◄◄ قــدم به قــدم تا ظهــور ►►

تب‌های اولیه

695 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

شب بخیــــــر ....:ok::Gol:

البته باید خدمتتون بگـــــــم که تصاویر ویرانه سفارت اسرائیل امروز شده نقل خبرگزاری ها .. و همه بهت زده هستند....

عصام شریف، در حال استعفاء بوده که ارتش نگذاشته که استعفا بده .. یعنی قبول نکرده شورای نظامی حاکم بر مصــــر ولی اینکه عصام بخاطر این موضوع خواسته استعفاء بده و یا قبلا میخواسته و این فرصت رو غنیمت شمــــرده بحث جدائی است...

عصام شریف قبلنا به اسرائیل چند اخطار نیم بند داده بـــــود ولی کاملا مشخص بود که حقیقت چیزه دیگه ای هست و زدو بند هایی تو کاره تا شریف روی کار باقی بمونه چون بســــیار معتدله..

از طرف دیگه سفارت عربستان هم به علت سیاستهای پست و کثیفش در مقابل قیام های منتطه همین طوریش همه جا تهدید میشـــــه ولی در مصر خصوصا بعلت هم سوئی کامــــلا مادر گونه نسبت به اسرائیل بیشتر مورد نفرته ..

جدیدا خبری درز کرده از یکی از پزشکــــان مخصوص این عبدالله ( حاکم سعودی ) که ایشون بیش از اونچه که میگن سن داره .. یعنی بجای 82 سال، ایشون ظاهرا توی پرونده ی مخصوص پزشکیش ( که سری هم بوده ولی لو رفته ) 92 سالـــه هست.

من یکی از این خبـــر بسیار، بسیار خوشحال شدم.. چون لااقلش اینه که به خواست خدا مرگش انشاءالله محتمل تره..
عذر میخوام، ولی این مردیکه هنوز از هرمنهای زنانه استفاده میکنه تو این سن و علتش کاملا مشخصه .. نیازی به توضیح نیست ظاهــــرا...

چند دغدغه دارم و فکرم همیشه و در همه حال به دنبال این حوادثه :

- زلزله بزرگ شــــام ( که بعد از اون فردی با نام مستعار سفیانی قصد شام میکنه )

- مرگ عبدالله پادشاه عربستان که در احادیث آمده و شما هم میدونید که مرگش گشایش بسیاری است در امور مسلمین و آروم و قرار رو از این وهابی های کثیف حاکم بر خانه ی مقدس خداوند بزرگ میگیره.. و بسیار واقعه ی مهمیه .. بسیـــــار!

- حکومت حاکم بر یمن که اگر دست مسلمانان الحوثی بیافته .. عمــــلا عربستانی که دیگه پادشاه قدرتمندی نداره که این چند خروار شاهزاده رو کنار هم نگه داره، بسیار لطمه خواهد دید و به شدت تهدید خواهد شـــــد.

- و سوریـــــه که امروز به دستور اسد تمامی نیروهاش به حال آماده باش کامل در اومد تا تهاجمی همه جانبه رو به سمت گروهک های مسلح آغاز کنه. مسلما بحث و حدیث های بسیار زیادی در چند روز آینده بر سر اینکه این اقدام سوریه، توهین و قتل و عام تظاهر کنندگان گوگولی مگولی، و بی آزار سوری بوده نه مقابله با عناصر معاند و مسلح، به وجود خواهد آمد .
نتیجه این رایزنی های بین المللی ( ملل؟؟!!! یا چند تا کشور؟؟!!!) این خواهد بود که تحریم ها بیشتر و زمینه برای حمله ی حمله کننده، که معلوم نیست کیه فعلا ( حدس هایی میشه زد ولی معلوم نیست ) هموار خواهد شــــد.

- و البته امام موسی صدر که نقش بزرگی خواهد داشت.. انشاءالله زودتر تکلیف سرت هم معلوم بشــــه تا جای امام مشخص بشه تا ببینیم آیا در لیبی هست ایشون یا در خارج اون ..
که خداوند بزرگ او رو سالم نگه داره انشــــاءالله!

:Gol:مشتاقم ... مشتاقم به دیدن روی تو
بی تابم .. بیتابم به شنیدن بوی تو
پایم لنگ و دستم کوتاه و زبانم عاجز
کورم و گنگم و یارایم نیست که آیم سوی تو:Sham:

ســـــلام و درود خدمت شما:Gol:

جنبش جیش المهدی که توسط مقتدی صدر ایجاد شــــده به آمریکائی ها التیماتوم داده که تا پایان سال میلادی 2011 فرصت دارند که ترک کنند خاک عراق رو.. وگرنه.. مورد حمله های شدید واقع خواهند شد..

در واقع جنبش شیعی المهدی در عراق به رهبری مقتدی صدر تا حالاش بصورت یک جنبش بازدارنده عمل کرده ولی تا به حال دست به حمله نزده فقط ... مواضع خودش رو بعد از اتمام اشغالگری آمریکا بیان کرده..
بااین مفهوم یکی از پتانسیل های بسیار خوب برای مقابله با جبهه ی باطل حساب میشه.. خود مقتدی صدر انسان بسیار جالبی است.. والبته صبـــــور و دور اندیش
تا ببینیم که آمریکائیها و کردهای احمق عراق اینقدر نادان خواهند بود که به حضور آمرکائیها بعد از 2011 تن بدند یا نــــه ..
این هم از اون مسائل بسیـــار جالب خواهد بود.. خیلی جالب...

تو انگلیس چند هزار نفر ریختن تو خیابون ها و شعار دادن و چند تا ماشین آتیش زدند.. موبایل قطع شد، Facebook تعطیل شـــد، Twitter بای بای، و تازه اینترنت هم بعضی جاها قطع شد.. همین آقایان اگر تو ایران موبایل ها قطع میشد. دادو بی داد راه انداخته بودند که آزادی نیست اینجا مردم رو میکشند اینجا.. و اینها..
ولی خودشون هر غلطی بکنند هیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــچ ایرادی نداره!

امروز ممنوعیت سوار شدن بر موتور سیکلت در سوریه هم جالب بود.. آخه رو این موتورها میان، عناصر مسلح، و شلیک میکنند و ده در رو!!
خوب اسد هم دیده اینجوریه .. دستور داده موتور تو شهر رفت و آمد نداشته باشند.. بیرون شهر بدون تخلف، البته، ایرادی نداره..

به زودی احتمال میره که حمله های بسیار سنگینی در سوریه اتفاق بیافتــــه..!

بدروود
:Gol:

ســـلام و شبتون بخیر :Gol:

الان چیزی که تو ذهنمنه .. میخوام براتون بگـــــم.. اصلا حال و حوصله ی جنگ ندارم الان!

عوضش.. دلم خیلــــــی تنگه..
دلم میخواست پا میشدم میرفتم .. یه جایــــــی.. یه جایی که فرشته ها میان و عرض ادب میکنند.
دلم گریه میخــــواد.. وای که چقدر گریه در حرم عشق قشنگه

ســـــــال 78 یا 79 بود...
دوستی داشتم به نام کاوه که از افاضل و از بچه ها عارف پیشه و مرامش، بسیار مرام جالبی بود...
روزی بهش گفتم کاوه! منم بیام جمکران؟!
گفت : بــــــله بیا! روزهای سه شنبه شب دم دره دانشگاه ( در آزادی ) اتوبوس میره بیا منم هستم..

برای اتوبوس یه مبلغ کوچولویی میگرفتند میبردند و بر میگردوندند.. منم سوار شدم..نشستم کنار کاوه!
از همه چی برام گفت و از حرم حضرت معصومه که تا اون موقع یکی دو باری رفته بودم نه زیاد.. و خیلی شیفته شدم..
جلسه ی دوم بود فکر کنم.. یادم نیست شایدم سوم که دیر رسیدم .. داشت اتوبوس میرفت.. و من که رسیدم پام تو پله بود!
سوار شدم دوباره کنار کـــــاوه نشستم.. کمی صحبت کردیم و اتوبوس از میون ترافیک آزادی حرکت کردو رفت سمت جاده ی قم و حدودای نه و نیم شب اینها بود که داشتیم میرسیدیم قم ..
من تو دلــــــم گفتم .. سرورم و مولای من، حضرت فاطمه معصومه ، قربان شما جان حقیر من داشتم جا میموندم ها! .. کم مونده نتونم بیام حرمت .. کم مونده بود
و تو دلم قصه خوردم که نکنه من رو نمیخوان و این حادثه بابته اینه..و یا اینکه چقدر من دست و پا چلفتی هستم اه ...

خوابم بــــرد.... در خواب دیدم حرم حضرت معصومه (علیها سلام ) هست و دیگهایی گذاشتند مانند اونچه که در ایام محرم میبیند و هیئت ها شام میدن.. و دیگهای برنج بود..
به دلم افتاد که من خیلی دیر اومدم و همه دیگها خالیند و چند نفری دارند سر دیگها رو این ور و اون ور میکنند.. کلا حس کردم همه چی تموم شده..
دیدم خانمی در روبروی من ایستاده و به سمتی نگاه میکنه .. لباس عربی به تن داشت از همون لباس های عربی رایج سیاه رنگ..
بشقابی دستش بــــود، بشقاب پر بود از برنج و ته دیگ زیادی داشت ( آخه من خیلی ته دیگه روغنی دوست دارم :ok: )، به سمت من اومد احساس کردم صاحب این مجلسه ..
و بشقات رو به سمت من گرفت.. و گفت.. " بیـــــا، برای تو نگه داشتم" .

از خواب پریدم .. به کاوه گفتم این خواب رو دیدم.. لبخندی زد..

از اون به بعد مهری به دل من افتاد که الان بعد از گذشت 10 ســــال کم نشده هیچ شدیدتر هم شده..
ماجراهای عجیب دیگه ای هم دارم که اگر جنگ و غارت و یه سری این کشورها و این جور مسائل مجال داد براتون تعریف میکنم .. در رابطه با خادم حرم شدن من هست در حرم مولا و سرور و پناهم حضرت معصومه (علیها سلام ) و برخی از شفا گرفتن هام .... ( آخه من تا آدم شـــــــــــــدن، اوووووووووووووه خیلی راه دارم .. هی شفا میدم بازم آدم نمیشم :khaneh: )

ســــلام و روز و شبتون بخیر و خوشی :Gol:

هیــــچ کس تو این عالم هستی، از سیاستمداران، اندیشمندان امور بین الملل و غیره .. تصور نمیکردند که روزی قراره که دنیا به این وضع الان در بیــــاد.
شما رو شاهد میگیرم.. آیا شما تصور میکردید، پارسال که این اتفاقات شروع شد، در عرض چند مـــاه ( و نه حتی سال !!! ) 3 رژیم دیکتاتوریه گردن کلفت اونهم در میان کشورهای عربی که ، اگر الان تصمیم بگیرند 120 سال دیگه زمزمه ی انجامش میاد، سرنگون بشنـــد!

هرگز چنین تصوری نمیرفت..
ولـــی چیزی هست که میخوام بگـــم واون این موضوع هست که این انقلاب ها آیا واقعا اســـلامی شروع شد و .. همین؟؟
گمان شخصی بنده این هست که این جریانات با برنامه های از پیش تعیین شده صهیونیست های مسیحی و افراطی هماهنگی داشت.. یعنی اونها چنین برنامه ای از این راه یا راه های دیگه در نظر داشتند.. و شروع کردند که اجرا کنند این برنامه ها رو ( مثل تجزیه خاورمیانه به کشورهای بی دردسر و بی خاصیت کوچولو )
ولی چیزه بسیار مهمی که وجود داره اینه که خداوند بزرگ فرموده در قرآن که هر کس مکر کند خداوند مکرش را به خودش بر میگرداند و خدا بهترین مکر کنندگان است. ( مضمونا چنین چیزیست درسته ؟! )

در حقیقت این جریانات با شیطنت های صهیونیست جهانی به جرقه ای بزرگ تبدیل شد و اونها تصور میکردند که این آتیش رو کنترل میکنند و نهایتا منجر به خواسته های نامشروع و کثیف اونها خواهد شــــد...
ولی خداوند روند این شیطنت رو از دستشون خارج کرد و در جهت نابودی خودشون قرار داد و اینطوری شد که همشون انگشت به دهن و بهت زده موندند..و الان به التماس افتادند که چرا اینطوری شده
ولی این موضوع اونها رو دست پاچه کرده و برنامه هاشون رو میخوان سریعتر به پیش ببرند و نمیدوند که این دست و پا زدن در باتلاقیست که خودشون درست کردند.. و بیشتر فرو میرند..

امروز حمله به سفارت آمریکا در افغانستان جنجالی به پا کرده..
خبر گزاری ها همینطور خبر از حمله به سفارت خانه آمریکا در لیبی و احتمالش در مصر میدند..

داره چه اتفاقی میافــــــــــته؟؟؟؟!!

خداوند جهان رو عاری از ظلم و جور اراده کرده.. و چنین خواهد بـــود به زودی انشـــاءالله.

:Sham:و یاد تو البته در یاد من است ای نازنین.:Sham:

شب بخیر دوستان

عرض کنم..
ترکیه چند ساعت پیش اعلام کرده که آماده حمله به مواضع گروه پ.ک.ک هست و این حمله هر لحظه امکان انجام داره..

راستی واقعا شما فکر میکنید که این ترکیه مارمولک فقط و فقط جهت مواضع این گروه خشن " پ.ک.ک منظورمه " نیروهاشو تو مرزهای شمالی عراق مستقر میکنه؟؟؟

بنده فکر میکنم که نخیـــــر، فقط به خاطر این نیست.. چه اینکه مگه الکیه آدم به یک کشور دیگه حمله کنه جهت مقابله با چند تا تروریست یا جدایی طلب؟؟
خب اون کشور هم حق مقابله داره، دفاع میکنه..
ولی از اونجائیکه این روسای فعلی عراق بسیار بی غیرت و وطن فروش تشریف دارند، این ترکیه میخواد دو هدف رو با هم دنبال کنـــه..

1 : این گروه جدائی طلب پ.ک.ک رو سر جاش بنشونه به نوعی....

