✿ ۞ دفــــاع مــــقــــدس ۞ ✿ بــــدون شـــرح !

تب‌های اولیه

479 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

چند اصطلاح جبهه ای

بالا چه خبر؟ بسم الله ریا بنیان مغشوش بوی بهشت دادن بی‌ترمز
برادر عبدالله به مخلص‌ها یكی اضافه شدن بادنجان سیاه بمی
با آفتاب درآمدن برادران مزدور بوی دنیا دادن
بهترین سلمانی پنیر لاستیكی پارتی كلفت پیاز پوکه‌پران پرستو
پاتك خوردن تاج گذاشتن تركش علاف
تیله سوت بودن تركش با معرفت
تك كلام حجله‌ای تیپ زدن توضیحات اضافی توپ دستی

بالا چه خبر؟
معراج چه خبر، كسی كه ‌اهل حال بود وقتی از عبادت فارغ می‌شد بچه‌ها كه تا آن لحظه مراقب احوال او بودند.
می‌گفتند: «بالا ...»

بسم الله ریا
بفرما نمك میل كن با غذا. بیا با نمك شروع كن به خوردن طعام. كنایه‌ از احتمال ریا شدن یا ریا كردن است. با این عمل مستحب در آداب غذا خوردن و در حقیقت نوعی تاكید غیر مستقیم بر انجام امور مستحب و ممدوح بود و روشی در امر به معروف.

بنیان مغشوش
سر و وضع نامرتب داشتن، به خود نرسیدن،‌ نظم و انضباط یك نظامی به تمام معنی را نداشتن. آشفته و به هم ریخته بودن. این عبارت را در مقابل «بنیان مرصوص» می‌گفتند كه حكایت از نظامی تمام عیار بودن می‌كرد و ملهم بود از آیه شریفه قرآن در وصف مومنین.

بوی بهشت دادن
كسی كه حضور قلب بیشتری نسبت به سایرین داشت و به جهت اخلاص سعی در فراهم كردن مقدمات شهادت خود داشت به او می‌گفتند: «طرف بوی بهشت می‌دهد.» یا اینكه «دیگر نوربالا حركت می‌كند.»

بی‌ترمز
بسیجی یكبار مصرف، عاشق خاكریز اول كه اهل جهاد و هجرت بود و هیچ حدی نمی‌شناخت و برای رسیدن به هدفش از هیچ تلاشی روی‌گردان نبود.

برادر عبدالله
رزمنده مورد خطابی كه نامش را نمی‌دانستند به جای اینكه بگویند: هی! ببین! چیزه! الو! و ... هنگامیكه ‌اسم فردی را نمی‌دانستند یا فراموش كرده بودند او را بنده خدا یا عبدالله صدا می‌زدند.
به مخلص‌ها یكی اضافه شدن
به نماز شب خوانها یكی اضافه شد! وقتی كسی شبی ‌بیدار می‌شد و می‌خواست نماز بخواند، اما آب خوردن را بهانه می‌كرد، افرادی كه تصادفاً او را دیده بودند، صبح فردا به‌او اشاره كرده، می‌گفتند: «یكی به مخلص‌ها اضافه شد.»

بادنجان سیاه بمی
این اصطلاح به كسی گفته می‌شد كه با توجه به شركت در عملیاتهای زیاد كمترین آسیبی ندیده بود حتی دریغ از یك تركش كوچك یا جراحت و زخمی سطحی. فردی كه هر چه نیرو به خط می‌برد، برنمی‌گرداند! اما خودش صحیح و سالم باز می‌گشت. همان «آدم جاگذار» و كنایه از اینكه مثل بامجان سیاه (بمی) خودش بی آفت بود.

با آفتاب درآمدن
این اصطلاح کنایه از ساده و بی‌آلایش بودن افراد بود،«او همچون آفتاب از پشت کوه درآمده است» کنایه از اینکه فردی روستایی و ساده است و به اعتبار دیگر یعنی مثل روز وضعیتش روشن است و مثل آفتاب از هیچ چیز مضایقه ندارد و در دوستی و معاشرت بی‌دریغ است و بزرگوار.

برادران مزدور
این اصطلاح به نیروهای عراقی گفته می‌شد، دشمنان متجاوز مسلمانی که به اعتبار اسلام و قرار زبانیشان برادر ما و به جهت فریب‌خوردگی و رودررویی با ما دشمن بودند و ما ناگزیر از برخورد با آنها بودیم. کسانی که دشمنی ما با آنها بنیادی و عمیق نبود.

بوی دنیا دادن
این اصطلاح برای کسانی که زیاد شوخی می‌کردند یا مرتب به مرخصی شهری می‌رفتند و در حال تماس تلفنی و تلگرافی با خانواده بودند و کمتر در نماز جماعت و مراسم دعا و نیایش حاضر می‌شدند،‌ به کار می‌رفت افرادی که آماده مرخصی رفتن بودند نیز بی‌نصیب نمی‌ماندند.

بهترین سلمانی
به اعضای گروهک ملحود کومله می‌گفتند، کسانی که به جدا کردن سر از تن پاسداران در جنگ شهرت داشتند و چون از شدت قساوت و بی‌رحمی سر را از تن بدن مخالفان خود جدا می‌کردند به آنها بهترین سلمانی می‌گفتند.

پنیر لاستیكی
پنیرهایی كه در قوطی‌های پلمب شده با رنگ زرد و طعم تلخ و انعطاف لاستیكی، بعد از قلع و قمع نیروهای بعثی به عنوان غنیمت به دست بچه‌ها می‌رسید و جز در مواقع اضطراری از آنها استفاده نمی‌كردند و گاهی برای نشان دادن به خانواده آن را به شهر می‌بردند.

پارتی كلفت
اول عملیات شهید شدن، و یا به سختی مجروح شدن. از آنجا كه بچه‌ها قبول قربانی را از ناحیه حق تعالی مشروط به ‌اخلاص می‌دانستند وجراحت و شهادت را نوعی پذیرفتن و جلب رضایت او، وقتی عده‌ای به یكی از این دو توفیق می‌رسیدند، می‌گفتند پارتی‌شان كلفته.

پیاز
مداح گردان، البته به مزاح، اشاره‌ای بود به بعضی از مداحان كه كارشان در آوردن اشك نیروها بود و برای این منظور هر راهی كه بلد بودند می‌رفتند و هر نغمه‌ای كه می‌توانستند كوك می‌كردند صرف‌نظر از صحت و سقم قضیه و وقت و بی‌وقت خواندن آن!

پوکه‌پران
به کسی که در بحث بیشتر سعی در قانع کردن بچه‌ها داشت، و در بند سخن منطقی نبود گفته می‌شد آسمان و ریسمان را به هم می بافت، تا حرفش را به کرسی بنشاند، به قول معروف، سخنش محلی از اعراب نداشت و رد یا قبولش در بین بچه‌ها مورد اعتنا نبود، همان که در تعبیر عامه در پشت جبهه و در شهر به او خالی‌بند می‌گفتند.

پرستو
پرستو؛ نیروی رزمنده. اسم رمز است که در مکالمات تلفنی با بی‌سیم استفاده می شد

پاتك خوردن
اگر فردی در خواستگاری جواب رد می شنید انگار كه با میدان مین رو به رو شده است؛ به همین دلیل بچه ها به او می‌گفتند: « چه شده؟ پاتك خوردی؟ ».

تاج گذاشتن
گلوله را درست روی هدف نشانه گرفتن و زدن.

تركش علاف
تركشی كه گویی نمی‌داند كجا باید فرود بیاید و با صدای كشدار شبیه قرقره در فضا می‌گردد.

تیله سوت بودن
خیلی مخلص كسی بودن، مثل یك تیله سوت كوچك كه با یك فوت، دَه تا پشتك وارو می‌زند. این عبارت را برای ابراز نهایت فروتنی و تواضع و ارادت خود نسبت به كسی می‌گفتند كه البته بدون جواب نمی‌ماند، یعنی شنونده هم با گفتن عبارتی دیگر، دست پایین‌تر را می‌گرفت.

تركش با معرفت
تركشی كه زوزه‌كشان می‌آمد و از بالای سر رد می‌شد و راه خودش را ادامه می‌داد و به كسی آسیب نمی‌رساند. در چنین مواقعی می‌گفتند: «عجب تركش با معرفتی، خبر می‌دهد و می‌رود و كاری به كار آدم ندارد.»
تك كلام حجله‌ای
حرف و حدیثی كه بوی خدا و معنویت و آخرت و شهادت می‌داد. سخنی كه دیگران را به فكر فرو می‌برد و موجب تذكر و تفكر می‌شد وقتی كسی از این حرفها می‌زد به شوخی به ‌او می‌گفتیم كه باید بدهیم روی حجله‌ات یا سنگ قبرت بنویسند. (یعنی از آن كلمات قصار است.)

