╰✿╮ کلبه فیروزه اﮮ ஜ محفلی پر از عطر حضور اسک دینی ها

تب‌های اولیه

18145 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

دايي حسن;452366 نوشت:
ما از دادا ابوالفضل خواهش ميكنيم يك مقدار دگه سوال بپرسن .
دادا خو سوال كن

سلام و عرض ادب خدمت دایی حسن بزرگوار و تمامی دوستان اسک دینی
لطف دارید.

با سری دوم برنامه در خدمت شما هستیم .. :paridan:

1. بالاترین و پایین ترین نمره که گرفتین چی بوده !!!

2.چندبار برگه رو تا حالا سفید دادین ؟ پیش اومده چنین موضوعی؟؟ :khoshgel:

3.وحشتناکترین صحنه ای که ممکنه در یه امتحان باهاش روبرو بشید چیه ؟ :sibil:

4.کدوم دوران رو بیشتر دوس دارید ؟؟ امادگی :koodak: دبستان :okey: راهنمایی :Gig: دبیرستان .. دانشگاه :sibil: چرا؟؟

5.تا حالا شده استاد یا معلمی رو دوس نداشته باشید و در درسش خراب کنید؟؟؟ :gholdor:

6. اگر صفر بگیرید برا دادن نمره به استاد التماس میکنید!!!

7.هدفتون ار علم آموزی رو در یه جمله خلاصه کنید ...

موفق و پیروز باشید

اللیل والنهار;452066 نوشت:
روزهای شیرین امتحانات╭✿╯

یعنییییییییی چی؟این چه وضعشه؟چرا مدیران رسیدگی نمیکنن؟!چرا آخه مردمو گمراه میکنید شیرینی کجا بود؟

اللیل والنهار;452066 نوشت:
1. دوران امتحانات براتون شیرینه یا تلخ !!!

دوران امتحانات تلخه! چون:
1.از در خونه نمیشه بری بیرون
2.همش اضطراب نمره و معدل و داری!
3.تا یه هفته بعد از کارنامه داغونی(چون بدترین چیزی رو که حتی فکرشم نمیکردی اشتباه کنی رو اشتباه کردی!)

:hey:
اللیل والنهار;452066 نوشت:
2.روزای امتحان چه حال و هوایی داره ؟

حالم روزای امتحان خیلی خوب نیست با اینکه خیلی هم سخت نمیگیرمااا ینی اینجوری نیستم که واسه 25% بشینم زار بزنم مگر اینکه سوال ضایعی رو اشتباه کنم!

:crying:
اللیل والنهار;452066 نوشت:
3. یه خاطره مربوط به این دوران تعریف کنید !!

الان که چیز خاصی یادم نمیاد!

اللیل والنهار;452066 نوشت:
4. تا حالا شب امتحانی شدید !!

زیاااااااااااااد

اللیل والنهار;452066 نوشت:
5 .وقتی دوست بغل دستی تون هی میگه برسون .. ( زمینی یا هوایی) واکنشتون چیه؟!!

اول یه نگاه میکنم بهش بعد به خاطر اون قیافه عجیب نگرانش خندم میگیره بعد خودمو نمیتونم کنترل کنم بعد سرمو میزارم رو میز میخندم بعد ی موقع هایی معلم محترم میگه چیز خنده داری اینجا وجود داره بعد در نهایت سعیم خنده رو کنترل میکنم باز یاده قیافش می افتم میخندم!و... این مراتب رو که پشت سر گذاشتم میبینم چه سوالی رو میخواد اگه زیادی آسون باشه میگم خودت بشین بنویس چون میدونم به خاطر اضطراب زیاد نمیتونه فک کنه بنویسه بعد اگه دیدم اصلا اون سوال رو بلد نیستبهش میگم (اینم ی روش راهنماییه دیگه! آخه سوالی رو که از این راه بپرسه همیشه یادش میمونه!!!)

اللیل والنهار;452066 نوشت:
6.وقتی با سوالات سخت روبرو میشید چیکار میکنید!!

تعجب!:Moteajeb!:

اللیل والنهار;452066 نوشت:
7.برای ارامشتون در این ایام چیکار میکنید؟

توکل!
نذر و نیاز!

ابوالفضل;452469 نوشت:
1. بالاترین و پایین ترین نمره که گرفتین چی بوده !!!

