✿ ۞ دفــــاع مــــقــــدس ۞ ✿ بــــدون شـــرح !

تب‌های اولیه

479 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Red"] دوکوهه[/]

یه مطلب توپ از یک شهید که مطمینم اسمش رو هم نشنیدید:Labkhand:

[[="Navy"]COLOR="black"]«دریاقلی» اوراق فروشی بود در گوشه ای از «کوی ذوالفقاری» آبادان و در گورستانی از اتومبیل های فرسوده زندگی می‌کرد. در ماه های آغاز جنگ، آبادان در محاصره نیروهای دشمن بود و در کوران اختلافات داخلی جناح های سیاسی و آشفتگی های ماه های آغاز جنگ در آستانه سقوط قرار داشت، تقدیر این بود که هنگامی که دشمن، غافلگیرانه از رودخانه بهمنشیر گذشته و وارد آبادان شده بود، تنها دریاقلی متوجه حضور و نیت شوم دشمن بشود. دریاقلی در آن شب پاییزی آبان ماه 1359 با شجاعت و عزمی شگفت مسافتی 9 کیلومتری را با وجود حضور دیدبانان دشمن و خطرات موجود با دوچرخه کهنه خودش طی کرد تا این خبر را به مدافعان شهر برساند و پس از آن بود که با حضور رزمندگان و مردم شهر، دشمن به آن سوی بهمنشیر رانده شد یا تن به مرگ و اسارت داد تا حماسه‌ای بزرگ پدید آمد.[/][/]

اگر هوشیاری، عزم و دلیری این مرد گمنام که چند روز بعد به شهادت رسید، نبود، کسی نمی‌داند چه حوادث تلخی پیش می‌آمد و نهایتا چه سرنوشتی برای مردم ایران ـ و حتی منطقه ـ رقم می‌خورد! دست کم این بود که آبادان با تلفاتی سنگین سقوط می‌کرد و بازپس گرفتنش نیازمند نبردهایی خونین تر و پرهزینه تر از فتح خرمشهر بود! جا دارد آنها که گذشته را به ارزانی می‌فروشند و به سادگی نفی می‌کنند، بدانند که اگر این شهیدان گمنام نبودند، آنها امروز چیز قابل توجهی برای معامله کردن و فروختن نداشتند!

شعري از استاد محمدرضا تركي كه براي شهيد درياقلي سروده شده:

آن سوی نخلها پُر سرباز دشمن است
این شهر ِ در محاصره، شهر تو و من است
دشمن نفوذ کرده و این شهر بی پناه
اینک به زیر چکمهّ ناپاک دشمن است
دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو
چشم انتظار همت تو دین و میهن است
ای مرد اهل درد، بنازم به غیرتت
این خانه‌ها هنوز پر از کودک و زن است
فردا ـ اگر درنگ کنی ـ کوچه‌های شهر
میدان جنگ تن به تن و تانک با تن است
از راه اگر بمانی و روشن شود هوا
تکلیف شهر خاطره‌های تو روشن است!
دریاقلی! رکاب بزن گرچه سهم تو
از این دیار، ترکش و یک مشت آهن است
دریاقلی! به وسعت دریاست نام تو
تاریخ در تلفظ نام تو الکن است
هی مرد ِ مرد از نفس افتاده‌ای مگر؟!
همپای مرگ، کار تو امشب دویدن است
چون موجها به دامن ساحل نمی‌خزی
دریایی و طریقت دریا تپیدن است.

در ادامه به عکسها توجه کنید به یادبود شهید در آبادان و قبرش در تهران!!!!!!!!!:!!!:
منبع:http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=122088

گناهان روزانه یک شهید 16 ساله


در تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید 16 ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت می کرد،گناهان یک روز او این ها بود:

سجده نماز ظهر طولانی نبود
زیاد خندیدم
هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد


دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر 16 ساله کوچکترم

[="Impact"][="Red"]شهدا شرمنده ام[/]

مداحی سلحشور

تو این دیار بی رنگی ، میون دلای سنگی

نصیب ماها دلتنگی ، نصیب شما پروازه

ولی هنوزم برا شهادت یه معبری بازه

نسیم شلمچه می بره دلو تا خدا

طلائیه داره هنـوزم بوی شـهدا

می دونم شب غمها سحر می شه

دلامون صاحب بال و پر می شه

تو هیئت به خدا ذکر یا حسین

برامون توشة این سفر می شه

یادی از شهید عبدالله میثمی

نماز جماعت هایش معروف بود بین همه .هیچ وقت نماز راطولانی نمی کرد،مگر نماز فُرادایش را که سجده هایش طولانی بود وگریه هایش زیاد! این اواخر می گفت : "از خودم بدم می آید .خسته شدم از بس برای مجلس شهدا سخنرانی کرده ام .از وقتی آمد ه ام جبهه ،ماه ها را می شمرم که سر سی ماه جواب ومزد کارهایم را از خدابگیرم".



