๑۩❀ خیمه عزای سیدالشهداء علیه السلام ❀۩๑ ویژه نامه محرم 1438

تب‌های اولیه

707 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

⚫️
اے هلال ماهِ خون، خون جگر آورده اے
سوز دل، فریاد جان، اشڪ بصر آورده اے

آتش و خاڪستر و کعب نے و زخم زبان
از هلال دختر زهرا خبر آورده اے

حے_علے_العزا

شب سوم

طفل ویرانه شدن زار شدن هم دارد

قد خم دست به دیوار شدن هم دارد

تا صداي لبت آمد لبم از خواب پريد

سر تو ارزش بيدار شدن هم دارد

عقب افتادن این چند شب از عاطفه ات

این همه بوسه بدهکار شدن هم دارد

بی سبب نیست که با دست به دنبال توام

چشم خون لخته شده تار شدن هم دارد

دخترت نیستم از طشت رهایت نکنم

دختر شاه فداکار شدن هم دارد

معجري را كه تو از مكه خريدي بردند

موي آشفته گرفتار شدن هم دارد
#شب_سوم
#حضرت_رقیه

شب دوم

بـــــار بگشـــــایید اینجـــــــا کربلاست

آب و خاکـــش با دل و جان آشنــاست

السّــــــــــلام ای سرزمین کـــربــــــلا

السّــــــــــلام ای منــزل و مـــأوای مـا

السّــــــــــلام ای وادی دلجوی عشق

وه چه خوش می آید اینجا بوی عشق

السّــــــــــلام ای خیمه گاه خواهـــرم

قتلگـــــــاه جــــانگـــــــــداز اکبــــــــرم

کــــــــــــربلا گــــــهواره اصغر تـــــویی

مقتـــــــل عباس نـــــــــام آور تــــویی

آمـــــــــــدم آغــــوش خود را بــــاز کن

بستــــــــــر مـــهمان خود را ســاز کن
#روضه_ورود_به_کربلا

رقیه یعنی:
کوچک باشی اما دل عالم را به لرزه بیندازی!
راستی پدر! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟!در سن کودکی ام

رقیه یعنی:
کوچک باشی اما دل عالم را به لرزه بیندازی!
راستی پدر! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟!در سن کودکی ام

هلال ماه غم سر زد دوباره
ز چشم آسمان ریزد ستاره
لباس مشکی ات آماده بنما
فلک گوید به ایما و اشاره

تا قیامت ز قیام تو
قیامت بر پاست
از قیام تو پیام تو
عیان است هنوز
همه ماه است محرم
همه جا کرب و بلاست
در جهان موج جهاد تو
روان است هنوز ...

امام حسین (ع)دارایی تو اگر از آن تو نباشد، تو از آن او خواهی بود.
پس به آن رحم نکن؛ زیرا که او به تو رحم نمی کند
و پیش از آنکه او تورا بخورد تو آن را بخور!
میزان الحکمه، ج۱۱، ص۱۷۰.

✨دلِ من غرق تمناست بيا برگرديم

عاشقي با تو چه زيباست بيا برگرديم

✨سرزميني كه تورا عاقبت از من گيرد

آري اي يار همين جاست بيا برگرديم

✨بين هر خيمه كه رفتيم جگرم سوخت حسين

همه جا ناله ي زهراست بيا برگرديم

✨حيف از حنجر ششماهه كه تيرش بزنند

حرمله روبه روي ماست بيا برگرديم

✨مشكِ عباس اگر تير خورَد باكي نيست

حيفِ آن ديده ي سقاست بيا برگرديم

✨اينقَدَر گودي و اينقَدر سراشيبي و سنگ

اين زمين غرق معماست بيا برگرديم.

✨دلِ من غرق تمناست بيا برگرديم

قالَ الامام الرّضا علیه السّلام :

یَا ابنَ شَبیبٍ! اِنْ کُنْتَ باکِیاً لِشَئٍ فَاْبکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلىّ بْنِ اَبى طالبٍ علیه السّلام فَاِنَّهُ ذُبِحَ کَما یُذْبَحُ الْکَبْشُ.

✅اى پسر شبیب ! اگر بر چیزى گریه مى کنى ، بر حسین بن على بن ابى طالب علیه السّلام گریه کن ، چرا که او را مانند گوسفند سر بریدند.

بحارالانوار، ج 44، ص 286

#حدیث

⚫️چرا برای امام حسین علیه السلام از اول محرم عزاداری می کنیم❓

✅به امام صادق علیه السلام عرض شد: آقای من به فدایتان شوم... وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او می گیرند. و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا می کنید.

حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود، ملائکه پیراهن امام حسین را آویزان می کنند درحالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است.
ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت (ونه با چشم بصر) می بینیم پس اشکهای ما سرازیر می شود.

خصائص الزینبیه، صفحه ۴۹
ثمرات الاعواد، صفحه ۳۶

ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ،

▪️سلام بر حسین که جانش را تقدیم نمود ،

ألسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ فی سِـرِّهِ وَ عَلانِـیَـتِـهِ ،

▪️سلام بر آن کسى که در نهان و آشکار خدا را اطاعت نمود ،

ألسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِ،

▪️سلام بر آن کسى که خداوند شفا را در خاکِ قبرِ او قرار داد ،

ألسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْ جابَـةُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ،

▪️سلام بر آن کسى که (محلِّ) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست ،

ألسَّلامُ عَلى مَنِ الاَْ ئِـمَّـةُ مِنْ ذُرِّیَّـتِـهِ ،

▪️سلام بر آن کسى که امامان از نسل اویند ،

ألسَّلامُ عَلَى ابْنِ خاتَِمِ الاَْ نْبِیآءِ ،

▪️سلام بر فرزندِ خاتم پیامبران ،

ألسَّلامُ عَلَى ابْنِ سَیِّدِ الاَْوْصِیآءِ ،

▪️سلام بر فرزند سرور جانشینان ،

ألسَّلامُ عَلَى ابْنِ فاطِمَةَِ الزَّهْرآءِ ،

▪️سلام بر فرزند فاطمه زهراء ،

ألسَّلامُ عَلَى ابْنِ خَدیجَةَ الْکُبْرى،

▪️سلام بر فرزند خدیجه کبرى ،

ألسَّلامُ عَلَى ابْنِ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ جَنَّةِ الْـمَـأْوى، أَلسَّلامُ عَلَى ابْنِ زَمْـزَمَ وَ الصَّـفا،

▪️سلام بر فرزند سدرة المنتهى ، سلام بر فرزند جنّة المأوى ، سلام بر فرزند زمزم و صفا ،

ألسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوکِ الْخِبآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى خامِسِ أَصْحابِ الْکِسْآءِ،

▪️سلام بر آن آغشته به خون ، سلام بر آنکه (حُرمَتِ) خیمه گاهش دریده شد ، سلام بر پنجمینِ اصحابِ کساء ،

ألسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ ، أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاَْدْعِیآءِ ،

▪️سلام بر غریبِ غریبان، سلام بر شهیدِ شهیدان ، سلام بر مقتولِ دشمنان ،

ألسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَةُ السَّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّیَّتُهُ الاَْزْکِیآءُ ،

▪️سلام بر ساکنِ کربلاء ، سلام بر آن کسى که فرشتگانِ آسمان بر او گریستند ، سلام بر آن کسى که خاندانش پاک و مطهّرند ،

ألسَّلامُ عَلى یَعْسُوبِ الدّینِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهینِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ السّاداتِ ،

▪️سلام بر پیشواى دین ، سلام بر آن جایگاههاى براهین و حُجَجِ الهى ، درود بر آن پیشوایانِ سَروَر،

ألسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ،

▪️سلام بر آن گریبان هاى چـاک شده، سلام بر آن لب هاى خشکیده، سـلام بر آن جان هاى مُستأصل و ناچار ،

ألسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ،

▪️سـلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده ، سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه ، سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف ،

ألسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ،

▪️سلام بر آن خون هاى جارى ، سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ، سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)،

ألسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ، أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ،

▪️سلام برآن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها)، سلام بر حجّتِ پروردگارِ جهانیان،

ألسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ابآئِک َ الطّاهِرینَ،

▪️سلام برتو (اى حسین بن على) و بر پدرانِ پاک و طاهِـرَت،

ألسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى أَبْنآئِکَ الْمُسْتَشْهَدینَ،

▪️سلام برتو و بر فرزندانِ شهیدت،

ألسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ذُرِّیَّتـِک َ النّـاصِرینَ،

▪️سلام بر تو و بر خاندانِ یارى دهنده ات (به دین الهى)،

ألسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلَى الْمَلآئِکَةِ الْمُضاجِعینَ،

▪️سلام بر تو و بر فرشتگانِ مُلازمِ آرامگاهت،

ألسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ،

▪️سلام بر آن کشته مظلوم ...

