هدفمند سازی ازدواج

نوجوان و ازدواج !

[="DarkOrchid"]سلام؛خداقوت
من در مقطع دوم دبیرستان {هنرستان}مشغول تحصیلم...
1)نمیدونم چرا ولی چند وقتیه ذهنم درگیر ا-ز-د-و-ا-ج شده.....البته این فقط من نیستم که اینطوریم تقریبا که چ عرض کنم اکثر دوستا و هم سن وسالای من اینطوری شدن...
وخیلیامونم واسمون سواله که چرا اینطوریه؟
منتها فرق من وخیلی از دوستای مقیدم اینه که ما چون اهل دوست پسر بازی و این مضخرفات نیسیم،ذهنمون سمت ازدواج میره
بعضی موقعا با خودم فک میکنم...چرا من که خیر سرم یه دختر چادریم باید این فکر بیاد تو ذهنم مگه من چن سالمه...غیراز اینه که یه دختر بچه ام...
راستش با خیلیا دردودل کنم...اما دوستامم که مثل خودمم...واقعن واقعنیم روم نمیشه با پدرومادرم مشورت کنم....
درسته که خدا بهترین دوست و راهنماست،ولی تو بعضی مسائل ک نمیشه بشینی و دس رو دست بزاری و بگی خدا خودش درست میکنه،خدا گفته از تو حرکت از من برکت
اگه آدم سوالی داره باید بره دنبال سوالش و از خداهم بخواد که کمکش کنه بتونه جواب سوالشو پیدا کنه...غیر اینه؟؟؟
اگ این تفکر و درگیری ذهن بده واس سن من....راهنماییم کنین یه جوری ازش رد شم....خداشاهده دلم نمیخواد گناه کنم...
اصلاهم نمیزارم {البته با کمک خدا} فکر دوستی بیاد توذهنم اصلا چون میدونم چ نتایجی که نداره...اینکه به غیر از گناهش دراین رابطه ها اولین ضربه به دخترای ساده میخوره...همه اینارو میدونم واصلا از این کارا بدم میاد...به نظرم اگه دونفر همو دوست دارن مخصوصا درباره پسرا باید به زندگی باهم فک کنن...نه به دوستی دوروزه ...
پسریکه با یه دنیا قربونت بشم وفدات بشم وتوهمه دنیای منو این چرت وپرتا میخواد به دختره ثابت کنه ه تا آخرش هستم...مطمئنا فقط به فکر هوسبازی چندروزه خودشه و تازه اگه خیلی لطف کنه و بلایی سر دختره ساده نیاره ...بعد یه مدت سوءاستفاده از احساسات اون دختر میگه شرمنده ما نمیتونیم دیگه باهم باشیم وکات...
همه اینا رو حفظم ومیدونم...خوشحالم که میلی به این رابطه ها ندارم وخداروشکر میکنم.
حالا میشه راهنماییم کنین؟
خیلی خودمو کنترل کردموسعی کردم خودم یه جور رفع ورجوش کنم اما از این فکرا دیگه داشتم کم کم میترکیدم..دلم میخواس به یکی بگم...
به همکلاسیاهم ک نمیشه حرف زد به خیلیاشونم اگه بگی هیچی گناه عالمو کردی ....چرا ؟چون من که یه دختر درسخون و "مثلا"باحجابم وقتی این مساله واسم پیش امده...پس هیچی واس ماهمه آزاده وگناهی نداره....
به قول پدرم آدم نباید سفره دلشو واس همه باز کنه....درست وی اخه هرچیزیو ک نمیشه
از کجا معلوم اگه خیلی موقعا با به وجوداومدن ی چنین فکرایی از کسی راهنمایی نخواییم بدترم نشه...
2)یک چیز دیگه....اینکه نمیدونم شاید اینم به خاطر سنمه اما درهرحال خیلی به ظاهر فرد مقابلم توجه میکنم...ومیدونم اصلا خوب نیست... فک کنم پیامبر (ص)بودن که گفته بودن{منبع دقیق یادم نیست} که اگه درمسئله ازدواج فقط
ظاهر طرف براتون مهم باشه بقیه اصلا رو از دست میدین مثل ایمان و اخلاق ...
وهیچکس چنین چیزیو نمیخواداما خوب بعضی وقتا دست خودآدم نیس
به قول یه کارشناس مذهبی که میگفت اگه زیبایی مهم باشه توزندگی هم اگه یکیو زیباتر ببینین حسرت میخورین که ای وای اینکه از همسر منم زیباتره و..دیگه چ اتفاقا که نمیفته!
چکارمیتونم بکنم زیبایی برام ارزششو از دست بده؟
ممنون ازتوجهتون....[/]