مشکلات بعد ار ازدواج

افسردگی بعد از ازدواج

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

سلام
من الان 6 ماهه که عقد کردم.همسرم و خانوادش آدمای خوبی هستن و تا حد زیادی تفاهم داریم...
مشکلی که من دارم ریشه در وجود خودم داره
من بعد از ازدواج خیلی غرغرو و حساس و حسود شدم.در صورتی که قبلا به این شدت نبودم
همسرم هر کاری برام کنه بالاخره یه چیزی پیدا میکنم که کم گذاشته و ابراز ناراحتی میکنم...از همه حرفاش بدترین برداشت ممکن رو میکنم
نسبت به روابطش به مامان و خواهرش هم حسادت دارم.مثلا همش نگرانم خواهرش جلوش لباس باز نپوشه چون سابقه این کار رو داشته و من فقط حرص میخورم.یا نگرانم که بهشون توجه کنه.البته من مادر و خواهرشو واقعا دوست دارم ولی دوست ندارم مورد توجه همسر من باشن
هر چی سعی میکنم کاری به کارش نداشته باشم باز نمیشه.دوست دارم انحصاری شوهرمو واسه خودم داشته باشمو با این کارام محدودش کردم
زندگیم شده یه مشت حرفهای خاله زنکی و بیهوده که دارم توش فرو میرم...شوهرم هم اصلا نمیذاره برم مشاوره
احساس افسردگی میکنم.شوهرم میگه دوست دارم بگی بخندی شاد باشی ولی همش غمگینی
حس میکنم هیچی برای خودم ندارمو همه زندگیم شده همسرم..
خیلی ناراحتم
لطفا منو راهنمایی کنید که چطور از زندگیم احساس رضایت به دست بیارم.




با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید