◆₪۩ صبور قافله ی غم ۩₪◆ویژه نامه وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

یک سال و نیم بعد تو سالار تشنه لب

زینب به آب لب نزده یار تشنه لب
یک سال و نیم بعد تو سوخت جان زینبت
شانه نخورده موی پریشان زینبت
یک سال و نیم گریه برای تو کرده ام
با عالمی که غرق عزای تو کرده ام
یک سال و نیم ناله زدم ای حسین من
یاد قدیم ناله زدم ای حسین من
یک سال و نیم خنده به زینب شده حرام
جز نام دوست نشنود از من کسی کلام
یک سال و نیم روضه گودال خوانده ام
از دست و پای زخمی اطفال خوانده ام
یک سال و نیم یاد گلوی تو بوده ام
وقت نماز محو وضوی تو بوده ام
یک سال و نیم یاد لبت از دلم نرفت
یاد نماز نیمه شبت از دلم نرفت
یک سال و نیم بعد تو سینه زدم حسین
آتش به جان اهل مدینه زدم حسین
یک سال و نیم بعد تو فریاد می زدم
در مسجدالنبی ز دلم داد می زدم
یک سال و نیم با پدر خسته گفته ام
از محمل برهنه و کف بسته گفته ام
یک سال و نیم با حسن از کوچه گفته ام
یک کوچه نه از غم صد کوچه گفته ام
یک سال و نیم نیمه شب بهر مادرم
گفتم حکایت سم اسبان و پیکرت
یک سال و نیم بعد تو خوابم نبرده است
زینب طعام سیر پس از تو نخورده است
یک سال و نیم زینب تو بود و زمزمه
خجلت ز روی مادر سردار علقمه
یک سال و نیم ناله ام البنین حسین
می زد مرا کنار بقیع بر زمین حسین
یک سال و نیم پیرهنت اشک من گرفت
شیب الخضیب اشک تنت از من گرفت
یک سال ونیم فکر سرت روی نیزه ها
یک لحظه ام نکرد برادر مرا رها
یک سال و نیم یاد سرت در میان تشت
از قلب پاره پاره خواهر جدا نگشت
یک سال و نیم زینب تو بود و اضطراب
یک خاطره است کشته مرا مجلس شراب

به دریای پر از غم، امان از دلِ زینب / به عمری همه ماتم، امان از دلِ زینب
چو شد کرب و بلایی به آن قدِ خمیده / بدید رأس بریده، امان از دلِ زینب
اگر خون بفشاند، ز چشمِ بنی آدم / بگوید دلِ عالم، امان از دلِ زینب
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد

ای زینب(س)
تو کوه صبر باشی و من نگاهم به بی صبرانی باشد که ادعای اسوه بودن دارند ؟!
تو فرمانبردار امام خویش باشی و من غافل از امام حاضر و حیّ خود باشم ؟
یاری ام کن!
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد

دانشنامه حضرت زینب

تاریخ شهادت: 15 رجب 62 هجری قمری
شناسنامه حضرت زینب علیها السلام
حضرت زینب علیها السلام در پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجرت در مدینه منوره چشم به جهان گشود . مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها و پدرش امام علی علیه السلام بود. او را ام کلثوم کبری، و صدیقه صغری می‏نامیدند . از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود . (1)

حضرت زینب در پنج‏ سالگی مادر خود را از دست داد و از همان دوران طفولیت ‏با مصیبت آشنا گردید . در دوران عمر با برکت ‏خویش، مشکلات و رنج‏های زیادی را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخی چون اسارت و . . . را تحمل کرد . این سختی‏ها از او فردی صبور و بردبار ساخته بود (2)
عقیله بنی هاشم و همسر و فرزندان
نسب نبوی، تربیت علوی، و لطف خداوندی از او فردی با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طوری که او را «عقیله بنی هاشم‏» می‏گفتند . با پسر عموی خود «عبد الله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانی بود که دو تن از آن‏ها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبد الله الحسین علیه السلام شربت‏ شهادت نوشیدند (3)

فضایل و مناقب حضرت زینب
گوشه هایی از فضایل حضرت زینب علیها السلام عبارتند از:

* زینت پدر: پیامبر اکرم بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه علی علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را که به معنای «زینت پدر» است‏ برای این دختر انتخاب نمود.
* علم الهی: امام سجاد علیه السلام در مورد حضرت زینب فرمودند: انت عالمة غیر معلمة وفهمة غیر مفهمة
* عبادت و بندگی: امام سجاد علیه السلام در مورد حضرت زینب فرمودند: «ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام وفی بعض منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع والضعف ؛ عمه ‏ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه می‏نمود و در بعضی منازل به خاطر شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می‏کرد .»
* عفت و پاکدامنی: زینب کبری عفت ‏خویش را حتی در سخت‏ترین شرایط به نمایش گذاشت . او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت ‏بر عفت‏ خویش پای می‏فشرد . مورخین نوشته‏ اند: «وهی تستر وجهها بکفها، لان قناعها قد اخذ منها; او صورت خود را با دستش می‏پوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود .»
* ولایت مداری: زینب علیها السلام که حضور هفت معصوم را درک کرده، در تمامی ابعاد ولایت مداری (معرفت امام، تسلیم بی چون و چرا بودن، معرفی و شناساندن ولایت، فداکاری در راه آن و) . . . سر آمد است . زینب علیها السلام به خوبی درس ولایت مداری را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایی در کربلا به عرصه ظهور رساند
* روحیه بخشی: او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، او حتی تسلی بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که می‏گفت: «لا یجز عنک ما تری، فو الله ان ذلک لعهد من رسول الله الی جدک وابیک وعمک (23); [ای پسر برادر! ] آن چه می‏بینی (شهادت پدر) تو را بی تاب نسازد . به خدا سوگند! این عهد رسول خدا از جد و پدر و عمویت می‏باشد .»
* صبر: در مجلس ابن زیاد; آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب می‏پاشد و برای آزردن او می‏گوید: «کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک ; کار خدا را با برادر و خانواده ‏ات چگونه یافتی؟» زینب علیها السلام در پاسخ درنگ نمی‏کند، او با آرامشی که از صبر و رضای قلبی او حکایت داشت فرمود: «ما رایت الا جمیلا (26); جز زیبایی چیزی ندیدم .»
* ایثار: او سختی‏ها و تازیانه‏ ها را به جان خود می‏خرید و نمی‏گذاشت ‏بر بازوی کودکان اصابت کند.
* شجاعت : در مقابل یزید خیره سر، و دهن کجی‏ها و بد زبانی‏های او، شجاعت ‏حیدری را به نمایش گذارده، چنین می‏گوید: «لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک انی لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک; اگر فشارهای روزگار مرابه سخن گفتن با تو واداشته [بدان که] من قدر و مقدار تو را کوچک پنداشته و سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ می‏دانم .»
* فصاحت و بلاغت: سخنان زینب علیها السلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صدای گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد (4)
تاریخ وفات و مرقد مطهر حضرت زینب
نظر معروف این است که آن حضرت پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام بیش از یک سال و نیم زندگی نکرد و در 15 رجب سال 62 هجری قمری، در 56 سالگی از دنیا رفت و مرقد مطهر ایشان در سوریه می باشد.

[h=1]انتخاب نام حضرت زینب (س)[/h]
[h=2]نامی آسمانی[/h] هنگام ولادت حضرت زینب (س)، چون رسول خدا در سفر بود، حضرت فاطمه (س) از همسرش علی (ع) درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی (ع) در جواب فرمود: من بر پدرت سبقت نمی‌گیرم، صبر می‌کنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون پیامبر بازگشت و خبر ولادت نوزاد فاطمه (س) را از زبان علی (ع) شنید فرمود: "فرزندان فاطمه فرزندان من هستند ولی خداوند در باره آنان تصمیم می‌گیرد".
بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام می‌رساند و می‌فرماید: نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشته‌ام. آن گاه رسول خدا زینب را گرفت و بوسید و فرمود: توصیه می‌کنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه کبری است.
یعنی همان گونه که فداکاری های خدیجه در پیشبرد اهداف پیامبر و اسلام بسیار ثمربخش بود، ایثار، صبر و استقامت زینب در راه خدا نیز در بقا و جاودانگی اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
یكى از بارزترین اوصاف انسان‏هاى كامل، صبر و بردبارى در فراز و نشیب‏هاى روزگار و تلخى‏هاى دوران است. قرآن كریم در آیات متعددى به صابران بشارت داده و پاداش‏هاى فراوان آن‏ها را یادآورى نموده است. زینب علیهاالسلام از این جهت در اوج كمال قرار دارد.

حضرت زینب (س) نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتى او را از عبادت باز نداشت

زینت پدر زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای ایشان انتخاب کرد ، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت. و به همین دلیل است که نام حضرت زینب(س) در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاری‌هایش، زیبا،‌درخشان و جاودانی است.

[h=2]در دامان عطوفت [/h] حضرت زینب بیش از پنج سال با پیامبر نبوده است و این مدت زمان، کافی است که او از اصحاب پیامبر اسلام به شمار آید.
این پنج سال فرصتی بود که زینب علیها السلام از تابش نور وجود پیامبر بهره گیرد و پیامبر رحمت، او را در دامان مهر و عطوفت خود نوازش کند و از جرعه‌های معرفت سیراب سازد و صبر و استقامت را در د وجودش قرار دهد. چرا که پیامبر بر مصیبت ها و ناگواری های مسیر زندگی حضرت زینب به خوبی آگاه بود و می دانست که تاب تحمل این رنج‌ها و حوادث ناگوار را تنها روحی بلند و قلبی چون کوه و دلی سرشار از عشق به خدا خواهد داشت. گویا مصیبت و سختی، با سرنوشت زینب عجین گشته و خداوند صبر و پایداری را در او جلوه‌گر ساخته است.
حضرت زینب (س) نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتى او را از عبادت باز نداشت. امام سجاد علیه السلام فرمود:" عمه‏ام زینب در مسیر كوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‏نمود و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می گزارد."

حضرت زینب (س)از حضرت فاطمه (س) نقل می کنند:
ما وسیله ‏ارتباط خدا با مخلوق‏هاى او هستیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاكى‏ ها، ما راهنمایان روشن خداییم و وارث پیامبران اوهستیم.
مشارق انوار الیقین، ص 51


[/HR]
منابع: هیئت مکتب باقر- آوینی- شیعه ها [h=2][/h]

[h=1]درسی زیبا از زینب کبری سلام الله علیها برای زندگی امروز ما[/h]

توجه به زندگی و گفته‌های اولیای خدا برای ما همیشه درس آموز است و این امر نباید مختص به ایام ولادت و شهادت آن بزرگواران باشد. در اینجا می‌خواهیم با نگاه به یکی از رویدادهای زندگی حضرت زینب سلام الله علیها، درسهایی برای زندگی خود استخراج کنیم.

