◊۩◊ ایوب اهل بیت(ع) ◊۩◊ ویژه نامه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

تب‌های اولیه

45 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال


زیر سنگینی زنجیر سرش افتاده
خواست پرواز کند دید پرش افتاده

میشود گفت کجا تکیه به دیوار زده ست
بسکه شلاق به جان کمرش افتاده

آدم تشنه عجب سرفه ی خشکی دارد
چقدر لخته ی خون دور و برش افتاده

گریه پیوسته که باشد اثراتی دارد
چند تاری مژه از پلک ترش افتاده

هر کس ایام کهنسالی عصا میخواهد
پسرش نیست ببیند پدرش افتاده

آنکه از کودکی اش مورد حرمت بوده ست
سر پیری به چه جایی گذرش افتاده!

به جراحات تنش ربط ندارد اشکش
حتم دارم که به یاد پسرش افتاده

امام رضا عليه السّلام فرمودند:
حــــــــــدیث↘️
زیارَةُ قَبرِ أبی مِثلُ زِیارَةِ قَبِر الحُسَینِ؛
تــــــــــرجمه
زیارت قبر پدرم، موسى بن جعفر علیهما السلام ، مانند زیارت قبر حسین علیه السلام است.
منبع↘️
کامل الزيارات ، ص 499

آقا بيا که روضه ی موسي بن جعفر است
چشمانمان ز داغ مصيباتشان تر است

افتاده است بي کس و تنها ، غريب وار
مردي که با تمامي خلقت برابر است

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که آید دیگر برون ز زندان
مردی که از سیه چال از یاد رفته باشد

آن زماني که دل مهيا شد
دفتر غم مقابلم وا شد
تا کِه آنرا ورق زدم ديـدم
نهمين صفحه نام موسي شد
حضرت کاظِم از عنايت خويش
نظري کرد و سينه غوغا شد

شهادت امام کاظم (ع) تسلیت باد.

یا فاطمه بجان تو سوگند روزگار...
زندانی از عزیز تو مظلوم تر نداشت
شهادت باب الحوائج موسی ابن جعفر علیه السلام تسلیت باد
]

سالروز شهادت جانگداز امام كاظم عليه السلام
بر تمام شيعيان و مواليان حضرتش تسليت باد

▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️

▪️بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست
غیر از خدا ، غیر از خدا، غیر از خدا نیست

▪️زنجیر ها راه گلویت را گرفتند
در این نفس بالا که می آید صدا نیست

▪️چیزی نمانده از تمام پیکر تو
انگار که یک پوستی بر استخوانی است

▪️زخم گلوی تو پذیرفته است اما
زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست

▪️این ایستادن با زمین خوردن مساوی است
از چه تقلا میکنی ؟ این پا که پا نیست

▪️اصلا رها کن این پلید بد دهان را
از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست

▪️نامرد ! زندان بان ! در این زندان تاریک
اینکه کنارش میزنی با پا عبا نیست

▪️این تخته ی در که شده تابوت حالا
بهتر نباشد بدتر از آن بوریا نیست

▪️اما تو را با نیزه ها بالا نبردند
پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست

***علی اکبر لطیفیان***

#_در_بین_زنجیر_جفا_جان_
در بین زنجیر جفا جان میسپاری
بر خاک زندان بلا جان میسپاری

با دست و پای بسته در حال نمازی
در بین آغوش خدا جان میسپاری

تنها و بی کس در میان این جماعت
پنهان ز چشمان رضا جان میسپاری

ای برترین و بهترین مخلوق هستی
در بدترین حال و هوا جان میسپاری

بسیار بی جان و رمق هستی عزیزم
با کام خشک و بی صدا جان میسپاری

بسیار غمها داری از شاه شهیدان
یاد حسین سر جدا جان میسپاری

تو روضه خوان عمهء سادات هستی
با ناله ی وا زینبا جان میسپاری

هستی اسیر این قل و زنجیر دشمن
همچون اسیر کربلا جان میسپاری
#_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه _السلام
#_شاعر_روح_الله_دانش