ولی .. ولکن
2 : این یک تمرین عالی برای نیروهاشه .. نیروهایی که احتمال داره در جنگ آینده علیه سوریه نقش موثری داشته باشند..جنگ با عناصر چریک بر روی بدترین نقاط کوهستانی که سوراخ سونبه هم زیاد داره...

اخیرا ترکیه سیستم دفاع موشکی رو در خاک خودش پذیرفته و این عملا ترکیه رو تبدیل میکنه به یک مکان امن برای اسرائیل و آمریکا جهت انجام هر نوع عملیات موشکی و ضد موشکی که خب ... بابتش این "گل" و " اردوغان" چقدر باج دادند معلوم نیست به هر حال ترکیه یک کشور کاملا غربی با روکش اسلامی هست... و علی رغم مردم بعضا دین دار و مسلمان که حدود الهی رو به خوبی رعایت میکنند، مانع آزادی مسلمانانه و حتی حجاب رو هم منع کرده .. و خیلی چیز های دیگه

تا ببینیم که ترکیه چه خواهد کرد .. به زودی

خســـــــــــــــــــــــــــته نباشیــــــــــد :Gol:... ( از خوندن نوشته های من البته :ok: )

سلام واقعا دولت ترکیه چه سیستمیه
یکی به نعل یکی به میخ
تا چندی پیش طرفدار کاروان آزادی
سینه چاک اسلام
خانم دولت مردشون تبلیغ حجاب می کرد
180 درجه برگشتن
الهم اجعل عواقب امورنا خیرا

ســـلام
با آرزوی سلامتی برای شما :Gol:

گروه عجیب طالبان با اون عقاید بسیـــــار سختگیرانه و انحرافی در افغانستان نه تنها باعث جابجایی موازنه قوای نظامی شده بلکه از نظر سیاسی هم در اونجا حرفی برای گفتن پیدا کرده..

احداث نمایندگی طالبان در قطر بحثی است که به این منجر میشه:

آیا این طالبان بالاخره یک گروه قانونی هست الان تو افغانستان یا نیست؟!!!!

اگر هست پس کشته های حدود 20 نفری که از دیروز طی حمله ای به سفارت آمریکا شروع و امروز تموم شد، جزو چه کشته هایی حساب میشند؟؟؟

نقش طالبان در افغانستان و پاکستان بسیار واضح و روشنه..
از طرفی القاعده به احتمال قوی شعبه ای از شعبه های طالبان و یا جبهه ی بین المللی همین طالبان هست..

القاعده در یمن هم چند روز قبل در درگیری با نیروهای یمنی کشته دادند..
اینها در حقیقت عناصری معاندند ولی واقعا منافع اونها در یمن چیه؟؟؟؟
اصلا اصل و قرار این گروه بر چی قرار داره؟؟؟
معلومه که کی هدایتشون میکنه مثل یک گله سگ هار این ور و اون ور هستند!

دست پخت آمریکا و انگلیس در درست کردن این گروه در حدود 20 سال پیش در پاکستان و آموزش وسیع اونها، حسابی به بار نشسته و همه جا و همه کس اسمی از این گروه منحرف شنیده..
قتل و کشتار تنها چیزیست که انسانهای اولیه به اون معتقدند و الحق قوی هم حرکت میکنند...و کامــــلا
به مواضع ضد بشری و عقلانی خودشون پایبندند و خون هم میدن پاش..

این افغانها .. تفرقه، فرقه سازی، و واپس گرایی رو به جای اتحاد، پیشرفت، و بزرگی جایگزین کردند..
از ماست که بر ماست!!

چند وقت قبل برنامه ای نشون میداد.. و مسئول افغانی خیلی عزیز میگفت:

" اینجا ما آزادی داریم.. اینجا ایران نیست که ما آزادی نداشته باشیم "
و باد انداخته بود تو غبغبش..بابت رقصیدن چند تا زن هر جایئ و چهار تا موزیک گوش خر پاره کن!!

عذر میخوام از حضور شما...
من اگه بودم میگفتم.. خاک تو سر این آزادی.. و خاک تو سر پستی شما،
که بردگی رو به جان خریدید.. و به جای مقابله با دشمن جدیدتون ( به جای روسیه و طالبان، آمریکا و ناتو) به ریاست یک رئیس خائن مثل کرزای تن دادید. گیر خووووووووووب کسی افتادید ..
از قدیم گفتند خلایق هر چه لایق!!

ممنون از توجهتون دوستان با محبت :Gol::ok:

عرض کرده بودم خدمتتون که این ترکها سیاستهای بسیــــــار مخفی و کثیفی رو علیه اســــلام دارند.. ولی در لوای اســــلام ( فقط و فقط برای استفاده از قدرتی که دین به اونها میده و حمایت مردم دین دار) دست به اسلام کشی میزنند..
نمونش را چند دقیقه قبل به نقل از خبر گزاری فارس ببینید:

"به گزارش فارس، روزنامه وطن ترکیه در گزارش سفر رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه به کشور مصر نوشت که اردوغان در جریان این سفر در گفتگو با کانال تلویزیونی Dream TV که یک کانال خصوصی است، به مردم مصر توصیه کرده که بعد از سرنگونی رژیم مبارک در این کشور، اقدام به تدوین قانون اساسی بر اساس لائیسم نموده و رژیم لائیک در مصر تاسیس کنند.

این روزنامه خاطرنشان کرد که به دنبال اظهارات اردوغان برخی از مصری‌ها گفته‌اند که قیافه اعضای حرکت اخوان المسلمین مصر که برای استقبال از اردوغان به فرودگاه رفته بودند، دیدن دارد."

خب این قضیه کامـــلا واضحه.. آخه مگه میشه من مسلمان باشم و در کشورم حکم بدم که ورود دختران با حجاب به مکان های آموزشی ممنوع؟!!
آموزش قرآن در مدارس ممنوع؟؟!!!
یا تلویزیون من دارای فیلم های مستهجن و پورنو، و پر باشه از شوهای آنچنانی به سبک اروپایی و آمریکایی؟؟؟؟

گمان نمیکنم که شما هم من رو به عنوان مسلمان بپذیرید، هر چند داعیشو داشته باشــــم!

نمیفهمم آیا این اردوغان به فکر ایجاد امپراطوریه عثمانی هست دوباره بعد از چند صد سال یا چه؟؟
یا فقط به مناطقی از خاورمیانه از جمله سوریه و عراق برای بعد از تقسیم خاورمیانه ( به اصطلاح صهیونیست ها، خاورمیانه جدید) قانع هست؟!!

به هر حال عزیزان به عقیده بنده ترکیه دشمن ( دولت ترکیه ) دشمن اسلام و تشیع هست و دشمنی بدتر از کافران ( چون کافران لااقل داعیه مسلمانی ندارند ).. این دشمن دیر یا زود ضربشو به اسلام و مسلمانان خواهد زد!

شب خوش

سلام
به نظر بنده حرف شما با واقعیت مطابقت میکنه.این وقایع و سیاست های یک سال اخیر دولت ترکیه تا جایی که به ذهنم میرسه رو اینجا مینویسم قضاوت و کامل کردنش با دوستان:

حرکت های موافق:1-عزاداری برای امام حسین (ع) 2-بستن سفارت اسرائیل 3-...
حرکت های مخالف:1-اختلاف بر سر مسائل سوریه 2-پیشنهاد به مردم لیبی و مصر برای تشکیل دولت لائیک 3-موافقت با استقرار سامانه موشکی ناتو و امریکا 4-عمل نکردن به وعده قبل از انتخابات برای تغییر قانون اساسی به نفع اکثریت مسلمان ترکیه 5-...

یا علی:Gol:

4hm4D;144096 نوشت:

ســــلام به دوستان و ممنون از شما جناب 4hm4D ( اسم سختی داری ها :Cheshmak: ) :Gol:

اردوغان را امروز اروپائی ها به میمون تشبیه کردند.. که من میگم.. وای بر شمـــــا ای اروپائی های فلان فلان شده.. وای .. وای
( البته فکر کنم میشـــــه یه کوچولو روش فکر کرد ها !! :ok: )

بنده در مورد اردن زیاد فکر میکنم.. و هر لحظه انتظار دارم یه تکونی بخوره..

البته خیلی وقته داره تکون میخوره .. ولـــــی یه سوال!؟
چرا هیچوقت مردم علیه خود شاه ملعون ( عبدالله دوم ) حرف نمیزنند، شعار نمیدند؟؟!
آیا این مثل " زورش به خر نمیرسه، پالونشو میزنه " واقعا اونجا صادقه؟!!

خلاصه اینکه امروز تظاهرات جلوی سفارت آمریکا بوده در اردن.. و البته سفارت اسرائیل از ترس جاشو خیس، و فی الفور درشم تخته کرده..
خب ولی اینها کافی نیست.. به نظرم بازم همون مثله اینجا به کار میاد...

بالاخره اینها کی میخوان به خود این پادشاه چیزی بگند .. بنده فکر میکنم که هرگز نخواهد شد این امر چون بعضی از این اردنی های احمق او رو حتی امام زمان ( نعوذ بالله ) میدونند .. ولی خب تو مرام اونها امام زمان یه کوچولو هم خطا کنه ایرادی نداره که .. داره ؟!!!! نوچ....

نداهایی داره میاد از نشست هایی پنهان که در حال انجام هست بین .. مخالفین در لیبی.. ترکیه و ناتو..
نیروهای ناتو .. در لیبی خواهند ماند.. و این رو قطعی بدونید.. ورود اونها رو به مصر باید دید.. باید تماشائی باشه با چه ترفندی قراره این کار صورت بگیره .. فعلا معلوم نیست..

هشداری دوباره درباره مسجد القصی داده شده.. این قضیه بیش از هر چیزی حائز اهمیت هست..
باور کنید.. ( باور نمیکنیــــد ؟؟!! )

این وسط یه جرقه کمـــــه..
یه جرقه ی دیگه
یکی دیگه
دنبال اون باید بود.. از کجا شروع خواهد شد.. از کجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا؟؟؟؟

شبتون خوش...دوستان خوب :Gol:

شب خوش عزیزان

دلم خیـــــلی هوای حرم حضرت معصومه ( علیها سلام )، سرور و مولا و پناه گاهم رو کرده ..

برای عید فطر تصمیم داشتم برم قــم ولی مادر پیری دارم.. که من رو دعوت کرده بـــود مونده بودم کدوم رو برم.. فکــــر کردم بانوی دو عالم هم نظرش ممکنه رفتن به پیش مادر باشـــه و رفتم پیش مــــادر.. ولی راستش حس میکنم اربابم .. انگار نوکرش رو صدا میکنــــه..من بیچاره رو..

بزارید اولین ورود من به عنوان خادم در حرم اربابم رو بگم ( یه کوچولو طولانیه ولی شاید براتون جالب باشه .. خدا چه صبری به شما داده ها .. ماشاءالله :Gol::

پدرم 10 سال قبل فوت کرد.. و من موندمو حیرت..
مونده بودم که آیا میشه پدر آدم بمیره.. همیشه در مورد دیگران به راحتی میشنویم فلانی مرد .. یا پدرش مرد.. ولی خودمون چی؟

حیران و سرگردان شـــدم..
مادرم به خانه ی برادرهام.. که همشون از من بزرگترند رفت.. و من که سال آخر دانشگاه بودم در خوابگاه تنها ماندم..
عید بود.. و همه دغدغه ی عیدی داشتند ولی من اولین ســـال نبود خانه ی پدری رو، که معمولا تو تعطیلات به اونجا میرفتم، حس کردم.. حســـــی غریب.. حس بی کسی ..

تنها و مستاصل شـــدم ، .. داشتند خوابگاه رو میبستند و به دانشجوها گفته بودند که تا 28 اسفند خوابگاه بسته میشه و تا 13 فروردین باز نمیشه..
در عجب بودم که کجا برم.. یعنی خونه ی برادرم نمیتونستم.. آخه زن برادرهام بالاخره نامحرم بودند و معذب میشدند..

و دروغ گفتم.... به مادرم..
بهش گفتم.. مادر من رو دعوت کردند به مسافرت و من میرم بعد تعطیلات بر میگردم..
گفت " پیش کی.. یعنی راست میگی ؟؟ خوش میگذره یعنی اونجا بهت؟؟؟ "
گفتم " آرهههههههههه خیالت راحته راحت.. "
گفت : " چقدر خوشحال شدم برات.. خیلی نگرانت بودم.. حالا خوشحالم که میری مسافرت "
گوشی رو که قطع کردم.. من بودم و باد، دوست همیشگی خانه به دوشان و بی کسان...

خووووب چه کنم .. چه کار کنم..
رفتم وسایلم رو بر داشتم..
یه ساک، دو تا پتو، مسواک .. وسایل حمام.. و چند تا خورده ریز..
اومدم از خوابگاه بیرون...

ولی .. ولـــــــی صدایی من رو میخوند.. انگار بی اختیار به سمت ترمینال جنوب رفتم.. و کنار اتوبان تو بهبهه ای جمعیتی که میخواستن برن به شهرهاشون که دم سال تحویل خونه باشند ، به سمت ماشین ها دست تکون میدادم..
20 هزار تومان.. پولی رو که پس انداز کرده بودم .. و از غارت شخص خودم در امان مونده بود تمام دارائیه من بود..

اتوبوس نگه داشت .. و من راهی شـــدم..
چشام از اتوبوس مردمی رو میدید که خوشحال و خندان به سوی منازلشون میرند..
یکی میخندید.. یکی داد میزد..... یکی موقع راه رفتن میخواست از خودش جلو بزنه اینقدر تند میرفت تا ...

و اما قم برای من قصه ای عجیبی داشت.. که باید منتظر میموندم تا چند ساعت بعد شروع بشه قصه ی زیبای عاشقی...

( دستم خسته شد دیگه.. فردا بقیشو بگم .. باشــــه... ممنوم که خوندی تا اینجا رو :Gol:)

ادامه .....
(میخواستم که صبر کنم ولی دستم از نوشتن نمیافته .. خستس ولــی میخواد حرف بزنه ...)

