.•◇❤ مظلوم ترين رسول تاريخ ❤◇•. ویژه نامه رحمة للعالمین، پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم

تب‌های اولیه

112 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Blue"]


[/]

[="Indigo"][/]

718 / 1 - در كتاب «مناقب ديلمى» آمده است : عمر بن قميت ليثى (1) گويد : از پدرم - كه از صاحبان علم بود - شنيدم كه مى ‏گفت : هنگامى كه ولادت آمنه ، دختر وهب ، مادر گرامى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرا رسيد درهاى آسمان گشوده شد و فرشتگان فرود آمدند و فرشته ‏اى در زمين نماند جز آنكه در موقع ولادت او حاضر گشت ، آنان گرداگرد وجود نازنين او را فرا گرفتند .
موقعى كه آمنه ، پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم را زايمان نمود دنيا را نورى فرا گرفت ، فرشتگان در آسمان يكديگر را به آن بشارت مي گفتند ، و همه بتها بر رو واژگون شدند ، و او مي گفت : واى بر قريش ! امين ، راستگو و هدايت‏گر بر آنها آمد . و كسى از منظور او چيزى نفهميد .
از طرفى ، از خانه خدا صدايى شنيده شد كه (گوينده‏ اى) مي گفت : همينك نورم بر من بازگشت ، همينك زوّار من مى ‏آيند ، و همينك از پليدى‏ها پاك گرديدند .
آنگاه مردم شاهد سه شبانه ‏روز زلزله بودند ، و اين اوّلين نشانه ‏اى بود كه قريش در هنگام ولادت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله وسلم مشاهده نمودند .

719 / 2 - در همان كتاب آمده : ابن عبّاس گويد : از پدرم در مورد ولادت پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله وسلم شنيدم كه مي گفت :
هنگامى كه عبداللَّه متولّد شد ، در چهره او نورى ديديم كه مانند نور آفتاب مى ‏درخشيد .
پدرم عبدالمطلب گفت : اين نوزاد داراى شأن و مقامى بزرگ است ، در خواب ديدم گويا از بينى او پرنده‏ اى سفيد به پرواز درآمد و به سمت مشرق و مغرب پرواز كرد ، آنگاه بازگشت و در بام كعبه قرار گرفت ، همه قريش به جهت كرنش او به سجده افتادند، در اين ميان كه مردم در عظمت و بزرگى او فكر مى ‏كردند ناگاه آن پرنده تبديل به نورى گشته و ميان آسمان و زمين قرار گرفت، آنگاه نورش ميان مشرق و مغرب را فرا گرفت.
نخستين كسى كه وارد اين نور گرديد نوجوانى از فرزندان ابوطالب عليه السلام بنام على عليه السلام بود ، او را ديدم كه با آن نور اوج مى ‏گيرد و نورش افزايش پيدا مى‏ كند . آنگاه مردم را ديدم كه به دنبال اين نور هستند .
از خواب بيدار شدم ، از كاهنى از طايفه بنى مخزوم از تعبير اين خواب پرسيدم .
گفت : اى عبّاس ! اگر راست گفته باشى ، هر آينه از او (عبداللَّه) فرزندى به عمل خواهد آمد كه مردم شرق و غرب زمين پيرو او خواهند شد و پسر عمويش در اين پيروى سبقت را از همگان خواهد ربود .(2)