تیپ زدن
وقتی بچه‌ها به فردی بر‌می‌خوردند كه ظاهر او مثل سابق نبود و به سروصورتش صفا داده بود می‌گفتند: «ببینید چه تیپ كرده». كنایه از اینكه خوش تیپ شده و گاهی اوقات در مقام اغراق می‌گفتند: «ماشاءا... لشكر كرده» یعنی مرتبه‌اش از حد گردان به تیپ و بعد هم به لشكر رسیده به قولی: «چیزی نمانده تیپش لشكر بشه» هم می‌گفتند.
توضیحات اضافی
وقتی کسی در نقل واقعه‌ای کمی به اصطلاح آب قاطی قضیه می‌کرد، یا بعضی عبارات آلوده به شوائب را دامن می‌زدند به او می‌گفتند:«توضیحات اضافی نمی‌خواهی بدهی؟»

توپ دستی
سلاح‌ام یک، اصطلاح پیشمرگان کرد است و حکایت از لگدزدن این سلاح هنگامی که تیراندازی می‌کند.

منبع:/hemasejavdan.mihanblog.com


مامان چرا بابا خودشو ميزنه؟

اون روز توی میدون منیریه تهران برای سالگرد شهدا مراسم گرفته بودن که گروه موزیک ارتش شروع کرد به نواختن مارش کوبنده عملیات.
ناگهان یکی از بچه ها دوید طرفم و دستم رو گرفت و گفت که کمکش کنم.
سه چهارتایی یک نفر رو که همسن و سال خودم بود، از روی صندلی برداشتیم و بردیم داخل یه اتاق دیگه. افتاد روی زمین و من مات و مبهوت مونده بودم که چی شده. پنج شش نفری ریختیم روش تا خودش رو این ور و اون ور نکوبه و نزنه.
کمی که آروم شد شروع کرد به حرف زدن.
سریع ضبط رو درآوردم و بردم دم دهنش.
4دقیقه تمام، آخرین صحنه هایی رو که هنگام مجروحیت و موجی شدن در شلمچه دیده بود، مثل یه نمایش رادیویی اجرا کرد. اون قدر سفت دندوناشو بهم می فشرد که نزدیک بود فکش خورد بشه.
قشنگ مثل نمایش حرف می زد. آروم حرکت می کرد، داد می زد، می دوید و نفس نفس می زد و ...
بعد از 45 دقیقه، یه دفعه فریاد بلند "یامهدی" زد و همه مارو پرت کرد.
کم کم حالش جا اومد. تعجب می کرد چرا ما دورش نشستیم.
رفیقش می گفت:
صبح توی اتوبوس حالش این جوری شد، ملت در می رفتن. هی می گفتم بیایین کمک این خطری نداره، کسی نیومد جلو.
بازم رفیقش می گفت:
روزی سه بار این جوری میشه، از همه بدتر وقتیه که توی خونه حالش بد میشه. مدام خودش رو می زنه به در و دیوار، داد میزنه، ولی هیچکس نیست کمکش کنه.
تازه، دو تا دختر کوچیک داره که در میرن بغل مامانشون و فقط گریه میکنن و می پرسن:
"مامان ... چرا بابا خودشو میزنه؟"
و اون همچنان در همین تهران زندگی می کنه و با هر بار موجی شدن فقط زورش به خودش
می رسه و با دو دوست صمیمیش که توی شلمچه با شلیک مستقیم تانک شهید شدن، حرف میزنه.

منبع:sarafrazan.parsiblog.com

شهدایی که تصاویرشان از تهران پاک شد

تصاویر سه تن از شهدا که سال ها زینت بخش دیوار های شلوغ ترین معابر پایتخت ام القرای اسلام بود ، گام به گام و بدون هیچ واکنش رسانه ای پاک شد. این تمثال ها به سرشناس ترین شهدای نهضت جهانی اسلام تعلق داشتند.


تمثال شهید سید عباس موسوی دبیر کل حزب الله لبنان و همسر و فرزند شهیدش در میدان فلسطین


تمثال شهید سید هادی نصرالله فرزند سید حسن نصرالله در اتوبان شیخ فضل الله نوری


تمثال شهید مصطفی مازح مجری حکم امام خمینی علیه سلمان رشدی در اتوبان شهید همت


تمثال مادر شهادت طلب فاسطینی و 8 زن شهادت طلب دیگر در تقاطع مدرس و شهید مطهری

[=arial]گفتیم چه شد خون عزیزان گفتند

[=arial]یک کوچه به نامشان نکردیم مگر !!!

روحانیون در جبهه :
یکی از رزمندگان می گوید: روحانیت، همیشه نقش مهمی در گوشه و کنار این مرز و بوم دارند و باید بگویم که اگر روحانیون حضور نمی داشتند، پیروزی در جبهه نمی بود. برای این که از نظر روحی و فکری ما را تقویت نموده و مطالب اسلامی را بر افکار جوانان پیاده کرده اند.

یکی از فرماندهان سپاه هم نقش روحانیت را چنین بازگو می کند: من در عملیات کربلای پنج، در شدیدترین پاتک دشمن، شاهد بودم که چند نفر روحانی، کار سه فرمانده لشکر را انجام می دادند و در همان حال، چند نفر روحانی که در کانال خطوط مقدم حضور داشتند، با یک بلندگوی دستی نیروها را تشویق به مقاومت می کردند. همین امر باعث شد پاتک شدید دشمن که خیلی هم به آن امیدوار بود، با مقاومت بچه های رزمنده دفع شود.
در گزارش عملیات «والفجر هشت» آمده است: در یکی از تیپ ها، 25 نفر روحانی غواص در شب عملیات برای رزمندگان معبر گشودند و در یکی از لشکرها، فرمانده غواصان آن لشکر یک روحانی بود.
به طور کلی، نقش روحانیون را در دفاع مقدس می توان به چند دسته تقسیم کرد:
1ـ مشروع دانستن دفاع مقدس توسط امام (ره) و علما و مراجع تقلید از قبیل آیت الله العظمی گلپایگانی (ره)، آیت الله العظمی اراکی (ره)، و آیت الله العظمی بهاءالدینی.
2ـ تشویق مردم به حضور در جبهه و بسیج آن ها.
3ـ تأثیر بر فرماندهان جنگ.
4ـ شوق روحانیون به جهاد و عشق به جبهه و حضور آنان به عنوان رزمنده در خطوط نبرد. به عنوان مثال شهید حجت الاسلام عبدالله میثمی حتی حاضر نشد برای زیارت دو هفته ای خانه خدا، جبهه را ترک کند و می گفت: ما در این جبهه ها اجر زیارت خانه خدا را هم می بریم.
5ـ تلطیف روحیه رزمندگان با تقویت ایمان و توکل بر خدا، توسل به اهل بیت، پاسخ به مسائل شرعی مربوط به جبهه و جهاد و مسائل عمومی رزمندگان.
6 ـ آفرینش حماسه ها با حضور خود در خطوط مقدم جبهه ها، تقویت روحیه رزمی، شجاعت، شهادت طلبی و ایثار .

[b]content[/b]

نواهای ماندگار دفاع مقدس...


دو فایل تصویری در مورد مبلغین هست در جبهه خیلی قشنگه.:Gol:

مداحی مجتبی رمضانی درباره شهدای گمنام

شهدای گمنام مادراتون غریبند، ذره ذره بی صدا دیگه دارند می میرند...

بسم رب الشهداء والصدیقین
با سلام
مدیر سایت ومدیر فرهنگی عزیز ،با وجود اینکه می دانم این انجمن مربوط به گفتگوی دینی اعضا می باشد ولی این تاپیک کوچک وگوناگون از دفاع مقدس که ذهن خواننده آن را گیج می کند مناسب این انجمن نمی باشد. من مطمئنم که در جوابم می گویید که این سایت مربوط به گفتگوهای دینی است،وهمین تاپیک برای دفاع مقدس کافی است،خب اگر این موضوع دفاع مقدس ربطی به انجمن شما ندارد پس چرا این تاپیک ایجاد شده ،حالا که ایجاد شده پس لطفا مرتبش کنید یعنی منظورم این است که بخشهای مجزا ایجادبشه که به عنوان مثال یک بخش مربوط به وصیت نامه شهدا،خاطرات ،زندگی نامه و...باشد.
من هروقت خودم می خوام یه مطلب بگذارم ،گیج می شوم واین تاپیک خیلی به هم ریخته است و به نظر من راندمان کار خیلی پایین میاد.
یا علی

