آیا تبلیغ از عوامل مشارکت کوفیان در جنگ بود؟
ارسال شده توسط armm1388 در یکشنبه, ۱۳۹۶/۱۰/۱۷ - ۰۰:۰۳با عرض سلام و تشكر از شما آیت الله مصباح یزدی در کتاب آذرخشی از سرزمین کربلا از سه عامل تهدید و تطمیع و تبلیغ به عنوان عوامل مبارزه کوفیان با اباعبدالله (ع) نام می برد و یادآور می شود که غیر از این سه عامل عامل چهارمی وجود ندارد. حقیر 2 عامل تهدید و تطمیع را قبول دارم. ولی عامل تبلیغ را برای کوفیان خیر. ابن زیاد عواقب کار را می دانست و در جامعه قوم گرای آن روز ، ابن زیاد بی اصل و نسب که هیچ طایفه ای ندارد. می داند که فردا بنی هاشم و طوایف متحد آنها اگر بر سر او بریزند ، چه بسا یزید هم از او حمایت نکند . لذا پیشاپیش اقداماتی برای تبرئه خویش انجام می دهد که ما آنها را اشتباها عامل تبلیغ می دانیم. مثلا فتوای قتل را از زبان مفتی بزرگ کوفه صادر می کند تا بعدها خود را بی گناه جلوه کند. نامه دستور دادن به عمر سعد را از او می خواهد تا سندی در اختیار مردم قرار نگیرد. وقتی در گفتگو با حضرت مسلم در دارالاماره کم می آورد بلافاصله به تهمت متوسل می شود . مسلم تو نبودی که فلان روز در مدینه شراب می خوردی و من تو را دیدم و چیزی نگفتم؟! - تا حاضران مجلس بگویند عجب! مسلم هم شراب می خورد وقتی اهل بیت شرابخوار باشند پس ما بندگان عادی خدا هم اگر مرتکب گناهی شویم چندان مهم نیست. بنده خدا ابن زیاد این را می دانست ولی تا بحال سکوت کرد و آبروی مسلم را نمی برد. و از این طور افکار در ذهن بزرگان کوفه که در مجلس بودند خطور می کرد. خوب هدف ابن زیاد از این بازی همین بود . در مناظره با حضرت مسلم، ابن زیاد کم آورده بود و برای جبرانش فی البداهه این موضوع به ذهنش رسید تا آبرویش را حفظ کند نه اینکه می خواست تبلیغ کند که مسلم و اهل بیت شرابخوارند. بنابراین به نظر مي رسد تبليغ برخلاف 2 عامل تطميع و تهديد نمي تواند عامل جنايت كوفيان باشد زيرا آنها درست برخلاف مردم شام كاملا اهل بيت را مي شناختند و صحابه نيز ساير مردم كوفه را از مناقب اباعبدالله و جايگاه او نزد پيامبر (ص) باخبر كرده بودند . حقير معتقدم بزرگترين عامل تهديد و بعد تطميع است. همانگونه كه فرزدق گفته بود. از رفتارشناسی ابن زیاد نیز چنین بر می آید که وی همه کارهایی که در این راستا انجام داده بود نه برای تبلیغ بلکه برای تبرئه خود انجام داده بود. ماننداینکه شریح را جلو انداخت تا بعدها خود گیر نیفتد . (چون طایفه ای هم نداشت تا از او حمایت کنند). با این وجود چرا احاديثي از امام سجاد (ع) و هم امام باقر (ع) موجود است كه مي فرمايند 30 هزار نفر قربه الي الله به جنگ اباعبدالله رفتند. اگر مردم جاهل شام در آن جنگ بودند مي شد اين حديث را پذيرفت ولي اهل كوفه كه مي دانستند به جنگ چه كسي مي روند. حتي برخي بخاطر آگاهی از جایگاه اهل بیت، گرچه به سپاه عمر ملحق شدند ولی نجنگيدند و فقط جزء سياهي لشكر بودند؟