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

مبتدای زندگی من خبر از پیری است
حال موهایم پدر آشفته از درگیری است

صورت نیلی و پهلویم عذابم می دهند
درد پهلو بیشتر، هرچند این تقدیری است

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

ناز کن هرچه که خواهی که خریدن دارد
بوسه ای از لب پرخون تو چیدن دارد

بروی نیزه نشستی و نگفتی به خودت
دخترت پشت سرت پای دویدن دارد؟

خانه خولی و زهرا و سرت در آغوش
حس مادر به سر سوخته دیدن دارد

اکبرت کو که ببیند هدیه اش. را بردند
هدیه از گوش یتیم تو کشیدن دارد

گرچه بال و پرمن را همه جا سنگ زدند
با تو بالم به خدا حس پریدن دارد

#مجید_رضایی

☑️یا أبتاه‌‌‌...

#رقیه‌ی تو کتک خورد و التماس نکرد

به استقامت طفل یتیم خویش ببال

#شور
#امام_حسین_علیه_السلام

☑️ بند اول

اسم منو نندازی از قلم
منکه بزرگ شدم پا منبرا
نزار که از درت جدابشم
خدا نیاره اون روز وآقا

اسم منو نندازی از قلم
بزار بیام تو خیمه عزا
پامو میزارم توی روضتون
روی پرو بال فرشته ها

جون میزارم آقا منم توراهت
پاک میشم از گناه باسوزو آهت
آبرومندم از دم ودستگاهت
حسین
از غمت میتپه توسینه قلبم
اشک من جاریه رو گونم نم نم
تا نفس میزنم به زیر پرچم
حسین

یاحسین یاحسین عزیز زهرا آقا

☑️ بند دوم

اسم منو نندازی ازقلم
دارم ازت یه خواهشی همین
میخوام بیام کربلا ازنجف
پای پیاده روز اربعین
اسم منو نندازی از قلم
میون لیست زائرات حسین
لک زده یکساله دلم برا
روضه ی توی موکبات حسین

مثل هرسال آقا منو دعوت کن
آبروداری کن قبول زحمت کن
اربعین کربلا منو قسمت کن
حسین
منسبم نوکرو تو شاهنشاهی
از همه حاجتام خودت آگاهی
آرزومه بشم به سمتت راهی
حسین

یاحسین یاحسین عزیززهرا

☑️ بند سوم

اسم منو نندازی ازقلم
بزاربشم جزو مدافعان
منم باید برم سرم بره
تو دفاع از حریم عمه جان
اسم منو نندازی ازقلم
زیر پروبال منو بگیر
نمیزارم دوباره خواهرت
بشه میون دشمنا اسیر

لشکر حیدری همه آماده
سوریه به همین زودی آزاده
میزنیم صف به صف میون جاده
همه
با نوای مدد علی یاحیدر
میگیریم اسحله میشیم جنگاور
میکنیم ریشه ی داعش رو آخر
همه

یاحسین یا حسین عزیز زهرا

#حسین_نوری

#دودمه
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

از عمو یاد گرفتم ، پَرِشان میریزم
دخترِ شاه منم

کاخِشان را بخدا بر سَرِشان می ریزم
دخترِ شاه منم

حسن_لطفی

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

دست از سرم بردار من بابا ندارم
زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم

گیسو سپیدم احترامم را نگهدار
سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم

باشد بزن، چشم عمو را دور دیدی
من هیچ کس را بین این صحرا ندارم

زیبایی دختر به گیسوی بلند است
مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم

این چند وقته از در و دیوار خوردم
دیگر برای ضربه هایت جا ندارم

تا گیسوانم را زدستانت درآرم
غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم

گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد
خسته شدم میلی به این دنیا ندارم