ژنرال 25 ساله;48940 نوشت:
بسم رب الشهداء والصدیقین
با سلام
مدیر سایت ومدیر فرهنگی عزیز ،با وجود اینکه می دانم این انجمن مربوط به گفتگوی دینی اعضا می باشد ولی این تاپیک کوچک وگوناگون از دفاع مقدس که ذهن خواننده آن را گیج می کند مناسب این انجمن نمی باشد. من مطمئنم که در جوابم می گویید که این سایت مربوط به گفتگوهای دینی است،وهمین تاپیک برای دفاع مقدس کافی است،خب اگر این موضوع دفاع مقدس ربطی به انجمن شما ندارد پس چرا این تاپیک ایجاد شده ،حالا که ایجاد شده پس لطفا مرتبش کنید یعنی منظورم این است که بخشهای مجزا ایجادبشه که به عنوان مثال یک بخش مربوط به وصیت نامه شهدا،خاطرات ،زندگی نامه و...باشد.
من هروقت خودم می خوام یه مطلب بگذارم ،گیج می شوم واین تاپیک خیلی به هم ریخته است و به نظر من راندمان کار خیلی پایین میاد.
یا علی

دوست عزیز "ژنرال 25 ساله"
چقدر خوب که شما این موضوع یعنی انتقاد را مطرح کردید از روزی که وارد این انجمن شدم فهمیدم چقدر این بخش مانند خود شهدای ما مظلوم و غریبند چون دیدم در این انجمن یک بخشی جداگانه هست به نام *** پاتوق اسک دینی ها : معرفی اعضا و گپ و گفت صمیمی ***
و یک تاپیک خیلی کوچک با عنوان دفاع مقدس
ولی خواستم خدمت مدیر محترم سایت بگم که اگر شما به دنبال این هستید که شبهات دینی اعضا رو برطرف کنید همین شهدا هم می توانند به شما در این امر کمک کنند چون آن بزرگواران هر کدامشان یک الگو هستند برای اعضای سایت.و چقدر خوب میشد که این کار رو به مناسبت هفته دفاع مقدس از همین الان شروع کنید.

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه...

ژنرال 25 ساله;48940 نوشت:
بسم رب الشهداء والصدیقین
با سلام
مدیر سایت ومدیر فرهنگی عزیز ،با وجود اینکه می دانم این انجمن مربوط به گفتگوی دینی اعضا می باشد ولی این تاپیک کوچک وگوناگون از دفاع مقدس که ذهن خواننده آن را گیج می کند مناسب این انجمن نمی باشد. من مطمئنم که در جوابم می گویید که این سایت مربوط به گفتگوهای دینی است،وهمین تاپیک برای دفاع مقدس کافی است،خب اگر این موضوع دفاع مقدس ربطی به انجمن شما ندارد پس چرا این تاپیک ایجاد شده ،حالا که ایجاد شده پس لطفا مرتبش کنید یعنی منظورم این است که بخشهای مجزا ایجادبشه که به عنوان مثال یک بخش مربوط به وصیت نامه شهدا،خاطرات ،زندگی نامه و...باشد.
من هروقت خودم می خوام یه مطلب بگذارم ،گیج می شوم واین تاپیک خیلی به هم ریخته است و به نظر من راندمان کار خیلی پایین میاد.
یا علی

با تشكر از دوست عزيز
همان گونه كه اشاره كرديد اين سايت مربوط و مختص به گفتگوهاي ديني هستش و طبق قوانين و ضوابط مركز ملي نيز همين گونه است و موضوع دفاع مقدس هم كه از ارزشهاي ما به حساب مي آيد در ساير سايت ها و آثار مركز ملي و دفتر تبليغات اسلامي به تفصيل مورد عنايت قرار مي گيرد .
و اصولا تمام همت و تلاش شهداي گرامي هم براي اعتلاي فرهنگ اسلام ناب و قرآن و اهل بيت گرامي بوده و هست و گفتگو هاي ديني هم در واقع در اين راستا هستش و اين دو از هم جدا نيستند .
ايجاد چنين تاپيكي هم از باب تيمن و تبرك مي باشد .

سرود خلبانان ، ملوانان...

[="blue"]سلام و عرض ادب و احترام

با تشکر از مدیر سایت محترم و نظر دهی دوستان

در این جا ضمن گرامیداشت هفته دفاع مقدس و یاد و خاطره امام راحل و شهدای عزیزمان

علی الخصوص شهدای گمنام از زحمات همکار اجرایی فرهنگی سرکار سلیلة الزهرا بابت اداره این تاپیک

آمار این تاپیک تا الان 283 پاسخ و 13452 بازدید داشته جای تقدیر داره

[="magenta"]راستی هدیه ای هم با صدای مجتبی رمضانی با مضمون شهیدگمنام برای این ایام دارم که درپست بعدی تقدیم می گردد[/].[/]


[="Red"]مجتبی رمضانی[/]
[="Blue"]در مورد 89 شهید بسیار زیبا

دلم گرفته بازم جشمام بارونیه
خبر آوردن بازم تو شهر مهمونیه

شهید گمنام سلام
خوش اومدی مسافر من

خسته نباشی پهلوون
شهید گمنام سلام

پرستوی مهاجر من
صفا دادی به شهرمون

وقتی رسیدی همه جا بوی خوش خدا پیچید
تو مگه کجا بودی؟

وقتی رسیدی همه جا کوچه نسیم کربلا رسید
تو مگه کجا بودی؟

1،7 مگابایت[/]

- سلام بر یادگار سالهای عشق و حماسه، سلام بر لباسهای خاکی آغشته به خون و ماسه، سلام بر سفره های برای هر دو نفر یک کاسه، سلام بر بدو بایست های بشمار سه.
- سلام بر ساحل خروشان بهمنشیر، سلام بر شلیکهای بی هوای اوّلین تک تیر، سلام بر پکیدن هرتانک با یک تکبیر، سلام بر خوابهای خوش تعبیر، سلام بر امدادهای بی تأخیر، سلام بر یک نوجوان و هزار اسیر، سلام بر آیه های بی نیاز تفسیر.
- سلام بر تنها ره سعادت، سلام بر ایمان، جهاد، شهادت، سلام بر سجاده های سرخ عبادت، سلام بر زندگی منهای حقارت، سلام بر آیه اسارت، سلام بر هراس از خسارت، سلام بر آزادگان جبهه اسارت.
- سلام بر لکّه های پایدار خون، سلام بر عشق مساویست با جنون.
- سلام بر ترانه های تنهایی، سلام بر نواهای نینوایی، سلام بر جنگ با رسوایی، سلام بر غزلهای جدایی، سلام بر تاولهای شیمیایی، سلام بر پایان شکیبایی، سلام بر نماز نهایی، سلام بر زخم رهایی، سلام بر وجه خدایی.
- سلام بر ترکشهای مأمور، سلام بر تیرهای معذور، سلام بر اشکهای مستور، سلام بر مختاران مجبور.
- سلام بر عشق آسمانی، سلام بر ارواح آن جهانی، سلام بر پرنده های زندانی.
- سلام بر روزهای پر رمز و راز، سلام بر پرچمهای سرافراز، سلام بر شبهای پر تک و تاز، سلام بر اذان نماز، سلام بر قنوتهای پر سوز و گداز، سلام بر زخمهای باز.
- سلام بر خبره های تخریب، سلام بر اسطوره های تهذیب، سلام بر منتظران بی شکیب، سلام بر سینه های پر لهیب، سلام بر مسافران غریب، سلام بر معصومیّت های بی فریب.
- سلام بر سنگر و سوله، سلام بر خشاب و گلوله، سلام بر تفنگ دو لوله.
- سلام بر میدانهای مین، سلام بر سنگرهای کمین، سلام بر جگر پاره پاره ی زمین، سلام بر اصحاب یمین.
- سلام بر دریاهای دلخسته، سلام بر آتشفشان‏های لب‏بسته، سلام بر سیمرغان پر شکسته، سلام بر مهاجران هم‏دسته، سلام بر سبکباران از قفس رسته.
- سلام بر دست شستگان از جسم و جان، سلام بر بی غصگان آب و نان، سلام بر سه طلاقه کردگان خانمان.
- سلام بر سنگرسازان بی سنگر، سلام بر قایق سواران بی لنگر، سلام بر مین شکاران بی اگر.
- سلام بر شانه های لرزان، سلام بر چشمان باران، سلام بر قبرهای یاران، سلام بر کارون و کرخه نور و نیسان.
- سلام بر لبهای خشکیده، سلام بر نخلهای خسبیده، سلام بر میوه های رسیده.
- سلام بر سوره های مقاومت، سلام بر جانهای پرطاقت.
- سلام بر سوت انفجار، سلام بر سوره انفطار، سلام بر شبهای تیره و تار، سلام بر چشمهای بیدار، سلام بر پلکهای خمار، سلام بر لحظه های بی تکرار، سلام بر معجزه های ایثار.
- سلام بر خط شکنان اضطراب، سلام بر شب بیداران پر التهاب، سلام بر یک دست تفنگ یک دست کتاب، سلام بر نامه های بی جواب، سلام بر بچه های ابوتراب(ع).
- سلام بر ایستگاه حسینیه، سلام بر پادگان دوکوهه، سلام بر شهر شهید هویزه، سلام بر اذان خط شلمچه، سلام بر مظلومان حلبچه.
- سلام بر فاتحان فاو، سلام بر موشکهای تاو، سلام بر لودرهای پُر کندوکاو.
- سلام بر هوای مه آلود، سلام بر اتوبوسهای گل اندود، سلام بر چادرهای بی دود، سلام بر راهکارهای پر سود.
- سلام بر جنگیها، سلام بر بی رنگیها، سلام بر دلتنگیها، سلام بر بی دنگ و فنگیها.
- سلام بر تک بیت جماران، سلام بر دو بیتی عریان، سلام بر قطعه شهیدان، سلام بر غزل عرفان، سلام بر چارپاره گمنامان، سلام بر قصیده ایمان، سلام بر ترکیب بند جانبازان، سلام بر مثنوی بی پایان.
- سلام بر تشییع بی جنازه، سلام بر ایثار بی اجازه، سلام بر گمنامان پر آوازه، سلام بر عشق بی اندازه.
- سلام بر تدارکات، سلام بر مخابرات، سلام بر ادوات، سلام بر تسلیحات، سلام بر تبلیغات، سلام بر صلوات.
- سلام بر مردان جنگ، سلام بر قطار فشنگ، سلام بر خط شکنان زرنگ، سلام بر خاطرات قشنگ.
- سلام بر تنهای بی سر، سلام بر سرهای بی پیکر، سلام بر جنازه های در به در، سلام بر مادرهای بی قبر، سلام بر قبرهای بی مادر.
- سلام بر ساحل کارون، سلام بر ناله ی محزون، سلام بر برادران ناهمخون، سلام بر جزیزه ی مجنون.
- سلام بر وضوی در دجله، سلام بر وفور حجله.
- سلام بر بسم الله رمز شروع، سلام بر میش و گرگ طلوع، سلام بر شکوه رکوع، سلام بر خلوص و خضوع.
- سلام بر پشت نوشته های لباس، سلام بر همدردان ناشناس، سلام بر سنگرهای پاس، سلام بر جنازه های عطراگین تر از گلهای یاس، سلام بر خداداران آس و پاس.
- سلام بر سوره ی فیل، سلام بر پرنده ی ابابیل، سلام بر قرآن ترتیل.
- سلام بر مناجات سحرگاه، سلام بر نرمشهای صبحگاه، سلام بر رزمهای شامگاه، سلام بر بچه های پایگاه.
- سلام بر سینه کش خاکریز، سلام بر پامرغی و سینه خیز، سلام بر ترکشهای تیز، سلام بر موسیقی ویز ویز، سلام بر موذنان سحرخیز.
- سلام بر چتر منوّر، سلام بر جنازه های معطر، سلام بر خون های مطهّر، سلام بر کربلای مکرّر، سلام بر قرآن مصوّر.
- سلام بر ویلچرهای خستگی ناپذیر، سلام بر بجا ماندگان سر به زیر، سلام بر قطع نخاعیهای شیر ، سلام بر سنگ صبوران بی نظیر.
- سلام برمظلومیت بستان، سلام بر آفتاب تیز تابستان، سلام بر بارانهای بی چتر زمستان.
- سلام بر هویزه و مهران، سلام بر سوسنگرد و دهلران، سلام بر قصرشیرین و باختران، سلام بر سرپل ذهاب و شاخ شمیران، سلام بر خرمشهر و آبادان، سلام بر خرابه های بمباران، سلام بر فکه و موسیان، سلام بر کربلای ایران.
- سلام بر وصیتنامه ها، سلام بر نصیحتنامه ها، سلام بر پیچ انگیزه و کانی مانگاها، سلام بر درّه ها و تپّه ها، سلام بر قله ها و صخره ها، سلام بر نگفته ها و بی قافیه ها، سلام بر خط ها و نقطه ها.
- سلام بر روح خدا، سلام بر نوح خدا، سلام بر نور خدا، سلام بر خمینی، ارواحنا لِتُراب مَقْدَمِه‏الفَداء

