رفت و آمد با شرابخوار

صله رحم با خانواده همسر و آسیب های تربیتی آن

انجمن: 
سلام خانواده ی همسر بنده با ما کاملا متفاوتند، با حجاب بنده مخالفند، شراب خوارند و مجلس گناه و رقص مختلط برگزار میکنند، با زیارت قبور ائمه و رفتن به مسجد، پوشیدن لباس مشکی در دهه محرم و اینگونه مسائل مخالفند، در منزلشون ماهواره همیشه روشنه و درمورد اندام بانوان داخل فیلم ها حتی صحبت میکنند، شوخی های جنسی به راحتی بینشون حتی با نامحرم بیان میشه و از این دسته موارد. خدا به تازگی به من پسری داده که شدیدا نگران تربیت اون توی این شرایطم. بنده از نظر صله رحم هیچ وظیفه ی شرعی نسبت به این خانواده ندارم ولی همسرم به هرحال پدر و مادرش هستند (البته تقریبا تمام فامیلشون همینطورند) اما از بعد از تولد فرزندم مرتب اصرار دارند پسر من رو ببینند و با ما بیشتر رفت و امد کنند و من چون نگران تربیت پسرم هستم از همسرم خواستم که ازشون بخواد بیشتر رعایت کنند ولی در چند مورد ملاقاتی که داشتیم دیدم که همچنان زبانشون به باطل میچرخه. (غیبت، شوخی جنسی، ناسزا و...) همسرم با خانوادش صله رحم داره ولی از بعد از تولد پسرم، تنها صله ای رو قبول دارند که پسرم هم در اون باشه. یعنی اگر همسرم بدون پسرم به دیدارشون بره این رو بی احترامی میدونند. میخواستم بدونم وظیفه ی بنده در این شرایط چیه؟ ۱. با توجه به اینکه از نظر دینی تربیت پسر من با همسرم و پدر اونه. آیا واقعا در چنین شرایطی پدر همسرم ولی پسرم محسوب میشه و تربیت پسرم بر عهده اونه یا چون همسرم با روش تربیتی اون ها مخالفه دیگه این ولایت وجود نداره؟ ۲. آیا چون خانوادش حضور و یا تماس بدون پسرم رو صله نمیدونند و این رو بی احترامی میدونند، همسرم وظیفه صله رو انجام نداده و حتما باید با پسرم باشه تا انجام وظیفه کرده باشه؟ ۳. آیا اگر بنده الان در خردسالی مخالف این صله باشم و رفت و امد پسرم رو با این افراد کم کنم تا در تربیتش تاثیری نداشته باشند، من قطع کننده رحم میشم؟ 4. اگر به عللی که گفته شد ملاقاتشون با فرزندمون رو به ماهی یک بار کاهش بدیم ولی اون ها بگند ما باید هفته ای سه بار بچه ی تو رو ببینیم صله انجام نشده؟ به طور کلی ملاک رفع تکلیف صله، عرف هست یا خواسته ی شخصی که میخوایم صله رو درموردش به جا بیاریم؟

ترک صله رحم با شرابخوار

انجمن: 
اللهم عجل لولیک الفرج: بسم تعالی سلام علیکم. برادری مومن ونمازخوان داشتم که متاسفانه بعداز ازدواج مدت 4سالیست که علاوه برترک نمازوکفر اهانت وونعوذ بالله تکذیب اوحیامیت قرآنونسبت ناروا به پیامبر(ص)وائمه معصوم(س)به شرابخواری وبرپایی مراسم شرابخواری نسبتا علنی و...روی آورده.مادر مومنه ام بعد از تذکر بنده من باب اینکه چنانچه ببینی که درخانه توزن ومرد مینوشندو دیگران راهم تشویق به نوشیدن میکنندو تذکر ندهید در گناه آنها شریک هستین  بارها نسبت به شرابخواری او تذکر داده ونهی ازمنکر کرده اما نهایتا بترک نوشیدن فقط درمنزل مادری انجامید.تاچندی پیش که مارا بجشن تولد فرزندش دعوت کرد.من که خبر از بساط عیش ونوش داشتم عذرخواهی کرده وبه بهانه ای دیگر نرفتم.مادربیخبر میرود اما متوجه تدارکات شراب پر هر اتاق مجزا برای خانمها وآقایون میشود نوشیدن عده ای از مدعوین. وبه یکبار  اعتراضی ودلخوری  بسنده میکند ولی در راه منزل باگریه به اومیگوید که دیگرخانه شان نمی آید.چون زندگیشان نجس است.واو معترض که چرا به خانم وخواهر خانمم که درحال نوشیدن بودن توهین کردی گفتی بجای تولدنجاست نخور وشیر نجس دهان بچت نگذار.مادر میگوید به حرمت من هم شده نباید اینطور میز میچیدی و... اوهم میگوید مگه دزدی وحیضی کردم مال خودمه دوست دارم بخورم ومیخورم هر کی دوست داره بیاد دوست نداره بسلامت به کسی هم ربطی نداره.ودوباره شروع به هتاکی به اسلام وقرآن که میداند چقدر مادر را آشفته وناراحت میکند کرده.همین سبب یک فتنه بزرگ توسط خانم ابشون شده وتا مرز کتک کاری بین برادرهاودعوا وبلوا وبی احترامی بمادر ومن که تنها خواهر وخواهر بزرگ هستم با وجود نبودنم  درخانه مادری میشه بفاصله سه چهار روز.انها مرا بجهت اینکه بعداز کلی تذکر درخفا بالاخره یه روز درحضور مادر بلند تذکر دادم که تو این خونه نماز میخونن هرهفته جمع نشید اینجا به نوشیدن وید وقهقهه سردادن. واونها میگن مامان میدونست ما میخوریم اما برومون نمیاورد وچیزی نمیگفت اما وقتی تو علنی اعتراض میکردی برگشتی به مامان هم گفتی مامان اگه ببینی تو خونه شما مینوشن ولی از ترس اینکه ازتون نرنجن سکوت کنی وتذکر ندی گناهکاری.حداقل باید  تذکر بدی که ازگردنت ساقط بشه. مامان هم از اونروز بما گیر داد.میگن مامان فقط اختیار خونه خودشو داره نه مهمونیه من.بهتره حد خودتونو بشناسید ودست ازعقب موندگی فکری ودخالت تو زندگی ما (منظور فقط تذکردر باب مسائل اعتقادیست)که البته همیشه اونها به اعتقادات مااهانت کردن وتمسخر وفحش دادن وبعد ما اعتراض کردیم بردارید.والان چند ماه است قطع رابطه کامل شده. والبته قطع رابطه از طرف اونها بوده طوریکه حتی عید هم  تلفنی به مادر ومن نزدن.مادرم میگوید از دلم کنده شدن و ازخدا خواسته  اهلشان کند.اگر میشود از سر فضل ورحمتش.نشد با خشم خود سزای اعمالشان را بدهد که بفهمند علتش برگشتن از دینست وبالاخره عاقبت بخیرشوند.اما بشدت نگران قطع صله رحم است .میخولستم بپرسم این ترک صله رحم گناهی متوجه مادرم ومن میکند؟  لطفا راهنمایی لازم رو بفرمایید.خدا خیرتان بدهد