پیش از عملیات ،خانواده اش از اصفهان آمدند اهواز دیدنش .پسر کوچکش هادی تااورادید،پرید بغلش وگفت: "بابا!چراصدام هنوز شما را نکشته ؟"واو خندید. قبل از رفتن ،زیارت حضرت زهرا(س)خواند. شهادت حضرت نزدیک بود ورمز عملیات هم یازهرا (س) ! از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد،اما دیگر بر نگشت. یک ترکش به سرش خورده بود. بردنش بیمارستان.چند روز طول کشید و شب

شهادت حضرت فاطمه (س)،عبدالله میثمی هم شهیدشد.

طلبه شهید عبدالله میثمی،دلداده حضرت مادر


دل طلایه به درد شهر نمی خوره!

یه روحانی، سر سه راهی شهادت زیر آفتاب ۵۰ درجه که توی سایه هم نمیشه ایستاد…
میگم چیزی جا گذاشتی؟ میگی نه! میگم دلت جا مونده؟ میگی آره! میگم بزار جا بمونه! میگی دلم تکلیفش چی میشه؟ میگم بزار جا بمونه! مگه حمید و مهدی، بچه های بدر و خیبر جا نموندند، دل تو هم بمونه! چی میشه مگه قصه اینجا همینه جاموندن قصه همیشگی مونه…

روایتی از طلایه
از دست ندهید!


:Rose:شادی روح شهدا صلوات:Rose:


دیروز از هر چه بود گذشتیم،امروز از هر چه بودیم!

آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز!

دیروز دنبال گمنامی بودیم ،امروز مواظبیم ناممان گم نشود!

جبهه بوی ایمان میداد،اینجا ایمانمان بو می دهد!

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم،

بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم،و آزادمان کن تا اسیر نگردیم..

«شهید شوشتری»

این نوایی که با باز شدن این تاپیک اجرا می شه اجازه نمی ده کلیپ هایی که دوستان گذاشتند را گوش کنیم، چطور می شه قطعش کرد؟

sajedee;56136 نوشت:
این نوایی که با باز شدن این تاپیک اجرا می شه اجازه نمی ده کلیپ هایی که دوستان گذاشتند را گوش کنیم، چطور می شه قطعش کرد؟


سلام

میتوانید از اینجا گوش کنید

- همه آرزوی اینو دارن تو رشته پزشکی قبول بشن اون وقت تو رسیدی خونه داری گریه میکنی و میگی نمیرم.این همه درس خوندی؟

- مامان من دانشگاه میخوام چیکار .یه لحظه بودن بابام رو با همه دنیا عوض نمیکنم. امروز وقتی دوستام شنیدند پزشکی قبول شدم همه با نیشخند گفتند بله دیگه دختر شهیده...




هی طعنه بزن رفیق طاقت دارم

یک سینه پر از درد و شکایت دار م

دانشجوی سهمیه ی جانبازانم

از درس شیمی عجیب نفرت دارم ...

کو گوش شنوا کجاست چشم بینا فقط قضاوت میکنند .... و این مدارک و منابع مستدل را رد کرده شبهه می افکنند !

کسایی که اعتراض دارند
اگر آن عزیزان جانم نبودنند که دیگر الان تو دانشگاهی نداشتی که حرف سهمیه و غیره رو بزنی
حالا بعنوان کمی جبران نمیخواهید فرزندان عزیزشان تسهیلاتی داشته باشند

بابا آخه بی انصافا پدرشو داده برای امنیت تو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کنار تابوت بابا!




گفتم :
چرا نمی مانی؟

گفت :
تا امروز هم که مانده ام از خیلی چیزها مانده ام !!

گفتم :
چرا می روی ؟

گفت :
نباید می آمدم تا برای بازگشت دوباره به نقطه آغازین پاسخگوی کسی نباشم !

گفتم:
این رفتن یعنی فرار؟

گفت :
بلی ؛ فرار از خود به خدا

گفتم:
بمان ، خدا اینجا هم هست !!