[h=4]سخن حقی که از آن استفاده باطل شد[/h] زینب کبری سلام الله علیها در فن بیان و سخنوری هیچ کم نداشت؛ با این حال حیای الهی او را از سخنوری در جمع مردان باز می‌داشت. با این حال مساله مهمی به وجود آمد که باعث شد آن بانو – با وجود مصیبتها و دردهای جسمی و روحی فراوانش - در مجلس یزید لب به سخن بگشاید. مساله از این قرار بود که یزید این آیه را بر زبان آورد:
«قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُوْتِی الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِكَ الْخَیْرُ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ ».(1)
یزید می‌خواست به بهانه این آیه بگوید که خداست که او را پادشاه و عزتمند، و حسینیان را به ظاهر ذلیل گردانیده است.
این جا فرصت کوتاه و مغتنمی داریم که قدری درباره این آیه بیندیشیم. این آیه در عین کوتاهی بسیار پرمغز است. در عظمت این آیه همین بس که می‌توان آن را به عنوان تعقیب نمازهای واجب قرائت کرد زیرا مطابق آنچه از امام صادق علیه السلام نقل شده است این آیه و چند آیه دیگر(2) هنگام نزول، به خدا گفتند: ما را به سوی چه کسانی نازل می‌کنی؟ به اهل خطا و گناه؟ خدا فرمود که به سوی زمین پایین بروید که هر کس از آل محمد و شیعیانشان شما را بعد از نماز تلاوت کند، با چشم پنهان خود، روزانه با هفتاد نگاه به او می‌نگرم که در هر نگاه هفتاد حاجتش را برآورم و ...(3)

دوران ما به دروغ به عنوان "عصر اطلاع رسانی" نام گرفته؛ زیرا عمق این گروه آیات قرآنی و سخنان پرمغزی هم چون خطبه‌های زینب کبری سلام الله علیها که در صدر گفته‌های بشری است در ابزارهای ارتباط جمعی دنیا مطرح نمی‌شود

[h=4]آیه‌ای که شایسته یک عمر تفکر است[/h] در این آیه خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله می‌گوید که به مردم بگو که خدایا تو "مالک المُلک" هستی یعنی سلطنت همه پادشاهان تحت مالکیت توست یعنی بالاترین مراحل مالکیت خودش تحت تسلط توست؛ بنابراین هر که را مشیت کنی مُلک می‌دهی و از هر که مشیت کنی مُلک را می‌ستانی و هر که را مشیت کنی عزتمند می‌کنی و هر که را مشیت کنی ذلیل می‌کنی، خیر و اختیار امور فقط به دست توست که تو به هر کاری توانمند هستی.
تفکر در این آیه راهنمای خوبی برای درک روابط خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و مُلک و مالکیت، عزت و ذلت و اختیار و خیر و قدرت است. خوانندگان محترم را به مطالعه تفاسیر و سپس تفکر بیشتر در این آیه دعوت می‌کنیم و ادعا می‌کنیم که بعد از سال ها تفکر نیز نکات تازه‌ای از این آیه قابل فهم است.

[h=4]پاسخ روشنگرانه بانو به دشمن کاذب[/h] اما یزید از فهم همه این زیبایی ها و عمق کلام در آیه فوق به دور بود و تنها می‌خواست از ظاهر آیه سوء استفاده کند و حکومت خود را "الهی" قلمداد کند و عاشورا را "ذلت" معرفی کند که از جانب خدا بر امام حسین علیه السلام و یارانش آمده است. در اینجاست که دختر امیرالمومنین علیه السلام سکوت را روا ندانست و فرمود:
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ
خدا راست گفت و این گونه می‌گوید که " ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساوُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها یَسْتَهْزِوُنَ "(4)؛


آن گاه بدترین سرانجام، سرانجام كسانى بود كه مرتكب زشتى شدند به سبب اینكه آیات خدا را تكذیب كردند و همواره آنها را به مسخره مى‏گرفتند.
اى یزید! آیا گمان كردى از این كه آسمان و زمین را بر ما تنگ گرفتى و مانند اسیران ما را به شهرها و دیارها كشاندى، ما در نزد خداوند خوار و پستیم ولى تو قدر و منزلت دارى؟! و با این خیال باد به دماغ افكندى و با نگاه غرور و نخوت به اطراف خود مى‏نگرى؟! در حالى كه مسرور و فرحناكى از این كه دنیایت آباد شده و كار بر مراد تو مى‏رود و مقام و منصبى كه شایسته و سزاوار ماست در دست گرفتى!؟ (اگر چنین تصور باطلى كردى) آرام باش. مگر فراموش كردى گفتار خداى را كه در قرآن مى‏گوید:
«گمان نكنند آنها كه به راه كفر بازگشتند كه آنچه ما براى آنها پیش مى‏آوریم و آنها را مهلت مى‏دهیم به نفع آنان و به خیر و سعادت آنهاست؟! نه، بلكه این مهلت براى این است كه بر گناهان خود بیفزایند و براى آنها عذاب خواركننده در پیش است».
ادامه خطبه نیز خواندنی و زیباست، که در اینجا به آن نمی‌پردازیم. آن بانو آیه‌ای را تلاوت کردند تا هم جوابی برای یزید باشد و هم کمکی برای تفسیر صحیح آن آیه که یزید به دنبال تحریف معنایش بود:
وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَروا أنَّما نُمْلى لَهُمْ خَیْرٌ لِانْفُسِهِمْ انَّما نُمْلى لَهُمْ لِیَزْدادوا اثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ‏ (5)
در حقیقت شخص كافر نمى‏تواند از امکانات و وسائل فراوان دنیا در راه حق و در راه سعادت واقعى بهره‏بردارى كند در نتیجه اموالش برایش و بال است و هرچه داراتر باشد بدبخت تر است. (6)

مبارزه با بدعتها و تفسیرهای غلط از آیات قرآن نیاز به وقت شناسی هم دارد. هرگونه عجله یا اهمال کاری در این کار، باعث کم اثر شدن آن می‌شود

[h=4]10 درس کاربردی برای زندگی امروز ما[/h] برای کسانی که به حوادث تاریخی به دیده عبرت نگاه می‌کنند، هر واقعه سرشار از درسهایی است که به زندگی امروزه آنان مربوط می‌شود. برخی از این درسها را در اینجا ذکر می‌کنیم:
اول) همیشه کسانی پیدا می‌شوند که آیات قرآن را به سود خود به شکل وارونه معنا کنند.
دوم) این خطر برای ثروتمندان و حاکمان و بزرگان کمتر از مردم عادی نیست.
سوم) عموم مردم خود را از معانی قرآن دور نگه می‌دارند و به این وسیله به فریبکاری دروغگویان به نام دین تن می‌دهند.
چهارم) همیشه در جامعه افرادی هستند که حقیقت دین را در یافته‌اند. آنان وظیفه دارند به روشنگری و افشاگری بپردازند.
پنجم) مبارزه با بدعتها و تفسیرهای غلط از آیات قرآن نیاز به وقت شناسی هم دارد. هرگونه عجله یا اهمال کاری در این کار، باعث کم اثر شدن آن می‌شود.
ششم) برای فهم معنای آیات قرآن باید از آیات دیگر قرآن نیز کمک بگیریم و الا ممکن است به خطا بیفتیم.
هفتم) اگر برای فهمیدن قرآن همت نکنیم، ممکن است به وسیله همین قرآن گمراه شویم؛ همانگونه که آیه فوق بسیاری را گمراه کرد.
هشتم) محبت الهی و علاقه داشتن به انجام وظایف دینی، می‌تواند در سخت ترین شرایط ما را به دشوار ترین کارها موفق کند؛ همانگونه که زینب کبری سلام الله علیها بدان موفق شد.
نهم) قرآن حاوی همه حقایق عالم است؛ ولی ما به یک گوینده از سنخ "انسان" نیاز داریم که ترجمان آن حقایق برای ما باشد.
دهم) دوران ما به دروغ به عنوان "عصر اطلاع رسانی" نام گرفته؛ زیرا عمق این گروه آیات قرآنی و سخنان پرمغزی هم چون خطبه‌های زینب کبری سلام الله علیها که در صدر گفته‌های بشری است در ابزارهای ارتباط جمعی دنیا مطرح نمی‌شودپی نوشت:
1. آل عمران، 26
2. این آیات عبارتند از سوره حمد؛ آیه 18 آل عمران؛ آیة الکرسی؛ آیه 26 آل عمران
3. کافی، ج2، ص620
4. سوره روم، آیه 10
5. آل عمران، آیه 178
6. مجموعه‏ آثار شهید مطهرى، ج ‏26، ص368

[h=2]فضائل حضرت زینب (س)[/h] 1- صبر: «شهید مطهری» در این رابطه می نویسد: «در حماسه حسینی آن كسی كه بیش از همه درس تحمل و بردباری را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید خواهر بزرگوارش زینب ـ سلام الله علیها ـ بود». و در کتاب ناسخ التواریخ آمده است: «محققاً از آغاز خلقت تاكنون از هیچ زنی از زنهای انبیاء و اولیاء با این حلم و بردباری پدید نیامده است».
2-عبادت: حضرت زینب (س) در تمام مدت اسارت عبادت و نماز شبش تعطیل نشد. در كتاب ریاحین الشریعه آمده است: «شب زنده داری زینب در تمام عمرش ترك نشد حتی شب یازدهم محرم».
3- سخن وری: خطبه های آتشین و زیبای حضرت زینب (س) در كوفه و شام كه یزید و یزیدیان را رسوا ساخت در حد اعلای فصاحت و بلاغت بود. شهید مطهری در این رابطه می نویسد: "خطابه ای كه حضرت زینب در مجلس یزید خوانده است از خطابه های بی نظیر دنیاست."
4- علم: زمانی كه حضرت زینب (س) خطبه پرمحتوا و آتشین خود را در بازار كوفه ایراد نمود، امام سجاد ـ علیه السلام ـ در تأیید مقام علمی زینب ـ سلام الله علیها ـ فرمود: الحمدلله تو دانشمند و عالمه ای بدون معلم و بانوی خردمندی بدون استاد می باشی».
5- بزرگواری: در بزرگواری حضرت زینب(س) همین نكته بس كه زمانی كه در عصر روز عاشورا دو پسرش را شهید كردند از خیمه پای بیرون نگذاشت. در حالی كه هنگام شهادت سایر شهدا از خیمه بیرون می آمد و امام حسین (ع) را دلداری می داد ولی اینجا برای این كه برادرش امام حسین (ع) خجالت نكشد از خیمه بیرون نیامد

[h=1]سواره‌ای بر مرکب عقل[/h]


