365 سخن تربیتی (هر روز يك سخن)

تب‌های اولیه

370 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=B Mitra][=B Mitra][CENTER]اسفند

[/CENTER]
[=B Mitra]روز یازدهم

[=B Mitra]تمثيل درماني


[=B Mitra]حکایت سقراط و مرد رنجیده
روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود. علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد :در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم. جواب نداد و با بی‌اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم .

سقراط گفت: چرا رنجیدی؟ مرد با تعجب گفت :
خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است .
سقراط پرسید: اگر در راه کسی را می‌دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می‌پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟
مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمی‌شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی‌شود .
سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می‌یافتی و چه می‌کردی؟
مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می‌کردم طبیب یا دارویی به او برسانم .
سقراط گفت: همه این کارها را به خاطر آن می‌کردی که او را بیمار «می‌دانستی».
آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟
و آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست؟
اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی‌شود؟

[=B Mitra]بیماری فکری و روان نامش غفلت است.[=B Mitra] باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد .و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده .بدان که هر وقت کسی بدی می‌کند در آن لحظه بیمار است.[1]

[=B Mitra]
پی نوشت :
1. نرم افزار نيش ها و نوش ها، سايت گفتگوي ديني(موجود در سايت براي دانلود)



[=B Mitra][=B Mitra][CENTER]اسفند

[/CENTER]
[=B Mitra]روز دوازدهم

[=B Mitra]زن گل است


[=B Mitra]نظر اسلام در باب خانواده و جايگاه زن در خانواده، نظر خيلى روشنى است.
[=B Mitra]«المرأةُ سيّدةُ بيتِها»[=B Mitra]؛ بزرگ خانه، زن خانه است؛ اين از پيغمبر اكرم است.
جايگاه زن در خانواده، همانى است كه در گفتارهاى گوناگون ائمه (عليهم‌السّلام) آمده:
[=B Mitra]«المرأةُ ريحانةٌ و ليست بقهرمانةٍ»[=B Mitra]. در تعبيرات عربى، قهرمان يعنى كارگزار، پادو، يك خدمتگزار محترم.
مي فرمايد: در داخل خانه، زن قهرمانه نيست؛ ريحانه است، گلِ خانه است.
خطاب به مردان مي-فرمايد: بهترين شما كسانى هستند كه بهترين رفتارها را با همسران شان دارند.
اينها نظرات اسلام است و از اين قبيل الى ماشاءاللَّه وجود دارد. ولى در عين حال تحقق خواسته‌ى اسلام در خانواده، يك امرى است كه با اين بيانات تمام نمي شود، حل نمي شود؛ احتياج به پشتوانه‌ى قانونى، پشتوانه‌ى اجرائى و ضمانت اجرائى دارد؛ و اين كار بايد انجام بگيرد. اين كار در طول سال هاى متمادىِ گذشته انجام نگرفته است. خانواده‌هائى كه متدين بودند، مردانى كه از اخلاقِ خوب برخوردار بودند و پايبندى‌هاى شرعى داشتند، ملاحظاتى كردند؛ اما در مواردى كه اين خصوصيات نبوده، اين ملاحظات نشده؛ به زن در داخل خانواده ظلم شده.[1]


[=B Mitra]
پی نوشت :
1. پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای،بیانات در دیدار جمعی از بانوان نخبه،1/3/ ۱۳۹۰


[=B Mitra][=B Mitra][CENTER]اسفند

[/CENTER]
[=B Mitra]روز سیزدهم
[=B Mitra][=B Mitra]

معرفي كتاب آرام‌بخش دل داغدیدگان1

[=B Mitra]
اين كتاب به نام هاي مختلفي «مُسكِّن الفؤاد»، «آرام‌بخش دل داغدیدگان» و «اسلام در كنار داغديگان » چاپ شده است. براي رويارويي با واقعيت جدي مرگ در زندگي بدون جهان‌بيني توحيدي و باور به معاد، تسليم تسليم هستيم و زندگي سرد و بي روح خواهيم داشت.
روان‌شناسان هستي‌نگر مادي براي رويارويي با مرگ بزرگ‌ترين تكنيكي كه به مراجع كنندگان آموزش مي‌دهند اين است كه مرگ و فقدان عزيزان را بايد به عنوان يك واقعيت پذيرفت و با آن كنار آمد. اينجاست كه جهان بيني توحيدي چون خورشيدي عالمتاب جلوه نمايي مي‌كند و داستان تلخ زندگي را به بهترين وجه با مدد از وحي براي ما تفسير و رونمايي مي‌كند.
كتاب آرام‌بخش دل داغدیدگان آن قدر مؤثر بوده كه انتشارات مختلف به خصوص انتشارات رشد تهران كه كتاب‌هاي روان‌شناسي منتشر مي‌كند بارها اين كتاب را تجديد چاپ كرده است. اين كتاب را مي‌توانيد از سايت گفتگوي ديني دانلود كنيد.
http://www.askdin.com/thread9114.html

« فهرست مطالب »
مشخصات كتاب مسكن الفؤاد
گذرى كوتاه به زندگى شهيد ثانى
كرامات شهيد ثانى
جريان شهادت آن فقيه اهلبيت عليه السلام
علت اشتهار لقب شهيد اول و ثانى
سبب تاليف و وجه نامگذارى كتاب مسكن الفؤاد

مقدمه كتاب
وجه اول تدبير در عدل و حكمت خداوند
وجه دوم از موجبات رضا به قضاء الهى
وجه سوم از موجبات رضا به قضاء الهى
ضرب المثل مرد خرابه نشين
مقايسه عذاب هاى دنيا با عذابهاى آخرت
وجه چهارم بى صبرى باعث انحطاط آدمى از مقام رضا
گريه كردن بر مرگ اقارب اگر متضمن اعتراض نباشد عيبى ندارد
وجه پنجم مصائب و مشكلات انبياء و اولياء از همه بيشتر بود
باب اول: در بيان عوض ها
پاداش كسى كه سه كودكش بميرند
پاداش كسى كه در مرگ فرزند صبر كند
برترى يك فرزند از پيش فرستاده از هفتاد فرزند مجاهد بعد از خود
پاداش مؤمن در مرگ فرزند بهشت است
پاداش مصيبت ديده بهشت است
بلا در جان فرزند و مال باعث آمرزش گناهان است
خداوند بوسيله بلا بنده را به مقام در آن جهان مى رساند
پنج چيز ارزشمند و پر قيمت
قضيه خواب پيامبرصلى الله عليه و آله در كودكان وفات يافته
تحصن سقط جنين كنار درب بهشت
اعتصاب و تحصن سقط جنين جهت شفاعت پدر و مادر
شفاعت سقط جنين پذيرفته مى شود
فرزند تازه زائيده مادر خود را به سوى بهشت مى كشد
برترى يك كودك پيش فرستاده از صد فرزند مجاهد
برترى يك سقط جنين پيش فرستاده از صد فرزند مجاهد بعد از خود
سخنان رسول اكرم صلى الله عليه و آله به زبير در اهميت فرزند از پيش فرستاده
تحصن اطفال در قيامت و خطاب پروردگار به آنها
استقبال كودكان با جامهاى شراب از پدر و مادر در قيامت
منظره ديگر از تحصن اطفال در قيامت و خطاب پروردگار به آنها
سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام تسليت به يكى از اصحاب
ايضا سخنان پيامبر(ص)هنگام تسليت به عثمان بن مظعون
گفتگوى رسول اكرم صلى الله عليه و آله با مرد فرزند مرده
طفل در قيامت در بهشت را بسوى پدر و مادر مى گشايد
استقبال كودك از پدر در قيامت با جامى از شراب
خانه حمد در بهشت
كودكان پيش فرستاده سپر محكم براى پدر ومادر
هركس در مرگ فرزند صبر كند بهشت بر او واجب مى گردد
كودكان پيش فرستاده پدر و مادر را از آتش جهنم حفظ مى كنند
گفتار رسول اكرم ص در مورد زنهاى فرزند مرده
گفتگوى پيامبر صلى الله عليه و آله با بانوئى كه در مرگ فرزندش بيتابى مى كرد
ايضا گفتار پيامبرصلى الله عليه و آله در پاداش صبر در مرگ فرزند
صبردر مرگ فرزند باعث نجات از آتش جهنم است
گفتگوى پيامبرصلى الله عليه و آله با ام ميسر در مورد فرزندان از پيش فرستاده
ايضا گفتگوى پيامبر(ص)با بانوئيكه سه فرزندش مرده بود
گفتگوى پيامبر(ص)با اصحاب در مورد كودكان پيش فرستاده
كسى كه سه طفلش بميرد آتش جهنم براو حرام مى شود
حديث ابوذر در تبعيدگاه ربذه
حكايت زن داغديده اى كه پيامبر(ص)به او تسليت داد