720 / 3 - در يك حديث مشهور كه از وجود نازنين پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم نقل شده ، آمده كه حضرتش فرمود :
أوّل ما خلق اللَّه نوري ، ثمّ فتق منه نور عليّ عليه السلام . فلم نزل نتردّد في النور حتّى وصلنا حجاب العظمة في ثمانين ألف ألف سنة ، ثمّ خلق الخلائق من نورنا ، فنحن صنائع اللَّه والخلق بعد لنا صنائع .
نخستين آفريده ‏اى كه خداى متعال آفريد نور من بود، سپس از نور من ، نور على ‏عليه السلام را جدا ساخت . ما همواره در ميان انوار در رفت و آمد بوديم تا اين كه پس از هشتاد هزار هزار سال به حجاب عظمت الهى رسيديم ، آنگاه خداى متعال موجودات ديگر را از نور ما آفريد. بنابراين ما آفريده و ساخته و پرداخته خدا هستيم و موجودات پس از ما ، ساخته و پرداخته ما هستند .(3)
نويسنده رحمه الله گويد : اينكه مى ‏فرمايد : «مخلوقات پس از ما ، ساخته و پرداخته ما هستند» منظور اين است كه علّت غايى و نهايى آفرينش موجودات آنها (اهل بيت ‏عليهم السلام) هستند .
گواه بر اين امر ، روايت زيباى است كه خداوند متعال خطاب به پيامبر گرامى خويش حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم مى ‏فرمايد :
«لولاك لما خلقت الأفلاك» .
«اگر تو نبودى افلاك را به وجود نمى‏ آوردم» .(4)

721 / 4 - در كتاب «عدّة الداعى» مى ‏نويسد : امام صادق عليه السلام فرمود :
فقر و تنگدستى چنان بر يكى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم چيره شد كه زندگى به سختى مى ‏گذرانيد .
همسرش گفت : اگر نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بروى و وضع زندگانى خود را به آن حضرت توضيح دهى ، آن حضرت كمك مالى مى ‏نمايند .
او با همين فكر به خدمت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مشرّف شد ، ولى پيش از آنكه حاجت خود را ابراز كند ، اين عبارت زيبا را از حضرتش شنيد كه :
من سألنا أعطيناه ، ومن استغنى أعطاه اللَّه .
«هر كس از ما كمكى بخواهد ما به او عطا مى ‏نماييم ، ولى اگر كسى بى ‏نيازى ورزد ، خداى متعال به او عطا خواهد كرد» .
پيش خود گفت : منظور پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم از اين عبارت ، جز من نيستم ، پس به خانه خود برگشته و جريان را براى همسرش بازگو نمود ، همسرش گفت : رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نيز (همانند ما) بشر است (شايد متوجه نشده) ! بار ديگر برو و صريحاً حاجت خود را بيان كن .
آن شخص بار ديگر به خدمت حضرتش شرفياب شد ، هنگامى كه چشمان مبارك رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به او افتاد ، باز فرمود :
«هر كس از ما كمكى بخواهد ما به او عطا مى ‏نماييم ، ولى اگر كسى بى‏ نيازى ورزد ، خداى متعال به او عطا خواهد كرد» .
اين دفعه بدون ابراز حاجتى برگشت ، ولى چون فقر خيلى فشار مى ‏آورد براى سوّمين بار نيز نزد حضرتش مشرّف شده و همان پاسخ را شنيد .
از اين سخن دلنشين پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم قوّت قلب گرفت و برگشت تا خود ، به سراغ كارى برود ، پس تيشه ‏اى را عاريه كرد ، آنگاه به سوى كوهى به راه افتاد و بالا رفت و هيزم‏هايى را چيد و جمع كرد و به سوى شهر آمد ، آنها را به نيم مدّ از آرد فروخت .
فرداى آن روز نيز به جمع‏ آورى هيزم رفت و هيزم بيشترى جمع كرد و فروخت ، او همچنان كار مى‏ كرد و هيزم جمع مى‏ نمود تا آن كه خودش تيشه ‏اى خريد ، باز به كار مشغول شد و سرمايه جمع كرد تا اينكه دو بچّه‏شتر و غلامى خريد و روزهاى ديگر به اين كار ادامه داد تا صاحب سرمايه زيادى شده و زندگيش رو به راه شد .
روزى خدمت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم شرفياب شد و جريان آمدنش را نزد آن حضرت و شنيدن آن سخن زيبا را به حضرتش رساند .
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود : من به تو گفتم : »هر كس از ما كمكى بخواهد ما به او عطا مى ‏نماييم ، ولى اگر كسى بى ‏نيازى ورزد ، خداى متعال به او عطا خواهد كرد» .(5)