چی بوده نه؟چند بوده...
بالاترین 20 پایین ترین11
ابوالفضل;452469 نوشت:
2.چندبار برگه رو تا حالا سفید دادین ؟ پیش اومده چنین موضوعی؟؟

نمیدونم چند بار اما هروقت که میدونستم خراب میکنم سفید دادم اینطوری آبروم بیشتر حفظ میشد تا اینکه یا عالمه چرت و پرت تحویلش بدم!

ابوالفضل;452469 نوشت:
3.وحشتناکترین صحنه ای که ممکنه در یه امتحان باهاش روبرو بشید چیه ؟

اینه که دبیر محترم بیاد دقیقا کنار تو وایسه و خیره شه بهت!:ghati:

ابوالفضل;452469 نوشت:
4.کدوم دوران رو بیشتر دوس دارید ؟؟ امادگی دبستان راهنمایی دبیرستان .. دانشگاه چرا؟؟

آمادگی و ابتدایی رو دوست دارم اما دلم نمیخواد برگردم به اون موقع!
ابوالفضل;452469 نوشت:
5.تا حالا شده استاد یا معلمی رو دوس نداشته باشید و در درسش خراب کنید؟؟؟

نه معمولا هیچ حس خاصی نسبت به معلم نداشتم! فقط ی سال دبیر ادبیاتمون رو خیلی دوست داشتم!

ابوالفضل;452469 نوشت:
6. اگر صفر بگیرید برا دادن نمره به استاد التماس میکنید!!!

عمرا همیشه از این کار بدم می اومد مگر اینکه خیلی نامردی بخواد نمره بده اونم خیلی چونه نمیزنم باهاش معمولا زود قبول میکنن:khaneh:
7.هدفتون ار علم آموزی رو در یه جمله خلاصه کنید ...
نمیدونم!

ابوالفضل;452469 نوشت:
سلام و عرض ادب خدمت دایی حسن بزرگوار و تمامی دوستان اسک دینی
لطف دارید.

با سری دوم برنامه در خدمت شما هستیم ..

:paridan:

1. بالاترین و پایین ترین نمره که گرفتین چی بوده !!!

2.چندبار برگه رو تا حالا سفید دادین ؟ پیش اومده چنین موضوعی؟؟ :khoshgel:

3.وحشتناکترین صحنه ای که ممکنه در یه امتحان باهاش روبرو بشید چیه ؟ :sibil:

4.کدوم دوران رو بیشتر دوس دارید ؟؟ امادگی :koodak: دبستان :okey: راهنمایی :Gig: دبیرستان .. دانشگاه :sibil: چرا؟؟

5.تا حالا شده استاد یا معلمی رو دوس نداشته باشید و در درسش خراب کنید؟؟؟ :gholdor:

6. اگر صفر بگیرید برا دادن نمره به استاد التماس میکنید!!!

7.هدفتون ار علم آموزی رو در یه جمله خلاصه کنید ...

موفق و پیروز باشید

جواب سوال یک:کمترین نمره ام نمره 9 فیزیک . البته صفر در حرفه و فن بالاترینمم 20 بوده که اگه بالاتر از اون بود میگرفتم :khandeh!:

جواب سوال دو:خیر هیچگاه تا به الان ان شاء ا... تو دانشگاه جبران میکنم

جواب سوال سه:یا خدا این فرموله از کجا اومد فک کنم یه قانون جدیدی رو کشف کردم:khaneh:

جواب سوال چهار:تا به اینجا اول دبیرستان

جواب سوال پنج:اره همین فیزیک که گفتم

جواب سوال شیش:اصلا به هیچ وجه

جواب سوال هفت:برا اینکه اسم ایرانو تو دنیا بیشتر تو زبون ها جاری کنم

ابوالفضل;452469 نوشت:
2.چندبار برگه رو تا حالا سفید دادین ؟ پیش اومده چنین موضوعی؟؟

نه هیچ وقت، من شب امتحانی بودم ولی حتما با آمادگی میرفتم سر جلسه

ابوالفضل;452469 نوشت:
3.وحشتناکترین صحنه ای که ممکنه در یه امتحان باهاش روبرو بشید چیه ؟

حجم مطلب زیاد باشه نتونی برسی همش رو بخونی و اتفاقی یه قمست رو بزاری برای حذف و سرجلسه درست از همون قسمت سوال بیاد .
سوم دبیرستان همین مشکل برام پیش اومد هنوز خاطره اش برام تلخه :Nishkhand:

ابوالفضل;452469 نوشت:
5.تا حالا شده استاد یا معلمی رو دوس نداشته باشید و در درسش خراب کنید؟؟؟

آره البته قبلش رفتم درسه رو حذف پزشکی کردم :khaneh:

ابوالفضل;452469 نوشت:
6. اگر صفر بگیرید برا دادن نمره به استاد التماس میکنید!!!