متعلقات باب اول
فصل: دراين فصل قضايا و حكاياتى كه متعلق و متناسب اين باب است ذكر مى گردد.
1- حكايت اندوه حضرت داود بر مرگ فرزند خويش
2-حكايت خواب داود بن هند پيرامون ميزان حساب
3- حكايت شخصى كه براى مرگ فرزند خويش دعا كرد و قومش آمين گفتند
4- حكايت مرگ پسر 11 ساله حافظ قرآن و جريان خواب پدر او
5-حكايت خواب شخصى كه حاضر نمى شد ازدواج كند
6-حكايت مردى كه نامه نوشت كه آن را كنار سر پيامبر دفن كنند
7-حكايت رؤياى شخصى در قبرستان بقيع و بيرون آمدن چهار كودك از قبر
ادامه دارد..


[="Tahoma"][="Navy"]


[=B Mitra]

[B][=B Mitra][=B Mitra][CENTER]اسفند



[/CENTER][=B Mitra]روز چهاردهم

[=B Mitra]معرفي كتاب آرام‌بخش دل داغدیدگان2
[=B Mitra]باب دوم: در مورد صبر و ملحقات آن
اوصاف صابرين در قرآن
صبر از نظر احاديث و روايات
صبر و يقين از ارزنده ترين چيزها است

متعلقات باب دوم
فصل: ضربت زدن بر ران هنگام مصيبت باعث نابودى اجر است
بر پشت دست زدن به هنگام مصيبت اجر را از بين مى برد

فصل: هرگاه براهل بيت عليه السلام بلائى مى رسيد پيامبر آنها را به نماز امر مى فرمود
از صبر و نماز يارى و كمك بجوئيد

فصل
بلاء زينت مومن است
در زير آتشهاى بلاء انوار نعمت است
خداوند هيچ كس را قبل از ابتلاء ستايش نكرد
صبر براى مؤمن مانند زانو بند براى شتر است

فصل
صبر نماينگر نورانيت و صفاى باطن است
هر كس ادعاى صابريت مى كند ولى....
تفاوت حالات افراد در مورد صبر
گفتار حضرت خضر به حضرت موسى ع در مورد صبر
صبر عوام و صبر خواص

فصل
1- حكايت ابن مسعود و سه فرزند عزيزش
2- حكايت ديگر از ابن مسعود و اشتياق او به داغ فرزند
3- گفتار ابوذر در مرگ فرزندان خويش
4- حكايت شخصى كه هفت فرزندش در يك روز به مرض طاعون مرده اند
5- سخنان حكمت آميز معاذ در مرگ فرزند خويش
6- حكايت افتادن سيخ كباب به سر فرزند امام سجاد ع و مرگ آن فرزند
7- داستان حلم و بردبارى قيس بن عاصم مشاهده جسد منقول فرزندش
8- سخنان ابوذر سر قبر فرزند خويش
9- حكايت ثروتمندى كه در يك شب همه چيزش از دست رفت
10- سخنان عياض در مرگ فرزند خويش
11- گفتار حكيمانه فضيل در مرگ فرزند خود
12- گفتار پدر دو شهيد به هنگام شنيدن خبر شهادت فرزندانش
13- حكايت پدرى كه در مرگ پسرش لباس نو پوشيد
14- داستان شگفت انگيز صبر پدرى در مرگ فرزند خويش
15- حالت نشاط پدرى در مرگ سه فرزند خويش
16- داستان شگفت انگيز حكيم و نابيناى مفلوج
17- سخنان حكيمانه پدرى بعد از دفن فرزند خويش
18- حكايت عمربن عبدالعزيز در وفات پسر و برادر و غلام

در اين فصل چند نمونه از صبر و بردبارى عده اى از زنان ذكر مى گردد
1- داستان زن ابوطلحه انصارى
2- داستان زنى كه فرزندش پس از مرگ زنده شد
3- داستان بنده سياه پوست و حضرت موسى (ع)
4- حكايت خون چكيدن از پستان اسماء بنت عميس در خبر شهادت فرزندش
5- داستان بانوئيى كه ناگهان خبر شهادت برادر و شوهرش را شنيد
6- حكايت صبر صفيه در شهادت برادرش حمزه سيد شهداء احد
7- سخن مادر داغديده در شهادت فرزندش
8- حكايت بانوئي كه برادر، پدر،شوهر،و پسرش در احد شهيد شدند
9- خاطرات بانوئى كه شوهر و پدر و برادرش در جنگ احد شهيد شدند
10- گفتگوى مادر دو شهيد با پيامبر(ص)
11- در شهادت فرزندم به من تبريك بگوئيد
12- داستان پيرزنى در مرگ تنها فرزند خويش
13- حكايت بانوئى كه سه پسرش در جنگ خيبر شهيد شدند
14- حكايت شكفت انگيز مادر شهيدى كه گيسوانش را براى بند اسب رزمندگان هديه كرد
15- سخنان حكمت آميز مادرى در مرگ فرزند خويش
16- حكايت صبر بانوئى كه مال و غلام و فرزندش از دستش رفته بود
17- ايضا داستان بانوئيى كه مال و غلام و فرزندانش را از دست داد
18 - داستان صبر بانوئيكه فرزندش در چاه آب غرق شد
19- صبر بانوئى در مرگ فرزند خويش
20 حكايت شگفت انگيز صبر بانوئى كه در مرگ دلخراش دو فرزند و شوهرش
21- سخن حكيمانه مادرى در مرگ فرزند خود