722 / 5 - باز در همان كتاب آمده : سلمان فارسى رضوان اللَّه عليه گويد : از محمّد مصطفى پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم شنيدم كه مى ‏فرمود :
خداى متعال مى ‏فرمايد : اى بندگان من ! مگر نه اين است كه اگر كسى از شما حوايج بزرگى داشته باشد به او مرحمت نمى‏ كنيد جز آنكه محبوبترين فرد در نزد شما را به سوى شما واسطه نمايد ، شما به واسطه كرامت و شفاعت او حاجتش را بر مى‏ آوريد ؟!
ألا فاعلموا ، أنّ أكرم الخلق عليَّ وأفضلهم لديَّ محمّد صلى الله عليه وآله وسلم وأخوه عليّ عليه السلام ومن بعده الأئمّة الّذين هم الوسائل إليَّ .
آگاه باشيد و بدانيد ! همانا گرامى‏ ترين مردم و برترين آنها نزد من ؛ محمد صلى الله عليه وآله وسلم ، برادرش على عليه السلام و امامان بعد از او هستند ، كسانى كه وسيله رسيدن به سوى من هستند .
آگاه باشيد ! هر كه حاجتى دارد و مى‏ خواهد برآورده شود يا مشكل سختى دامنگيرش شده و ضررى سختى به او خورده مى‏ خواهد ضررش برطرف گردد اگر در اين موارد مرا به محمّد و خاندان پاك و پاكيزه او دعا كند حاجت او را به بهترين وجهى كه عزيزترين كس او برآورده كند ، برآورده مى ‏نمايم .
در اين هنگام ، گروهى از مشركان و منافقان در حالى كه سلمان را به باد تمسخر گرفته بودند گفتند : اى اباعبداللَّه ! چرا از خدا نمى ‏خواهى به شفاعت آنها تو را ثروتمندترين مردم مدينه قرار دهد ؟
سلمان گفت : من از خداوند متعال ، بزرگتر ، سودمندتر و بهتر از همه ملك دنيا را خواستم . من به وسيله آن بزرگواران - كه درود خدا بر آنان باد خواستم كه خداوند بر من زبانى كه گوياى حمد و ثناى خداست ، و دلى كه بر نعمتهاى او سپاسگزار است ، و بدنى كه در برابر بلاها و سختيهاى بزرگ صابر و شكيبا باشد ، عنايت فرمايد ، خداى متعال نيز به درخواست من پاسخ داد و عنايت نمود ، و اين خواسته من ، صد هزار هزار مرتبه از ملك دنيا با همه امكانات و خيراتش بهتر است .(6)

