خانه تکانی
عید نوروز و ... عید امسال، عید میلاد مادر خوبی هاست....سالی که نکوست از بهارش پیداست .
ارسال شده توسط نسیم رحمت در دوشنبه, ۱۳۹۴/۱۲/۱۰ - ۲۱:۱۸کم کم صدای قدمای عید نوروز به گوش می رسه .
توی خونه ها مادران و همسران به تکاپو افتادند و هر روز صبح تا شب مشغول گردگیری و تمیز کردن خونه اند.
با اومدن عید نوروز بازار دید و بازدید ها و مهمانی ها هم داغ میشه.
در تاپیک قصد داریم دوستان از عید نورزو و سنت های زیبای اون مثل صله ارحام بگن.
چه خوب میشه:
اگر کسی تجربه ای هم در خصوص موضوعاتی از قبیل رفع اختلاف بین خانواده ها و دوستان و آشنایان، در این ایام داره رو مطرح کنه.
خلاصه :
در این تاپیک هر چه دل تنگت خواست بگو ولی فقط از دایره موضوعات مربوط به این ایام خارج نباشه؛
"اگه سوالی هم در این خصوص بود در باب اخلاق اسلامی و آداب معاشرت مطرح کنند. سعی می کنم هر چی زودتر جواب بدم."
آخر سال و خانهتکانی دل
ارسال شده توسط مدیر اجرایی_فرهنگی در سهشنبه, ۱۳۹۰/۱۲/۲۳ - ۰۶:۴۵
«عید» در بیرون از وجود ما حضور دارد، در وجود خود هم عیدی پدید آوریم و به «خانهتکانی دل» بپردازیم، چه زیباست که در کنار «تحویل سال»، شاهد «تحول حال» هم باشیم.
سال تقویمی گذشت، اما سال تحصیلی ادامه دارد.
حتی اگر در روزهای آغازین بهار، درسها و کلاسها تعطیل باشد، هرگز «اندیشه » و «معرفت» و «دانش» تعطیل نیست.
این، روشی برای «مبارک» ساختن سال نوست، یعنی برکت آفرینی در عمر و زمان و فرصت های زندگی.
حال، تا اینجای کار را پیش آمدهایم.
شاید اگر دقت و برنامهریزی بهتری داشتیم، میتوانستیم زمان را امتداد بخشیم و فرصتهای درسی و آموزشی را بیشتر و بهتر برویانیم و بشکوفانیم.
کارمندی تعطیلبردار است، اما دانشپژوهی هرگز، «میاسای ز آموختن یک زمان ...»
آغاز سال نو را به خیلیها «تبریک» میگوییم، خیلیها هم به ما تبریک میگویند، مفهوم این «تبریک» چیست؟ یعنی خیر و برکت یافتن سال و ماه و عمر و زندگی و نیرو و تلاش.
خیلیها پول دارند، اما پولهایشان بیحرکت است.
خیلیها اولاد دارند، اما خیری از فرزندانشان نمیبینند.
خیلیها درس میخوانند، اما تحصیلاتشان به کار خودشان و جامعه نمیآید.
خیلیها تلاش میکنند، اما همان جای نخستیناند.
خیلیها زحمت میکشند، اما همچنان دستشان از «بهره زحمات» خالی است و کوششهای مستمر آنان بیهوده و بیثمر میشود، اینها همان «بیبرکتی» در زندگی و دانش و دارایی است.
چه کنیم که سال جدید برایمان «برکت» داشته باشد و تبریک گفتنها و شنیدنها مفهوم و مصداق پیدا کند؟
آینده، در گرو گذشته ما و تلاش کنونی ماست.
آنچه خجستگی روزها و سالهای آتیه را برای ما رقم میزند، تصمیمهای جدی، ارادههای استوار، برنامهریزیهای حساب شده، پیگیریهای دقیق، محاسبهها و مراقبتهای ویژه است.
ما مسؤول عمر، زمان، فرصتها و استعدادهای خویشیم.