باب سوم: پيرامون رضا و خشنودى از خدا
عده اى در قيامت از قبرشان به طرف بهشت پرواز مى كنند
هر كس از خدا راضى باشد خدا نيز از او راضى است
غم و اندوه بر متاع دنيا شيرينى مناجات را از دل مى برد
صبر و بردبارى در برابر مشكلات باعث خشنودى خداست
اعتراض به مقدرات الهى باعث خشم خداست
اولين كسانى كه بسوى بهشت دعوت مى شوند
گفتار عجيب ابن مسعود در مورد چون و چرا بكار خدا
آرامش در رضا و يقين و ناراحتى در شك مى باشد
مقام رضا و خشنودى از بالاترين مقامات است
اعتراض به مقدرات خدا با بندگى سازگار نيست
حكايت جابر و امام باقر (ع) در مورد رضا و تسليم
بالاترين طاعت صبر و خرسندى از كار خداست
داناترين مردم كسى است كه به مقدرات خدا راضى تر باشد
تمام خوشي ها و ناخوشي ها براى مؤمن خير و لطف خداست
علامت مؤمن اين است كه به مقدرات خدا راضى باشد
فصل: رتبه رضا بسيار بر رتبه صبر برترى دارد
فصل: رضا درجاتى دارد
رضاء مقربين

فصل: حالات عده اى از صابران
1- حكايت بلاء و گرفتارى حضرت ايوب ع
2- حكايت مردى كه مرض جذام دست و پا وچشم و گوشش را از بين برد
3- حكايت مرد نابينا مفلوج مجذوم با حضرت موسى
4- ايضا حكايت نابيناى مجذوم كه مورچه ها گوشت بدنش را مى خوردند
5- حكايت شخصى كه پايش را مرض خوره قطع كرده بود
6- حكايت شخصى كه مى گفت از مقام رضا فقط بوئى به مشامم خورد
7- اگر خدا مرا جهنم قرار دهد هرگز اعتراض نخواهم كرد
8- حكايت شخصى كه 30 سال در مرض استقاء بر پشت خوابيده بود
9- حكايت شخص كه چند روز غذا نخورده بود
10- حكايت شخصى كه مدت 60 سال مريض بود
11- حكايت شخصى كه بمرض سخت و فقر مبتلا گرديد
فصل: دعا با رضا و تسليم منافات ندارد
وظايف دعا كننده
ادامه دارد..





[/B]

[="Tahoma"][="Navy"]

[=microsoft sans serif]اسفند

[=microsoft sans serif]روز پانزدهم

[=B Mitra]معرفي كتاب آرام‌بخش دل داغدیدگان3
[=B Mitra]
باب چهارم: در مورد گريه كردن بر مرگ اقارب و فرزندان
گريه هاى امام سجاد ع
گريه پيامبر (ص) در مرگ ابراهيم
گريه من بر ابراهيم گريه رحمت است
گرفتن آفتاب ربطى به مرگ فرزندم ندارد
ابراهيم ريحانه ام بود
گريه پيامبر صلى الله عليه و آله سر قبر ابراهيم
گريه پيامبر(ص)در مرگ طاهر فرزند آن حضرت
گريه پيامبر(ص)سر قبر مادر مجلله اش
گريه پيامبر(ص)در مرگ عثمان مظعون
گريه پيامبر(ص)بر حالت سعدبن عباده
گريه پيامبر(ص)بر حالت دختر زاده اش امامه
ايضا گريه پيامبر(ص)بر امامه
گريه پيامبر(ص)در شهادت جعفر طيار
گريه پيامبر(ص)در شهادت جعفر طيار و زيدبن حارثه
گريه پيامبر(ص)هنگام ملاقات دختر كوچك شهيد زيد
گريه پيامبر(ص)بر سعد بن معاذ
گريه پيامبر(ص)كنار قبر يكى از مسلمانان
گريه پيامبر(ص)بر شهداء احد
در خواست حضرت ابراهيم ع از خدا

فصل: در مذمت صورت خراشيدن و گريبان پاره كردن و داد و فرياد به اوى وثبور بلند كردن به هنگام مصيبت

فصل: در مورد فضيلت و استجابت استرجاع

فصل: نوحه سرائى براى مردگان
وصيت امام باقر عليه السلام در مورد عزادارى و ماتم خود
نوحه سرائى باطل و حرام

خاتمه
اهميت و فضيلت تسليت به مصيبت زده
ثواب تسليت به مصيبت ديده
ثواب دلدارى ددادن به محزون
ثواب مصاحفه هنگام تعزيت
اجر و پاداش عيادت مريض
پاداش تسليت به زن جوان مرده
ثواب عيادت مريض و تشيع جنازه

فصل: كيفيت تسليت و تهنيت گفتن
تسليت نامه پيامبر(ص)به معاذ
تسليت جبرئيل (ع) به اهلبيت (ع) هنگام رحلت پيامبر(ص)
تسليت ملائكه به اهلبيت پيامبر(ص)
تسليت حضرت خضر ع به اصحاب پيامبر(ص)

فصل: احاديث و قضا يائى در مورد مصائب
هنگام مصيبت پيامبر را بياد آوريد
مصيبت فقدان پيامبر(ص) از اعظم مصائب است
تسليت نامه امام حسن ع به امام حسين ع در شهادت پدر
مصيبت حقيقى آن است كه مصيبت ديده از اجرش محروم گردد
فرمايش امام صادق ع به كسى كه از مصيبت خود شكايت مى كرد
انسان عمل خود را در قيامت مشاهده مى كند
داستان فقيه بنى اسرائيل و مرگ همسرش
تأثر حضرت سليمان در مرگ فرزند و آمدن دو ملك
حكايت جوانى كه هر روز پدر و مادر مفلوج خود را به مسجد مى برد

فصل: چند نمونه اى از آيات و روايات در فضيلت بلا و اينكه نوعا يكى از الطاف الهى است
خداوند و ستايش را به بلا مبتلا مى فرمايد
بلا براى بندگان خالص تحفه الهى است
خداوند دوستان خود را در درياى شدائد غوطه ور مى سازد
خداوند درخواست دوستانش را براى آنها ذخيره مى فرمايد
بلاء بزرگ پاداشش نيز بزرگ است
هركس به اندازه ظرفيت ايمانش مبتلا به گرفتارى مى شود
مؤمن بهر بلائى مبتلا مى شود حتى مرض جذام و پيسى
مؤمن اگر پاداش بلا را بداند آرزو مى كند...
بلاء براى مؤمن هديه خداست
داستان شخصى كه مرغش تخم گذاشت و تخم افتاد...
متن تسليت نامه امام صادق ع و ترجمه آن


[=B Mitra]توجه توجه
اين كتاب را مي‌توانيد از سايت گفتگوي ديني دانلود كنيد.
http://www.askdin.com/thread9114.html
[=B Mitra]



[="Tahoma"][="Navy"]


[=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif]اسفند

[/CENTER][=microsoft sans serif]روز شانزدهم

[=B Mitra]تقویت حافظه

[=B Mitra]بیست چیز حافظه را تقویت می کند.
1- خوردن عسل، 2. خوردن کندر، 3. خوردن عدس، 4. خوردن شیرنی، 5. خوردن گوشت، 6. خوردن نان سرد
7. خوردن کرفس، 8. مسواک زدن، 9. قرآن خواندن، 10. حجامت کردن، 11. روزه گرفتن، 12 .رو به قبله نشستن
13. قیلوله کردن( خواب کوتاه قبل و بعد از ظهر)، 14. آیت الکرسی خواندن، 15. امتثال کردن امر پدر و مادر ،16. همیشه با وضو بودن، 17. زعفران و سعد و عسل را به هم مخلوط کردن و هر روز دو مثقال خوردن، 18 ناخن ها را روز دوشنبه گرفتن، 19. به صورت علما نظر کردن، 20. در شب بیداری کشیدن و مشغول طاعت خدا بودن.[1]

نكته: براي تقويت حافظه اين بيست امر كافي نيست بايد چيزهايي كه سبب كم حافظگي و ضعف حافظه مي شود، اجتناب كنيم و مهارت هاي مربوط به يادگيري و تقويت حافظه و تمركز حواس را هم يادبگيريم.