گیرم که پس دادند هر دو گوشوارم
گوشی برای گوشواره ها ندارم

شیرین زبان بودم صدایم را بریدند
آهنگ سابق را به هر آوا ندارم

در پیش پایم نان و خرما پرت کردند
کاری دگر با شام و شامی ها ندارم

با ضربه پا دنده هایم را شکستند
کی گفته من ارثیه از زهرا ندارم

نشناختم بابا تو را تغییر کردی
امشب دگر راهی به جز افشا ندارم

گویی تنور خولی آتش داشت آن شب
خیلی شده ترکیب رویت نامرتب

#قاسم_نعمتی

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

خوابم نمی بَرد که_دستِ تو بالشم نیست
بابا یتیم یعنی_دستِ نوازشم نیست

باید بگیرم امشب_دیوار را نیافتم
عمه حواس جمع است_اینجاست تا نیافتم

حتی توان ماندن_از بال من نیاید
گفتی به زجر دیگر_دنبالِ من نیاید

من دوست دارم این را_این زخم را که اینجاست
ردی که بر رُخم هست_نقشِ عقیقِ باباست

دیدم چقدر رویَت_تغییر کرده بابا
دیدی چه با گلویم_زنجیر کرده بابا

از رویِ بام وقتی_تکبیر را کشیدند
وقتی به گردنم بود_زنجیر را کشیدند

بابا تمام کردند_وقتی غذایشان را
انداختند پیشم_نان خُشکهایشان را

کوچکتر از من اینجا_این دختران ندیدند
دائم بلند کردند_بر من صدایشان را

من رویِ خاک بودم_تو رویِ خاک بودی
زحمت به خود ندادند_هر بار پایشان را...

انگار می شود خوب_خون زخمهای زنجیر
وقتی که عمه بوسید_آرام جایشان را

من روسریِ خود را_محکم گرفته بودم
در مجلسی که دیدم_هر بی حیایشان را

دندانِ تو که اُفتاد_لبهایِ من تَرک خورد
لبهای تو که خون شد_کردم هوایشان را

بابا سرت زِ نیزه_هر جا که گشت اُفتاد
حتی میانِ مجلس_از رویِ طشت اُفتاد

پیشِ لبانِ خُشکَت_آن کَس که آب می ریخت
دیدم کنارِ طشت است_وقتی شراب می ریخت

ما بارِ شامیان را_بر دوش خسته بُردیم
با ما عمو نبود و _چوبِ حراج خوردیم

برخاست گرد و خاکی_تا نیزه خورد بر خاک
دیدم عموی خود را_با نیزه خورد بر خاک

این خار ها بزرگ اند_رفتیم و بی هوا رفت...
از روی پا در آمد_خاری که زیرِ پا رفت

سنگی به سویم آمد_اما به زینبت خورد
اُفتاد پیشِ پایم_سنگی که بر لبت خورد

خاکسترِ تنوری_مویِ تو را گرفته
این سنگِ بی مُرُوَت_بویِ تو را گرفته

#حسن_لطفی

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

به صحرای پر از نیرنگ و حیله
کسی چون فاطمه قامت کمان است

سه ساله دختر ارباب بی سر
رقیه باب حاجات جهان است

#علی_صباغی (محزون)

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

هركس كه بود سهم خودش را به ضربه اي
در گيرودارِ خيمه به رويم نشاند و رفت

آن را كه عمه گفت يتيمي ز كوفه بود
اين ساق پاي نازك من را شكاند و رفت

زجري كه با شنيدن نامش گريستم
موي مرا گرفت و كشيد و كشاند و رفت

در بين راه با لگدي روي پهلويم
جان مرا به روي لبانم رساند و رفت

يك تكسوار بغض علي را بروز داد
در پشت ناقه طفل تو را مي دواند و رفت

يك نيزه بي هوا به سرم خورد اي پدر
در پيش عمه خون دلم را چكاند و رفت

از من مپرس بر سر بازارهاي شام
شامي مرا كه دختر شاهم چه خواند و رفت!؟

موي سرم كه تا كمرم مي رسيد، حيف
پيرِزني گرفت و كشيد و كشاند و رفت

#رضا_باقریان

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

گفتم پدر! چرا جگرم تیر میکشد
از سوز گریه پلک ترم تیر میکشد

از بس که تازیانه ی بسیار خورده ام
چشمم سیاه رفت و سرم تیر میکشد

بابا ببین چقدر شدم مثل فاطمه
تا راه میروم کمرم تیر میکشد

چون جوجه ای به کنج خرابه نشسته ام
ازپنجه ی عقاب پرم تیر میکشد

بابا مرا ببر که از این درد خسته ام
بابا بدون تو جگرم تیر میکشد

#عالیه_رجبی

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

گفتم پدر! چرا جگرم تیر میکشد
از سوز گریه پلک ترم تیر میکشد

از بس که تازیانه ی بسیار خورده ام
چشمم سیاه رفت و سرم تیر میکشد

بابا ببین چقدر شدم مثل فاطمه
تا راه میروم کمرم تیر میکشد

چون جوجه ای به کنج خرابه نشسته ام
ازپنجه ی عقاب پرم تیر میکشد

بابا مرا ببر که از این درد خسته ام
بابا بدون تو جگرم تیر میکشد

#عالیه_رجبی

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

بغض به دل مانده مرا کشتست دیریست
زیرا سه ساله دخترت درگیر پیریست

آقای من درمان زخم طعن مردم
آیا برای دخترت جز سر به زیریست؟

این سرخی لبهاش دانی از چه باشد؟
خونابه های تکه ی دندان شیریست

زیر لبانش زمزمه میکرد میگفت:
عمه،کنیزی بد تر از درد اسیریست؟؟؟

#علی_صباغی (محزون)

