یا خدا من پول ببینم

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته

اخوی خدا خیرت بده بعد از 40 سال یادت افتاده ؟
به نظر حقیر
آنچه که واضح است خداوند رزاق است و به بنده خدا و حتی دشمنش هم روزی میرساند ولی نه از هر راهی که بنده اش صلاح خود میبیند و نه از هر طریقی که بنده اش صواب میداند.

اگر مطلب شما را در نظر بگیریم به احتمال زیاد این مساله یک امتحان بوده و یک محک برای اندازه گیری میزان بندگی حضرتعالی .

شما خدا را برای رساندن پولی صدا میزدید خدا هم اجابت کرد
حال قبل از این ماجرا خدا شما را برای انجام وظایف بندگی ات صدا زد و دعوت کرد .

آیا شما اجابت کردی ؟

وقتی پول بدست شما رسید حق خدا و بنده اش را باید بجا می آوردی.

حق خدا ایناست که آن پول را حلال کنی و راه حلال کردنش این است که اولا چشم طمع از مال بپوشی و آنرا حرام بدانی
بعد بنده ای که آنرا گم کرده بیابی و یا حداکثر سعی ممکن برای یافتن او را انجام دهی
پس حق خدا بر گردن شما اول حق الناس بود.

حال فرض بر این که شما تا حد توان گشتی و زمان مشخصی هم گذشت تا حدی که یقین حاصل شد مالک مال نیست و نیامد و.../

بعدش را هم قرآن مشخص کرده و هم فقها توضیح داده اند.

یاحق

نفس انسان یکی از ابعاد وجودی هر انسانی است که عموما خیلی کم به آن توجه میشود.

نفس را باید تربیت کرد و مانند یک اسب وحشی رام نمود و باید آنرا مشغول داشت و مشغله ای برایش ایجاد کرد از نوع مشغله دینی.

والا اگر این نفس رها شود تا به هوای خود بچرد انسان را بدنبال هواها و خواهشهای خود میکشد و میبرد و تا حد حیوانیت انسان را از راه خدا دور و گمراه - خوار و ذلیل میسازد.

نفس انسان یک خاصیت دارد که بدلیل وجود آن خاصیت نیاز به مراقبه بسیار دارد.
و آن خاصیت وابستگی و خواهان شدن است.

نفس انسان اگر بجز خدای متعال به غیر او هر وابستگی ای داشته باشد که معضل برای صاحبش می آورد.

فرض بفرمائید همان دوچرخه
پسر عموی شما دلتان را شکست . شما آنقدر خواهان دوچرخه شدید که خود آگاه یا ناخودآگاه نام خدا را برای رفع نیازی میبردید که نفس برای شما با دیدن آن دوچرخه و تصور داشتن یک دوچرخه برای شما ترتیب داده بود.

حال فرض بر اینکه پولی نمی یافتید. و در ذهنتان دو چرخه همچنان خواسته اول بود.

مدتی میگذشت و این خواهش به بغض و کمبود ممکن بود تبدیل شود. و یا اینکه کسی را مجاب میکردید این خواسه را برای شما اجابت کند و دوچرخه ای را برای شما بخرد.

نیاز حاصل از دلبستگی و وابستگی و خواهش نفس کشنده ترین و مهلکترین سم عالم هستی است.

و در عین حال نیاز و دلبستگی و خواهش خدای عالم مرده را زنده خواهد کرد . کور را بینا - بی سواد را عالم و گدا را پادشاه.

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد - دل رمیده ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت - به یک غمــــزه مساله آموز صد مدرس شد
بصدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست - گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد

..
یاحق

bina88;163348 نوشت:
آنچه که واضح است خداوند رزاق است و به بنده خدا و حتی دشمنش هم روزی میرساند ولی نه از هر راهی که بنده اش صلاح خود میبیند و نه از هر طریقی که بنده اش صواب میداند. اگر مطلب شما را در نظر بگیریم به احتمال زیاد این مساله یک امتحان بوده و یک محک برای اندازه گیری میزان بندگی حضرتعالی .

سلام

یعنی ازاین جور لطف ها وجود نداره؟

mkk1369;163370 نوشت:
سلام یعنی ازاین جور لطف ها وجود نداره؟

سلام علیکم

منظورتان یک مقدار پول از آسمان است ؟

حقیر به شخصه ندیدم / هرچند که کل خزائنا عند و لله تعالی ولی فکر نکنم نظم حاکم بر عالم خلقت به سادگی دگرگون شود و از خزینه الهی برای کسی مستقیما (بجز مائده آسمانی) چیزی همچون پول فرستاده شود .

