خونریزی شدیدی داشت . . .
داخل اتاق عمل، دکتر اشاره کرد که چادرم رو در بـیارم
تا راحتتر مجــروح رو جابه جا کنم.
گوشــه ی چادرم رو گرفت و بریده بریــده گفت :
من دارم مـیرم تا تو چــادرت رو در نیاری
چـــادرم در مشتش بود که شهید شـــد . . .
زن که باشــی
می دانی
میان میدان چگونه بازی کنــی ... هر نقش را
دختــر ... همســر ... مــادر
و یا... رزمـنده
بانــو
اینبار پشت جبهـــه را تو کارگردانـــی کن ...
اومد کنارم نشست و گفت: آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟گفتم: بفرمایید
عکس یه جوون بهش نشون داد و گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری بود
زمان جنگ توی محله ی ما مکانیکی می کرد و چون کر و لال بود ، خیلی ها مسخره اش می کردند
یه روز با عبدالمطلب رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش " غلامرضا اکبری "
عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت " شهید عبدالمطلب اکبری "
ما تا این کارش رو دیدیم زدیم زیر خنده و شروع کردیم به مسخره کردن
عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش می کنیم و بهش می خندیم ، بنده خدا هیچی نگفت
فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش رو پاک کرد.
بعد سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون پاشد و رفت...
فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش
.
.
.
.
.
10 روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردند
جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم
وصیت نامه اش کوتاه بود اما سوزناک
نوشته بود:
" بسم الله الرحمن الرحیم "
یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدند...
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخرهام کردند...
یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم.
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف میزدم ...
آقا خودش بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد...
تو رفتی و در لاله خون شد دیار
نبودی و پا مال خون شد دیار
تو رفتی و مردم ریایی شدند
به شکل دل من شیمیایی شدند
نه آن شیمیایی که در جنگ بود
نه آن گاز سمی که بی رنگ بود
[="Arial"][="DarkGreen"][=arial,helvetica,sans-serif]پس از مجروح شدن به اسارت دشمن در آمد و در آن جا به شهادت رسيده است و او را دفن كرده اند و 16 سال بعد هنگام تبادل جنازه ي شهدا با اجساد عراقي، جنازه ي «محمدرضا شفيعي» و ديگر شهداي دفن شده را بيرون مي آورند تا به گروه تفحص شهدا تحويل دهند. اما جنازه ي محمدرضا سالم است، سالم سالم.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif][=arial,helvetica,sans-serif][=arial,helvetica,sans-serif]صدام گفته بود اين جنازه اين طور نبايد تحويل ايراني ها داده شود. او را ۳ماه در آفتاب داغ مي گذارند، اما تفاوتي نمي كند. پودر مخصوص تخريب جسد مي پاشند، ولي باز هم بي تأثير است.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]مادر شهيد مي گويد: موقع دفن محمدرضا، حاج حسين كاشي به من گفت شما مي دانيد چرا بدن او سالم است؟ گفتم چرا؟[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]گفت:راز سالم ماندن ايشان پنج چيز است:[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]*هيچ وقت نماز شب ايشان ترك نمي شد.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]*دائماً با وضو بود.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]*هيچ وقت زیارت عاشورا یش ترك نمي شد.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]*مداومت بر غسل جمعه داشت.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]*هر وقت براي امام حسين- عليه السلام- گريه مي كرد، اشك هايش را به بدنش مي ماليد.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]مادر شهيد درباره ي موفقيت شهيد مي گويد: به امام زمان- عجّل الله تعالي فرجه الشریف- ارادت خاصّي داشت و هر[=arial,helvetica,sans-serif] وقت به قم مي آمد، رفتن به جمكران را ترك نمي كرد.
مزار این شهید در گلزار شهدای شهر مقدس قم هست[=arial,helvetica,sans-serif]... اگه رفتید التماس دعا .[/]
[h=1]فرمانده نیروی انتظامی» در کنار فرمانده عملیات «نیروی قدس» [/h] تصویری که پیش رو دارید، سردار «حاج اکبر آقابابایی» را در کنار سردار «اسماعیل احمدی مقدم» ( نفر دوم از راست، با یک قبضه کلاشینکف بر دوش) در تاریخ به ثبت رسانده است. این عکس، در سال های دفاع مقدس و مناطق عملیاتی غرب کشور برداشته شده است
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، سردار «اسماعیل احمدی مقدم»، فرمانده ی فعلی نیروی انتظامی، به سال ۱۳۴۰ در محله نارمک تهران متولد شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد و سپس وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید و در طول سال های دفاع مقدس، حضوری مستمر و فعال داشت. بخش عمده ای از مجاهدات سردار احمدی مقدم طی آن سال ها، در «قرارگاه رمضان» محقق شد. قرارگاهی که وظیفه ی اصلی اش، انجام عملیات در عمق خاک عراق بود. در آن ایام، سردار «اکبر آقابابایی» نیز از همرزمان ایشان بود. «اکبر آقابابایی» به تاریخ چهارم فروردین ماه 1340 در اصفهان متولد شد و در سوم شهریور ماه 1375 پس از سال ها تحمل آثار ناشی از استنشاق گاز خردل، بال در بال ملائک گشود و پیکر تکیده و رنج کشیده اش ، در کنار همرزمانش، حسین خرازی و محسن ردانی پور در گلزار شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.حاج اکبر در زمان شهادت، فرماندهی عملیات «نیروی قدس» را بر عهده داشت.
تصویری که پیش رو دارید، سردار شهید «حاج اکبر آقابابایی» (نفر اول از راست، رو به دوربین) را در کنار سردار «اسماعیل احمدی مقدم» ( نفر دوم از راست، با یک قبضه کلاشینکف بر دوش) در تاریخ به ثبت رسانده است. این عکس، در سال های دفاع مقدس و مناطق عملیاتی غرب کشور برداشته شده است
امام جعفر صادق (ع)
صورت بهشتی همیشه همجنس تبسم است...
دست بهشتی بخشنده است...
زبان بهشتی نرم و فصیح است...
دل بهشتی صادق و مهربان است...
سلام بر شما که بهشتی هستید ....