723 / 6 - باز در همان كتاب آمده : جابر گويد : امام صادق عليه السلام فرمود :
فرشته‏ اى از فرشتگان ، از خداوند متعال درخواست نمود كه اجازه شنيدن سخنان بندگان را به او عنايت فرمايد . خداى متعال نيز خواسته او را عطا فرمود .
اين فرشته تا روز قيامت ايستاده و هر مؤمنى كه مى‏ گويد :
«صلّى اللَّه على محمّد وأهل بيته وسلّم» ؛ «درود و سلام خداوند بر محمّد و اهل بيت او عليهم السلام باد» ، اين ملگ مى ‏گويد : و سلام بر تو .
آنگاه فرشته پيغام آن مؤمن را به سوى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم مى‏ برد و مى ‏گويد : اى رسول خدا ! فلانى براى شما سلام فرستاد .
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نيز مى ‏فرمايد : سلام بر او .(7)
امير مؤمنان على عليه السلام (در ضمن سخنانى) مى ‏فرمايد :
اُعطي السمع أربعة : النبيّ صلى الله عليه وآله وسلم والجنّة ، والنار ، والحور العين ، فإذا فرغ العبد من صلاته فليصلّ على النبيّ ‏صلى الله عليه وآله وسلم ويسأل اللَّه الجنّة ويستجير باللَّه من النار ، ويسأله أن يزوّجه من الحور العين .
اجازه شنيدن (اصوات بندگان) به چهار گروه عطا شده : پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم ، بهشت ، دوزخ و حورالعين .
بنابراين ، وقتى بنده ‏اى نمازش را به پايان رسانيد بايستى بر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم درود بفرستد و از خداوند بهشت را درخواست نمايد ، و به سوى او از دوزخ پناه برد و از او بخواهد كه با حورالعين تزويج نمايد ؛
زيرا كه هر كس بر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم درود بفرستد ، پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم آن را مى‏ شنود و دعا و درخواستش بالا مى ‏رود .
و كسى كه از خدا بهشت را درخواست كند ، بهشت گويد : پروردگارا ! آنچه بنده ‏ات مى‏ خواهد بده !
و كسى كه از دوزخ به خدا پناه ببرد ، دوزخ گويد : پروردگارا ! بنده ‏ات را از آنچه به تو پناه مى‏ آورد ، پناه ده !
و كسى كه از خدا حورالعين بخواهد ، آنها مى‏ گويند : پروردگارا ! آنچه بنده تو مى ‏خواهد ، عطا كن .(8)

