بنیان گذار

ذو القرنین از لحاظ تاریخی چه کسی می تواند باشد؟

و یسئلونک عن ذی القرنین قل سأتلوا علیکم منه ذکر
«و می‌پرسند از تو درباره ذی القرنین، بگو اکنون، برایتان از آن گزارش بخوانم».
ذوالقرنین و ماجرای یأجوج ومأجوج در سوره‌ی مبارکه کهف(آیات 83 تا 98) ذکر گردیده است.
شخصیت و ویژگی‌های ذوالقرنین براساس آیات قرآن کریم از این قرار است:
1. کشورگشایی که صاحب دو قرن(ذوالقرنین) است.2 کسی که سه نوبت سفر سوق الجیشی داشته است:
الف: سفر به غرب: جایی که احساس می کند که خورشید در چشمه‌ی سیاهی فرو می‌رود. «تَغرُبُ فی عَینٍ حَمئةٍ»1 (احتمالاً در سواحل دریای سیاه یا دریای اژه)
ب: سفر به شرق و دیدار با مردم وحشی و برهنه.
ج: سفر به منطقه‌ای که مردمش از او می خواهند که در برابر یأجوج و مأجوج سدّی بنا کند. «اَن تَجعَلَ بَینَنَا و بَینَهُم سَدّا»2
3. ذوالقرنین پادشاهی عدالت پیشه بود، نیکوکاران را پاداش و مفسدان را کیفر و ستمدیدگان را در برابر فسادگران حمایت می‌کرده است.
4. هدفش از آن همه فتوحات کسب مال و استثمار ملل مغلوب نبود، بلکه قصدش توسعه عدالت و امنیت در سایر مناطق جهان و کوتاه کردن دست ستمگران بوده است. «قالَ مَا مَکَّنّی فیه ربّی خیر فأعینُونی بُقوّةٍ أجعَل بینَکم وَ بَینَهم رَدماً»*«اِنّا مکّنّا له فی الارض و آتیناه من کُلِّ شیءٍ سَبَبا»3
5. ساختن سدّ با آهن و مس گداخته؛ نشانه‌ی تمدّن پیشرفته‌ی وی می‌باشد.«قَالَ اُنفُخُوا حَتَّی اذا جَعَلَه نَاراً قَالَ آتونی أُفرِغ عَلیه قِطِرَاً»4
با توجه به خصوصیات ذکر شده در قرآن کریم، ذوالقرنین با کدامیک از کشورگشایان تاریخ منطبق است:
1ـ ابوکرب شمر یحرعش بن افریقس حمیری.
2ـ صعب بن همال حمیری(320 ـ 300م). (وی آخرین شاه دوره‌ی سوم یمن275 ـ 300م)
3ـ منذر بن ماء السماء در اشعار امرء القیس به عنوان ذوالقرنین یاد شده است.
4ـ اسکندر کبیر(356 ـ 323 ق م)
5ـ شی هوانگ تی(قرن سوم ق.م) پادشاه بزرگ چین.
6ـ کوروش سوم(539 ـ 560ق.م)
7ـ داریوش بزرگ (522 ـ 483 ق. م)

الف :اسکندر کبیر(356 ـ 323 ق.م): مفسران قدیم مانند: طوسی، طبرسی، ابوالفتوح رازی، فخررازی، بیضاوی، میبدی و مواهب علیه، ذوالقرنین را اسکندر رومی دانسته و در نبوت او اختلاف کرده‌اند.5
ابن خلدون نیز ذوالقرنین را اسکندر دانسته است.6
اسکندر در زبان یونانی الکساندروس«Alexander) از دو کلمه ترکیب شده الکسو یعنی:حامی واندروس به معنی: انسان می‌باشد، بنابراین،معنی ترکیبی اسکندر(حامی انسان) می‌تواند منطبق با شخصیت ارائه شده‌ی قرآن باشد. خداوند ابر را در تسخیر او درآورده بود تا بر او سوار شده و هر کجا می‌خواست، می‌رفت. روزی که از روم بیرون آمد، مصر را تسخیر کرد و سپس با زنگیان پیکار کرد و بر آنان پیروز گشت و آنگاه عازم مغرب شد:«فَاتبَع سَبَباً حتّی اذا بلغ مغرب الشّمس وجدها تغرب فی عینٍ حَمِئة…»(سوره‌ی کهف،آیات 85 و 86) و به آن سبب توسّل جسته می‌رفت تا به مغرب زمین رسید تا نزدیک چشمه آب گرمی بر ساحل اقیانوس غربی با گروهی سبز چشم و سرخ موی و با هیبت برخورد کرد.7
ترمذ و سدّ یأجوج و مأجوج: اِنَّ یأجُوجَ و مَأجُوجَ مُفسِدُونَ فی الأَرضِ…».(سوره‌ی کهف،آیه‌ی 94)
