حکایت سیمرغ و مشکلات سلوک
ارسال شده توسط سمیع در سهشنبه, ۱۳۹۱/۱۰/۰۵ - ۱۹:۵۴باسمه تعالی
باسلام:
عطار نیشابوری از شهرگان آفاق عرفان ،مشکلات و درگیری های مسیر راه را در دداستانی زیبا و مفصل به تصویر کشیده که چون مشتمل بر نکات سلوک ارزش مندی است اجمالا به ان اشاره می کنیم:
داستان از آنجا آغاز می شود که پرندگان در ضمن جلسه و نشستی متفق القول شدند که چون هر شهر و دیاری را پادشاهی است ما نیز باید حاکمی پیدا کنیم تا امور ما را نظام بخشد.
جمله گفتند این زمان در روزگار / نیست خالی هیچ شهر از شهریار
از چه رو اقلیم ما را شاه نیست ؟ / بیش از این بی شاه بودن راه نیست
هر کس در این میان سخنی می گوید تا نوبت هدهد (مرغ حضرت سلیمان) می رسد وی می گوید من سالها قاصد پیامبر بزرگی چون حضرت سلیمان علیه السلام بوده و همه جا را دیده ام
پادشاه ما پرندگان پرنده ای است به نام سیمرغ که در کوه قاف زندگی می کند البته راه او بسیار دور،ناهموار ومملو از مشکلات و موانع است و پیمودن آن جز صبر و تحمل دشواری ها و ریاضت و مجاهدت امکان پذیر نخواهد بود پس کسانی می توانند با من در این راه همراهی کنند که مرد راه باشند
شیر مردی باید این راه شگرف / زانکه ره دور است و دریا ژرف ژرف
هر که اکنون از شما مرد رهید /سر به راه آرید و پای اندر نهید
ادامه دارد....