گفت :
می دانم خدا همه جاهست اما باید جایی روم که فقط خدا باشد!!

گفتم :
پس ما چه ؟؟؟!!

سرش را برگرداند...
لبخندی زد...
دستش را به علامت وداع بلند کرد ...
سربه زیر انداخت...
و رفت...


سلام

ما جوانان ایرانی برای آنها (عکس بالایی ) چه کردیم !؟

چرا باید تو این مکان و این وضع زندگی کنن! اهدا کردن نشانه ایثار درد های این ها درمان می کنه ؟؟

ماندن زیر آتش را جایز نمی دانست. خمپاره و توپ و تیر بود که می آمد.
وقتی دید چند ماشین دیگر هم رو به میهن می روند ، دور زد و پا از روی پدال گاز برنداشت.
آتش هر لحظه سنگین تر میشد. پشت سر ماشین های دیگر به دژبانی جاده رسید.
دژبان رفت جلوی اولین ماشین و پرسید :« اخوی کجا انشاء الله؟»
راننده اولی گفت :«شهید می برم.»
راه باز شد و اولی رفت. ماشین دوم جلو رفت.
دژبان : «کجا؟»
مجروح دارم داداش! راه باز شد و ماشین دوم هم گرد و خاک کرد و رفت. نوبت ماشین او شد که صحبت ها را شنیده و حسابی ستپاچه شده بود.
دژبان پرسید: «شما کجا به امید خدا؟»
- « من مفقود الاثر می برم. » و گاز داد و رفت.
لحظه ای بعد ، دژبان به خود آمد و درحالی که به ماشین سومی نگاه می کرد زد زیر خنده...

madanchi11;81222 نوشت:
سلام

ما جوانان ایرانی برای آنها (عکس بالایی ) چه کردیم !؟

چرا باید تو این مکان و این وضع زندگی کنن! اهدا کردن نشانه ایثار درد های این ها درمان می کنه ؟؟

این یعنی فداکاری.یعنی از خود گذشتن.
من کسی را نمیبینم که اکنون .....................
ما نمی توا:Sham:نیم مثل آنان باشیم


بسم الله الرحمن الرحیم

برای سلامتی جانباز فتاحی که در کماست صلوات…

اهل بیت و زیارت قبور شهدا :
زیارت قبر پیامبر خدا (ص) و زیارت قبر شهیدان و زیارت قبر امام حسین (ع) برابر است با یک حج مقبول همراه رسول خدا (ص) - امام صادق علیه السلام / وسائل الشیعة، ج 10، ص 278
• در مورد سیره رسول خد(صلى الله علیه وآله) در زیارت قبور شهدا، طلحة بن عبدالله نقل کرده است:
«همراه پیامبرخد(صلى الله علیه وآله) از شهر خارج شدیم، وقتى که به مزار شهدا رسیدیم، آن حضرت فرمود: این قبور آرامگاه برادران ماست و بعد به زیارت شهدا مشغول شد.» - بیهقى، سنن کبرى، ج5 ، ص249
«حضرت فاطمه(علیها السلام) پس از وفات پیامبر، هفتاد و پنج روز بیشر زنده نبود و در این مدت، خندان و خوشحال دیده نشد. هر هفته، روزهاى شنبه، دوشنبه و پنجشنبه به زیارت قبر شهیدان اُحد مى آمد. سپس قبر عمویش حمزه را زیارت مى کرد و در آنجا نماز مى خواند و اشک می ریخت. و برایش رحمت مى طلبید و از خدا براى او آمرزش مى خواست.» -امام صادق علیه السلام / وسائل الشیعه، ج 10، ص 279 ، کافى، ج6، ص561
هر کس که نتواند به زیارت قبر ما (امامان) بیاید، پس قبر برادران صالح و شایسته ما را زیارت کند. - امام صادق علیه السلام / بحار الانوار، ج 74، ص .311
برای خدا به دیدن اهل طاعت او بروید و هدایت را از اهل ولایت او بگیرید - امام علی علیه السلام / غرر الحکم، ح 1، ص 5491
• با توجه به آنکه شهیدان جزو شیعیان صالح خداوند محسوب می شوند، حضرت امام کاظم علیه السلام می فرمایند:
کسی که نمی تواند به زیارت ما اهل بیت بیاید پس به زیارت قبور شیعیان صالح ما برود که در این صورت ثواب زیارت ما به او تعلق می گیرد. - محمد حسین الحسینی الجلالی ،مزارات اهل البیت و تاریخ ها،ص 15
... سوگند به آنکه جانم در دست اوست هیچ کس بر شهدا سلام نمی کند مگر اینکه شهیدان سلام آنان را پاسخ می دهند. - حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله / مکی قاسم البغدادی، تأصیل لا استئصال،ج4،ص80
و...
در مقام زیارت شهدا ، این هایی که پیامبر اسلام برادر خود خطابشان می کند کافی است با استناد به سخن گوهربار ختم رسل بگوییم : اگر دل های خود را معطر به یاد شهدا می کنیم و سلامی روانه ی آستان آن بزرگواران کردیم ، بدانیم که این از بزرگترین عنایات شهدا است . در واقع قبل از اینکه ما به یاد آن ها باشیم ، آنان یادی از ما کرده اند که ما در جواب سلامشان می گوییم