مگر او بخواهد . والله اعلم

یاحق

سلام .
الان که چهل سال از ان ماجرا می گذرد هنوز هم به دنبال این هستم که شاید این پول صاحب داشته باشد ولی هیچکس حتی کلمه ای از اینکه چیزی گم کرده باشد نگفت.
ضمنا مشکلات زیادی از راه دعا خداوند برایم حل کرده است که طرح هر کدام مشکلی برای باور کردن به خصوص امروزی ها بوجود خواهد اورد که شاید مورد تمسخر هم قرار بگیرم.
نکته دیگر من ده دوازده سالم بیشتر نبود و بعد از اینکه کسی پیدا نشد از بزرگان محل هم سئوال کردم گفتند این حاصل اطمینانت از اینکه خدا حرفت می شنود و او را حاضر می بینی است و دیگر مال خودت هست.

البته من از بچگی تا همین الان که دیگر به این سن و سال رسیده ام .همیشه با یک اطمینانی در حد بسیار بالا این را با خدا می گفتم که اگر خدایا تو بخواهی به خودت قسم همین درخت جلو خانه مان برگهایش تبدیل به نیاز من می شود.
و از بچگی حکایت ان پسر که حضرت عیسی ع خشت از دیوار خانه اش بیرون اورد و به شکل طلا به دست او داد در ذهنم مانده و با خود می گفتم وقتی یک بنده کوچک در برابر خدا چون با خدا هست به خشت می گوید طلا شو می شود دیگر هیچ امری برای خداوند محال نیست.

امیر احمدی;163613 نوشت:
و از بچگی حکایت ان پسر که حضرت عیسی ع خشت از دیوار خانه اش بیرون اورد و به شکل طلا به دست او داد در ذهنم مانده و با خود می گفتم وقتی یک بنده کوچک در برابر خدا چون با خدا هست به خشت می گوید طلا شو می شود دیگر هیچ امری برای خداوند محال نیست.


سلام علیکم

بدون شک اینطور است که خداوند قادر مطلق است . ولی نیاز است که خداوندی که قادر مطلق و مالک دو جهان است و صاحب صفات کامل و بی شمار را در حد توان بشناسیم و بدانیم که از بنده محبوبی همچون انسان چه انتظاراتی دارد لذا بنا بر توصیه هائی که در آیات الهی و تفسیر نبی و ائمه علیهم السلام از احکام الهی است وظایف خودرا بهتر درک کنیم.

لذا ماخد و منبع تعبیر اتفاقات در عالم هستی کلام خداست و تفسیر نبی و ائمه از کلام الله و بنا بر آن ما نیز به جهان مینگریم.
این نگرش جهان بینی و یا هستی شناسی دینی است .

یاحق

خداوند جزای خیر دهد به پاسخگو

امیر احمدی;163264 نوشت:
این قضیه بر می گردد به حدود چهل سال پیش . منزل ما یا بهتر بگویم زمین کشاورزی که پدرم روی ان کار می کرد حدود سه کیلومتر تا شهر فاصله داشت .راستش ان موقع وسیله ای نبود و تنها وسیله برای رفت و امد ما الاغ و قاطر بود. من برادر بزرگتراز خودم دارم که ازاو خیلی حساب می بردم و راستش خیلی هم می ترسیدم. یک روز که من قصد داشتم به شهر بروم به من گفت که باطری بخرم برای رادیو ضبط .ولی حدودای عصر بود که از شهر برگشتم و چشمتان روز بد نبیند با سئوال از باطری از سوی برادر روبرو شدم .من هم که یادم رفته بود بخرم از ترس زبانم بند امده بود.کمی بخیر گذشت و کتک نخوردم ولی التیماتوم داد که هر طور شده باید برگردم شهر و باطری بخرم و برگردم.مانده بودم بین دو ترس یکی ترس از برادر و دیگری ترس از اینکه در برگشت به شب بخورم.برای همین به یاد پسر عمه افتادم که دوچرخه داشت.باور کنید با امید خیلی فراوان به سوی پسر عمه روان شدم به خانه شان رفتم و سراغش را از عمه گرفتم که گفت از خانه بیرون رفته.هر طور بود پیداش کردم و موضوع را برایش گفتم و از او خواستم دوچرخه اش را به من قزض بدهد ولی او راحت گفت که نمی دهم. باور کنید انقدر دلم گرفت یا به قولی شکست که تا به حال این حالت دیگر برایم تکرار نشده. با هر ترس و لرزی بود به سوی شهر روان شدم ولی با همین دل شکسته یک نجوا را شروع کردم.یا خدا من پول ببینم. منظورم پولی بود که بتوانم باهاش دوچرخه بخرم. حدود دوکیلومتری با همین نجوا بدون یک لحظه مکث به راهم ادامه دادم بدون انکه لحظه ای چشمانم را از زمین بگیرم. کم کم صدایم بلند شده بود ،یا خدا من پول ببینم . همین طور که خدا را با جانم صدا می زدم یک هو دیدم یک دسته پول دقیقا جلو پایم . نمی دانم می توانید ان لحظه را بای خود مجسم کنید .پولها را برداشتم اگر بگویم همه راه باقیمانده را با دویدن طی کردم شاید باور نکنید. باطری را خریدم و به خانه رفتم دیگر بطور کامل ترس را فراموش کرده بودم . چند روزی صبر کردم ببینم کسی ادعای اینکه پولی گم کرده ام دارد یا نه که خبری نشد.پول کمی هم نبود برای ان روز که به راحتی ازش بگذرند.حد.د 1300 تومان بود.بعد از اینکه از کسی خبری نشد یک دوچرخه با همه تجهیزاتش خریدم دویست و پنجاه تومان . ولی هیچوقت از یادم نمی رود و همیشه به خودم می گویم ایا این دیدن هم شامل دیدن معمولی است که باید بگردی دنبال صاحبش یا نه . لطفا راهنمایی کنید