نه دیگه مثلا میخواد چند نمره بهم بده در هر صورت اون درس رو میفتم

ابوالفضل;452469 نوشت:
.هدفتون ار علم آموزی رو در یه جمله خلاصه کنید ...

:Gig: برسم به اون شغلی که میخوام حالا یه کمم اطلاعاتم بالا بره خوبه:Nishkhand:

سلام
بالاترين نمره كه ٢٠ وپايين ترينش هم ١٦،٧٥كه سال پيش دانشگاهى با ٣ساعت خوندن از زمين شناسى گرفتم كه خيلى هم بهش افتخار ميكنم!انتظار ١٠داشتم:)

يك خاطره هم از امتحان:
سال پيش يه روز امتحان رياضى داشتيم با معلم. مسن و سختگيرمون.دوست صميمى ام همش داشت يه سوالى ازم ميپرسيد.منم نميتونستم تقلب برسونم در اون لحظه!
دوستم پس از يكسرى تلاش بى نتيجه،يهو انگار يادش رفته باشه كه سر امتحانيم،سرش رو برگردوند و خيلى بلند گفت خاك بر سرت كه به هيچ دردى نميخورى!كلاس هم ساكت ساكت!
يهو همه كلاس رفت رو هوا!

ما غرك بربك الكريم؟!

اخر برات یه گنبد طلا میسازیم
حرم مثل حرم امام رضا میسازیم

[b]content[/b]

[="Tahoma"][="Indigo"]بچه ها یه مشکل دارم خیلی حاده ازتون خواهش میکنم دلاتون پاکه دعا کنید:Gol:[/]

دختر بدر الدجا امشب سه جا دارد عزا

گاه می گوید پدر، گاهی حسن گاهي رضا

[=times new roman] تمام شو ماه صفر - دل همه ی آل الله را خون کردی!! :Ghamgin:[=times new roman]


[=&quot]آقا شنیده ام جگرت شعله ور شده /

بی کس شدی و ناله ی تو بی اثر شده /

پیش حسین سرفه نکن آه کم بکش /

خون لخته های روی لبت بیشتر شده[=&quot] [=&quot]

[=&quot] یا امام حسن مجتبی(ع)

[="Tahoma"][="Navy"]

دعا میکنم... در آخرین روزهای صفر، حسین خریدار اشکهایتان،
پیامبر مشکل گشای غمهایتان، غریب مدینه شفاعت خواهتان،
خورشید طوس ضامن دعاهایتان و مهدی فاطمه سایبان دلهایتان.
التماس دعا
[/]

ذکر ورود به حرم یار ، مجتباست

سبط عزیز احمد مختار ، مجتباست

بعد از علی امام وفادار ، مجتبی است

تنها وصی حیدر کرار ، مجتباست

سلام به همه هم اینترنتی ها شهادت امام رضا علیه السلامرو تسلیت میگم

یادمه دو سال پیش من یه بار مریض شدم( توی یخچالمون گوشت چرخ کرده بود یه مشت برداشتم همینطوری خام خام خوردم!!)
(البته جای تعجب داشت چون من قبلا هم می خوردم ولی هیچیم نمیشد!)
یعنی یه جوری شده بودم که بیست روز اصلا نمی تونستم چیزی بخورم فقط اب و که می خوردم بالا نمی اوردم، هر چی غیر اون و می خوردم معدم پس میزد!( البته پلوی امام حسین و هم که خوردم معدم پس نزد!!! )

اون اواخر هم خون بالا می اوردم به علاوه صفرا و زرداب که وقتی حالت تهوع میگرفتم (روزی حداقل سه بار!) یه جوری میشدم که کاسه چشمم بزرگ میشد چشمامم میخواست بزنه بیرون!....(یعنی اگه جلوش و نمی گرفتم الان شاید تا حوالی نپتون هم میرفت!!!:khandeh!:)