السلام علیکم ایها الشهداء و رحمة الله و برکاتة


بسم الله الرحمن الرحیم

منم جنگجوی ره عشق،اما عشق من فراتر از زمین است
میجنگم در ره او که بدانند آماده ام
میجنگم با کسانی که به خیال خود ابر قدرتند،میجنگم که ثابت کنم شیعه آن است که ترسی به دل خود راه ندهد جز ترس از پروردگارش
میجنگم و ادامه میدهم و ثابت میکنم که شیعه ابر قدرتست نه آن قدرت پوشالی


بسم الله الرحمن الرحیم

خاک آسمان ...

برای دیدن تصویر در سایز اصلی بر رو آن کلیک کنید

بسم الله الرحمن الرحیم


بسم الله الرحمن الرحیم

- "به نام خدا، من می خواهم در آینده شهید بشوم. برای این که...."
معلم که خنده اش گرفته بود، پرید وسط حرف مهدی و گفت: «ببین مهدی جان! موضوع انشا این بود که در آینده می خواهید چه کاره بشین. باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی. مثلاً، پدر خودت چه کاره س؟
.... : آقا اجازه! شهید شده....

بلند قد و هيكلي. هميشه وقتي به او مي*رسيدم، مي*گفتم: «تو با اين هيكلت خيلي تابلويي، آخرش هم سيبل مي*شي!» گذشت تا عمليات فاو. از رودخانه كه گذشتيم خورديم به سيم خاردارهاي حلقوي. دشمن آتش مي*ريخت. نزديك بود قتل عام بشويم كه ديدم ستون حركت كرد. جلوتر كه رفتيم ديدم يك نفر خودش را انداخته روي سيم خاردار. بلند قد و هيكلي. از عمليات كه برگشتيم روي همان سيم خاردارها تابلو شده بود. مثل يك سيبل سوراخ سوراخ

پدر کودک رو بغل کرد و تو آغوش گرفت.
کودک هم می خواست پدر رو بلند
کنه ولی نتونست. با خود گفت: حتماً چند سال بعد می تونم.
بیست سال بعد پسر تونست پدر را بلند کنه. پدر سبک بود. به سبکی یک پلاک و چند تکه استخوان....

- پسرش که شهیدشد دلش سوخت. آخه یادش رفته بود برا سیلی که تو بچگی بهش زده بود عذرخواهی کنه.
باخودش گفت: جنازه ش رو که آوردن صورتشو می بوسم.
آوردنش ..... ولی سر نداشت....

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شهدا
سلام بر اونایی که رفتند تا انتقام سیلی زهرا (س) بگیرند
رفتند تا اسلامشون بمونه
رفتند تا ایران و ایرانی با افتخار باشه
و ما...
اومدیم در حالیکه رفته بودند
تنها شدیم
یتیم بودیم و بی خبر از همه جا
تا روزی که فهمیدیم اسممون اسم شهداست خونمون خون شهداس راهمون راه شهداست
نفسمون به برکت شهداست زندگیمون همه چیزمون
و یه راه که راه شهداست
شهدا راهتون ادامه داره
خونتون پایمال نمیشه
ولایت تو قلب ماست
وعده ما بهشت
یا زهرا س

mahdi313;132576 نوشت:
رفتند تا ایران و ایرانی با افتخار باشه
سلام.
بنده بعید می دانم "افتخار ایران و ایرانی" ، انگیزه شهدا بوده باشد. (می توان وصیتنامه های آنها را بررسی کرد).
این گونه افتخارها، اندیشه ای متعالی نیست. در حالیکه در فرهنگ معارف دینی ما، "شهادت" حرکتی است که بر اساس "متعالی ترین" اندیشه ها بنا شده است.