برگرفته از http://qafeleh.ir/

شعار نوشتن روي لباس

خياط‌‌ ‌هاي صلواتي جبهه، بعد از تعمير لباس و دوخت و دوز آن، كارشان دوختن پارچه‌هاي چاپي شعار نوشته بود كه بچه‌ها با اصرار به خياط‌خانه مي‌آوردند. شعارهايي مثل: يا قمربني‌هاشم و ياحسين و... بعضاً اسم افراد كه خودشان نوشته بودند.
اين غير از مشخصاتي مثل گروه خون و گروه و دسته بود كه نوعاً با خودكار روي در جيب و سر زانوي شلوار يا پشت جيب و زير يقه مي‌نوشتند تا نور آفتاب و آب كمتر به آن اثر كند.
شعار نوشته‌هاي خوش‌نويسي‌شده‌ي ديگري هم بود كه حكم تابلو داشت و حرف اول و آخر صاحب لباس را، كه بچه‌هاي خوش‌خط‌‌ تر پشت و جلو پيراهن كار بچه‌ها مي‌نوشتند! عباراتي مثل: «زره‌ي پشت‌دار براي كسي خوب است كه پشت به دشمن مي‌كند» يا «الي رفيق الاعلي» و «مسافر كربلا» و هزاران عنوان و عبارات ديگر كه در مجموعه‌ي «تابلو نوشته‌ها» اثر سيدمهدي فهيمي قابل مطالعه هستند.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) - صفحه: 197

شماره و تاريخ و پيوست نويسي

بالاي هر برگه‌اي كه عنوان‌هاي «شماره، تاريخ و پيوست» را داشت، در محل آن‌ها عباراتي مي‌نوشتند كه پر از پيام بود. جلوي تاريخ مي‌نوشتند: «عاشورا» (كل يوم عاشورا)، جلوي شماره مي‌نوشتند: «چهارده معصوم» و در مقابل پيوست هم مي‌نوشتد: «جنگ، جنگ تا پيروزي» يا «التماس دعا» و يا «براي سلامتي امام صلوات» و... بعضي از فرماندهان هم در پايان موافقت با مرخصي افراد مي‌نوشتند: «به اميد زيارت كربلا» بدين معنا كه انشاالله تا آخر راه با هم هستيم.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (آداب ورسوم) - صفحه: 218

[="Olive"]ميشه آدم اين عكسو ببينه كه چطور اين پاكان از جونشون گذشتن و با ديدن اين تصاوير براي حفظ امانتي كه به ما دادن احساس وظيفه نكنه؟!!! :geryeh:

من كه خودم شخصا همينجا از همه شهدا عذر ميخوام:Ghamgin:و اون دنيا پيش همشون شرمندم :geryeh:

براي بالا رفتن مقام همه شهدا :salavat(10):[/]

نازنين مريم;49328 نوشت:

ميشه آدم اين عكسو ببينه كه چطور اين پاكان از جونشون گذشتن و با ديدن اين تصاوير براي حفظ امانتي كه به ما دادن احساس وظيفه نكنه؟!!! :geryeh:

من كه خودم شخصا همينجا از همه شهدا عذر ميخوام:ghamgin:و اون دنيا پيش همشون شرمندم :geryeh:

براي بالا رفتن مقام همه شهدا :salavat(10):

تصوير به ياد ماندني شهيد امير حاج اميني، بيسيمچي گردان انصارالرسول(ص) لشگر 27 محمد رسول ا... (ص) كه همه به ظاهر خوب ميشناسيمش.

گوشه ای از سخن احسان رجبی (عکاس) در مورد عکسی که پس از شهادت شهید حاج امینی گرفت :

بعد رفتم سراغ امیر حاج امینی. او هم راحت آرمیده بود. گویی مدت هاست كه در خواب است. چهره درشتی از او گرفتم و بعد تمام قد .

هیچ وقت فكر نمی كردم كه عكسی كه می گیرم به این اندازه مشهور شود. خوشحالم از این كه این عكس آرامش خاطری است برای همه خانواده های شهدا. آنها كه عكس و تصویری از شهادت فرزندانشان ندارند و نمی دانند چه حالی داشته وقی به شهادت رسیده است. وقتی خانواده های شهدا آرامش و زیبایی شهید حاج امینی را می بینند قطعاً تسلی پیدا می كند.

گفته می شود تا كنون هشتصد هزار نسخه از این عكس چاپ شده است اما من نمی دانم، الان مادر این شهید كجاست؟ شنیده ام از تهران كوچ كرده است. پدر شهید، فوت كرده و مادرش در یكی از روستاهای ساوه به سر می برد. نمی دانم آیا كسی به مادر او سر می زند یا نه؟
دوست دارم یك روز با دوربین سراغ این مادر بروم، مادری كه فرزندش، با آرامشی ملكوتی، آنچنان زیبا به شهادت رسیده و با تصویرش خیلی ها اگر خودمانی بخواهم بگویم؛ صفا می كنند.

منبع : تبیان


شهید ابراهیم هادی;49333 نوشت:
او هم راحت آرمیده بود. گویی مدت هاست كه در خواب است.