724 / 7 - در «تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام» (9) آمده است :
اسماعيل جعفى گويد: من در مسجد الحرام نشسته بودم، امام باقر عليه السلام نيز در گوشه‏ اى از مسجد شرف حضور داشت ، حضرت سر مباركش را بالا گرفت و يك بار به آسمان و بار ديگر به كعبه نگريست، آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود:
«سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصى» (10) .
«پاك و منزّه است خدايى كه بنده خود (حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم) را در يك شب از مسجدالحرام به مسجد الأقصى برد».
حضرت آن را سه مرتبه تكرار نموده ، آنگاه رو به من كرد و فرمود :
اى عراقى ! مردم عراق در مورد اين آيه شريفه چه نظرى دارند ؟
عرض كردم : آنها مى ‏گويند : پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم شبانه از مسجدالحرام به طرف بيت المقدّس سير كرد .
حضرت فرمود : چنين نيست كه آنها مى‏ گويند ، وليكن از «اين» به «آن» سير كرد - و با دست مباركش به سوى آسمان اشاره كردند(11) - و فرمود : ما بين آن دو حرم است .
امام باقر عليه السلام در ادامه سخن زيباى خودشان فرمود :
هنگامى كه در اين سير رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به سدرة المنتهى رسيد جبرئيل به جاى خود ماند . رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود : اى جبرئيل ! آيا در همچو موضعى مرا تنها مى‏ گذارى ؟ جبرئيل گفت :
تقدّم أمامك، فواللَّه لقد بلغت مبلغاً لم ‏يبلغه خلق من خلق اللَّه قبلك.
شما به پيش رويد ، به خدا سوگند ! همانا شما به مكان و مقامى رسيده ‏اى كه هيچ آفريده ‏اى از آفريدگان خدا پيش از شما به آن مقام نرسيده است .
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود : در اين هنگام من با ديده دل ، نور پروردگارم را ديدم و ميان من و حضرت حق «سبحه» ؛ منزّه بودن او از مكان و رؤيت ، حائل و مانع شد .
راوى گويد : عرض كردم : فدايت گردم ، سبحه يعنى چه ؟
امام باقر عليه السلام با صورت مباركش به طرف زمين و با دست مباركش به سوى آسمان اشاره كرده و مى‏ فرمود :
جلال ربّي ، جلال ربّي ، جلال ربّي .
شكوه و جلال پروردگارم ؛ شكوه و جلال پروردگارم ؛ شكوه و جلال پروردگارم .
آنگاه حضرتش سخن خود را چنين ادامه داد : حضرت حق به پيامبرش فرمود : يا محمّد !
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم مى ‏فرمايد : عرض كردم : لبيّك اى پروردگار من !
فرمود : فرشتگان در ملأ اعلى در مورد چه چيزى مجادله و مرافعه مى‏ كردند ؟
عرض كردم : پاك و منزّه است پروردگار ! من جز آنچه به من آموختى نمى‏ دانم .
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم مى‏ فرمايد : خداى متعال دست قدرت خويش را ميان سينه من قرار داد و من خنكى و سردى آن را ميان دو كتف خود احساس كردم .
حضرت مى‏ فرمايد : در اين حال ، هيچ موضوع از گذشته و مربوط به آينده از من پرسيده نشد جز آنكه همه اينها را دانستم .
خطاب آمد : اى محمّد ! فرشتگان در ملأ اعلى در مورد چه چيزى مجادله و مرافعه مى‏ كردند ؟
عرض كردم : در مورد درجات ، كفّارات و حسنات .
فرمود : اى محمّد ! پيامبرى تو پايان پذيرفته ، خوراك تو (از دنيا) تمام گشته ، وصىّ و جانشين تو كيست ؟
عرض كردم : پروردگارا ! من آفريده‏ هاى تو را امتحان نمودم و در ميان آنها كسى مطيع‏تر از على عليه السلام پيدا نكردم .
فرمود : اى محمّد ! براى من نيز او چنين است .
عرض كردم : پروردگار ! من آفريده ‏هاى تو را آزمودم و در ميان آنها كسى كه محبّت او نسبت به من شديدتر از علىّ بن ابى طالب عليهما السلام باشد نيافتم .
فرمود : و لي يا محمّد ، فبشّره بأنّه راية الهدى ، وإمام أوليائي ، ونور لمن أطاعني ، والكلمة الباقية الّتي ألزمتها المتّقين ، من أحبّه فقد أحبّني ، ومن أبغضه فقد أبغضني ، مع ما أنّي أخصّه بما لم أخصّ به أحداً .
اى محمّد ! او براى من نيز چنين است ، پس به او مژده بده كه او پرچم هدايت و امام اولياى من است ، او نورى است براى كسانى كه از من اطاعت مى‏ كنند ، او كلمه باقى مانده‏ اى است كه پرهيزكاران آن را بر خود لازم مى‏ دانند ، كسى كه او را دوست بدارد مرا دوست داشته ، و كسى كه او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته ، با اين حال ويژگى خاصّى بر او قائلم كه كسى را به آن مخصوص ننموده‏ ام .
عرض كردم : پروردگار من ! (منظور) برادرم ، همراهم ، وزير و وارثم است ؟
فرمود : اين امرى است كه در گذشته ، مشيّت من به آن تعلّق گرفته ، او مبتلا مى ‏شود و مردم به او مبتلا مى‏ شوند با اين حال من به او چهار چيز بخشيده ‏ام ، بخشيده ‏ام ، بخشيده‏ ام ، بخشيده ‏ام .
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم اين بفرمود و دست مبارك خود را بست و آن را باز نكرد.(12)
توضيح : منظور از «مسجد الأقصى» همان «بيت المأمور» است ، چرا كه آن ، دورترين مساجد است .
اينكه حضرت مى ‏فرمايد : «نور پروردگارم را ديدم» يعنى با چشم دل عظمت و بزرگى حق تعالى را مشاهده نمودم .
و منظور از «سبحه» منزّه و مقدّس بودن حق تعالى است .
و گذاشتن دست ، كنايه از نهايت لطف و رحمت حق تعالى ، و افاضه علوم و معارف بر سينه شريف اوست .
و خنكى و سردى ، كنايه از راحتى ، سرور و خوشحالى است .
بنابراين ، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم محلّ نهادن دست رحمت حضرت حق تعالى است و از رحمت است و رحمت از اوست همچنان كه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مى ‏فرمايند :
«حسين منّي وأنا من حسين » .(13)
حسين از من است و من از حسينم .
او از دست رحمت تغذيه كرده ، و در دامن رحمت پرورش يافت و از زبان رحمت شير خورده است ، گوشت و خون او از رحمت روييده و پوستش در ميان دو چشم رحمت و ريحانه رحمت بوده . او در سينه رحمت مى‏ نشست و مركبش شانه رحمت بود و بر پشت رحمت حركت مى‏ كرد و مسيرش با راه رفتن رحمت بود .
او معدن خاصّ براى رحمت ، محل تجمّع اسباب رحمت ، گرد هم آوردنده وسايل رحمت و سرچشمه چشمه‏ هاى رحمت بود .
او مدخل واردين بر رحمت ، چشمه گواراى رحمت ، محل كاشت باغ‏هاى رحمت، ظاهر كننده ميوه‏ هاى رحمت، محل رويش شاخه‏ هاى رحمت، حركت ‏دهنده مواد رحمت و ابرهاى سرازيركننده رحمت بود .
انسانها به سبب او در موضع عفو و رحمت قرار گرفته و وارد دائره گسترده رحمت مى‏ گردند ، و با رحمت بر او لزوميّت رحمتِ گسترده محقّق مى‏ گردد ، چرا كه او رحمت موصوله و رحمت مرحومه است .