سید قطب به مناسبت سدّ یأجوج و مأجوج می‌نویسد:«سدّی نزدیک شهر ترمذ از شهرهای تاجیکستان معروف به باب الحدید کشف شده در اوایل قرن15میلادی، دانشمند آلمانی سیلدبرجر از آن گذشته و آن را در کتاب خود ثبت کرده است، بعضی از فضلای معاصر که از چین دیدن کرده‌اند، می‌گویند در بعضی از نواحی چین قبایلی هستند معروف به یأجوج و مأجوج. بعضی از چینیان معتقدند: سدّ یأجوج و مأجوج، هم اکنون در منطقه‌ای معروف در هند است.که شرق آسیا را از غربش جدا می‌کند.»8
ب: شی هوانگ تی(Shi Hwang _ti) قرن سوم ق.م
ذوالقرنین شی هوانگ تی پادشاه بزرگ چین، و یأجوج معرب یوچانک و مأجوج معرب مانچونک می‌باشد. قبایل وحشی چین و عَینٍ حَمِئةٍ،معرب هوتسینک است(که به زبان چینی به معنای چشمه‌ها و چاههای فواری است که آبهای سوزان و لجن داری را با گازهای شدید بیرون می‌دهد و در مغرب چین این چشمه‌ها بسیار فراوان است.» و سدّ ذوالقرنین، همان دیوار معروف چین است. کشور چین در دو قرن و نیم قبل از میلاد بر اثر ضعف سلاطین دچار هرج و مرج شده و قبایل وحشی شمالی یأجوج(به نامهای مانویا یوچانک ـ مانگول یا مغول که قبایل مغول و تاتار از آنها منشعب می‌شوند)و مأجوج( از نامهای قبایل مانچو و منچورستان فعلی) به غارتگری اشتغال داشتند.
شی هوانگ تی، برای کوتاه کردن دست غارتگران، سپاه نیرومندی به فرماندهی وانک نسیان: بسیج کرد و با شکستهای پی در پی که بر قبایل مهاجم وارد ساخت. آنان را به سمت شمال عقب راند.89
و آنگاه به عمران و آبادانی شهر و وضع کشاورزان پرداخت، و محرمانه مردم را به تهیه وسایل سفر طولانی، نیرو و مهمات، خوراک و پوشاک و وسایل نقلیه، مهندسین و متخصصین راهسازی تشویق کرد. بعد از تکمیل وسایل و اسباب با اردوی عظیمی سفر خود را آغاز کرد.10
***
این بخش از تاریخ شی هوانگ تی منطبق با مفاداین آیه‌ی قرآن مجید می‌باشد که می‌فرماید:اِنّا مکنّا له فی الارض و‌آتیناه من کلّ شیءٍ سَبَباً «ما او را در زمین مکنت و اقتدار داده و از هر چیزی اسباب ووسایلی به وی دادیم». (سوره‌ی کهف،آیه‌ی84 )
***
سفر به غرب: حتّی اِذا بَلَغ مَغرِبَ الشَّمس…
پایتخت شی هوانگ، شهر هیان یانک کنار رود وئی شوئی واقع در شمال چین، مجاور شهر پکن پایتخت کنونی بود. وی به همراه ارتشی کاملاً مجهز از طریق ایالت شانسی رو به مغرب چین حرکت کرد. و به ایالت مغربی سیچوان رسید، که در آن سرزمین آبهای لجنی و گاز دار گرم فراوان بود.
این بخش از تاریخ هوانگ منطبق با این آیه‌ی قرآن کریم است که می‌فرماید:فَأتبَعَ سَبَباً حتّی اَذا بَلَغَ مَغرِبَ الشّمس وَجَدَهَآ تَغربُ فی عَینٍ حَمئةٍ…«پس ذوالقرنین به راه افتاد تا اینکه به محل غروب خورشید رسید و خورشید را چنان یافت که در چشمه گرم لجن آلود(حمئةٍ) غروب می‌کند».(سوره‌ی کهف، آیه‌ی 86)
***
سفر شرق حتَّی اِذَا بَلَغَ مَطلِعَ الشَّمس…
پس از پایان امور استان سیچوان در غرب، شی هوانگ از راه جنوب برای رسیدن به شرق چین، ضمن نبردهای سخت با سرکشان محلی، ایالات یوئی و چئو و یوانگ سی، را پشت سر می‌گذارد.11
این سفر منطبق با این قسمت از قرآن کریم است:ثُمَّ اَتبَعَ سَبَباً حَتّی اِذَا بَلَغَ مَطلِعَ الشَّمس «سپس به راه افتاد تا اینکه به کرانه‌های خاوری رسید.» (سوره‌ی کهف، آیه‌ی 90)
شی هوانگ برای رفاه مردم دستور می‌دهد که در بین شهرها راهسازی شود.
این فرمان با جمله‌ی آخر آیه‌ی یسراً(آسانی و رفاه مقرّر خواهیم داشت.»