اتوبوس به راه افتــــــاد...
چند ساعت بعد که در قم پیاده شــــدم، مردم و مناظر یه جور دیگه به نظرم میآمدند ..
آخه تا اون موقع شاید چند ده باری رفته بودم.. ولی اینبار .. چیزه دیگه ای بود.. قصده دیگه ای بود..

به حرم که رسیدم .. جمعیت قلقله میزد.. جالب اینکه از همه جا بودند، شهرستانها، خارجی ها مثل این سیاهها و .. عربها .. و خیلیای دیگه که البته اونها جایی برای موندن داشتند ولی من چی...

درست یادم نیست که اول به سمت هتل ها و یا مسافر خونه ها رفتم یا به حرم.. فکر کنم رفتم سوال کردم که قیمت هتل ها چنده .. یا مسافرخونه های ارزون قیمت .. آخه من باید این 20 هزار تومن رو جوری برنامه ریزی میکردم که علاوه بر اینکه تو این دو هفته و خورده ای اونجا هستم کم نیارم.. و در ضمن باهاش بتونم برگردم تهران..
سوال میکردم از این مسافرخونه .. از اون یکی.. همه پر بودند یا پر وانمود میکردند، از بس که مشتری بود.. قیمتها رو برده بودند به آسمون..

نگاهی به جیبم کردم و .. سلامی به سنگ فرش خیابون و .. درخت های زیبای پارک و .. و صد البته به حرم حضرت ..

وارد حرم شــــدم.. سلامی عرض کردم .. و رفتم داخل و زیارت نامه رو برداشتم و شروع کردم به زیارت حضرت.. و وقتی تموم شد .. از ارباب اجازه خواستم بیام بیرون ببینم چه میتونم بکنم ... برای اقامت...

نمیدونم بازم یادم نیست که آیا همون لحظه به ذهنم رسید یا از قبل بود .. به کفش داریها نگاه کردم.. آدم های باحالی بودند این کفش دارها.. قانع .. سخت کوش.. از دور که اینجوری بودند..
من هم گفتم.. بی بی دو عالم، من هم میرم تو مدیریت حرم میگم که میخوام کفش دار بشم.. اینطوری هم خدمت شما رو کردم.. هم بیهوده این ور اون ور ولـــو نمیشم.. و خلاصه مفید هستم براتون دیگه....

با این فکر وارد مدیریت حرم شدم..
پیش مدیر که نشستم.. با ژستی که اصلا خوشم نیومد گفت.. بزرگوار چی کار میتونم بکنم براتون؟؟؟
از همون لحظه اول احساس خوبی به او نداشتم.. ریش پر پشت.. یقه ی بسته.. و بوی عطرش که نشان از یه آدم مذهبی میزد.. ولی من .. چیزه دیگه ای حس میکردم.. درونش با برونش هم خوانی نداشت.. ( بعده ها دوستان دیگه ای در کفش داریها بودند .. مطالب مشابهی به من گفتند )..
بگذریم..
گفتم..." اومدم کفش دار بشم.. خادم بشم یعنی...خیلی علاقه دارم خدمت کنم "
گفت..." بزرگوار... اینجا 6 ماه، 6 ماه میان وقت میگیرن که یه روز جمعه بیان اینجا خدمت کنند تو کفش داری.. اینطوری که نمیشه هر کی بیاد بگه من میخوام کفش دار بشم.. ما هم بزاریمش سر کار.. که.. اینجا نظم داره.. برو اسمتو بنویس انشاءالله چند ماه دیگه باهات تماس میگیرند...!! "

گفتم.. " جناب من نمیتونم اینقده صبر کنم.. شما میخوای حاج منصور زنگ بزنه به شما بگه ؟؟؟"
گفت " مگه حاج منصور رو میشناسی.. ؟؟ "
تا اومدم جواب بدم یکی اومد و حرفم نمیه تمام ماند و تقریبا بنده رو با لگد ادب انداخت از اطاقش بیرون ..

خیلی دلم گرفت.. اومدم درست تو مسجد کناری حرم.. ( همون که قبر بزرگانی مثل طباطبائی و اراکی و .. هستند )
اون روزا حرم شکل امروزی رو نداشت ... کوچولوتر و با صفاتر بود .. خیـــــلی...

نشستم..
وضو داشتم.. قصد 2 رکعت نماز کردم برای حضرت معصومه ( علیها سلام) و عرض ادب به ایشون ..
نمازم که تموم شــــــد.. عرض کردم :

بانوی بزرگوار.. ای پناه بیچارگان... من اومدم اینجا .. شما دعوتم کردی دیگه، حالا این آقا من رو دک کرده .. میگه جا نداریم .. میگه چند ماه دیگه.. آخه من کجا برم سرورم؟
دلم میخواد پیش شما خدمت کنم.. .. من رو قبول کن .. ارباب.. نوکریتو بکنم..
و اشک از چشمام جاری شد.....
دلـــــــــــــــم اینقدر آروم گرفت یک هو که انگار همه چی درست شده ..

برگشتم.. به سمت در دفتر مدیریت حرم..
وقتی وارد شدم.. مدیر واستاده بود.. جلوی من..
سمت راست من در دیگه ی مدیریت بود که باز میشد به درگاهی ورودی حرم مطهر..
و کسی که تو پا دری واستا بود ... کسی نبود جز رئیس کفش داری های حرم مطهر..
مدیر تا چشمش به من افتـــــاد بدون سوال و جواب اضافی، به اون شخص گفت:

" این آقا رو ببر بزار تو یکی از کفش داری ها !!!!!! "

من یکه خوردم.. فکر کردم درست نمیشنوم.. رئیس کفش داری ها هم یکه خورد.. گفت
" یعنی به عنوان کارگره.. یا چیه این؟؟ "
مدیر گفت " به عنوان خادم ببرش کار کنــــه! "

و من خوشحــــــال عرض ادبی به ارباب کردم و وسایلم رو برداشتم و به دنباله رئیس کفش داریها راه افتادم!

(تا نمیدونم کی.. چند دقیقه دیگه .. چند ساعت .. یا فردا.. بستگی داره دستم از نوشتن بیافته یا نه :ok:)

سلام:Gol:

هادی.جم;144391 نوشت:
(تا نمیدونم کی.. چند دقیقه دیگه .. چند ساعت .. یا فردا.. بستگی داره دستم از نوشتن بیافته یا نه )
تشکر از شما جناب هادی جم محترم بابت تاپیک خوبتون و خبرها و خاطراتی که میارین:Gol:







امام موسی کاظم علیه السلام میفرماید:

بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.


تحف العقول

زینب سادات;144474 نوشت:
سلام:Gol:

تشکر از شما جناب هادی جم محترم بابت تاپیک خوبتون و خبرها و خاطراتی که میارین:Gol:





ســــلام و روز بخیر به همه دوستان

ممنون سرکار خانم زینب سادات عزیز.. بابته لطفی که دارید و این احادیث زیبا :Gol:

از قدیم گفتند سگ زرد برادر شغاله، شغال طلایی خود گرگه!

بالاخره عهد و پیمان شیطانی بین اتحادیه عرب و آمریکا امروز کارش رو کرد و معاون این یارو، اوباما، به اعضای غیر محترم این اتحادیه اعلام کرد که از این پس هماهنگی های لازم جهت مقابله با سوریه و ایران بیشتر خواهد شد!!

بسیـــار عالی، ... واقعا دست مریزاد به عناصر عرب.. که در خود فروشی از نوع بسیار سخیفش ید طولائی دارند .. خدا به خاک گرم بزنه این مزدورها رو...

یکی از مسائل بسیـــــار مهم که این روزها برخی کشورها اظهار نظر های بسیار متفاوتی هم راجع بهش میکنند، مسئله ی به رسمیت شناخته شدن فلسطین هست.

آمریکا که از الان گفتـــــه که وتو خواهد کرد.. اسرائیل هم این رو بازیچه میدونه ولی خوب ترس هم داره..

اگر این اتفاق نیافته .. یعنی به رسمیت شناخته نشه فلسطین، یه مصیبته ..
چون گروه های معارض و فلسیطینی هایی که در خواب خرگوشی فرو رفتند و فکر میکنند که میتونند با مسالحه کار رو پیش ببرند و خودشون رو کشور بدونند کلا نا امید میشند .. و امکان داره تحت تعالیم والای سید حسن نصر ال... قرار گرفته.. و دست به سلاح بزنند و خون و خون ریزی دیگه....

اگر شناخته بشه.. یه فاجعه برای اسرائیل....

چون باید حدود مشخص شده رو رعایت کنه و کلیه تجاوزاتی که از این به بعد انجام میده همه مثلا بین المللی میشه ( هرچند این روزا بین المللی یعنی اتحادیه اروپا و آمریکا..بقیه فقط ناظر هستند و بس )....

باید دید تا 4 روز دیگه و ارائه طرح ... چه اتفاقی میافته..

روز خوش دوستان :ok:

ســــــلام و درود خدمت شما دوستان :Gol:

عرض شــــود .. در مورد سلاح هایی که تا حالا در جنگ های آمریکا در منطقه استفاده شده چیزهایی شنیدید.. لطفا بزارید که من هم دانسته ها مو بگم تا به نکته ای هم اشاره کرده بکنم بعدش.

نوع سلاح هایی که در عراق استفاده شد .. بیشتر از نوع اورانیوم ضعیف شده ست..
شاید در ابتدا .. به نظر بیاد که چیزه مهمی نیست.. ولی درست مثل بمب اتم آثار مخرب چند هزارساله داره .. و خدا میدونه که چند هزار سال دیگه مناطقی از عراق که این ملعون ها این نوع گلوله ها رو یا در فشنگ ها یا در خمپاره ها استفاده کردند، ادامه خواهد داشت..

نمونش مادران بیچاره و نا امیدی هستند که بچه هاشون دچار فجیع ترین بیماری های مادر زادی و به اشکال بسیار هیولایی به دنیا میاند و شما میتونید به راحتی تو نت سرچ کنید با عنوان " کودکان هیولایی" که این شیاطین در عراق به بار آوردند و اسمشم گذاشتند مبارزه با تروریسم!!

نوع دیگه ی سلاح هایی که بنده شخصا قلبم ریش ریش شد وقتی دیدم نتایجش رو بمب های تاخیری هستند که به صورت فسفری یا غیره استفاده میشند...

فسفر به صورت گاز وارد منافذ میشـــــه و به شدت سوختگی ایجاد میکنه .. جوری که اگر کمی روی پوست شما .. ( خدا نکنــــــه .. .. مثال میزنم فقط ) تماس پیدا کنــــه در عرض چند دقیقه .. استخوان دست کاملا پیدا میشه .. و زجری بسیـــار وحشتناک به دنبال داره..

نوع دیگه ای از این بمب ها .. که تاخیری هست اینه که گاز به منافذ رسوخ پیدا میکنه یعنی شما اگر قایم بشی زیر زمین .. کمکی نمیکنه .. اصلا.. چون گاز سنگینی هست و همه سوراخ سنبه ها رو پر میکنه!
و بعد چاشنی زده میشه و همه جا انگاری مثل جایی که پر گاز باشه، با یه جرقه میره هوا .. واقعا صحنه ی وحشتناکی بود وقتی از این نوع سلاح این شیاطین در افغانستان در کوه ها ، جایی که پیاده نظام و کماندوها نمیتونستند به راحتی برند، استفاده کردند ...
جسد های کاملا سوخته .. جوری که تلی از ذغال بودند بدنها ..
حتی یکیشون در حال فرار بوده دستش تو در بود .. و همونجا تبدیل به ذغال شده بود..

( خداوندا.. قوم ظالمین رو لعنت کن به حق حسین (ع) )

غرض اینکه ..
اگر این ملعون ها قصد جنگ داشته باشند .. که دارند، آیا از این نوع سلاح ها استفاده خواهند کرد؟؟؟
من که اصلا بعید نمیدونم.. ولی پس تکلیف نیروی حق و اسلام چی میشه با این فشار و با این قدرت نظامی حریف؟؟
این مقدار توانایی نظامی .. تن هر تنابنده ای رو به لرزه میندازه .. درست نمیگم؟؟

ولی خداوند، قدر قدرت، صاحب آسمان و زمین چیزه دیگه ای اراده کرده..
و میفرماید در درون قلب اونها چنان رعب و وحشتی می افکنیم که چنین جسارتی رو حتی به فکرش نیوفتند..

بلــــه عزیزان.. ما وعده داده شده ایم به یاری .. پس جای نگرانی نیست..

حتی در احادیث هست که روم.. ( آمریکا ، غرب.. و غیره ) قصد استفاده از سلاح های کشنده میکنند .. ولی..اتفاقی عجیب میافته .. و عیسی ابن مریم ( ع ) ظهور میکنه و در پشت حضرت حجت (ع) نماز میگذاره و از همه ی کسانی که داعیه پیروی از او رو دارند میخواد که به او بپیوندند....

راستی یه چیزی، در سخنان رهبر بزرگوارمون .. جمله ی عجیبی بود چند وقت قبل..
یا شاید کس دیگه ای بود.. درست به خاطر ندارم ولی مضمومنش این بود که مردم آمریکا زودتر از مردم دیگه ی غرب به حضرت ایمان خواهند آورد.. و یا تسلیم خواهند شد...

اگر خدا اراده کنـــــــه.... همه چیز امکان داره.

سلاااااااااااااااااااااام :Gol:

ممنون از جناب هادی.جم و مطالب خوب و بسیــــــــــــــــار جذابشون

هادی.جم;144391 نوشت:
(تا نمیدونم کی.. چند دقیقه دیگه .. چند ساعت .. یا فردا.. بستگی داره دستم از نوشتن بیافته یا نه :ok:)

همچنان منتظر ادامه این داستان زیباتون هم هستیـــــــــــــم :ok:

انشاالله همیشه و همه جا شاد و پایدار باشید :Gol:

سوال;145044 نوشت:


همچنان منتظر ادامه این داستان زیباتون هم هستیـــــــــــــم :ok:

ســـــلام و صد سلام به شما دوستان

و سلام به شما سرکار خانم سوال:Gol:
که بنده رو هی پشت سر هم شرمنده میکنید
.. :Gol::ok:
ممنونم بابت تشویق و حمایت بنده و سایر دوستانی که مطلب مینویسند.......