[/HR] یکی از القاب دختر بزرگوار فاطمه زهرا، حضرت زینب کبری سلام الله علیهما که در روایات به آن اشاره شده است «عقیلة» یا عقیله بنی ‏هاشم می ‏باشد. در این نوشتار درباره سرّ اشتهار آن بانو به این لقب فاخر می پردازیم.
[/HR]
[h=2]سوار بر نور[/h] برخی عاقل نیستند و به دنبال تحصیل عقل اند؛ برخی عاقل اند و عقل برای آن ها به صورت حال است، یعنی وصفِ دیرپا نیست بلکه گاهی هست و گاهی نیست؛ برخی عاقل اند و عقل برای آن ها به منزله یک وصفِ مَلکه است؛ و برخی عاقل اند و عقل برای آن ها به منزله فصلِ مقوّم است.
کسانی که عقل برای آن ها به منزله فصل مقوّم است، به تمام معنای کلمه، عقیله اند. امام حسین سلام الله علیه "عقیلة بنی هاشم" است و زینب کبری سلام الله علیها نیز "عقیلة بنی هاشم"؛ این "تاء"، "تا"ی مبالغه است، نه "تا"ی تأنیث.
وقتی می گویند انسان خلیفة الله است به همین صورت است. آدم خلیفة الله است نه خلیف الله، چرا؟ برای این که این "تاء"، "تا"ی مبالغه است. همان طور که می گوییم فلان شخص علامه است. بنابراین هم وجود مبارک حسین بن علی سلام الله علیهما عقیله بنی هاشم است و هم وجود مبارک زینب کبری سلام الله علیها؛ عقل برای این ها به منزله فصل مقوّم بود. اگر عقل برای کسی، فصل مقوّم باشد، کمالات از او نشأت می گیرد؛ مقهور اوست و نه مسلّط بر او.
کسانی هستند که کمال، آن ها را حفظ می کند اما برخی از افراد، حافظ کمالند؛ ذات اقدس الاهی درباره وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه وآله نفرمود تو دارای خُلق عظیمی یا متخلّق به خلق عظیمی؛ بلکه فرمود: «إِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ»(قلم/4) یعنی تو بر خُلق، مسلّطی و خُلق در اختیار تو است؛ نه آن که تو بخواهی با اخلاق، کامل شوی. کمالِ اخلاق در این است که از تو نشأت می گیرد.
کسانی هستند که با نور حرکت می کنند مثل افراد عادی که با چراغ حرکت می کنند؛ اما برخی از افراد، نورانی اند و هر جا آن ها باشند، نور هست. درباره آن گونه افراد، تعبیر قرآن کریم این است که «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ»(زمر/22) که نور زیر پای این ها است؛ نور مرکب و مرکوب این ها است و این ها سوار بر نورند. آفتاب، مسلّط و راکب بر نور است؛ نه آن که نور، راکب بر آفتاب باشد.
عاقل، عَقیل و عقیله شدن، مقدور دیگران هم هست، منتها به اندازه خودشان. اوج آن، مربوط به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است و مقدور خود آن ها است؛ اما مراحل میانی و ضعیف آن، مقدور دیگران هم است

عقیله بنی هاشم مسلّط بر عقل است و عقل در اختیار آن ها است. ایشان آن قدر قوی اند که علم و عقل به معنای «ما عُبد به الرحمن»(الكافی: 1/11) مقهور آن ها است؛ چه این که اگر در نقطه مقابل، کسی گرفتار جهل شود، او مرکوب و مرکب جهل است.
در سوره مبارک «اسراء» حرف ابلیس نقل می شود. در آن جا خدا می فرماید که ابلیس می گوید من بر افراد تبهکار، سوار می شوم؛ حنک و تحت حنک این ها را در اختیار می گیرم «لَأَحْتَنِکنَّ ذُرِّیتَهُ»(اسراء/62). "اِحتَنَکَ" از باب افتعال است و به این معنا است که «سوار بر مرکب شد و حنکش را گرفت»؛ کسانی که سوارکار هستند بر حنک و تحت حنک اسب مسلّطند. افسار در اختیار راکب است. ابلیس گفت من چنین حالتی دارم و آن ها به من سواری می دهند؛ حنک و تحت حنک این ها در اختیار من است.
بنابراین اگر کسی به جایی رسید که اول عاقل باشد، بعد عَقیل شود و بعد عقیلة شود، مصداق «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ» می شود. اول باید کوشید عاقل شد؛ عاقل اسم فاعل است. بعد باید عقیل شد که این صفت مشبهه است و دلالت بر ثبات دارد. بعد از این، نوبت عقیله شدن است.
[h=2]
راهی سخت اما ممکن[/h] عاقل، عقیل و عقیله شدن، ممکن است. گاهی می بینیم هم درباره مردان هم درباره زنان روایاتی هست که ائمه علیهم السلام فرمودند فلان شخص «منّا أهل البیت» (عیون اخبارالرضا: 2/64؛ الامالی شیخ طوسی: 45 و 525)؛ این اختصاصی به سلمان ندارد. رسیدن به مقام سلمان، اباذر، مقداد و عمّار، ممکن است. این راه شدنی است؛ آنچه شدنی و کسب کردنی نیست، مقام شامخ نبوّت، رسالت و امامت است که «اللّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسَالَتَهُ»(انعام /124).
بنابراین این راه باز است؛ مخصوصاً برای کسانی که اوایل سن آن ها است و در حوزه های علمی تلاش و کوشش می کنند. این دو سبب، کمک می کند که این ها این راه را طی کنند و در قبال عدّه دیگری که در ظلمت فرو رفته اند «فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِن رَبِّهِ» بشوند.
اگر انسان مواظب راه، گفتار و کردار خود باشد، اولاً از هر تاریکی ای نجات پیدا می کند؛ بعد وقتی که راه را پیدا کرد، طی آن راه برایش آسان می شود.
درست است که اول راه، عقبه کئود و گردنه صعب العبور است. همان عقبه کئودی که فرموده است: «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَ مَا أَدْرَاک مَا الْعَقَبَةُ» (بلد/11و12)؛ اما برای انسان سالک، آسان می شود. درست است که بعضی از مسائل سخت است اما از ما کارهایی خواسته اند که مقدور ما است ولی سخت است؛ خدا این کارهای سخت را برای ما آسان می کند؛ چنانکه فرمود: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَ اتَّقَی * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَی * فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیسْرَی»(لیل/5-7).
بنابراین عاقل، عَقیل و عقیله شدن، مقدور دیگران هم هست، منتها به اندازه خودشان. اوج آن، مربوط به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است و مقدور خود آن ها است؛ اما مراحل میانی و ضعیف آن، مقدور دیگران هم است.

[h=2]راه رسیدن به مقصد[/h] عبادت کردن، انجام واجبات و ترک محرّمات و امثال آن ها توشه و زاد است. زاد را باید به اندازه راه فراهم کرد. کسانی در تحصیل زاد می کوشند و عمرشان را صرف تحصیل زاد می کنند. این کار، کار خوبی است ولی از خوب تر می مانند. ما زادی داریم و توشه ای برای راه؛ اما مقصدی داریم و مقصودی، که مقصود ما در آن مقصد است. ما باید آن مقصد و مقصود را بشناسیم و راه را هم طی کنیم. در قرآن کریم، هم راه را به عنوان زاد و توشه برای ما مشخص کرده اند، هم مقصد را معرفی کرده اند و هم مقصود بسیاری از ما را مشخص کرده اند.

کسانی که عقیله اند هم «جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» را دارند و هم «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ» را. به ایشان خطاب می شود که «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» یکی از مصادیق بارز نفس مطمئنّه که در پایان سوره مبارک «فجر» گفته شده، سیدالشهدا صلوات الله علیه است

تقوا، زاد و توشه است برای رسیدن به مقصد؛ اما شناخت مقصد دیگر با عمل نیست؛ این شناخت با نماز و روزه نیست، بلکه با فهم است و فهم. با فهم است که در می یابیم چطور او به ما نزدیک است و ما از او دوریم. شما مکرّر نماز بخوانید و مکرّر روزه بگیرید، مشکل حل نمی شود. زاد و توشه را باید به اندازه لازم فراهم کرد؛ آن بقیه، فوق زاد است.
این مسائل، عقل می خواهد نه عبادت. این مطالب، عقیله بنی هاشم می خواهد. عبادت، واجب است؛ این مشخص است. مستحبّات هم مشخص هستند؛ منتها همین عبادت را کسی انجام می دهد و از خدای سبحان، «جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»(آل ‌عمران/15) می خواهد. چنین کسی به دنبال زاد است که به خیلی کسان می دهند. اما همین عبادت را کسی انجام می دهد اما به دنبال «عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ» (قمر/55) می باشد.
اگر کسی به فکر "عنداللّهی" شدن، باشد، به فکر مقصد است؛ اما اگر به فکر «جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» باشد به بهشتی می رسد که درخت و آب دارد، جسم و بدن و لذّت های ظاهری دارد؛ اما او را به آن بهشت معنوی که قرب الاهی است، راه نمی دهند؛ برای این که او برای این کار، معرفت و عقلی نیاورده است؛ و عقیله نشده است. کسانی که عقیله اند هم «جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» را دارند و هم «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ» را. به ایشان خطاب می شود که «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» یکی از مصادیق بارز نفس مطمئنّه که در پایان سوره مبارک «فجر» گفته شده، سیدالشهدا صلوات الله علیه است. این خاندان هم از همین قبیل اند.


[/HR] منابع:
درس اخلاق استاد جوادی آملی در بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء (فروردین 91).
زینب علیهاالسلام عقیله بنی هاشم، سید هاشم رسولی محلاتی.

[h=1][/h]
مردانی كه در این جهان رتبه برتری و تقدم را حایز گشته ‏اند، بی شمارند، ولی زنانی كه به این مقام و مرتبت نایل شده ‏اند معدوی بیش نیستند. از مادر بشر، حوا، و خواهر موسی علیه السلام و آسیه همسر فرعون و مریم مادر عیسی علیه السلام تا خدیجه ام المومنین كه خدماتش به دین مقدس مشهود عالمیان است و حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا علیهاالسلام كه تقدم و برتری و سیادت حضرتش بر تمام زنهای عالم از اولین و آخرین مسلم است. در این میان یکی دیگر از زنان والامقام تاریخ بشر، دختر سید اوصیاء و سیده نساء حضرت زینب کبری علیهاالسلام است كه در اینجا باندازه درک اندک خاکیان، مختصری به شرح مناقب و مراتب احوال آن مفضله مكرمه پرداخته می شود.