آنها، اگر هم به "ایران و ایرانی" فکر می کردند، از منظر دین و مسئولیت دینی بود. مسئولیتی که دین درباره سرزمین و جامعه هر انسانی ، بر دوش آن انسان می گذارد. به عبارت دیگر، در هر حال، "خدا" مشتری شهدا بود. نه وطن و هم وطنان و ...

به نظر بنده، باید مواظب باشیم تا با انتساب انگیزه های "کمتر متعالی" به شهدا، مقام و ارزش "شهادت" را نکاهیم.

یاقوت احمر;134620 نوشت:
سلام.
بنده بعید می دانم "افتخار ایران و ایرانی" ، انگیزه شهدا بوده باشد. (می توان وصیتنامه های آنها را بررسی کرد).

سلام علیکم و رحمه الله
من نگفتم انگیزه شهدا این بوده صحبت من اینه که از نتایج شهادت این بزرگواران حفظ ایران ماست.
به این معنی کا ما هم وظیفه داریم کشورمون رو حفظ کنیم.
همیشه هم نمیشه از بعد اسلام به شهدا نگاه کرد.
بله من قبول دارم یکی از بزرگترین خواسته ها و آرمانهای شهدای ما حفظ اسلام بوده
ولی آیا با معدود افرادی که با اسلام عناد دارند میشه اینطور صحبت کرد...
گرچه بحث متقاعد کردن اونا هم نیست.
شهادت بعضی اوقات دین هم نمیشناسه
ما شهدای زرتشتی - کلیمی - مسیحی کم نداشتیم.
یا زهرا س

عكــس شهيد گمنام ..



قسمتی از وصیت نامه یک شهید:
اگر برای خداست، بگذار گمنام بمانم.....

قافله شهداء

mahdi313;134785 نوشت:
همیشه هم نمیشه از بعد اسلام به شهدا نگاه کرد.
بله من قبول دارم یکی از بزرگترین خواسته ها و آرمانهای شهدای ما حفظ اسلام بوده
ولی آیا با معدود افرادی که با اسلام عناد دارند میشه اینطور صحبت کرد...

سلام دوست عزیز.
در سه نکته فوق با شما اختلاف نظر دارم.
انشاء الله در آینده فرصتی بشود تا این سه نکته را بیشتر باز کنیم.
:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای شهیدان!

ما بعد از شما هیچ نكردیم!!!

لباس های خاكی تان را در میدان های مین

و لابه لای سیم خاردارها رها كردیم

عهدمان را شكستیم

و دعای عهد را فراموش كردیم

زمان ندبه و سمات را گم كردیم.

شربت های صلواتی را با نسیان بر زمین ریختیم و به عطش خندیدیم.

بر تصاویر نورانی تان روی دیوارهای شهر رنگ غفلت پاشیدیم و پوستر تبلیغاتی نصب كردیم.

تاول شیمیایی را از یاد بردیم و غیرت ها را به بهایی اندك فروختیم...

عشق را به بازی گرفتیم و از خونهایتان به راحتی گذشتیم...

اما باز هم امیدی هست!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت مرگ انسان های زیرک و هشیار است که نمی گذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چیزی عایدشان نشود.


امام خامنه ای ( مدظله العالی)

بسم الله الرحمن الرحیم

هزاران سال از آغاز حیات بشر بر این کره خاک میگذرد،

و همه آنان تا به امروز مرده اند،

و ما نیز خواهیم مرد و از مردن ما نیز قرنها خواهد گذشت...

خوشا آنانکه مردانه مرده اند!

و تنها کسانی مردانه می میرند که مردانه زیسته باشند...

(شهید آوینی)

دلم را به همراه هميشگي ام ، دريا مي بخشم. چشم هايم را به آبي آسمان و گوش هايم را ، اگرچه موج انفجار ضعيفشان کرده ، با شرمندگي به پژواک اناالحق ذرات عالم مي سپارم. قلم تيزم براي نوشتن بماند. کتاب هايم را يک جا به تاريخ هديه کنيد. چفيه ام براي دخترم و پيشاني بندم را به پسرم هديه دهيد. پلاکم را از گردنم باز نکنيد ميخواهم فرشته ها بدانند براي چه بايد سجده مي کردند ...