شب عملیات توی بچه ها پیچیده بود که هرکس پیشانی بند« یا حسین مظلوم:doa(4):» را ببندد، رفتنی است.
به خاطر همین، هرکس سعی می کرد به هر ترتیب که شده، این پیشانی بند را به دست بیاورد.
عملیات تمام شد، شهدا را آوردند. گردان ما هفت شهید داده بود، که بر پیشانی تمام آن ها عبارت« یا حسین:doa(4):» می درخشید.
عکسی که می بینید، احتمالا در زمستان 1360 یا بهار 1361 گرفته شده است. آن روزها هنوز پیشانی بند در جبهه های جنگ رایج نشده بود و رزمندگان از کلاهخودهای خود برای درج شعارها و اذکار مورد علاقه شان استفاده می کردند. این عکس ناخودآگاه انسان را به یاد آن جمله معروف حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه می اندازد:
تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَ
«اگر كوهها از جاى كنده شوند تو ثابت و استوار باش، دندانها را برهم به فشار، كاسه سرت را به خدا عاريت ده، پاى بر زمين ميخكوب كن، به صفوف پايانى لشكر دشمن بنگر، از فراوانى دشمن چشم بپوش، و بدان كه پيروزى از سوى خداى سبحان است»
جوان بسیجی، گرچه کلاهخودی پولادین بر سر دارد، اما آن را به نام خالق یکتا و یاد ولایت مسلح کرده است و در حقیقت، جمجمه خود را نه به سپری از آهن، که به نام خدای یکتا و اولیائش سپرده است و این گونه پای به میدان نهادن است که «احدی الحسنیین» را به دنبال دارد.
پسرم می پرسد
تو چرا می جنگی؟
من تفنگم در مشت
کوله بارم بر پشت
بند پوتینم را محکم می بندم
مادرم
آب و ایینه و قران در دست
روشنی در دل من می بارد
بار دیگر پسرم می پرسد...
تو چرا میجنگی؟
با تمام دل خود می گویم
تا چراغ از تو نگیرد دشمن...
تصویری که در پیش رو دارید، طی سال های آغازین دفاع مقدس، در جبهه خوزستان ثبت شده است. در عکس، بسیجی گمنامی مشاهده می شود، که پس از اسارت به دست متجاوزان بعثی، در کانالی، با دست های از پشت بسته، تیرباران شده است. چفیه ای که با آن، دستان این شهید را از پشت بسته اند، مایه ی شرمساری همه ی آنانی است که صندلی های ...................، به چشم میراث خانوادگی و مایملک شخصی می نگرند. بد نیست یک نسخه از این عکس را قاب گرفته و در ............... نصب کنند تا یادشان نرود چه بدهی کمرشکنی به این ملت دارند و چه ......................... را بر دوش. شاید مفید به حالشان باشد.
شادی روح این شهید گمنام صلوات
مامور سرشماری: سلام مادر، از سازمان آمار نفوس و مسکن مزاحم میشم
مادر: سلام بفرمایید
مامور سرشماری: شما چند نفرید؟
مادر: سرش را پایین می اندازد و سکوت می کند!
بعد لحظاتی سر بلند می کند می گوید: آقا میشه خونه ما بمونه برای فردا ؟
مامور سرشماری: چرا مادر؟
مادر: آخه شاید فردا از پسرم خبری برسه
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!
شهید زرین تک تیراندازی بود که صدام برای زنده و مرده آن جایزه گذاشته بود .
ضمانت از این محکم تر نمی شد. حالا «مرحمت بالازاده»نوجوان 13ساله اهل روستای
«چای گرمی» که به خاطر سن کم اش نمی گذاشتند راهی جبهه ها شود، با دستخط رئیس
جمهور وقت، عازم جبهه ها شده بود. آن هم با چند جمله کوتاه که در دیدار خصوصی با رئیس جمهور، به او گفته
بود:«بگویید دیگر روضه حضرت قاسم را نخوانند. چون او 13 ساله بود که در کربلا جنگید و شهید شد. اما به من که 13 ساله هستم، اجازه جنگیدن نمی دهند.» همین جمله ها بود که او و کارش را حسابی بین رزمنده ها سرزبان ها انداخت.3 سال جنگید و 21 اسفند سال 1363 در عملیات بدر و جزیره مجنون، شهید شد.شادی روحش صلوات...
«هنوز داغ از دست دادن اولین فرزندش را فراموش نکرده بود که مجبور شد دومین و آخرینِ فرزندانش را با سربند سبز راهی جبهه کند تا به کُندباوران غرب بفهماند که «ما از سوختن نمیترسیم. پروانههای عاشق نوریم و هر جا که نور ولایت است، گرد آن حلقه میزنیم. پیام ما استقامت است و این نوری است که فراتر از زمان و مکان و خزائن معنوی «فَاسْتَقِم کَما اُمِرتَ و مَنْ تابَ مَعَک» بر ما تابیده است و این چنین آینده از آنِ ماست. «وَ العاقبةُ للمتقین». (اعراف: 128) زندگی در قیامت است و مرگ حقیقی در حیاتی است که با پذیرش ارباب ظلم و فساد میسّر میشود. محکمه خون شهدا محکمه عدلی است که ما را در آن به محاکمه میکشند. وقتی بقای اسلام به این جنگ است چه جای ماندن. تقدیر حقیقی جهان در کف مردانی است که پروای نام ندارند. سنت خدا بر این قرار دارد که مبارزه حق با باطل همیشگی باشد و تکامل از خلال مبارزه به دست میآید. مردم در خلال سختیها و مشکلات پخته و آزموده میشوند. مگر ممکن است ملتی آزاد و مستقل گردد بدون آنکه بهترین عزیزانش را قربانی کند. نکتهها از «انالله» و عزیمت به سوی جبهه حق، تا «و انا الیه راجعون» و شهادت. یک بار با دادن اورکت به برادر سرمایی، همپُست موقع نگهبانی و یکبار انداختن پتوی خود در شبهای سرد و زمستانی کردستان به روی عزیز همرزم که از سرما به خود میلرزید. در ایام ماه مبارک رمضان بعد از اعمال مشترک، غسل شب اول ماه، همه سعی میکردند واقعاً قدر شبهای قدر را بدانند. افرادی که نمیتوانستند روزه بگیرند هم، با افطار دادن، کم خوردن و کم خوابیدن سعی میکردند، چون روزهداران باشند، خلاصه ماه مبارک رمضان در جبهه حال و هوای خاصی داشت. اقامه نافله شب به مدت چهل شب و با وضو به بستر رفتن در این مدت، از جمله آداب و اعمالی بود که بعضی برادران برای رؤیت حضرت زهرا(س) و آقا امام عصر(عج) در عالم رؤیا به آن روی میآوردند و تا رسیدن به مقصود از هیچ مراقبت و مواظبتی فروگذار نمیکردند. آیا میدانید؟ (نوآوریهای فرماندهان در طول جنگ تحمیلی)شهید سرلشکر منصور ستاری، فرمانده نیروی هوایی ارتش، با نوآوری و ابتکار عمل خود در نحوه کنترل آتشبار موشکها در جریان عملیات بیتالمقدس، زمانی که اتاق کنترل این آتشبار از کار میافتد، با مشاهده هواپیماهای دشمن از طریق دستگاه اسکوپ باعث سرنگونی بسیاری از هواپیماهای دشمن شد. شهید سرلشکر حسن آبشناسان، فرمانده نیروهای چریکی در مناطق عملیاتی جنوب و غرب، با نوآوری خود در نحوه جنگیدن با دشمن، ایده عملیات چریکی را با توجه به اوضاع و احوال مناطق جنگی و تجهیزات و نفرات دشمن ارائه کرد. شهید سرلشکر خلبان مصطفی اردستانی، از فرماندهان نیروی هوایی ارتش، با توجه به اینکه نیروهای عراقی دارای موشک سام 6 بودند و با این موشک، هواپیماهای ایران را در ارتفاع بالا به راحتی منهدم میکردند، طرح ابتکاری بمباران در ارتفاع پست(لاویمبنیگ) را ارائه میدهد که باعث پیروزیهای درخشانی میشود. شهید سرلشکر ولیالله فلاحی، فرمانده نیروی زمینی ارتش، با نوآوری خود در نحوه عبور از اراضی رملی جلگه خوزستان، با آگاهی از محدودیت قدرت مانور دشمن در این مناطق، باعث شد که نیروهای ایرانی با عبور از این اراضی و عملیات طریقالقدس، منجر به آزادسازی بستان و بیش از 600 کیلومتر از اراضی اشغال شده، شوند.
شب عملیات پلاکشو کند و انداخت سمت سیم خاردارها!
بهش گفتن این چه کاریه! اگه شهید شدی خونوادت چه گناهی کردن
که یه عمر چشم انتظار بچشون باشن!
گفت یه لحظه توی ذهنم اومد که اگه شهید بشم
جنازمو میبرن توی محل و عجب تشییع جنازه ی باشکوهی توی محل واسم راه میفته!
از خدا خجالت کشیدم!
یا می دانید : بزرگترین گور دسته جمعی کشف شده مربوط به شهدای طلاییه بوده و تعداد پیکرهای مطهر 140 شهید یکجا کشف شده است.
آیا می دانید : تعداد شهدای کشف شده در عملیات تفحص بیش از 48000 شهید می باشند.
آیا می دانید : بعد از گذشت چندین سال از دفاع مقدس در برخی مناطق که پیکر شهدا کشف می شود زمین هنوز آلوده به مواد شیمیایی است.
آیا می دانید : بزرگترین تشیع جنازه انجام شده شهدا در سال 1373 با تعداد 3120 شهید بوده است.
آیا می دانید : در طول انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلـــــی تعداد 4770 زن به شهادت رسیده اند که 2253 نفر مجرد و 2417 نفر متاهل بوده انــد و از این تعداد ، 4363 نفر از آنهــا در جنگ تحمیلی به شهادت رسیده اند
آیا می دانید : طی 48 مرحله تبادل بین ایران و عراق پیکر های مطهر 4829 شهید دفاع مقدس با اجساد 6902 نفر از سربازان عراقی مبادله شده است.
آیا می دانید : واحد بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 1362 ضمن فراخوانی نیروهای بسیجی سراسر کشور به مراکز بسیج ، طرح لبیک یا امام خمینی را برای حفظ و انسجام و آمادگی نیروهای بسیجی به اجرا گذاشت. و نیروهای بسیجی براساس توانمندی و تخصص و تجربه سازماندهی شدند تا در هنگام اعزام بر اساس کد تعیین شده در سازماندهی بکارگیری شوند.
آیا می دانید : ایران بزرگترین کشور ساحل خلیج فارس است که طولانی ترین ساحل خلیج فارس را نیز در اختیار دارد. و طول ساحل ایران از دریای عمان تا شمال خلیج فارس حدود 805 کیلومتر است
آیا می دانید : ستون پنجم دشمن در طول جنگ تحمیلی به مزدوران خود فروخته و احزاب و گروهکهای چپ و راست التقاطی و انحرافی داخلی که به عنوان نیروهای نفوذی دشمن عمل می کردند و در تخریب روحیه مردم و رزمند گان اسلام نقش داشتند اطلاق می شد.این گروهکها علاوه بر جمع آوری اطلاعات و اخبار به نفع دشمن مبادرت به اقدامات نظامی هم می کردند.
آیا می دانید : پلاک قطعه آلومینیومی است که به صورت گردنبند برای شناسایی رزمندگان استفاده می شد. بر روی این قطعه فلز نسوز کدهایی که مشخص کننده رزمنده و یگان محل خدمت او بود حک شده بود و همه رزمندگان در بدو ورود به منطقه عملیاتی موظف به دریافت و استفاده از آن می شدند.بسیاری از پیکرهای مطهر شهدا و استخوانهای باقی مانده در مناطق عملیاتی بعد از گذشت سالها توسط همین پلاک شناسایی و تحویل خانواده می شوند
آیا می دانید : بلد الصواریخ یا شهر موشک ها عنوانی بود که عراقی ها در طول جنگ تحمیلی به شهر مقاوم دزفول داده بودند این شهر در سال 1365 از طرف دولت جمهوری اسلامی بعنوان شهر نمونه انتخاب گردید. شهرستان دزفول در طول جنگ 176 بار توسط موشک های 9 متری و 3 متری اسکاد b شوروی 2500 بار توسط توپخانه و 300 بار هدف حملات هوایی دشمن قرار گرفت.در طول 2700 روز مقاومت 2900 شهید تقدیم انقلاب اسلامی نموده است.و حدود 19000 واحد مسکونی و تجاری و آموزشی و صنعتی تخریب شده اند
آیا می دانید : شهر سردشت یکی از شهرهای استان آذربایجان غربی است که در تاریخ 7تیـــرماه ۱۳۶۶توسط رژیم بعـث بمباران شیمیایی شد . در این روز چند فروند هواپیمـای عراقی شهر سردشت را با چهار راکت و حومه آنرا با سهراکت شیمیایی بمباران کرده و بیش از 113 نفر از مردم بیگناه شهر را به شهادت رساندند.