منطبق می‌باشد. مشرق چین تا مصبّ(محل ریزش) رود یانگ تسه کیانگ منطقه حارّه استوایی است که تابستانی بسیار گرم و زمستانی معتدل دارد. این بخش منطبق با این قسمت از آیات مربوط به ذوالقرنین است که مردمان آن را عریان و بدون لباس معرفی می‌کند: «لَم نَجعَل لَهُم مِن دُونِها سِتراً»
امروز هم برهنگی در سواحل و جزایر پراکنده چین و ژاپن و حتی نواحی هند و چین متداول است و به افراد برهنه این مناطق «آی نو» یعنی پشمالو گفته می‌شود.
***
سفر به شمال: در سال 314 (ق.م) بر اثر فشار قبایل مهاجم، سلطان استان چئو، سدی از رود هوانگهو تا ساحل خلیج پیچلی کشیده بود و در همان زمان، سلطان استان ین هم، سدی از ایالت شانسی تا بقاز لیالوتونگ واقع در مرز کنونی منچوری احداث کرد.
تلاقی این دو سد که یکدیگر را قطع کرده‌اند، در نزدیکی بندر فعلی یونک پیک واقع در ساحل خلیج پیچلی است.
درست در این نقطه است که شی هوانگ در سفر خود به شمال شرق بین این دو سد رسید، این همان دو سدی است که قرآن مجید به آن تصریح کرده و می‌فرماید:« حتّی اِذا بَلَغ بین السَّدینِ ؛تا اینکه ذوالقرنین بین دوسد رسید». (سوره‌ی کهف،آیه‌ی 93)
و پس از بازدید از این دو سد، دستور می‌دهد که سد استوار و خلل ناپذیری بسازد.
***
سدّ ذوالقرنین یا دیوار چین:
سستی و خرابی سدهای اولیه که باعث رخنه‌ی اقوام مهاجم یوچانک و مانچونک شده بود، منجر به شکایت اهالی به شی هوانگ شد و به دستور او دیوار و سد محکمی شروع به ساختمان می‌شود که ارتفاع آن از 9 الی 12 متر عرض قاعده و پایه آن ده و طول آن چهار هزار کیلومتر است. به راستی این دیوار از عجایب ساخته‌های بشر است و تاکنون طی2200 سال از عمر آن می‌گذرد،ولی بدون کوچکترین مرمت و تعمیر در منطقه سردسیر و در مسیر زلزله بدون کوچکترین شکافی بین مغولستان و چین که در سال204 قبل از میلاد بنا شده همچنان پابرجاست.
این سد و دیوار محکم مصداق بخش پایانی آیات ذوالقرنین می تواند باشد که می‌فرماید:
آتُونی زُبِر الحدید حتّی اِذا سآوی بین الصَّدفین قالَ انفخوا حتّی اِذا جعله ناراً قال‌آتونی افرغ علیه قطراً.
«گفت: برای من آهن بیاورید تا با فاصله میان دو بریدگی کوه معادل شود گفت: بدمید تا وقتی که آهن را به صورت آتش گرداند گفت: برای من مس را در حالت مذاب بیاورید تا به روی آهن گداخته بریزم.» (سوره‌ی کهف،آیه‌ی 96)
این آیه پایه آهنین و روکش مسین را در بریدگی میان دره و شکاف دو کوه مجاور ذکر می‌کند که با مراجعه به وضعیت کنونی ساختمان دیوار چین، نقاط و معابر کوهستانی واقع بین پکن و خلیج پیچلی(شمال شرقی چین) از تمام نقاط دیگر سد محکم‌تر و استوارتر ساخته شده است.
فَمَا اسطَاعُو أَن یظهَروُهُ وَ مَا استَطَاعُوا لَه نَقب
«پس از اتمام سد دیگر قبایل وحشی] نتوانستند از آن بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ کنند.» (سوره‌ی کهف،آیه‌ی97)
ج: قول دیگری نیز درباره ذوالقرنین هست و آن این که کورش سوم را ذوالقرنین معرفی می‌کند، چنانکه استاد علاّمه طباطبایی دراین باره می‌نویسند:«بعضی گفته‌اند ذوالقرنین همان کورش یکی از ملوک هخامنشی در فارس است که در 529 ـ 560 (ق.م) می‌زیسته و همو بود که امپراتوری ایران را تأسیس و میان دو مملکت فارس و ماد را جمع کرد، بابل را فتح کرد و به یهود اجازه مراجعت از بابل به اورشلیم را داد و در بنای هیکل کمک کرد، مصر را به تسخیر خود در آورد و … آنگاه رو به سوی مشرق نهاده و تا اقصی نقاط مشرق پیش رفت.»1
دلایل انطباق ذوالقرنین با کورش:

1.کورش مردی مؤمن،خدا شناس و موحد بود.
2. پادشاهی عادل و رعیت پرور و با رأفت و با احسان بود.
3.نسبت به ستمگران و دشمنان، مردی سیاستمدار و سخت گیر بود.