یادمه چون خیلی درد داشتم و خیلی هم لاغر شده بودم (پوست استخون یعنی) یاد امام رضا افتادم که زهر خورده بود همینطوری درد داشت بلکه صد بار بدتر از من حتما
بعدم من توسل کردم به
امام جواد علیه السلام و دو روز بعد یعنی روز بیست دوم من رفتم دکتر تا ده بیست تا سوزن و، یکی از این سرم های بزرگ و، با یه کیسه کپسول و قرص و شربت و اینا داد تا من خوب خوب شدم!(البته خیلی طول کشید!)

حالا بعد دو سال که یاد اون وقتا می افتم (همین موقع ها یعنی) همش افسوس می خورم که چه کیفی داشت که مسموم شده بودم حیف شد که تموم شد!...آخه آدم خیلی زلال میشه درد ملت را بیشتر درک میکنه اینطوری!

[SPOILER]و یه چیز دیگه اینکه من تازه فهمیدم که چرا اینقدر برای مریض ها دعا که می کنیم خوب نمیشن!

چون خدا اونطوری بیشتر دوست داره!:ok:
[/SPOILER]

سلام.شب خوش
میگم چه خوب میشه موضوع این روزا رو بذاریم خاطره هامون ازامام رضا و حرم با صفاشون.
معجزه هایی که دیدیم و شنیدیم.
لحظه هایی که دستمونو گرفتن.
و....
:Gol:

اینم معجزه ای که من دیدم وباتمام وجودم حس کردم
http://www.askdin.com/thread26902-24.html

دست ها، خالی... چشم ها، بارانی... و گام ها، پر از امید...


هر سه، در یک دلِ مجنون، بی قرار و شیدا...

مقصد: کوی لیلا...

قرار بی قراران

قرار بی قراران

این هفته, به احترام شهادت امام رئوف علیه السلام

تا غروب روز شهادت, میزبان دل های بی قرار زیارت حضرت است.

[b]content[/b]

سلام. شادی, عضو جدید هستم. امیدوارم دوستان خوبی در کنار هم باشیم. شهادت امام رئوف رو تسلیت میگم.:Sham::Sham:

قربون کبوترای حرمت امام رضا ع:crying:

هر وقت میگید امام رئوف ع هیچی نمی تونم بگم
وقتی به یاد لطفش می افتم از شرم سرم پایینه
فقط میگم آقا ممنون و منو ببخش
یاعلی
التماس دعا:Gol:

لا حول و لا قوة الا بالله

سلام
بعد از چند هفته دوری بازم من اومدم
شهادت امام مهربانیها رو تسلیت میگم
ی خاطره بگم
اردوهای مشهد الرضای مجموعه نور و معرفت معروف هستن ، امام الرئوف عنایت ویژه ای دارن
چند سال پیش ی اردویی بردیم که هر کاری کردیم هیچ اتفاقی نیفتاد
اردو یخ بود ، حال همه گرفته بود
همه مونده بودیم چیکار کنیم ، هر وقت همه به مسئول اردو میگفتید حسن آقا چیکار کنیم با ی حالت مطمئنی میگفت نگران نباشید ، امام رضا خودش درست میکنه
گذشت و رسید به شب وداع
کل اردوی ما یک طرف ، شب وداع یک طرف . وداع هم نمیگرفت دیگه هیچی
مراسم رو شروع کردیم و مثل همیشه برگزار شد بازم هیچی نشد
گفتیم حسن آقا اینم از وداع ، ی اتفاقی افتاده که آقا عنایت نکردن
بازم خیلی مطمئن گفت انشاالله که خیره ، نگران نباشید
همه ناراحت بودیم ، دیگه داشتیم وسایل رو جمع میکردیم که پدر یکی از بچه ها اومد داخل اردو و گفت من پدر فلانی هستم
این پسرم 5 سالشه ، کر و لال هست ، سرطان داره ، همه دکترا هم جوابش کردن فقط میخوام دعاش کنید ...
یهو مراسم ریخت بهم ، انگار نه انگار اینا همون بچه های یخ اردو هستن
یکی میخواست اینها رو جمع کنه
چند سال از اون اردو میگذره ولی هنوزم که هنوزه تو کل مجموعه حرف اون وداعمون هست
بازم مثل همیشه امام رضا شرمندمون کرد
یادش بخیر