با عرض سلام و احترام خدمت جناب امیر احمدی گرامی و تشکر از سئوال شما

مطمئنا این پول از آن کسی بوده و احتمال از طرف خدا بودن آن قابل اثبات شرعی نیست بنابر این شما مکلفید که این پول را به صاحبش برگردانید و اگر صاحبش را نمی شناسید و به او دسترسی ندارید با دفتر مرجعتان تماس بگیرید و موضوع را بیان نمایید تا مبلغی را که باید الان از طرف صاحبش به عنوان مظلمه به فقیر صدقه بدهید ، مشخص گردد.

در پناه حضرت حق سالم و موفق باشید

امیر احمدی;163626 نوشت:
خداوند جزای خیر دهد به پاسخگو

سلام علیکم

بنده هم از شما سپاسگذارم که با سوالتان مهلتی ایجاد کردید که کمی تامل و تفکر کنیم در احوال خودمان . کمی بیاندیشیم که چه هستیم و چه وظیفه ای بر ذمه ماست ولی ما در اکثر مواقع از آن غافلیم.

خداوند رحمان در قرآن کریم بندگانش را دعوت به تامل و تفکر در احوال خویش و تفکر در عالم هستی میفرماید . ان شاء الله که همه ما مثل شما و دیگر دوستان اهل تفکر و تعقل باشیم.



خداوند رحمان مصور است و عالمی که ما در آن زندگی میکنیم عالم صورت. او اول و قدیم است قبل از خلقت هر چیز
و آخر است و باقی بعد فناء کل شی ء .
آنچه که خداوند در این جهان خلق کرده دارای تعبیر و مفهوم است و هر اتفاقی که در زندگی هر کسی می افتد درسی است برای او اگر دارای بصیرت باشد

برگ درختان سبز در نظر هوشیار ____ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

نگاهی ژرف و علم و درکی شایسته را از خدای رحمان در هنگام دعا و استغاثه طلب نمائیم و از کتاب او و راهنمائی بزرگان دین خود را بی نیاز ندانیم باشد که ان شاء الله هدایت یابیم.

ان شاءالله تعالی

یاحق

با سپاس از دوستان.
راستش من نتوانستم حال و هوای اون زمان که هنوز با من است را خوب منتقل کنم.ولی هنوز جای دقیق ان روز را می دانم.برای خودم این سئوال پیش می اید که چرا دقیقا جلو پایم طوری که کمی جلوتر می رفتم زیر پای من قرار می گرفت.
چرا ان طرف راه یا طرف دیگرش قرار نداشت.
پول کمی نبود جمعیت انجا هم همه همدیگر را می شناختند .کوچکترین خبر بلافاصله همه خبر می شدند.تا چه رسد به این موضوع .واقعا یک سوژه داغ برای تعرف مردم ویک حالت غم انگیز برای هر کدام از اهالی می توانست باشد.
به هر حال ان روز تمام لحظه های ان با من است.

[=&quot]شماره استفتاء: 181030[/][=&quot][/]

[=&quot]بسمه تعالی[/]


[=&quot] سلام علیکم و رحمة الله و برکاته[/]

[=&quot]اگر از پيدا كردن صاحبش مأيوس هستيد، از طرف صاحبش به قيمت روز، به فقير صدقه بدهيد و براى اين كار بنابر احتياط واجب از حاكم شرع اجازه بگيريد.[/]

[=&quot]موفق و مؤيد باشيد [/]

[=&quot]پاسخ امام خامنه ای[/][=&quot][/]
موضوع قفل شده است