[h=2]یگانه‌ی دوران[/h] مرحوم علامه مامقانی در جلد سوم از كتاب شریف «تنقیح المقال» درباره زینب الكبری علیهاالسلام می نویسد:
«الزینب، و ماالزینب و ماادراک مالزینب؛ زینب و چیست زینب و چه چیز تو را دانا گردانید كه زینب چیست ؟ زینب عقیله (یعنی خاتون بزرگوار و گرامی) فرزندان هاشم ابن عبد مناف (پدر جد رسول خدا) است ، و محققا صفات حمیده و خوی های پسندیده را دارا بود كه پس از مادرش ، صدیقه كبری علیهاالسلام كسی دارا نبوده است، تا این كه حق و سزاوار است گفته شود : او است صدیقه صغری.
زینب علیهاالسلام را در حجاب و پوشش و عفت و پاكدامنی (از دیگران) زیادت و افزونی است (و آن این است) كه تن او را در زمان پدرش (امیرالمومنین علیه السلام) و دو برادرش (امام حسن و امام حسین علیهماالسلام) كسی از مردان ندید تا روز «طفّ» (كربلا).
و زینب علیهاالسلام در صبر و شیكبایی (از مصایب بزرگ) و ثبات و پایداری و قیام و ایستادگی (در آشكار ساختن حق و درستی) و قوت و نیروی ایمان و گرویدن (به دین مقدس اسلام) و تقوا و پرهیزكاری و اطاعت و فرمانبری (از آنچه خدای تعالی فرموده) وحیده و یگانه بود (كه پس از مادرش حضرت فاطمه علیهاالسلام در دنیا چنین خاتونی كه دارای این صفات حمیده و خوی های پسندیده بی مانند باشد، سراغ ندارم).
و زینب علیهاالسلام در فصاحت و آشكارا سخن گفتن و زبان آوری و در بلاغت و رسایی سخن، و سخن گفتن مطابق اقتضای مقام و مناسب حال، گویی از زبان (پدر بزرگوارش (امیرالمو منین علیه السلام) قصد و آهنگ می نمود، چنان كه پوشیده نیست بر كسی كه در خطبه و سخنرانی او (در مجلس ابن زیاد در كوفه ، و مجلس یزید در شام) از روی تحقیق و درستی فكر نموده و بیندیشد، و اگر ما (علمای بیان كننده اصول و فروع دین مقدس اسلام) بگوییم :

حضرت زینب كبری علیهاالسلام علم منایا و بلایا (خوابها و حوادث ینده) را همچون بسیاری از یاران حضرت علی علیهاالسلام، مانند میثم تمار و رشید هجری و برخی دیگر می دانسته و بلكه در ضمن اسراری كه بیان كرده، به طور قطع و مسلم ن حضرت را از مریم دختر عمران و سیه دختر مزاحم و دیگر زنان با فضیلت برتر دانسته است

زینب علیهاالسلام مانند امام دارای مقام عصمت بوده (از گناه بازداشته شده و هیچ گونه گناهی نكرده با این كه قدرت و توانایی بر آن داشته و معنی عصمت نزد ما امامیه همین است) كسی را نمی رسد كه (گفتار ما را) انكار كند و نپذیرد . اگر به احوال و سرگذشت های او در طف و كربلا و پس از كربلا (در كوفه و شام) آشنا باشد، چگونه چنین نباشد ؟ و اگر چنین نبود هر آینه امام حسین علیهاالسلام مقدار و پاره ای از بار سنگین امامت و پیشوایی را روزگاری كه امام سجاد علیه السلام بیمار بود بر او حمل و واگذار نمی نمود، و پاره ای از وصایا و سفارشهای خود را به او وصیت نمی كرد و امام سجاد علیه السلام او را در بیان احكام و آنچه كه از آثار و نشانه های ولایت و امامت است ، نایبه به نیابت خاصه و جانشین خود نمی گرداند.
[h=2]
آینه تمام‌نمای رسالت و ولایت[/h] محمد غالب شافعی می نویسد: یکی از بزرگترین زنان اهل‏بیت از نظر حسب و نسب، و از بهترین بانوان طاهره که دارای روحی بزرگ و مقام تقوا، آینه سرتاپا نمای مقام رسالت و ولایت بوده، حضرت سیده زینب دختر علی بن‏ابی طالب کرم ‏اللَّه وجهه است که به ‏نحو کامل او را تربیت کرده بودند. او از سینه علم و دانش خاندان نبوت سیراب شده بود تا آنجا که در فصاحت و بلاغت یکی از آیات بزرگ الهی به شمار می ‏رفت، و در حلم و کرم و بینایی و بصیرت در تدبیر کارها در میان خاندان بنی ‏هاشم و بلکه عرب مشهور شد و میان جمال و جلال، و سیرت و صورت، و اخلاق و فضیلت را جمع‏کرده بود. شبها در حال عبادت و روزها را روزه داشت و به تقوا و پرهیز کاری معروف بود... .
مرد بسیار دانا علامه سید جعفر، از خویشاوندان بحرالعلوم طباطبایی، در كتاب «تحفة العالم» چنین می نویسد:
در جلالت قدر و بزرگی مقام و برتری شأن و بزرگی حال و چگونگی او بس است آنچه در برخی از اخبار رسیده، به اینكه زینب علیهاالسلام نزد امام حسین علیهاالسلام در آمد و آن حضرت قرآن می خواند، پس حضرت (چون دید زینب علیهاالسلام آمد) قرآن را بر زمین نهاد و برای اجلال و تعظیم و بزرگ داشتن او بر پای ایستاد.

[h=2]گنجینه اسرار کبریا[/h] مرحوم شیخ صدوق، می گوید: حضرت زینب علیهاالسلام نیابت خاصی از طرف امام حسین علیه السلام داشت و مردم در مسایل حلال و حرام به او مراجعه كرده از او می پرسیدند، تا اینكه حضرت سجاد علیه السلام بهبود یافت.
شیخ طبرسی (ره) گوید: حضرت زینب علیهاالسلام روایات بسیاری را از قول مادرش حضرت زهرا علیهاالسلام روایت كرده است.

او از سینه علم و دانش خاندان نبوت سیراب شده بود تا آنجا که در فصاحت و بلاغت یکی از آیات بزرگ الهی به شمار می ‏رفت، و در حلم و کرم و بینایی و بصیرت در تدبیر کارها در میان خاندان بنی ‏هاشم و بلکه عرب مشهور شد و میان جمال و جلال، و سیرت و صورت، و اخلاق و فضیلت را جمع‏کرده بود

از عماد المحدثین روایت شده است كه : حضرت زینب علیهاالسلام از مادر و پدر و برادرانش و از ام سلمه و ام هانی و دیگر زنان روایت می كرد و از جمله كسانی كه از او روایت كرده اند، ابن عباس و علی بن الحسین علیهماالسلام و عبدالله بن جعفر و فاطمه صغری دختر امام حسین علیه السلام و دیگرانند.
همچنین ابوالفرج گوید : زینب بانویی عقیله است كه ابن عباس سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام را در مورد فدك از قول او نقل كرده و می گوید : عقیله ما، زینب دختر علی علیهماالسلام به من گفت.
از ظاهر فرمایش فاضل دربندی و دیگر عالمان چنین به دست می آید كه حضرت زینب كبری علیهاالسلام علم منایا و بلایا (خوابها و حوادث آینده) را همچون بسیاری از یاران حضرت علی علیهاالسلام، مانند میثم تمار و رشید هجری و برخی دیگر می دانسته و بلكه در ضمن اسراری كه بیان كرده، به طور قطع و مسلم آن حضرت را از مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و دیگر زنان با فضیلت برتر دانسته است.
وی در ضمن فرمایش حضرت سجاد علیه السلام كه به آن حضرت فرموده بود: « ای عمه تو بحمدالله دانشمند بدون آموزگار و فهمیده بدون آموزنده هستی »، گوید: این فرمایش خود دلیل و حجت بر آن است كه زینب دختر حضرت امیرالمومنین علیهماالسلام محدثه بوده یعنی به او الهام می شده است و عمل او از علم لدنی و آثار باطنی می باشد.
آری، زینب، ماهى است كه از پنج خورشید تابان كسب ‏نور كرده و از هر كدام به طور شایسته ‏اى بهره بر گرفته، و آن گاه جهانى را روشنایى بخشیده است. خون پاك، ریشه پاك، شیر پاك، ذكاوت سرشار، مربّیان بزرگ، شركت در بزرگ‏ترین انقلاب‏هاى بشرى، تجربه حوادث و تحوّلات بزرگ جهان، زینب علیهاالسلام را، آن‏طور كه شایسته‏ بود، پرورش داد و او را نمونه ‏اى از عالى ترین مراتب انسانیت قرار داد.

[h=1]بهترین‌ها در زندگی زینب‌کبری علیهاالسلام[/h]
انسان برای سپری کردن بهتر زندگی نیازمند الگویی مناسب است. الگویی که نقشه راه عبور از فراز و فرودهای موجود در طول زندگی باشد. و برای اینکه بهترین راه را بپیماید لازم است بهترین الگو را نیز انتخاب نماید.


[/HR] برای زنان مسلمان در این دورانِ قحطیِ بهترین ها، کدام بانویی را می توان همچون زینب کبری علیهاالسلام (241559) یافت که هم بهترین دختر برای پدر و مادرش باشد و هم بهترین خواهر برای برادرش و بهترین مادر برای فرزندانش و در نهایت بهترین همسر برای شوهرش.
راز این همه کمالات چیست؟ یکی از علل بهترین شدن ها، بهترین داشتن هاست. و زینب کبری علیهاالسلام چنین بود که بهترین شد چون بهترین ها را داشت؛ بهترین پدر دنیا را داشت و آن کسی نبود جز امیرالمۆمنین علی بن ابی طالب علیه السلام اولین شخصیت عالم بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله.
بهترین مادر دنیا را داشت؛ یعنی صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها . بهترین برادرهای دنیا را داشت آن دو بزرگواری که سید جوانان اهل بهشت هستند یعنی حسن و حسین علیهماالسلام.
روشن است وقتی انسان در چنین محیطی بزرگ شود بزرگ می شود آن هم به وسعت تمام دنیا!
اینکه حضرت زینب کبری علیهاالسلام نماز شب شام عاشورایش نیز ترک نمی شود هر چند آنرا نشسته بخواند چون مادرش بانویی بود که وقتی در محراب عبادت قرار می گرفت نورش به آسمانها متصاعد می شد و ملائکه به عبادت او شادمان می شدند. و پدری، که نه تنها پدر او بلکه پدر تمام عالم بود، کسی است که سید الساجدین علیه السلام عبادت خود را در برابر عبادت او ناچیز می انگارد. پس جای تعجب نیست که او نیز از عابدان زمان خود باشد.

[h=2]بهترین جدّ[/h] جدّ او اشرف مخلوقات است؛ کسی که خداوند به یمن وجود او عالم وجود را خلق کرد و اسلام را دین سهله و سمحه قرار داد. زینب کبری علیهاالسلام حدود پنج سال حیات جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله را درک کرد. [1] و همین پنج سال کافی بود برای اینکه از وجود نازنین ایشان بهره مند شود و نعمت نزول وحی را درک نماید. صبر و حلم و تحمل مشکلات پیش روی اسلام که بر دوش نازنین حضرت ختمی مرتبت سنگینی می کرد را نظاره کند و از آن برای آینده سرنوشت ساز درس بگیرد.