راستش من میخواستم دیروز که شما گفتید بنویسم.. ولی خاطره نوشتن، خودتون بهتر میدونید که باید حسش بیاد..
من اصولا وقتی مینوسیم که حس اون نوشتن توش باشه .. وگرنه مثل خیلی از نوشته های دیگه خیلی مصنوعی و بی روح به نظر میاد.. موافقید با من ؟

بنابر این در اولین فرصتی که پیش بیاد .. حتما ادامه میدم.. :ok:

بازم ممنون

ســـــلام عزیزان.. خداوند شما رو سلامت بدارد انشــــاءالله :Gol:

داشتم فکر میکردم که میون اینهمه خون ریزی، قتل، غارت، تجاوز، گناه، کفر، و .. شیـــــــطان ما شیعه ها چقدر چیزهای قشنگ برای صدا کردن محبوبمون داریم.

عرضم این هست که آیا تا به حال فکر کردیم که چرا در دعاهایی که عموما به بشر و آینده او و تصمیم به زندگی بر صراط مستقیم، که خداوند وعده هدایت رو داده، نظر دارند ، دستور دادند که در آخر دعا بگیم:
برحمتک یا ارحم الراحمین

حقیقت اینکه این جنبه از هدایت ها و بشارت ها و خصلت ها بر میگرده به صفتی از صفتهای خداوند جلیل و خلیل که نشان از رحمت و محبت پروردگار بزرگ بر آفریده های خودش، به ویژه انسان داره...

چرا رحمت ؟
چه رحمت و محبتی از این بالاتر که باقیمانده ی هدایت خداوند بر زمین ظهور کنه و بشــــر رو که به شدت به خلاف رفته و شنیع ترین کارها رو به راحتی انجام میده، از نا امیدی و بیچاره گی و آوارگی نجات بده و به سوی سعادت دنیا و آخرت پیش ببره ....

به اعتقاد بنده برای همین هست که ما در آخر دعای فرج مولا و سرورمون میگیم ..

برحمتک یا ارحم الراحمین...


خداوندا شاهد باش که بشـــــری که تو در بهشت جایش دادی..
به جهنمی رضا داد که ابلیــــــــــــس ملعون در چشمش زینت بخشید..
خداوندا ما را به راه راست هدایت کن
و ایمانمان را ثابت و در راه خودت قوی دل کن.
برحمتک یا ارحم الراحمین

شبتون خوش دوستان :Gol::ok:

ســـلام عزیزان .. صبح و روز شما بخیر :Gol:

و اینکه این دیوانه ی مجنون معلوم نیست به چه صراطی داره قدم میزاره..

دیروز هم نیروی عربستان سعودی وارد یمن شدند .. و نتیجه ی ورود این نیروهای زرهی قتل و عام امروز صنعا رو در پی داشت که میتونید الان تصاویرش رو در خبر گزاری ها ببینید..

هر چه نگاه میکنم .. عاملی غیر از اسرائیل نمیبینم در پشت اصرار و استقامت علی عبدالله (نا)صالح که به شدت هم مریضه ...
و از اونجائیکه که کلاغ خیلی هم عمر میکنه این هم مثل اون مردیکه ملک عبدالله فعلا باید خون بریزند..و پروندشون .. بیشتر پر بشه!

پرچم یمانی هدایت گرترین پرچم های عصر ظهور هست..
حالا این سوال پیش میاد که این پرچم تا حالا که خودش رو نشون نداده .. از حوثی ها هم چون اصلا قائل هستند که امام سجاد (ع) ، نعوذبالله، در جهاد کوتاهی کرده و حالا ما باید جورش رو بکشیم، انتظاری نیست و نمیتونند کسانی باشند که خداوند، رسول او ، و ائمه از اونها راضی باشند یا لااقل این پرچم هدایت گر رو به اونها بسپرند .. .

پس راز بزرگ اینه که چطور کسی به این مهمی که باید نقش بسیار عظیمی رو بازی کنه تا حالا خودش رو در یمن نشون نداده ؟ ..
یعنی اینقدر سریع خواهد بود که حتی نیازی به زمان دراز برای فراهم کردن نیروها و تشکیل جبهه نخواهد بود؟
این سخن عارف کامل، آیت ا... بهجت که فرموده بود " مراقب اوضاع یمن باشید" هم جای بسیار فکر داره....و باید دید در این مدت چه بر سر اوضاع یمن میاد..

ورود نیروهای سعودی غاصب به یمن هم دلیل میشه بر اینکه اوضاع بایــــــــــــــــــد در یمن تحکیم پیدا کنه به نفع سعودی ها و اسرائیلی ها، .. برا همین هست که اینقدر تو سر خودشون میزنند..
قبایل یمن بالاخره دست به اسلحه خواهند برد.. و شاید .. و شــــــــــــــــاید از بین اونها مومنی از آل الله که در شدت ایمان بسیار قوی و....در قوت قلب مثل پولاد بمونه، وجود داشته باشه تا اونها رو هدایت کنه به سمت مبارزه ..

به هر حال دندان های تیز سعودی ها در گوشت یمنی ها فرو رفت دیروز و امروز.. و این قضیه ادامه پیدا خواهد کرد.. درست مثل بحرین.. ولیکن به مراتب سنگین تر و سخت تر....

پیروز باشید.

عصر بخیــــر :Gol:

دستهایی که سلاح هایی اسرائیلی رو به یمن میبرند برای سرکوب قیام یمن .. قریب به یقین همون هایی هستند که امروز دوباره محموله ی سلاحشون که به سوریه حمل میشد و دستگیر شدند..

سلاح های وحشتناک دو زمانه .. سلاحی که شیطان وار به هر جایی اصابت بکنه و متوقف بشه تازه تبدیل میشه به یک بمب کوچک و دوباره در محل اصابت میترکه .. و قربانی خودش رو تکه تکه میکنه...
چه هوش هایی پشت این آدم کشی ها خوابیده که اگر در جهت صلاح بشریت بود الان ما دیگه هیچ فقیر، مریض و بیچاره ای نداشتیم..

یکی دیگه از این ابداعات که چند سال قبل رو نمایی شد.. اسلحه ایست با نام مستعار "Bullet storm" یا به فارسی همون، طوفان گلوله، که باعث میشه که چیزی جلوش نتونه مقاومت کنه...
گفته میشه که این سلاح مخرب و خوفناک میتونه، یک میلیون گلوله در دقیقه شلیک کنه و اگر شما یک میلیون رو در حدود حتی 50 گرم نرمی گلوله ها ضرب کنید.. خواهید دید که حدود 50،000 کیلو ( به فرض سرب) به مقابل تخلیه میکنه..
هنگامی که این سلاح آزمایش شد.. مثل یک بمب صدا کرد.. ولی چنان صداش خوابید که گویی این مثل طوفان اومد و رفت.. و دیگه نیست اصلا..
ولی مطمئنا" اینها جایی این سلاح رو گسترش داده و استفاده خواهند کرد.. خیلی سلاح استراتژیک و عجیبیست....

خوووووووووب چشمون به جمال دیوار چین دوم هم داره روشن میشه.. اسرائیلی ها گفتند که دیوار حائل 75 کیلومتری! بین اسرائیل و مصر از هفته ی دیگه کلنگش زده میشه..
اینجاست که میگند:
چه میکنه این بازیکن واقعا!!!!

از ترسشون چه کارها که نمیکنند..
ولی از خشم خدا مگه میشه فرار کرد رفت پشت دیوار.. یا پشت طوفان گلوله. یا جای دیگه؟؟

خدا همرو به راه راست هدایت کنه!
و
شبتون خوش دوستان

ســــلام و صبح شما به شادی :Gol:

بنده الان سر کارم هستم.. و خوبیه کارهای کامپیوتری اینه که آدم هر لحظه به اینترنت میتونه دسترسی داشته باشه... ( خب خوش شانسیه من تو زندگی اینه که کارم رو خیلی خیــــــــــــلی دوست دارم .. که از برکاتش هم دسترسیه همیشگی به اینترنته :Cheshmak: )

عرض شود...

پروژه خرابی مساجد فلسطین میگن که سرعت گرفته...
خبرگزاری محترم مهر هم امروز خبری از شدت گرفتن خرابیه مساجد از طرف شهرک نشینان با حمایت کامل نیروهای اسرائیل داده که نشون میده که .. اصلا، اصــــــلا خراب شدن مسجد القصی چیزه بعیدی نیست.

خب هر چیزی از جایی آغاز میشه.. کنده کاری های زیر مسجد القصی 20 ســـال پیش شروع شد..و بالاخره باید یه چیزی بشه تا بریزه پائین دیگه!
و اون چیز شاید درست از این روزها که عباس ، که هر لحظه یه چیزی میگه و هی رنگ عوض میکنه مارمولک، پیشنهاد تشکیل فلسطین رو به سازمان ملل داده، شروع بشه.

صندلی نمادین فلسطین که چندین کشور رو گشت تا رسید به دست بان کی مون، ( که انشاءالله نمون! ) و اونم گذاشت بغل میزش که بعضی وقتها پاشو بزاره روش خستگیش در بره.. ( خسته نباشه خیلی خیلـــــی داره زحمت میکشه برای آمریکا و بخصوص اسرائیل )

( من اصلا با این چشم بادومی ها مشکل اساسی دارم .. )
حتی حدود 8 سال قبل که در پروژه های عسلویه در جنوب به عنوان رئیس دفتر فنی کار میکردم .. یه روز رفتم شرکت هیوندایی که استخدام بشم.. خب همه جوره قبول بودم .. ولی این کره ای ها کلا از ایرانی ها متنفر بودند .. اونجا یادم میاد بیشترین تحقیر ها رو به ایرانی ها و کارگرها و مهندسین و پیمان کارهای ایرانی انجام میدادند.. برا همین نامه استخدامم رو که برای روز شنبه همون هفته ی بعد بود ... پاره کردم ریختم دور همون جا.. از بس اینها آدم های.. ..
یه دو تا توله سگ بودند اونجا.. این کارگرها .. خیلی دوستشون داشتند .. مادر این تو توله هم نگهبان خوابگاه این کارگرها بود...
یه روز رفتن دیدن که دو تا ورق آلمونیومی قلمبه و پیچیده شده تو فر داره میچرخه.. این کره ای ها گرفته بودند این دو تا توله رو خورده بودند برا شــــام!!
مادر این دو تا توله هم هی ناله میکرد .. و کز کرده بود یه جا تکون نمیخورد.

خب دعوا شد دیگه.. و کلی کارگر اخراج شد سر همین..
منم کار کردن برای این چشم بادومی ها رو کلا بوسیدم گذاشتم.. رو ی.. روی.. اون تاقچه!

روز بخیـــــــــــــــــــــــــــــر :ok: :Gol:

ســــلام :Gol:
حال و احــــــــــــــوال؟!!

راستش اصــــلا دوست ندارم از اون آدم هایی باشم که پست هاشون با آدم این کارو
:_loool: بکــــــــــــــنه !!

:ok:

میخوام پست 63 رو ادامه بدم ( اگر دلتون خواست اونجا رو هم ملاحضه بفرمائید لطفا )
http://www.askdin.com/showpost.php?p=144391&postcount=63

ورود من به حرم حضرت معصومه (علیها سلام) برای خودم هم جالب و عجیب بود اونهم .. به عنوان خادم تو کفش داری!!
پشت سر رئیس کفش داریها به راه افتادم .. جمعیت زیاد .. بود.. گفتم خدمتتون که عید نوروز بودو کلی مسافر از داخل و خارج کشـــور.. شور رو شوقی بود خلاصش..

این رئیس ما رو برد اولین کفش داری جلوی یکی از کفش داری ها ( یادم نمیاد کدومش اول رفتم ) .. جنابان پیر مردی که تو بودند یه نگاه به من انداختند .. یه نگاه به خودشون..
معلوم بود که خیلی سوال براشون به وجود اومده ... خوووب که من رو بر انداز کردند .. به هم یه نگاهی کردند ... و مشغول کار شدند..

بنده با اون تیپ، کفش اسپرت سفید، شلوار لی آبی رنگ، پیراهن آستین کوتاه سفید و یک جلیقه قرمزم روش.. با موهای بلند!!! ، ( اینها منم الان!!!؟؟ :ok:)
واستادم تو کفش داری.. و شروع کردم کفش ها رو از مردم گرفتن.. خووب با دو تا سوال روش کار معلوم شد و ادامه دادم.. خب اینقدر مشغول به کار بودم که یادم رفت من 4 یا 5 ساعت اصلا ننشستم.. و نزدیک شب شد..
بعد از نماز.. من ماندم و اینکه کجا باید بخوابم..داخل حرم.. تو جای خادمین.. یا خیابون و پارک ؟! کجا بالاخره....

یه دوستی پیدا کردم اونجا که اسمش رو نمیتونم کامل بگم .. چون الانم اونجاست.. اقای حراست در نظر بگیرید شما اسمشو.. که موقتا توی امانت داری درب مسجد اعظم ( که اون روزها به این شکل نبود اصلا ) کار میکرد..
ساکم که پیشش بود .. حسابی من رو پائیده بود از ظهر که رسیده بودم حرم.. و گفته بودم بهش که من وسایلم اشکال نداره بیش از 2 ساعت باشه اینجا؟؟؟
با زیرکی گفته بود نـــه..
شب که اومدم پیشش .. منو منی کردم و گفتم.. " اینجا میشه جایی موند ؟؟ "
گفت .. نه تو حرم که نمیزارن.. مگر اینکه همه باشند تو هم بتونی بمونی.. یعنی باز باشه شب .. چون عیده معمولا باز میزارن تا صبح .. همین جا تو یکی طاق های دور حوض جلوی مسجد بخواب..
وسایلم رو گرفتم .. و رفتم اونجا که دیده خیلی خوبی هم به حرم داشت.. ( الان درشو باز کردند .. اون موقع ها بسته بود و پر فرش )

اولین شب رو سر کردم..
سرمای زیادی بود.. منم پتو فقط دو تا دونه آورده بودم.. یکی برای زیرم.. یکی هم روم!
ولی دندونم به هم میخورد نزدیک صبح..
اذان رو که گفتند.. خواستم بلند شم.. عذا گرفته بودم.. یه کوچولو زیر پتو گرم بود دیگه.. یهو باید میومدم بیرون..
تلک تلک کنان رفتم وضو گرفتم.. ول قرچ قروچ کنان از زور سرما برگشتم تو صف نماز و بعدشم که دیگه خوابم نبرد آخه .. باید جام رو جمع میکردم کسی نبینه .. خصوصا جناب مدیر حرم.. یا اون رئیس کفش داری ها...