4. خدا به او از هر چیز سببی داده بود.
5. دین و عقل و فضایل اخلاقی و عِدّه و عُدّه و ثروت و شوکت در او جمع بود.
6. کورش به مغرب لشکرکشی کرد و بر لیدیا و اطراف آن نیز تسلط یافت.
7.کورش بار دیگر به طرف مشرق حرکت کرد و به «مَطِلعَ الشَّمس» رسید و در آنجا با مردی صحرا نشین و وحشی دیدار کرد.
8. همچنین کورش سدی بنا کرد و این سد در تنگه داریال و میان کوه‌های قفقاز و نزدیکی‌های شهر تفلیس است.2
داستان ذوالقرنین در پاسخ به سؤالی است که یکی از علمای یهود مدینه از پیامبر اکرم (ص) می‌پرسید: «یسئلونک عَن ذِی القَرنین»ِ. طبیعی است که سؤال یهودیان در مورد شخصیتی است که عرب نبوده ؛ بلکه در ارتباط با آنان است.
در این راستا، رؤیای دانیال نبی (ع) در کتاب‌های یهودیان است که در خواب می‌بیند؛ قوچی با شاخ‌های خود زمین‌های غرب و شرق و جنوب را شخم می‌زند. ناگاه بز کوهی تک شاخی از غرب زمین را می‌کارد و با قوچ رو به رو می‌شود و آن را از میان برمی‌دارد.
پس از آن فرشته‌ای می‌اید و خواب دانیال را تعبیر می‌کند که صاحب دو شاخ، پادشاه پارس و ماد است. و بزیک شاخ اسکندر است که دارا ـ آخرین پادشاه پارس ـ را برمی‌اندازد.3 و آنگاه کشف مجسمه کورش با دو شاخ و دو یال، در دشت مرغاب فارس را سندی قوی بر این مدّعی می شمارد.
گر چه بعضی از محققان، کتاب دانیال را ساختگی و قرن‌ها بعد از سقوط بابل و آزادی یهود دانسته‌اند و بسیاری زمان تألیف را بعد از قرن اوّل میلادی می‌دانند، فقط پروفسور مالکس لوئر4 تالیف آن را در سال 164 قبل از میلاد دانسته است.5
امّا استاد ابوالکلام آزاد می‌گوید: ممکن است سفر دانیال یک داستان ساختگی باشد؛ ولی آنچه در قرآن آمده مسلماً دارای اصل و حقیقتی است.6 مورخان معاصر،به شخصیت والا و عادل و با فضیلت کورش گواهی داده‌اند.7
محل سدّ آهنین کورش در آسیای میانه:

سدّ ذوالقرنین از نظر استاد ابوالکلام آزاد، در محلّی بین دریای خزر و دریای سیاه واقع شده که سلسله کوه‌های قفقاز بین جنوب و شمال را قطع می‌کند و فقط یک راه درتنگه میان این سلسله کوه‌ها وجود دارد.
این راه امروز به نام تنگه داریال خوانده می‌شود و در ناحیه ولادی کیوکز8 (ماوراء قفقاز) و تفلیس واقع شده است.
هم اکنون بقیای دیوار آهنی در این نواحی هست. معبر داریال بین دو کوه بلند واقع شده و این سد که آهن زیادی در آن دیده می‌شود، در همین درّه وجود دارد.ترک‌ها دروازه را دامرکپو؛ یعنی دروازه آهنی خوانده‌اند و امروزه هم به همین نام می‌باشد.
داریوش بزرگ(522 ـ 483 ق.م):

برخی داریوش بزرگ پسر عموی کورش را که هشت سال پس از وفات وی به جای او بر تخت نشست، ذوالقرنین دانسته‌اند.
دلایل انطباق:

کورش و داریوش هر دو تا دریای سیاه لشکر کشی کرده‌اند و هر دو تا مشرق پیش رفته و با سکایی‌ها مبارزه کردند، و آنان را عقب راندند. کورش نخستین کسی است که ماد و پارس را با هم متحد کرد، لقب ذوالقرنین سزاوار اوست، ولی او در جنگ با ماساژت‌ها کشته شد و بعید است که در حدود مملکت خود سدّی بنا کرده باشد؛ امّا داریوش سکایی‌ها را عقب راند و ایران را از دست آنان راحت ساخت و معنای داریوش که معنای مانع است 9با ساختن سد و منع اقوام مهاجم متناسب است.