هرگز مباد که گذشته ما به امید «آینده» و آینده ما به حسرت «گذشته» سپری شود و عمر ما بین این گذشته پر حسرت و آینده رؤیایی تقسیم شود و هیچ خورده نیاورد!
این تقسیم، هیچ جالب و زیبا نیست.
زمان، امانتی در دست ماست.
هم میتوان این عنصر پر بها را سوزاند و دود کرد، هم میتوان آن را سرسبز و با طراوت ساخت. تعیین کننده این دو وضع هم نحوه عمل ماست.
باید از هر دقیقه قرنی ساخت
قرن را در دقیقهای گنجاند
یا که با شیوه مهار زمان
جبر را هم به زیر بال کشید
هر چه هست در این «مهار زمان» نهفته است، اگر قدرت آن را داشته باشیم، هم دقیقههای ما استمرار و وسعت مییابد و سرشار میشود، هم قرنی را میتوانیم، در دقیقهای بگنجانیم و لحظه لحظه عمر خود را غنی سازیم.
باری . . . در سال نو، همه چیز نو میشود، ما چرا نو نشویم؟
تقویمها عوض میشود، خانهها گردگیری میشود، دیدارها تازه میشود، طراوت را در چهره طبیعت تماشا میکنیم، دشت و دمن عطر جانبخش و رایحه بهاری را نثار و ایثار میکند، ما که نباید کمتر از درخت و صحرا باشیم!
اگر ما هم عوض شدیم، اگر اخلاق ما هم نوتر و بهارتری شد، پا به پای بهار، آمدهایم، در سال جدید، هم دفتر عمر ما ورق میخورد، هم تقویم سال جدید را میگشاییم، چه خوب است که در برگ برگ این دفتر و کتاب، با ایمان و عمل، با خوبی ها و تلاش ها، با صداقتها و مهرورزیهای صادقانه، خطوطی از «هنر انسان زیستن » بنگاریم و نقشی از «رشد» ترسیم کنیم.
«عید» در بیرون از وجود ما حضور دارد، در وجود خود هم عیدی پدید آوریم و به «خانه تکانی دل » بپردازیم.
چه زیباست که در کنار «تحویل سال» ، شاهد «تحول حال» هم باشیم، چه نیکوست که «امروز» ما بهتر از دیروز و «فردا» ما بهتر و روشنتر از امروز و «فرجام » کار ما بهتر از «آغاز» آن و «آخرت » ما بهتر و آبادتر از «دنیا» ما باشد.
و . . . این، شدنی است، تنها «خواستن» میخواهد. ما در کجای زمان ایستادهایم؟ از چه قله و فرازی به حیات مینگریم؟ چه افقی پیش چشم ماست؟
یک حرف کاملاً جدی:
عدهای سال گذشته، در همین ایام، بودند و امروز نیستند، یعنی از نعمت «وجود» بهرهمند بودند و امروز محروماند، این، یعنی فرصتها را پایانی است و مهلتها را باید مغتنم شمرد و «پاس فرصتها» را نباید خراب کرد.
بگذشت زمان، دست به کاری نزدی
برگردن لحظهها مهاری نزدی
صد توپ زدی، تمام را کردی «اوت»
صد «پاس» گرفته، آبشاری نزدی!
و اگر در طلیعه سال نو و سپری شدن سال گذشته این حرف را نزنیم و به این حقیقت که در آینه «تحویل سال» دیده میشود ننگریم، پس کی و کجا و چگونه؟
و . . . بالاخره، یک حرف جدی دیگر:
اینکه عمر میگذرد و سال، نو میشود، چنان نیست که سن و عمر ما افزوده شود، بلکه از آن کاسته میشود، مثل سیگار که هر چه بکشند کوتاهتر می شود، ما هم هر چه بیشتر عمر میکنیم، از عمرمان کاسته میشود و به «خط پایان» نزدیکتر میشویم.
