ را مي‌يابد؛ چنان‌ كه‌ بهره‌مندي‌ ازانفاس‌ قدسي‌ مقربين‌ جز به‌ سلوك‌ در طريقت‌ انسان‌ساز ابراهيمي‌ ميسور نمي‌باشد؛طريقتي‌ كه‌ در آن‌ جويندهء جمال‌ مطلق‌ به‌ صراحت‌ «اَلْمَرْءُ عَلي‌' دين‌ِ خَليلِه‌ِ؛ انسان‌ [جوانمرد] بر آيين‌ دوست‌ صادق‌ خويش‌ است‌» در سايهء‌ پيروي‌ از اوامر و كلمات‌ ربوبي‌خليل‌ شفيق‌، از شعله‌هاي‌ حيواني‌ زنان‌ ساحر دوزخ‌ رهايي‌ يافته‌، به‌ سرمنزل‌ مقصود كه‌همان‌ گلشن‌ عالم‌ انساني‌ است‌، نايل‌ مي‌گردد.