داریوش بزرگ دشمنان را مغلوب و نفوذ خود را از سوی شمال شرقی تا شط سیحون و از جنوب شرقی تا کنار رود سند و از مغرب تا شبه جزیره یونان توسعه داد و همه ملل آسیای غربی و آسیای میانه و مصر و حبشه را زیر فرمان خود در‌آورد.10
در یکی از کتیبه‌هایی که باستان شناسان از داریوش کشف کرده‌اند و 2500 سال قدمت دارد،آمده است:
«داریوش به عموم مردم اعلام می‌کند که اهورا مزدا سلطنت را از فضل و رحمت خود به من بخشید و من به توفیق او بر تحکیم صلح و آرامش در زمین دست یافته‌ام.»11 این کتیبه که گفته می‌شود به فرمان داریوش نقش شده، با قول ذوالقرنین در قرآن کریم موافق است که می‌گوید:«هذا رَحمَة مِن رَبّی …؛این رحمتی از جانب پروردگار من است …».(سوره کهف، ایه‌98).12
بعضی از محققان در مورد اسکندر و داریوش و کورش و شی‌هوانگ تی و … در بسیاری از مسائل تاریخی تردید داشته‌اند.13
از مجموع تحقیقات دانشمندان و مفسّرانی که خلاصه نظرات آنان را از نظر گذراندیم می‌توان نتیجه گرفت:
1. این تحقیقات علمی و نظری نیاز به کار عملی دارد تا بتوان قاطعانه در مورد مصادیق هشتگانه ذوالقرنین نظر داد. امید است که باستان شناسان با سفر به مناطق احتمالی و کاوش عملی، از حقیقت امر آگاه شوند.
2. آنچه مایه تردید بسیاری از محققان می‌باشد این است که از ظاهر یات قرآن برمی‌اید که ذوالقرنین، فردی موّحد،با ایمان و عادل بوده و در مورد هر یک از کشور گشیان هم سخن از ایمان و عدالت شده و هم از ظلم و شرک؛ امّا باید دانست که نه یات مذکور دلیلی بر عصمت ذوالقرنین است و نه آنچه درباره این کشور گشیان گفته شده قطعی است،چه بسا تشابه اسمی و حبّّ و بغض‌ها موجب شده که فردی را مدح یا قدح کنند.
3.آنچه که این یات بما می‌آموزد این است که حوادث تاریخی،حادثه‌ای اتفاقی و تصادفی نبوده و این پادشاهان و کشورگشیان نیستند که این تحوّلات مهمّ تاریخی را می‌آفرینند؛ بلکه همه به فرمان خداست، لذا خداوند بیشتر کارها را به خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید:
«إنّا مَکَنّا لَه فی الأرضِ و آتیناه مِن کُلّ شیءٍ سبباً …».«قَالَ مَا مَکّنّی فیه رَبّی قالَ هَذا رَحمَة مِن ربَّی …»
4. از آنجا که وقایع تاریخی قانونمند و به فرمان خداست، می‌بینم که به طور مشابه تاریخ تکرار می‌شود و چقدر تاریخ زمان کورش و اسکندر و شی هوانگ تی به یکدیگر نزدیک هستند تا جایی که مفسران و مورخان رابه حیرت وا‌داشته که کدام یک از اینان ذوالقرنین هستند؟
1. تفسیر المیزان،ترجمه: موسوی همدانی ، ج 26،ص 304.
2. همان ،صص،304 و 305.
3. سفرِ دانیال 8 ـ 1.
4. Max loehe
5. A history of religionin the old testament
6. کورش کبیر(ذوالقرنین) ابوالکلام آزاد،ترجمه دکتر باستانی پاریزی، ص 192.
7. universal history of the world, T-A hammerton, B.Grudi, V.2.
8. Vladi kavkas
9.قاموس کتاب مقدس، جیمز هاکس، ص 364.
10. فرهنگ عمید. اعلام 5، ص 499 ـ 500.
11. Rawlinson: five great monarchies the ancient eastern world
12. رجوع شود به ابوالکلام آزاد، ذوالقرنین، ترجمه دکتر باستانی پاریزی، ص 263.
13. ذوالقرنین کیست،دکتر سید حسن صفوی، ص 46 ـ 65؛ سید موسی میر مدرس، کوروش و ذوالقرنین از دیدگاه تاریخ و ایین.

بنیان گذار مذاهب ارتدوکس که شاخه ای از دین مسیحیت است چه کسی است؟

پرسش:بنیان گذار مذاهب ارتدوکس که شاخه ای از دین مسیحیت است چه کسی است؟ و در چه سالی به وجود آمد و خطوط فکری و اصول عقاید آن چیست؟
پاسخ:تاریخ دین مسیحیت و انشعابات آن تا حدودى با تاریخ امپراتورى روم در دورة قدیم و قرون وسطى گره خورده است. اینک براى توضیح مذهب ارتدکس لازم است نیم نگاهى به تاریخچة دولت قدیم روم بیاندازیم.
دولت قدیم روم قبل از دورة قرون وسطى سه دورة پادشاهی، جمهورى و امپراتورى را پشت سر گذاشت.

در دورة سوّم، امپراتورى روم با دین مسیحیّت برخورد داشت. در بیست و پنج سال آغازین دین مسیح که آن را دورة کلیساى شهادت نام نهادند ، مسیحیان با دولت امپراتورى روم درگیر بودند. این ها از قوانین دولت و دین رسمى سرباز مى زدند، و دولت هم با آنان به خشونت رفتار مى کرد و مسیحیان را مى کشت.