(ع)

#_آهسته_گذارید_روي_تخته_تنش
آهسته گذاريد روي تخته تنش را

تا ميخ اذّيّت نكند پيرهنش را

اصلاً بگذاريد رويِ خاك بماند

زشت است بيارند غلامان بدنش را

اين ساق ِبهم ريخته كِتمان شدني نيست

ديدند روي تخته ي در ، تا شدنش را

اين مرد الهي مگر اولاد ندارد

بردند چرا مثل غريبان بدنش را

اين مرد نگهبان كه حيا هيچ ندارد

بد نيست بگيرد جلوي آن دهنش را

اين هفت كفن روضه ي گودال حسين است

اي كاش نيارند برايش كفنش را

نه پيرهني داشت حسين نه كفني داشت

مديون حصيرند مرتب شدنش را
#_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#_شاعر_علی_اکبر_لطیفیان

آن زماني که دل مهيا شد
دفتر غم مقابلم وا شد
تا کِه آنرا ورق زدم ديـدم
نهمين صفحه نام موسي شد
حضرت کاظِم از عنايت خويش
نظري کرد و سينه غوغا شد

شهادت امام کاظم (ع) تسلیت باد. ]

السّلامُ عَلیكَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍلعاَﺑِﺪُ

السّلامُ ﻋَﻠَﻴﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍﻟﺴَّﻴِّﺪُ ﺍﻟﺮَّﺷِﻴﺪُ

سبک شور مناجات

سر سفره ی شما مهمونیم
ازلطف و کرمتون می خونیم
می پریم تا کاظمین ای آقا
زندگیمونو بهت مدیونیم
اومدن دست خالی همه ی گداها
چشمای ترشون دوخته به دست شما
ای امید دل همه ی نا امیدا
ای حل همه ی مسائل و مشکلا
آقا ، عشق تو دارم توی سینه
آقا عشقی که می خوام من همینه
یا موسی بن جعفر (ع)

دلامون خیلی بی تابه امشب
یا باب الحوائجه روی لب
میگیم حاجتای دلا رو چون
آخه شمایی طبیب هر تب
می ندازه براتون میون خونه مادر
یه سفره به نامت آقا موسی بن جعفر
گریه می کنه پای روضه تون آقا جون
مثل ابر بهاره میون آسمون
آقا ، ریز خور خوان توئیم
آقا ، ما از محبان توئیم
یا موسی بن جعفر (ع)

دیدنیه به خدا اون زائر
که چشاشه به حرمت ناظر
میادش هر کی که اونجا لب هاش
بی اختیار میشه واست ذاکر
رویایِ تو سر ِمنِ عاشق کاظمین
بعد اون جا سفر به سمت شهر حسین
کربلا کاظمین خونه ی مادریمه
توی هر کدومش یکی دو تا کریمه
حسین ، ذکر منه جاشهادتین
حسین ، می خونم تا بین الحرمین
حسین اقام آقام آقام

گدای کریم

#شهادت_حضرت_امام_موسی_کاظم(ع)

یا باب الحواج یا موسی ابن جعفر(ع)
بیا یک دم خروش ازدل براور
برای غربت موسی ابن جعفر
ببار از دیده خود اشک گلگون
چواری یاداز زندان هارون ]

السّلامُ عَلیكَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍلعاَﺑِﺪُ

السّلامُ ﻋَﻠَﻴﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍﻟﺴَّﻴِّﺪُ ﺍﻟﺮَّﺷِﻴﺪُ

روز و شبام مثل همه تاریکه
میون زندون بلا افتادم

خلصنی یا رب به روی لبهام
خدا از این محن بکن آزادم

*بارون تر از بارونم _من محزون و دلخونم

*با اینکه تازیونه خوردم تموم پیکرم میسوزه
ولی بازم تو این سیاه چال کارم شده نمازوروزه