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

وقتی که زد باکعب نی بازوی من را
پیچید دور دست خود گیسوی من را

گفتم نمی آیم ولیکن او لگد زد
آزرده کرده دشمنت پهلوی من را

#علیرضا_خاکساری

#شور
#ده_شب

☑️ بند اول

دل تنگ وشکسته ام آقا
داره هوای حرمِ عشقو

دنیابااین بزرگی نداره
جای صفای حرمِ عشقو

اسیرِکربلات منم،گدای نینوات منم
اگه قبول کنی منو،فدای بچه هات منم

چه خوب میشِه تابه ابَدمن عاشِقِ توبمونم
چی میشه قدرِعِشقِتوازدل وازجون بدونم

واااای... واااای... آقام آقام

☑️ بند دوم

دلم میخوادیه باردیگه ارباب
تواربعین کرببلات باشم

دلم میخواد باپای پیاده
منم میون زائرات باشم

بینُ الحرمینِت آقا,بهشته وَاللهِ برام
اگه بیام بازتوحرم,همش میگم آقام آقام

تاهمه دنیابدونن, نوکراین درگهتم
نوکرعاشقای تو,همیشه خاک رهتم

واااای... واااای... آقام آقام

#سید_هادی_موسوی

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

نیست کوچک او بزرگ عالم است
کی سه ساله ؟ پیر بازار غم است

وای اگر می ماند ، اگر قد میکشید
دلبر عالم در این عمر کم است

مُحرم حج حسین بن علیست
در حریم کبریایی مَحرم است

کسب فیض از دامن عباس کرد
پس یقین مانند او صاحب دم است

در مسیر جذب عشاق حسین
بر سر دوش رقیه پرچم است

روز محشر دستگیر ما همه است
دست او در دستهای فاطمه است

#سیدحسین_میرعمادی

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#مرثیه

سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم؟
که در اینجا دهنم زخم شد آنجا گوشم

چار انگشت که مردانه و نامحرم بود
پلی از درد زده از دهنم تا گوشم

نبض دارد همه ی صورتم از کثرت درد
شده از شدّت خون قلب من امّا گوشم

پای تا سر همه از شوق تو چشمم امّا
به نسیم سر زلف تو سراپا گوشم

پس به دنبال تو از شانه به پایین، پایم
بعد از آن ضربه هم از چانه به بالا... گوشم

شده حسّاس تر از پیش به گرما چشمم
شده حسّاس تر از قبل به سرما گوشم

وای بابا دهنم، دستم، چشمم، مویم
وای بابا بابا بابا بابا گوشم...

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

دستگیر عالمم اما دوستم بر سر است
من چهل منزل رخم نیلی و چشمانم تر است

گر به من گویند بابا را نخوان سیلی نخور
صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است

شام را ویران کنم ورنه رقیه نیستم
ذکر صبح و شام اینان سب جدم حیدر است

غائبین کوچه بر من عقده خالی میکنند
هرکه دیدم گفت رویت مثل روی مادر است

می شود فهمید از این حمله ی مرکب سوار
آمده گیسو کشد کی در شکار معجر است

یک نسیم از این همه طوفان که من دیدم اگر
در گلستانی فتد بر یک اشاره پر پر است

قد و بالای سه ساله دختری زانو بغل
از کف یک چکمه زجر حرامی کمتر است

گر زمین گیرم به عمه اقتدا خواهم نمود
چاره ی دردم فقط یک بوسه ای از حنجر است

وجه تشبیه سر من با سر تو این بود
هر دو صورت سوخته گیسو پر از خاکستر است

#قاسم_نعمتی

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

بالای ناقه موی مرا باد می کشید
پایین ناقه چکمه سرم داد می کشید

بالای ناقه زلف گره خورده داشتم
پایین ناقه چادر آزرده داشتم

بالای ناقه غصه ی روبنده داشتم
پایین ناقه عمه ی شرمنده داشتم

بالای ناقه مقنعه ی پاره داشتم
پایین ناقه تاول آواره داشتم

بالای ناقه کاربه تحقیر می کشید
پایین ناقه پهلوی من، تیر می کشید

بالای ناقه غربت گودال دیده ام
پایین ناقه گریه ی خلخال دیده ام

بالای ناقه گرد سرت شاپرک شدم
پایین ناقه نقشه ی راه فدک شدم

بالای ناقه اشک علمدار دیده ام
پایین ناقه کوچه و بازار دیده ام

بالای ناقه خون جگری بود و کعب نی
پایین ناقه دربه دری بود و کعب نی

بالای ناقه خم شدم ازبارغم پدر
پایین ناقه نیمه شبی گم شدم پدر

بالای ناقه شام بلا بود و عمه ام
پایین ناقه طشت طلا بود و عمه ام

بالای ناقه سنگ سرم را شکست و رفت...
پایین ناقه زجر پرم را شکست و رفت....