در سال 260 م . با اسیر شدن «والریانوس» امپراتور روم توسط ارتش ایران، امپراتورى روم دچار هرج و مرج شد.
در سال 284 م . «دیو کلسین» امپراتور شد، و در صدد اصلاح حکومت و نظم اجتماعى بر آمد که در نتیجه امپراتورى را به دو بخش شرقى و غربى تقسیم نمود که این تقسیم مقدمة تجزیة امپراتورى شد.
در سال 313 م. به موجب منشور میلان توسط امپراتور کنستانتین اول دین مسیحیت آزاد شد. وى این دین را هم طراز با سایر ادیان شناخت و مسیحیان توانستند در حوزة امپراتورى روم آزادانه فعالیت مذهبى داشته باشند. وى شهر بیزانس (قسطنطنیه) را بنا نهاد و در سال 330 م. پایتخت را از روم به بیزانس منتقل کرد.
در سال 380 م. امپراتور ، «تئودوس کبیر» دین مسیح را تنها دین رسمى در قلمرو حکومتى خود شناخت.
در سال 395 م. پس از وفات امپراتور «تئودوسیوس اول» امپراتورى روم به دو کشور شرقى و غربى تجزیه شد. در غرب «هونوریوس» و در شرق «آرکادیوس » به سلطنت نشستند.
در سال 476 م. امپراتور روم غربى «رومولوس آوگوسترلوس» توسط «اودوآکر» سرکردة گوت ها خلع شد و بدین وسیله امپراتورى روم غربى منقرض و قرون وسطى آغاز شد. از این تاریخ به بعد روم اهمیّت سیاسى خویش را از دست داد و جنبة دینى آن اهمیت بیشترى پیدا کرد. از این تاریخ به بعد حکومت هاى غربى زیر چتر اقتدار کلیساى روم قرار گرفتند.
کلیساى روى را کلیساى کاتولیک و لاتینى و کلیساى بیزانس یا قسطنطنیه را کلیساى ارتدکس و یونانى گویند.
ارتدکس به معناى سنتى و کاتولیک به معناى عمومى است. سابقة کلیساى کاتولیک از دیگر کلیساها بیشتر است و کاتولیک ها براى کلیساى روم و پاپ نقش محورى قائلند. و علتش این است که مى گویند : وقتى که عیساى مسیح دستگیر شد ، حواریون عیسى را تنها گذاشتند جز پطروس حوارى که تا لحظات آخر با عیسى بود. بعد از مصلوب شدن حضرت عیسى ، «پتر » یا «پطروس» در رأس تشکیلات مسیحیّت قرا ر گرفت. او ارکان کلیسا را بنیان گذارد. حواریون که مورد آزار یهودیان قرار مى گرفتند، به ناچار به دیار دیگر مهاجرت نمودند. پطروس که رهبرى هسته ها و دسته هاى مسیحى را در دست داشت، به روم هجرت کرد و نخستین کشیش آن شهر شد. این امر سبب شد که آن جا در دیدة بسیارى از مسیحیان مکان مقدسى قرار گیرد و براى کشیش روم اهمیت ویژه اى قائل شوند. آنان اسقف روم را جانشین و قائم مقام «پتر» مقدس و رئیس اسقف ها و کشیش هاى دیگر به شمار مى آورند و بعد ها به او لقب «پاپ» داده اند. (1)
اما ارتدکس عنوان کلیساهاى مسیحیان خاورى بیزانسى است که در سال 1054 میلادى در زمان «میخائیل کارولاریوس» بطریق (سرخلیفه) قسطنطنیه از کلیساى کاتولیک جدا شد.
تا این تاریخ دو نوع کلیساس لاتینى و یونانى با هم مراوده و همکارى داشتند، اما از این تاریخ به بعد به صورت رسمى از هم جدا شدند. علت جدا شدن این دو کلیسا این بود که در این سال، پاپ روم رئیس کلیساى کاتولیک، بطریق قسطنطنیه رئیس کلیساى ارتدکس را تکفیر کرد، بطریق قسطنطنیه نیز واکنش نشان داد و پاپ را ملحد معرفى کرد. این حرکت اوج اختلافات دو کلیساى مستقر در دو امپراتورى روم شرقى وغربى بود که منجر به استقلال هر یک از دیگرى شد.