یکی از علل بهترین شدن ها، بهترین داشتن هاست. و زینب کبری علیهاالسلام چنین بود که بهترین شد چون بهترین ها را داشت؛ بهترین پدر دنیا را داشت و آن کسی نبود جز امیرالمۆمنین علی بن ابی طالب علیه السلام اولین شخصیت عالم بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله

[h=2]بهترین پدر[/h] حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: انا و علی ابوا هذه الامة.[2] من و علی پدر این امتیم. دختری که در آغوش مهر چنین پدری باشد که ظرفیت او به اندازه پدری تمام امت است؛ پدری که برای یتیمان کوفه پدری کرد ؛ پدری که در برابر نادانی دوستان صبر پیشه کرد به گونه ای خود فرمود: مثَل من مانند کسی است که استخوان در گلو و تیغ در چشم دارد؛ از چنین پدری است که دختری رشد می کند که کربلائیان را در صبر خود متحیر می کند! از چنین پدری است که کلام نافذش گوش جهانیان را پُر می کند و کوفیان بی وفا را در جا از کرده خود نسبت به خامس آل عبا علیه السلام پشیمان می نماید که در حین خطبه این بانو از خجالت آرزوی مرگ کنند.

[h=2]بهترین مادر[/h] مادری همانند فاطمه زهرا علیهاالسلام نیامده و نخواهد آمد؛ او سرور زنان عالم از اولین تا آخرین است. فرزندانی که در دامن پاک او پرورش یافتند نیز مانند خود ایشان بی نظیرند. که یکی از آنان زینب کبری علیهاالسلام است.
علامه مامقانی (ره) در شأن حضرت زینب کبری علیهاالسلام می فرماید: «هی فی الحجاب و العفاف فریدة ، لم یر شخصها أحد من الرجال فی زمان أبیها و أخویها إلى یوم الطفّ.»[3]
عفاف زینب کبری علیهاالسلام از عفاف مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام است، از غیرت پدرش علی مرتضی علیه السلام است. وقتی دختر علی و فاطمه علیهماالسلام می بیند که چگونه مادرش در برابر نامحرمان ملاحظه می کند و خود را تا آنجا که ممکن است از دید نامحرم دور نگه می دارد[4] و بهترین حالت برای زن را لحظه ای می داند که نامحرم او را نبیند، ناخودآگاه فرهنگ حجاب و عفاف در ذهن کودک او نقش می بندد. بعد از مادر نیز پدر تمام تلاشش را می کند که نامحرمی قد و بالای دختر نازنین اش را نبیند. این است که زینب علیهاالسلام بهترین دختر می شود.

درست است که والدین خوب در تربیت فرزند نقش بسزایی دارد اما این تنها زمینه برای خوب شدن است بلکه آن چیزی که فردی را خوب می کند بهره بردن صحیح از این شرایط است. و الّا کسانی در طول تاریخ بوده اند که بهترین والدین را نیز داشته اند اما باز به بیراهه رفته اند

[h=2]بهترین برادر[/h] و اما برادران حضرت زینب علیهاالسلام آن دو گل خوشبوی پیامبر رحمت[5]، امامان شیعه، حسن و حسین صلوات الله علیهما. خواهری که برادرانی این چنین داشته باشد که در نهایت کمال و ادب و خداترسی و حیا باشند؛ با این برادران کودکی خود را سپری کند و آنقدر بزرگ شود تا اینکه بشود قافله سالار اسرای کربلا در کوفه و شام ؛ تا آنجایی که برادرش اباعبدالله الحسین علیه السلام، یادگاران خویش را به او بسپارد؛ اینجاست که آن عالم بزرگ در وصف این بانوی مخدره می ماند که چه بگوید و چنین تعبیر می کند:
قال العلّامة المامقانی (ره): أقول: زینب، و ما زینب!و ما أدراك ما زینب! هی عقیلة بنی هاشم، و قد حازت من الصفات الحمیدة ما لم یحزها بعد امّها أحد، حتّى حقّ أن یقال: هی الصدّیقة الصغرى؛ [6]
اگر کسی بگوید اینکه زینب کبری علیهاالسلام بهترین دختر است چون بهترین پدر و مادر را داشته است؛ اینکه بهترین خواهر است چون بهترین برادر را داشته است. در جواب باید متذکر شد که درست است که والدین خوب در تربیت فرزند نقش بسزایی دارد اما این تنها زمینه برای خوب شدن است بلکه آن چیزی که فردی را خوب می کند بهره بردن صحیح از این شرایط است. و الّا کسانی در طول تاریخ بوده اند که بهترین والدین را نیز داشته اند اما باز به بیراهه رفته اند.

[h=1][/h] کرانه عشق

پی نوشت:
1. شبر، ادب الطف، ،ج‏1،ص238(و كانت عند وفاة جدها رسول اللّه صلی الله علیه و آله بنت خمس سنین)
2. ابن شاذان، محمد بن احمد، مائة منقبة من مناقب أمیر المۆمنین و الأئمة من ولده علیهم السلام من طریق العامة، 1جلد، مدرسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1407ق. ص46
3. عبدالله بحرانی اصفهانی، مستدرك عوالم العلوم، مۆسسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف‏، چاپ:اول، 1413 ق‏،نوبت چاپ: اول‏،ج‏11-قسم-2-فاطمة علیهاالسلام ،ص:950
4. ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، مكتبة النینوى الحدیثة - تهران، چاپ: اول، بى تا،ص: 95
5. ابن بابویه، محمد بن على، الأمالی (للصدوق)، 1جلد، كتابچى - تهران، چاپ: ششم، 1376ش. ص: 487
6.عبدالله بحرانی، پیشین، ص:950

[h=1]کلام علوی، حلقوم زینبی[/h]
درباره جزئیات زندگی زینب کبری علیهاالسلام خبرهای زیادی به ما نرسیده است؛ اما همین مقدار که اطلاع داریم، نشانگر بلندی شأن ایشان است. یکی از جنبه‌های بارز ایشان قدرت بیان است،‌ به نحوی که مردم از سخنان آن بانو به یاد سخنان امیرالمومنین علیه السلام می‌‌افتاده‌اند. بجز لحن و خطاب، شدت تأثیر سخنان ایشان نیز یادآور سخنان پدرشان، ‌امیرالمومنین علیه السلام است.


[/HR]
عاقله و عقیله
عقیله صفتی است که مردم آن دوران به زینب علیهاالسلام داده بودند که نشاندهنده عالم بودن و نیز طرز فکر بالا و نیز تناسب عالی آن حضرت در نحوه مواجهه با امور است؛ اما یکی از عللی که می‌توان در صلاحیت این صفت برای آن بانو برشمرد، سخنوریهای ایشان است.
از دختر علی و فاطمه علیهماالسلام چند سخنرانی کوتاه گزارش شده و به دست ما رسیده است که گویای قدرت بیان آن بانوست. تسلطی که این بانو به کاربرد کلمات در جایگاه درست خود دارد،‌ در ذهن غریبه‌ها اعجاب آور و در ذهن آشنایان، یادآور سخنان پدر ایشان یعنی علی مرتضی علیه السلام بود.

کلام شگفت انگیز امیر بیان
سخنان امیر بیان امام علی علیه السلام دارای آثار خاص خود بود. مثلاً شخصی مانند همام از تأثیر سخنان آن حضرت در توصیف متقین، جان به جان‌‌آفرین تسلیم نمود و خواندن و شنیدن نهج‌البلاغه بر مردمان عصر ما نیز تأثیر شگرف می‌گذارد.

عقیله صفتی است که مردم آن دوران به زینب علیهاالسلام داده بودند که نشاندهنده عالم بودن و نیز طرز فکر بالا و نیز تناسب عالی آن حضرت در نحوه مواجهه با امور است؛ اما یکی از عللی که می‌توان در صلاحیت این صفت برای آن بانو برشمرد، سخنوریهای ایشان است.

یک نمونه از سخنان پر اثر امام علی علیه السلام در زمانی ایراد شد که اصحاب معاویه در جنگ صفین بر محل آب مسلط شدند و مانع از آب برداشتن اصحاب امیرالمومنین علیه السلام می‌شدند. این سخن چند جمله بیشتر نیست اما به حدی تأثیرگذار بود که باعث شد سپاهیان آن حضرت تهییج شوند و تسلط آب را از اصحاب معاویه خارج کنند:
« آنان از شما خوراك جنگ خواستند، یا به پستى تن داده و شرف خود را از دست بگذارید، یا شمشیرتان را از خون آنان سیراب كرده تا از آب سیراب شوید. زیرا نابودى شما در آن زندگى است كه محصولش شكست از دشمن است، و زندگى شما در آن مرگى است كه نتیجه‏اش پیروزى بر دشمن است. بدانید معاویه هم سفرانى از گمراهان منحرف را به دنبال خود آورده، و حقیقت را از آنان پنهان كرده، تا این بى‏خبران گلوهاى خود را آماج تیر مرگ نموده‏اند ».

مُشتی از خروارهای اعجاز بانو
اول) نوحه سرایی او در کنار جسم برادر : کلمات زینب کبری علیهاالسلام به قدری تأثیر گذار بود که نوشته شده است که دوست و دشمن به گریه درآمدند.(ج17 ص 407)
دوم) سخنرانی او برای مردم کوفه : آن بانو در کوفه سخنانی ایراد کردند که باز از نظر ظاهر کوتاه اما از نظر معنا و تأثیر بسیار پرمایه بود. بخشی از آن سخنان عبارتست از:
« اى كوفیان! اى حیله گران و دغلبازانى كه به هنگام یارى دست بازمى دارید! هان كه اشكتان خشك و آهتان سرد مباد. داستان شما به كسى ماند که... آیا جز چاپلوسى و خودبینى و ... در میان شما چیزى هست؟ پس بگریید كه سزاوار گریه‏اید. راستى كه شما به عار این كار گرفتار آمدید و به ننگ آن مبتلا گشتید و هرگز این لكه ننگ را نتوانید شست. و كجا مى‏توانید ننگ كشتنِ زاده ختم نبوّت و معدن رسالت، و سرور جوانان بهشتى و پشتیبان جنگتان و جایگاه سلامتى خود و طبیب زخمهایتان و پناه مشكلاتتان و بیانگر حجتتان و مشعلگاه راهتان را بشویید ؟! »
سوم) صحبتهایی که میان ایشان و ابن زیاد در کوفه رخ داد : ابن زیاد

می‌خواست از منطق جبرگرایانه استفاده کند و شهادت امام حسین علیه السلام را به خواست خدا و در راه خدا معرفی کند اما پاسخهای زینب و حضرت سجاد علیهما السلام به او این نقشه را بر آب کرد.