ج)واهای واهای غریبم غریبم

انگاری روی سرم آوار می شه
تموم دردا و غمای دنيا

وقتی که ناسزا میگه زندانبان
به مادر شهیده ی من زهرا

*میده هر دم آزارم_دیگه طاقت ندارم

*هردفعه که میزنه شلاق خون میاداز زخمای زنجیر
شکسته ساق پامو ای وای میکشه استخون من تیر

ج)واهای واهای غریبم غریبم

جونی نمونده واسه ی من دیگه
پیکر من شده نهیف و لاغر

به روی خاک مقتلم افتادم
ذکر لبم حسین غریب مادر

*از این دنیا دلگیرم_توی غربت میمیرم

*ولی کجا میخوره جسمم ضربه های نیزه وشمشیر
کجا سرم بریده میشه کجا میشه خواهر من پیر

ج)واهای واهای تشنه لب حسین جان

#شهادت_حضرت_امام_موسی_کاظم(ع)

#امیر_حسین_حجتی

ایام سوگوارے موسی ابن جعفر اسٺ
آن نازنین امام ڪه فرزند حیدر اسٺ

باب الحوائج اسٺ و هفتمین امام
آن قبلہ مراد ڪه ذاٺ اڪبر اسٺ

آجرڪ الله یا صاحب الزمان ]

السّلامُ عَلیكَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍلعاَﺑِﺪُ

السّلامُ ﻋَﻠَﻴﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍﻟﺴَّﻴِّﺪُ ﺍﻟﺮَّﺷِﻴﺪُ

زمینه

دوباره باز دلهای ما
تیره به رنگ ماتمه
دوباره بسته حلقه ی
اشکی تو چشم فاطمه

میون زندان بلا افتاده یک مرد خدا
هماره در راز و نیاز و سجده و ذکر و دعا
به زیر تازیانه ها میگفت بزن من رو ولی
ای بی حیا دیگه نگو به مادر من ناسزا

شکسته شد بال کبوتر. به یاد خاطرات مادر

بند دوم

ته سیه چال بلا
پژمرده گلبرگای گل
به دست و پا و گردنش
مدالی از زنجیر و غل

با یاد عمه زینب و یک ساربان بی حیا
زیر شکنجه ها صدا میزد امان از کربلا
وای از مغیلان و فرار و آتش و درد و بلا
وای از شتاب سیلی و از ضربه های بی هوا

شکسته ساق پا و سینه. به زیر دست و پای کینه

بند سوم

موقع جون دادن پدر
میون آغوش پسر
خیره نگاهش میکنه
از پشت قاب چشم تر

ولی امان از کربلا وقتی که زانو زد پدر
کنار تکه های جسم اربا اربای پسر
میخواد جمع و جورش کنه از روی این صحرا ولی
پر از علی اکبر شده ذره به ذره دور و بر

قدش خمید و از غم تا شد. مرگ پسر مرگ بابا شد

#شهادت_حضرت_امام_موسی_کاظم(ع)

#کیخسروی

السّلامُ عَلیكَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍلعاَﺑِﺪُ

السّلامُ ﻋَﻠَﻴﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍﻟﺴَّﻴِّﺪُ ﺍﻟﺮَّﺷِﻴﺪُ

بی مروت در نمازم ساق پایم را شکست
عاقبت در سجده مُهرِ کرببلایم را شکست

نیمه شب آمد مرا از خواب بیدارم کند
در دعا بودم، ولی قلب دعایم را شکست

کنده و زنجیر، اعضاء مرا لِهْ کرده بود
باز هم هر استخوان جا به جایم را شکست

گریه می کردم برای مادرم، افسوس که...
با لگد این بار هم آمد صدایم را شکست

پنجنه اش را باز کرد و موی من را هم کشید
مجلس اشکم میانِ نینوایم را شکست

با سلاح بد زبانی مادرم را یاد کرد
اینچنین در گوشه ی زندان بهایم را شکست

بارها با تازیانه رو به روی من نشست
ظالمانه می زد و دست عطایم را شکست

#شهادت_حضرت_امام_موسی_کاظم(ع)