بالای ناقه بی هدفم پرت کرده است
پایین ناقه نان طرفم پرت کرده است

بالای ناقه حرمله با سنگ زد مرا
پایین ناقه دختراو چنگ زد مرا

بالای ناقه بخت بد آورده داشتم
پایین ناقه چشم وَرَم کرده داشتم

بالای ناقه نیزه ی تو بدبیار بود
پایین ناقه صحبت بُرد قمار بود

بالای ناقه خارجی ام؛ تا صدا زدند!
پایین ناقه پیرزنان عمه را زدند

#وحید_قاسمی

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

اگر چه زخمی و خاموش و بی صدا آورد
تو را برای من از عرش ِ نی خدا آورد

تو را درون طبق رویِ دست های بلند
برای گرمی این بزم ِ بی نوا آورد

قدم گذار به چشمي كه ريخت مژگانش
سرت به گوشه ي ويرانه ام صفا آورد

نه دست مانده برایم نه پا، ولی عمه
مرا برای تو از زیر دست و پا آورد

عدو شده سبب خير تا تورا بوسم
ولي نپرس عزيزم سرم چها آورد

دلم براي عمو سوخت پيش ِ نامردي
كه قرص ِ نان تصدق براي ما آورد

به قصد كشت سراغم گرفت با سيلي
و باز نيت خود را ادا به جا آورد

به پاره معجر ِ من هم طمع نمود آنكه
مرا به حلقه ي چشمان بي حيا آورد

مرا تو كُشتي و زينب براي تدفينم
اگرچه شام كفن داشت بوريا آورد

#حسن_لطفی

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

رسیده موج موهایت به دست خسته ی ساحل
به دنبال تو می گشتم تمام این چهل منزل

به تو حق می دهم با سر به سوی دخترت آیی
که یک عاشق شبیه تو ندیدم شاه دریادل

به اشکِ چشم و مژگانم زنم من آب و جارویت
کمی خاک است و خاکستر میان ما شده حائل

فقط قاری من باش و دگر قرآن نخوان جایی
اگر هم آیه ای بر تو به روی نیزه شد نازل

ز چشمت خواندم انگاری که پرسیدی ز احوالم
خبر داری که با صورت، زمین خوردم من از محمل؟

پدر بعد از عمو جانم، رسیده بر گلو جانم
زمین خوردم مرا از مو کشید آن رومی جاهل

عدو دنبالم افتاد و ز ترسش زیر لب گفتم:
أغثنی یا اباالقربة، أغثنی یا ابافاضل

لگد زد سمت پهلویم، ولی من در تکاپویم
چرا بوی تو را دارد شیار چکمه ی قاتل؟

پدر شیرین زبان بودم ولی دستان سنگینش
گرفت از من توان گفتن یک جمله ی کامل

شبیه مادرت دستم مرا از پا در آورده
نمازم دردسر دارد، قنوت من شده مشکل

ز دلسوزی زنی آمد به دستش نان و خرمایی
به من رو کرد و تعارف زد: "بگیر این لقمه را سائل"

