بحر طویل

بحر طویل نوروز

رفقا خاطر خود شاد بدارید و ره غم مسپارید و گل و لاله ببارید و به هر سو بگذارید که یک بار دگر فصل بهار آمد و نوروز در آمد

ز در و کرد طبیعت هنر و ابر برآورد سر و ریخت ز باران گهر و سبز شد از نو شجر و داد نوید ثمر و گشت جنان جلوه گر و یافت زیب و فر و لطف و صفائی دگر و کرد غم از دل به در و می دهدت باد بهاری خبر از طی شدن فصل زمستان،

که کنی ترک شبستان و تو هم چون گل خندان، بزنی خیمه به بستان و ببینی که گلستان، ز گل و لاله و ریحان و ز باریدن باران شده چون روضه ی رضوان همه پر لاله ی نعمان،

همه پر نرگس فتان، همه پر گوهر و مرجان، غرض ای نور دل و جان، منشین زار و پریشان،
که شوی سخت پشیمان چو دهی فرصت عیش و طرب از دست درین فصل دل انگیز و فرح زا که صفا داده به هر باغ و به هر راغ و چنان ساحت فردوس برین کرده جهان را.


ادامه.....