725 / 8 - در كتاب «جعفريّات و أشعثيّات» در باب «فضل هديه» مى ‏نويسد : حضرت على عليه السلام فرمود :
روزى هديه‏ اى به رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم آوردند و اين در حالى بود كه عدّه ‏اى در نزد آن حضرت حضور داشتند ، به همين جهت حضرت فرمود : شما نيز در اين هديه شريك هستيد .(14)

726 / 9 - عماد الدين طبرى رحمه الله در كتاب «بشارة المصطفى» مى ‏نويسد :
امام رئوف علىّ بن موسى الرضا عليه السلام ، از پدران بزرگوارش عليهم السلام ، از امير مؤمنان على عليه السلام نقل فرموده كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود :
يا عليّ ! إذا كان يوم القيامة أخذت بحجزة اللَّه عزّوجلّ ، وأخذت أنت بحجزتي وأخذ ولدك بحجزتك، وأخذ شيعة ولدك بحجزتهم، فترى أين يؤمر بنا ؟
اى على ! به هنگام رستاخيز ، من دامان لطف پروردگار را خواهم گرفت ، تو نيز دامان من ، و فرزندان تو دامان تو ، و شيعيان فرزندانت دامان آنها را خواهند گرفت ، آيا فكر مى ‏کنى ما را به كجا دستور مى‏ دهند برويم ؟(15)

727 / 10 - در همان كتاب آمده است : ابوذر غفارى رحمه الله گويد :
روزى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را ديدم كه دست مباركشان را به شانه علىّ بن ابى طالب عليه السلام زده و فرمود :
يا عليّ ! من أحبّنا فهو العربي ، ومن أبغضنا فهو العلج ، شيعتنا أهل البيوتات والمعادن والشرف ، ومن كان مولده صحيحاً ، وما على ملّة ابراهيم عليه السلام إلّا نحن وشيعتنا ، وسائر الناس منها برآء ، وإنّ للَّه ملائكة يهدمون سيّئات شيعتنا كما يهدم القوم البنيان .
اى على ! هر كه ما را دوست بدارد ، او منسوب به عرب است ، و هر كه ما را دشمن بدارد او بى‏دين است . شيعيان ما از خانواده و قبيله‏ هاى صحيح النسب و شريف و آنان كه از طريق مشروع متولّد شده‏ اند ، هستند ، و كسى جز ما و شيعيان ما بر دين ابراهيم عليه السلام نبوده ، و ساير مردم از آن دور هستند . همانا خداوند را فرشتگانى است كه گناهان شيعيان ما را - همانند ويران كردن مردم ساختمان‏هايشان - ويران و نابود مى ‏کنند .(16)