پی نوشت :
1.کشکول منتظری، محمد منتظری یزدی، موسسه مطبوعاتی خزر بی تا، ص 231





[=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif][=B Mitra]اسفند

[/CENTER]
[=microsoft sans serif]روز هفدهم

[=B Mitra]ذکر غلط کردم


[=B Mitra]در جلسه خواستگاری بودیم مهریه سنگینی مطرح شد. داماد هیچ شناختی از دختر نداشت و داغ داغ بود و نمی‌دانست چه دین سنگینی را هم قبول می‌کند. حاج‌آقایی آن جا بود. نگاهی به داماد کرد و غیر مستقیم با لطیفه ای فهماند که [=B Mitra]تدبّر کن! زندگی، شناخت، تناسب و تعقل لازم دارد. [=B Mitra]
بعد گفت: فردی می‌خواست ازدواج کند تسبیحی به دست گرفت و با ذکر، دست به دامن امامان و خدا شده بود و گاهی هم ذکرش این بود که: من زن می‌خوام، من زن می‌خوام، من زن می‌خوام.
بعد از مدتی كه ازدواج کرد، تسبیح به دست به‌عنوان شکر از خدا که زن زیبایی به او داده بود، ذکر می‌گفت و گاهی هم به‌جای ذکر می‌گفت: عجب زنی نصیبم شد، عجب زنی نصیبم شد... مدتی كه گذشت، زن سر ناسازگاری گذاشت و درخواست مهریه کرد. گویا از اول هم کیسه دوخته بود و قصد زندگی نداشت. خلاصه مشاجرات بالا گرفت و زن بر درخواستش جدی بود. جوان بخت برگشته ی تسبیح به دست مشغول ذکر شد تا گره اش باز شود، ولی به‌جای ذکر، مهره های تسبیح را یکی یکی عقب می‌زد و می‌گفت: غلط کردم! غلط کردم![1]


[=B Mitra]پی نوشت :
1. نرم افزار شوخ طبعي ها و حكايات طلبگي، سايت گفتگوي ديني، (موجود در سايت براي دانلود)






[=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif]اسفند

[/CENTER]
[=microsoft sans serif]روز هجدهم

[=B Mitra]ويژگي‌هاي مشاور از ديدگاه اسلام1

[=B Mitra]ويژگي‌هاي مشاور از ديدگاه اسلام1
[=B Mitra]
الف) بايدها
[=B Mitra]
1. عاقل و خردمند:
يعني كسي كه جنبه‌هاي مختلف مسأله را مي‌بيند، زود اظهار نظر نمي‌كند، جامع‌نگر است، سطحي نيست و مسائل را عميق مي‌بيند.

2. حليم و بردبار:
به محض اينكه حرفي زد كه با چارچوب ارزشي ما تفاوت دارد ـ نه اينكه مخالف باشد ـ زود پاسخ ندهد، و موضع نگيرد. مشاور كسي است كه بتواند قدرت و ظرفيت تحمل شنيدن حرفهاي مراجع را داشته باشد.

3. خداترس و متدين:
مراجع حرفهاي خصوصي‌اش را به شما مي‌زند. چه بسا مسائل خصوصي ديگري باشد و چه بسا پرده دري درباره خودش باشد. مشاور اگر فرد خداترسي نباشد، مي‌تواند از اين حرفها عليه او استفاده كند، يا مي‌تواند اين حرفها را بگيرد و يك برچسبي به او بزند. تمام اينها با متدين بودن منافات دارد.

4. خيرخواه و مهربان:
دلسوز باشد، يعني اينطور نباشد كه در صدد باشد كه مچ او را بگيرد، نه! به دنبال اين باشد كه ببيند اين يك آدمي است كه الان درمانده است، مشكل دارد، به من پناه آورده است، كمكش كند، خيرخواه او باشد و راه خير را به او نشان دهد. دلسوز او باشد، مهربان باشد و با محبت كردن راه صحيح را به او نشان دهد.

5. باتقوا و مخالف هواي نفس:
گاهي انسان خوشش بيايد كه مراجع خيلي حرفهايي كه چه بسا ربطي هم به بحث ندارد را بزند. اينها مسائل جزئي است كه بين او و خدا و كس ديگري هم مطلع نمي‌شود. انسان باتقوا، مي‌گويد: خب، تا همين حد كافي است... باتقوا بودن، باعث مي‌شود نگاهي كه به مراجع دارد، نگاه سالمي باشد. براي مثال ممكن است آقايي مشاور باشد و مراجع، خانم باشد. انسان باتقوا، مسائل را در برخوردها رعايت مي‌كند، حريم را نگه مي‌دارد.

6. البته با توجه به آموزه‌هايي كه از دين استخراج مي‌شود و نيز تجارب علمي، توصيه مان اين است كه حتي الامكان سعي شود كه مشاور و مراجع، همجنس باشند. در داخل و خارج كشور، تحقيق هاي خوبي راجع به اين موضوع شده است. بعضي از اساتيد روان شناس ما، به جدّ اين را به ما توصيه مي‌كردند. با اينكه ديد اسلامي هم نداشتند، اما مي‌گفتند كه دليل آن اين است كه راحت‌تر مي‌تواند حرفهايش را بزند. يعني از نظر روانشناسي، وقتي كه مشاور غيرهمجنس باشد، «انتقال» صورت مي‌گيرد. يعني احساسات مراجع، مثلا به جاي مردي كه به او علاقه داشته، به راحتي به مشاور منتقل مي‌شود و همين مانع كار مشاور مي‌شود. ولي به هر حال، حتي اگر مراجع همجنس هم باشد، اين باتقوا بودن بايد باشد.

7. امين و مورد اعتماد:
مراجع بايد احساس كند كه مي‌تواند به اين فرد اعتماد كند. به دليل اينكه با گذشت زمان كه شروع به حرف زدن كرد، كم كم جا باز مي‌شود كه حرفهاي خصوصي‌ترش را بزند. وقتي حرفهاي خصوصي‌ترش را مي‌زند كه احساس كند مشاور مورد اعتماد است. البته در قسمت هاي بعد روشن مي‌كنيم كه چگونه اين احساس را در مراجع بوجود بياوريم.

8. با تجربه:
بايد سعي كنيم با كارهاي عملي، مطالعه در كارهاي ديگران و... تجربه خودمان را بالا ببريم. تجربه خيلي مؤثر است.

9. فرزانه و آزادمنش:
بحث مشاوره، به مقداري آزاد منشي نياز دارد. نگاهي كه به مسائل دارد اگر نگاه بسته‌اي باشد، نمي‌تواند راه‌حل هاي متعدد را در نظر بگيرد.