چهارم) سخنانی که بین ایشان و یزید در شام رخ داد : حضرت زینب علیهاالسلام برخواست و پس از حمد خدا و صلوات بر رسول خدا آیه‌ای خواند که با حال یزید متناسب بود:
« ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساۆُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها یَسْتَهْزِۆُنَ »
یعنی : عاقب کسانی که بدی کردند این شد که آیات خدا را دروغ شمردند و آن را مسخره نمودند.
آن بانو سپس با سخنان خود به شیوایی بیان نمودند که این حالتی که در ظاهر حال اهل بیت علیهم السلام است،‌ نشانه خواری آنها نیست و اوضاع به نفع یزید پیش نخواهد رفت. ایشان در آخر فرمودند که : « ای یزید هرچه خواهی بکن اما نخواهی توانست یاد ما را محو کنی ».
تک تک این جملات بسیار موثر بود و از جمله آنها این کلام بود که :
« ای فرزند آزادشدگان آیا این عدالت است که زنان و کنیزانت را بپوشانی اما دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را به حالت اسارت و بی‌پوشش حرکت دهی:
أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُ ».
این سخنان در حقیقیت رسواگر تبلیغات دروغینی است که معاویه سالها در شام انجام داده بود و اینک در کاخ یزید، در زبان دختر امیرالمومنین علیهماالسلام اینچنین رسوا گردید و کرامت خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و رذالت خاندان یزید و تاریخچه آنان را روشن نمود و فلسفه‌ توجیه‌ گرایانه یزیدیان را نقش بر آب کرد. اینگونه کوتاه و موثر و پرمایه سخن گفتن ویژگی کلام زینبی است.

آن حضرت هرگز از مسیر حیای زنانه خارج نشد. این مطلب نشانگر تسلط بالای آن بانو بر حالات روانی خویش است به گونه‌ای که مردم از سخنان او تأثیر گرفتند و ظالمان بزرگ از عواقب کارهای خود مستأصل شدند؛ اما اندکی از حیای زنانه آن بانو کاسته نشد.

در اثر سخنان حضرت زینب و امام سجاد علیهماالسلام یزید مجبور شد اسرا را محترمانه به مدینه بفرستد، بعد تبرّى كند و بگوید: «خدا لعنت كند ابن زیاد را، من چنان دستورى نداده بودم، او از پیش خود این كار را كرد.»
در مجموع، تأثیر سخنان زینب علیهاالسلام در سفر اسارت به حدی بالا بود که میان روحیه و شناخت مردم در کوفه و شام بعد از این سفر تفاوت بسیاری ایجاد شد؛ اما در کنار این امر از دو نکته را نباید فراموش کرد.
اول) سخنرانی در شرایط دشوار:
زینب علیهاالسلام در حال آرامش جسم و جان این سخنان را نفرموده‌اند،‌ بلکه اینها کلام زنی اسیر و داغدیده است که سختی‌های جسمی و روانی بسیاری در کربلا و کوفه و شام کشیده است. شکنجه‌ های جسمی و روحی و حضور در قصرهای حکومتی، نطق معمولی را نیز از بسیاری از مردم سلب می‌کند. چه کسی است که بتواند ادعا کند که اگر جای زینب علیها السلام بود، ‌حتی در کلام عادی‌اش هم خلل وارد نمی‌شد؟
دوم) باقی ماندن در تعادل زنانه:
درباره تأثیر سخنان آن بانو و مشابهت آن به سخنان امام علی علیه السلام مختصری نوشتیم اما آن حضرت هرگز از مسیر حیای زنانه خارج نشد. این مطلب نشانگر تسلط بالای آن بانو بر حالات روانی خویش است به گونه‌ای که مردم از سخنان او تأثیر گرفتند و ظالمان بزرگ از عواقب کارهای خود مستأصل شدند؛ اما اندکی از حیای زنانه آن بانو کاسته نشد. از این روست که حذام اسدی که یک روایتگر از سخنان زینب کبری علیهاالسلام در میان کوفیان است می‌گوید: "قسم به خدا که باحیا زنی گویاتر از او ندیده‌ام". یعنی شجاعت امام على علیه السلام با حیاى زنانگى درهم آمیخته بود.






[/HR] منابع:
نهج البلاغه، بخش خطبه‌ها، شماره 51.
حماسه حسینی،‌ بخش یادداشتها، (جلد هفدهم مجموعه آثار)
بلاغات النساء، ص 39.

[h=1][/h]

[h=1]کتابشناسی حضرت زینب کبری علیها السلام

[/h]1.‌ سیمای حضرت زینب علیها السلام، تاج لنگرودی، محمدمهدی، ‌تهران، نشر ممتاز،‌1375، رقعی، 224 صفحه.
2.‌ خصائص زینبیه،‌ جزائری، سیدنورالدین،‌ قم،‌ انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1381، وزیری، 352 صفحه.
3.‌ مادر مصیبت‌ها(سوگنامه حضرت زینب)، رجالی تهرانی، علیرضا، ‌قم، انتشارات نبوغ، 1380،‌ رقعی، ‌128 صفحه.
4.‌ زیباترین شکیب، زندگانی حضرت زینب علیها السلام، رضایی،‌ مهدی، تهران، انتشارات بنیاد مستضعفان، 1379، رقعی، 184 صفحه.
5.‌ بانوی عاشورا حضرت زینب، سیف، رسول، تهران، سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی،‌ انتشارات مدرسه،‌ 1377، وزیری، 44 صفحه.
6.‌ ‌حضرت زینب بزرگ‌ بانوی کربلا، فولادزاده، عبد الامیر، قم،‌کانون نشر اندیشه‌های اسلامی، 1370، 56 صفحه.
7.‌ پیام‌آور کربلا حضرت زینب،‌ فهیم کرمانی، مرتضی، تهران، انتشارات دارالسلام،‌ 1376،‌ رقعی، 208 صفحه.
8.‌ ‌جنگ حضرت زینب علیها السلام،‌ فتحعلی بیگی، داود، تهران، انتشارات نمایش، 1382، رقعی، 224 صفحه.
9.‌ اسوه‌های ایثار (نگاهی به زندگانی حضرت زینب)،‌ قدیانی، عباس، تهران،‌ انتشارات فردابه، 1381، رقعی، 64 صفحه.
10.‌ پیام‌آور عاشورا حضرت زینب کبرا،‌ کهیارنژاد،‌ عطاالله، مجموعه اشعار و نوحه‌های سینه‌زنی و زنجیرزنی ائمه اطهار، ‌شیراز، انتشارات تخت جمشید،‌1380، رقعی، 120 صفحه.
11.‌ حضرت زینب پیام‌رسان شهیدان کربلا، محمدی اشتهاردی، محمد،‌ تهران،‌ نشر مطهر، 1376، رقعی، 48 صفحه.
12.‌ مثل مادر ، وحیدی‌صدر، مهدی، مشهد، عروج اندیشه، 1382،‌خشتی، 12 صفحه.
13.‌ زندگانی حضرت زینب علیها السلام، یوسفی،‌حسین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،‌1377،‌ رقعی، 96 صفحه.

[h=1]
[/h]عالمةٌ غیرَ مُعلمةٍ : داناى نیاموخته
فهمةٌ غیرَ مُفهِّمةٍ : فهمیده بى آموزگار
كَعبةُ الرَزایا : قبله رنجها.
نائبةُ الزهراء : جانشین حضرت زهرا سلام الله علیها
نائبةُ الحسین : جانشین حضرت حسین علیه السلام
مَلیكةُ الدنیا : شهبانوى گیتى .
عَقیلةُ النِساء : خردمند بانوان .
عَدیلةُ الخامس مِن اهل الكِساء : همتاى پنجمین نفر از اهل كساء.
شریكة الشهید : انباز شهید.
كَفیلة السجاد : سرپرست حضرت سجاد.
ناموسُ رَواقِ العَظمةِ : ناموس حریم عظمت و كبریایى .
سیدة العَقائِل : بانوى بانوان خردمند.
سِرُّ اَبیها : راز پدرش على علیه السلام
سُلالةُ الوِلایة : فشرده و خلاصه و چكیده ولایت .

وَلیدةُ الفَصاحة : زاده شیوا سخنى .
شَقیقةُ الحَسن : دلسوز و غمخوار حضرت حسن علیه السلام.
عَقیلةُ خِدر الرسالة : خردمند پرده نشینان رسالت .
رَضیعة ثَدىِ الولایة : كسى كه از پستان ولایت شیر خورده .
بلیغة : سخنور رسا.
فصیحة : سخنور
صدیقة الصغرى : راستگوى كوچك (در مقابل صدیقه كبرى سلام الله علیها)
المُوثَّقة : بانوى مورد اطمینان .
عقیلة الطالبین : بانوى خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بین طالبیان)
الفاضلة : بانوى با فضیلت .
الكاملة : بانوى تام و كامل .
عابدة آل على : پارساى خاندان على علیهم السلام
عقلیة الوحى : بانوى خردمند وحى
شمسةُ قَلادَةِ الجَلالةِ : خورشید منظومه بزرگوارى و شكوه .
نَجمةُ سَماءِ النَبالَة : ستاره آسمان شرف و كرامت .

المعصومة الصغرى : پاك و مطهره كوچك .
قرینة النَوائِب : همدم و همراه ناگوارى ها.
محبوبة المصطفى : مورد محبت و محبوب حضرت رسول صلی الله علیه و آله.
قرة عین المرتضى : نور چشم حضرت على علیه السلام.
صابرة محتسبة : پایدارى كننده به حساب خداوند براى خداوند.
عقیلة النبوة : بانوى خردمند پیامبرى .
رَبَةُ خِدرِ القُدس : پرورنده پرده نشینان پاكى و تقدیس .
قبلة البَرایا : كعبه آفریده شدگان .
رَضیعَة الوحى : كسى كه از پستان وحى شیر مكیده است .
بابُ حِطَةِ الخَطایا : دروازه آمرزش گناهان .
حَفَرَةُ علىٍ و فاطمةٍ : مركز جمع آورى دوستى و محبت على (علیه السلام ) و فاطمه (سلام الله علیها)
رَبیعَةُ الفضل : پیش زاده فضیلت و برترى .
بطلة كربلاء : قهرمان كربلا.
عظیمةٌ بلواها : بانویى كه امتحانش بس بزرگ بود.
عقلیة القریش : بانوى خردمند از قریش .

الباكیة : بانوى گریان .
سلیلة الزهراء : چكیده و خلاصه حضرت زهرا سلام الله علیها.
امنیة الله : امانت دار الهى .
آیةٌ مِن آیات الله : نشانى از نشانه هاى خداوند.
مظلومةٌ وحیدة : ستمدیده بى كس.

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]زینب(س)، آبروی صبورى و آیت بزرگ ایستادن است
و کدام مفسر و تفسیر به ژرفای بطن در بطن این آیت سترگ راه خواهد یافت.

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]اگر او نبود،‌چه کسی انگاره ناتوان بودن زن را از ذهن‌ها می‌شست؟
چه کسی توانایی و عظمت زن را چونان خورشید
بر پلک‌هایی که به کج‌بینی و کم‌بینی و بدبینی عادت کرده‌اند، می‌تاباند؟‌
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

حدیث دردهای زینب(س) را هیچ قلمی برنمی‌تابد.
هیچ‌کس نیست که بی‌قراری اشک‌‌ها را در مرور
غم‌های زینب(س) پشت پلک‌هایش تجربه نکند.

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]هیچ عاطفه‌ای نیست که شنیدن
آنچه بر زینب(س) رفت، طوفانی‌اش نکند.
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]سمیه سادات منصورى


[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=Microsoft Sans Serif]

میون همه دل ها امون از دل زینب ... امون از دل زینب...