#رضا_باقریان

السّلامُ عَلیكَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍلعاَﺑِﺪُ

السّلامُ ﻋَﻠَﻴﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍﻟﺴَّﻴِّﺪُ ﺍﻟﺮَّﺷِﻴﺪُ

بی خود نماز مرد، نشسته نمی شود
یا دست پر ورم که شکسته نمی شود

سِنِ زیاد، عاقبتش مو سفیدی است
بی خود کسی ز عمر، که خسته نمی شود

حتماً کسی نماز شبش را شکسته است
سجاده ی امام که بسته نمی شود

زندان که جای زندگیِ این امام نیست
این هتک حرمت است، نه این احترام نیست

همچون حسین پیروهنش پاره پاره شد
با میخِ تخته پاره تنش پاره پاره شد

آقای ما اگرچه شکسته مفاصلش
جدَّش کنار سینه زنش پاره پاره شد

با میخ و تیر و نیزه، که فرقی نمی کند
فرزند فاطمه بدنش پاره پاره شد

هرچند پیروهن به تنش پیروهن نشد
مانند شاه کرببلا بی کفن نشد

#شهادت_حضرت_امام_موسی_کاظم(ع)

#رضا_باقریان

السّلامُ عَلیكَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍلعاَﺑِﺪُ

السّلامُ ﻋَﻠَﻴﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍﻟﺴَّﻴِّﺪُ ﺍﻟﺮَّﺷِﻴﺪُ

هم صحبت او بود صدای زنجیر

بر پیکر او بود ردای زنجیر

با زخم شکفت در هوای زنجیر

آن مرد که بود آشنای زنجیر

در ساحت عشق دید جای زنجیر

خلقی خُفته به لای لای زنجیر

پیچید شبی به دست و پای زنجیر

خاموش کند مگر صدای زنجیر...

شب بود و حصار غم، صدای زنجیر

یک دل، دل خسته، آشنای زنجیر

این پیکر خسته‌ای که در تابوت است

مدفون شده زیر پاره‌های زنجیر

آماج بلا شد دل او از هر سو

از ناله چو «نال» گشت و از مویه چو «مو»

می‌نالید از درد: «اغثنی یا رب!

یا جدّا ! ما اُلقی الیک اشکو»

این روح حقیقت و قوام صبر است

چون تیغ حضور در نیام صبر است

بر موجی از اندوه و گُل و اشک، روان

تابوت غریبی امام صبر است...

▪️ #شهادت_حضرت_امام_موسی_کاظم(ع)

#سید_مهدی_حسینی

السّلامُ عَلیكَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍلعاَﺑِﺪُ

السّلامُ ﻋَﻠَﻴﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍﻟﺴَّﻴِّﺪُ ﺍﻟﺮَّﺷِﻴﺪُ

نذرحضرت موسی بن جعفر(ع)؛

امشب غزلم مانده میان غل و زنجیر
سخت است عجب لحن بیان غل و زنجیر

دستت به مناجات بلنداست چه فرقی؛
دارد که کجابسته مکان غل و زنجیر!

آنقدر مزیّن شده زندان به نمازت
بر گوش رسد صوت اذان ازغل وزنجیر

لعنت به سکوتی که به جایش ننشیند
لال است!چرا لال زبان غل و زنجیر؟!

ایکاش زبان باز کند ور نه به این جرم؛
پر میشود آتش به دهان غل و زنجیر

ای سلسلهٔ هفتم ارکان امامت
ای بر تنِتان ظلم روان غل و زنجیر

دریاب مرا روز عظیمی که به راه است
نگذار بمانم به میان غل و زنجیر!