10. داراي سعه صدر و بلند همت:
يعني هم شرح صدر داشته باشد و دريادل باشد، و هم بلندهمت باشد، يعني يك مقدار آينده مسائل را ببيند كه روي آينده او چگونه مي‌تواند تأثير بگذارد. حال او را نگاه نكند كه مثلاً با چه قيافه‌اي و با صورت آرايش كرده، با لباس تنگ يا با حجاب نامناسب، يا مثلاً آقايي صورتش را به طرز خاصي زده يا شلوار لي مي‌پوشد يا ... به اينها نگاه نكند. به پشت وجود اين شخص نگاه كند، پس‌زمينه‌ها را ببيند كه بتواند از دل اين شخص، يك انسان و يك گوهري را استخراج كند.

[=B Mitra]11. بصير و دانا: [=B Mitra]تا خود ما بصيرت كافي نداشته باشيم، نمي‌توانيم ابعاد مشكل را خوب بفهميم.

12. شجاع و داراي صراحت لهجه:
مشاور نبايد آدم محافظه‌كاري باشد. سعه صدر سر جاي خودش، اما اگر شما به اين نتيجه رسيديد كه الآن بايد اين نكته را بگوييد. اينجا بايد شجاعتش را داشته باشيد. صراحت لهجه داشته باشيد. بايد به او بگوييد. نگوييد ممكن است ناراحت بشود؛ نه! بايد بگوييد. البته بايد كارشناسي خوبي بكنيد كه به موقع بگوييد. گاهي از مواقع بايد اين تير را الان بزنيد. الآن شليك بكنيد. اگر لازم است، گاهي بايد شوك در او ايجاد كنيد. ولي اينها بسته به تجربه و مطالعات شماست. اگر به موقع اين كار را انجام بدهيد، از شما رانده نمي‌شود.

13. محتاط و دورانديش:
مشاور در عين حال كه بايد شجاع و داراي صراحت لهجه باشد، بايد محتاط و دورانديش هم باشد. محتاط در اينجا به معناي محافظه كاري نيست؛ بلكه به معناي دورانديش است.

14. صادق و عادل: يكي از نكاتي كه در آينده خواهيم گفت و يكي از فنوني كه در ارتباط غيركلامي خودش را نشان مي‌دهد، صداقت است. اگر مي‌بينيد كه شرايط اين را ندارد كه حرفي را به او بگوييد، بگذاريد، بگوييد من بعداً با شما صحبت مي‌كنم، يك مقداري فرصت به او بدهيد، اما به او دروغ نگوييد. اين خيلي زود خودش را نشان مي‌دهد و اعتماد او از شما بريده مي‌شود.

15. آگاه از معالم دين و شرايط زمان: كه اين دو ويژگي، در كنار هم مهم است. گاهي برخي مشاوران ممكن است توصيه‌هايي كنند كه خداي ناكرده مخالف دين باشد. ما بايد از معالم دين، از مسائل اصلي دين آگاهي داشته باشيم. گاهي مشكلاتي پيش مي‌آيد كه احساس مي‌كنيد اگر الآن به دانشجو پاسخ بدهيد، ممكن است او را به خطا ببريد اشكالي ندارد، به او بگوييد من روي اين مسأله بايد بيشتر فكر كنم. برويد مطالعه كنيد، با بعضي از بزرگان مشورت كنيد، بعد به او پاسخ بدهيد. حضرت آيت الله مصباح مي‌فرمود كه بيشترين جوابي كه از مرحوم علامه طباطبايي مي‌شنيديم، اين بود: «نمي دانم!» اشكالي ندارد، اين بيشتر تأثير مي‌كند. ممكن است در آن لحظه فكر كنيد كه ناراحت شد، اما بعد برمي‌گردد. مي‌گويد اين استادي است كه بي‌خود جواب سربالا به من نمي‌دهد.
آگاه به معالم دين باشد و شرايط زمان را هم بداند. در روايات مختلف، به اين امر اشاره شده است. شرايط زمان را بايد بدانيم. اينكه توصيه شده فرزندانتان را تربيت كنيد براي غير از زمان خودتان نكته‌اش همين است.[1]


ادامه دارد...


[=B Mitra]


[=B Mitra]

[B][=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif]اسفند



[/CENTER]
[=microsoft sans serif]روز نوزدهم

[=B Mitra]ويژگي‌هاي مشاور از ديدگاه اسلام2

[=B Mitra]
[=B Mitra]ب:‌ نبايدها[=B Mitra]
روايات ما به ويژگي هاي منفي مشاور يا نبايدها هم اشاره كرده است. بايد ويژگي هاي مثبت را در خودمان ايجاد كنيم و اين ويژگي هاي منفي را هم اگر خداي ناكرده در ما وجود دارد، سعي كنيم كه برطرف كنيم. خود اينها از موانع مشاوره است و يقيناً توفيق ما را كاهش مي‌دهد.

[=B Mitra]بخيل: [=B Mitra]اگر مشاور بخل داشته باشد، حالا يا بخل علمي يا غيرعلمي، آن حرفي را كه مي‌داند، سرجاي خودش به مراجع نمي‌گويد.

[=B Mitra]ترسو:[=B Mitra] انسان ترسو، خيلي ملاحظه‌كاري مي‌كند. اين فايده ندارد.

[=B Mitra]حريص: [=B Mitra]انساني كه حريص باشد، نيتش و ديدش در برخورد با مراجع خداي ناكرده ممكن است مسائل مالي يا چيز ديگري باشد. باز نمي‌تواند همه ابعاد را همه جانبه ببيند.

[=B Mitra]خائن: [=B Mitra]انساني كه خائن باشد، نمي‌تواند مورد اعتماد مراجع باشد. ممكن است به او خيانت كند.
[=B Mitra]
احمق:
[=B Mitra] انساني كه نادان و احمق باشد، ممكن است راه حلي كه مي‌دهد درست نباشد.
[=B Mitra]
جاهل:
[=B Mitra] چنين انساني علم كافي ندارد تا بتواند راه حل ارائه كند.
[=B Mitra]
فرومايه:
[=B Mitra] اين فرد چون خودش پست و فرومايه است، مراجع را هم در نقطه پستي قرار خواهد داد.[=B Mitra]

كذّاب:

[=B Mitra] انساني كه كذاب باشد، ارتباط صحيحي با مخاطب نمي‌تواند برقرار كند.
[=B Mitra]
متلوّن:
[=B Mitra]چنين انساني، خيلي زود، اعتماد مراجع از او سلب مي‌شود.[1]

[=B Mitra]
پی نوشت :
1. مسعود آذربایجانی، معارف، مرداد و شهریور 1387، شماره 58، صفحه 42



[/B]


[=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif]اسفند

[/CENTER]
[=microsoft sans serif]روز بیستم[=B Mitra]

[=B Mitra]بکش و خوشگلم کن1


[=B Mitra]راستش در طول تاریخ مسئله زیستی جنسی برای مرد بسيار مهم بوده، و هم به‌دليل طبیعت مردانه اش و هم به‌دلیل فاصله گرفتن از دین و اخلاق، این شهوت، مهار نشده است. برخی از دستورات شرع که حتی خانم‌ها آن‌ها را امل‌بازی و تحجر می دانند، برای مهار کردن همين شهوت بي‌افسار است. دودی که خانم ها با بزک کردن براي ديگران، عشوه و خوش و بش با نامحرم، با انتخاب شغل مختلط با مردان، با نشستن کنار خانواده‌ها برای دیدن فیلم‌های مبتذل، با اجازه دادن به شوهر از این‌که درباره اوصاف جنسی زن دیگري بگوید و آلبوم عکس آن‌ها را ببیند، و... به‌خيال روشن‌فكري و به‌روز بودن به‌راه می اندازند، اول از همه به چشم خودشان می رود.