[=irfont]اصلا دگر فرقی ندارد بیش و کم ها

[=irfont]وقتی که لطفی میکند "دریا" به "نم" ها

[=irfont]هر کس که می بینم ز تو چیزی گرفته

[=irfont]حتی حسابش رفته از دست رقم ها

[=irfont]هیئت،کسی با دست خالی برنگشته

[=irfont]از توست "هیئتها" شده " دارالکرم ها "

[=irfont]از لطف تو گفتن که اصلا کار من نیست

[=irfont]وقتی که کم می آوردند اینجا قلم ها

[=irfont]هیئت، دم "لبیک یا زینب" گرفتیم

[=irfont]با تو صفای دیگری دارد دو دم ها

[=irfont]گفتم:"حسین جان...گیر کردم...جان زینب"

[=irfont]رد خور ندارد پیش او این نوع قسم ها

[=irfont]بانو! تو معروفی به اینکه "کوه صبری"

[=irfont]دیدم نوشتند از تو بر روی علَم ها:

[=irfont]"شد خسته حتی صبر از صبر تو بی بی"

[=irfont]مثل همیشه شد مقارن مدح و غم ها،

[=irfont]ذکر مصیبت ها،اسارت ها،عطش ها

[=irfont]آتش زدن ها،کف زدن ها و ستم ها

[=irfont]آن ساعتی که گفته بودی : ای برادر

[=irfont]پای حرامی باز شد سوی حرم ها

[=irfont]میخواستی انگشتر خود را درآری

[=irfont]انگشترت هی تنگ تر شد از ورم ها

يكي از نمونه هاي بارز مديريت زن حضور حضرت زينب (س) در كربلا است . وي بعد از شهادت امام حسين (ع) عملا رهبري انقلاب را بر عهده گرفت و در اين امر بسيار موفق بود . به گونه ی که سخنرانی قهرمانانه زینب (س) در کوفه، موجب تحول در افکار عمومی شد. وی در برابر نعره مستانه عبیدالله بن زیاد، آن گاه که به پیروزی اش می‏نازید و می‏گفت: "کار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟!" با شهامت و شجاعت و صف ناپذیری گفت: "ما رأیت الا جمیلا؛ جز زیبایی چیزی ندیده‏ام". شهادت برای آنان مقدر شده بود. آنان به سوی کشتن گاه خویش رفتند. به زودی خداوند آنان و تو را می‏آورد تا در پیشگاه خداوند داوری خواهید.
آن گاه که ابن زیاد دستور قتل امام سجاد (ع) را صادر کرد، زینب (س) با زیرکی تمام، زمام عواطف را به دست گرفت و برادر زاده‏اش را در آغوش گرفت و گفت: اگر خواستی او را بکشی ، مرا هم بکش. به دنبال حرکت زینب (س)، ابن زیاد از کشتن امام سجاد (ع) منصرف شد.
زینب (س) در شام نیز توانست افکار عمومی را متحول نماید. در جلسه‏ای که یزید به عنوان پیروزی ترتیب داده بود و در حضور بازماندگان واقعه کربلا، سر بریده حسین (ع) را در تشت نهاد و با چوب‌د‌ستی به صورتش می‏زد، زینب کبری (س) با سخنرانی خویش غرور یزید را در هم کوفت و او را از کرده خویش پشیمان کرد. سرانجام یزید مجبور شد کاروان را با احترام به مدینه برگرداند.
در مدینه نیز زینب (س)، پیام آور شهیدان، ساکت ننشست. او با فریادش مردم مدینه را بر ضد حکومت یزید شوراند. حاکم مدینه در پی تبعید حضرت زینب برآمد. (1)

پینوشت­ها:
1. زینب پیام آور عاشورا، سید عطاء الله مهاجرانی، ص 287 به بعد. تهران ،انتشارات اطلاعات ،1374 .

[="Blue"]
[/]

شاید هیچ کس درکربلا به اندازه ی تو زهرعطش درجانش رسوخ نکرده باشد

زینب!

مقتعه وعباولباس کامل، درزیر آفتاب سوزنده ی نینوا حتی خون رگ های توراتبخیرکرده است.

بخصوص که هیچ کس به اندازه ی تو ندویده است،هروله نکرده است،

مگر البته خودحسین(ع).

وفات حضرت زینب تسلیت باد.

[h=1]من دیدم آن‌چه تو ندیدی[/h] [h=4]

پرده‌ اول:[/h] ای سالار زینب!
اگر تو آخرین نفس ‌های رسول ‌ال‍له را دیدی، منِ زینب هم آن‌جا بودم و دیدم.
اگر تو فریادهای مادرمان در پشت در را شنیدی، من هم فریادها را شنیدم.
اگر تو خزانِ صورتِ ضربت خورده پدرمان را دیدی، من هم آن صورت را دیدم.
اگر تو کنار تَشت، پـاره های جگر برادرمان را دیدی، من هم پـاره‌ ها را دیدم.
اگر تو از بدن مطهّر علی اکبر، دانه ‌های تسبیحِ روی زمین ریخته‌ ای را دیدی،
من هم دیدم.
ای أبو‌المصائب حسین!
اگر تو برای کودکت جرعه ای آب می ‌خواستی، من هم آنجا تشنه‌ ی قطره آبی برای شش‌ ماهه ات بودم.
اگر تو یکی یکی بدن های به خون شده‌ ی فرزندان پیامبر و آخرین یارانت را دیدی، من هم دیدم.
اگر تو منتظر بازگشت ساقیِ لب تشنگان بودی، من هم منتظر بودم و به چشم خویش دیدم.
امّا حسینِ زینب!
من صحنه ‌‌ای دیدم که تو ندیدی. من از اول این راه، سر مطهر پر فروغ تو را جلوی چشمانم دیدم اما تو ندیدی.
من از ابتدای این چهل منزل، موهای پریشانت را در میان گرد و خاک این صحرا دیدم اما تو ندیدی.
من، هرگاه سرم را از میان کجاوه بیرون آوردم، چشمان شرمنده‌ ات را دیدم،
اما تو ای پاره ‌جگرم، هیچ‌ گاه در زندگی ‌ات، چنین صحنه‌ ای ندیدی...
تو آخر چگونه می ‌توانستی آن‌چه را من می ‌بینم ببینی، حال آن که خودت مرکز نگاه‌ من بودی.
تو چگونه می‌ توانستی خودت را ببینی حال آن‌که «خودت» موضوع دردهای جانسوز من بودی.

دیگر گذشته بود روزهائی که به دستور امیر مومنان علیه السلام می ‌دویدند و قندیل ‌های مسجد را خاموش می ‌کردند. که چه؟ که «زینب» می‌ خواهد به مسجد بیاید. زینب. زینبِ این روزها که گویند أشبَه ‌الناس به مادرش شده بود

[h=4]پرده دوم:[/h] گویند که شوهر حضرت زینب سلام‌ الله ‌علیها مرد بسیار متموّلی بوده و باغ‌های زیادی در اختیار داشته است. وقتی اسارت بانوی رنج ها به پایان رسید و آن حضرت به شهر همسرش ـ عبدال‍له ـ بازگشت؛ تازه پس لرزه های آن جنایت هولناک در بدن زینب سلام ‌ال‍له‌ علیها خود را نشان داد. آیا می‌ شد این بانوی به خاک نشسته، همان خطیب با صلابت کوفه و شام باشد؟ آیا کسی باور می‌ کرد که این بانوی بی نَفَس، همان ستاره هم ‌نفس حسین علیه السلام و اسطوره‌ ی مقاومت روزهای اسارت باشد؟
کم‌ کم اثرات آن فشارها زیاد و زیادتر شد.
- زینب جان! خاک بر سر من که شما را به این وضع ببینم. شما باید به فکر خود باشید و الّا بیماریتان شدت می ‌گیرد و به زودی زود از دست خواهید رفت. بیائید با هم در این باغ ها قدمی بزنیم تا کمی حال شما بهتر شود.
عبدال‍له، سعی می ‌کرد برای آرام کردن مصیبت ‌های زینب سلام ‌الل‍ه‌ علیها، راهی پیدا کند. تا عاقبت زینب قبول کرد زمان کوتاهی به باغ عبدال‍له بیاید و قدمی بزند. اما تا به باغ رسید و نگاهش به آن گل ‌های زیبا افتاد، تکه زمینی خشک و خاکی گیر آورد و روی آن نشست و آهی کشید: «من هم شانزده گل و یک غنچه‌ داشتم که در اوج زیبائی بودند. اما یکی یکی گل های مرا گرفتند و غنچه‌ ام را نشکفته پژمردند. عبدالل‍ه! مرا به خانه برگردان، که دیدن زیبائی ‌های دنیا برایم سخت شده است.»


عبد‌ال‍له خیلی سعی می‌کرد که حال و هوای عقیله‌ ی بنی‌هاشم را عوض کند امّا دردهای زینب بیش از آن بود که کاری بتوان کرد...
شاید بگوئید داستانِ باغ رفتن‌ های زینب، اصلاً در تاریخ وجود ندارد. خودتان را خیلی اذیت نکنید. برخی از صاحب نظران واقعاً چنین نظری دارند. و ‌گویند که: سند و قرینه‌ ای برای داستان «زینب و باغ»، وجود ندارد. راحتتان کنم. من هم سندی برای آن پیدا نکرده‌ام. اما...
مگر نشنیده‌اید از رسیدن زینب سلام ‌الل‍ه‌ علیها به شهر «مدینه» و ناله‌ های بی پایان او. مگر نشنیده اید که عمه ام زینب سلام ‌الل‍ه‌ علیها، در یکی از منزلگاه ‌های بازگشت، نماز شبش را نشسته خواند؟! و بعد معلوم شد که سه روز است غذائی به دهان مبارکش نرسیده؛ و اینکه سهمیه‌ ی غذایش را به کودکان می ‌داده. برای اینکه یتیمان آل ‌ال‍له از گرسنگی نمیرند! اینها که دیگر صحت دارد! سند دارد!
حال اگر بعد از آن، باغی بوده یا نبوده اشکالی ندارد. تو بگو رمل‌های صحرا یا زمینِ آفتاب خورده ‌ی خانه یا کوچه ‌ای.
چه فرقی دارد؟ زینب سلام ‌الل‍ه‌ علیها، کناری می‌نشست و با یادآوری آن مصائب، روز به روز رنجورتر و رنگ پریده ‌تر می‌ شد. دیگر گذشته بود روزهائی که به دستور امیر مومنان علیه السلام می ‌دویدند و قندیل ‌های مسجد را خاموش می ‌کردند. که چه؟ که «زینب» می‌ خواهد به مسجد بیاید. زینب. زینبِ این روزها که گویند أشبَه ‌الناس به مادرش شده بود؛ چه مانعی دارد که خاک ‌نشین شده باشد. مگر مادرش از درد، روی این خاک ها ننشست؟ مگر پدرش ـ عبا به دور پا پیچیده ـ روی همین خاک نیافتاد؟