آیا می دانید : شهیدان73 درصد از اوقات بی کاری خود را در مساجد گذرانده اند.
آیا می دانید : شهیدان 27 درصد وقت بیکاری خود را صرف مطالعه می کرده اند.
آیا می دانید : از تعداد کل شهدا 83 درصد اسما الهی یا اسامی مبارک ائمه اطهار را داشته اند.
آیا می دانید : بیشترین تعداد شهید در رنج سنی 16 تا 20 ساله بوده است.44/0 شهدا در این سن و سال بوده اند.
آیا می دانید هنوز خیلی از دانستنی های دفاع مقدس را نمیدانیم؟
و آیا می دانید پیش از این که شرمنده شهدا باشم مدیونشان هستیم؟
زوحــــــــــــــمان با یادشــــــــان شـــــــــاد
[=Roboto]بغض ها...اشک ها... [=Roboto]میفهمی یک گروهان بره یک دسته برگرده یعنی چه؟(حاج کاظم در آژانس شیشه ای) [=Roboto]اکنون بهمن 65 است...گروهان معنایی دیگر یافته است...گروهان یعنی یک دسته...!!!یک دسته از یک گروهان شهید و یک دسته بغض و اشک و آه...گروهان یعنی یک حسینیه خالی...!!!گروهان یعنی یک مقر با اندوه و حزن جدایی ...!!!گروهان یعنی یک دسته جدا مانده از یاران...!!!گروهان یعنی یک فوج شهید آسمانی و یک دسته جامانده خاکی...!!!گروهان یعنی آنسوی اروند پرواز...این سوی اروند بغض های پر رمز وراز...!!! [=Roboto]گروهان یعنی یک دسته...!!!بی بال پرواز...!!
حضرت آیت الله سید اسدالله مدنی دومین شهید محراب به روایت تصویر دومین شهید محراب آیت الله مدَنی تبریزی، وی به سال 1292 شمسی در شهر آذر شهر به دنیا آمد، نام پدرش میرعلی بود، در دوران بلوغ به قم عزیمت کرد و پس از گذراندن درسهای مقدماتی حدود چهار سال به تحصیل دروس منقول در محضر امام مشغول شد، پنج سال بعد به نجف اشرف عزیمت و تدریس و تحصیل خود را در آنجا شروع کرد. بعد از پیروزی انقلاب، آیت الله مدنی از سوی مردم همدان به نمایندگی مجلس خبرگان انتخاب شد و بعد از شهادت آیت الله قاضی طباطبائی از سوی امام خمینی به سمت امام جمعه و نماینده امام در تبریز منصوب شد. شهید مدنی بعداز ظهر روز جمعه، بیستم شهریور سال 1360ش پس از آنکه خطبه های نماز جمعه به پایان رسید در سن 67 سالگی توسط منافقین به شهادت رسید.
[="Tahoma"][="Black"]
سلام..
جناب فلفلی این ترانه خونده هم شده؟؟:Gig:
اگه آره میشه بپرسم خواننده ش کی هستن؟؟
ممنونم :Gol:
اگه تکراری هستن ببخشید.
چند شب پی برنامه زنده باد زندگی شبکه دو پخشش کرد . خود خواننده هم اونجا بود.
سلام.
بله.
خواننده ش مازیار فلاحی ه. (اگه اشتباه نکنم تو ویژه برنامه شب یلدا شبکه 3 پخش شده بود)
در پناه حق
موفق و موید باشید.
خونریزی شدیدی داشت . . .
داخل اتاق عمل، دکتر اشاره کرد که چادرم رو در بـیارم
تا راحتتر مجــروح رو جابه جا کنم.
گوشــه ی چادرم رو گرفت و بریده بریــده گفت :
من دارم مـیرم تا تو چــادرت رو در نیاری
چـــادرم در مشتش بود که شهید شـــد . . .
می دانی
میان میدان چگونه بازی کنــی ... هر نقش را
دختــر ... همســر ... مــادر
و یا... رزمـنده
بانــو
اینبار پشت جبهـــه را تو کارگردانـــی کن ...
اومد کنارم نشست و گفت: آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟گفتم: بفرمایید
عکس یه جوون بهش نشون داد و گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری بود
زمان جنگ توی محله ی ما مکانیکی می کرد و چون کر و لال بود ، خیلی ها مسخره اش می کردند
یه روز با عبدالمطلب رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش " غلامرضا اکبری "
عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت " شهید عبدالمطلب اکبری "
ما تا این کارش رو دیدیم زدیم زیر خنده و شروع کردیم به مسخره کردن
عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش می کنیم و بهش می خندیم ، بنده خدا هیچی نگفت
فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش رو پاک کرد.
بعد سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون پاشد و رفت...
فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش
.
.
.
.
.
10 روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردند
جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم
وصیت نامه اش کوتاه بود اما سوزناک
نوشته بود:
" بسم الله الرحمن الرحیم "
یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدند...
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخرهام کردند...
یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم.
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف میزدم ...
آقا خودش بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد...