اگر عمه نبود اصلا نمی دانم چه می کردم
جسارت کرد آن شامی در آن بزم و در آن محفل

شدم خسته دگر بابا، مرا باخود ببر بابا
هزاران حرف ناگفته، شود کتمان میان دل

#محمد_جواد_شیرازی

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

نويد وصل پدر را به كاروان می داد
به ماه، ماه سر نيزه را نشان می داد

رقيه توليت آستان رأس شريف
به ماه، اذن زيارت در آسمان می داد

هزار حوريه از چادرش زمين ميريخت
اگر كه چادر خود را کمی تكان می داد

رقيه دختر آقای مهربانی كه
سرش به حامل سر نيزه سايبان می داد -

- گرسنه بود، ولی از كرامتش اين بس
به دست دشمن خود رزق آب و نان می داد

پدر عقيق یمن را به ساربان بخشيد
و او النگوی خود را به ساربان می داد

شبانه از لب بابا كمی شكايت كرد
چرا كه بوسه به لب های خيزران ميداد

توان پاشدنش را گرفت سيلی زجر
وگرنه پيش پدر، ايستاده جان می داد

درست لحظه ی وصل رقيه و بابا
برادرش به روی نيزه ها اذان می داد

#حجت_الإسلام_محسن_حنیفی

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

جانم به رقیه چه صبری دارد
با سن کمش سر مگویی دارد

دختر حرمله در اوج حسادت می گفت
خوش به حالش که رقیه چه عمویی دارد…

#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

شب سوم شده و دخت ابا عبدالله
هر کار دارد هوس کرببلا بسم الله

دخت تنها و غریب و بی پناه و بابا
می دود روی مغیلان به میان صحرا

از غم دوری بابا بنگر جان به لب است
همه دم در همه دم غرق غم و تاب و تب است

میدود در پی بابا به میان آتش
میکند از کتک حرمله و خولی غش

معجرش را سوختند اعدا میان شعله ها
چون که بر اوج خودش رفته فشار عقده ها

خصم و کین مرتضی را داشتند و آمدند
هر چه را در دست بودش وحشیانه میزدند

دختری حیران شده در بین صحرا وای من
وای چه ابیات سنگینی بریده نای من

پای دختر تاول و زخم است و پر از آبله
من چه گویم از غم آن خنده های حرمله

یا بگویم از غم زینب میان بچه ها
میخورد جای یتیمان ضربهای دست و پا

امشبم را از رقیه مینویسم باک نیست
نوکری دختر ارباب در افلاک نیست

در بهشت است و جوار اولیا و اوصیا
میکند تنها برای این شکایتها دعا

لحظه ای که داغ بابا بر دلش بنهاده اند
بابی از ابواب جنت رو به او بگشاده اند

تا که تشت و راس بابا را گرفت آرام شد
غصه و غم های قلبش این چنین در دام شد

خوش به حالش خوش به حالش به چه راحت کوچ کرد
چون پرستو پرکشید از این زمستان های سرد

چون که راحت کند دل از این زمین پرواز کرد
زندگی تازه ای را با پدر آغاز کرد

#علی_صباغی (محزون)

#ورود_به_کربلا
#ورودیه

کاروان می آید از ره روز دوم کربلا
کاروان حضرت ارباب،زینب،بچه ها

کاروان مهربانی،با رباب و اصغر است
با ابوالفضل و رقیه با علی اکبر است

کاش با این کاروان زینب نبود و اکبرش
یا که حتی آن رباب و جان مادر اصغرش

چون که این قوم حرامی دل به دنیا دوختند
لا جرم روز دهم این یاس ها را سوختند

عاقبت اما چه ها با این همه گل می کنند
حق اهل مصطفی را چون چپاول میکنند

میشود آری سه شعبه بر گلوی پاره ای
با لب عطشان دهد جان طفلک شش ماهه ای

پیکر رعنای اکبر اربا اربا میشود
خون به قلب بی قرار و جان بابا میشود

قاسم داداش وقتی بر عمویش میرسد
دست و بازویش هم اندازه به مویش میشود

میرود قد رشید حضرت عباس آب
روی پای یاس آخر میشود عباس خواب

پیکر شاه دو عالم زیر پاها میرود
طفل بی تابش میان تیغ صحرا میدود

خاندان مصطفی را در اسارت میبرند
زیور و درهم و انگشتر به غارت میبرند

#علی_صباغی (محزون)

⇄ واشنگتن ايروينگ(مورخ مشهور آمريكايی):

☜ برای امام حسين(ع) ممكن بود كه زندگی خود را با تسليم شدن بر اراده يزيد نجات بخشد، ليكن مسيوليت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمی‌داد كه او يزيد را به عنوان خلافت بشناسد.

او به زودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی‌اميه آماده ساخت و در زير آفتاب سوزان سرزمين خشک و در روی ريگ‌های تفتيده عربستان روح حسين فنا ناپذير است.
『ای پهلوان و ای نمونه شجاعت و ای شهسوار من، ای حسين!』

از زبان خانوم رقیه سلام الله علیها؛

می فروشم گوشوارم را اگر پیدا شود
در عوض انگشتری زیبا برایت می خرم

دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده.
چه تند می رود این ساربانِ وامانده

روضه امشب اگر و شاید و اما دارد
در خودش قصه ی یک دختر تنها دارد

شب سوم شب سختی است خدا رحم کند
روضه امشب نَمی از روضه ی زهرا دارد...