ساعت حدود 7 صبح بود که رفتم میدان آستانه که یه چیزی بخورم .. خیلی گرسنم بود..
دیدم یکی داره شیر داغ میفروشه.. خوشحال شدم.. یه چیزه دااااااااااااااااااااغ!!!!
رفتم ..پیشش .. درست تکیه داده به در حرم.. جایی که سید سکوت دفنه..
گفتم .. یه شیر بده من!
با اخم و تخم .. انگاری که بخواد آدم رو جای شیر بکنه تو قابلامه .. یه لیوان شیر داد دستم!
تا بردم به لبم..
انگار که آب خالی رو یه کم شیر ریخته باشی توش.. مزه آب میداد!!
گفتم.. : ببین .. پشتت به حرم حضرته .. اونوقت آب میکنی تو شیر میدی دست مردم!!؟؟
گفت.. همینه دیگه.. (غر غر هم میکرد)
با خودم گفتم.. حقته هر چی سرت بیاد اینقده که تو بد بختی ها از بس مال غش دار فروختی به مردم!
شیر رو ریختم .. تو جوب...
اومدم سر کوچه جایی که یه سنگکی داشت.. میشد اون ور حرم.. یه خیابونه باریک که اسمش رو الان یادم رفته ( که بعده ها خرابش کردند و الان انگار اصلا چنین چیزی نبوده )
یه سنگگ داغ خریدم .. رفتم.. بقالی و یک شیر هم خریدم و .. نشستم کنار یکی از جایگاه ها توی حرم شروع کردم با ولع خوردن.. حال میداد .. نه بویی.. نه روغنی.. نه هیچی.. ولی حال میداد خیلی..

و نمیدونستم که این آقایون کفش دارها.. چه کارها که با من نخواهند کرد..چه حرف ها که نخواهند گفت!

تا بعد..دوستان:Gol: ( ممنونم که وقت گذاشتید و تا اینجا شو خوندید )

ســلام و روز جمعه ی شما بخیر باشه .. انشاءالله:Gol:

و عبدالله نا صالح برگشت به یمن امروز..
از چند روز قبل که نیروهای زرهی عربستان وارد یمن شدند و با تانک مردم رو به گلوله بستند معلوم بود که خبرهایی هست..

قبل از ورود دیکتاتور باید همه چی به نفع این یارو تموم میشد تا بتونه برگرده به یمن و یه مقدار دیگه هم خون بریزه .. ( آخه اینها میدونین ظرفیتشون بالاست با چند صد تا کشته راضی نمیشن که .. )..

خوووب عملا گروه های مبارز یا قبایل یمنی الان وضعشون روشن شده .. یعنی اینکه با این خبر و ورود این دیکتاتور، کاملا براشون روشنه که این شخص میخواد بمونه تو قدرت...
خب تکلیف چیه الان؟؟

کار ی که احتمالا قراره انجام بشه اینه که این آقا میخواد بمونه تا انتخابات صورت بگیره .. ولی آیا کنار خواهد رفت؟ بله
ولی کی جاش میاد مهمه.. کسی خواهد آمد که الانم اوضاع رو کنترل میکرد .. یعنی معاونش که اونم نوکره صهیونیست هاست..

اینهارو قبایل میدونند.. اقدامی که ممکنه بکنند اینه که مثل هفته ی قبل که تو صنعا با نیروهای دولت نامشروع درگیر شده بودند .. درگیری ها رو شدت بدند که البته قدرتشم دارند..

فقط موندم این وسط که این الحوثی ها چرا صدایی ازشون نیست..؟!!!
چرا نیستند.. به اون غلظت و شدتی که چند سال قبل بود و همه ریختن سرشون و تسلیم شدند..؟
فکر کنم .. ماجرا اینه که هوشمندانه نمیخواند که این قضیه یک قضیه شیعه و سنی به نظر بیاد و منتظرند ببینند که مردم اکثریت یمن چه میکنند .. و البته یه کوچولو هم الان ضعیف هستند و باید تقویت بشند...
این نتیجش این میشه که منتظر میموند حریف .. زخمی.. خسته .. و یا مزمحل بشه .. تا بتونند با همین امکانات کم و نفرات کم کارساز باشند... ( الله اعلم )

روز خوش دوستان:Gol:

عرض میشود:

عباس امشب قبل از سخنرانیش طرح تشکیل کشور فلسطین رو به بان کی مون داد و قال قضیه رو کند...
خبرگزاری ها میگند که مورد تشویق قرار گرفته .. ولی من فکر میکنم کمی اغراق باشه...

از همین الان آمریکا گفته من وتو میکنم... روسیه گفته حمایت میکنم.. چین گفته چه خووووووووب!!
اسرائیل گفته وای به روزگارتون!!
خلاصش این وسط این مردم فلسطین هستند که سرشون بی کلاه مونده ...

....

امروز مردم بحرین باز تارو مار شدند... این وضعیت تا کی ممکنه پیش بره من نمیدونم .. ولی رهبر مذهبی اونها گفته که ما اسیر نیستیم و خلاصه مقابله میکنیم و اینها... ولی با کی؟؟
با سعودی ها... ؟؟ با تانک؟؟
اگر اینطوریه که، غیرت ایرانی میطلبه _و الله اکبر بسیجی های غیور_و شیر های بیشه های جنوب_و....
که من بعید میدونم غیر از لبنان و بچه های شیخ حسن نصر ال.. کسی از این بچه ها داشته باشه.. به این تعداد و به این استقامت...
( چه کسانی بودند شهدای اول جنگ... توصیفشون غیر ممکنه... معجزاتی که دارند هم بد نیست بعدا چیزهایی که خوندم و یا شنیدم براتون در صورت موافقتون میگم..)

منتظریــــــــــــم ،
یا در انتظاریم؟؟

شب خوش دوستان

ســــلام
و تسلیت میگم شهادت امام صادق (ع) رو به شما عزیزان.....

(خداوندا لعنت کن اول ظالمی رو که حق آل محمد رو ضایع کرد و تابعین این ظالم رو تا آخرین)

عرض شود،

چند روز قبل حسادت عجیبی سرتاسر وجودم رو گرفت...
چیزی شنیدم و احساس کردم که هیولای خودخواهی و حسادت در من زندست .. و داره نفس میکشه و الان داره نفس سوزانش وجودم رو آتیش میزنه...

با خودم گفتم...
" هادی، تو توی رکوع و سجده میگی، سبحان الله، مگه نه؟ .. پس چرا الان خداوند رو مجرم شناختی، (استغفرالله) ؟ ... اگر تو در عمل راستگو و در کردار میخوای تابع صالحین باشی باید از قلب ایمان بیاری ... به اینکه خداوند از هر نوع کمی و کاستی و ظلم و بی عدالتی و هر آنچه یک انسان میتونه به اون نسبت بده ، مبری و پاکـــه...
خداوند حتی از اون چیزهای خوبی که به اون نسبت میدیم هم پاکه... یعنی اگر میگی خدا بخشندست.. بخشندگی که تو در ذهن داری هیهات که چقدر دوره از معیار واقعی بخشندگی خداوند..پس خداوند از این نوع بخشندگی هم پاکـــه!...."

انگار ندایی بود در دلم.. و اینقدر آروووم گرفتم.. که قابل وصف نیست .. ( تا حد خودم ها، یعنی اندازه یه ریگه ظرفیت من دیگه ... )

فهمیدم که خداوند به حساب روزی میده .. و به حساب پس میگیره..
پس چه نیاز به حسادت .. چه نیاز به خودخواهی... چه حاجت به دروغ...ریا ... تزویر..

دوستان من ما تو نماز خیلی چیزها میگیم که اگر به عمقشون پی ببریم.. والله که نماز میشه معراج مـــــا ..
ولی من کجا و او کجا... چه دورم از جوار علیا

روز بخیـــــــر:Gol:

روز بخیر....

خب عرض کرده بودم خدمتتون که الحوثی ها ساکت نشستند و صدایی ازشون نیست .. دو یا سه پست قبل...
خووووب امروز یه خبرهایی داریم از الحوثی ها، لطفا از طرف خبرگزاری فارس بخونید:

"رهبر حوثی های یمن در پی تظاهرات ده ها هزار نفری مردم صعده با صدور بیانیه‌ای تاکید کرد که انقلاب مردمی یمن چهره واقعی منادیان حقوق بشر و تمام معیارهای دوگانه آنها را برملا کرد.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، از بامداد امروز جمعه ده ها هزار یمنی در استان "صعدة" برای برپایی تظاهراتی گسترده علیه رژیم حاکم در خیابان های صعده حاضر شدند.

بر اساس این گزارش، از جمله شعارهای شرکت کنندگان در این تظاهرات عبارت بود از؛ « انقلابیون ای آزادگان، آمریکا در پشت پرده است»، « به کسانی که ساکتند یا خواب مانده اند بگو: در جنایت علیه ملت یمن شریکید»، «هرچه قدر خون بریزید یا بکشید، هیچ طرح ابتکاری را نخواهیم پذیرفت»، «گام به گام تا تغییر، خداوند یاری گر ماست»، «تبریک به روح شهید، درود بر زندگی جدید شما»."

خوووووووب .. امیدوارم که این رهبر الحوثی ها به جد این حرفا رو زده باشه نه برای تبلیغات سیاسی .. بعد از فروپاشی عبدالله نا صالح!!
و همینطور به اینکه زودتر سلاح دست بگیرند.... این نا صالحی که من میبینم اومده که خون بریزه.. با حرف که کار پیش نمیره.. اینها بنده ی هوای نفس و شیطانند ... که هیچ کدوم اهل حرف حسابی نیستند که...

بزودی خبرهایی در یمن خواهد شد ... انشــــــــــــــاءالله...

ســـــلام و شب بخیر.. و امیدوارم روز خوبی داشتید :Gol:

یادتون میاد از 5000 نفر گمشده در لیبی صحبت کردیم که یهو، پوووف، ناپدید شده بودند؟؟

خب حالا یه هزارو خورده ایشون تو یک گور دسته جمعی پیدا شدند...

يك گور دسته جمعي با 1270جسد در ليبي كشف شد

تهران – مقام هاي شوراي ملي انتقالي ليبي روز يكشنبه اعلام كردند كه يك گور دسته جمعي با بقاياي اجساد يكهزار و دويست و هفتاد نفر كه در فاجعه زندان ابوسليم كشته شده بودند، را كشف كرده اند. ( خبر گزاری جمهوری اسلامی)


خب بقیشون کجان اونوقت؟؟؟!!!
نگران نباشید .. همین دورو بر ها... این هیولا همرو کشته انداخته تو این چاله ماله ها...
جالبه دختره فلان فلان شدشم میگه که مردم لیبی به رهبرتون افتخار کنید...
( آخه خیلی میکشه .. افتخار داره دیگه!!! )

اردوغان این روزها که تو نیویورکه حرفهای جالبی میزنه .. امروز یه چیزهایی راجع به سوریه گفته که نشون میده وقت برگشتن حسابی میخواد آتیش بسوزونه .. و برنامه های جالبی رو هماهنگ کرده اونجا با آمریکا و اسرائیل.. و الانم میخواد اجرا کنه..
خدا به داد این اسد برسه.. و..

جنگ داخلی در یمن مبارکه .... 170 کشته.. در هفته ی گذشته .. که قطعا بیش از اینه و خبرگزاری ها نمیگند
یا نمیتونند بگن..
یا نمیزارند بگن..
یا میان بگن یه چیزی میشه
یا.. یه چیزی میشه نمیان بگن
یا چه میدونم بقیشو شما حدس بزنید..
ولی کاملا روشنه وضعیت کشوری که این همه کشته در یک هفته بده چه شکلی میشه..
به این اوضاع از نظر ژئوپولوتیکی میگند، "قاراش میش" ( معادل انگلیسیش میشه "CHAOS"؟؟ )

ولی دوستان یه چیزی بگم ..؟
اون اینه که اتفاقات آخرالزمانی، به صورت متعارف اتفاق نمیفته.. یعنی الان فکر میکنی که فلان چیز اتفاق نمیفته ولی چند روز بعد.. هفته ی بعد.. یا کمی اینور و اونور به صورت "یهو" یا "دفعتا" اتفاق میافته..
بنابر اصلا، اصــــــــــلا خاطر مبارک رو بابت اینکه چرا فلان اتفاق نیافتاد یا چرا دیر افتاد و یا چرا اونطوری افتاد ناراحت نفرمایـــــــــید.

و همین دیگه فعـــلا :Gol::ok:

سلام و شب بخیر ...
خوبید .. خوشید..! :Gol:

بنده در همین جای مقدس .. و این مکان شریف که پر از معارف خوبه ..

میخوام بزنم زیر گریــــــــــــــــــــــــــــــه!!
( اصلا آیکون گریه پیدا نکردم من !)


من از بس اومدم و پست خودم رو پر از خالی دیدم دیگه دارم اوهام میگیرم...

از بس اسم خودم هستش ... .
هادی.جم
هادی.جم
قدم به قدم تا ظهور
هادی.جم
.....
...
..
عین کسی که در بیابان فقط شن میبینه و بس. و وهم و خیال میگیرتش و از دور هر چیزی رو یه آدم میبینه.. منم دیگه خسته شدم از بس پست من خالی مونده..

یه روز میرم میام...میبینم هیچ کس هیچ نظری نداره .. یا نداده ... ده روزم که من پست ندم همینه ...
همش باید مطلب بنویسم .....
هیچکس هم نیست کمکم کنــــــه یه چیزی بگه.. یه چیزی بنویسه....