من که هنوزقسمت نشده مشهدبرم اماخیلی دوست دارم بیام اصلابهترین خاطره من بااهل بیت ع همین ارزوی رفتن به حرمشونه:Ghamgin:
[SPOILER][/SPOILER]

[="Tahoma"][="Navy"]منم یه خاطره دارم از شب سال تحویل 92
یعنی شب قبلش
چنان بارونی میومد که نگو..
منو خواهرم تو سالن غذا خوری هتل بودیم برای شام که دیدیم صدای بارون میاد دم پنجره رفتیم دیدیم تازه داره شروع میشه چه بارونی..
مام که دیوانه.. نصف و نیمه غذارو ول کردیم د بدو حرم ..
موقع اذن دخول فقط زمزمون این بود و:Ghamgin: اشک:
زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست
تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست
باران میان مرمر آیینه دیدنیست
این صحنه در برابر ایینه دیدنیست
...
همه میدوییدن میرفتن داخل حرم ما کف زمین صحن انقلاب نشسته بودیم...
وااااااای دلم خواست..یادش به خیر!:Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:[/]

چقدر امشب دلگیره...
به اندازه شب عاشورا دلم گرفته....:Sham:
.
همیشه میگم نکنه مردم شهر منم کوفی بودن که آقا امام رضا اینجا و غریبانه به شهادت رسیدن و همیشه به خاطر اینکه اینجا شهید شدن شرمندم.
اینکه این شبا اسم شهرم خون به دل سرورم امام زمان و بانو فاطمه ی زهرا میکنه....
ولی باز خدارو صدهزار بارشکر اگه ائمه دیگه الآن حرماشون امنیت نیست و دوروبرشون پراز وهابی و بی ولایتی نسبت به امیرالمومنینه یا اصلا حرم ندارن و سر قبرشون تاریکه و هیچ زائری ندارن باز اینجا تو ایرانه و مشهد همه عاشق امام رضان.اصلا اینجا اهل سنتمونم امام رضایین.دیشب میگفتن یه کاروان اهل سنت پیاده اومدن مشهد واسه زیارت.
:Ghamgin:

.به نام خدا

اى کاش حرم بودم و مهمان تو بودم
مهمان تو و سفره احسان تو بودم
یک عمر گذشت و سر و سامان نگرفتم
اى کاش فقط بى سر و سامان تو بودم
تا چشم گشودم به دلم مهر تو افتاد
زان روز چو آهوى بیابان تو بودم
طوفان عجیبى است غم عاشقى تو
چون موج اسیر تو و طوفان تو بودم
اى گنبد عشق ، منِ خسته دل اى کاش
چون کفتر پربسته ایوان تو بودم
یک پنجره فولاد دلم تنگ تو آقاست
اى کاش که زوار خراسان تو بودم

:geryeh:دلم میخواست منم الان حرم باشم ..............
ای کاش میتونستم بیام:crying:

سلام
یادش بخیر...اربعین امسال رفتیم حرم امام رضا، برات کربلا بگیریم!
خداییش اینقدر سرد بود که حسِّ معنوی مون یخ زده بود!

[=lucida grande]"عزم دیدار تو دارد جان برلب آمده
باز گردد یا بر آید چیست فرمان شما"*

:Ghamgin::Sham::geristan:

[SPOILER]IMAGE(<a href="http://www.hadithlib.com/files/A-" rel="nofollow">http://www.hadithlib.com/files/A-</a>(41).jpg)[/SPOILER]
[SPOILER]IMAGE(<a href="http://www.hadithlib.com/files/A-" rel="nofollow">http://www.hadithlib.com/files/A-</a>(18).jpg)[/SPOILER]
[SPOILER]IMAGE(<a href="http://www.hadithlib.com/files/A-" rel="nofollow">http://www.hadithlib.com/files/A-</a>(12).jpg)[/SPOILER]
منبع http://www.hadithlib.com

[=Microsoft Sans Serif]

گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند
دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند
در لباس خادمان مهربانت، آفتاب
صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند
ماه هر شب کنج بست "شیخ حر عاملی"
یاد معصومیت آن بچه آهو می کند
یاد معصومیت آن بچه آهو ...یاد تو
کوچه های شهر را لبریز "یا هو " می کند
باد، هم مثل نگهبان درت... بدو ورود
غصه را از شانه های خسته، پارو می کند

عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت
هر که می آید حرم ... این عطر را بو می کند
×××

...خادمی می گفت که... آقا به وقت بدرقه
دست زائر را پر از گل های شب بو می کند

مریم سقلاطونی



به خدای خود خوش گمان باشیم
زیــرا خــــــدای عــــزوجــل میـــــ فرمایــد:

مــن نــزد گمــان بـنـده مــومــن خــویــشم ،
اگـر گـمــان او خـــوب بــاشــد رفــتــار مــن خــوب اســت
و اگــر گــمـان او بـــد بــاشــد رفــتــار مــن بــد میـــ بـاشد...
امام رضا (علیه اسلام)
شهادت امام رضا(ع) را تسلیت میگم
:crying:

ـــحـــالا که نیامــــدم دمت را بفرستــ

ـــمن نیستم آن جا کرمت را بفرستـــ

ــگفتم که مریضـــم و دوا می خواهمــ

ـــپس گرد و غبار حرمـــت را بفرستـــــ

ــــــــــــ
ــــ
ــ

:parandeh:
ــــــــــــ
ــــ

یاامام رضا
بر یازده امام چو دلم تنگ می شود
می آیم و طواف مزار تو می کنم
...

دلم پر میزنه برا حرمت آقای رئوفم..

شهادت امام رضا (ع) رو به همه دوستان تسلیت میگم..

اي حريمت جنت المأواي من

گر مرا از در براني واي من

اي سراپا ناز كمتر ناز كن

اين منم در ميزنم در بازكن

طعنه زد رخسار تو بر آفتاب

آفتاب فاطمه برمن بتاب

از شميمت جان به صحرا ميدهي

تو سراپا بوي زهرا ميدهي

فارغم از مسجد و دير وكنشت

ميوزد از كوي تو بوي بهشت

اي طبيب عشق بيمار توام

تو گلي من كمتر از خار توام

گرچه من آواره هستم كو به كو

گرچه پيش تو ندارم آبرو

ليك ميدانم پناهم ميدهي

درميان خانه راهم ميدهي

يابن الزهرا من ندارم جز تو كس

لحظه ي آخر به فريادم برس

درهمه عالم چه غم دارم رضا؟

تا ترا دارم چه كم دارم رضا ؟

آقا بنده هر سال تابستون با یه کاروان ثابت میرفتم مشهد...امسال به دلایلی نشد و هم دلم میخواست برم...هم میترسیدم یه سال فاصله باعث بشه امام رضا فراموشم کنه...یه تلویزیون نگاه میکردم(برنامه امام رضا بود)با آهنگ حامد زمانی...خیلی دلم گرفت و یه عالمه گریه کردم و شکایت کردم...فردای اون روز بهم زنگ زدن که از طرف جایی زنگیدن گفتن تشویقی باید برم مشهد...اصلا باورم نمیشد...شوکه شده بودم...(من یه۳-۴ ساله که دلمو دادم امام رضا)اصلا خیلی شگفت آوره...خیییییییییییییییییییییییییییلی دوسش دارم...خیلی آقاست!!!:Mohabbat::Ebraz Doosti:

به نام خدا

به بابات بگو به خواهرم چیزی نگه!

خادم این روضه ی رضوان می گفت دختر بچه شفا گرفته بود.با تب و تاب ازش سوال کردم چه دیدی و چه شنیدی؟

دخترک با آرامشی خاص گفت هیچ. فقط پدرم را خبر کنید

پدر دخترک که رسید طفل به گریه و هق هق افتاد:

" امام رضا گفت : به بابات بگو دیگه به خواهرم چیزی نگه»..."

پدر که از شفای کودکش بی قرار بود با شنیدن این جمله اختیار از کف داد.

نفسش که برگشت به خادم گفت: دخیل که بستم به امام رضا گفتم:

" می خوای دخترمو شفا ندی شفا نده. اما برگردم قم به خواهرت گلایه خواهم کرد...."


گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا
تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید

گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن …
عکس یک خنجرزپشت سر، پی مولا کشید

گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم
راه عشق و عاشقی و مستی و نجوا کشید

گفتمش تصویری از لیلی ومجنون را بکش
عکس حــیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س)کشید

گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن .
در بیابان بلا، تصویر یک ســقا کشید

گفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم
گریه کرد آهی کشید و زینب کبری(س) کشید

گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق ..
عکس مهدی(عج) راکشید و به چه بس زیبا کشید

گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حســــــــین(ع)
گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید

چند سالی بود که دستم تنگ بود
و نتونسته بودم بریم زیارت امام رضا علیه السلام
یک روز بجه ام از من زیارت می خواست، مونده بودم چکار کنم

سر کار که رفتم تا ساعت 2 که اداره تعطیل می شد تو فکر بودم

اخرین لحظات اداری بود که تو دلم به امام رضا(ع)
گله کردم
اماما من نمی تونستم بیام
ایا تو هم نمی تونستی منو ببری؟!!!!!!!!!

اشک از چشم هام جاری شد
و سریع پریدم در اتاق را قفل کردم
و شروع کردم به عوض کردن لباسم ،تا از سرویس جا نمونم
همین لحظه یکی در اتاقم رو زد
فلانی
گفتم داره لباس عوض میکنم دیر شده
گفت اره دیر شده من هم میرم
ولی اینو که از زیر در می اندازم ت. اتاق مال تویه
با کمال ناباوری ، دیدم
بلیط و هتل من و خانواده ام برای زیارت امام رئوف بود:Gol:

برای خداحافظی زیارت امام رضا،منزل یکی از بستگان رفتم

وضع مالیش بد نیست الحمدلله
گفت شما برید ما هم پشت سرتون می اییم و امسال می خواهیم میهمان شما که حز...اللهی هستید، بشیم
فکر کردم شوخی میکنه
داشتیم جلوی پارک ملت میخ چادر رو میزدیم که تلفن زنگ زد
کجایی؟ ما امدیم
گفتم فلان جا هستم
نزدیک بود، تو دلم گفتم یا امام رضـــــــــــا دستم خالیه و...
این ها با چادر نمیتونند زندگی کنند و بعد ازم ناراحت می شوند و...
تا چادر بر پا بشه رسیدند
گفت چکار می کنی گفتم بیا فعلا اینجا استراحت کنیم تا برنامه بریزیم
همون لحظه
پیرمردی امد جلوی چادر گفت بفرمایید بریم منزل ما
الان باران می گیره
گفتم ممون
پیر مرد گفت نه ، چرا تعارف میکنید اقا منو فرستاده
فامیلمان گفت اقا نفرمودند چقدر بگیری؟!!!
پیر مرد با اصرار گفت نه اینطور نیست ببینید
من به همسرم گفته ام اقا فرموده اند، الان برویم انجا یک اینطور ادم هایی هستند، که میهمان اقایند
پیرمرد ادامه داد:ببینید ایشان هم همسرم هستند که اونجا ایستاده انجا امده ببینه واقعا اینطور چادر و ادم هایی هستند
خلاصه به فامیلم گفتم ماشینت که گرمه
سوارشون کن ببین اصلا ایشان خانه دارد یا .....
فا میلم همین کار رو کرد
بعد دقایقی کوتاه امد و گفت پاشید بریم ببینید چه خونه ای برای ما اماده کرده اند
و رفتیم منزلشان
ولی بخاطر پذیرایی زیادشان رومون نشد مشهد زیاد بمونیم و زیارت رو کوتاه کردیم
اون پیرمرد هنوزم با فامیل ما در ارتباط است

بله من هم هر وقت دلم شکست آقا خودش من رو به مشهد برد
خدا نصیب همه بکنه.یاضامن آهو ممنونم که بهم اشک هدیه کردی.:Gol:

پیراهن سیاه ز تن دور می کنیم
آن را ذخیره کفن و گور می کنیم
اجر دو ماه گریه بر غربت حسین
تقدیم مادرش از ره دور می کنیم
عزاداریتان قبول
حلول ماه ربیع مبارک
:Gol:

تقریبا 5 شش سال پیش بود که جوانی بمن مراجعه کرد و گفت
فلانی من مشکلی دارم می خواهم کمکم کنی
گفتم بفرما مشکل چیست؟
گفت من چند ماه که سرطان خون دارم و دکتر ها هم حوابم کرده اند و همسرم هم نمی داند
ناراحت شدم
گفتم چکاری از من بر می یاد گفت شما با همسرت با من و همسرم بریم امام رضا زیارت
چون ممکن من دیگه بر نگردم
مشهد که رسیدیم رفتیم هتل
اولین زیارت را رفتیم و برگشتیم
تو هتل برای استراحت
یک دفعه دیدم تلفن زنگ زد همسر جوان بود گفت بدادم برس که فلانی مرد
دویدم طرف اتاقش
دیدم حالش اصلا خوب نیست و احتمالا نبض هم ندارد
زنگ زدم اورژانس و هم زمان به یکی از دوستانم هم زنگ زدم که مشهد زندگی می کنه
اورژانس امد و گفت مریض نبض ندارد و از نظر ما ایشان فوت کرده! دوست هم رسید
گفت اتاق رو خلوت کنید و ناراحت نباشید
گفتم بابا ایشان مرده و میگی ناراحت نباش!!!!!!!!!
گفت ایشان میهمان اقا هستند و
تنها امامی که به امام رئوف معروفه ایشانه
مطمئن باش ایشان با پای خود از اینجا خارج می شود
اتاق را خلوت کردیم و ایشان نشست بالای سر مریض و یک لیوان اب خواست
توی اون گردی ریخت گفتم 14000 صلوات... فرستاده اند بر ان و ...یواش یواش اب را فرستاد تو حلق مریض
با کمال ناباوری دیدیم بعد چند دقیقه نبض برگشت و حال مریض خوب شد

دوسال بعد به منطقه اون جوان رفتم و اتفاقابه ایشان بر خوردم
ایشان رو اول ننشناختم بعد خودش رو معرفی کرد
و دیدم الحمدلله سارو مارو گنده داره زندگی می کنه
ایشان می گفت همه زندگیم رو مدیون امام رضا علیه السلام هستم

اری امام ما رئوف است


امروز به عشاق حسین، زهرا دهد مزد عزا

یک عده را درمان دهد، یک عده بخشش در جزا

یک عده را مشهد برد، یک عده را دیدار حج
باشد که مزد ما شود، تعجیل در امر فرج

حلول ماه ربیع الاول مبارک

اللهم عجل لولیک الفرج

[b]content[/b]

دانلود صوت

سلام

ما هم خیلی وقت بود تو برنامه مون داشتیم که بریم مشهد برای زیارت و بعد سیاحت و تفریق .(در اصل نذر داشتیم)
اما آقا نمی طلبیدند.
تاپیک قرار بی قراران رو تازه زده بودند.رفتم اونجا نوشتم.گفتم کاش آقا بطلبه.خوش بختانه طلبیدند و رفتیم.
اما اون بهره ی لازم رو نبردم.اصلا خوب زیارت نکردم. حواسم پیش نیاز ها و حاجت هام بود.اصلا فضا و هپروت بودم.نمی دونم چرا اینجوری شده بودم.
تازه یه قولی هم به امام دادم و کمک هم خواستم تا قولم رو بهش عمل کنم.اما نشد.موفق نشدم.
ولی الان که خوب فکر می کنم می بینم یه بار بعد نماز که تنها نشسته بودم و روضه می خوندن یکم تکون خوردم.یکم دردودل کردم.اما در کل خوب نبود.:Ghamgin:خیلی ناراحتم.

یاحق

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام... :Gol::Gol::Gol:حلول ماه ربیع الاول بر اسک دینی ها مبارک باد.:Gol::Gol::Gol:[/]

رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

هر کس بشارت ماه ربیع الاول را به من بدهد من بشارت بهشت را به او میدهم.

حوادث تاریخی این ماه :

1- لیله المبیب

2- هجرت حضرت محمد صلی الله علیه و اله

3- ولادت خجسته ان حضرت

3- ولادت امام جعفر صادق علیه السلام

4- ازدواج خجسته پیامبر با حضرت خدیجه

5- اغاز امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

اعمال ماه ربیع الاول:

1-دعای هنگاه رویت هلال ماه

2-خواندن سوره حمد

3-نماز اول ماه و روزه گرفتن

گویند ربیع است و بهار آمده است
بهار ما گاه ظهور توست آقا

موضوع قفل شده است