به نام خدا
شعر حماسی یک کودک نوجوان : گروهی به مال و زمین دل خوشند***گروهی به انگشتر بی نگین دل خوشند
تو رفتی و در لاله خون شد دیار
نبودی و پا مال خون شد دیار
تو رفتی و مردم ریایی شدند
به شکل دل من شیمیایی شدند
نه آن شیمیایی که در جنگ بود
نه آن گاز سمی که بی رنگ بود
[="Arial"][="DarkGreen"][=arial,helvetica,sans-serif]پس از مجروح شدن به اسارت دشمن در آمد و در آن جا به شهادت رسيده است و او را دفن كرده اند و 16 سال بعد هنگام تبادل جنازه ي شهدا با اجساد عراقي، جنازه ي «محمدرضا شفيعي» و ديگر شهداي دفن شده را بيرون مي آورند تا به گروه تفحص شهدا تحويل دهند. اما جنازه ي محمدرضا سالم است، سالم سالم.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif][=arial,helvetica,sans-serif][=arial,helvetica,sans-serif]صدام گفته بود اين جنازه اين طور نبايد تحويل ايراني ها داده شود. او را ۳ماه در آفتاب داغ مي گذارند، اما تفاوتي نمي كند. پودر مخصوص تخريب جسد مي پاشند، ولي باز هم بي تأثير است.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]مادر شهيد مي گويد: موقع دفن محمدرضا، حاج حسين كاشي به من گفت شما مي دانيد چرا بدن او سالم است؟ گفتم چرا؟[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]گفت:راز سالم ماندن ايشان پنج چيز است:[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]*هيچ وقت نماز شب ايشان ترك نمي شد.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]*دائماً با وضو بود.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]*هيچ وقت زیارت عاشورا یش ترك نمي شد.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]*مداومت بر غسل جمعه داشت.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]*هر وقت براي امام حسين- عليه السلام- گريه مي كرد، اشك هايش را به بدنش مي ماليد.[=arial,helvetica,sans-serif]
[=arial,helvetica,sans-serif]مادر شهيد درباره ي موفقيت شهيد مي گويد: به امام زمان- عجّل الله تعالي فرجه الشریف- ارادت خاصّي داشت و هر[=arial,helvetica,sans-serif] وقت به قم مي آمد، رفتن به جمكران را ترك نمي كرد.
مزار این شهید در گلزار شهدای شهر مقدس قم هست[=arial,helvetica,sans-serif]... اگه رفتید التماس دعا .[/]
سلام
اینم لینک دانلود کلیپ همین ترانه هست.خیلی عالی هست.
http://www.ghatreh.com/news/nn17128724/
از شبکه ی 3 ضبط شده است.
یاحق
نوجوان بود،قدشم کوتاه بود
مادرش بهش گفت :
تو دیگه کجا میری با این قدت و احوالت
با خنده گفت:
به جای یه کیسه شن برای سنگر که
می تونند ازم استفاده کنند!
[h=1]فرمانده نیروی انتظامی» در کنار فرمانده عملیات «نیروی قدس» [/h] تصویری که پیش رو دارید، سردار «حاج اکبر آقابابایی» را در کنار سردار «اسماعیل احمدی مقدم» ( نفر دوم از راست، با یک قبضه کلاشینکف بر دوش) در تاریخ به ثبت رسانده است. این عکس، در سال های دفاع مقدس و مناطق عملیاتی غرب کشور برداشته شده است
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، سردار «اسماعیل احمدی مقدم»، فرمانده ی فعلی نیروی انتظامی، به سال ۱۳۴۰ در محله نارمک تهران متولد شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد و سپس وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید و در طول سال های دفاع مقدس، حضوری مستمر و فعال داشت. بخش عمده ای از مجاهدات سردار احمدی مقدم طی آن سال ها، در «قرارگاه رمضان» محقق شد. قرارگاهی که وظیفه ی اصلی اش، انجام عملیات در عمق خاک عراق بود. در آن ایام، سردار «اکبر آقابابایی» نیز از همرزمان ایشان بود.
«اکبر آقابابایی» به تاریخ چهارم فروردین ماه 1340 در اصفهان متولد شد و در سوم شهریور ماه 1375 پس از سال ها تحمل آثار ناشی از استنشاق گاز خردل، بال در بال ملائک گشود و پیکر تکیده و رنج کشیده اش ، در کنار همرزمانش، حسین خرازی و محسن ردانی پور در گلزار شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. حاج اکبر در زمان شهادت، فرماندهی عملیات «نیروی قدس» را بر عهده داشت.
تصویری که پیش رو دارید، سردار شهید «حاج اکبر آقابابایی» (نفر اول از راست، رو به دوربین) را در کنار سردار «اسماعیل احمدی مقدم» ( نفر دوم از راست، با یک قبضه کلاشینکف بر دوش) در تاریخ به ثبت رسانده است. این عکس، در سال های دفاع مقدس و مناطق عملیاتی غرب کشور برداشته شده است
«خبرگزاری دانشجو»؛ شهید احمدرضا احدی،از استان همدان بود، شهرستان نهاوند.
در کنکور سال 64 در رشته پزشکی رتبه اول کشور را کسب نمود. اما دانشگاه دنیا مانع از حضور او در دانشگاه آخرت نگردید.
یکی از دست نوشتههای او به نام معادله است که ساعاتی قبل از شهادت در عملیات والفجر 8 نوشته است:
چه کسی میتواند این معادله را حل کند؟!
چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را میدرد؟
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکسهای جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود، از قصه دختران معصوم سوسنگرد باخبر است؟
آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد میکند که بیشرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.
کدام پسر دانشجویی میداند هویزه کجاست؟ چه کسی در هویزه جنگید؟ کشته شده و در آنجا دفن گردید؟
چه کسی است که معنی این جمله را درک کند: نبرد تن و تانک؟!
اصلا چه کسی میداند تانک چیست؟ چگونه سر 120 دانشجوی مبارز و مظلوم چگونه زیر تانک له میشود؟
آیا میتوانید این مسئله را حل کنید؟
[SPOILER][/SPOILER]
دنیا مشتش را باز کرد
شهدا "گل" بودند و ما "پوچ"
خدا آنها را برد و زمان ما را...
امام جعفر صادق (ع)
صورت بهشتی همیشه همجنس تبسم است...
دست بهشتی بخشنده است...
زبان بهشتی نرم و فصیح است...
دل بهشتی صادق و مهربان است...
سلام بر شما که بهشتی هستید ....