تنها بودم .. اینجا اومدم از تنهایی در بیام... تنهاتر شــــــــــدم من آخه
( دوباره آیکون گریه رو شما اضافه کنید اینجا ! )
اصلا میدونید چیه!
بر سر آنم که گر ز دست برآیـــــــــد
دست به کاری زنم که قصه سر آیـد
:Gol:


شب بخیر....
:khobam:
امروز صبح اومدم برم پائین پله ها .. چنان پام پیچ خورده که شده اندازه یه طالبی مچ پام!!
امیدوارم تا جمعه خوب شه.. آخه.. لازمش دارم یه مهمونیه خیـــــر!
:Cheshmak:

میگم که یه سری به این خبر بزنید...
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900705001457

خدا وکیلی اگر ما چنین کاری با یه زن میکردیم دنیا ما رو وحشی حساب نمیکرد؟؟
الان کرده بودند تو بوق و کرنا... و دادار دودور میکردند که کجایید که حقوق زن ایرانی تباه شده!!!!!!!

ولی تو عربستان .. حتی از رانندگی محرومند... .. تازه تازه بعد از چند قرن فهمیدند که زن ها جزو انسانها بوده و میتونند رای بدند...
این وحشی ها اونوقت ما رو متهم به نقض حقوق خانم ها میکنند..

حتی شما میخوای بری رستوران با زنت یا با هر کی.. باید زن ها برن یه سمت .. مردها یه سمت..
یه چنین آشفته بازاریه اونجا
ولی اونورتر.. صدای همجنس بازی این شیوخ عرب .. گوش فلک رو پر کرده.. و پسران کم سن و سال و خوشگل رو با قیمت های گرون خریداری میکنند که خلاصه.. بلـــــه...

ولی اروپائی ها و آمریکا.. اصلا انگار و نه انگار که یک چنین چیزی اونجا هست... کافیه تو ایران اینطوری بشه به یه زن چیزی بشه... دیگه هیچی دیگه...

کلا دنیای عدالت و مردم محوریه دیگه.. چه میشه کرد....

گل و بوته و سنبل.. و دیگـــه عرض شود، چیزای خوبو.. اینها . نثار شما :Gol::ok:

ســـــــــــــــــــلام
شبتون بخیر دوستان عزیز و با وفا و مهربون :ok::Gol:

امشب میخوام ساده و روان و مجمل حرف بزنم باهاتون ..

امروز به این فکر بودم که:

" هر چقدر که در جاده ی شیطان به جلو حرکت کردم، تنها چیزی که نصیبم شد، یه راه طولانی تری برای برگشتن بود با کوهی از پشیمانی، خوش به حال کسی که از اول قدم در این راه مخوف نگذاشت."

روز میلاد اربابم .. حضرت معصومه (علیها سلام ) باشه و من چیزی نگم؟
هیهات که چنین باشد!

دوستان ادامه تاپیک 73 رو ادامه میدم ... ( اگر خاطر شریفتون خواست به اونجا هم سر بزنید)

روزها را تا 4 یا 5 ساعت در کفش داری حرم مشغول به کار بودم ..
بیشتر اوقات نمینشستم.. و وقتی یادم میافتاد که چقدر سر پا بودم متعجب میشدم.. و تا میشستم خستگی پا به یادم میاورد که به یاد پاهام نبودم اصــــلا...

مردم زیادی در طول این ساعات به کفش داری حرم مطهر حضرت معصومه ( علیها سلام) میومدند و من با افتخار و با عنایت به اینکه حضرتش بنده رو به نوکری پذیرفته با جون و دل کار میکردم....

ولــــــــی .. کم کم اتفاق عجیبی از برکت همجواری این بانوی بزرگوار و کریمه ی اهل بیت برای من رخ داد....

در طول روز ... دیگه کم کم نمیتونستم صحبت کنم .. یادم نمیاد که از کدوم روز بود که نتونستم ولی فکر کنم از روز 7 یا 8 ام بود که کم کم حرف زدن برام بسیــــــــار زجر آور شد..
و در عوض سکوت بسیار دل نشینی جاشو گرفت..
فرضش رو بکنید که میون اون همه جمعیت از اقصی نقاط دنیا اومده بودند با آب و تاب ، گریه خنده، هم همه .... همه چو تو هم قاطی.. و تو اما ساکتی.. و این سکوت عجیب بود...

یادم میاد از همون چند روز اول دشمن های زیادی پیدا کردم.. ولی از وقتی این اتفاق برام رخ داد، یعنی حرف زدن برام غیر ممکن شد .. دشمن های من هم جری تر و قهار تر و زیادتر شدند..
یکی از تهمت هایی که به من زدند تو کفش داری این بود:
" این آقا خودش رو میگیره واسه مــا ، انگاری کیه.. دانشجویی که دانشجویی .. بی تربیته بی ادبه... فلان فلان شده"
در حالی که من فقط نمیتونستم حرف بزنم و این به خاطر لطف حضرت به من بود و به خاطر هدیه ای که به من داد....

بلـــــــه بقدری صحبت برام مشکل شده بود که به مردم، وقتی میگفتند که کفش هامون رو بزار .. یا بده یا هرچی... نمیتونستم بگم بفرمائید.. یا خواهش میکنم.. یا اینطور چیزها..
دیگه بیشترین چیزی که میتونستم بگم... این بود .. بیا! برو .. برو..
و این نحوه حرف زدن اگر چه عمدی نبود ولی باعث کدورت خیلی ها از من شد و باعث شد رئیس کفش داری ها ، که اغلب شکایت من رو پیشش کرده بودند، بیشتر با من بد رفتاری کنه...

این قضیه ولی در درون من انقدر آرامش بخش بود که اگر همه ی اون آدم ها هم به من توهین میکردند من فقط لبخند میزدم...

چند روز که گذشت و سکوتم ادامه دار شد... اتفاق بعدی طولانی شدن نمازهام بود..
یادمه نمازی خوندم .. وقتی فارغ از نماز شدم.. به من گفتند که " مگه نماز جعفر طیار میخوندی؟؟؟" درحالی که من نماز معمولی میخوندم..
و شیرینی عجیبی از نماز نصیبم میشد در وسطهای نماز تا به آخر که قابل وصف نیست .. ( در حد من حقیر ها.. یعنی یه دونه شن کوچولو .. تصور میکردم نماز آیت ا... بهجت رو و فهمیدم که وصف این بزرگان غیر ممکنه .. )
و این مستی رو من هرگز .. هرگــــــــــــــــــــز تجربه نکرده بودم..

تازه اون موقع فهمیدم که راز ناتوانی به حرف زدن چیه..
زیرا زبان باید به ذکر کسی که شایسته ی ستایش هست باز بشه..

تا وقتی در حرم مشغول خدمت اربابم بودم، پیوسته به این حال بودم .. تا برگشتم به تهران..

و اینها نبود مگر از هم جواری با کریمه اهل بیت ارباب و سرور و پناه من .. حضرت معصومه ( علیها سلام ) ....

(ادامه خواهم داد )

شبتون خوش عزیزان

ســـــلام و روزتون بخیـــــر...

حال میده نــــــــــــه؟؟
اینکه آدم پاش ناراحت باشه ... بعد نره سر کار...
. :Cheshmak::Gol:
بنده در حال دراز کش چیز نوشتن رو تو پروندم کم داشتم که الان اونم اضافه شد..

>>

دکتری که میشناختم اومده بود الان اینجا...
یه لوله کش حرفه ای هم با خودش آورده بود تا به نشت شیرای آب نگاهی داشته باشه..

صحبت میکردیم.. صحبت قلیان شد.....
دکتر گفت:
" آره میکشم... منتها شبها که یه پیاله مشروب میخورم .. و تو حال که میافتم آره.. قلیان رو شبها میکشم.."

صحبت گل انداخته بود ..
لوله کش گفت... " آره من یه پیاله زده بودم که فلانی اومد و... ... فلان و فلان "

بچه های تهرانی که مطلب رو میخونند، طرف میدان هروی ( پاسداران ) رو عرض میکنم..
شما خودتون وضع اینجا رو دیدید...
یک دختر چادری دیدید باید برید ازش امضاء بگیری...
تقریبا روسری حکم زیبا کردن و نه پوشش رو داره.. تقریبا همه جای سر بیرونه و آرایش های بسیار غلیظ.. و سینه های باز.. و لباس های بدن نمای کامل...و لاس زدن های آنچنانی ...
این قضیه دوستان، اپیدمی شده...
همه جا اینطوری شده..
نه فکر کنید که یه خیابون.. دو خیابون... از اول پاسداران شروع میشه تا به آخر... پائین ها هم که فقط درصدش آدم هاش کمتره ... کیفیت همینه باز.
زنی از ماشین با شوهرش پیاده شد... درست مثل اینکه از رختخواب شبونه بلند شده.. لباس های باز.. اصلا.. نمیفهمم... ( غیرتت کجا رفته مرد ؟؟!!!!!!!!!!! )
اون یکی که من مات موندم یه لحظه.. پشت ماشین روسری هم نداشت.. و خیال خودش رو راحت کرده بود کلا...

و در این میون با خودم گفتم.. چطور انتظار قحطی .. عذاب و بیچارگی رو نداشته باشیم..؟؟؟

به خدا قسم این مملک به نفس نفوس پاک و عرفای والا مقام.. و عنایت آقامون، آقا امام زمان ( ع) و عنایت بی بی فاطمه معصومه (علیها سلام ) و امام غریب امام رضا (ع) سر پا مونده ..

بالاخره شیعه خانه اهل بیته ایران... بفرموده حضرت حجت (ع)..

تا بعد دوستان :Gol:

خوب و خوش هستید ؟ :ok::Gol:

داشتم به روزی فکر میکردم که پیش از یکی از دوستان داشتیم راجع به علما و عرفا صحبت میکردیم...

اون روزها زندگیه آیت ا... بهاءالدینی رو خونده بودم و به شدت بهش علاقه مند شده بودم و سر قبرش توی حرم حضرت معصومه (علیها سلام ) میرفتم و دعا میکردم خلاصه...

اون روز خاص من از روی نفهمی و نادونی یه حرفه بدی زدم پشت سر آیت الله بهجت..(ره)..

چندین سال پیش بود... و یادم هست که طرفم خیلی ناراحت شد ولی من عصبانی از اطاق اومدم بیرون... و نمیدونم چطور شده بود که من این حرف رو زدم.. و خیلی بعدا پشیمون شدم.. ولی چه کنم که اون روزها به شدت تحت سیطره ی شیطان بودم و حرف من درست حرف شیطان بود...یعنی تو دهن من گذاشت اون حرف رو... ( چقدر موقع شناسه این ملعون)

شب به خواب دیدم که، جنابش ( آیت الله بهجت (ره) ) نشسته و کنارش هم آیت الله بهاءالدینی....
ایت ا... بهاءالدینی دستش رو جلو آورد یه جوری که من ببوسم.. من خم شدم و دستش رو بوسیدم..
در همان حالی که خم بودم.. آیت الله بهجت هم دستش رو آورد جلو و یکی دوبار تکون داد یعنی اینکه دست من هم هست.. ببوسش!
من دست ایشون رو هم بوسیدم....
و با تعجب به عقب برگشتم!

خلاصه از من عذر خواهی رو گرفتند تو خواب... تا به من بفهمونن که اینطوری نیست که دهنتو وا کنی به عرفا حرف بزنی هیچی هم نشه ... ( میگم باز خدا رو شکر به یه دست بوسیدن و عرض ارادت بنده رو بخشیدن ..ها وگرنه که ... نه ..نــــه ولش کن اصلا )

اونها واقفند به خیلی چیزها..

روز خوش:Gol:

ســــــلام روز جمعه ی شمــــا به خیر و خوشی :Gol:

عرض شود که :

آه ه ه .. این زنان ... این زنان یکی از اسرارآمیزترین خلقت های خداوند هستند... :ok:
و اما در مورد لباس زنانه،که خود یکی از عجایب چند گانه حساب میشه، از دیر باز یکی از بهترین مکان ها برای قایم شدن بوده.. من تو بچه گی هم خیی زیر این لباس و البته و صد البته چادر قایم شده بودم .. و هیچکس هم نتونسته بود من رو پیدا کنه...

خوووب این بار ظاهرا سخن گوی قذافی خواسته از سرت فرار کنه که گرفتنش اونهم با لباس زنانه...
نمیفهمم با اون هیکل .. و بدن نخراشیده خوب معلومه که میگیرنش.. انگار یه خرس بره پشت یه بوته بگه من خرگوشم!!

هوایپماهایی که چند روز قبل به مدت چندین ساعت در فضای لبنان به پرواز در اومدند نشان از حرکت های وقیهانه ی اسرائیل داره برای جنگ بعدی...
10 هواپیمای جنگنده روی لبنان به پرواز در اومدند... و لبنانی های بدبخت هم که نیروی هوایی آنچنانی ندارند که بخواند اخطاری چیزی بدند.. تازه موشک های زمین به هوایی که روسیه در اختیار سوریه قرار داده و از سوریه وارد لبنان میشه هم جوابگوی این هیولاها نیست که...

شاید ماموریت این هواپیماها شناسائی بیشتر مناطق لبنان و اطلاع از سیستم دفاع هوائی لبنان بوده .. و احتمال دیگشم اینه که به در بگن دیوار بشنوه که اگر فلسطین به رسمیت شناخته بشه و تو هی بخوای ازش دفاع کنی... وای وای ت میکنیم..خلاصش حواست باشه...

سوریه .. و اما سوریه
کشته پشت کشته...
سلاح پشت سلاح که کشف میشه.
برنامه های وسیع ترکیه برای سوریه بعد از اومدن این مردیکه اردوغان سریعتر و عمیق تر شدند..
جالب بود برام که آیت ا... مکارم هم در باره ترکیه مطلبی گفته بودند مبنی بر اینکه این ترکیه داره به مسلمانان از پشت خنجر میزنه....
باز خوبه یکی این رو به صراحت میزنه.. آخه ایرانی ها نه که با ترکیه روابط تجاری دارند .. روشون نمیشه !!!! بگن این جور چیزها رو...