قبل از تحقق این نقطة اوج اختلاف ، بین عالمان مسیحى مستقر در دو حوزة امپراتورى روم اختلافاتى بدین شرح وجود داشت:
ـ آوگوستینوس، اصلى را تعلیم داد که روح القدس هم از «پدر» و هم از «پسر» به طور مساوى منبعث مى شود. در سال 589میلادى شورایى از زعماى کلیساى غرب در اندلس تشکیل شد و متن این اصل مذکور را در اعتقاد نامه «آتاناسیوسی» تحت عنوان «فیلیوک» (= ابن) گنجانیدند. زعماى کلیساى شرق بر این عمل اعتراض کردند و گفتند: این به معناى نفى مصدریت مطلق از ذات خداوند است و در حقیقت انکار قدرت کامل الهى است. این کشمکش اعتقادى چندین قرن بین دو کلیسا وجود داشت. سرانجام در سال 876 میلادى شوراى علما در شهر قسطنطنیه تشکیل شد و پاپ را به دو دلیل (یکى فعالیّت سیاسى و دیگرى علاقه مندى به اصل «فیلیوک») محکوم ساختند. در واقع حق حکومت مطلق بر کلیسا را از پاپ سلب کردند و سرانجام در سال 1054 جدایى مطلق بین دو کلیسا برقرار شد.
ـ امپراتورى روم از طرف شمال در معرض هجوم ژرمن ها و از طرف جنوب شرقى نیز مورد حملة جنگجویان عرب قرار داشت. اثر مستقیم فتوحات مسلمانان یک نتیجة عمده به بار آورد، یعنى کلیسا را به دو قسمت تجزیه کرد. امپراتور لئوسوم در قسطنطنیه پس از آن که لشکر مجاهدین عرب را در کنار بوسفور شکست داد، براى جلوگیرى از خطر نفوذ تعالیم اسلام به برخى اصلاحات مذهبى مصمم شد و از این سبب پاپ «گرگوریوس دوم» را ناراضى ساخت. امپراتور ملاحظه نمود که مسلمانان وحتى برخى از خود مسیحیان کلیسا را در معرض انتقاد قرار مى دهند و احترام در حد پرستش نسبت به تصاویر و تماثیل مقدس در نماز خانه ها که معمول بود را نوعى از بت پرستى به شمار مى آورند و به کلیسا خرده مى گیرند.از این رو، در سال 726 میلادى فرمانى صادر کرد و نصب تصاویر را در کلیساها ممنوع کرد.
این عمل واکنش شدیدى را در پى داشت. امپراتور با نیروى نظامی، فرمان خود را در حوزة شرقى اجرا کرد، ولى در شهر روم از اجراى حکم قیصر سرپیچى کردند و پاپ جلسة مشورتى تشکیل داد و فتوا صادر کرد که هر کس تماثیل مقدس در کلیسا را مورد احترام قرارندهد، از ایمان خارج مى شود. پاپ ، امپراتور را تکفیر نمود و به دنبال این کار امپراتور در صدد تنبیه پاپ بر آمد و ناحیة سیسیل در جنوب ایتالیا را از حوزة حکومت پاپ خارج ساخت و این مناطق را تحت امر بطریق و سرخلیفة کلیساى یونان (کلیساى ارتدکس) قرار داد. پاپ در واکنش بعدى از شارل مارتر که در فرانسه لشکر اسلام را شکست داده بود و از این کار براى خود آبرویى کسب کرده بود، استمداد جست. در این زمان پاپ «گرگوریوس» و «شارل مارتر» هر دو مردند، پسر مارتر که جانشین پدر شد به ایتالیا لشکر کشید و آن جا را تصرف کرد و ناحیة «راونا» واقع در شمال شرق ایتالیا را تصرف نمود و به پاپ هدیه داد. این پادشاه شارلمانى که نسبت به کلیسا و پاپ نهایت احترام را رعایت مى کرد، در آغاز سال 800 میلادى به روم آمد، و در روز عید میلاد مسیح پاپ لئوسوم تا ج امپراتورى را بر سر او نهاد و او از آن پس شارلمانى امپراتو رمقدس معرفى شد.
این حادثه در حقیقت آغاز انفصال عالم مسیحیت به دو بخش شد و چند سال بعد لئوپنجم این لقب « مقدس » را براى شارلمانى به رسمیت شناخت و از آن زمان امپراتورى و کلیسا به دو بخش منقسم شد. کلیساس ارتدکس در مجموعة امپراتورى روم شرقى و کلیساى کاتولیک در امپراتورى روم غربی.
در بخش غربى امپراتورى اصحاب کلیسا (کلیساى کاتولیک) به مسیحیّت بیش تر از جنبة قضایى و حقوقى مى نگریستند. همانند «ترتولیانوس» ، ولى در بخش شرقى (کلیساى ارتدکس) نگاهشان بیشتر جنبة فلسفى داشت. تصور ارتدکس ها از انجیل هاى چهار گانه این بود که آن ها به صورت مقدماتی، سرآغاز قانون جدیدى هستند.