قلبم به درد اومد خدا:god:
در طول دوماه جنگ تقریبا 17500کیلومتر مربع از خاک کشورمان اشغال شد
در طول هشت سال دفاع مقدس تقریبا 213250 نفر شهید شدند
در بدن انسان سالم تقریبا 5/5نیم لیتر خون وجود دارد
مساحت کف دست انسان تقریبا 76 سانتی متر مربع است
حال حساب کنید :
برای پس گرفتن هر وجب این خاک چقدر خون ریخته شده ؟؟؟؟
جواب: برای هر وجب خاک ایران ، تقریبا 51 قطره خون شهید داده شده .
بماند که عده ای هم زخمی و جانباز شدند که خون گرمشان در مناظق جنگی بوی تازگی میدهد .
حال !!!!
ما شرمنده شهداییم ؟؟؟ یا مدیون شهدا ؟؟؟ چرا؟؟؟
راز آن پیشانی بند
شب عملیات توی بچه ها پیچیده بود که هرکس پیشانی بند« یا حسین مظلوم:doa(4):» را ببندد، رفتنی است.
به خاطر همین، هرکس سعی می کرد به هر ترتیب که شده، این پیشانی بند را به دست بیاورد.
عملیات تمام شد، شهدا را آوردند. گردان ما هفت شهید داده بود، که بر پیشانی تمام آن ها عبارت« یا حسین:doa(4):» می درخشید.
راوی: سیف الله ممقانی
منبع: کتاب حکایت سرخ
اسمش والمر است!
به زبان ایتالیایی یعنی عروس"
چه مردانی که به حجله این عروس رفتند...
[="Black"]
[/]
عکسی که می بینید، احتمالا در زمستان 1360 یا بهار 1361 گرفته شده است. آن روزها هنوز پیشانی بند در جبهه های جنگ رایج نشده بود و رزمندگان از کلاهخودهای خود برای درج شعارها و اذکار مورد علاقه شان استفاده می کردند. این عکس ناخودآگاه انسان را به یاد آن جمله معروف حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه می اندازد:
تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَ
«اگر كوهها از جاى كنده شوند تو ثابت و استوار باش، دندانها را برهم به فشار، كاسه سرت را به خدا عاريت ده، پاى بر زمين ميخكوب كن، به صفوف پايانى لشكر دشمن بنگر، از فراوانى دشمن چشم بپوش، و بدان كه پيروزى از سوى خداى سبحان است»
جوان بسیجی، گرچه کلاهخودی پولادین بر سر دارد، اما آن را به نام خالق یکتا و یاد ولایت مسلح کرده است و در حقیقت، جمجمه خود را نه به سپری از آهن، که به نام خدای یکتا و اولیائش سپرده است و این گونه پای به میدان نهادن است که «احدی الحسنیین» را به دنبال دارد.
پسرم می پرسد
تو چرا می جنگی؟
من تفنگم در مشت
کوله بارم بر پشت
بند پوتینم را محکم می بندم
مادرم
آب و ایینه و قران در دست
روشنی در دل من می بارد
بار دیگر پسرم می پرسد...
تو چرا میجنگی؟
با تمام دل خود می گویم
تا چراغ از تو نگیرد دشمن...
بد نیست یک نسخه از این عکس را قاب گرفته و در ............... نصب کنند تا یادشان نرود چه بدهی کمرشکنی به این ملت دارند و چه ......................... را بر دوش. شاید مفید به حالشان باشد.
شادی روح این شهید گمنام صلوات
مامور سرشماری: سلام مادر، از سازمان آمار نفوس و مسکن مزاحم میشم
مادر: سلام بفرمایید
مامور سرشماری: شما چند نفرید؟
مادر: سرش را پایین می اندازد و سکوت می کند!
بعد لحظاتی سر بلند می کند می گوید: آقا میشه خونه ما بمونه برای فردا ؟
مامور سرشماری: چرا مادر؟
مادر: آخه شاید فردا از پسرم خبری برسه
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!
شهید زرین تک تیراندازی بود که صدام برای زنده و مرده آن جایزه گذاشته بود .
روحش شاد و یادش گرامی باد
اسمش والمر است!
به زبان ایتالیایی یعنی "عروس"
چه مردانی که به حجله ی این عروس رفتند..
برای شادی روح همه ی شهدا صلوات
[="Tahoma"][="Black"]ما در راه خدا مبارزه می کنیم ، و مبارزه ما شکست ندارد . مرحله ی آخر این راه شهادت است که خود بزرگترین پیروزی است
سردار سرلشگر شهید حاج محمد ابراهیم همت
پـــבر صــورت پسر را بوسیـב گـفـت :
تا ڪـے میــخواے برے جبهــه ؟؟
پســــر خنـבیـב و گفت :
قــول میـבم این دفعه آخـــــرم باشه بابا !!
پـــבر : قــول בاבے هـا !!
و پســــــر سر قولش ◥جــــــاטּ◣ בاב ....●
ضمانت از این محکم تر نمی شد. حالا «مرحمت بالازاده»نوجوان 13ساله اهل روستای
«چای گرمی» که به خاطر سن کم اش نمی گذاشتند راهی جبهه ها شود، با دستخط رئیس
جمهور وقت، عازم جبهه ها شده بود. آن هم با چند جمله کوتاه که در دیدار خصوصی با رئیس جمهور، به او گفته
بود:«بگویید دیگر روضه حضرت قاسم را نخوانند. چون او 13 ساله بود که در کربلا جنگید و شهید شد. اما به من که 13 ساله هستم، اجازه جنگیدن نمی دهند.» همین جمله ها بود که او و کارش را حسابی بین رزمنده ها سرزبان ها انداخت.3 سال جنگید و 21 اسفند سال 1363 در عملیات بدر و جزیره مجنون، شهید شد.شادی روحش صلوات...
[=arial] فقط تــرانه ســرودیم، نـان درآوردیـــــم
[=arial] قلم به دست شدیم و زبان درآوردیم ...[=arial] بـــرای ایــنکــه بگوییــم با شما بودیـم
[=arial] چقـــدر از خـــودمان داستـان درآوردیـم
[=arial]و آبــــــهای جــهان تا از آسیـــاب افتـاد
زندگی در قیامت است و مرگ حقیقی در حیاتی است که با پذیرش ارباب ظلم و فساد میسّر میشود.