728 / 11 - در كتاب «الثاقب فى المناقب» مى ‏نويسد : سعيد بن مسيّب گويد :
شبى در دوران رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم باران باريد ، بامدادان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به على عليه السلام فرمود :
برخيز باهم به منطقه عقيق برويم و به زيبايى آب در گودال‏هاى زمين بنگريم .
على عليه السلام مى ‏فرمايد : رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به دستان من تكيه كرده و حركت كرديم ، هنگامى كه به منطقه عقيق رسيديم نظاره ‏گر صفاى آب در گودالهاى زمين بوديم .
على عليه السلام فرمود : اى رسول خدا ! اگر مرا از شب بر اين سفر باخبر مى ‏نموديد براى شما سفره‏ اى از غذا تهيّه مى‏ كردم .
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود : اى على ! كسى كه ما را به اينجا آورده (خود تدارك ديده و) ما را ضايع نخواهد كرد .
در اين هنگام كه ايستاده بوديم ناگاه ابرى را با رعد و برق بالاى سرمان احساس كرديم كه بر ما سايه افكند ، نزديك ما گرديد تا در برابر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم سفره‏ اى گسترانيد ، در آن سفره ، انارهايى بود كه تا به حال ديدگان همچون انارهايى نديده بودند ، هر انارى سه پوسته داشت ؛ پوسته‏ اى از لؤلؤ ، پوسته ‏اى از نقره و پوسته‏ اى از طلا .
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم رو به من كرده و فرمود : اى على ! بگو : بسم اللَّه و ميل كن ، اين سفره از سفره تو پاكيزه‏ تر و خوشمزه ‏تر است .
ما از انارها را برداشته و آن را شكستيم ، دانه‏ هاى آن سه رنگ بود : دانه‏ اى مانند ياقوت قرمز ، دانه‏ اى مانند لؤلؤ سفيد و دانه ‏اى مانند زمرّد سبز ، طعمش خيلى لذيذ بود ، هنگامى كه از آن ميل كردم به ياد فاطمه همسرم، حسن و حسين ‏عليهم السلام دو فرزندم افتادم ، سه انار براى آنها برداشتم و در آستين خود قرار دادم ، سپس سفره برداشته شد .
آنگاه به سوى خانه به راه افتاديم ، در ميان راه دو نفر از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را ملاقات نموديم ، يكى از آنها گفت : از كجا مى ‏آيى اى رسول خدا !
حضرت فرمود : از منطقه عقيق .
گفت : اگر به ما خبر داده بوديد سفره ‏اى براى شما تهيّه مى‏ ديديم تا غذا ميل بفرماييد .
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود : كسى كه ما را به آنجا برد (خود تدارك ديده و ما را) ضايع نكرده است .
ديگرى گفت : اى اباالحسن ! از شما بوى پاكيزه‏ اى مى شنوم ، آيا آنجا نزد شما طعامى بود ؟!
دست به آستينم بردم تا انارى به او بدهم ، ولى ديدم چيزى نيست ، و از اين جريان غمگين شدم .
هنگامى كه از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم خداحافظى كردم و ايشان به منزلشان تشريف بردند ، و من به در فاطمه عليها السلام نزديك شدم صداى خشخشى از آستينم شنيدم ، نگاه كردم ديدم انارها در آستينم هستند ، وارد منزل شدم ، يكى از انارها را به همسرم فاطمه عليها السلام و دو تاى ديگر را به فرزندانم حسن و حسين عليهما السلام دادم .
سپس حضور رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شرفياب شدم ، وقتى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم مرا ديد فرمود : جريان را تو مى‏ گويى يا من بگويم ؟
عرض كردم : اى رسول خدا ! شما بفرماييد ، چرا كه بيان شما شفاى جگر سوخته است .
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم آنچه اتّفاق افتاده بود بيان فرمود .
عرض كردم : اى رسول خدا ! گويا شما با من بوديد .(17)