تا بعد دوستان

حرف های من گاهی تلخند، تلخی اون .. نه از روی خودخواهی که ...از بار گناهانیست که نمیدونم بخشیده خواهند شد یا نه!

هجوم غم گاهی مانند گذر آب روی صخره وجودم چنان در طول سالهای زیاد، خراش ایجاد کردند که از دور به نظر هر کس به شکلی در میام...

از هر زاویه ای که نگاه کنی من البته... شکل و شمایل یک صخره ی صاف رو ندارم..

بادهای تند و سخت گناه های جسورانه..نمک نشناسی ها .. ضایع کردن حقوق خدا و بنده های خدا ... به وجودم زخم های عمیق فراون زدند..

اما من به انتظار موندم.. انتظاری که گاهی گذراندن لحظه ای از اون ممکنه خیلی مشکل به نظر بیاد...
و
به صدای سکوت عادت کردم...
دیگه چیزی که یادم میاد.. آسمان آبی نیست.. آب نیست.. نسیم سحر گاهی نیست..
شاید اون موقعی که میخواستم با کسی حرف بزنم .. کسی رو در کنارم ندیدم.. و این حرف من رو فقط تنها میفهمه و بس.
فاصله من چنان زیاد شد.. و چنان از گذشته ی خودم فاصله گرفتم که دیگه خودم رو به یاد نمیارم..
کاش لحظه ای میرسید که به عزیزترین کسانم میگفتم.. منو ببخشید!
دوستتون دارم..

و اما حالا چیزی که از صخره ی وجودم مونده ... تلی از خاکه که هر بار طوفان های روزگار از روی اون چیزی رو بر میداره.. بی وقفه .. بی رحمانه .. مثل ماموری که وظیفش رو به جد و سر سختانه و بی ملاحضه ی کسی انجام میده.

کم شدم.. خیلی کم..
چشمانم به رحمت خدا موند .. و دستانم به زمین وصل شد..

عرض کردم، خودم باعث شدم ای خدای مهربان و تو البته از هر نقصی پاک و پاکیزه ای،
از ظلم .. از بی عدالتی..

من از رحمت تو سوءاستفاده کردم.. من از صبر تو گستاخ شدم..و چه کنم که زمان های گذشته محو شدند و دیگه نیستند تا التماسشون کنم که برگردند...

پس گناهکاران میگویند، وای بر ما .. کاش خاک میشدیم..
و من میگویم خاک نه.. کاش نبودم ..
کاش لکه ی سیاهی بر دامن اشرف مخلوقات نبودم.

بخشش خواهد بود برای من؟؟
اگر باشد هم .. آیا گناهی که کرده ام از صحنه ی روزگار حذف خواهد شد.. آنگونه که انگار انجام نشده هرگز؟؟؟
به بخشش باور دارم .. امــــا..

ســـلام دوستان :Gol:

سردار صفوی رو از اون اول دوست داشتم.. یادم نمیاد یکبار هم دلم نسبت بهش گواهی بد داده باشه..
امروز که خبری ازش خوندم خوشحال شدم که هنوز مشاور فرمانده کل قواست..

یادم میاد 10 سال قبل دنبال شعیب بن صالح میگشتیم.. با شوق و ذوق .. این ور اون ور..
و دست آخر یکی گفته بود همین شخصه.. یعنی سردار صفوی..

جناب احمدی نژاد که اومد .. گفتند ایشونه..
خلاصش هر کس از ظن خود شد یار من...

راستش به تنها چیزی که رسیدم و برام یقین حاصل شده.. مقام معظم رهبری.. آیت ا... خامنه ای هست که بسیار بهش علاقه دارم...
دومین چیزی که محرض شده برام .. دجال آخرالزمان هست که مسلما شما بیشتر از من میدونید که وجود مباحث بسیار گسترده ای که شده تا حالا...

و امـــــــا .....
اما سفیانی.. کیه.. ؟
شعیب کیه؟
نفس زکیه؟
خووووب پیش اهلش البته اینها روشنه .. ولی پیش ما زمینی ها نه...

به هر حال چندین روزه که خبر ها فعلا در حول و حوش چندین مسئله ی قدیمی میچرخه..
یعنی تحولات اغلب ادامه تحولات قبلیه .. و به گونه ای جلو میره که انگار تا ابد همینطور میخواد پیش بره...

ولی اطمینان دارم که بزودی از جایی دوباره جریانی ... همه جریانها رو دوباره راهبری خواهد کرد..یا پایان خواهد داد... الله اعلم
باید منتظر بود و دید...

و
اینکه.. شبتون خوش

ســـــــلام ..
شما ممکنه اینو صبح بخونید بنابر این روز بخیر
:Gol:

راستش یه چیزه بامزه یامدم افتاد از دوران دانشجویی ... آخه در پست قبل اشاره کردم به 10 سال قبل.. ذهنم رفت اونجا....

یکی از دوران های بسیار جالب در دانشگاه شریف.. دوره ی آخر ترم اون هست که بچه ها مشغولند تا امتحانات آخر ترم اساتید گرامی رو پاس کنند..
البته چون در دانشکده هایی مثل برق و کامپیوتر و عمران که رقابت بچه ها در حد چند صدم هست .. شدت خوندن و همت خوندن بچه ها در آخر ترم سر به فلک میزنه..

در عین حال تلفات هم داره دیگه...
به این معنی که بعضی از مخ ها، مشخصا مغزها... کشش رو از دست میدند و دست به کارهای عجیب و غریب میزنند..
بنده چند تا شو خودم دیدم ... خیلی هم شنیدم از منابع موثق.... که یکیشو الان میگم
با نام
گربه کوشون

یکی از دوستانه دوستان که در وجاهت و کرامت اعلم دانشجویان ( رشته ایشون رو یادم رفته... شاید برقی بوده .. مطمئن نیستم ) و در خوابگاه طرشت، ما افتخار داشتیم در کنارش باشیم.. یکروز از در خوابگاه محترمانه میان تو، و راهشون رو از لای باغچه های کوچیک خوابگاه طی میکنند...

چون ایام امتحانات آخر ترم بوده ایشون ظاهرا کمی به ملاجشون فشار آورده بودند.. و همین باعث شده بود که دم اولین گربه رو گرفته، با حرکاتی دورانی ( مثل پرتاب وزنه ) دور سرشون چرخونده و به سمت دیوار شوت کرده بودند!!!
گربه بیچاره هم با سرعت فراتر از مناسب به دیوار برخورد کرده بود .. در جا جان به جان آفرین تسلیم کرده بود .. خلاصش..

این آقا .. چند روز بعد دوباره گربه ی دیگری رو از ناحیه دم گرفته و به همون روش اول، شاید هم با شتاب یا سرعتی متفاوت، به سمت دیوار دیگری هدایت کرده بود .. و گربه دوم هم به سرعت به لقاءالله میپونده ..

نگهبان ها این بار قضیه رو جدی دنبال کردند .. و زنگ زدند به حراست دانشگاه که چه نشسته اید که این اقا به محض تمام شدن گربه ها، ما رو خواهد شوتید!!!

به پدر این دانشجو اطلاع دادند...
پدر اومد وگفت:
" پسرکم، با چه سرعتی گربه ها رو پرتاب میکردی؟؟؟!! "

پسرک در حال جمع و تفریق با انگشتاش برای دادن جوابی درست بود که پدر او انداخت رو کولش و برد و گربه ها با چشمانی سرشار از تشکر او رو بدرقه کردند..

دکتر روان پزشک، این پسر رو به یک سال استراحت مطلق مغزی !!! ( حتی از خواندن روزنامه هم محروم ) توصیه و دانشگاه هم پذیرفت.

یادم اومد بازم براتون میگم.. ممنون که وقت گذاشتید و خوندید :ok:

ســــــلام و شب بخیر
دوستان عزیز :Gol:

اونی که اومده واقعا قصد رفتن داره؟؟
جریان صدر در عراق باز هم هشداری داده راجع به اینکه اگر آمریکائی ها تمدید بشه حضورشون در عراق .. تظاهرات راه میندازند!

خب سوال اینجاست که جریاناتی که در عراق هستند آیا تا به حال به سیصد روش مختلف نگفتند که آمریکائیها پس از اتمام قرارداد در پایان 2011 خاک عراق رو باید ترک خواهند گفت؟

پس معلوم میشه که جبهه کرد عراق که یک جریان جدائی طلب و از دید من ، بسیار کثیف و خائن هستند، دولت مرکزی ضعیف و خود فروش رو تحت فشــــار گذاشته تا موافقت کنه با حضور دائمی آمریکا در عراق....و این اختلافات در حقیقت واقعی هست....

بعید هم نیست که مبالغی تو جیبی هم جهت خرید پفک و سایر ادوات شکمی از آمریکا گرفته باشه این مردک رئیس کردهای عراق...
عکس کاخ ده میلیون دلاریه پسرش هم که لطف کردند در لندن ، فکر کنم، زحمت نگهداریشو تقبل کردند همه جا پخش شده تا نشون بده که این آقا خیلی آدمه... بلــــه ..

خب جریانات سوریه داره به طرز عجیبی پیش میره.. امروز شورای امنیت جلسه داشته .. و معلوم نیست که قراره چی بشه..
روسیه گفته که هر قطعنامه ای علیه سوریه رو وتو خواهد کرد..
( این جریان "وتو" هم عمق دمکراسیه غربیه ها، همه میگم آره .. آمریکا و روسیه و اینها بگن نه .. یعنی نه!!! .. ماشاءالله چشم نخورید ها یه موقع!)

و اما عربستان فعلا شلوغ شده..
تا اینجاش 14 زخمی..
خبرگزاری گفتند خبر میدند .. باز..

تا بعد دوستان

سلام صبح شما مانند روزهای خوش بهاری باد :Gol::ok:

بریم که خبرا خیلی داغه....

و امـــــــــا چیزه جالب اینکه این شورای به اصطلاح نخبگان عراق تصمیم گرفتند که آمریکائیها بمونند ولی بدون مصونیت قضائی (یهو نمیری تو با این همه قاطعیت! )
( به گزارش خبرگزاری فارس)

خب بنده عرض کنم که از این شکم گنده های مفت خور بیش از این انتظار نمیرفت.. و رئیس کردهای عراق هم به منظورش رسید..
ولی جنبش صدر دیگه میدونه که باید چی کار کنه.. اگر اقدام راه اندازی تظاهرات واقعی بوده باشه که، احتمال زیاد میدم باشه..، همین روزها باید شروع جنبش جدید و البته پر کشتاری رو در عراق داشته باشیم که خدا میداند تا به کی ادامه خواهد داشت...

ولی چیزی که ذهن من رو الان مشغول کرده اینه که چرا روسیه و چین قطعنامه ی علیه سوریه رو وتو کردند؟!
اینها چه منافعی دارند اونجا؟؟
آیا صرفا از گسترش نفوذ غرب در نواحی که اصطلاحا امپراتوریه شرقی هستش، میترسند؟؟
یا یه توافق پشت پرده برای مسائل مالی صرفا هستش؟؟؟
شایدم تلفیق این دو بعلاوه ی سایر عوامل باعث شده این دو تا مارمولک غول پیکر این قطعنامه رو وتو کنند!

و امــــــــــــــــــــا..
اردوغان و ترکیه..
خب همایش نظامی 10 روزه تو مرز سوریه..
حالا نمیشد جای دیگه باشه مثلا؟!!
آیا صرف بهانه گروه پژاک و پ.ک.ک باعث شده که این جنابان اونجا رو برای مانور انتخاب کنند یا اینه که
هی سوریه، حواست و جمع کن.. چنان کنی .. چنین ت میکنیم!!

در ضمن از اردن به غیر از چند تظاهرات و عوض شدن پالون خر و اینها خبر خاصی نیست...
چه کار میکنه این عبدالله دوم .. خدا میداند..

حمله ی نیروهای صهیونیستی به مساجد و ابناء تاریخی هم داره سوال بر انگیز میشه خیلی..

بالاخره معلوم میشه این شیاطین بزودی چی تو کلشون هست..
همیشه که نمیشه بازی کرد.. میشه؟؟

سلامت باشیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد .

سلام :Gol:

ایام به کامتون:Gol:



ایدل ایدل! آشنایی می رسد

ناله ها را هم نوایی می رسد

ما که از عشق و جنون آکنده ایم

کارمان آخر به جایی می رسد

علی یارتان:Gol:

ســـلام و عرض ادب دوستان :Gol:

سرکار خانم po0neh بسیار ممنون بابت این شعر زیبا.. :Gol::ok:
انشاءالله سایر عزیزان هم این تاپیک رو با جملات زیباشون مزین کنند.

عرض شود که ترکیه جنگ زرگری رو در چند ماه قبل راه انداخت و به اون شدت بخشیــد....
ولی چیزی که اینجا روشنه اینه کـــه این جنگ با جنگی که با سوریه راه انداخته به کل فرق میکنه...

یعنی اینکه تهدیدها و مانورها و تحریم هایی که در چند روز اخیر اعمال شده علیه سوریه کلا با تهدیدهای بی نمک و زرگری علیه اسرائیل فرق میکنـــــه...
تهدیدها علیه سوریه واقعیه .. داره اتفاق میافته..

ترکیه داره وضع خطرناکی رو ایجاد میکنه.. و این کاملا دستور اسرائیل و آمریکا و به خصوص عربستان سعودی هستش...
عربستان شاید به نظر بیاد که با ترکیه چه کار داره یا اینها.. ولی این وهابیون کثیف حاکم بر شبه جزیره عرب به شدت در کلیه نقاط برای از بین بردن هر نوع جریان مخالف اسرائیل و وهابیت به جذب متحد اشتغال داره..
ترکیه هم که خوب قبلنا هم پیشینه ی خوبی برای نخود هر آش شدن داشت و الانم که زیر سایه آمریکا و اسرائیل چهار تا تانک و هواپیما داره و فکر میکنه که رو اینها میتونه حساب تا ابد باز کنه و خودش رو قدرت منطقه اسم بزاره..
در حالیکه این مجاهدین و نیروی مقاومت و ایمان اونهاست که قدرت زاست.. نه ادوات اونها صرفا..