کسی اشک های زینب سلام ‌الل‍ه‌ علیها را ندید که برایمان تعریف کند و از حالش برایمان بگوید. فقط گفته شد که موی سیاهی در سرش نمانده است که آن را هم ندیده می‌ شد فهمید! شاید هم اجازه ورود به کسی نمی ‌داد که احوالی از حضرتش بپرسد

[h=4]پرده سوم:[/h] بعد از مدت کوتاهی، زندگی زینب سلام ‌الل‍ه‌ علیها هم به پایان رسید. چهار ماه و هشتاد روز بعد از عاشورا.
اما اینکه کجا از دنیا رفت و چگونه و چه روزی؟ تاریخ ‌نویسان در این زمینه خیلی اختلاف دارند و هر کسی چیزی می ‌گوید. می‌دانید چرا؟ برای اینکه اگر روز عاشورا صد مورّخ و سی‌ هزار شاهد، جریان را دیدند و ثبت کردند، اما بعد از اسارت، دیگر کسی زینب سلام ‌الل‍ه‌ علیها را ندید. یعنی کسی نمی‌ دانست که زینب کجاست و حالش چگونه است؟
کسی اشک های زینب سلام ‌الل‍ه‌ علیها را ندید که برایمان تعریف کند و از حالش برایمان بگوید. فقط گفته شد که موی سیاهی در سرش نمانده است که آن را هم ندیده می‌ شد فهمید! شاید هم بی‌ بی اجازه ورود به کسی نمی ‌داد که احوالی از حضرتش بپرسد.
چه می ‌دانم؟!! مگر من علم غیب دارم! فقط بگویم که ای کاش فرزند تنهای برادرش زودتر بیاید و آخرین لحظات زینب سلام ‌الل‍ه‌ علیها را، او برایمان بگوید. و از روزهای آخر زینب سلام ‌الل‍ه‌ علیها روضه‌ ای بخواند برایمان. همین.

[h=1]بانوی زیبابین خاندان وحی[/h]
"زینب" را به معنای "زین أب" یعنی زینت پدر دانسته‌اند؛ از این رو بی ‌مناسبت نیست که در زندگی حضرت زینب علیهاالسلام به دنبال این صفت بگردیم، ‌چه اینکه افراد این خاندان به بهترین وجهی نماینده اسم زیبای خود هستند. از اینرو عبارت "ما رأیت الا جمیلا" را به عنوان راهگشای خود در شناسایی حضرت زینب علیهاالسلام انتخاب کرده‌ایم.

[h=4]جمله‌ای بر صدر جملات انسانی[/h] حضرت زینب علیهاالسلام جمله‌‌ ای فرموده است که در اوج جملات بشری است، آن هم وقتی که در جمع زنان و کودکان اسیر و رنجور و مصیبت زده و شکنجه شده در مجلسی با حضور ستمگر زمانه قرار گرفته است. سر مقدس امام حسین علیه السلام در مقابل ابن زیاد گذاشته شده و آن مرد به سان فاتحانی رجز خوان، اما مدعی حقانیت، این چنین می‌گوید: حمد مخصوص خدایی است که شما را رسوا کرد و دروغتان را روشن کرد.
زینب کبری علیهاالسلام جوابش را می‌دهد اما ابن زیاد خدا را در جانب خود می‌بیند و ادامه می‌دهد: کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟
در اینجاست که زینب علیهاالسلام می‌گوید: "بجز زیبایی چیزی ندیدم"، ‌آنان قومی بودند که خدا برایشان کشته شدن را نوشت پس به آرامگاهشان وارد شدند و به زودی خدا تو را با آنها گرد می‌آورد و ...
[h=4]بانویی که توانست زیبایی را ببیند
[/h] اگر زینب علیهاالسلام در آن جلسه ضجه می‌زد و بیتابی می‌کرد یا از فرط فشارهای روحی و مشکلات جسمی، زبان در کامشان بند می‌آمد هیچ کس در تاریخ او را ملامت نمی‌کرد، اما او نه تنها سکوت نکرد، بلکه در جواب ظالمی چون ابن زیاد که کشته شدن امام حسین علیه السلام و یارانش را نشانه حقانیت یزید و باطل بودن حسینیان اعلام می‌کرد این گونه فرمود که "بجز زیبایی چیزی ندیدم"؛ به عبارت دیگر، در جایی که دشمن خدا به دنبال جوسازی و دروغ پردازی و وارونه نشان دادن حقایق بود، این جمله کوتاهترین و موثرترین پاسخ به آن ادعاها بود.

آنچه در صبر جمیل مهم است، توجه به این است که عالم خدایی دارد و ما بندگان خداییم و همه حوادث خوب و بد تحت مدیریت خدا قرار دارد و او مالک دنیا و آخرت است و در نظام خدا هیچ ظلمی به هیچ کس روا نمی‌شود و به طور خلاصه "صبر جمیل عبارت است از صبری که در آن هیچ شکایتی به خدا در آن نباشد"

[h=4]قرآن، الهام بخش معنای عمیق زیبایی[/h] زینب کبری علیهاالسلام در حادثه عاشورا زیبایی می‌بیند. در نگاه او شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش امری زیباست. در اینجا مناسب است قدری درباره مفهوم زیبایی با کمک قرآن اندیشه کنیم.
قرآن کریم نگاه ما را به "جمال" تغییر می‌دهد. درست است که "جمال" امری شناخته شده و انسان فهم است، اما چند آیه در قرآن وجود دارد که باعث می‌شود طرز فکر ما نسبت به "جمال" بسیار عمیق گردد. برای این منظور مطالعه سوره یوسف، حجر، احزاب، معارج و مزمل حاوی مطالب مفیدی است.
[h=4]
همراهی صبر با "زیبایی"[/h] در آن زمان که یعقوب علیه السلام به فراق یوسف علیه السلام مبتلا شد، ‌می‌دانست که پسرانش به او دروغ می‌گویند. آن حضرت در آنجا صبر کرد و نیز در جریان بعدی که بنیامین پسر دیگرش نیز به همراه بقیه فرزندان به کنعان نیامدند، او صبر کرد. جالب اینجاست که در هر دوی این موارد،‌ او صبر خود را به زبان هم حکایت کرد و گفت: «فَصَبْرٌ جَمیل».
از اینجا متوجه می‌شویم که بسیاری از صبرهایی که مردم به خرج می‌دهند نازیباست اما یعقوب علیه السلام کاملا هوشیار بود که در این غم ها باید به شکل زیبایی صبوری کند.

[h=4]معنای درست صبر جمیل[/h] همه می‌دانیم که یعقوب علیه السلام از فراق یوسف علیه السلام بسیار می‌گریست و او را بسیار یاد می‌کرد به گونه‌ای که اطرافیان کم‌فهمش او را توبیخ می‌کردند؛ اما او از انبیاء الهی و بسیار راستگو بود و همان گونه که گفت، به شکل زیبایی صبوری کرد؛ بنابراین گریستن و یاد کردن وقایع تلخ منافاتی با صبر جمیل ندارد.
آنچه در صبر جمیل مهم است، توجه به این است که عالم خدایی دارد و ما بندگان خداییم و همه حوادث خوب و بد تحت مدیریت خدا قرار دارد و او مالک دنیا و آخرت است و در نظام خدا هیچ ظلمی به هیچ کس روا نمی‌شود و به طور خلاصه "صبر جمیل عبارت است از صبری که در آن هیچ شکایتی به خدا در آن نباشد"، همان گونه که امام صادق علیه السلام در تفسیر این عبارت سوره یوسف فرموده‌اند.(1)
جالب آنجاست که امیرالمومنین علی علیه السلام نیز در جریان شورایی که خلافت را به عثمان داد، مخالفت خود را اعلام فرمودند و همین آیه از سوره یوسف را تلاوت فرمودند: «فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُون»(2)

زینب کبری علیهاالسلام در حادثه عاشورا زیبایی می‌بیند. در نگاه او شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش امری زیباست. حضرت زینب علیهاالسلام جمله‌‌ای فرموده است که در اوج جملات بشری است، آن هم وقتی که در جمع زنان و کودکان اسیر و رنجور و مصیبت زده و شکنجه شده در مجلسی با حضور ستمگر زمانه قرار گرفته است

[h=4]الگویی والا برای طرز تفکر قرآنی[/h] هنر اولیاء الهی این است که در تلخ ترین رویدادها از "جمال" فاصله نمی‌گیرند. زینب کبری علیهاالسلام نیز به ما یادآور شد که همه حوادث تلخ عاشورا در حقیقت جلوه‌ای از جمال الهی است. آن بانو هیچ شکایتی از خدا ندارد و خدا را پادشاه عادل عالم می‌شمارد و به قیامت ایمان دارد. فقط کسی که عملاً اهل قرآن باشد می‌تواند این گونه بیندیشد و زینب کبری علیهاالسلام الگوی خوبی برای طرز تفکر قرآنی به شمار می‌رود.

[h=4]تقارن "زیبایی" در کتاب تقارن الهی[/h] برای کسانی که علاقه دارند که درباره "جمال" بیشتر بیندیشند، هیچ منبعی را که مانند قرآن باشد نمی‌توان معرفی کرد. قرآن کریم از امکان تقارن سه موضوع دردناک دیگر با "جمال" پرده برداشته است. از قرآن می‌آموزیم که حتی جدایی از همسر، دوری جستن از بدان و چشم پوشی از خطا و دنیاپرستی مردم نیز می‌تواند به شکل های زیبا یا نازیبا انجام شود.(3)

پی نوشت:
1. عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی قَوْلِ یَعْقُوبَ فَصَبْرٌ جَمِیلٌ قَالَ بِلَا شَكْوَى (امالی طوسی، ص294)
2. فقال علی علیه السلام لیس هذا بأول یوم تظاهرتم فیه علینا "فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ " و الله ما ولیته الأمر إلا لیرده إلیك و الله كل یوم فی شأن. (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص194)
3. علاقمندان را به تفکر و مطالعه درباره این آیات دعوت می‌کنیم:
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیلَ (حجر، 85)
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمیلاً (احزاب، 28)
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نَكَحْتُمُ الْمُوْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَكُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمیلاً (احزاب، 49)
فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً (معارج، 5)
وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمیلاً (مزمل، 10)


روزى میهمانى براى امیرالمؤ منین
:doa(6): رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: اى فاطمه ، آیا طعامى براى میهمان خدمت شما مى باشد؟ عرض كرد: فقط قرص نانى موجود است كه آن هم سهم دخترم زینب مى باشد.
زینب:doa(8): بیدار بود، عرض كرد: اى مادر، نان مرا براى میهمان ببرید، من صبر مى كنم . طفلى كه در آن وقت ، كه چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و كرم او باشد، دیگر چگونه كسى مى تواند به عظمت آن بانوى عظمى پى ببرد؟

زنى كه هستى خود را در راه خدا بذل بنماید، و فرزندان از جان عزیزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق بنماید و از آنها بگذرد بایستى در نهایت جود بوده باشد.
ریاحین الشریعة جلد 3 صفحه 64