#شهادت_حضرت_امام_موسی_کاظم(ع)

#مرضیه_عاطفی سمنان


#یا_باب_الحوائج_ع

لحظہ بہ لحظہ چهرہ ے او زرد مے شود
جسمش بہ زیر بار بلا تیر مے ڪشد

با دستهاے بستہ ے خود روے خاڪ ها
تصویر یڪ جراحت زنجیر مے ڪشد

#شهادت_امام_کاظم_ع_تسلیت_باد


#یا_باب_الحوائج_ع

افتادہ است روے زمین درد میڪشد
پایش شڪستہ زیر فشار شڪنجہ ها

با تازیانہ روزہ ے خود باز مے ڪند
مردے ڪہ ماندہ بین حصار شڪنجہ ها

#شهادت_امام_کاظم_ع_تسلیت_باد

#یا_باب_الحوائج_ع

یوسف یعقوب از زندان جوان آمد برون
یوسف زهرا ولی در کنج زندان پیر شد

#شهادت_امام_موسی_کاظم_ع
#تسلیت_باد

زندان به حال زار موسی گریه می کرد
زنجیر و غل بر دست آقا گریه می کرد

وقتی عزیز فاطمه تشییع می شد
پای جنازه داشت زهرا گریه می کرد

#شهادت_امام_موسی_کاظم_ع
#تسلیت_باد

امشب دعایت
حلقه زنجیر ها را می گشاید
پر می گشاید سوی حق موسی ابن جعفر

چهار چوب نگاهت به چهار دیواری
اگر چه روز نداری، همیشه بیداری
مکیده است توان تو را لب زنجیر
برای دادن جان، جان من توان داری؟

شهادت امام موسی کاظم(ع) تسلیت باد

آن درگهی که پایه اش ازعرش برتراست
دولت سرای حضرت موسی ابن جعفراست‎

ای بنای حرم عدل و امان را بانی
وی ز رخسار تو آفاقْ همه نورانی
که گمان داشت که با آن همه تشریف و جلال
یوسف فاطمه یک عمر شود زندانی؟

شهادت امام موسی کاظم(ع) تسلیت باد‎

❀ شهادت امام موسی کاظم(ع) تسلیت باد

کن روان اشک غم ای شیعه به دامان امروز
تسلیت ده به شهنشاه خراسان امروز
کشته شد موسی بن جعفر ز جفای هارون
زیر زنجیر بلا، گوشه ی زندان امروز‎

[="Navy"]

امام کاظم علیه السّلام فرمودند:
کار نیک بسیار را زیاد مشمارید،
و گناهان کم را هم اندک به حساب نیاورید؛
چرا که گناهان اندک جمع می شوند،
تا آن که گناه بزرگ و بسیار می گردند.
✿*•.¸¸.•* ✿✿*•.¸¸.•* ✿✿ ✿*•.¸¸.
الامالی، ص157

[/]