ولی کو عقل سلیم که بتونه راه صلاح رو از ناصلاح تشخیص بده..
این ترکیه مصیبت زا خواهد بود..

روز خوش عزیزان
:Gol:

سلام:Gol:

امام زمان (عج) در کلام شهدا ؛

ما بايد جهان را براي پذيرفتن آقا امام زمان(عج) ‌آماده كنيم.

شهید فيروز يوسفي تشيزي


مگر نمي‌بيني كه ظلم سراسر گيتي را فرا گرفته و مهدي فاطمه(عج)‌سرباز مي‌طلبد؟
شهید محمد كماليان


آيا نمي‌بينيد كه به حق عمل نمي‌شود، و ظلم سراسر گيتي را فرا گرفته، و داد مظلوم به گوش نمي‌رسد؟‌ آيا مي‌توانيد در ماديگري و غفلت زدگي بمانيد؟ اسلام آمد، انقلاب شد، ولي باز شما خوابيد. هان كه بيدار شويد كه وقت، وقت ستيز است، وقت انقلاب است، وقت نبرد است، و وقت گرفتن حق مظلوم از ظالم.
شهید ابوالفضل منصور


از شما می خواهم كه پسرتان را طورى تربيت كنيد، كه فدايى امام زمان «عج» باشد.
شهيد كاظم خائف


زندگیتون پر از آرامش:Gol:



[b]content[/b]

زهر کسی که گرفتم سراغ خانه تو
زمن گرفت نشان از تو ونشانه تو

با تشکر از برادر عزیزم سید بزرگوار(مدیر فرهنگی)
:ok:دانلود با حجم 612 کیلوبایت:ok:



آقا مهدی تو چه کردی با من .......:Gol:

اشکهایم در حال ریختن..
دل در حال سوختن....
چشمانم به که به راه دوختن...

ای اهل عالم، بقیه الله خیر لکم....

به به ..
به بـــــــــــه ..

به خدای محمد قسم که ما اگر بدونیم که حکومت معصوم یعنی چه هر لحظه از شوق جان میدادیم..
از کوری دل خودم به خدا پناه میبرم..

ســـــلام:Gol:
روز جمعه تون به خیر و خوشی انشاءالله

مطلبی رو که میخوام بنویسم کمی ممکنه برای بعضی از شما قابل باور نباشه..
بنابر این اگر با مسائل ماورائی میونه ی خوبی ندارید .. پرهیز کنید از خوندن اون..

در دانشگاه دوستی داشتم .. اسمش ی.ز (مخففه دیگه )
پسر عجیبی بود..
باهـــــــــــــــــــــــــوش.. تا دلتون بخواد..
در مواد شیمیایی و منفجره و سم ها استاد بود ... از بچه گی دنبال کرده بود مطالبش رو و وقتی با ما بود به اندازه یه پروفسور شیمی اطلاعات داشت راجع به این موضوع ها..
بهر حال .. خواستم یه کم این شخص رو بشناسید .. بعد ها داستانهای جالبی خواهم داشت از این شخص..
در درستی گفتارش شک نداشتم.. چون چند سال میشناختمش .. بنابر این با اطمینان این رو به شما هم میگم.


برام تعریف کرد ( از زبان خودش تعریف میکنم ) :

توی شهر تفت از توابع یزد خیلی مکان های عجیب وجود داشت..
مکان هایی که یه جورائی یه شبه ایجاد شده بودند و هیچ کس نمیدونست چطوری..
تونل هایی بودند که سرشون معلوم نبود ولی وقتی کشف میشد معلوم میشد که شترها میتونستند از زیر زمین عبور کنند .. اینها رو به چه منظور کنده بودند معلوم نبود .. تهشون هم به جایی نمیرسید .. یا مسدود بود یا..

روزی در یکی از خونه های خرابه محلمون بودم که یکی از دوستان اومد پیشم گفت..
"یه گنج یاب اومده با دستگاه گنج یاب و میخواد این خونه ی تاریخی رو خلاصه زیرو رو کنه برا گنج امشب تو هم بیا ببین چی کار میکنه"
قبول کردم..
شب زیر نور ماه دم همون منزل که دیگه فقط ازش چند تا طاق خراب شده و انبوهی از کاشی های قدیمی باقی مونده بود واستادم..
گنج یاب و دوستم اومدند..
اون شخص با دستگاهی بسیار پیشرفته ای شروع به کرد به گشتن جاهایی از زیر طاق و جاهایی که احتمال میداد صاحب خانه ی قدیمی قبلنا اونجا گنجی رو پنهان کرده باشه..

با ترس و لرز این ور و اون ور نگاه میکردیم که کسی نیاد....
آخه میگرفتند کسانی رو که دنبال گنج اینها .. هستند اونم با اون دستگاه!!

صاحب دستگاه، دستگاه رو به سمت زیر پله ی نیمه خرابی هدایت کرد..
صدایی بسیار ضعیف از دستگاه شنیده شد..
گنج یاب . .. با دقت به دستگاه نگاه میکرد .. و بیشتر نزدیک شد..
از خصوصیات دستگاه این بود که میتونست اون جسم رو هم به صورت سه بعدی نشون بده در صفحه ی مانیتورش و به این شکل مشخص میشد که چی اون زیره...

صدای دستگاه بلندتر شد..
دستگاه به صورت واضحی وجود یه کوزه رو با کلی سکه توش نشون میداد..
گنج یاب .. موضع دقیق کوزه رو به دوستم گفت .. و گفتش که اونجا رو بکنه....
در عمق 40 یا 45 سانتی زمین .. بود..
شروع به کندن کردیم.. با ولع منتظر کوزه بودیم.. و فکر میکردیم که به ما هم یه چیزی میرسه دیگه...
از عمق 45 سانتی هم گذشتیم . ولی کوزه ای نبود!!!

گنج یاب با نگرانی دستگاه رو دوباره روشن کرد.. و به مانیتور خیره شد..

دستگاه دوباره کوزه ای رو نشون میداد ولی این بار در فاصله ای حدود یک متر دورتر از جای قبلی و با همون عمق..!

گفت بکنید..
ما کندیم.. ولی تا به اونجا رسیدیم باز کوزه ای نبود!!

گنج یاب این بار نا امید و انگاری میدونست چه اتفاقی افتاده دوباره دستگاه رو روشن کرد و اینبار گنج چند متر اون ورتر رفته بود...
گفت:
" ببینیم صاحب قبلی این خونه یا قدیمی ها میدونند که چه کسانی اینجا بودند؟؟ مذهبی و اهل دین و اینها بودند؟؟ "

گفتیم نمیدونیم ..
گفت:
" این گنج طلسم شده.. طلسم امام زمان (ع) .. کسانی که در حین حیات از شدت علاقه به اون حضرت به گونه ای از مال واموال خودشون رو به خاک میسپردند و قسم میدادند خاک رو که به هیچ کس این گنج رو نشون نده .. مگر به صاحبش یعنی قائم آل محمد (ص) ..
هر چقدر که بکنی ... گنج به جای دیگه ای میره..
من قبلن هم با این نوع گنج ها مواجه شده بودم.. باید به جای دیگه ای بریم.. اینجا چیزی گیرمون نمیاد! "

و آنگه که قائم ظهور کند .. زمنی گنج های خودش رو به اون حضرت هدیه خواهد کرد.

ممنون از توجهتون
:Gol:

خداوند آمریکا را برای رهبری جهان خلق کرده است

خبری جدید از فارس نیوزخیلی جالبه گفتم هادی عزیزم ببینه

کاندیدای احتمالی جمهوریخواهان در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2012 در سخنانی مدعی شد که این قرن، قرن حاکمیت آمریکا بر جهان است.

برای خواندن این مطلب به لینک زیر مراجعه کنید

لینک


انقدر زهرماری خوردن مغزهاشون پوکیده.
کورن کرن که نمیبینن و نمی شنون که اسلام در حال فتح مرزهاست.
به امید و خواست خدا قرن قرن حکومت اسلام هست و همینطور انشاءالله ظهور و حکومت اقا امام زمان (عج).
در پناه ایزد یکتا
یا علی

ســـــلام و روز بخیر..

ممنون دوستان از مطالب خوبتون ...:ok::Gol:

>

عرض شود که،

اینقدر این روسای عراقی مصمم و قوی تصمیم گیری میکنند که آدم میمونه انگشت به دهان واقعا!!

سفیر آمریکا در عراق گفته که عدم اعطای مصونیت قضائی ( یعنی همون کاپیتیلاسیون خودمون )به مربیان آمریکایی، ( مربـــــــــــی؟؟؟؟!!! مربی چیه بابا اینها اشغال گرند عجیبه ها! ) اصلا قابل قبول نیست و مطمئنا آمریکا نخواهد پذیرفت...

درســــــــــــــــــــــت در همین حال
یکی از این آقایون پر دل و جرات از سران عراقی نطق فرمودند که :
تصمیم عدم اعطای مصونیت به‌ مربیان آمریکایی با توافق همه‌ گروه‌های سیاسی عراق صادر شده‌ و در هرصورت قابل اجرا خواهد بود. (تو رو خــــــــــــدا ؟!)

عجببببببببببب
اگر شمائید که همین امشب آمریکائی ها با یه پیغام تلفنی کوچولو بابت حساب بانکیتون رایتون رو میزنه ...و فردا میاید میگید که اصلا این مسئله اشکالی نداره ... از اول هم نداشت اصلا!!

خدایا دنیای اســــــــــــلام آخه چرا اینقده خائن داره؟!

در جایی میخوندم که حضرت علی (ع) فرمودند که اونها در کفر خودشون قاطع و یار همیدگه و یک دل هستند .. و شما در حق خودتون اینهمه پراکنده و دو دل...

کجائیم آخــــــــــه ..
کجای کاریم ما .....

ســــلام و روز بخیر... :Gol:

دوستان پست شماره 82 رو میخوام ادامه بدم...
اگه دوست داشتید و اون جریان رو دنبال نکردید.. لینک ها کمکتون میکنه که پا به پای داستان باشید.. :ok:

در حرم حضرت معصومه (علیها سلام) چیزی که زیاد بود.. با عرض تاسف.. دزدی بود...

رئیس کفش داری ها و کل کفش دارها به خاطر مسائلی که گفتم تو پست های مربوطه به من خیلی بدبین بودند..
یک شب اومدم توی مکانی که برای خادمین و کسانی که شب کار بودند تو حرم در نظر گرفته شده بود .. یه اطاق با هیچی ..
خوابیدم روی فرش..
صبح که بیدار شدم.. چنان من رو نشون میدادند با دست که انگار من جنم!!
یعنی میگفتند .. این پسره که شلوار لی پاشه اینجا چی کار میکنه؟؟؟

با آستین کوتاه در حال کار توی کفش داری بودم.. یعنی آستیناش معمولی بود.. خیلی کوتاه نبود اصلا..
یکی از این طلبه ها .. اومد جلو در گوشم گفت.. " بهتره تو این مکان آستین بلند بپوشید که مبادا .. خلاصه. ..."
منم گفتم چشم.. رفتم پیرهن پوشیدم .. ولی باز آستین رو تا همون جا زدم بالا آخه مزاحم کارم بود... ( فرقش رو تا به آخـــــر نفهمیدم.. )

مسئله ی جای خواب که به مدد بدگوئی های مداوم پشت سرم اینطوری شد.. بنده دیگه فقط داخل محوطه میخوابیدم..
یه روز نزدیکی های اذان پا شدم که ببینم اذان گفته یا نه دیدم نه.. از شدت سرما.. میلرزیدم.. اومدم پتوی زیر پام رو بردارم بکشم رو دیدم .. قبلا قرضش گرفتند!!!!
خلاصه همین جور بلند شدم.. و بدنم رو با راه رفتن گرم میکردم.. در حالی که از شدت بی خوابی داشتم میمردم..
فرداش آیت ا... جوادی آملی کلاس داشت.. رفتم صحن مسجد نشستم .. ولی از بیخوابی و اینکه کمی آفتاب به من میخورد هی چرتم گرفته بود.. و نتونستم بفهمم اصلا چی شد..

از انواع و اقسام دزدی ها اونجا بود...
زن هایی که کیف هاشون رو زده بودند میومدند امانت داری که من پیش دوست جدیدم مینشستم و کمکش میکردم..
بعضی ها حتی همه ی اسبابشون رو برده بودند..
بعضی ها رو فقط جواهراتشون..
ولی کیف پول عمده ترین تلفات رو داشت..
گاهی میگفتم..

آخه .. خجالت بکشید پیش بانو ...
خجالت بکشید از خدای این بانو...


راستش بعد از اون سرمایی که کشیدم ها .. دزدها پیش من از کثیف ترین افراد بودند....

( در ادامه این سری ها میخوام از معجزه ی بسیار عجیبی که در هیئت بسیار معروف چهل اخترون اون سال اتفاق افتاد براتون بگم .. انشاءالله عمری باشه البته :ok: )

ببخشید نظمو به هم میزنم هادی جان معذرت ولی خبر جدید دیدم گفتم در جریان باشید

پس از پیشروری انقلابیون در لیبی در سرت کم کم آخرین نفسهای قذافی هست (با عینک دودیش)

و بسیاری از اطرافیانش که فرار کردن یا میخوان فرار کنند شیر شدن و هی کارای قذافی لو میدن چون میبینن کارش تموم شده

یکی از این افراد بدالرحمن غویله است که قبلا شاهد شده بود گفته بود گذر نامه امام موسی صدرو من مهر کردم و فرستادیم رفته ایتالیا

ولی امروز گفته نه اصلا خارج نشده و من مهر نکردم با این خبر خوشحال شدیم و دعا هامون زیاد شده تا سرتم به دست انقلابیون بیفته و خبری از امام موسی صدر بشه که انشا الله زنده باشه

بدونید به ایران بیاد واقعا انقلابی در ایران میشه علاوه بر این ایشون جایگاه بالای در میان عرب ها داره و خیلی دوستش داره کشورهای عربی که میتونید زندگی نامشو بخونید مثل امام خمینی خیلی دوستدار داره در کشورهای دیگه

منبع خبر

موضوع قفل شده است