ـ کلیساهاى ارتدکس در مواد اصلى علم لاهوت متفق الکلمه اند. اعتقاد نامه هاى دیرین را همه قبول دارند. تعالیم رسولان قدیم را همه ابدى و زوال ناپذیر مى دانند و از مبادى و قواعدى که قدیمى ترین آباى کلیسا، یعنى یحیى دمشقى وضع نمود تخلف نورزیده اند. آن چه که یحیى دمشقى یک قرن بعد از غلبة مسلمانان بر سوریه دربارة اعتقاد نامة آباى بطریق ها وضع نمود، اصل آن ضابطة کلّى صفت خاص کلیساهاى ارتدکس است. که خلاصة آن چنین است.
«ایمان استوار به تجسم خداوند، عقیدة حیات در شخص عیسى که به عصر و زمان حاضر به وسیلة مقدسات سبعه و دیگر عبادات منتقل شده و به ما رسیده است. و انجام اعمال و مناسک دینى از روى خلوص نیت در کلیسا.». (2)
یحیى دمشقى در برابر امپراتور لئوسوم، از نقوش و تصاویر دفاع کرد و گفت قیصر حق مداخله در امور دینى را ندارد. او مى گفت چون شوراى علما (سینودها) در صورت هاى مذهبى تجسم روح القدس را تشخیص داده اند، عیناً همان طور که خدا (پدر) در پیکر عیسی( پسر) تجسم یافت، از این رو صورت هاى مذکور در عداد مقدسات قرار گرفته اند و وسیلة نقل و انتقال لطف و رحمت الهى به مؤمنان مى باشند.
درست شبیه به کتاب هاى مقدس هستند، یعنى همان منزلت که واژة مذهبى کتاب مقدس براى مؤمنان با سواد دارد، صورت ها و تماثیل براى بى سوادان همان اثر را دارا است.
نه تنهاصورت ها و تماثیل، بلکه تمام آداب و مناسک و کلمات و مؤسسات کلیسا همه داراى همان درجه و حرمت قدسى اند. همه واسطة انتقال روح الهى و لطف خداوندى به مؤمنان خواهند بود.
ـ کلیساهاى شرق (ارتدکس) تصاویر مقدس را داراى طبیعت و روح الهى مى دانند، ولى کلیساهاى روم(کاتولیک) به تصاویر مریم و دیگر قدیسین منزلت بشرى مى دهند.
ـ در کلیساهاى کاتولیک مریم را به جهت مادر عیسى که داراى احساسات مادرى است احترام مى گذارند، ولى در کلیساهاى ارتدکس او را مانند خداى تعالى پرستش مى کنند و او را موجودى فوق بشرى مى دانند.
ـ کلیساهاى ارتدکس این سخن را قبول ندارند که اسقف شهر روم ریاست عالى بر تمام جامعه کلیسایى را داشته باشد، امّا کاتولیک ها این را پذیرفته اند.
ـ کلیساهاى ارتدکس مى گویند: حواریون به طور مساوى از عیسی، نیروى روحانى کسب کردند، امّا کلیساهاى کاتولیک مى گویند آنان به طور مساوى کسب نکردند، بلکه پطروس حوارى که رئیس آنان بود بیش از همه کسب کرد و اسقف روم جانشین پطروس است.
ـ در کلیساى ارتدکس فرایض دینى از سال 1274 م . در هفت چیز خلاصه مى شود:
تعمید، اداى شهادت، مسح با روغن مقدس، تناول ، توبه، مسح بیماران و مراسم ازدواج، امّا در کلیساهاى کاتولیک بدین قرار است: تعمید ، قربانی، توبه، اقرار به مقام روحانى رؤساى دین، تناول، ازدواج و مسح بیماران در حال موت.
ـ شکل کلیساهاى ارتدکس : چهار گوش است و در دو سطح قرار دارد. در قسمت مرتفع محل اولیاى دین و به منزله آسمان است و قسمت پایین آن محل اجتماع آحاد مسیحیان و معرف زمین است، اما شکل کلیساهاى کاتولیک در یک سطح قرار دارند. و محراب از بناى اصلى جدا نیست .
ـ کاتولیک ها عصمت پاپ را قبول دارند، امّا ارتدکس ها این را قبول ندارند.
ـ مراسم دینى در کلیساهاى ارتدکس به زبان یونانى اجرا مى شود. بعد از فتح قسطنطنیه که مرکزیت کلیساهاى ارتدکس به مسکو منتقل شد ( در سال 1589) در آن جا مراسم دینى به زبان اسلاوى قدیم اجرا مى شود، امّا در کلیساهاى کاتولیک مراسم دینى به زبان لاتینى اجرا مى شود. (3) 1ـ دورةپادشاهى حدوداً از سال 753 تا 500 قبل از میلاد. 2ـ دورة جمهورى حدوداً از سال 500 تا 27 قبل از میلاد(دورة جمهورى اشرافی). 3ـ دورة امپراتورى از سال 27 قبل از میلاد تا سال 395 میلادی.
پی نوشت ها :
1.عبدالله مبلغی، ادیان و مذاهب جهان، ج 2، ص 727 ـ 730.
2.جان بى . ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت ، ص 648.
3.توضیح الملل، ج 1، ص 333.