البته نباید با جوانان این گونه حرف زد، ولی چه میتوان کرد، فرصتها به شتاب ابرهای آسمان میگذرد، باید دید چه کاشتهایم و چه برداشت خواهیم کرد؟!
پروین اعتصامی، میگوید:
گوهر وقت بدین خیرگی از دست مده / آخر، این در گرانمایه بهایی دارد
دوران تحصیل، بهار عمر ماست، تعطیلات را هم چون ایام تعطیل، پربار و سرشار سازیم، این است برکت عمر!
یادداشت از؛ حجت الاسلام والمسلمین جواد محدثی
منبع:راسخون
✿▪▪✿درس های اخلاقی نهفته در سنت خانه تکانی ✿▪▪✿
ارسال شده توسط نیایش در چهارشنبه, ۱۳۸۹/۱۲/۰۴ - ۱۹:۳۲خانه تکانی دل
ارسال شده توسط فریاد در پنجشنبه, ۱۳۸۸/۱۲/۱۳ - ۱۲:۰۷من هرچی گشتم انجمنی مرتبط تر از اینجا برای زدن این تاپیک پیدا نکردم.
اگر انجمن مرتبطی هست می توانید منتقلش کنید. اگر تاپیک نامرتبط به کل سایت است می توانید حذفش کنید. به هر حال من فکر کردم بهتر است چنین تاپیکی زده شود...
نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی
که بسی گل بدمد باز تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و خوش دل باشی
عید نوروز که نزدیک می شه وقت خونه تکونی می شه! اما چه خوبه سال جدید دلهامون رو خونه تکونی بکنیم. تا سال دیگه دلمون عاری از گرد و غبار کینه و ناراحتی باشه . از خودم شروع می کنم...
ببخشید اگر حرفی زدم که ناراحتتون کرد , ببخشید اگر باعث کدورت ها شدم , ببخشید اگر گاهی عصبانی بودم, ببخشید اگر گاهی به شوخیهاتون نخندیدم , ببخشید اگر به سخن جدیتون گاهی خندیدم ,ببخشید اگر گاهی به شوخیهام نخندیدید , ببخشید اگر به سخن جدیم خندیدید , ببخشید اگر دوستم داشتید و نفهمیدم. ببخشید اگر نتونستم عشقم رو بهتون ابراز بکنم. ببخشید اگر کینه ای ازتون به دل گرفتم , ببخشید اگر کینه ازم به دل گرفتید , ببخشید اگر حق با شما بود , ببخشید اگر همیشه ناحق گفتم ؛ ببخشید اگر خیلی سیاه بودم , ببخشید اگر شما خیلی سفید بودید , ببخشید اگر پیش بزرگیتون خیلی کوچیک بودم , ببخشید اگر وصله ناجوری براتون بودم , ببخشید که به خوبیهاتون حسادت کردم , ببخشید اگر گاهی تحملم کردید , ببخشید اگر گاهی تحملتون نکردم , ببخشید اگر گاهی مغرور بودم , ببخشید اگر گاهی تند پست زدم , ببخشید بخاطر پستهام , ببخشید بخاطر پیامهام , ببخشید بخاطر امضاهام , ببخشید بخاطر پیغامهای خصوصیم , ببخشید بخاطر پستهایی که وقتتون رو هدر داد , ببخشید اگر زیر پست قشنگتون تنکس نزدم , ببخشید اگر برام تنکس زدید و نفهمیدم , ببخشید اگر گاهی درست نشناختمون , ببخشید بخاطر اون مسائلی که نمی دونم چرا باید بخاطرش عذرخواهی بکنم , ببخشید بخاطر اون مسائلی که می دونم باید ازتون عذرخواهی بکنم و نمی تونم , ببخشید بخاطر اون مسائلی که نمی دونید چرا باید ازتون عذرخواهی بکنم , ببخشید بخاطر ...
و خلاصه ببخشید اگر نمی دونم چجوری باید ازتون عذرخواهی بکنم.
من هرچی بوده و نبوده را کنار گذاشتم .
امیدوارم شما هم این حقیر را ببخشید.