1) ظاهراً در ضبط اسم اين راوى اشتباهى رخ داده و به نظر مى‏ رسد اسم صحيح او : عمرو بن عوف ليثى است كه از اصحاب امير مؤمنان على عليه السلام بود . مراجعه شود به كتاب «معجم رجال الحديث : 121/13» .
2) كمال الدين : 175/1 ح 33 ، امالى صدوق : 335 ح 2 مجلس 45 ، بحار الأنوار : 256/15 ح 8 ، روضة الواعظين : 64 ، الخرائج : 1067/3 ح 4 . اين حديث را ابن شهراشوب رحمه الله در «مناقب : 23/1» به صورت اختصار نقل كرده است .
3) اين حديث در كتابهاى حديثى يافت نشد ، شايد مراد از شهرت آن ، بخش اوّل حديث است كه در احاديث زيادى نقل شده است .
گفتنى است كه بخش اخير حديث در «نهج البلاغه» چنين آمده است : «فإنّا صنائع ربّنا والنّاس بعد صنائع لنا» كه علّامه مجلسى در «بحار الأنوار : 58/33 ضمن ح 8» از «نهج البلاغه» نقل كرده است .
و در توقيع شريف از صاحب الأمر (ارواحنا فداه) نيز آمده كه حضرتش فرمودند : «نحن صنائع ربّنا ، والخلق بعد صنائعنا» . اين حديث در ص 57 ضمن ح 714 از همين مجلّد ، نقل گرديد .
4) احتمال دارد كه بگوييم : منظور اين است كه خداى متعال انوار آنان را با مباشرت خويش آفريده ، ولى موجودات ديگر را به سبب و وسيله آنان . بنابراين ، مردم همواره نيازمند آنان هستند و آنان از مردم بى ‏نيازند ، چرا كه آنان به واسطه خداى متعال ، از غير او بى ‏نياز هستند .
5) عدّة الداعى : 90 ، الكافى :139/2 ح 7 ، بحار الأنوار : 14/103 ح 66 و 177/73 ح 19 . علّامه مجلسى رحمه الله اين حديث را در «ج : 108/75 ح 11» از «فقه الرضا عليه السلام» نقل كرده است .
6) عدّة الداعى : 151 ، بحار الأنوار : 22/94 ح 20 ، علّامه مجلسى‏رحمه الله اين حديث را نيز در ج : 369/22 ح9 ، از تفسير امام عسكرى عليه السلام : 68 ح 35 نقل كرده است .
7) امالى طوسى : 678 ح 16 مجلس 37 ، بحار الأنوار : 181/100 ح 2 .
8) الخصال : 630/2 ضمن حديث أربعمائة ، بحار الأنوار : 108/10 ضمن ح 19/86 1 ح 17 ، و 50/94 ح 14 . نظير اين حديث را شيخ صدوق رحمه الله در »خصال : 202/1 ح 17» نقل كرده است .
9) ظاهراً اشتباهى رخ داده ، چرا كه اين حديث ، در تفسير قمى نقل شده است .
10) سوره إسراء ، آيه 1 .
11) در پاورقى «بحار الأنوار» مى ‏نويسد : منظور حضرت از اين كلام اين است كه: سير پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم منحصر به اين مورد نبوده ، بلكه سير آن حضرت از سوى زمين به سوى آسمان بوده ، بنابراين ، نخست سير آن حضرت به سوى مسجد الأقصى و از آنجا به سوى آسمان بوده است .

عشق منی محمد (ص):hamdel::Gol:

[="Indigo"][/]

[="Indigo"][/]

[="Indigo"][/]

[="Indigo"][/]

[="Indigo"][/]

[="Indigo"][/]