محکمه خون شهدا محکمه عدلی است که ما را در آن به محاکمه میکشند. وقتی بقای اسلام به این جنگ است چه جای ماندن.
تقدیر حقیقی جهان در کف مردانی است که پروای نام ندارند.
سنت خدا بر این قرار دارد که مبارزه حق با باطل همیشگی باشد و تکامل از خلال مبارزه به دست میآید. مردم در خلال سختیها و مشکلات پخته و آزموده میشوند.
مگر ممکن است ملتی آزاد و مستقل گردد بدون آنکه بهترین عزیزانش را قربانی کند.
نکتهها
از «انالله» و عزیمت به سوی جبهه حق، تا «و انا الیه راجعون» و شهادت. یک بار با دادن اورکت به برادر سرمایی، همپُست موقع نگهبانی و یکبار انداختن پتوی خود در شبهای سرد و زمستانی کردستان به روی عزیز همرزم که از سرما به خود میلرزید.
در ایام ماه مبارک رمضان بعد از اعمال مشترک، غسل شب اول ماه، همه سعی میکردند واقعاً قدر شبهای قدر را بدانند. افرادی که نمیتوانستند روزه بگیرند هم، با افطار دادن، کم خوردن و کم خوابیدن سعی میکردند، چون روزهداران باشند، خلاصه ماه مبارک رمضان در جبهه حال و هوای خاصی داشت.
اقامه نافله شب به مدت چهل شب و با وضو به بستر رفتن در این مدت، از جمله آداب و اعمالی بود که بعضی برادران برای رؤیت حضرت زهرا(س) و آقا امام عصر(عج) در عالم رؤیا به آن روی میآوردند و تا رسیدن به مقصود از هیچ مراقبت و مواظبتی فروگذار نمیکردند.
آیا میدانید؟ (نوآوریهای فرماندهان در طول جنگ تحمیلی)شهید سرلشکر منصور ستاری، فرمانده نیروی هوایی ارتش، با نوآوری و ابتکار عمل خود در نحوه کنترل آتشبار موشکها در جریان عملیات بیتالمقدس، زمانی که اتاق کنترل این آتشبار از کار میافتد، با مشاهده هواپیماهای دشمن از طریق دستگاه اسکوپ باعث سرنگونی بسیاری از هواپیماهای دشمن شد.
شهید سرلشکر حسن آبشناسان، فرمانده نیروهای چریکی در مناطق عملیاتی جنوب و غرب، با نوآوری خود در نحوه جنگیدن با دشمن، ایده عملیات چریکی را با توجه به اوضاع و احوال مناطق جنگی و تجهیزات و نفرات دشمن ارائه کرد.
شهید سرلشکر خلبان مصطفی اردستانی، از فرماندهان نیروی هوایی ارتش، با توجه به اینکه نیروهای عراقی دارای موشک سام 6 بودند و با این موشک، هواپیماهای ایران را در ارتفاع بالا به راحتی منهدم میکردند، طرح ابتکاری بمباران در ارتفاع پست(لاویمبنیگ) را ارائه میدهد که باعث پیروزیهای درخشانی میشود.
شهید سرلشکر ولیالله فلاحی، فرمانده نیروی زمینی ارتش، با نوآوری خود در نحوه عبور از اراضی رملی جلگه خوزستان، با آگاهی از محدودیت قدرت مانور دشمن در این مناطق، باعث شد که نیروهای ایرانی با عبور از این اراضی و عملیات طریقالقدس، منجر به آزادسازی بستان و بیش از 600 کیلومتر از اراضی اشغال شده، شوند.
شب عملیات پلاکشو کند و انداخت سمت سیم خاردارها!
بهش گفتن این چه کاریه! اگه شهید شدی خونوادت چه گناهی کردن
که یه عمر چشم انتظار بچشون باشن!
گفت یه لحظه توی ذهنم اومد که اگه شهید بشم
جنازمو میبرن توی محل و عجب تشییع جنازه ی باشکوهی توی محل واسم راه میفته!
از خدا خجالت کشیدم!
یا می دانید : بزرگترین گور دسته جمعی کشف شده مربوط به شهدای طلاییه بوده و تعداد پیکرهای مطهر 140 شهید یکجا کشف شده است.
آیا می دانید : تعداد شهدای کشف شده در عملیات تفحص بیش از 48000 شهید می باشند.
آیا می دانید : بعد از گذشت چندین سال از دفاع مقدس در برخی مناطق که پیکر شهدا کشف می شود زمین هنوز آلوده به مواد شیمیایی است.
آیا می دانید : بزرگترین تشیع جنازه انجام شده شهدا در سال 1373 با تعداد 3120 شهید بوده است.
آیا می دانید :
در طول انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلـــــی تعداد 4770 زن به شهادت رسیده اند که 2253 نفر مجرد و 2417 نفر متاهل بوده انــد و از این تعداد ، 4363 نفر از آنهــا در جنگ تحمیلی به شهادت رسیده اند
آیا می دانید : طی 48 مرحله تبادل بین ایران و عراق پیکر های مطهر 4829 شهید دفاع مقدس با اجساد 6902 نفر از سربازان عراقی مبادله شده است.
آیا می دانید : واحد بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 1362 ضمن فراخوانی نیروهای بسیجی سراسر کشور به مراکز بسیج ، طرح لبیک یا امام خمینی را برای حفظ و انسجام و آمادگی نیروهای بسیجی به اجرا گذاشت. و نیروهای بسیجی براساس توانمندی و تخصص و تجربه سازماندهی شدند تا در هنگام اعزام بر اساس کد تعیین شده در سازماندهی بکارگیری شوند.
آیا می دانید : ایران بزرگترین کشور ساحل خلیج فارس است که طولانی ترین ساحل خلیج فارس را نیز در اختیار دارد. و طول ساحل ایران از دریای عمان تا شمال خلیج فارس حدود 805 کیلومتر است
آیا می دانید : ستون پنجم دشمن در طول جنگ تحمیلی به مزدوران خود فروخته و احزاب و گروهکهای چپ و راست التقاطی و انحرافی داخلی که به عنوان نیروهای نفوذی دشمن عمل می کردند و در تخریب روحیه مردم و رزمند گان اسلام نقش داشتند اطلاق می شد.این گروهکها علاوه بر جمع آوری اطلاعات و اخبار به نفع دشمن مبادرت به اقدامات نظامی هم می کردند.