این حس مادرانه كه دست خودش نبود
دلشوره های زینب كبری شروع شد

طوفان شروع می شد و حیران نبود نوح
چون ذکر "یـٰا قَدیمُ بحَقِّ الْحسَین" داشـت

دردمن عشق است،درمانم حسین❤️

دین من عشق است،ایمانم حسین❤️

با الفبای جــنون بر دفــــــــترم❤️

می نویسم عشق ،میخوانم حسین❤️

دنیا همه دیوانه و شیدای حسین است

مُهر همگان خاک کف پای حسین است

رمزی که شود ضامن ما در صف محشر

لبخند علی اصغر زیبای حسین است

بـا اشـک تو رود ها درآمیـخته اند
از شور تو محشری بر انگیخته اند

ای تشنه لبی که اذن باران با توست!
از شرم تو ابر ها عـرق ریخته اند

#میلاد_عرفان_پور

در پیش معاد و پشت سر،رنج معاش
مانده تل خاکستـری از هر چه تلاش
ای عمـر نفس بریـده! قـدر نفسـی
از کرب و بلا گذشتـه باشـی ای کاش

#میلاد_عرفان_پور

در دل من داغ‌ها از لاله‌هاست
همچو نی در بند بندش ناله‌هاست

با خیال لاله‌ها صحرانورد
راه می‌پوید ولی با پای درد

می‌رود تا سرزمین عشق و خون
تا ببیند حالشان چون است، چون؟

بر مشامش می‌رسید از هر کنار
بوی درد و بوی عشق و بوی یار

گفت: ای در خون تپیده کیستی؟
تو حبیب ابن مظاهر نیستی؟!

گفت: آری من حبیبم، من حبیب
برده از خوان تجلی‌ها نصیب

قدخمیده، روسیاهی موسپید
آمدم در کوی او با صد امید

در سرم افکند شور عشق را
تا به دل دیدم ظهور عشق را

بار عشقش را قامتم را راست کرد
در حق من آنچه را می‌خواست، کرد

ناله‌ام را رخصت فریاد داد
دیده را بی‌پرده‌دیدن یاد داد

دیدم از عرش خدا تا فرش خاک
پر شده از ناله‌های سوزناک

گرچه ما پاکیم و از لاهوتیان
جان ما قربان این ناسوتیان

گوی سبقت می‌برند این خاکیان
در عروج خویش از افلاکیان

عشق اینجا اوج پیدا می‌کند
قطره اینجا کار دریا می‌کند

خاکیان را می‌کند افلاک سیر
پاک‌خوی و پاک‌جوی و پاک‌سیر

فطرس از لطف تو بال و پر گرفت
کودک گهواره و کاری شگرف

رخصتی تا ترک این هستی کنیم
بشکنیم این شیشه تا مستی کنیم

ای دریغا ما و عشق و این محک
کار عشق است این، نیاید از ملک

چون‌که او خوان تجلی چیده دید
آنچه را می‌خواست خود نادیده دید

گفت: با آن والی ملک وجود
حکمران عالم غیب و شهود:

تو حسینی، من حسینی‌مشربم
عشق پرورده‌ است در این مکتبم

تو امیری، من غلام پیر تو
خار این گل‌زار و دامن‌گیر تو

از خدا در تو مظاهر دیده‌ام
من خدا را در تو ظاهر دیده‌ام

گر حبیبی تو، بگو من کیستم؟
تو حبیب عالمی، من نیستم

عاشقان را یک حبیب است و تویی
از میان بردار آخر این دویی

رخصتم ده تا به میدان رو کنم
رو به میدان لقای هو کنم

رخصتش داد آن حبیب عالمین
سرور و سرخیل مظلومان، حسین

کرد آن سرحلقه‌ی اهل یقین
دست غیرت را برون از آستین

دید محشر را چو در بالای خون
زورق خود راند در دریای خون

در تنش یک باغ ِ خون گل کرده بود
در بهار او، جنون گل کرده بود

رفت و جان خود فدای دوست کرد
آن نکومرد آنچه را نیکوست کرد

نخل پیر کربلا از پا فتاد
سروها را سرفرازی یاد داد

زیر لب می‌گفت آن‌دم با حبیب
یا حبیبی، یا حبیبی، یا حبیب

در غروب آفتاب عمر من
یافت فصل خون کتاب عمر من

در دل هر قطره‌خون بحری‌ست ژرف
کار عشق است این کاری بس شگرف

این کتاب از عشق تو شیرازه یافت
اعتباری بیش از اندازه یافت

دیدم آخر آنچه را نادیدنی است
راستی نادیدنی‌ها دیدنی است

#محمدعلی_مجاهدی