چرا ما؟
برخی از خانم ها می پرسند چرا ما باید مراقب باشیم؟ اسلام هم به زن و هم به مرد تذکر می دهد که حیا و عفت (دیداری، شنیداری، معاشرتی، تخیلی و...) داشته باشند، ولی خب قانون این است که در تزاحم‌ها و برخوردها، وسایل ظریف و حساس را در محافظ قرار مي‌دهند تا وسائل زمخت و خشن، آن‌ها را خدشه‌دار نکنند. همه مي‌پذيرند كه شهوت مردان ابتدائا پر قدرت تر از زن‌ها ظاهر می‌شود. باور نداريد به اين جلوه های غالب جنسی مردان در طول تاريخ بنگرید:
1. از قدیم مردان تصاویر جنسی را در غارها حك كرده‌اند.
2. امروز بيش‌تر نقاشی‌ها و مینیاتورهای جنسی را مردان می كشند.
3. اشعار در وصف اندام یار و خال صورت و موي محبوب را مردان می‌سرودند.
4. حرمسراها را شاهان و مردان ثروتمند مي‌ساختند.
5. مردان هنگامی که دعوا می‌کنند فحش جنسی به هم می‌دهند!
6. برخی از اختلالات جنسی مثل هرزه‌گویی تلفنی و اینترنتی و چشم‌چرانی و... بيش‌تر مربوط به مردان است.
7. مشتری پر و پا قرص فیلم‌های شو و امور پورنو‌گرافی مردان هستند.
8. رمان های سکس را مردان می خرند و می نویسند.
9. انحرافات جنسي در مردان بیشتر است.
10. مردان، مشتری عروسکی‌های جنسی هستند.
11. تجاوز به‌عنف از مردان صادر می‌شود.
12. در آمریکا در ایام بارداری همسران آمارها نشان می‌دهد که مردان ارتباط بیرون از منزل دارند.
13. خودارضایی ميان مردان شیوع گسترده‌تري دارد
14. تجاوز جنسی مردان به هم هنگام محدودیت و محرمیت هایی چون زندان در همه ملیت ها، بین مردان گزارش می شود.
ادامه دارد ...


[=B Mitra]
پی نوشت :
1.ماهنامه خانه خوبان، م.ح.قديري، ش 56، ص25-28.






[="Tahoma"][="Navy"]

[=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif]اسفند

[/CENTER]
[=microsoft sans serif]روز بیست و یکم

[=B Mitra]بکش و خوشگلم کن2

[=B Mitra]سامان دادن يا هوس‌راني؟
اگر اسلام درباره ازدواج مجدد و موقت احکامی دارد، به‌دليل سامان بخشیدن و تعهددار کردن روابط جنسی و عاطفی با شرایط خاص است نه دامن زدن به هوس‌رانی. با توجه به این دستورات و با نگاهی به انواع اختلالات و انحرافات جنسی آزاد و شدت غریزه جنسی مردان منصفانه‌تر درباره احكام اسلام سخن خواهیم گفت.
آن وقت حق می دهیم به زنی که وقتي نمي‌تواند توقعات بيش از حد شوهرش را كه بیماری اعتیاد جنسی دارد، برآورده كند، به شوهرش بگوید که ازدواج موقت کند و هر روز با کسی نچرخد. آن وقت افرادي که بیماری شدید روانی اسکیزوفرنی دارند و نمی توانند ازدواج دائم کنند، حق می‌دهیم که بخواهند از این نوع ازدواج بهره ببرند.
حتی زنان متدین به خانم های بي‌همسري که برای تنگناهاي مالی تن‌فروشی می کنند و راهی برای ازدواج دائم ندارند، می گویند که «لااقل محدودش کن به یک نفر آن هم در قالب حکم شرعی!»
خانمی می گفت: وقتی برادرم از دنیا رفت متوجه رابطه همسرش با برادر کوچکم شديم؛ اول انکار می‌کردند ولي بعد در كمال وقاحت گفتند «که با هم هستيم.» ما مذهبی هم نبودیم ولی التماسشان کردیم که لااقل ازدواج موقت کنید، ولی هیچ کدام نپذيرفتند.
اسلام با هوس‌رانی در قالب ازدواج موقت مخالف است، اما می گوید که اگر به هیچ وجه چاره ای نباشد، باید جلوی گناه را با جهت دادن به این ازدواج بگیریم. (خانم‌هاي محترم زود آشفته نشوند این مسئله خيلي تفاوت دارد با ترویج کردن ابتدایی این نوع ازدواج).
[=B Mitra]
مثل ميت
[=B Mitra]حتما شما هم این ضرب‌المثل را درباره خانم‌ها شنیده‌اید كه به آرایشگرها می‌گویند «هر كاري می‌خواهی بکن، اصلا منو بکش ولی خوشگلم کن!» این را اضافه کنید به ماسک صورت، و جراحی بینی و...، من یك تقلب به خانم‌ها برسانم: شما که از ازدواج موقت و مجدد و خیانت خوشتان نمی‌آید چرا سر به‌سر شوهران و ما مشاوران می گذارید؟ شنیده اید بسیاری از مردان نسبت به خانم‌هایشان چه می گویند؟ «کالمیتِ بینَ یدیِ الغسالِ؛ یعنی همسر ما مثل جنازه ای در دستان مرده‌شور است!» مثل سیب زمینی بی‌روح، سرد مثل یخچال و... زنی که به آرایش، به لباس، به وضع سر و صورت، به مراسم و تشریفات رو کم کنی از جاری و خواهر شوهر و متعلقات اهمیت می دهد، چرا نباید برای اتاق خوابش برنامه داشته باشد؟![1]
ادامه دارد...



پی نوشت :
1.ماهنامه خانه خوبان، م ح. قديري، ش 56، ص25-28.





[=B Mitra]

[B][=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif]اسفند



[/CENTER]
[=microsoft sans serif]روز بیست و [=B Mitra]دوم

[=B Mitra]بکش و خوشگلم کن3


[=B Mitra]هووي ديجيتالي
بدبخت خانم‌هایی که گرگ غریزه شهوت مردانشان را گرسنه‌تر و خون‌آشام‌تر می‌کنند. خانمي كه دوستش را كه مسائل محرم و نامحرم را رعايت نمي‌كند به خانه مي‌آورد و اجازه خوش و بش به او شوهرش مي‌دهد در واقع با اره شاخه اي را كه خودش بر آن نشسته است را مي برد و خبر ندارد. تازه اگر عده‌اي هم بخواهند به آن‌ها كمك كنند، برچسب تحجر می‌خورند و به آن‌ها مي‌گويند «برو بابا حاجی این حرفا مال قدیم ندیم‌ها بود!» ولی وقتِ وقتش مشخص می‌شه كه چه كلاهي سرشون رفته. آقایی توي محل ما بود كه بهش می‌گفتند «سيروس بلند» نقلي داشت و چیزی گفته بود كه بين مردم، مثل شده بود. مردم متناسب با موقعیت می‌گفتند به‌قول سيروس بلند: «بعدا می‌فهمي».
دزده داشت قفل مغازه را می‌برید. رهگذري پرسيده بود چه می‌کنی؟ گفته بود هیچی! دارم ساز می‌زنم. پرسيده بود: این چه سازی است که سر و صدا نداره؟! گفته بود صداي ساز من صبح در میاد. برخی از سازهاي زندگي هم صداش بعدا در میاد!