[="Teal"]شما اينارو نوشتيد با آهنگ تو صفحه من كه شخصا نتونستم جلوي گريمو بگيرم خدا مارو از بندگان مومنش قرار بده و تو اون دنيا از آبرو دارها باشيم همه اينارو با سيل اشك مينويسم خيلي دوست داشتم الان اون بالا بودم پيش اين شهدا :geryeh::geryeh::geryeh:
خيلي زياد احساس غربت ميكنم :geryeh:
حالا كه افتخار شهادت نداشتم لااقل بي ابرو نباشم پيششون:geryeh:
التماس دعا[/]

نازنين مريم;49336 نوشت:

حالا كه افتخار شهادت نداشتم لااقل بي ابرو نباشم پيششون:geryeh:

هر كس صادقانه از خداوند شهادت بخواهد،خداوند او را به مقام شهيدان مي رساند،هر چند در بستر بميرد.
پيامبر خدا (ص)

شهادت نصیبتون-التماس دعا-یاعلی

سوی دیار عاشقان رو به خدا میرویم...

دست نوشته ای از یک شهید گمنام

دست نوشته شهید گمنام از جنگ در کردستان

همیشه از صحنه کربلا در عاشورا صحبت می‌شد و از چگونگی شهادت آن عزیزان. باورم نمی‌شد که انسانهایی باشند که بتوانند همچنین اعمالی انجام دهند. به راستی آیا انسان می‌تواند سبوعانه انسان دیگری را بکشد؟ …
کردستان اگر هیچ فایده‌ای برایم نداشت حداقل این سود را بردم که جواب این سؤال را به روشنی دریافتم. برادری را که 16 یا 17 سال داشت با تبر قطعه قطعه کرده بودند. یک میخ فولادی بزرگ را با چکش از گوش سمت راست یک افسر ارتشی زده بودند و سر میخ از گوش چپش با سری خونی بیرون آمده بود. چند برادر پاسدار را به هم بسته بودند و با مسلسل سوراخ سوراخشان کرده بودند. حال چند خشاب به آنها شلیک کرده بودند خدا می داند. چند نفر دیگر را سوزانده بودند و … در مورد چند نفر نیرو آنچنان اعمال فجیعی انجام داده بودند که انسان از به خاطر‌آوردنش شرمگین می شود چه رسد به نقلش. راجع به آن صحنه و شهدای آنجا که هر کدام به طرز وحشیانه ‌ای به شهادت رسیده بودند بیش از این نمی گویم … .


در رفتن، شتابی عجیب داشتید و در ماندن، اکراهی عمیق. مطمئن بودید راه، درست است، از جاده، از سفر، از... نمی‏ترسیدید.

«فهمیده» بودید آخر این جاده، دل کندن از خاک، بلند شدن، اوج گرفتن و پرواز است.

شما در آتش جنگ، گلستان می‏دیدید؛ یقین می‏دیدید که این‏گونه خلیل‏وار به پیشواز رفتید، اما... آتش برای شما گلستان شد، آتش در هرم عشق شما سوخت... شما از دهانه تاریخ زبانه کشیدید، فوران کردید و بر سر دشمن آتش باریدید.

از دلبستگی‏ها دل بریدن، از وابستگی‏ها رها شدن خیلی سخت است! باید پای عشق بزرگی در میان باشد. حتما باید پای عشق بزرگی در میان باشد و شما یقینا این عشق را فهمیدید.

یقینا میان دل شما و عشق او، سر و سرّی بود.

برگزیده عشق بودید... که عشق انتخاب می‏کند، عشق گلچین می‏کند، عشق هر کس را سزاوار نمی‏داند و شما، سزاوار بودید که رفتید؛ که رفتن را بهترین ماندن دیدید، که رفتن، همیشه به معنای «رفتن» نیست.

گاهی مرگ، جاودانه‏ترین زیستن است! و شما، چه خوب، این راز را فهمیدید!

به راستی راز آن همه عشق چیست؟ دلیل از جان گذشتن؟! جبهه با شما چه کرد؟! جنگ چه به روز دلتان آورد؟ جبهه شما را عاشق کرد یا شما جبهه را؟ جبهه نیاز شما بود یا شما نیاز جبهه؟ اصلا، مگر جبهه کجاست؟ این واژه، این چهار حرف ساده، چه‏قدر وسعت دارد؟ قلمرو جبهه تا کجاست؟ جبهه، عاشق‏پرور است، یا عاشقان جبهه می‏سازند؟

چه رازی در این کلمه نهان است که هنوز در خاطره‏های بسیاری جریان دارد، در قلب‏های بسیاری خانه دارد و هنوز نگاه‏های بسیاری را به دنبال می‏کشد!

شاید جبهه، دروازه بهشت است!...

ولی از یک چیز مطمئنم! که جبهه شهید نمی‏سازد! جبهه، همیشه شهید نمی‏سازد! جبهه باید پر از هوای شهادت باشد تا دل را هوایی کند...

جبهه باید حریم خدا باشد تا جان را عاشق کند...

برگرفته از وبلاگ :http://www.ghorobe.blogfa.com

« اعوذبالله من الشیطان الرجیم ... اعوذبالله من نفسی ... بسم الله الرحمن الرحیم »
هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شی ءِ علیم...
باذن الله و رسوله و باذن مولانا امیرالمومنین علیه السلام....

دل گفت و من نوشتم ...
برای شما می نویسم که می دانم اهل دلید ...
باشد که به دل بنشیند ... 

« هوالمحبوب »
یه نامه از یه سرباز به فرمانده اش ( نامه شماره 1)

سلام حاجی!
چه خبر از خط مقدم جبهه جهاد اکبر؟
خوش می گذره با قهرمانای مبارزه با نفس؟!

اینجا ، پشت جبهه ، وضع خیلی خرابه حاجی ... مهمات کم آوردیم ، بدجور گیر کردیم تومیدون مین گناه ، وضعیت قرمزه!

بچه ها دارن سعی شون رو می کنن ولی فایده نداره، دیروز سید مهدی ، امروز مرتضی و چند دقیقه پیش هم رضا و عباس ؛ دل کندند و جام گذاشتند ، دلم خیلی تنگ شده براشون...
قرارمون این نبود!

هر چند حق هم دارند ... آخه من به وعده مون عمل نکردم!
قرار بود هر وقت شیمیایی گناه زدند ، ماسک تقوا بزنیم ...
اما من نامردی کردم ، نه به بچه ها ...
به خودم !...
به مرغ باغ ملکوتم!...

دلم خیلی تنگ شده براشون :

« دلم تنگ شهیدان است امشب که همرنگ شهیدان است امشب
من از خون شهیدان شرم دارم که خلقی را به خود سرگرم دارم ...»

حاجی دست ما رو هم بگیر ! بالگرد شفاعتی ، آمبولانس توبه ای ، چیزی بفرست به عقب ! وضعیت خیلی وخیمه حاجی ...
مجروح های قلبی خیلی زیادند . بچه ها نیاز به خون عشق خدا دارند . دیگه نمی شه با چفیه زخم دلها رو بست . نیاز به کپسول ایمان داریم.
حاجی تو رو خدا یه کاری بکن !

نَفَسم بالا نمی یاد ... راه سینه مو چرکاب و عفونت دنیا طلبی گرفته ...

حبّ نفْس فشار می یاره به قلبم ... بیچاره ام کرده حاجی!

حاجی جون هوای اینجا اصلا قابل تحمل نیست . تفت تعلّقات دنیوی داره خفه مون می کنه ...
آرپی جی های توکلّمون تموم شدند ... فشنگ های توسلّ هم ته کشیدند ... رمز شب نافله رو هم یادمون رفته ... نمی دونم باید چی کار کنیم ، کم آوردیم دیگه !

یه راهی پیش پامون بذار حاجی !

نفربرهای نفس مطمئنه اشکال فنی پیدا کردن ، چند قدم نرفته وا می ایستند...
فرمانده گردانمون هم که پر کشیده اومده پیش شما ...
خمپاره 60 عشق کربلا خریدش ! تکه تکه اش کرده بود حبّ حسین (ع) ...
خوش به حالش...

حاجی! حرف خیلی زیاده ، ولی دشمن غفلت از کمین اومده بیرون ...
سرنیزه وسوسه دستشه !
ای کاش می تونستم جلوش بمونم ... دعا کن کم نیارم !
حاجی دعام کن ... بازم برات نامه می نویسم . دلم برات تنگ می شه !

حاجی ... حاجی ... حاجی

التماس دعا / یاعلی

پائیز 84

اولین پیام شهدا ::: نماز اول وقت



عکس پایین:نفر سمت چپ:شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع) معروف به علمدار جبهه ها که در عملیات خیبر دست راستشون رو تقدیم اسلام کردند و در عملیات کربلای5منطقه عملیاتی شلمچه به خیل عظیم شهدا پیوستند.