آیا می دانید : پلاک قطعه آلومینیومی است که به صورت گردنبند برای شناسایی رزمندگان استفاده می شد. بر روی این قطعه فلز نسوز کدهایی که مشخص کننده رزمنده و یگان محل خدمت او بود حک شده بود و همه رزمندگان در بدو ورود به منطقه عملیاتی موظف به دریافت و استفاده از آن می شدند.بسیاری از پیکرهای مطهر شهدا و استخوانهای باقی مانده در مناطق عملیاتی بعد از گذشت سالها توسط همین پلاک شناسایی و تحویل خانواده می شوند
آیا می دانید : بلد الصواریخ یا شهر موشک ها عنوانی بود که عراقی ها در طول جنگ تحمیلی به شهر مقاوم دزفول داده بودند این شهر در سال 1365 از طرف دولت جمهوری اسلامی بعنوان شهر نمونه انتخاب گردید. شهرستان دزفول در طول جنگ 176 بار توسط موشک های 9 متری و 3 متری اسکاد b شوروی 2500 بار توسط توپخانه و 300 بار هدف حملات هوایی دشمن قرار گرفت.در طول 2700 روز مقاومت 2900 شهید تقدیم انقلاب اسلامی نموده است.و حدود 19000 واحد مسکونی و تجاری و آموزشی و صنعتی تخریب شده اند
آیا می دانید :
شهر سردشت یکی از شهرهای استان آذربایجان غربی است که در تاریخ 7تیـــرماه ۱۳۶۶توسط رژیم بعـث بمباران شیمیایی شد . در این روز چند فروند هواپیمـای عراقی شهر سردشت را با چهار راکت و حومه آنرا با سهراکت شیمیایی بمباران کرده و بیش از 113 نفر از مردم بیگناه شهر را به شهادت رساندند.
آیا می دانید : شهیدان73 درصد از اوقات بی کاری خود را در مساجد گذرانده اند.
آیا می دانید : شهیدان 27 درصد وقت بیکاری خود را صرف مطالعه می کرده اند.
آیا می دانید : از تعداد کل شهدا 83 درصد اسما الهی یا اسامی مبارک ائمه اطهار را داشته اند.
آیا می دانید : بیشترین تعداد شهید در رنج سنی 16 تا 20 ساله بوده است.44/0 شهدا در این سن و سال بوده اند.
آیا می دانید هنوز خیلی از دانستنی های دفاع مقدس را نمیدانیم؟
و آیا می دانید پیش از این که شرمنده شهدا باشم مدیونشان هستیم؟
زوحــــــــــــــمان با یادشــــــــان شـــــــــاد
[=Roboto]بغض ها...اشک ها...
[=Roboto]میفهمی یک گروهان بره یک دسته برگرده یعنی چه؟(حاج کاظم در آژانس شیشه ای)
[=Roboto]اکنون بهمن 65 است...گروهان معنایی دیگر یافته است...گروهان یعنی یک دسته...!!!یک دسته از یک گروهان شهید و یک دسته بغض و اشک و آه...گروهان یعنی یک حسینیه خالی...!!!گروهان یعنی یک مقر با اندوه و حزن جدایی ...!!!گروهان یعنی یک دسته جدا مانده از یاران...!!!گروهان یعنی یک فوج شهید آسمانی و یک دسته جامانده خاکی...!!!گروهان یعنی آنسوی اروند پرواز...این سوی اروند بغض های پر رمز وراز...!!!
[=Roboto]گروهان یعنی یک دسته...!!!بی بال پرواز...!!
حضرت آیت الله سید اسدالله مدنی دومین شهید محراب به روایت تصویر
دومین شهید محراب آیت الله مدَنی تبریزی، وی به سال 1292 شمسی در شهر آذر شهر به دنیا آمد، نام پدرش میرعلی بود، در دوران بلوغ به قم عزیمت کرد و پس از گذراندن درسهای مقدماتی حدود چهار سال به تحصیل دروس منقول در محضر امام مشغول شد، پنج سال بعد به نجف اشرف عزیمت و تدریس و تحصیل خود را در آنجا شروع کرد. بعد از پیروزی انقلاب، آیت الله مدنی از سوی مردم همدان به نمایندگی مجلس خبرگان انتخاب شد و بعد از شهادت آیت الله قاضی طباطبائی از سوی امام خمینی به سمت امام جمعه و نماینده امام در تبریز منصوب شد. شهید مدنی بعداز ظهر روز جمعه، بیستم شهریور سال 1360ش پس از آنکه خطبه های نماز جمعه به پایان رسید در سن 67 سالگی توسط منافقین به شهادت رسید.
[=Roboto]ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﮐﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﺷﺪ، ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺑﺎ ﺳﻬﻤﯿﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﺷﺪﻩ!!!
[=Roboto]ﻭﻟﯽ ... ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻧﺪ
[=Roboto]ﮐﻼﺱ ﺍﻭﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﯾﺎﺩ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻨﻮﯾﺴﺪ ﺑﺎﺑﺎ !
[=Roboto]ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺩﺭ ﺗﺐ ﺳـــــــﻮﺧﺖ ....!!!!
بفرما چای...
رفیق من سنگ صبور غم هام / به دیدنم بیا که خیلی تنهام
برای رد شدن از سیم خاردارها . . . نیاز به یک نفر داشتن تا روی سیم ها بخوابه . . .
تا بقیه بتونن از روش رد بشن . . . داوطلب زیاد بود . . .
قرعه انداختن ! افتاد به نام یه جوان . . . همه اعتراض کردن . . .
الا یه پیرمرد! گفت : چکار دارید بنامش افتاده دیگه! بچه ها از پیرمرد بدشون اومد . . .
دوباره قرعه انداختن . . .بازم افتاد به اسم اون جوان . . .
جوان بدون درنگ خودش رو به صورت انداخت روی سیم خاردار . . .
بچه ها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوان . . .
همه رفتند الا پیرمرد . . .
گفتن بیا . . . گفت نه . . . شما برید من باید وایسم بدن پسرم رو
ببرم برای مادرش . . . مادرش منتظره . . .
مهدی اسدزاده ج 70%