خانمی می‌گفت برای سورپرایز کردن شوهرم برایش ماهواره خریدم، حالا زنان دیجیتالی شده‌اند هووی من! خانمی که با شوهرش قهر می‌کنه، فورا اتاق خواب را تعطیل می‌کنه، به بخت خودش لگد می‌زند.

اگر تمکین برای خانم‌ها زحمت هم داشته باشه به‌صرفه است. زحمت را برای رسیدن به فواید زیادش که نصيب خودشون می‌شه بايد تحمل کرد؛ البته مشکلاتی مانند افسردگی، وسواس، خرافات، سوءبرداشت‌های دینی، اختلالات جنسی مثل واژینیسم، مقاربت دردناک و... می‌تونن عایق رضایت زناشویی برای زن شود که باید با کمک گرفتن از يك مشاور و روان‌درمانگر جنسی آن‌ها را برطرف كرد. [1]
ادامه دارد..



[=B Mitra]
پی نوشت :
1.ماهنامه خانه خوبان، م. ح قديري، ش 56، ص25-28.



[/B]

[=B Mitra]

[B][=B Mitra]

[=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif]اسفند




[/CENTER]
[=microsoft sans serif]روز بیست و [=B Mitra]سوم[/B]

[=B Mitra]بکش و خوشگلم کن4

[=B Mitra]
توصيه به دختران عقدي
به شوخي مي‌گفتند در ایام اسارت در عراق چه شکنجه‌ای بدتر از همه بوده؟ اين‌كه از پشت پنجره نون بربری نشون می‌دادند ولی براشون نون لواش می آوردند! برخی از خانواده‌ها و خانم‌ها می‌گویند. داماد یه دفعه بهونه‌گیر می‌شه، خوب و خوش می‌یاد، ولی با اخلاق سرد و عصباني برمی-گرده. خودمونی بگم: شهوت وقتی فشار می‌یاره، انرژیش به روان و مخ و اخلاق اثر می‌ذاره. باید تیر خلاصی را به شوهرتون بزنید تا کشته عشق شما و اسیر محبتتون بشه. شرعاً رابطه زناشویی در ایام عقد اشکال ندارد، ولی بهتر است برنامه عروسی را بگذاريد برای بعد، ولی غافل نشويد که لذت‌های جنسی مشروع دیگر را تعطیل نکنید و اصلا ایام نامزدی را كوتاه و فشرده کنید شش الی نه ماه كافي است. حالا فهمیدید چرا داماد دسته‌گلتون به هم می‌ریزه؟
حالا كه زندگی شیرین شد، مراقب باشید قند خونتون بالا نره! عروس خانم‌ها و آقا دامادهاي محترم تشکر نقدی هم لازم نیست به جاش دعام کنید. (لبخند و بعد هم خنده!)[1]

[=B Mitra]
پی نوشت :
1.ماهنامه خانه خوبان، م.ح.قديري، ش 56، ص25-28.


[=B Mitra]

[=B Mitra]

[B][=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif]اسفند




[/CENTER]
[=microsoft sans serif]روز بیست و [=B Mitra]چهارم

[=B Mitra]سخن همه انبيا



[=B Mitra]این سخن همه انبیا و امامان و قانون طلایی ارتباط موفق و مؤثر است: هر چه برای خود می پسندیم برای دیگری هم بپسندیم، وهر چه برای خود نمی پسندیم برای دیگری هم نپسندیم؛
PUT YOUR FEET IN HIS/HER SHOSE
قانونی طلایی ارتباط موفق بشنويد:
http://www.askdin.com/thread26525.html


[=B Mitra]


[=microsoft sans serif][=B Mitra]


[=microsoft sans serif][=B Mitra]

[/B]

[=B Mitra]

[B][=B Mitra]

[=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif]اسفند




[/CENTER]
[=microsoft sans serif]روز بیست و [=B Mitra]پنجم

[/B]
[=B Mitra]پيش از اين..


[=B Mitra]پیش از اینها فکر می کردم خدا***خانه ای دارد کنار ابر ها
مثل قصر پادشاه قصه ها***خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور***بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از از تاج او***هر ستاره پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او آسمان***نقش روی دامن او کهکشان
رعد و برق شب طنین خنده اش***سیل و طوفان نعرة توفنده اش
دکمة پیراهن او آفتاب***برق تیر و خنجر او ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست*** هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود*** از خدا در ذهنم این تصویربود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین*** خانه اش در آسمان دور از زمین
بود، اما میان ما نبود*** مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت*** مهربانی هیچ معنایی نداشت
هر چه می پرسیدم از خود از خدا*** از زمین از آسمان از ابر ها
زود می گفتند این کار خداست*** پرس و جو از کار او کاری خطاست
هر چه می پرسی جوابش آتش است*** آب اگر خوردی، عذابش آتش است
تا ببندی چشم کورت می کند*** تا شدی نزدیک دورت می کند
کج گشودی دست، سنگت می کند***کج نهادی پای لنگت می کند
تا خطا کردی، عذابت می دهد***در میان آتش آبت می کند...
با همین قصه دلم مشغول بود***خواب هایم خواب دیو و غول بود
خواب می دیدم که غرق آتشم***در دهان شعله های سرکشم
در دهان اژدهایی خشمگین***بر سرم باران گرز آتشین
محو می شد نعره هایم بی صدا***در طنین خنده ی خشم خدا ...
نیت من در نماز ودر دعا***ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می کردم همه از ترس بود***مثل از بر کردن یک درس بود ..
مثل تمرین حساب و هندسه***مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ مثل خنده ای بی حوصله***سخت مثل حل صدها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود***مثل صرف فعل ماضی سخت بود
[=B Mitra]

*********

[=B Mitra]تا که یک شب دست در دست پدر***راه افتادیم به قصد یک سفر
در میان راه در یک روستا***خانه ای دیدیم خوب و آشنا
زود پرسیدم پدر اینجا کجاست ***گفت اینجا خانة خوب خداست
گفت اینجا می شود یک لحظه ماند***گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند
با وضویی دست ورویی تازه کرد*** با دل خود، گفت وگویی تازه کرد
گفتمش پس آن خدای خشمگین*** خانه اش اینجاست؟اینجا در زمین؟
گفت: آری خانة او بی ریاست***فرش هایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است***مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی***نام او نور و نشانش روشنی
خشم نامی از نشانی های اوست***حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی شیرینتر است***مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست معنی می دهد***قهر هم با دوست معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود قهر نیست***قهری او هم نشان دوستی ست
تازه فهمیدم خدایم این خداست***این خدای مهربان و آشناست
دوستی از من به من نزدیکتر***از رگ گردن به من نزدیکتر
آن خدای پیش از این را باد برد***نام او را هم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود***چون حبابی نقش روی آب بود
می توانم بعد از این با این خدا*** دوست باشم دوست، پاک و بی ریا
می توان با این خدا پرواز کرد*** سفرة دل را برایش باز کرد
می توان در بارة گل حرف زد***صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت***با دو قطره صد هزاران راز گفت
می توان با او صمیمی حرف زد***مثل یاران قدیمی حرف زد
می توان تصنیفی از پرواز خواند***با الفبای سکوت آواز خواند
می توان مثل علف ها حرف زد***با زبانی بی الفبا حرف زد
می توان در بارة هر چیز گفت***می توان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان و آشنا***پیش از اینها فکر می کردم خدا ... [1]

[=B Mitra]
پی نوشت :
1.ابراهیم اخوی، خدا در زندگی کودکان، ص29. شعر از قیصر امین پور.