امام کاظم(ع) - شهادت

کُنجِ نَمورِ این قفسِ غم فزا بس است
خو با بلا گرفته ام اما بلا بس است

قلبم گرفته باز ، جگر گوشه ام کجاست
این روزِ آخری غمِ هجرِ رضا بس است

چشمی نمانده گوشه ی تارِ سیاهچال
دردی نمانده آه که این دردِ پا بس است

زنجیر هم به شانه یِ من گریه می کند
در زیرِ حلقه ها بدنی بی نوا بس است

صیاد آمده به تماشای مرگ من
بیگانه کو که دیدنِ این آشنا بس است

رحمی نمی کند نفسم مانده در گلو
رحمی نمی کند که من و این جفا بس است

اینجا کسی ندید که ساقم شکسته است
اینجاکسی نگفت که سیلی چرا؟بس است

یک جمله گفته ام بزن که خوب میزنی
باشد بزن دوباره ولی ناسزا بس است

حسن لطفی

امام کاظم(ع) - شهادت

کُنجِ نَمورِ این قفسِ غم فزا بس است
خو با بلا گرفته ام اما بلا بس است

قلبم گرفته باز ، جگر گوشه ام کجاست
این روزِ آخری غمِ هجرِ رضا بس است

چشمی نمانده گوشه ی تارِ سیاهچال
دردی نمانده آه که این دردِ پا بس است

زنجیر هم به شانه یِ من گریه می کند
در زیرِ حلقه ها بدنی بی نوا بس است

صیاد آمده به تماشای مرگ من
بیگانه کو که دیدنِ این آشنا بس است

رحمی نمی کند نفسم مانده در گلو
رحمی نمی کند که من و این جفا بس است

اینجا کسی ندید که ساقم شکسته است
اینجاکسی نگفت که سیلی چرا؟بس است

یک جمله گفته ام بزن که خوب میزنی
باشد بزن دوباره ولی ناسزا بس است

⚫️گوشه اي از زندگاني امام موسي كاظم سلام الله عليه

ابو الحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم از ائمه اثنى عشر عليهم السلام و نهمين معصوم از چهارده معصوم(ع) است . آن حضرت در ابواء(منزلى ميان مكه و مدينه) در روز يكشنبه هفتم صفر سال 128 يا 129 ه.ق. متولد شد. به جهت كثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الكاظم گرديد.

كنيه آن حضرت ابو ابراهيم بوده ولى به ابو على نيز معروف بوده‏اند.مادر آن حضرت حميده كنيزى از اهل بربر(مغرب) يا از اهل اندلس(اسپانيا) بوده است و نام پدر اين بانو را «صاعد بربرى» گفته‏اند.حميده به «حميدة البربرية» و «حميدة المصفاة» نيز معروف بوده است.برادران ديگر امام از اين بانو اسحاق و محمد ديباج بوده‏اند.

امام موسى الكاظم(ع) هنوز كودك بود كه فقهاى مشهور مثل ابو حنيفه از او مسأله مى‏پرسيدند و كسب علم مى‏كردند.بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع) (148 ه.ق.) در بيست سالگى به امامت رسيد و 35 سال رهبرى و ولايت شيعيان را بر عهده داشت.

قد متوسط و رنگ سبزه سير و محاسن انبوه داشت. نقش نگينش «حسبي اللّه» و به روايتى «الملك للّه وحده» بود.

ايشان با آن كه از جهت كثرت عبادت و زهد به «العبد الصالح» معروف بوده‏اند به قدرى در انظار مردم مقامى والا و ارجمند داشته‏اند كه او را شايسته مقام خلافت و امامت ظاهرى نيز مى‏دانستند و همين امر موجب تشويش و اضطراب دستگاه خلافت گرديده و مهدى به حبس او فرمان داده است

کنیه و القاب امام موسی کاظم (علیه السلام):

ربيع بن عبد الرحمن گفت: بخدا قسم موسى بن جعفر عليه السّلام از كسانى بود كه آثار جلالت و كمال دانش و اطلاع از حقايق عالم در چهره‏اش ديده مى‏ شد، و مي دانست چه كسى ادعاى مقامش را خواهد كرد و منكر امامت و جانشينش مي گردد ولى اين خشم را فرو مي خورد و آنچه مي دانست اظهار نمي كرد از همين جهت لقب كاظم يافت.
كنيه آن جناب ابو الحسن اول و ابو الحسن ماضى و ابو ابراهيم و ابو على بود معروف بعبد صالح و نفس زكيه و زين المجتهدين و وفى و صابر و امين و زاهر شد، لقب زاهر را از آن جهت يافت كه اخلاق پسنديده و بخشش فراوانش درخشيد. كاظم بواسطه كظم غيظ و چشم‏ پوشى كه از ستمگران ميكرد بطورى كه با زهر ستم آنها در زندان شهيد شد. كاظم كسى است كه خوف و اندوه پيكرش را فرا گرفته باشد.
از حضرت رضا عليه السّلام نقل شده كه فرمود: نقش انگشترى پدرم موسى بن جعفر «حسبى اللَّه» بود در اين موقع امام دست خود را گشود و انگشترى را نشان داد و نقش آن را ديدم.

بنا به گفته شيخ مفيد در ارشاد امام موسى الكاظم(ع)سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هجده تن از آنها پسر بودند و على بن موسى الرضا(ع) امام هشتم افضل ايشان بود. از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسى و محمد بن موسى و ابراهيم بن موسى بودند. يكى از دختران آن حضرت فاطمه معروف به معصومه سلام الله عليها است كه قبرش در قم مزار شيعيان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را كمتر و بيشتر نيز گفته‏اند. تاريخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر يا پنجم يا بيست و پنجم رجب سال 183 ه.ق. در 55 سالگى گفته‏اند.