هر کجا بودی تبسم با تو بود ای که دریای تلاطم با تو بود

حاج حسین نگاهت ملکوت

[=traffic]نصر من ‌الله

اين اصطلاح را رزمندگان در جبهه به جاي خسته نباشي و يا خدا قوت به كار مي‌بردند و نوعي يادآوري و تذكر معنوي بود. كنايه از اين‌كه كار براي خدا خستگي ندارد، و او به بندگانش نصرت مي‌فرمايد.
هم‌چنين اين عبارت را در پاسخ خسته نباشيد دوستان و يا مربي، موقع آموزش مي‌گفتند.

منبع :كتاب فرهنگ جبهه (اصطلاحات) - صفحه: 136

[b]content[/b]

ژنرال 25ساله:
درجنگ تنها بولدوزرها نبودند که خاک برداری می کردند،خاکریز می زدند و خط به خط مانع ها را از سر راه بر می داشتند و جلو می رفتند وراه را به بقیه نشان می دادند.حسن باقری این کار را کرد،با اینکه از خیلی ها جوانتر بود.
هیچ وقت یادم نمیره اون روزی که کنار حسن نشسته بودم. حسن نگاهی به آسمان کرد وگفت: حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم.معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی میشه،باید یه کاری بکنیم.
گفتم مثلا چی کار کنیم؟
گفت :دو تا کار :اول اخلاص ،دوم سعی وتلاش .

اگر جسدم را به دست آوردید، آن را روی مین های دشمن بیندازید تا لااقل جنازه ام، کمکی به حاکمیت اسلام بکند.
شهید محسن وزوایی

نفر وسط:شهید محسن وزوایی

شهید محسن وزوایی
متولد 1339
رتبه اول رشته شیمی دانشگاه شریف
سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام(به دلیل تسلط کامل به زبان انگلیسی و نقش فعال در تسخیر لانه جاسوسی)
فراگیری کامل فنون چریکی و پیوستن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
اثبات فرماندهی قهرمانانه و ولایت مدارانه او به همراه تاییدات غیبی
مجروحیت در عملیات های مختلف
انتصاب به فرماندهی تیپ 10 سیدالشهدا
شهادت در اولین مرحله عملیات بیت المقدس(آزادی خرمشهر)10/2/1361
و قطعه 26 بهشت زهرای تهران این گونه میزبان یکی دیگر از افلاکیان خاک نشین خود شد.

منبع:ماهنامه خط خون،شماره 1،کانون نشر ارزشهای دفاع مقدس بسیج دانشجویی دانشگاه رجا

محسن وزوايي در مرحله دوم عمليات بازي دراز ، در شهريور همان سال به سختي مجروح شد.با اصابت تير مستتقيم تانك در نزديكي او، تركشي به فك او اصابت و استخوان سمت چپ فك را خرد كرد. از ناحيه دست راست نيز بر اثر اصابت تركش جراحتهاي سختي برداشت و گوشت و استخوان دستش از بين رفت . بسيار درد مي كشيد اما ناله نمي كرد . يك بار در پاسخ به يكي از پزشكان كه از مقاومت او در برابر درد شگفت زده شده بود، گفت:( آقاي دكتر من هر چه بيشتر درد مي كشم، بيشتر لذت مي برم. احساس مي كنم از اين طريق به خداي خود نزديكتر مي شوم).

آهنگ تیتراژ فیلم "خداحافظ رفیق"



شادی روح شهید محسن وزوایی صلوات

سخنان مادر شهید زین الدین

از طرف شهید آوینی برسد به شهید ( رضا مرادی نسب )

بسم الله الرحمن الرحیم

رضا جان ، ای مهر رخشان خاطرات من ! هرگز تو را از یاد نمی برم ، تو را و آن حفره زیبای گلوله را که

دری از بهشت بر گونه راستت گشوده بود و آن شب را که شب آخر تو بود و من نمی دانستم ، در

کانالهای دژ اول کنار سنگر بی سیم زیر آن رگبار آتش کنار آن کاتیوشای آتش گرفته گیج که دیگر

دوست و دشمن را از هم تشخیص نمی داد .

می پنداشتم که کره زمین به آسمان دیگری کوچ کرده است . آسمان همان آسمان بود و زمین همین زمین ، اما من نه این من بودم که اکنون از سرمای شهر و از عمق دره های یخ بسته قلبهای مرده به تو پناه آورده ام .

من نه این من بودم که به تو پناه آورده ام ... آیا دیگر اذان صبح ، شب را نخواهد شکافت و طلعت ستاره سحری بر افق شهر نخواهد درخشید ؟

رضا جان ، چه خوبست که خفاشها دستشان به آسمان نمی رسد ، اگر نه تو را و دیگر ستاره های کهکشان راه مکه را می چیدند و چلچراغهای قصرهای بهشتی را می شکستند .

چه خوبست که آنها نمی توانند تابلوهای کوچه ها و خیابانها را بکنند و راهیان کربلا را به دیار گمگشتگان فراموشی تبعید کنند ، اگر نه می کردند .

رضا جان ، کوچه دیگر تو را به یاد ندارد . اما میداند که چیزی را فراموش کرده است . خیابان حتی به خاطر نمی آورد که چیزی را فراموش کرده باشد و شهر در عمق غفلت، اوهام زمستانی خویش را به نمایش گذاشته است .

جنگ را دوران غمباری می خوانند که گذشته و یادگاران جنگ را ثمرات یک نسل تلف شده می پندارند و مقصودشان از آن نسل تلف شده من و تو هستیم .

رضا جان ! تو حاج همت و کریمی و دستواره و علیرضا نوری و حسین خرازی و عاصمی و ... و همه آن یکصد هزار ستاره کهکشان راه مکه .

در نظر آنان این عشق و دلباختگی کربلایی خشونت می نماید و آن جذبه های شهوانی سخیف و می گویند که این عشق باید جایگزین آن

خشونت شود ! آنکه با عقل کج افتاده خویش می اندیشد از کجا بداند که عشق کربلا چیست و آن آزادی و استقلال که ما در پی آنیم چگونه محقق می شود ؟

باید هم کربلا را آرمان تحقق نیافته بنامد . و مقصودشان از آن دوران غمباری که گذشته است ، دورانی است که عهد ازلی انسان در خون مردترین مردان و عاشقترین عاشقان و عارفترین عارفان تجدید می شد و از آن عهد است که شقایق سرخی می گیرد و یاس سپیدی آسمان رفعت می گیرد و زمین وسعت ...

رضا جان ، آنها که چشم باطن ندارند تا تحقق آن آرمانها را در تو ببینند و تو را در آن لا زمان و لا مکان، در بالاترین معراج حیات طیبه اخروی ،

عندالرب و مرزوق به نعمتهای خدایی و ما را در این میقات احدی الحسنیین . شکست یا پیروزی چه تفاوتی می کند آنجا که ما عمل به تکلیف

کرده ایم ؟ آنها چه می دانند رضاجان ؟! چه جنگ باشد و چه نباشد راه من و تو از کربلا می گذرد . باب جهاد اکبر که بسته نیست !

بگذار کرمها در باتلاقهای پاییزی خوب پرورده شوند و زمین و آسمان خود را در همان لجنزار عفن بجویند ...

رضاجان ، هرگاه در قرآن در وصف بهشت می خواندم که لا تسمع فیها لاغیه و یا لا یسمعون فیها لغوا و لا تاثیما در شگفت می آمدم که مگر

هرزه شنیدن و زخم زبان چه دردی دارد که بهشت را اینچنین ستوده اند : جاییکه در آن لغو و تاثیم به گوش نمی رسد حال در می یابم رضا

جان ! ای شمس آسمان آبی دل من !

کاش مرا نیز در منظومه خویش می پذیرفتی و می کشاندی و با خود می بردی .

سید مرتضی آوینی

در رگ های تاریخ، خون کسی جریان دارد
که نامش با نام خدا خویشاوند است.
درخت ها اگر بالا بلند ایستاده اند، از سینه مزار او رُسته اند.
خورشید اگر روشنی را لحظه ای غیبت نمی کند، به یُمن نور حضور اوست که در آسمان ها، زمین را به نظاره نشسته است.
شهید!
تو نشسته ای «فی مَقْعدِ صِدْقٍ عِنْد مِلِیکٍ مُقْتَدِر»
و تمام لحظه های خاک را نگرانی.
ای شهید، ای شاهد بی واهمه!
دست هایت را که در دست خداوند است، بالا بگیر و زمین بدسرنوشت را دعا کن؛ دعا کن که گام های روزمرِّگی مان، بر حرمت نام تو پا نگذارند. دعا کن میراث پاکباختگی تو را به فراموشی نسپریم.
دعا کن شانه های گرفتارمان، بغض دلتنگ
ی تو را به باد ندهند.
باید
دلتنگ بمانیم، تا تقدیس نامت را لحظه ای غفلت نکنیم.

بادهای این جغرافیای لاله زار، تا ابد بوی پیراهن تو را در خود دارند
و من تا همیشه،
بریده های بی کفن تو را از مشام نسیم های هر کجا می شنوم...