[=B Mitra][=B Mitra]

[B][=B Mitra]

[=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif]اسفند




[/CENTER]
[=microsoft sans serif]روز بیست و [=B Mitra]ششم[/B]

[=B Mitra]جاده لغزنده ازدواج


[=B Mitra]ازدواج هایی که احتمال آسیب در آنها وجود دارد:
1- ازدواج دو فرد با فرهنگهای کاملاً متفاوت
2- ازدواج در سنین پایین زیر 20 سال
3- تفاوت سنی زیاد بین زوجین مثلاً 15تا20سال
4- در مواردی بالاتر بودن سن دختر از پسر ( زن از مرد)
5- در مواردی ازدواج یک مرد با زنی بیوه یا مطلقه
6- ازدواج دختر با مردی که از ازدواج پیشین خود فرزندی دارد
7- ازدواج دو فرد مطلقه که دارای فرزندان بزرگسال می باشند
8- ازدواج افرادی که فاصله طبقاتی بسیار زیادی با هم دارند
9- ازدواج دختری برخوردار از تحصیلات دانشگاهی با پسری که از لحاظ تحصیلی پایین است
10- ازدواج با فرد معتاد به مواد مخدر
11- ازدواج با شخصی که قبلاً ازدواج های متعددی داشته است
12- ازدواج با فردی که خانواده اش شدیداً مخالف این وصلت هستند
13- ازدواج بدون داشتن اطلاعات کافی از موقعیت فردی، خانوادگی و اجتماعی شخص مقابل
14- ازدواج با فردی که ثبات شغلی نداشته و به دلیل مسائل شخصیتی خاص، قادر به سازگاری در محیط کار نیست. [1]


[=B Mitra]پی نوشت :
1. سایت تبیان دات نت، تاريخ مراجعه 92/9/4


[=B Mitra][=B Mitra]

[B][=B Mitra]

[=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif]اسفند




[/CENTER]
[=microsoft sans serif]روز بیست و [=B Mitra]هفتم
[/B]
[=B Mitra]چهار شنبه سوری


[=B Mitra]همه نیازهای ما حتی تفریح نیاز به ضوابطی دارد. سنت های جامعه در صورتی مشروع است که منابع دینی آن را تأیید کنند. مسلمانی به حرف نیست به رعایت ضابطه هاست. مراسم چهارشنبه سوری به دلیل مجموعه ای از آفات زیر مجوز شرعی ندارد:
ترویج خرافات.
آزار رساندن به دیگران.
سلب آسایش و امنیت عمومی.
ایجاد خسارت مالی و جانی به خود و دیگران. پیامبر فرمود: ملعون من ضار مؤمناً.
ایجاد مزاحمت برای دیگران
ایجاد ترس و وحشت.
اسراف و از بین بردن سرمایه ها.
مخالفت با ضوابط و قوانین کشور.[1]

[=B Mitra]
پی نوشت :
1. محمود اکبری، احکام دو دقیقه ای، چاپ دوم، نشر فتیان، قم، 1391، ص206.

[=microsoft sans serif][=B Mitra]

[=B Mitra][=B Mitra]

[B][=B Mitra]

[=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif]اسفند




[/CENTER]
[=microsoft sans serif]روز بیست و [=B Mitra]هشتم
[/B]
[=B Mitra]آزمون تشخیص جنیست


[=B Mitra]درس امروز ما عرفانی ـ فلسفی است:
گاهی واژه مرد برای بیان شجاعت، صداقت، ثبات‌قدم، اقتدار و بالاخره بامرام بودن به کار می‌رود. با این بیان:
1. برخی خانم‌ها مردند. 2. برخی خانم‌ها نامردند.
3. برخی آقایون مردند. 4. برخی آقایون نامردند.

[=B Mitra]و اما آزمون علمی ـ عملی ما[=B Mitra]

با توجه به مطالب یاد شده خودتان را بیازمایید
1. شما کدام ‌یک هستید؟
2. آیا هر آقایی مرد است؟
3. آیا زن هم می‌تواند رفتار و گفتار و پندار مردانه داشته باشد؟
4. آیا هر زن اساساً نامرد است؟
5. آقایان بیش‌تر مردند یا خانم‌ها؟
6. آمار مردان آقا بیش‌تر است یا مردان خانم‌ها؟
7. آیا نامردان می‌توانند تغییر جنسیت بدهند (شرعاً و عرفاً)؟
8. اگر مردی تغییر جنسیت بدهد به او چه بگوییم؟
الف) نامرد
ب) زن
ج) گزینه الف و ب
د) هیچ‌کدام

[=B Mitra]
کلید آزمون
[=B Mitra]به آینه غیرت و وجدان خود نگاه کنید اگر وجدان و غیرت در دسترس نیست به کتاب آینده‌سازان وحی (قرآن و حدیث) رجوع کنید برای رفع اشکال همه روزه می‌توانید با سازمان ملی عقل تماس بگیرید ضمناً هنگام خواب، غفلت و توفان هوا و هوس تماس نگیرید چون عقل، سازمان را در این ایام اجاره داده است.
[=B Mitra]

****

[=B Mitra]اگر می‌بینیم امتیاز کافی نیاورده‌ایم.
اگر از قافله مردان عقب افتاده‌ایم.
اگر شلاق وجدان دست از ما برنمی‌دارد.
اگر...
ناامید نباشیم.
می‌توانیم با شرکت در
[=B Mitra]«دوره هنر و مهارت انسان شدن»[=B Mitra] به خواسته خود برسیم. کافی است بخواهیم این هنر را در [=B Mitra]کلاس‌های اسوه حسنه[=B Mitra] بیاموزیم.
[=B Mitra]
استاد حوزه و دانشگاه:
[=B Mitra] علامه دهر محمد مصطفی(ص) با درجه فوق دکتری از ملکوت، باتجربه، دلسوز، امین، خوش‌بیان و...
[=B Mitra]
شهریه:
[=B Mitra] رایگان.[1]

[=B Mitra]
پی نوشت :
1. خانه خوبان، م.ح قديري، ش57.


[=microsoft sans serif][=B Mitra]

[=B Mitra][=B Mitra]

[B][=B Mitra]

[=B Mitra][CENTER][=microsoft sans serif]اسفند




[/CENTER]
[=microsoft sans serif]روز بیست و [=B Mitra]نهم

[/B]
[=B Mitra]شب عيد بود...


[=B Mitra]شب عید بود و هوا ، سرد و برفی .
پسرک، در حالی ‌که پاهای برهنه ‌اش را روی برف جابه‌ جا می ‌کرد تا شاید سرمای برف های کف پیاده ‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد .
در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌ هاش آرزو می ‌کرد .خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه . چند دقیقه بعد، در حالی ‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد .
- آهای، آقا پسر!
پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می ‌زد. وقتی آن خانم، کفش‌ ها را به ‌او داد. پسرک با چشم ‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید: شما خدا هستید؟
- نه پسرم ، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!
- آها، می دانستم که با خدا نسبتی دارید![1]

[=B Mitra]
پی نوشت :
1- نرم افزار نيش ها و نوش ها، سايت گفتگوي ديني


موضوع قفل شده است