امام کاظم عليه السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش امام جعفر صادق علیه السلام به امامت رسيد و از سال 148 تا 183 يعنی مدت 35 سال رهبری شيعيان را بر عهده گرفت. ایشان معاصر با چهار تن از خلفای عباسی یعنی منصور عباسی (148 تا 158)،مهدی عباسی (158 تا 169)،هادی عباسی(169 تا 170) و هارون الرشید (170 تا 183) بودند و در بيست و پنجم رجب سال 183 ه.ق در بغداد در زندان سندی بن شاهک مسموم و به شهادت رسید.

عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را

خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را

روزی ما کرده خدا باب الحوائج را

از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را

هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد

کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد

یادش بخیر آن روزها که مادر خانه

گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه

پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه

یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه

مادر پدرهامان همین که کم میاوردند

یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند

عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد

یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد

با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد

آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد

آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود

نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود

گاهی میان روضه ی ما شور می آمد

پیرزنی از راه خیلی دور می آمد

با دختری از هر دو چشمش کور ... می آمد

بهر شفای کودک منظور می آمد

یک بار در بین دعا مابین آمینم

برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم

آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود

آنکه میان روضه می زد داد مادر بود

آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود

گریه کن زندانی بغداد مادر بود

حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد

هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد

می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد ... آه

در خلوت او غیر زندانبان نیامد ... آه

این بار یوسف زنده از زندان نیامد ... آه

پیراهنش هم جانب کنعان نیامد ... آه

از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند

بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند

این اتفاق انگار که بسیار می افتاد

نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد

هرشب به جانش دست بد کردار می افتاد

انقدر میزد دست او از کار می افتاد

وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست

صد شکر که مرد است زیر دست و پا،زن نیست

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ

⬛️◽️◾️➰▪️➰◾️◽️⬛️

آنـْقدر بی رمق شده بودی که جز عبا
پیدا نبود از تــو به هنگام سجده ها

زندان به حال و روز تو هر روز گریه کرد
شد با کنایه روزه یِ هر روزه یِ تو وا

بدکاره را عبادت تو سر به راه کــرد
خوب است با عنایت تو ختم کار ما

مأمور ظالم از غم تو غصِّه دار شد
سنگ است سینه ای که نسوزد در این عزا

جا شد به روی لنگه دری پیکری ضعیف
خواندند مثل بی بیِّ ما خارجی تو را

جسم تو هفت بار کفن پوش شد ولی
ای بی کفن حسین من ای وای کربلا

تو روی دوش شیعه و ارباب روی خاک
سر روی نیزه و بدنش زیر دست و پا

همناله با رضا و کریمه زبان گرفت
در عرش فاطمه که بیا یوسفم بیا

⬛️◽️◾️➰▪️➰◾️◽️⬛️

[="Indigo"][/]

روایتی به این مضمون از امام موسی کاظم (ع) در منابع روایی آمده است:


"وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَى عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ‏"؛
مردی از اهالی قم، مردم را به سوی حق دعوت می کند. گروهی با او هم پیمان می شوند که مانند پاره های آهن هستند، بادهای تند قدم هایشان را نمی لغزاند، از نبرد و دفاع ترسی ندارند و از آن خسته نمی شوند، و توکلشان بر خدا است.


گفتنی است که در این حدیث عنوان مردی از اهل قم آمده است، و از شخص خاصی نام برده نشده است، اما با توجه به قیام ملت ایران در سال های 1356 و 1357 و شروع آن از شهر قم، به رهبری امام خمینی (ره) برخی این روایت را بر ایشان تطبیق داده اند.


[/HR] مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 57، ص 215، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هـ ش.

[="Tahoma"][="Black"]


[/]