اگر لیلا نمی جنگید

برای تمام زنان دلاوری که 8سال پابه پای مردان جنگیدند







[b]content[/b]

نواهای ماندگار دفاع مقدس...


[="DarkGreen"]

لیست کامل عملیاتهای دلاور مردان ایران در هشت سال دفاع مقدس

59/09/07 - عملیات مروارید نام یکی از عملیات نیروی دریایی ایران، در جنگ ایران و عراق است.در این عملیات که در روزهای ابتدایی آذر ماه سال ???? توسط نیروی دریایی ارتش با پشتیبانی نیروی هوایی ارتش انجام شد، ? فروند ناوچه موشک انداز عراقی کلاس «اوزا» و ? فروند شناور دیگر عراقی غرق شدند و نیروی دریایی عراق پس از این عملیات عملاً فلج و تا پایان جنگ قادر به ایفاء نقشی نبوده‌است. ناوچه پیکان نیز در این عملیات توسط نیروی دریایی عراق منهدم گردید.
16/10/59 - حماسه هویزه یکی از صحنه های عاشورایی در جریان تهاجم ارتش عراق به ایران است که با حضور جمعی از دانشجویان پیرو خط امام نقطه عطفی در تاریخ جنگ تحمیلی گردید.
21/03/60 - عملیات فرمانده کل قوا-خمینی روح خدا با در محور آبادان - دارخوئین به صورت نیمه گسترده در تاریخ ??/?/???? به فرماندهی سپاه انجام شد.
05/08/60 - عملیات ثامن الائمه (ع) پنجم مهر ماه 1360 نقطه عطفی درتاریخ8 سال دفاع مقدس به شمار می آید. در این روز اولین عملیات گسترده ایران در مقابل ارتش متجاوز عراق که یک سال بود در داخل سرزمین اسلامی ما جا خوش کرده بود.آغاز شد و با موفقیت کامل پایان یافت . هفته دفاع مقدس فرصتی است تا با هم مروری بر گزارش این عملیات داشته باشیم .
08/09/60 - عملیات طریق القدس جمهوری اسلامی ایران تنها دو ماه پس از پیروزی در عملیات ثامن الائمه (ع)، عملیات طریق القدس را در سال دوم جنگ (آذرماه سال 1360) با سرعت بسیار و بر پایه تحولات جدید و شور و هیجان ایجاد شده در کشور، به عنوان بزرگ ترین عملیات خود در مقیاس گسترده، طرح ریزی کرد. سازماندهی نیروهای داوطلب با انگیزه شهادت طلبی در سازمان سپاه و در آستانه فرا رسیدن ماه محرم، برجسته ترین ویژگی این عملیات بود.

02/01/61 - عملیات فتح المبین اول فروردین ماه 1361 در حالیکه رزمندگان اسلام برای حمله آماده‌اند و بی‌صبرانه منتظر شنیدن رمز عملیّات هستند، اما از اعلام شروع حمله خبری نمی‌شود. سلحشوران اسلام همچنان منتظر می‌مانند تا قرارگاه فرماندهی آغاز حمله را اعلام کند. روز دوّم فروردین ماه، مقر فرماندهی سپاه و ارتش آماده صدور دستور عملیّات می‌شود. استخاره برادر محسن رضایی، به قرآن کریم آیة 17 سوره مبارکه فتح را در مقابل دیدگان فرماندهان جنگ می‌گذارد و بدین ترتیب عملیّات، فتح‌المبین نامگذاری می‌شود.

زمانی که عقربه ساعت روی 30 دقیقه بامداد قرار می‌گیرد، پیام رمز شروع عملیّات توسط فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی(سردار محسن رضایی) و فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران(سپهبد شهیدصیاد شیرازی)صادر می‌شود.
10/02/61 - عملیات بیت‌المقدس با رمز «یا علی ابن ابی‌طالب (ع)» در محور اهواز - خرمشهر - دشت آزادگان، به صورت گسترده در ? خرداد ???? به فرماندهی مشترک انجام شد.

07/05/61 - عملیات رمضان با رمز یا صاحب الزمان ادرکنی در محور شرق بصره به صورت گسترده در تاریخ ?/?/???? به فرماندهی مشترک انجام شد.نخستین عملیات نظامی پس از آزادسازی خرمشهر در سوم تیرماه ???? عملیات رمضان در وسعتی حدود ???? کیلومتر مربع برای تصرف نهایی بصره انجام شد و با شکست مواجه گردید.

فتوای امام خمینی در خصوص اعزام جوانان «بالغ» (?? سال قمری) به جبهه‌ها در همین راستا بود. که چنین فتوا می‌داد: «مادامی که جبهه‌ها نیاز به نیرو دارد، رفتن به جبهه به بالغین واجب کفایی است»
10/08/61 - عملیات محرم با فرا رسیدن ماه پیروزی خون بر شمشیر، شوری در جبهه‌ها در می‌گیرد. گردان‌های عزادار امام حسین‌(ع) با دسته‌های سینه‌زنی در خطوط جنگی و یگان‌ها به راه می‌افتد و خاطرات جنگ‌های صدر اسلام متجلی می‌شود.

آوای مناجات برای سرور شهیدان همه جا می‌پیچد. نیروهای عراقی از وحشت حملة رزمندگان در ماه محرم به دستور فرماندهان در آمادگی کامل به سر می‌برند.

ماهواره‌های غرب با پرواز در آسمان منطقه عملیاتی، این هشدار را به صدامیان می‌دهند که حمله‌‌ای در شرف وقوع است، ولی به خاطر استتار نظامی نیروهیا رزمنده نمی‌توانند منطقه درگیری را شناسایی کنند. عراق برای جلوگیری از عملیات احتمالی، طی پیامی از ایران می‌خواهد به خاطر ماه حرام از جنگ خودداری شود، غافل از این خودش در ماه ذی‌الحجه که از ماه‌های حرام محسوب می‌شود، حمله سرتاسریش را آغاز کرده بود.
17/11/61 - عملیات‌ والفجر مقدماتی با هدف‌ تصرف‌ پل‌ «غزیله» و سپس‌ پیشروی‌ به‌ سوی‌ شهر «العماره» عراق‌ طرح‌ ریزی‌ شده‌ بود. البته‌ انجام‌ عملیات‌ محرم‌ دسترسی‌ به‌ این‌ مهم‌ را آسان‌ جلوه‌ می‌داد.

دراین‌ عملیات‌48 گردان‌ از سپاه‌ و16 گردان‌ از ارتش‌ به‌ مصاف‌80 گردان‌ از عراق‌ رفتند. در ساعت‌21 و30 دقیقه‌18 بهمن‌ ماه‌1361 رمز عملیات‌ از قرارگاه‌ «خاتم‌الانبیا9)») به‌ گوش‌ رزمندگان‌ مستقر در خطوط‌ «فکه» رسید: «یاالله‌ یا الله‌ یا الله». حمله‌ از سه‌ محور آغازشد و نیروها در تاریکی‌ مطلق‌ شب‌ به‌ منظور شکستن‌ خطوط‌ دفاعی‌ دشمن‌ پیش‌ رفتند.
03/12/62 - عملیات خیبر پس از فتح خرمشهر و عقب نشینی سراسر ارتش عراق، دشمن برای دست یابی به پدافند مطمئن تدابیری به کار بست؛ به گونه ای که در مناطق کوهستانی، ارتفاعات مرزی را همچنان در اشغال خود نگه داشت؛ و در مناطق پست، با به کارگیری موانع مصنوعی موقعیت خود را تحکیم بخشید. در عین حال، دشمن از موانع طبیعی نیز به منظور ایجاد اطمینان بیشتر بهره می گرفت.

در این میان، رودخانه عریض اروند و منطقه وسیع هورالعظیم از نگرانی دشمن نسبت به تهاجم قوای ایران کاسته بود. این موضوع در منطقه هورالعظیم بیشتر مشهود بود، به طوری که دشمن هیچ گونه مانعی را برای ایجاد پدافند در غرب این منطقه در نظر نگرفته بود. عراق هرگز نمی پنداشت آب گرفتگی وسیع هورالعظیم برای نیروهای پیاده ایران قابل عبور باشد؛ و نیز گمان نمی کرد قوای مسلح ایران تلاش اصلی خود را در این منطقه قرار دهند.
20/11/64 - عملیات والفجر 8 با رمز یا زهرا (س) در جبهه جنوب در منطقه فاو و در وسعت 800 کیلومتر مربع از بیستم بهمن ماه 1364 آغاز شد. در این عملیات هزاران تن از نیروهای ایرانی از رودخانه خروشان اروند رود گذشتند و در اولین روز عملیات، شهر مهم فاو را در جنوب شرقی عراق فتح کردند.

در فاصله صدور قطعنامه 540 تا قطعنامه 582 چندین عملیات دیگر توسط نیروهاى ایران صورت گرفت که مهمترین آنها عملیات والفجر 8 بود که در تاریخ 20/11/64 در منطقه فاو آغاز و منجر به تصرف شهر فاو در خاک عراق و قسمتهاى دیگرى از منطقه مربوطه به وسعت 700 کیلومتر مربع گردید.
03/10/65 - عملیات‌ کربلای‌4 ؛ شکست‌ طلسم‌ خط‌ استحکام‌ دشمن سال‌- 1365 سال‌ ششم‌ جنگ‌- به‌ نام‌ سال‌ «سرنوشت» شناخته‌ می‌شود. فرماندهان‌ سپاه‌ پاسداران‌ توانسته‌ بودند برای‌ نخستین‌ بار300 گردان‌ رزمی‌ را برای‌ اجرای‌ یک‌ طرح‌ بزرگ‌ تدارک‌ دیده‌ و گردهم‌ آورند. در این‌ گردهمایی‌ چهار قرارگاه‌ «نوح7)»)، «نجف»، «کربلا» و «قدس» در جنوبی‌ترین‌ نقاط‌ خط‌ نبرد با عراق‌ تجمع‌ کرده‌ بودند تا پس‌ از ده‌ ماه‌بسیج‌ امکانات‌ کشور با عملیات‌ «کربلای4»- که‌ در طول‌ دوران‌ پیش‌ از آن‌ بی‌سابقه‌ بود- شهر بصره‌ را از طرف‌ جنوب‌ تهدید کرده‌ و عملاً‌ به‌ سقوط‌ بکشانند.
02/12/65 - کربلای 5 سنگینی شرایط دشوار پس از عملیات کربلای 4 ضرورت انجام عملیات دیگری را ایجاب می کرد. عملیاتی که پیروزی آن تضمین شده باشد و ضمنا از جنبه نظامی و سیاسی بسیار ارزشمند باشد تا آثار نامطلوب عدم فتح کربلای 4 را جبران نماید.

ارزشمند ترین منطقه موجود شلمچه بود که دشمن در آن مستحکم ترین مواضع و موانع را داشت، به طوری که عبور از آن ها غیر ممکن می نمود و با توجه به اصول نظامی شناخته شده و محاسبات کمی، ضریب موفقیت بسیار ناچیز بود و بالطبع تضمین پیروزی از سوی فرماندهان عملیات را غیر ممکن می ساخت؛ لیکن ضرورت غیر قابل انکار ادامه جنگ در آن موقعیت و لزوم تسریع در تصمیم گیری پس از عملیات کربلای 4 سبب گردید که صرفا برای انجام تکلیف و با امید به نصرت الهی، تمامی نیروهای خودی اعم از رزمنده و فرمانده برای عملیات بزرگ کربلای 5 آماده شوند.

[/]

[="Blue"]

18/01/66 - کربلای 8 علی‌رغم‌ عملیات‌ کربلای? که‌ به‌ شکست‌ انجامید، کربلای‌ ? توانست‌ تا حدودی‌ خواسته‌ فرماندهان‌ جنگ‌ را تأمین‌ کند. شاید مهمترین‌ دستاورد عملیات‌ بزرگ‌ کربلای ? انهدام‌ بخش‌ عظیمی‌ از ماشین‌ جنگی‌ عراق‌ بود. به‌ همین‌ دلیل‌ انجام‌ عملیات‌ در شرق‌ بصره‌ بار دیگر در دستور کار قرار گرفت. عملیات‌ «کربلای‌ ? » در دو محور با حضور نیروهای‌ سپاه‌ در همین‌ راستا طراحی‌ شد تا توسط‌ دو قرارگاه‌ اجرا گردد.
25/10/66 - بیت المقدس 2 تلاش‌های دلیرمردان دفاع مقدس در طول هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و شرایطی که فرماندهان جنگ با آن روبرو بودند، همیشه پرسشی برای نسل جوان کشور بوده است. پاسخ به پرسش‌های جنگ به طور یقین جزو وظیفه ذاتی رسانه‌های همگانی است و ایرنا به‌مناسبت هفته دفاع مقدس، بخش‌هایی از دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را واکاوی می‌کند. عملیات بیت‌المقدس دو به عنوان عملیات بزرگ زمستانی موضوع این گزارش است. عملیات "نصر هشت" و تصرف ارتفاع "گرده‌رش" در غرب رودخانه "قلعه چولان"، "سرپل" و زمینه مناسبی را برای انجام عملیات بیت‌المقدس دو فراهم ساخت. ضمن اینکه باعملیات "نصر چهار" و تصرف "ماووت" نیز امکان اجرای عملیات در جناح چپ منطقه فراهم شد و موفقیت حاصل از سلسله عملیات‌های انجام شده در منطقه شمالغرب سبب شد تا شرایط لازم برای اجرای عملیاتی بزرگ در شمال "سلیمانیه" فراهم شود. عملیات بیت‌المقدس دو در شرایط جوی نامناسب انجام شد. به علاوه، وضعیت زمین، عقبه، انطباق روحیه فرماندهان ورزمندگان با محیط شمال غرب و مسایلی از این دست، از جمله مشکلات اجرای عملیات بود.
03/05/67 - عملیات مرصاد منافقین با جمع آوری دیگر ضد انقلابیون سرخورده از کشورهای مختلف اروپایی، نیرویی به تعداد تقریبی 15000 نفر و با بهره گیری از جنگ افزارهای اهدایی صدام و دیگر اربابان خود از تنگه پاتاق، واقع درغرب کشور، حمله خود را به جمهوری اسلامی ایران آغاز می کنند. نیروی هوایی عراق با حمایت مقدماتی،‌آنها را برای ورود به عمق خاک ایران و در نهایت فتح تهران ترغیب می کند.

منافقین در پی حملات عراق به خاک میهن اسلامی و عقب نشینیهای موقت رزمندگان اسلام، با تصور اینکه پذیرش قطعنامه ناشی از جدائی ملت و دولت است، به خیال واهی از فرصت استفاده می کنند تا به اهداف پلید خود دست یابند.

منافقین با جمع آوری دیگر ضد انقلابیون سرخورده از کشورهای مختلف اروپایی، نیرویی به تعداد تقریبی 15000 نفر و با بهره گیری از جنگ افزارهای اهدایی صدام و دیگر اربابان خود از تنگه پاتاق، واقع درغرب کشور، حمله خود را به جمهوری اسلامی ایران آغاز می کنند. نیروی هوایی عراق با حمایت مقدماتی،‌آنها را برای ورود به عمق خاک ایران و در نهایت فتح تهران ترغیب می کند.
جنگ نفتکش ها چشم انداز جدیدى را به وجود آورد که بیانگر تشدید درگیرى و مقدمه جنگ دریایى بود. بعد از آغاز جنگ در سال ???? جنگ نفتکش ها با ساختار کلى جنگ در خلیج فارس چنان در آمیخته بود که تفکیک جنگ دریایى از روند کلى جنگ غیر ممکن بود.

براى نخستین بار عراق به ترمینال نفتى ایران در جزیره خارک در ?? سپتامبر ???? میلادى (? مهر ????) حمله کرد و بیست روز بعد تعدادى از مخازن سوخت را در تهران مورد حمله قرار داد و قبل از آن نیز ??? مخزن ذخیره نفت را در آبادان به آتش کشید. حمله به میدان نفتى نوروز که یکى از ? میدان نفتى مهرگان و نزدیکترین حوزه نفتى فلات قاره ایران به جبهه جنگ بود؛ نیز مورد اصابت موشک هاى دشمن واقع شد که بر اثر تخریب لوله اصلى و نابودى کامل سکو باعث نشت روزانه ? تا ? هزار و پانصد بشکه نفت به آبهاى خلیج فارس شد. تهاجمات عراق به سکوهاى نفتى، تولید پالایشگاه هاى آبادان، تهران، شیراز و کرمانشاه را به کمتراز نصف تقلیل داد. در عین حال، آنچه «جنگ نفتکش ها» نامیده شد تأثیر ویژه اى بر آغاز جنگ در خلیج فارس داشت.تمایل عراق به گسترش جنگ با حمله به اهداف استراتژیک ایران در جزیره خارک و کشتى هاى در حال بارگیرى یا تردد به این جزیره، نمایان شد.[/]

[=Arial Black]به نام خدا

داراییت را از دست دادی ؛

شهید نمی شوی؛

با دست اگر دادی؛

شهید خواهی شد..

به نام خدا


بالت شکسته است اگر؛

غمت مباد!

شهادت ؛بال نمی خواهد ,حال می خواهد..
بال را پس از شهادت می دهند ؛نه پیش از آن...

[=Arial Black]به نام خدا

[=Arial Black]
[=Arial Black]

دل هامان همه ابری بود؛

جایی باران زد وجایی رعد وبرق..

جمعی پرواز کردند وجمعی پروا ز پرواز..

به پشت پیراهنم نوشتم: ورود تیر و ترکش ممنوع!!!تیر آمد و گفت:بیسوادم!!!
فاتحه!!!

عکس شهدا را ببینیم، عکس شهدا عمل نکنیم.

[b]content[/b]